(باب- 15 اندرزها و خطبه‏ها و حكمت‏هاى حضرت امير المؤمنين (ع

پ‏1- معانى الاخبار: على بن الحسين عليه السلام از پدرش روايت ميكند در آن ميان كه امير المؤمنين عليه السلام روزى با يارانش نشسته بود و آنان را براى جنگ آماده ميكرد، ناگاه پير مرديكه رنج سفر بر چهره‏اش بود آمد، سپس گفت:

امير المؤمنين كجاست در پاسخش گفته شد، اين است امير المؤمنين، بر آن حضرت سلام كرد، سپس عرضكرد اى امير مؤمنان من از طرف شما مى‏آيم، من پيرمردى بزرگم در باره‏ى تو فضيلت بى‏حساب شنيده‏ام و همانا من گمان مى‏كنم بزودى غافلگير ميشوى و كشته ميگردى از آنچه كه خداوند بتو آموخته بمن بياموز حضرت فرمود:پ آرى اى پير مرد، هر كس دو روزش مساوى باشد گول خورده، هر كس دنيا همتش باشد افسوس سخت باشد، هنگام آسودگى دنيا، هر كس فردايش بدترين دو روزش باشد بى‏بهره باشد، كسى كه باك نداشته باشد آنچه باو ميرسد از آخرتش هنگامى كه دنيايش بسلامت باشد پس نابود است، كسى كه مراعات كمبود نفسش را نكند هوايش بر او چيره گردد، آنكه در كمبود ميباشد مرگ برايش بهتر است.پ اى پير مرد همانا دنيا سبز و شيرين است و براى مردمانيست و براى آخرت مردمانيست نفسهايشان را مفاخرت اهل دنيا نگهدارند و ميل بدنيا نمى‏كنند، به سرسبزى دنيا شادمان و به تيره روزى آن افسرده خاطر نمى‏شوند.پ اى پير مرد كسى بيم شب‏زنده‏دارى داشته باشد خوابش اندك است، چقدر شب و روز در عمر بنده سرعت ميكنند زبانت را حبس كن، سخنت را حساب كن‏

 

گفتارت اندك شود مگر در خوبى.پ اى پير مرد! به پسند براى مردم آنچه را كه براى خود مى‏پسندى و بياورى براى مردم آنچه كه دوست دارى براى تو آورده شود.پ سپس روى بيارانش كرد فرمود: اى مردم آيا نمى‏بينيد مردم دنيا را كه شب و صبح ميكنند بر حالهاى پراكنده پس ميان افتاده‏ى بخود پيچيده و ميان بيمار و عيادت‏كننده يكى با جانش بازى ميكند ديگرى اميد نجات ندارد، آن دگر را پوشيده‏اند، ديگرى جستجوى دنيا كند ولى مرگ او را مى‏جويد.

ديگرى بى‏خبر است كه از او بى‏خبر نيستند، و بر نشانه‏ى گذشتگان باقى ميروند.پ زيد بن صوحان عبدى عرضكرد: اى امير المؤمنين! كدام سلطان پيروزتر و نيرومندتر است؟ فرمود: هوى. عرض كرد: كدام خوارى پست‏تر است؟

فرمود آزمندى بر دنيا، عرضكرد: كدام تهيدستى سخت‏تر است؟ فرمود: كافر شدن پس از ايمان آوردن، عرضكرد كدام خواندن گمراه‏كننده‏تر است؟ فرمود:

خواندن بچيزى كه نمى‏باشد، پرسيد چه كردارى برتر است؟ فرمود: پرهيزكارى عرضكرد: كدام عمل كامياب‏كننده‏تر است؟ فرمود: جستن آنچه كه در پيشگاه خدا است، عرضكرد، كدام همراه بدتر است؟ فرمود: آنكه گناه را براى تو آرايش دهد، عرض كرد كدام آفريده بدبخت‏تر است؟ فرمود: كسى كه دينش را بدنياى ديگرى بفروشد.پ عرضكرد: كدام آفريده نيرومندتر است؟ فرمود: بردبار، عرضكرد:

كى تنگ چشم‏تر است؟ فرمود: كسى كه مال را از حرام بگيرد سپس آن را در غير محلش صرف كند. عرضكرد: كدام مردم زيركترند؟ فرمود: كسى كه بينا باشد بهدايتش از گمراهيش، سپس ميل بسوى هدايتش كند.

 

پ‏عرضكرد بردبارترين مردم كيست؟ فرمود: آنكه خشم نورزد، عرضكرد:

كدام يك از مرد رأيش استوارتر است؟ فرمود: كسى كه او را مردم و دنيا به آرايشهايش فريب ندهد، عرضكرد: كداميك از مردم احمقترند؟ فرمود كسى كه مغرور بدنيا شود در حالى كه او مى‏بيند آنچه را كه در دنياست از دگرگونى‏هايش، عرضكرد كدام يك از مردم افسوسش سختتر است؟ فرمود كسى كه از دنيا و آخرت محروم شود اين زيانيست آشكارا. عرضكرد: كدام آفريده كورتر است؟ فرمود: آنكه كردارش براى سواى خداست و از خدا پاداش كردارش را بجويد، عرضكرد كدام قناعت برتر است؟ فرمود: آنكه قانع است بآنچه كه خدا باو بخشيده، عرضكرد كدام مصيبت سخت‏تر است؟پ فرمود: مصيبت دين، عرضكرد كدام كردار بسوى خداى عز و جل دوستتر است؟ فرمود: انتظار فرج، عرضكرد: كدام يك از مردم در پيشگاه خدا بهتر است؟ فرمود: آنان كه بيشتر از خدا بترسند، پرهيزكارتر، پارساترشان در دنيا، عرضكرد: كدام سخن برتر است در پيشگاه خداى عز و جل؟ فرمود:

ياد فراوان خدا، زارى كردن بسوى او و خواندن او را عرضكرد: چه گفته‏اى راست است؟پ فرمود: گواهى دادن اينكه نيست خدائى مگر خداى يكتا پرسيد چه كردارى بزرگتر است در پيشگاه خداى عز و جل؟ فرمود: تسليم شدن و پارسائى عرضكرد كدام فرد مردم گراميتر است؟ فرمود كسى كه در همه جا تصديق شود.پ بعد حضرت رو به پير مرد كرد و سپس فرمود: همانا خداى عز و جل مردمى آفريد دنيا را بر آنان تنگ كرد از جهت نگاه كردن ايشان، سپس آنان را در دنيا و مال دنيا پارسا قرار داد.پ سپس ميل پيدا كردند در خانه‏ى سلامتيى كه خواند ايشان را بسوى آن‏

 

خانه، شكيبائى كردند بر تنگى زندگى، شكيبائى كردند بر ناراحتى، مشتاق شدند بر آنچه كه در پيشگاه خداست از كرامت، جانهايشان را براى طلب نمودن خوشنودى خدا بخشيدند سرانجام كردارشان شهادت بود پس خدا را ديدار كردند در حالى كه او از ايشان خوشنود بود، دانستند كه مردن راه گذشتگان باقيماندگانست، پس توشه براى آخرتشان برگرفتند سواى طلا و نقره، لباسهاى ضخيم پوشيدند، بر قوتى صبر كردند زيادى را جلو فرستادند، براى خدا بود دوستى و دشمنى آنان، اينانند چراغ‏ها و اهل نعمت‏ها و سلامتى در آخرت.پ سپس پير مرد عرضكرد پس كجا بروم و بهشت را واگذارم در حالى كه اهل بهشت را با تو مى‏بينم اى امير المؤمنين، مرا آماده كن به نيروئى كه بآن قدرت پيدا كنم بر دشمن تو اى امير المؤمنين.پ پس حضرت اسلحه‏اى باو بخشيد و آن مرد حمله كرد پس در ميدان جنگ در برابر امير المؤمنين بود و قدم بر مى‏داشت و حضرت امير المؤمنين از كردار او در شگفت بود چون آتش جنگ شعله‏ور شد اسبش را جلو راند تا اينكه كشته شد خداى رحمتش كند، پشت سر او مردى از ياران امير المؤمنين رفت او را بر زمين افتاده ديد اسب و شمشيرش را پيدا كرد چون جنگ بپايان رسيد اسلحه و اسب او را بمحضر امير المؤمنين عليه السلام آورد.پ امير المؤمنين عليه السلام بر او نماز خواند فرمود: بخدا سوگند بحقيقت اين مرد خوشبخت است و بر برادرتان درود فرستيد.پ 2- امالى صدوق: حضرت جعفر بن محمّد عليه السلام از پدرانش روايت كرده كه حضرت امير المؤمنين فرمود: حكيمان و فقيهان چنين بودند هر گاه بعضى از آنان بگروه ديگرشان نامه مى‏نوشتند سه جمله مى‏نوشتند كه با آن سه، چهارمى نبود: 1- كسى كه آخرت همتش باشد خداوند او را از دنيا بى‏نياز كند.

2- هر كسى درونش را شايسته كند خداوند برونش را شايسته نمايد.

3- هر كس آنچه را كه ميان او و خداى عز و جل است اصلاح كند خداوند

 

آنچه را كه ميان او و مردم است اصلاح نمايد.پ 3- امالى صدوق: حضرت على عليه السلام فرمود: روزى نيست كه بر فرزند آدم بگذرد مگر اينكه آن روز باو بگويد: اى پسر آدم من روزى تازه هستم و من بر تو گواهم پس در من نيك بگو و در من كردار نيك انجام ده كه من بر اين كار روز قيامت گواهى دهم زيرا كه تو مگر هرگز نبينى.پ 4- امالى صدوق: از امام صادق از حضرت جعفر بن محمّد از پدرانش عليه السلام روايت شده كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام در بصره سخنرانى كرد.

سپس بعد از ستايش خداى عز و جل و ثناى او و بعد از درود بر پيامبر و خاندانش فرمود: مدت هر چند بدرازا كشد كوتاه است گذشته براى مقيم در دنيا پند است، مرده از براى زنده اندرز است، براى ديروزى كه گذشت برگشتى نيست و نه هم مرد از فردايش اطمينان دارد.پ همانا اول براى وسط جلودار است و وسط براى آخر پيشوا و هر يك از ديگرى جداشونده و هر يك سرانجام بديگرى مى‏پيوندد و مرگ بر همه پيروز است، روز بيمناك براى همه نزديك است و آن روزيست كه مال و فرزند سودى نبخشد مگر كسى كه بيايد خدا را بدلى سلامت بعد فرمود: اى گروه شيعيان من شكيبائى كنيد بر كردارى كه شما را از پاداش آن بى‏نيازى نيست و صبر كنيد از انجام دادن كردارى كه بر كيفرش براى شما شكيبائى نيست، ما صبر بر فرمان خدا را آسانتر يافتيم از صبر بر عذاب خداى عز و جل، بدانيد كه شما بر مرگى محدود باشيد، آرزوئى دراز، نفسى شمرده شده، چاره‏اى از فرا رسيدن اجل نيست، آرزو را بايد درهم پيچيد، حساب نفس را بايد كشيد بعد اشك در ديدگانش دوران زد و خواند: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ-  كِراماً كاتِبِينَ-  يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ» «1».

 

پ‏5- توحيد: از امام باقر از جدش عليه السلام روايت شده كه حضرت امير- المؤمنين عليه السلام در سخنرانى كه نه روز بعد از مرگ پيامبر هنگامى كه قرآن را جمع‏آورى مى‏كرد فرمود: ستايش سزاوار آن خدائيست ناتوان كرده خيالها را بر سند مگر به هستى او، مانع شده است خردها را كه خيال كنند ذاتش را در جلوگيرى از تشبيه نمودن و شكل بلكه او است خدائى كه ذاتش تفاوت نكرده؛ او در كمالش بعدد تجزيه نشده، جدائى دارد با همه چيز نه باختلاف مكانها، بلندتر است از آنها نه بطريق آميختگى، آنها را ميداند ولى نه بابزار، آشكار نميباشد مگر بوسيله آنها بين خداوند و دانسته‏هايش دانشى جز خودش نيست.پ اگر گفته شود (هست) پس بنا بر تأويل از ليت وجود است، اگر گفته شود (ثابت است) بنا بتأويل نفى عدم است، پس منزه است او بالاتر است از گفتن كسى كه غير او را پرستش كند و خدائى جز او بگيرد، بالاتر و بزرگتر از اينهاست ستايش ميكنم او را بهمان ستايشى كه براى آفريدگانش برگزيده و آن ستايش را بر خود واجب نموده.پ و گواهى ميدهم كه خدائى جز خداى يكتا شريكى براى او نيست و گواهى ميدهم كه محمّد بنده و فرستاده‏ى اوست دو شهادتى كه گفتن را بالا مى‏برند و كردار را چند برابر مى‏كنند سبك مى‏شود ميزانى كه آن برداشته شود و سنگين مى‏شود ميزانى كه اين دو در آن نهاده شود و باين دو رسيدن بهشت است و نجات از آتش، گذشتن از صراط، بواسطه‏ى دو شهادت وارد بهشت مى‏شوند، بنماز برحمت خدا ميرسند، پس زياد كنيد درود فرستادن بر پيامبرتان و خاندانش را كه همانا خدا و فرشتگان درود ميفرستند بر پيامبر اى كسانى كه ايمان آورديد درود بر او بفرستيد و سلام.پ اى مردم بدانيد كه شرافتى بهتر از اسلام نيست، احترامى عزيزتر از پرهيزكارى نيست، پابندى نگهدارنده‏تر از پارسائى نيست، پارتيى نجات دهنده‏تر

 

از توبه نباشد گنجى سودمندتر از دانش نخواهد بود، عزتى بالاتر از بردبارى نيست، حسبى رساتر از ادب نباشد نهادن چيزى بهتر از خشم نيست زيبائى با آرايش‏تر از خرد نيست، بدى بدتر از دروغ نباشد، نگهدارى نگهدارنده‏تر از سكوت نيست، لباسى زيباتر از تندرستى نيست، نهانى نزديكتر از مرگ نيست.پ اى مردم همانا هر كه بر روى زمين رود سرانجام در شكم زمين جايگزين شود، روز و شب شتاب ميكنند در ويران كردن عمرها، براى هر صاحب رمقى روزيى است، براى هر دانه‏اى خورنده‏ايست و تو روزى مرگى، همانا آنكه روزها را بشناسد از آماده شدن غافل نمى‏شود، ثروتمند هرگز با ثروتش از مرگ نجات پيدا نميكند و نه هم فقير بواسطه اندك داشتنش.پ اى مردم هر كس از پروردگارش بترسد از ستم خوددارى كند، هر كس مراعات سخن گفتنش را نكند زشتى كلامش آشكار شود، هر كس خوبى را از بدى نشناسد او مانند چهارپاست چقدر كوچك است مصيبت با بزرگى فقر فردا، قيافه شما تغيير نمى‏كند مگر براى آنچه در شماست از نافرمانى و گناهان، چقدر آسايش از رنج نزديكتر است و نعمت از تيره‏بختى، بد نيست بديى كه پس از آن بهشت باشد، خوب نيست خوبيى كه بعد از آن دوزخ باشد، هر نعمتى در برابر بهشت كوچك است، هر بلائى در برابر جهنم سلامتى است.پ 6- امالى صدوق: امام حسن عسكرى از پدرانش عليه السلام روايت شده كه حضرت امير المؤمنين فرمود: چه بسا بيخبرى كه جامه‏اى را مى‏بافد كه بپوشد و همانا كفنش مى‏شود، خانه‏اى را بنا ميكند تا در آن جا گيرد همانا آن خانه جايگاه قبرش مى‏شود.پ 7- امالى صدوق: از امير المؤمنين عليه السلام پرسيده شد چيست وسيله مهيا شدن براى مرگ؟ فرمود: انجام دادن واجبات، دورى از محرمات، انجام دادن كارهاى خوب بعد باكى ندارد مرگ بر او واقع شود يا او بر مرگ بخدا سوگند

 

پسر ابى طالب باكى ندارد مرگ بر او واقع شود يا او بر مرگ.پ 8- امالى صدوق: امير المؤمنين عليه السلام در قسمتى از سخنرانيش فرمود:

اى مردم همانا دنيا سراى نابودى و آخرت خانه بوديست، بگيريد از گذرگاه‏تان براى قرارگاهتان، پرده‏هايتان را پيش كسى كه رازتان را نگه نميدارد مدريد دلهايتان را از دنيا بيرون بريد پيش از اينكه بدنهايتان از دنيا بيرون رود، پس در دنيا زندگى ميكنيد و براى آخرت آفريده شده‏ايد، همانا دنيا مانند زهر است كه ميخورد او را كسى كه نميشناسد همانا بنده هر گاه مرد فرشتگان ميگويند چه چيز پيش فرستاد مردم گويند چه چيز باقى گذارد، آنچه زياد داريد پيش فرستيد همه را بجا مگذاريد، زيرا كه محروم كسى است كه از بهترين مالش دستش كوتاه باشد و رشك برده شده كسى است كه بوسيله انفاق و صدقات ميزانهايش سنگين شود و نيكو شود در بهشت قرارگاهش و خوب شود بر صراط گذرگاهش.پ 9- امالى صدوق: نوف بكالى روايت كرده خدمت امير المؤمنين رسيدم آن حضرت در فضاى مسجد كوفه بود سپس عرضكردم سلام و رحمت و بركت خدا بر تو باد اى امير المؤمنين فرمود: بر تو سلام و رحمت و بركت خدا اى نوف بحضرت عرضكردم: مرا پند بده فرمود: اى نوف خوبى كن تو، بتو خوبى شود عرضكردم: بيش از اين مرا اندرز ده اى امير المؤمنين پس فرمود: اى نوف رحم كن تا مورد رحم قرار گيرى. سپس عرضكردم: اى امير المؤمنين بيشتر بگو فرمود: اى نوف خوبى را بخوبى جبران كن سپس گفتم زيادتر بگو فرمود: از غيبت دورى كن كه غيبت كردن غذاى سگهاى جهنم است بعد نوف گفت كه حضرت فرمود:

اى نوف دروغ گفته است كسى كه گمان ميكند از حلال متولد شده و او بوسيله غيبت گوشت مردم را ميخورد، دروغ گفته است كسى كه گمان مى‏كند حلال زاده است و او من و امامان از نسل مرا دشمن دارد، دروغ گفته است كسى كه گمان مى‏كند حلال زاده است و حال اينكه زنا مى‏كند، دروغ گفته است كسى كه گمان كرده است كه او خدا را مى‏شناسد و او به نافرمانى خدا هر روز و شب‏

 

بى‏باك است.

