پ1- معانى الاخبار: على بن الحسين عليه السلام از پدرش روايت ميكند در آن ميان كه امير المؤمنين عليه السلام روزى با يارانش نشسته بود و آنان را براى جنگ آماده ميكرد، ناگاه پير مرديكه رنج سفر بر چهرهاش بود آمد، سپس گفت:
امير المؤمنين كجاست در پاسخش گفته شد، اين است امير المؤمنين، بر آن حضرت سلام كرد، سپس عرضكرد اى امير مؤمنان من از طرف شما مىآيم، من پيرمردى بزرگم در بارهى تو فضيلت بىحساب شنيدهام و همانا من گمان مىكنم بزودى غافلگير ميشوى و كشته ميگردى از آنچه كه خداوند بتو آموخته بمن بياموز حضرت فرمود:پ آرى اى پير مرد، هر كس دو روزش مساوى باشد گول خورده، هر كس دنيا همتش باشد افسوس سخت باشد، هنگام آسودگى دنيا، هر كس فردايش بدترين دو روزش باشد بىبهره باشد، كسى كه باك نداشته باشد آنچه باو ميرسد از آخرتش هنگامى كه دنيايش بسلامت باشد پس نابود است، كسى كه مراعات كمبود نفسش را نكند هوايش بر او چيره گردد، آنكه در كمبود ميباشد مرگ برايش بهتر است.پ اى پير مرد همانا دنيا سبز و شيرين است و براى مردمانيست و براى آخرت مردمانيست نفسهايشان را مفاخرت اهل دنيا نگهدارند و ميل بدنيا نمىكنند، به سرسبزى دنيا شادمان و به تيره روزى آن افسرده خاطر نمىشوند.پ اى پير مرد كسى بيم شبزندهدارى داشته باشد خوابش اندك است، چقدر شب و روز در عمر بنده سرعت ميكنند زبانت را حبس كن، سخنت را حساب كن
گفتارت اندك شود مگر در خوبى.پ اى پير مرد! به پسند براى مردم آنچه را كه براى خود مىپسندى و بياورى براى مردم آنچه كه دوست دارى براى تو آورده شود.پ سپس روى بيارانش كرد فرمود: اى مردم آيا نمىبينيد مردم دنيا را كه شب و صبح ميكنند بر حالهاى پراكنده پس ميان افتادهى بخود پيچيده و ميان بيمار و عيادتكننده يكى با جانش بازى ميكند ديگرى اميد نجات ندارد، آن دگر را پوشيدهاند، ديگرى جستجوى دنيا كند ولى مرگ او را مىجويد.
ديگرى بىخبر است كه از او بىخبر نيستند، و بر نشانهى گذشتگان باقى ميروند.پ زيد بن صوحان عبدى عرضكرد: اى امير المؤمنين! كدام سلطان پيروزتر و نيرومندتر است؟ فرمود: هوى. عرض كرد: كدام خوارى پستتر است؟
فرمود آزمندى بر دنيا، عرضكرد: كدام تهيدستى سختتر است؟ فرمود: كافر شدن پس از ايمان آوردن، عرضكرد كدام خواندن گمراهكنندهتر است؟ فرمود:
خواندن بچيزى كه نمىباشد، پرسيد چه كردارى برتر است؟ فرمود: پرهيزكارى عرضكرد: كدام عمل كاميابكنندهتر است؟ فرمود: جستن آنچه كه در پيشگاه خدا است، عرضكرد، كدام همراه بدتر است؟ فرمود: آنكه گناه را براى تو آرايش دهد، عرض كرد كدام آفريده بدبختتر است؟ فرمود: كسى كه دينش را بدنياى ديگرى بفروشد.پ عرضكرد: كدام آفريده نيرومندتر است؟ فرمود: بردبار، عرضكرد:
كى تنگ چشمتر است؟ فرمود: كسى كه مال را از حرام بگيرد سپس آن را در غير محلش صرف كند. عرضكرد: كدام مردم زيركترند؟ فرمود: كسى كه بينا باشد بهدايتش از گمراهيش، سپس ميل بسوى هدايتش كند.
پعرضكرد بردبارترين مردم كيست؟ فرمود: آنكه خشم نورزد، عرضكرد:
كدام يك از مرد رأيش استوارتر است؟ فرمود: كسى كه او را مردم و دنيا به آرايشهايش فريب ندهد، عرضكرد: كداميك از مردم احمقترند؟ فرمود كسى كه مغرور بدنيا شود در حالى كه او مىبيند آنچه را كه در دنياست از دگرگونىهايش، عرضكرد كدام يك از مردم افسوسش سختتر است؟ فرمود كسى كه از دنيا و آخرت محروم شود اين زيانيست آشكارا. عرضكرد: كدام آفريده كورتر است؟ فرمود: آنكه كردارش براى سواى خداست و از خدا پاداش كردارش را بجويد، عرضكرد كدام قناعت برتر است؟ فرمود: آنكه قانع است بآنچه كه خدا باو بخشيده، عرضكرد كدام مصيبت سختتر است؟پ فرمود: مصيبت دين، عرضكرد كدام كردار بسوى خداى عز و جل دوستتر است؟ فرمود: انتظار فرج، عرضكرد: كدام يك از مردم در پيشگاه خدا بهتر است؟ فرمود: آنان كه بيشتر از خدا بترسند، پرهيزكارتر، پارساترشان در دنيا، عرضكرد: كدام سخن برتر است در پيشگاه خداى عز و جل؟ فرمود:
ياد فراوان خدا، زارى كردن بسوى او و خواندن او را عرضكرد: چه گفتهاى راست است؟پ فرمود: گواهى دادن اينكه نيست خدائى مگر خداى يكتا پرسيد چه كردارى بزرگتر است در پيشگاه خداى عز و جل؟ فرمود: تسليم شدن و پارسائى عرضكرد كدام فرد مردم گراميتر است؟ فرمود كسى كه در همه جا تصديق شود.پ بعد حضرت رو به پير مرد كرد و سپس فرمود: همانا خداى عز و جل مردمى آفريد دنيا را بر آنان تنگ كرد از جهت نگاه كردن ايشان، سپس آنان را در دنيا و مال دنيا پارسا قرار داد.پ سپس ميل پيدا كردند در خانهى سلامتيى كه خواند ايشان را بسوى آن
خانه، شكيبائى كردند بر تنگى زندگى، شكيبائى كردند بر ناراحتى، مشتاق شدند بر آنچه كه در پيشگاه خداست از كرامت، جانهايشان را براى طلب نمودن خوشنودى خدا بخشيدند سرانجام كردارشان شهادت بود پس خدا را ديدار كردند در حالى كه او از ايشان خوشنود بود، دانستند كه مردن راه گذشتگان باقيماندگانست، پس توشه براى آخرتشان برگرفتند سواى طلا و نقره، لباسهاى ضخيم پوشيدند، بر قوتى صبر كردند زيادى را جلو فرستادند، براى خدا بود دوستى و دشمنى آنان، اينانند چراغها و اهل نعمتها و سلامتى در آخرت.پ سپس پير مرد عرضكرد پس كجا بروم و بهشت را واگذارم در حالى كه اهل بهشت را با تو مىبينم اى امير المؤمنين، مرا آماده كن به نيروئى كه بآن قدرت پيدا كنم بر دشمن تو اى امير المؤمنين.پ پس حضرت اسلحهاى باو بخشيد و آن مرد حمله كرد پس در ميدان جنگ در برابر امير المؤمنين بود و قدم بر مىداشت و حضرت امير المؤمنين از كردار او در شگفت بود چون آتش جنگ شعلهور شد اسبش را جلو راند تا اينكه كشته شد خداى رحمتش كند، پشت سر او مردى از ياران امير المؤمنين رفت او را بر زمين افتاده ديد اسب و شمشيرش را پيدا كرد چون جنگ بپايان رسيد اسلحه و اسب او را بمحضر امير المؤمنين عليه السلام آورد.پ امير المؤمنين عليه السلام بر او نماز خواند فرمود: بخدا سوگند بحقيقت اين مرد خوشبخت است و بر برادرتان درود فرستيد.پ 2- امالى صدوق: حضرت جعفر بن محمّد عليه السلام از پدرانش روايت كرده كه حضرت امير المؤمنين فرمود: حكيمان و فقيهان چنين بودند هر گاه بعضى از آنان بگروه ديگرشان نامه مىنوشتند سه جمله مىنوشتند كه با آن سه، چهارمى نبود: 1- كسى كه آخرت همتش باشد خداوند او را از دنيا بىنياز كند.
2- هر كسى درونش را شايسته كند خداوند برونش را شايسته نمايد.
3- هر كس آنچه را كه ميان او و خداى عز و جل است اصلاح كند خداوند
آنچه را كه ميان او و مردم است اصلاح نمايد.پ 3- امالى صدوق: حضرت على عليه السلام فرمود: روزى نيست كه بر فرزند آدم بگذرد مگر اينكه آن روز باو بگويد: اى پسر آدم من روزى تازه هستم و من بر تو گواهم پس در من نيك بگو و در من كردار نيك انجام ده كه من بر اين كار روز قيامت گواهى دهم زيرا كه تو مگر هرگز نبينى.پ 4- امالى صدوق: از امام صادق از حضرت جعفر بن محمّد از پدرانش عليه السلام روايت شده كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام در بصره سخنرانى كرد.
سپس بعد از ستايش خداى عز و جل و ثناى او و بعد از درود بر پيامبر و خاندانش فرمود: مدت هر چند بدرازا كشد كوتاه است گذشته براى مقيم در دنيا پند است، مرده از براى زنده اندرز است، براى ديروزى كه گذشت برگشتى نيست و نه هم مرد از فردايش اطمينان دارد.پ همانا اول براى وسط جلودار است و وسط براى آخر پيشوا و هر يك از ديگرى جداشونده و هر يك سرانجام بديگرى مىپيوندد و مرگ بر همه پيروز است، روز بيمناك براى همه نزديك است و آن روزيست كه مال و فرزند سودى نبخشد مگر كسى كه بيايد خدا را بدلى سلامت بعد فرمود: اى گروه شيعيان من شكيبائى كنيد بر كردارى كه شما را از پاداش آن بىنيازى نيست و صبر كنيد از انجام دادن كردارى كه بر كيفرش براى شما شكيبائى نيست، ما صبر بر فرمان خدا را آسانتر يافتيم از صبر بر عذاب خداى عز و جل، بدانيد كه شما بر مرگى محدود باشيد، آرزوئى دراز، نفسى شمرده شده، چارهاى از فرا رسيدن اجل نيست، آرزو را بايد درهم پيچيد، حساب نفس را بايد كشيد بعد اشك در ديدگانش دوران زد و خواند: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ- كِراماً كاتِبِينَ- يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ» «1».
پ5- توحيد: از امام باقر از جدش عليه السلام روايت شده كه حضرت امير- المؤمنين عليه السلام در سخنرانى كه نه روز بعد از مرگ پيامبر هنگامى كه قرآن را جمعآورى مىكرد فرمود: ستايش سزاوار آن خدائيست ناتوان كرده خيالها را بر سند مگر به هستى او، مانع شده است خردها را كه خيال كنند ذاتش را در جلوگيرى از تشبيه نمودن و شكل بلكه او است خدائى كه ذاتش تفاوت نكرده؛ او در كمالش بعدد تجزيه نشده، جدائى دارد با همه چيز نه باختلاف مكانها، بلندتر است از آنها نه بطريق آميختگى، آنها را ميداند ولى نه بابزار، آشكار نميباشد مگر بوسيله آنها بين خداوند و دانستههايش دانشى جز خودش نيست.پ اگر گفته شود (هست) پس بنا بر تأويل از ليت وجود است، اگر گفته شود (ثابت است) بنا بتأويل نفى عدم است، پس منزه است او بالاتر است از گفتن كسى كه غير او را پرستش كند و خدائى جز او بگيرد، بالاتر و بزرگتر از اينهاست ستايش ميكنم او را بهمان ستايشى كه براى آفريدگانش برگزيده و آن ستايش را بر خود واجب نموده.پ و گواهى ميدهم كه خدائى جز خداى يكتا شريكى براى او نيست و گواهى ميدهم كه محمّد بنده و فرستادهى اوست دو شهادتى كه گفتن را بالا مىبرند و كردار را چند برابر مىكنند سبك مىشود ميزانى كه آن برداشته شود و سنگين مىشود ميزانى كه اين دو در آن نهاده شود و باين دو رسيدن بهشت است و نجات از آتش، گذشتن از صراط، بواسطهى دو شهادت وارد بهشت مىشوند، بنماز برحمت خدا ميرسند، پس زياد كنيد درود فرستادن بر پيامبرتان و خاندانش را كه همانا خدا و فرشتگان درود ميفرستند بر پيامبر اى كسانى كه ايمان آورديد درود بر او بفرستيد و سلام.پ اى مردم بدانيد كه شرافتى بهتر از اسلام نيست، احترامى عزيزتر از پرهيزكارى نيست، پابندى نگهدارندهتر از پارسائى نيست، پارتيى نجات دهندهتر
از توبه نباشد گنجى سودمندتر از دانش نخواهد بود، عزتى بالاتر از بردبارى نيست، حسبى رساتر از ادب نباشد نهادن چيزى بهتر از خشم نيست زيبائى با آرايشتر از خرد نيست، بدى بدتر از دروغ نباشد، نگهدارى نگهدارندهتر از سكوت نيست، لباسى زيباتر از تندرستى نيست، نهانى نزديكتر از مرگ نيست.پ اى مردم همانا هر كه بر روى زمين رود سرانجام در شكم زمين جايگزين شود، روز و شب شتاب ميكنند در ويران كردن عمرها، براى هر صاحب رمقى روزيى است، براى هر دانهاى خورندهايست و تو روزى مرگى، همانا آنكه روزها را بشناسد از آماده شدن غافل نمىشود، ثروتمند هرگز با ثروتش از مرگ نجات پيدا نميكند و نه هم فقير بواسطه اندك داشتنش.پ اى مردم هر كس از پروردگارش بترسد از ستم خوددارى كند، هر كس مراعات سخن گفتنش را نكند زشتى كلامش آشكار شود، هر كس خوبى را از بدى نشناسد او مانند چهارپاست چقدر كوچك است مصيبت با بزرگى فقر فردا، قيافه شما تغيير نمىكند مگر براى آنچه در شماست از نافرمانى و گناهان، چقدر آسايش از رنج نزديكتر است و نعمت از تيرهبختى، بد نيست بديى كه پس از آن بهشت باشد، خوب نيست خوبيى كه بعد از آن دوزخ باشد، هر نعمتى در برابر بهشت كوچك است، هر بلائى در برابر جهنم سلامتى است.پ 6- امالى صدوق: امام حسن عسكرى از پدرانش عليه السلام روايت شده كه حضرت امير المؤمنين فرمود: چه بسا بيخبرى كه جامهاى را مىبافد كه بپوشد و همانا كفنش مىشود، خانهاى را بنا ميكند تا در آن جا گيرد همانا آن خانه جايگاه قبرش مىشود.پ 7- امالى صدوق: از امير المؤمنين عليه السلام پرسيده شد چيست وسيله مهيا شدن براى مرگ؟ فرمود: انجام دادن واجبات، دورى از محرمات، انجام دادن كارهاى خوب بعد باكى ندارد مرگ بر او واقع شود يا او بر مرگ بخدا سوگند
پسر ابى طالب باكى ندارد مرگ بر او واقع شود يا او بر مرگ.پ 8- امالى صدوق: امير المؤمنين عليه السلام در قسمتى از سخنرانيش فرمود:
اى مردم همانا دنيا سراى نابودى و آخرت خانه بوديست، بگيريد از گذرگاهتان براى قرارگاهتان، پردههايتان را پيش كسى كه رازتان را نگه نميدارد مدريد دلهايتان را از دنيا بيرون بريد پيش از اينكه بدنهايتان از دنيا بيرون رود، پس در دنيا زندگى ميكنيد و براى آخرت آفريده شدهايد، همانا دنيا مانند زهر است كه ميخورد او را كسى كه نميشناسد همانا بنده هر گاه مرد فرشتگان ميگويند چه چيز پيش فرستاد مردم گويند چه چيز باقى گذارد، آنچه زياد داريد پيش فرستيد همه را بجا مگذاريد، زيرا كه محروم كسى است كه از بهترين مالش دستش كوتاه باشد و رشك برده شده كسى است كه بوسيله انفاق و صدقات ميزانهايش سنگين شود و نيكو شود در بهشت قرارگاهش و خوب شود بر صراط گذرگاهش.پ 9- امالى صدوق: نوف بكالى روايت كرده خدمت امير المؤمنين رسيدم آن حضرت در فضاى مسجد كوفه بود سپس عرضكردم سلام و رحمت و بركت خدا بر تو باد اى امير المؤمنين فرمود: بر تو سلام و رحمت و بركت خدا اى نوف بحضرت عرضكردم: مرا پند بده فرمود: اى نوف خوبى كن تو، بتو خوبى شود عرضكردم: بيش از اين مرا اندرز ده اى امير المؤمنين پس فرمود: اى نوف رحم كن تا مورد رحم قرار گيرى. سپس عرضكردم: اى امير المؤمنين بيشتر بگو فرمود: اى نوف خوبى را بخوبى جبران كن سپس گفتم زيادتر بگو فرمود: از غيبت دورى كن كه غيبت كردن غذاى سگهاى جهنم است بعد نوف گفت كه حضرت فرمود:
اى نوف دروغ گفته است كسى كه گمان ميكند از حلال متولد شده و او بوسيله غيبت گوشت مردم را ميخورد، دروغ گفته است كسى كه گمان مىكند حلال زاده است و او من و امامان از نسل مرا دشمن دارد، دروغ گفته است كسى كه گمان مىكند حلال زاده است و حال اينكه زنا مىكند، دروغ گفته است كسى كه گمان كرده است كه او خدا را مىشناسد و او به نافرمانى خدا هر روز و شب
بىباك است.
