(بخش شانزدهم مجموعه جوامع كلم امير المؤمنين (ع

پ‏جاحظ كه از دانشمندان اهل سنت است صد كلمه از مفردات كلمات على (ع) جمع كرده و آن مجموعه بصورت رساله‏ايست معروف يكى از دانشمندان ما نيز كلمات آن جناب را در كتاب نثر اللئالي جمع كرده سيد مرتضى عليه الرحمه كلمات قصار را در بين نهج البلاغه آورده مخصوصا در آخر آن همچنين در كتاب خصائص الائمه پس از آنها آمدى كه يكى از دانشمندان ما است بسيارى از آن كلمات را در كتاب غرر و درر جمع كرده كه كتابى معروف و مشهور است.

گروهى ديگر از دانشمندان سنى و شيعه كلمات امير المؤمنين (ع) را با كلمات پيامبر اكرم و ساير امامان در كتابهاى ديگر ذكر كرده‏اند از آن جمله حسن بن على شعبه در كتاب تحف العقول، و حسين بن محمد بن حسن در كتاب نزهة الناظر و شهيد در كتاب الدره الباهره من الاصداف الطاهره. همچنين شيخ على بن محمد ليثى واسطى در كتاب عيون الحكم و المواعظ و خيرة المتعظ و الواعظ كه ما از آن بنام كتاب عيون و محاسن ياد ميكنيم اين كتاب شامل بسيارى از كلمات آن جناب و ساير ائمه عليهم السلام است.

شيخ سعد بن عبد القاهر از علماى شيعه نيز بين كلمات پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله كه ذكر شده در كتاب شهاب قاضى قضاعى از علماى اهل سنت و بين‏

 

كلماتى كه در نهج البلاغه ذكر شده جمع كرده‏اند در كتاب مجمع البحرين ولى ما تمام كلمات آن جناب را نقل كرده‏ايم در ضمن بابهاى مناسب در طول كتاب بحار الانوار باندازه‏اى كه ممكن بوده اينك مقدار منتخبى از آن كلمات را ذكر مى‏كنيم ان شاء اللَّه.پ 1- تحف فرمود از گنجهاى بهشت نيكوكارى است و پنهان داشتن عمل و صبر بر مصيبتها و پنهان نمودن مصائب.پ 2- و فرمود خوش اخلاقى بهترين دوست و سرلوحه و عنوان نامه عمل مؤمن حسن خلق است.پ 3- و فرمود زاهد در دنيا كسى است كه حرام بر صبر او نفوذ نكند و حلال مانع شكرگزاريش نشود.پ 4- براى عبد اللَّه بن عباس نوشت اما بعد شخص خوشحال مى‏شود از بدست آوردن چيزى كه از دستش نميرفت و محزون مى‏شود بواسطه بدست نياوردن چيزى كه بدستش نمى‏آمد بايد شادمانى تو براى كسب آخرت باشد و ناراحتى و اندوهت براى از دست دادن آن. بر موفقيتهاى مادى خيلى شاد نباش و بر آنچه از اينها از دستت رفت متأثر نشو، بايد كوشش خود را براى بعد از مرگ بكار برى.پ 5- و فرمود در باره سرزنش دنيا: اول آن رنج و آخرش نابودى است در حلال آن حساب و در حرامش عقاب است هر كه سالم باشد در دنيا ايمن است «1» و هر كه مريض شد پشيمان. هر كه بدنبال ثروت دنيا باشد شيفته آن مى‏شود و هر كه به تنگدستى دچار شود محزون ميگردد، هر كه كوشش براى دنيا بكند از چنگش ميرود و هر كه بى‏علاقه باشد دنيا باو روى مى‏آورد. هر كه چشم بدنيا بسته باشد كورش ميكند و هر كه ديده عبرت بدنيا باز كند بينش باو ميدهد.پ 6- و فرمود دوست بدار دوست خود را نه بمقدار افراطى ممكن است يك زمان آغاز مخالفت با تو بكند و با كينه‏توز خود دشمن باش نه بافراط و زياده‏روى ممكن است يك روز دوست تو بشود.پ 7- و فرمود ثروتى چون عقل نيست و فقرى شديدتر از جهل.

 

پ‏8- و فرمود ارزش هر شخص بمقدار محاسن و اخلاق پسنديده اوست.پ 9- و فرمود ترس همراه با نااميدى است و خجالت با محروميت. حكمت گمشده مؤمن است بايد آن را بجويد گرچه در اختيار مردمان شرور باشد.پ 10- اگر علما و دانشمندان بار علم را از مروى واقعيت و حقيقت بدوش بكشند محبوب خدا و پيامبر و ملائكه و مردمان مطيع خدا قرار ميگيرند اما آنها علم را بواسطه دنيا بدست آورده‏اند بهمين جهت مورد خشم خدا و خوارى مردم قرار ميگيرند.پ 11- فرمود بهترين عبادت صبر و خاموشى و انتظار فرج است.پ 12- فرمود گرفتاريها و ناملايمات داراى زمان مخصوص هستند كه حد و مرز زمانى دارند هر گاه يك نفر از شما دچار چنين محكوميتى شديد شد بآرامى به آن تن‏دردهيد و صبر كنيد تا مدتش سپرى شود چاره‏انديشى در مورد اين گرفتاريها وقتى سر بر آستانه شخصى گذاشت بيشتر موجب ناراحتى بوده و (رنج آن را افزون ميكند).پ 13- بمالك اشتر فرمود: مالك: اين سخن را از من بگوش بگير و حفظ كن.

مالك: هر كس تعينش ضعيف باشد جوانمردى خود را ناچيز نموده، و خود را خوار نموده كسى كه بدنبال طمع است، و هر كه پرده از گرفتارى خود بردارد موجب خوارى خود شده پيش هر كه مطلع بر اسرار او بشود بى‏ارزش خواهد شد، و خود را به هلاكت افكند هر كه افسار خود را بدست زبان خويش دهد. حرص شديد خطرآفرين است. هر كه دل بامور مختلفى كه از هم فاصله دارند ببندد دچار دل‏زدگى بآنها مى‏شود. بخل ننگ است و ترس نقص، ورع و پرهيزكارى سپر است و سپاسگزارى ثروت. شكيبائى شجاعت، شخص فقير در وطن و شهر خود غريب است، فقر و تنگدستى زبان شخص را از استدلال بنفع خويش كوتاه ميكند.

چقدر خشنودى خوب است. ادب لباسهاى زينت‏بخش تازه است. ارزش شخص به عقل اوست. دلش خزينه اسرارش، پايدارى اعتماد است. انديشه كردن يك آينه صاف است حلم صفتى برجسته و صدقه دواى شفابخش است اعمال مردم در دنيا مقابل چشم آنها است در آينده. پند يك بيداركننده صالح است. خوش برخورد بودن وام ايجاد محبت است.پ 14- و فرمود صبر نسبت بايمان همچون سر نسبت به بدن است هر كه صبر

 

نداشته باشد ايمان ندارد.پ 15- و فرمود شما در يك دوران مهلت هستيد كه متعاقب آن اجل و مرگ است و داراى آرزوهائى هستيد كه جلو عمل شما را ميگيرد. مهلت را غنيمت بشماريد. قبل از فرارسيدن اجل، كارهاى خود را بكنيد و آرزوها را تكذيب نمائيد و از عمل توشه برداريد آيا ميتوان رهائى يافت يا چاره‏اى كرد يا فرار و گذرگاه و يا پناه و تكيه‏گاهى وجود دارد چه ميكنيد.پ 16- و فرمود شما را توصيه ميكنم به پرهيزكارى از خدا زيرا تقوى آرزوى هر جوينده اميدوار است و پناه هر فرارى پناه‏جو است. خود را بواقع دل‏بند به تقوى كنيد، و با خلوص بياد خدا باشيد تا بهترين زندگى را بيابيد. و از بهترين راهها بهدف برسيد. بدنيا با ديده جدائى و مفارقت نگاه كنيد زيرا دنيا ساكن خود را خارج ميكند، و بى‏بند و بار آسوده را به مصيبت گرفتار مينمايد گذشته عمر قابل باز گشت نيست تا چاره بيانديشيد و از آينده اطلاعى ندارد تا پيش‏بينى بكند. رضاء و فراوانى آن وصل به بلا است، بقاء و دوامش همراه با فنا. شادى دنيا مخلوط به اندوه است و باقيمانده آن همراه با ضعف و سستى.پ 17- و فرمود حركت و راه رفتن از روى خودخواهى نوعى طاغوت منشى است و طاغوت منشى از نخوت و خودپسندى است و خودپسندى از تكبر است.

شيطان دشمن حاضرى است كه پيوسته بانسان وعده باطل مى‏دهد مسلمان برادر مسلمان است. در صدد خوارى يك ديگر نباشيد و هم را مسخره نكنيد. زيرا راههاى دين يكى است و تمام آنها انسان را بهدف ميرساند هر كه پيرو دين باشد بمقصود ميرسد. و هر كه جدا شود نابود ميگردد و هر كه ترك دين كند خارج از دين مى‏شود مسلمان در صحبت خود دروغ نميگويد و خلاف وعده نميكند و اگر امانتى به او سپرده شد خيانت نميكند.پ 18- و فرمود عقل دوست مؤمن است و حلم كمكارش و مدارا پدرش و نرمى و ملايمت برادرش. بناچار بايد عاقل سه چيز را متوجه باشد: 1- موقعيت خويش را نگاه كند. و زبان خود را نگه دارد. و زمانش را بشناسد. بايد متوجه باشيد كه يك نوع از بلا تنگدستى است و بدتر از تنگدستى بيمارى است و بدتر از بيمارى بدن بيمارى قلب است. و يكى از نعمتها ثروت است، و بهتر از قدرت مالى سلامتى بدن است و بهتر از سلامتى تقواى دل است.

 

پ‏19- و فرمود مؤمن بايد وقت خود را بسه قسمت كند يك قسمت بمناجات خدا پردازد و قسمتى را به محاسبه خويش اشتغال ورزد و قسمتى را اختصاص به لذتهاى حلال و شايسته ميدهد.

عاقل نبايد اشتغال ورزد مگر بسه چيز: 1- اصلاح امر معاش. 2- حركت در امور آخرت. 3- لذت و بهره‏ورى نفسى در راه حلال.پ 20- و فرمود چقدر از اشخاصى كه محكوم ميشوند بواسطه نعمتهائى كه خدا بآنها داده و چقدر از اشخاص فريب ميخورند بواسطه سرپوشى كه خدا بر عمل آنها نهاده و چقدر فريفته شده بدنيا هستند كه حسن ظن و خوش‏گمانى مردم موجب دلبستگى آنها شده خداوند گرفتار نكرده بنده‏اى بچيزى مانند مهلت دادن باو، در قرآن ميفرمايد: إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً «1». بآنها مهلت ميدهيم تا بر گناه خويش بيافزايند بايد در دل تو، احتياج و نياز بمردم و بى‏نيازى از آنها هر دو جمع باشد.پ 21- و فرمود احتياجت را بآنها در نرمى و ملايمت سخن گفتن و حسن بر خورد قرار دهى و بى‏نيازيت را در حفظ آبرو و بقاى شخصيت خود.پ 22- و فرمود خشم نگيريد عصبانى نشويد و قطع ارتباط خويشاوندى نكنيد سلام دادن را شعار خود قرار دهيد و حسن برخورد در سخن داشته باشيد.پ 23- و فرمود: شخص كريم وقتى از او كمك بخواهى ملايمت بخرج ميدهد و مرد پست خشونت ميكند اگر لطف و محبتى بنمايد.پ 24- و فرمود: بشما بگويم فقيه واقعى كيست؟ كسى كه مردم را در انجام معصيت آزاد نگذارد و از رحمت خدا نااميدشان نكند. و آنها را از غافلگير كردن خداوند مطمئن نسازد. قرآن را رها نكند بواسطه دل بستن بچيز ديگر. عبادتى كه در آن تفقه و درك مذهبى نباشد بى‏فايده است. و علمى كه در آن انديشه نباشد بيهوده. و خواندن قرآنى كه همراه با تدبر و عميق‏انديشى نباشد بى‏ارزش است.پ 25- و فرمود: وقتى خداوند جهانيان را جمع كند يك منادى فرياد ميزند مردم نزديكترين شما بخدا امروز كسى است كه بيشتر از خدا بترسد. و محبوبترين شما در پيش خدا كسى است كه عمل بهتر بكند. با شخصيت‏ترين شما در نزد خدا از نظر مقام كسى است كه بواسطه عشق و علاقه‏اى كه به لطف خدا دارد بهتر عمل كند گرامى‏ترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شما است.

 

پ‏26- و فرمود در شگفتم از كسانى كه پرهيز از غذا مى‏نمايند تا دچار ناراحتى نشوند چطور پرهيز از گناه ندارند تا دچار آتش نشوند. و در شگفتم از كسى كه بنده و برده‏ها را با پول ميخرد ولى آزار مردم را با كمك و لطف خود نمى‏خرد كه مالك آنها شود. سپس فرمود خوبى و بدى شناخته نميشود مگر بوسيله مردم وقتى ميخواهى خوبى را بشناسى كار خوب بكن خوبان را خواهى شناخت و وقتى بخواهى بدى را بشناسى كار بد بكن بدكاران را خواهى شناخت.پ 27- و فرمود من بر شما از دو چيز ميترسم: 1- آرزوى دراز و پيروى هواى نفس. آرزوى دراز موجب فراموشى آخرت مى‏شود. و پيروى هواى نفس انسان را از حقيقت بازمى‏دارد.پ 28- مردى در بصره از امام (ع) راجع به برادران پرسيد: فرمود برادران دو گروه هستند: 1- برادران مورد اعتماد. 2- برادران زبانى. اما برادران مورد اعتماد پناه و بال و پر و خانواده و مال انسان حساب ميشوند اگر به برادرت اعتماد دارى مال و دست خويش را در اختيارش بگذار و با كسى كه بواقع دوست است دوست باش و با دشمنى و دشمن اسرار و عيوبش را بپوشان. كارهاى نيكش را اظهار نما. ولى بدان تو كه ميپرسى چنين برادرانى از كبريت احمر كمترند اما برادران ظاهرى تو كه از آنها بهره‏مند ميشوى بهره خود را از آنها قطع مكن. چيز ديگرى از آنها در دلشان مخواه. در باره تو هر چه گذشت دارند تو نيز همان گذشت را داشته باش از قبيل حسن برخورد و خوشروئى و شيرين‏زبانى.پ 29- و فرمود دشمن دوست خود را بدوستى مگزين كه ستم بدوست خود روا داشته‏اى.پ 30- و فرمود از برادر خود جدا نشو بواسطه مشكوك شدن، و نه قطع كن از او مگر اينكه خشنودش كنى.پ 31- و فرمود: شايسته است كه مسلمان از برادرى سه نفر بپرهيزد: 1- فاجر تبهكار. 2- احمق. 3- دروغگو. شخص تبهكار و فاجر كارهاى ناپسند خود را خوب جلوه ميدهد برايت و مايل است كه تو هم مثل او بشوى. ترا در امور دين و معاد كمك نخواهد كرد همنشينى با او ستم و سنگين دلى است و روبرو شدن با او ننگى است براى تو اما احمق هيچ گاه نميتواند راهنماى تو بكارهاى خوب باشد، و نه ميتوان براى رفع گرفتاريها باو اميدوار بود گرچه كوشش خود را بكار برد.

 

گاهى ممكن است بخواهد نفعى بتو برساند ولى موجب زيان تو گردد. پس مرگ او بهتر از زندگى است و سكوتش بهتر از سخن گفتن و فاصله‏اش بهتر از نزديك شدن است اما دروغگو. زندگى با او خوش نميگذرد، گفتار ترا بديگران نقل مى‏كند و گفتار ديگران براى تو. هر وقت كار ناپسندى كند، بلافاصله شبيه آن را تكرار ميكند، تا بجائى كه حرف راست ميگويد ولى كسى باور نميكند. بين مردم دشمنى و كينه بوجود مى‏آورد. و نفرت و كينه در دلها تلقين مينمايد. از خدا بپرهيزيد و متوجه خود باشيد.پ 32- و فرمود چه اشكالى دارد كه دوست و همنشين شخص فهميده باشى گرچه از سخاوت و بخشايش او استفاده نكنى. اما از عقل و فهم او استفاده ميكنى و از بد اخلاقيش محفوظ هستى مبادا رها كنى همنشينى با شخص كريم و سخاوتمند را گرچه از عقل او بهره‏مند نشوى ولى از كرم او استفاده كن بوسيله عقل و فهم خويش فرار كن فرار، از آدم پست و لئيم و احمق.پ 33- و فرمود: صبر سه قسم است: 1- صبر بر مصيبت و پيش‏آمدهاى ناگوار 2- صبر بر اطاعت و بندگى. 3- صبر و خوددارى از معصيت و گناه.پ 34- هر كه بتواند خود را از چهار چيز نگه دارد بايد هرگز دچار ناراحتى نشود. عرضكردند آنها چيست؟ فرمود: عجله و شتاب. 2- لجاجت و ستيزه‏جوئى 3- عجب و خودپسندى. 4- تنبلى و سستى.پ 35- و فرمود اعمال بر سه نوع است فرائض و فضائل و معاصى. اما فرائض بستگى بامر خدا و مشيت او و رضايت و علم و تقديرش دارد. بنده بآن امر عمل ميكند و نجات مى‏يابد از عذاب خدا بواسطه آن عمل اما فضائل بستگى بامر خدا ندارد ولى بسته بمشيت و رضا و علم و تقدير اوست، بنده بآن عمل ميكند و پاداشش را مى‏گيرد اما معاصى نه بامر و نه مشيت و نه رضاى خدا است ولى با علم و تقدير اوست. در موقع معين مقدر ميكند و بنده آن معصيت را انجام ميدهد با اختيار خود، خداوند او را كيفر مينمايد، چون نهى كرده بود ولى نپذيرفت.پ 36- و فرمود: مردم از براى خدا در هر نعمتى كه ارزانى بشما ميدارد حقى است. هر كس اين حق را ادا كند نعمتش افزون مى‏شود و هر كه كوتاهى نمايد خود را در خطر زوال نعمت و پيش آمدن كيفر قرار داده بايد خداوند شما را از نعمت بيمناك ببيند، همان طورى كه از گناهان هراسناك مى‏بيند.