اى نوف سفارش مرا بپذير مباش فخركننده و گمركچى و باج بگير و نامه رسان.

اى نوف پيوند خويشاوندى كن خداى عمرت را زياد كند، خويت را نيك نما خداى حسابت را آسان نمايد.

اى نوف اگر شادمانى كه با من روز قيامت باشى براى ستمكاران ياور مباش.

اى نوف بپرهيز كه براى مردم خود را آرايش دهى و بوسيله گناهان با خدا بجنگى پس تو را خداوند روز ديدار رسوا كند.

اى نوف نگهدار از من آنچه را كه ميگويم كه بدان خوبى دنيا و آخرت را ميرسى.پ 10- عيون اخبار الرضا: عبد اللَّه حسنى گفت: بابى جعفر محمّد بن على الرضا عليه السلام عرضكردم: اى پسر رسول خدا حديث كن مرا بحديثى از پدرانت، سپس گفت:

پدرم از پدرانش روايت كرده‏اند كه امير المؤمنين فرمود: مردم هميشه در خوبيند مادامى كه با هم تفاوت داشته باشند پس هر گاه يكسان شدند نابود گردند.پ گفت عرضكردم: بيشتر بگو اى پسر رسول خدا! فرمود پدرم از پدرانش حديث كند كه امير المؤمنين فرمود: اگر پرده برداشته شود شما را دفن نخواهند كرد گفت عرضكردم: زياد كن مرا اى پسر رسول خدا! فرمود: پدرم از پدرانش حديث كند كه امير المؤمنين فرمود: شما نمى‏توانيد بمردم با مال وسعت دهيد آنان را با چهره‏ى گشاده و ديدار نيكو گشايش دهيد زيرا كه من شنيدم رسول خدا ميفرمود: همانا شما هرگز با مالها نميتوانيد وسعت دهيد مردم را، با خويتان گشايش دهيد.پ گفت سپس عرضكردم بآن حضرت كه بيشتر بفرمائيد اى پسر رسول خدا سپس فرمود: پدرم مرا از جدم از پدرانش عليه السلام حديث كرد كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود: هر كس روزگار را سرزنش كند سرزنش او بدرازا كشد.

 

پ‏گفت عرضكردم: زياد كن اندرز را سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه حضرت امير المؤمنين فرمود: همنشينى بدان بدگمانى آورد بخوبان.پ راوى گفت سپس عرضكردم: زياد كن مرا اى پسر رسول خدا فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه حضرت امير المؤمنين فرمود: بد توشه‏اى است براى قيامت ستم كردن بر بندگان، گفت عرضكردم: زيادتر بفرما اى پسر رسول خدا! فرمود حديث كرد مرا پدرم، از جدم از پدرانش عليه السلام كه امير المؤمنين عليه السلام فرمود: ارزش هر مردى آنست كه او را نيكو كند.پ گفت عرضكردم: اى پسر رسول خدا زيادتر كن اندرز مرا سپس فرمود:

حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

مرد پنهان بود بزير زبان، گفت عرضكردم اى پسر رسول خدا بيشتر بفرما سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از پدرانش كه امير المؤمنين فرمود: مرديكه بهاى خود را بداند نابود نميشود.پ گفت سپس عرضكردم بيشتر بفرما اى پسر رسول خدا سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه حضرت امير المؤمنين فرمود: دور- انديشى پيش از كردار از پشيمانى نگهدارد.پ گفت عرضكردم: اندرز را زيادتر فرما اى پسر رسول خدا! سپس فرمود:

حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

هر كس بروزگار اطمينان داشته باشد بزمين ميخورد.پ گفت عرضكردم: اى پسر رسول خدا زيادم فرما سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه حضرت امير المؤمنين فرمود: خودش را بخطر افكنده كسى كه خود رأى است.پ گفت عرضكردم باو، زيادم فرما اى پسر رسول خدا سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه امير المؤمنين فرمود: كمى خانواده‏

 

يكى از كمكهاى زندگيست.پ گفت عرضكردم: اى پسر رسول خدا زيادم فرما، سپس فرمود: پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام مرا حديث كرد كه امير المؤمنين فرمود: هر كس را خودبينى وارد شود نابود گردد.پ گفت عرضكردم: زيادم فرما اى پسر رسول خدا سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه امير المؤمنين فرمود: كسى كه يقين بعوض داشته باشد جود ميكند ببخشيدن.پ گفت عرضكردم: زيادم فرما اى پسر رسول خدا سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه امير المؤمنين عليه السلام فرمود: كسى كه خوشنود شود به تندرستى پست‏تر از خودش سلامتى بالاتر از خودش روزيش گردد سپس راوى عرضكرد مرا كافيست.پ 11- مجالس مفيد و امالى طوسى: ابو اسحاق همدانى روايت كرده كه چون امير المؤمنين عليه السلام محمّد بن ابى بكر را زمامدار مصر قرار داد نامه‏اى نوشت و فرمان داد كه آن نامه را براى مردم مصر بخواند و بايد بآنچه كه او را در آن نامه سفارش كرده عمل نمايد.پ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ از بنده‏ى خدا امير المؤمنين على بن ابى طالب بسوى اهل مصر و محمّد بن ابى بكر- سلام بر شما پس همانا من ستايش ميكنم بسويتان خدائى را كه جز او خدائى نيست. اما بعد پس من سفارش ميكنم شما را بپرهيزكارى خدا در آنچه كه شما از آن پرسيده مى‏شويد و بسويش برميگرديد كه خداى تعالى ميفرمايد:

هر نفس در گرو كردارش ميباشد «سوره مدثر آيه 43» و نيز ميفرمايد: و مى ترساند خدا شما را از خود و بسوى خدا بازگشت است «سوره آل عمران آيه 28» و ميفرمايد: فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ  عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ «1»

 

پ‏بدانيد بندگان خدا كه همانا خداى عز و جل سئوال‏كننده است شما را از كردار كوچك و بزرگتان پس اگر خدا مجازات كند ما ستمكارتريم و اگر درگذرد او ارحم الراحمين است.پ اى بندگان خدا، همانا نزديكترين چيزى كه ميباشد بنده بسوى بخشش و آمرزش هنگامى كه براى خدا كردارش را انجام مى‏دهد و پند مى‏دهد در توبه است، بر شما باد بپرهيزكارى زيرا پرهيزكارى خوبيها را گردآورد و خوبى جز آن نيست، و دريافته مى‏شود بپرهيزكارى از خوبى چيزى كه بدون آن يافت نميشود از خوبى دنيا و آخرت خداى عز و جل فرموده است:

وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا خَيْراً لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِينَ.

يعنى گفته شد مر آنان را كه پرهيزكار شدند پروردگارتان چه چيز فرو فرستاد گفتند خير از براى آنان كه در اين دنيا نيكى كردند نيكوست و هر آينه سراى آخرت خير است و بهتر و هر آينه خوبست سراى پرهيزكاران- سوره نحل آيه 31.پ بدانيد اى بندگان خدا كه همانا مؤمن كسى است كه بجا آورد سه چيز را از ثواب امّا خير پس خدا پاداشش دهد به كردارش در دنيا خداى سبحان به ابراهيم فرموده: وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ «1» پس كسى كه براى خدا انجام دهد خداوند پاداش او را در دنيا و آخرت عطا نمايد و مشكلش را در دنيا و آخرت بس كند و خداى تعالى فرموده: يا عِبادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ يعنى اى بندگان من كه ايمان آورديد بپرهيزيد پروردگارتان براى آنان كه نيكى كردند در دنيا خوبى است و زمين خدا پهناور است همانا داده مى‏شود مزد شكيبايان بدون حساب- سوره زمر آيه 13. پس آنچه‏

 

كه خدا بايشان در دنيا بخشد در آخرت بآن ايشان را حساب نكنند و خداى تعالى فرموده است: لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِيادَةٌ «1».

نيكى بهشت است و زيادى دنيا و جز اين نيست كه همانا خداى تعالى بهر كار نيكى گناهى را برطرف كند. خداى عز و جل فرموده است: إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرِينَ «2» تا زمانى كه قيامت بيايد نيكيهايشان بر ايشان بحساب آيد بعد خدا ببخشد بهر يك ده تا مانند آن تا هفتصد برابر.

خداى عز و جل فرموده: جَزاءً مِنْ رَبِّكَ عَطاءً حِساباً «3» و فرموده است:

فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِي الْغُرُفاتِ آمِنُونَ «4» پس ميل كنيد در اين كردار خداى شما را رحمت كند و براى خدا عمل كنيد و مردم را بر آن وادار كنيدپ بدانيد كه پرهيزكاران خير دنيا و آخرت را بدست آورند، مردمان دنيا را در دنيايشان شريك شوند و اهل دنيا را در آخرتهم شريك نگردند خداوند آنچه كه ايشان را بس كند مباح كرده و بى‏نيازشان نموده، خداى عز اسمه فرموده: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ يعنى بگو كى حرام گردانيد زينت خدا را كه براى بندگانش بيرون آورده و پاكيهاى از روزى را بگو آن ويژه‏ى آنانست كه ايمان آوردند در زندگى دنيا روز قيامت چنين آيات را براى آنان كه مى‏دانند تفصيل دهيم. سوره اعراف آيه 30.

جايگزين دنيا شدند بهترين جايگزينى، خوردند بهترين خوردنى‏

 

مردم دنيا را در دنيايشان شريك شدند با آنان از پاكيهاشان خوردند آنچه را كه ميخوردند و نوشيدند از چيزهاى پاكى كه مى‏نوشيدند پوشيدند از بهترين لباسهايشان، جاى گرفتند بهترين جايشان، تزويج كردند بهترين زنهايشان را، سوار شدند بهترين مركبها را كه سوار ميشدند، رسيدند با اهل دنيا لذت دنيا را و ايشان فردا همسايگان خدايند آرزو دارند بر آن و بدان آرزو ميرسند، دعايشان رد نمى‏شود، بهره لذتشان كم نگردد پس بسوى اين اى بندگان خدا فريفته مى‏شود بسوى او كسى كه برايش خرد است و براى او عمل ميكند بپرهيزكارى خدا و نيست قدرتى و نه هم نيروئى جز بخدا.پ اى بندگان خدا اگر از خدا بپرهيزيد و پيامبرتان را در خاندانش نگه- دارى كنيد پس خدا را پرستش نموده‏ايد بهترين پرستش، او را يادآورى كرده‏ايد بهترين يادآورى، سپاس نموده‏ايد بهترين سپاس و بهترين شكيبائى و سپاس را گرفته‏ايد، كوشش كرده‏ايد بهترين كوشش و اگر چه ديگرانتان نمازشان از شما طولانى‏تر، روزه‏شان بيشتر از شما است پس شما پرهيزكارتريد براى خدا شما پند دهنده‏تريد از ايشان براى صاحب كارتان، بندگان خدا از مرگ و تلخى آن بيمناك باشيد، پس مهياى آن شويد زيرا كه مرگ شما را ناگهان دريابد بفرمانى بزرگ، با خيرى كه هرگز در آن شر نباشد يا بشريكه هرگز با او خيرى نيست، پس نزديكترين شما بسوى بهشت كسى است كه براى آن عمل كند، و نزديكترين بسوى دوزخ كسى است كه كار دوزخى نمايد.پ همانا كسى از مردم نيست كه روحش از بدنش جدا شود مگر اينكه بداند بكدام يك از دو منزل ميرود، بسوى بهشت يا دوزخ كه آيا او دشمن خداست يا دوست، پس اگر دوست خدا باشد برايش درهاى بهشت باز گردد و باز شود برايش راههاى آن و مى‏بيند آنچه كه خدا برايش در بهشت وعده فرموده پس از همه‏ى كارها آسوده شود و از او بار سنگين برداشته گردد و اگر دشمن خدا باشد درهاى دوزخ برايش باز گردد راههايش آغاز شود، نگاه كند به آنچه كه خداوند

 

برايش در دوزخ وعده داده، روبروى هر ناراحتى شود هر شادى را واگذارد، تمام اينها هنگام مرگ است و در نزد مرگ به يقين ميباشد خداى تعالى فرمود:

آنان كه ميميرانندشان فرشته‏گان پاكيزه ميگويند سلام بر شما وارد بهشت شويد بآنچه كه انجام داديد سوره نحل آيه 34. و ميفرمايد: آنان كه قبض روحشان ميكنند فرشتگان ظلم‏كنندگانند بر خودشان پس در انداختند صلح را ما بدى انجام نداديم آرى خدا بكردارتان داناست پس وارد شويد درهاى دوزخ را بدجائيست جايگاه متكبران- سوره نحل آيه 31- 30.پ اى بندگان خدا مرگ فرارى از او نيست پس از واقع‏شدنش از او مواظب باشيد و آماده‏ى براى او باشيد زيرا كه شما رانده‏شده‏ى مرگيد، اگر بر او ايستيد بگيرد شما را اگر فرار كنيد دريابد شما را مرگ از سايه با شما همراهتر است، مرگ چسبيده‏ى بموى پيشانى شماست، دنيا پشت سر شما پيچيده پس فراوان مرگ را ياد كنيد هنگامى كه منازعه ميكند بسوى او نفسهاى شما از شهوتها، كافيست مرگ براى شما از نظر پند دادن و بود رسول خدا كه فراوان سفارش ميكرد يارانش را بياد آورى مرگ، سپس فرمود: زياد بياد مرگ باشيد زيرا او ويران‏كننده‏ى لذتهاست پرده است ميان شما و شهوتها.پ اى بندگان خدا عالم بعد از مرگ براى كسى كه آمرزيده نشده سخت‏تر است از مرگ، از تنگى و سختى و تاريكى و تنهائى قبر بيمناك باشيد، همانا قبر هر روز ميگويد: من خانه تنهائيم، خانه خاك نشينم، خانه‏ى وحشتم؛ خانه كرمها و حشراتم و گور باغى است از باغهاى بهشت يا گودى از گودهاى جهنم هر گاه بنده مؤمن دفن گردد زمين گويد مرحبا اهلا، تو دوست‏تر كسى بودى كه بر پشت من راه ميرفتى هنگامى كه اختيارت بدست من افتاد مى‏بينى چطور با تو رفتار ميكنم پس او را چنان فشار ميدهد كه دنده‏هايش بيكديگر ميرسند و همانا زندگى سختى كه خدا بنده‏اش را از آن ترسانده است، دشمنش را عذاب قبر

 

است، جز اين نيست كه بر كافر در گورش نود و نه اژدها بر او مسلط مى‏شود، سپس گوشتش را بدهن گيرند و استخوانش را درهم شكنند تا روز قيامت با او رفت و آمد كنند اگر يكى از آن اژدهايان در زمين نفس كشد هرگز زراعتى نرويد.پ بدانيد اى بندگان خدا كه نفسهاى‏تان ناتوان، بدنهايتان در رفاه است كه اندك آنها را بس كند، ناتوان از اين اگر بتوانيد بيتابى كنيد براى بدنها و نفسهايتان از چيزى كه شما را بر آن توانائى نيست، شكيبائى براى شما بر آن نباشد، پس بجا آوريد آنچه را كه خدا دوست دارد، واگذاريد آنچه را كه خدا خودش ندارد.

