باب- 2 اندرزهاى خداى عز و جل در ديگر كتابهاى آسمانى و نيز در حديث قدسى و در پندهاى جبرئيل

پ‏1- هروى گفته است كه از حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام شنيدم كه مى‏فرمود: خداى عز و جل بسوى پيامبرى از پيامبرانش وحى فرستاد كه هر گاه بامداد كردى اوّل چيزى كه بتو رو آورد آن را بخور، دومى را پنهان كن، بسومى رو بياور، چهارمى را نااميد مكن، از پنجمى فرار كن.

چون شب را صبح كرد و راه افتاد كوه سياه بزرگى بوى رو آورد پس ايستاد و گفت: پروردگارم دستور خوردنش را داده سرگردان ماند بعد با خود انديشيد و گفت: پروردگارم جل جلاله فرمان نمى‏دهد مگر بآنچه كه قدرت داشته باشم بسوى آن رفت تا بخورد چون نزديك شد كوچك شد تا بآن رسيد آن را باندازه‏ى لقمه‏اى يافت سپس خورد، پس آن را گواراترين خوراكها ديد بعد راه افتاد طشت طلائى يافت سپس گفت: پروردگارم فرمان داده كه آن را پنهان كنم براى آن گودى كند و در آن گود قرار داد خاك بر آن ريخت بعد رفت متوجه شد كه طشت آشكار شد با خود گفت: فرمان پروردگارم را اجرا كردم سپس رفت ناگاه پرنده‏اى را ديد كه بازى او را تعقيب كرده پرنده اطراف او مى‏چرخد سپس‏

 

گفت: پروردگارم عز و جل امر كرده باو رو آورم آستينش را باز كرد و پرنده در آن وارد شد باز باو گفت: صيد مرا گرفتى در حالى كه من چند روز است كه او را دنبال مى‏كنم، با خود گفت كه پروردگارم امر كرده كه اين را نااميد نكنم پس تكه‏اى از گوشت رانش را جدا كرد و بباز داد بعد راه افتاد ناگاه چشمش افتاد به تكه گوشتى بد بوى كرم افتاده، پس گفت: پروردگارم عز و جل دستور داده ازين فرار كنم پس از او گريخت.

ولى در خواب ديد كه بوى گفته شد كه تو آنچه را مأمور بودى انجام دادى آيا مى‏دانى چه بود؟ گفت: نه. براى او گفته شد كه امّا كوه پس خشم بود همانا بنده هر گاه خشم مى‏كند خودش را نمى‏بيند و قدرش ناپيداست از بزرگى خشم، هر گاه خودش را نگهداشت و قدر خويش را شناخت و خشمش فرو نشست سرانجام خشم مانند لقمه‏ى گوارائى كه خورده مى‏شود، و امّا طشت پس كردار شايسته است كه هر گاه بنده آن را پنهان كند خداوند وسيله‏ى آشكارشدنش را فراهم مى‏كند تا بنده را بآن كردار زينت بدهد علاوه‏ى بر آنچه كه در آخرت براى او از پاداش پس‏انداز شده، اما پرنده مردى است كه براى نصيحت و اندرز پيش تو آيد پس بدو روى آور و استقبال كن از پندش، اما باز مرديست نيازمند كه پيش تو آيد او را نااميد مكن، اما گوشت بد بو غيبت است و از آن فرار كن.پ 2- از حضرت رضا عليه السلام روايت شده كه همانا پدرش فرمود كه رسول خدا فرموده كه خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد: كه اى پسر آدم بى‏انصافى، آيا نعمتهايم را بتو ارزانى نداشتم و تو بواسطه‏ى گناهان، مرا بخشم آرى، خوبى من بر تو فرود آيد، شرّ تو بسوى من بلند شود. و هميشه فرشته‏اى بزرگ از طرف تو بسوى من آيد در هر روز و شب با كردارى ناپسند.

اى پسر آدم اگر بشنوى تعريف خود را از غير خودت ببدى و حال اينكه تو اطلاعى ندارى بسوى خشم او شتاب مى‏كنى.

 

پ‏3- جبرئيل بسوى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و عرضكرد: اى محمّد! هر جور مى- خواهى زندگى كن كه تو خواهى مرد، هر كس را خواهى دوست بدار كه سر انجام از او جدا شوى، هر كردارى كه بخواهى انجام ده پس همانا تو پاداش آن را خواهى ديد و بدان كه شرف مؤمن شب‏زنده‏دارى و عزتش بى‏نيازى از مردمان است.پ 4- جبرئيل بسوى پيامبر آمد سپس عرضكرد: اى رسول خدا! همانا خداى تبارك و تعالى مرا با ارمغانى كه بهيچ كس پيش از تو نه بخشيده بسوى تو فرستاد رسول خدا فرمود: گفتم آن ارمغان چيست؟ گفت: صبر و بهتر از آن، گفتم چيست آن؟ گفت: رضا و بهتر از آن. گفتم بهتر از آن چيست؟ گفت: پارسائى و بهتر از آن گفتم چيست آن؟ گفت: اخلاص و بهتر از آن گفتم چيست آن؟ گفت: يقين و بهتر از آن، گفتم چيست گفت: پايداريست كه آن توكل بر خداست گفتم:

توكل بر خداى عز و جل چيست؟ گفت: دانستن باينكه مخلوقات نمى‏توانند ضرر برسانند و نه هم فايده، نمى‏توانند ببخشند نه منع كنند و نااميد شدن از مردم هر گاه بنده چنين بود براى كسى جز خدا عملى انجام نمى‏دهد و جز خدا اميدوار بكسى نيست و از هر كسى هم جز او نمى‏ترسد و جز بخدا بهيچ كس طمع ندارد پس اين همان توكل است.

حضرت فرمود گفتم: جبرئيل! معناى صبر چيست؟ گفت: آنچنان كه در راحتيها صبر مى‏كند در سختى‏ها نيز صبر كند، همچنان كه در ثروتمندى صبر مى‏كند در تهى دستى صبر كند، آنچنان كه در تندرستى صبر مى‏كند در گرفتارى و بلا صبر كند پس شكايت حالش را در پيش آفريدگان نكند بواسطه‏اى بلاهائى كه باو رسيده گفتم: تفسير قناعت چيست؟ گفت: قناعت كردن بآنچه از دنيا باو مى‏رسد بكم قناعت كند، باندك سپاسگزار باشد. گفتم: تفسير رضا چيست؟ گفت: كسى كه راضى است بآقايش خشم و غضب نمى‏كند دنيا باو برسد يا نرسد ولى بكردار اندك راضى نشود.

گفتم: اى جبرئيل! معناى زهد و پارسائى چيست؟ گفت: پارسائى اين‏

 

است كه دوست دارد هر كس را كه خالقش او را دوست دارد، دشمن دارد هر كس را كه او دشمن دارد. از حلال دنيا دورى كند و توجه بحرام دنيا نكند زيرا كه حلالش حساب دارد، حرامش عقاب و مجازات و رحم كند تمام مسلمانان را آنچنان كه بر خود رحم مى‏كند، دورى كند از سخن گفتن آنچنان كه از مردارى كه بويش سخت است دورى ميكند، از مال دنيا و آرايش آن دورى كند آن چنان كه از آتش دورى مى‏كند كه مبادا آتش او را فرا گيرد، آرزويش را كوتاه كند گويا مرگ برابر چشمانش هست.

گفتم: اى جبرئيل! معنى اخلاص چيست؟ گفت: مخلص آن كسى است كه از مردم چيزى سؤال نمى‏كند تا اينكه پيدا كند و هر گاه پيدا كرد خوشنود شود و هر گاه چيزى پيش او بجا ماند در راه خدا بخشد پس همانا كسى كه از مخلوق چيزى نخواهد ببندگى خداى عز و جل اقرار كرده پس هر گاه پيدا كند خوشنود شود از خدا و خداى تبارك و تعالى نيز از او خوشنود است و هر گاه خداى عز و جل عطا كند پس او در حد و اندازه‏ى اطمينانست بپروردگارش عز و جل، فرمود:

تفسير يقين چيست؟ عرضكرد: يقين دارنده براى خدا عمل مى‏كند گويا خدا را مى‏بيند پس اگر او خدا را نبيند خدا او را مى‏بيند و همانا مى‏داند يقين را آنچه كه باو رسيده نبوده است بواسطه نافرمانيش خدا را و همانا آنچه را كه خطا كرده نبوده كه آن را برسد و تمام اينها شاخه‏هاى توكل است و پايه‏ى پارسائى.پ 5- حضرت صادق عليه السلام فرموده كه رسول خدا بجبرئيل فرمود: مرا پند و اندرز ده، سپس گفت: اى محمّد! زندگى كن هر جور كه خواهى پس همانا تو مى‏ميرى، دوست دار هر چه را كه خواهى تو از آن جدا شوى انجام ده هر چه را خواهى كه همانا تو كردارت را ملاقات كنى، شرف مؤمن نماز شب اوست و عزتش دورى از مردم.پ 6- از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت شده كه پيامبر شب معراج از پروردگارش عز و جل در مقام پرسش آمد و عرضكرد: پروردگار من! كداميك‏

