پ1- ابى ذر گفت: روزى بر رسول خدا وارد شدم آن حضرت تنها در مسجد نشسته بود تنهائى آن حضرت را غنيمت شمردم، سپس فرمود:
پاى ابا ذر! براى مسجد تحيّتى است عرضكردم: تحيت مسجد چيست؟ فرمود: دو ركعت نماز كه تو بجا آورى. عرضكردم: اى رسول خدا تو بمن فرمان نماز ميدهى نماز تحيت چيست؟ فرمود: نماز بهترين چيزهاست هر كه بخواهد اندك بخواند و هر كه بخواهد بسيار. عرضكردم: اى رسول خدا چه عملى دوستترين عملهاست در پيشگاه خداى عز و جل؟ فرمود: ايمان بخدا و جنگيدن در راه خدا (عرضكردم كداميك از مؤمنان ايمانشان كاملتر است؟ فرمود: آنان كه خويشان نيكوتر است. عرض كردم كدام يك از مؤمنان برتر است؟ فرمود: آن كس كه مسلمانان از دست و زبانش در امان باشند. عرضكردم كدام هجرت برتر است؟ فرمود: آنكه از بدى هجرت كند) عرضكردم: چه وقت شب برتر است؟ فرمود: دل تيرهى شب عرضكردم كدام نماز افضل است؟ فرمود: درازى دعاى دست. عرضكردم كدام
صدقه برتر است؟ فرمود: كوشش در تهىدستى بسوى تهىدستى در نهان.
عرضكردم: روزه چيست؟ فرمود: واجبى كه پاداش داده مىشود در پيشگاه خدا چندين برابر. عرضكردم: كداميك از بندهها برترند؟ فرمود: گرانتر آنها از نظر بهاء و گرانبهاترين آنها پيش صاحبانشان. عرضكردم: پس كدام مجاهد برتر است؟ فرمود: كسى كه اسبش پى شود و خونش ريخته شود در راه خدا.
عرضكردم كدام آيه از آياتى كه بر تو فرود آمده مهمتر است؟ فرمود: آية الكرسى بعد فرمود:
پنيست آسمانهاى هفتگانه در برابر كرسى مگر مانند حلقهاى افتادهشدهى در بيابان بىآبادى و برترى عرش بر كرسى مانند برترى همين حلقه است بر بيابان بىآب و علف. عرضكردم: اى رسول خدا آمار پيامبران چقدر است؟
فرمود: يك صد و بيست و چهار هزار پيامبر است. عرضكردم: چند نفر از آنها مرسل ميباشند. فرمود: سيزده نفر بزرگان، عرضكردم: اول آن پيامبران كيست؟ فرمود: آدم. گفتم: او از پيامبران مرسل بود؟ فرمود: آرى، او را خداوند بدست خود آفريد و در او از روح خود دميد.
پبعد فرمود:
پاى ابا ذر چهار تن از پيامبران سريانى بودند: آدم، شيث، اخنوخ، كه او ادريس است و او اول كسى است كه با قلم نوشت و نوح و چهار تن از پيامبران عرب بودند: هود، صالح، شيث و پيامبر تو محمّد و اول پيامبر از بنى اسرائيل موسى بود و آخرشان حضرت عيسى در فاصله بين اين دو ششصد پيامبر بود.
پعرضكردم: اى رسول خدا چند كتاب خدا فرو فرستاد فرمود: يك صد و چهار كتاب، بر شيث پنجاه صحيفه خدا نازل كرد، بر ادريس سى تا، بر ابراهيم بيست كتاب، و فرو فرستاد تورات و انجيل و زبور و فرقان را. عرضكردم: اى رسول خدا صحف ابراهيم چيست؟ فرمود: تمامش مثلها بود و در آن صحف بود: اى پادشاه گرفتار فريب خورده ترا بر نينگيختم كه دنيا را رويهم گرد آورى بلكه تو را برانگيختم كه از طرف من پاسخ ستمديده را بدهى همانا من ستمديده را برنگردانم
كه از طرف من پاسخ ستمديده را بدهى همانا من ستمديده را بر نگردانم اگر چه كافر باشد و بر انسان خردمند است مادامى كه شكست خوردهى بر عقلش نباشد براى او چهار ساعت باشد، ساعتى كه در آن ساعت با پروردگارش نيايش كند ساعتى كه در آن ساعت نفسش را بازجوئى نمايد، ساعتى كه در آن ساعت انديشه كند در آفريدههاى خداى عز و جل و ساعتى كه در آن ساعت با خودش تنها نشيند براى بهره بردن از حلال زيرا كه اين ساعت كمك ساعتهاى ديگر و تفريح الهام دلهاست. بر خردمند است كه بيناى بر زمان خود باشد، رو آورندهى بر آبروى خويش، نگهدارندهى زبانش زيرا كسى كه كلامش را از عمل حساب كند كلامش اندك است مگر در چيزى كه مفيد باشد و بر خردمند است كه در جستجوى سه چيز باشد اصلاح زندگى، توشهى قيامت لذت بردن در غير حرام.
پعرضكردم: اى رسول خدا صحف موسى چه بود؟ فرمود: تمامش عبرتها بود و در آن صحف است: در شگفتم از كسى كه يقين دارد بمرگ چگونه شادى ميكند، و از كسى كه يقين به آتش دارد چرا مىخندد، از كسى كه ايمان بقضا و قدر مىآورد چگونه از نظر كوشش خود را برنج اندازد، از كسى كه دنيا و دگرگونيش را بمردمانش مىبيند چرا اطمينان باو دارد، از كسى كه يقين بحساب دارد چرا كردار ندارد. عرضكردم: اى رسول خدا آيا در دست ما از آنچه خدا بر تو فرستاده چيزى هست از آنچه در صحف ابراهيم و موسى بود؟ فرمود:
پاى ابا ذر بخوان: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى، وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى، بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا، وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى، إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى، صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى. «1»
پعرضكردم: اى رسول خدا مرا سفارش كن فرمود: سفارش ميكنم تو را بپرهيز كارى خدا كه سر آمد تمام كارهاست، عرضكردم: بيشتر بفرما، فرمود:
بر تو باد خواندن قرآن و ياد كردن خدا را فراوان زيرا كه خدا تو را ياد كند در آسمان ياد خدا نور است براى تو در زمين، عرضكردم بيشتر بفرما، فرمود: بر تو باد بخاموشى زيرا كه دوركنندهى شيطانها و كمك است براى تو در دينت.