اى بندگان خدا بعد از برانگيختن سخت‏تر از قبر است روزى كه كوچك پير مى‏شود در آن روز و بزرگ مست مى‏شود از عذاب آن روز، در آن روز جنين سقط شود، روزى كه بى‏خبر شود هر شير دهنده‏اى از بچه‏اى كه شير ميدهد، روزى كه روها در كمال سختى‏ترش باشد، روزى كه سترش آشكارا باشد، همانا وحشت آن روز فرشتگانى را كه گناهى بر ايشان نيست ميترساند آسمان‏هاى محكم در آن روز بلرزه آيد، كوههائى كه ميخند، زمينى كه گسترده شده، آسمان در آن روز شكافته شود و آنها در آن روز سستند و دگرگون شوند گويا آنها گلگونند مانند روغن زيت و كوهها ميباشند مانند سراب پراكنده بعد از آنكه خاموش و سخت بودند، دميده مى‏شود در صور پس وحشت ميكنند آسمانيان و زمينيان مگر آن را كه خدا خواهد، پس چگونه خواهد بود حال كسى كه نافرمانى خدا را با گوش، چشم زبان، پا و دست، شرمگاه و شكم كرده اگر خدا او را نيامرزد و رحمتش نكند در اين روز زيرا كه او فراوان مى‏گردد بسوى ديگرى بسوى آتشى كه گودى آن دور است، گرميش سخت، آشاميدنيش چرك، عذابش تازه، گرزهايش آهنين؛ عذابش كم نميشود، ساكنش نمى‏ميرد، خانه‏اى كه در آن رحمت نيست، خواندن اهلش را كسى نمى‏شنود.پ و بدانيد اى بندگان خدا با همه‏ى اينها رحمت خدا رحمتى است كه مانع‏

 

نمى‏شود بندگان را بهشتى كه پهنايش مانند پهناى آسمان و زمين است كه بر پرهيزكاران وعده داده شده نمى‏باشد با آن بهشت شرى ابدا، لذتهايش خسته نميكند، جمعيتهايش پراكندگى ندارد، ساكنانش همسايگان رحمانند، در برابرشان غلامان يا صحيفه‏هاى از طلا در آن بهشت است ميوه و گلها.پ بعد بدان اى محمّد بن ابى بكر! همانا ترا سردار سپاهم قرار دادم در پيش خودم بر مردم مصر، پس هر گاه زمام امر مردم را بدست تو سپردم پس تو سزاوارى كه از اين زمامدارى بر خود بترسى و از آن بر دينت بر حذر باشى پس اگر تو ميتوانى كارى كن كه پروردگارت را براى خوشنودى هيچ كس خشمگين نكنى انجام ده پس همانا براى خداى عز و جل خليفه‏ايست از غير خودش و نيست در چيزى سواى جانشينى كه سخت ميگيرد بر ستمگر و بر ستمگر سخت بگير، براى مردمان خوب نرم باش و آنان را بخود نزديك كن، آنان را نزديكان خود قرار ده، نگاه بسوى نمازت كن چگونه انجام مى‏دهى زيرا كه تو پيشواى مردمت هستى كه آن را تمام كنى و سبك نشمارى و نيست امام كسى كه نماز بگذارد بگروهى در نمازشان نقصان باشد مگر اينكه نقصانش بگردن او باشد و از نماز ايشان چيزى كاسته نمى‏شود و تمام كند و نگهدارد در آن نماز براى تو مانند اجر ايشانست و از پاداش ايشان چيزى كاسته نشود، نگاه كن بسوى وضو زيرا كه وسيله‏ى تمامى نماز است در وضو سه مرتبه مضمضه و سه مرتبه آب در بينى ميكنى، صورتت را بشوى بعد دست راست بعد دست چپ بعد سر و دو پا را مسح بكش زيرا كه من رسول خدا را ديدم چنين وضو ميگرفت، بدان كه وضو گرفتن نصف ايمان است بعد مواظب هنگام نماز باش نماز را در وقتش بخوان، شتاب بنماز پيش از نماز براى آسودگى مكن، نماز را بواسطه‏ى كارى بتأخير مينداز،پ زيرا كه مردى از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم پرسيد از وقتهاى نماز. سپس رسول خدا فرمود: جبرئيل مرا هنگام نماز آمد هنگام زوال خورشيد كه بر

 

گونه‏ى راست بود بعد وقت نماز عصر مرا آمد كه بود سايه‏ى هر چيزى باندازه همان چيز بعد نماز مغرب خواند هنگامى كه خورشيد غروب كرد بعد نماز عشاء آخر را خواند هنگامى كه سرخى بر طرف شد بعد نماز صبح را خواند هنگامى كه تاريك و روشن شد و ستارگان پراكنده بودند پس در اين وقتها نماز را بخوان و ملازم با سنت معروف باش و راه روشن، بعد بركوع و سجودت توجه كن زيرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم نماز مردم را تمام ميكرد و كردار نمازشان را سبك انجام مى‏داد.پ بدان كه هر چيز از كردار تو پيرو نماز تو است، پس هر كس نماز را ضايع كند عمل غير نماز را ضايعتر كند، ميخواهم از خدائى كه مى‏بيند و ديده نمى‏شود و او در ديدگاه بلندى است كه ما و شما را از كسانى قرار دهد كه دوست مى‏دارد و خوشنود مى‏شود، تا ما و شما را بى‏نياز كند بر سپاسگزارى و يادآوريش، نيكو پرستش كردن و ادا كردن حقش را و بر هر چيزى كه انتخاب كرده براى مادر دين و دنيا و آخرت‏مان.پ شما اى مردمان مصر بايد كردارتان گفتارتان را تصديق كند، ظاهرتان را باطنتان، زبانهايتان مخالف دلهايتان نباشد، بدانيد كه پيشواى هدايت‏كننده و پيشواى پست‏كننده يكسان نباشند، جانشين پيامبر و دشمنش يكسان نيستند، من بر شما نمى‏ترسم مؤمن باشيد يا مشرك اما مؤمن را خدا بوسيله‏ى ايمانش جلوگيرى كند، اما مشرك را خدا جلوگيرى كند از شما بواسطه‏ى شركش، ولى من بر شما بيم منافق را دارم ميگويد آنچه شما مى‏شناسيد و انجام مى‏دهد آن را كه انكار ميكنيد.پ اى محمّد بن ابى بكر! بدان كه بهترين پاكدامنى پارسائى در دين خداست و عمل كردن بطاعت او، من ترا در نهان و آشكارا بپرهيزكارى سفارش مى‏كنم در هر حالى از حالات كه مى‏باشى، دنيا سراى آزمايش، سراى نابودى است، آخرت‏

 

سراى پاداش سراى جاويدانست، عمل كن براى آنچه كه جاويدانست. و بر گرد از آنچه نابود ميكند و بهره‏ى خويش را از دنيا فراموش مكن.پ ترا بهفت چيز سفارش ميكنم كه جامع خصال اسلام است از خدا بترس و از مردم مهراس در راه خدا، بهترين گفتار آنست كه كردار تصديقش كند، در يك كار دو جور حكم مختلف مكن كه كارت اختلاف پيدا ميكند و از حق انحراف پيدا ميكنى، براى تمام رعيت خود دوست بدار آن را كه براى خود و خاندانت دوست مى‏دارى، ناخوش دار براى آنان آنچه را كه براى خود و خاندانت خوش ندارى زيرا كه اين عمل سزاوارتر است براى زمامدار و اصلاح كن رعيت را، در سختى‏ها بسوى حق فرو رويد، براى خدا از نكوهش نكوهش‏كننده مترس، اندرز ده مرد را هر گاه با تو مشورت كند، نفست را سرمشق قرار ده براى مسلمانان دور يا نزديك باشند، خداوند دوستى ما را در دين قرار داده، ما و شما را زينت قرار دهد براى پرهيزكاران بجاتر است براى شما طاعت شما تا اينكه قرار دهد ما و شما را بآن عمل برادر بر تختهاى روبروى يك ديگر.پ مردمان مصر نيكو پشتيبانى كنيد محمّد امير خود را، بر فرمانش ثابت باشيد كه وارد مى‏شود حوض پيامبرتان را ما و شما را خدا يارى كند بر آنچه كه رضايش در آنست و سلام و رحمت خدا بر شما باد، همين روايت بجز چند جمله از شيخ الطائفه روايت شده.پ 12- امالى صدوق: از حضرت ابى جعفر عليه السلام روايت شده كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام در كوفه بود هر گاه نماز عشاء آخر را مى‏خواند، سه مرتبه مردم را صدا ميزد تا اينكه مردمان مسجد ميشنيدند، اى مردم مهيا باشيد خدا شما را رحمت كند در ميان شما صدا زده شده بكوچ كردن پس بلند پروازى بر دنيا چيست بعد از ندا كردن در آن دنيا بكوچ نمودن، مهيا شويد خداى شما را بيامرزد، جابجا شويد با بهترين چيزى كه پيش شماست از توشه و آن توشه پرهيزكاريست، بدانيد كه راه شما بسوى قيامت است، گذرگاه شما صراط است، بيم بزرگ در پيش شما

 

است، بر سر راه‏تان گردنه‏هاى غير قابل عبور است، منزلهاى هولناك و بيمناك است كه براى شما ناچار از گذشتن بر آنهاست، ايستادن بآنها، اما بواسطه رحمت از طرف خدا پس نجات از هول و بزرگى خطر آنهاست، ديدگاه‏هاى ترسناك، سختى آزمايش‏كننده و يا بنابودى است كه بعدش جبرانى نيست.پ 13- امالى صدوق: از امام صادق جعفر بن محمّد از پدرش از جدش از پدرانش عليهم السلام روايت شده كه حضرت امير المؤمنين فرمود: بخدا سوگند دنياى شما در پيش من نيست مگر مانند مسافرى كه بر آبشخور راه است برميگردند هنگامى كه جلودارشان فرياد كشد كوچ كنند، و نيست براى لذت دنيا در چشم من مگر مانند آب گرمى كه مى‏چشد كه چرك است و تلخى باو مى‏چشاند كه زهر افعى‏ها است او را اندك اندك مى‏چشانند، گردنبندهائى از آتش كمند مى‏شود در گردنش و همانا آنقدر جامه‏ام را وصله زده‏ام كه از وصله زننده‏اش شرم دارم، وصله زننده بمن گفت دور افكن جامه را مانند دور انداختن خشمگين راضى نمى‏شود كه آن را وصله زند سپس بر او گفتم از من فراموش كن.

         فعند الصباح يعمد القوم السرى             و تنجلى عنى علالات الكرى «1»

پ و من اگر بخواهم مى‏پوشم جامه‏ى فوق العاده ديباى رنگين شما را، و مى‏خورم مغز اين گندم را با سينه‏هاى مرغ شما، مى‏نوشم آب زلال بزلالى شيشه‏هاى شما ولى من تصديق ميكنم خداى عز و جل را هنگامى كه ميفرمايد:

مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيها لا يُبْخَسُونَ،  أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ «2»پ پس چگونه توانائى شكيبائى دارم بر آتشى كه اگر شعله‏اى از آن آتش‏

 

بر زمين افتد تمام گياهانش را مى‏سوزاند و اگر جلوگيرى شود نفس باندك هر آينه بنالد و شعله كشد آتش در همان اندك و هر كجا است خيرى براى على عليه السلام در پيشگاه صاحب عرش نزديك مى‏شود؟ يا در آتشى باشد پست‏كننده و دوركننده كه بر او خشم شده بجرمش تكذيب‏كننده است، بخدا سوگند اگر بر روى خارهاى سر تيز بيدار بخوابم و در زير من جامه‏هاى ژنده بر روى خاك‏هايش كشيده باشد يا در غلهايم كشيده شوم دوستتر است بسوى من از اينكه در قيامت محمّد را خائن ديدار كنم در حق يتيمى كه او را (بفلسى) ستم كرده باشم از روى عمد، و ستم نكنم يتيم و غير يتيم را براى نفسى كه شتاب ميكند بسوى كهنگى برگشت اوست، بدرازى ميكشد در طبقات زمين جا گرفتنش و اگر زندگى كند شتاب ميكند بسوى صاحب عرش فرودش.پ گروه شيعيان من بترسيد كه دنيا شما را بدندانش بگزد بسرعت ميبرد از شما نفسى را پس از نفسى مانند گرگهايش، اين است شتران كوچ كردن كه براى سوارانشان خوابيده شده‏اند، آگاه باشيد سخن داراى غمهاست پس گوينده شما نگويد كه سخن على تناقض دارد زيرا كه سخن عارض مى‏شود، رسيده است مرا كه مردى از اهل مدائن پيروى كرده است بعد از ايمان كفر خويش را، و پوشيده است از لباسى كه بزرگش يافته، و عطر مالى كرده اين بوى خوش را چهره‏اش را و بخور داده است بعود هندى روز و شبش را و حالى كه در اطرافش باغهاى گل است كه شنيده مى‏شود بوى سيبش، گسترده شده براى او فرشهاى رومى بر فراز تختهايش، بدبختى بر او باد بعد از آنكه نزديك به هفتاد سال از عمر رسيد و پيرى او را فرا گرفت و از پيرى چهار دست و پائى بر زمينش راه ميرود و صاحب يتيمان شد آسيب ديد از زيانش پس يارى نمى‏دهد ايشان را بزيادى غذاهاى تلخ، اگر خدا بمن قدرت دهد او را مانند گندم درو كنم، حد مرتد بر او جارى نمايم، او را پس از حد هشتاد تازيانه زنم، روزنه‏هاى نادانيش را محكم كنم نابود بر او باد آيا موئى نيست؟ پشمى نيست؟ كركى نيست؟ آيا نان خشكى‏

 

كه افطار شب قرار دهد نيست؟ عبرتى بر ناتوانى در تاريكى شب كه به نشيب ميرود نيست، اگر مؤمنى بود برايش حجتى ترتيب ميدادم هنگامى كه ضايع كرد آنچه را كه مالك نمى‏شد. بخدا سوگند برادرم عقيل را ديدم كه التماس مى‏كرد كه از گندم شما يك پيمانه باو بدهم و تكرار ميكرد مرا كه يكدهم پيمانه از جو شما كه ميخورانيد گرسنگان را بدهم نزديك بود روز سوم شكمش از گرسنگى درد بگيرد و قدرت نداشت، فرزندانش را ديدم كه رنگهايشان از گرسنگى پريده، گويا چهره‏هايشان درهم شده، چون سخنش را برگرداند و تكرار نمود گوشم را بسويش فرا دادم او را فريب داد و گمان كرد مرا كه دينم را واميگذارم پيروى مى‏كنم آنچه كه او را خوشنود ميكند، سپس آهنى داغ كردم كه زجر مى‏داد زيرا كه نيروى نزديك شدن و صبر كردن نداشت، بعد آهن را بر بدنش نزديك نمودم پس از دردش فرياد كشيد مانند فرياد دردمند از ناتوانيش داد ميزد، نزديك بود كه از نادانى مرا فحش دهد و بجهت سوزاندن در آتشى كه كوبنده‏تر است او را از نيستى آن، سپس گفتم زنان بچه مرده برايت گريه‏كننداى عقيل، ناله ميكنى از آهنى را كه انسانى داغ كرده براى بازى، مرا ميكشى بسوى آتشى كه برافروخته جبارش از خشمش، از آتش اذيت ناله ميكشى ولى من از آتش جهنم ناله نكنم بخدا اگر مكافات از امتها برداشته ميشد، و امت در خوابگاهايشان پوسيده و كهنه واگذارده ميشدند همانا من شرم ميكردم از خشم نويسنده‏اى كه بر ملا ميكرد رسوائيهاى از گناهان را كه رونويس شده.پ پس شكيبائى باد بر دنيائى كه بلاهايش ميگذرد، لذتهايش به رنجهايش كنده مى‏شود، چقدر فرق ميان نفسى كه در خيمه‏هايش در نعمت است و ميان گنه‏كارى كه در دوزخ فرياد ميكشد از اين تعجب مكن عجيب‏تر اين است كه مهمانى در زد، بسته‏ى پيچيده‏اى آورده كه در آن معجونى بود سپس باو گفتم صدقه است؟ نذر است؟ يا زكاة و تمام اينها بر ما اهل بيت حرام است بجاى‏

 

همه اينها خدا بما خمس ذى القربى را در كتاب و سنت عوض داده سپس بمن گفت نه اين است و نه آن بلكه ارمغان است سپس باو گفتم زنان بچه مرده برايت گريه كنند از دين خدا آمده‏اى مرا فريب دهى بوسيله‏ى معجونى كه آن را بقند آميخته كرده‏ايد و بوسيله درهم آميخته‏شده‏ى زردى كه بخرمايتان مخلوط كرده‏ايد و براى من آورده‏ايد، ديوانه‏اى جن زده‏اى، هذيان ميگوئى؟

مگر نيست كه نفسها از اندازه‏ى وزن خردلى پرسيده ميشوند؟ پس چه ميگوئى در باره اين معجون كه آن را فرو برم، بخدا سوگند اگر هفت اقليم و آنچه كه در زير فلكهاست و ساكنانش بنده‏ى من شوند و همه اقراركننده باشند كه ملك منند بر اينكه من نافرمانى خدا را در باره‏ى يك مورچه كنم و از او پوست جوى را كه ميخورد بگيرم نمى‏پذيرم و اراده‏ى چنين كارى را نمى‏كنم.پ و همانا دنياى شما در پيش من پست‏تر است از برگى كه در دهن ملخى است و ميخورد، و ناچيزتر است در پيش من از گوشت استخوان خوكى كه جذامى آن را قى كند و تلختر است بر دل من از حنظلى كه مريض آنها را مى‏جود و بو ميكند پس چطور رو آورم در پيچيده‏اى كه بسته‏ايست پيچيده و معجونى كه گويا آميخته بآب دهن و قى مارى شده. بار الها همانا من فرار ميكنم از آن مانند فرار زيرك از زرنگ «او مرا ستاره پندارد و خودش را ماه مى‏نماياند» «1» آيا جلوگيرى كنم از كركى كه از شترش افتاده و شترى آن را خورده در خوابگاهش آيا راه رفتن عقربها از سوراخشان آگاهتر است؟ يا جنگجويانى كه در جنگ در خوابگاه من پيوستگى دارند پس واگذاريد مرا اكتفا كنم از دنياى شما به نمك و نانهاى خودم پس به پرهيزكارى خدا اميد خلاصى دارم، على را با نعمتهائى كه نابود مى‏شود چكار و با لذتى كه گناهان آن را مى‏تراشد چكار، زود است ديدار كنم و حال اينكه شيعيان من پروردگار ما با ديدگان بيدار و شكمهاى گرسنه «و ليمحص اللَّه‏

 

الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِينَ» «1» و پناه مى‏برم بخدا از گناهان و درود بر محمّد و خاندانش.پ 14- تفسير قمى: حضرت امير المؤمنين عليه السلام در روزى كه دنبال جنازه‏اى ميرفت سپس صداى مردى را شنيد كه مى‏خنديد فرمود: گويا مرگ در دنيا بر غير ما نوشته شده، گويا حق در دنيا بر غير ما واجب شده، گويا آن كس را كه ما ميشنويم از مردگان است مسافريست كه طولى نميكشد بسوى ما بر ميگردد بدنهاشان را سرازير قبر و ارثهايشان را ميخوريم، گويا ما پس از آنان جاويدانيم فراموش كرديم هر پندى را، افكنده شديم بهر نابوديى، اى مردم خوشا بحال كسى كه از عيب مردم بعيب خودش سرگرم گردد و فروتنى كند بدون كمبودهاى، با فقيهان هم‏نشينى كند، آميزش كند فقيران و مردمان پست را، مالى را كه گرد آورده در غير معصيت انفاق كند، اى مردم خوشا بحال كسى كه نفسش را خوار كند. كسبش را پاك، سرشتش را شايسته، خويش را نيك، زيادى مالش را انفاق نمايد، زيادى سخنش را نگاهدارد، از مردم بديش را برگرداند، سنت را گسترش دهد بسوى بدعت تجاوز نكند، اى مردم خوشا بحال كسى كه از خانه‏اش بيرون نيايد، و بخورد لقمه نان خودش را، بر گناهش گريه كند، از نفس خود در رنج باشد و مردم از او در آسايش.پ 15- خصال: از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت شده كه فرمود:

هر گاه فقيهان و حكيمان گروهى با گروه ديگر مكاتبه ميكردند سه چيز مى‏نوشتند كه با آن سه چهارمى نبود: 1- هر كس آخرت همتش باشد بس كند همتش را از دنيا. 2- هر كس نهانش را شايسته گرداند خدا آشكارش را شايسته كند. 3- هر كس اصلاح كند آنچه را كه ميان او و خداست خدا هم اصلاح كند آنچه را كه ميان او و مردم است.