 

از كردارها نيكوست؟ سپس خداى عز و جل فرمود: چيزى پيش من برتر از توكل بمن و راضى بودن بآنچه من قسمت كرده‏ام نيست، اى محمّد دوستيم را بدوست دارندگانم واجب كردم، دوستم را واجب كردم تا بآنها كه بمن توجه دارندگانند و نيز واجب كردم دوستيم را براى كسانى كه بمن مى‏پيوندند، واجب كردم دوستى خود را براى توكّل‏كنندگان بمن براى دوستى من اندازه و پايان و انتهائى نيست و هر علامتى كه براى آنان بلند كنم نشانه‏اى برايشان مى‏گذارم اينانند كه نگاه كرده‏اند به آفريدگان مانند نظر كردن من بسويشان و دست نياز به آنان دراز نكردند، شكمهايشان از خوردن حلال سبك نعمتشان در دنيا ياد من و دوستى و خوشنودى من است.پ اى احمد! اگر دوست دارى پارساترين مردم باشى پارساى در دنيا باش و ميل در آخرت كن عرضكرد: پروردگار من! چگونه ترك دنيا و ميل به آخرت كنم، فرمود: از غذا، آشاميدنى، لباس دنيا اندك بگير و براى فردا پس انداز مكن و ذكر و ياد مرا ادامه بده.

عرضكرد: پروردگار من! چطور ذكرت را ادامه دهم، فرمود بگوشه‏گيرى از مردم و دشمن داشتن تو ترش و شيرين دنيا را، خالى كن شكم و خانه‏ات را از دنيا.پ اى احمد! بترس از اينكه مانند كودك باشى هر گاه برنگ سبز و زرد نگاه مى‏كند آن را دوست دارد و هر گاه ترش و شيرين باو داده مى‏شود فريب مى‏خورد.

عرضكرد: پروردگار من! رهنمائى كن مرا بكردارى كه به آن بتو نزديك شوم، فرمود: شبت را روز و روزت را شب قرار ده. عرضكرد: پروردگار من! چطور شب را روز قرار دهم؟ فرمود: خوابت را نماز و غذايت را گرسنگى قرار ده.پ اى احمد! ببزرگى و جلالم سوگند هر بنده‏اى كه چهار خصلت را براى من ضمانت كند او را وارد بهشت مى‏كنم: 1- زبانش را به بندد و باز نكند مگر به آنچه‏

 

را كه قصد مى‏كند. 2- دلش را از وسوسه نگهدارد. 3- توجه مرا بخودش حفظ كند. 4- گرسنگى را نور چشمش قرار دهد. اى احمد! لذت گرسنگى، روزه، گوشه‏گيرى و فايده‏ى آنها را چشيده‏اى؟

عرضكرد پروردگارا فايده گرسنگى چيست؟ فرمود: حكمت و نگهدارى دل و نزديك شدن بسوى من و اندوه هميشه و سبك بودن خرج در ميان مردم و سخن حق گفتن.پ اى احمد! مى‏دانى چه وقت بنده بخدا نزديك مى‏شود؟ عرضكرد: نه پروردگارا. فرمود: در حال گرسنگى و سجود و باكى نداشته باشد زندگى سخت باشد يا آسان.پ اى احمد! از سه بنده در شگفتم: 1- بنده‏اى كه بنماز مى‏ايستد و مى‏داند دستها را بسوى كى بلند مى‏كند و پيش رويش كيست و حال اينكه او چرت مى‏زند.

2- در شگفتم از بنده‏اى كه غذاى امروزش از گياه و غير آن است و او غذاى فردا را اهميت مى‏دهد. 3- در شگفتم از بنده‏اى كه نمى‏داند من از او خوشنودم يا خشمناك و او مى‏خندد.پ اى احمد! در بهشت كاخى است از لؤلؤ بر فراز لؤلؤ، درّ بر فراز درّ كه نه در آن پيوند است و نه جدائى، در آن كاخ بندگان خاص باشد روزى هفتاد بار بسوى ايشان نظر افكنم و با آنان هفتاد برابر دنيايشان سخن گويم و هر گاه اهل بهشت از غذا و آشاميدنى بخواهند لذت ببرند از كلام و ياد من لذت مى‏برند.

عرض كرد پروردگارا! نشانى آنان چيست؟ فرمود: آنان در دنيا زندانيانند كه در پر گوئى زبانشان را زندانى كرده‏اند و شكم‏ها را از غذاى زياد.پ اى احمد! همانا دوستى خدا دوستى مستمند و نزديك شدن به آنان است.

عرض كرد پروردگارا! مستمندان كيستند؟ فرمود: آنان كه باندك‏

 

خوشنودند، بر گرسنگى صبر كرده‏اند، در سختى سپاسگزارند تشنگى و گرسنگيشان را بكسى شكايت نميكنند، زبانهايشان دروغ نميگويد، بر پروردگارشان خشمگين نيستند، به آنچه را كه از دست داده‏اند افسرده نباشند، به آنچه كه به آنان داده مى‏شود شادمان نيستند.پ اى احمد! دوستى من دوست داشتن تهيدستانست پس نزديك شو بفقيران و هم‏نشينى آنان را بخود نزديك نما كه ترا بخود نزديك كنم، از ثروتمندان دور شو و همنشينى آنان را از خود دور كن زيرا فقيران دوستان منند.پ اى احمد! خود را با لباس نرم، غذاى گوارا، بستر نرم زينت مده زيرا كه نفس مرجع تمام بديهاست، رفيق هر بدى است، نفس را براى پيروى خدا بكش كه او ترا براى نافرمانى خدا ميكشد و نافرمانى ترا در اطاعت خدا ميكند و فرمانبردارى ترا در آنچه كه خدا ناخوش دارد ميكند، سركشى ميكند هر گاه سير است. شكايت ميكند هر گاه گرسنه است خشم ميكند هر گاه نيازمند است، بلند پروازى ميكند هر گاه بى‏نياز است، فراموش ميكند هر گاه بزرگ مى‏شود غافل مى‏شود هر گاه در امانست، آن نفس رفيقش شيطانست، مثل نفس مانند شتر مرغ است بسيار ميخورد و هر گاه بر او بار مى‏نهند پرواز نمى‏كند، مانند خرزهره است، رنگش خوب و مزه‏اش تلخ است.پ اى احمد! دشمن بدار دنيا و مردمانش را، دوست بدار آخرت و اهلش را، عرضكرد پروردگار من اهل دنيا كيانند و اهل آخرت كيست؟ فرمود: اهل دنيا كسى است كه خنده‏اش بسيار، خوردن و خوابيدن و خشمش فراوان است، راضى بودنش اندك، پوزش طلب نميكند از كسى كه باو بدى كرده. پوزش كسى را كه پوزش مى‏طلبد نمى‏پذيرد، هنگام بندگى كسل، گاه نافرمانى دلير، آرزويش دور، مرگش نزديك، حساب نفسش را نمى‏كند، فايده‏اش اندك، حرفش بسيار. بيمش اندك، هنگام غذا خنده‏اش زياد، و همانا مردمان دنيا هنگام راحتى سپاسگزارى نميكنند، در وقت بلا صبر و شكيبائى ندارند، بسيار در بيش‏

 

آنان اندك است خود را در كردارى كه انجام نداده‏اند ستايش ميكنند، چيزى را كه برايشان نيست ادعا مينمايند، سخن از آرزوها گويند، مساوات مردم را خاطرنشان كنند، نيكوئيهاى آنان را سبك شمرند، عرضكرد پروردگار من آيا جز اينها عيبى در اهل دنيا ميباشد؟.پ فرمود: اى احمد! همانا عيب اهل دنيا فراوانست، در آنان جهل و نادانيست، براى كسى كه از او چيزى آموخته‏اند فروتنى نمى‏كنند، ايشان در پيش خودشان خردمندانند، در نزد عارفان احمقان.پ اى احمد! همانا اهل نيكى و آخرت چهره‏هايشان شرمگين، حياشان بسيار، نادانيشان كم فايده‏شان فراوان، نيرنگشان اندك، مردم از آنان در آسايشند، اما آنان از مردم در ناراحتى سخنشان سنگين، حسابگر نفسهاى خود باشند، مر آنها را در زحمت اندازند، ديدگانشان در خواب دلهايشان بيدار است، ديدگانشان گريان، دلهايشان بياد خدا آنگاه كه مردم از غافلان باشند اينان در زمره‏ى يادكنندگان خدا نوشته شوند، در ابتداى هر نعمت سپاسگزارى و در پايانش ستايش كنند، دعايشان در پيشگاه خدا بلند شده، سخنشان شنيده شده فرشتگان بواسطه‏ى آنان شادمانند، دعايشان در زير حجابها مى‏چرخد.