پعرضكردم: بيشتر بفرما، فرمود: بپرهيز از خندهى بسيار زيرا كه دل را مىميراند و آبرويت را ميبرد. عرضكردم بيشتر بفرما، فرمود: بزير دستت نگاه كن ببالا دست خود نگاه مكن زيرا سزاوار نيست كه نعمت خدا را بر خود اندك شمارى، پيوند خويشاوندى كن اگر چه از تو ببرند. عرض كردم بيش از اين بفرمائيد، فرمود: تهىدستان و همنشينى آنان را بپذير. عرض كردم زيادتر بفرمائيد، فرمود: حق را بگو گرچه تلخ باشد. عرضكردم: بيش از اين فرمود در راه خدا از سرزنش و نكوهشكننده مترس عرضكردم زيادترم فرمائيد، فرمود: بايد جلوگيرى كند تو را از مردم آنچه را كه از خود ميدانى و برايشان خشم نكن در آنچه كه از آنان تو را مىآيد بعد فرمود: بس است انسان را از نظر عيب كه در او سه خصلت باشد: عيبهاى مردم را بشناسد و از عيب خود بىخبر باشد براى مردم بد ميداند عيبى را كه در خودش باشد همنشين خويش را بىجهت آزار دهد.
بعد فرمود:
اى ابا ذر خردى مانند دورانديشى نيست، پارسائيى مانند خود- دارى نيست، حسبى چون خوى نيك نباشد.
پ2- از ابى ذر روايت شده كه گفت: وصيت كرد مرا رسول خدا به هفت چيز: وصيت فرمود كه بزير دستم نگاه كنم و ببالا دست خود نگاه نكنم، وصيت كرد بدوست داشتن مستمندان و نزديك شدن با آنان، وصيت كرد مرا كه حق را بگويم اگر چه تلخ باشد، پيوند خويشاوندى كنم اگر چه پشت بمن كنند نترسم در راه خدا از نكوهش نكوهشكننده، بسيار بگويم «لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم» زيرا كه آن ذكر گنجينههاى بهشت است.
پ3- ابا ذر گفت: اول روز بر پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم در مسجدش وارد شدم هيچ- كس را در مسجد نديدم. عرضكردم اى رسول خدا پدر و مادرم قربانت مرا وصيتى
فرما كه خداوند بواسطهى آن بهره بمن بدهد. سپس فرمود آرى تو را گرامى دارم
پاى ابا ذر زيرا كه تو از ما اهل بيت مىباشى. همانا من تو را وصيتى ميكنم ياد بگير آنها را كه تمام راههاى نيكى را در بر دارد، همانا اگر تو اين وصيت را ياد بگيرى براى تو بهرهى فراوانست.
پاى ابا ذر بندگى كن خدا را گويا اينكه او را مىبينى اگر تو او را نبينى او تو را مىبيند بدان كه اول عبادت و پرستش خدا شناختن اوست. پس خدا اول چيز است پيش از همهى چيزها و پيش از او چيزى نبوده، يكتائى است كه دومى برايش نيست باقيست نه بنهايتى، آفريننده زمين و آسمانها و آنچه در بين زمين و آسمانست، او لطيف و خبير است، او بر هر چيزى تواناست بعد از شناسائى خدا ايمان آوردن بمن است و اقرار باينكه خداى تعالى مرا بسوى تمام مژده دهنده و بيم دهنده و خواننده بسوى خدا بفرمانش فرستاده، مرا چراغى روشن فرستاد بعد دوست داشتن خاندان من آنان كه خداوند پليدى را از آنان دور كرده.
پو بدان
پاى ابا ذر كه خداوند خاندان مرا در ميان امتانم مانند كشتى نوح قرار داده هر كس سوار شد نجات يافت و هر كس دورى كرد نابود شد و مانند باب حطه است در بنى اسرائيل هر كس وارد شد در امان بود.
پاى ابا ذر ياد بگير وصيت مرا كه خوشبخت دنيا و آخرت باشى،
پاى ابا ذر دو نعمت است كه در آن دو بسيارى از مردم مغبونند تندرستى و آسودگى.
پاى ابا ذر پنج چيز را پيش از پنج تا غنيمت شمر: جوانيت را پيش از پيرى تندرستيت را پيش از بيمارى، دارائيت را پيش از نادارى، آسودگيت را پيش از سرگرمى، زندگيت را پيش از مردن.
پاى ابا ذر زينهار بپرهيز از بدنبال افكندن آرزويت زيرا كه تو در همان روز خويشى و بعد آن روز نيستى اگر فردائى براى تو بود فردا آن طور باش كه در همان روزى و اگر فردائى نداشتى پشيمانى بر آنچه كه آن روز از دست دادهاى.
پاى ابا ذر چه بسا روزهاى آينده كه تمام نشد و چه بسا منتظر فردائى كه بآن نرسيد.
پاى ابا ذر اگر نگاه كنى بمرگ و جايگاهش مسلم آرزو و غرور را دشمن دارى.
پاى ابا ذر طورى باش كه گويا تو در دنيا غريبى يا مانند رهگذرى و خويش را در شمار مردگان بشمار.
پاى ابا ذر بامداد كه شد وعدهى شام را بخود مده هر گاه شام كردى سخن فردا را مگو از دوران سلامتى خود بفكر دوران بيمارى باش و بگير از زندگى براى مردنت زيرا كه تو نميدانى فردا نامت چيست؟
پاى ابا ذر گناه ترا بزانو در نياورد كه لغزش جبران نميشود و قدرت برگشتن ندارى و وارثت براى مالى كه گذاشتى ترا ستايش نكند و فريب ندهد ترا كسى كه از او جلو افتادى «1».
پاى ابا ذر بر عمرت از درهم و دينارت حريصتر باش.
پاى ابا ذر آيا كسى انتظار دارد جز ثروتى كه ستمكننده است، تهيدستيى فراموشكننده، بيماريى تباهكننده، پيريى كه برنده عقل است، مرگى آماده يا دجال كه بدترين پنهانيست كه انتظارى كشيده مىشود، ساعتى آينده و سخت دردناك و تلخ است.
پاى ابا ذر بدترين مردم روز قيامت در پيشگاه خدا دانشمنديست كه از دانشش بهرهاى برده نشده و هر كس در جستجوى دانشى باشد كه چهرهى مردم را بسوى خود برگرداند بوى بهشت را نمىچشد.
پاى ابا ذر هر كس در طلب دانشى باشد كه مردم را به آن فريب دهد بوى بهشت را نمىچشد.
پاى ابا ذر هر گاه از چيزى كه نميدانى بپرسند بگو نمىدانم كه از گناهش نجات پيدا مىكنى و به آنچه را كه نميدانى فتوى مده كه از عذاب خدا روز قيامت نجات پيدا كنى.