اى نوف سفارش مرا بپذير مباش فخركننده و گمركچى و باج بگير و نامه رسان.
اى نوف پيوند خويشاوندى كن خداى عمرت را زياد كند، خويت را نيك نما خداى حسابت را آسان نمايد.
اى نوف اگر شادمانى كه با من روز قيامت باشى براى ستمكاران ياور مباش.
اى نوف بپرهيز كه براى مردم خود را آرايش دهى و بوسيله گناهان با خدا بجنگى پس تو را خداوند روز ديدار رسوا كند.
اى نوف نگهدار از من آنچه را كه ميگويم كه بدان خوبى دنيا و آخرت را ميرسى.پ 10- عيون اخبار الرضا: عبد اللَّه حسنى گفت: بابى جعفر محمّد بن على الرضا عليه السلام عرضكردم: اى پسر رسول خدا حديث كن مرا بحديثى از پدرانت، سپس گفت:
پدرم از پدرانش روايت كردهاند كه امير المؤمنين فرمود: مردم هميشه در خوبيند مادامى كه با هم تفاوت داشته باشند پس هر گاه يكسان شدند نابود گردند.پ گفت عرضكردم: بيشتر بگو اى پسر رسول خدا! فرمود پدرم از پدرانش حديث كند كه امير المؤمنين فرمود: اگر پرده برداشته شود شما را دفن نخواهند كرد گفت عرضكردم: زياد كن مرا اى پسر رسول خدا! فرمود: پدرم از پدرانش حديث كند كه امير المؤمنين فرمود: شما نمىتوانيد بمردم با مال وسعت دهيد آنان را با چهرهى گشاده و ديدار نيكو گشايش دهيد زيرا كه من شنيدم رسول خدا ميفرمود: همانا شما هرگز با مالها نميتوانيد وسعت دهيد مردم را، با خويتان گشايش دهيد.پ گفت سپس عرضكردم بآن حضرت كه بيشتر بفرمائيد اى پسر رسول خدا سپس فرمود: پدرم مرا از جدم از پدرانش عليه السلام حديث كرد كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود: هر كس روزگار را سرزنش كند سرزنش او بدرازا كشد.
پگفت عرضكردم: زياد كن اندرز را سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه حضرت امير المؤمنين فرمود: همنشينى بدان بدگمانى آورد بخوبان.پ راوى گفت سپس عرضكردم: زياد كن مرا اى پسر رسول خدا فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه حضرت امير المؤمنين فرمود: بد توشهاى است براى قيامت ستم كردن بر بندگان، گفت عرضكردم: زيادتر بفرما اى پسر رسول خدا! فرمود حديث كرد مرا پدرم، از جدم از پدرانش عليه السلام كه امير المؤمنين عليه السلام فرمود: ارزش هر مردى آنست كه او را نيكو كند.پ گفت عرضكردم: اى پسر رسول خدا زيادتر كن اندرز مرا سپس فرمود:
حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
مرد پنهان بود بزير زبان، گفت عرضكردم اى پسر رسول خدا بيشتر بفرما سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از پدرانش كه امير المؤمنين فرمود: مرديكه بهاى خود را بداند نابود نميشود.پ گفت سپس عرضكردم بيشتر بفرما اى پسر رسول خدا سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه حضرت امير المؤمنين فرمود: دور- انديشى پيش از كردار از پشيمانى نگهدارد.پ گفت عرضكردم: اندرز را زيادتر فرما اى پسر رسول خدا! سپس فرمود:
حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
هر كس بروزگار اطمينان داشته باشد بزمين ميخورد.پ گفت عرضكردم: اى پسر رسول خدا زيادم فرما سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه حضرت امير المؤمنين فرمود: خودش را بخطر افكنده كسى كه خود رأى است.پ گفت عرضكردم باو، زيادم فرما اى پسر رسول خدا سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه امير المؤمنين فرمود: كمى خانواده
يكى از كمكهاى زندگيست.پ گفت عرضكردم: اى پسر رسول خدا زيادم فرما، سپس فرمود: پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام مرا حديث كرد كه امير المؤمنين فرمود: هر كس را خودبينى وارد شود نابود گردد.پ گفت عرضكردم: زيادم فرما اى پسر رسول خدا سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه امير المؤمنين فرمود: كسى كه يقين بعوض داشته باشد جود ميكند ببخشيدن.پ گفت عرضكردم: زيادم فرما اى پسر رسول خدا سپس فرمود: حديث كرد مرا پدرم از جدم از پدرانش عليه السلام كه امير المؤمنين عليه السلام فرمود: كسى كه خوشنود شود به تندرستى پستتر از خودش سلامتى بالاتر از خودش روزيش گردد سپس راوى عرضكرد مرا كافيست.پ 11- مجالس مفيد و امالى طوسى: ابو اسحاق همدانى روايت كرده كه چون امير المؤمنين عليه السلام محمّد بن ابى بكر را زمامدار مصر قرار داد نامهاى نوشت و فرمان داد كه آن نامه را براى مردم مصر بخواند و بايد بآنچه كه او را در آن نامه سفارش كرده عمل نمايد.پ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ از بندهى خدا امير المؤمنين على بن ابى طالب بسوى اهل مصر و محمّد بن ابى بكر- سلام بر شما پس همانا من ستايش ميكنم بسويتان خدائى را كه جز او خدائى نيست. اما بعد پس من سفارش ميكنم شما را بپرهيزكارى خدا در آنچه كه شما از آن پرسيده مىشويد و بسويش برميگرديد كه خداى تعالى ميفرمايد:
هر نفس در گرو كردارش ميباشد «سوره مدثر آيه 43» و نيز ميفرمايد: و مى ترساند خدا شما را از خود و بسوى خدا بازگشت است «سوره آل عمران آيه 28» و ميفرمايد: فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ «1»
پبدانيد بندگان خدا كه همانا خداى عز و جل سئوالكننده است شما را از كردار كوچك و بزرگتان پس اگر خدا مجازات كند ما ستمكارتريم و اگر درگذرد او ارحم الراحمين است.پ اى بندگان خدا، همانا نزديكترين چيزى كه ميباشد بنده بسوى بخشش و آمرزش هنگامى كه براى خدا كردارش را انجام مىدهد و پند مىدهد در توبه است، بر شما باد بپرهيزكارى زيرا پرهيزكارى خوبيها را گردآورد و خوبى جز آن نيست، و دريافته مىشود بپرهيزكارى از خوبى چيزى كه بدون آن يافت نميشود از خوبى دنيا و آخرت خداى عز و جل فرموده است:
وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا خَيْراً لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِينَ.
يعنى گفته شد مر آنان را كه پرهيزكار شدند پروردگارتان چه چيز فرو فرستاد گفتند خير از براى آنان كه در اين دنيا نيكى كردند نيكوست و هر آينه سراى آخرت خير است و بهتر و هر آينه خوبست سراى پرهيزكاران- سوره نحل آيه 31.پ بدانيد اى بندگان خدا كه همانا مؤمن كسى است كه بجا آورد سه چيز را از ثواب امّا خير پس خدا پاداشش دهد به كردارش در دنيا خداى سبحان به ابراهيم فرموده: وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ «1» پس كسى كه براى خدا انجام دهد خداوند پاداش او را در دنيا و آخرت عطا نمايد و مشكلش را در دنيا و آخرت بس كند و خداى تعالى فرموده: يا عِبادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ يعنى اى بندگان من كه ايمان آورديد بپرهيزيد پروردگارتان براى آنان كه نيكى كردند در دنيا خوبى است و زمين خدا پهناور است همانا داده مىشود مزد شكيبايان بدون حساب- سوره زمر آيه 13. پس آنچه
كه خدا بايشان در دنيا بخشد در آخرت بآن ايشان را حساب نكنند و خداى تعالى فرموده است: لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ «1».
نيكى بهشت است و زيادى دنيا و جز اين نيست كه همانا خداى تعالى بهر كار نيكى گناهى را برطرف كند. خداى عز و جل فرموده است: إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرِينَ «2» تا زمانى كه قيامت بيايد نيكيهايشان بر ايشان بحساب آيد بعد خدا ببخشد بهر يك ده تا مانند آن تا هفتصد برابر.
خداى عز و جل فرموده: جَزاءً مِنْ رَبِّكَ عَطاءً حِساباً «3» و فرموده است:
فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِي الْغُرُفاتِ آمِنُونَ «4» پس ميل كنيد در اين كردار خداى شما را رحمت كند و براى خدا عمل كنيد و مردم را بر آن وادار كنيدپ بدانيد كه پرهيزكاران خير دنيا و آخرت را بدست آورند، مردمان دنيا را در دنيايشان شريك شوند و اهل دنيا را در آخرتهم شريك نگردند خداوند آنچه كه ايشان را بس كند مباح كرده و بىنيازشان نموده، خداى عز اسمه فرموده: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ يعنى بگو كى حرام گردانيد زينت خدا را كه براى بندگانش بيرون آورده و پاكيهاى از روزى را بگو آن ويژهى آنانست كه ايمان آوردند در زندگى دنيا روز قيامت چنين آيات را براى آنان كه مىدانند تفصيل دهيم. سوره اعراف آيه 30.
جايگزين دنيا شدند بهترين جايگزينى، خوردند بهترين خوردنى
مردم دنيا را در دنيايشان شريك شدند با آنان از پاكيهاشان خوردند آنچه را كه ميخوردند و نوشيدند از چيزهاى پاكى كه مىنوشيدند پوشيدند از بهترين لباسهايشان، جاى گرفتند بهترين جايشان، تزويج كردند بهترين زنهايشان را، سوار شدند بهترين مركبها را كه سوار ميشدند، رسيدند با اهل دنيا لذت دنيا را و ايشان فردا همسايگان خدايند آرزو دارند بر آن و بدان آرزو ميرسند، دعايشان رد نمىشود، بهره لذتشان كم نگردد پس بسوى اين اى بندگان خدا فريفته مىشود بسوى او كسى كه برايش خرد است و براى او عمل ميكند بپرهيزكارى خدا و نيست قدرتى و نه هم نيروئى جز بخدا.پ اى بندگان خدا اگر از خدا بپرهيزيد و پيامبرتان را در خاندانش نگه- دارى كنيد پس خدا را پرستش نمودهايد بهترين پرستش، او را يادآورى كردهايد بهترين يادآورى، سپاس نمودهايد بهترين سپاس و بهترين شكيبائى و سپاس را گرفتهايد، كوشش كردهايد بهترين كوشش و اگر چه ديگرانتان نمازشان از شما طولانىتر، روزهشان بيشتر از شما است پس شما پرهيزكارتريد براى خدا شما پند دهندهتريد از ايشان براى صاحب كارتان، بندگان خدا از مرگ و تلخى آن بيمناك باشيد، پس مهياى آن شويد زيرا كه مرگ شما را ناگهان دريابد بفرمانى بزرگ، با خيرى كه هرگز در آن شر نباشد يا بشريكه هرگز با او خيرى نيست، پس نزديكترين شما بسوى بهشت كسى است كه براى آن عمل كند، و نزديكترين بسوى دوزخ كسى است كه كار دوزخى نمايد.پ همانا كسى از مردم نيست كه روحش از بدنش جدا شود مگر اينكه بداند بكدام يك از دو منزل ميرود، بسوى بهشت يا دوزخ كه آيا او دشمن خداست يا دوست، پس اگر دوست خدا باشد برايش درهاى بهشت باز گردد و باز شود برايش راههاى آن و مىبيند آنچه كه خدا برايش در بهشت وعده فرموده پس از همهى كارها آسوده شود و از او بار سنگين برداشته گردد و اگر دشمن خدا باشد درهاى دوزخ برايش باز گردد راههايش آغاز شود، نگاه كند به آنچه كه خداوند
برايش در دوزخ وعده داده، روبروى هر ناراحتى شود هر شادى را واگذارد، تمام اينها هنگام مرگ است و در نزد مرگ به يقين ميباشد خداى تعالى فرمود:
آنان كه ميميرانندشان فرشتهگان پاكيزه ميگويند سلام بر شما وارد بهشت شويد بآنچه كه انجام داديد سوره نحل آيه 34. و ميفرمايد: آنان كه قبض روحشان ميكنند فرشتگان ظلمكنندگانند بر خودشان پس در انداختند صلح را ما بدى انجام نداديم آرى خدا بكردارتان داناست پس وارد شويد درهاى دوزخ را بدجائيست جايگاه متكبران- سوره نحل آيه 31- 30.پ اى بندگان خدا مرگ فرارى از او نيست پس از واقعشدنش از او مواظب باشيد و آمادهى براى او باشيد زيرا كه شما راندهشدهى مرگيد، اگر بر او ايستيد بگيرد شما را اگر فرار كنيد دريابد شما را مرگ از سايه با شما همراهتر است، مرگ چسبيدهى بموى پيشانى شماست، دنيا پشت سر شما پيچيده پس فراوان مرگ را ياد كنيد هنگامى كه منازعه ميكند بسوى او نفسهاى شما از شهوتها، كافيست مرگ براى شما از نظر پند دادن و بود رسول خدا كه فراوان سفارش ميكرد يارانش را بياد آورى مرگ، سپس فرمود: زياد بياد مرگ باشيد زيرا او ويرانكنندهى لذتهاست پرده است ميان شما و شهوتها.پ اى بندگان خدا عالم بعد از مرگ براى كسى كه آمرزيده نشده سختتر است از مرگ، از تنگى و سختى و تاريكى و تنهائى قبر بيمناك باشيد، همانا قبر هر روز ميگويد: من خانه تنهائيم، خانه خاك نشينم، خانهى وحشتم؛ خانه كرمها و حشراتم و گور باغى است از باغهاى بهشت يا گودى از گودهاى جهنم هر گاه بنده مؤمن دفن گردد زمين گويد مرحبا اهلا، تو دوستتر كسى بودى كه بر پشت من راه ميرفتى هنگامى كه اختيارت بدست من افتاد مىبينى چطور با تو رفتار ميكنم پس او را چنان فشار ميدهد كه دندههايش بيكديگر ميرسند و همانا زندگى سختى كه خدا بندهاش را از آن ترسانده است، دشمنش را عذاب قبر
است، جز اين نيست كه بر كافر در گورش نود و نه اژدها بر او مسلط مىشود، سپس گوشتش را بدهن گيرند و استخوانش را درهم شكنند تا روز قيامت با او رفت و آمد كنند اگر يكى از آن اژدهايان در زمين نفس كشد هرگز زراعتى نرويد.پ بدانيد اى بندگان خدا كه نفسهاىتان ناتوان، بدنهايتان در رفاه است كه اندك آنها را بس كند، ناتوان از اين اگر بتوانيد بيتابى كنيد براى بدنها و نفسهايتان از چيزى كه شما را بر آن توانائى نيست، شكيبائى براى شما بر آن نباشد، پس بجا آوريد آنچه را كه خدا دوست دارد، واگذاريد آنچه را كه خدا خودش ندارد.