پروردگار دوست دارد كه سخنشان را بشنود آنچنان كه مادر فرزندش را دوست ميدارد، چيزى آنان را يك چشم بهم زدن از خدا غافل نميكند، نه زياد ميخورند و نه بسيار حرف ميزنند و نه لباس فراوان را اراده دارند، مردم در پيش آنان مردگانند، خدا در نزديشان زنده و بى‏همتاست، پشت‏كنندگان را از روى كرم ميخوانند، رو آورندگان را اراده‏ى مهربانى مى‏كنند، دنيا و آخرت در نزدشان يكى شده، مردم يك بار مى‏ميرند و يكى از آنان روزى هفتاد مرتبه ميميرد از جنگيدن با نفسها و مخالفت كردن با هوايشان و شيطانى كه در رگهاى آنان در حركت است اگر بادى را بحركت در آورد به جنبش در آورد ايشان را،

 

اگر در برابر من بايستند گويا ايشان بنائى محكم و بهمديگر پيوسته‏اند، نمى‏بينم در دلهايشان سرگرمى از آفريدگان سوگند بعزتم كه آنان را زنده كنم زندگى گوارا، هر گاه روح از پيكرشان جدا شود فرشته‏ى مرگ را بر آنان مسلط نمى‏كنم.

كسى متصدى قبض روحشان جز من نميشود، براى روحشان تمام درهاى آسمان را بگشايم، تمام پرده‏ها را از نظرشان بر طرف كنم، فرمان درهم بهشت را كه زينت و آرايش كنند، حوريان بهمسرى‏شان در آورده شود، فرشتگان درود بر آنان فرستند، درختان ميوه‏شان دهند، ميوه‏هاى بهشت بسويشان فرستاده شود، همانا فرمان دهم بادى را كه در زير عرش است تا كوههاى مشك اذفر و كافور برايشان آورد، برافروخته مى‏شوند بدون آتش.

سپس داخل آن ميشوند، ميان من و روح او فاصله‏اى نيست، بدو هنگام قبض روحش ميگويم: مرحبا اهلا به آمدن تو بسوى ما بالا بيا با كرامت و مژده و رحمت و بهشت، بهشتهائيست براى آنان در آن بهشت نعمتهاى هميشگى است، در آن بهشت جاويدانند هميشه همانا در پيشگاه خدا پاداشى بزرگ است پس اگر به بينى فرشتگان را چگونه آنها را ميگيرند و بديگرى مى‏بخشند.پ اى احمد! همانا مردمان آخرت در آن هنگام كه پروردگارشان را مى‏شناسند غذائى برايشان گوارا نيست اندوهى آنان را سرگرم نمى‏كند وقتى كه گناهانشان را مى‏شناسند به خطاهاشان گريه ميكنند، نفس خود را به زحمت مى‏اندازند نفس‏شان را راحت نميگذارند و همانا راحتى و آسايش اهل بهشت در مرگ است. آخرت آسايشگاه عابدين است.

هم نفسشان اشكهائيست كه بر چهره‏هايشان روانست، همنشين‏شان فرشتگان است كه در طرف چپ و راستشان قرار دارند، مناجات و رازشان با بزرگى است كه بر فراز عرش است، و همانا اهل آخرت دلهايشان در درونشان‏

 

جريحه‏دار است، مى‏گويند كى ازين سراى نابودى راحت شويم براى هستى رويم؟پ اى احمد! ميدانى در آخرت براى پارسايان پيش من چه درجه‏ايست، عرضكرد: نه پروردگارم فرمود مردم برانگيخته مى‏شوند خورده‏گيرى در حساب ميشوند ولى آنان از حساب معافند، همانا پست‏ترين چيزى كه در آخرت به پارسايان بخشيده مى‏شود اينست كه كليدهاى بهشت به آنان داده مى‏شود تا هر درى را كه بخواهند بگشايند، از آنان چهره نپوشانم، مسلم ارزانى دارم بايشان در نعمتهاى گوناگون، سخنم را، و بنشانم ايشان را در نشستنگاه حق و راستى و خاطرنشان سازم بايشان آنچه را كه در دنيا انجام دادند و به زحمت افتادند چهار در بروى‏شان بگشايم، يك در ارمغانها بر آنان باز شود صبح و شام از طرف من وارد شود، در ديگر نگاه مى‏كنند از آن بسوى من هر جور كه بخواهند بدون سختى، در سوم كه از آن آگاه مى‏شوند بجهنم نگاه مى‏كنند از آن بسوى ستمگران كه چطور عذاب مى‏شوند، در چهارم از آن وارد مى‏شود برايشان كلفتها و حوريان.

عرضكرد پروردگار من اين پارسايان كيانند كه تعريف فرمودى آنان را؟ فرمود: پارسا كسى است كه خانه‏اى ندارد خراب شود كه بواسطه‏ى خرابى آن غمگين شود، نه برايش فرزندى است كه بميرد سپس براى مرگش افسرده خاطر شود، نه مالى دارد كه از دستش برود و غمنده شود، انسانى او را نمى‏شناسد كه او را آنى از ياد خدا باز دارد. نه زيادى غذائى دارد كه از آن باز خواست شود، نه جامه‏ى نرمى دارد.پ اى احمد چهره‏ى پارسايان از رنج شب زنده دارى و روزه زرد است، زبانهايشان بند است مگر از ياد خداى تعالى، دلهايشان در سينه‏ها از بسيارى مخالفت هواهايشان فرارى است.

از بسيارى روزه گرفتن نفسهايشان لاغر و ضعيف است، نفس‏هاى خود را

 

بزحمت افكندند نه از بيم آتش و شوق بهشت لكن در ملكوت آسمانها و زمين مى‏نگرند.

سپس ميدانند كه خداى سبحان سزاوارتر پرستش است و بس گويا نگاه ميكند بر كسى كه بر فراز آسمان است عرضكرد پروردگار من اين مقام بيكى از امتان منهم بخشيده مى‏شود؟پ فرمود: اى احمد اين درجه‏ى پيامبران و صديقان از امت تو و غير تو و گروهى از شهيدانست.

عرضكرد: اى پروردگار كداميك از پارسايان بيشتر است؟ پارسايان امت من يا بنى اسرائيل، فرمود: زاهدان بنى اسرائيل نسبت بزاهدان امت تو مانند يك موئى است سياه كه در بدن گاوى سفيد است، عرضكرد پروردگارا چطور مى‏شود و حال اينكه آمار بنى اسرائيل از امت من بيشترند فرمود زيرا آنان بعد از يقين شك نمودند و انكار ورزيدند پس از اقرار.

رسول خدا فرمود ستايش ميكنم خدا را براى زاهدان و سپاسگزارى ميكنم او را براى آنان خداى را ميخوانم، سپس ميگويم بار الاها نگهدارى كن ايشان را و رحم كن و نگهدار دينشان را آن دينى كه بر ايشان برگزيدى، بار الاها روزى كن ايشان را ايمانى كه بعد از آن شكى در آن نيست و پرهيزكاريى كه در آن اعراضى نيست، ترسى كه در آن غفلتى نيست، دانشى كه پس از آن جهلى نيست، خرديكه پس از آن نادانى نيست، نزديكيى كه پس از آن دورى نباشد، خشوعى كه بعد از ان قساوتى نباشد، يادآوريى كه بعد از آن فراموشى نباشد، بزرگيى كه بعد از آن خوارى نباشد، بردباريى كه پس از آن ناراحتى نباشد، حلمى كه بعد از آن شتاب نباشد دلهايشان را از حيات خودت پر كن تا طلب زندگى در همه وقت از تو نمايند، آنان را بينا كن به آفتهاى دنيا و آفتهاى نفس‏هايشان و وسوسه‏هاى شيطان پس تو ميدانى آنچه كه در نفس من است و تو داننده‏ى غيبهائى.پ اى احمد! بر تو باد بپارسائى زيرا كه پارسائى اول دين و وسط و آخر دين‏

 

است همانا ورع بنده را بسوى خدا نزديك ميكند.پ اى احمد! همانا ورع مانند گوشواره‏ايست در ميان زيورها و مانند نان ميان طعام، همانا ورع سر ايمان و ستون دين است همانا ورع مثلش مانند كشتى است همان طور كه در دريا نجات پيدا نميكنند مگر كسانى كه در كشتى باشند نجات پيدا نميكنند زاهدان مگر بواسطه‏ى ورع.پ اى احمد! نشناخت و خشوع نكرد براى من بنده‏اى مگر اينكه براى او خشوع كردم.پ اى احمد! ورع و پارسائى درهاى عبادت را بروى بنده باز ميكند و بدان واسطه پيش مردم گرامى شود و پيوند بسوى خداى عز و جل پيدا كند.پ اى احمد! بر تو باد بخاموشى زيرا كه آبادترين دلها، دلهاى شايستگان و خاموشانست و ويران‏ترين دلها، دلهاى سخن گويندگان بى‏فايده است.پ اى احمد! عبادت ده بخش است نه بخش از آن در جستجوى حلال است پس هر گاه محل غذا و آشاميدنيهايت پاكيزه بود تو در پناه و نگهدارى منى، عرض كرد: اول عبادت چيست؟ فرمود اول عبادت خاموش بودن و روزه گرفتن است.

