پ1- هروى گفته است كه از حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام شنيدم كه مىفرمود: خداى عز و جل بسوى پيامبرى از پيامبرانش وحى فرستاد كه هر گاه بامداد كردى اوّل چيزى كه بتو رو آورد آن را بخور، دومى را پنهان كن، بسومى رو بياور، چهارمى را نااميد مكن، از پنجمى فرار كن.
چون شب را صبح كرد و راه افتاد كوه سياه بزرگى بوى رو آورد پس ايستاد و گفت: پروردگارم دستور خوردنش را داده سرگردان ماند بعد با خود انديشيد و گفت: پروردگارم جل جلاله فرمان نمىدهد مگر بآنچه كه قدرت داشته باشم بسوى آن رفت تا بخورد چون نزديك شد كوچك شد تا بآن رسيد آن را باندازهى لقمهاى يافت سپس خورد، پس آن را گواراترين خوراكها ديد بعد راه افتاد طشت طلائى يافت سپس گفت: پروردگارم فرمان داده كه آن را پنهان كنم براى آن گودى كند و در آن گود قرار داد خاك بر آن ريخت بعد رفت متوجه شد كه طشت آشكار شد با خود گفت: فرمان پروردگارم را اجرا كردم سپس رفت ناگاه پرندهاى را ديد كه بازى او را تعقيب كرده پرنده اطراف او مىچرخد سپس
گفت: پروردگارم عز و جل امر كرده باو رو آورم آستينش را باز كرد و پرنده در آن وارد شد باز باو گفت: صيد مرا گرفتى در حالى كه من چند روز است كه او را دنبال مىكنم، با خود گفت كه پروردگارم امر كرده كه اين را نااميد نكنم پس تكهاى از گوشت رانش را جدا كرد و بباز داد بعد راه افتاد ناگاه چشمش افتاد به تكه گوشتى بد بوى كرم افتاده، پس گفت: پروردگارم عز و جل دستور داده ازين فرار كنم پس از او گريخت.
ولى در خواب ديد كه بوى گفته شد كه تو آنچه را مأمور بودى انجام دادى آيا مىدانى چه بود؟ گفت: نه. براى او گفته شد كه امّا كوه پس خشم بود همانا بنده هر گاه خشم مىكند خودش را نمىبيند و قدرش ناپيداست از بزرگى خشم، هر گاه خودش را نگهداشت و قدر خويش را شناخت و خشمش فرو نشست سرانجام خشم مانند لقمهى گوارائى كه خورده مىشود، و امّا طشت پس كردار شايسته است كه هر گاه بنده آن را پنهان كند خداوند وسيلهى آشكارشدنش را فراهم مىكند تا بنده را بآن كردار زينت بدهد علاوهى بر آنچه كه در آخرت براى او از پاداش پسانداز شده، اما پرنده مردى است كه براى نصيحت و اندرز پيش تو آيد پس بدو روى آور و استقبال كن از پندش، اما باز مرديست نيازمند كه پيش تو آيد او را نااميد مكن، اما گوشت بد بو غيبت است و از آن فرار كن.پ 2- از حضرت رضا عليه السلام روايت شده كه همانا پدرش فرمود كه رسول خدا فرموده كه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد: كه اى پسر آدم بىانصافى، آيا نعمتهايم را بتو ارزانى نداشتم و تو بواسطهى گناهان، مرا بخشم آرى، خوبى من بر تو فرود آيد، شرّ تو بسوى من بلند شود. و هميشه فرشتهاى بزرگ از طرف تو بسوى من آيد در هر روز و شب با كردارى ناپسند.
اى پسر آدم اگر بشنوى تعريف خود را از غير خودت ببدى و حال اينكه تو اطلاعى ندارى بسوى خشم او شتاب مىكنى.
پ3- جبرئيل بسوى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و عرضكرد: اى محمّد! هر جور مى- خواهى زندگى كن كه تو خواهى مرد، هر كس را خواهى دوست بدار كه سر انجام از او جدا شوى، هر كردارى كه بخواهى انجام ده پس همانا تو پاداش آن را خواهى ديد و بدان كه شرف مؤمن شبزندهدارى و عزتش بىنيازى از مردمان است.پ 4- جبرئيل بسوى پيامبر آمد سپس عرضكرد: اى رسول خدا! همانا خداى تبارك و تعالى مرا با ارمغانى كه بهيچ كس پيش از تو نه بخشيده بسوى تو فرستاد رسول خدا فرمود: گفتم آن ارمغان چيست؟ گفت: صبر و بهتر از آن، گفتم چيست آن؟ گفت: رضا و بهتر از آن. گفتم بهتر از آن چيست؟ گفت: پارسائى و بهتر از آن گفتم چيست آن؟ گفت: اخلاص و بهتر از آن گفتم چيست آن؟ گفت: يقين و بهتر از آن، گفتم چيست گفت: پايداريست كه آن توكل بر خداست گفتم:
توكل بر خداى عز و جل چيست؟ گفت: دانستن باينكه مخلوقات نمىتوانند ضرر برسانند و نه هم فايده، نمىتوانند ببخشند نه منع كنند و نااميد شدن از مردم هر گاه بنده چنين بود براى كسى جز خدا عملى انجام نمىدهد و جز خدا اميدوار بكسى نيست و از هر كسى هم جز او نمىترسد و جز بخدا بهيچ كس طمع ندارد پس اين همان توكل است.
حضرت فرمود گفتم: جبرئيل! معناى صبر چيست؟ گفت: آنچنان كه در راحتيها صبر مىكند در سختىها نيز صبر كند، همچنان كه در ثروتمندى صبر مىكند در تهى دستى صبر كند، آنچنان كه در تندرستى صبر مىكند در گرفتارى و بلا صبر كند پس شكايت حالش را در پيش آفريدگان نكند بواسطهاى بلاهائى كه باو رسيده گفتم: تفسير قناعت چيست؟ گفت: قناعت كردن بآنچه از دنيا باو مىرسد بكم قناعت كند، باندك سپاسگزار باشد. گفتم: تفسير رضا چيست؟ گفت: كسى كه راضى است بآقايش خشم و غضب نمىكند دنيا باو برسد يا نرسد ولى بكردار اندك راضى نشود.
گفتم: اى جبرئيل! معناى زهد و پارسائى چيست؟ گفت: پارسائى اين
است كه دوست دارد هر كس را كه خالقش او را دوست دارد، دشمن دارد هر كس را كه او دشمن دارد. از حلال دنيا دورى كند و توجه بحرام دنيا نكند زيرا كه حلالش حساب دارد، حرامش عقاب و مجازات و رحم كند تمام مسلمانان را آنچنان كه بر خود رحم مىكند، دورى كند از سخن گفتن آنچنان كه از مردارى كه بويش سخت است دورى ميكند، از مال دنيا و آرايش آن دورى كند آن چنان كه از آتش دورى مىكند كه مبادا آتش او را فرا گيرد، آرزويش را كوتاه كند گويا مرگ برابر چشمانش هست.