اى بندگان خدا بعد از برانگيختن سختتر از قبر است روزى كه كوچك پير مىشود در آن روز و بزرگ مست مىشود از عذاب آن روز، در آن روز جنين سقط شود، روزى كه بىخبر شود هر شير دهندهاى از بچهاى كه شير ميدهد، روزى كه روها در كمال سختىترش باشد، روزى كه سترش آشكارا باشد، همانا وحشت آن روز فرشتگانى را كه گناهى بر ايشان نيست ميترساند آسمانهاى محكم در آن روز بلرزه آيد، كوههائى كه ميخند، زمينى كه گسترده شده، آسمان در آن روز شكافته شود و آنها در آن روز سستند و دگرگون شوند گويا آنها گلگونند مانند روغن زيت و كوهها ميباشند مانند سراب پراكنده بعد از آنكه خاموش و سخت بودند، دميده مىشود در صور پس وحشت ميكنند آسمانيان و زمينيان مگر آن را كه خدا خواهد، پس چگونه خواهد بود حال كسى كه نافرمانى خدا را با گوش، چشم زبان، پا و دست، شرمگاه و شكم كرده اگر خدا او را نيامرزد و رحمتش نكند در اين روز زيرا كه او فراوان مىگردد بسوى ديگرى بسوى آتشى كه گودى آن دور است، گرميش سخت، آشاميدنيش چرك، عذابش تازه، گرزهايش آهنين؛ عذابش كم نميشود، ساكنش نمىميرد، خانهاى كه در آن رحمت نيست، خواندن اهلش را كسى نمىشنود.پ و بدانيد اى بندگان خدا با همهى اينها رحمت خدا رحمتى است كه مانع
نمىشود بندگان را بهشتى كه پهنايش مانند پهناى آسمان و زمين است كه بر پرهيزكاران وعده داده شده نمىباشد با آن بهشت شرى ابدا، لذتهايش خسته نميكند، جمعيتهايش پراكندگى ندارد، ساكنانش همسايگان رحمانند، در برابرشان غلامان يا صحيفههاى از طلا در آن بهشت است ميوه و گلها.پ بعد بدان اى محمّد بن ابى بكر! همانا ترا سردار سپاهم قرار دادم در پيش خودم بر مردم مصر، پس هر گاه زمام امر مردم را بدست تو سپردم پس تو سزاوارى كه از اين زمامدارى بر خود بترسى و از آن بر دينت بر حذر باشى پس اگر تو ميتوانى كارى كن كه پروردگارت را براى خوشنودى هيچ كس خشمگين نكنى انجام ده پس همانا براى خداى عز و جل خليفهايست از غير خودش و نيست در چيزى سواى جانشينى كه سخت ميگيرد بر ستمگر و بر ستمگر سخت بگير، براى مردمان خوب نرم باش و آنان را بخود نزديك كن، آنان را نزديكان خود قرار ده، نگاه بسوى نمازت كن چگونه انجام مىدهى زيرا كه تو پيشواى مردمت هستى كه آن را تمام كنى و سبك نشمارى و نيست امام كسى كه نماز بگذارد بگروهى در نمازشان نقصان باشد مگر اينكه نقصانش بگردن او باشد و از نماز ايشان چيزى كاسته نمىشود و تمام كند و نگهدارد در آن نماز براى تو مانند اجر ايشانست و از پاداش ايشان چيزى كاسته نشود، نگاه كن بسوى وضو زيرا كه وسيلهى تمامى نماز است در وضو سه مرتبه مضمضه و سه مرتبه آب در بينى ميكنى، صورتت را بشوى بعد دست راست بعد دست چپ بعد سر و دو پا را مسح بكش زيرا كه من رسول خدا را ديدم چنين وضو ميگرفت، بدان كه وضو گرفتن نصف ايمان است بعد مواظب هنگام نماز باش نماز را در وقتش بخوان، شتاب بنماز پيش از نماز براى آسودگى مكن، نماز را بواسطهى كارى بتأخير مينداز،پ زيرا كه مردى از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم پرسيد از وقتهاى نماز. سپس رسول خدا فرمود: جبرئيل مرا هنگام نماز آمد هنگام زوال خورشيد كه بر
گونهى راست بود بعد وقت نماز عصر مرا آمد كه بود سايهى هر چيزى باندازه همان چيز بعد نماز مغرب خواند هنگامى كه خورشيد غروب كرد بعد نماز عشاء آخر را خواند هنگامى كه سرخى بر طرف شد بعد نماز صبح را خواند هنگامى كه تاريك و روشن شد و ستارگان پراكنده بودند پس در اين وقتها نماز را بخوان و ملازم با سنت معروف باش و راه روشن، بعد بركوع و سجودت توجه كن زيرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلم نماز مردم را تمام ميكرد و كردار نمازشان را سبك انجام مىداد.پ بدان كه هر چيز از كردار تو پيرو نماز تو است، پس هر كس نماز را ضايع كند عمل غير نماز را ضايعتر كند، ميخواهم از خدائى كه مىبيند و ديده نمىشود و او در ديدگاه بلندى است كه ما و شما را از كسانى قرار دهد كه دوست مىدارد و خوشنود مىشود، تا ما و شما را بىنياز كند بر سپاسگزارى و يادآوريش، نيكو پرستش كردن و ادا كردن حقش را و بر هر چيزى كه انتخاب كرده براى مادر دين و دنيا و آخرتمان.پ شما اى مردمان مصر بايد كردارتان گفتارتان را تصديق كند، ظاهرتان را باطنتان، زبانهايتان مخالف دلهايتان نباشد، بدانيد كه پيشواى هدايتكننده و پيشواى پستكننده يكسان نباشند، جانشين پيامبر و دشمنش يكسان نيستند، من بر شما نمىترسم مؤمن باشيد يا مشرك اما مؤمن را خدا بوسيلهى ايمانش جلوگيرى كند، اما مشرك را خدا جلوگيرى كند از شما بواسطهى شركش، ولى من بر شما بيم منافق را دارم ميگويد آنچه شما مىشناسيد و انجام مىدهد آن را كه انكار ميكنيد.پ اى محمّد بن ابى بكر! بدان كه بهترين پاكدامنى پارسائى در دين خداست و عمل كردن بطاعت او، من ترا در نهان و آشكارا بپرهيزكارى سفارش مىكنم در هر حالى از حالات كه مىباشى، دنيا سراى آزمايش، سراى نابودى است، آخرت
سراى پاداش سراى جاويدانست، عمل كن براى آنچه كه جاويدانست. و بر گرد از آنچه نابود ميكند و بهرهى خويش را از دنيا فراموش مكن.پ ترا بهفت چيز سفارش ميكنم كه جامع خصال اسلام است از خدا بترس و از مردم مهراس در راه خدا، بهترين گفتار آنست كه كردار تصديقش كند، در يك كار دو جور حكم مختلف مكن كه كارت اختلاف پيدا ميكند و از حق انحراف پيدا ميكنى، براى تمام رعيت خود دوست بدار آن را كه براى خود و خاندانت دوست مىدارى، ناخوش دار براى آنان آنچه را كه براى خود و خاندانت خوش ندارى زيرا كه اين عمل سزاوارتر است براى زمامدار و اصلاح كن رعيت را، در سختىها بسوى حق فرو رويد، براى خدا از نكوهش نكوهشكننده مترس، اندرز ده مرد را هر گاه با تو مشورت كند، نفست را سرمشق قرار ده براى مسلمانان دور يا نزديك باشند، خداوند دوستى ما را در دين قرار داده، ما و شما را زينت قرار دهد براى پرهيزكاران بجاتر است براى شما طاعت شما تا اينكه قرار دهد ما و شما را بآن عمل برادر بر تختهاى روبروى يك ديگر.پ مردمان مصر نيكو پشتيبانى كنيد محمّد امير خود را، بر فرمانش ثابت باشيد كه وارد مىشود حوض پيامبرتان را ما و شما را خدا يارى كند بر آنچه كه رضايش در آنست و سلام و رحمت خدا بر شما باد، همين روايت بجز چند جمله از شيخ الطائفه روايت شده.پ 12- امالى صدوق: از حضرت ابى جعفر عليه السلام روايت شده كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام در كوفه بود هر گاه نماز عشاء آخر را مىخواند، سه مرتبه مردم را صدا ميزد تا اينكه مردمان مسجد ميشنيدند، اى مردم مهيا باشيد خدا شما را رحمت كند در ميان شما صدا زده شده بكوچ كردن پس بلند پروازى بر دنيا چيست بعد از ندا كردن در آن دنيا بكوچ نمودن، مهيا شويد خداى شما را بيامرزد، جابجا شويد با بهترين چيزى كه پيش شماست از توشه و آن توشه پرهيزكاريست، بدانيد كه راه شما بسوى قيامت است، گذرگاه شما صراط است، بيم بزرگ در پيش شما
است، بر سر راهتان گردنههاى غير قابل عبور است، منزلهاى هولناك و بيمناك است كه براى شما ناچار از گذشتن بر آنهاست، ايستادن بآنها، اما بواسطه رحمت از طرف خدا پس نجات از هول و بزرگى خطر آنهاست، ديدگاههاى ترسناك، سختى آزمايشكننده و يا بنابودى است كه بعدش جبرانى نيست.پ 13- امالى صدوق: از امام صادق جعفر بن محمّد از پدرش از جدش از پدرانش عليهم السلام روايت شده كه حضرت امير المؤمنين فرمود: بخدا سوگند دنياى شما در پيش من نيست مگر مانند مسافرى كه بر آبشخور راه است برميگردند هنگامى كه جلودارشان فرياد كشد كوچ كنند، و نيست براى لذت دنيا در چشم من مگر مانند آب گرمى كه مىچشد كه چرك است و تلخى باو مىچشاند كه زهر افعىها است او را اندك اندك مىچشانند، گردنبندهائى از آتش كمند مىشود در گردنش و همانا آنقدر جامهام را وصله زدهام كه از وصله زنندهاش شرم دارم، وصله زننده بمن گفت دور افكن جامه را مانند دور انداختن خشمگين راضى نمىشود كه آن را وصله زند سپس بر او گفتم از من فراموش كن.
فعند الصباح يعمد القوم السرى و تنجلى عنى علالات الكرى «1»
پ و من اگر بخواهم مىپوشم جامهى فوق العاده ديباى رنگين شما را، و مىخورم مغز اين گندم را با سينههاى مرغ شما، مىنوشم آب زلال بزلالى شيشههاى شما ولى من تصديق ميكنم خداى عز و جل را هنگامى كه ميفرمايد:
مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها وَ هُمْ فِيها لا يُبْخَسُونَ، أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ «2»پ پس چگونه توانائى شكيبائى دارم بر آتشى كه اگر شعلهاى از آن آتش
بر زمين افتد تمام گياهانش را مىسوزاند و اگر جلوگيرى شود نفس باندك هر آينه بنالد و شعله كشد آتش در همان اندك و هر كجا است خيرى براى على عليه السلام در پيشگاه صاحب عرش نزديك مىشود؟ يا در آتشى باشد پستكننده و دوركننده كه بر او خشم شده بجرمش تكذيبكننده است، بخدا سوگند اگر بر روى خارهاى سر تيز بيدار بخوابم و در زير من جامههاى ژنده بر روى خاكهايش كشيده باشد يا در غلهايم كشيده شوم دوستتر است بسوى من از اينكه در قيامت محمّد را خائن ديدار كنم در حق يتيمى كه او را (بفلسى) ستم كرده باشم از روى عمد، و ستم نكنم يتيم و غير يتيم را براى نفسى كه شتاب ميكند بسوى كهنگى برگشت اوست، بدرازى ميكشد در طبقات زمين جا گرفتنش و اگر زندگى كند شتاب ميكند بسوى صاحب عرش فرودش.پ گروه شيعيان من بترسيد كه دنيا شما را بدندانش بگزد بسرعت ميبرد از شما نفسى را پس از نفسى مانند گرگهايش، اين است شتران كوچ كردن كه براى سوارانشان خوابيده شدهاند، آگاه باشيد سخن داراى غمهاست پس گوينده شما نگويد كه سخن على تناقض دارد زيرا كه سخن عارض مىشود، رسيده است مرا كه مردى از اهل مدائن پيروى كرده است بعد از ايمان كفر خويش را، و پوشيده است از لباسى كه بزرگش يافته، و عطر مالى كرده اين بوى خوش را چهرهاش را و بخور داده است بعود هندى روز و شبش را و حالى كه در اطرافش باغهاى گل است كه شنيده مىشود بوى سيبش، گسترده شده براى او فرشهاى رومى بر فراز تختهايش، بدبختى بر او باد بعد از آنكه نزديك به هفتاد سال از عمر رسيد و پيرى او را فرا گرفت و از پيرى چهار دست و پائى بر زمينش راه ميرود و صاحب يتيمان شد آسيب ديد از زيانش پس يارى نمىدهد ايشان را بزيادى غذاهاى تلخ، اگر خدا بمن قدرت دهد او را مانند گندم درو كنم، حد مرتد بر او جارى نمايم، او را پس از حد هشتاد تازيانه زنم، روزنههاى نادانيش را محكم كنم نابود بر او باد آيا موئى نيست؟ پشمى نيست؟ كركى نيست؟ آيا نان خشكى
كه افطار شب قرار دهد نيست؟ عبرتى بر ناتوانى در تاريكى شب كه به نشيب ميرود نيست، اگر مؤمنى بود برايش حجتى ترتيب ميدادم هنگامى كه ضايع كرد آنچه را كه مالك نمىشد. بخدا سوگند برادرم عقيل را ديدم كه التماس مىكرد كه از گندم شما يك پيمانه باو بدهم و تكرار ميكرد مرا كه يكدهم پيمانه از جو شما كه ميخورانيد گرسنگان را بدهم نزديك بود روز سوم شكمش از گرسنگى درد بگيرد و قدرت نداشت، فرزندانش را ديدم كه رنگهايشان از گرسنگى پريده، گويا چهرههايشان درهم شده، چون سخنش را برگرداند و تكرار نمود گوشم را بسويش فرا دادم او را فريب داد و گمان كرد مرا كه دينم را واميگذارم پيروى مىكنم آنچه كه او را خوشنود ميكند، سپس آهنى داغ كردم كه زجر مىداد زيرا كه نيروى نزديك شدن و صبر كردن نداشت، بعد آهن را بر بدنش نزديك نمودم پس از دردش فرياد كشيد مانند فرياد دردمند از ناتوانيش داد ميزد، نزديك بود كه از نادانى مرا فحش دهد و بجهت سوزاندن در آتشى كه كوبندهتر است او را از نيستى آن، سپس گفتم زنان بچه مرده برايت گريهكننداى عقيل، ناله ميكنى از آهنى را كه انسانى داغ كرده براى بازى، مرا ميكشى بسوى آتشى كه برافروخته جبارش از خشمش، از آتش اذيت ناله ميكشى ولى من از آتش جهنم ناله نكنم بخدا اگر مكافات از امتها برداشته ميشد، و امت در خوابگاهايشان پوسيده و كهنه واگذارده ميشدند همانا من شرم ميكردم از خشم نويسندهاى كه بر ملا ميكرد رسوائيهاى از گناهان را كه رونويس شده.پ پس شكيبائى باد بر دنيائى كه بلاهايش ميگذرد، لذتهايش به رنجهايش كنده مىشود، چقدر فرق ميان نفسى كه در خيمههايش در نعمت است و ميان گنهكارى كه در دوزخ فرياد ميكشد از اين تعجب مكن عجيبتر اين است كه مهمانى در زد، بستهى پيچيدهاى آورده كه در آن معجونى بود سپس باو گفتم صدقه است؟ نذر است؟ يا زكاة و تمام اينها بر ما اهل بيت حرام است بجاى
همه اينها خدا بما خمس ذى القربى را در كتاب و سنت عوض داده سپس بمن گفت نه اين است و نه آن بلكه ارمغان است سپس باو گفتم زنان بچه مرده برايت گريه كنند از دين خدا آمدهاى مرا فريب دهى بوسيلهى معجونى كه آن را بقند آميخته كردهايد و بوسيله درهم آميختهشدهى زردى كه بخرمايتان مخلوط كردهايد و براى من آوردهايد، ديوانهاى جن زدهاى، هذيان ميگوئى؟
مگر نيست كه نفسها از اندازهى وزن خردلى پرسيده ميشوند؟ پس چه ميگوئى در باره اين معجون كه آن را فرو برم، بخدا سوگند اگر هفت اقليم و آنچه كه در زير فلكهاست و ساكنانش بندهى من شوند و همه اقراركننده باشند كه ملك منند بر اينكه من نافرمانى خدا را در بارهى يك مورچه كنم و از او پوست جوى را كه ميخورد بگيرم نمىپذيرم و ارادهى چنين كارى را نمىكنم.پ و همانا دنياى شما در پيش من پستتر است از برگى كه در دهن ملخى است و ميخورد، و ناچيزتر است در پيش من از گوشت استخوان خوكى كه جذامى آن را قى كند و تلختر است بر دل من از حنظلى كه مريض آنها را مىجود و بو ميكند پس چطور رو آورم در پيچيدهاى كه بستهايست پيچيده و معجونى كه گويا آميخته بآب دهن و قى مارى شده. بار الها همانا من فرار ميكنم از آن مانند فرار زيرك از زرنگ «او مرا ستاره پندارد و خودش را ماه مىنماياند» «1» آيا جلوگيرى كنم از كركى كه از شترش افتاده و شترى آن را خورده در خوابگاهش آيا راه رفتن عقربها از سوراخشان آگاهتر است؟ يا جنگجويانى كه در جنگ در خوابگاه من پيوستگى دارند پس واگذاريد مرا اكتفا كنم از دنياى شما به نمك و نانهاى خودم پس به پرهيزكارى خدا اميد خلاصى دارم، على را با نعمتهائى كه نابود مىشود چكار و با لذتى كه گناهان آن را مىتراشد چكار، زود است ديدار كنم و حال اينكه شيعيان من پروردگار ما با ديدگان بيدار و شكمهاى گرسنه «و ليمحص اللَّه
الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِينَ» «1» و پناه مىبرم بخدا از گناهان و درود بر محمّد و خاندانش.پ 14- تفسير قمى: حضرت امير المؤمنين عليه السلام در روزى كه دنبال جنازهاى ميرفت سپس صداى مردى را شنيد كه مىخنديد فرمود: گويا مرگ در دنيا بر غير ما نوشته شده، گويا حق در دنيا بر غير ما واجب شده، گويا آن كس را كه ما ميشنويم از مردگان است مسافريست كه طولى نميكشد بسوى ما بر ميگردد بدنهاشان را سرازير قبر و ارثهايشان را ميخوريم، گويا ما پس از آنان جاويدانيم فراموش كرديم هر پندى را، افكنده شديم بهر نابوديى، اى مردم خوشا بحال كسى كه از عيب مردم بعيب خودش سرگرم گردد و فروتنى كند بدون كمبودهاى، با فقيهان همنشينى كند، آميزش كند فقيران و مردمان پست را، مالى را كه گرد آورده در غير معصيت انفاق كند، اى مردم خوشا بحال كسى كه نفسش را خوار كند. كسبش را پاك، سرشتش را شايسته، خويش را نيك، زيادى مالش را انفاق نمايد، زيادى سخنش را نگاهدارد، از مردم بديش را برگرداند، سنت را گسترش دهد بسوى بدعت تجاوز نكند، اى مردم خوشا بحال كسى كه از خانهاش بيرون نيايد، و بخورد لقمه نان خودش را، بر گناهش گريه كند، از نفس خود در رنج باشد و مردم از او در آسايش.پ 15- خصال: از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت شده كه فرمود:
هر گاه فقيهان و حكيمان گروهى با گروه ديگر مكاتبه ميكردند سه چيز مىنوشتند كه با آن سه چهارمى نبود: 1- هر كس آخرت همتش باشد بس كند همتش را از دنيا. 2- هر كس نهانش را شايسته گرداند خدا آشكارش را شايسته كند. 3- هر كس اصلاح كند آنچه را كه ميان او و خداست خدا هم اصلاح كند آنچه را كه ميان او و مردم است.