 

پ‏16- خصال: از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السلام روايت شده كه حضرت امير المؤمنين فرمود: در وصيتش به پسرش محمّد حنفيه، بپرهيز از خودنمائى، بدخوئى، كم صبرى، زيرا كه راست نمى‏شود براى تو بر اين سه خصلت همراهى، ثابت نمى‏شود براى تو بر آنها رفيقى، نفست را مجبور بدوستى كن ببخش بدوستت مال و جانت را، براى يارانت حمايتت را و محضرت را، براى همگان خوشروئى و دوستيت را، براى دشمنت عدالت و انصافت را، دريغ دار دين و آبرويت را از همه كس زيرا كه آن سلامت‏تر است براى دين و دنيايت.پ 17- امالى طوسى: از اصبغ بن نباته روايت شده كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام روزى سخنرانى كرد.

سپس خدا را ستايش كرد و او را ثنا گفت و درود بر پيامبر فرستاد فرمود:

اى مردم! سخن مرا بشنويد و بگوش گيريد كلام مرا همانا خودبينى از گردن- كشى است و بزرگ منشى از تكبر است، همانا شيطان دشمن آماده‏اى است و حاضر كه شما را وعده‏ى باطل مى‏دهد، آگاه باش كه مسلمان برادر مسلمان است پس ريشخند مكنيد و خوار منمائيد.پ زيرا كه قانونهاى دينى يكى است و راههايش قصد مى‏شود هر كس آن راه‏ها را بگيرد مى‏پيوندد و هر كس واگذارد آن را از دين بيرون شده، هر كس از دين بيرون شود نابود گردد، مسلمان خائن نيست هر گاه او را امين قرار دهند، خلاف وعده نميكند، سخن بدروغ نميگويد، ما خاندان رحمتيم و سخن ما حق است، كار ما عدالت، از ماست خاتم پيامبران، در ماست پيشروى اسلام، ما امينان كتاب خدائيم، شما را بخدا و رسولش دعوت ميكنيم و بسوى جنگيدن دشمنان خدا و محكمى امر او جستن خوشنودى او بپا داشتن نماز، دادن زكاة، حج خانه، روزه‏ى ماه رمضان، تقسيم غنيمت را باهلش.پ آگاه باشيد كه شگفت آورترين شگفتيها اين است كه معويه پسر

 

ابى سفيان اموى و عمرو بن عاص سهمى بگمان خودشان مردم را تحريص بدين مى‏كنند و بخدا سوگند كه من رسول خدا را مخالفت نكردم، هرگز نافرمانيش را نكردم و با جانم در جاهائى كه عقب گرد مى‏كنند در آنجاها قهرمانان و در آنجاها كه بدنها بلرزه در مى‏آيد به نيروئى خدا داده او را نگه دارم، مر او را سپاس و پيامبر در گذشت و سرش در دامن من بود، متصدى غسلش من بودم بدست خودم او را غسل دادم و فرشتگان مقرب او را با من حركت مى‏دادند و بخدا سوگند امتى پس از پيامبرشان اختلاف نكردند مگر اينكه باطل بر حق آشكار شد مگر چيزى را كه خدا بخواهد، سپس عمار ياسر بلند شد عرض كرد: اما امير المؤمنين شما را آگاهاند كه امت با او راست نمى‏شود سپس مردم پراكنده شدند و ديدگانشان نافذ بود.پ 18- تفسير قمى: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: كافيست ستمگر را فردا گزيدن دو دستش، كوچ كردن نزديك است براى دوستان پشيمانيست مگر پرهيزكاران.پ 19- قرب الاسناد: على عليه السلام فرمود هيچ گاه خانه‏اى پر از خوبى نميشود مگر اينكه بزودى پر شود تغيير آن (بر عكس شود) و پر نمى‏شود خانه‏اى هيچ گاه از بدى مگر اينكه پر شود از خوبى.پ 20- قرب الاسناد: از امام صادق عليه السلام از پدرش روايت شده كه همانا على عليه السلام بمردى فرمود: كه او را وصيت مى‏كرد: بگير از من پنج چيز را:

اميدوار نباشد هيچ كس از شما مگر پروردگارش را، نترسد مگر گناهش را، شرم نكند از آموختن چيزى را كه نمى‏داند، حيا نكند هر گاه چيزى را كه نمى‏داند از او بپرسند از اينكه بگويد نمى‏دانم، بدانيد كه صبر از ايمان مانند سر است از بدن.پ 21- امالى طوسى: از امام باقر عليه السلام روايت شده كه امير المؤمنين فرمود: بهترين چيزى كه چنگ زنندگان بآن چنگ ميزنند ايمان بخدا و

 

رسولش است، جنگيدن در راه خدا، كلمه‏ى «1» اخلاص زيرا كه آن سرشتى است، بپا داشتن نماز زيرا كه آن دين است، زكاة دادن زيرا كه از واجبات خداست، روزه گرفتن ماه رمضان زيرا كه روزه سپر از عذاب خداست، حج خانه‏ى خدا زيرا كه ميقات دين باطل‏كننده‏ى گناه است، پيوند خويشاوندى زيرا كه زيادكننده‏ى ثروت است و تأخير اندازنده‏ى مرگ، صدقه‏ى پنهانى زيرا كه گناه را مى‏برد، خشم پروردگار را خاموش ميكند، انجام دادن كارهاى خوب زيرا كه آنها مرگ بد را دفع مى‏كند و از بزمين خوردنهاى ننگين شما را نگهدارد.پ همانا راست بگوئيد كه خدا با راست‏گويانست، از دروغ دورى كنيد زيرا كه دروغ دوركننده‏ى ايمانست، آگاه باشيد كه راستگو بر گذرگاه نجات و كرامت است، آگاه باشيد كه همانا دروغگوينده بر گذرگاه نابودى و هلاكت است.پ آگاه باشيد و خوبى را بگوئيد تا بآن شناخته شويد و بآن عمل كنيد تا از اهل آن باشيد، امانت را رد كنيد بسوى كسى كه شما را امين دانسته، پيوند كنيد هر كس را كه از شما گسسته، عبادت كنيد بخوبى بر كسى كه برايتان بدى كرده.پ 22- خصال: نوف روايت كرده كه وقتى با امير المؤمنين عليه السلام شب زنده- دارى مى‏كردم حضرت تمام شب را نماز خواند، ساعت بساعت بيرون مى‏آمد و به آسمان نگاه ميكرد قرآن مى‏خواند.پ نوف گفت بمن گذشت بعد از پاسى از شب سپس فرمود: اى نوف خوابى يا بيدار؟ عرضكردم بيدارم ترا با چشمم نگاه مى‏كنم اى امير المؤمنين فرمود: اى نوف خوشا بحال بى‏رغبتان در دنيا و طالبان آخرت، ايشانند

 

كسانى كه زمين را بساط قرار دادند، خاك آن را فرش و آبش را گوارا، قرآن را روپوش دعا را شعار، بريدند از دنيا بريدنى بروش عيسى بن مريم.پ خداى عز و جل وحى بسوى عيسى بن مريم فرستاد كه بجمعيت بنى اسرائيل بگو داخل خانه‏اى از خانه‏هاى من مشويد مگر با دلهاى پاك و ديده‏هاى ترسان و دستهاى پاك، بايشان بگو بدانيد كه من دعايتان را مستجاب نميكنم و از هيچ كس از آفريدگانم كه بر او حقى از ديگران باشد، اى نوف بپرهيز از اينكه باج بگير يا شاعر يا پاسبان يا قيم كارى يا معاون رئيسى باشى يا صاحب عود و طنبور يا طبل زيرا كه پيامبر خدا فرمود:پ داود عليه السلام شبى بيرون آمد و نگاه بآسمان كرد فرمود: همانا ساعتى است كه در اين ساعت دعا رد نمى‏شود مگر دعاى قيم كار، باجبگير، شاعر، پاسبان معاون رئيس، صاحب طنبور و طبل.پ 23- خصال: عامر شعبى روايت كرده كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام ناگهانى به نه كلمه سخن گفت پس چشمه‏هاى بلاغت را آرايش داد، بى‏مانند كرد گوهرهاى حكمت را، و جدا شدند تمام مردم از اينكه يك كلمه بتوانند به آنها بپيوندند، سه كلمه‏ى از آنها در نيايش است، سه تاى آنها در حكمت و سه تاى از آنها در ادب، اما آنها كه در نيايش است فرمود: خدايا بس است مرا عزت اينكه براى تو بنده‏ام، بس است فخر مرا كه پروردگارم تو باشى، تو آنچنانى كه من دوست دارم پس قرار ده مرا چنان كه دوست دارى، اما سخنانى كه در حكمت است فرمود: ارزش هر مردى همانست كه او را نيكو دارد، نابود نمى- شود مرديكه ارزش خويش را بداند، مرد پنهان بود بزير زبان، سخنانى كه در ادب است فرمود: احسان كن بر هر كس كه مى‏خواهى كه اميرش باشى، نياز پيدا كن بهر كس كه خواهى تا اسيرش باشى، بى‏نيازى بجواز هر كسى كه خواهى تا مانندش باشى.پ 24- خصال: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: ده طايفه‏اند كه خود و ديگران را

 

بآشوب افكنند صاحب دانش اندك بزحمت مى‏اندازد كه مردم را فراوان بياموزد مردم بردبارى كه صاحب علم بسيار است ولى زيرك نيست، كسى كه ميجويد مالى را كه بيابد ولى براى او سزاوار نيست، تا كوشش‏كننده در پيش كسى كه خونسرد است و علمى هم ندارد، دانشمندى كه اراده‏كننده‏ى اصلاح نيست، اراده كنندى اصلاح كه دانش ندارد، دانشمندى كه دنيا را دوست دارد، رحم‏كننده‏ى بمردم كه بخل ميورزد از مالش، و دانش آموزى كه جدال ميكند در علم كسى را كه از او داناتر است هر گاه آموزشش دهد از او نپذيرد.پ 25- خصال: اصبغ بن نباته از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت كند كه مى‏فرمود: راستگوئى امانت است، دروغ خيانت، ادب رياست است، دورانديشى زرنگى، اسراف زيانست، ميانه روى دارائى، آز جايگاه بى‏نوائى، پستى كوچك‏كننده بخشش نزديك‏كردن، لئامت دوركننده، نرمى آرامش، ناتوانى پستى است، هوا رغبت است، وفا سنجيدنيست، خودبينى نابوديست، شكيبائى پايندگى است.پ 26- عيون اخبار الرضا: امير المؤمنين كه درود و سلام خدا بر او باد فرمود: چه بسا بيخبرى كه جامه‏اى مى‏بافد تا بپوشد، جز اين نيست كه آن جامه كفن او است، و خانه‏اى مى‏سازد تا در آن جايگزين شود جز اين نيست كه آن خانه جايگاه گورش گردد.پ 27- امالى طوسى: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: كه دانش بهره‏ايست گرامى ادبها آرايشهاى نيكوست، انديشه آئينه‏ايست صاف، پوزش طلبيدن بيم دهنده‏ى اندرز دهنده، بس است ترا براى خودت تربيت، آنچه كه را براى خود خوش ندارى براى ديگرى واگذارى.پ 28- امالى طوسى: ابى حمزه سعدى از پدرش روايت كند كه امير المؤمنين على بن ابى طالب به پسرش حسن بن على عليه السلام سفارش كرد در وصيتش فرمود:

پسر عزيزم بى‏نوائى بدتر از نادانى نيست، نادارائيى سخت‏تر از نداشتن خرد

 

نيست، تنهائى بيمناكتر از خودبينى نيست، حسبى مانند خوى نيك نباشد، پارسائيى مانند خوددارى از محرمات خدا نيست، پرستشى مانند انديشه كردن در كار خداى عز و جل نيست، پسرم دوستى مانند عقل نباشد، بردبارى وزير خرد است، مدارا پدر اوست، شكيبائى بهترين سپاهش باشد، پسرم ناچار است از براى خردمند كه در شأن خودش نگاه كند و بايد زبانش را نگهدارد و بايد مردم زمانش را بشناسد، پسرم تهى‏دستى بلاست سخت‏تر از اين بيمارى جسم است، سخت‏تر از اين بيمارى دل، از نعمتهاى خداست مال بسيار و بهتر از اين طاقت داشتن بدن است، بهتر از اين پرهيزكارى دل.پ پسرم براى مؤمن سه ساعت است: ساعتى كه در آن نيايش پروردگارش را كند، ساعتى كه در آن حساب نفسش را كشد، ساعتى كه در آن خلوت كند ميان خويش و نفسش و لذت آن در چيزى كه حلال و نيكوست، چاره‏اى براى مؤمن نيست از اينكه براى سه چيز بيرون آيد: 1- اصلاح زندگى 2- قدمى براى قيامت بردارد. 3- لذتى از غير حرام بدست آورد.پ 29- امالى طوسى: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: همانا مؤمن بامداد نكند مگر اينكه بيمناك باشد گرچه نيكوكار باشد، وارد شب نمى‏شود مگر بيمناك گرچه نيكو كردار باشد زيرا كه او در ميان دو كار قرار گرفته: 1- وقتى كه گذشته نمى‏داند خدا با او چه ميكند. 2- مرگى كه نزديك شده نمى‏داند باو چه ميرسد از نابودى، آگاه باشيد خوب بگوئيد تا بدان شناخته شويد، به نيكى كردار كنيد تا از خوبان باشيد، پيوند خويشاوندى كنيد اگر چه از شما بگسلند، برگرديد بسوى كسى كه شما را جدا كرده، امانت را به آنكه شما را امين قرار داده برگردانيد، به پيمانى كه بسته‏ايد وفا كنيد، هر گاه قضاوت كرديد عدالت كنيد.پ 30- امالى طوسى: روايت شده كه شب ماهتابى امير المؤمنين عليه السلام از

 

مسجد بيرون شد سپس قصد صحرا كرد گروهى به آن حضرت پيوستند ولى پشت سرش ايستادند حضرت بآنان نگاه كرد و فرمود كيستيد شما؟پ عرضكردند: شيعه‏ى توايم اى امير المؤمنين حضرت يك چشمى بچهره‏ى آنها انداخت بعد فرمود: چرا در شما چهره شيعه نمى‏بينم؟! عرضكردند:

چهره‏ى شيعه چيست؟ اى امير المؤمنين. فرمود صورتهايشان زرد از بيدارى، ديدگانشان از گريه تار، پشتهايشان از ايستادن برآمده، شكمها از روزه خالى لبها از دعا خشك، بر ايشانست رنگ خاشعان و فرمود كه مرگ جوينده و جسته شده است كه او را مقيم ناتوان نميكند و از كسى كه بترسد فوت نمى‏شود، پيش رويد و خوددارى مكنيد زيرا كه فرارى از مرگ نيست همانا شما اگر كشته نشويد مى‏ميريد به آن خدائى كه جان على در دست اوست هر آينه يك هزار ضربت شمشير بر سر آسانتر است از مردن در بستر.پ 31- امالى: از كلام آن حضرت است كه فرمود: اى مردم بامداد كرديد هدفهائيد فرو رود در شما تير مرگ، مالهايتان غارت مصيبت‏هاست، غذائى در دنيا نخورديد كه براى شما در آن گلوگيرى نبود، و ننوشيد از نوشيدنى دنيا كه در آن گلوگيريهاست و خدا را گواه مى‏گيرم به نعمتى از دنيا نمى‏رسيد كه به آن خوشنود مى‏شويد مگر اينكه بجدائى از آن ناراحت شويد.

اى مردم ما و شما براى بجا بودن آفريده شديم نه براى نابودى ولى شما از خانه‏اى جابجا مى‏شويد پس توشه برگيريد براى آنچه كه بسويش مى‏رويد و در آن جاويدانيد.پ 32- امالى طوسى: صعصعة بن صوحان گفت در مرض امير المؤمنين بعيادت من آمد بعد فرمود انديشه كن عيادت مرا بر فاميلت فخر قرار مده، هر گاه مردمت را بر كارى ديدى از آن كار بيرون مشو زيرا كه براى مردى بى‏نيازى از فاميل نيست هر گاه تنها از آنها جدا شد همه آنها از او جدا ميشوند هر گاه‏

 

فاميلت را در نيكى ديدى آنان را بر آن نيكى همكارى كن، هر گاه آنان را در بدى ديدى خوارشان منما بايد همكارى شما بفرمانبردارى خدا باشد زيرا كه شما هميشه بخيريد مادامى كه همكارى بر طاعت خداى تعالى كنيد و از نافرمانيش جلوگيرى نمائيد.پ 33- امالى طوسى: على بن ابى طالب عليه السلام فرمود: همانا دنيا خانه‏ى رنج و نابوديست، سراى دگرگونى و پند است از جمله‏ى نابودى دنيا اين است كه روزگار تيرش را در كمان گذارد زهش را بالا برد بزنده مرگ ميرساند، به تندرست بيمارى و از رنج دنياست كه مرد چيزى را كه گرد آورده نميخورد، خانه‏اى سازد كه جايگزين نشود، از پند دنياست كه مى‏بينى خوشحالى رحم شده رحم‏شده‏اى خوشحال فرقى ميانشان نيست مگر نعمتى زوال آمده يا سختى فرود آمده، از دگرگونى دنياست كه مرد آرزويش بر او نزديك شود در نزد آرزو مرگ او را دريابد على عليه السلام فرمود: چهار چيز بسود مرد است نه بر زيانش ايمان و سپاسگزارى، خداوند تعالى ميفرمايد: ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ» «1» و طلب آمرزش نمودن زيرا كه خداوند فرموده: وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ «2» و دعا كردن زيرا كه خداى تعالى فرموده: قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ «3»پ 34- امالى طوسى: از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت شده كه چهار

 

چيز را خدا فرو فرستاده تصديق مرا بآنها در كتابش من گفتم مرد پنهان بود بزير زبان پس هر گاه سخن گفت آشكار شود، خداوند متعال آيه‏اى نازل كرد: وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ يعنى بشناسى آنان را در روش گفتار- سوره محمّد آيه 30.