 

پ‏37- و فرمود هر كس دچار تنگدستى و فقر شد اگر چه توجه باين مطلب نكرد كه تنگدستى او لطفى است از جانب خدا (كه گرفتار مسئوليت داشتن ثروت او را نكرده) چنين شخصى اجر و پاداش خود را بيهوده از دست داده. و ثروتمندى كه متوجه اين نباشد كه ثروت آزمايشى است كه در اختيارش قرار داده (و در قبال ثروت از او مسئوليتى خواسته است) چنين شخصى بى‏خيال و بى‏توجه بمسئوليت خويش و كيفر خدا است.

آيا مردم از خدا يقين خواهش كنيد و روى بعافيت آريد زيرا والاترين نعمت عافيت است و خوبترين چيزى كه پايدار در دل است يقين باشد، مغبون آن كس است كه زيان دينى دارد و رشك بر آن كس بايد برد كه يقين خوب دارد.پ 38- و فرمود مزه ايمان را شخص نچشيده تا موقعى كه بداند آنچه باو رسيده از دستش نميرفت و آنچه بدستش نيامده هرگز بدستش نمى‏آمد.پ 39- و فرمود مؤمن وظيفه‏اى سنگين‏تر برايش از اين سه كار نيست كه محروم از ثوابش مى‏شود گفتند آنها چيست؟ فرمود: مواسات در مورد قدرتهاى مالى با برادران خود. انصاف دادن بمردم از جانب خويش، و پيوسته بياد خدا بودن.

منظورم از اين ذكر آن نيست كه بگوئيد سبحان اللَّه و الحمد لله، ولى بياد خدا بودن در موقع انجام كار نيك و هنگام روبرو شدن با كار زشت.پ 40- فرمود هر كه خوشحال باشد از دنيا بمقدارى كه برايش لازم و ضرورى است. مقدار كمى از دنيا برايش كافى است و هر كه راضى نباشد بمقدار نياز و ضرورتى خود در دنيا چيزى نخواهد بود كه او را راضى و كافى باشد.پ 41- فرمود مرگ آرى خوارى و پستى نه، تحمل شلاق آرى، حسرت و اندوه نه «1» روزگار دو روز دارد يك روز بنفع تو و يك روز بر ضررت وقتى بنفع تو بود بخود مبال.

وقتى بر ضررت بود اندوهگين مشو، با هر يك از اين دو حالت تو آزمايش ميشوى.پ 42- و فرمود نيكى كن بهر كه ميخواهى اسير تو مى‏شود.پ 43- و فرمود مؤمن چاپلوس و حسود نميشود مگر در جستجوى علم.پ 45- فرمود پايه‏هاى كفر چهار چيز است: 1- تمايل. 2- ترس. 3- خشم 4- غضب‏پ 46- صبر كليد رسيدن بهدف است رستگارى و رسيدن بهدف از پى صبر است. از براى هر جوينده نياز و حاجتى، وقتى است كه تقدير خدا آن را تحريك‏

 

ميكند.پ 47- زبان وسيله سنجش است نادانى موجب سبكى و بى‏ارزشى آن مى‏شود و عقل آن را سنگين ميكند.پ 48- هر كس جوياى تشفى خشم خود بناحق باشد خدا گرفتار خوارى و ذلتش بحق ميكند. خداوند دشمن كارهاى ناپسند است.پ 49- حيران و سرگردان نيست كسى كه استخاره كند. و پشيمان نميشود كسى كه مشورت كند.پ 50- شهرها آباد شده بواسطه حب وطن.پ 51- و فرمود سه چيز است هر كه آنها را از دست ندهد سعادتمند مى‏شود.

1- وقتى نعمتى بر خود ديدى خدا را ستايش كن. 2- هر وقت دچار كمبود زندگى شدى استغفار نما. 3- و هر وقت مبتلا بيك گرفتارى شدى زياد اين جمله را بگو:

لا حول و لا قوة الا بالله.پ 52- علم سه نوع است: 1- علم فقه براى دين. 2- علم طب براى بهداشت و بدن. 3- علم ادبيات براى زبان.پ 53- حق خدا در حالت تنگدستى، رضايت و خشنودى و صبر و شكيبائى است و حق خدا در هنگام فراخى نعمت حمد و سپاس اوست.پ 54- و فرمود ترك گناه ساده‏تر از توبه كردن است. بسا از يك ساعت شهوترانيها كه اندوه و تاثيرى براى هميشه بوجود آورده. و مرگ پرده از روى دنيا برميدارد، براى هيچ خردمندى شادى باقى نميگذارد و براى هيچ عاقلى لذت.پ 55- فرمود علم رهبر است و عمل محرك و نفس سركش.پ 56- و فرمود نسبت به چيزى كه اميدوار نيستى اميدوارتر باش تا چيزى كه بآن اميدوارى. حضرت موسى رفت تا براى خانواده خود آتش‏گيره بياورد، خدا با او سخن گفت، با نبوت برگشت. ملكه سبا از محل حكومت خود خارج شد. در كنار سليمان ايمان آورد. جادوگران فرعون در پى قدرت بخشيدن به فرعون بودند.

ايمان بخداى يكتا آوردند.پ 57- و فرمود مردم بفرمانروايان خود شبيه‏ترند تا بآباء و اجداد خويش. 58- و فرمود مردم: بدانيد عاقل نيست كسى كه از بهتان و سخن ناحق كه در باره‏اش گفته شده مضطرب شود و نه حكيم است كسى كه از تمجيد نادان خوشش‏

 

بيايد. مردم فرزند خصال و رفتار خويشند و ارزش هر شخصى بمقدار نيكيهاى اوست در باره علم سخن بگوئيد تا ارزش شما معلوم شود.پ 59- و فرمود: خدا رحمت كند كسى را كه دل بخدا ببندد و از گناه بپرهيزد و دشمن هواى نفس خويش باشد و آرزوى خود را تكذيب كند. نفس خود را با افسار تقوى در اختيار گيرد و بر آن دهنه‏اى از خشيت خدا بزند بوسيله افسار او را بجانب اطاعت و بندگى بكشد و بوسيله لجام و دهنه او را از سركشى و معصيت بازدارد.

بجانب معاد و رستاخيز سر برافرازد. آماده مرگ باشد. پيوسته بفكر بپردازد. بيدار خوابى زياد داشته باشد از دنيا بيزار باشد و با تحمل رنج و مشقت بآخرت بپردازد صبر را مركب نجات خويش قرار دهد. و تقوى را وسيله روز درگذشت و دواى التهاب و حرارت شدت علاقه‏اش پند بگيرد و مقايسه كند. از دنيا و مردم جدا شود. به دنبال دانش براى اطلاعات مذهبى و استوارى برود. ياد معاد دلش را فراگرفته است بهمين جهت از رختخواب و بالش كناره گرفته و دل به ثواب خدا بسته و سخت از عذاب او بيمناك است كمتر در ميان مردم آشكار مى‏شود و اكتفا بكمتر مقدارى كه ميداند ضروريش هست ميكند. اينها امانتهاى خدايند در شهرها كه بواسطه آنها خداوند بلا را از مردم دفع ميكند. اگر هر كدام از آنها خدا را سوگند بچيزى بدهد خداوند درخواست او را مى‏پذيرد. آخرين سخن آنها اينست الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.پ 60- و فرمود روزى بستگى بحماقت دارد و محروميت وابسته بعقل است و بلا پيوسته با صبر.پ 61- فرمود باشعث كه تسليت باو ميگفت در مورد برادرش عبد الرحمن: اگر ناراحت باشى حق برادرت عبد الرحمن را وفا كرده‏اى، اما اگر صبر كنى حق خدا را. با اينكه اگر صبر داشته باشى آنچه مقدر بوده در بستر زمان نسبت بتو انجام شد، و تو مورد ستايش قرار ميگيرى (بواسطه صبر) اما اگر ناراحت باشى باز قضاى خدا پيش آمده ولى تو مورد سرزنش خواهى بود اشعث گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فرمود تفسير اين جمله را ميدانى. جوابداد علم بشما برميگردد و منتهى مى‏شود، فرمود اما سخن تو (إِنَّا لِلَّهِ) اقرار بقدرت خدا و ملك اوست و اين حرف (إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) اعتراف بمرگ است.پ 62- روزى امير المؤمنين سوار مركب بود و گروهى در ركاب او پياده ميرفتند

 

بآنها فرمود نميدانيد راه رفتن پياده با سواره براى سواره صحيح نيست و موجب خوارى پيادگان مى‏شود. متفرق شويد. () 63- فرمود امر سه نوعند. بعضى اعتماد برشد و صلاح آن دارى. انجام بده و برخى از امور صلاح نبودنش را ميدانى از آنها اجتناب كن. و كارهائى نيز هست كه مرددى آنها را بعالمش مراجعه كن.پ 64- روزى جابر باو گفت چگونه صبح كردى يا امير المؤمنين؟ فرمود آنقدر غرق در نعمت خدائيم كه شماره نميشود با گناهان زيادى كه داريم. نميدانم سپاس كداميك را داشته باشيم آيا سپاسگزارى كنيم اين همه نعمت را كه ارزانى داشته و يا سپاس ستر و پوششى كه بر كارهاى زشتمان نهاده بداريم.پ 65- عبد اله بن عباس را كه فرزند كوچكش از دنيا رفته بود چنين تسليت گفت. مصيبتى كه در مورد ديگرى پيش آمد ولى ثوابش مال تو است برايم محبوبتر است از مصيبتى كه در مورد تو پيش آيد ولى ثوابش مال ديگرى باشد پس تو داراى اجر باشى نه موجب اجر و خوب تسلى داشته باشى و نه از پيش آمد ناگوار كه در رابطه پيش آمد براى تو ديگران تسلى داشته باشند، خداوند بجاى آنچه از دست داده‏اى مشابهش را بتو عنايت كند.پ 66- عرضكردند توبه نصوح چيست؟ فرمود در دل پشيمان شدن و استغفار با زبان كردن و تصميم به بازگشت نكردن.پ 67- و فرمود شما را با قدرت آفريده‏اند و تحت نفوذ خدا، بى‏آنكه اختيارى داشته باشيد پرورش يافته كه مرگ شما تضمين شده و بصورت استخوان پوسيده در مى‏آئيد، و تنها محشور ميشويد و بحساب شما رسيدگى مى‏شود خدا بيامرزد مردى را كه نزديك آيد و اعتراف كند و بترسد و عمل نمايد و بيمناك شود و غنيمت شمارد در طول عمر پند بگيرد و از بيم و وحشت. خويشتن را از كار ناشايست بازدارد.

پاسخ بخداى دهد و بزارى و گريه پردازد و برگردد و توبه كند. پيرو واقعى شود در جستجوى هدف باشد و با ترس خود را نجات بخشد. ذخيره‏اى براى خود تهيه كند و دلى پاك بيارايد، آماده رستاخيز شود. و باز زاد و توشه خود را بر پشت كشد براى روز حركت. و بين راه و موقع احتياج و هنگام فقر و تنگدستى. از پيش فرستد براى قرارگاه دائمى خود. آماده كنيد براى خويشتن. مگر نوجوانان خوش قد و قامت انتظار غير پيرى را دارند؟ و خوش چهرگان شاداب و سلامت در آستانه‏

 

فرارسيدن درد و بلا نشينند؟ و زندگان مگر در معرض فنا نخواهند بود؟ و فرارسيدن اجل و نزديك شدن مرگ.پ 68- و فرمود از خدا بپرهيزيد چون آن كسى كه بسرعت لباس ناجور از تن ميكند و در حال خفت و سبكى كوشش ميكند در فرصت پيش آمده جديت مينمايد و بيمناك است در هنگام ترس و متوجه زيادى ثروت هست و عاقبت صبر و نتيجه بازگشت. كافى است كه خدا انتقام گير و يارى‏كننده است و بهشت پاداش و بهره و جهنم كيفر و انتقام و كتاب خدا دليل و بازخواست‏كننده.پ 69- شخصى از سنت و بدعت و افتراق و اجتماع پرسيد. فرمود سنت همان روش پيامبر است و بدعت هر چه مخالف آن باشد. اما افتراق جمعيت كفار است گرچه زياد باشند و اجتماع همآهنگى اهل حق است گرچه كم باشند.

فرمود بنده نبايد اميدوار باشد بغير خدا و نه بيمناك باشد از غير گناه خود و مبادا خجالت بكشد عالم اگر از او سؤال كردند از چيزى كه نمى‏داند از گفتن اينكه خدا ميداند (يعنى بگويد: من اطلاع ندارم) شكيبائى نسبت به ايمان مانند سر است نسبت به بدن.پ 70- شخصى گفت مرا سفارشى بفرما. فرمود بتو توصيه ميكنم كه براى كار خوب نهايت و اندازه‏اى قائل نباشى از جهت فزونى و كثرت و نه براى گناه قدر و اندازه‏اى از نظر كمى و قلت (يعنى بگوئى اين قدر ثواب بس است يا اين قدر گناه كم اشكالى ندارد).پ 71- ديگرى تقاضاى سفارش و وصيت كرد فرمود: خود را وعده به فقر و تنگدستى مده و نه طول عمر (شايد منظور اينست كه بفقر و تنگدستى تن در دهد و از كوشش باز ايستد و بطول عمر اميدوار شود و فرصت را از دست بدهد).پ 72- فرمود متدينين و دين داران علاماتى دارند كه بوسيله آن مشخصات شناخته ميشوند. راستگوئى، امانت دارى، وفا بعهد. توجه بصله رحم. و رحم و شفقت به ضعيفان و كم اطاعت از خانم‏ها كردن و كمك بديگران نمودن. خوش اخلاقى. حلم و بردبارى زياد. بدنبال دانش رفتن و آنچه موجب تقرب به خدا مى‏شود. به‏به بچنين مردمانى، چه آينده‏اى درخشان در پيش دارند.پ 73- هر كس آرزوى دراز داشته باشد دچار فراموشى وظيفه مى‏شود.پ 74- فرمود فرزند آدم شبيه‏ترين چيز است به ترازو. سبك مى‏شود با جهل‏

 

و سنگين مى‏شود با علم.پ 75- و فرمود ناسزا بمؤمن گفتن فسق است و جنگ با او كفر، احترام مال او مانند خون اوست.پ 76- و فرمود در راه برادر دينى خود از جان و مال دريغ مكن و در باره دشمن خود از عدالت و انصافت و در مورد ساير مردم از برخورد خوب و نيكى به مردم سلام كن بتو سلام ميكنند.پ 77- و فرمود سرور مردم در دنيا سخاوتمندان هستند، و در آخرت پرهيزكاران.پ 78- و فرمود اشياء دو نوعند: 1- مال ديگرى است كه نه در گذشته به من داده شد و نه بايد اميد داشته باشم كه در آينده بمن داده شود. 2- چيزى كه به آن نميرسم مگر در موقع مقرر گرچه نيروى آسمانها و زمين را بكمك خود بگيرم، پس چرا عمر در راه اين دو بيهوده بسر برم.پ 79- فرمود مؤمن نگاهش پند است و سكوتش فكر و سخنش ذكر و بى‏نيازيش شكر، در هنگام گرفتارى شكيبا است زود راضى مى‏شود دير خشمگين، بكم از خدا راضى است ثروت زياد موجب خشم او نميشود. هرگز نميتواند كارهاى خوبى كه در نظر دارد بانجام رساند. كارهاى نيك زيادى تصميم ميگيرد، اما مقدارى از آن را ميتواند انجام دهد و بر آنچه نتوانسته انجام دهد متأثر است كه چرا نتوانسته انجام دهد منافق وقتى نگاه (بدنيا ميكند) فريفته آن مى‏شود، سكوتش نسيان و فراموشى است و سخنش بيهوده وقتى ثروتمند باشد سركش مى‏شود و وقتى گرفتار گردد خوار و ضعيف. زود خشمگين مى‏شود و دير راضى ميگردد. از كمبود زندگى بر خدا خشم ميگيرد. و ثروت زياد او را خشنود ميكند. كارهاى ناشايست زيادى را در نظر ميگيرد كه مقدارى از آن را انجام ميدهد. و از آنها كه نكرده متاثر است كه چه شد نتوانست انجام دهد.پ 80- و فرمود دنيا و آخرت دو دشمن سرسخت هم هستند و دو راه مختلف هر كه دنيا را دوست بدارد و برايش ارزش قائل باشد دشمن آخرت است و با او بدشمنى برخاسته. مثل دنيا و آخرت مثل مغرب و مشرق است كسى كه بين مشرق و مغرب در حركت است بهر كدام نزديك شود از ديگرى دور ميگردد.پ 81- و فرمود هر كه از كيفر آينده بترسد بعيد براى او نزديك مى‏شود و كسى‏

 

كه از خوراك ضرورى دنيا سير نميشود هر چه جمع كند كفايتش نمى‏كند. هر كه براى دنيا كوشش كند بدست نخواهد آورد و هر كه از آن كناره كند دنيا بسويش مى‏آيد، دنيا يك سايه گسترده‏ايست كه تا زمان معينى هست.

خدا رحمت كند شخصى را كه حكمتى را بشنود و حفظ كند و اگر او را به رستگارى دعوت كردند بيايد و چنگ بدامن راهنمائى هادى بزند و نجات يابد.

اعمال نيك خود را پيش از خود بفرستد و بكار نيك بپردازد. ذخيره‏هاى خود را بآينده بسپارد. و از كار زشت بپرهيزد هدف‏گيرى صحيح داشته باشد. بهره كار خويش بآخرت بياندازد. با هواى نفس بدشمنى پردازد. و آرزوى خود را تكذيب كند. بر مركب صبر براى نجات نشيند و تقوا را وسيله هنگام وفات گزيند. پيرو راه راست و طريق روشن باشد. و فرصت از دست ندهد و قبل از فرارسيدن اجل بكار خود پايان دهد و از عمل براى خويش توشه برگيرد.پ 82- بمردى فرمود حالتان چطور است؟ جوابداد اميدواريم مى‏ترسيم.