پ16- خصال: از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السلام روايت شده كه حضرت امير المؤمنين فرمود: در وصيتش به پسرش محمّد حنفيه، بپرهيز از خودنمائى، بدخوئى، كم صبرى، زيرا كه راست نمىشود براى تو بر اين سه خصلت همراهى، ثابت نمىشود براى تو بر آنها رفيقى، نفست را مجبور بدوستى كن ببخش بدوستت مال و جانت را، براى يارانت حمايتت را و محضرت را، براى همگان خوشروئى و دوستيت را، براى دشمنت عدالت و انصافت را، دريغ دار دين و آبرويت را از همه كس زيرا كه آن سلامتتر است براى دين و دنيايت.پ 17- امالى طوسى: از اصبغ بن نباته روايت شده كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام روزى سخنرانى كرد.
سپس خدا را ستايش كرد و او را ثنا گفت و درود بر پيامبر فرستاد فرمود:
اى مردم! سخن مرا بشنويد و بگوش گيريد كلام مرا همانا خودبينى از گردن- كشى است و بزرگ منشى از تكبر است، همانا شيطان دشمن آمادهاى است و حاضر كه شما را وعدهى باطل مىدهد، آگاه باش كه مسلمان برادر مسلمان است پس ريشخند مكنيد و خوار منمائيد.پ زيرا كه قانونهاى دينى يكى است و راههايش قصد مىشود هر كس آن راهها را بگيرد مىپيوندد و هر كس واگذارد آن را از دين بيرون شده، هر كس از دين بيرون شود نابود گردد، مسلمان خائن نيست هر گاه او را امين قرار دهند، خلاف وعده نميكند، سخن بدروغ نميگويد، ما خاندان رحمتيم و سخن ما حق است، كار ما عدالت، از ماست خاتم پيامبران، در ماست پيشروى اسلام، ما امينان كتاب خدائيم، شما را بخدا و رسولش دعوت ميكنيم و بسوى جنگيدن دشمنان خدا و محكمى امر او جستن خوشنودى او بپا داشتن نماز، دادن زكاة، حج خانه، روزهى ماه رمضان، تقسيم غنيمت را باهلش.پ آگاه باشيد كه شگفت آورترين شگفتيها اين است كه معويه پسر
ابى سفيان اموى و عمرو بن عاص سهمى بگمان خودشان مردم را تحريص بدين مىكنند و بخدا سوگند كه من رسول خدا را مخالفت نكردم، هرگز نافرمانيش را نكردم و با جانم در جاهائى كه عقب گرد مىكنند در آنجاها قهرمانان و در آنجاها كه بدنها بلرزه در مىآيد به نيروئى خدا داده او را نگه دارم، مر او را سپاس و پيامبر در گذشت و سرش در دامن من بود، متصدى غسلش من بودم بدست خودم او را غسل دادم و فرشتگان مقرب او را با من حركت مىدادند و بخدا سوگند امتى پس از پيامبرشان اختلاف نكردند مگر اينكه باطل بر حق آشكار شد مگر چيزى را كه خدا بخواهد، سپس عمار ياسر بلند شد عرض كرد: اما امير المؤمنين شما را آگاهاند كه امت با او راست نمىشود سپس مردم پراكنده شدند و ديدگانشان نافذ بود.پ 18- تفسير قمى: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: كافيست ستمگر را فردا گزيدن دو دستش، كوچ كردن نزديك است براى دوستان پشيمانيست مگر پرهيزكاران.پ 19- قرب الاسناد: على عليه السلام فرمود هيچ گاه خانهاى پر از خوبى نميشود مگر اينكه بزودى پر شود تغيير آن (بر عكس شود) و پر نمىشود خانهاى هيچ گاه از بدى مگر اينكه پر شود از خوبى.پ 20- قرب الاسناد: از امام صادق عليه السلام از پدرش روايت شده كه همانا على عليه السلام بمردى فرمود: كه او را وصيت مىكرد: بگير از من پنج چيز را:
اميدوار نباشد هيچ كس از شما مگر پروردگارش را، نترسد مگر گناهش را، شرم نكند از آموختن چيزى را كه نمىداند، حيا نكند هر گاه چيزى را كه نمىداند از او بپرسند از اينكه بگويد نمىدانم، بدانيد كه صبر از ايمان مانند سر است از بدن.پ 21- امالى طوسى: از امام باقر عليه السلام روايت شده كه امير المؤمنين فرمود: بهترين چيزى كه چنگ زنندگان بآن چنگ ميزنند ايمان بخدا و
رسولش است، جنگيدن در راه خدا، كلمهى «1» اخلاص زيرا كه آن سرشتى است، بپا داشتن نماز زيرا كه آن دين است، زكاة دادن زيرا كه از واجبات خداست، روزه گرفتن ماه رمضان زيرا كه روزه سپر از عذاب خداست، حج خانهى خدا زيرا كه ميقات دين باطلكنندهى گناه است، پيوند خويشاوندى زيرا كه زيادكنندهى ثروت است و تأخير اندازندهى مرگ، صدقهى پنهانى زيرا كه گناه را مىبرد، خشم پروردگار را خاموش ميكند، انجام دادن كارهاى خوب زيرا كه آنها مرگ بد را دفع مىكند و از بزمين خوردنهاى ننگين شما را نگهدارد.پ همانا راست بگوئيد كه خدا با راستگويانست، از دروغ دورى كنيد زيرا كه دروغ دوركنندهى ايمانست، آگاه باشيد كه راستگو بر گذرگاه نجات و كرامت است، آگاه باشيد كه همانا دروغگوينده بر گذرگاه نابودى و هلاكت است.پ آگاه باشيد و خوبى را بگوئيد تا بآن شناخته شويد و بآن عمل كنيد تا از اهل آن باشيد، امانت را رد كنيد بسوى كسى كه شما را امين دانسته، پيوند كنيد هر كس را كه از شما گسسته، عبادت كنيد بخوبى بر كسى كه برايتان بدى كرده.پ 22- خصال: نوف روايت كرده كه وقتى با امير المؤمنين عليه السلام شب زنده- دارى مىكردم حضرت تمام شب را نماز خواند، ساعت بساعت بيرون مىآمد و به آسمان نگاه ميكرد قرآن مىخواند.پ نوف گفت بمن گذشت بعد از پاسى از شب سپس فرمود: اى نوف خوابى يا بيدار؟ عرضكردم بيدارم ترا با چشمم نگاه مىكنم اى امير المؤمنين فرمود: اى نوف خوشا بحال بىرغبتان در دنيا و طالبان آخرت، ايشانند
كسانى كه زمين را بساط قرار دادند، خاك آن را فرش و آبش را گوارا، قرآن را روپوش دعا را شعار، بريدند از دنيا بريدنى بروش عيسى بن مريم.پ خداى عز و جل وحى بسوى عيسى بن مريم فرستاد كه بجمعيت بنى اسرائيل بگو داخل خانهاى از خانههاى من مشويد مگر با دلهاى پاك و ديدههاى ترسان و دستهاى پاك، بايشان بگو بدانيد كه من دعايتان را مستجاب نميكنم و از هيچ كس از آفريدگانم كه بر او حقى از ديگران باشد، اى نوف بپرهيز از اينكه باج بگير يا شاعر يا پاسبان يا قيم كارى يا معاون رئيسى باشى يا صاحب عود و طنبور يا طبل زيرا كه پيامبر خدا فرمود:پ داود عليه السلام شبى بيرون آمد و نگاه بآسمان كرد فرمود: همانا ساعتى است كه در اين ساعت دعا رد نمىشود مگر دعاى قيم كار، باجبگير، شاعر، پاسبان معاون رئيس، صاحب طنبور و طبل.پ 23- خصال: عامر شعبى روايت كرده كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام ناگهانى به نه كلمه سخن گفت پس چشمههاى بلاغت را آرايش داد، بىمانند كرد گوهرهاى حكمت را، و جدا شدند تمام مردم از اينكه يك كلمه بتوانند به آنها بپيوندند، سه كلمهى از آنها در نيايش است، سه تاى آنها در حكمت و سه تاى از آنها در ادب، اما آنها كه در نيايش است فرمود: خدايا بس است مرا عزت اينكه براى تو بندهام، بس است فخر مرا كه پروردگارم تو باشى، تو آنچنانى كه من دوست دارم پس قرار ده مرا چنان كه دوست دارى، اما سخنانى كه در حكمت است فرمود: ارزش هر مردى همانست كه او را نيكو دارد، نابود نمى- شود مرديكه ارزش خويش را بداند، مرد پنهان بود بزير زبان، سخنانى كه در ادب است فرمود: احسان كن بر هر كس كه مىخواهى كه اميرش باشى، نياز پيدا كن بهر كس كه خواهى تا اسيرش باشى، بىنيازى بجواز هر كسى كه خواهى تا مانندش باشى.پ 24- خصال: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: ده طايفهاند كه خود و ديگران را
بآشوب افكنند صاحب دانش اندك بزحمت مىاندازد كه مردم را فراوان بياموزد مردم بردبارى كه صاحب علم بسيار است ولى زيرك نيست، كسى كه ميجويد مالى را كه بيابد ولى براى او سزاوار نيست، تا كوششكننده در پيش كسى كه خونسرد است و علمى هم ندارد، دانشمندى كه ارادهكنندهى اصلاح نيست، اراده كنندى اصلاح كه دانش ندارد، دانشمندى كه دنيا را دوست دارد، رحمكنندهى بمردم كه بخل ميورزد از مالش، و دانش آموزى كه جدال ميكند در علم كسى را كه از او داناتر است هر گاه آموزشش دهد از او نپذيرد.پ 25- خصال: اصبغ بن نباته از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت كند كه مىفرمود: راستگوئى امانت است، دروغ خيانت، ادب رياست است، دورانديشى زرنگى، اسراف زيانست، ميانه روى دارائى، آز جايگاه بىنوائى، پستى كوچككننده بخشش نزديككردن، لئامت دوركننده، نرمى آرامش، ناتوانى پستى است، هوا رغبت است، وفا سنجيدنيست، خودبينى نابوديست، شكيبائى پايندگى است.پ 26- عيون اخبار الرضا: امير المؤمنين كه درود و سلام خدا بر او باد فرمود: چه بسا بيخبرى كه جامهاى مىبافد تا بپوشد، جز اين نيست كه آن جامه كفن او است، و خانهاى مىسازد تا در آن جايگزين شود جز اين نيست كه آن خانه جايگاه گورش گردد.پ 27- امالى طوسى: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: كه دانش بهرهايست گرامى ادبها آرايشهاى نيكوست، انديشه آئينهايست صاف، پوزش طلبيدن بيم دهندهى اندرز دهنده، بس است ترا براى خودت تربيت، آنچه كه را براى خود خوش ندارى براى ديگرى واگذارى.پ 28- امالى طوسى: ابى حمزه سعدى از پدرش روايت كند كه امير المؤمنين على بن ابى طالب به پسرش حسن بن على عليه السلام سفارش كرد در وصيتش فرمود:
پسر عزيزم بىنوائى بدتر از نادانى نيست، نادارائيى سختتر از نداشتن خرد
نيست، تنهائى بيمناكتر از خودبينى نيست، حسبى مانند خوى نيك نباشد، پارسائيى مانند خوددارى از محرمات خدا نيست، پرستشى مانند انديشه كردن در كار خداى عز و جل نيست، پسرم دوستى مانند عقل نباشد، بردبارى وزير خرد است، مدارا پدر اوست، شكيبائى بهترين سپاهش باشد، پسرم ناچار است از براى خردمند كه در شأن خودش نگاه كند و بايد زبانش را نگهدارد و بايد مردم زمانش را بشناسد، پسرم تهىدستى بلاست سختتر از اين بيمارى جسم است، سختتر از اين بيمارى دل، از نعمتهاى خداست مال بسيار و بهتر از اين طاقت داشتن بدن است، بهتر از اين پرهيزكارى دل.پ پسرم براى مؤمن سه ساعت است: ساعتى كه در آن نيايش پروردگارش را كند، ساعتى كه در آن حساب نفسش را كشد، ساعتى كه در آن خلوت كند ميان خويش و نفسش و لذت آن در چيزى كه حلال و نيكوست، چارهاى براى مؤمن نيست از اينكه براى سه چيز بيرون آيد: 1- اصلاح زندگى 2- قدمى براى قيامت بردارد. 3- لذتى از غير حرام بدست آورد.پ 29- امالى طوسى: امير المؤمنين عليه السلام فرمود: همانا مؤمن بامداد نكند مگر اينكه بيمناك باشد گرچه نيكوكار باشد، وارد شب نمىشود مگر بيمناك گرچه نيكو كردار باشد زيرا كه او در ميان دو كار قرار گرفته: 1- وقتى كه گذشته نمىداند خدا با او چه ميكند. 2- مرگى كه نزديك شده نمىداند باو چه ميرسد از نابودى، آگاه باشيد خوب بگوئيد تا بدان شناخته شويد، به نيكى كردار كنيد تا از خوبان باشيد، پيوند خويشاوندى كنيد اگر چه از شما بگسلند، برگرديد بسوى كسى كه شما را جدا كرده، امانت را به آنكه شما را امين قرار داده برگردانيد، به پيمانى كه بستهايد وفا كنيد، هر گاه قضاوت كرديد عدالت كنيد.پ 30- امالى طوسى: روايت شده كه شب ماهتابى امير المؤمنين عليه السلام از
مسجد بيرون شد سپس قصد صحرا كرد گروهى به آن حضرت پيوستند ولى پشت سرش ايستادند حضرت بآنان نگاه كرد و فرمود كيستيد شما؟پ عرضكردند: شيعهى توايم اى امير المؤمنين حضرت يك چشمى بچهرهى آنها انداخت بعد فرمود: چرا در شما چهره شيعه نمىبينم؟! عرضكردند:
چهرهى شيعه چيست؟ اى امير المؤمنين. فرمود صورتهايشان زرد از بيدارى، ديدگانشان از گريه تار، پشتهايشان از ايستادن برآمده، شكمها از روزه خالى لبها از دعا خشك، بر ايشانست رنگ خاشعان و فرمود كه مرگ جوينده و جسته شده است كه او را مقيم ناتوان نميكند و از كسى كه بترسد فوت نمىشود، پيش رويد و خوددارى مكنيد زيرا كه فرارى از مرگ نيست همانا شما اگر كشته نشويد مىميريد به آن خدائى كه جان على در دست اوست هر آينه يك هزار ضربت شمشير بر سر آسانتر است از مردن در بستر.پ 31- امالى: از كلام آن حضرت است كه فرمود: اى مردم بامداد كرديد هدفهائيد فرو رود در شما تير مرگ، مالهايتان غارت مصيبتهاست، غذائى در دنيا نخورديد كه براى شما در آن گلوگيرى نبود، و ننوشيد از نوشيدنى دنيا كه در آن گلوگيريهاست و خدا را گواه مىگيرم به نعمتى از دنيا نمىرسيد كه به آن خوشنود مىشويد مگر اينكه بجدائى از آن ناراحت شويد.
اى مردم ما و شما براى بجا بودن آفريده شديم نه براى نابودى ولى شما از خانهاى جابجا مىشويد پس توشه برگيريد براى آنچه كه بسويش مىرويد و در آن جاويدانيد.پ 32- امالى طوسى: صعصعة بن صوحان گفت در مرض امير المؤمنين بعيادت من آمد بعد فرمود انديشه كن عيادت مرا بر فاميلت فخر قرار مده، هر گاه مردمت را بر كارى ديدى از آن كار بيرون مشو زيرا كه براى مردى بىنيازى از فاميل نيست هر گاه تنها از آنها جدا شد همه آنها از او جدا ميشوند هر گاه
فاميلت را در نيكى ديدى آنان را بر آن نيكى همكارى كن، هر گاه آنان را در بدى ديدى خوارشان منما بايد همكارى شما بفرمانبردارى خدا باشد زيرا كه شما هميشه بخيريد مادامى كه همكارى بر طاعت خداى تعالى كنيد و از نافرمانيش جلوگيرى نمائيد.پ 33- امالى طوسى: على بن ابى طالب عليه السلام فرمود: همانا دنيا خانهى رنج و نابوديست، سراى دگرگونى و پند است از جملهى نابودى دنيا اين است كه روزگار تيرش را در كمان گذارد زهش را بالا برد بزنده مرگ ميرساند، به تندرست بيمارى و از رنج دنياست كه مرد چيزى را كه گرد آورده نميخورد، خانهاى سازد كه جايگزين نشود، از پند دنياست كه مىبينى خوشحالى رحم شده رحمشدهاى خوشحال فرقى ميانشان نيست مگر نعمتى زوال آمده يا سختى فرود آمده، از دگرگونى دنياست كه مرد آرزويش بر او نزديك شود در نزد آرزو مرگ او را دريابد على عليه السلام فرمود: چهار چيز بسود مرد است نه بر زيانش ايمان و سپاسگزارى، خداوند تعالى ميفرمايد: ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ» «1» و طلب آمرزش نمودن زيرا كه خداوند فرموده: وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ «2» و دعا كردن زيرا كه خداى تعالى فرموده: قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ «3»پ 34- امالى طوسى: از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت شده كه چهار
چيز را خدا فرو فرستاده تصديق مرا بآنها در كتابش من گفتم مرد پنهان بود بزير زبان پس هر گاه سخن گفت آشكار شود، خداوند متعال آيهاى نازل كرد: وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ يعنى بشناسى آنان را در روش گفتار- سوره محمّد آيه 30.