گفتم: اى جبرئيل! معنى اخلاص چيست؟ گفت: مخلص آن كسى است كه از مردم چيزى سؤال نمىكند تا اينكه پيدا كند و هر گاه پيدا كرد خوشنود شود و هر گاه چيزى پيش او بجا ماند در راه خدا بخشد پس همانا كسى كه از مخلوق چيزى نخواهد ببندگى خداى عز و جل اقرار كرده پس هر گاه پيدا كند خوشنود شود از خدا و خداى تبارك و تعالى نيز از او خوشنود است و هر گاه خداى عز و جل عطا كند پس او در حد و اندازهى اطمينانست بپروردگارش عز و جل، فرمود:
تفسير يقين چيست؟ عرضكرد: يقين دارنده براى خدا عمل مىكند گويا خدا را مىبيند پس اگر او خدا را نبيند خدا او را مىبيند و همانا مىداند يقين را آنچه كه باو رسيده نبوده است بواسطه نافرمانيش خدا را و همانا آنچه را كه خطا كرده نبوده كه آن را برسد و تمام اينها شاخههاى توكل است و پايهى پارسائى.پ 5- حضرت صادق عليه السلام فرموده كه رسول خدا بجبرئيل فرمود: مرا پند و اندرز ده، سپس گفت: اى محمّد! زندگى كن هر جور كه خواهى پس همانا تو مىميرى، دوست دار هر چه را كه خواهى تو از آن جدا شوى انجام ده هر چه را خواهى كه همانا تو كردارت را ملاقات كنى، شرف مؤمن نماز شب اوست و عزتش دورى از مردم.پ 6- از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت شده كه پيامبر شب معراج از پروردگارش عز و جل در مقام پرسش آمد و عرضكرد: پروردگار من! كداميك
از كردارها نيكوست؟ سپس خداى عز و جل فرمود: چيزى پيش من برتر از توكل بمن و راضى بودن بآنچه من قسمت كردهام نيست، اى محمّد دوستيم را بدوست دارندگانم واجب كردم، دوستم را واجب كردم تا بآنها كه بمن توجه دارندگانند و نيز واجب كردم دوستيم را براى كسانى كه بمن مىپيوندند، واجب كردم دوستى خود را براى توكّلكنندگان بمن براى دوستى من اندازه و پايان و انتهائى نيست و هر علامتى كه براى آنان بلند كنم نشانهاى برايشان مىگذارم اينانند كه نگاه كردهاند به آفريدگان مانند نظر كردن من بسويشان و دست نياز به آنان دراز نكردند، شكمهايشان از خوردن حلال سبك نعمتشان در دنيا ياد من و دوستى و خوشنودى من است.پ اى احمد! اگر دوست دارى پارساترين مردم باشى پارساى در دنيا باش و ميل در آخرت كن عرضكرد: پروردگار من! چگونه ترك دنيا و ميل به آخرت كنم، فرمود: از غذا، آشاميدنى، لباس دنيا اندك بگير و براى فردا پس انداز مكن و ذكر و ياد مرا ادامه بده.
عرضكرد: پروردگار من! چطور ذكرت را ادامه دهم، فرمود بگوشهگيرى از مردم و دشمن داشتن تو ترش و شيرين دنيا را، خالى كن شكم و خانهات را از دنيا.پ اى احمد! بترس از اينكه مانند كودك باشى هر گاه برنگ سبز و زرد نگاه مىكند آن را دوست دارد و هر گاه ترش و شيرين باو داده مىشود فريب مىخورد.
عرضكرد: پروردگار من! رهنمائى كن مرا بكردارى كه به آن بتو نزديك شوم، فرمود: شبت را روز و روزت را شب قرار ده. عرضكرد: پروردگار من! چطور شب را روز قرار دهم؟ فرمود: خوابت را نماز و غذايت را گرسنگى قرار ده.پ اى احمد! ببزرگى و جلالم سوگند هر بندهاى كه چهار خصلت را براى من ضمانت كند او را وارد بهشت مىكنم: 1- زبانش را به بندد و باز نكند مگر به آنچه
را كه قصد مىكند. 2- دلش را از وسوسه نگهدارد. 3- توجه مرا بخودش حفظ كند. 4- گرسنگى را نور چشمش قرار دهد. اى احمد! لذت گرسنگى، روزه، گوشهگيرى و فايدهى آنها را چشيدهاى؟
عرضكرد پروردگارا فايده گرسنگى چيست؟ فرمود: حكمت و نگهدارى دل و نزديك شدن بسوى من و اندوه هميشه و سبك بودن خرج در ميان مردم و سخن حق گفتن.پ اى احمد! مىدانى چه وقت بنده بخدا نزديك مىشود؟ عرضكرد: نه پروردگارا. فرمود: در حال گرسنگى و سجود و باكى نداشته باشد زندگى سخت باشد يا آسان.پ اى احمد! از سه بنده در شگفتم: 1- بندهاى كه بنماز مىايستد و مىداند دستها را بسوى كى بلند مىكند و پيش رويش كيست و حال اينكه او چرت مىزند.
2- در شگفتم از بندهاى كه غذاى امروزش از گياه و غير آن است و او غذاى فردا را اهميت مىدهد. 3- در شگفتم از بندهاى كه نمىداند من از او خوشنودم يا خشمناك و او مىخندد.پ اى احمد! در بهشت كاخى است از لؤلؤ بر فراز لؤلؤ، درّ بر فراز درّ كه نه در آن پيوند است و نه جدائى، در آن كاخ بندگان خاص باشد روزى هفتاد بار بسوى ايشان نظر افكنم و با آنان هفتاد برابر دنيايشان سخن گويم و هر گاه اهل بهشت از غذا و آشاميدنى بخواهند لذت ببرند از كلام و ياد من لذت مىبرند.
عرض كرد پروردگارا! نشانى آنان چيست؟ فرمود: آنان در دنيا زندانيانند كه در پر گوئى زبانشان را زندانى كردهاند و شكمها را از غذاى زياد.پ اى احمد! همانا دوستى خدا دوستى مستمند و نزديك شدن به آنان است.
عرض كرد پروردگارا! مستمندان كيستند؟ فرمود: آنان كه باندك
خوشنودند، بر گرسنگى صبر كردهاند، در سختى سپاسگزارند تشنگى و گرسنگيشان را بكسى شكايت نميكنند، زبانهايشان دروغ نميگويد، بر پروردگارشان خشمگين نيستند، به آنچه را كه از دست دادهاند افسرده نباشند، به آنچه كه به آنان داده مىشود شادمان نيستند.پ اى احمد! دوستى من دوست داشتن تهيدستانست پس نزديك شو بفقيران و همنشينى آنان را بخود نزديك نما كه ترا بخود نزديك كنم، از ثروتمندان دور شو و همنشينى آنان را از خود دور كن زيرا فقيران دوستان منند.پ اى احمد! خود را با لباس نرم، غذاى گوارا، بستر نرم زينت مده زيرا كه نفس مرجع تمام بديهاست، رفيق هر بدى است، نفس را براى پيروى خدا بكش كه او ترا براى نافرمانى خدا ميكشد و نافرمانى ترا در اطاعت خدا ميكند و فرمانبردارى ترا در آنچه كه خدا ناخوش دارد ميكند، سركشى ميكند هر گاه سير است. شكايت ميكند هر گاه گرسنه است خشم ميكند هر گاه نيازمند است، بلند پروازى ميكند هر گاه بىنياز است، فراموش ميكند هر گاه بزرگ مىشود غافل مىشود هر گاه در امانست، آن نفس رفيقش شيطانست، مثل نفس مانند شتر مرغ است بسيار ميخورد و هر گاه بر او بار مىنهند پرواز نمىكند، مانند خرزهره است، رنگش خوب و مزهاش تلخ است.پ اى احمد! دشمن بدار دنيا و مردمانش را، دوست بدار آخرت و اهلش را، عرضكرد پروردگار من اهل دنيا كيانند و اهل آخرت كيست؟ فرمود: اهل دنيا كسى است كه خندهاش بسيار، خوردن و خوابيدن و خشمش فراوان است، راضى بودنش اندك، پوزش طلب نميكند از كسى كه باو بدى كرده. پوزش كسى را كه پوزش مىطلبد نمىپذيرد، هنگام بندگى كسل، گاه نافرمانى دلير، آرزويش دور، مرگش نزديك، حساب نفسش را نمىكند، فايدهاش اندك، حرفش بسيار. بيمش اندك، هنگام غذا خندهاش زياد، و همانا مردمان دنيا هنگام راحتى سپاسگزارى نميكنند، در وقت بلا صبر و شكيبائى ندارند، بسيار در بيش
آنان اندك است خود را در كردارى كه انجام ندادهاند ستايش ميكنند، چيزى را كه برايشان نيست ادعا مينمايند، سخن از آرزوها گويند، مساوات مردم را خاطرنشان كنند، نيكوئيهاى آنان را سبك شمرند، عرضكرد پروردگار من آيا جز اينها عيبى در اهل دنيا ميباشد؟.پ فرمود: اى احمد! همانا عيب اهل دنيا فراوانست، در آنان جهل و نادانيست، براى كسى كه از او چيزى آموختهاند فروتنى نمىكنند، ايشان در پيش خودشان خردمندانند، در نزد عارفان احمقان.پ اى احمد! همانا اهل نيكى و آخرت چهرههايشان شرمگين، حياشان بسيار، نادانيشان كم فايدهشان فراوان، نيرنگشان اندك، مردم از آنان در آسايشند، اما آنان از مردم در ناراحتى سخنشان سنگين، حسابگر نفسهاى خود باشند، مر آنها را در زحمت اندازند، ديدگانشان در خواب دلهايشان بيدار است، ديدگانشان گريان، دلهايشان بياد خدا آنگاه كه مردم از غافلان باشند اينان در زمرهى يادكنندگان خدا نوشته شوند، در ابتداى هر نعمت سپاسگزارى و در پايانش ستايش كنند، دعايشان در پيشگاه خدا بلند شده، سخنشان شنيده شده فرشتگان بواسطهى آنان شادمانند، دعايشان در زير حجابها مىچرخد.
