پ 1- امالى صدوق: ابان احمر گفت مردى خدمت حضرت صادق (ع) رسيد و گفت پدر و مادرم فدايت يا ابن رسول اللَّه مرا پندى بياموز. باو فرمود اگر رزق را خدا كفالت كرده رنج و مشقت تو براى چيست؟ اگر روزى قسمت شده حرص چرا؟ اگر حساب واقعيت دارد چرا بايد جمع كرد؟ اگر ثواب از جانب خدا هست تنبلى براى چه؟ اگر خدا عوض انفاق را ميدهد پس بخل و خست براى چيست؟ اگر كيفر خداوند آتش جهنم است پس معصيت چرا؟ اگر مرگ حق است شادى براى چه؟ اگر به پيشگاه خدا عرضه شدن واقعيت دارد مكر و حيله چرا؟ اگر شيطان دشمن است غفلت براى چيست؟ اگر رد شدن بر صراط واقعيت دارد خودپسندى چيست؟ اگر هر چيزى بقضا و قدر است اندوه براى چه؟ اگر دنيا فانى است اعتماد بر آن براى چيست؟پ 2- امالى: حضرت صادق (ع) فرمود حكيمى از پى حكيم ديگرى هفتصد فرسخ راه رفت در باره هفت كلمه همين كه باو رسيد گفت فلان كس، از آسمان بلندتر و از زمين وسيعتر و از دريا بىنيازتر و از سنگ سختتر و از آتش سوزانتر و از زمهرير سردتر و از كوههاى سر بفلك كشيده سنگينتر چيست؟ گفت فلانى، حق از آسمان بلندتر است و عدل از زمين وسيعتر. بىنيازى دل بىنيازتر از دريا است
قلب كافر از سنگ سختتر است و حريص پرطمع از آتش سوزندهتر است نااميدى از رحمت خدا از زمهرير سردتر. تهمت به شخص پاك از كوههاى سر بفلك كشيده سنگينتر است.پ 3- امالى: ابن مسكان از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه فرمود شايستهترين مردم بر اينكه آرزو كنند مردم ثروتمند شوند بخيلان هستند، زيرا وقتى مردم ثروتمند شدند از اموال آنها چشم مىپوشند و شايستهترين اشخاصى كه آرزوى اصلاح مردم را بكنند كسانى هستند كه داراى عيبند زيرا وقتى مردم صالح شوند خوددارى ميكنند از پىگيرى عيب آنها و شايستهترين مردم بر آرزو كردن حلم و بردبارى براى ديگران نادانان هستند كه احتياج به عفو و گذشت دارند از سفاهت و نادانيشان.
اما پيوسته بخيلان آرزوى فقر و تنگدستى مردم را دارند و عيبدارها آرزوى عيب مردم را مينمايند و نادانان آرزوى نادانى آنها را. با اينكه در فقر و تنگدستى مردم به بخيل محتاج ميشوند و در فساد و تباهى مردم در جستجوى معايب ديگرانند و در نادانى مردم مقابله با گناه ميكنند.پ 4- حضرت صادق (ع) فرمود چه بسيار از نعمتهاى خدا بر بندهاش كه در غير مورد بكار ميرود و چه بسيار از آرزومندانى كه آرزوئى دارند اما صلاح آنها چيز ديگرى است و بسا از كوششكنندگان بسوى مرگ خود هستند كه از نصيب خويش باز ميمانند.پ 5- خصال: حضرت صادق (ع) فرمود باورعترين مردم كسى است كه هنگام شبهه توقف كند و عابدترين اشخاص كسى است كه واجبات را انجام دهد و زاهدترين اشخاص كسى است كه ترك حرام نمايد. و كوشاترين مردم كسى است كه ترك گناه كند.پ 6- سفيان ثورى گفت حضرت صادق (ع) را ملاقات كرده گفتم يا ابن رسول اللَّه مرا نصيحتى بفرمائيد فرمود: سفيان، دروغگو جوانمردى ندارد و پادشاهان برادر و حسود آسايش و بداخلاق بزرگوارى عرضكردم يا ابن رسول اللَّه باز بفرمائيد فرمود سفيان اعتماد بخدا كن مؤمن خواهى بود و راضى باش بآنچه خدا قسمتت كرده غنى و بىنياز خواهى بود و نيكو همسايگى كن با همسايگان خود مسلمان خواهى بود با فاجر و تبهكار مصاحبت نكن كه از فجور و تباهى خود ترا مىآموزد. در كارها مشورت كن با كسانى كه از خدا ميترسند.
عرضكردم يا ابن رسول الله باز هم بفرمائيد. فرمود: سفيان، هر كه عزت بدون داشتن فاميل و ثروت بدون مال و جلال بدون سلطنت ميخواهد از خوارى معصيت و گناه برگردد بعزت اطاعت و بندگى خدا. عرضكردم باز هم بفرمائيد، فرمود:
يا سفيان پدرم مرا بسه كار امر كرد و از سه كار بازداشت از چيزهائى كه بمن فرمود اين بود پسرم هر كه با رفيق بد مصاحبت كند سالم نمىماند و هر كه در جاهاى بد رفت و آمد كند مورد اتهام قرار ميگيرد و هر كه مالك زبان خود نباشد پشيمان مىشود.
عود لسانك قول الخير تحظ به ان اللسان لما عودت معتاد
موكل بتقاضى ما سننت له في الخير و الشر كيف تعتاد
زبان خويش را بسخن خوب عادت بده تا از خوبى بهره بگيرى زبان عادت ميكند بهر طورى كه او را عادت بدهى او آماده است راهى برود كه تو مىبرى چه خوب باشد و چه بد هر طور عادت پذيرد.پ 7- تفسير على بن ابراهيم: حفص بىغياث گفت حضرت صادق (ع) فرمود:
حفص. دنيا در نظر من مانند مردار است كه در هنگام اضطرار از آن استفاده ميكنم يا حفص، خدا ميداند بندگان چه خواهند كرد و بكجا رهسپراند، در موقع كار زشت بر آنها حلم ميكند چون قبلا ميدانسته مبادا فريبت بدهد اينكه خداوند فعلا پىگير اعمال تو نيست چون از دستش رهائى ندارى. بعد اين آيه را تلاوت نمود:
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ «1».
اين خانه آخرت را قرار داديم براى كسانى كه اراده برترى و تباهى در زمين نداشته باشند عاقبت متعلق به پرهيزكاران است پس از تلاوت آيه شروع به گريه نموده فرمود بخدا قسم آرزوها در مقابل اين آيه نابود شده.
سپس فرمود بخدا سوگند رستگار شدند ابرار و نيكان. ميدانى آنها كيانند.
آنها كسانى هستند كه مورچه از ايشان آزار نمىبيند. در علم همين كافى است كه انسان خداترس باشد و در جهل همين كه فريب لطف خدا را بخورد حفص، براى نادان هفتاد گناه مىآمرزند پيش از آنكه براى عالم يك گناه بيامرزند هر كه بياموزد و تعليم بدهد و عمل كند بآنچه عالم شده در ملكوت آسمانها او را بزرگوار و با
عظمت ميخوانند گفته شده كه فرمود بياموزد براى خدا و عمل كند براى خدا و به ديگران تعليم دهد براى خدا.
عرضكردم فدايت شوم حد و مرز زهد در دنيا چيست؟ فرمود: خداوند در قرآن مرز زهد را تعيين فرمود لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ «1».
داناترين مردم نسبت بخدا ترسدارترين آنها از خداست و ترسدارترين مردم عالمترين آنها نسبت بخدا است و داناترين مردم نسبت بخدا زاهدترين مردم است در دنيا مردى بآن جناب عرض كرد: مرا سفارشى بفرمائيد، فرمود: از خدا بپرهيز هر جا هستى ديگر وحشتى نخواهى داشت.پ 8- خصال: حضرت صادق (ع) فرمود دريا همسايه ندارد و پادشاه دوست و سلامتى قيمت. بسا از اشخاص كه مشمول نعمت قرار گرفتهاند با اينكه خودشان نميدانند.پ 9- خصال: حضرت صادق (ع) فرمود پنج چيز از پنج شخص محال است خير خواهى از حسود محال است. مهربانى از دشمن و احترام از فاسق و وفا از زن و جلال و هيبت از فقير.پ 10- على بن راشد از حضرت صادق نقل نمود كه فرمود: پنج چيز همين طورى كه ميگويم هست بخيل آسايش ندارد و حسود لذت و پادشاه وفا و دروغگو مروت و سفيه عظمت.
خصال: از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه فرمود پنج خصلت است كه هر كس در او يكى از آنها نباشد بهره زياد در او نخواهد بود. اولى وفا است دوم دورانديشى سوم حيا چهارم حسن خلق پنجم كه جامع اين صفات است آزادمنشى است.پ 12- و فرمود پنج خصلت است كه هر كس يكى از آنها را از دست بدهد پيوسته در زندگى او نقص و عقل خود را از دست داده و دل هميشه مشغول دارد اول صحت بدن دوم امن و آسايش سوم وسعت زندگى چهارم يار و انيس موافق عرضكردم انيست موافق چيست فرمود؟ زن صالح و فرزند صالح و دوست صالح و پنجم كه جامع اين صفات است آرامش است.
پ13- خصال: يحيى حلبى گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود هفت نفرند كه اعمال خود را فاسد ميكنند: 1- شخص حليم كه داراى علم زياد است ولى شناخته نميشود و نه از او يادى ميكنند. 2- شخص حكيمى كه مال خود را به قرض ميدهد بكسى كه دروغگو و منكر لطفى است كه باو شده. 3- مردى كه اطمينان دارد به شخص مكار و خائن. 4- آقا و سرور بىرحمى كه سختگير و تندخو است.
5- مادرى كه سر فرزند خويش را پنهان نميكند و افشاگرى دارد نسبت باو. 6- كسى كه بسرعت برادران را مورد سرزنش قرار ميدهد. 7- كسى كه بجدال و دشمنى مىپردازد با برادر خود.پ 14- خصال: يحيى حلبى گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم مىفرمود:
هيچ گاه متكبر نبايد توقع شنيدن تعريف از خود را داشته باشد و نه نيرنگ باز توقع دوست فراوان و نه بىادب شخصيت و بزرگوارى را و نه شخص بخيل متوقع صله رحم باشد. و نه كسى كه مردم را مسخره ميكند متوقع دوستى باصفا باشد و نه كسى كه اطلاعات كم در دين دارد متوقع قضا و داورى باشد. و نه غيبتكننده اميد سلامتى و نه حسود آسايش دل و نبايد كسى كه سرزنش بر گناه كوچك ميكند توقع بزرگوارى داشته باشد و نه كمتجربه كه خودراى هم هست آرزوى رياست.پ 15- خصال: حضرت صادق بشخصى نوشت: اگر مايلى داراى اعمال نيك باشى تا هنگام مرگ و در آن هنگام بهترين اعمال را داشته باشى. حق خدا را بزرگ شمار كه نعمت او را صرف در معصيت نكنى و حلم خدا موجب فريبت نشود و گرامى بدار هر كس را كه مىبينى ياد ما ميكند و ادعاى محبت ما را مينمايد. بتو ربطى ندارد كه او دروغ ميگويد يا راست تو از نيت خود بهرهمند ميشوى و او زيان دروغ خويش را مىبرد.پ 16- امالى: فضل بن عبد الملك گفت حضرت صادق (ع) از آباء گرام خود از پيامبر اكرم (ص) نقل كرد كه فرمود ابتداى عنوان نامه عمل مؤمن بعد از مرگ.
قضاوت مردم است در باره او خوب بگويند يا بد و اولين هديه خدا بمؤمن بخشش خداوند او را است و كسانى كه پشت سر جنازهاش بودهاند. بعد فرمود فضل: از مسجد برنميگردد شخص مگر با كمتر چيز يكى از اين سه: 1- يا دعائى كه ميكند و بوسيله آن داخل بهشت مىشود و يا دعائى كه بوسيله آن بلاء از او برطرف مىشود و يا برادرى را در راه خدا بدست مىآورد.
سپس اضافه نمود كه پيامبر اكرم فرمود: بهره نبرده مرد مسلمان بهرهاى بعد از اسلام مانند برادرى كه در راه خدا بدست مىآورد سپس فرمود فضل، مبادا بىاعتنا باشيد بفقراى شيعيان ما همانا يك فقير شيعه روز قيامت باندازه دو قبيله ربيعه و مضر شفاعت خواهد كرد. آنگاه فرمود يا فضل مؤمن را مؤمن ناميدهاند چون او امان از خدا خواسته و خداوند امان او را پذيرفته است سپس فرمود مگر نشنيدهاى گفتار دشمنان خودتان را كه وقتى مىبينند شخص براى دوستش شفاعت ميكند در روز قيامت ميگويند: فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ «1» ما شفيعى نداريم و نه دوست مهربانى.پ 17- امالى: عبيد الله بن عبد الله از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه باصحاب خود فرمود از من سخنى بشنويد كه براى شما از بهترين اسبهائى كه پاهايشان خطوط سياه دارد بهتر است.
سخن نگويد هيچ كدام از شما راجع بچيزى كه مربوط باو نيست. بيشتر از حرفهائى را كه بدردش ميخورد نيز رها كند. تا بداند جاى حرف زدن است.
بسيار اتفاق مىافتد كه كسى حرفى در جايى ميزند كه بخود خيانت ميكند با سخن خويش هيچ كدام از شما بحث و گفتگو با سفيه و حليم نكند. زيرا هر كس با حليم بحث نمايد او را بنهايت ميرساند «2» و كسى كه با نادان بحث كند پستش مينمايد چنان برادر خود را يادآورى كنيد در غيبتش كه دوست داريد او از شما يادآورى كند در غيبتتان. عمل كنيد مانند كسى كه ميداند پاداش نيكوكارى او را ميدهند و بر تبهكارى مؤاخذهاش خواهند نمود.پ 18- امالى مفيد: رفاعه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود: چهار چيز در تورات هست كه در كنار آن چهار چيز است. هر كه بر دنيا اندوهناك باشد بر خدا خشمگين است. و هر كه شكر كند بر مصيبتى كه باو وارد شده خدا را شكر كرده و هر كه به ثروتمندى برسد و كوچكى كند در مقابل او تا از قدرت مالىاش استفاده نمايد. 3/ 2 دين خود را از دست داده و هر كه داخل آتش شود از كسانى كه قرآن خوانند او از كسانى است كه آيات خدا را بمسخره گرفته و چهار چيزى كه پهلوى
آن است اينها است:پ 1- هر طور پاداش بدهى پاداش ميگيرى. 2- هر كه مالك چيزى شد بخود اختصاص ميدهد آن را. 3- هر كه مشورت نكرد پشيمان شد. 4- فقر مرگ بزرگتر است.پ 19- ابو قتاده گفت حضرت صادق (ع) فرمود كسى كه ادرار خود را بزحمت نگهداشته اظهار نظر و راى او مقبول نيست. پادشاهان دوست ندارند. حسود ثروت ندارد. احتياطكار نيست كسى كه توجه بعواقب كار نميكند. توجه بعواقب كار نتيجه دلهاى بيدار است.پ 20- امالى مفيد: عبد العزيز بن محمد گفت سفيان ثورى خدمت امام صادق (ع) رسيد منهم حضور داشتم حضرت صادق باو فرمود: سفيان تو شخصى هستى كه مورد توجه (خليفهاى) و من مردى هستم كه زود برايم حرف ميزنند بپرس هر چه مايلى. عرضكرد من خدمت شما نيامدهام مگر براى استفاده.
فرمود: سفيان من چنين ميدانم كه كار نيك تكميل نميشود مگر با سه چيز.