من گفتم هر كس چيزى را ندانست آن را دشمن دارد پس خدا فرو فرستاده بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ يعنى بلكه تكذيب كردند آنچه را كه احاطه نكردند بدانستنش و هنوز ايشان را تأويلش نيامده- سوره يونس آيه 39.
من گفتم ارزش هر مردى همانست كه او را نيكو نموده، سپس خدا فرو فرستاده در داستان طالوت: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» «1» گفتم كشتن كمتر ميكند كشتن را پس خدا فرو فرستاد: وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ «2».پ 35- امالى طوسى: خليل بن احمد ميگويد واداركنندهترين سخن بر جستن دانش سخن على بن ابى طالب عليه السلام است كه فرمود: ارزش هر مردى همانست كه او را نيكو ميكند.پ 36- امالى طوسى: از امير المؤمنين عليه السلام روايت شده كه حج خانهتان را وامگذاريد خانهى خدا از شما خالى نشود مادامى كه زندهايد زيرا شما اگر واگذارديد مهلت داده نميشويد، همانا كمتر چيزى كه بزائر خانهى خدا برگردد اين است كه گناهان پيشين او آمرزيده شود، شما را سفارش بنماز و نگهدارى آن ميكنم زيرا كه نماز بهترين عمل است نماز ستون دين شماست.پ سفارش ميكنم بزكاة زيرا كه من شنيدم پيامبر شما ميفرمود: زكاة پل اسلام است هر كس ادا كرد از پل بگذرد و هر كس نداد در آن گذرگاه زندانى شود زكاة خشم پروردگار را خاموش كند، بر شما باد بروزه گرفتن ماه رمضان
زيرا كه روزه رمضان سپريست نگهدارندهى از آتش، فقيران مسلمانان را در زندگيتان شريك نمائيد، سفارش ميكنم بجنگيدن در راه خدا با مال و جانتان، همانا دو مرد در راه خدا مىجنگند پيشواى هدايتكننده يا پيرو او كه اقتدا برهنمائى او كرده، فرزندان پيامبرتان در برابر شما ستم نشوند در صورتى كه شما توانائى دفع ستم از آنان را داريد و سفارش ميكنم شما را بياران پيامبرتان آنان را دشنام ندهيد و آن ياران كسانى هستند كه بعد از پيامبر بدعتى در دين نگذاشتند و به بدعت گذارندهاى بر نگشتند زيرا كه رسول خدا در بارهى آنان سفارش فرموده، سفارش مىكنم در بارهى زنان و كنيزانتان شما را نكوهش نكوهشكننده فرا نگيرد در راه خدا، خدا شما را در بارهى كسى كه ارادهى بدى بشما كند كفايت ميكند بمردم نيكو بگوئيد چنان كه خداى عز و جل فرمان داده شما را، امر بمعروف و نهى از منكر را وامگذاريد كه خدا كار شما را بدست بدان واگذارد بعد خوبانتان دعا كنند و مستجاب نشود براى شما دعايتان، بر شما باد بفروتنى و بخشش، زينهار بپرهيزيد از جدا كردن و پشت نمودن بيكديگر و پراكندگى، بپرهيزكارى و نيكى يك ديگر را همكارى كنيد مبادا بگناه و تجاوز همكارى نمائيد، بپرهيزيد خدا را زيرا كه كيفر خدا سخت است.پ 37- معانى الاخبار: حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود: تمام خوبيها در سه خصلت گرد آمده: 1- نگاه كردن 2- خاموشى 3- سخن گفتن، هر نگاهى كه در آن پند گرفتن نباشد اشتباه است، هر خاموشيى كه در آن انديشه نباشد آن بيخبريست، هر سخنى كه در آن يادآورى و ذكر نباشد آن كلام بيهوده است پس خوشا بكسى كه نگاهش عبرت، سكوتش فكر، سخنش ذكر باشد و بر گناهش گريه كند و مردم از شرش ايمن باشند.پ 38- تحف العقول: و از حكمتها و وادار كردنها و بيمها و پندهاى آن حضرت است كه درود خدا بر او باد. اما بعد همانا حيله و فريب در آتش است پس از خدا بيمناك باشيد و از قدرتش بر حذر، خداوند راضى نميشود براى
بندگانش بعد از عذر آوردن و ترساندن او آنان را نابود كند از جايى كه نميدانند و بدين جهت فايده ندارد كوشش بنده تا اينكه فراموش ميكند وفاى به پيمان را و گمان ميكند كار خوبى انجام داده و هميشه در اين گمان است و اميدوار است و بيخبر است از چيزى كه آمده او را از خبر، با خود پيمان مىبندد ولى با كوششهاى خود نابود مىشود و او در مهلتى است از طرف خدا بر پيمانش ميل با بيخبران ميكند، با گناهكاران مدارا مينمايد، با مؤمنان در طاعت خدا ميجنگد، نيكو مىشمارد نيرنگ صاحبان نعمت را، اينان گروهى باشند كه دلهايشان به شبهه گسترش پيدا كرده و بر ديگران با دروغ دشمنى كردهاند و گمان ميكنند كه اين كارها وسيلهى نزديكى بخداست سببش اين است كه اينان با هوس كار كردهاند سخن دانشمندان را دگرگون كردهاند آن سخن را بنادانى و كورى خود سوختهاند و آن را با ريا و خودنمائى جستهاند بدون اينكه هدفى داشته باشند و نشانههاى آشكار نيست و نه روشنى معلوم است در پايان كارشان، بسوى جايگاهشان آنان را وارد كنند بطورى كه زمانى خدا پرده بردارد از پاداش سياست آنها و آنان را از پوستينهاى بيخبرى بيرون آورد، رو آوردند در حالى كه پشتكنندهاند، پشت كردند در حالى كه رو آورندهاند، سودى نبردند بآنچه كه يافتند از آرزوهايشان و نه بآنچه كه رسيدند از جستنشان و نه هم حاجتشان بر آورده شود و تمام اينها بر ايشان بدبختى شد طورى شد از آنچه كه مىجستند فرار كردند.پ همانا من ميترسانم شما را از اين لغزشگاه و بشما فرمان ميدهم بپرهيز- كارى خدائى كه سودى غير او برايش ندارد او بايد از خودش سود ببرد و بس اگر راستگوست در آنچه در نهادش نهانست، جز اين نيست كه بينا كسى است كه بشنود و انديشه كند، نگاه كند و بينا شود و سود ببرد به پندها و به پيمايد راه روشن و هموار را، دورى جويد از شكست هوى و برگردد از راه كورى، كمك نكند بنابودى نفس سركش و ستم نكند در حق يا بيراهه رفتن در سخن
گفتن يا تغيير دادن در راستى و نيست توانائى مگر بخدا.پ بگوئيد آنچه را كه براى شما گفته مىشود، تسليم شويد براى آنچه كه از براى شما روايت مىشود و بزحمت ميندازيد، مادامى كه بزحمت نيفتادهايد زيرا كه بشما برميگرداند آنچه را كه دستهاى شما بدست آورده و زبانهاىتان افكنده يا سرانجامتان بدو پيشى گيرد، از شبهه احتياط كنيد زيرا كه براى آزمايش نهاده شده، آسانى را قصد كنيد و در ميان خود برفتار و گفتار خوب عمل كنيد، فروتنى را بكار بريد، بيم را شعار خود قرار دهيد، آرامش براى خداست، در بين خود بفروتنى، انصاف، بخشش، فرو بردن خشم عمل كنيد زيرا كه اينها سفارش خداست.پ زينهار بپرهيزيد از حسد و كينه زيرا كه آن دو از كردار جاهليت است «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» «1» اى مردم بدانيد دانستنى يقين كه خدا قرار نداده براى بنده و اگر چه سخت شود كوشش او و بزرگ گردد تدبير او، زياد شود پيروزى او بيشتر از آنچه كه براى او در قرآن حكيم مقدر شده فاصل نشد ميان مرد بر ناتوانى و كمى تدبيرش و ميان آنچه كه براى او در قرآن حكيم نوشته شده.پ اى مردم هرگز مرد زياد نميكند بزرنگى اندكى و او كم نمىكند بنادانى اندكى را پس داناى باين و عملكننده بآن بزرگترين مردم است از حيث راحتى در سودش و واگذارندهى مر آن را بيشترين مردم است كه سرگرم در زيانست چه بسا نعمت دادهشدهاى كه بواسطهى نيكى باو ناگهان نعمت او گرفته مىشود و چه بسا گرفتارى كه از طرف خدا گرفتار مىشود تا مقام درجهاش بالا رود.پ پس بهوش بيا اى شنونده از مستيت، بخود آى از بىخبريت، كم شتاب
كن در جستن دنيا، انديشه كن در آنچه كه از طرف خداى تعالى آمده در آنچه كه عوض در آن نيست و فرارى از آن نباشد و از آن ناچار است، بعد مباهات خود را بگذار، كبرت را بنه، فكرت را حاضر كن، بياد آور گور و منزلت را زيرا كه بر آن گذرگاه و برگشت تو است، همان طور كه كيفر كنى كيفر شوى، همان طور كه بكارى ميدروى هر كارى كنى همان بتو شود، هر چه بسوى او كه پيش فرستى فردا بر او وارد شوى ناچار بايد سود بدهد ترا انديشه كردن در آنچه پند داده شدى.پ بگوش گير آنچه را شنيدى و وعده داده شدى و بتحقيق اين دو خصلت دور ترا گيرد و ناچارى كه به يكى از آن دو عمل كنى يا اطاعت خدا كه براى آن بپا ايستى بآنچه كه شنيدى يا حجت خدا كه بر آن بايستى بآنچه كه دانستى پس احتياط احتياط، كوشش، كوشش كن كه تو را مانند خبير آگاه نكند زيرا كه آن از واجبات خداست در لوح محفوظ كه براى آنها خوشنود مىشود و خشم مىكند و براى آنها ثواب داده مىشود و بر آنها كيفر مىشود. همانا مؤمن نيست و اگر چه سخنش نيكو باشد و آرايش داده شده باشد صفتش و برترى بر سواى خودش پيدا كند هنگامى كه از دنيا بيرون شود و خدا را بيك خصلت از اين خصلتها ديدار كند توبهى از آنها نكند، شرك بخدا در آنچه كه بر او از پرستشش واجب كرده، يا شفا دادن خشم بنابود كردن نفسش يا اقرار بعملى بكند ولى غير آن را انجام دهد، يا برآوردن حاجتى را بخواهد به آشكار كردن بدعتى در دينش يا شاد شود كه مردم او را ستايش كنند بكار خيرى كه انجام نداده، يا در ميان مردم دو چهره و دو زبان داشته باشد، يا خودش را بگيرد و تجبر داشته باشد، بدان كه اين مثل دليل است بر شبيه آن كه چهارپايان هدفشان شكمهايشان هست درندگان هدفشان تجاوز و ستم، زنان زينت و فساد در آن زينت، همانا مؤمنان دلسوز، آرام و ترسانند.
پ39- اندرز دادن و شناساندن آن حضرت مقصرين را مباش از كسانى كه اميدوار آخرتند بدون عمل، اميدوار برگشتند به وسيلهى آرزوى دراز در دنيا سخن ترك دنيا گويند ولى كردارشان كردار راغبان دنياست اگر دنيا باو داده شود سير نمىشود.پ اگر جلوگيرى شود قناعت نميكند، از سپاسگزارى آنچه كه داده شد ناتوان و در باقيمانده زيادى را مىجويد، مردم را جلوگيرى مىكند ولى خود جلو گرفته نمىشود، به كارى كه خود انجام نمىدهد مردم را فرمان دهد شايستگان را دوست دارد ولى عمل آنان را انجام نمىدهد، بدكاران را دشمن دارد خود از آنانست، بواسطه گناهش مرگ را خوش ندارد ولى گناهان را در زندگى وانميگذارد، مىگويد چقدر عمل انجام دهم برنج افتادم، آيا ننشينم به آرزويم برسم، او آرزوى آمرزش دارد ولى گناهش را ادامه مىدهد و اصلاح كرده است آنچه را كه بخاطر مىآورد در آن از ياد آوردن.پ و ميگويد در آنچه كه رفته اگر بودم كه انجام مىدادم و كوشش ميكردم براى من بهتر بود و ضايع ميكند او را اعتنائى نمىكند و باكى ندارد، اگر بيمار شود پشيمان مىشود بر زياده روى در عمل و اگر تندرست باشد ايمن است و فريب خورده، عمل را دنبال اندازد، مادامى كه سلامت است خودبين مىشود، هر گاه گرفتار است نااميد گردد.پ به گمانش در كارهاى دنيا عمل مىكند ولى به يقينش براى آخرت عمل نميكند از روزى بقسمت خود قانع نمىشود اطمينان ندارد به آنچه را كه برايش ضمانت شده، بواجباتش عمل نمىكند او از خودش در شك است اگر بىنياز شود مغرور مىشود و آزمايش، اگر نيازمند گردد نااميد شود و سست، او از گناه و نعمت در فراوانيست، زيادى را مىجويد اما سپاسگزارى نمىكند، از طرف مردم برنج مىافتد چيزى را كه قصد نمىكند و بجا مىآورد از طرف خود چيزى را كه بيشتر است.
پاگر گناهى پيش آيد انجام مىدهد باميد توبه و حال اينكه او نميداند چطور مىباشد اين كار، ميلش بىنيازش نميكند، بيمش جلوگيريش نمىنمايد، بعد در خواهش اصرار مىكند هنگام خواستن ولى در عمل كوتاهى مىكند او بحرفگيرنده است ولى از عمل كم، اميدوار است عملى را كه انجام نداده، از دنيا پيشى مىگيرد بسوى نابودى و وامىگذارد كوشش آخرت را، او از مرگ مىترسد و از فوت نمىترسد، گناه ديگرى را زياد مىشمارد گناه خودش را اندك، طاعت ديگرى را كم و طاعت خودش را بسيار داند، مىترسد بر ديگرى بكمترين گناه و اميدوار است براى خودش بكمترين عمل.پ او بر مردم طعنه زند و براى خودش چاپلوس، امانت را برگرداند مادامى كه خوشنود است و خيانت كند هر گاه خشمگين و گرفتار است، هر گاه عافيت دارد گمان ميكند توبه كرده و هر گاه گرفتار است گمان ميكند كيفر شده، روز بتأخير اندازد و شتاب در خواب نمايد شبزندهدارى نكند، روز را روزه نگيرد، بامداد كند همتش بامداد باشد و شب را بخوابد، شب ميكند و همتش شب است او روزه ندارد پناه بخدا ميبرد از كسى كه از او پستتر است و پناه نميبرد از كسى كه از او بالاتر است مردم را براى خودش بلند ميكند و خود را براى پروردگارش بلند نمىكند، خواب با ثروتمندان بسوى او دوستتر است از ركوع با بينوايان، از اندك خشمگين شود و در زيادى گناه ميكند، زهد ميورزد براى خودش بر ديگرى و زهد نمىورزد بر آن نفس بر ديگرى.پ او دوست دارد كه اطاعت شود و نافرمانيش نكنند، مىخواهد برايش وفا كنند ولى او وفا نكند، ديگرى را هدايت مىكند خودش را گمراه، از مردم براى غير خدا ميترسد ولى از پروردگارش در باره مردم نميترسد، مىشناسد آنچه را منكر است و منكر است آنچه را كه مىداند، پروردگارش را بر نعمتش ستايش نميكند و بر زيادى نعمت سپاسگزارى نمىنمايد.پ امر بمعروف و نهى از منكر نميكند او تمام عمرش را در اشتباه است اگر
بيمار شود اخلاص پيدا ميكند توبه مىنمايد و اگر شفا يابد سنگدل شود و بحال اول برگردد او هميشه بر اين حال است و سودى براى او نيست نمىداند عملش او را بكجا ميكشاند تا كجا و بسوى چه زمان.
بار الها ما را قرار ده از طرف خود بر احتياط كه نگهدارم و بگوش گيرم برگردانم هر گاه بخواهم.پ 40- سفارش آن حضرت عليه السلام براى كميل بن زياد «1» اى كميل هر روزى را بنام خدا نامگذارى كن، بگو: لا حول و لا قوة الا باللَّه، توكل بر خدا كن، ما را ياد كن و نامگذارى بنامهاى ما بكن، درود بر ما بفرست، چيره شو با اين درود بر نفس خود و آنچه كه ترا نگهدارى مىكند و برطرف شود بدى اين روز ان شاء اللَّه.پ اى كميل همانا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم را خدا تربيت كرد و او مرا ادب نمود و من مؤمنان را و ادب را بهرهى نيكان قرار دهم، اى كميل! دانشى نيست مگر اين كه من آن را گشودم، رازى نيست مگر اين كه حضرت قائم به پايان رساند.پ اى كميل خاندانى بعضى از آن از بعضى ديگر است و خدا شنوا و داناست، حركتى نيست مگر اينكه تو در آن حركت نياز بشناختن دارى، اى كميل از ما بگير تا از ما باشى، اى كميل هر گاه غذا خوردى نام ببر نام خدائى كه با نامش دردى زيان نرساند، در آن نام شفاست از هر بدىها، اى كميل بر خورندهى غذا بخل مورز زيرا كه تو هرگز مردم را چيزى روزى نمىدهى و خدا پاداش نيكو باين كار بتو مىدهد، بغذا دادن بر بندگان خدا نيكى كن، و هم نشينت را شاد كن، بنوكرت تهمت مزن.