پاى ابا ذر گروهى از اهل بهشت بر گروهى از اهل دوزخ ظاهر ميشوند سپس مىگويند چه چيز شما را وارد آتش و ما را وارد بهشت نمود بواسطهى تربيت شما پس ميگويند ما فرمان به نيكى ميداديم ولى خود انجام نميداديم
پاى ابا ذر حقوق خداى عز و جل بالاتر ازين است كه بندگان بپا دارند و همانا نعمتهاى خدا بالاتر ازين است كه شمرده شود و لكن بامداد كنيد و شب نمائيد در صورتى كه توبهكنندگانيد.
پاى ابا ذر شما در محل گذشت شب و روزيد در مدتهاى كوتاه و كردار نگهدارى شده و مرگ ناگهان فرا ميرسد و هر كس بذر نيكى را افشاند اميد است آن را بدرود و هر كس بذر بدى افشاند اميد است پشيمانى درو كند و براى هر كشتهاى مانند بذرى است كه افشانده (هر چه بكارى همان را بدروى).
پاى ابا ذر آدم كند به بهرهاش نميرسد و درك نميكند هيچ آزمندى آن را كه برايش مقدر نشده و هر كس نيكى بخشد خدا همان نيكى را باو دهد و هر كس بديى را نگهدارد خدا او را از بدى نگهدارد.
پاى ابا ذر پرهيزكاران بزرگانند، فقيهان جلو دارند، در همنشينى آنان فراوانيست همان مؤمن كيفر گناهش را ميبيند گويا او زير سنگى است كه مىترسد بر سرش فرود آيد و همانا كافر گناهش را مىبيند گويا مگسى است بر بينى او ميگذرد.
پاى ابا ذر هر گاه خداى تعالى به بندهاى اراده نيكى دارد گناه او را پيش ديدگانش مجسم ميكند و گناه كردن براى او سنگين و مشكل است و هر گاه به بندهاى ارادهى بدى دارد گناهش را از خاطرش ميبرد.
پاى ابا ذر بكوچكى گناه نگاه مكن و لكن نگاه كن به بين نافرمانى چه كسى را ميكنى.
پاى ابا ذر همانا نفس كشيدن مؤمن از نظر اضطراب و دگرگونى از گناه سختتر است از نفس كشيدن گنجشك هنگامى كه در كمند گرفتار مىشود.
پاى ابا ذر هر كس كه گفتارش با كردارش موافق باشد به بهرهى خود رسيده و هر كس كردار و گفتارش يكسان نباشد نفسش را نكوهش كند.
پاى ابا ذر مرد بواسطه گناه از روزيش محروم شود.
پاى ابا ذر واگذار آنچه را كه برايت فايدهاى ندارد، و سخن مگو بچيزى كه ترا بىنياز نمىكند، زبانت را نگهدار آنچنان كه پولت را نگه ميدارى.
پاى ابا ذر همانا خداى گروهى را وارد بهشت كند و به آنان ببخشد تا اينكه آرام گيرند و بر فراز ايشان گروهى در پايههاى بلندند، پس هر گاه بسوى آنان نگاه كنند آنان را مىشناسند عرض كنند پروردگارا اينها برادران مايند كه در دنيا با ايشان بوديم چرا آنان را بر ما برترى دادهاى؟ سپس گفته مىشود:
هيهات هيهات اينان زمانى كه شما سير بوديد گرسنه بودند، هر گاه شما سير آب بوديد تشنه بودند، آنگاه كه شما در خواب بوديد شب زندهدار بودند، شما در وطن بوديد آنان در بدر.
پاى ابا ذر خداى عز و جل نور چشم مرا نماز قرار داده، نماز را براى من دوست داشته آنچنان كه گرسنه غذا را دوست دارد و تشنه عاشق آب است و همانا گرسنه هر گاه غذا خورد سير شود، تشنه آب خورد تشنگيش بر طرف شود ولى من از نماز سير نميشوم.
پاى ابا ذر هر مرديكه در شبانه روزى دوازده ركعت نماز مستحبى بخواند بغير از نمازهاى واجب براى او سزاوار است خانهاى در بهشت.
پاى ابا ذر تا زمانى كه در نمازى در پادشاه جبار را مىكوبى و هر كس بسيار بكوبد در پادشاه را براى او باز مىشود.
پاى ابا ذر مؤمنى نيست كه بنماز بايستد مگر اينكه خوبيها بر او فرو ريزد ما بين او و عرش و فرشتهاى بر او گمارد كه صدا كند اى فرزند آدم اگر بدانى چه فايدهايست براى تو در نماز و بدانى با كه نيايش ميكنى از نماز روى برنگردانى.
پاى ابا ذر خوشا بصاحبان پرچمها روز قيامت كه آنها را بدوش مىكشند
از مردم در رفتن بسوى بهشت پيشى ميگيرند آگاه باش كه ايشان پيشىگيرندگان بسوى مسجدهايند در صبحگاهان و غير صبحها.
پاى ابا ذر نماز ستون دين و زبان بزرگ است و صدقه نابود مىكند گناهان را و زبان بزرگتر است، روزه گرفتن سپرى است از آتش و زبان بزرگتر است، جنگيدن در راه خدا شرف است و زبان بزرگتر است.
پاى ابا ذر درجه و پايه بهشت باندازهى فاصلهى ميان زمين و آسمانست و همانا بنده چشمش را باز ميكند براى او نورى ميدرخشد نزديك مىشود كه چشم را خيره كند پس از آن نور ميترسد و ميگويد اين نور چيست؟ گفته مىشود كه اين نور برادرت است ميگويد فلان برادرم تمام، در دنيا كردار نيك انجام ميداديم و همانا او چنين بر من برترى داده شده، سپس گفته مىشود كه همانا كردار او از تو بهتر بود بعد در دلش خوشنودى قرار داده مىشود تا خوشنود شود.
پاى ابا ذر دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است مؤمنى نيست در دنيا مگر اينكه افسرده باشد چطور غمگين نشود مؤمن و حال اينكه خدا او را وعدهى وارد شدن در جهنم داده و وعده نداده او را كه از آن ميگذرد «1» و همانا مؤمن بيماريها و يا مصيبتها و كارهائى كه او را بخشم آورد ملاقات ميكند، بوى ستم مىشود كسى او را يارى نميكند طلب ميكند از طرف خداى تعالى ثواب را هميشه در دنيا غمگين است تا از دنيا جدا شود پس هر گاه از دنيا برود بسوى راحتى و آسايش ميرود.
پاى ابا ذر پرستشى نشده خدا بمانند درازى اندوه.
پاى ابا ذر كسى كه بخشيده شود از دانش آنچه كه او را نگرياند همانا سزاوار است كه بخشيده شود دانشى كه او را بهرهاى نرساند زيرا كه خداوند ستوده است دانشمندان را:
إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً «1»
پاى ابا ذر كسى كه مىتواند گريه كند بايد بگريد و آنكه نمىتواند شعار دلش را اندوه قرار دهد و خود را شبيه به گريهكننده نمايد، همانا تيره دل از خدا دور است ولى خودش نميداند.