عجله كردن و پنهان داشتن و كوچك شمردن. زيرا وقتى عجله كردى بچنگش آوردهاى و وقتى پنهان نمودى تمام و كاملش كردهاى و وقتى او را كوچك انگاشتى در نزد كسى كه بخاطر او انجام دادهاى بزرگ مىشود. سفيان، هر گاه خدا بيكى از شما نعمتى ارزانى داشت او را ستايش كند و اگر گرفتار تنگدستى شد استغفار نمايد و اگر مطلبى او را اندوهگين كرد بگويد: لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم سفيان سه چيز است كه چقدر ارزش دارد؟ چقدر هديه عالى است، سخن خوبى كه مؤمن آن را بشنود و حفظ كند تا هديه نمايد به برادر مؤمن خود و فرمود سفيان كار نيك مانند نام اوست هيچ چيز از نيكوكارى بزرگتر نيست مگر ثوابش چنين نيست كه هر كس دوست داشته باشد نيكوكارى كند بتواند انجام دهد و نه هر كه علاقمند باشد قدرت پيدا كند و نه هر كه قدرت پيدا كرد باو اجازه دهند، وقتى علاقه و قدرت و اجازه جمع شد در چنين موقعى سعادت تكميل شده براى جوينده و كسى كه باو نيكى مىشود.پ 21- علل الشرائع: هشام بن سالم گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم كه به حمران ميفرمود: حمران نگاه كن بكسانى كه پستتر از تو هستند نگاه نكن به آنها كه در قدرتهاى مالى بالاتر هستند. اين روش ترا قانعتر ميكند بآنچه خدا برايت
قسمت كرده و شايستهتر ميشوى بافزايش روزى از جانب خدا بدان كه عمل دائم و كم با يقين بهتر است از عمل زياد بدون يقين. و بدان كه هيچ ورعى مانند پرهيز از حرامها نيست و خوددارى از آزار مؤمنين در عيبت آنها و هيچ زندگى گواراتر از اخلاق خويش وجود ندارد و مالى سودمندتر از قناعت بكم كافى نيست هيچ نادانى زيانمندتر از خودپسندى نيست.پ 22- در علل الشرائع: محمد بن سليمان از مردى نقل كرد از حضرت باقر (ع) كه به محمد بن مسلم فرمود، مبادا مردم ترا نسبت به نفس خويش فريب دهند. كار مربوط بتو است نه آنها. روز را بپايان نبر در اين راه و آن راه. با تو كسانى هستند كه اعمالت را بررسى ميكنند. مبادا كار نيكى را كه انجام ميدهى كوچك شمارى زيرا وقتى نتيجه آن را مىيابى كه موجب ناراحتيت مىشود. نيكى كن من چيزى را نديدهام هرگز كه بيشتر در جستجوى انسان باشد و سريعتر به شخص برسد از كار نيك تازهاى كه مربوط بخطاى قديمى باشد.
مجالس مفيد: ابن ابى يعفور از حضرت صادق (ع) همين حديث را نقل كرد و در آخر آن امام افزود: إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرِينَ «1».پ 23- معانى الاخبار: ابن ظبيان نقل كرد كه حضرت صادق (ع) فرمود بدان كه نماز دستاويز خداست در زمين هر كس بخواهد بداند چقدر از نماز خود بهرهمند شده دقت نمايد اگر نمازش مانع ارتكاب كارهاى زشت و ناپسند شده بمقدار خود دارى از محرمات سود برده و هر كه بخواهد بداند چه چيز در نزد خدا دارد ببيند چه چيز خدا در نزد او دارد. هر كس در خلوت كارى را ميكند دقت نمايد اگر كار نيك و خوبى است ادامه دهد و اگر زشت و ناپسند است پرهيز كند زيرا خداوند شايستهتر بوفانمودن و افزايش دادن است. هر كس كار بدى را پنهان انجام داده كار نيكى را نيز پنهان انجام دهد و هر كه كار بدى را آشكارا انجام داده عمل نيكى را آشكارا انجام دهد.پ 24- محاسن: عبد الحميد طائى گفت حضرت صادق (ع) نامهاى توسط من بعبد اللَّه بن معاويه كه در فارس بود فرستاد. نوشت هر كه از خدا بپرهيزد خدا
نگهش ميدارد و هر كه او را شكر گويد افزايش نعمت باو ميدهد، و هر كه قرض بخدا بدهد پاداشش ميدهد.پ 25- محاسن: ابو اسامه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود. تقوى و پرهيزگارى را از دست ندهيد. ورع، كوشش، راستگوئى، اداى امانت و خوش اخلاقى، خوشرفتارى با همسايگان. مردم را بسوى ما دعوت كنيد نه با زبانتان. و باعث افتخار ما باشيد نه باعث ننگ و عار ما. سعى كنيد سجدهها و ركوع را طولانى نمائيد زيرا وقتى يكى از شما ركوع طولانى دارد شيطان از پشت سر او فرياد ميزند واى بر من اينها اطاعت كردند من معصيت و اينها سجده نمودند من مخالفت كردم.پ 26- قصص الأنبياء: ابن سنان از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه فرمود مزاح و شوخى نكن نورانيتت از ميان ميرود و دروغ نگو ارزش خود را از دست ميدهى.
از دو صفت بپرهيز دلتنگى و تنبلى زيرا اگر دلتنگ و آزرده باشى بر حق صبر نخواهى نمود و اگر تنبلى كنى حق كسى را ادا نخواهى كرد عيسى مسيح ميگفت هر كه زياد گرفتارى براى خود داشته باشد بيمار مىشود و هر كه بداخلاق باشد خود را عذاب ميدهد و هر كه زياد صحبت كند خطايش زياد مىشود و هر كه زياد دروغ بگويد ارزش خود را از دست ميدهد و هر كه ناسزا بمردم بگويد جوانمردى را از دست ميدهد.پ 27- حضرت صادق (ع) فرمود بهترين سفارشات و لازمترين آنها اينست كه خدا را فراموش نكنى و پيوسته بياد او باشى. و معصيتش را ننمائى و در حال نشستن يا ايستاده او را پرستش كنى مبادا فريب نعمت او را بخورى پيوسته شكرگزارش باش. مبادا از زير سايه عظمت و جلالش خارج شوى كه گمراه خواهى شد. و در بيابان هلاكت مىيافتى. و اگر دچار بلا و گرفتارى شدى و آتش غم و اندوه ترا سوزانيد بدان كه در لابلاى بلاهاى خدا كرامات و الطاف ابدى او نهفته است و غم و اندوه او موجب رضا و نزديكى بخدا مىشود اگر چه پس از مدتها باشد بهبه چه غنيمتى مىبرد كسى كه متوجه اين باشد و توفيق يابد.پ 28- روايت شده كه مردى از پيامبر اكرم تقاضاى وصيت و اندرز نمود به او فرمود هرگز خشمگين مشو. زيرا در خشم نزاع با خداست. عرضكرد بيشتر بفرمائيد فرمود بپرهيز از چيزى كه بايد از آن عذر و پوزش بخواهى زيرا در اين عمل شرك خفى است گفت بيشتر بفرمائيد. فرمود نماز بخوان همچون كسى كه ميخواهد از نماز
وداع كند زيرا در چنين نماز رسيدن و نزديك شدن بخدا است باز گفت اضافه بفرمائيد، فرمود از خدا خجالت بكش همان طورى كه از همسايگان صالحت خجالت ميكشى در اين عمل افزايش يقين است خداوند تكميل نموده آنچه گذشتگان و آيندگان مردم را نصيحت و سفارش كنند در يك خصلت و صفت و آن تقوى است فرموده: وَ لَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ إِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ «1».
ما سفارش كرديم بآنها كه قبل از شما كتاب داده بوديم و شما را به پرهيزكارى از خدا. در تقوى مجموعه عبادات صالح است و بوسيله همان تقوى رسيده بدرجات عالى و نهايىترين مراتب هر كس رسيده و هر كه زندگى عالى در پناه خدا يافته و انس دائم بوسيله همين تقوى بوده خداوند ميفرمايد إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ «2».
پرهيزگاران در باغهاى بهشت و در انبساط و شاديند در جايگاهى با ارزش در پناه لطف پروردگارى نيرومند.پ 29- كشف الغمه: مالك بن انس گفت حضرت صادق (ع) روزى به سفيان ثورى فرمود: سفيان، هر گاه خدا بتو نعمتى ارزانى داشت و مايل بودى آن نعمت پايدار بماند زياد حمد و سپاس خدا را بكن. خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ اگر شكرگزارى كرديد افزايش ميدهم براى شما. و هر گاه دچار تنگدستى شدى زياد استغفار كن زيرا خداوند ميفرمايد: اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً. يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً. وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ «3».
از خدا طلب مغفرت كنيد او بخشنده است از آسمان براى شما باران فراوان و پى در پى ميفرستد و بوسيله اموال و فرزندان ياريتان ميكند امام فرمود يعنى در دنيا و بشما باغها ارزانى ميدارد فرمود يعنى در آخرت.
سفيان، هر گاه مطلبى ترا غمگين كرد چه مربوط بسلطان باشد يا ديگرى زياد بگو لا حول و لا قوه الا بالله اين ذكر كليد فرج و گنجى از گنجينههاى بهشت است.پ 30- تكرار شده در شماره 20پ و همچنين شماره 31.پ 32- سؤال كردند از امام چرا خداوند ربا را حرام نموده فرمود تا مردم از
نيكوكارى خوددارى نكنند.پ 33- يكى از اصحاب گفت خدمت امام صادق (ع) رسيدم ايشان فرزند خود موسى بن جعفر (ع) را وصيت و سفارش ميكرد از قسمتهائى كه من حفظ كردم اين بود كه فرمود پسرم، وصيتم را بپذير و سخنم را حفظ كن. تا سعادتمند زندگى كنى و عاقبت بخير باشى.
پسرم هر كه قانع باشد بآنچه خدا باو ارزانى داشته بىنياز است و هر كه چشم داشته باشد بمال ديگران فقير از دنيا ميرود، و هر كه راضى نباشد بآنچه خداوند روزيش نموده خدا را در قضايش متهم نموده هر كه لغزش خود را كوچك شمارد لغزش ديگران را بزرگ ميشمارد، و هر كه لغزش ديگران را كوچك انگارد لغزش خود را بزرگ ميشمارد. پسرم هر كه اسرار و عيوب ديگران برملا سازد. اسرار و عيوب خود را برملا ساخته و هر كه شمشير ستم از نيام بكشد بهمان شمشير كشته خواهد شد. و هر كه براى برادر خود چاهى بكند در آن سقوط خواهد نمود و هر كه در كارهاى نادانان شركت كند بىمقدار مىشود و هر كه با دانشمندان آميزش كند سنگين مىشود. و هر كه در جاهاى ناصحيح رفت و آمد كند متهم مىشود.
پسرم حق را بگو چه بر نفع و چه بر ضرر خودت باشد. از سخنچينى بپرهيز زيرا سخنچينى بذر كينه را در دل مردم مىپاشد. پسرم هر گاه جود و بخشش خواستى مراجعه كن بمعدنهاى آن زيرا جود داراى معدنها است و معدنهاى آن داراى ريشهها و اصولى است و اصول آن داراى شاخهها و فروعى است و شاخههايش داراى ميوهها است. هيچ ميوهاى خوشگوار نميشود مگر بوسيله شاخه و شاخه بوسيله ريشه و ريشه بوسيله معدن پاك. پسرم وقتى بديدن ميروى ديدار كن با نيكان و اخيار نه با بدان و فجار زيرا تبهكاران همچون سنگى هستند كه هرگز آب از آنها تراوش نميكند و درختى هستند كه برگ سبزى نخواهند داشت و شورهزارى هستند كه گياه در آن نميرويد.
حضرت رضا (ع) فرمود پدرم اين سفارش را ترك نكرد تا وقتى از دنيا رفت.پ 34- نقل شده كه مردى دهاتى پيوسته رفت و آمد با امام صادق (ع) داشت مدتى او را امام ملاقات نكرد از حالش جويا شد. شخصى كه تصميم داشت از آن مرد عيبجوئى كند و از مقامش بكاهد، گفت آقا آن مرد، عامى و دهاتى است حضرت صادق (ع) باو فرمود اصل مرد عقل اوست و شرافتش دين او و بزرگواريش تقواى اوست، مردم از نظر انتساب بآدم برابرند. آن مرد خجالت كشيد.
پ35- سفيان ثورى گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود سلامتى كمياب است بطورى كه محل بدست آوردن آن پنهان شده اگر بتوان آن را بدست آورد ممكن است در گمنامى باشد اگر در گمنامى نيافتى ممكن است در خاموشى باشد اگر بجستجويش در خاموشى رفتى و نيافتى ممكن است در خلوت پيدا كنى و اگر در خلوت گزينى نيافتى ممكن است در ميان سخنان گذشتگان پاك جايش را پيدا كنى.
سعادتمند كسى است كه در دل خود خلوتى بيابد كه بآن اشتغال ورزد.پ 36- ابراهيم بن مسعود گفت مردى از تجار با حضرت صادق (ع) رفت و آمد داشت كه گفتگو ميكرد و امام او را بعنوان مرد خوبى مىشناخت اما حالش تغيير كرد و شروع بشكايت از اوضاع خود خدمت امام كرد امام صادق (ع) باو فرمود:
فلا تجرع و ان اعسرت يوما فقد ايسرت في زمن طويل
و لا تيأس فان الياس كفر لعل الله يغنى عن قليل
و لا تظن بربك ظن سوء فان الله اولى بالجميل
ناراحت نباش اگر روزى به تنگدستى مبتلا شدى تو كه مدتها در ثروت و رفاه بودى مايوس نشو ياس كفر است شايد بزودى خداوند غنى و بىنيازى را لطف نمايد گمان بد بخدا مبر خداوند شايستهتر است بانجام كار خوب.پ 37- عبد الله بن ابى يعفور از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه فرمود انسان داراى خصلتهائى است تكيه بر هر خصلتى داشته باشد نبايد بر خيانت و دروغ متكى شود.پ 38- جابر بن عون گفت مردى بحضرت صادق (ع) عرضكرد بين من و چند نفر نزاع شد در مورد كارهائى كه من تصميم دارم آن را ترك كنم. ميگويند رها كردن تو يك نوع خفت و خوارى است حضرت صادق (ع) فرمود خوار و ذليل ظالم است.پ 39- اسماعيل بن جعفر از جد بزرگوارش نقل كرد كه پيامبر اكرم (ص) فرمود از حسن اسلام شخص ترك كردن او است چيزهائى را كه برايش مفيد نيست.40- محمد بن بشير از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه خداوند بدنيا دستور داد خدمتكار كسى باش كه خدمتكار من است و بزحمت انداز كسى را كه خدمتكار تو است.پ 41- از اصمعى نقل شده كه حضرت صادق (ع) فرمود: نماز وسيله تقرب بر
پرهيزكار است و حج پيكار و جهاد هر ناتوان. زكات بدن روزه است. دعاكننده بدون عمل مانند تيرزنى است كه كمانش زه ندارد. روزى را بوسيله صدقه بجوئيد اموال خود را بوسيله زكات محافظت كنيد. فقير نشد هر كه اقتصاد داشت و ميانه رو بود. اندازه داشتن و با حساب خرج نمودن نيمى از رموز زندگى است. محبت و مهربانى نيمى از عقل است. كمى عيال يكى از دو توانگرى است. هر كه پدر و مادر خود را محزون نمايد آنها را نافرمان است و عاق. هر كه دست بر ران خود بكوبد هنگام مصيبت اجر خويش را از دست داده. نيكوكارى نيست مگر در نزد كسى كه شرافت خانوادگى يا دين داشته باشد. خداوند صبر را بمقدار مصيبت ميدهد. و رزق و روزى را باندازه خرج، هر كه در زندگى حساب داشته باشد خدا او را روزى مىبخشد و هر كه زيادهروى كند خداوند محرومش مينمايد.پ 42- اين شماره در شماره 33 گذشت كه فقط چند جمله در اينجا اضافه است ترجمه مىشود پسرم عيبجوئى از مردم نكن و آنها را كوچك مشمار كه عيبجوئى از تو مينمايد بپرهيز از وارد شدن در كارى كه مربوط بتو نيست كه خوار ميشوى پسرم حق را بگو چه بنفع يا ضررت باشد در بين همرديفان خود مورد مشورت قرار ميگيرى پسرم قرآن بخوان. اسلام را آشكار كن، بكار نيك امر كن، و خود را از منكر و زشت بازدار با كسى كه قطع رابطه خويشاوندى كرده وصل كن، و كسى كه با تو حرف نميزند تو با او حرف بزن، و بكسى كه درخواستى دارد عطا كن.پ 43- عنبسه خثعمى كه مرد خوبى بود گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود از دشمنى و خصومت در دين بپرهيزيد زيرا دل را مشغول ميدارد و موجب نفاق مىشود.پ 44- و فرمود وقتى از برادرت چيزى شنيدى كه ناراحتت كرد غمگين مشو، زيرا اگر همان طورى كه او گفته صحيح است اين يك كيفرى است براى عمل تو كه زودتر آمده اما اگر آنچه او گفته صحيح نيست اين خود يك حسنهايست كه تو آن را انجام ندادهاى.