فرمود هر كه اميد چيزى را داشته باشد در جستجوى آن برميآيد و هر كه از چيزى بترسد از آن فرار ميكند معنى ندارد ترس شخص وقتى برايش يكنوع شهوترانى پيش آيد آن را ترك نكند چون ميترسد، و همچنين اميدوار بودن او وقتى يك بلا و گرفتارى دچارش مى‏شود در مقابل آن تحمل نداشته باشد و صبر نكند بواسطه اميدى كه دارد.پ 83- به عبايه بن ربعى كه از آن جناب راجع به استطاعتى كه موجب حركت و سنت و برخاست و كار ما مى‏شود فرمود تو سؤال ميكنى از استطاعت و نيروى خود آيا اين قدرت و نيرو را به تنهائى خودت مالك هستى بى‏ارتباط با خدا يا با خدا.

عبايه سكوت كرد.

امير المؤمنين فرمود اگر بگوئى قدرت دارم با خدا مى‏كشمت و اگر بگوئى بدون خدا در اختيار من قدرت هست باز ترا خواهم كشت. عبايه گفت پس چه بگويم؟ فرمود بايد بگوئى قدرت و استطاعت دارم بوسيله لطف خدا و خدا اين نيرو را در اختيار دارد بى‏ارتباط بمن. اگر بتو عنايت كند اين نيرو را لطف نموده و بخشيده و اگر از تو بگيرد اين بلائى است از او. پس او مالك چيزى است كه در اختيار تو نهاده و قادر است بر چيزى كه بتو قدرت بخشيده.پ 84- اصبغ بن نباته گفت از امير المؤمنين شنيدم كه ميفرمود. براى شما

 

حديثى نقل ميكنم كه شايسته است هر مسلمانى آن را حفظ كند. بعد متوجه باشد فرمود: خداوند هر بنده‏اى را كه در اين دنيا عقاب نمايد او كريمتر و بزرگتر از آن است كه دو مرتبه در قيامت او را كيفر نمايد. و نه ميپوشاند گناه بنده مؤمن را در اين دنيا و مى‏بخشد او را جز اينكه بزرگتر و كريمتر و بخشنده‏تر است از اينكه در روز قيامت از عفو خود برگردد، سپس فرمود گاهى خداوند مؤمن را گرفتار بلا ميكند در بدن يا مال يا فرزند يا خانواده‏اش، و اين آيه را قرائت نمود:

ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ.

امير المؤمنين دست خود را بهم چسباند و سه مرتبه فرمود: وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ (يك قسمت از آيه كه شاهد گذشت و لطف و عنايت پروردگار است و ميفرمايد مى‏بخشد بسيارى از گناهان را سه مرتبه تكرار مى‏نمايد).پ 85- و فرمود: اول جدائى و قطع ارتباط پوشيدن (نيكى دوست است) پيروى مكن از كسى كه افسرده است. بدترين نوع مكافات پاداش دادن ببدى است.پ 86- و فرمود ابتداى خودپسندى شخص فساد و تباهى عقل اوست. هر كس اختيار زبان خود را داشته باشد از دست او در امان است. هر كس اخلاق خود را اصلاح نكند گرفتار مصيبت و ناراحتى آن خواهد شد هر كه بداخلاق باشد. خانواده خود را رنجيده ميكند. بسا كلماتى كه موجب سلب نعمت مى‏شود. سپاس پيشگيرى از آشوب ميكند. خوددارى ابتداى جوانمردى است. شفيع و واسطه بخشش گناه گناهكار خضوع و كوچكى نمودن اوست ريشه احتياط توقف در مقابل شبه است در خوش اخلاقى گنجهاى روزى نهفته است.پ 87- و فرمود مصائب بين مردم به تساوى تقسيم شده. از گناه خود نااميد مشو وقتى درب توبه باز باشد رستگارى در مخالفت با شهوترانى است. تاريخ آرزو مرگ است. ديدار شخص پست و بخيل دل را سخت ميكند ديدار شخص احمق چشم را تنگ ميكند. سخاوت زيركى است. بسرنوشتش خود را بغفلت زدن و بى‏اعتنائى است.پ 88- و فرمود فقر، مرگ بزرگتر است. كمى تعداد خانواده يكى از دو توانگرى است و اين خود نيمى از زندگى است، حزن و اندوه نيمى از پيرى است. بى‏نوا نخواهد شد كسى كه اقتصاد را از پيش گرفت سرزنش نمى‏شود كسى كه مشورت كند خوبى از بين ميرود مگر در نزد كسى كه خانواده‏دار باشد يا متدين. سعادتمند كسى‏

 

است كه بوسيله ديگرى پند داده شود. شخص گول خورده نه پسنديده است و نه باو ثواب ميدهند. نيكى كهنه نميشود و گناه فراموش نخواهد شد.پ 89- و فرمود خوبى كنيد تا ستايش را بدست آوريد. حمد و سپاس را شعار خود قرار دهيد عقلاء علاقه به همنشينى شما پيدا مى‏كنند. حرفهاى اضافى را رها كنيد نادانان از شما فاصله ميگيرند. همنشين خود را گرامى بداريد مجلس شما آباد مى‏شود. اخلاق پسنديده در خود ايجاد كنيد كه موجب سربلندى است. از اخلاق زشت بپرهيزيد كه موجب خوار شدن اشخاص با شخصيت و نابودى شرافت ميگردد.پ 90- قانع باش تا عزيز شوى.پ 91- فرمود صبر سپر تنگدستى است و حرص علامت فقر و تنگدستى است.

خودآراستن فرار از بيچارگى است موعظه غارى است براى كسى كه پناه بآن ببرد.پ 92- و فرمود هر كه بزيور علم آراسته شود عيبش از ديده مردم پنهان است.پ 93- و فرمود آسايش براى حسود نيست و دوستى براى پادشاهان و مروت براى دروغگو.پ 94- كمك بگير براى بقاى عزت خود از تنهائى.پ 95- و فرمود هر عزيزى كه تحت نفوذ صاحب قدرتى است ذليل است.پ 96- و فرمود دو چيز موجب هلاكت مردم شده: 1- ترس از فقر. 2- پى‏گيرى از فخر.پ 97- و فرمود مردم: بپرهيزيد از علاقه بدنيا. حب دنيا منشأ هر گناهى است و درب هر بلا و سبب هر فتنه و موجب هر مصيبت.پ 98- و فرمود تمام خوبيها در سه صفت جمع شده. نگاه و سكوت و سخن.

هر نگاهى كه در آن پندى نباشد اشتباه است و هر سكوتى كه انديشه با آن نباشد غفلتى است. و هر سخنى كه در آن ياد خدا نباشد لغو و بيهوده است. خوشا به حال كسى كه نگاهش عبرت و سكوتش فكرت و سخنش ذكر است و بر خطاى خود بگريد و مردم از شر او آسوده باشند.پ 99- و فرمود چقدر شگفت‏انگيز است كه انسان مسرور است بواسطه بدست آوردن چيزى كه از دستش نميرفت و محزون است براى بدست نياوردن چيزى كه به دستش نمى‏آمد. اگر او بيانديشد خواهد فهميد و مى‏بيند كه در اختيار ديگرى‏

 

است و روزيش تعيين شده. خود را مقيد ميكند بمقدارى كه ميسر است و خود را در معرض مشكلات قرار نميدهد.پ 100- هر وقت در ميان بازارها راه ميرفت مردم را موعظه ميكرد و ميفرمود تجار: خيرخواهى را مقدم بداريد. بركت بجوئيد از آسانى و سهولت. معامله را ساده بگيريد و خود را بحلم بيارائيد. از قسم خوردن دورى كنيد و از دروغ بپرهيزيد. و از ظلم بترسيد. با مظلومين انصاف داشته باشيد. برباخوارى نزديك نشويد پيمانه و ترازو را درست بدهيد و بمردم كم نفروشيد. در زمين سعى در تبهكارى ننمائيد.پ 101- سؤال كردند چه چيز بهترين خلق خدا است؟ فرمود سخن، باز پرسيدند چه چيز بدترين خلق خدا است باز فرمود سخن، بوسيله سخن گروهى سفيدرو شده‏اند و با كلام گروهى سيه‏رو.پ 102- و فرمود سخن خوب بگوئيد شناخته مى‏شويد بآن و عمل بكار نيك كنيد از نيكان خواهيد بود.پ 103- و فرمود اگر دچار بلائى شديد اموال خود را فداى جان خويش كنيد و اگر گرفتارى پيش آمد جان خود را فداى دين خويش نمائيد بدانيد هلاك شده كسى است كه دين خود را از دست داده و دزد زده شخصى است كه دينش ربوده شده باشد. بدانيد فقر و ناتوانى بعد از بهشت وجود ندارد و ثروت توانگرى بعد از جهنم نخواهد بود.پ 104- و فرمود شخص مزه ايمان را نمى‏يابد مگر اينكه دروغگوئى را كنار بگذارد چه شوخى و چه جدى.پ 105- و فرمود سزاوار است مرد مسلمان پرهيز كند از برادرى با شخص دروغگو آنقدر دروغ ميگويد كه وقتى راست هم گفت باور نمى‏كنند.پ 106- و فرمود بزرگترين خطا تصرف مال شخص مسلمان است بناحق.پ 107- و فرمود هر كس از قصاص بترسد خوددارى از ظلم بمردم ميكند.پ 108- و فرمود ظالمى را نديدم شبيه‏تر باشد بمظلوم از حسود.پ 109- و فرمود ظالم و كمك‏كننده باو و راضى باين ستم هر سه شريكند.پ 110- و فرمود صبر دو نوع است: صبر هنگام مصيبت پسنديده و خوب است ولى بهتر از آن خوددارى و صبر هنگام روبرو شدن با آنچه برايت حرام كرده.

 

ذكر و يادآورى نيز دو نوع است. يك يادآورى هنگام مصيبت خوب و نيكو است بهتر از آن يادآورى خدا است در روبرو شدن با محرمات كه اين يادآورى مانع انجام عمل زشت مى‏شود.پ 111- و فرمود خدايا حاجت و نياز مرا در اختيار مردم شرور قرار مده.

نيازمنديهاى مرا بدست كسانى كه خوشروترين افراد و سخاوتمندترين و چرب‏زبان ترين آنها و كمتر منت‏گذارترين ايشان است قرار بده.پ 112- فرمود خوشا بحال كسى كه با مردم الفت و دوستى دارد و مردم نيز با او الفت دارند در راه طاعت خدا.پ 113- فرمود از نشانه‏هاى ايمان واقعى اينست كه بنده خدا راستگوئى را مقدم بدارد بطورى كه از دروغ بيزار باشد گرچه نفع زيادى باو برسد. نبايد شخص گفتارش از اطلاعات و علمش تجاوز كند (و چيزهائى كه نميداند بگويد).پ 114- و فرمود امانت را پس بدهيد گرچه صاحب امانت كشنده پسر پيامبر باشد.پ 115- تقوى ريشه ايمان است.پ 116- و فرمود بدانيد خوارى در راه بندگى و اطاعت خدا بعزت و شرافت نزديك‏تر است از كمك بمعصيت خدا.پ 117- و فرمود ثروت و اولاد محصول كشتزار دنيا است ولى عمل صالح محصول كشت آخرت است خداوند جمع كرده بين محصول دنيا و آخرت براى گروهى.پ 118- و فرمود در تورات در دو صفحه اين مطالب هست: در صفحه اول نوشته: هر كس صبح كند و بر دنيا اندوهگين باشد بر قضاى خدا خشم گرفته. و هر يك از مؤمنين شكايت گرفتارى خود را بمخالفين دينى خويش بگويد شكايت از خدا بدشمنش نموده. و هر كس تواضع كند براى ثروتمندى بواسطه ثروتش دو سوم دين خود را از دست داده. و هر كه قرآن بخواند و بميرد و داخل آتش شود او از كسانى بوده كه آيات خدا را مسخره كرده است.

و در صفحه ديگرى نوشته است هر كس مشورت نكند پشيمان مى‏شود و هر كه خود را در گرو جمع مال كند هلاك مى‏شود قعر مرگ بزرگتر است.پ 119- فرمود نماينده خرد انسان زبان اوست و نشانگر عقلش دين او.

 

جوانمرديش بمقدارى است كه براى خود شخصيت قائل است. روزى قسمت شده، و روزگار در تغيير و تبديل است. مردم تا آدم همه برابر و مساويند.پ 120- و فرمود بكميل بن زياد. مواظب باش خود را مشهور نكنى. خود را پنهان كن كه از تو صحبت نكنند بدنبال دانش باش تا بياموزى. ساكت باش سالم ميمانى. چه اشكالى دارد وقتى خدا ترا عارف بدين خود نموده ولى تو مردم را نمى‏شناسى و مردم هم ترا.پ 121- فرمود حكيم نيست كسى كه مدارا ندارد با شخصى كه چاره‏اى نيست از مدارا با او.پ 122- فرمود چهار چيز است كه اگر بر پشت شترها سوار شويد و پيوسته آنها را بتازيد تا بچنگ آوريد كار زيادى نكرده‏ايد. 1- هيچ كس جز بخدايش اميدوار نباشد. 2- و جز از گناهش نترسد. 3- و خجالت نكشد وقتى چيزى را نميداند بگويد نميدانم. 4- و تكبر نورزد از آموختن وقتى نميداند.پ 123- در نامه‏اى بعبد الله بن عباس نوشت: اما بعد در جستجوى چيزى باش كه مفيد براى تو است رها كن چيزهائى را كه برايت فايده ندارد. وقتى رها كنى بى‏فايده‏ها را بدست آورده‏اى مسائل سودمند را. تو روبرو ميشوى با چيزهائى كه قبلا فرستاده‏اى نه با چيزهائى كه بجا گذاشته‏اى. بناى روبرو شدن فرداى قيامت را بگذار بر چيزى كه علاقه دارى با آن روبرو شوى و السلام.پ 124- و فرمود بهترين راه براى نفوذ در دل دوستان و زدودن كينه از دل دشمنان. گشاده‏روئى است هنگام ملاقات. و جويا شدن از روى مهر و محبت از حال آنها در موقع غيبت، و شادى و خوشحالى هنگام حضور و آمدنشان.پ 125- و فرمود شخصى مزه ايمان را نمى‏چشد مگر اينكه بداند آنچه به او رسيده از دستش نميرفت و آنچه باو نرسيده بدستش نميرسيد.پ 126- و فرمود خدايا واقعا چقدر شقى است كسى كه بچشم و دلش بزرگ و عظيم نمى‏آيد آنچه از قدرت و نيروى تو مى‏بيند، در مقابل آنچه چشم و دلش نمى‏بيند. و شقى‏تر از او كسى است كه آنچه از قدرت و نيروى تو بچشم و دل مى‏بيند و آنچه نمى‏بيند كوچك و حقير نمى‏آيد بنظرش در مقابل عظمت و جلال تو لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ.پ 127- و فرمود دنيا فانى و رنج‏آور و تغييرپذير و عبرت‏انگيز است. از فناى‏

 

دنيا اينكه پيوسته مى‏بينى كه كمان مرگ در دست اوست و تير در چله كمان نهاده و هدف را هم اشتباه نمى‏كند. و مجروحين شفاپذير نيستند. سالم را با تير بيمارى هدف ميگيرد و زنده را با ناوك مرگ.

از رنج دنيا اينست كه انسان جمع ميكند چيزى را كه خورده‏اش نمى‏شود و ميسازد چيزى را كه ساكن آن نمى‏شود او رهسپار پيشگاه پروردگار مى‏شود بدون مال و بدون ساختمانى كه ساخته.

تغيير و تبدل دنيا اينست كه مى‏بينى كسى كه حسرتش را ميخوردند حالا مردم باو رحم ميكنند و كسى كه باو رحم ميكردند حالا حسرتش را ميخورند. فرقى بين آنها بوجود نيامده جز نعمت زوال‏پذير و گرفتارى ناخوانده از عبرت و پند دنيا اينست كه شخص نزديك برسيدن بآرزويش مى‏شود ناگهان عقاب تيز چنگال مرگ او را در پنجه ميگيرد. نه بآرزويش رسيده و نه اميدوارى برايش مانده سبحان الله چقدر ناياب است شادى دنيا. تشنه‏كام است سيرآبى آن و گرم و سوزان است سايه‏اش گويا آنچه در دنيا وجود دارد نبوده و آنچه هست قبلا هم بوده (بود و نبودش فرقى ندارد) ولى سراى آخرت جاى زيست و قرارگاهى دائمى با بهشت و جهنم است دوستان خدا رهسپار پاداش دور ميشوند بواسطه شكيب و تحمل و بسوى آرزوى خويش ميروند با عمل.پ 128- و فرمود از بهترين جنبشها و حركتها بسوى خدا دو نوع فرو خوردن است: 1- فرو خوردن خشم حلم و بردبارى. 2- فرو خوردن اندوه با صبر و شكيبائى. و از بهترين حركت و جنبشها بسوى خدا دو قطره است. 1- قطره اشكى كه در دل شب بريزى. 2- و قطره خونى كه در راه خدا بدهى.