عرضكرد: پروردگارا فايده‏ى روزه چيست؟ فرمود: روزه گرفتن فايده‏اش حكمت و حكمت بهره‏اش شناسائيست بهره شناسائى يقين است پس هر گاه بنده در جستجوى يقين شد باكى ندارد كه چگونه زندگى كند بسختى يا آسانى، هر گاه بنده در حال مردن باشد بر فراز سرش فرشتگان مى‏ايستند بدست هر يك جامى از آب كوثر است و جامى از شراب بروحش مى‏چشانند تا سختى و تلخى جان كندن برود، باو مژده ميدهند، مژده بزرگ و ميگويند: پاك بودى و جايگاهت پاك است.

همانا تو بسوى عزيز حكيم و دوست نزديك ميروى، سپس روح از دست فرشتگان پرواز ميكند بسوى خداى تعالى از يك چشم بهمزدن زودتر ميرود، حجاب و مانع بين او و خداى تعالى بجا نمى‏ماند و خداى عز و جل بسوى او مشتاق است، در كنار چشمه‏اى در نزد عرش مى‏نشيند بعد باو گفته مى‏شود چطور دنيا را

 

واگذاشتى؟پ ميگويد: بار الاها بعزت و جلالت سوگند اطلاعى از دنيا در دست ندارم، من از آن روز كه مرا آفريدى از تو ترسانم بعد خداى تعالى ميفرمايد: راست گفتى بنده‏ى من، تو پيكرت در دنيا و روحت با من بود، تو در آشكار و نهان در نظر من بودى بخواه بتو عطا كنم آرزو كن تا ترا گرامى دارم اين بهشت من است پس در آن پرواز كن اين جوار من است در آن جا بگير، سپس روح مى‏گويد:

بار الاها تو خودت را بمن شناساندى، بواسطه آن معرفت از تمام خلقت بى‏نياز شدم بعزت و جلالت سوگند اگر خوشنودى تو درين است كه ريز ريز شوم، هفتاد بار سختتر از آنچه مردم كشته مى‏شوند كشته شوم خوشنودى تو بسوى من دوستتر است، خدايا چگونه بخود عجب كنم در حالى كه من ذليلم اگر تو مرا گرامى ندارى، شكست خورده‏ام اگر ياريم نكنى اگر نيرويم ندهى ناتوانم، من مرده‏ام اگر بذكرت مرا زنده ندارى، اگر رازپوشى تو نباشد در اولين بار رسوا شوم، خدايا ترا نافرمانى كردم چطور خوشنودى ترا بدست نياوردم و حال اينكه خرد مرا كامل كردى تا تو و حق را از باطل، امر را از نهى، دانائى را از نادانى روشنى را از تاريكى بشناسم پس خداى عز و جل فرمايد، بعزت و جلالم سوگند هيچ گاه ميان خود و تو حجابى قرار ندهم همين طور با دوستانم رفتار كنم.پ اى احمد ميدانى چه زندگى گواراتر و چه حياتى جاويدتر است؟

عرض كرد: بار الاها، نه.

فرمود: اما زندگانى گوارا آنست كه صاحب آن از ياد من سستى نكند، نعمت مرا فراموش ننمايد، حق مرا ناديده نگيرد، روز و شب خوشنودى مرا بدست آورد، اما زندگى جاويد زندگيى است كه كارى با نفسش كند تا دنيا برايش بى‏ارزش گرديده و در پيشش كوچك شود، آخرت را در نظرش بزرگ نمايد، خواسته‏ى مرا بخواسته‏ى خودش ترجيح دهد، خوشنودى مرا برگزيند، حق بزرگى مرا بزرگ شمرد و بدان ياد آورى دانش مرا كند، هنگام هر گناه و

 

نافرمانى مراقبت مرا در شب و روز نمايد، دلش را از هر چه ناخوش دارم پاك نمايد شيطان و وسوسه‏هايش را دشمن دارد، ابليس را تسلط و راهى بر دلش نباشد هر گاه چنين كند و دوستيم را در دلش جا دهم بطورى كه دلش را براى خودم قرار دهم، آسودگى و سرگرمى او را و نيز سخن و همت و حديثش را از نعمتى كه باو ارزانى داشتم بر دوستانم از آفريدگانم قرار دهم، چشم دل و گوش دلش را بگشايم تا با دلش بشنود و نگاه كند بسوى جلال و بزرگى من، دنيا را بر او تنگ نمايم و آنچه در دنياست از لذتها بر او دشمن دارم، او را از دنيا و آنچه در آنست بترسانم آنچنان كه چوپان گوسفندانش را از چراگاه نابودكننده مى‏ترساند هر گاه چنين باشد از مردمان فرار ميكند فرار كردنى و جابجا مى‏شود از سراى فنا بجهان هستى، از خانه‏ى شيطان بسراى رحمان.پ اى احمد! او را آرايش ميدهم بهيبت و بزرگى پس اين است زندگانى گوارا و زندگى جاويدان و اين است جايگاه خوشنودان برضاى خدا پس هر كس برضاى من عمل كند او را ملازم سه خصلت كنم بشناسانم او را سپاسگزارى كه با نادانى آميخته نشود و ياد آوريى كه با فراموشى آميزش نداشته باشد و دوستيى كه بر آن دوستى مخلوقين اختيار نشوند پس هر گاه مرد اوست دارد او را دوست دارم چشم دلش را ببزرگيم بگشايم و بر او آفريدگان خاصم را پنهان نكنم، با او همسخن شوم در تاريكيهاى شب و روشنى روز بطورى كه صحبتش و همنشينى با آفريدگانم را قطع نمايد و سخن خود و فرشتگانم را باو بشنوانم. رازى را كه از آفريدگانم پوشانده‏ام بدو بشناسانم، بدو جامه‏ى حيا بپوشانم تا تمام مردم از او شرم كنند، بر فراز زمين راه رود در حالى كه آمرزيده شده، دلش را شنوا و بينا قرار دادم، چيزى از بهشت و جهنم از او پنهان ندارم، و بشناسانم آنچه كه بر مردم ميگذرد، در روز قيامت از سختى و هول و از آنچه كه ثروتمندان و تهى‏دستان و نادانان و دانشمندان را حساب ميكشم، او را در قبر ميخوابانم، نكير و منكر را بر او فرود آورم تا از او بپرسند

 

او سختى جان كندن. تاريكى قبر و لحد، بيم قيامت را نمى‏بيند، بعد ديوان او را سراپا و نامه‏ى عملش را باز ميكنم، بعد نامه‏ى عملش را بدست راستش ميگذارم پس بخواند. بعد بين خود و او مترجمى قرار نمى‏دهم پس اين است نشانه‏هاى دوستان.پ اى احمد! تصميمت را يكى قرار ده، زبانت را يكى قرار ده، بدنت را زنده كه از من غافل نشوى، هر كس از من غافل شود باكى ندارم در هر جايى كه بخواهم نابودش كنم.پ اى احمد! خردت را بكار انداز پيش از آنكه از دست برود هر كس عقلش را بكار اندازد خطا و سركشى نميكند.پ اى احمد! ميدانى؟ بچه واسطه ترا بر ساير پيامبران برترى دادم، عرض كرد: نه بار الاها فرمود: بواسطه يقين و اخلاق پسنديده، سخاوت و بخشش نفس مهربانى بمردم، همين طور ميخهاى «1» زمين ميخ نشدند مگر بواسطه همين صفات.پ اى احمد! همانا هر گاه بنده شكمش را گرسنه كند و زبانش را نگهدارد او را حكمت بياموزم اگر چه كافر باشد بطورى كه آن حكمت حجت بر او وزر باشد اگر مؤمن باشد حكمت او برايش نور است، برهان، شفاء، رحمت پس ميفهمد آنچه را كه نفهميده، مى‏بيند آنچه را كه نمى‏ديده اول چيزى را كه مى‏بيند عيب خودش باشد بطورى كه از عيب ديگران غافل شود، باريك بينى‏هاى دانش را باو معرفى مى‏كنم تا شيطان بر او وارد نشود.پ اى احمد! عبادت پيش من بهتر از خاموشى و روزه نيست پس هر كس روزه دارد و زبانش را نگهدارى نكند مانند كسيست كه بنماز ايستاده ولى چيزى نمى‏خواند در نمازش پس او را فقط پاداش ايستادن مى‏دهم و پاداش عابدان بدو نمى‏دهم.