فرمود حضرت موسى بخداوند عرض كرد پروردگارا كارى بكن كه احدى جز تعريف از من ننمايد فرمود موسى اين كار را براى خود نكردهام.پ 45- آبى گفت: از حضرت صادق (ع) پرسيدند چرا مردم در هنگام قحطى و گرانى معمولا سير نميشوند و بيشتر گرسنه هستند تا هنگام فراوانى. فرمود چون
آنها فرزندان همين زمين هستند و از زمين ساخته شدهاند وقتى قحط سالى شود آنها نيز بقحطى مبتلا ميشوند وقتى در زمين فراوانى باشد. آنها نيز معامله بىميلى و فراوانى ميكنند.پ 46- مردى بحضرت صادق از همسايه خود شكايت كرد فرمود صبر كن. عرض كرد مردم مرا نسبت بخوارى و ذلت ميدهند. فرمود خوار و ذليل كسى است كه ظالم باشد.پ 47- فرمود وقتى دنيا بكسى رو آورد محاسن و نيكيهاى ديگران را به او مىبخشد و اما وقتى دنيا پشت كرد محاسن و نيكيهاى خود شخص را از او سلب ميكند.پ 48- شخصى از كنار امام (ع) ميگذشت و آن جناب مشغول غذا خوردن بودند سلام نكرده امام او را دعوت بغذا نمود عرض كردند سنت بر اين است كه اول سلام كنى بعد دعوت بغذا با اينكه امام سلام را عمدا ترك كرده بود فرمود اين از فقاهتهاى عراقى است كه بوى بخل و خست ميدهد.پ 49- قرآن ظاهرى شگفتانگيز و جالب دارد و باطنى ژرف و عميق.پ 50- هر كس در مورد خود انصاف داشته باشد بعنوان حكم و داور براى ديگران انتخاب مىشود.پ 51- فرمود نان را احترام كنيد خداوند باو احترام بخشيده عرض كردند:
احترام نان چگونه است؟ فرمود آن را تكه تكه نكنيد و پايمال ننمائيد وقتى حاضر شد منتظر ديگران نشويد.پ 52- فرمود حفظ نمودن شخص دوست خود را پس از وفات او در مورد اموال و تركهاش بزرگوارى است.پ 53- و فرمود چيزى مرا بيشتر مسرور نمىكند از اينكه كار نيكى كه كردى متعاقب آن نيكوكارى ديگرى بكنى زيرا منع بعد، تشكر از كمك قبل را هم قطع ميكند.پ 54- فرمود: منهم گاهى آنقدر خرج ميكنم كه دست تنگ ميشوم با خدا معامله و تجارت مينمايم بوسيله صدقه.پ 55- و فرمود عزت در اضطراب است تا وارد خانهاى مىشود كه مايوس هستند اهل آن خانه از آنچه مردم دارند. عزت در آن خانواده منزل ميگيرد.
پ56- و فرمود وقتى وارد خانه برادرت شدى تمام احترامات و لطفهاى او را بپذير مگر نشستن در صدر مجلس.پ 57- و فرمود كفاره خدمت براى سلطان احسان به برادران است.پ 58- بيمار شد امام (ع) گفت خدايا اين بيمارى را برايم سبب تاديب قرار بده نه اينكه خشم بر من گرفته باشى.پ 59- فرمود دختران حسنات هستند و پسران نعمت در مقابل حسنات ثواب بانسان ميدهند و از نعمتها بازخواست ميكنند.پ 60- فرمود بپرهيز از لغزشهائى كه بواسطه اعتمادهاى بىجا پيش مىآيد كه قابل اغماص نيست.پ 61- عرض شد آقا آب چه مزه دارد؟ فرمود مزه زندگى.پ 62- و فرمود كسى كه از عيب خجالت نميكشد و خوددارى ميكند هنگام پيرى و از خدا ميترسد پشت سر در او خيرى نيست (شايد منظور اينست كه در مقابل مردم از خدا نميترسد و از عيب عار ندارد ولى پشت سر از خدا ميترسد).پ 63- فرمود بهترين مردم كسى است كه در او پنج خصلت جمع شود وقتى كار نيك ميكند شاد است و وقتى كار بد انجام ميدهد استغفار ميكند وقتى باو چيزى بدهند سپاسگزار است و وقتى گرفتار شود صبر ميكند و وقتى باو ستم شود ميبخشد.پ 64- فرمود بپرهيزيد از سر بسر گذاشتن با شعراء زيرا آنها در مورد ستايش و مدح بخيل هستند ولى در مورد هجو خيلى كريمند (يعنى زود هجو ميكنند ولى دير مدح).پ و فرمود من بسرعت حاجت دشمنم را برميآورم مبادا او را رد كنم و از من بىنياز شود.پ 65- پيوسته ميفرمود خدايا بعفو و گذشت سزاوارترى تا من به عقوبت و كيفر. 66- كردى اعرابى خدمت آن جناب رسيد، بعضى ميگفتند خدمت پدرش حضرت باقر رسيد و گفت آيا خدائى كه ميپرستى ديدهاى فرمود چيزى را كه نديده باشم نمىپرستم. گفت چگونه ديدهاى او را فرمود او را ديده آشكارا نمىبيند ولى دلها با حقيقت ايمان مىيابند. با حواس درك نميشود و مقايسه با مردم نميشود بوسيله نشانه و آيات معروف است و با علامتها موصوف، اوست خدائى كه جزا و خدائى نيست. اعرابى گفت خدا ميداند كجا پيامبرى را قرار دهد.
پ67- و فرمود خداوند شش نفر را بشش كار هلاك مىكند. فرمانروايان را بواسطه ستم و عرب را بواسطه تعصب و ثروتمندان ملاك را بواسطه كبر. و تاجران را بواسطه خيانت و دهاتيها را بواسطه نادانى و فقيهان را بواسطه حسد.پ 68- و فرمود جلوگيرى از بخشيدن مال موجود بدگمانى بخدا و معبود است.پ 69- و فرمود پيوند خويشاوندى اجلها را مىفراموشاند و خوشرفتارى با همسايگان موجب آبادى شهرها است. و پنهان صدقه دادن موجب افزايش مال است.پ 70- منصور دوانيقى بآن جناب عرضكرد يا ابا عبد الله، مرا معذور نميدارى در مورد عبد الله بن حسن و فرزندش كه پيوسته عليه ما تبليغ ميكنند و فتنه و آشوب برپا مينمايند. فرمود تو اطلاع دارى بين ما چگونه است اگر قانع هستى در جواب تو يك آيه از قرآن برايت بخوانم؟ گفت بفرمائيد اين آيه را تلاوت نمود لَئِنْ أُخْرِجُوا لا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا يَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يُنْصَرُونَ «1».
امام عليه السلام از تلاوت آيه باو گوشزد مىكنند كه آنها كارى را از پيش نخواهند برد.
منصور گفت كافى است و پيشانى امام را بوسيد.پ 71- براى مردى كه در پيش سفرى داشت فرمود خدا روزى در اين سفر نصيبت كند و رهآورد و سوقات نصرت را خير و نيكى قرار دهد.پ 72- فرمود خداوند در دنيا مردم را بنام پدرانشان مىخواند تا شناخته شوند ولى در آخرت بوسيله اعمالشان تا پاداش بگيرند ميفرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا و يا أَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا اى مؤمنين و اى كافران.پ 73- و فرمود هر كس فتنهاى را برانگيزد خودش طعمه آن فتنه خواهد شد.پ 74- و فرمود خانواده شخص اسيران زيردست اويند بهر كس خداوند نعمتى ارزانى داشته بر اسيران خود توسعه بخشد اگر اين كار را نكند ممكن است نعمت از او زائل گردد.پ 75- فرمود وقتى قلب اصلاح شود ظاهر انسان تقويت ميگردد.پ 76- و فرمود چه فايده دارد كه انسان در ظاهر عمل خوب انجام دهد ولى در پنهان كار بد كند. مگر بدل خويش مراجعه نميكند بعد متوجه مىشود كه آن طور
نيست خداوند ميفرمايد: بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ
انسان بر وضع خود بينا است.پ 77- ابو حنيفه بآن جناب عرضكرد يا ابا عبد الله، چقدر شما تحمل دارى در نماز. فرمود واى بر تو يا نعمان، مگر نميدانى نماز مايه تقرب هر پرهيزكار است و حج جهاد هر ناتوان و براى هر چيز زكاتى است و زكات بدن روزه است و بهترين اعمال انتظار فرج از جانب خدا است. دعاكننده بدون عمل مانند تير زنندهايست كه كمانش زه ندارد اين جملات را حفظ كن.
روزى را بوسيله صدقه پائين بكشيد (از آسمان) و مال را بوسيله زكات حفظ كنيد. فقير نشود شخص مقتصد اندازهگيرى در مخارج نصف زندگى است. مهربانى نيمى از عقل است. پيرى نيمى از گرفتارى است. كمى اهل و عيال يكى از دو توانگرى است. هر كه پدر و مادر خود را محزون كند عاق و نافرمان آنها است. هر كس بر ران خود بزند موقع مصيبت اجر و مزد خود را از بين برده. نيكوكارى نخواهد بود مگر در نزد شخص شرافتمند و ديندار، خداوند روزى باندازه مخارج ميفرستد. صبر را باندازه مصيبت. هر كس بپاداش دادن معتقد باشد بخشش ميكند اگر خدا براى مورچه خيرى را ميخواست باو بال و پر نمىداد ابن حمدون اضافه نموده هر كس در زندگى تقدير و اندازه داشته باشد خدا باو روزى مىبخشد و هر كه اسراف نمايد و ولخرج باشد محرومش ميكند. ابن حمدون جمله مربوط بمورچه را ذكر نكرده.پ 78- بآن جناب عرضكردند چقدر شما فرزندت موسى را دوست دارى؟ فرمود مايل بودم كه غير از او فرزندى نداشته باشم تا احدى را در محبت و علاقه به او شريك نكنم.پ 79- و فرمود سوگند بخدا: سه مطلب از واقعيات است: 1- هرگز مال به وسيله صدقه و زكات كم نميشود. 2- بهيچ كس ستمى نمىشود كه تصميم ميگيرد پاسخ آن ستم را بدهد ولى بعد خشم خود را فرو ميخورد خداوند بجاى اين تغيير تصميم باو عزت مىبخشد. و هيچ كس راه سؤال و درخواست از مردم را بر خود نگشود جز اينكه درى از فقر بر خود باز كرد.پ 80- و فرمود سه چيز است كه خداوند بوسيله آنها پيوسته عزت و شرافت مرد مسلمان را ميافزايد: 1- چشمپوشى از كسى كه بتو ستم نموده. 2- و بخشيدن
بكسى كه ترا محروم كرده. 3- پيوند خويشاوندى با كسى كه از تو قطع رابطه نموده.پ 81- و فرمود از نشانههاى يقين اينست كه مردم را بوسيله كارى كه موجب خشم خدا است خشنود نكنى رزق را حرص حريص نميكشاند و نه بىميلى شخص بىميل برميگرداند. اگر يكى از شما از روزى خود فرار كند چنانچه از مرگ فرار ميكند روزى او را خواهد يافت همان طور كه مرگ مىيابد.پ 82- و فرمود جوانمردى شخص در نفس خويش يك نوع انتساب و همبستگى است براى فرزندان و قبيله او (منظور اينست كه جوانمردى او موجب هواخواه و ارادتمند زياد خواهد شد كه چون خويشاوند براى بازماندگان اويند).پ 83- و فرمود هر كس راستگو باشد عملش پاك مىشود. و هر كس خوش نيت باشد افزايش بروزيش داده مىشود و هر كس بخانواده خود نيكوكار باشد عمرش زياد مىشود.پ 84- و فرمود از حسن ظن و خوشگمانى همين استفاده را ببر كه دلت در آسايش است و كارت به سادگى برگزار مىشود.پ 85- مؤمن وقتى خشمگين شود. خشم او را از حق خارج نمىكند، وقتى خشنود گردد خشنودى او را به باطل نمىبرد و اگر قدرت بيابد بيشتر از حق خود نميگيرد.پ 86- از تذكره ابن حمدون. حضرت صادق (ع) فرمود: تاخير توبه گول خوردن است و پيوسته كار را بآينده سپردن سرگردانى است. و معتقد بودن كه خدا بايد چنين و چنان كند يك نوع هلاكت است. و اصرار (بر گناه) از احساس امنيت است فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ از مكر خدا در امان نيستند مگر تبهكاران.پ 87- و فرمود نه هر كس چيزى را خواست قادر بر آن مىشود و نه هر كس قادر شد توفيق مىيابد و نه هر كه توفيق يافت جاى مناسب آن امر را پيدا ميكند وقتى نيت و قدرت و توفيق و پيدا كردن جاى مناسب جمع شد اينجاست كه سعادت پيش آمده.پ 88- و فرمود صله رحم موجب آسانى حساب در قيامت مىشود. خداوند فرموده است: وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ «1»
پ89- در خدمت امام (ع) شخصى گفت همسايگى كن با پادشاه و دريا. فرمود اين سخن صحيح نيست صحيح آن اين است همسايگى نكن با پادشاه و دريا. زيرا سلطان موجب اذيتت مىشود و دريا ترا سيرآب نمىكند.پ 90- از آن جناب درخواست كردند امتيازى براى امير المؤمنين (ع) بفرمائيد كه كسى با ايشان شريك نباشد، فرمود برتر از تمام خويشاوندان پيامبر بود بواسطه سبقت در ايمان و مقدمتر از تمام غير خويشاوندان بود بواسطه خويشاوندى با پيامبر.پ 91- از آن جناب نقل شده كه: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ تاجهاى عرب است.پ 92- فرمود مصاحبت بيست سال خويشاوندى است.پ 93- كافى: اسماعيل بن جابر گفت اين نامه را حضرت صادق (ع) به اصحاب نوشت و دستور داد كه آن را پيوسته مطالعه نمايند و بيكديگر تعليم كنند و عمل به آن نمايند. اصحاب نامه را در نمازخانه منزل خود ميگذاشتند هر وقت نماز را تمام ميكردند آن نامه را مطالعه ميكردند. آن نامه چنين است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اما بعد از خدا عافيت بخواهيد. پيوسته اعتماد بخدا و سنگينى و آرامش را حفظ كنيد. حيا را از دست ندهيد و از آلودگيهائى كه پيشينيان صالح خود را پاك مينمودند خويشتن را پاك نمائيد. سعى كنيد با مردمان بد خوشرفتار باشيد. ستم آنها را تحمل كنيد، بپرهيزيد از پىگيرى نزاع با آنها. در مجالست و همنشينى با آنها كه اجبار داريد و نميتوانيد مجالست نداشته باشيد و بحث و انتقادها هميشه تقيه را بكار بريد كه خدا بآن شما را امر كرده.پ وقتى گرفتار چنين برخوردها شديد آنها در پى آزار و اذيت شما ميشوند و از چهرهاشان ناراحتى را مشاهده ميكنيد اگر خداوند باز ندارد آنها را از شما حمله خواهند كرد و ستم روا ميدارند آنچه در دل پنهان ميكنند از كينه و عداوت بيشتر است از آنچه در ظاهر ايشان مطالبه ميكنيد.پ در يك مجلس مىنشينيد اما ارواح شما با يك ديگر اختلاف دارد و بهم انس نميگيريد. هرگز شما آنها را نميتوانيد دوست داشته باشيد و آنها شما را، جز اينكه خداوند شما را پيروان حق قرار داده و بينش واقعى پيدا كردهايد ولى بآنها اين امتياز را نبخشيده، بايد بار گران آميزش و برخورد با آنها را تحمل كنيد و صبر
نمائيد، اما آنها رفتار خوب ندارند و شكيبا نيستند و پيوسته در كار نيرنگ و وسوسههاى شيطانى با يك ديگرند در رابطه با شما. دشمنان خدا اگر بتوانند مايلند شما را از حقيقت بازدارند. خداوند پشتيبان شما از اين پيشآمدها است.پ از خدا بپرهيزيد، زبان نگهداريد مگر در كار نيك مبادا بحرف زور و تهمت و گناه و ستم لب بگشائيد، اگر شما زبان نگهداريد از آنچه خداوند نهى نموده براى خودتان بهتر است در نزد پروردگار. زيرا زبان گشودن به چيزهائى كه خدا نهى كرده و ناپسند ميدارد موجب هلاك بنده است و او را در قيامت كر و لال و كور مينمايد و باين صورت كه خداوند در اين آيه فرموده درمىآيد: صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ «1».