از بهترين حركت و جنبشها بسوى خدا دو گام است: 1- گامى كه مسلمانى برميدارد براى استحكام صفوف مسلمانان در پيكار با دشمنان دين و راه خدا. 2 گامى كه برميدارد براى ديدار خويشاوند اين گام بهتر است از قدمى كه در راه استحكام صفوف پيكار در راه خدا برميدارد.پ 129- و فرمود دوست، دوست شخص نخواهد بود مگر اينكه نگهدار او باشد در هنگام گرفتارى و در پشت سر و بعد از مردن.پ 130- و فرمود دل نادانان پايبند طمع است و در گرو آرزو و وابسته به نيرنگهاپ 131- و فرمود هر كس در او يك خصلت از خصال پسنديده رسوخ داشته باشد

 

چشم‏پوشى از چيزهاى ديگرش ميكنم اما چشم‏پوشى از بى‏عقلى و بى‏دينى نميكنم، زيرا دين نداشتن آسايش نداشتن است و زندگى با ترس و لرز ارزشى ندارد و بى‏عقلى مرگ است. و شخص بى‏عقل در شمار مردگان است.پ 132- فرمود هر كس خويشتن را در معرض تهمت قرار دهد بايد خود را ملامت كند اگر گمان بد در باره‏اش بردند هر كس اسرار خود را پنهان كند زمام امور در دست اوست.پ 133- و فرمود خداوند شش گروه را به شش كار عذاب ميكند. عرب را براى تعصب (جاهلى) و ملاك‏ها و زمين داران را بواسطه كبر و امراء و فرمانروايان را به واسطه ستم و فقيهان و دانشمندان را بواسطه حسد و تجار را بجهت خيانت و دهاتيها را بواسطه جهل و نادانى.پ 134- و فرمود مردم از خدا بترسيد. تحمل تقوى و پرهيزكارى ساده‏تر از تحمل عذاب خدا است.پ 135- و فرمود پارسائى و زهد در دنيا كوتاه كردن آرزو است و سپاسگزارى هر نعمت و خوددارى در مقابل هر حرام.پ 136- و فرمود وقتى اشياء با يك ديگر پيوستند تنبلى و ناتوانى نيز با هم آميختند و از پيوند آنها فقر و تنگدستى بوجود مى‏آيد.پ 137- و فرمود روزها سه قسمند: 1- روزى كه گذشته اميد بازگشتش را ندارى. 2- روزى كه باقى است كه در آن قرار گرفته‏اى (در يك نسخه ديگرى است برايت دوام ندارد). 3- و روز آينده كه اطمينان بآن ندارى روز گذشته برايت پندى است و امروز غنيمت است (فرستى از دست رفتنى) براى فردا نميدانى كه خواهد بود.

روز گذشته گواهى پذيرفته شده است و امروز امين بازپس‏دهنده است (هر چه در آن انجام دهى نتيجه ميگيرى) فردا را در نظر ميگيرى زودگذر و با فاصله زياد روى بتو آورده ولى تو بسوى او نرفته‏اى.

مردم بقا بعد از فنا است ما وارث پيشينيان خود هستيم و ما نيز وارث‏هائى خواهيم داشت سعى كنيد بسوى نيكيها و خوبيها بشتابيد بوسيله آنچه خواهيد گذاشت. و راه نيك از پيش بگيريد مبادا وحشت كنيد كه از اين راه كمتر ميروند.

بدانيد كه خدا همراه با شما است در اين مسير.

 

بدانيد هدف‏گيرى و مسابقه امروز است. جوائز را فردا ميدهند. ما شاخه‏هائى از ريشه‏هائى هستيم كه از بين رفته‏اند ديگر شاخه بقائى پس از گذشت ريشه ندارد مردم، اگر شما دنيا را مقدم بداريد بر آخرت بسرعت پذيرفته‏ايد متاع پست و بى‏ارزش را و مركب آرزوى شما نهايت سير خود را نموده كه بسرچشمه‏هاى پشيمانى وارد مى‏شود و بشما ميچشاند آنچه نسبت بگذشتگان و قرنهاى پيش چشانده از تغييرها و گرفتاريهاى دشوار.پ 138- فرمود نماز وسيله تقرب هر پرهيزگار است. و حج جهاد و پيكار هر ضعيف و ناتوان. هر چيزى داراى زكات است زكات بدن روزه است. بهترين عمل شخص انتظار فرج خدا است. كسى كه دعا ميكند بدون عمل مانند تير زنى است كه كمانش زه ندارد. هر كه يقين بپاداش داشته باشد با خاطرى آسوده مى‏بخشد. از خدا روزى بخواهيد با صدقه دادن. اموال خود را حفظ كنيد بوسيله زكات. بفقر مبتلا نميشود كسى كه اقتصاد را رعايت كند. تقدير و برنامه‏ريزى نصف زندگى است محبت نيمى از عقل است حزن نصف پيرى است. كمى افراد خانواده يكى از دو توانگرى است. هر كه پدر و مادر خود را محزون كند نافرمان آنها است (عاق والدين بشمار ميرود) هر كه در موقع مصيبت با دست خود بر ران خويش بزند اجر خود را از دست داده، نيكى بحساب نيكى گذارده نميشود مگر در نزد شخص با خانواده و شخصيت و يا نزد ديندار (يعنى خوبى از بين ميرود مگر پيش چنين اشخاصى).

خداوند روزى را بقدر گرفتارى ميفرستد. هر كس اندازه داشته باشد خدا او را روزى ميدهد و هر كه اسراف كند محرومش مينمايد. امانت موجب افزايش رزق مى‏شود. و خيانت سبب فقر و تنگدستى اگر خدا خير و صلاح مورچه را بخواهد باو پر نميدهد (شايد منظور اين باشد كه داشتن پر و بال كه كنايه از ثروت و مكنت است گاهى موجب نابودى است).پ 139- و فرمود متاع دنيا مانند خاشاك است و بازمانده آن مشتى شتر و گاو و گوسفند گل و لاى است مقدار كافى آن بهتر است از آنچه نگهدارى. گذشت از آن بهتر از اعتماد بآن است. محتاج است كسى كه زياد دارد. آسايش در آستانه زندگى شخصى است كه دل بآن نبندد، هر كس خوشش بيايد از تماشاى جمال و زيبائى دنيا. مبتلا بكورى خواهد گرديد. هر كه در پى شادى دنيا باشد. دلش مملو اندوه مى‏شود. پيوسته بر سويداى قلبش اضطراب و ناراحتى از انبوه حزن‏

 

هست، مانند غليان و حركت كره و چربى بر روى مشك (منظور اينست كه غم و اندوه دلش را فرامى‏گيرد) يك نوع گرفتارى موجب اندوهش مى‏شود و نوعى ديگر او را به خود مشغول ميدارد، همين طور پيوسته او را احاطه ميكند تا نفسش را ميگيرد و رگهاى حياتى او را قطع ميكند و پيكرش را در اختيار پيش‏آمد ميگذارد.

جثه‏اى بى‏ارزش كه مدار و مبلغى نزد خدا ندارد و مقبره‏اش براى نيكان ارج و اهميتى. مؤمن بدنيا بديده عبرت مينگرد و بمقدار ضرورت از آن بهره مى‏برد و با گوش كينه و خشم نغمه‏هايش را ميشنود.پ 140- حلم و بردبارى بياموزيد كه بردبارى دوست مؤمن و كمك و پشتيبان اوست و علم راهنمايش و مدارا برادرش و عقل رفيقش و صبر فرمانده سپاهش.پ 141- بمردى كه سخت بى‏توجه بنظافت بر وضع خود بود فرمود: فلانى مگر نشنيده‏اى اين فرمايش خدا را وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ نعمت خدايت را به ديگران بازگو كن.

بخدا قسم بكار بردن نعمت خدا را عملا محبوبتر است نزد خدا از زبان به نعمت خدا گشودن.پ 142- بفرزند خود امام حسن فرمود سفارش ميكنم ترا به پرهيزگارى از خدا و نماز بوقت خواندن و زكات دادن در موقعش و بگذشت از گناه و فروخوردن خشم و صله رحم و بردبارى در مقابل نادان و تفقه در دين و پايدارى در كار و توجه به قرآن و رفتار نيك با همسايه و امر بمعروف و نهى از منكر و پرهيز از تمام كارهاى زشت در هر موردى كه مخالفت و معصيت خدا است.پ 143- و فرمود پايدارى دنيا بچهار چيز است: 1- عالمى كه علم خود را بكار بندد. 2- ثروتمندى كه بخشنده باشد. 3- نادانى كه تكبر از آموختن ندارد 4- فقيرى كه آخرت خود را بدنياى ديگرى نفروخته باشد، وقتى عالم از علم خود بهره نبرد و ثروتمند بخيل شود و جاهل از آموزش سر بتابد، و فقير آخرت خود را بدنياى ديگرى بفروشد مرگ بر چنين جامعه‏اى.پ 144- و فرمود هر كه بتواند خود را از چهار چيز نگهدارد بايد هيچ گاه دچار ناراحتى نشود. گفتند آن چهار چيز كدام است: فرمود شتاب و عجله. 2- لجاجت و ستيز. 3- خودپسندى. 4- سستى و تنبلى.پ 145- و فرمود بدانيد مردم كه تقوى دژ محكمى است و تبهكارى دژى خوار

 

است مانع ناراحتى ساكنان خود نميشود و كسى كه به آن پناه ببرد حفظ نمى‏شود.

بدانيد بوسيله تقوى رنج و ستم گناهان زدوده مى‏شود و با صبر بر بندگى خدا به ثواب او نائل ميشوى و با يقين بعاليترين درجه ميرسى. بندگان خدا، بدانيد خداوند مانع دوستان خويش نشده از مسائلى كه موجب نجات آنها است زيرا آنها را باين مسائل آشنا ساخته. و از رحمت خويش مايوسشان نكرده بواسطه گنهكارى اگر توبه كنند و برگردند بسوى او.پ 146- و فرمود خاموشى حكمت است و سكوت سلامت. و كتمان گوشه‏اى از سعادت.پ 147- و فرمود كارها در چنگال قضا و قدر خوار و ذليلند بطورى كه گاهى بلا از تدبير و چاره‏انديشى بوجود مى‏آيد.پ 148- و فرمود جوانمردى شخص كامل نميشود مگر اينكه تفقه در دين خود بيابد و اقتصاد در زندگى و صبر در ناراحتى كه باو روى آورد داشته باشد و رنجيده شود از گرفتارى برادران خود.پ 149- پرسيدند مروت چيست؟ فرمود: اينكه انجام ندهى پنهانى كارى را كه در آشكار از انجام آن خجالت ميكشى.پ 150- و فرمود استغفار با اصرار بر گناه گناههاى جديدى است.پ 151- عرفان خدا را در دل خود جاى دهيد تا از حركت و جنبش جوارح خود در عبادت بهره‏مند گرديد (منظور اينست كه عبادت بدون عرفان حركت بى‏فايده‏اى است).پ 152- و فرمود كسى كه معيشت زندگى خود را بوسيله دين روبراه ميكند بهره او از دينش همان مقدارى است كه ميخورد.پ 153- ايمان سخن با زبان است و بكار بستن اعمال و بينش با عقلها.پ 154- فرمود ايمان بر روى چهار پايه استوار است: 1- توكل بخدا. 2- واگذارى باو. 3- تسليم نسبت بفرمانش. 4- و رضايت از قضاى او و پايه‏هاى كفر نيز چهار است. ميل، ترس، خشم، شهوت.پ 155- و فرمود هر كه در دنيا زاهد و پارسا باشد از خوارى در دنيا ناراحت نميشود و پيوسته مباهات و افتخار بموقعيت دنيا نمى‏كند. خداوند او را بدون ارتباط با مخلوقى هدايت نموده و بى‏ارتباط با معلمى علم آموخته. حكمت را در

 

دلش جاى داده و آن را بر زبانش جارى ساخته.پ 156- و فرمود خدا را بندگانى است كه با او با دلى پاك معامله كرده‏اند.

خداوند نيز سپاس عمل آنها را بواقع خواهد داشت. روز قيامت نامه عمل آنها خالى در محشر ميگذرد وقتى به پيشگاه پروردگار بايستند نامه عمل ايشان پر و مملو ميكند از اعمال شايسته‏اى كه خالص و پاك به پيشگاهش تقديم نموده‏اند.پ 157- فرمود اخلاق خويش را در اختيار بگيريد با نيكوكارى و آن را پايبند نمائيد به صفات شايسته و خود را بحلم عادت دهيد. در چيزهائى كه مورد علاقه شما است ديگران را بر خود مقدم بداريد (مانند خوراكيها) زياد با مردم در مسائل مالى دقت بخرج ندهيد و سخت نگيريد بصورت موازنه خيلى دقيق شخصيت خود را بالا ببريد بفاصله گرفتن از كارهاى پست با موقعيت خود بيچاره و ناتوان را نگهدارى كنيد و با كمك كردن در صورتى كه قدرت بانجام خواسته او نداريد زياد گفتگو در باره چيزهائى كه از شما دور است نكنيد كه موجب خورده‏گيرى زياد بر شما مى‏شود. از دروغ خوددارى كنيد كه از بدترين اخلاق است دروغ يك نوع كار ناشايست و نوعى پستى است. بزرگوارى خود را حفظ كنيد با چشم‏پوشى از پى‏گيرى زياد. روايت شده با خود را بغفلت زدن از پى‏گيرى زياد.پ 158- و فرمود كفايت ميكند در حفاظت و نگهدارى اجل از انسان زيرا هر فردى نگهبانى بر او گماشته شده كه نگاهش ميدارند از افتادن در چاه يا فرو ريختن ديوار بر او و دچار شدن با درنده اما وقتى اجلش رسيد. رهايش ميكنند.پ توضيح- در مناقب ابن جوزى فصلى در سخنان امير المؤمنين (ع) مشاهده كردم علاقه دارم آن را نقل كنم. ابو نعيم در حليه مينويسد.پ 1- عبد خير گفت كه امير المؤمنين (ع) فرمود خوبى بآن نيست كه مال و اولادت زياد شود ولى خوبى باينست كه علمت زياد شود و حلم و بردباريت عظيم گردد و اينكه افتخار كنى با مردم بعبادت پروردگار اگر خوب‏كرده بودى حمد و ستايش ميكنى خدا را و اگر بد كرده بودى از خدا طلب مغفرت مى‏نمائى. دنيا سودمند نيست مگر براى يكى از دو نفر. شخصى كه گناهى كرده و با توبه آن را جبران ميكند يا شخصى كه در كارهاى نيك سرعت ميگيرد. عملى كه بهمراه تقوى باشد كم شمرده نميشود چگونه ميتوان كم شمرد عملى كه مقبول واقع مى‏شود.پ 2- ابو نعيم گفت ... امام صادق (ع) از پدر خود از جد بزرگوارش نقل كرد

 

كه امير المؤمنين جنازه‏اى را تشييع كرد همين كه ميت را درون قبر گذاشتند بستگان او صدا بگريه بلند كردند على (ع) فرمود چرا گريه ميكنيد؟ بخدا قسم اگر آنچه ميت شما مى‏بيند شما مشاهده كنيد از گريه فراموش خواهيد كرد بخدا قسم مرگ براى مردم برگشت خواهد داشت. باز براى مرتبه سوم برميگردد آنقدر خواهد آمد تا يكنفر را باقى نگذارد. بعد آن جناب از جاى حركت كرد در ميان مردم ايستاد و فرمود:

مردم، شما را سفارش ميكنم به پرهيزگارى از خدائى كه براى شما مثلها زده اجل‏ها را تعيين نموده. گوشها را قرار داده كه ميگيرند صدائى كه بجانب آنها مى‏آيد و ديده‏ها را داده تا پوشيده‏ها را آشكار كند و دلها را تا توجه كند به خطرهائى كه متوجه اوست، در تركيب صورتها و طول زندگى، خداوند شما را بيهوده نيافريده و شما را مهمل وانگذاشته بلكه با نعمتهاى فراوان شما را گرامى داشته و بخشيده بشما وسيع‏ترين زندگى گوارا را در محاصره اين الطاف قرارداريد و پاداش در خوشى و ناخوشى برايتان آماده كرده.

از خدا بترسيد بندگان خدا. بكوشيد در طلب، و مبادرت بعمل بجوئيد پيش از آنكه علاقه‏ها قطع شود و مرگ فرارسد و پراكنده‏كننده اجتماعات جلو آيد زيرا نعمت دنيا دوامى ندارد و ضمانتى در مقابل فجايع و دشواريهايش نشده.

فريبى است كه از واقعيت بازمى‏دارد و سايه‏اى ضعيف و تكيه‏گاهى است كه كج شده و نعمتى فناپذير و گروهى بيهوده‏گرا.

پند بگيريد بندگان خدا، از عبرتها، و از آيات و آثار، درس عبرت بياموزيد از بيمها بهراسيد. و از مواعظ بهره ببريد. گويا چنگال مرگ گريبانتان را گرفته.

بلا شما را محاصره كرده و خانه خاكى منظور قبر است شما را در بر گرفته و مضطرب نموده شما را امور وحشت‏انگيز با دميدن در صور و افتادن در قبر و حركت در محشر و هنگام حساب كشيدن در قيامت. جهانيان بدون لباس و پابرهنه پيش آمده‏اند.

هر كسى او را فردى ميكشد و گواهى دارد. و بازخواست از آنها شده در مورد كم و زياد اعمال و نخ باريك و نقطه‏اى كه بر روى دانه خرما است. زمين بنور پروردگارش درخشان شده و پيامبران و شهدا را آورده‏اند. بحق بين آنها داورى شده و ستم بآنها نميشود. شهرها در اين روز باضطراب درمى‏آيد. و مردم بخشوع مى‏افتند از نزديك فريادى بلند مى‏شود. جنبندگان محشور ميشوند. و تزويج ميشوند نفسها

 

در محل قرارگاههاى حشر. اسرار آشكار مى‏شود و اشرار از ميان مى‏روند و دلها مضطرب ميگردد. دوزخيان را از جانب خدا قدرتى بى‏چاره‏كننده ميرسد و كيفرى دردناك. جهنم آشكار مى‏شود صداهاى شديد و زيروروشدنى وحشتناك دارد. صداى رعد و برق و خشمى عجيب بهمراه كيفر. آتشش افروخته و آبهاى فلزات گداخته به جوش آمده.