 

پ‏اى احمد! ميدانى بنده چه وقت عابد است؟ عرض كرد: نه، پروردگارم.

فرمود: هر گاه در آن بنده هفت خصلت جمع شود: پارسائى كه او را از محرمات مانع شود. سكوتى كه او را از سخنان بى‏فايده باز دارد، بيمى كه او را هر روز به گريه‏اش بيفزايد، شرمى كه شرم ميكند از من در پنهانى، و خوردنى كه ناچار از آنست، دنيا را دشمن دارد بواسطه‏ى دشمنى من آن را، نيكان را دوست بدارد بواسطه‏ى دوست داشتن من ايشان را.پ اى احمد! چنين نيست كه هر كس بگويد من خدا را دوست دارم مرا دوست داشته است مگر اينكه قوتش را بگيرد و لباس پستى بپوشد، در حال سجود بخوابد، قيامش را طول مى‏دهد، سكوت را واجب شمارد، بر من توكل نمايد بسيار بگريد، اندك بخندد، با هوايش مخالف باشد، مسجد را خانه‏ى خود بگيرد، دانش را همراه و پارسائى را همنشين قرار دهد، دانشمندان را دوستان و فقيران را رفيق و رضاى مرا بدست آورد، از گناه فرار كند، بذكر من سر گرم شود، دائماً تسبيح گويد، در وعده راستگو باشد. پيمان شكن نباشد، دلش پاك و در نماز پاكيزه باشد، در واجبات كوشش نمايد، در آنچه از ثواب در پيش من است ميل كند و از عذابم بترسد و براى دوستان من يار و همنشين باشد.پ اى احمد! اگر بنده نماز اهل آسمان و زمين را بگذارد و روزه‏ى اهل آسمان و زمين را بگيرد مانند فرشتگان از غذا خود دارى خواهد كرد، لباس برهنه‏گان را مى‏پوشد بعد اگر در دلش دوستى دنيا ذره‏اى يا رياست دنيا يا آرايش و زينت دنيا ببينم او همجوار من در خانه‏ام نباشد و از دلش دوستيم را ريشه كن كنم و بر تو درود و رحمت من و ستايش سزاوار پروردگار جهانيان است.پ على بن عيسى گفته است كه همانا موسى بن عمران خدا را ستايش كرد خداوند در مناجات موسى فرمود: اى موسى آرزويت را در دنيا دراز مكن كه بدين جهت دل تو سخت و تاريك مى‏شود و آنكه دلش سخت و تاريك است از من دور است.

 

پ‏اى موسى طورى باش كه من از تو شادمان باشم زيرا كه شادى من در آنست كه امرم اجرا شود و نافرمانى من نشود، دلت را به ترس و بيم بميران، لباس كهنه بپوش و دلت را تازه كن كه اهل زمين ترا نشناسند و اهل آسمان ترا بشناسند خانه‏نشين باش، چراغ شب باش، مانند صابران دستها را بسويم بلند كن از بسيارى گناهان داد بكش بسوى من مانند فرياد گناهكارى كه از دشمن خود فرار مى‏كند درين جهت از من يارى بجو زيرا كه من نيكو يارى‏كننده‏ام.پ اى موسى همانا من خدائى هستم كه قدرت و نيرويم بر فراز قدرت بندگانست، بندگان در پائين نيرويم قرار دارند و تمام آنان در برابرم عاجزند، خودت را در برابر خودت محكوم كن فرزندت را امين دينت قرار مده مگر اين كه فرزندت مانند خودت باشد كه شايستگان را دوست بدارد.پ اى موسى پاكيزه شو و پاكيزه كن و به بندگان شايسته‏ى من نزديك شو.پ اى موسى تو امام مردم باش در نمازشان و در دعواهايشان و فرمان بده در ميانشان آنچنان كه بتو فرمان ميدهم كه همانا بر تو فرستادم حكمى روشن و برهانى نورانى و نورى كه سخن گويد به آنچه كه در پيشينيان و آخرين و حاضرين باشد.پ سفارش مى‏كنم ترا اى موسى مانند دوستى مهربان بفرزند بتول عيسى بن مريم صاحب خر و كلاه بلند و روغن «1» و زيتون و محراب «2» و بعد از عيسى ترا سفارش مى‏كنم بصاحب شتر ماده‏ى قرمز پاك پاكيزه كه مثل او در كتاب تو است اين كه او مؤمن است و شاهد به تمام كتاب‏هاى آسمانى و همانا او ركوع و سجودكننده مايل بعبادت فراركننده‏ى از گناه است.

برادرانش فقيرانند، ياورانش مردمان بيگانه‏اند، دوران او دوران سختى و كشتن و كمى مال است نامش احمد، او محمّد امين است از گروه اولين گذشته‏گانست‏

 

بتمام كتب آسمانى ايمان مى‏آورد. تمام رسولان را تصديق مى‏كند، با اخلاص تمام پيامبران را گواهى مى‏كند، امتش مرحومه و مباركه است مادامى كه در حقايق دينى باقى باشند براى آنان ساعت‏هاى معين است كه در آن ساعت‏ها نمازشان را ميگذارند مانند فرمان بردن بنده از آقايش پس او را بدين روش تصديق كن و روش او را پيروى نمازى را كه او برادر تو است.پ اى موسى آن پيامبر درس ناخوانده است و او بنده‏اى راست و مبارك است براى او در آنچه كه دستش را بر آن گذارد و هم چنين بر او مبارك است.

چنين در علم و دانش من ميباشد و چنين او را آفريدم و بواسطه‏ى او ساعت را ميگشايم و با امت او پايان دهم دنيا را پس امر كن ستمكاران بنى اسرائيل را كه نام او را كهنه نكنند، او را پست ننمايند و همانا بنى اسرائيل كنندگان اين كارند.

دوستى او براى من حسنه است پس من با اويم و از حزب اويم «1» او نيز از حزب من و دسته‏ى ايشان پيروزشوندگانند.

پس تمام شد كلمات من تا آشكار كنم دين او را بر ساير دينها تمامشان و در همه جا پرستش مى‏شوم، همانا فرو فرستم بر او قرآنى را كه فرقانست شفاى دلهاست از دميدن شيطان، پس اى پسر عمران درود بر او بفرست زيرا كه من و فرشتگانم بر او درود مى‏فرستيم.پ اى موسى تو بنده‏ى منى و من خداى تو، فقير را كوچك و خوار مشمار، به ثروتمند رشك مبر براى چيزى اندك، هنگام يادآورى من خاشع باش، هنگام خواندن برحمت من طمع داشته باشد و بشنوان لذت تورات را بمن با صدائى حزين، هنگام يادآورى من خاطر جمع باش و ياد آورى كن هر كس را كه بمن اطمينان دارد.

مرا پرستش كن بمن شرك نياور، رضاى مرا بدست آور، همانا من‏

 

آقائى بزرگم، من ترا از نطفه از آبى پست آفريدم، از سرشتى آن نطفه‏ها بيرون آوردم از زمين پست و مخلوط پس بشرى بود كه من صانع اويم مردمى را، پس مبارك است چهره‏ى من، منزه است ساخته‏ى من، مانند من چيزى نيست، من زنده‏ى هميشگى غير قابل نابوديم.پ اى موسى هر گاه مرا ميخوانى بيمناك و ترسان و خاشع باش، بخاطر من چهره‏ات را بخاك بنه برايم با بهترين اعضايت سجود كن هنگام ايستادن در برابرم دستهايت را بسويم بلند كن هر گاه با من نيايش مى‏كنى با خشوع نيايش كن با دلى ترسان، بوسيله توراتم زنده بدار دوران زندگى را، بنادانان ستايش مرا بياموز، نعمت‏هايم را برايشان يادآورى كن، بآنان بگو در گمراهى فرو نرويد مادامى كه آنان در گمراهيند مجازاتم سخت است.پ اى موسى هر گاه رشته‏ى تو از من جدا شد برشته‏ى غير من پيوند نخواهد شد، پرستش كن مرا و بايست در برابرم در جايگاه بنده‏ى فقير كوچك، نفس خويش را محكومش كن زيرا كه سزاوارتر به نكوهش است، بواسطه كتاب من بر بنى اسرائيل مباهات مكن، پس كافيست ترا باين كتاب از حيث اندرز براى دلت و نور دهنده است او سخن رب العالمين است جل و تعالى.پ اى موسى هر زمان هر چه بخوانى مرا و اميدوار بمن باشى و همانا من ترا بزودى بيامرزم بنا بر آنچه كه از طرف تو باشد، آسمان، تسبيح مرا ميكند و ترسانست، فرشتگان از بيم من ترسانند و آزمند، زمين از روى طمع مرا تسبيح ميگويد، تمام آفريدگان مرا تسبيح ميكنند در حالى كه در پيشگاه من خوارند بعد ترا سفارش بنماز ميكنم نماز زيرا كه آن نماز از من است بمنزله‏ى مكان براى نماز در پيش من سابقه‏ى قديمى است، بنماز پيوند كنم آنچه را كه از نماز است زكاة است.