پاى كميل هر گاه بخورى خوردنت را طولانى كن تا آنكه با تو است سير شود و از آن غذا بديگرى هم بده.پ اى كميل هر گاه غذايت فراوان بود خدا را بر آنچه ترا روزى كرده سپاس كن و به سپاسگزارى صدايت را بلند كن كه ديگران هم خدا را سپاسگزارى كنند پس بدين سبب، پاداش تو بزرگ شود، اى كميل معدهات را از غذا سنگين مكن، براى آب هم جايى بگذار براى باد هم فرصتى قرار ده، دست از غذا مكش مگر اينكه هنوز ميل داشته باشى اگر چنين كردى غذا گوارايت شود، زيرا كه سلامتى بدن از كمى غذا و آب است.پ اى كميل بركت درمان از دهندهى زكاة است، كمك نما مؤمنان را و پيوند كن نزديكان را، اى كميل زياد كن نزديكى خود را بمؤمن بر آنچه كه سواى او را مىبخشى و با اينان مهربانتر و با عاطفه باش و بر بينوايان صدقه ده،پ اى كميل سائل را بر مگردان اگر چه بدانهى انگورى يا نصف خرمائى باشد زيرا كه صدقه در پيشگاه خدا بزرگ مىشود. اى كميل بهترين آرايش مؤمن فروتنى است، زيبائيش پاكدامنى است، آبرويش علم فقه است، عزتش واگذاردن سر و صداست، اى كميل در هر طايفهاى مردمى بالاتر از مردم ديگر است، زينهار با آدم پست از ايشان مجادله مكن، اگر چيزى بتو گويند تحمل كن و بوده باش از كسانى كه خدا در بارهشان فرموده:
وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً «1».پ اى كميل در هر حال حق بگو، پرهيزكاران را دوست بدار از فاسقان و منافقان دورى كن، با خائنان همنشينى مكن.پ اى كميل در خانهى ستمگران را مزن براى آميزش با آنان داد و ستد با ايشان و بپرهيز اينكه بزرگ بشمارى ايشان را و مبادا كه در مجلسشان حاضر شوى بواسطهى اينكه خدا بر تو خشم مىكند، اگر ناچار شدى به حاضرشدنشان
پس ذكر خدا را ادامه بده و توكل بر او را، بخدا از شرشان پناه ببر و با آنان سخن مگو، بدلت كردارشان را انكار كن، با صداى بلند خدا را بزرگ شمار تا بشنوند زيرا تو پيروز ميشوى و شر آنان بر طرف شود، اى كميل دوست بدار آنچه كه بندگان خدا بعد از اقرار باو اطاعت ميكنند و باولياء خدا پاكدامنى و بردبارى و صبر را دوست بدار. اى كميل مردم بيچيزى ترا نه بينند، بر تهى دستى شكيبا باش با عزت و پنهان نمودن.پ اى كميل باكى نيست كه برادرت راز ترا بداند برادرت كيست؟ برادرت كسى است كه ترا در سختىها خوار نگرداند، ترا هنگام خيانت وانگذارد در نيازمندى از او بخواهى، تو و فرمانت را وانگذارد تا بدانى، اگر ثروتمند است او را اصلاح كن، اى كميل مؤمن آئينهى مؤمن است، زيرا كه در بارهاش انديشه ميكند و جلو فقرش را مىبندد، حالش را خوب ميكند،پ اى كميل مؤمنان برادر يك ديگرند و چيزى بهتر در برابر برادر از برادرش نيست، اى كميل اگر برادرت را دوست ندارى پس تو برادر او نيستى، مؤمن كسى است كه سخن ما را بگويد، كسى كه از سخن ما سرپيچد كوتاهى از ما كرده، هر كس از ما كوتاهى كند بما پيوسته نميشود پس هر كس با ما نباشد در درك اسفل از آتش است،پ اى كميل هر چه در سينه است بيرون مىآيد اگر كسى چيزى از ما بتو سپرد و فرمان داد ترا به پنهان كردنش، زينهار كه آن را آشكار كنى و براى تو در آشكار كردن اسرار آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله توبهاى نيست هر گاه توبه نبود پس برگشت بسوى جهنم است، اى كميل آشكارا كردن راز آل محمد صلوات اللَّه عليهم اجمعين از آن پذيرفته نميشود و تاب آن را احدى ندارد و آنچه را بتو گفتند جز مؤمن موفق بكسى نياموز.پ اى كميل بگو در وقت هر سختى: «لا حول و لا قوة الا باللَّه» ترا بس است، در وقت هر نعمتى بگو: الحمد للَّه آن نعمت ترا زياد شود، هر گاه روزيت دير رسيد استغفار كن خدا بر تو وسعت رزق دهد.
پاى كميل بدوستى ما نجات بياب از اينكه شيطان شريك مال و فرزندت شود، اى كميل ايمان دو قسم است ثابت و غير ثابت بترس از اينكه ايمانت غير ثابت باشد جز اين نيست كه سزاوار ميباشد كه ثابت باشد هر گاه در راه راست و روشن بودى كه ترا بيرون نياورد بسوى كجى و ترا از راه جدا نكند، اى كميل در واجب اجازه نميخواهد و در نافله سختى نيست، اى كميل همان گناه تو بيشتر از ثوابت هست بيخبريت بيشتر از ياد آورى، نعمتهاى خدا بر تو بيشتر از كردارت، اى كميل تو از نعمتهاى خدا كه در پيشت هست جدا نيستى و عافيت او با تو است پس از حمد و تمجيد تسبيح و تقديس و شكر خدا و ذكرش در هر حال جدا مباش.پ اى كميل مباش از كسانى كه خدا فرموده: خدا را فراموش كردند خدا هم آنها را از نظر برد و نسبت داد ايشان را بسوى فسق پس ايشان فاسقانند، اى كميل تنها فضيلت اين نيست كه نماز بخوانى، روزه بگيرى، صدقه بدهى: بلكه شأن و فضيلت اينست كه با قلب پاك نماز خوانى، و عمل پسنديدهى پيش خدا و بيم مساوى داشته باشى، نگاه كن در چه نماز ميخوانى، بر چه نماز ميخوانى مگر از طريقش نباشد و حلال نباشد قبول نيست، اى كميل زبان آب دل را ميكشد و دل قوامش بغذاست، نگاه كن در غذاى دلت و جسمت اگر حلال نباشد خداوند تسبيح و سپاسگزاريت را نمىپذيرد، اى كميل بفهم و بدان كه ما اجازه نميدهيم در ترك نمودن اداى امانت را براى هيچ كس از خلق خدا پس اگر كسى در اين باب از من نقل اجازه كند آن اجازه باطل است و گناه كرده كيفرش آتش است بواسطهى دروغى كه گفته است سوگند ياد ميكنم كه از رسول خدا شنيدم كه ميفرمود: بمن يك ساعت پيش از وفاتش سه بار. اى ابا الحسن رد كردن امانت بسوى نيك و بد در كم و زياد حتى سوزن و نخ.پ اى كميل پيوندى نيست مگر با امام عادل، غنيمتى نيست مگر از امام فاضل اى كميل اگر پيامبرى ظاهر نشود و در زمين مؤمنى باشد پاك هر آينه ميباشد در دعايش بسوى خدا رسيده يا نااميد بلكه بخدا در اشتباه است تا اينكه خدا او را
براى پيامبرى نصب كند و اهلش قرار دهد، اى كميل دين براى خداست پس نمىپذيرد خدا از هيچ كس بپا خاستن براى دين را مگر پيامبر يا رسول يا جانشين رسول، اى كميل نبوت است و رسالت و امامت و نيست بعد از اينها مگر دوستان پيرو يا نادانان بدعت گذار، همانا خدا مىپذيرد از پرهيزكاران.پ اى كميل همانا خدا كريم است و حليم و عظيم و رحيم ما را بر خويهايش راهنمائى كرده و فرمان داده ما را بگرفتن آنها و بار كردن آنها را بر مردم پس ما اداى آنها را كرديم بدون مخالفت، فرستاديم آنها را بدون نفاق، تصديق كرديم بدون تكذيب، پذيرفتيم بدون شك، اى كميل بخدا سوگند كه من چاپلوس نيستم تا اطاعت شوم و نه بلند پروازى ميكنم تا نافرمانى نشوم، نه پساندازكنندهام براى غذاى عربها تا بخشيده شوم زمامدارى مسلمانان را و خواندهى به آن شوم.پ اى كميل همانا بهره برده كسى كه بهره برده بدنياى نابودشوندهى پشتكننده و ما بهره بردهايم به آخرت جاويدان استوار، اى كميل همه به آخرت بر ميگردند آنچه كه ما در دنيا ميل داريم از آن خوشنودى خدا و درجههاى بلند بهشت آنچنانى كه بارث برند آن را هر كس كه پرهيزكار مىباشد، اى كميل آنكه جا در بهشت ندارد مژدهاش ده بعذاب دردناك، اى كميل من خدا را سپاس كنم بر توفيقى كه به من داده و بر هر حال هر گاه بخواهم بلند مىشوم.پ 41- ارشاد مفيد: از سخنان امير المؤمنين عليه السلام است كه مشهور است ميان دانشمندان و صاحبان فهم آن را حفظ كردهاند.
اما بعد اى مردم همانا دنيا پشت كرده اجازهى رفتن داده و همانا آخرت رو آورده و نزديك شده است آگاه باشيد كه امروز ميدان مسابقه است و فردا پيش افتادن و پيشى گرفتن به بهشت و سرانجام آتش است، آگاه باشيد كه شما در
روزهاى فرصتى باشيد دنبالش اجليست كه او را وادار بشتاب ميكند، پس كسى كه كردارش را خالص كند براى خدا آرزويش بدو زيانى نرساند، كسى كه در روزهاى فرصت پيش از رسيدن اجل در عمل كندى كند عملش را تباه كرده و آرزويش بدو زيان رسانده. آگاه باشيد عمل كنيد در ترس و ميل پس اگر ميلى بشما فرود آمد سپاسگزارى كنيد خدا را و با آن ميل بيم را ضميمه كنيد، اگر ترسى بر شما فرود آمد خدا را بياد آوريد و به آن ميل را ملحق كنيد.
زيرا كه خدا براى نيكان نيكى اجازه فرمود، براى كسى كه سپاسگزارى كند زيادى را كارى بهتر نيست از پس انداز كردن براى روز قيامت و گرد مىآيد گناهان بزرگ، پردهها از رازها بر داشته مىشود در آن روز، همانا من نديدم مانند بهشت چيزى كه جويندهاش خواب باشد و نه هم مانند جهنم كه بيمناكش بخوابد.پ آگاه باشيد كسى را كه يقين سود ندهد شك زيانش رساند، و كسى كه خرد حاضرش سود ندهد پس نهانش عاجزتر است.پ آگاه باشيد كه شما مأمور بكوچ كردن هستيد و رهنمائى به بر داشتن توشه شدهايد، همانا بدترين چيزى كه بر شما بيمناكم دو تاست، پيروى كردن هوا و درازى آرزو زيرا كه پيروى هوا مانع از حق مىشود، درازى آرزو آخرت را از خاطرتان مىبرد.پ آگاه باش كه دنيا كوچ نموده و پشت كرده و آخرت رو آورده و براى هر يك از اين دو فرزندانيست پس از فرزندان آخرت باشيد اگر مىتوانيد مباشيد از فرزندان دنيا زيرا كه امروز روز كردار است و فردا روز حساب.
پ42- ارشاد مفيد: از سخنان امير المؤمنين است در اندرز و حكمت بگيريد خداى شما را بيامرزد از گذرگاهتان براى آرامگاهتان، مدريد پردههاى رازتان را در پيش كسى كه رازهايتان بر او پوشيده است، پيش از آن كه خودتان از دنيا بيرون شويد دلهايتان را بيرون بريد، پس شما براى آخرت آفريده شديد و در دنيا زندانى باشيد، همانا مرد هر گاه بميرد فرشتگان گويند پيش از خود چه فرستاد، مردم گويند چه بجا نهاد، پس بخدا سوگند پدران شما پيش فرستادند بعضى از چيزها را كه براى شما بود، هر چه داريد جا نگذاريد بر زيان شما مىباشد زيرا مثل دنيا مانند زهر است مىخورد آن را كسى كه نمىداند.پ و از همينها است اين سخن آن حضرت: زندگى نيست مگر بواسطهى دين مرگى نيست مگر به انكار كردن يقين، پس بنوشيد از آب گوارا شما را از خواب غفلت بيدار ميكند، زينهار بپرهيزيد از زهرهاى نابودكننده.