پروردگار دوست دارد كه سخنشان را بشنود آنچنان كه مادر فرزندش را دوست ميدارد، چيزى آنان را يك چشم بهم زدن از خدا غافل نميكند، نه زياد ميخورند و نه بسيار حرف ميزنند و نه لباس فراوان را اراده دارند، مردم در پيش آنان مردگانند، خدا در نزديشان زنده و بىهمتاست، پشتكنندگان را از روى كرم ميخوانند، رو آورندگان را ارادهى مهربانى مىكنند، دنيا و آخرت در نزدشان يكى شده، مردم يك بار مىميرند و يكى از آنان روزى هفتاد مرتبه ميميرد از جنگيدن با نفسها و مخالفت كردن با هوايشان و شيطانى كه در رگهاى آنان در حركت است اگر بادى را بحركت در آورد به جنبش در آورد ايشان را،
اگر در برابر من بايستند گويا ايشان بنائى محكم و بهمديگر پيوستهاند، نمىبينم در دلهايشان سرگرمى از آفريدگان سوگند بعزتم كه آنان را زنده كنم زندگى گوارا، هر گاه روح از پيكرشان جدا شود فرشتهى مرگ را بر آنان مسلط نمىكنم.
كسى متصدى قبض روحشان جز من نميشود، براى روحشان تمام درهاى آسمان را بگشايم، تمام پردهها را از نظرشان بر طرف كنم، فرمان درهم بهشت را كه زينت و آرايش كنند، حوريان بهمسرىشان در آورده شود، فرشتگان درود بر آنان فرستند، درختان ميوهشان دهند، ميوههاى بهشت بسويشان فرستاده شود، همانا فرمان دهم بادى را كه در زير عرش است تا كوههاى مشك اذفر و كافور برايشان آورد، برافروخته مىشوند بدون آتش.
سپس داخل آن ميشوند، ميان من و روح او فاصلهاى نيست، بدو هنگام قبض روحش ميگويم: مرحبا اهلا به آمدن تو بسوى ما بالا بيا با كرامت و مژده و رحمت و بهشت، بهشتهائيست براى آنان در آن بهشت نعمتهاى هميشگى است، در آن بهشت جاويدانند هميشه همانا در پيشگاه خدا پاداشى بزرگ است پس اگر به بينى فرشتگان را چگونه آنها را ميگيرند و بديگرى مىبخشند.پ اى احمد! همانا مردمان آخرت در آن هنگام كه پروردگارشان را مىشناسند غذائى برايشان گوارا نيست اندوهى آنان را سرگرم نمىكند وقتى كه گناهانشان را مىشناسند به خطاهاشان گريه ميكنند، نفس خود را به زحمت مىاندازند نفسشان را راحت نميگذارند و همانا راحتى و آسايش اهل بهشت در مرگ است. آخرت آسايشگاه عابدين است.
هم نفسشان اشكهائيست كه بر چهرههايشان روانست، همنشينشان فرشتگان است كه در طرف چپ و راستشان قرار دارند، مناجات و رازشان با بزرگى است كه بر فراز عرش است، و همانا اهل آخرت دلهايشان در درونشان
جريحهدار است، مىگويند كى ازين سراى نابودى راحت شويم براى هستى رويم؟پ اى احمد! ميدانى در آخرت براى پارسايان پيش من چه درجهايست، عرضكرد: نه پروردگارم فرمود مردم برانگيخته مىشوند خوردهگيرى در حساب ميشوند ولى آنان از حساب معافند، همانا پستترين چيزى كه در آخرت به پارسايان بخشيده مىشود اينست كه كليدهاى بهشت به آنان داده مىشود تا هر درى را كه بخواهند بگشايند، از آنان چهره نپوشانم، مسلم ارزانى دارم بايشان در نعمتهاى گوناگون، سخنم را، و بنشانم ايشان را در نشستنگاه حق و راستى و خاطرنشان سازم بايشان آنچه را كه در دنيا انجام دادند و به زحمت افتادند چهار در بروىشان بگشايم، يك در ارمغانها بر آنان باز شود صبح و شام از طرف من وارد شود، در ديگر نگاه مىكنند از آن بسوى من هر جور كه بخواهند بدون سختى، در سوم كه از آن آگاه مىشوند بجهنم نگاه مىكنند از آن بسوى ستمگران كه چطور عذاب مىشوند، در چهارم از آن وارد مىشود برايشان كلفتها و حوريان.
عرضكرد پروردگار من اين پارسايان كيانند كه تعريف فرمودى آنان را؟ فرمود: پارسا كسى است كه خانهاى ندارد خراب شود كه بواسطهى خرابى آن غمگين شود، نه برايش فرزندى است كه بميرد سپس براى مرگش افسرده خاطر شود، نه مالى دارد كه از دستش برود و غمنده شود، انسانى او را نمىشناسد كه او را آنى از ياد خدا باز دارد. نه زيادى غذائى دارد كه از آن باز خواست شود، نه جامهى نرمى دارد.پ اى احمد چهرهى پارسايان از رنج شب زنده دارى و روزه زرد است، زبانهايشان بند است مگر از ياد خداى تعالى، دلهايشان در سينهها از بسيارى مخالفت هواهايشان فرارى است.
از بسيارى روزه گرفتن نفسهايشان لاغر و ضعيف است، نفسهاى خود را
بزحمت افكندند نه از بيم آتش و شوق بهشت لكن در ملكوت آسمانها و زمين مىنگرند.
سپس ميدانند كه خداى سبحان سزاوارتر پرستش است و بس گويا نگاه ميكند بر كسى كه بر فراز آسمان است عرضكرد پروردگار من اين مقام بيكى از امتان منهم بخشيده مىشود؟پ فرمود: اى احمد اين درجهى پيامبران و صديقان از امت تو و غير تو و گروهى از شهيدانست.
عرضكرد: اى پروردگار كداميك از پارسايان بيشتر است؟ پارسايان امت من يا بنى اسرائيل، فرمود: زاهدان بنى اسرائيل نسبت بزاهدان امت تو مانند يك موئى است سياه كه در بدن گاوى سفيد است، عرضكرد پروردگارا چطور مىشود و حال اينكه آمار بنى اسرائيل از امت من بيشترند فرمود زيرا آنان بعد از يقين شك نمودند و انكار ورزيدند پس از اقرار.
رسول خدا فرمود ستايش ميكنم خدا را براى زاهدان و سپاسگزارى ميكنم او را براى آنان خداى را ميخوانم، سپس ميگويم بار الاها نگهدارى كن ايشان را و رحم كن و نگهدار دينشان را آن دينى كه بر ايشان برگزيدى، بار الاها روزى كن ايشان را ايمانى كه بعد از آن شكى در آن نيست و پرهيزكاريى كه در آن اعراضى نيست، ترسى كه در آن غفلتى نيست، دانشى كه پس از آن جهلى نيست، خرديكه پس از آن نادانى نيست، نزديكيى كه پس از آن دورى نباشد، خشوعى كه بعد از ان قساوتى نباشد، يادآوريى كه بعد از آن فراموشى نباشد، بزرگيى كه بعد از آن خوارى نباشد، بردباريى كه پس از آن ناراحتى نباشد، حلمى كه بعد از آن شتاب نباشد دلهايشان را از حيات خودت پر كن تا طلب زندگى در همه وقت از تو نمايند، آنان را بينا كن به آفتهاى دنيا و آفتهاى نفسهايشان و وسوسههاى شيطان پس تو ميدانى آنچه كه در نفس من است و تو دانندهى غيبهائى.پ اى احمد! بر تو باد بپارسائى زيرا كه پارسائى اول دين و وسط و آخر دين
است همانا ورع بنده را بسوى خدا نزديك ميكند.پ اى احمد! همانا ورع مانند گوشوارهايست در ميان زيورها و مانند نان ميان طعام، همانا ورع سر ايمان و ستون دين است همانا ورع مثلش مانند كشتى است همان طور كه در دريا نجات پيدا نميكنند مگر كسانى كه در كشتى باشند نجات پيدا نميكنند زاهدان مگر بواسطهى ورع.پ اى احمد! نشناخت و خشوع نكرد براى من بندهاى مگر اينكه براى او خشوع كردم.پ اى احمد! ورع و پارسائى درهاى عبادت را بروى بنده باز ميكند و بدان واسطه پيش مردم گرامى شود و پيوند بسوى خداى عز و جل پيدا كند.پ اى احمد! بر تو باد بخاموشى زيرا كه آبادترين دلها، دلهاى شايستگان و خاموشانست و ويرانترين دلها، دلهاى سخن گويندگان بىفايده است.پ اى احمد! عبادت ده بخش است نه بخش از آن در جستجوى حلال است پس هر گاه محل غذا و آشاميدنيهايت پاكيزه بود تو در پناه و نگهدارى منى، عرض كرد: اول عبادت چيست؟ فرمود اول عبادت خاموش بودن و روزه گرفتن است.