نزديك كردن از پاكى مال و غذا زيرا كه من نمى‏پذيرم جز پاك كه اراده‏

 

شود بآن پاك چهره‏ى من و با آن نزديك نمايم پيوند خويشاوندان را زيرا كه همانا من خداى رحمان و رحيم هستم، رحم را من آفريدم از زيادى رحمت خود بآن رحمت به بندگان مهربانى شود و براى آن رحمت در پيش من روز قيامت سلطنتى است، هر كس قطع كند رحمت را قطع‏كننده‏ام، پيوندكننده‏ام هر كس پيوند كند و همچنين انجام دهم بهر كس كه امر مرا ضايع و تباه كند.پ اى موسى گرامى دار سئوال‏كننده را زمانى كه بيايد ترا ببر گرداندن نيك يا بخشيدن اندك كه همانا او نه از جنيان است و نه انسى است، فرشتگان رحمانند ترا آزمايش ميكنند كه چه مى‏كنى در كارى كه ترا متصدى آن قرار دادم و چطور است رفتار تو در آنچه كه ترا مالك آن قرار دادم و فروتنى و كوچكى كن براى خاطر من مرا با استغاثه به كتاب صدا كن بدان كه من ترا مى‏خوانم مانند خواندن آقا نوكر خود را تا باين واسطه برسد شرف منزل‏ها و اين از فضل من است بر تو و پدران پيشين تو.پ اى موسى در هيچ حال مرا فراموش مكن، بواسطه‏ى فراوانى مال شاد مباش زيرا فراموشى من دل‏ها را سخت ميكند و يا زيادى مال است فراوانى گناه زمين و آسمان و درياها رامند و نافرمانى از من باعث بدبختى دو جهانانست و من خداى مهربانم مهربان تمام زمانها پس از سختى آورنده‏ى آسانى و پس از آسانى آورنده‏ى سختى باشم و پس از پادشاه، پادشاه ديگر آورم ولى پادشاهى خودم ثابت و استوار است و چيزى در آسمان و زمين بر من پوشيده نيست چطور مى‏شود چيزى پنهان باشد كه ابتدايش از من است و چطور نمى‏باشد همت تو در آنچه كه پيش من است و سرانجام بسوى من بر ميگردد.پ اى موسى مرا پناه خود قرار ده و گنجينه‏ى شايستگى‏هاى خود را پيش من بنه و از من بترس و جز از من مترس كه بازگشت بسوى من است.پ اى موسى رحم كن بكسى كه پائين‏تر است در خلقت از تو و حسد مبر

 

بر كسى كه بالاتر از تو است زيرا كه حسد كردار نيك را ميخورد آن چنان كه آتش هيزم را ميخورد.پ اى موسى همانا دو فرزند آدم فروتنى كردند در باره‏ى درجه‏اى كه بآن برسند از احسان و رحمت من پس نزديك آوردند قربانى را و من نميپذيرم مگر از پرهيزكاران كار آنها همان بود كه دانستى چطور مى‏شود بعد از برادر و مشاور چگونه اطمينان برفيق پيدا مى‏كنى.پ اى موسى خودپسندى را واگذار مباهات را بهل، بياد آور كه جايت در گور است اين يادآورى جلوگيرى از خود خواهى تو كند.پ اى موسى بسوى توبه بشتاب گناه را دنبال انداز در نماز انديشه كن جز من اميدوار مشو مرا سپر سختى‏ها بگير و حصار كارهاى سخت قرار ده.پ اى موسى چطور كوچكى ميكنند براى من بندگانى كه احسان مرا به آنان نشناسانده‏اى و چطور احسان مرا به آنان مى‏شناسانى كه خلق در آن نگاه نميكنند و چطور نگاه كنند كه ايمان بآن نياوردند و چطور ايمان مى‏آورند كه اميد ثوابى ندارند و چطور اميدوار ثواب باشند كه اكتفا بدنيا كرده و آن را جايگاه گرفته‏اند و ميل بدنيا كرده‏اند مانند ميل ستمگران.پ اى موسى پا فشارى در نيكى كن اهلش را زيرا كه نيكى مانند اسمش باشد واگذار بدى را براى فريفتگانش.پ اى موسى زبانت را پشت دلت قرار ده كه سالم بمانى و در شب و روز بسيار مرا ياد كن و غنيمت شمار، پيروى گناهان مكن كه پشيمان شوى زيرا كه وعده‏گاه گناهان آتش است.پ اى موسى با آنان كه گناه را ترك نمودند خوش سخن باش، هم‏نشين آنان باش، آنان را برادران نهانى خود بگير، با آنان كوشش كن كه با تو كوشش كنند.پ اى موسى بناچار مرگ ترا ملاقات خواهد كرد پس زاد و توشه بر گير

 

توشه‏ى كسى كه بآن توشه وارد مى‏شود.پ اى موسى كارى را كه براى خاطر من انجام ميدهى اندكش بسيار است و كارى را كه بخاطر غير من انجام ميدهى فراوانش اندك است و سزاوار است كه اصلاح كنى روزهاى خود را كه پيش روى تو است.

توجه كنى كدام روز است آن روز پس آماده‏ى جواب آن روز باش زيرا كه تو در آن روز نگهداشته و پرسيده ميشوى اندرز خود را از روزگار و اهلش بگير زيرا كه روزگار مدتش كوتاه است و هر چيزى ناپايدار است جورى عمل كن كه گويا پاداش عملت را مى‏بينى تا اينكه طمعت در آخرت بيشتر باشد زيرا آنچه كه از دنيا بجا مانده مانند همان‏ها است كه از دنيا گذشته و هر عمل‏كننده‏اى با بينش كارش را انجام مى‏دهد، از نفس خود طلب كار باش.پ اى پسر عمران! شايد تو فردا روز پرسش را برسى پس در آنجا زيان- كارند تبه‏كاران.پ اى موسى دستهايت را با حال ذلت و كوچكى بسوى من دراز كن مانند بنده‏اى كه آقايش را فرياد ميكند زيرا كه هر گاه اين كار را كردى بتو رحم ميكنم و من گرامى‏ترين قدرتمندانم.پ اى موسى از احسان و رحمت من بخواه زيرا كه آن دو بدست من است و هيچ كس غير از من مالك آن دو نيست.

مواظب باش هر وقت از من ميخواهى ميل تو در خواهش نسبت به من چطور است، براى هر عمل‏كننده‏اى پاداشى است، گاهى ناسپاس پاداش كوشش خود را مى‏يابد.پ اى موسى خويش را از دنيا پاكيزه كن و دنيا را واگذار زيرا كه نه دنيا براى تو است و نه تو براى دنيا، ترا با خانه‏ى ستمكاران چكار مگر اينكه در آن كار نيك انجام دهى زيرا كه دنيا براى كار نيكو خوب است.

 

پ‏اى موسى آنچه را كه بتو فرمان ميدهم بشنو فرمانها را در همانوقت كه فرمان ميدهم انجام ده حقيقت‏هاى تورات را در سينه گير و بدانها در ساعتهاى شب و روز بيدار شو فرزندان دنيا را بلند مكن كه سينه‏ى ترا آشيان خود قرار ميدهند مانند آشيان مرغ.پ اى موسى فرزندان دنيا گروهى براى گروه ديگر وسيله‏ى آزمايشند هر يك از آنها آرايش دهنده است آنچه را كه دارد ولى مؤمن كسى است كه آرايش دهد براى خود آخرت را.