بپرهيزيد بندگان خدا يك نوع پرهيزگارى مانند كسى كه از ترس و وحشت به خضوع درآمده و كوچ كرده از ديار خود. او را ترسانيده‏اند توجه پيدا كرده و متنبه شده. با شوق و علاقه بكار افتاده و از فرار نجات پيدا كرده. براى معاد ذخيره نموده. و زاد و توشه بر دوش كشيده كفايت ميكند كه انتقام‏گير خداست و كتاب او دليل و حجت و بهشت از نظر ثواب و نعمت جهنم كيفر و عقاب. از خدا طلب مغفرت ميكنم براى خود و شما سبط بن جوزى ميگويد جملاتى از اين كتاب بما رسيده كه شامل بهترين دستور العمل‏ها است اسناد و نام راويان را حذف كرديم تا مختصر گردد و بطول نيانجامد.پ 3- فرمود دنيا خانه‏ايست در گذرگاه ولى آخرت جايگاه پايدار است از گذرگاه خود توشه برداريد براى قرارگاه، پرده‏هاى خود را ندريد در مقابل خداوندى كه عالم باسرار شما است. دل از دنيا بكنيد قبل از اينكه پيكرهاى شما را از دنيا بيرون ببرند. در اين دنيا آزمايش ميشويد اما شما را براى جاى ديگرى آفريده‏اند.

وقتى جنازه را حمل ميكنند مردم ميگويند چه گذاشته؟ اما ملائكه ميگويند چه پيش فرستاده مقدارى از (دنياى خود را) پيش فرستيد تا ذخيره‏اى بنفع شما باشد. مبادا بجاى بگذاريد كه وبال و بار گرانى بر دوش شما است.پ 4- و فرمود وقتى مشاهده ميكنيد خدا پيوسته نعمتهاى خويش را بر شما يكى پس از ديگرى ارزانى ميدارد در حالى كه شما معصيت ميكنيد. برحذر باشيد و از خدا بترسيد.پ 5- و فرمود كفاره گناهان بزرگ فريادرسى از بيچاره و درمانده است و غم از دل گرفتارى برداشتن.پ 6- و فرمود وقتى تو بسرعت فرار ميكنى و مرگ از روبرو بتو روى مى‏آورد چقدر سريع بهم خواهيد رسيد.پ 7- و فرمود هر كه آرزو را دراز كند، عمل را از دست داده و گناهى كه موجب‏

 

ناراحتى و شرمندگى شود بهتر است از ثوابى كه موجب خوشحالى (و بخود باليدن گردد).پ 8- فرمود روزگار پيكرها را فرسوده ميكند و آرزوها را تازه و مرگ را نزديك و خواسته‏ها را دور، هر كه بر روزگار غلبه پيدا كند در رنج و تعب است و هر كه آن را از دست بدهد گرفتار و ناراحت.پ 9- در شگفتم از كسى كه نااميد است با بودن استغفار.پ 10- فرمود در روى زمين دو وسيله امان و آسايش وجود داشت كه يكى بر داشته شد و آن پيامبر اكرم (ص) بود. چنگ بزنيد بدومى كه استغفار است خداوند فرموده:

وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ- ...)پ 11- فرمود هر كه بين خود و خداى خويش را اصلاح نمايد خداوند بين او و مردم را اصلاح ميكند و هر كه عمل براى آخرت خود نمايد خداوند كار دنياى او را براه مى‏برد و هر كه در درون خود واعظ و پنددهنده‏اى داشته باشد خداوند براى حفظ و نگهدارى او نگهبانى قرار داده.پ 12- و فرمود بسا از كسانى كه غفلت دامن آنها را گرفته بواسطه اينكه مشمول احسان و لطف خدا شده‏اند و بسا از كسانى كه فريب خورده‏اند چون كردارشان را پوشيده‏اند (و رازشان فاش نشده) و فريفته‏هائى كه شيفته تعريف كردن مردم از آنها شده‏اند. چقدر فاصله است بين دو عمل. عملى كه لذت آن از بين ميرود اما كيفرش باقى ميماند، و عملى كه رنج و زحمت آن تمام مى‏شود ولى اجرش باقى ميماند.پ 13- فرمود رزق و روزى را با صدقه بجانب خود سرازير كنيد، كسى كه يقين به پاداش داشته باشد بخشيدن برايش ساده است.پ 14- فرمود بهر كس چهار چيز بدهند محروم از چهار چيز ديگر نيست. 1- هر كه را توفيق دعا بدهند محروم از اجابت نمى‏كنند. 2- هر كه توفيق توبه يابد محروم از پذيرش نميشود. 3- و هر كه توفيق استغفار يابد محروم از مغفرت نخواهد شد. 4- بهر كس توفيق شكر بدهند از افزايش نعمت محرومش نمى‏كنند گواه بر اين مطالب از قرآن در مورد دعا آيه: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ و در مورد توبه: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ... و در مورد استغفار وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ‏

 ... و در مورد شكر آيه: لَئِنْ شَكَرْتُمْ‏

 

لَأَزِيدَنَّكُمْ.پ 15- و فرمود استغفار درجه عليين و شخصيتهاى بزرگ است. و آن كلمه‏اى است كه داراى شش قسمت است: 1- پشيمانى از عمل گذشته. 2- تصميم بر ترك و بازگشت نكردن بآن كار. 3- پرداخت حقوق مردم تا وقتى بملاقات پروردگار خويش ميرود بارى گران بر دوش نداشته باشد. 4- توجه بواجبات نمايد و حق هر كدام را ادا كند (مثلا نمازهاى از دست رفته را قضا كند) 5- گوشتى كه با حرام بر تنش روئيده بوسيله حزن و اندوه آن را ذوب كند تا گوشتى از نو با حلال بر تنش برويد. 6- رنج طاعت و بندگى خدا را بجسم خود بچشاند چنانچه لذت معصيت را قبلا باو چشانده.پ 16- و فرمود: از كسانى نباش كه با عمل دنيا جوياى آخرتند يا بدون عمل و توبه را بتاخير مياندازند براى آرزوى دراز. در دنيا سخن زاهدان و پارسايان را بر زبان دارد ولى در عمل كار مشتاقان دنيا را ميكند. اگر از دنيا بهره‏مند شود سير نخواهد شد. اگر ثروتمند باشد قانع نيست. امر بمعروف ميكند ولى خود بجا نمى‏آورد و نهى از منكر مينمايد اما از انجام منكر خوددارى نمى‏كند. صالحان و مردان پاك را دوست دارد ولى پيرو عمل آنها نيست با گنهكاران دشمن است ولى خود يكى از گنهكاران است. از مرگ گريزان است بواسطه گناه زياد، و پيوسته به كارهائى كه ناپسند خدا است اشتغال دارد. وقتى سرحال است از خودش خوشش مى‏آيد، وقتى بيمار و گرفتار است نااميد مى‏شود. اگر دچار بلا شود از روى اضطرار دعا ميكند، و اگر در رضا و فراوانى نعمت قرار بگيرد با غرور پشت بدعا دارد.

نفس سركش او زمام اختيار را از دستش گرفته در مسائلى كه برايش احتمالى است ولى نميتواند بر نفس خود حكومت كند در مسائلى كه بآنها يقين دارد. اگر ثروت داشته باشد متكبر است. و اگر فقير شود نااميد. معصيت را پيش مياندازد ولى توبه را تاخير. بيان از عبرت ميكند و عبرت نميگيرد در پند و اندرز مبالغه دارد ولى پند نميگيرد فراوان حرف ميزند ولى عمل كم دارد. سخت‏گير است در امور مالى سهل‏انگار است در مسائل دينى، زيان واقعى را سود مى‏انگارد و سود را زيان، از مرگ ميترسد ولى در فكر از دست رفتن فرصت نيست، گناه ديگرى را بزرگ ميشمارد كه همان گناه را از خود كوچك، اطاعت و فرمانبردارى خود را زياد ميانگارد كه همان اطاعت را از ديگرى حقير و بى‏ارزش. او هميشه بر مردم خورده ميگيرد و

 

خويشتن را مى‏ستايد، شب‏نشينى محل عيش و عشرت را با ثروتمندان بيشتر دوست دارد از مجلس ذكر و ياد خدا با فقيران. راهنماى ديگران است و خود گمراه أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ.پ 17- فرمود هر كه بر وضع دنيا محزون باشد، از قضاى خدا خشمگين است و هر كس گرفتارى و مصيبتى كه برايش پيش آمده بمخلوقى چون خود شكايت كند از خدا شكايت كرده. و هر كه در پيش ثروتمندى تواضع كند بواسطه ثروتش دو سوم از دين خود را از دست داده.

در معنى اين جمله گفته‏اند چون انسان دين و آئين پاك خدا را بوسيله بدن و زبان و قلب در خود بوجود مى‏آورد. تواضع نمودن احتياج بكار بردن بدن و زبان دارد اگر دل بزبان افزوده شود تمام دين خود را از دست داده.پ 18- و فرمود گروهى خدا را عبادت ميكنند از روى علاقه و ميل (به نعمتهاى بهشت) اين عبادت تجار است و گروهى نيز از روى ترس عبادت ميكنند اين عبادت بردگان است و گروهى او را عبادت ميكنند بجهت سپاس نعمتش اين عبادت آزاد مردان است.پ 19- و فرمود بترسيد از فرار نعمت (ترس باينست كه حق هر نعمتى را ادا كنى) نه هر چه فرار كرد برميگردد.پ 20- بهترين اعمال اينست كه در انجام آن خود را بزحمت اندازى.پ 21- و فرمود اگر خدا مردم را تهديد نميكرد از معصيت باز لازم بود انسان خلاف و معصيت انجام ندهد بجهت شكر و سپاسگزارى نعمت او از همين معنى استفاده كرده گوينده شعر- اين شعر را نسبت بخود امير المؤمنين (ع) داده‏اند:

         هب البعث لم تأتنا رسله             و جاحمة النار لم تضرم‏

             ا ليس من الواجب المستحق             حياء العباد من المنعم‏

پ 22- فرمود چقدر عبرت و پند فراوان است ولى پندگير كم.پ 23- و فرمود كمترين وظيفه‏اى كه در راه خدا دارى اينست كه از نعمتهاى خدا در راه مخالفت و معصيت او استفاده نكنى.پ 24- مهلت گرچه طولانى باشد كوتاه است، گذشته براى ما عبرت است.

مرده براى زنده پند. روز گذشته برنميگردد. بفردا نيز اعتمادى نيست. همه چيز از همه چيز جدا مى‏شود و به او مى‏پيوندد، آماده شويد براى روزى كه مال و فرزندان‏

 

سودى نمى‏بخشند مگر كسى كه با دلى صاف و پاك آمده باشد. تحمل كنيد و پايدار باشيد در مورد عملى كه از ثواب آن بى‏نياز نيستند. و خوددارى نمائيد از كارى كه طاقت كيفر آن را نداريد. صبر بر طاعت ساده‏تر است از صبر بر عذاب. شما داراى نفسهاى معدود و معين هستيد و آرزوى طولانى و مدت زندگى محدود بالاخره مدت فرامى‏رسد و نفسها پايان مى‏پذيرد. كار بالاخره درهم پيچيده مى‏شود «1» بر شما ملائكه‏هائى موكلند كه آنچه انجام ميدهيد آنها مينويسند.پ 25- و فرمود از معصيت خدا در خلوتها بترسيد زيرا همان كسى كه شاهد معصيت شما است داور است.پ 26- و فرمود بسا از آرزومندان كه بآرزوى خود نرسيدند و ساخت خانه‏اى را كه سكونت نكرد و بايد بزودى رهايش كند. شايد اين ثروت را از حرام ناصحيح جمع كرده باشد. از حرام كه بار گناهش را بدوش كشيده. گاهى انسان به استقبال روزى ميرود كه آن روز را پشت سر نميگذارد. بسا از اشخاص كه صبحگاه مورد حسرت مردمند ولى شامگاه گريه‏كنندگان ماتمش را برپا ميدارند، از همين مطلب شاعر استفاده نموده در شعر خود:

         يا راقد الليل مسرورا باوله             ان الحوادث قد يطرقن اسحارا

             افنى القرون التى كانت مسلطه             من الحوادث اقبالا و ادبارا

             يا من يكابد دنيا لا بقاء لها             يمسى و يصبح تحت الارض سيارا

             كم قد ابادت صروف الدهر من ملك             قد كان في الارض نفاعا و ضرارا

پ 27- و فرمود تمام زهد در دو جمله از قرآن جمع شده لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ.

هر كس متاثر از گذشته و خوشحال از آينده نباشد او زاهد است.پ 28- و فرمود بهترين پارسائى پنهان نمودن آن است (نه تظاهر به پارسائى كردن).29- و فرمود از هر چه خدا شما را برحذر داشته بپرهيزيد و چنان بترسيد كه اثر آن در شما آشكار شود عمل خود را خالى از ريب و ريا كنيد. زيرا هر كس عمل‏

 

براى غير خدا نمايد خداوند او را واگذار بهمان كس ميكند (كه برايش عمل كرده).پ 30- فرمود ممكن است مردم سه چيز را از دست بدهند: 1- پول حلال.

2- زبان راستگو. 3- برادرى كه بتوان در سايه‏اش آسايش كرد.پ 31- آماده مرگ شويد كه ابر آن بر سر شما سايه افكنده، و از آن دسته مردم باشيد كه ميان آنها نداى كوچ داده شده است و بيدار شده و حركت كرده‏اند بين شما و بهشت يا جهنم جز مرگ فاصله‏اى نيست. فرصتى كه يك چشم بهم‏زدن آن را ميكاهد و يك ساعت آن را نابود مينمايد بايد گفت مدتى كوتاه است. غائبى (مرگ) كه بسرعت شب و روز آن را مى‏آورند بايد گفت بزودى برميگردد (و سر ميرسد).

خدا رحمت كند بنده‏اى را كه پندى شنيد بگوش بگيرد و او را براى نجاتى كه دعوت كرده‏اند نزديك شود و در راه (ولايت) پايدار باشد تا نجات يابد، خدايش را دوست بدارد. و از گناهش بهراسد و اعمال نيك را پيش فرستد، و عمل خالص انجام دهد، و ذخيره بدست آورد. از گناه بپرهيزد و هدف را نشانه بگيرد. و پاداش بدست آورد، و با هواى نفس بستيزد، و آرزويش را تكذيب كند، بر مركب صبر براى نجات خود سوار شود و تقوى را وسيله هنگام مرگ قرار دهد در شاهراه سعادت حركت كند و از راه روشن و درخشان سر نپيچد. فرصت را غنيمت شمارد و مدت را دريابد. و از عمل توشه بردارد.پ شماره 32 تكرار شده.پ 33- و فرمود كسى كه به كم قانع نباشد زياد او را سودمند نيست.پ 34- و فرمود با مردم مدارا كن و دانشمندان را گرامى دار و از لغزش برادران درگذر سرور جهانيان از گذشته‏ها و آيندگان بتو ادب آموخته با اين فرمايش خود گذشت كن از كسى كه بتو ستم كرده و پيوند نما با كسى كه قطع رابطه با تو كرده و به بخش بكسى كه ترا محروم نموده.پ شماره 35 نيز تكرارى است.پ 36- كميل بن زياد گفت از امير المؤمنين (ع) شنيدم وقتى اشعار اسود بن يعفر را ميخواند:

         ما ذا أؤمل بعد آل محرق             تركوا منازلهم و بعد إباد

 فرمود چرا اين آيه را نميخوانيد:؟ كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ ...پ 37- و فرمود تعجب از كسى است كه دعا ميكند دير مستجاب مى‏شود با

 

اينكه راه استجابت دعا را با معصيت بسته است.پ 38- و در ستايش توبه‏كنندگان فرمود: درختهاى گناه خود را مقابل چشم و دل خويش كاشته‏اند و آنها را با آب پشيمانى آبيارى ميكنند. آن درختها ميوه سلامت بآنها ميدهد و متعاقب آن موجب خشنودى خدا و مقام ارجمند در نزد او مى‏شود.پ 39- و در مورد توصيف اولياى خدا. حسن بصرى گفت امير المؤمنين (ع) فرمود: خوشا بحال كسى كه مردم را بشناسد ولى مردم او را نمى‏شناسند. آنها چراغ هدايتند. بواسطه آنها خدا از اين امت هر فتنه وحشت‏انگيز را برطرف ميكند ايشان را خداوند در رحمت و فضل خويش داخل ميكند. آنها سر نگهدارند و حفظ اسرار ميكنند، نه ستمگران رياكار.پ 40- ابن ابى الدنيا .... از ابى اراكه نقل كرد كه گفت با امير المؤمنين (ع) نماز صبح را خوانديم پس از سلام نماز بطرف راست پيچيد مدتى صبر كرد مثل اينكه ناراحت و محزون است تا بالاخره آفتاب باندازه يك نيزه يا دو نيزه بر ديوار مسجد تابيد. بعد دست خود را زير و رو كرده گفت اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را با حالى مشاهده كرده‏ام كه حالا كسى شبيه آنها نيست. سحرگاه كه آنها را ميديدى ژوليده و غبارآلود و زردرنگ بودند پيشانى آنها همچون زانوى بز پينه بسته شب را در حال سجده و قيام براى خدا بسر برده بودند، قرآن ميخوانند، گاهى بپا ميايستند و گاهى چهره بر خاك ميمالند صبحگاه كه بذكر خدا مشغول ميشوند ميلرزند چون درختى كه در تند باد ميلرزد و چنان اشك ميريختند كه لباسهايشان تر ميشد. بخدا قسم مثل اينكه اين مردم شب را بغفلت گذرانده‏اند از جاى حركت كرد، ديگر بهيچ وجه امير المؤمنين آرام و آسوده ديده نشد تا ابن ملجم ملعون ضربت بر سر مباركش زد.پ 41- ابن عباس گفت: امير المؤمنين (ع) روزى در وصف مؤمن فرمود:

مؤمن اندوهش را بدل دارد و شاديش را در چهره، از همه مردم سعه صدر بيشتر دارد و مقامش بالاتر. از بلند نشان دادن خود كراهت دارد و بگوش ديگران زدن كار خويش را دوست ندارد. غمى طولانى و همتى بلند دارد پيوسته خاموش است دلبسته بكارى است كه سودمند است شكيبا، سپاسگزار است دل بذكر خدا آباد كرده خوش اخلاق و خوش برخورد است.