من گفتم هر كس چيزى را ندانست آن را دشمن دارد پس خدا فرو فرستاده بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ يعنى بلكه تكذيب كردند آنچه را كه احاطه نكردند بدانستنش و هنوز ايشان را تأويلش نيامده- سوره يونس آيه 39.

من گفتم ارزش هر مردى همانست كه او را نيكو نموده، سپس خدا فرو فرستاده در داستان طالوت: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» «1» گفتم كشتن كمتر ميكند كشتن را پس خدا فرو فرستاد: وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ «2».پ 35- امالى طوسى: خليل بن احمد ميگويد واداركننده‏ترين سخن بر جستن دانش سخن على بن ابى طالب عليه السلام است كه فرمود: ارزش هر مردى همانست كه او را نيكو ميكند.پ 36- امالى طوسى: از امير المؤمنين عليه السلام روايت شده كه حج خانه‏تان را وامگذاريد خانه‏ى خدا از شما خالى نشود مادامى كه زنده‏ايد زيرا شما اگر واگذارديد مهلت داده نميشويد، همانا كمتر چيزى كه بزائر خانه‏ى خدا برگردد اين است كه گناهان پيشين او آمرزيده شود، شما را سفارش بنماز و نگهدارى آن ميكنم زيرا كه نماز بهترين عمل است نماز ستون دين شماست.پ سفارش ميكنم بزكاة زيرا كه من شنيدم پيامبر شما ميفرمود: زكاة پل اسلام است هر كس ادا كرد از پل بگذرد و هر كس نداد در آن گذرگاه زندانى شود زكاة خشم پروردگار را خاموش كند، بر شما باد بروزه گرفتن ماه رمضان‏

 

زيرا كه روزه رمضان سپريست نگهدارنده‏ى از آتش، فقيران مسلمانان را در زندگيتان شريك نمائيد، سفارش ميكنم بجنگيدن در راه خدا با مال و جانتان، همانا دو مرد در راه خدا مى‏جنگند پيشواى هدايت‏كننده يا پيرو او كه اقتدا برهنمائى او كرده، فرزندان پيامبرتان در برابر شما ستم نشوند در صورتى كه شما توانائى دفع ستم از آنان را داريد و سفارش ميكنم شما را بياران پيامبرتان آنان را دشنام ندهيد و آن ياران كسانى هستند كه بعد از پيامبر بدعتى در دين نگذاشتند و به بدعت گذارنده‏اى بر نگشتند زيرا كه رسول خدا در باره‏ى آنان سفارش فرموده، سفارش مى‏كنم در باره‏ى زنان و كنيزانتان شما را نكوهش نكوهش‏كننده فرا نگيرد در راه خدا، خدا شما را در باره‏ى كسى كه اراده‏ى بدى بشما كند كفايت ميكند بمردم نيكو بگوئيد چنان كه خداى عز و جل فرمان داده شما را، امر بمعروف و نهى از منكر را وامگذاريد كه خدا كار شما را بدست بدان واگذارد بعد خوبانتان دعا كنند و مستجاب نشود براى شما دعايتان، بر شما باد بفروتنى و بخشش، زينهار بپرهيزيد از جدا كردن و پشت نمودن بيكديگر و پراكندگى، بپرهيزكارى و نيكى يك ديگر را همكارى كنيد مبادا بگناه و تجاوز همكارى نمائيد، بپرهيزيد خدا را زيرا كه كيفر خدا سخت است.پ 37- معانى الاخبار: حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود: تمام خوبيها در سه خصلت گرد آمده: 1- نگاه كردن 2- خاموشى 3- سخن گفتن، هر نگاهى كه در آن پند گرفتن نباشد اشتباه است، هر خاموشيى كه در آن انديشه نباشد آن بيخبريست، هر سخنى كه در آن يادآورى و ذكر نباشد آن كلام بيهوده است پس خوشا بكسى كه نگاهش عبرت، سكوتش فكر، سخنش ذكر باشد و بر گناهش گريه كند و مردم از شرش ايمن باشند.پ 38- تحف العقول: و از حكمتها و وادار كردنها و بيمها و پندهاى آن حضرت است كه درود خدا بر او باد. اما بعد همانا حيله و فريب در آتش است پس از خدا بيمناك باشيد و از قدرتش بر حذر، خداوند راضى نميشود براى‏

 

بندگانش بعد از عذر آوردن و ترساندن او آنان را نابود كند از جايى كه نميدانند و بدين جهت فايده ندارد كوشش بنده تا اينكه فراموش ميكند وفاى به پيمان را و گمان ميكند كار خوبى انجام داده و هميشه در اين گمان است و اميدوار است و بيخبر است از چيزى كه آمده او را از خبر، با خود پيمان مى‏بندد ولى با كوشش‏هاى خود نابود مى‏شود و او در مهلتى است از طرف خدا بر پيمانش ميل با بيخبران ميكند، با گناهكاران مدارا مينمايد، با مؤمنان در طاعت خدا ميجنگد، نيكو مى‏شمارد نيرنگ صاحبان نعمت را، اينان گروهى باشند كه دلهايشان به شبهه گسترش پيدا كرده و بر ديگران با دروغ دشمنى كرده‏اند و گمان ميكنند كه اين كارها وسيله‏ى نزديكى بخداست سببش اين است كه اينان با هوس كار كرده‏اند سخن دانشمندان را دگرگون كرده‏اند آن سخن را بنادانى و كورى خود سوخته‏اند و آن را با ريا و خودنمائى جسته‏اند بدون اينكه هدفى داشته باشند و نشانه‏هاى آشكار نيست و نه روشنى معلوم است در پايان كارشان، بسوى جايگاهشان آنان را وارد كنند بطورى كه زمانى خدا پرده بردارد از پاداش سياست آنها و آنان را از پوستين‏هاى بيخبرى بيرون آورد، رو آوردند در حالى كه پشت‏كننده‏اند، پشت كردند در حالى كه رو آورنده‏اند، سودى نبردند بآنچه كه يافتند از آرزوهايشان و نه بآنچه كه رسيدند از جستنشان و نه هم حاجتشان بر آورده شود و تمام اينها بر ايشان بدبختى شد طورى شد از آنچه كه مى‏جستند فرار كردند.پ همانا من ميترسانم شما را از اين لغزشگاه و بشما فرمان ميدهم بپرهيز- كارى خدائى كه سودى غير او برايش ندارد او بايد از خودش سود ببرد و بس اگر راستگوست در آنچه در نهادش نهانست، جز اين نيست كه بينا كسى است كه بشنود و انديشه كند، نگاه كند و بينا شود و سود ببرد به پندها و به پيمايد راه روشن و هموار را، دورى جويد از شكست هوى و برگردد از راه كورى، كمك نكند بنابودى نفس سركش و ستم نكند در حق يا بيراهه رفتن در سخن‏

 

گفتن يا تغيير دادن در راستى و نيست توانائى مگر بخدا.پ بگوئيد آنچه را كه براى شما گفته مى‏شود، تسليم شويد براى آنچه كه از براى شما روايت مى‏شود و بزحمت ميندازيد، مادامى كه بزحمت نيفتاده‏ايد زيرا كه بشما برميگرداند آنچه را كه دستهاى شما بدست آورده و زبانهاى‏تان افكنده يا سرانجامتان بدو پيشى گيرد، از شبهه احتياط كنيد زيرا كه براى آزمايش نهاده شده، آسانى را قصد كنيد و در ميان خود برفتار و گفتار خوب عمل كنيد، فروتنى را بكار بريد، بيم را شعار خود قرار دهيد، آرامش براى خداست، در بين خود بفروتنى، انصاف، بخشش، فرو بردن خشم عمل كنيد زيرا كه اينها سفارش خداست.پ زينهار بپرهيزيد از حسد و كينه زيرا كه آن دو از كردار جاهليت است «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» «1» اى مردم بدانيد دانستنى يقين كه خدا قرار نداده براى بنده و اگر چه سخت شود كوشش او و بزرگ گردد تدبير او، زياد شود پيروزى او بيشتر از آنچه كه براى او در قرآن حكيم مقدر شده فاصل نشد ميان مرد بر ناتوانى و كمى تدبيرش و ميان آنچه كه براى او در قرآن حكيم نوشته شده.پ اى مردم هرگز مرد زياد نميكند بزرنگى اندكى و او كم نمى‏كند بنادانى اندكى را پس داناى باين و عمل‏كننده بآن بزرگترين مردم است از حيث راحتى در سودش و واگذارنده‏ى مر آن را بيشترين مردم است كه سرگرم در زيانست چه بسا نعمت داده‏شده‏اى كه بواسطه‏ى نيكى باو ناگهان نعمت او گرفته مى‏شود و چه بسا گرفتارى كه از طرف خدا گرفتار مى‏شود تا مقام درجه‏اش بالا رود.پ پس بهوش بيا اى شنونده از مستيت، بخود آى از بى‏خبريت، كم شتاب‏

 

كن در جستن دنيا، انديشه كن در آنچه كه از طرف خداى تعالى آمده در آنچه كه عوض در آن نيست و فرارى از آن نباشد و از آن ناچار است، بعد مباهات خود را بگذار، كبرت را بنه، فكرت را حاضر كن، بياد آور گور و منزلت را زيرا كه بر آن گذرگاه و برگشت تو است، همان طور كه كيفر كنى كيفر شوى، همان طور كه بكارى ميدروى هر كارى كنى همان بتو شود، هر چه بسوى او كه پيش فرستى فردا بر او وارد شوى ناچار بايد سود بدهد ترا انديشه كردن در آنچه پند داده شدى.پ بگوش گير آنچه را شنيدى و وعده داده شدى و بتحقيق اين دو خصلت دور ترا گيرد و ناچارى كه به يكى از آن دو عمل كنى يا اطاعت خدا كه براى آن بپا ايستى بآنچه كه شنيدى يا حجت خدا كه بر آن بايستى بآنچه كه دانستى پس احتياط احتياط، كوشش، كوشش كن كه تو را مانند خبير آگاه نكند زيرا كه آن از واجبات خداست در لوح محفوظ كه براى آنها خوشنود مى‏شود و خشم مى‏كند و براى آنها ثواب داده مى‏شود و بر آنها كيفر مى‏شود. همانا مؤمن نيست و اگر چه سخنش نيكو باشد و آرايش داده شده باشد صفتش و برترى بر سواى خودش پيدا كند هنگامى كه از دنيا بيرون شود و خدا را بيك خصلت از اين خصلت‏ها ديدار كند توبه‏ى از آنها نكند، شرك بخدا در آنچه كه بر او از پرستشش واجب كرده، يا شفا دادن خشم بنابود كردن نفسش يا اقرار بعملى بكند ولى غير آن را انجام دهد، يا برآوردن حاجتى را بخواهد به آشكار كردن بدعتى در دينش يا شاد شود كه مردم او را ستايش كنند بكار خيرى كه انجام نداده، يا در ميان مردم دو چهره و دو زبان داشته باشد، يا خودش را بگيرد و تجبر داشته باشد، بدان كه اين مثل دليل است بر شبيه آن كه چهارپايان هدفشان شكمهايشان هست درندگان هدفشان تجاوز و ستم، زنان زينت و فساد در آن زينت، همانا مؤمنان دلسوز، آرام و ترسانند.

 

پ‏39- اندرز دادن و شناساندن آن حضرت مقصرين را مباش از كسانى كه اميدوار آخرتند بدون عمل، اميدوار برگشتند به وسيله‏ى آرزوى دراز در دنيا سخن ترك دنيا گويند ولى كردارشان كردار راغبان دنياست اگر دنيا باو داده شود سير نمى‏شود.پ اگر جلوگيرى شود قناعت نميكند، از سپاسگزارى آنچه كه داده شد ناتوان و در باقيمانده زيادى را مى‏جويد، مردم را جلوگيرى مى‏كند ولى خود جلو گرفته نمى‏شود، به كارى كه خود انجام نمى‏دهد مردم را فرمان دهد شايستگان را دوست دارد ولى عمل آنان را انجام نمى‏دهد، بدكاران را دشمن دارد خود از آنانست، بواسطه گناهش مرگ را خوش ندارد ولى گناهان را در زندگى وانميگذارد، مى‏گويد چقدر عمل انجام دهم برنج افتادم، آيا ننشينم به آرزويم برسم، او آرزوى آمرزش دارد ولى گناهش را ادامه مى‏دهد و اصلاح كرده است آنچه را كه بخاطر مى‏آورد در آن از ياد آوردن.پ و ميگويد در آنچه كه رفته اگر بودم كه انجام مى‏دادم و كوشش ميكردم براى من بهتر بود و ضايع ميكند او را اعتنائى نمى‏كند و باكى ندارد، اگر بيمار شود پشيمان مى‏شود بر زياده روى در عمل و اگر تندرست باشد ايمن است و فريب خورده، عمل را دنبال اندازد، مادامى كه سلامت است خودبين مى‏شود، هر گاه گرفتار است نااميد گردد.پ به گمانش در كارهاى دنيا عمل مى‏كند ولى به يقينش براى آخرت عمل نميكند از روزى بقسمت خود قانع نمى‏شود اطمينان ندارد به آنچه را كه برايش ضمانت شده، بواجباتش عمل نمى‏كند او از خودش در شك است اگر بى‏نياز شود مغرور مى‏شود و آزمايش، اگر نيازمند گردد نااميد شود و سست، او از گناه و نعمت در فراوانيست، زيادى را مى‏جويد اما سپاسگزارى نمى‏كند، از طرف مردم برنج مى‏افتد چيزى را كه قصد نمى‏كند و بجا مى‏آورد از طرف خود چيزى را كه بيشتر است.

 

پ‏اگر گناهى پيش آيد انجام مى‏دهد باميد توبه و حال اينكه او نميداند چطور مى‏باشد اين كار، ميلش بى‏نيازش نميكند، بيمش جلوگيريش نمى‏نمايد، بعد در خواهش اصرار مى‏كند هنگام خواستن ولى در عمل كوتاهى مى‏كند او بحرف‏گيرنده است ولى از عمل كم، اميدوار است عملى را كه انجام نداده، از دنيا پيشى مى‏گيرد بسوى نابودى و وامى‏گذارد كوشش آخرت را، او از مرگ مى‏ترسد و از فوت نمى‏ترسد، گناه ديگرى را زياد مى‏شمارد گناه خودش را اندك، طاعت ديگرى را كم و طاعت خودش را بسيار داند، مى‏ترسد بر ديگرى بكمترين گناه و اميدوار است براى خودش بكمترين عمل.پ او بر مردم طعنه زند و براى خودش چاپلوس، امانت را برگرداند مادامى كه خوشنود است و خيانت كند هر گاه خشمگين و گرفتار است، هر گاه عافيت دارد گمان ميكند توبه كرده و هر گاه گرفتار است گمان ميكند كيفر شده، روز بتأخير اندازد و شتاب در خواب نمايد شب‏زنده‏دارى نكند، روز را روزه نگيرد، بامداد كند همتش بامداد باشد و شب را بخوابد، شب ميكند و همتش شب است او روزه ندارد پناه بخدا ميبرد از كسى كه از او پست‏تر است و پناه نميبرد از كسى كه از او بالاتر است مردم را براى خودش بلند ميكند و خود را براى پروردگارش بلند نمى‏كند، خواب با ثروتمندان بسوى او دوست‏تر است از ركوع با بينوايان، از اندك خشمگين شود و در زيادى گناه ميكند، زهد ميورزد براى خودش بر ديگرى و زهد نمى‏ورزد بر آن نفس بر ديگرى.پ او دوست دارد كه اطاعت شود و نافرمانيش نكنند، مى‏خواهد برايش وفا كنند ولى او وفا نكند، ديگرى را هدايت مى‏كند خودش را گمراه، از مردم براى غير خدا ميترسد ولى از پروردگارش در باره مردم نميترسد، مى‏شناسد آنچه را منكر است و منكر است آنچه را كه مى‏داند، پروردگارش را بر نعمتش ستايش نميكند و بر زيادى نعمت سپاسگزارى نمى‏نمايد.پ امر بمعروف و نهى از منكر نميكند او تمام عمرش را در اشتباه است اگر

 

بيمار شود اخلاص پيدا ميكند توبه مى‏نمايد و اگر شفا يابد سنگدل شود و بحال اول برگردد او هميشه بر اين حال است و سودى براى او نيست نمى‏داند عملش او را بكجا ميكشاند تا كجا و بسوى چه زمان.

بار الها ما را قرار ده از طرف خود بر احتياط كه نگهدارم و بگوش گيرم برگردانم هر گاه بخواهم.پ 40- سفارش آن حضرت عليه السلام براى كميل بن زياد «1» اى كميل هر روزى را بنام خدا نام‏گذارى كن، بگو: لا حول و لا قوة الا باللَّه، توكل بر خدا كن، ما را ياد كن و نامگذارى بنامهاى ما بكن، درود بر ما بفرست، چيره شو با اين درود بر نفس خود و آنچه كه ترا نگهدارى مى‏كند و برطرف شود بدى اين روز ان شاء اللَّه.پ اى كميل همانا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم را خدا تربيت كرد و او مرا ادب نمود و من مؤمنان را و ادب را بهره‏ى نيكان قرار دهم، اى كميل! دانشى نيست مگر اين كه من آن را گشودم، رازى نيست مگر اين كه حضرت قائم به پايان رساند.پ اى كميل خاندانى بعضى از آن از بعضى ديگر است و خدا شنوا و داناست، حركتى نيست مگر اينكه تو در آن حركت نياز بشناختن دارى، اى كميل از ما بگير تا از ما باشى، اى كميل هر گاه غذا خوردى نام ببر نام خدائى كه با نامش دردى زيان نرساند، در آن نام شفاست از هر بدى‏ها، اى كميل بر خورنده‏ى غذا بخل مورز زيرا كه تو هرگز مردم را چيزى روزى نمى‏دهى و خدا پاداش نيكو باين كار بتو مى‏دهد، بغذا دادن بر بندگان خدا نيكى كن، و هم نشينت را شاد كن، بنوكرت تهمت مزن.