پاى ابا ذر خداى تعالى ميفرمايد: دو بيم در بنده جمع نميكنم و نه هم دو ايمنى را هر گاه در دنيا ايمن بود در آخرت بيمش دهم و هر گاه در دنيا بيمناك بود روز قيامت ايمنش سازم.
پاى ابا ذر همانا بنده روز قيامت گناهانش بر او عرضه مىشود (در بارهى كسى كه گناه كرده او را) پس خدا ميفرمايد: بدان كه من مهربانم سپس او را مىآمرزد.
پاى ابا ذر همانا مرد نيكو كارى ميكند و بر آنها توكل دارد و گناهان كوچك انجام ميدهد تا اينكه به پيشگاه خدا مىآيد و حال اينكه خداوند بر او خشمناك است و همانا مرد كردار زشت انجام ميدهد ولى بيمناك است از گناهان به پيشگاه خداى عز و جل مىآيد در امانست روز قيامت
پاى ابا ذر بنده نافرمانى خدا را ميكند، وارد بهشت مىشود. عرضكردم:
چطور مىشود اين؟ پدر و مادرم قربانت اى رسول خدا! فرمود: آن گناه هميشه در پيش چشمش مجسم است و از آن گناه توبه ميكند بسوى خداى عز و جل فرار ميكند تا اينكه وارد بهشت مىشود.
پاى ابا ذر زيرك آنست كه نفسش را پست كند و براى پس از مرگ عمل نمايد و ناتوان كسى است كه پيروى هواى نفس
نمايد و بر خداى عز و جل آرزوها داشته باشد.
پاى ابا ذر همانا اول چيزى كه ازين امت برداشته مىشود امانت و زاريست بدرجهاى كه نزديك مىشود كه يكنفر زارىكنندهاى نه بينى.
پاى ابا ذر سوگند به آن كسى كه جان محمّد در دست اوست اگر دنيا در پيش خداوند باندازه بال پشهاى ارزش ميداشت يا باندازهى پر مگسى يكجرعه از آب آن بكافر نميچشاندم.
پاى ابا ذر دنيا نفرين شده است و هر آنچه در اوست نفرين شده مگر چيزى كه در آن خاطر خدا طلب شود، چيزى دشمنتر بسوى خداى تعالى از دنيا نيست او را آفريد بعد دورى كرد از آن و نگاه بسوى آن نكرد و تا روز قيامت نگاهش نميكند و چيزى دوستتر بسوى خدا از ايمان آوردن باو و ترك نمودن آنچه كه فرمان بتركش داده نيست.
پاى ابا ذر همانا خداى تبارك و تعالى بسوى برادرم عيسى وحى فرستاد كه اى عيسى دنيا را دوست مدار كه من آن را دوست ندارم، آخرت را دوست بدار كه آخرت خانهى برگشت است.
پاى ابا ذر جبرئيل بر قاطرى كه رنگش سياه و سفيد بود سوار بود و گنجينههاى دنيا را آورد سپس گفت: اى محمّد! اين گنجهاى دنياست و از بهرهى نو در پيشگاه پروردگارت كاسته نمىشود. گفتم: اى دوست من اى جبرئيل مرا نيازى در اينها نيست هر گاه سير شوم پروردگارم را سپاسگزارى كنم و هر گاه گرسنه شوم از او ميخواهم كه مرا سير كند.
پاى ابا ذر هر گاه خداى عز و جل به بنده ارادهى خير كند او را داناى در دين كند و پارسايى در دنيا و بيناى به عيبهايش قرار دهد.
پاى ابا ذر بندهاى در دنيا پارسا نشود مگر اينكه خدا در دلش حكمت بروياند و زبانش بحكمت گويا شود و بينا كند او را به عيبهاى دنيا و درد دنيا و دوايش و او را از دنيا بسلامت بسوى خانهى سلامتى بيرون آورد.
ى ابا ذر هر گاه ديدى برادرت پارساى در دنيا شده سخنش را گوش ده زيرا كه او حكمت مىافكند، عرضكردم: اى رسول خدا پارساترين مردم كيست؟
فرمود: كسى كه گورستان را و كهنگى را فراموش نكند و واگذارد زيادى آرايش دنيا را و اختيار كند آنچه را كه بجا مىماند بر آنچه كه نابود مىشود و فردا را از روزهايش نشمارد و خود را در حساب مردگان آورد.
پاى ابا ذر خداى تعالى بمن وحى نفرستاده كه مال دنيا را گرد آورم ولى وحى فرستاده كه: فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ «1»
پاى ابا ذر من لباس خشن مىپوشم، بروى زمين مىنشينم، انگشتهايم را مىليسم، الاغ بدون پالان سوار مىشوم، كسى را در رديف خودم سوار مىكنم پس هر كس از روش من دورى كند از من نيست.
پاى ابا ذر دوستى مال و رياست بيشتر دين مرد را مىبرد تا از دو گرگ تباهكننده در چراگاه گوسفندان كه توقف مىكنند در آن چراگاه تا اينكه بامداد كنند پس غارت كنند و نگذارند.
پابو ذر گفت: عرضكردم: اى رسول خدا بيمناكان و گرفتاران و فروتنان بسيار يادكنندگان خدا، بسوى بهشت زودتر پيشى مىگيرند فرمود: نه لكن تهيدستان مسلمانان همانا اينان پا روى گردنهاى مردم مىگذارند و ميروند پس خازنهاى بهشت به آنان مىگويند همين جا باشيد و دور نشويد تا حساب پس دهيد. سپس مىگويند بچه حساب دهيم بخدا سوگند چيزى نداشتيم تا بخشش كنيم و بهرهاى بما ندادند كه ما از بخشش آن خوددارى كنيم يا بذل نمائيم ولى ما پروردگارمان را پرستش كرديم تا ما را خواند و ما هم اجابت كرديم.
پاى ابا ذر دنيا سرگرمكنندهى دلها و تنهاست و خداى تبارك و تعالى بازجوئى ميكند ما را از نعمتهائى كه از حلال داده تا چه رسد كه مصرف در حرام شود.
پاى ابا ذر همانا من خداى را خواندم كه روزى كسى كه مرا دوست دارد باندازهى كفاف قرار دهد و هر كس كه مرا دشمن دارد ثروت فراوانش دهد.
پاى ابا ذر خوشا براى پارسايان در دنيا و ميلكنندگان در آخرت آنان كه زمين را بساط و خاكش را فرش و آبش را مشك قرار دادند، كتاب خدا را شعار و خواندن خدا را نشان خود قرار دادند دنيا را از حالى بحال ديگر برگرداندند.