يعنى حرف نمىزنند و بآنها اجازه عذرخواهى داده نمىشود تا پوزش بخواهند.پ مبادا مرتكب آنچه خدا نهى كرده بشويد خاموشى را رعايت كنيد مگر در موردى كه سودمند است و مربوط بآخرت شما است و ماجور خواهيد بود. زياد تهليل و تقديس و تسبيح نمائيد و خدا را ستايش كنيد و تضرع بسوى او و علاقه بآنچه نزد اوست از چيزهائى كه قدرش را احدى نميداند و نه از نهايت آن كسى خبر دارد و داشته باشيد بجاى سخنان باطل كه خداوند نهى نموده و موجب خلود در جهنم مىشود اگر شخصى توبه نكند و برنگردد زبان به ستايش و اين اذكار مشغول كنيد.پ دعا را از دست ندهيد. مسلمانان نرسيدهاند بچيزى بهتر از دعا و تضرع بسوى او و درخواست از خدا. دل ببنديد بچيزى كه خدا شما را ترعيب نموده و پاسخ بدهيد بچيزى كه شما را دعوت كرده تا رستگار شده نجات يابيد از عذاب خدا. مبادا علاقه داشته باشيد بچيزى كه خداوند حرام نموده زيرا كسى كه در دنيا پرده محرمات را بدرد خداوند فاصله مىشود و مانع ميگردد از اينكه استفاده كند از نعمتها و لذتها و لطفهائى كه پيوسته تا ابد در اختيار بهشتيان هست.پ بدانيد بد خاطرهايست براى كسى كه در نظر داشته باشد ترك دستورات خدا را نمايد و بمعصيت مشغول شود و پرده محارم خداوند را دريده سرگرم لذتهاى
ناپايدار دنيا شود بجاى نعمتهاى بهشت و لذتها و مقام عظيم بهشتيان واى بر آنها چقدر بهره بىارزش و بازگشت بزيان دارند و حال آنها در نزد پروردگار و قيامت بد است، از خدا بخواهيد شما را از اين كارها محفوظ بدارد و مبادا مبتلا به گرفتاريهاى آنها نمايد ما و شما را نيروئى نيست مگر بوسيله خدا.پ پس بپرهيزيد اى گروه رستگار از خدا اگر خداوند تمام و تكميل نمايد آنچه بشما عطا نموده بدانيد كه كار تمام نميشود مگر اينكه گرفتار آزمايشهاى پيشينيان صالح بشويد و در جان و مال شما را بيازمايد و تا از دشمنان خدا ناراحتيهاى زيادى بچشيد و متحمل آن گرفتاريها بشويد، تا آنجا كه شما را دشمن بدارند و خوار و ذليل بشمارند. بشما ستم روا دارند در راه خدا و رسيدن به خوشبختى عالم آخرت آن را تحمل نمائيد و خشم شديد خود را از آزار و اذيت آنها فرو خوريد و در راه حق شما را تكذيب نمايند و بر اين عقيده دشمن شما شوند. تمام آنها را با صبر و شكيبائى بپذيريد. مصداق تمام اينها در قرآن كريم كه بر پيامبر اكرم صلى اله عليه و آله نازل شده هست. شنيدهايد كه خداوند به پيامبرش ميفرمايد:
فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ «1» باز ميفرمايد اگر ترا تكذيب نمايند وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا «2».
پيامبران قبل را تكذيب نمودند و در اين رابطه آزردند.پ اگر خوشحاليد از امر خدا و كار او در ابتداى آفرينش بواسطه اطلاع و علمى كه نسبت بآنها داشت ايشان را كافر آفريد و شاد هستيد از اينكه خداوند در قرآن ايشان را معرفى نموده با اين آيه وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ «3» در مورد اين عكس العمل دقت كنيد و بخوبى آن را تشخيص دهيد مبادا نادانى كنيد زيرا كسانى كه در مورد اين دستورات ندانمكارى كنند چه اوامر خدا باشد يا نواهى او دين خدا را ترك كردند و مرتكب گناه شدهاند و سزاوار خشم خدا ميشوند و برو آنها را در آتش خواهند انداخت.
پو فرمود اى گروهى كه مورد رحمت خدا قرار گرفتهايد و رستگاريد. خداوند نعمتهاى خود را بر شما كامل نموده. بدانيد خداوند باحدى اجازه نداده كه در دين خود از روى هوى و هوس و نظر شخصى و قياس عمل نمايد. خداوند قرآن كريم را نازل كرده و در آن توضيح تمام مطالب هست و براى قرآن و آموزش آن گروهى را قرار داده كه آنها مجاز نيستند در اين اطلاعات قرآنى خود از روى نظر شخصى و هوى و هوس و قياس عمل نمايند. خداوند بواسطه علمى كه بآنها بخشيد بىنياز از چنين عملى هستند. امتياز علم قرآن را بآنها بخشيد و آنها را مشمول اين كرامت خويش كرده آنها اهل ذكر هستند كه در قرآن خداوند مردم را مامور كرده مشكلات خويش را از ايشان بپرسند.پ آنها كسانى هستند كه هر كس پيرو آنها باشد و تصديق نمايد ايشان را خداوند ارشادش ميكند و او را بمبانى قرآن چنان مطلع ميفرمايد كه هدايت يابد بسوى خدا و تمام راههاى حق. آنها كسانى هستند كه جز شقاوتمندان و تبهكاران كه در اصل خلقت و عالم ارواح شقاوت آنها محرز شده از ايشان كنارهگيرى نميكند و جز اين دسته خود را بىنياز از پرسش و آموختن علم ايشان نمىداند. همين گروه هستند كه پيرو هواى نفس و نظرهاى شخصى و قياس ميشوند، بطورى كه شيطان بر آنها مسلط ميگردد، زيرا آنها شخصيت مطلع در قرآن را كافر ميدانند. گمراهان بنظر قرآن را مؤمن ميانگارند. بيشتر از حرامها را حلال و بيشتر از حلالها را حرام مىبينند همين نتيجه خودرأيى آنها است. با اينكه پيامبر اكرم از آنها تعهد گرفته هنگام مرگ. اما ايشان مدعى هستند كه ما بعد از پيامبر ميتوانيم براى اجتماع مردم عمل نمائيم با عهد و پيمان و دستور اكيدى كه خداوند در اين مورد بما داده، ايشان فقط منظورشان مخالفت با خدا و پيامبر است. كسى كه جرى بر خدا است و گمراهتر از چنين اشخاصى نيست كه مدعى هستند به آنها چنين اجازهاى دادهاند. بخدا قسم بايد مطيع خدا باشيد و پيرو دستور او در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله و بعد از مرگش.پ آيا ايشان ميتوانند اثبات كنند: شخصى كه اسلام آورده ميتواند براى خود و نظر خويش و قياس در دين عمل كند. اگر بگويند آرى. بر خدا دروغ بستهاند و سخت گمراهند. و اگر بگويند نه. براى هيچ كس جايز نيست بهواى نفس و قياس عمل كند و بر ضرر خويش اقرار نموده و او نيز اعتقاد دارد كه پس از پيامبر بايد
پيرو و مطيع او بود خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ «1».پ اين فرموده خدا در قرآن بواسطه آنست كه بدانيد بايد دستور خدا را اطاعت و پيروى كنيد در حيات پيامبر و بعد از درگذشت آن جناب همان طورى كه هيچ كس در زمان حيات پيامبر نميتوانست بنظر و راى شخصى خود و قياس عمل كند بعد از فوت آن جناب نيز چنين اجازهاى باحدى داده نشده.پ و فرمود رها كنيد بلند كردن دست خود را در نماز جز يك مرتبه موقع شروع نماز. مردم شما را بوسيله اين كار مشهور كردهاند. خداوند ياور است و لا حول و لا قوة الا بالله «2».پ و فرمود زياد دعا كنيد خداوند دوست ميدارد بندگان مؤمن خود را كه دعا ميكنند. و بآنها وعده اجابت داده. و دعاى آنها را در قيامت بصورت عملى در مىآورد كه موجب افزايش مقام بهشتى آنها مىشود پس هر چه مىتوانيد ذكر خدا كنيد در هر ساعت از شب و روز. خدا خود دستور ذكر زياد را داده و او بياد كسى از مؤمنين است كه يادش ميكند.پ بدانيد هيچ يك از بندگان مؤمن بياد خدا نيستند جز اينكه خدا بخير و نيكى بياد آنها است. كوشش در اطاعت و بندگى را از دست ندهيد هر خير و نيكى كه در نزد خداست بوسيله اطاعت و اجتناب از محرمات ميتوان بدست آورد. آن محرماتى كه در ظاهر و باطن قرآن هست. خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ «3».پ بدانيد هر چه را خداوند دستور اجتناب داده حرام كرده است پيرو آثار
پيامبر و سنتش باشيد و بآن چنگ بزنيد مبادا از هواى نفس و راى خود پيروى نمائيد كه گمراه ميشويد. گمراهترين مردم در نزد خدا كسى است كه پيرو هواى نفس و راى خود باشد بدون هدايت خدا. بخود نيكى كنيد تا ميتوانيد إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها.پ با مردم خوشرفتار باشيد و آنها را بر خود چيره ننمائيد در عين اينكه سر از فرمان خدا باز نمىزنيد مبادا بناسزاگوئى دشمنان خدا بپردازيد وقتى سخن شما را مىشنوند. زيرا آنها از روى تجاوز با اطلاع بخدا ناسزا ميگويند بايد شما خود بدانيد در چه مواردى آنها معتقدات شما و خدا را بباد ناسزا ميگيرند. زيرا هر كس دوستان خدا را ناسزا گويد بدشنام خدا پرداخته. چه كسى ستمكارتر از كسى است كه موجب ناسزا بخدا و دوستانش گردد. متوجه باشيد متوجه، پيروى از دستور خدا نمائيد و لا حول و لا قوة الا بالله.پ و فرمود اى گروهى كه حافظ فرمان خدا هستيد! آثار پيامبر و سنت او و آثار ائمه طاهرين از اهل بيت پيامبر و سنت آنها را رها نكنيد، هر كه چنگ بآنها بزند هدايت مىيابد و هر كه رها كند و اعراض نمايد گمراه مىشود، زيرا خداوند دستور ولايت و پيروى از آنها را داده. پيامبر پدر بزرگوارمان فرموده است مداومت بر عمل در راه آثار و سنن گرچه عملى كوچك باشد بيشتر مورد رضايت خدا است در آينده از كوشش در اعمال خود ساخته و پيروى هواى نفس، بدانيد كه پيروى از هواهاى نفسانى و بدعتها بىآنكه راهنمائى از طرف خدا باشد گمراهى است و هر گمراهى خود بدعتى است و هر صاحب بدعتى در آتش جهنم است.پ بهيچ نيكى در نزد خدا نميتوان رسيد مگر باطاعت و صبر و رضا و خشنودى زيرا صبر و خشنودى خود از طاعتهاى خدا است بدانيد كه هيچ بندهاى ايمان ندارد بخدا مگر اينكه خشنود باشد از هر چه نسبت باو انجام داده است و برايش ترتيب داده چه آن چيز محبوب او باشد يا مكروهش، و هرگز خداوند نسبت بكسى كه راضى و صابر است جز آنچه شايسته آن است انجام نخواهد داد، و آنچه انجام داده بنفع او بوده چه او دوست داشته باشد يا ناپسندش باشد.پ مواظب نمازها باشيد مخصوصا نماز وسطى (ظهر) به پرستش و عبادت خدا قيام كنيد چنانچه خداوند مؤمنين گذشته و شما را بهمين عمل دستور داده.
مستمندان را دوست بداريد هر كس آنها را تحقير كند و برايشان تكبر ورزد از دين
خدا منحرف شده خدا او را حقير ميشمارد و بر او خشم دارد. پدر بزرگوارمان پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خدايم مرا دستور داده بحب مستمندان مسلمان. آنها را بر شما حقى است كه دوستشان بداريد. خداوند پيامبرش را امر بحب مساكين نموده هر كس آنچه را خدا و پيامبر امر بدوست داشتن آنها كرده دوست نداشته باشد مخالفت با خدا و پيامبر نموده و بر همين حال اگر بميرد از گمراهان خواهد بود.پ از كبر و بزرگمنشى بپرهيزيد زيرا كبريائى مخصوص خدا است، هر كه با خدا در مورد صفت اختصاصيش به نزاع پردازد، خداوند او را شكست ميدهد و روز قيامت خوار و ذليلش مينمايد.پ مبادا ستم روا داريد زيرا چنين كارى شايسته مردمان صالح نيست و هر كس ستم بكسى روا دارد بر خود ستم نموده و خدا ياور مظلوم خواهد بود و هر كه خدا ياريش كند پيروز است و غلبه با اوست. مبادا بهم حسد ورزيد. زيرا ريشه كفر حسد است. مبادا بر ضرر مسلمانى همكارى كنيد. كه او شما را نفرين ميكند و خداوند نفرينش را مستجاب خواهد نمود. پدر بزرگوارمان پيامبر اكرم (ص) فرمود:
دعاى مسلمان مظلوم مستجاب است، بهم كمك كنيد پيامبر اكرم (ص) پدر عزيزمان ميفرمود: كمك بمسلمان بهتر است و ثوابش بيشتر است از يك ماه روزه گرفتن و اعتكاف و شبزندهدارى در مسجد الحرام مبادا در حال عسرت و تنگدستى برادران مسلمانتان از آنها درخواست طلب خود را بنمائيد. پدر بزرگوارمان پيامبر اكرم ميفرمود: نبايد مسلمان اجبار كند مسلمانى را در حال تنگدستى به پرداخت قرض خود، هر كس مهلت بدهد بكسى كه تنگدست است خداوند او را در زير سايه خويش قرار ميدهد در روزى كه جز سايه خدا سايهاى نيست.پ اى گروه مشمول برحمت خدا كه برترى بر ديگران داريد بپرهيزيد از پرداخت نكردن حقوق خدا يك روز كه بروز ديگر بياندازيد، يا اين ساعت را به ساعت بعد زيرا هر كس در پرداخت حق خدا عجله كند خداوند قادر است كه در چند برابر كردن ثواب آن در همين دنيا و در آخرت عجله نمايد و هر كه تاخير بياندازد خدا تواناتر بتاخير انداختن روزى اوست، و هر كس را خدا مانع روزيش شود نميتواند روزى خود را فراهم سازد. حقوق خدا را پرداخت كنيد تا خداوند باقيمانده نعمتى كه بشما ارزانى داشته گوارايتان نمايد. بوعدهاى كه بشما داده وفا كند در
مورد چند برابر نمودن آن. خداوند در پاداش بمقدارى مضاعف مينمايد كه هيچ كس جز او از تعداد آن اطلاع ندارد.پ و فرمود اى گروه تا ميتوانيد مبادا محرج امام شويد. محرج امام كسى است كه سخنچينى ميكند پيش امام از شخصى كه پيرو امام و صالح است. شخصيت او آشكار است و در پرداخت حقوق مذهبى شكيبا است عارف بمقام امام است.پ بدانيد هر كس فاعل چنين فعلى باشد محرج امام است وقتى اين كار را كرد امام را وادار ميكند (در حضور مخالفين) كه لعنت نمايد بر پيرو مسلمان و مؤمن خود كه صابر بر انجام دستورات و عارف بحرمت امام است وقتى بواسطه ضرورت او را لعنت نمود اين لعنت براى او رحمت مىشود و لعنت خدا و فرشتگان و انبياء بر آن شخص سخنچين قرار ميگيرد.پ بدانيد اى گروه پيروان كه روش و سنت خدا در مورد صالحين چنين مقرر شده و فرموده است هر كس مايل است خدا را ملاقات كند با ايمان واقعى، دوست بدارد خدا و پيامبر و مؤمنين را و از دشمنانشان بيزار باشد. و بر فضيلتى كه از آنها ميشنود گردن نهد زيرا بفضيلت آنها هيچ ملك مقرب و پيامبر مرسل و پائينتر از ايشان كسى نميرسد. نشنيدهايد در مورد پيروان ائمه عليهم السلام خداوند در قرآن چه ميفرمايد: فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً «1».پ اين يكى از وجوه فضيلت پيروان ائمه است چگونه خواهد بود بشخصيت خود آنها و فضل و مقامشان. هر كس مايل است مؤمن واقعى باشد. به شرطهائى كه خداوند بر مؤمنين نموده وفا كند. خداوند با حفظ ولايت نسبت بذات خود و ولايت پيامبر و ائمه عليهم السلام بر آنها شرط نموده كه نماز بپا دارند و زكات بپردازند و بخدا قرض بدهند قرض نيكو. و از كارهاى زشت بپرهيزند چه پنهان و چه آشكار هيچ عمل حرامى وجود ندارد جز اينكه همين جمله آن را فرامىگيرد كه پرهيز از كارهاى زشت نمايند.پ هر كس بين خود و خدا ايمان دارد و اخلاص ميورزد و بخود اجازه نميدهد يكى از اين دستورات را ترك نمايد او در نزد خدا از گروه پيروز و حزب غالب است
و از مؤمنين واقعى است. بپرهيزيد از اصرار بر انجام كارى كه در ظاهر و باطن قرآن حرام شده خداوند ميفرمايد: وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ «1» باينجا روايت قاسم بن ربيع خاتمه مىيابد (اما دنباله روايت بنا بآنچه حفص و اسماعيل نقل كردهاند چنين است).