 

پ‏اى كميل هر گاه بخورى خوردنت را طولانى كن تا آنكه با تو است سير شود و از آن غذا بديگرى هم بده.پ اى كميل هر گاه غذايت فراوان بود خدا را بر آنچه ترا روزى كرده سپاس كن و به سپاسگزارى صدايت را بلند كن كه ديگران هم خدا را سپاسگزارى كنند پس بدين سبب، پاداش تو بزرگ شود، اى كميل معده‏ات را از غذا سنگين مكن، براى آب هم جايى بگذار براى باد هم فرصتى قرار ده، دست از غذا مكش مگر اينكه هنوز ميل داشته باشى اگر چنين كردى غذا گوارايت شود، زيرا كه سلامتى بدن از كمى غذا و آب است.پ اى كميل بركت درمان از دهنده‏ى زكاة است، كمك نما مؤمنان را و پيوند كن نزديكان را، اى كميل زياد كن نزديكى خود را بمؤمن بر آنچه كه سواى او را مى‏بخشى و با اينان مهربان‏تر و با عاطفه باش و بر بينوايان صدقه ده،پ اى كميل سائل را بر مگردان اگر چه بدانه‏ى انگورى يا نصف خرمائى باشد زيرا كه صدقه در پيشگاه خدا بزرگ مى‏شود. اى كميل بهترين آرايش مؤمن فروتنى است، زيبائيش پاكدامنى است، آبرويش علم فقه است، عزتش واگذاردن سر و صداست، اى كميل در هر طايفه‏اى مردمى بالاتر از مردم ديگر است، زينهار با آدم پست از ايشان مجادله مكن، اگر چيزى بتو گويند تحمل كن و بوده باش از كسانى كه خدا در باره‏شان فرموده:

وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً «1».پ اى كميل در هر حال حق بگو، پرهيزكاران را دوست بدار از فاسقان و منافقان دورى كن، با خائنان همنشينى مكن.پ اى كميل در خانه‏ى ستمگران را مزن براى آميزش با آنان داد و ستد با ايشان و بپرهيز اينكه بزرگ بشمارى ايشان را و مبادا كه در مجلس‏شان حاضر شوى بواسطه‏ى اينكه خدا بر تو خشم مى‏كند، اگر ناچار شدى به حاضرشدنشان‏

 

پس ذكر خدا را ادامه بده و توكل بر او را، بخدا از شرشان پناه ببر و با آنان سخن مگو، بدلت كردارشان را انكار كن، با صداى بلند خدا را بزرگ شمار تا بشنوند زيرا تو پيروز ميشوى و شر آنان بر طرف شود، اى كميل دوست بدار آنچه كه بندگان خدا بعد از اقرار باو اطاعت ميكنند و باولياء خدا پاكدامنى و بردبارى و صبر را دوست بدار. اى كميل مردم بيچيزى ترا نه بينند، بر تهى دستى شكيبا باش با عزت و پنهان نمودن.پ اى كميل باكى نيست كه برادرت راز ترا بداند برادرت كيست؟ برادرت كسى است كه ترا در سختى‏ها خوار نگرداند، ترا هنگام خيانت وانگذارد در نيازمندى از او بخواهى، تو و فرمانت را وانگذارد تا بدانى، اگر ثروتمند است او را اصلاح كن، اى كميل مؤمن آئينه‏ى مؤمن است، زيرا كه در باره‏اش انديشه ميكند و جلو فقرش را مى‏بندد، حالش را خوب ميكند،پ اى كميل مؤمنان برادر يك ديگرند و چيزى بهتر در برابر برادر از برادرش نيست، اى كميل اگر برادرت را دوست ندارى پس تو برادر او نيستى، مؤمن كسى است كه سخن ما را بگويد، كسى كه از سخن ما سرپيچد كوتاهى از ما كرده، هر كس از ما كوتاهى كند بما پيوسته نميشود پس هر كس با ما نباشد در درك اسفل از آتش است،پ اى كميل هر چه در سينه است بيرون مى‏آيد اگر كسى چيزى از ما بتو سپرد و فرمان داد ترا به پنهان كردنش، زينهار كه آن را آشكار كنى و براى تو در آشكار كردن اسرار آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله توبه‏اى نيست هر گاه توبه نبود پس برگشت بسوى جهنم است، اى كميل آشكارا كردن راز آل محمد صلوات اللَّه عليهم اجمعين از آن پذيرفته نميشود و تاب آن را احدى ندارد و آنچه را بتو گفتند جز مؤمن موفق بكسى نياموز.پ اى كميل بگو در وقت هر سختى: «لا حول و لا قوة الا باللَّه» ترا بس است، در وقت هر نعمتى بگو: الحمد للَّه آن نعمت ترا زياد شود، هر گاه روزيت دير رسيد استغفار كن خدا بر تو وسعت رزق دهد.

 

پ‏اى كميل بدوستى ما نجات بياب از اينكه شيطان شريك مال و فرزندت شود، اى كميل ايمان دو قسم است ثابت و غير ثابت بترس از اينكه ايمانت غير ثابت باشد جز اين نيست كه سزاوار ميباشد كه ثابت باشد هر گاه در راه راست و روشن بودى كه ترا بيرون نياورد بسوى كجى و ترا از راه جدا نكند، اى كميل در واجب اجازه نميخواهد و در نافله سختى نيست، اى كميل همان گناه تو بيشتر از ثوابت هست بيخبريت بيشتر از ياد آورى، نعمتهاى خدا بر تو بيشتر از كردارت، اى كميل تو از نعمتهاى خدا كه در پيشت هست جدا نيستى و عافيت او با تو است پس از حمد و تمجيد تسبيح و تقديس و شكر خدا و ذكرش در هر حال جدا مباش.پ اى كميل مباش از كسانى كه خدا فرموده: خدا را فراموش كردند خدا هم آنها را از نظر برد و نسبت داد ايشان را بسوى فسق پس ايشان فاسقانند، اى كميل تنها فضيلت اين نيست كه نماز بخوانى، روزه بگيرى، صدقه بدهى: بلكه شأن و فضيلت اينست كه با قلب پاك نماز خوانى، و عمل پسنديده‏ى پيش خدا و بيم مساوى داشته باشى، نگاه كن در چه نماز ميخوانى، بر چه نماز ميخوانى مگر از طريقش نباشد و حلال نباشد قبول نيست، اى كميل زبان آب دل را ميكشد و دل قوامش بغذاست، نگاه كن در غذاى دلت و جسمت اگر حلال نباشد خداوند تسبيح و سپاسگزاريت را نمى‏پذيرد، اى كميل بفهم و بدان كه ما اجازه نميدهيم در ترك نمودن اداى امانت را براى هيچ كس از خلق خدا پس اگر كسى در اين باب از من نقل اجازه كند آن اجازه باطل است و گناه كرده كيفرش آتش است بواسطه‏ى دروغى كه گفته است سوگند ياد ميكنم كه از رسول خدا شنيدم كه ميفرمود: بمن يك ساعت پيش از وفاتش سه بار. اى ابا الحسن رد كردن امانت بسوى نيك و بد در كم و زياد حتى سوزن و نخ.پ اى كميل پيوندى نيست مگر با امام عادل، غنيمتى نيست مگر از امام فاضل اى كميل اگر پيامبرى ظاهر نشود و در زمين مؤمنى باشد پاك هر آينه ميباشد در دعايش بسوى خدا رسيده يا نااميد بلكه بخدا در اشتباه است تا اينكه خدا او را

 

براى پيامبرى نصب كند و اهلش قرار دهد، اى كميل دين براى خداست پس نمى‏پذيرد خدا از هيچ كس بپا خاستن براى دين را مگر پيامبر يا رسول يا جانشين رسول، اى كميل نبوت است و رسالت و امامت و نيست بعد از اينها مگر دوستان پيرو يا نادانان بدعت گذار، همانا خدا مى‏پذيرد از پرهيزكاران.پ اى كميل همانا خدا كريم است و حليم و عظيم و رحيم ما را بر خويهايش راهنمائى كرده و فرمان داده ما را بگرفتن آنها و بار كردن آنها را بر مردم پس ما اداى آنها را كرديم بدون مخالفت، فرستاديم آنها را بدون نفاق، تصديق كرديم بدون تكذيب، پذيرفتيم بدون شك، اى كميل بخدا سوگند كه من چاپلوس نيستم تا اطاعت شوم و نه بلند پروازى ميكنم تا نافرمانى نشوم، نه پس‏اندازكننده‏ام براى غذاى عربها تا بخشيده شوم زمامدارى مسلمانان را و خوانده‏ى به آن شوم.پ اى كميل همانا بهره برده كسى كه بهره برده بدنياى نابودشونده‏ى پشت‏كننده و ما بهره برده‏ايم به آخرت جاويدان استوار، اى كميل همه به آخرت بر ميگردند آنچه كه ما در دنيا ميل داريم از آن خوشنودى خدا و درجه‏هاى بلند بهشت آنچنانى كه بارث برند آن را هر كس كه پرهيزكار مى‏باشد، اى كميل آنكه جا در بهشت ندارد مژده‏اش ده بعذاب دردناك، اى كميل من خدا را سپاس كنم بر توفيقى كه به من داده و بر هر حال هر گاه بخواهم بلند مى‏شوم.پ 41- ارشاد مفيد: از سخنان امير المؤمنين عليه السلام است كه مشهور است ميان دانشمندان و صاحبان فهم آن را حفظ كرده‏اند.

اما بعد اى مردم همانا دنيا پشت كرده اجازه‏ى رفتن داده و همانا آخرت رو آورده و نزديك شده است آگاه باشيد كه امروز ميدان مسابقه است و فردا پيش افتادن و پيشى گرفتن به بهشت و سرانجام آتش است، آگاه باشيد كه شما در

 

روزهاى فرصتى باشيد دنبالش اجليست كه او را وادار بشتاب ميكند، پس كسى كه كردارش را خالص كند براى خدا آرزويش بدو زيانى نرساند، كسى كه در روزهاى فرصت پيش از رسيدن اجل در عمل كندى كند عملش را تباه كرده و آرزويش بدو زيان رسانده. آگاه باشيد عمل كنيد در ترس و ميل پس اگر ميلى بشما فرود آمد سپاسگزارى كنيد خدا را و با آن ميل بيم را ضميمه كنيد، اگر ترسى بر شما فرود آمد خدا را بياد آوريد و به آن ميل را ملحق كنيد.

زيرا كه خدا براى نيكان نيكى اجازه فرمود، براى كسى كه سپاس‏گزارى كند زيادى را كارى بهتر نيست از پس انداز كردن براى روز قيامت و گرد مى‏آيد گناهان بزرگ، پرده‏ها از رازها بر داشته مى‏شود در آن روز، همانا من نديدم مانند بهشت چيزى كه جوينده‏اش خواب باشد و نه هم مانند جهنم كه بيمناكش بخوابد.پ آگاه باشيد كسى را كه يقين سود ندهد شك زيانش رساند، و كسى كه خرد حاضرش سود ندهد پس نهانش عاجزتر است.پ آگاه باشيد كه شما مأمور بكوچ كردن هستيد و رهنمائى به بر داشتن توشه شده‏ايد، همانا بدترين چيزى كه بر شما بيمناكم دو تاست، پيروى كردن هوا و درازى آرزو زيرا كه پيروى هوا مانع از حق مى‏شود، درازى آرزو آخرت را از خاطرتان مى‏برد.پ آگاه باش كه دنيا كوچ نموده و پشت كرده و آخرت رو آورده و براى هر يك از اين دو فرزندانيست پس از فرزندان آخرت باشيد اگر مى‏توانيد مباشيد از فرزندان دنيا زيرا كه امروز روز كردار است و فردا روز حساب.

 

پ‏42- ارشاد مفيد: از سخنان امير المؤمنين است در اندرز و حكمت بگيريد خداى شما را بيامرزد از گذرگاهتان براى آرامگاهتان، مدريد پرده‏هاى رازتان را در پيش كسى كه رازهايتان بر او پوشيده است، پيش از آن كه خودتان از دنيا بيرون شويد دلهايتان را بيرون بريد، پس شما براى آخرت آفريده شديد و در دنيا زندانى باشيد، همانا مرد هر گاه بميرد فرشتگان گويند پيش از خود چه فرستاد، مردم گويند چه بجا نهاد، پس بخدا سوگند پدران شما پيش فرستادند بعضى از چيزها را كه براى شما بود، هر چه داريد جا نگذاريد بر زيان شما مى‏باشد زيرا مثل دنيا مانند زهر است مى‏خورد آن را كسى كه نمى‏داند.پ و از همينها است اين سخن آن حضرت: زندگى نيست مگر بواسطه‏ى دين مرگى نيست مگر به انكار كردن يقين، پس بنوشيد از آب گوارا شما را از خواب غفلت بيدار ميكند، زينهار بپرهيزيد از زهرهاى نابودكننده.

از همين است بيانش، دنيا سراى راستى است براى كسى كه آن را بشناسد، و ميدان مسابقه‏ى خلاصى است براى كسى كه از آن توشه بر گيرد، در فرودگاه وحى خداى تعالى، محل بازرگانى مردان خداست، بازرگانى كنيد سودش بهشت است.پ و از همين است سخن آن حضرت براى مرديكه شنيد دنيا را بدون شناختن بدگوئى ميكند، دنيا سراى راستى است براى كسى كه آن را تصديق كند، سراى عافيت است براى كسى كه بفهمد، سراى دارائيست براى كسى كه توشه بر دارد، محل سجود پيامبران خداست، فرودگاه وحى خداست، جايگاه نماز فرشتگانست تجارتخانه‏ى دوستان خدا، بازرگانى كردند در اين دنيا رحمت را، سود بردند بهشت را، پس چه كس او را بدگوئى ميكند كه بتحقيق اعلان كرده بدست كشيدن از آن و صداى جدائى ميكند و تعريف كرده خودش را، بشوق انداخته‏

 

شاديش را بسوى شادى، بيم داده بگرفتاريش بسوى گرفتارى از جهت بيم دادن، ترساندن، ميل دادن.پ پس اى بدگوى دنيا، اى فريب خورده‏ي بفريبهايش بچه ترا فريب دهد، آيا بگورستان كهنه‏ى پدرانت، يا بلحدهاى مادرانت كه در زير خاك است، چقدر ناخوش دارى كردى بدستت طلب شفا بر ايشان كردى و بيماريشان را بدكترها گفتى، از دكترها معالجه و دوا خواستى، كوشش تو فايده نداد، شفاعت تو اثر نكرد، دنيا براى تو جايگاهشان را مجسم كرد هنگامى كه گريه است ترا سودى نبخشيد دوستانت چاره‏اى نكردند.پ و از سخنان آن حضرت است كه فرمود: اى مردم بگيريد از من پنج چيز را، بخدا سوگند اگر مركب خود را كوچ دهيد و لاغر كنيد در طلبش پيدا نميكنيد اميدوار نشود هيچ كس مگر پروردگارش را، بيمناك نباشد مگر گناهش را، شرم نكند دانشمند هر گاه از آنچه كه نمى‏داند بپرسند اينكه بگويد خدا مى‏داند، صبر از ايمان مانند سر است در بدن ايمانى براى كسى كه صبر ندارد نمى‏باشد.پ و از اين است سخن آن حضرت كه فرمود: هر سخنى كه براى خدا در آن يادى نباشد بيهوده است، هر سكوتى كه در آن انديشه‏اى نباشد سهو است، هر نگاهى كه در آن عبرت گرفتن نباشد ياوه است و سخن آن حضرت است كه فرمود: كسى كه نفسش را فروخته پس بتواند آن را آزاد كند مانند كسى كه نفسش را فروخته و نابود كرده و فرمود: هر كس بسوى سايه پيشى گرفت آشكار شد و هر كس بسوى آب پيشى گرفت تشنه شد، ادب نيك نائب حسب است، پارسائى در دنيا هر چه زياد شود براى آن درخشش زياد مى‏شود پشت كردن بدنيا، دوستى پيوند كند نسبت‏ها را و دانش شريف نمايد حسبها را، اگر كار كوشش باشد بيكارى فساد است.پ هر كس در دشمنى زياده روى كند گناه كرده و هر كس كوتاهى در آن‏

 

كند دشمنى كرده، گذشت نابود ميكند آدم پست را باندازه‏ى اصلاح كردن از كريم، كسى كه خوبيها را دوست دارد از گناهان دورى ميكند، كسى كه گمانها باو نيكو باشد خيره شود چشم مردان باو، پايان بخشش اين است كه از خود گذشتگى كنى، آنچه دور است خواهد شد و نزديك جدا نمى‏شود، نادانى مرد بعيب‏هايش بزرگتر است از گناهانش، همه‏ي پاكدامنى راضى شدن به اندازه كافيست، بخشش را براى بنا نهادن خوبيها و احتمال جرمها تمام كنيد، آشكارترين كرمها راستى برادرى است در سختيها و سستى‏ها، فاجر اگر خشم كند ملامت و نكوهش گردد، اگر راضى شود دروغ گويد، اگر طمع كند فريب خورد، كسى كه بيشتر چيز در او خرد نباشد بيشتر چيز در او كشتن او است، نيكو اقرار كردن كاخ نفرت را ويران ميكند از مال تو مصرف شده چيزى كه ترا به شايستگى حالت بينا كند، ميانه روي آسانتر است از بزحمت افتادن و خوددارى نگهدارنده‏تر است از دردسر، بدترين توشه‏ى قيامت ستم كردن بندگانست، تمامى ندارد سود هر گاه سپاسگزارى كنى و دوامى براى نعمت نباشد زمانى كه كفران نمائى.پ دنيا دو روز است: روزى بنفعت و روزى بر ضرر و زيانت اگر بسود تو بود خوشحال مشو اگر بر زيانت بود شكيبا باش، چه بسا عزيزى كه خوار كرده او را خويش و چه خوارى كه عزيز كرده او را خويش، كسى كه كارها را آزمايش نكند فريب خورد و كسى كه با حق در افتد بزمين خورد، اگر مرگ شناخته شود آرزو كوتاه شود، سپاسگزارى زينت ثروت است، شكيبائى زينت گرفتاريها، بهاى هر مردى آنست كه او را نيكو نمايد، مردم فرزندان كردار نيكند، مرد پنهان بود بزير زبان خود.پ كسى كه با صاحبان خرد مشورت كند به نتيجه مى‏رسد، آنكه باندك قناعت كند از بسيار بى‏نياز شود، كسى كه باندك قناعت نكند نيازمند باندك شود، كسى كه ريشه‏هايش درست باشد شاخه‏هايش ثمر دهد، كسى كه بنگرد