از همين است بيانش، دنيا سراى راستى است براى كسى كه آن را بشناسد، و ميدان مسابقهى خلاصى است براى كسى كه از آن توشه بر گيرد، در فرودگاه وحى خداى تعالى، محل بازرگانى مردان خداست، بازرگانى كنيد سودش بهشت است.پ و از همين است سخن آن حضرت براى مرديكه شنيد دنيا را بدون شناختن بدگوئى ميكند، دنيا سراى راستى است براى كسى كه آن را تصديق كند، سراى عافيت است براى كسى كه بفهمد، سراى دارائيست براى كسى كه توشه بر دارد، محل سجود پيامبران خداست، فرودگاه وحى خداست، جايگاه نماز فرشتگانست تجارتخانهى دوستان خدا، بازرگانى كردند در اين دنيا رحمت را، سود بردند بهشت را، پس چه كس او را بدگوئى ميكند كه بتحقيق اعلان كرده بدست كشيدن از آن و صداى جدائى ميكند و تعريف كرده خودش را، بشوق انداخته
شاديش را بسوى شادى، بيم داده بگرفتاريش بسوى گرفتارى از جهت بيم دادن، ترساندن، ميل دادن.پ پس اى بدگوى دنيا، اى فريب خوردهي بفريبهايش بچه ترا فريب دهد، آيا بگورستان كهنهى پدرانت، يا بلحدهاى مادرانت كه در زير خاك است، چقدر ناخوش دارى كردى بدستت طلب شفا بر ايشان كردى و بيماريشان را بدكترها گفتى، از دكترها معالجه و دوا خواستى، كوشش تو فايده نداد، شفاعت تو اثر نكرد، دنيا براى تو جايگاهشان را مجسم كرد هنگامى كه گريه است ترا سودى نبخشيد دوستانت چارهاى نكردند.پ و از سخنان آن حضرت است كه فرمود: اى مردم بگيريد از من پنج چيز را، بخدا سوگند اگر مركب خود را كوچ دهيد و لاغر كنيد در طلبش پيدا نميكنيد اميدوار نشود هيچ كس مگر پروردگارش را، بيمناك نباشد مگر گناهش را، شرم نكند دانشمند هر گاه از آنچه كه نمىداند بپرسند اينكه بگويد خدا مىداند، صبر از ايمان مانند سر است در بدن ايمانى براى كسى كه صبر ندارد نمىباشد.پ و از اين است سخن آن حضرت كه فرمود: هر سخنى كه براى خدا در آن يادى نباشد بيهوده است، هر سكوتى كه در آن انديشهاى نباشد سهو است، هر نگاهى كه در آن عبرت گرفتن نباشد ياوه است و سخن آن حضرت است كه فرمود: كسى كه نفسش را فروخته پس بتواند آن را آزاد كند مانند كسى كه نفسش را فروخته و نابود كرده و فرمود: هر كس بسوى سايه پيشى گرفت آشكار شد و هر كس بسوى آب پيشى گرفت تشنه شد، ادب نيك نائب حسب است، پارسائى در دنيا هر چه زياد شود براى آن درخشش زياد مىشود پشت كردن بدنيا، دوستى پيوند كند نسبتها را و دانش شريف نمايد حسبها را، اگر كار كوشش باشد بيكارى فساد است.پ هر كس در دشمنى زياده روى كند گناه كرده و هر كس كوتاهى در آن
كند دشمنى كرده، گذشت نابود ميكند آدم پست را باندازهى اصلاح كردن از كريم، كسى كه خوبيها را دوست دارد از گناهان دورى ميكند، كسى كه گمانها باو نيكو باشد خيره شود چشم مردان باو، پايان بخشش اين است كه از خود گذشتگى كنى، آنچه دور است خواهد شد و نزديك جدا نمىشود، نادانى مرد بعيبهايش بزرگتر است از گناهانش، همهي پاكدامنى راضى شدن به اندازه كافيست، بخشش را براى بنا نهادن خوبيها و احتمال جرمها تمام كنيد، آشكارترين كرمها راستى برادرى است در سختيها و سستىها، فاجر اگر خشم كند ملامت و نكوهش گردد، اگر راضى شود دروغ گويد، اگر طمع كند فريب خورد، كسى كه بيشتر چيز در او خرد نباشد بيشتر چيز در او كشتن او است، نيكو اقرار كردن كاخ نفرت را ويران ميكند از مال تو مصرف شده چيزى كه ترا به شايستگى حالت بينا كند، ميانه روي آسانتر است از بزحمت افتادن و خوددارى نگهدارندهتر است از دردسر، بدترين توشهى قيامت ستم كردن بندگانست، تمامى ندارد سود هر گاه سپاسگزارى كنى و دوامى براى نعمت نباشد زمانى كه كفران نمائى.پ دنيا دو روز است: روزى بنفعت و روزى بر ضرر و زيانت اگر بسود تو بود خوشحال مشو اگر بر زيانت بود شكيبا باش، چه بسا عزيزى كه خوار كرده او را خويش و چه خوارى كه عزيز كرده او را خويش، كسى كه كارها را آزمايش نكند فريب خورد و كسى كه با حق در افتد بزمين خورد، اگر مرگ شناخته شود آرزو كوتاه شود، سپاسگزارى زينت ثروت است، شكيبائى زينت گرفتاريها، بهاى هر مردى آنست كه او را نيكو نمايد، مردم فرزندان كردار نيكند، مرد پنهان بود بزير زبان خود.پ كسى كه با صاحبان خرد مشورت كند به نتيجه مىرسد، آنكه باندك قناعت كند از بسيار بىنياز شود، كسى كه باندك قناعت نكند نيازمند باندك شود، كسى كه ريشههايش درست باشد شاخههايش ثمر دهد، كسى كه بنگرد
انساني را بيم داده او را و كسى كه كوتاهى كند از شناخت چيزى نكوهش كند او را، مؤمن از نفسش در رنج است ولي مردم از او در آسايش، كسى كه خسته شود حق خدا را ادا نكرده، بهترين عبادت شكيبائى و سكوت و انتظار فرج است.پ صبر سه بخش است: صبر بر مصيبت، صبر از گناه، صبر بر فرمانبردارى، بردبارى وزير مؤمن، دانش دوستش، مدارا برادرش، نيكى پدرش، شكيبائى فرمانده سپاهش باشد.پ سه چيز از گنجهاى بهشت است: صدقه را پنهان كردن، مصيبت را نهان كردن، بيماري را آشكار نكردن، بهر كسى خواهى نياز پيدا كن كه اسيرش مىباشى، بىنياز شو از هر كس كه خواهى مانندش مىشوى، احسان كن بر هر كس كه خواهى اميرش مىشوى، بىنيازى با گناه نيست، آسايش براى حسود نباشد دوستى براى دلتنگ نباشد، به احنف بن قيس فرمود، خاموش برادر راضى است و هر كس با ما نباشد بر خلاف ماست، بخشش كرم سرشت است، منت نهادن نابودكنندهى طبيعت است.پ واگذاردن پيمان براى دوست وسيلهى جدائيست، فرو رفتن مردم در چيزى دليل هستى اوست، بجوئيد روزى را زيرا براى جويندهاش ضمانت شده.پ چهار طايفه است كه دعايشان رد نمىشود: پيشواى عادل براى رعيت، فرزند خوب براى پدرش، پدر خوب براى پسرش، ستمديده كه خداوند مىفرمايد:
سوگند بعزت و بزرگيم ترا يارى كنم اگر چه پس از مدتها باشد بهترين ثروت واگذاردن خواهش است، و بدترين نادارى لازم داشتن فروتنى است، نيكى نگاه داشتن خرابى است، مدارا حركت كردن از لغزش،پ خندهكنندهاى كه اقرار بگناه دارد، بهتر است از گريهكنندهاى كه نازش بپروردگارش دارد اگر آزمايش نبود راهها كور بود، جمعيتى سودمندتر از خرد و دشمني زيان-
آورتر از نادانى نيست، آنكه گسترش پيدا كرد آرزويش كوتاه شود كردارش، سپاسگزارترين مردم قانعترين آنانست، و كفرانكنندهترين براى نعمتها وسيعترين ايشانست.پ 43- مجالس مفيد: حسن بصرى روايت كند هنگامى كه امير المؤمنين علي بن ابى طالب به بصره آمد بر من گذشت و من وضو ميگرفتم بمن فرمود: پسر وضويت را خوب بگير خدا بتو نيكى كند بعد از من گذشت من دنبالش رفتم، سپس بمن توجه كرد و فرمود: اى پسر بمن نيازى دارى گفتم: آرى بمن سخنى بياموز كه خدا مرا سودى دهد بآن سخن فرمود: اى پسر كسى كه خدا را تصديق كند نجات يابد، كسى كه بر دينش بيمناك باشد از پستى سلامت ماند هر كس پارسائى كند در دنيا چشمش روشن شود بآنچه كه مىبيند از ثواب خداى عز و جل.پ آيا ترا زياد نكنم اى غلام؟ گفتم: بلى اى امير المؤمنين فرمود: كسى كه در او سه خصلت باشد دنيا و آخرتش برايش سلامت ماند، كسى كه فرمان بخوبى دهد و خود انجام دهد آن را، كسى كه جلوگيرى از بدى كند و خود انجام ندهد و حدود خدا را نگهدارد، اى پسر آيا شادى ديدار كنى خدا را روز قيامت در حالى كه او از تو خوشنود باشد؟ گفتم: آرى فرمود: در دنيا پارسا باش و در آخرت مايل، بر تو باد براستى در تمام كارهايت كه همانا خدا را بندگى كردهاى و تمام آفريدههايش با راستى، بعد رفت تا وارد بازار بصره شد نگاه بمردم كرد كه ميفروشند و ميخرند، سپس سخت گريه كرد بعد فرمود:
اى بندگان دنيا و كاركنان مردم دنيا شما هر گاه در روز هستيد سوگند ياد ميكنيد شبها در بسترهايتان ميخوابيد و در اين ميان از آخرت بيخبريد پس كى توشه آماده ميكنيد؟ كي در انديشهى قيامت هستيد؟.پ سپس مردى عرضكرد اى امير المؤمنين ما را چاره از معاش نيست پس چه كنيم؟
امير المؤمنين فرمود: همانا جستن معاش از حلال از عمل آخرت باز ندارد اگر
بگوئى ما ناچاريم از احتكار عذرت پذيرفته نميشود پس پشت كرد آن مرد در حالى كه گريه مينمود، سپس امير المؤمنين عليه السلام باو فرمود: بمن رو آور تا بيان را بيشتر كنم، مرد بسوى او بر گشت سپس باو فرمود: بدان اى بندهى خدا همانا هر عملكنندهاى در دنيا براى آخرت ناچار است از اينكه پاداش عملش در آخرت فراوان شود و هر عملكننده دين را براى دنيا ناچار است عملش در آخرت آتش جهنم را، بعد امير المؤمنين عليه السلام تلاوت كرد: فَأَمَّا مَنْ طَغى وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى «1»پ 44- مجالس مفيد: على عليه السلام فرمود: جز اين نيست از دو چيز بر شما بيمناكم، پيروى هوى، درازى آرزو، پس پيروى هوى مانع از حق مىشود، درازي آرزو آخرت را از ياد شما ميبرد، كوچ كرده آخرت رو آورنده، كوچ كرده دنيا پشتكننده، براى هر يك از اين دو فرزندانيست پس از فرزندان آخرت باشيد، از فرزندان دنيا مباشيد، امروز روز عمل فردا روز حساب است.پ 45- عيون حكم و مواعظ واسطى: سخن آن حضرت است، رحمت خدا ببندهاى كه حكمتى را بشنود و بگوش گيرد، بسوى هدايت بخواند و نزديك شود، دنبال هدايت را بگيرد و نجات يابد بپروردگارش ميل كند، از گناهش بترسد، پيشرود خالص، عمل كند شايسته، كسبش ذخيره شود، بپرهيزد و بترسد تير اندازد و مواظب عوضش باشد، با هوايش ستيزه كند، آرزويش را تكذيب نمايد، صبر را مركب نجاتش قرار دهد، پرهيزكارى را حساب وفاتش، پيموده است راه روشن را و ملازم شد برهان نورانى را، فرصتها را غنيمت شمرده، بمرگ پيشى گرفته از عمل توشه بر داشته است.
پ46- از سخنرانى آن حضرت (ع) مشهور بخطبه غراء قسمتي از آن خطبه- برايتان گوشهائى قرار داده تا در گوش گيريد آنچه را قصد كرده چشمهائى تا پردهى شبكورى را بر دارد، اعضائى گرد آورند عضوها، موافقتكنندهى جانبها در مركب كردن صورتشان، و دراز كرده عمرشان را، با بدنهائى كه بپايند بمهربانى آن اعضا، دلهائى كه جويندهاند روزيشان را نعمتهاى بزرگ و روشهائى كه سبب شده و مانعهاى سلامتى.پ برايتان عمرهائى اندازهگيرى كرده كه از شما پوشيده، براى شما عبرتها از آثار پيشينيان بجا گذاشته، از سودهائى كه بهرهشان هست، از گسترشى كه گلوگيرشان شده، دريافته ايشان را مرگها پيش از رسيدن بآرزوها، اصلاح نكردهاند سلامتى بدنهايشان را، عبرت نگرفتند در اول وقتها پس آيا انتظار دارند مردمان جوانى را مگر درد كمر را در پيري و اهل زندگى تندرستى را جز سختى مرضها را و اهل دوام مگر زمان فنا را با نزديكى زوال و جابجا شدن را و جز تپش و اضطراب و درد مصيبت و بلعيدن اندوه را، متوجه شدن كمك را بيارى فرزندان و فاميل و عزيزان و نزديكان پس آيا نزديكان آن را بر طرف كنند يا سودى دهند مرگها را و بتحقيق واگذارده شده در محلهى مردگان در گرو كردارش و در تنگى قبر تنها، گزندگان پوستش را پاره كردهاند، و كهنه كرد تازهگى او را همه چيز، بر طرف كرد بادهاى سخت اثرهايش را، بر طرف كرد نشانههايش را جنبشها، نابود شد بدنها بعد از نازكى رنگ، استخوانها پس از قوت پوسيده شد، روانها در گرو سنگينى گناهانست، يقين پيداكنندهى باخبار غيب، طلب نميشود از اعمال شايستهشان، از لغزشهاى بدشان توبه نميكنند، نمىبينيد؟
فرزندان مردم را و پدران و برادران و خويشانشان را اقتدا ميكنند مانندهاى خويش را و ميروند راه ايشان را، پا ميگذارند جاى پاى آنان پس دلها سخت است از بهره بردنشان، فراموشكنندهى از هدايتش، روندهى راه غير
رياضت را، گويا مخاطب بمواعظ سواى اين دلهاست، گويا رشد در گردآوردن دنياست.پ بدانيد كه گذرگاه شما بر صراط است و مكانهائى كه قدم را مىلغزاند ناگهان، و بيمهاي لغزشهاى آن، چندين بار است ترس آن، بپرهيزيد خدا را پرهيز كردن خردمندى كه دلش سرگرم انديشه است و ترس بدنش را به رنج افكنده و بيدار خوابى شبزندهدارى خوابش را كم كرده اميد ثواب سبب تشنگى روزش گرديده پس منع كرده است ترس شهوتهايش را و زبانش را بذكر وادار كرده، ترس بوقتش پيش انداخته و ميل كرده است راه را از راه روشنش و پيموده است نزديكترين راه را بسوي هدفش و درهم نپيچيد او را وسوسههاى شيطان و ترسيده نشد بر او كارهاى مشتبه پيروزشونده است بمژدهى بهشت و راحتى زندگى در نعمتهاى خواب است، روزش را ايمن است.پ بتحقيق عبور ميكند از محل عبور آخرت پسنديده، پيش مىفرستد توشهى دنيا را خوشبخت، و پيشى ميگيرد باعمال از ترس و سرعت مىكند در دنيا و مدت زندگيش و ميل ميكند در جستن خوبى و از ترس ميرود و ميل پيدا ميكند در امروز فردايش را و نگاه ميكند از جهت سفر جلوش را، پس كافيست براى بهشت ثواب و بخشش، كافيست براى آتش كيفر و سختى او و كافيست خدا را از نظر انتقام و يارى كردن، و كافيست بقرآن حجت و خصم.پ و از همان خطبه است: آيا اين است آن كسى كه در تاريكى رحمها پديد آورد و رحم را جايگاه نطفهى آسوده و علقه محو شده و جنين و شيرخوار قرار داد و پسرى بالغ بعد باو دلى حفظكننده بخشيد و زبانى سخنور و چشمى نگاهكننده تا بفهمد و عبرتگيرنده باشد جلوگيرى ميكند و نگاه مىدارد تا زمانى كه بپا خيزد و خلقتش مساوى شود و بسر حد نمو رسد فرار كرد در حال خود- خواهى، گيج و سرگردان شد در طلب آب دلو را سرازير ميكرد تا پر شود برنج اندازد خود را از جهت كوشش دنيايش در لذتهايى كه شادش كرده است
آشكار مىشود برايش رأيهاى گوناگون به اختلاف خواستههايش «1» بدون اينكه اعتنا كند در واقع شدن مصيبت و نميترسد از قاصد مرگش، مرده است در ميان فاميلش عزيز زندگى كرده در لغزش اندكى فديه داده نشده عوضى را، انجام نداده واجب را، هجوم كرد بر او بيماريها و دردها و اسباب مرگ، در اثناء غفلت و فريب در تمام روز حيران بود از سختى آنچه كه بر او نازل شده و شب را بيدار ماند در سختيهاى دردها و شبهاى دردناك در ميان برادر مهربان و پدر مهربان فريادكننده بوا ويلا از بيتابى و به سينه زنندهي از اضطراب و مرد در سختى جان كندن سرگرم بود و فرا گرفتن سختىها و او دردناك هنگام جان دادن نفس ميكشيد در حالى كه از خاندان و مالش نااميد بود نفس در حال تسليم به آسانى كشيده مىشد بعد بر روى چوبها افتاده شده با زحمت عازم سفر شده بيمار و لاغر او را بچههاى بچههايش و گروه برادرانش بسوى خانهى غريبى حمل كنند.پ زمانى كه تشييعكنندگان بر گردند ديدارش را قطع كند غمگين بر گردد در گورش بنشيند براى بازجوئى نهانى و بيم پرستش و لغزش آزمايش و بزرگتر چيزى كه در اين جاست فرود آمدن جهنم است و آتش دوزخ و جوشش زبانه آتش و شدت صداى آتش نه فاصلهايست كه راحت شود از درد و نه راحتيى كه رنجش را ببرد نه نيروئيست كه جلوگيرد و نه مرگيست كه شتاب كند نه خوابى است كه بر طرفكنندهى درد باشد در ميان مجازاتها عذابهاى گوناگون و عذابهاى ساعت بساعت و ما بخدا پناه برندگانيم.پ بندگان خدا كجايند آنان كه عمرهاى دراز و نعمتها داشتند آموزش ديدند و فهميدند انديشه كردند و بازى نمودند، بالا رفتند و فراموش كردند، خيلى به آنها مهلت دادند و زيبائى به آنان بخشيده شده و از درد ترسيدند