يعنى مؤمنين پيش از شما وقتى دستورى را فراموش ميكردند مىفهميدند كه خطا كردهاند در ترك آن دستور و استغفار مينمودند و دو مرتبه ترك نميكردند اين است معنى آيه كه خداوند ميفرمايد: وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ.پ و بدانيد كه خدا امر مينمايد و نهى ميكند تا بامرش عمل كنيد و از نهيش خوددارى نمائيد، هر كه پيرو فرمان خدا باشد او را اطاعت كرده و بهر نيكى كه نزد خدا است رسيده. و هر كه خوددارى نكند از كار حرام معصيت خدا را نموده اگر بميرد در حال معصيت خداوند او را برو در آتش ميافكند.پ بدانيد كه هيچ كس نميتواند واسطه بين خدا و احدى بشود، ملك مقرب و يا نبى مرسل و پائينتر از آنها هر كه باشد جز اطاعت و بندگى خدا پس سعى و كوشش در فرمانبردارى كنيد اگر مايليد مؤمن واقعى باشيد و لا قوة الا بالله و فرمود اطاعت خدا را از دست ندهيد تا قدرت داريد خداوند آفريننده شما است.پ و بدانيد كه اسلام عبارت است از تسليم و تسليم همان اسلام است هر كه تسليم خدا باشد اسلام آورده و هر كه تسليم نباشد اسلام ندارد. هر كه مايل است بخود نيكى كند اطاعت از خدا بنمايد زيرا كسى كه مطيع خدا باشد بخود نيكى نموده. مبادا گرد معصيت بگرديد زيرا هر كس پرده معصيت را بدرد و مرتكب آن شود بخود بدى كرده و بين بدى و خوبى بخود درجهاى واسطه نيست. آنها كه بخود نيكى ميكنند اهل بهشتند و آنها كه بدى مينمايند اهل آتش. دستور خدا را اطاعت كنيد و از معصيت بپرهيزيد. بدانيد كه هيچ كس نميتواند شما را از خدا بىنياز كند نه فرشته مقرب و نه پيامبر مرسل و نه ديگرى. هر كس مايل است مشمول شفاعت شفاعتگران قرار گيرد سعى در بدست آوردن رضايت خدا بكند.پ و بدانيد كه هيچ كس مشمول رضاى خدا نميشود مگر باطاعت او پيامبر و ائمه از آل محمد صلى اللَّه و آله. مخالفت با امامان مخالفت با خداست و نبايد منكر
فضل آنها باشد چه كوچك و چه بزرگ.پ بدانيد منكرين همان تكذيبكنندگان هستند و تكذيبكنندگان همان منافقين خداوند در باره منافقين فرموده و سخن او يك واقعيت است. إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً «1».پ مبادا شما كه مطيع خدا و از او ميترسيد از احدى ترس داشته باشيد، آنها كه خارج از حقيقت هستند. زيرا كسانى كه منحرف از حق باشند همان شياطين جن و انساند و آنها داراى مكر و حيلههائى هستند تا بهر وسيلهاى كه ممكن شد اهل حق را از اين امتيازى كه خدا بآنها بخشيده و ايشان را نصيبى نيست دور كنند تا با خودشان در شك و ترديد و تكذيب مساوى شوند چنانچه خداوند در اين آيه ميفرمايد: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً «2» دوست دارند شما هم كافر شويد مثل آنها و با يك ديگر برابر گرديد.پ بهمين جهت خداوند نهى كرده مؤمنين را از دوستى با دشمنان خدا مبادا شما را بوحشت اندازد و موجب انحراف شما از حق گردد حيله و مكر اين شياطين انسى و جنى در كارهايتان. پيوسته كار بد آنها را بطريقى كه نيكوتر است مقابله كنيد و منظور اطاعت خدا باشد آنها خود را بهتر ميدانند از شما، مبادا ايشان را مطلع بر اصول دين بنمائيد زيرا وقتى آنها در اين موارد از شما چيزى بفهمند دشمن شما ميشوند. شما را بين مردم زبان زد ميكنند و پيوسته در فكر هلاك شما هستند و آنچه مايل نيستند بسر شما مىآورند و هرگز در حكومت ستمگران كسى بشما انصاف نميدهد. موقعيت خود را با كافران بشناسيد، زيرا نبايد اهل حق خود را همطراز با اهل باطل بدانند، چون خداوند بين آنها فرق و امتياز قرار داده توجه نداريد باين فرمايش خدا كه ميفرمايد: أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ «3».پ آيا ما قرار ميدهيم مؤمنين و نيكوكاران را مانند مفسدين و تبهكاران يا پرهيزكاران را شبيه فاجران قرار ميدهيم؟پ خود را گرامى بداريد و خداوند بزرگ و امام و دين خود را در معرض فتنه و حيله تبهكاران قرار ندهيد كه مشمول خشم خدا ميشويد و هلاك ميگرديد.
پمواظب باشيد مواظب، مبادا دستور خدا و فرمان كسى كه خداوند دستور اطاعت از او را داده نديده بگيريد اگر چنين كنيد خداوند نعمتهاى خود را براى شما دگرگون ميكند. در راه خدا دوست بداريد همگنان خود را و در راه خدا دشمن باشيد با مخالفين راه خودتان. محبت و علاقه خود را بهمكيشان خويش اختصاص دهيد مبادا طرح دوستى و علاقه با مخالفين و دشمنان خود كه فتنهانگيزى براى شما ميكنند بيافكنيد. اين طريقى است كه خدا راهنمائى بآن نموده منحرف از آن نشويد. درست دقت كنيد و بشناسيد مبادا آن را پشت سر بياندازيد. هر چه موافق هدايت است بآن عمل كنيد و با هر چه موافق هواى نفس است مخالفت كنيد.پ مبادا بر خدا تكبر ورزيد، بدانيد هر بندهاى كه مبتلا به بزرگ منشى بر خدا شود تكبر بر دين خدا ميورزد استوار باشيد و برگشت به عقب نكنيد كه زيانكار خواهيد شد.
خداوند ما و شما را از خودبينى در رابطه با خدا نگهدارد و لا قوة لنا و لكم الا بالله.پ و فرمود وقتى خداوند بنده را در اصل آفرينش مؤمن آفريد در زندگى از كار بد گريزان است و هر كه از كار بد گريزان باشد و فاصله بگيرد خدا از كبر و خودبينى او را محفوظ ميدارد. متواضع و خوش اخلاق و خوش برخورد مىشود. و وقار اسلام و خشوع و آرامش دينى از چهرهاش آشكار است و از كارهاى زشت و موجبات خشم خدا فاصله ميگيرد و خداوند باو محبت بمردم و خوشرفتارى با آنها را روزى ميكند. و ترك قطع رابطه با مردم ترك و دشمنى با آنها نصيبش ميگردد و هرگز باين كارها نزديك نميگردد.پ وقتى خداوند بندهاى را كه در اصل آفرينش كافر قرار داد «1» او در زندگى بكار بد علاقمند مىشود وقتى دوستدار كار زشت بود مبتلا بكبر و بزرگمنشى ميگردد بداخلاق و سختدل و سختگير مىشود تبهكار و بىحيا مىشود خدا سرش را فاش ميكند و پيوسته بكار حرام و معصيت اشتغال دارد و از كار خوب و اطاعت خدا و مؤمنين بيزار است چقدر فاصله است بين حال مؤمن و حال كافر.پ از خدا عافيت بخواهيد و از پيشگاه مقدس اين مطلب را طلب نمائيد و لا حول و لا قوة الا بالله.
خود را در دنيا بر تحمل بلا شكيبا قرار دهيد زيرا روبرو شدن با بلاها و گرفتاريها در راه خدا و ولايت ائمه آيندهاش در آخرت بهتر است از روبرو شدن با نعمتهاى زودگذر و زندگى عالى در راه معصيت خدا و ارتباط با كسانى كه خدا نهى كرده از آنها پيروى كنند و بعنوان پيشوائى ايشان را بپذيرند.پ چون خداوند دستور به پيروى از ائمه عليهم السلام داده كه در اين آيه بآنها تصريح مينمايد: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا «1» اينهايند كه ولايت و اطاعت آنها لازم است. كسانى كه اطاعت و ولايت آنها نهى شده پيشوايان ضلالت و گمراهيند آنهائى كه مقدر شده در دنيا مدتى فرمانروائى بر اولياى خدا ائمه طاهرين از آل محمد داشته باشند كه در حال فرمانروائى خود بمعصيت خدا و پيامبر مشغول ميشوند و عذاب بر آنها لازم مىشود.پ اگر مايليد با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و ساير پيامبران پيشين باشيد دقت كنيد در مورد داستانهائى كه خداوند در قرآن كريم نقل كرده از گرفتاريهاى انبياء و مؤمنين گذشته. بعد از خدا بخواهيد بشما صبر بر بلا در هنگام خوشى و ناخوشى و گرفتارى و فراخى نعمت عنايت كند چنانچه بآنها ارزانى داشته.پ بپرهيزيد از خصومت و برخورد سخت با اهل باطل. از روش صالحين سر مشق بگيريد وقار و آرامش، حلم و خشوع ورع و پرهيز از كارهاى زشت و راستگوئى و و وفا و كوشش در راه اطاعت از خدا را از آنها ياد بگيريد اگر چنين نكنيد نميتوانيد مقام صالحين گذشته را بدست آوريد.پ بدانيد اگر خداوند تصميم نيكى در باره بندهاى را داشته باشد باو شرح صدر و بينش وسيع در اسلام ميدهد وقتى داراى اين مزيت شد زبان بحق ميگشايد و دل بحق مىبندد و بآن عمل ميكند وقتى اين مزايا را تكميل كرد اسلام كامل آورده و اگر بر اين وضع از دنيا برود در نزد خدا از مسلمانان واقعى است و هر گاه خيرخواه بندهاى نباشد او را بخودش واميگذارد دلى تنگ و گرفته دارد اگر حقى را بزبان جارى كند در دل بآن معتقد نيست وقتى اعتقاد نداشت عمل بآن نميكند. وقتى اين موجبات در او جمع شد و بر همين حال از دنيا رفت از منافقين خواهد بود. آن حقى كه بر زبانش جارى مىشود با اينكه دل بر آن نبسته و عمل نميكند حجتى است عليه خود او از خدا بپرهيزيد و در خواست نمائيد خداوند شرح صدر براى اسلام بشما عنايت كند. و زبانتان بحق گشوده شود تا هنگام مرگ. و بازگشت شما را بازگشت صالحين پيش از شما قرار دهد
و الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.پ هر كس مايل است بداند خدا دوستش ميدارد عمل بطاعت خدا نمايد و پيرو ما باشد نشنيدهاى سخن خدا را كه به پيامبرش ميفرمايد: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ «1».پ قسم بخدا هيچ بندهاى اطاعت خدا را نمىكند مگر اينكه خداوند در اطاعت او پيروى ما را قرار ميدهد نه بخدا هيچ بندهاى پيرو ما نميشود مگر اينكه خدا دوستش دارد نه بخدا هيچ بندهاى پيروى ما را رها نميكند مگر اينكه ما را دشمن ميدارد نه بخدا دشمن با ما نيست احدى مگر اينكه مخالفت با خدا كرده و هر كس در حال مخالفت با خدا بميرد او را خوار ميگرداند و برو در آتش ميافكند وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.پ 94- كافى: يكى از اصحاب گفت جواب نامهاى كه حضرت صادق (ع) بيكى از اصحاب خود نوشته بود خواندم كه نوشته بود ترا سفارش مىكنم بتقوى زيرا خداوند ضامن شده براى پرهيزكاران كه از آنچه ناراحتند آنها را بآنچه دوست دارند برگرداند و از جايى كه گمان ندارند آنها را روزى بخشد. مبادا از كسانى باشى كه مىترسند از گناهان مردم و در امانند از گناه خود، زيرا خداوند را در راه بهشت نميتوان فريب داد و آنچه در نزد خدا است جز با اطاعت نميتوان رسيد ان شاء الله.پ 95- حفص بن غياث نقل كرد كه حضرت صادق (ع) فرمود اگر بتوانيد شناخته نشويد اين كار را بكنيد. چه اشكالى دارد كه مردم از تو تعريف نكنند و در نظر آنها ناپسند باشى در صورتى كه در نزد خدا پسنديده هستى. امير المؤمنين (ع) ميفرمود:
فايدهاى نيست در دنيا مگر براى يكى از دو نفر. شخصى كه هر روز بكارهاى نيك خود ميافزايد. و شخصى كه مرگ خود را درميابد با توبه. كجا ميتواند توبه كند. قسم بخدا اگر سجده كند تا گردنش قطع شود خداوند از او عملى نمىپذيرد مگر با ولايت ما خانواده بدانيد هر كس عارف حق ما باشد يا اميد ثواب بوسيله ما داشته باشد. و راضى بخوراك ضرورى در هر روز باشد و لباسى كه ستر عورتش هست و سرش را بپوشاند با تمام اين اوصاف باز بيمناك و در ترس است مايل است بهرهاش از دنيا همين مقدار باشد. خداوند نيز با همين صفت آنها را ستوده در اين آيه وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ «2» چه انجام دادهاند؟ بخدا قسم اطاعت خدا همراه محبت و ولايت ما باز هم ميترسند كه مبادا از
آنها پذيرفته نشود. بخدا قسم نه اينكه ترس آنها از شك و ترديد در اعتقاد باشد ولى ميترسند كه مبادا در محبت و ولايت ما كوتاهى كرده باشند.پ سپس فرمود اگر بتوانى از خانه خود خارج نشوى خارج نشو زيرا در خارج شدن از منزل لازم است كه غيبت نكنى و دروغ نگوئى و حسد نورزى و ريا نكنى و ظاهر سازى ننمائى و با مردم چرب زبانى نكنى سپس فرمود چه عبادتگاه خوبى است خانه انسان جلو چشم و زبان و نفس و شهوت خود را ميگيرد. كسى كه در واقع عارف به نعمت خدا باشد موجب افزايش نعمتش از جانب خدا مىشود پيش از آنكه با زبان شكرگزارى كند. هر كس خيال كند بر ديگرى برترى دارد او از متكبرين است. گفتم خود را از او بالاتر مىبيند كه سالم و آسوده است و رفيقش گرفتار معصيت است. فرمود افسوس افسوس شايد گناه او را بخشيده باشند و تو را نگه دارند براى حساب مگر داستان ساحران زمان موسى را نخواندهاى. چقدر از كسانى فريب نعمتهاى پياپى خدا را خوردهاند و از استغفار فراموش نمودهاند بواسطه پوششى كه خدا براى آنها قرار داده. چقدر از فريبخوردهها بواسطه تعريف مردم از آنها سپس فرمود من اميدوار نجاتم براى هر كس كه عارف بحق ما باشد از اين امت، مگر براى يكى از سه نفر. همكار سلطان ستمگر پيرو هواى نفس و فاسق آشكار.پ سپس فرمود: إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ سپس فرمود اى فضل، حب و دوستى بهتر از خوف است سپس فرمود بخدا قسم خدا را دوست نميدارد كسى كه دنيا دوست است و موالات با غير ما دارد هر كه عارف بحق ما باشد و دوست بدارد ما را خدا را دوست داشته.