 

انساني را بيم داده او را و كسى كه كوتاهى كند از شناخت چيزى نكوهش كند او را، مؤمن از نفسش در رنج است ولي مردم از او در آسايش، كسى كه خسته شود حق خدا را ادا نكرده، بهترين عبادت شكيبائى و سكوت و انتظار فرج است.پ صبر سه بخش است: صبر بر مصيبت، صبر از گناه، صبر بر فرمانبردارى، بردبارى وزير مؤمن، دانش دوستش، مدارا برادرش، نيكى پدرش، شكيبائى فرمانده سپاهش باشد.پ سه چيز از گنج‏هاى بهشت است: صدقه را پنهان كردن، مصيبت را نهان كردن، بيماري را آشكار نكردن، بهر كسى خواهى نياز پيدا كن كه اسيرش مى‏باشى، بى‏نياز شو از هر كس كه خواهى مانندش مى‏شوى، احسان كن بر هر كس كه خواهى اميرش مى‏شوى، بى‏نيازى با گناه نيست، آسايش براى حسود نباشد دوستى براى دلتنگ نباشد، به احنف بن قيس فرمود، خاموش برادر راضى است و هر كس با ما نباشد بر خلاف ماست، بخشش كرم سرشت است، منت نهادن نابودكننده‏ى طبيعت است.پ واگذاردن پيمان براى دوست وسيله‏ى جدائيست، فرو رفتن مردم در چيزى دليل هستى اوست، بجوئيد روزى را زيرا براى جوينده‏اش ضمانت شده.پ چهار طايفه است كه دعايشان رد نمى‏شود: پيشواى عادل براى رعيت، فرزند خوب براى پدرش، پدر خوب براى پسرش، ستمديده كه خداوند مى‏فرمايد:

سوگند بعزت و بزرگيم ترا يارى كنم اگر چه پس از مدتها باشد بهترين ثروت واگذاردن خواهش است، و بدترين نادارى لازم داشتن فروتنى است، نيكى نگاه داشتن خرابى است، مدارا حركت كردن از لغزش،پ خنده‏كننده‏اى كه اقرار بگناه دارد، بهتر است از گريه‏كننده‏اى كه نازش بپروردگارش دارد اگر آزمايش نبود راهها كور بود، جمعيتى سودمندتر از خرد و دشمني زيان-

 

آورتر از نادانى نيست، آنكه گسترش پيدا كرد آرزويش كوتاه شود كردارش، سپاسگزارترين مردم قانعترين آنانست، و كفران‏كننده‏ترين براى نعمتها وسيعترين ايشانست.پ 43- مجالس مفيد: حسن بصرى روايت كند هنگامى كه امير المؤمنين علي بن ابى طالب به بصره آمد بر من گذشت و من وضو ميگرفتم بمن فرمود: پسر وضويت را خوب بگير خدا بتو نيكى كند بعد از من گذشت من دنبالش رفتم، سپس بمن توجه كرد و فرمود: اى پسر بمن نيازى دارى گفتم: آرى بمن سخنى بياموز كه خدا مرا سودى دهد بآن سخن فرمود: اى پسر كسى كه خدا را تصديق كند نجات يابد، كسى كه بر دينش بيمناك باشد از پستى سلامت ماند هر كس پارسائى كند در دنيا چشمش روشن شود بآنچه كه مى‏بيند از ثواب خداى عز و جل.پ آيا ترا زياد نكنم اى غلام؟ گفتم: بلى اى امير المؤمنين فرمود: كسى كه در او سه خصلت باشد دنيا و آخرتش برايش سلامت ماند، كسى كه فرمان بخوبى دهد و خود انجام دهد آن را، كسى كه جلوگيرى از بدى كند و خود انجام ندهد و حدود خدا را نگهدارد، اى پسر آيا شادى ديدار كنى خدا را روز قيامت در حالى كه او از تو خوشنود باشد؟ گفتم: آرى فرمود: در دنيا پارسا باش و در آخرت مايل، بر تو باد براستى در تمام كارهايت كه همانا خدا را بندگى كرده‏اى و تمام آفريده‏هايش با راستى، بعد رفت تا وارد بازار بصره شد نگاه بمردم كرد كه ميفروشند و ميخرند، سپس سخت گريه كرد بعد فرمود:

اى بندگان دنيا و كاركنان مردم دنيا شما هر گاه در روز هستيد سوگند ياد ميكنيد شبها در بسترهايتان ميخوابيد و در اين ميان از آخرت بيخبريد پس كى توشه آماده ميكنيد؟ كي در انديشه‏ى قيامت هستيد؟.پ سپس مردى عرضكرد اى امير المؤمنين ما را چاره از معاش نيست پس چه كنيم؟

امير المؤمنين فرمود: همانا جستن معاش از حلال از عمل آخرت باز ندارد اگر

 

بگوئى ما ناچاريم از احتكار عذرت پذيرفته نميشود پس پشت كرد آن مرد در حالى كه گريه مينمود، سپس امير المؤمنين عليه السلام باو فرمود: بمن رو آور تا بيان را بيشتر كنم، مرد بسوى او بر گشت سپس باو فرمود: بدان اى بنده‏ى خدا همانا هر عمل‏كننده‏اى در دنيا براى آخرت ناچار است از اينكه پاداش عملش در آخرت فراوان شود و هر عمل‏كننده دين را براى دنيا ناچار است عملش در آخرت آتش جهنم را، بعد امير المؤمنين عليه السلام تلاوت كرد: فَأَمَّا مَنْ طَغى‏  وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا  فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى‏ «1»پ 44- مجالس مفيد: على عليه السلام فرمود: جز اين نيست از دو چيز بر شما بيمناكم، پيروى هوى، درازى آرزو، پس پيروى هوى مانع از حق مى‏شود، درازي آرزو آخرت را از ياد شما ميبرد، كوچ كرده آخرت رو آورنده، كوچ كرده دنيا پشت‏كننده، براى هر يك از اين دو فرزندانيست پس از فرزندان آخرت باشيد، از فرزندان دنيا مباشيد، امروز روز عمل فردا روز حساب است.پ 45- عيون حكم و مواعظ واسطى: سخن آن حضرت است، رحمت خدا ببنده‏اى كه حكمتى را بشنود و بگوش گيرد، بسوى هدايت بخواند و نزديك شود، دنبال هدايت را بگيرد و نجات يابد بپروردگارش ميل كند، از گناهش بترسد، پيشرود خالص، عمل كند شايسته، كسبش ذخيره شود، بپرهيزد و بترسد تير اندازد و مواظب عوضش باشد، با هوايش ستيزه كند، آرزويش را تكذيب نمايد، صبر را مركب نجاتش قرار دهد، پرهيزكارى را حساب وفاتش، پيموده است راه روشن را و ملازم شد برهان نورانى را، فرصتها را غنيمت شمرده، بمرگ پيشى گرفته از عمل توشه بر داشته است.

 

پ‏46- از سخنرانى آن حضرت (ع) مشهور بخطبه غراء قسمتي از آن خطبه- برايتان گوشهائى قرار داده تا در گوش گيريد آنچه را قصد كرده چشمهائى تا پرده‏ى شبكورى را بر دارد، اعضائى گرد آورند عضوها، موافقت‏كننده‏ى جانبها در مركب كردن صورتشان، و دراز كرده عمرشان را، با بدنهائى كه بپايند بمهربانى آن اعضا، دلهائى كه جوينده‏اند روزيشان را نعمتهاى بزرگ و روش‏هائى كه سبب شده و مانعهاى سلامتى.پ برايتان عمرهائى اندازه‏گيرى كرده كه از شما پوشيده، براى شما عبرت‏ها از آثار پيشينيان بجا گذاشته، از سودهائى كه بهره‏شان هست، از گسترشى كه گلوگيرشان شده، دريافته ايشان را مرگها پيش از رسيدن بآرزوها، اصلاح نكرده‏اند سلامتى بدنهايشان را، عبرت نگرفتند در اول وقت‏ها پس آيا انتظار دارند مردمان جوانى را مگر درد كمر را در پيري و اهل زندگى تندرستى را جز سختى مرضها را و اهل دوام مگر زمان فنا را با نزديكى زوال و جابجا شدن را و جز تپش و اضطراب و درد مصيبت و بلعيدن اندوه را، متوجه شدن كمك را بيارى فرزندان و فاميل و عزيزان و نزديكان پس آيا نزديكان آن را بر طرف كنند يا سودى دهند مرگ‏ها را و بتحقيق واگذارده شده در محله‏ى مردگان در گرو كردارش و در تنگى قبر تنها، گزندگان پوستش را پاره كرده‏اند، و كهنه كرد تازه‏گى او را همه چيز، بر طرف كرد بادهاى سخت اثرهايش را، بر طرف كرد نشانه‏هايش را جنبشها، نابود شد بدنها بعد از نازكى رنگ، استخوانها پس از قوت پوسيده شد، روانها در گرو سنگينى گناهانست، يقين پيداكننده‏ى باخبار غيب، طلب نميشود از اعمال شايسته‏شان، از لغزشهاى بدشان توبه نميكنند، نمى‏بينيد؟

فرزندان مردم را و پدران و برادران و خويشانشان را اقتدا ميكنند مانندهاى خويش را و ميروند راه ايشان را، پا ميگذارند جاى پاى آنان پس دلها سخت است از بهره بردنشان، فراموش‏كننده‏ى از هدايتش، رونده‏ى راه غير

 

رياضت را، گويا مخاطب بمواعظ سواى اين دلهاست، گويا رشد در گردآوردن دنياست.پ بدانيد كه گذرگاه شما بر صراط است و مكانهائى كه قدم را مى‏لغزاند ناگهان، و بيمهاي لغزشهاى آن، چندين بار است ترس آن، بپرهيزيد خدا را پرهيز كردن خردمندى كه دلش سرگرم انديشه است و ترس بدنش را به رنج افكنده و بيدار خوابى شب‏زنده‏دارى خوابش را كم كرده اميد ثواب سبب تشنگى روزش گرديده پس منع كرده است ترس شهوتهايش را و زبانش را بذكر وادار كرده، ترس بوقتش پيش انداخته و ميل كرده است راه را از راه روشنش و پيموده است نزديكترين راه را بسوي هدفش و درهم نپيچيد او را وسوسه‏هاى شيطان و ترسيده نشد بر او كارهاى مشتبه پيروزشونده است بمژده‏ى بهشت و راحتى زندگى در نعمت‏هاى خواب است، روزش را ايمن است.پ بتحقيق عبور ميكند از محل عبور آخرت پسنديده، پيش مى‏فرستد توشه‏ى دنيا را خوشبخت، و پيشى ميگيرد باعمال از ترس و سرعت مى‏كند در دنيا و مدت زندگيش و ميل ميكند در جستن خوبى و از ترس ميرود و ميل پيدا ميكند در امروز فردايش را و نگاه ميكند از جهت سفر جلوش را، پس كافيست براى بهشت ثواب و بخشش، كافيست براى آتش كيفر و سختى او و كافيست خدا را از نظر انتقام و يارى كردن، و كافيست بقرآن حجت و خصم.پ و از همان خطبه است: آيا اين است آن كسى كه در تاريكى رحمها پديد آورد و رحم را جايگاه نطفه‏ى آسوده و علقه محو شده و جنين و شيرخوار قرار داد و پسرى بالغ بعد باو دلى حفظكننده بخشيد و زبانى سخنور و چشمى نگاه‏كننده تا بفهمد و عبرت‏گيرنده باشد جلوگيرى ميكند و نگاه مى‏دارد تا زمانى كه بپا خيزد و خلقتش مساوى شود و بسر حد نمو رسد فرار كرد در حال خود- خواهى، گيج و سرگردان شد در طلب آب دلو را سرازير ميكرد تا پر شود برنج اندازد خود را از جهت كوشش دنيايش در لذتهايى كه شادش كرده است‏

 

آشكار مى‏شود برايش رأيهاى گوناگون به اختلاف خواسته‏هايش «1» بدون اينكه اعتنا كند در واقع شدن مصيبت و نميترسد از قاصد مرگش، مرده است در ميان فاميلش عزيز زندگى كرده در لغزش اندكى فديه داده نشده عوضى را، انجام نداده واجب را، هجوم كرد بر او بيماريها و دردها و اسباب مرگ، در اثناء غفلت و فريب در تمام روز حيران بود از سختى آنچه كه بر او نازل شده و شب را بيدار ماند در سختيهاى دردها و شبهاى دردناك در ميان برادر مهربان و پدر مهربان فريادكننده بوا ويلا از بيتابى و به سينه زننده‏ي از اضطراب و مرد در سختى جان كندن سرگرم بود و فرا گرفتن سختى‏ها و او دردناك هنگام جان دادن نفس ميكشيد در حالى كه از خاندان و مالش نااميد بود نفس در حال تسليم به آسانى كشيده مى‏شد بعد بر روى چوبها افتاده شده با زحمت عازم سفر شده بيمار و لاغر او را بچه‏هاى بچه‏هايش و گروه برادرانش بسوى خانه‏ى غريبى حمل كنند.پ زمانى كه تشييع‏كنندگان بر گردند ديدارش را قطع كند غمگين بر گردد در گورش بنشيند براى بازجوئى نهانى و بيم پرستش و لغزش آزمايش و بزرگتر چيزى كه در اين جاست فرود آمدن جهنم است و آتش دوزخ و جوشش زبانه آتش و شدت صداى آتش نه فاصله‏ايست كه راحت شود از درد و نه راحتيى كه رنجش را ببرد نه نيروئيست كه جلوگيرد و نه مرگيست كه شتاب كند نه خوابى است كه بر طرف‏كننده‏ى درد باشد در ميان مجازاتها عذابهاى گوناگون و عذابهاى ساعت بساعت و ما بخدا پناه برندگانيم.پ بندگان خدا كجايند آنان كه عمرهاى دراز و نعمتها داشتند آموزش ديدند و فهميدند انديشه كردند و بازى نمودند، بالا رفتند و فراموش كردند، خيلى به آنها مهلت دادند و زيبائى به آنان بخشيده شده و از درد ترسيدند

 

بزرگى را وعده دادند بپرهيزيد گناهانى را كه گرفتاركننده است و عيبهائى را كه بخشم آورنده است، صاحبان گوشها و چشمها و تندرستى و متاع آيا راه فرار و خلاصى هست يا پناه و پناهگاهى يا آرامشى يا برگشتى بدنيا هست تا كى دروغ ميگوئيد بكجا ميرويد، بچه فريب مى‏خوريد و همانا بهره‏ى يكى از شما از زمين باندازه‏ى طول و عرض اوست كه صورتش را بخاك نهد.پ آگاه باشيداى بندگان خدا مرگ و اسباب آن گلوگير است و روح فرستاده شده در طلب ارشاد و هدايت و راحتى بدنها آرام‏تر رويد بقيه را و از سر بگيريد خواهش را و انديشه كردن توبه را و وسعت دادن عملى كه بنده به آن نياز دارد پيش از تنگدستى و ترس و نابودى و پيش از آمدن مرگي كه انتظارش كشيده مى‏شود و گرفتن خداى عزيز مقتدر.پ 47- و از سخنرانى آن حضرت است: پند بگيريد اى بندگان خدا به عبرت گرفتنهاى سود دهنده و عبرت بگيريد بنشانه‏هاي آشكار و جلوگيرى كنيد بترساندن‏هاى روشنى و سود بريد بذكر و موعظه‏ها پس گويا چنگالهاى مرگ شما را گرفته، جدا كرده از شما علاقه‏هاى آرزوها را و فرا گرفته شما را كارهاى مشكل و سخت و راندن بسوى محشر و هر نفسى با او كشاننده و گواهى است و راننده‏ايست كه آن نفس را بسوى محشرش ميراند و گواهى است كه بر آن نفس گواهى ميدهد.پ 48- و از سخنرانى آن حضرت است كه فرمود: آيا درك ميكند هيچ كس هنگامى كه وارد شود منزلى را يا مى‏بيند هيچ كس هنگامى كه وفات ميكند بلكه چطور بچه در شكم مادر ميميرد آيا وارد مى‏شود بر آن جنين از قسمتى اعضاى بدنش يا روح پاسخ عزرائيل را ميدهد باجازه‏ى پروردگارش يا آن بچه آرامش دارد با آنها در روده‏ها، چطور ميتواند تعريف كند خدايش را كسى كه از تعريف آفريدگان مانند خودش ناتوانست.پ 49- از سخنرانى آن حضرت است كه فرمود: بندگان خدا مواظب باشيد

 