 

پ‏شماره 42 چون خطبه همام است و دو مرتبه تكرار شده از ترجمه آن صرف نظر شدپ و همچنين شماره 43.پ 44- شخصى از امير المؤمنين (ع) تفسير مروت و جوانمردى را پرسيد فرمود اطعام اطعام و خبرگيرى از برادران و خوددارى از آزار همسايگان بعد اين آيه را قرائت نمود: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ «1».پ 45- از سفارشهاى امير المؤمنين (ع) عامر شعبى گفت امير المؤمنين فرمود مردم اين جملات را از من گوش كنيد اگر بر پشت مركب خويش بنشينيد و طى طريق كنيد تا جايى كه مركب خود را از پا درآوريد چنين مطالبى را بدست نمى‏آوريد.

اميدوار نباشد كسى مگر خدايش را. و نترسد مگر از گناهش. و خجالت نكشد وقتى نميداند بدنبال آموزش برود. خجالت نكشد اگر سؤالى كردند از او و نميدانست بگويد نميدانم. بدان كه صبر نسبت بايمان مانند سر است نسبت به بدن بدن بدون سر ارزش ندارد. شنيده‏ام خداوند بيكى از پيامبران خود وحى كرد:

هيچ خانواده يا ساكنين خانه و يا اهل دهى نيست كه روش و راهى كه مورد پسند من است داشته باشند و بعد تغيير روش دهند و براه نامطلوب گرايند جز اينكه من نيز تغيير روش ميدهم و آنچه آنها دوست دارند تبديل ميكنم بچيزى كه ناپسند آنها است و هيچ خانواده و ساكنين خانه و يا دهى نيستند كه روش ناپسندى دارند ولى تغيير داده براه مورد پسند من روند جز اينكه منهم آنچه ناپسند آنهاست تغيير ميدهم و وصفى كه دوست دارند برايشان بوجود مى‏آورم.پ 46- وصيت امير المؤمنين (ع) به كميل بن زياد گفت امير المؤمنين (ع) دست مرا گرفت و ميان صحرا برد. آهى سوزناك كشيد سپس فرمود: كميل بن زياد اين دلها جايگاه و ظرفند بهترين دل، دلى است كه ظرفيتش بيشتر باشد. آنچه برايت توضيح ميدهم حفظ كن.

مردم سه دسته هستند: 1- عالم ربانى. 2- دانشجوى در راه نجات. 3 و مردم بى‏ثباتى كه پيرو هر صدايند و بهر طرف كه باد بوزد تغيير جهت ميدهند از نور دانش استفاده نكرده‏اند و پايگاه محكمى ندارند.

كميل: علم بهتر از مال است. علم حافظ تو است و تو حافظ مالى، علم با

 

بخشش افزون مى‏شود، ولى مال از ميان ميرود. دوست داشتن دانشمند از وظائف دينى است. بوسيله علم در طول زندگى دانشمند راه خدا را مى‏پيمايد و بهترين جايگاهها را در آخرت بدست مى‏آورد. مال را بخشيدن كم ميكند. علم حاكم است ولى مال محكوم.

كميل ثروتمندان مرده‏اند در حال زندگى، ولى دانشمندان تا ابد زنده‏اند، پيكرهاى آنها از ميان رفته است اما قيافه ايشان در دلها موجود است.

سپس فرمود: آه، آه اينجا گنجينه علم است اگر علم‏جويان و بار علم كشان را بيابم با دست به سينه خود اشاره نموده سپس فرمود: آرى گاهى اشخاص پيدا ميشوند خوش فهم اما اعتمادى بآنها نيست، دين را در راه بدست آوردن دنيا بكار ميبرد و با نعمت خدا بر ديگران برترى مى‏جويد و با دلائل كتاب خدا، يا دشمن اهل حق است كه با كوچكترين شبهه شك و ترديد در او بوجود مى‏آيد، نه اين و نه آن، بعضى نيز سرگرم لذتها و تابع شهوت‏هايند. فريب جمع مال و اندوختن را خورده‏اند، بهره‏اى از دين نبرده‏اند. كمال شباهت را به چارپايان دارند، اين چنين علم از ميان ميرود بواسطه مرگ پژوهش گرانش. اما خدايا تو زمين را خالى از حجت خود قرار نداده‏اى تا حجت تو بر بندگان تمام شود اما آنها بسيار كمند و با شخصيت‏ترين افرادند در نزد خدا، خداوند بوسيله آنها دين خود را حفظ ميكند تا برسانند بافرادى نظير خود، و بذر علم را در دل اشباه خود كشت ميكنند (در روايت ديگر است كه بوسيله آنها خدا حجتهاى خويش را حفظ ميكند).

دانش آنها را بجانب واقعيت كشانده، خو گرفته‏اند بچيزى كه تبهكاران از آن بيزارند و انس گرفته‏اند بچيزى كه نادانان از آن وحشت دارند، ساكن دنيايند با پيكرهائى كه ارواح آنها پيوسته مرتبط بعالم بالا است آنهايند خلفاى خدا در زمين، و دعوت‏كنندگان بدين آه. باز آه چقدر مشتاق ديدار آنهايم از خدا طلب مغفرت براى خود و تو ميكنم اينك مايلى حركت كن برو.پ 47- امير المؤمنين (ع) بفرزندان خود سفارش نموده فرمود: فرزندانم، با مردم چنان معاشرت كنيد كه در زندگى مشتاق شما باشند و اگر از دنيا رفتيد بر شما بگريند سپس فرمود:

         اريد بذاكم ان تهشوا الطلقتى             و ان تكثروا بعدى الدعاء على قبرى‏

 

 

         و ان يمنحونى في المجالس و دهم             و ان كنت عنهم غائبا احسنوا ذكرى‏

پ 48- ابن عباس گفت مردى از امير المؤمنين (ع) درخواست كه او را وصيت و سفارشى بنمايد. فرمود خود را بفقر وعده مده و نه بطول عمر.پ 49- شعبى و عبد خير از امير المؤمنين (ع) راجع باحاديث پيامبر (ص) پرسيدند كه چرا مردم باختلاف نقل ميكنند.

فرمود مردم چهار قسمند. يك دسته منافق كه تظاهر باسلام ميكنند ولى در دل ايمان ندارند. از دروغ باكى ندارند، بر پيامبر اكرم عمدا دروغ مى‏بندند، اگر مردم بدانند چطور شخصى است از او حديث نمى‏پذيرند، اما ميگويند از صحابه پيغمبر است حرفش را قبول ميكنند. با اينكه خداوند از منافقين اطلاع داده و آنها را معرفى كرده. اين چنين صحابه‏اى پس از پيامبر بواسطه تقرب بفرمانروايان گمراه و داعيان جهنم چنگ بدروغ و تهمت زدند. با همين كار بمقام استاندارى و حكومت بر مردم رسيدند، بوسيله آنها شروع بدنياخوارى نمودند آنها پيرو پادشاهان شدند مگر شخصى كه خدا نگاهش دارد.

قسم دوم- شخصى است كه از پيامبر شنيده يا عملى را مشاهده كرده بعد رفته و عيبت نموده، اين حديث و فعل نسخ شده اما او اطلاع نيافته اگر ميدانست نسخ شده اين حديث را بازگو نميكرد اگر مردم بدانند منسوخ است نقل نميكنند.

قسم سوم- كسى است كه چيزى از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله شنيده ولى اشتباه نموده اگر باشتباه خود پى ببرد آن حديث را نميگويد، و عمل بآن نميكند.

چهارمى- آن كسى است كه نه دروغ ميگويد و نه غيبت كرده آنچه شنيده نقل ميكند و عمل مينمايد.

اما دسته اول، سخن آنها هيچ اعتبارى ندارد و حلال نيست حديث گرفتن از آنها اما سه دسته ديگر بالاخره متوجه ميشوند و يك روز برميگردند آنها از يك سرچشمه استفاده نموده و سخنشان بنور نبوت درخشيده و از شاخسار وحى روشن گرديده.

در روايت ديگر فرمود ميان مردم حق و باطل و راست و دروغ و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محكم و متشابه و صحيح و ناصحيح هست در زمان حيات خود پيامبر (ص) بايشان تهمت زدند و بدروغ نسبت دادند بطورى كه ميان مردم ايستاد و فرمود هر كس عمدا بر من دروغ ببندد نشيمنگاهش پر از آتش مى‏شود.

 

حديث را برايت يكى از چهار نفر نقل مى‏كنند كه پنجمى ندارند. بعد آن چهار گروه را بيان ميكند.پ «1» توضيح: اين حديث را از پيامبر گروهى از صحابه نقل كرده‏اند از آن جمله ده نفرى كه بشارت بهشت بآنها داده شده اما نقل اين حديث (من كذب على متعمدا) از طريق امير المؤمنين چند نفر از عبد الاول صوفى سند را به ربعى بن خراش ميرسانند كه گفت شنيدم امير المؤمنين (ع) فرمود از پيامبر شنيدم ميفرمود من كذب على بهمان صورت نقل نموده و احمد نيز در مسند خود و كتاب جماعه نقل كرده.پ 50- كشف الغمه محمد بن طلحه اخبارى را از حضرت جواد نقل كرده كه آن جناب از آباء گرام خويش از على بن ابى طالب نقل كرده است. على (ع) فرمود پيامبر اكرم مرا به يمن فرستاد و چنين توصيه و سفارش كرد يا على هر كه بدنبال خوبى باشد سرگردان نميشود (استخاره كند حيران نيست) و هر كه مشورت نمايد پشيمان نميشود على جان شب راه برو آن طور كه ميتوان شب طى سفر كرد روز نميشود، يا على سحرگاه بنام خدا بدنبال كار خويش برو خداوند بركت بامت من ارزانى داشته در سحرگاه حركت كردن.پ 51- و فرمود هر كه برادرى در راه خدا بيابد خانه‏اى در بهشت يافته.پ 52- از امير المؤمنين (ع) راجع باين حديث پيامبر (ص) پرسيد: فاطمه پاكدامن است خداوند فرزندانش را بر آتش حرام كرده. فرمود اين امتياز اختصاص بحسن و حسين (ع) دارد.پ 53- در نوشته على بن ابى طالب (ع) بود كه فرزند آدم شبيه‏ترين چيز بترازو است يا بوسيله علم سنگين مى‏شود، مرتبه ديگرى فرمود بعقل يا سبك وزن مى‏شود با نادانى.پ 54- على (ع) به ابا ذر فرمود تو براى خدا خشم گرفتى. اميدوار باش از همان كسى كه بواسطه او خشمگين‏شده‏اى، آنها از تو بر دنياى خود ترسيدند و تو از آنها بر دين خود ترسيدى. بخدا سوگند اگر درهاى آسمانها و زمين بسته شود بر بنده‏اى و او پرهيزگار باشد خداوند برايش راه فرارى باز ميكند. مباد جز با حق‏

 

انس بگيرى و جز از باطل بهراسى.پ 55- على (ع) هنگام بازگشت قيس بن سعد از مصر باو فرمود: قيس ناراحتيها و اندوهها اندازه‏اى دارند و بيك جا منتهى مى‏شود شخص عاقل بايد خوابش ببرد در پيش آمد اين ناراحتيها تا موقعى كه رو برفتن كرد، ستيز و سخت‏گيرى با آنها وقتى روى آورده‏اند باعث افزايش آنها مى‏شود.پ 56- فرمود هر كس بخدا اعتماد كند شادش ميكند. و هر كه بر او توكل نمايد كارهايش را كفايت مينمايد، اعتماد بخدا دژ محكمى است كه پناه بآن نمى‏برد مگر مؤمن امين. و توكل بر خدا نجات از هر ناراحتى و سپر براى هر دشمنى است، دين شرافت است و علم گنج، چيزى بيشتر مردان را تباه نميكند از طمع.

بوسيله فرمانروا رعيت اصلاح مى‏شود و با دعا بلا رفع مى‏شود، هر كس بر مركب صبر نشيند راه به جولانگاه پيروزى مى‏يابد، هر كس عيبجوئى كند عيبش را ميگيرند و هر كه ناسزا گويد جواب مى‏شنود و هر كه درخت تقوى را بكارد ميوه آرزوها را مى‏چيند.پ 57- و فرمود چهار چيز انسان را در كارها كمك ميكند صحت و ثروت و علم و توفيق.پ 58- و فرمود: خدا را بندگانى است كه ممتاز به بهره‏بردارى از نعمت‏هاى خدايند و بآنها ارزانى داشته تا وقتى بذل و بخششى داشته باشند وقتى جلوگيرى كردند از آنها ميگيرد و بديگران مى‏سپارد.پ 59- و فرمود نعمت خدا بر كسى افزون نميشود مگر اينكه مخارج و كفالت مردم نيز بر او افزون ميگردد كسى كه اين مخارج را بگردن نگيرد در معرض زوال قرار ميگيرد.پ 60- و فرمود كسانى كه اهل دستگيرى هستند احتياجشان باين كار بيشتر است از مستمندان بدستگيرى چون در قبال اين دستگيرى آنها پاداش و افتخار و سر بلندى بدست مى‏آورند، پس وقتى كسى دست ديگرى را ميگيرد ابتدا دست خود را گرفته نبايد سپاسگزارى و تشكر بطلبد از ديگرى در مقابل كارى كه براى خود كرده.پ 61- و فرمود هر كس اميد بشخصى داشته باشد او را بزرگ نموده و هر كسى چيزى را نداند از آن عيب ميگيرد فرصت مجالى است هر كه زياد ناراحت باشد خود را بيمار ميكند، مؤمن خشم خود را بكار نمى‏بندد عنوان نامه عمل مؤمن‏

 

حسن خلق اوست‏پ و در جاى ديگر فرمود عنوان نامه عمل سعيد تمجيد و تحسين از اوست.پ 62- و فرمود هر كس بى‏نياز بواسطه توكل بر خدا شود مردم باو نيازمند ميشوند و هر كه از خدا بپرهيزد مردم او را دوست ميدارند گرچه ميل نداشته باشندپ 63- و فرمود دانشجوئى بر شما لازم است زيرا دانش‏آموزى واجب است، و كنجكاوى و بحث از آن خوب است و اين موجب ارتباط با برادران است و راهنماى بر جوانمردى است و تحفه‏اى است در مجالس و دوستى است در سفر و مونسى است در غربت. 64- و فرمود علم دو نوع است، علمى كه نوشته شده و علمى كه شنيده شده، علم مسموع سودمند نيست مگر اينكه نوشته شده باشد، و هر كس عارف بحكمت باشد نميتواند خوددارى از افزايش آن نمايد زيبايى در زبان است و كمال در عقل.پ 65- و فرمود عفاف زينت فقر است و سپاسگزارى زينت ثروت و صبر زينت بلا و تواضع زينت شخصيت و فصاحت زينت كلام و عدل زينت ايمان و آرامش زينت عبادت و حفظ زينت روايت و نقل. و فروتنى زينت علم و مؤدب بودن زينت عقل و خوشرويى زينت حلم و ايثار زينت زهد، بخشش بمقدار قدرت زينت نفس است و زياد گريه كردن زينت خوف. و به كم گذراندن زينت قناعت، و منت نگذاشتن زينت كمك نمودن است، خشوع زينت نماز و ترك آنچه نامربوط است زينت ورع.پ 66- و فرمود شخصيت انسان از جنبه مروت و جوانمردى كامل او رها كردن چيزهائى است كه ناپسند است و از حياى او محسوب مى‏شود كه با هيچ كس برخورد نامتناسب نداشته باشد. و از عقل او خوب رفاقت كردنش هست و از ادب او اينست كه چيزهاى لازم را ترك نكند. و از بينش و عرفان او اطلاع اوست از زمانش. از ورع اوست چشم پوشيدن و جلوگيرى از شكم و از خوش اخلاقى خوددارى از آزار است و از سخاوت نيكى به كسى است كه حق بگردنش دارد و خارج نمودن حق خدا را از مالش از اسلام اوست رها كردن چيزهائى كه بدرد نميخورد و پرهيز از جدال و ستيز در دين و از كرم اوست ديگران را بر خود مقدم داشتن. و از صبر او محسوب مى‏شود كم شكايت كردنش، و از عقل اوست انصاف دادن نسبت بخود. و از حلم اوست ترك خشم هنگام مخالفتش و از انصاف اوست قبول كردن حق وقتى برايش واضح شد. از خيرخواهى نهى نمودن ديگران راست از چيزهائى كه براى خود

 

نمى‏پسندد. از حفظ همسايگى‏اش اينست كه ترا سرزنش نكند وقتى كار بدى كردى با اطلاع از عيبهايت. و از حسن رفاقتش اينست كه سرزنش را رها كند در موقع عصبانيت تو پيش كسى كه خوشت نمى‏آيد. و برخورد خوب او با تو به اينست كه آزار و اذيت خود را از تو نگه‏دارد از دوستى او موافقت زياد اوست و مخالفت كمش و از صلاح و خوبيش ترس زياد از گناه خود است و از سپاسگزارى او توجه به نيكى كسى كه باو نيكى نموده و از تواضعش شناختن قدر اوست و از حكمت او اطلاعش از نفس خويش است و از سلامتى او كم حفظ نمودن عيوب ديگران است و توجه باصلاح عيب خود.پ 67- فرمود بنده ايمان را تكميل نكرده مگر وقتى دين خود را بر شهوت مقدم بدارد و هلاك نميشود مگر شهوتش را بر دين مقدم دارد.پ 68- و فرمود فضائل چهار نوع است: 1- حكمت كه اساس آن در انديشه است. 2- عفت كه اساس آن در شهوت است. 3- قدرت و نيرو كه اساس آن در غضب است. 4- عدالت و اساسش در اعتدال نيروهاى نفس است.پ 69- و فرمود عامل ظلم و همكار او و راضى بآن ظلم هر سه شريك هستند.پ 70- روز عدالت براى ظالم دشوارتر است از روز ستم بر مظلوم.پ 71- ميانه‏روترين دانشمندان در استدلال كسى است كه هنگام شبهه خوددار باشد. مجادله و بحث و انتقاد موجب ريا مى‏شود هر كس قسمتهاى مهم مطالب را اشتباه كند چاره‏انديشى برايش سودى ندارد طمعكار در گرو خوارى است. هر كس مايل بقا است بايد براى مصائب دلى صبور آماده كند.پ 72- فرمود دانشمندان غريبند بواسطه زيادى جهال بين آنها.پ 73- فرمود صبر بر مصيبت مصيبت است براى كسى كه سرزنش بآن پيش آمد ميكرد.پ 74- توبه داراى چهار پايه است: 1- پشيمانى دل. 2- استغفار به زبان 3- عمل بوسيله اعضا. 4- تصميم به ترك تكرار.