عرضكرد: پروردگارا فايدهى روزه چيست؟ فرمود: روزه گرفتن فايدهاش حكمت و حكمت بهرهاش شناسائيست بهره شناسائى يقين است پس هر گاه بنده در جستجوى يقين شد باكى ندارد كه چگونه زندگى كند بسختى يا آسانى، هر گاه بنده در حال مردن باشد بر فراز سرش فرشتگان مىايستند بدست هر يك جامى از آب كوثر است و جامى از شراب بروحش مىچشانند تا سختى و تلخى جان كندن برود، باو مژده ميدهند، مژده بزرگ و ميگويند: پاك بودى و جايگاهت پاك است.
همانا تو بسوى عزيز حكيم و دوست نزديك ميروى، سپس روح از دست فرشتگان پرواز ميكند بسوى خداى تعالى از يك چشم بهمزدن زودتر ميرود، حجاب و مانع بين او و خداى تعالى بجا نمىماند و خداى عز و جل بسوى او مشتاق است، در كنار چشمهاى در نزد عرش مىنشيند بعد باو گفته مىشود چطور دنيا را
واگذاشتى؟پ ميگويد: بار الاها بعزت و جلالت سوگند اطلاعى از دنيا در دست ندارم، من از آن روز كه مرا آفريدى از تو ترسانم بعد خداى تعالى ميفرمايد: راست گفتى بندهى من، تو پيكرت در دنيا و روحت با من بود، تو در آشكار و نهان در نظر من بودى بخواه بتو عطا كنم آرزو كن تا ترا گرامى دارم اين بهشت من است پس در آن پرواز كن اين جوار من است در آن جا بگير، سپس روح مىگويد:
بار الاها تو خودت را بمن شناساندى، بواسطه آن معرفت از تمام خلقت بىنياز شدم بعزت و جلالت سوگند اگر خوشنودى تو درين است كه ريز ريز شوم، هفتاد بار سختتر از آنچه مردم كشته مىشوند كشته شوم خوشنودى تو بسوى من دوستتر است، خدايا چگونه بخود عجب كنم در حالى كه من ذليلم اگر تو مرا گرامى ندارى، شكست خوردهام اگر ياريم نكنى اگر نيرويم ندهى ناتوانم، من مردهام اگر بذكرت مرا زنده ندارى، اگر رازپوشى تو نباشد در اولين بار رسوا شوم، خدايا ترا نافرمانى كردم چطور خوشنودى ترا بدست نياوردم و حال اينكه خرد مرا كامل كردى تا تو و حق را از باطل، امر را از نهى، دانائى را از نادانى روشنى را از تاريكى بشناسم پس خداى عز و جل فرمايد، بعزت و جلالم سوگند هيچ گاه ميان خود و تو حجابى قرار ندهم همين طور با دوستانم رفتار كنم.پ اى احمد ميدانى چه زندگى گواراتر و چه حياتى جاويدتر است؟
عرض كرد: بار الاها، نه.
فرمود: اما زندگانى گوارا آنست كه صاحب آن از ياد من سستى نكند، نعمت مرا فراموش ننمايد، حق مرا ناديده نگيرد، روز و شب خوشنودى مرا بدست آورد، اما زندگى جاويد زندگيى است كه كارى با نفسش كند تا دنيا برايش بىارزش گرديده و در پيشش كوچك شود، آخرت را در نظرش بزرگ نمايد، خواستهى مرا بخواستهى خودش ترجيح دهد، خوشنودى مرا برگزيند، حق بزرگى مرا بزرگ شمرد و بدان ياد آورى دانش مرا كند، هنگام هر گناه و
نافرمانى مراقبت مرا در شب و روز نمايد، دلش را از هر چه ناخوش دارم پاك نمايد شيطان و وسوسههايش را دشمن دارد، ابليس را تسلط و راهى بر دلش نباشد هر گاه چنين كند و دوستيم را در دلش جا دهم بطورى كه دلش را براى خودم قرار دهم، آسودگى و سرگرمى او را و نيز سخن و همت و حديثش را از نعمتى كه باو ارزانى داشتم بر دوستانم از آفريدگانم قرار دهم، چشم دل و گوش دلش را بگشايم تا با دلش بشنود و نگاه كند بسوى جلال و بزرگى من، دنيا را بر او تنگ نمايم و آنچه در دنياست از لذتها بر او دشمن دارم، او را از دنيا و آنچه در آنست بترسانم آنچنان كه چوپان گوسفندانش را از چراگاه نابودكننده مىترساند هر گاه چنين باشد از مردمان فرار ميكند فرار كردنى و جابجا مىشود از سراى فنا بجهان هستى، از خانهى شيطان بسراى رحمان.پ اى احمد! او را آرايش ميدهم بهيبت و بزرگى پس اين است زندگانى گوارا و زندگى جاويدان و اين است جايگاه خوشنودان برضاى خدا پس هر كس برضاى من عمل كند او را ملازم سه خصلت كنم بشناسانم او را سپاسگزارى كه با نادانى آميخته نشود و ياد آوريى كه با فراموشى آميزش نداشته باشد و دوستيى كه بر آن دوستى مخلوقين اختيار نشوند پس هر گاه مرد اوست دارد او را دوست دارم چشم دلش را ببزرگيم بگشايم و بر او آفريدگان خاصم را پنهان نكنم، با او همسخن شوم در تاريكيهاى شب و روشنى روز بطورى كه صحبتش و همنشينى با آفريدگانم را قطع نمايد و سخن خود و فرشتگانم را باو بشنوانم. رازى را كه از آفريدگانم پوشاندهام بدو بشناسانم، بدو جامهى حيا بپوشانم تا تمام مردم از او شرم كنند، بر فراز زمين راه رود در حالى كه آمرزيده شده، دلش را شنوا و بينا قرار دادم، چيزى از بهشت و جهنم از او پنهان ندارم، و بشناسانم آنچه كه بر مردم ميگذرد، در روز قيامت از سختى و هول و از آنچه كه ثروتمندان و تهىدستان و نادانان و دانشمندان را حساب ميكشم، او را در قبر ميخوابانم، نكير و منكر را بر او فرود آورم تا از او بپرسند
او سختى جان كندن. تاريكى قبر و لحد، بيم قيامت را نمىبيند، بعد ديوان او را سراپا و نامهى عملش را باز ميكنم، بعد نامهى عملش را بدست راستش ميگذارم پس بخواند. بعد بين خود و او مترجمى قرار نمىدهم پس اين است نشانههاى دوستان.پ اى احمد! تصميمت را يكى قرار ده، زبانت را يكى قرار ده، بدنت را زنده كه از من غافل نشوى، هر كس از من غافل شود باكى ندارم در هر جايى كه بخواهم نابودش كنم.پ اى احمد! خردت را بكار انداز پيش از آنكه از دست برود هر كس عقلش را بكار اندازد خطا و سركشى نميكند.پ اى احمد! ميدانى؟ بچه واسطه ترا بر ساير پيامبران برترى دادم، عرض كرد: نه بار الاها فرمود: بواسطه يقين و اخلاق پسنديده، سخاوت و بخشش نفس مهربانى بمردم، همين طور ميخهاى «1» زمين ميخ نشدند مگر بواسطه همين صفات.پ اى احمد! همانا هر گاه بنده شكمش را گرسنه كند و زبانش را نگهدارد او را حكمت بياموزم اگر چه كافر باشد بطورى كه آن حكمت حجت بر او وزر باشد اگر مؤمن باشد حكمت او برايش نور است، برهان، شفاء، رحمت پس ميفهمد آنچه را كه نفهميده، مىبيند آنچه را كه نمىديده اول چيزى را كه مىبيند عيب خودش باشد بطورى كه از عيب ديگران غافل شود، باريك بينىهاى دانش را باو معرفى مىكنم تا شيطان بر او وارد نشود.پ اى احمد! عبادت پيش من بهتر از خاموشى و روزه نيست پس هر كس روزه دارد و زبانش را نگهدارى نكند مانند كسيست كه بنماز ايستاده ولى چيزى نمىخواند در نمازش پس او را فقط پاداش ايستادن مىدهم و پاداش عابدان بدو نمىدهم.