بزرگى را وعده دادند بپرهيزيد گناهانى را كه گرفتاركننده است و عيبهائى را كه بخشم آورنده است، صاحبان گوشها و چشمها و تندرستى و متاع آيا راه فرار و خلاصى هست يا پناه و پناهگاهى يا آرامشى يا برگشتى بدنيا هست تا كى دروغ ميگوئيد بكجا ميرويد، بچه فريب مىخوريد و همانا بهرهى يكى از شما از زمين باندازهى طول و عرض اوست كه صورتش را بخاك نهد.پ آگاه باشيداى بندگان خدا مرگ و اسباب آن گلوگير است و روح فرستاده شده در طلب ارشاد و هدايت و راحتى بدنها آرامتر رويد بقيه را و از سر بگيريد خواهش را و انديشه كردن توبه را و وسعت دادن عملى كه بنده به آن نياز دارد پيش از تنگدستى و ترس و نابودى و پيش از آمدن مرگي كه انتظارش كشيده مىشود و گرفتن خداى عزيز مقتدر.پ 47- و از سخنرانى آن حضرت است: پند بگيريد اى بندگان خدا به عبرت گرفتنهاى سود دهنده و عبرت بگيريد بنشانههاي آشكار و جلوگيرى كنيد بترساندنهاى روشنى و سود بريد بذكر و موعظهها پس گويا چنگالهاى مرگ شما را گرفته، جدا كرده از شما علاقههاى آرزوها را و فرا گرفته شما را كارهاى مشكل و سخت و راندن بسوى محشر و هر نفسى با او كشاننده و گواهى است و رانندهايست كه آن نفس را بسوى محشرش ميراند و گواهى است كه بر آن نفس گواهى ميدهد.پ 48- و از سخنرانى آن حضرت است كه فرمود: آيا درك ميكند هيچ كس هنگامى كه وارد شود منزلى را يا مىبيند هيچ كس هنگامى كه وفات ميكند بلكه چطور بچه در شكم مادر ميميرد آيا وارد مىشود بر آن جنين از قسمتى اعضاى بدنش يا روح پاسخ عزرائيل را ميدهد باجازهى پروردگارش يا آن بچه آرامش دارد با آنها در رودهها، چطور ميتواند تعريف كند خدايش را كسى كه از تعريف آفريدگان مانند خودش ناتوانست.پ 49- از سخنرانى آن حضرت است كه فرمود: بندگان خدا مواظب باشيد
خدا را در عزيزترين نفسها «1» بر خودتان و دوستترين آنها بسوى شما زيرا كه خدا راه حق را آشكار كرده و راههايش را روشن نموده، عاقبت شما يا بدبختى لازمه يا خوشبختى هميشگى است پس در روزهاى نابودى براى روزهاى هميشگى توشه بر گيريد كه شما رهنمائى بتوشه شدهايد و مأمور بكوچ گرديدهايد و وادار به سير كردن شدهايد زيرا كه شما مانند مسافرينى هستيد كه نمىدانند به كجا ميروند.پ آگاه باشيد با دنيا چكار دارد كسى كه براى آخرت آفريده شده، با مال چه ميكند كسى كه بزور از او گرفته مىشود فقط حساب و وزرش بگردن او ميماند.پ بندگان خدا همانا براى آنچه را كه خدا وعده كرده ترككنندهاى نيست و نه هم در چيزى كه نهى كرده از او از بدى ميلكنندهايست، بندگان خدا بترسيد از روزى كه به كردارها رسيدگى مىشود و در آن روز زمين لرزهها فراوان مىشود، در آن روز كودكان پير مىشوند، بدانيد اى بندگان خدا كه بر شماست نگهبانى از نفسهايتان و جاسوسانى از اعضايتان و نگهدارندهگان راستگو نگهدارى ميكنند اعمالتان را و نفسهاى شما را مىشمارند، تاريكى شب تاريك شما را از آن نگهبان پنهان نميكند، پنهان نميكند شما را درهاى بزرگ زمانى كه بسته شود.پ همانا فردا بامروز نزديك است روز با آنچه كه دارد ميرود، فردا مىآيد با آنچه كه پنهانى در او نيست، چنين باشد كه هر مردى از شما بتحقيق رسيده از زمين خانه تنهائيش را و محل فرود آمدن قبرش را.پ پس واى بر او از خانهى تنهائى و منزل وحشتش و جدائى و غريبيش و گويا صيحه شما را خواهد آمد و ساعت شما را فرا گيرد و آشكار شويد براى داورى حكم بتحقيق دور شود از شما باطلها و بر طرف شود بيماريها، بشما حقايق
ثابت شود، نمايان شود كارها از سرچشمههايشان پس بواسطهى دگرگونى پند بگيريد بعبرتها عبرت بگيريد، از انذارها سود بريد.پ 50- و از سخنرانى آن حضرت است كه آن را بعد از تلاوت أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ فرموده «1». واى بر او چقدر دور است آرزويش و چقدر دروغ او را غافل كرده و چقدر مال دنيا او را از عمل باز داشته و از خطرى كه چقدر او را بوحشت انداخته، پدرانشان را بياد آوريد و بآنان ببالند گويا آنان را بدنيا بر ميگردانند و از گورستان برگردانند بدنهائى را كه از حركت افتادهاند آنان اگر برايشان عبرت باشد بهتر است از اينكه بآنها ببالند و هر آينه از ايشان فرود آورند طرف فنا و خوارى را سزاوارتر از اينكه بپا خيزند بواسطه ايشان مقام عزت را و نگاه كردند بسوى ايشان با ديدگان كند بين در شب و از طرف ايشان فرو رفتند در سختى نادانى و اگر بپرسى از ايشان از ميدانهاى خالى آن ديار ويران و مكانهاى ويران ميگويند رفتند در زمين گمراه و دنبالشان بازماندگان نادان رفتند و پا بر فرق آنان نهادند بر بالاى بدنهايشان درنگ نمودند و زندگى ميكنند در آنچه افكندند و جايگزين ميشوند در خانهاى كه خراب نمودند و همانا روزگار پيش ايشان و شما گريه كنند و نوحهخوانان بر شمايند ايشانند كه پيشتر رفتند راه مرگ شما را و پيشتازانند محل ورود شما را آنان كه بر ايشان مقامها و عزت بود و اسبهاى مسابقه پادشاهان و رعيت و پيمودند در رود خانهها فاصلهى راه را، در آنجا زمين بر آنان چيره شد پس گوشتشان را خورد خونشان را نوشيد بامداد كردند در شكافهاى گورهايشان مانند سنگها كه نمو نميكنند و نهانها كه پيدا نميشوند وارد شدن هولها ايشان را نميترساند، بدحاليها افسرده خاطرشان نكند از زمين لرزهها باكى ندارند صداى رعد را
نمىشنوند، غائبيني كه كسى انتظارشان را ندارد، حاضرانى كه نميتوانند حاضر شوند همانا آنان جمع بودند و پراكنده شدند مهربان بودند و از هم جدا شدند فاصله گرفتند، نه درازى پيمانشان و نه دور شدن جايشان كور شد خبرهايشان كر شد ديارشان ولى ايشان نوشيدند شرابى كه گويائى آنان را تبديل بگنگى كرد گوششان را كر نمود جنبششان تبديل بآرامى شد.پ پس گويا ايشان در وصف حال بخواب افتادهاند همسايگانند كه با يك ديگر انس ندارند، دوستانند كه يك ديگر را زيارت نميكنند وسيلهى شناخت يك ديگر از ميان رفته وسيلههاى برادرى از ميانشان جدا شده با اينكه جمعند همه تنهايند در صورتى كه دوستند از هم جدايند نميدانند شب و روز كى است در هر يك از شب و روز كوچ كنند برايشان درازتر از ديگرى باشد مشاهده كردند از نابودى خانههايشان چيزى را ننگ آورتر از آنچه كه ميترسيدند و ديدند از نشانههاى آنها بزرگتر از آنچه را كه بخردهايشان تصور ميكردند پس اين دو سرانجام كشيده شده برايشان تا قرارگاه آنان (بهشت يا جهنم) پس گذشته از اينكه برسد آنها را بيم بيم دهنده يا اميد اميدوار و اگر بخواهند از آن سخن گويند عاجز مانند از تعريف كردن آنچه را كه ديدهاند و مشاهده نمودهاند و اگر گنگ شود نشانههايشان، و جدا شده گزارشهايشان هر آينه بر گردد در ايشان بعد از مرگ چشمهاى عبرت بين، و بشنود صدايشان را گوشهاى خردها سخن گويند نه با نطق و بيان.پ پس گويند ترش شود چهرهى نيكويشان و پراكنده شد بدنهاى متنعم پوشيديم لباسهاى كهنه را و سخت گرفت بر ما تنگى قبر ترس و وحشت بر ما وارد شد و خراب شد مكانهاى خاموش (قبر) نابود شد نيكيهاى بدنهايمان و زشت شد چهرههاى زيبايمان، و بدرازا كشيد ايستادن ما در مسكنهاى وحشت، از غصه فرجى نيافتيم از تنگى قبر وسعتى نديديم اگر آنان را در نظرت مجسم كنى يا پرده براى تو از ايشان بر طرف شود و حال اينكه گوشهايشان پر از كرمها و كر شده
چشمهايشان بخاك پريد و فرو نشسته، زبانها قطع شده در دهنهايشان بعد از تيزى سخن و خوابيده است دلهايشان در سينهها بعد از بيدارى، فاسد كند فنا و نابودى در هر عضوى از ايشان را و زشت نمايد آن را و آسان كند بسوى آنها راه آفت را در حالى كه تسليمند نه دستى كه دفع آفت كند نه دلي كه بيتابى نمايد، هر آينه مىبينى دلها غمگين ديدگان دردناك و بر ايشان از هر سختيى حاليست كه نميتوانند جابجا شوند و رنجى است كه بر طرف نميشود.پ پس چقدر زمين بدنهاى عزيز را خورده و اگر در دنيا نعمتهاى فراوان و تربيتكنندهى شرف باشد مشغول شود شادى ساعت حزنش را، بفراموشى ميرسد اگر مصيبتى بر او فرود آيد بخل ورزد بزندگى خوش و بخلى است به لهو و لعبش پس در اين ميان كه بر دنيا مىخندد و دنيا بر او ميخندد در سايهى زندگى بىخبر است ناگاه روزگار او را پامال بلاها كند، روزها نيرويش را درهم شكند مرگ او بزودى او را دريابد، در درونش اندوهى وارد شود و سير داد ايشان را اندوهى كه پيدا ميكرد او را و پديد آمد در او ناتوانى به سبب بيماريها در حالى كه خيلى بسلامتيش انس داشت پس رسيد بحالى كه دكتر او را عيادت كرد از آرامش گرمى بسردى و بجنبش آوردن سردى را بگرمى پس خاموش نكرد بسردى مگر اينكه گرمى را بر انگيخت و بر نينگيخت بگرمى مگر اينكه سردى را به هيجان آورد و نخواست معتدل شدن مزاجش را بدوائى كه ممزوج ميكند آنچه كه در آنست از طبيعتها مگر اينكه بالا برد طبيعت را بر پديد آوردن مرض تا اينكه سست شد باميد شفا و فراموش كرد بيماركنندهاش را و آشكار كرد بيماريش را براى خاندانش و زبانش بند آمد از جواب پرسندگان از وى و در پيش مريض بحث كردند خبر اندوهناكى را كه پنهان داشتند آن را.پ پس گويندهاى گفت مرد نيست و ديگرى ميگفت سلامتيش بر ميگردد، ديگرى از ايشان ميگفت در مرگش شكيبا هستم و ياد آورى ميكرد ايشان را و تسلى ميداد به گذشتگان پيش از او را از خويشاوندان و در اين ميان كه او بر اين حال
بود بر پيش آمد جدائى دنيا و ترك نمودن دوستان ناگاه آشكار شد ناراحتى از گلوگيرى، پس حيران كرد انديشههاى دقيق زيركان را و خشك ميشد رطوبت زبانش و چه بسا سؤال مهمى را كه مىشناخت از جوابش عاجز ماند و مىشنيد خواندن دل درد رسيده را عاجز از او بود از بزرگى بود كه او را احترام ميكرد يا كوچكى كه بر او رحم مىنمود و همانا از براى مرگ سختيهائيست اين سختر از آنست كه فرا فراگيرى تعريفش را يا اينكه درك نمايد خردهاى اهل دنيا.پ 51- از سخنان آن حضرت است كه فرمود: شما آفريدگان توانائيد بندگان غلبه و قهريد (قبضشدگان حال مردنيد) قرار داده شده براى قبريد، و هستيهاى مردهايد، بر انگيختهشدگان يكى يكى باشيد وام دارندگان روز حسابيد پس خداى بيامرزد بندهاى را كه گنه كند و اعتراف نمايد، بترسد و عمل نمايد، بيمناك باشد و پيشى در عمل گيرد، عبرت باشد و عبرت بگيرد و بترسد و جلوگيرى كند، پاسخ دهد و بر گردد براى اصلاح عمل، بر گردد و توبه كند اقتدا نمايد و پيروى كند، وادار بجستن شود، فرار كند و نجات پيدا نمايد فايده دهد پس اندازش، پاك شود سرشتش، آماده شود براى قيامت، توشهاش را بر گيرد براى روز حركتش، متوجه راهش باشد، جابجا كند حاجتش را، تهىدستيش را راحتى قرار دهد، پيش فرستد براى خانهى اقامتش.پ پس گسترش دهيد براى نفسهايتان در سلامتى بدنهاتان، پس آيا مينگريد صاحبان نعمت جوانى را جز اينكه درد پيرى در پشتشان آشكار شده و آنان كه رنگ سلامتى دارند جز اينكه بر بيمارى فرود آمدند، و مردمان دوران جاودانى را جز اينكه ناگهان فانى شدند، نزديك شدن در گذشت، رسيدن مرگ، نزديك شدن انتقال، نزديك شدن نابودى و نالهى پى در پى، عرق چهره، كشيده شدن بينى و اضطراب حال احتضار و مرگ زندگى و درد مصيبت.پ بدانيد اى بندگان خدا شما و آنچه كه در آن قرار داريد بر راه گذشتگانيد
از كسانى كه عمرشان از شما درازتر، دليرتر، شهرها را آبادكنندهتر، نشانهاشان دورتر، پس بامداد كردند صداهايشان خاموش و آرام از بعد طول دگرگونيها بدنهايشان پوسيده، شهرهايشان خالى، آثارشان نابود، كاخهاى محكم و شاديها و بالشهائى كه تكيه مىدادند عوض كردند با سنگهاى سختى كه در قبر زير سر ميگذاشتند؛ كاخهائى كه خرابى نابودى آنها را آشكار كرده، خاكها بنايشان را محكم كرده پس جايگاه كاخها نزديك ولى كاخنشينش دور است در ميان مردم آبادى وحشت دارنده و مردمان محلهاى سرگرم كه انس بآبادى ندارند.پ همسايگان و برادران با يك ديگر پيوند ندارند با اينكه با هم نزديكند، خانههايشان نزديك، چطور مىشود پيوند در ميان آنها و حال اينكه آنان را كهنگى آرد كرده، سنگ و خاك آنان را خورده، بعد از زندگى بامداد كردند در حالى كه مردهاند، بعد از نعمت فراوان كوبيده شدند ياران برايشان بيتابى كردند، خاكنشين شدند كوچ كردند و برايشان برگشتى نيست.پ هيهات هيهات خاموش، اين سخنى است كه آن را گوينده است و از پشت سرشان تا قيامت فاصلهايست و گويا شما ميرويد بآنجا كه آنان رفتند از كهنگى و تنهائى در خانهى مرگ در اين خوابگاه بگرو هستيد، در بر گرفته شما را اين امانت نگهدار، چگونه خواهيد بود اگر كارها بپايان رسد و قبرها مردگانشان را بيرون آورند و بيرون آيد آنچه كه در سينههاست و بايستيد شما براى نتيجه در برابر پادشاه بزرگ، دلها پرواز كنند از ترس آن روز از گناهان پيش فرستاده، پردههاى شما پاره شود غيبها و رازهايتان آشكار گردد اينجاست كه هر نفسى پاداش داده مىشود آنچه را كه بدست آورده خداوند ميفرمايد:
«تا جزا داده شوند آنان كه بد كردند بكردارشان و جزا ميدهند آنان را كه نيكو انجام دادند».پ غنيمت شمريد دوران تندرستى را پيش از بيمارى، جوانى را قبل از پيرى،
پيشى بسوى توبه بگيريد پيش از پشيمانى، مهلت شما را بغفلت وا ندارد زيرا كه مرگ آرزو را ويران كند، روزها مأمورند بكوتاهى مدت و جدائى دوستان پس پيشى گيريد خداى شما را بيامرزد بتوبه پيش از رسيدن نوبت، آشكار شويد براى غائبى كه انتظار برگشتش نيست، كمك بگيريد براى راه دراز بيم از خدا را، پس چه بسيار بيخبر و غافل اطمينان به غفلتش دارد و براى مهلتش بهانه مىآورد، پس آرزوى دور دارد و بناى محكم ميسازد پس ناقص مىشود بنزديكى مرگش دورى آرزويش ناگاه مرگش او را با جدا ساختن آرزوهايش دريابد پس بعد از عزت، بلندى مرتبه، شرف، بلندى در گرو مهلكات كردارش باشد بتحقيق پنهان شد در آنچه بر گشت، پشيمان شد و سود نبرد و بدبخت شود در آنچه گرد آورد در دنيا و خوشبخت شود بهمان گرد آوردن غير او در فردا، بجا ماند در گرو اعمالش در حالى كه از خاندان و فرزندانش فراموشكننده است او را بىنياز نكند از آنچه در دنيا گذاشت باندازه حظ دانه خرما و نمىيابد راه فرارى.پ پس چرا اى بندگان خدا بالا رفتن در تاريكى و بكجا است محل فرار و فرارگاه و اين مرگ است در جستجو كه نابود كرده اول پس اول را كه رحم بر ناتوان نمىكند، اعتماد بر شريف نمىنمايد و شب و روز مرگ را وادار ميكنند وادار كردنى عجيب و ميكشانند او را كشيدنى با سرعت پس هر چه كه او آينده است نزديك است و از پشت سر شگفت شگفتى است، پس آماده كنيد پاسخ را براى روز حساب، فراوان كنيد توشه را براى روز معاد و قيامت.پ ما و شما را خدا نگهدارد بطاعتش و يارى كند ما و شما را بر آنچه كه بسوى او نزديك ميكند و مقام دهد در پيش او زيرا كه براى او به اين عقيدهايم، همانا خداوند براى مرگهاى شما وقتى معين فرموده، و براى شما مثلهائى زده و شما را جامههاى نرم پوشيده و بلند كرده برايتان روزى و اختيار كرده برايتان
نعمتهاى فراوان، و پيش فرستاده برايتان دليلهاى رسا و گسترش داد براى شما بخشش فراوان پس شتاب كنيد كه دور شما را حسابگران گرفتهاند و در گرو گرفته شما را پاداشها، دلها از بهر بردن سخت است، غافلند از هدايتشان، بپرهيزيد خدا را پرهيز كردن كسى كه تنها شتاب كند و كوشش نمايد بر تحريص و سرعت كند هنگام مهلت، بترسد در حال ترس و نگاه كند در رو آوردن بسوى قرارگاهش و سرانجام بر گشتن و رجوع بسرانجام و عاقبتش و بس است خدا را از حيث انتقام و يارى و بس است بكتاب خدا دليل و برهان.پ خداى بيامرزد بندهاى را كه شعارش را اندوه قرار دهد، جامهى ترس را بپوشد، يقين را در نهادش قرار دهد، از شك برهنه شود در خيال نابود شدن پس او از آن شك بر ناگواريست، سپس روشن شود چراغ هدايت در دلش و نزديك كند دور را بر نفسش، سخت را آسان كند، از صفت كورى و شركت مردگان بيرون آيد و خوبيهاى كليدها از كليدهاى هدايت، بستن درهاى پستى و بخواهد گشوده شود بآنچه كه دانشمند درهايش را باز كرده و فرو رود در درياهايش، قطع كند سختىهايش را، و روشن كند برايش راه را و چنگ زند از دستگيرهها بمحكمتر آنها و نگهدارى بخواهد از كوهها به سختتر آنها فرو روندهى در سختىها، گشانندهى مشكلها (دفعكنندهى معضلات و مسائل سخت رهنماى بيابانهاى بىآب و علف ميگويد و مىفهمد، خاموش است.پ سلامت خالص براى خداست طلب اخلاص از او كند پس از گنجينههاى دين خدا و ميخهاى زمين اوست، نفسش را وادار بعدل كرده، اولين دليل عدالتش نابود كردن هواست از خودش، حق را تعريف ميكند و بآن عمل مىنمايد، براى خوبى پايانى نميگذارد مگر اينكه آن را قصد مىكند) و مركبى نيست مگر قصد آن كند.