يكى از حاضران شروع بگريه كرد فرمود گريه ميكنى؟ اگر تمام اهل آسمانها و زمين جمع شوند و شروع بگريه و زارى نمايند پيش خدا و بخواهند كه خداوند ترا از آتش نجات بخشد و داخل بهشت نمايد شفاعت آنها پذيرفته نميشود (با اين وضع اگر دل زندهاى داشته باشى از همه مردم بيشتر ميترسى از خدا).پ سپس فرمود اى حفص دنباله رو باش نه سرور و رئيس يا حفص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود هر كس از خدا بترسد زبانش را از سخن باز ميدارد.پ سپس فرمود در آن بين كه حضرت موسى ياران خود را موعظه ميكرد شخصى از جاى حركت كرد و گريبان خويش چاك زد خداوند بموسى وحى كرد: يا موسى باو بگو گريبان چاك نزند ولى دل خود را بگشايد.
سپس فرمود موسى بن عمران بيكى از اصحاب گذشت كه در حال سجده بود دنبال كار خود رفت پس از بازگشت او همين طور سجده ميكرد موسى (ع) باو گفت اگر حاجت تو در دست من بود آن را برميآوردم، خداوند بموسى وحى كرد اگر آنقدر سجده كند تا گردنش قطع شود از او نمىپذيرم، تا برگردد از آنچه من نمىپسندم بچيزى كه من دوست دارم «1». 96- شماره 96 در شماره 29 و 30 گذشت. 97- سعيد بن هلال گفت بحضرت صادق (ع) عرضكردم من در هر چند سال يك بار خدمت شما ميرسم مرا سفارشى بفرما تا از آن بهرهمند شوم. فرمود ترا سفارش ميكنم به تقوى و پرهيزكارى از خدا و ورع و كوشش مبادا طمع بمقام و موقعيت بالاتر از خود ببرى در اين رابطه كافى است آنچه خداوند به پيامبرش مىفرمايد وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ «2» اموال و اولاد آنها ترا شگفتزده نكند. و ميفرمايد وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا «3» مبادا چشم بكشى بآنچه بهرهمند كرديم گروهى از آنها را اين زيور زندگى دنيا است.
اگر از چنين چيزها ترسيدى بخاطرآور زندگى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را خوراكش از نان جو بوده و شيرينى او خرما و هيزم و آتشگيرهاش برگ خرما بود هر وقت پيدا ميكرد. هر گاه دچار مصيبتى در جان يا مال يا فرزندت شدى ياد آور مصائبى كه در رابطه با پيامبر دچارشدهاى مردم دچار مصيبتى مانند آن نشدهاند.پ 98- فضيل بن عثمان از حضرت صادق (ع) درخواست كرد كه او را سفارشى نمايد فرمود ترا سفارش ميكنم به تقوى و راستگوئى و اداى امانت و برخورد خوب با همنشينان قبل از برآمدن آفتاب و پيش از غروب دعا را فراموش نكن كوشش كن. از آنچه از پروردگار خودخواهانى امتناع نداشته باش، و نگوئى اين را خدا بمن نخواهد داد دعا كن خداوند هر چه را بخواهد انجام ميدهد.پ 99- عجلان ابو صالح گفت حضرت صادق (ع) فرمود، انصاف بده بمردم از جانب خود، و در مال خود با آنها مواسات كن بخواه براى آنها آنچه را براى خود مىخواهى زياد بياد خدا باش و از تنبلى و آزردگى بپرهيز زيرا با كسالت حق خدا را ادا نخواهى
كرد و در صورت آزردگى حق مردم را نميدهى.پ 100- بخط شهيد رحمه اللَّه نوشته است بحضرت صادق (ع) عرضكردند كار خود را بر چه چيز بنا كردهاى؟ فرمود بر چهار چيز: 1- فهميدم كه عمل مرا ديگرى انجام نميدهد پس بكوشش پرداختم. 2- دانستم كه خداوند بر حال من اطلاع دارد خجالت كشيدم. 3- فهميدم روزى مرا ديگرى نخواهد خورد آرامش يافتم. 4- و دانستم بالاخره بسوى مرگ ميروم بهمين جهت آماده آن شدم.پ 101- و فرمود هر گاه خداوند خوارى بنده را بخواهد رسوائيش را بر زبانش جارى ميكند.پ 102- درة الباهرة حضرت صادق (ع) فرمود هر كه دورانديشى نگهبانش باشد و راستى همنشينش شاديش زياد مىشود و مردانگيش كامل ميگردد و هر كس هواى نفس فرمانروايش باشد و ناتوانى آسايشش اين دو او را از سلامتى بيزار و تسليم مرگش ميكنند.پ 103- و فرمود جاهل سخاوتمند بهتر از عابد بخيل است.پ 104- فرمود خدايا تو بعفو و بخشيدن شايستهترى از من بعقوبت و كيفر شدن.پ 105- فرمود هر كس بيش از اندازه و ارزش خود تقاضا كند سزاوار محروم شدن است، عزت آن است كه در مقابل حق خوار باشى، وقتى بر تو لازم شد. هر كه قصد و اراده ترا كرد او را احترام و پذيرائى كن و هر كس ترا سبك شمرد خود را گرامى بدار از برخورد با او. شايستهترين افراد بعفو كسى است كه قادرتر به كيفر باشد. نادانترين مردم كسى است كه ستم به پائينتر از خود بنمايد، و از كسى كه پوزش ميخواهد گذشت نكند در مقابل كسى كه خطا كرده خشم و ترشروئى بيشتر آبرو را نگه مىدارد و بهترين تلافى است. هواى نفس بيدار است و عقل در خواب اول مشير و صلاحانديش مباش، و بپرهيز از اظهار نظرهاى ناپخته و از سخنان ناسنجيده بپرهيز. جوانمردى شخص در مورد خود موجب ارتباط با ديگران است و مانند نسبت خويشاوندى است براى بازماندگان و قبيلهاش.پ 106- در مجلس امام (ع) شخصى گفت همسايگى با پادشاه كن يا دريا؟
فرمود اين حرف صحيحى نيست، صحيح اينست كه بگوئى همسايگى با شاه و دريا مكن زيرا شاه موجب آزارت مىشود و دريا ترا از تشنگى نجات نمىبخشد. روز
قيامت كه خداوند جهانيان را جمع مىكند از آنها راجع به پيمانهائى كه بسته ميپرسد ولى راجع بآنچه بر آنها مقدر كرده نمىپرسد. اين سخن را امام در مورد قضا و قدر فرمود هر كه اميد بشخصى داشته باشد از او ميترسد و هر كه دستش از چيزى كوتاه شود از آن چيز عيبجوئى ميكند.پ 107- تحف العقول از سخنان امام ششم (ع) است كه بعضى از شيعيان اين سخنان را گوهرهاى پراكنده ناميدهاند.پ 1- پىگيرى موجب جدائى است. انتقاد دشمنى است، كم صبرى رسوائى است، افشاى سر سقوط است. سخاوت زيركى است. سرزنش نوعى غفلت و اشتباه است.پ 2- سه چيز است كه هر كس بآنها چنگ زد بآرزوى دنيا و آخرت خود ميرسد.
1- هر كه چنگ بخدا بزند. 2- و راضى بقضاى خدا باشد. 3- و حسن ظن به او داشته باشد.پ 3- سه چيز است هر كه در آن افراط و زيادهروى نمايد محروم خواهد بود: 1 افراط در تقاضاى بخشش از شخص جواد و بخشنده. 2- افراط در مصاحبت عالم.
3- افراط در تقاضاى مهر و محبت سلطان.پ 4- سه چيز موجب محبت است: دين، تواضع و بخشش.پ 5- هر كه از سه چيز پاك باشد به سه چيز ميرسد: هر كه از شر پاك باشد به عزت ميرسد و هر كه از كبر دور باشد بشخصيت و احترام ميرسد و هر كه از بخل و پستى دور باشد شرافت مىيابد.پ 6- سه چيز دشمنى بوجود مىآورد: نفاق، ظلم و خودپسندى.پ 7- هر كس در او يكى از اين سه خصلت نباشد نجيب شمرده نميشود: داراى عقلى نباشد كه موجب آراستگى او شود، يا مالى كه او را بىنياز نمايد، يا عشيره و فاميلى كه پشتيبانش باشند. 8- سه چيز موجب ننگ انسان است: حسد، سخن چينى، سبكى.پ 9- سه چيز است كه شناخته نميشود مگر در سه جا: حليم شناخته نميشود مگر هنگام خشم، شجاع مگر در جنگ و برادر مگر هنگام احتياج.پ 10- سه چيز است كه در هر كس باشد منافق است گرچه نماز و روزه بگيرد:
1- كسى كه وقتى حديث و جريانى را نقل ميكند دروغ ميگويد. 2- و هر گاه وعده
داد خلاف ميكند. 3- و اگر باو امانتى سپرده شد خيانت مينمايد.پ 11- از سه نفر بترس: 1- خائن. 2- ستمگر. 3- سخنچين، زيرا كسى كه بنفع تو خيانت كند روزى بخودت نيز خيانت خواهد كرد و كسى كه بسود تو ستم نمايد بخودت ستم خواهد كرد و هر كه پيش تو سخنچينى نمايد از تو نيز سخن چينى خواهد كرد.پ 12- امين شمرده نميشود شخص مگر در سه مورد كه باو امانتى سپرده شد و آن را بصاحبش رساند. 1- بر اموال و اسرار و ناموس اگر دو چيز را حفظ كرد ولى يكى را خيانت كرد امين نيست.پ 13- با احمق مشورت نكن و از دروغگو كمك مگير، اطمينان به دوستى پادشاهان نداشته باش. زيرا دروغگو دور را برايت نزديك جلوه ميدهد و نزديك را دور، نادان كوشش بنفع تو ميكند اما نميتواند منظور ترا برآورد. پادشاه در اطمينان بخشترين موقعيتها خوار و ذليلت ميكند و در نزديكترين موقعيت از تو جدا مىشود.پ 14- چهار چيز از چهار چيز سير نميشود. زمين از باران، و چشم از ديدن و ماده از نر و عالم از علم.پ 15- چهار نفر پير ميشوند قبل از زمان پيرى. 1- كسى كه گوشت خشك ميخورد و نشستن در جاى مرطوب و بالا رفتن از پلهها، و همبستر شدن با پيره زنان.پ 16- زنان سه نوعند: 1- بنفع تو است. 2- بنفع و ضرر تو است. 3- بر ضرر تو است نه بنفعت زنى كه بنفع تو است زن بكر و شوهر نديده است اما زنى كه بنفع و زيان تو است زن بيوه است و زنى كه جز بر زيان تو نيست زنى است كه از ديگرى بچهدار است.پ 17- سه چيز است كه در هر كس باشد بزرگوار و آقا است: 1- فرو خوردن خشم. 2- گذشت از گنهكار. پيوند خويشاوندى بجان و مال.پ 18- سه چيز است كه ناچار از سه چيز ديگر است. 1- ناچار هر بخشندهاى سقوطى دارد و هر شمشيرى موقعى ميرسد كه نمىبرد و هر بردبارى لغزشى خواهد داشت.پ 19- در سه چيز بلاغت است: 1- نزديك شدن بمعنى كه مورد نظر است.
2- فاصله داشتن از حرفهاى زيادى. 3- با سخن مختصر رساندن معنى زياد.
پ20- نجات در سه چيز است: 1- نگهداشتن زبان. 2- و وسعت منزل. 3- و پشيمانى از خطا.پ 21- نادانى در سه چيز است دوست عوض كردن. مخالفت بدون دليل و پىگيرى از چيزى كه مربوط به او نيست.پ 22- سه چيز در هر كس باشد بضرر اوست: 1- مكر. 2- پيمانشكنى. 3- ستم و اينها بدليل فرموده خدا است «1»: وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ مكر و حيله بازى بد فرانمىگيرد مگر صاحب خود را. فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ «2»، ببين چه شد عاقبت مكر آنها ما نابود كرديم آنها و تمام بستگانشان را. و خداوند فرموده: فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ «3»، هر كه پيمانشكنى كند بضرر خود پيمانشكنى كرده.
و فرموده است: يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْيُكُمْ عَلى أَنْفُسِكُمْ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا «4» مردم ستم شما بر ضرر خودتان هست متاع زندگى دنيا است.پ 23- سه چيز مانع مرد است از رسيدن بكمال: كوتاهى همت. 2- قلت و كمى حيا و ضعف راى.پ 24- اطمينان و دورانديشى در سه چيز است: پذيرفتن خدمت سلطان. 2 و اطاعت از پدر. 3- كوچكى نسبت بمولا (يعنى كسى كه اين سه مورد را انجام دهد نسبت بآينده اعتماد دارد).پ 25- انس و الفت در سه چيز است: 1- در همسر موافق. 2- فرزند نيكوكار 3- دوست پاك و خالص.پ 26- بهر كس سه چيز روزى شد بسه چيز رسيده و اين ثروت عالى است. 1- قناعت بآنچه عطا شده. 2- يأس و نااميدى از آنچه مردم دارند. 3- رها كردن چيزهاى زائد.پ 27- بخشنده بخشنده نيست مگر به سه چيز. 1- مال خود را ببخشد در حال توانگرى و تنگدستى. 2- اينكه مال خود را به مستحق و نيازمند ببخشد.
3- و معتقد باشد تشكرى كه شخص از او مينمايد ارزش آن بيشتر است از مالى كه
باو بخشيده.پ 28- سه چيز است كه شخص از آن پوزش و عذرخواهى نبايد بكند: 1- مشورت با شخص خيرخواه. 2- مدارا با حسود. 3- صحبت كردن بمردم.پ 29- شخص عاقل شمرده نميشود مگر اينكه سه چيز را كامل كند: 1- دادن حق از طرف خود در حال خشم و خشنودى. 2- براى مردم بخواهد آنچه براى خود ميخواهد. 3- حلم و بردبارى بكار برد هنگام لغزش اشخاص.پ 30- ادامه پيدا نميكند نعمتها مگر پس از سه چيز 1- شناختن وظيفهاى كه خدا در باره آن نعمت براى او معين نموده. 2- سپاسگزارى از آن نعمت. 3- عيبجوئى نكردن در آن.پ 31- سه چيز است كه هر كس بيكى از آنها مبتلا شود آرزوى مرگ ميكند: 1- فقر طولانى. 2- احترام از دست رفته. 3- دشمن پيروز.پ 32- هر كس در سه چيز تمايل نداشته باشد گرفتار سه چيز مىشود: هر كه به سلامتى مايل نباشد بخوارى مبتلا مىشود. 2- هر كه ميل به نيكوكارى نداشته باشد پشيمان مىشود و هر كه ميل بافزايش برادران نداشته باشد زيانكار خواهد شد.پ 33- سه چيز است كه همه بايد از آن پرهيز كنند. دوستى و همراهى با اشرار 2- بصحبت مشغول شدن با زنان. 3- همنشينى با بدعتگزاران.پ 34- سه چيز راهنما بر كرم و سخاوت شخص است. حسن خلق، فروخوردن خشم، و چشمپوشى.پ 35- هر كس اطمينان بسه چيز پيدا كند فريب خورده است. كسى كه تصدق كند آنچه را كه نمىبخشد و اعتماد بكند بكسى كه مورد اعتماد نيست و طمع پيدا كند در چيزى كه مالك آن نيست.پ 36- سه چيز است كه هر كه بكاربرد دين و دنياى خود را از بين برده، بد گمان باشد، گوش بحرف اين و آن بدهد، و اختيار خويش را بدست زن خود بدهد.پ 37- بهترين پادشاهان كسى است كه داراى سه خصلت باشد: مهربانى، جود و عدالت.پ 38- صحيح نيست براى پادشاهان كوتاهى كردن در سه چيز. حفظ مرزها و
همراهى با ستمشدهها و انتخاب كردن اشخاص صالح براى اداره امور مملكت.پ 39- سه صفت است كه براى اطرافيان سلطان و مردم واجب است نسبت به پادشاه: 1- فرمانبردارى از پادشاه. 2- خيرخواهى از آنها در پنهان و آشكار.