پاى احمد! ميدانى بنده چه وقت عابد است؟ عرض كرد: نه، پروردگارم.
فرمود: هر گاه در آن بنده هفت خصلت جمع شود: پارسائى كه او را از محرمات مانع شود. سكوتى كه او را از سخنان بىفايده باز دارد، بيمى كه او را هر روز به گريهاش بيفزايد، شرمى كه شرم ميكند از من در پنهانى، و خوردنى كه ناچار از آنست، دنيا را دشمن دارد بواسطهى دشمنى من آن را، نيكان را دوست بدارد بواسطهى دوست داشتن من ايشان را.پ اى احمد! چنين نيست كه هر كس بگويد من خدا را دوست دارم مرا دوست داشته است مگر اينكه قوتش را بگيرد و لباس پستى بپوشد، در حال سجود بخوابد، قيامش را طول مىدهد، سكوت را واجب شمارد، بر من توكل نمايد بسيار بگريد، اندك بخندد، با هوايش مخالف باشد، مسجد را خانهى خود بگيرد، دانش را همراه و پارسائى را همنشين قرار دهد، دانشمندان را دوستان و فقيران را رفيق و رضاى مرا بدست آورد، از گناه فرار كند، بذكر من سر گرم شود، دائماً تسبيح گويد، در وعده راستگو باشد. پيمان شكن نباشد، دلش پاك و در نماز پاكيزه باشد، در واجبات كوشش نمايد، در آنچه از ثواب در پيش من است ميل كند و از عذابم بترسد و براى دوستان من يار و همنشين باشد.پ اى احمد! اگر بنده نماز اهل آسمان و زمين را بگذارد و روزهى اهل آسمان و زمين را بگيرد مانند فرشتگان از غذا خود دارى خواهد كرد، لباس برهنهگان را مىپوشد بعد اگر در دلش دوستى دنيا ذرهاى يا رياست دنيا يا آرايش و زينت دنيا ببينم او همجوار من در خانهام نباشد و از دلش دوستيم را ريشه كن كنم و بر تو درود و رحمت من و ستايش سزاوار پروردگار جهانيان است.پ على بن عيسى گفته است كه همانا موسى بن عمران خدا را ستايش كرد خداوند در مناجات موسى فرمود: اى موسى آرزويت را در دنيا دراز مكن كه بدين جهت دل تو سخت و تاريك مىشود و آنكه دلش سخت و تاريك است از من دور است.
پاى موسى طورى باش كه من از تو شادمان باشم زيرا كه شادى من در آنست كه امرم اجرا شود و نافرمانى من نشود، دلت را به ترس و بيم بميران، لباس كهنه بپوش و دلت را تازه كن كه اهل زمين ترا نشناسند و اهل آسمان ترا بشناسند خانهنشين باش، چراغ شب باش، مانند صابران دستها را بسويم بلند كن از بسيارى گناهان داد بكش بسوى من مانند فرياد گناهكارى كه از دشمن خود فرار مىكند درين جهت از من يارى بجو زيرا كه من نيكو يارىكنندهام.پ اى موسى همانا من خدائى هستم كه قدرت و نيرويم بر فراز قدرت بندگانست، بندگان در پائين نيرويم قرار دارند و تمام آنان در برابرم عاجزند، خودت را در برابر خودت محكوم كن فرزندت را امين دينت قرار مده مگر اين كه فرزندت مانند خودت باشد كه شايستگان را دوست بدارد.پ اى موسى پاكيزه شو و پاكيزه كن و به بندگان شايستهى من نزديك شو.پ اى موسى تو امام مردم باش در نمازشان و در دعواهايشان و فرمان بده در ميانشان آنچنان كه بتو فرمان ميدهم كه همانا بر تو فرستادم حكمى روشن و برهانى نورانى و نورى كه سخن گويد به آنچه كه در پيشينيان و آخرين و حاضرين باشد.پ سفارش مىكنم ترا اى موسى مانند دوستى مهربان بفرزند بتول عيسى بن مريم صاحب خر و كلاه بلند و روغن «1» و زيتون و محراب «2» و بعد از عيسى ترا سفارش مىكنم بصاحب شتر مادهى قرمز پاك پاكيزه كه مثل او در كتاب تو است اين كه او مؤمن است و شاهد به تمام كتابهاى آسمانى و همانا او ركوع و سجودكننده مايل بعبادت فراركنندهى از گناه است.
برادرانش فقيرانند، ياورانش مردمان بيگانهاند، دوران او دوران سختى و كشتن و كمى مال است نامش احمد، او محمّد امين است از گروه اولين گذشتهگانست
بتمام كتب آسمانى ايمان مىآورد. تمام رسولان را تصديق مىكند، با اخلاص تمام پيامبران را گواهى مىكند، امتش مرحومه و مباركه است مادامى كه در حقايق دينى باقى باشند براى آنان ساعتهاى معين است كه در آن ساعتها نمازشان را ميگذارند مانند فرمان بردن بنده از آقايش پس او را بدين روش تصديق كن و روش او را پيروى نمازى را كه او برادر تو است.پ اى موسى آن پيامبر درس ناخوانده است و او بندهاى راست و مبارك است براى او در آنچه كه دستش را بر آن گذارد و هم چنين بر او مبارك است.
چنين در علم و دانش من ميباشد و چنين او را آفريدم و بواسطهى او ساعت را ميگشايم و با امت او پايان دهم دنيا را پس امر كن ستمكاران بنى اسرائيل را كه نام او را كهنه نكنند، او را پست ننمايند و همانا بنى اسرائيل كنندگان اين كارند.
دوستى او براى من حسنه است پس من با اويم و از حزب اويم «1» او نيز از حزب من و دستهى ايشان پيروزشوندگانند.
پس تمام شد كلمات من تا آشكار كنم دين او را بر ساير دينها تمامشان و در همه جا پرستش مىشوم، همانا فرو فرستم بر او قرآنى را كه فرقانست شفاى دلهاست از دميدن شيطان، پس اى پسر عمران درود بر او بفرست زيرا كه من و فرشتگانم بر او درود مىفرستيم.پ اى موسى تو بندهى منى و من خداى تو، فقير را كوچك و خوار مشمار، به ثروتمند رشك مبر براى چيزى اندك، هنگام يادآورى من خاشع باش، هنگام خواندن برحمت من طمع داشته باشد و بشنوان لذت تورات را بمن با صدائى حزين، هنگام يادآورى من خاطر جمع باش و ياد آورى كن هر كس را كه بمن اطمينان دارد.
مرا پرستش كن بمن شرك نياور، رضاى مرا بدست آور، همانا من
آقائى بزرگم، من ترا از نطفه از آبى پست آفريدم، از سرشتى آن نطفهها بيرون آوردم از زمين پست و مخلوط پس بشرى بود كه من صانع اويم مردمى را، پس مبارك است چهرهى من، منزه است ساختهى من، مانند من چيزى نيست، من زندهى هميشگى غير قابل نابوديم.پ اى موسى هر گاه مرا ميخوانى بيمناك و ترسان و خاشع باش، بخاطر من چهرهات را بخاك بنه برايم با بهترين اعضايت سجود كن هنگام ايستادن در برابرم دستهايت را بسويم بلند كن هر گاه با من نيايش مىكنى با خشوع نيايش كن با دلى ترسان، بوسيله توراتم زنده بدار دوران زندگى را، بنادانان ستايش مرا بياموز، نعمتهايم را برايشان يادآورى كن، بآنان بگو در گمراهى فرو نرويد مادامى كه آنان در گمراهيند مجازاتم سخت است.پ اى موسى هر گاه رشتهى تو از من جدا شد برشتهى غير من پيوند نخواهد شد، پرستش كن مرا و بايست در برابرم در جايگاه بندهى فقير كوچك، نفس خويش را محكومش كن زيرا كه سزاوارتر به نكوهش است، بواسطه كتاب من بر بنى اسرائيل مباهات مكن، پس كافيست ترا باين كتاب از حيث اندرز براى دلت و نور دهنده است او سخن رب العالمين است جل و تعالى.پ اى موسى هر زمان هر چه بخوانى مرا و اميدوار بمن باشى و همانا من ترا بزودى بيامرزم بنا بر آنچه كه از طرف تو باشد، آسمان، تسبيح مرا ميكند و ترسانست، فرشتگان از بيم من ترسانند و آزمند، زمين از روى طمع مرا تسبيح ميگويد، تمام آفريدگان مرا تسبيح ميكنند در حالى كه در پيشگاه من خوارند بعد ترا سفارش بنماز ميكنم نماز زيرا كه آن نماز از من است بمنزلهى مكان براى نماز در پيش من سابقهى قديمى است، بنماز پيوند كنم آنچه را كه از نماز است زكاة است.