پاى ابا ذر كشت آخرت كردار شايسته است، كشت دنيا مال و فرزند.
پاى ابا ذر همانا پروردگارم مرا خبر داد كه سوگند بعزت و بزرگيم عابدان ارزش گريه كردن را نيافتهاند و همانا من براى گريهكنندگان در بهشت اعلى كاخى بنا ميكنم كه هيچ كس را در او شريك ننمايم.
پابو ذر گفت: عرضكردم اى رسول خدا كداميك از مؤمنان زيركترند؟ فرمود آنكه بيشتر بياد مرگ باشد و بهتر آمادگى مرگ را دارد.
پاى ابا ذر هر گاه روشنى در دل وارد شود دل گشوده مىشود و وسعت پيدا مىكند. عرض كردم علامت روشنى دل چيست؟ پدر و مادرم قربانت اى رسول خدا فرمود: برگشتن بسوى خانهى جاويدان و دور افكندن سراى فريب را و مهيا شدن براى مرگ پيش از آمدن،
پاى ابا ذر بپرهيز خدا را و مبين مردم را همانا تو از خدا پرهيز ميكنى مردم ترا گرامى دارند و حال اينكه دلت آلوده است.
پاى ابا ذر بايد براى تو در هر چيزى هدفى باشد حتى در خوردن و خوابيدن.
پاى ابا ذر براى اينكه بزرگ شود جلال خدا در دلت يادآورى مكن خدا را آن چنان كه نادان ياد مىكند در پيش سگ كه ميگويد بار الاها او را رام گردان و در پيش خوك ميگويد بار الاها او را رام گردان.
پاى ابا ذر همانا براى خدا فرشتگانيست كه از خوف خدا بپا ايستادهاند تا دميدن صور آخرى سربلند نميكنند همه مىگويند: منزهى تو پرستش نكرديم تو را آنچنان كه سزاوار پرستش و عبادت هستى.
پاى ابا ذر اگر براى كردار هفتاد پيامبر باشد همانا كردارش اندك شمارد از
سختى آنچه كه در قيامت مىبيند اگر يكدلو از نوشيدنىهاى دوزخ در محل طلوع خورشيد ريخته شود همانا مغزهاى سر در مغرب بجوش آيد و اگر دوزخ زبانه كشد نه فرشته مقرب بجا ماند و نه پيامبر مرسل، مگر اينكه بزانو در آيند و مىگويند پروردگارم مرا نجات بده بطورى كه ابراهيم اسحاق را فراموش كند و بگويد پروردگارا من خليل تو ابراهيم فراموشم مكن.
پاى ابا ذر اگر زنى از زنان بهشت از آسمان دنيا در شب تاريك طالع شود زمين را روشنتر كند از ماه شب چهارده و دريابند تمام اهل زمين بوى خوش او را و اگر جامهاى از جامههاى اهل بهشت امروز در دنيا گسترده شود بىهوش كند كسى را كه بر آن نگاه مىكند و ديدگانشان تاب ديدن ندارد.
پاى ابا ذر در پيش جنازهها و در ميدان جنگ و هنگام خواندن قرآن صدايت را بلند مكن.
پاى ابا ذر هر گاه تشييع جنازه كنى بايد انديشه كنى و با خشوع و زارى باشى بدان تو هم به آن ميت مىپيوندى.
پاى ابا ذر دو ركعت نماز متوسط با انديشه بهتر است از شبزندهدارى و دل بيخبر.
پاى ابا ذر حق سنگين و تلخ است و باطل آسان و شيرين و چه بسا شهوت يك ساعت سبب اندوهى طولانى و دراز مىشود.
پاى ابا ذر بدان كه داروى هر چيزى كه فاسد شود نمك باشد پس هر گاه نمك فاسد شود دارو ندارد و بدان كه در ميان شما دو چيز دروغ است خنده بدون تعجب و سستى بدون فراموشى.
پاى ابا ذر مرد بتمام فهم نميرسد مگر اينكه مردم را در برابر خدا مانند شتران به بيند بعد بخود انديشد پس نفس خود را از همه خوارتر و كوچكتر شمارد.
پاى ابا ذر بحقيقت ايمان نرسى مگر اينكه تمام مردم را ابله در دينشان و خردمند در دنياشان به بينى.
پاى ابا ذر بازجوئى كن نفس خود را پيش از آنكه بازجوئى شوى زيرا كه اين حساب براى فرداى تو آسانتر است و بسنج نفس خويش را پيش از آنكه سنجيده شود و آماده برابرى بزرگ باش روزى كه برابر خدا مىايستى بر خدا كارهاى پوشيدهات پنهان نمىباشد.
پاى ابا ذر شرم از خدا كن كه همانا من به آن كسى كه جانم در دست و قدرت اوست هميشه كه من بتوالت مىروم خود را بجامهام مىپوشانم شرم مىكنم از دو فرشتهاى كه بامنند.
پاى ابا ذر دوستدارى وارد بهشت شوى؟ عرضكردم: آرى پدرم بقربانت فرمود: آرزويت را كوتاه كن مرگ را پيش چشمت قرار ده از خدا شرمدار. ابو ذر گفت عرضكردم: اى رسول خدا تمام ما از خدا شرمساريم، فرمود: شرم اين نيست، شرم از خدا اين است كه گورستانها و داخل آنها و آنچه در ميان آنها گرد آمده و سرها و آنچه را كه در بر دارند فراموش نكنى و هر كس اراده دارد گرامى بودن آخرت را بايد آرايش دنيا را واگذارد، هر گاه چنين بودى بدوستى و ولايت خدا ميرسى.
پاى ابا ذر بس است تو را از دعا كردن با نيكى باندازهى نمك غذا.
پاى ابا ذر مثل كسى كه خدا را بدون كردار ميخواند مانند كسى است كه تير بدون كمان مىاندازد.
پاى ابا ذر همانا خدا شايسته ميكند بشايستگى بنده فرزند و فرزند فرزندش را و نگهدارى ميكند او را در خانه كوچكش و خانههاى اطرافش مادامى كه در آنجاست.
پاى ابا ذر همانا پروردگار عز و جل تو بواسطهى سه نفر بر فرشتگان ميبالد مرديكه در بيابان بىآب و علف و آبادى است اذان ميگويد و نماز ميخواند، سپس پروردگار تو بفرشتگانش ميگويد نگاه كنيد بسوى بنده من كه نماز ميخواند و جز من كسى را نمىبيند پس هفتاد هزار ملك فرود آيند و پشت سرش نماز خوانند و برايش طلب آمرزش نمايند از آن روز تا فردا، مرديكه در پارهاى از شب بلند شود تنها نماز بخواند بعد سجده كند و در حال سجود بخوابد، سپس خداى تعالى ميفرمايد: نگاه بسوى بندهى من كنيد روحش پيش من و تنش در سجود است مرديكه در ميدان جنگ است و يارانش فرار ميكنند و او پا بر جا مىماند و ميجنگد تا كشته مىشود.