3- و دعا به پيروزى و خوب شدن.پ 40- سه چيز واجب است بر سلطان نسبت بعموم مردم و شخصيتهاى برجسته پاداش نيكوكار را به نيكى تا مردم علاقمند به نيكوكارى شوند. پوشش بر گناه گنهكار گذاشتن تا توبه نمايد و برگردد از گمراهى خود و فراهم كردن همه با احسان و عدالت.پ 41- سه چيز است كه اگر آن را كوچك بشمارند هر يك از پادشاهان و بىاهميت با آن برخورد كنند براى آنها شورشى بپا مىشود و بزرگ ميگردد. بىاهميتى به كسى كه موقعيتى ندارد و از مردم كناره گرفته، و كسى كه مردم را دعوت به بدعت ميكند امر بمعروف و نهى از منكر را سپر انحراف خود قرار دهد. و اهالى شهرى كه شخصى را رئيس خود قرار دادهاند و او مانع اجراى دستور سلطان ميان مردم مىشود.پ 42- عاقل هيچ كس را خفيف نميكند. شايستهترين اشخاص به خوار و خفيف نكردن سه نفرند علماء، سلطان، برادران، زيرا كسى كه دانشمندان را سبك شمارد دين خود را از بين برده و هر كه سلطان را سبك شمارد دنياى خود را نابود كرده و هر كه برادران را سبك شمارد جوانمردى را از دست داده.پ 43- صاحب اسرار سلطان را سه طبقه يافتيم. يك طبقه خيرخواهند كه موجب بركت براى خود و سلطان و مردمند و يك دسته سعى مىكنند حفظ كنند هر چه در اختيار آنها است اين دسته نه خوبند و نه بد بلكه اينها بسرزنش نزديكترند و يك دسته در پى شرند آنها زشت و ناپسندند براى خودشان و سلطان.پ 44- سه چيز است كه همه مردم بآن احتياج دارند. امنيت، عدالت و فراوانىپ 45- سه چيز زندگى را تيره ميكند. سلطان ستمگر و همسايه بد و زن بدزبان.پ 46- مسكن گرفتن خوش نميگذرد مگر با سه چيز: 1- هواى خوب و آب فراوان و شيرين و زمين صاف و نرم.پ 47- سه چيز موجب پشيمانى است: خودستائى، افتخار كردن، براى عزت خود مبارزه و معارضه كردن.
پ48- سه چيز در انسان تركيب يافته: حسد و حرص و شهوت.پ 49- هر كس در او يكى از سه خصلت باشد هر سه خصلت در او جمع مىشود از نظر بزرگداشت و جلال و عظمت و شخصيت او: هر كه پرهيزگار يا سخاوتمند و يا شجاع باشد.پ 50- سه چيز است كه بهر كس روزى شود كامل است: عقل، و جمال، و فصاحتپ 51- سه نفرند كه حكم بسلامتى آنها مىشود وقتى به پايان مدت خود برسند 1- زن حامله تا وضع حملش. 2- پادشاه تا آخر عمرش. 3- شخص غائب تا بازگشتش.پ 52- سه چيز است موجب محروميت مىشود: اصرار در درخواست. 2- غيبت. 3- مسخره كردن.پ 53- سه چيز موجب ناراحتى مىشود: حمله مرد دلير و جنگجو در غير موقع گرچه پيروز شود، خوردن دوا بدون بيمارى گرچه سالم بماند از اين دوا. برخورد با سلطان اگر چه بهدف خود نيز برسد.پ 54- سه خصلت است كه هر كسى ميگويد من درست و صحيح آن را دارم:
دينى كه بآن معتقد است، هواى نفسى كه محكوم آن است، تدبير در امور.پ 55- مردم سه دسته هستند: بزرگوار و مطاع، و اشخاص برابر و مساوى و گروهى كه با هم دشمنند.پ 56- قوام دنيا بسه چيز است: آتش، نمك، آب.پ 57- هر كس جوياى سه چيز بدون حق باشد محروم مىشود از سه چيز بحق:
هر كه جوياى دنيا بغير حق باشد، از آخرت محروم مىشود بحق. هر كه رياست بجويد بناحق محروم مىشود از فرمانبردارى بحق، و هر كه جوياى مال بدون حق باشد محروم مىشود از ارزش آن بحق.پ 58- سه چيز شايسته نيست براى شخص دورانديش، اقدام بآن كند، خوردن سم براى آزمايش گرچه نجات يابد و افشاى سر پيش خويشاوند حسود گرچه از آن نجات يابد، دريانوردى گرچه ثروت در آن باشد. 59- سه چيز است كه بىنياز نيستند اهل هر منطقهاى از پناه بردن بآن در امر دنيا و آخرتشان، اگر آن را از دست بدهند نادان و احمق هستند، فقيه و دانشمند با ورع، امير خيرخواه مورد اطاعت مردم، طبيب بصير مورد اعتماد. 60- دوست را بسه چيز بايد امتحان كرد اگر داراى اين سه خصلت بود او
دوست صاف پر محبت است و گر نه دوست هنگام فراوانى است نه دوست هنگام گرفتارى. از او تقاضاى مالى ميكنى يا او را بر مالى امين قرار ميدهى يا او را شركت در يك گرفتارى ميدهى.پ 61- اگر سالم باشند مردم از سه چيز يك سلامتى همه جانبه است: زبان بد و دست بد يا كار بد.پ 62- وقتى در غلام يك صفت از سه صفت نباشد نگهداشتن او براى صاحبش فائدهاى ندارد، دينى كه راهنماى او باشد يا ادبى كه موجب اداره امورش شود يا تربيتى كه بازش دارد.پ 63- شخص در منزل و خانواده خود بسه چيز احتياج دارد كه بايد تحمل نمايد اگر چه طبعا مخالف آن باشد: معاشرت خوب و وسعت دادن بخانواده با اندازه و غيرت بهمراه حفاظت (خانواده خويش از برخورد با نامحرمان).پ 64- هر صاحب صنعتى احتياج بسه چيز دارد كه بوسيله آن كاسبى خود را روبراه كند: 1- در كار خود استاد باشد. 2- و در كار خود امانتدار باشد. 3 مهربان باشد با كارگر خود.پ 65- سه چيز است كه هر كس مبتلا بيكى از آنها شود عقل خود را از دست ميدهد: نعمت از دست رفته، زن فاسد، گرفتارى سخت و فجيعى در باره دوستى.پ 66- شجاعت سرشته شده با سه خصلت كه هر كدام داراى ارزشى است كه براى ديگرى آن ارزش نيست جان بخشيدن، نپذيرفتن خوارى و ذلت، جوياى نام و شهرت، اگر هر سه در شجاع جمع شود جوانمردى است كه كمتر كسى چون او هست و در زمان خود شهرت مردانگى دارد، اگر بعضى از اين ويژگيها بيشتر از آنهاى ديگر بود نسبت بهمان قسمت كه زيادتر است شجاعت بيشترى دارد و اقدامش زيادتر است.پ 67- سه چيز بر فرزند واجب است نسبت به پدر و مادر: 1- سپاسگزارى از آنها در هر حال. 2- و اطاعت از آنها در امر و نهى كه ميكنند اما نه در راه معصيت و مخالفت خدا باشد. 3- خيرخواه آنها باشد در پنهان و آشكار. و فرزند نيز بر پدر سه حق لازم دارد. او را در اختيار مادرش بگذارد و نام خوبى برايش انتخاب كند و سعى در تاديب او بنمايد.پ 68- برادرى احتياج بسه چيز دارد اگر بين خود بكار بردند دوام مىيابد و
گر نه جدا ميشوند. و با هم بدشمنى مىپردازند: 1- انصاف داشتن متقابل. 2- رحم و شفقت داشتن طرفين. 3- نداشتن حسد.پ 69- وقتى خويشاوند داراى اين سه مزيت نبود در معرض سستى و ناپايدارى قرار ميگيرد و موجب سرزنش دشمنان مىشود: 1- رها كردن حسد بين خود تا گروه گروه نشوند و موجب جدائى آنها شود و رفت و آمد كه موجب گرمى و راهنماى آنها باشد در محبت و علاقه. همكارى و كمك بيكديگر تا عزت بآنها ببخشد.پ 70- مرد بايد در ارتباط با زن و همسر خود حتما اين سه خصوصيت را داشته باشد: 1- اول موافقت كه موجب جلب توافق همسرش نيز مىشود و محبت و علاقه او را تحكيم ميكند و خوش اخلاقى با همسر. 2- قيافه و ظاهر آراسته داشته باشد كه موجب تمايل بيشتر همسرش گردد. 3- وسعت باو ببخشد (در خورد و خوراك و پوشاك).
و هر زنى بايد بين خود و شوهرى كه با او توافق دارد سه خصوصيت را داشته باشد: 1- از هر پليدى خود را نگه دارد تا شوهرش باو اطمينان پيدا كند در حال خوشى و ناخوشى. 2- نگهدارى و مراقبت از شوهر (كه پيوسته نيازمنديهاى شوهر را متوجه باشد و در رفع آنها بكوشد) كه اين خود محبت و علاقه شوهر را نسبت باو موجب مىشود و از لغزش همسرش اگر پيشآيد چشمپوشى كند. 3- و اظهار عشق نسبت باو با سخنان محبتانگيز و خود را براى شوهر با شكل و قيافهاى بيارايد كه جلب توجه او را بنمايد.پ 71- كار نيك كامل نميشود مگر با سه چيز. عجله در آن نمودن و كم شمردن زياد آن و منت ننهادن.پ 72- شادى در سه چيز است. در وفا و رعايت حقوق و قيام در گرفتاريهاى ديگران.پ 73- سه چيز نشانه صاحبنظر بودن (و شخصيت است) برخورد خوب، خوب گوش دادن بحرف كسى كه با تو صحبت ميكند، و خوب جواب دادن.پ 74- مردان سه قسمند: عاقل، احمق و فاجر. دانا اگر با او حرف بزنند جواب ميدهد و اگر خود حرف بزند درست حرف ميزند و اگر بشنود حفظ ميكند، نادان اگر صحبت بكند عجله مينمايد و اگر چيزى را نقل كند فراموش ميكند و اگر بكار زشت وادارش كنند انجام ميدهد. اما فاجر اگر باو امانت بسپارى خيانت ميكند
و اگر با او بصحبت پردازى عيب بر تو ميگيرد.پ 75- برادران سه نوعند. يك نوع كه مانند غذا هستند و پيوسته بآنها محتاج و نيازمندى. آن برادر عاقل است دوم كسى كه مانند بيمارى است، و او احمق است، سوم كسى كه مانند دوا است و آن برادر دانشمند و خردمند است.پ 76- سه چيز دلالت بر عقل انجامدهنده آن ميكند. پيك شاهد ارزش شخص است كه او را فرستاده و هديه و پيشكش نمونه ارزش پيشكشكننده است و كتاب نيز نمودارى از عقل و درايت نويسنده آن است.پ 77- علم سه نوع است آيه محكم و فريضه لازم و سنت و روشى معمول «1».پ 78- مردم سه قسمند. 1- نادانى كه از تعلم سر مىپيچد. 2- دانائى كه جوياى علم او هستند. 3- عاقلى كه براى دنيا و آخرت خود كار ميكند.پ 79- سه چيز است كه با داشتن آنها شخص غريب نيست: مؤدب بودن، خوددارى از آزار و اذيت و پرهيز از تظاهر و خودنمائى.پ 80- دوران زندگى سه روز دارد: 1- روزى كه گذشته است قابل برگشت نيست. 2- روزى كه در آن هستى كه بايد آن را غنيمت دانست. 3- و فردا كه در دست تو فعلا آرزوى آن وجود دارد.پ 81- هر كس در او سه خصلت نباشد ايمانش او را سودى نمىبخشد: 1- حلمى كه بوسيله آن نادانى نادان را برطرف كند. 2- ورع و پرهيزكارى كه او را از انجام كارهاى حرام بازدارد. 3- اخلاق خوشى كه با مردم بوسيله آن مدارا كند.پ 82- سه چيز است كه در هر كس باشد ايمانش كامل است: وقتى خشم بگيرد تجاوز از حق نميكند. 2- و رضايت و خشنودى او را بباطل نمىكشاند. 3- وقتى قدرت يافت مىبخشد.پ 83- سه خصوصيت است كه دنيادار نيازمند بآن است: 1- آسايش و زندگى خوب بىآنكه سستى و تنبلى داشته باشد. 2- وسعت در زندگى با قناعت. 3- شجاعت بىآنكه همراه تنبلى و كسالت باشد.پ 84- سه چيز است كه هيچ عاقلى نبايد آنها را فراموش كند در هر حال. 1-
فانى شدن دنيا. 2- و تغيير احوال آن. 3- آفات و گرفتاريهائى كه امان به او نميدهند.پ 85- سه چيز است كه در هيچ كس كامل يافت نشده هرگز. 1- ايمان. 2- عقل. 3- اجتهاد و كوشش.پ 86- برادران سه نوعند: 1- با جان برابر و برادرى دارند. 2- با مال برادرى و برابرى ميكند. اين دو نوع در برادرى صادقند. 3- كسى كه نيازمنديهاى خود را از تو ميگيرد و ترا براى بهرهبردارى ميخواهد چنين برادرى را مورد اعتماد ندان.پ 87- كامل نميكند بندهاى حقيقت ايمان را مگر در او سه امتياز باشد. 1- اطلاعات مذهبى (فقه دينى). 2- خوب حساب داشتن در زندگى. 3- صبر بر پيشآمدها و لا قوة الا بالله العلى العظيم.پ 108- تحف العقول در مورد همين مطالب سخنان قصارى از آن جناب نقل شده:پ 1- فرمود هر كس انصاف از جانب خود داشته باشد بعنوان داور براى ديگران انتخاب مىشود.پ 2- و فرمود وقتى زمان، زمان ستمگرى و مردم فريبكار باشند اعتماد و اطمينان بهر كس يك نوع عجز و ناتوانى است.پ 3- وقتى بلا افزون شود يك نوع آزمايش و ابتلا عافيت و سلامتى است.پ 4- و فرمود اگر خواستى بدانى برادرى برادرت را بر او خشم بگير اگر باز بر دوستى و صحبت خود ثابت بود او برادر تو است و گر نه، نه.پ 5- مودت و دوستى را بحساب نياور مگر اينكه سه مرتبه خشم بگيرى.پ 6- و فرمود اعتماد تمام به برادر خود نداشته باش زيرا سقوط بواسطه اعتماد بيجا بهانهاى نيست كه پذيرفته شود.پ 7- اسلام يك امتيازى است و ايمان بر اسلام امتياز دارد و يقين بر ايمان برترى دارد بمردم چيزى كمتر از يقين داده نشده. 8- و فرمود از بين بردن كوهها سادهتر از تغيير دادن قلب است از محل ود (شايد منظور تغيير اخلاق است). 9- و فرمود ايمان در دل است و يقين خاطرههاى در حال گذر است. 10- و فرمود علاقه بدنيا موجب غم و اندوه مىشود و زهد در دنيا موجب
آسايش دل و بدن است.پ 11- و فرمود از زندگى بشمار مىآيد خانهاى كه انسان كرايه ميكند و نانى كه ميخرد.پ 12- بدو مرد كه با هم نزاع كردند در حضور امام (ع) فرمود پيروزى خوب نيست كه بوسيله ظلم پيروز شود. كسى كه بمردم بدى كند نبايد بدش بيايد وقتى باو بدى ميكنند.پ 13- و فرمود ارتباط برادر در حال بودن در وطن ديد و بازديد است و ارتباط در حال سفر نوشتن نامه است.پ 14- صلاح مؤمن در سه خصلت است. تفقه در دين، اندازه در زندگى و صبر بر معصيت.پ 15- و فرمود مؤمن مغلوب شهوت خود نمىشود و شكم خوارگى رسوايش نميكند.پ 16- مصاحبت بيست سال خويشاوندى است.پ 17- كار نيك اميد نميرود مگر در نزد صاحب شخصيت يا دين، چقدر كمند كسانى كه سپاسگزارى كنند از كار نيك.پ 18- بايد مؤمن را امر بمعروف و نهى از منكر نمود تا پند بگيرد يا جاهل را تا متوجه شود اما كسى كه شلاق بدست دارد و شمشير در اختيار نبايد او را امر به معروف و نهى از منكر نمود (منظور اينست كه او واكنش عكس انجام ميدهد).پ 19- و فرمود كسى امر بمعروف و نهى از منكر ميكند كه داراى سه خصلت باشدپ 1- عالم بآنچه امر ميكند و نهى مينمايد باشد، عادل باشد در امر و نهى كه ميكند و رفق و مدارا در امر و نهى رعايت كند.پ 20- و فرمود هر كس متعرض سلطان ستمگر شود و در نتيجه گرفتار بلائى گردد باو پاداش اجرى داده نميشود بر اين بلا و نه صبر و شكيبائى روزى او مىشود. 21- و فرمود خداوند گروهى را مشمول نعمت خويش قرار داد سپاسگزارى او را نكردند آن نعمت بر آنها وبالى گرديد، و گروهى دچار مصيبت شدند بر آن مصيبت صبر كردند. مصيبت براى آنها نعمت شد. 22- و فرمود صلاح زندگى اجتماعى و معاشرت با مردم پيمانه لبريزى است كه دو سوم آن پيمانه زيركى است و يك سوم آن، خود را بغفلت زدن است. 23- و فرمود چقدر انتقام زشت است از تنگدستان.