نزديك كردن از پاكى مال و غذا زيرا كه من نمىپذيرم جز پاك كه اراده
شود بآن پاك چهرهى من و با آن نزديك نمايم پيوند خويشاوندان را زيرا كه همانا من خداى رحمان و رحيم هستم، رحم را من آفريدم از زيادى رحمت خود بآن رحمت به بندگان مهربانى شود و براى آن رحمت در پيش من روز قيامت سلطنتى است، هر كس قطع كند رحمت را قطعكنندهام، پيوندكنندهام هر كس پيوند كند و همچنين انجام دهم بهر كس كه امر مرا ضايع و تباه كند.پ اى موسى گرامى دار سئوالكننده را زمانى كه بيايد ترا ببر گرداندن نيك يا بخشيدن اندك كه همانا او نه از جنيان است و نه انسى است، فرشتگان رحمانند ترا آزمايش ميكنند كه چه مىكنى در كارى كه ترا متصدى آن قرار دادم و چطور است رفتار تو در آنچه كه ترا مالك آن قرار دادم و فروتنى و كوچكى كن براى خاطر من مرا با استغاثه به كتاب صدا كن بدان كه من ترا مىخوانم مانند خواندن آقا نوكر خود را تا باين واسطه برسد شرف منزلها و اين از فضل من است بر تو و پدران پيشين تو.پ اى موسى در هيچ حال مرا فراموش مكن، بواسطهى فراوانى مال شاد مباش زيرا فراموشى من دلها را سخت ميكند و يا زيادى مال است فراوانى گناه زمين و آسمان و درياها رامند و نافرمانى از من باعث بدبختى دو جهانانست و من خداى مهربانم مهربان تمام زمانها پس از سختى آورندهى آسانى و پس از آسانى آورندهى سختى باشم و پس از پادشاه، پادشاه ديگر آورم ولى پادشاهى خودم ثابت و استوار است و چيزى در آسمان و زمين بر من پوشيده نيست چطور مىشود چيزى پنهان باشد كه ابتدايش از من است و چطور نمىباشد همت تو در آنچه كه پيش من است و سرانجام بسوى من بر ميگردد.پ اى موسى مرا پناه خود قرار ده و گنجينهى شايستگىهاى خود را پيش من بنه و از من بترس و جز از من مترس كه بازگشت بسوى من است.پ اى موسى رحم كن بكسى كه پائينتر است در خلقت از تو و حسد مبر
بر كسى كه بالاتر از تو است زيرا كه حسد كردار نيك را ميخورد آن چنان كه آتش هيزم را ميخورد.پ اى موسى همانا دو فرزند آدم فروتنى كردند در بارهى درجهاى كه بآن برسند از احسان و رحمت من پس نزديك آوردند قربانى را و من نميپذيرم مگر از پرهيزكاران كار آنها همان بود كه دانستى چطور مىشود بعد از برادر و مشاور چگونه اطمينان برفيق پيدا مىكنى.پ اى موسى خودپسندى را واگذار مباهات را بهل، بياد آور كه جايت در گور است اين يادآورى جلوگيرى از خود خواهى تو كند.پ اى موسى بسوى توبه بشتاب گناه را دنبال انداز در نماز انديشه كن جز من اميدوار مشو مرا سپر سختىها بگير و حصار كارهاى سخت قرار ده.پ اى موسى چطور كوچكى ميكنند براى من بندگانى كه احسان مرا به آنان نشناساندهاى و چطور احسان مرا به آنان مىشناسانى كه خلق در آن نگاه نميكنند و چطور نگاه كنند كه ايمان بآن نياوردند و چطور ايمان مىآورند كه اميد ثوابى ندارند و چطور اميدوار ثواب باشند كه اكتفا بدنيا كرده و آن را جايگاه گرفتهاند و ميل بدنيا كردهاند مانند ميل ستمگران.پ اى موسى پا فشارى در نيكى كن اهلش را زيرا كه نيكى مانند اسمش باشد واگذار بدى را براى فريفتگانش.پ اى موسى زبانت را پشت دلت قرار ده كه سالم بمانى و در شب و روز بسيار مرا ياد كن و غنيمت شمار، پيروى گناهان مكن كه پشيمان شوى زيرا كه وعدهگاه گناهان آتش است.پ اى موسى با آنان كه گناه را ترك نمودند خوش سخن باش، همنشين آنان باش، آنان را برادران نهانى خود بگير، با آنان كوشش كن كه با تو كوشش كنند.پ اى موسى بناچار مرگ ترا ملاقات خواهد كرد پس زاد و توشه بر گير
توشهى كسى كه بآن توشه وارد مىشود.پ اى موسى كارى را كه براى خاطر من انجام ميدهى اندكش بسيار است و كارى را كه بخاطر غير من انجام ميدهى فراوانش اندك است و سزاوار است كه اصلاح كنى روزهاى خود را كه پيش روى تو است.
توجه كنى كدام روز است آن روز پس آمادهى جواب آن روز باش زيرا كه تو در آن روز نگهداشته و پرسيده ميشوى اندرز خود را از روزگار و اهلش بگير زيرا كه روزگار مدتش كوتاه است و هر چيزى ناپايدار است جورى عمل كن كه گويا پاداش عملت را مىبينى تا اينكه طمعت در آخرت بيشتر باشد زيرا آنچه كه از دنيا بجا مانده مانند همانها است كه از دنيا گذشته و هر عملكنندهاى با بينش كارش را انجام مىدهد، از نفس خود طلب كار باش.پ اى پسر عمران! شايد تو فردا روز پرسش را برسى پس در آنجا زيان- كارند تبهكاران.پ اى موسى دستهايت را با حال ذلت و كوچكى بسوى من دراز كن مانند بندهاى كه آقايش را فرياد ميكند زيرا كه هر گاه اين كار را كردى بتو رحم ميكنم و من گرامىترين قدرتمندانم.پ اى موسى از احسان و رحمت من بخواه زيرا كه آن دو بدست من است و هيچ كس غير از من مالك آن دو نيست.
مواظب باش هر وقت از من ميخواهى ميل تو در خواهش نسبت به من چطور است، براى هر عملكنندهاى پاداشى است، گاهى ناسپاس پاداش كوشش خود را مىيابد.پ اى موسى خويش را از دنيا پاكيزه كن و دنيا را واگذار زيرا كه نه دنيا براى تو است و نه تو براى دنيا، ترا با خانهى ستمكاران چكار مگر اينكه در آن كار نيك انجام دهى زيرا كه دنيا براى كار نيكو خوب است.
پاى موسى آنچه را كه بتو فرمان ميدهم بشنو فرمانها را در همانوقت كه فرمان ميدهم انجام ده حقيقتهاى تورات را در سينه گير و بدانها در ساعتهاى شب و روز بيدار شو فرزندان دنيا را بلند مكن كه سينهى ترا آشيان خود قرار ميدهند مانند آشيان مرغ.پ اى موسى فرزندان دنيا گروهى براى گروه ديگر وسيلهى آزمايشند هر يك از آنها آرايش دهنده است آنچه را كه دارد ولى مؤمن كسى است كه آرايش دهد براى خود آخرت را.