پاى ابا ذر مردى نيست كه چهره بقطعهاى از زمين بگذارد مگر اينكه آن
زمين روز قيامت گواهى دهد برايش و جايى نيست كه گروهى فرود آيند مگر اينكه آن منزل صبح كند كه درود بر آنان يا نفرين فرستد.
پاى ابا ذر صبح و شامى نيست مگر اينكه قطعههاى زمين بعضى به بعض ديگر ميگويند اى همسايه آيا بر تو گذشت يادكنندهى خداى تعالى يا بندهاى كه پيشانيش را بر تو گذارد و سجودكننده براى خدا باشد، بعضى مىگويد: نه بعضى گويد آرى هر گاه بگويد آرى بجنبش در آيد و باز شود و مىبينى كه براى آن قطعه برترى است بر همسايهاش.
پاى ابا ذر همانا چون خداوند زمين و آنچه در اوست آفريد از درخت در زمين درختى نماند كه فرزند آدم را بهرهاى نرسد هميشه زمين و درختانش بدين حال بودند تا اينكه سخن گفتند فرزندان آلوده آدم سخنى بزرگ كه گفتهشان اينست: «اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً» چون اين سخن را گفتند زمين لرزيد و بهرهى درختان از ميان رفت.
پاى ابا ذر همانا هر گاه مؤمن بميرد زمين چهل روز گريه مىكند.
پاى ابا ذر هر گاه بنده در زمين بىآب و علف وضو گيرد يا تيمم نمايد بعد اذان و اقامه بگويد و نماز گذارد خداوند عز و جل فرمان دهد فرشتگان را كه دنبالش صف بكشند صفى كه دو طرفش ديده نشود با ركوعش ركوع و با سجودش سجده نمايند و بر دعايش آمين گويند.
پاى ابا ذر هر كس اقامهى بدون اذان گويد با او جز دو فرشتهاى كه همراهش هستند نماز نگذارند.
پاى ابا ذر جوانى نيست كه واگذارد دنيا و بازى آن را و جوانيش را در فرمان خدا به پيرى برساند مگر اينكه خداوند پاداش هفتاد و دو راستگو را باو عنايت فرمايد.
پاى ابا ذر يادكنندهى در ميان بيخبران مانند جنگكنندهى در ميان فراركنندگانست.
پاى ابا ذر همنشين شايسته بهتر است از تنهائى و تنهائى بهتر است از همنشين بد و ديكته كردن نيكى بهتر است از خاموشى و خاموشى بهتر است از ديكته
كردن شر.
پاى ابا ذر همراهى مكن جز مؤمن و غذاى ترا جز پاكدامن كسى نخورد و تو هم غذاى فاسقان را مخور.
پاى ابا ذر بخوران غذايت را بكسى كه او را براى خدا دوست دارى و بخور غذاى كسى را كه ترا براى خدا دوست دارد.
پاى ابا ذر خداوند در پيش زبان هر گويندهايست پس مرد بايد از خدا بپرهيزد و بداند كه چه مىگويد؟
پاى ابا ذر زيادى سخن را واگذار و كافى است ترا در سخن گفتن آنقدر كه ترا به نيازت ميرساند.
پاى ابا ذر مرد را بس است در دروغ گفتن بهر چيزى كه مىشنود و ميگويد.
پاى ابا ذر چيزى سزاوارتر براى زندان طولانى از زبان نيست.
پاى ابا ذر همانا از بزرگ شمردن خداست احترام كردن مسلمان ريش سفيد را و احترام نمودن حاملين قرآن و گرامى داشتن پادشاه جوانمردى را.
پاى ابا ذر كردارى نيست براى كسى كه زبانش را نگهدارى نمىكند.
پاى ابا ذر بسيار عيبجو، ستايشگر، و نيش زننده و دو رو و خود نما مباش.
پاى ابا ذر هميشه بنده از خدا دور مىشود تا زمانى كه خويش بد است.
پاى ابا ذر سخن نيك صدقه است و هر گامى كه بطرف نماز بردارى صدقه است.
اى ابا ذر هر كس خوانندهى خدا را پاسخ دهد و مسجدهاى خدا را آباد كند پاداش او از طرف خدا بهشت است.
ابو ذر گفت: عرضكردم پدر و مادرم فدايت اى رسول خدا چطور مسجدهاى خدا را آباد كند فرمود: صدايش را در آنها بلند نكند، در آنها در باطل فرو نرود، خريد و فروش در مسجد ننمايد، تا زمانى كه در مسجدى بيهودهها را واگذار اگر چنين نكردى روز قيامت نكوهش نمىكنى مگر خودت را.
اى ابا ذر همانا خداى تعالى تا زمانى كه در مسجدى بتو بهر نفس كه مىكشى درجهاى در بهشت مىبخشد و فرشتگان بر تو درود مىفرستند و بهر نفس كه مىكشى ده حسنه ميدهد و ده گناه نابود مىشود.
پاى ابا ذر ميدانى در باره چه فرود آمده اين آيه: اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «1».
عرضكردم نميدانم پدر و مادرم قربانت فرمود: در بارهى انتظار فرود آمده.
پاى ابا ذر وضوى كامل گرفتن در سختىها نابودكنندهى گناهانست و زياد رفت و آمد در مسجدها اين رفت و آمدها دل شما را محكم نمايد.
پاى ابا ذر خداى تبارك و تعالى ميفرمايد: همانا بهترين بندگان بسوى من آنانند كه يك ديگر را بخاطر من دوست دارند و دلهايشان بستگى بمسجدها دارند و طلب آمرزش در سحرها مىكنند ايشانند كه هر گاه ارادهى كيفر به اهل زمين مىكنم ايشان را ياد مىكنم و كيفر را از آنان برميگردانم.
پاى ابا ذر هر نشستنى در مسجد بيهوده است مگر سه تا، خواندن نمازگزار، ياد آوردن خدا، پرسش از دانش.
پاى ابا ذر در انجام پرهيز كارى اهميت بيشتر بده از كردار زيرا كه هيچ كردارى يا پرهيز كارى اندك شمرده نمىشود، چطور اندك شمرده مىشود كردارى كه پذيرفته شد.
خداى عز و جل ميفرمايد: إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ «2».
پاى ابا ذر مرد از پرهيزكاران نمىباشد تا وقتى كه حساب نفسش را سختتر از حساب شريك از خود مىكشد نفسش را بازجوئى كند پس بداند خوراكش از كجا است و آشاميدنش از چه جاييست، پوشاكش از كجاست از حلال است اين يا حرام.