سه كار از ابرار و نيكان است، بپاداشتن واجبات و اجتناب از محرمات، پرهيز از غفلت در دين. سه چيز بنده را برضوان خدا ميرساند. استغفار زياد. و نرمى و خوش اخلاقى و صدقه زياد. چهار چيز در هر كس باشد ايمانش كامل است، هر كس عطا كند براى خدا و جلوگيرى كند در راه خدا. و دوست بدارد و براى خدا.

 

دشمنى نمايد در راه خدا. سه چيز است كه در هر كس باشد پشيمان نميشود. ترك عجله و مشورت كردن و توكل بر خدا هنگام تصميم.پ 75- فرمود اگر نادان ساكت باشد مردم اختلاف با هم ندارند.پ 76- و فرمود كشتنگاه شخص دهان اوست. راى صحيح با تفكر و انديشه است بد پشتيبانى است راى بدون انديشه و تفكر.پ 77- سه چيز موجب جلب محبت مى‏شود. انصاف در معاشرت و مواسات و برابرى در گرفتارى و همآهنگى، و برگشت بقلب درست و سالم.پ 78- و فرمود فساد اخلاق بواسطه همنشينى با نادانان بوجود مى‏آيد و اخلاق خوب بوسيله مزاحمت و آمد و رفت با عقلاء اخلاق عبارت است از شكلها، هر كسى رفتارش مطابق نوع شكل اوست. مردم برادر يك ديگرند، هر كس برادر در غير راه خدا بگيرد موجب عداوت و دشمن مى‏شود و اين فرموده خداست الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ.پ 79- و فرمود هر كس كار خوبى را بد شمارد شريك با اوست.پ 80- و فرمود ناسپاسى نعمت موجب خشم است هر سپاسى نعمت ترا با تشكر داد، بيشتر از آنچه گرفته بتو داده.پ 81- و فرمود دوستى كه يقين در خوبى او يافته‏اى با گمان نميتوان او را بد شمرد. هر كس برادر خود را پنهانى پند داد او را آراسته و هر كه آشكار بموعظه او پرداخت از شخصيتش كاسته. راهنمائى آدمهاى خوب با احترام بآنها است. ولى اشرار را بايد تاديب نمود. دوستى و محبت يك نوع خويشاوندى سودمند است كفايت ميكند اجل در احتياط.

پيوسته عقل و حماقت تا هجده سال براى پيروزى بر شخص در مبارزه هستند وقتى به هجده سالگى رسيد هر كدام از اين دو را كه بيشتر داشته باشد بر او غالب مى‏شود. هر نعمتى را كه خداوند به بنده‏اى ارزانى داشت اگر بداند كه اين نعمت از خدا است سپاس و شكر آن را بجاى آورده پيش از اينكه حمد و ستايش كند بر آن نعمت و هر گناهى كه انجام داد اگر بداند خدا مطلع است و او را اگر خواست عذاب ميكند و بخواهد مى‏بخشد خداوند آن گناهش را مى‏بخشد قبل از توبه و استغفار.پ 82- و فرمود با شخصيت، كسى كه واقعا با شخصيت است، فردى است كه علم باو شخصيت داده، بزرگوارى آن بزرگوارى واقعى. براى كسى است كه از خدا بپرهيزد

 

كريم واقعى كسى است كه چهره خويش را از دچار شدن بكيفر آتش نگهدارد.پ 83- و فرمود هر كس اميدوار بشخص فاجرى باشد كمترين كيفر او محروميت است.پ 84- و فرمود دو نفر هميشه مريض خواهند بود. شخص سالمى كه پرهيز ندارد و بيمارى كه از خوردن مضر باك ندارد. مرگ انسان بوسيله گناهان بيشتر از مرگ او نسبت بوسيله اجل. و زندگى او با نيكوكارى بيشتر از زندگى اوست با عمر.پ 85- و فرمود عجله در كار نكنيد پيش از موقع، كه موجب پشيمانى است مبادا زمان بنظر شما طولانى بيايد كه موجب قساوت قلب مى‏شود. به ضعيفان رحم كنيد. رحمت از خدا بخواهيد با رحم كردن بآنها.

از كتاب مطالب السؤال.پ 86- از سخنان آن جناب است ترا فريب داده شخصيت كاذبت و به نهايت رساندن اين شخصيت كاذب موجب خوارى تو است از كار بد خود بترس شايد بدين وسيله هدايت شوى.پ 87- و از سخنان امير المؤمنين است كه فرمود جهان باغ و بستانى است كه سياحتگر آن، شريعت است و شريعت سلطان و پادشاهى است كه اطاعتش واجب است. فرمانبردارى و اطاعت راه و روشى است كه موجب بقاى ملك و مملكت است. پادشاه نگهبان و حافظ مردم است بكمك سپاه. سپاه همكارانى هستند كه بوسيله مال اداره ميشوند، مال نيز رزق توشه‏ايست كه رعيت و مردم آن را جمع ميكنند، مردم توده‏اى هستند كه ميتوان آنها بنده خود كرد با عدل و دادگرى، عدالت اساس و پايه استوارى جهان است.پ 88- از نهج البلاغه فرمود گفتارها محفوظ است و اعمال پنهان براى خدا آشكار است هر كسى در گرو اعمال خويش است مردم پيوسته در زيانند و عقل و درايت خويش را از دست ميدهند مگر آنها كه در پناه لطف خدايند. سؤال‏كننده آنها لجباز و جواب‏دهنده‏شان خودنما. بهترين صاحب نظر آنها ممكن است با يك خوشحالى يا خشم تغيير نظر و عقيده دهد. پايدارترين آنها در دين با يك تماشا سقوط ميكند و يك سخن او را از عقيده‏اش برميگرداند.

مردم: از خدا بپرهيزيد، بسا از آرزومندانى كه بآرزوى خود نرسيدند و مسكنى را ساختند كه سكنى در آن نگرفتند و بسا از جمع‏كنندگان كه بزودى رهايش‏

 

ميكند. شايد از راه ناصحيح جمع كرده و يا جلوگيرى از حقى نموده از حرام بدست آورده و گرفتار گناهان شده. معامله با گناه نموده به پيشگاه پروردگار با تاسف و افسوس ميرود. زيانكار دنيا و آخرت اين است زيان آشكار.پ 89- فرمود مرگ آرى، پستى و ذلت نه كمبود و بكم ساختن آرى، وابستگى نه، هر كس نشسته ندهد برخاسته هم نخواهد داد. روزگار دو روز است. يك روز بنفع تو و يك روز به زيانت وقتى بنفع تو بود از تكبر بپرهيز و وقتى بر ضرر تو است صبر كن.پ 90- و فرمود بيچاره است پسر آدم. اجلش پنهان است و دردها و ناراحتيهايش نامعلوم اما عملش محفوظ از نيش يك پشه ناراحت است و يك جرعه آب اگر در گلويش گير كند او را ميكشد. و عرق موجب بوى بد پيكرش ميگردد.پ 91- كنز الفوائد: روايت شده كه امير المؤمنين (ع) از مدائن عبور كرد همين كه چشمش بآثار كسرى افتاد كه در شرف خرابى است يكى از همراهانش گفت:

         جرت الرياح على رسوم ديارهم             فكانهم كانوا على ميعاد

 امير المؤمنين (ع) فرمود چرا اين آيه را نميخوانى؟ كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ.  وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ.  وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ.  كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِينَ.  فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ «1».پ از كتاب مطالب السؤال كمال الدين محمد بن طلحه از اشعار مولا امير المؤمنين (ع) است:

         دليلك ان الفقر خير من الغنى             و ان قليل المال خير من المثرى‏

             لقاءك مخلوقا عصى الله بالغنى             و لم تر مخلوقا عصى الله بالفقر

 دليل تو بر اينكه فقر بهتر از ثروت است و مال كم بهتر از بر هم انباشتن است اينكه بسيارى را ديده‏اى از ثروتمندان كه گناهكارند ولى كسى را نديده‏اى به واسطه فقر گناه كند.پ شعرى ديگر:

         لكل اجتماع من خليلين فرقة             و كل الذى دون الوفات قليل‏

             و ان افتقادى واحد بعد واحد             دليل على ان لا يدوم خليل‏

 

 

اجتماع هر دو دوستى مبدل با فراق مى‏شود اما هر جدائى كه غير مرگ باشد چيزى نيست از دست دادن يكى پس از ديگرى دليل است بر اينكه هيچ دوستى باقى نمى‏ماند.پ شعرى ديگر:

         علل النفس بالكفاف و الا             طلبت منك فوق ما يكفيها

             ما لما قد مضى و لا للذى لم             يأت من لذة لمستحليها

             انما انت طول مدة ما             عمرت كالساعد التى انت فيها

 نفس را بمقدار كفاف و اندازه لازم عادت بده و گر نه از تو ميخواهد بيشتر از مقدار لازم را گذشته و آينده براى كسى كه (يكى را از دست داده و ديگرى را هم درك نكرده) لذتى ندارد. در طول مدت گذشته و آينده باندازه همين ساعتى كه در آن هستى نميتوانى بهره بردارى كنى‏پ اشعار آن جناب در مرثيه پيامبر اكرم (ص)

          امن بعد تكفين النبى و دفنه             با ثوابه آسى على هالك ثوى‏

             رزينا رسول الله فينا فلن نرى             بذاك عديلا ما حيينا من الرزى‏

             و كان لنا كالحصن من دون اهله             لم معقل فيها حصين من العدى‏

             و كنا بمرآه نرى النور و الهدى             صباح مساء راح فينا او اغتدى‏

             فقد غشيتنا ظلمة بعد موته             نهارا و قد زادت على ظلمة الدجى‏

             فيا خير من ضم الجوانح و الحشا             و يا خير ميت ضمه الترب و الثرى‏

             كان امور الناس بعدك ضمنت             سفينة موج البحر و البحر قد سما

             و ضاق فضاء الارض عنهم برحبه             لفقد رسول الله اذ قيل قد مضى‏

             فقد نزلت للمسلمين مصيبة             كصدع الصفا لا شعب للصدع في الصفا

             فلن يستقل الناس تلك مصيبة             و لن يجبر العظم الذى منهم وهى‏

             و في كل وقت للصلاة يهيجه             بلال و يدعو باسمه كل من دعا

             و يطلب اقوام مواريث هالك             و فينا مواريث النبوة و الهدى‏

پ همين مرثيه از امير المؤمنين بصورت ديگرى كه بيشتر از اين اشعار است نقل شده كه شايسته نديدم مكررات را حذف كنم عين اشعار را نقل نمودم:

         امن بعد تكفين النبى و دفنه             باثوابه آسى على ميت ثوى‏

             لقد غاب في وقت الظلام لدفنه             عن الناس من هو خير من وطئ الحصا

             رزينا رسول الله فينا فلن نرى             لذاك عديلا ما حيينا من الرزى‏

 

 

 

         رزبنا رسول الله فينا و وحيه             فخير خيار ما رزينا و لا سوى‏

             فمثل رسول الله إذ حان يومه             لفقدانه فليبك يا عيش من بكى‏

             و كان لنا كالحصن من دون اهله             لهم معقل منه حصين من العدى‏

             و كنا برؤياه نرى النور و الهدى             صباح مساء راح فينا او اغتدى‏

             فقد غشيتنا ظلمه بعد موته             نهارا فقد زادت على ظلمة الدجى‏

             و كنابه شم الانوف بنجوة             على موضع لا يستطاع و لا يرى‏

             فيا خير من ضم الجوانح و الحشا             و يا خير ميت ضمه الترب و الثرى‏

             كان امور الناس بعدك ضمنت             سفينة موج البحر و البحر قد طمى‏

             و هم كالاسارى من توقع هجمة             من الشر يرجو من رجاها على شفا

             و ضاق فضاء الارض عنهم برحبه             لفقد رسول الله اذ قيل قد قضى‏

             فيا لانقطاع الوحى عنا بنوره             اذا امرنا اعشى لفقدك اودجى‏

             لقد نزلت بالمسلمين مصيبة             كصدع الصفا لا شعب للصدع في الصفا

             فيا حزننا انا رزينا نبينا             على حين تم الدين و اشدت القوى‏

             فلن يستقل الناس تلك مصيبة             و لن يحبر العظم الذى منهم وهى‏

             كانا لا ولى شبهه سفر ليلة             اضلوا الهدى لا نجم فيها و لا ضوا

             فيا من لأمر اعترانا بظلمة             و كنت له بالنور فينا اذا اعترى‏

             فتجلو العمى عنا فيصبح مسفرا             لنا الحق من بعد الرخا مسفر اللوا

             و تجلو بنور الله عنا و وحيه             عمى الشرك حتى يذهب الشك و العمى‏

             تطاول ليلى اننى لا ارى له             شبيها و لم يدرك له الخلق منتهى‏

             و في كل وقت للصلاة يهيجه             بلال و يدعو باسمه كل من دعا

             يذكر في رؤيا الرسول بدعوه             ينوه فيها باسمه كل من دعا

             فولى ابا بكر امام صلاتنا             و كان الرضا منا له حين يجتبى‏

             ابى الصبر الا ان يقوم مقامه             و خاف بان يقلب الصبر و العنا «1»

 

 

پ‏اشعار ديگرى در مرثيه پيامبر صلى الله عليه و آله:

         الا طرق الناعى بليل فراعنى             و ارقنى لما استهل مناديا

             فقلت له لما رايت الذى اتى             أ غير رسول الله إذ كنت ناعيا

             فحقق ما اشفقت منه و لم يبل             و كان خليلى عزنا و جماليا

             فو الله ما انساك احمد ما مشت             بى العيس في ارض تجاوزن واديا

             و كنت متى اهبط من الارض تلعة             ارى اثرا منه جديدا و عافيا

             شديد جرى الصدر نهد مصدر             هو الموت معذور عليه و عاديا

پ از اشعارى كه به آن جناب نسبت داده شده بعضى گفته‏اند اين دو شعر متعلق بديگرى است:

         زعم المنجم و الطبيب كلاهما             ان لا معاد فقلت ذاك اليكما

             ان صح قولكما فلست بخاسر             اوصح قولى فالوبال عليكما

 منجم و پزشك خيال ميكنند كه معاد وجود ندارد، گفتم ميل خودتان اگر سخن شما صحيح باشد من زيانى نميكنم اما اگر عقيده من صحيح بود بدبختى دامن شما را ميگيرد.پ اين شعر را نيز بآن جناب نسبت داده‏اند:

         ولى فرس بالخير للخير ملجم             ولى فرس للشر بالشر مسرج‏

             فمن رام تقويمى فانى مقوم             و من رام تعويجى فانى معوج‏

 من يك مركبى دارم كه براى كارهاى نيك لجام نيك دارد و مركبى دارم براى كارهاى شر زمينى از شر دارد هر كه مايل باشد مرا براه صحيح بدارد من در آن راهم و هر كه مايل باشد مرا بكژى وادارد من خود در كژى هستم (منظور اينست كه انسان براى پذيرش نيك و بد هر دو آماده است).

         و لو انى اطعت حملت قومى             على ركن اليمامه و الشام‏

             و لكني متى ابرمت امرا             تنازعنى اقاويل الطغام‏

 اگر از من اطاعت ميكردند وادار ميكردم قوم خود را بر ركن يمامه و شام ولى هر وقت من تصميم كارى را گرفتم مواجه شدم با اشكال‏تراشيهاى مردمان رذل.پ پس از شهادت عمويش حمزه در احد اين اشعار را در رابطه با مصيبت ايشان سروده:

         اتانى ان هندا حل صخر             دعت دركا و بشرت الهنودا

 

 

         فان تفخر بحمزة يوم ولى             مع الشهداء محتسبا شهيدا

             فإنا قد قتلنا يوم بدر             ابا جهل و عتبة و الوليدا

             و شيبة قد قتلنا يوم احد             على اثوابه علقا جسيدا

             فبوئ في جهنم شر دار             عليه لم يجد عنها محيدا

             فما سيان من هو في حميم             يكون شرابه فيها صديدا

             و من هو في الجنان يدر فيها             عليه الرزق مغتبطا حميدا

پ و اين شعر نيز سروده آن جناب است:

         الا ايها الموت الذى لست تاركى             ارحنى فقد افنيت كل خليل‏

             اراك بصيرا بالذين احبهم             كانك تسعى نحوهم بدليل‏

 اى مرگ كه گريبانم را رها نميكنى مرا آسوده بگذار تو كه تمام دوستان مرا از بين بردى. مى‏بينم چشم دوخته‏اى بدوستان من گويا يك نفر بتو آنها را معرفى ميكند.پ شعرى ديگر در مرثيه حمزه از آن جناب:

         رايت المشركين بغوا علينا             و لجوا في الغواية و الضلال‏

             و قالوا نحن اكثر اذ نفرنا             غداة الروح بالاسل النبال‏

             فان يبغوا و يفتخروا علينا             بحمزه فهو في غرف العوالى‏

             فقد اودى بعتبة يوم بدر             و قد ابلى و جاهد غير آل‏

             و قد غادرت كبشهم جهادا             بحمد الله طلحة في المجال‏

             فخر لوجهه و رفعت عنه             رقيق الحد حودث بالصقال‏

پ شخصى درخواست كرد كه اين سؤالها را جواب بدهد واجب چيست و واجب كدام؟ عجب چيست و عجب‏تر چه؟ دشوار كدام و دشوارتر چيست؟ نزديك چيست و نزديكتر كدام؟ هنوز سخنش تمام نشده و زبان در دهان نبرده بود كه با اين اشعار جوابش را داد.