پس مؤمن بآخرت طورى نگاه ميكند كه او را سست نكند، مسلم فاصله مىاندازد ميل بآخرت ميان مؤمن و ميان لذت زندگى پس داخل كند سپس شهوت او را پس سير ميكند شب را تا سحرگاهان مانند سوارى كه پيشى مىگيرد بسوى هدفش مؤمن شب و روز افسرده خاطر و غمگين است خوشا بحال او اگر پرده برداشته شود تا به بيند آنچه را كه براى او است در آخرت شادمان مىشود.پ اى موسى پاداش دنيا اندك است براى مؤمن و مجازاتش براى فاجر، پس واى بر آن كسى كه ثواب آخرتش را بفروشد باندك و بيك ليسيدنى كه دوام ندارد پس همچنين باش بفرمانى كه دادم و تمام فرمانهاى من رستگارى است.پ اى موسى هر گاه ديدى كه دارائى رو آورنده است بگو گناهى است كه مجازاتش بسويم شتاب ميكند و هر گاه ديدى نادارى رو آورنده است بگو مرحبا بشعار شايستگان هيچ گاه سركش و ستمكار مباش و رفيق ستمگران مباش.پ اى موسى عمر نيست اگر چه طولانى باشد عمرى كه سرانجامش نكوهش باشد و زيان نميرساند ترا آنچه كه از تو دور شده هنگامى كه عاقبتش را سپاسگزارى كنى.پ اى موسى كتاب از تو كمك ميخواهد با آنچه كه تو بسوى آن ميروى پس چگونه بيدار مىمانى با اين ديدگان يا چطور مردم لذت زندگى را مىچشند اگر نبود فرو رفتن در بىخبرى و پيروى براى بدبختى و شهوت پى در پى از اينجاست
كه بىتابى ميكنند مردان حق.پ اى موسى فرمان ده بندگانم را كه مرا بخوانند بنا بر آنچه كه اقرار دارند كه من ارحم الراحمين باشم. جواب دهندهى بيچارگانم زمان را عوض ميكنم كارها را آسان مينمايم، اندك را مىپذيرم فراوان را پاداش مىدهم نادار را دارا كنم من خداى دائم عزيز و نيرومندم، پس هر كس از گنهكاران بتو پناه آورد و پيش تو آيد براى شفاعت و استغفار كند بگو مرحبا آفرين تو در ساحت رحمت پروردگار عالميانى و طلب آمرزش كن بر ايشان تو هم مانند يكى از آنان باش و بر آنان مبخش به آن زيادى كه ترا بخشيدهام به آنان بگو از فضل و رحمت من بخواهند زيرا جز من كسى مالك آن رحمت نيست، منم صاحب احسان بزرگ.پ اى موسى خوشا بحال تو كه پناه خطاكارانى و همنشين در ماندگانى، طلبكننده آمرزش براى گنهكاران پس همانا تو بمن نزديكى مرا با دل پاك و زبان راست بخوان همان طور كه تو را دستور دادم باش فرمان مرا اطاعت كن و عطا مكن بر بندگانم چيزى را كه اصلش از تو نيست بمن نزديك شو زيرا كه من بتو نزديكم كه نمىپرسم ترا آنچه كه سنگينى و حملش ترا آزار دهد، همانا از تو ميخواهم كه مرا بخوانى سپس جوابت را دهم از من بخواهى تا بتو بخشم و اينكه بسوى من نزديك شوى بآنچه كه تأويلش را از من گرفتى و بر من است تمام تنزيلش.پ اى موسى نگاه بسوى زمين كن كه بزودى گور تو خواهد بود ديدگانت را بآسمان بلند كن كه بالاى سر تو كشورى است بزرگ تا زمانى كه در دنيائى بحال خويشتن گريه كن و از نابودى بترس ترا زينت و درخشش دنيا نفريبند نه بستم راضى باش و نه ستمكار باش زيرا كه من براى ستمكاران بر سر راه ستمكارانم تا بر گردد از او ستمديده.پ اى موسى نيكى ده برابر است و نابودى در يك گناه است بمن شرك نياورى
كه براى تو حلال نيست كه بمن شركآورى نزديك شو و با استقامت باش بخوان مانند خواندن طمع كارى كه ميل دارنده است آنچه را كه در پيش من است مانند كسى كه از آنچه انجام داده پشيمان است زيرا كه تاريكى شب را روز بر طرف ميكند همين طور است گناه كه نيكى او را بر طرف ميكند و تاريكى شب مىآيد بر روشنى روز و هم چنين بر نيكى مىآيد تاريكى گناه و آن را تاريك مىكند.پ سيد بن طاوس قدس اللَّه روحه در كتاب سعد السعود فرموده: در زبور سورهى سى و سه ديدم كه لباس گناه سنگين بدنها و چركين نمودن صورتها است و چرك بدنها بوسيلهى آب بر طرف مىشود ولى چرك و كثافت گناهان بر طرف نميشود مگر با آمرزش، خوشا بحال آنان كه باطنشان از ظاهرشان بهتر است و هر كس براى او پس اندازى باشد روز قيامت بآنها شادمانست و هر كس نافرمانى كند و آن را از مردمان پوشيده دارد نميتواند آن را از من پنهان كند همانا وفا كردم بوعدهاى كه از روزىهاى پاك بشما دادم از گياهان بيابان و مرغان آسمان، از تمام ميوهها، روزى دادم شما را آنچه را كه گمان نداشتيد و اينها بواسطه پيروى گروه روزه داران است مژده دهيد روزه داران را بدرجهى فائزين و فرو فرستادم باهل تورات آنچه را كه بر شما فرو فرستادم. داود! بزودى كتابهاى من تحريف شود و نسبت دروغ بمن داده شود و هر كس فرستادگان و كتابهاى مرا تصديق كند رستگار شود و من خداى عزيز و حكيم و سبحان آفرينندهى نورم.پ و در سورهى شصت و هفت است كه اى پسر آدم! دنيا را براى شما رهنمائى بر آخرت قرار دادم و همانا مردى از شما اجير مىكند مردى را سپس از او حساب ميخواهد بدنش بواسطهى مطالبه ميلرزد ولى از آتش نمىترسد و شما نافرمانى زياد كردهايد، گناهان را در تاريكى شب انجام ميدهيد همانا تاريكى كردار شما را بر من نمىپوشاند بلكه از مردمان پوشيدند ولى بر من سهل شمرديد و اگر فرمان دهم بشكافهاى زمين شما را فرو ميبرند و شما را عبرت ديگران قرار
ميدهم و لكن بر شما احسان و نيكى بخشيدم اگر شما از من طلب آمرزش كنيد مرا بسيار آمرزنده مىيابيد و اگر به پشتيبانى رحمت من مرا معصيت كنيد پس واجب مىشود كه بپرهيزد كسى را كه بر آن توكل و اعتماد دارد. منزه است آفرينندهى نور.پ و در سورهى شصت و هشت است كه اى پسر آدم! چون كه بشما زبان ارزانى داشتم و اعضاى شما را رها كردم و مالها روزى نمودم شما تمام اعضا را كمك بر گناهان قرار داديد گويا شما برحمت من فريب خوردهايد و با عذاب من بازى ميكنيد و هر كس كسب گناه كند و خوبى گناه او را بشگفت آورد پس بايد بزمين نگاه كند كه چطور بازى ميكند با چهرههاى در گورستان و آنها را پوسيده قرار ميدهد و همانا زيبائى، زيبائى كسى است كه از آتش معاف باشد و هر گاه از گناهان فارغ شديد بسوى من بر ميگرديد گمان ميكنيد شما را عبث آفريدم؟
من همانا دنيا را در رديف آخرت قرار دادم پس استقامت كنيد و بمن نزديك شويد.
بياد آوريد كوچكردن دنيا را، ثواب مرا اميدوار شويد و از عذاب من بترسيد و بياد آوريد قدرت و نيروى آتش را و تنگى جا را در آتش و گرمى درهاى جهنم را و سردى زمهرير را، نفسهاى خويش را منع كنيد تا منع شوند و آنها را باندكى از كردار راضى نگاهداريد. منزه است آفرينندهى نور.پ و در سورهى هفتاد و يك است كه طلب كردن ثواب بفريب دادن نتيجهاش محروميت است و كردار نيك وسيله نزديكى بمن است. آيا ديدهايد اگر اينكه مرد شمشير برهنهاى را حاضر كند يا تيرى را كه كمان ندارد ميتواند دشمنش را دور كند! و همچنين است توحيد، تمام نميشود مگر بعمل و هم چنين است غذا دادن بواسطه خوشنودى من. منزه است آفرينندهى نور.پ و در سورهى هشتاد و چهارم است كه داخلكننده است شب را در روز و پنهانكنندهى روشنى را در تاريكى و خواركنندهى عزيز و عزيزكنندهى خوار و منم پادشاه بلند پايه گروه راستگويان. چگونه است همراهى شما نفسهايتان را
بر خنده و حال اينكه روزگار شما سپرى مىشود و مرگ بر شما فرود مىآيد و ميميريد و كرمها در بدنهايتان ميچرخند و خاندان و خويشان، شما را از خاطر برند و فراموش كنند. منزه است آفرينندهى نور.پ و در سورهى صدم است كه هر كس نفسش را از مرگ بترساند دنيا بر او آسان شود و هر كس غم و ياوههايش را فراوان كند مرگ بر او حمله كند از جايى كه نميداند.