پاى ابا ذر كسى كه باكش نباشد از كجا مال بدست آورده خدا هم باكى ندارد كه از كجا او را وارد آتش كند،
پاى ابا ذر هر كس كه شادمانست كه گراميترين مردم باشد پس بايد پرهيز كار باشد.
پاى ابا ذر همانا دوستترين شما بسوى خداى جل ثناؤه كسى است كه بيشتر بياد خداست، گرامىترين شما در پيشگاه خداى عز و جل پرهيزكارترين شما براى خداست، و نجات يابندهترين شما از عذاب خدا كسى است كه بيمناكتر از همه است براى خدا.
پاى ابا ذر همانا پرهيزكاران آن كسانيد كه از خداى عز و جل پرهيز مىكنند از چيزى كه پرهيز نمىكنند از آن چيز بواسطهى بيم از وارد شدن در شبهه.
پاى ابا ذر هر كس فرمان بردارى خداى عز و جل كند پس خدا را ياد كرده اگر چه نماز، روزه و قرآن خواندنش اندك است.
پاى ابا ذر ريشهى دين پارسائيست و سرش فرمان بردارى،
پاى ابا ذر پارسا باش عابدترين مردم باش.
و بهترين دين شما پارسائى است،
پاى ابا ذر برترى دانش بهتر است از برترى عبادت بدان اگر شما آن قدر نماز بخوانيد مانند كمان شويد، آنقدر روزه بگيريد كه مانند تيرها شويد اينها به شما بهرهاى نميدهد مگر بوسيله پارسائى.
پاى ابا ذر همانا اهل پرهيز و پارسائى در دنيا دوستان واقعى خدايند.
پاى ابا ذر هر كس روز قيامت با سه چيز نيايد زيان كار است عرضكردم پدر و مادرم قربانت آن سه چيست؟ فرمود: پارسائيى كه او را از حرامهاى خداى عز و جل باز دارد، بردباريى كه نادانى نادان را با آن برگرداند، خويى كه با آن با مردم مدارا كند.
پاى ابا ذر اگر شادمانى كه نيرومندترين مردم باشى بر خدا توكل نما و اگر ميخواهى گرامىترين مردم باشى بپرهيز خدا را، و اگر مايلى كه بىنياز-
ترين مردم باشى به آنچه كه در دست خداى عز و جل است بيشتر اعتماد داشته باش از خودت به آنچه كه در دستت هست.
پاى ابا ذر اگر تمام مردم همين آيه را بگيرند آنان را بس خواهد بود:
وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ «1».
پاى ابا ذر خداى جل ثناؤه ميفرمايد: سوگند بعزت و بزرگيم اختيار نمىكند بنده من هواى مرا بر هواى خودش مگر اين كه نيازمندى او را بخودش قرار ميدهم و اندوهش را در آخرتش و آسمانها و زمين را ضامن روزيش قرار دهم و ملكش را برايش كافى قرار دهم و خداوند دنبال بازرگانى هر بازرگانيست.
پاى ابا ذر اگر فرزند آدم از روزيش فرار كند آن چنان كه از مردن فرار مىكند روزيش باو ميرسد آن چنان كه مرگ او را دريابد،
پاى ابا ذر آيا بتو نياموزم سخنانى را كه به آنها خداى عز و جل ترا بهره دهد؟
عرضكردم: آرى اى رسول خدا فرمود: ياد بگير، خدا ترا نگهدارى كند، نگهدار خدا را مىيابى او را پيش رويت، اقرار بسوى خدا كن در سستىها مىجويد ترا در سختىها هر گاه بخواهى از خداى عز و جل بخواه، هر گاه كمك خواهى از خدا بخواه كه جارى شده است قلم به آن چه كه شدنى است تا روز قيامت، پس اگر تمام مردم كوشش كنند كه بهره بتو برسانند و قلم ننوشته باشد آنان توانائى آن را ندارند و اگر كوشش كنند بچيزى زيان بتو برسانند و قلم قدرت خدا براى تو ننوشته توانائى آن را بر تو ندارند اگر توانائى دارى كه عمل انجام دهى براى خداى عز و جل بخوشنودى و يقين انجام ده و اگر
نميتوانى پس همانا در شكيبائى بر آنچه را كه خوش ندارى بهرهاى فراوانست زيرا كه يارى كردن با شكيبائى است و نجات با غمها و همانا با سختى آسانيست.
پاى ابا ذر بىنياز شو به نيازمندى خدا كه خدا ترا بىنياز ميكند.
سپس عرضكردم: بىنيازى بخدا چيست اى رسول خدا؟ فرمود: صبحانه خوردن و شام خوردن پس كسى كه قانع شود بآنچه كه خدا باو روزى داده بىنيازترين مردم است.
پاى ابا ذر همانا خداى عز و جل ميفرمايد: من نيستم كه سخن حكيم را بپذيرم و لكن همت و ميل او اگر در دوستى و رضاى من باشد خاموشى او را ستايش براى خودم قرار ميدهم و ياد آورى و سنگينى قرار دهم اگر چه خاموش باشد.
پاى ابا ذر همانا خداى تعالى بچهرههاى شما نگاه نميكند، به اموال شما نظر نمىنمايد و لكن به دلها و كردار شما نگاه مىكند.
پاى ابا ذر در اينجا پرهيز كاريست در اينجا پرهيزكاريست و اشاره بسينه خود كرد.
پاى ابا ذر چهار چيز است كه جز مؤمن بآنها نميرسد خاموشى و آن اول عبادت است، فروتنى براى خداى سبحان، ذكر خدا در هر حال، كمى مال.
پاى ابا ذر بحسنه همت گمار و اگر چه انجام ندهى تا اينكه از بيخبران نوشته نشوى،
پاى ابا ذر هر كس اختيار شهوت و زبانش را داشته باشد وارد بهشت مىشود. عرضكردم اى رسول خدا همانا ما به آنچه كه زبانمان ميگويد بازجوئى ميشويم فرمود:
پاى ابا ذر آيا مردم را برو يا بينىهايشان در آتش مىاندازد جز آنچه كه زبانهايشان درو ميكنند تو همانا هميشه سلامتى تا زمانى كه خاموشى پس هر گاه سخن گفتى يا بزيان و يا بنفع تو نوشته خواهد شد.