پس مؤمن بآخرت طورى نگاه ميكند كه او را سست نكند، مسلم فاصله مى‏اندازد ميل بآخرت ميان مؤمن و ميان لذت زندگى پس داخل كند سپس شهوت او را پس سير ميكند شب را تا سحرگاهان مانند سوارى كه پيشى مى‏گيرد بسوى هدفش مؤمن شب و روز افسرده خاطر و غمگين است خوشا بحال او اگر پرده برداشته شود تا به بيند آنچه را كه براى او است در آخرت شادمان مى‏شود.پ اى موسى پاداش دنيا اندك است براى مؤمن و مجازاتش براى فاجر، پس واى بر آن كسى كه ثواب آخرتش را بفروشد باندك و بيك ليسيدنى كه دوام ندارد پس همچنين باش بفرمانى كه دادم و تمام فرمانهاى من رستگارى است.پ اى موسى هر گاه ديدى كه دارائى رو آورنده است بگو گناهى است كه مجازاتش بسويم شتاب ميكند و هر گاه ديدى نادارى رو آورنده است بگو مرحبا بشعار شايستگان هيچ گاه سركش و ستمكار مباش و رفيق ستمگران مباش.پ اى موسى عمر نيست اگر چه طولانى باشد عمرى كه سرانجامش نكوهش باشد و زيان نميرساند ترا آنچه كه از تو دور شده هنگامى كه عاقبتش را سپاسگزارى كنى.پ اى موسى كتاب از تو كمك ميخواهد با آنچه كه تو بسوى آن ميروى پس چگونه بيدار مى‏مانى با اين ديدگان يا چطور مردم لذت زندگى را مى‏چشند اگر نبود فرو رفتن در بى‏خبرى و پيروى براى بدبختى و شهوت پى در پى از اينجاست‏

 

كه بى‏تابى ميكنند مردان حق.پ اى موسى فرمان ده بندگانم را كه مرا بخوانند بنا بر آنچه كه اقرار دارند كه من ارحم الراحمين باشم. جواب دهنده‏ى بيچارگانم زمان را عوض ميكنم كارها را آسان مينمايم، اندك را مى‏پذيرم فراوان را پاداش مى‏دهم نادار را دارا كنم من خداى دائم عزيز و نيرومندم، پس هر كس از گنهكاران بتو پناه آورد و پيش تو آيد براى شفاعت و استغفار كند بگو مرحبا آفرين تو در ساحت رحمت پروردگار عالميانى و طلب آمرزش كن بر ايشان تو هم مانند يكى از آنان باش و بر آنان مبخش به آن زيادى كه ترا بخشيده‏ام به آنان بگو از فضل و رحمت من بخواهند زيرا جز من كسى مالك آن رحمت نيست، منم صاحب احسان بزرگ.پ اى موسى خوشا بحال تو كه پناه خطاكارانى و همنشين در ماندگانى، طلب‏كننده آمرزش براى گنهكاران پس همانا تو بمن نزديكى مرا با دل پاك و زبان راست بخوان همان طور كه تو را دستور دادم باش فرمان مرا اطاعت كن و عطا مكن بر بندگانم چيزى را كه اصلش از تو نيست بمن نزديك شو زيرا كه من بتو نزديكم كه نمى‏پرسم ترا آنچه كه سنگينى و حملش ترا آزار دهد، همانا از تو ميخواهم كه مرا بخوانى سپس جوابت را دهم از من بخواهى تا بتو بخشم و اينكه بسوى من نزديك شوى بآنچه كه تأويلش را از من گرفتى و بر من است تمام تنزيلش.پ اى موسى نگاه بسوى زمين كن كه بزودى گور تو خواهد بود ديدگانت را بآسمان بلند كن كه بالاى سر تو كشورى است بزرگ تا زمانى كه در دنيائى بحال خويشتن گريه كن و از نابودى بترس ترا زينت و درخشش دنيا نفريبند نه بستم راضى باش و نه ستمكار باش زيرا كه من براى ستمكاران بر سر راه ستمكارانم تا بر گردد از او ستمديده.پ اى موسى نيكى ده برابر است و نابودى در يك گناه است بمن شرك نياورى‏

 

كه براى تو حلال نيست كه بمن شرك‏آورى نزديك شو و با استقامت باش بخوان مانند خواندن طمع كارى كه ميل دارنده است آنچه را كه در پيش من است مانند كسى كه از آنچه انجام داده پشيمان است زيرا كه تاريكى شب را روز بر طرف ميكند همين طور است گناه كه نيكى او را بر طرف ميكند و تاريكى شب مى‏آيد بر روشنى روز و هم چنين بر نيكى مى‏آيد تاريكى گناه و آن را تاريك مى‏كند.پ سيد بن طاوس قدس اللَّه روحه در كتاب سعد السعود فرموده: در زبور سوره‏ى سى و سه ديدم كه لباس گناه سنگين بدنها و چركين نمودن صورتها است و چرك بدنها بوسيله‏ى آب بر طرف مى‏شود ولى چرك و كثافت گناهان بر طرف نميشود مگر با آمرزش، خوشا بحال آنان كه باطنشان از ظاهرشان بهتر است و هر كس براى او پس اندازى باشد روز قيامت بآنها شادمانست و هر كس نافرمانى كند و آن را از مردمان پوشيده دارد نميتواند آن را از من پنهان كند همانا وفا كردم بوعده‏اى كه از روزى‏هاى پاك بشما دادم از گياهان بيابان و مرغان آسمان، از تمام ميوه‏ها، روزى دادم شما را آنچه را كه گمان نداشتيد و اينها بواسطه پيروى گروه روزه داران است مژده دهيد روزه داران را بدرجه‏ى فائزين و فرو فرستادم باهل تورات آنچه را كه بر شما فرو فرستادم. داود! بزودى كتابهاى من تحريف شود و نسبت دروغ بمن داده شود و هر كس فرستادگان و كتابهاى مرا تصديق كند رستگار شود و من خداى عزيز و حكيم و سبحان آفريننده‏ى نورم.پ و در سوره‏ى شصت و هفت است كه اى پسر آدم! دنيا را براى شما رهنمائى بر آخرت قرار دادم و همانا مردى از شما اجير مى‏كند مردى را سپس از او حساب ميخواهد بدنش بواسطه‏ى مطالبه ميلرزد ولى از آتش نمى‏ترسد و شما نافرمانى زياد كرده‏ايد، گناهان را در تاريكى شب انجام ميدهيد همانا تاريكى كردار شما را بر من نمى‏پوشاند بلكه از مردمان پوشيدند ولى بر من سهل شمرديد و اگر فرمان دهم بشكافهاى زمين شما را فرو ميبرند و شما را عبرت ديگران قرار

 

ميدهم و لكن بر شما احسان و نيكى بخشيدم اگر شما از من طلب آمرزش كنيد مرا بسيار آمرزنده مى‏يابيد و اگر به پشتيبانى رحمت من مرا معصيت كنيد پس واجب مى‏شود كه بپرهيزد كسى را كه بر آن توكل و اعتماد دارد. منزه است آفريننده‏ى نور.پ و در سوره‏ى شصت و هشت است كه اى پسر آدم! چون كه بشما زبان ارزانى داشتم و اعضاى شما را رها كردم و مالها روزى نمودم شما تمام اعضا را كمك بر گناهان قرار داديد گويا شما برحمت من فريب خورده‏ايد و با عذاب من بازى ميكنيد و هر كس كسب گناه كند و خوبى گناه او را بشگفت آورد پس بايد بزمين نگاه كند كه چطور بازى ميكند با چهره‏هاى در گورستان و آنها را پوسيده قرار ميدهد و همانا زيبائى، زيبائى كسى است كه از آتش معاف باشد و هر گاه از گناهان فارغ شديد بسوى من بر ميگرديد گمان ميكنيد شما را عبث آفريدم؟

من همانا دنيا را در رديف آخرت قرار دادم پس استقامت كنيد و بمن نزديك شويد.

بياد آوريد كوچ‏كردن دنيا را، ثواب مرا اميدوار شويد و از عذاب من بترسيد و بياد آوريد قدرت و نيروى آتش را و تنگى جا را در آتش و گرمى درهاى جهنم را و سردى زمهرير را، نفسهاى خويش را منع كنيد تا منع شوند و آنها را باندكى از كردار راضى نگاهداريد. منزه است آفريننده‏ى نور.پ و در سوره‏ى هفتاد و يك است كه طلب كردن ثواب بفريب دادن نتيجه‏اش محروميت است و كردار نيك وسيله نزديكى بمن است. آيا ديده‏ايد اگر اينكه مرد شمشير برهنه‏اى را حاضر كند يا تيرى را كه كمان ندارد ميتواند دشمنش را دور كند! و همچنين است توحيد، تمام نميشود مگر بعمل و هم چنين است غذا دادن بواسطه خوشنودى من. منزه است آفريننده‏ى نور.پ و در سوره‏ى هشتاد و چهارم است كه داخل‏كننده است شب را در روز و پنهان‏كننده‏ى روشنى را در تاريكى و خواركننده‏ى عزيز و عزيزكننده‏ى خوار و منم پادشاه بلند پايه گروه راستگويان. چگونه است همراهى شما نفسهايتان را

 

بر خنده و حال اينكه روزگار شما سپرى مى‏شود و مرگ بر شما فرود مى‏آيد و ميميريد و كرمها در بدنهايتان ميچرخند و خاندان و خويشان، شما را از خاطر برند و فراموش كنند. منزه است آفريننده‏ى نور.پ و در سوره‏ى صدم است كه هر كس نفسش را از مرگ بترساند دنيا بر او آسان شود و هر كس غم و ياوه‏هايش را فراوان كند مرگ بر او حمله كند از جايى كه نميداند.