خدا را در عزيزترين نفسها «1» بر خودتان و دوست‏ترين آنها بسوى شما زيرا كه خدا راه حق را آشكار كرده و راههايش را روشن نموده، عاقبت شما يا بدبختى لازمه يا خوشبختى هميشگى است پس در روزهاى نابودى براى روزهاى هميشگى توشه بر گيريد كه شما رهنمائى بتوشه شده‏ايد و مأمور بكوچ گرديده‏ايد و وادار به سير كردن شده‏ايد زيرا كه شما مانند مسافرينى هستيد كه نمى‏دانند به كجا ميروند.پ آگاه باشيد با دنيا چكار دارد كسى كه براى آخرت آفريده شده، با مال چه ميكند كسى كه بزور از او گرفته مى‏شود فقط حساب و وزرش بگردن او ميماند.پ بندگان خدا همانا براى آنچه را كه خدا وعده كرده ترك‏كننده‏اى نيست و نه هم در چيزى كه نهى كرده از او از بدى ميل‏كننده‏ايست، بندگان خدا بترسيد از روزى كه به كردارها رسيدگى مى‏شود و در آن روز زمين لرزه‏ها فراوان مى‏شود، در آن روز كودكان پير مى‏شوند، بدانيد اى بندگان خدا كه بر شماست نگهبانى از نفسهايتان و جاسوسانى از اعضايتان و نگهدارنده‏گان راستگو نگهدارى ميكنند اعمالتان را و نفسهاى شما را مى‏شمارند، تاريكى شب تاريك شما را از آن نگهبان پنهان نميكند، پنهان نميكند شما را درهاى بزرگ زمانى كه بسته شود.پ همانا فردا بامروز نزديك است روز با آنچه كه دارد ميرود، فردا مى‏آيد با آنچه كه پنهانى در او نيست، چنين باشد كه هر مردى از شما بتحقيق رسيده از زمين خانه تنهائيش را و محل فرود آمدن قبرش را.پ پس واى بر او از خانه‏ى تنهائى و منزل وحشتش و جدائى و غريبيش و گويا صيحه شما را خواهد آمد و ساعت شما را فرا گيرد و آشكار شويد براى داورى حكم بتحقيق دور شود از شما باطل‏ها و بر طرف شود بيماريها، بشما حقايق‏

 

ثابت شود، نمايان شود كارها از سرچشمه‏هايشان پس بواسطه‏ى دگرگونى پند بگيريد بعبرتها عبرت بگيريد، از انذارها سود بريد.پ 50- و از سخنرانى آن حضرت است كه آن را بعد از تلاوت أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ  حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ فرموده «1». واى بر او چقدر دور است آرزويش و چقدر دروغ او را غافل كرده و چقدر مال دنيا او را از عمل باز داشته و از خطرى كه چقدر او را بوحشت انداخته، پدرانشان را بياد آوريد و بآنان ببالند گويا آنان را بدنيا بر ميگردانند و از گورستان برگردانند بدنهائى را كه از حركت افتاده‏اند آنان اگر برايشان عبرت باشد بهتر است از اينكه بآنها ببالند و هر آينه از ايشان فرود آورند طرف فنا و خوارى را سزاوارتر از اينكه بپا خيزند بواسطه ايشان مقام عزت را و نگاه كردند بسوى ايشان با ديدگان كند بين در شب و از طرف ايشان فرو رفتند در سختى نادانى و اگر بپرسى از ايشان از ميدانهاى خالى آن ديار ويران و مكانهاى ويران ميگويند رفتند در زمين گمراه و دنبالشان بازماندگان نادان رفتند و پا بر فرق آنان نهادند بر بالاى بدنهايشان درنگ نمودند و زندگى ميكنند در آنچه افكندند و جايگزين ميشوند در خانه‏اى كه خراب نمودند و همانا روزگار پيش ايشان و شما گريه كنند و نوحه‏خوانان بر شمايند ايشانند كه پيشتر رفتند راه مرگ شما را و پيشتازانند محل ورود شما را آنان كه بر ايشان مقامها و عزت بود و اسبهاى مسابقه پادشاهان و رعيت و پيمودند در رود خانه‏ها فاصله‏ى راه را، در آنجا زمين بر آنان چيره شد پس گوشتشان را خورد خونشان را نوشيد بامداد كردند در شكافهاى گورهايشان مانند سنگها كه نمو نميكنند و نهانها كه پيدا نميشوند وارد شدن هولها ايشان را نميترساند، بدحاليها افسرده خاطرشان نكند از زمين لرزه‏ها باكى ندارند صداى رعد را

 

نمى‏شنوند، غائبيني كه كسى انتظارشان را ندارد، حاضرانى كه نميتوانند حاضر شوند همانا آنان جمع بودند و پراكنده شدند مهربان بودند و از هم جدا شدند فاصله گرفتند، نه درازى پيمانشان و نه دور شدن جايشان كور شد خبرهايشان كر شد ديارشان ولى ايشان نوشيدند شرابى كه گويائى آنان را تبديل بگنگى كرد گوششان را كر نمود جنبش‏شان تبديل بآرامى شد.پ پس گويا ايشان در وصف حال بخواب افتاده‏اند همسايگانند كه با يك ديگر انس ندارند، دوستانند كه يك ديگر را زيارت نميكنند وسيله‏ى شناخت يك ديگر از ميان رفته وسيله‏هاى برادرى از ميانشان جدا شده با اينكه جمعند همه تنهايند در صورتى كه دوستند از هم جدايند نميدانند شب و روز كى است در هر يك از شب و روز كوچ كنند برايشان درازتر از ديگرى باشد مشاهده كردند از نابودى خانه‏هايشان چيزى را ننگ آورتر از آنچه كه ميترسيدند و ديدند از نشانه‏هاى آنها بزرگتر از آنچه را كه بخردهايشان تصور ميكردند پس اين دو سرانجام كشيده شده برايشان تا قرارگاه آنان (بهشت يا جهنم) پس گذشته از اينكه برسد آنها را بيم بيم دهنده يا اميد اميدوار و اگر بخواهند از آن سخن گويند عاجز مانند از تعريف كردن آنچه را كه ديده‏اند و مشاهده نموده‏اند و اگر گنگ شود نشانه‏هايشان، و جدا شده گزارشهايشان هر آينه بر گردد در ايشان بعد از مرگ چشمهاى عبرت بين، و بشنود صدايشان را گوشهاى خردها سخن گويند نه با نطق و بيان.پ پس گويند ترش شود چهره‏ى نيكويشان و پراكنده شد بدنهاى متنعم پوشيديم لباسهاى كهنه را و سخت گرفت بر ما تنگى قبر ترس و وحشت بر ما وارد شد و خراب شد مكانهاى خاموش (قبر) نابود شد نيكيهاى بدنهايمان و زشت شد چهره‏هاى زيبايمان، و بدرازا كشيد ايستادن ما در مسكنهاى وحشت، از غصه فرجى نيافتيم از تنگى قبر وسعتى نديديم اگر آنان را در نظرت مجسم كنى يا پرده براى تو از ايشان بر طرف شود و حال اينكه گوشهايشان پر از كرمها و كر شده‏

 

چشمهايشان بخاك پريد و فرو نشسته، زبانها قطع شده در دهنهايشان بعد از تيزى سخن و خوابيده است دلهايشان در سينه‏ها بعد از بيدارى، فاسد كند فنا و نابودى در هر عضوى از ايشان را و زشت نمايد آن را و آسان كند بسوى آنها راه آفت را در حالى كه تسليمند نه دستى كه دفع آفت كند نه دلي كه بيتابى نمايد، هر آينه مى‏بينى دلها غمگين ديدگان دردناك و بر ايشان از هر سختيى حاليست كه نميتوانند جابجا شوند و رنجى است كه بر طرف نميشود.پ پس چقدر زمين بدنهاى عزيز را خورده و اگر در دنيا نعمتهاى فراوان و تربيت‏كننده‏ى شرف باشد مشغول شود شادى ساعت حزنش را، بفراموشى ميرسد اگر مصيبتى بر او فرود آيد بخل ورزد بزندگى خوش و بخلى است به لهو و لعبش پس در اين ميان كه بر دنيا مى‏خندد و دنيا بر او ميخندد در سايه‏ى زندگى بى‏خبر است ناگاه روزگار او را پامال بلاها كند، روزها نيرويش را درهم شكند مرگ او بزودى او را دريابد، در درونش اندوهى وارد شود و سير داد ايشان را اندوهى كه پيدا ميكرد او را و پديد آمد در او ناتوانى به سبب بيماريها در حالى كه خيلى بسلامتيش انس داشت پس رسيد بحالى كه دكتر او را عيادت كرد از آرامش گرمى بسردى و بجنبش آوردن سردى را بگرمى پس خاموش نكرد بسردى مگر اينكه گرمى را بر انگيخت و بر نينگيخت بگرمى مگر اينكه سردى را به هيجان آورد و نخواست معتدل شدن مزاجش را بدوائى كه ممزوج ميكند آنچه كه در آنست از طبيعت‏ها مگر اينكه بالا برد طبيعت را بر پديد آوردن مرض تا اينكه سست شد باميد شفا و فراموش كرد بيماركننده‏اش را و آشكار كرد بيماريش را براى خاندانش و زبانش بند آمد از جواب پرسندگان از وى و در پيش مريض بحث كردند خبر اندوهناكى را كه پنهان داشتند آن را.پ پس گوينده‏اى گفت مرد نيست و ديگرى ميگفت سلامتيش بر ميگردد، ديگرى از ايشان ميگفت در مرگش شكيبا هستم و ياد آورى ميكرد ايشان را و تسلى ميداد به گذشتگان پيش از او را از خويشاوندان و در اين ميان كه او بر اين حال‏

 

بود بر پيش آمد جدائى دنيا و ترك نمودن دوستان ناگاه آشكار شد ناراحتى از گلوگيرى، پس حيران كرد انديشه‏هاى دقيق زيركان را و خشك ميشد رطوبت زبانش و چه بسا سؤال مهمى را كه مى‏شناخت از جوابش عاجز ماند و مى‏شنيد خواندن دل درد رسيده را عاجز از او بود از بزرگى بود كه او را احترام ميكرد يا كوچكى كه بر او رحم مى‏نمود و همانا از براى مرگ سختيهائيست اين سختر از آنست كه فرا فراگيرى تعريفش را يا اينكه درك نمايد خردهاى اهل دنيا.پ 51- از سخنان آن حضرت است كه فرمود: شما آفريدگان توانائيد بندگان غلبه و قهريد (قبض‏شدگان حال مردنيد) قرار داده شده براى قبريد، و هستيهاى مرده‏ايد، بر انگيخته‏شدگان يكى يكى باشيد وام دارندگان روز حسابيد پس خداى بيامرزد بنده‏اى را كه گنه كند و اعتراف نمايد، بترسد و عمل نمايد، بيمناك باشد و پيشى در عمل گيرد، عبرت باشد و عبرت بگيرد و بترسد و جلوگيرى كند، پاسخ دهد و بر گردد براى اصلاح عمل، بر گردد و توبه كند اقتدا نمايد و پيروى كند، وادار بجستن شود، فرار كند و نجات پيدا نمايد فايده دهد پس اندازش، پاك شود سرشتش، آماده شود براى قيامت، توشه‏اش را بر گيرد براى روز حركتش، متوجه راهش باشد، جابجا كند حاجتش را، تهى‏دستيش را راحتى قرار دهد، پيش فرستد براى خانه‏ى اقامتش.پ پس گسترش دهيد براى نفسهايتان در سلامتى بدنهاتان، پس آيا مينگريد صاحبان نعمت جوانى را جز اينكه درد پيرى در پشت‏شان آشكار شده و آنان كه رنگ سلامتى دارند جز اينكه بر بيمارى فرود آمدند، و مردمان دوران جاودانى را جز اينكه ناگهان فانى شدند، نزديك شدن در گذشت، رسيدن مرگ، نزديك شدن انتقال، نزديك شدن نابودى و ناله‏ى پى در پى، عرق چهره، كشيده شدن بينى و اضطراب حال احتضار و مرگ زندگى و درد مصيبت.پ بدانيد اى بندگان خدا شما و آنچه كه در آن قرار داريد بر راه گذشتگانيد

 

از كسانى كه عمرشان از شما درازتر، دليرتر، شهرها را آبادكننده‏تر، نشانهاشان دورتر، پس بامداد كردند صداهايشان خاموش و آرام از بعد طول دگرگونيها بدنهايشان پوسيده، شهرهايشان خالى، آثارشان نابود، كاخهاى محكم و شاديها و بالشهائى كه تكيه مى‏دادند عوض كردند با سنگهاى سختى كه در قبر زير سر ميگذاشتند؛ كاخهائى كه خرابى نابودى آنها را آشكار كرده، خاكها بنايشان را محكم كرده پس جايگاه كاخها نزديك ولى كاخ‏نشينش دور است در ميان مردم آبادى وحشت دارنده و مردمان محله‏اى سرگرم كه انس بآبادى ندارند.پ همسايگان و برادران با يك ديگر پيوند ندارند با اينكه با هم نزديكند، خانه‏هايشان نزديك، چطور مى‏شود پيوند در ميان آنها و حال اينكه آنان را كهنگى آرد كرده، سنگ و خاك آنان را خورده، بعد از زندگى بامداد كردند در حالى كه مرده‏اند، بعد از نعمت فراوان كوبيده شدند ياران برايشان بيتابى كردند، خاك‏نشين شدند كوچ كردند و برايشان برگشتى نيست.پ هيهات هيهات خاموش، اين سخنى است كه آن را گوينده است و از پشت سرشان تا قيامت فاصله‏ايست و گويا شما ميرويد بآنجا كه آنان رفتند از كهنگى و تنهائى در خانه‏ى مرگ در اين خوابگاه بگرو هستيد، در بر گرفته شما را اين امانت نگهدار، چگونه خواهيد بود اگر كارها بپايان رسد و قبرها مردگانشان را بيرون آورند و بيرون آيد آنچه كه در سينه‏هاست و بايستيد شما براى نتيجه در برابر پادشاه بزرگ، دلها پرواز كنند از ترس آن روز از گناهان پيش فرستاده، پرده‏هاى شما پاره شود غيبها و رازهايتان آشكار گردد اينجاست كه هر نفسى پاداش داده مى‏شود آنچه را كه بدست آورده خداوند ميفرمايد:

 «تا جزا داده شوند آنان كه بد كردند بكردارشان و جزا ميدهند آنان را كه نيكو انجام دادند».پ غنيمت شمريد دوران تندرستى را پيش از بيمارى، جوانى را قبل از پيرى،

 

پيشى بسوى توبه بگيريد پيش از پشيمانى، مهلت شما را بغفلت وا ندارد زيرا كه مرگ آرزو را ويران كند، روزها مأمورند بكوتاهى مدت و جدائى دوستان پس پيشى گيريد خداى شما را بيامرزد بتوبه پيش از رسيدن نوبت، آشكار شويد براى غائبى كه انتظار برگشتش نيست، كمك بگيريد براى راه دراز بيم از خدا را، پس چه بسيار بيخبر و غافل اطمينان به غفلتش دارد و براى مهلتش بهانه مى‏آورد، پس آرزوى دور دارد و بناى محكم ميسازد پس ناقص مى‏شود بنزديكى مرگش دورى آرزويش ناگاه مرگش او را با جدا ساختن آرزوهايش دريابد پس بعد از عزت، بلندى مرتبه، شرف، بلندى در گرو مهلكات كردارش باشد بتحقيق پنهان شد در آنچه بر گشت، پشيمان شد و سود نبرد و بدبخت شود در آنچه گرد آورد در دنيا و خوشبخت شود بهمان گرد آوردن غير او در فردا، بجا ماند در گرو اعمالش در حالى كه از خاندان و فرزندانش فراموش‏كننده است او را بى‏نياز نكند از آنچه در دنيا گذاشت باندازه حظ دانه خرما و نمى‏يابد راه فرارى.پ پس چرا اى بندگان خدا بالا رفتن در تاريكى و بكجا است محل فرار و فرارگاه و اين مرگ است در جستجو كه نابود كرده اول پس اول را كه رحم بر ناتوان نمى‏كند، اعتماد بر شريف نمى‏نمايد و شب و روز مرگ را وادار ميكنند وادار كردنى عجيب و ميكشانند او را كشيدنى با سرعت پس هر چه كه او آينده است نزديك است و از پشت سر شگفت شگفتى است، پس آماده كنيد پاسخ را براى روز حساب، فراوان كنيد توشه را براى روز معاد و قيامت.پ ما و شما را خدا نگهدارد بطاعتش و يارى كند ما و شما را بر آنچه كه بسوى او نزديك ميكند و مقام دهد در پيش او زيرا كه براى او به اين عقيده‏ايم، همانا خداوند براى مرگهاى شما وقتى معين فرموده، و براى شما مثلهائى زده و شما را جامه‏هاى نرم پوشيده و بلند كرده برايتان روزى و اختيار كرده برايتان‏

 

 

نعمتهاى فراوان، و پيش فرستاده برايتان دليل‏هاى رسا و گسترش داد براى شما بخشش فراوان پس شتاب كنيد كه دور شما را حسابگران گرفته‏اند و در گرو گرفته شما را پاداشها، دلها از بهر بردن سخت است، غافلند از هدايتشان، بپرهيزيد خدا را پرهيز كردن كسى كه تنها شتاب كند و كوشش نمايد بر تحريص و سرعت كند هنگام مهلت، بترسد در حال ترس و نگاه كند در رو آوردن بسوى قرارگاهش و سرانجام بر گشتن و رجوع بسرانجام و عاقبتش و بس است خدا را از حيث انتقام و يارى و بس است بكتاب خدا دليل و برهان.پ خداى بيامرزد بنده‏اى را كه شعارش را اندوه قرار دهد، جامه‏ى ترس را بپوشد، يقين را در نهادش قرار دهد، از شك برهنه شود در خيال نابود شدن پس او از آن شك بر ناگواريست، سپس روشن شود چراغ هدايت در دلش و نزديك كند دور را بر نفسش، سخت را آسان كند، از صفت كورى و شركت مردگان بيرون آيد و خوبيهاى كليدها از كليدهاى هدايت، بستن درهاى پستى و بخواهد گشوده شود بآنچه كه دانشمند درهايش را باز كرده و فرو رود در درياهايش، قطع كند سختى‏هايش را، و روشن كند برايش راه را و چنگ زند از دستگيره‏ها بمحكمتر آنها و نگهدارى بخواهد از كوهها به سخت‏تر آنها فرو رونده‏ى در سختى‏ها، گشاننده‏ى مشكلها (دفع‏كننده‏ى معضلات و مسائل سخت رهنماى بيابانهاى بى‏آب و علف ميگويد و مى‏فهمد، خاموش است.پ سلامت خالص براى خداست طلب اخلاص از او كند پس از گنجينه‏هاى دين خدا و ميخهاى زمين اوست، نفسش را وادار بعدل كرده، اولين دليل عدالتش نابود كردن هواست از خودش، حق را تعريف ميكند و بآن عمل مى‏نمايد، براى خوبى پايانى نميگذارد مگر اينكه آن را قصد مى‏كند) و مركبى نيست مگر قصد آن كند.