         توب رب الورى واجب عليهم             و تركهم للذنوب اوجب‏

             و الدهر في صرفه عجيب             و غفلة الناس فيه اعجب‏

             و الصبر في النائبات صعب             لكن فوت الثواب اصعب‏

             و كلما يرتجى قريب             و الموت من كل ذاك اقرب‏

 ترجمه اشعار: توبه نمودن به پيشگاه پروردگار واجب است از آن لازم‏تر ترك‏

 

گناه است تغيير روزگار شگفت‏انگيز است از آن عجيب‏تر غفلت مردم است در زندگى از اين تغييرات شكيبائى در ناملايمات و مصيبتها دشوار است اما دشوارتر از آن از دست دادن ثواب آن است هر چيزى را كه اميد آمدنش را داشته باشى نزديك است مرگ از همه آنها نزديك‏تر است.پ مجلسى مينويسد: چقدر جوابى متين و عالى فرمود براى جويندگان حق و چقدر فصيح و روان در اين شعر گنجانيد مطالب را و روشى را در علم بيان بكار برد كه بسيار مشكل است براى اهل فن. دستوراتى از ايمان واقعى را برشمرد كه چقدر مورد توجه و علاقه متدينين است.پ و فرمود هر گاه دنيا روى آورد انفاق و بخشش كن زيرا موقعى كه روى آورد خواهد بود و وقتى دنيا پشت كرد باز انفاق كن زيرا انفاق از بين نمى‏رود و اين شعر را سرود:

         لا تبخلن بدنيا و هى مقبلة             فليس ينقصها التبذير و الاسراف‏

             و ان تولت فاحرى ان تجود بها             فالحمد منها اذا ما ادبرت خلف‏

پ و اين شعر ديگر:

         اذا جادت الدنيا عليك فجد بها             على الخلق طرا انها تتقلب‏

             فلا الجود يفينها اذا هى اقبلت             و لا النجل يبقيها اذا هى تذهب‏

 در شعر دوم ميفرمايد وقتى دنيا روى بتو آورد بهمه مردم ببخش زيرا دنيا زيرورو مى‏شود، وقتى روى آورد جود آن را نابود نميكند و نه بخل موجب بقاى دنيا مى‏شود وقتى دنيا رو بزوال گذاشت.پ و اين شعر:

         اصم عن الكلم المحفظات             و احلم و الحلم بي اشبه‏

             و انى لا ترك بعض الكلام             لئلا اجاب بما اكره‏

             اذا ما جتررت سفاه السفيه             على فانى اذن اسفه‏

             فلا تغترر برواء الرجال             و ان زخرفوا لك او موهوا

             فكم من فتى تعجب الناظرين             له السن و له اوجه‏

 خود را به ناشنوائى ميزنم از سخنان ناهنجار و شكيبائى مى‏نمايم شكيبائى براى من بهتر است و از گفتن بعضى حرفها خوددارى مى‏كنم مبادا جوابم را به حرفى بدهند كه ناپسند من است اگر پاسخ دهم نادانى شخص نادان را در اين صورت‏

 

من از او نادان‏ترم.

مبادا ظاهر فريبنده اشخاص موجب فريب تو شود گرچه خود را آراسته باشند و تغيير داده باشند بسيار اشخاص يا قسمت مى‏شوند كه ظاهرى خوش‏آيند و زيبا دارند اما مردمانى چاپلوس و دورو و چند رويند.پ و اين شعرش:

         اتم الناس اعلمهم بنقصه             و اقمعهم لشهوته و حرصه‏

             فلا تستغل عافيه بشى‏ء             و لا تسترخصن داء لرخصه‏

 كاملترين مردم كسانى هستند كه از نقص و عيب خود بااطلاع‏ترند و بيشتر مبارزه با شهوت و حرص خويش ميكنند سلامتى را با چيز ديگرى معامله مكن بهر قيمت كه باشد. و نه بى‏ارزش بدانى دردى را بواسطه عموميت و فراوانيش.پ 93- كتاب درة الباهره من الاصداف الطاهره: امير المؤمنين (ع) فرمود:

بخشش در مورد كسى است كه اقرار بگناه خود دارد نه كسى كه اصرار ميكند. چقدر زشت است كوچكى هنگام احتياج و ستم هنگام ثروت. گرفتارى انسان از زبان است زبان درنده‏ايست كه اگر رهايش كنند. زيان بسلامتى ميرساند سلامتى ده قسمت است كه نه قسمت آن در خاموشى است مگر بياد خدا و يكى از آن ده قسمت در مجالست و همنشينى با نادانان است. عاقل كسى است كه باطل را رها كند. پايه دين ورع و پرهيزگارى است و تباه شدن دين بوسيله طمع است.پ 94- دعوات راوندى: امير المؤمنين (ع) فرمود چگونه است حال كسى كه بقاى او موجب فنايش مى‏شود و سلامتى موجب بيمارى و باستقبال چيزى ميرود كه از آن فرار ميكندپ و فرمود با جرعه‏اى گرفتارى است و با هر خوردنى غصه و فرمود مردم داراى مدت معينى از زندگى و اعمالى مخصوص هستند.پ نهج البلاغه: فرمود عيبت پنهان و پوشيده است تا وقتى دنيا و ثروت بيارى تو بيايد.پ 95- كنز كراجكى: امير المؤمنين (ع) فرمود: كسى كه سعه صدر نداشته باشد تاب و توان اداى حق را ندارد. هر كه تنبلى كند حق خدا را نمى‏پردازد. هر كس دستورات خدا را عظيم شمارد پاسخ به فرمان او ميدهد، هر كه خوددارى از كارهاى حرام كند عفو خدا باو روى مى‏آورد هر كس دلى متواضع براى خدا داشته باشد به بدنش از اطاعت و بندگى خسته نميشود. دعاكننده بدون عمل مانند تيرزنى است‏

 

كه كمانش زه ندارد. با قطع خويشاوندى پيشرفتى نيست. و با تبهكارى ثروتى وقتى دلها را از آلودگى پاك كنى گناهان بزرگ بخشيده مى‏شود. پاك نمودن عمل بهتر از عمل است. هنگام ترس عمل خوب مى‏شود. سر از پيكر دين. يقين صحيح است. بهترين عملى كه به پيشگاه خدا مى‏برى نصيحت از ته دل و توبه از گناه است. از جدال بپرهيزيد كه موجب شك در دين خدا مى‏شود. سرمايه آخرت فراوان است و مشترى ندارد زياد از اين سرمايه جمع كنيد موقعى كه كساد و بى‏مشترى است. وارد شدن به بهشت ارزان است و وارد شدن به جهنم گران.

پرهيزگار در هر كار نيك سبقت مى‏گيرد. هر كه درخت تقوى بنشاند ميوه هدايت مى‏چيند. كريم كسى است كه چهره خويش را از آتش جهنم نگه دارد.

خندانى كه اعتراف بگناه خويش دارد بهتر است از گريانى كه با گريه خويش از خدا طلبكار است. هر كه عيب خود را بشناسد گرفتار آن مى‏شود و بعيب ديگران نمى‏پردازد و هر كه از خطاى خويش فراموش كند خطاى ديگران به نظرشان بزرگ مى‏آيد.

هر كه چشم به عيب مردم داشته باشد و آن عيب را براى خود بپسندد احمق واقعى اوست. كافى است در ادب نمودن خويش خوددارى از چيزى كه براى ديگران بد ميشمارى. از ديگران پند بگير نه اينكه ديگران از تو پند بگيرند. در لذتى كه موجب پشيمانى مى‏شود چيزى نيست. تمام اخلاص پرهيز از گناهان است از بهترين صفتها پرهيز از گناهان است. عيب خويش ندانستن از بزرگترين گناهان است. هر كه دوست تو باشد از كار زشت بازت ميدارد. و هر كه دشمنت باشد وادارت ميكند.

هر كه خطا كند در وحشت است و هر كه عيبجوئى نمايد عيبش گرفته مى‏شود. و هر كه ناسزا بگويد جواب ميشنود. امانت را بازپس دهيد اگر چه صاحب آن قاتل انبياء باشد، علاقه و شهوت كليد ناراحتى است. رنج، ملال مركب زحمت است، شر و فتنه انسان را بارتكاب گناهها وادار مى‏كند. هر كس خود را در گرداب كارها بياندازد بدون فكر در مورد عاقبت آنها خود را در مسير گرفتاريها و بلاها قرار داده. هر كس پايدارى را رها نكند سلامتى همراه اوست‏پ شماره 96 در شماره 65 تكرار شده.پ 97- از كارهاى شگفت‏انگيز آن جناب اين بود كه شخصى سخنش را قطع نموده درخواست كرد كه دنيا را برايش توصيف نمايد، فرمود ابتدايش رنج و آخرش‏

 

بلا است حلالش داراى حساب و حرامش عقاب است هر كه صحت داشت در دنيا در امان است و هر كه بيمار شد پشيمان. و هر كه ثروتمند شد فريفته مى‏شود. كسى كه فقير گرديد محزون. هر كه كوشش براى دنيا بكند از دست ميدهد. و هر كه كناره‏گيرى كند دنيا بسويش مى‏آيد و هر كه تماشاى دنيا را بكند دل باو مى‏بندد و هر كه سبك شمارد او را بياريش مى‏شتابد بعد باز از همان جا كه سخن خود را قطع كرده بود شروع نمود.پ كنز كراجكى: امير المؤمنين (ع) فرمود سخاوتمند كسى است كه ببخشد چيزى را كه مصرفش را براى خود روا نميدارد (يعنى آنچه حتى براى خودش زورش مى‏آيد مصرف كند) هر كس نژاد اصيلى داشته باشد عملش خوب است.پ و فرمود خود را بى‏ارزش كرده كسى كه طمع را شعار خويش قرار داده. كسى كه روى آورد بكارهاى مختلف و چيزهاى گوناگون. علاقه او را خوار ميكند. بزرگترين ثروت ترك آرزوها است. هر كه ترك شهوت كند آزاد است. حرص كليد رنج و وسيله گرفتار شدن بگناهان است. آز جامع تمام عيبها است حرص علامت فقر است، هر كه زبان رها كند تأسف زياد ميخورد. بسيار كم، آرزويت بحقيقت مى‏پيوندد بسا از طمعهاى كاذب و آرزوهاى بانجام نرسيده. هر كس پناه باميد ببرد از شخصيتش كاسته مى‏شود، همت زاهد، مخالفت با هواى نفس و فراموشى شهوات است. چيزى دين را مانند بدعت از بين نبرده و چيزى شخص را مثل طمع نابود نكرده. از آرزوها بپرهيز زيرا آرزو سرمايه احمقان است.

شخص ايمان را كامل نكرده مگر اينكه دين خود را برخاسته نفس مقدم دارد و نابود نميشود مگر اينكه شهوت را بر دين مقدم دارد. هر كس بداند خدا او را مى‏بيند در حال معصيت باز مشغول گناه شود خدا را خوارترين تماشاگران محسوب نموده.پ 99- و فرمود بپرهيزيد از زبان درازى كه موجب پوزش خواستن و درخواست گذشت مى‏شود.پ 100- فرمود دوست هر كسى عقل اوست و دشمنش نادانى. عقلها ذخاير با ارزش و اعمال گنج‏هايند. نفس‏ها بشكلهاى مختلفى هستند هر كدام هم شكل خود را بيابند با هم اتفاق دارند. و مردم بهم‏شكلهاى خود علاقه بيشتر دارند.پ 101- و فرمود انديشه آينه پاك است و پند گرفتن، بيم‏دهنده خيرخواهى‏

 

است، هر كه بيانديشد عبرت ميگيرد و هر كه عبرت بگيرد كناره‏گيرى ميكند و هر كه كناره‏گيرى كرد سالم ميماند. تعجب از كسى است كه از عذاب ميترسد ولى خوددارى نميكند. و اميد ثواب دارد اما عمل نميكند. پند گرفتن موجب رستگارى است. هر سخنى كه در رابطه با ياد خدا نباشد لغو است و هر خاموشى كه در آن انديشه نباشد سهو و هر نگاهى كه در آن پندى نباشد اشتباه است.پ 102- اين شعرها از آن جناب روايت شده:

         اذا كنت تعلم ان الفراق             فراق الحياة قريب قريب‏

             و ان المعد جهاز الرحيل             ليوم الرحيل مصيب مصيب‏

             و ان المقدم مالا يفوت             على ما يفوت معيب معيب‏

             و انت على ذاك لا ترعوى             فامرك عندى عجيب عجيب‏

 وقتى بدانى فراق و جدائى جدائى زندگيت بزودى خواهد آمد بزودى و كسى كه آماده ميكند خود را براى روز حركت كار صحيحى انجام ميدهد كار صحيح آن كس كه مقدم ميدارد چيزى را كه از دستش نخواهد رفت بر چيزى كه از دستش ميرود اشتباه كرده اشتباه تو با اين توجه باز هم خوددارى نميكنى كار تو در نزد من عجيب است عجيب.پ 103- امير المؤمنين (ع) فرمود نعمت از قومى برنگشت و نه زندگى خوش از آنها رخت بربست مگر بواسطه گناهانى كه مرتكب شدند خداوند ستم به بندگان خويش روا نميدارد.پ 104- و فرمود: ارزش شخص بمقداريست كه براى خود شخصيت قائل است هر كه وارد جاهاى بد شود متهم خواهد شد و هر كه خود را در معرض تهمت قرار دهد نبايد كسانى را كه باو بدگمان شدند سرزنش كند. هر كس كارى را زياد بكند بهمان شناخته مى‏شود. هر كس مزاح و شوخى كند كم‏ارزش مى‏شود. هر كه خود را به دريا زند غرق مى‏شود. مزاح موجب دشمنى است. هر كس در پنهانى كارى را انجام دهد كه آشكارا از آن خجالت مى‏كشد براى نفس خود ارزشى قائل نيست نابود نشده كسى كه قدر خود را بشناسد.

حق‏شناس باش نسبت بكسى كه ترا آشنا بحق كرده بلند مقام باشد آن شخص يا پست، هر كس از حق تجاوز كند راه را بر خود دشوار نموده. هر كه چيزى نداند دشمن آن چيز است. بدترين مردم در زندگى كسى‏

 

است كه بهيچ كس اعتماد ندارد بواسطه بدگمانى يك نفر را براى خود نگه نميدارد بواسطه كار زشت خويش. راهنمائى بهتر از گوش فرادادن بحق نيست.

هر كه جامه خود را تميز نگه دارد ناراحتى او كم مى‏شود. شخص كريم ملايمت بخرج ميدهد وقتى از او درخواست لطف نمودند و شخص پست سنگدل مى‏شود وقتى باو لطف شود. اعتراف نيكو موجب غرق نشدن در گناه مى‏شود فتنه و آشوب را تاخير بيانداز هر وقت تصميم بگيرى ميتوانى بسرعت شروع كنى. نيكى كن اگر مايلى بتو نيكى شود وقتى شخصى منكر نيكى خود بديگران شود باعث سپاسگزارى و امتنان آنها مى‏شود. عفو و بخشش بقدرى اثر بد روى شخص پست ميگذارد معادل همان اثر خوبى كه روى شخص كريم مى‏گذارد. هر كه مبالغه در دشمنى بكند. بگناه مبتلا مى‏شود و هر كه كوتاهى كند بدشمنى او برمى‏خيزند. دشمنى خود را با كسى كه قدرت بر او ندارى آشكار مكن.پ 105- و فرمود نگرانى نيمى از پيرى است. و سلامت نيمى از سود است.پ 106- اعلام الدين: فرمود امير المؤمنين (ع) بهترين جامه‏اى كه مى‏پوشى حلم است و اگر بردبار نيستى خود را بردبار نشان بده زيرا كسى كه شبيه گروهى شد اميد است از آنها محسوب شود.پ و فرمود مردم در دنيا دو دسته هستند گروهى فعاليت ميكنند در دنيا براى دنيا كه دنيايش او را سرگرم از آخرت نموده، ميترسد بازماندگانش دچار فقر شوند ولى از فقر خود بيم ندارد. عمر خود را بپايان مى‏برد براى سود ديگران.

گروهى نيز در دنيا براى آخرت عمل ميكنند. مقدارى كه از دنيا بايد به او برسد بدستش خواهد آمد بدون فعاليت او همچون فرمانروا و پادشاهى كه در زندگى (اسير هواهاى نفسانى نيست) از خدا هر چه درخواست كند باو ميدهد.پ 107- و فرمود تعجب ميكنم از بخيل كه بسوى فقرى كه از آن ميترسد شتاب دارد و غنى و ثروتمندى را كه جويا است و علاقه دارد از دست داده. در طول زندگى چون فقيران ميگذراند ولى در آخرت بايد حساب ثروتمندان را بدهد. و تعجب ميكنم از متكبرى كه ديروز نطفه‏اى بود و فردا مردار گنديده و در شگفتم از كسى كه در باره خدا شك دارد با اينكه مخلوق خدا را مشاهده ميكند. در شگفتم از كسى كه مرگ را فراموش كرده اما مشاهده ميكند كسانى را كه مى‏ميرند. در شگفتم از كسى كه منكر زندگى رستاخيز و آخرت است با اينكه زندگى اول را مشاهده ميكند. در

 

 

شگفتم از كسى كه دنيا را آباد ميكند كه خانه فناپذير است با اينكه بايد كوچ كند بسراى جاودان.پ 108- فرمود فقيه واقعى كسى است مردم را نااميد از رحمت خدا نكند و از كيفرش ايمن نگرداند و نه مايوس از لطف او نمايد و نه اجازه انجام معصيت بآنها بدهد.