پاى ابا ذر مرد سخنى در مجلس ميگويد تا اهل مجلس را بخنداند بآن سخن پس مىافتد در دوزخ ميان آسمان و زمين،
پاى ابا ذر واى بر كسى كه سخن دروغ ميگويد تا به سخن او مردم بخندند واى بر او، واى بر او، واى بر او
پاى ابا ذر كسى كه خاموش باشد نجات پيدا ميكند پس بر تو باد براستگوئى و از دهن تو
هيچ گاه دروغ بيرون نيايد عرض كردم: اى رسول خدا توبهى مرديكه از روى عمد دروغ ميگويد چيست؟ فرمود طلب آمرزش و نمازهاى پنجگانه اين مرد را پاك ميكند.
پاى ابا ذر بپرهيز از غيبت زيرا كه غيبت سختتر از زناست. عرضكردم:
اى رسول خدا چرا اين طور است پدر و مادرم قربانت! فرمود: زيرا كه مرد زنا ميكند و توبه مىنمايد خدا توبهاش را ميپذيرد و غيبتكننده آمرزيده نمىشود تا زمانى كه صاحبش از او بگذرد.
پاى ابا ذر فحش دادن مسلمان فسق است و جنگيدن او كفر، خوردن مالش از معصيتهاى خدا، احترام مالش مانند احترام خونش باشد.
عرضكردم: اى رسول خدا غيبت چيست؟ فرمود: طورى برادرت را ياد كنى كه خوش ندارد. عرضكردم: اى رسول خدا اگر آنچه ميگويم در او باشد پس چى، فرمود: بدان همانا تو هر گاه او را ياد كنى به آنچه كه در او هست پس مسلم او را غيبت كردهاى و اگر در او نباشد تهمت بستهى.
پاى ابا ذر اگر كسى از برادرش مسلمان غيبت را مانع شود بر خدا باشد كه او را از آتش آزاد كند.
پاى ابا ذر كسى كه در پيش او غيبت برادر مسلمانش بشود و او توانائى يارى برادرش را داشته باشد پس او را يارى كند خداى عز و جل او را در دنيا و آخرت يارى نمايد، پس اگر او را خوار كند او قدرت يارى داشته باشد خدا او را در دنيا و آخرت خوار نمايد.
پاى ابا ذر قتات وارد بهشت نمىشود. عرضكردم: قتات چيست؟ فرمود:
سخنچين.
پاى ابا ذر نمّام در آخرت از عذاب خداى عز و جل آسايش ندارد.
پاى ابا ذر هر كس دو رو و دو زبان باشد در دنيا پس او در آتش دو زبان دارد.
پاى ابا ذر مجلسها امانت است و آشكار كردن راز برادرت خيانت است از اين خيانت بپرهيز و از مجلس خويشان دوست دورى كن.
پاى ابا ذر اعمال مردمان از جمعه تا جمعهى ديگر و دوشنبه و پنجشنبه در پيشگاه خدا عرضه داشته مىشود پس هر بندهى مؤمن آمرزيده مىشود مگر
بندهاى كه ميان او و برادرش عداوتى باشد.
پاى ابا ذر بپرهيز از دورى كردن از برادرت زيرا كه عمل انسان با قهر پذيرفته نمىشود.
پاى ابا ذر نهى ميكنم ترا از قهر كردن و دورى نمودن اگر چه ناچارى دورى مكن برادرت را بيش از سه روز تمام پس هر كس بميرد در حال دورى كردن از برادرش آتش باو سزاوارتر باشد.
پاى ابا ذر كسى كه دوست داشته باشد كه مردم برايش حركت كنند جايگاهش از آتش پر شود.
پاى ابا ذر كسى كه بميرد و در دلش باندازهاى ذرهاى تكبر و بزرگ منشى باشد بوى بهشت را نيابد مگر اينكه پيش از مردن توبه كند، پس ابا ذر عرضكرد اى رسول خدا مرا زيبائى بشگفت در آورد بطورى كه دوست دارم كه دستهى تازيانه و پشت كفشم زيبا باشد بر اين كار بايد ترسيد فرمود: دلت را چطور مىيابى گفت شناساى بحق و مطمئن بسوى او مييابم فرمود: اين تكبر و بزرگ منشى نيست ولى تكبر تعدى كردن از حق و واگذاردن آنست و نگاه كنى بمردم و نخواسته باشى كسى را مانند خود به بينى آبروى او را مانند آبروى خود و خون او را مانند خون خود حساب نكنى.
پاى ابا ذر بيشتر اهل دوزخ متكبرانند. مردى پرسيد آيا ممكن است نجات يافتن كسى از بزرگ منشىاى رسول خدا؟ فرمود: آرى كسى كه لباس پشمى بپوشد، الاغ سوار شود، گوسفند بدوشد، با مستمندان بنشيند.
پاى ابا ذر هر كس بار خود را بدوش گيرد يعنى آنچه از بازار ميخرد از بزرگ منشى دور است.
پاى ابا ذر هر كس لباسش از روى تكبر بزمين كشيده شود روز قيامت خداى عز و جل باو نگاه نميكند.
پاى ابا ذر شلوار مؤمن تا روى دو ساقش باشد و باكى بر او نيست در ما بين ساق و دو استخوان بر آمدهى پا باشد.
پاى ابا ذر كسى كه دامنش را جمع كند، كفشش را بدوزد، چهرهاش را بخاك نهد از تكبر دورى كرده.
پاى ابا ذر كسى كه دو پيراهن دارد يكى را خودش پوشد ديگرى را ببرادرش بپوشاند.
پاى ابا ذر زود باشد كه گروهى از امت من در نعمت پديد آيند و از آن نعمتها بخورند همت آنان رنگهاى آشاميدنيها و خوردنيها
است با گفتن ستايش كنند اينان بدترين امت من هستند.
پاى ابا ذر خوشا بحال كسى كه براى خداى تعالى فروتنى كند بدون نقصان و خوار كند نفس خود را در غير سختى و انفاق كند مالى را كه گرد آورد در غير گناه و رحم كند بر فقيران و مسكينان و معاشرت با اهل فقه و حكمت نمايد، خوشا بحال كسى كه باطنش را اصلاح، ظاهرش را آرايش، شرش از مردم بدور است، خوشا بحال كسى كه بعلمش عمل و زيادى مالش را انفاق، از سخن زياد خوددارى نموده.
پاى ابا ذر لباس درشت و محكم بپوش تا در تو باليدن راهى پيدا نكند.
پاى ابا ذر در آخر الزمان گروهى ميباشند كه لباس پشمى در زمستان و تابستان مىپوشند در اين عمل برترى براى خود بر ديگران مىبينند اينانند كه فرشتگان آسمانها و زمين لعنتشان ميكنند.
پاى ابا ذر تو را خبر دهم بساكنان بهشت؟ عرضكردم: بلى يا رسول اللَّه! فرمود:
هر ژندهپوشى كه كسى باو اعتنا نميكند اگر سوگند بخدا ياد كند همانا او را راستگو دانم.