همانا خداوند وانميگذارد جوانى را بواسطه جوانيش و نه پير را بواسطه پيروى او هر گاه كه مدتهاى شما نزديك شود مىميراند شما را فرستادگان من، ايشان كوتاهى در مأموريت نميكنند واى بر آن كس كه او را فرستادگان من بميرانند و او سرگرم گناه باشد و گناه را رها نكند، واى تمام واى بر كسى كه پيروى كند زشتىهاى مردمان را، واى بر كسى كه براى يكنفر پيش از او حقى باندازهى خردلى بر گردنش باشد تا آن را از حسناتش ادا كند و هر گاه شب جهان را تاريك نمايد و صبح عالم را روشن كند و سوگند به آسمان بلند و ابرهاى رام شده بيرون آورند حقوق را و ادا شود هر چه باشد از حسنات و كردار نيك شما يا از گناهان ستمديده قرار داده شود بر گناهان شما و خوشبخت آنست كه نامهى عملش بدست راستش داده شود و با چهرهى درخشان برگردد بسوى كسانش و بدبخت كسى است كه نامهى عملش را بدست چپش بگيرد و از پشت سر و بر گردد بسوى كسانش با چهرهى درهم گرفته و رنگش تغيير كرده باشد و گامهايش لرزان و زبانش از دهنش بيرون شده باشد بر فراز سينهاش و موى بدنش راست شود، در آتش گردد.
درمانده و افسوس خورده و بر او باشد نفرين و بدى حساب و من خداى تواناى غلبهكنندهاى هستم كه پوشيدههاى زمين و آسمانها را ميدانم و خيانت
ديدگان و آنچه در سينه پوشيده و نهانست ميدانم و منم بسيار شنوا و دانا.
و از خط شهيد رحمة اللَّه عليه است كه در تورات گفته شده كه بگو به صاحب مال بسيار بزيادى مالش و دارائيش فريب نخورد.
پس اگر فريب خورد بايد مردم را صبح و شام غذا دهد و بگو بصاحب دانش كه او را عملش فريب ندهد.
پس اگر فريب خورد بايد بداند چه زمانى مىميرد و بگو بصاحب بازوى نيرومند بزورش ننازد كه اگر نازيد بايد مرگ را از خودش دور كند.پ عدة الداعى: حسن بن ابو الحسن ديلمى روايت كرده از وهب بن منبه كه گفته است: خداى تعالى بداود وحى فرستاد كه اى داود هر كس دوست دارد دوستى را گفتارش را تصديق ميكند و هر كس بدوستى خوشنود شود به كردارش هم خوشنود مىشود و هر كس بدوستى اطمينان دارد بايد بر او اعتماد داشته باشد و هر كس فريفتهى دوستى باشد بايد كوشش كند در رفتن به سوى او.
اى داود ياد من براى ياد آورانست، بهشتم براى اطاعتكنندگان، دوستيم براى شيفتهگان، من در ويژهى دوست دارندگانم و فرموده است خداى سبحان: اهل طاعت من در ميهمانى منند و سپاسگزاران در فراوانى من، و يادكنندگانم- در نعمت من و اهل معصيت خود را از رحمت خويش نااميد نمىكنم اگر بر گشتند من دوست آنانم، اگر مرا بخوانند پاسخ دهندهى ايشانم.
پس من طبيب آنانم آنان را با گرفتاريها و مصيبتها مداوا مىكنم تا ايشان را از گناهان و عيبها پاك نمايم.پ و در آن كتاب است كعب الاحبار گفته كه در تورات نوشته شده:
اى موسى هر كس مرا دوست داشته باشد فراموش نميكند و كسى كه اميدوار به نيكى من است پافشارى در خواستن از من ميكند.
اى موسى من از آفريدگانم غافل نيستم ولى دوست دارم كه فرشتگانم فرياد دعاى بندگانم را بشنوند و نگهبانان من به بينند نزديك شدن بنى آدم
را بسوى من به آنچه كه من ايشان را نيرو ميدهم بر آن و فراهمكنندهى اسباب بر ايشان هستم.
اى موسى بگو به بنى اسرائيل نعمتها شما را بوحشت نيندازد كه در گرفتن آنها شتاب مىشود و از سپاسگزارى غافل نكند شما را كه ذلت شما را ميكوبد و پافشارى در دعا كنيد كه رحمت شامل شما شود بواسطه اجابت و گوارا باشد شما را سلامتى.پ و در زبور داود روايت شده كه خداى تعالى ميفرمايد: اى پسر آدم! تو از من ميخواهى سپس من بواسطهى علمى كه دارم ترا منع ميكنم بآنچه كه نفع تو است بعد پافشارى در خواستن ميكنى آنچه را كه ميخواهى بتو ميدهم سپس با همان نعمت كمك ميگيرى بر نافرمانى من سپس همت ميگمارى بپاره كردن پردهات بعد مرا ميخوانى من رازت را ميپوشانم.
چقدر من بتو خوبى كردم و تو در برابر چه اندازه زشتى كردى با من نزديكم كه بر تو خشم گيرم خشمى كه پس از آن هرگز از تو راضى نشوم.پ و از انجيل است كه آيا ديندار نمىشويد در صورتى كه خطاى شما فراوانست پس از شما عذاب دور شود، قضاوت به ستم نكنيد كه در بارهى شما به عذاب قضاوت مىشود بهمان دست كه مىدهيد به همان دست به شما داده مىشود و بهمان حكمى كه براى مردم داديد برايتان حكم مىدهند.پ و نيز از انجيل نقل شده: بترسيد از دروغگويانى كه شما را بلباس ميش مىآيند پس ايشان در حقيقت گرگانند در حالى كه نابودكنندهاند ميوههايشان را كه مىشناسند ايشان ممكن نيست كه درخت پاكيزه ميوه پست بار آورد و نه هم درخت ناپاك ميوهى پاك بدهد.پ از رفاعه: از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السلام نقل است كه فرموده: در تورات چهار نوشته است و چهار تا بچهار طرف آنهاست، هر كس صبح كند بر دنيا در
حالى كه افسرده خاطر باشد بامداد كرده در حالى كه بر پروردگارش خشمگين است و هر كس شكايت كند مصيبتى را كه بر او فرود آمده پس همانا شكايت ميكند پروردگارش را و هر كس در برابر ثروتمندى كوچكى كند تا چيزى باو برسد از آن ثروتمند دو سوم دينش رفته و هر كس از اين امت وارد آتش شود از كسانى كه قرآن را خواندهاند او از آنانست كه آيات خدا را بريشخند گرفته و آن چهار كه در اطراف آن چهار است اين است كه به هر كس هر طور رفتار كنى با تو چنان كنند، و هر كس مالك شود مستبد شود و هر كس مشورت نكند پشيمان گردد و تهى دستى مرگ بزرگى است.پ يعقوب بن شعيب گفت: از حضرت ابى عبد اللَّه شنيدم كه ميفرمود خداى عز و جل بسوى آدم وحى فرستاد كه همانا من تمام كلمات را براى تو در چهار كلمه گرد آوردم.
عرضكرد خدايا آن چهار كلمه چيست؟ فرمود يكى براى من است يكى براى تو يكى هم ما بين من و تو است يكى ما بين تو و مردم است. عرضكرد خدايا براى من بيان فرما تا بآنها عمل كنم فرمود: اما آن كلمه كه براى من است پس عبادت كنى تو مرا و چيزى را شريك من قرار ندهى و اما آنچه كه براى تو است پس ترا پاداش كردار و عمل دهم در هنگامى كه نيازمند بسوى آن هستى و آنچه كه در ميان من و تو است پس بر تو است دعا كردن و بر من است اجابت نمودن و آنچه كه ميان تو و مردم است راضى شوى براى مردم آنچه كه خود بآن خوشنود ميشوى.پ روايت شده كه همانا خدا ميفرمايد: اى پسر آدم! در تمام روزها روزى تو ميرسد و تو افسرده خاطرى ولى از عمر تو كم مىشود و حال اينكه غمگين نيستى جستجو ميكنى چيزى را كه ترا سركشى ميكند و در پيش تو است آنچه كه ترا كافى است.