همانا خداوند وانميگذارد جوانى را بواسطه جوانيش و نه پير را بواسطه پيروى او هر گاه كه مدت‏هاى شما نزديك شود مى‏ميراند شما را فرستادگان من، ايشان كوتاهى در مأموريت نميكنند واى بر آن كس كه او را فرستادگان من بميرانند و او سرگرم گناه باشد و گناه را رها نكند، واى تمام واى بر كسى كه پيروى كند زشتى‏هاى مردمان را، واى بر كسى كه براى يكنفر پيش از او حقى باندازه‏ى خردلى بر گردنش باشد تا آن را از حسناتش ادا كند و هر گاه شب جهان را تاريك نمايد و صبح عالم را روشن كند و سوگند به آسمان بلند و ابرهاى رام شده بيرون آورند حقوق را و ادا شود هر چه باشد از حسنات و كردار نيك شما يا از گناهان ستمديده قرار داده شود بر گناهان شما و خوشبخت آنست كه نامه‏ى عملش بدست راستش داده شود و با چهره‏ى درخشان برگردد بسوى كسانش و بدبخت كسى است كه نامه‏ى عملش را بدست چپش بگيرد و از پشت سر و بر گردد بسوى كسانش با چهره‏ى درهم گرفته و رنگش تغيير كرده باشد و گامهايش لرزان و زبانش از دهنش بيرون شده باشد بر فراز سينه‏اش و موى بدنش راست شود، در آتش گردد.

درمانده و افسوس خورده و بر او باشد نفرين و بدى حساب و من خداى تواناى غلبه‏كننده‏اى هستم كه پوشيده‏هاى زمين و آسمانها را ميدانم و خيانت‏

 

ديدگان و آنچه در سينه پوشيده و نهانست ميدانم و منم بسيار شنوا و دانا.

و از خط شهيد رحمة اللَّه عليه است كه در تورات گفته شده كه بگو به صاحب مال بسيار بزيادى مالش و دارائيش فريب نخورد.

پس اگر فريب خورد بايد مردم را صبح و شام غذا دهد و بگو بصاحب دانش كه او را عملش فريب ندهد.

پس اگر فريب خورد بايد بداند چه زمانى مى‏ميرد و بگو بصاحب بازوى نيرومند بزورش ننازد كه اگر نازيد بايد مرگ را از خودش دور كند.پ عدة الداعى: حسن بن ابو الحسن ديلمى روايت كرده از وهب بن منبه كه گفته است: خداى تعالى بداود وحى فرستاد كه اى داود هر كس دوست دارد دوستى را گفتارش را تصديق ميكند و هر كس بدوستى خوشنود شود به كردارش هم خوشنود مى‏شود و هر كس بدوستى اطمينان دارد بايد بر او اعتماد داشته باشد و هر كس فريفته‏ى دوستى باشد بايد كوشش كند در رفتن به سوى او.

اى داود ياد من براى ياد آورانست، بهشتم براى اطاعت‏كنندگان، دوستيم براى شيفته‏گان، من در ويژه‏ى دوست دارندگانم و فرموده است خداى سبحان: اهل طاعت من در ميهمانى منند و سپاسگزاران در فراوانى من، و يادكنندگان‏م- در نعمت من و اهل معصيت خود را از رحمت خويش نااميد نمى‏كنم اگر بر گشتند من دوست آنانم، اگر مرا بخوانند پاسخ دهنده‏ى ايشانم.

پس من طبيب آنانم آنان را با گرفتاريها و مصيبت‏ها مداوا مى‏كنم تا ايشان را از گناهان و عيبها پاك نمايم.پ و در آن كتاب است كعب الاحبار گفته كه در تورات نوشته شده:

اى موسى هر كس مرا دوست داشته باشد فراموش نميكند و كسى كه اميدوار به نيكى من است پافشارى در خواستن از من ميكند.

اى موسى من از آفريدگانم غافل نيستم ولى دوست دارم كه فرشتگانم فرياد دعاى بندگانم را بشنوند و نگهبانان من به بينند نزديك شدن بنى آدم‏

 

را بسوى من به آنچه كه من ايشان را نيرو ميدهم بر آن و فراهم‏كننده‏ى اسباب بر ايشان هستم.

اى موسى بگو به بنى اسرائيل نعمت‏ها شما را بوحشت نيندازد كه در گرفتن آنها شتاب مى‏شود و از سپاسگزارى غافل نكند شما را كه ذلت شما را ميكوبد و پافشارى در دعا كنيد كه رحمت شامل شما شود بواسطه اجابت و گوارا باشد شما را سلامتى.پ و در زبور داود روايت شده كه خداى تعالى ميفرمايد: اى پسر آدم! تو از من ميخواهى سپس من بواسطه‏ى علمى كه دارم ترا منع ميكنم بآنچه كه نفع تو است بعد پافشارى در خواستن ميكنى آنچه را كه ميخواهى بتو ميدهم سپس با همان نعمت كمك ميگيرى بر نافرمانى من سپس همت ميگمارى بپاره كردن پرده‏ات بعد مرا ميخوانى من رازت را ميپوشانم.

چقدر من بتو خوبى كردم و تو در برابر چه اندازه زشتى كردى با من نزديكم كه بر تو خشم گيرم خشمى كه پس از آن هرگز از تو راضى نشوم.پ و از انجيل است كه آيا دين‏دار نمى‏شويد در صورتى كه خطاى شما فراوانست پس از شما عذاب دور شود، قضاوت به ستم نكنيد كه در باره‏ى شما به عذاب قضاوت مى‏شود بهمان دست كه مى‏دهيد به همان دست به شما داده مى‏شود و بهمان حكمى كه براى مردم داديد برايتان حكم مى‏دهند.پ و نيز از انجيل نقل شده: بترسيد از دروغگويانى كه شما را بلباس ميش مى‏آيند پس ايشان در حقيقت گرگانند در حالى كه نابودكننده‏اند ميوه‏هايشان را كه مى‏شناسند ايشان ممكن نيست كه درخت پاكيزه ميوه پست بار آورد و نه هم درخت ناپاك ميوه‏ى پاك بدهد.پ از رفاعه: از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السلام نقل است كه فرموده: در تورات چهار نوشته است و چهار تا بچهار طرف آنهاست، هر كس صبح كند بر دنيا در

 

حالى كه افسرده خاطر باشد بامداد كرده در حالى كه بر پروردگارش خشمگين است و هر كس شكايت كند مصيبتى را كه بر او فرود آمده پس همانا شكايت ميكند پروردگارش را و هر كس در برابر ثروتمندى كوچكى كند تا چيزى باو برسد از آن ثروتمند دو سوم دينش رفته و هر كس از اين امت وارد آتش شود از كسانى كه قرآن را خوانده‏اند او از آنانست كه آيات خدا را بريشخند گرفته و آن چهار كه در اطراف آن چهار است اين است كه به هر كس هر طور رفتار كنى با تو چنان كنند، و هر كس مالك شود مستبد شود و هر كس مشورت نكند پشيمان گردد و تهى دستى مرگ بزرگى است.پ يعقوب بن شعيب گفت: از حضرت ابى عبد اللَّه شنيدم كه ميفرمود خداى عز و جل بسوى آدم وحى فرستاد كه همانا من تمام كلمات را براى تو در چهار كلمه گرد آوردم.

 

عرضكرد خدايا آن چهار كلمه چيست؟ فرمود يكى براى من است يكى براى تو يكى هم ما بين من و تو است يكى ما بين تو و مردم است. عرضكرد خدايا براى من بيان فرما تا بآنها عمل كنم فرمود: اما آن كلمه كه براى من است پس عبادت كنى تو مرا و چيزى را شريك من قرار ندهى و اما آنچه كه براى تو است پس ترا پاداش كردار و عمل دهم در هنگامى كه نيازمند بسوى آن هستى و آنچه كه در ميان من و تو است پس بر تو است دعا كردن و بر من است اجابت نمودن و آنچه كه ميان تو و مردم است راضى شوى براى مردم آنچه كه خود بآن خوشنود ميشوى.پ روايت شده كه همانا خدا ميفرمايد: اى پسر آدم! در تمام روزها روزى تو ميرسد و تو افسرده خاطرى ولى از عمر تو كم مى‏شود و حال اينكه غمگين نيستى جستجو ميكنى چيزى را كه ترا سركشى ميكند و در پيش تو است آنچه كه ترا كافى است.