پ24- پرسيدند مروت چيست؟ فرمود خدا ترا مشاهده نكند در جايى كه نهى كرده و جاى تو خالى نباشد در جايى كه امر نموده.پ 25- و فرمود سپاس كسى را بگزار كه بتو نعمت بخشيده و ببخش بآن كسى كه سپاست را دارد زيرا نعمت از بين نرفته وقتى شكرگزارى كنى و هرگز پايدار نخواهد بود وقتى كفران كنى، شكر موجب افزايش نعمت و امان از فقر و تنگدستى است.پ 26- و فرمود بدست نياوردن حاجت بهتر است از درخواست حاجت از نااهل، بدتر از مصيبت بداخلاقى از آن مصيبت است.پ 27- مردى از آن جناب درخواست كرد كه باو چيزى بياموزد كه نائل بخير دنيا و آخرت شود و خيلى طولانى هم نباشد فرمود دروغ نگو.پ 28- و پرسيدند بلاغت چيست؟ فرمود هر كس چيزى را بشناسد گفتارش در باره آن كم مىشود و بليغ را بليغ ناميدهاند باين جهت كه با كمترين كوشش به مقصود و هدف خود ميرسد.پ 29- فرمود قرض غمآور شب است و خوارى در روز.پ 30- و فرمود وقتى امور دنيايت خوب شد دين دارى خويش را متهم دار.پ 31- و فرمود نيكى بپدرتان بكنيد تا فرزندان بشما نيكى كنند چشم از زنان مردم بپوشيد تا چشم از زنان شما بپوشند.پ 32- فرمود هر كس به خيانتكارى امانت خويش را بسپارد، خداوند در مورد مال او تعهدى ندارد.پ 33- و بحمران بن اعين فرمود حمران: نگاه كن بكسى كه پائينتر از تو است در امور مالى بكسى كه بالاتر از تو است نگاه نكن. زيرا بدين وسيله قانعتر خواهى بود بآنچه خدا روزيت نموده و سزاوارتر بافزايش نعمت از جانب خدا مىشود و بدان كه عمل كم و دائم با يقين بهتر است در نزد خدا از عمل زياد بدون يقين، بدان كه ورعى نافعتر از فاصله گرفتن از محرمات و خوددارى از آزار مؤمنين و غيبت كردن آنها نيست و هيچ زندگى گواراتر از حسن خلق نه، و هيچ مالى سودمندتر از قناعت بمقدار كافى نيست و زيانى بدتر از خودپسندى نه.پ 34- فرمود حيا دو نوع است يك نوع آن ضعف است و يك نوع نيرو و اسلام و ايمان است. 35- و فرمود ترك حقوق يك نوع خوارى است و شخص چنان محتاج و نيازمند
مىشود كه در راه بدست آوردن آن تمسك بدروغ گفتن ميجويد.پ 36- فرمود اگر يك نفر از بين چند نفر سلام بدهد ديگران لازم نيست سلام كنند و اگر يك نفر از بين جمع جواب بدهد ديگران لازم نيست جواب بدهند.پ 37- فرمود سلام مستحب است اما جواب آن واجب است.پ 38- فرمود هر كس قبل از سلام دادن سخنى را آغاز كرد جواب او را ندهيدپ 39- فرمود تحيت كامل براى كسى كه در همين شهر حضور داشته دست ور دست گذاشتن است و سلام كامل براى مسافرى كه آمده او را در آغوش گرفتن است.پ 40- فرمود دست در دست يك ديگر بگذاريد (هنگام برخورد) كه موجب از بين رفتن كينه مىشود.پ 41- و فرمود از خدا بپرهيز گرچه كم باشد پرهيزگاريت و بين خود و خدا پردهاى را نگهدار گرچه پردهاى رقيق باشد.پ 42- فرمود هر كس مالك نفس خود باشد هنگام خشم، علاقه، و بيم و موقع اشتهاء ميل خداوند بدنش را بر آتش جهنم حرام ميكند.پ 43- و فرمود سلامتى نعمتى پنهان است كه وقتى هست فراموش شده است وقتى از بين رفت بيادش مىافتند.پ 44- و فرمود لازم است براى خدا انجام دهى هنگام فراخى بذل و بخشش را و هنگام تنگدستى و گرفتارى پاكى و طهارت (از گناهان را).پ 45- و فرمود چقدر خداوند نعمت ارزانى ميدارد به بنده خود در غير آرزويش و بسا از آرزومندان كه چيزى را آرزو دارند و صلاح آنها چيز ديگرى است بسا از كوششكنندگان كه كوشش بمرگ خود مينمايند و از بهره و نصيب خويش فرو ميمانند.46- فرمود ناتوان است كسى كه براى هر بلائى صبرى را آماده نكند و براى هر نعمتى شكرى را و براى هر تنگدستى فراخى را. خوددار و شكيبا باش در هر نوع بلائى كه بفرزند يا مال تو رسيد زيرا خداوند امانت و عاريه خود را ميگيرد تا ببيند شكر و صبر تو چگونه است. 47- فرمود هر چيزى اندازهاى دارد، سؤال كردند حد و مرز يقين چيست؟
فرمود اينكه از هيچ چيز نترسى. 48- شايسته است مؤمن داراى هشت خصلت باشد: 1- سنگين باشد در
پيشآمدهاى دشوار و صبر پيشه كند در بلاها و شاكر باشد در فراوانى و قانع باشد بآنچه خدا روزيش نموده. ستم بدشمنان روا ندارد و دوستان را بدشوارى نياندازد بدنش از او در رنج است ولى ديگران از او در آسايش.پ 49- و فرمود دانش دوست مؤمن و حلم وزير او و صبر فرمانده لشكرش و رفق و مدارا برادرش و نرمى و ملايمت پدر اوست.پ 50- ابو عبيده گفت به امام صادق (ع) گفتم دعا كن خدا روزى مرا حواله بدست مردم نكند. فرمود خدا از اين كار ابا دارد و ارزاق مردم را در دست يك ديگر قرار داده ولى دعا كن خداوند روزى ترا در دست مردمان خوب قرار دهد كه اين خود سعادتى است و بدست مردمان بد قرار ندهد كه اين يك نوع بدبختى است.پ 51- كسى كه عملى بدون بصيرت انجام دهد مانند شخصى است كه بمحلى ميرود نه از راه معمول آن كه هر چه سريعتر برود فاصلهاش از آن محل بيشتر ميگردد.پ 52- در مورد آيه اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ بواقع از خدا بترسيد فرمود تقواى واقعى اينست كه فرمانبردار باشد و معصيت نكند و متوجه خدا باشد و فراموش ننمايد شكرگزار باشد و كفران نكند.پ 53- فرمود هر كس خدا را بشناسد از او ميترسد و هر كه از خدا بترسد دل به دنيا نمىبندد.پ 54- و فرمود بيمناك كسى است كه ترس برايش زبانى نگذاشته كه صحبت كند.پ 55- عرض كردند گروهى معصيت ميكنند و مىگويند ما اميدواريم (خدا ببخشد) پيوسته در همين حال هستند تا دچار مرگ ميشوند. فرمود اينها گروهى هستند كه سرگرم آرزوهايند دروغ ميگويند اميدوار نيستند زيرا كسى كه اميد چيزى را داشته باشد در پى آن است و هر كه از چيزى بهراسد از آن فرار ميكند.پ 56- و فرمود ما دوست داريم كسى را كه عاقل، عالم، با فهم، فقيه، بردبار اهل مدارا و شكيبا، راستگو با وفا باشد. خداوند انبياء را به مكارم اخلاق امتياز بخشيده هر كس در او وجود دارد اين خصائص خدا را بر اين نعمت ستايش كند و هر كه ندارد با تضرع و زارى از خدا بخواهد تا اين مزايا را باو ببخشد.
عرضكردند آن خصال چيست؟ فرمود ورع، قناعت، صبر، شكر، حلم، حيا
سخاوت، شجاعت، غيرت، راستگوئى در حديث، نيكوكارى، اداى امانت، يقين، خوش اخلاقى، مروت.پ 57- و فرمود از محكمترين دستآويزهاى ايمان اينست كه دوست بدارى در راه خدا و دشمن بدارى در راه او بدهى در راه خدا و جلوگيرى كنى در راه او.پ 58- و فرمود پس از مرگ شخص چيزى برايش ادامه ندارد مگر سه خصلت:
1- صدقهاى كه در زمان حيات داده است كه پس از مرگ نيز آن صدقه برقرار است (پل مدرسه بيمارستان). 2- روش هدايتى كه مورد عمل قرار گيرد «1». 3- فرزند صالحى كه برايش دعا كند.پ 59- و فرمود دروغ وضو را باطل ميكند وقتى شخصى براى نماز وضو گرفته باشد. و روزه را نيز باطل ميكند عرض كردند ما دروغ ميگوئيم فرمود منظور دروغى كه بخطا گفته مىشود نيست منظور دروغ گفتن بخدا و پيامبر و ائمه عليهم السلام است سپس فرمود روزه تنها نخوردن آب و غذا نيست مريم گفت: إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً من نذر كردهام براى خدا روزه بدارم منظورش خاموشى بود زبان خويش را نگهداريد و چشم فروبنديد مبادا حسد ورزيد و به نزاع پردازيد حسد ايمان را از ميان مىبرد چنانچه آتش هيمه را نابود ميكند.پ 60- و فرمود هر كه بخدا چيزى نسبت دهد كه خدا مىداند صحيح نيست (مانند شريك قرار دادن براى خدا) عرش خدا بلرزه درمىآيد.پ 61- و فرمود خدا ميداند كه گناه براى مؤمن بهتر از عجب و خودپسندى است اگر نه اين بود هيچ گاه مؤمن گرفتار گناه نميشد.پ 62- و فرمود هر كه بداخلاق باشد خود را در عذاب داشته.پ 63- فرمود معروف (كار نيك) مانند اسم اوست هيچ چيز بهتر از معروف نيست مگر ثوابش. معروف و نيكوكارى هديهايست كه خداوند به بندهاش ميدهد.
نه چنين است كه هر كس علاقه به نيكوكارى داشت انجام دهد و نه هر كس مايل بود قدرت پيدا كند و نه هر كه قدرت يافت باو اجازه داده شود هر گاه خداوند منت نهد بر بندهاى برايش علاقه به نيكوكارى و قدرت و اجازه را جمع ميكند، در
چنين موقعى سعادت و كرامت تكميل مىشود براى جوينده و كسى كه باو خدمت مىشود.پ 64- و فرمود در كار پسنديدهاى افزايش داده نشده باندازه شكر و از چيز ناپسندى كم نميكند مانند صبر (صبر دشوارى را از هر چيز كمتر ميكند.پ 65- و فرمود شيطان سپاهى سختتر از زنان و خشم ندارد.پ 66- فرمود دنيا زندان مؤمن است و صبر دژ و حصار اوست و بهشت جايگاهش و دنيا بهشت كافر و قبر زندانش و جهنم جايگاه اوست.پ 67- و فرمود خداوند يقين را نيافريده كه در او هيچ شكى نيست شبيهتر باشد از مرگ به شكى كه يقين در آن وجود ندارد منظور اينست كه مرگ كه شكى در آن نيست در عين حال مردم همه در مورد آن مشكوكند.پ 68- و فرمود وقتى مشاهده كرديد شخصى در پى گناهان مردم است و از گناهان خود فراموش كرده بدانيد اين شخص فريب خورده است و در دام افتاده.پ 69- و فرمود كسى كه غذا ميخورد و شكرگزار است ثوابش معادل كسى است كه روزهدار است و تحمل روزهدارى ميكند، و شخص سلامتى كه شاكر است ثوابش به اندازه شخصى است كه گرفتار مصيبت و ناراحتى شده و شكيبا است.پ 70- و فرمود شايسته نيست كسى را كه عالم نيست سعادتمند بشمارى و نه كسى را كه مهربان نيست پسنديده بشمارى و نه شخصى را كه شكيبا و صابر نيست كامل حساب كنى و نه كسى كه پرهيز از سرزنش دانشمندان و عيبجوئى آنها نميكند اميد خير در دنيا و آخرت برايش داشته باشى. لازم است براى عاقل كه راستگو باشد تا بگفتارش اعتماد حاصل شود و شكرگزار باشد تا موجب افزايش نعمت براى او بشود.پ 71- و فرمود بتو اجازه داده نشده كه اعتماد بخيانتكار كنى با اينكه او را تجربه نمودهاى و نه اينكه شخص مورد اعتماد را متهم بدارى.پ 72- عرض كردند آقا چه كس از همه مردم در نزد خدا گرامىتر است؟
فرمود هر كه بيشتر بياد خدا باشد، و بيشتر اطاعت او را نمايد، گفتند چه كس بيشتر مورد نفرت خدا است. فرمود كسى كه خدا را متهم نمايد، گفت مگر كسى هم خدا را متهم مينمايد؟
فرمود آرى كسى كه استخاره مىكند و جواب استخاره بر خلاف ميل اوست ناراحت مىشود او خدا را متهم نموده، باز گفت ديگر چه كسى منفورتر است؟ فرمود
كسى كه از خدا شكايت دارد. گفت مگر كسى از خدا هم شكايت ميكند؟ فرمود آرى، كسى كه گرفتار يك ناراحتى مىشود بيش از گرفتارى خود ناله و شكوه مينمايد باز گفت ديگر چه كسى بيشتر مورد نفرت خدا است؟ فرمود كسى كه وقتى باو بدهند سپاسگزار نباشد و اگر گرفتار شود صبر نكند. گفت چه كسى گرامىترين خلق است نزد خدا؟
فرمود كسى كه وقتى باو عطا شد شكر كند و اگر گرفتار گرديد صبر كند.پ 73- و فرمود براى اندوهگين دوست نيست و براى حسود ثروت زياد توجه بحكمت نمودن عقل را بارور ميكند.پ 74- خداترسى كافى است در علم شخص و مغرور شدن و گول خوردن كفايت ميكند در نادانى او.پ 75- و فرمود بهترين عبادتها علم بخدا و تواضع براى اوست.پ 76- فرمود يك عالم برتر از هزار عابد و هزار زاهد و هزار كوششگر در عبادت است.پ 77- و فرمود هر چيزى زكاتى دارد و زكات علم اينست كه به اهلش آن را بياموزى.پ 78- و فرمود قاضىها چهار نوعند كه سه دسته آنها اهل جهنماند و يك دسته در بهشت.
1- شخصى كه قضاوت بناحق ميكند و خود ميداند از روى ظلم قضاوت نموده 2- كسى كه بر خلاف حق قضاوت مىكند ولى نمىداند. 3- كسى كه بحق قضاوت ميكند ولى خود نميداند (كه واقعا حق همين بوده). 4- كسى كه بحق قضاوت نمايد و تشخيص دهد كه حق همين بوده اهل بهشت است.پ 79- در مورد صفت عدالت سؤال كردند؟ فرمود شخصى عادل است كه چشم از حرام بپوشد و زبان از گناه نگهدارد و دست از ستم.پ 80- و فرمود هر چه را خدا از مردم پنهان نموده نسبت بآن تكليفى ندارند تا وقتى كه بآنها معرفى نكند.پ 81- به داود رقى فرمود اگر دست خود را تا مرفق در دهان (افعى يا چيزى بدتر از كوسه ماهى) بنمائى بهتر است از اينكه نيازمندى خود را از كسى بخواهى كه نداشته و حالا داراى مال شده.پ 82- فرمود قضاى حوائج بدست خداست اما پس از خدا مردم وسيله هستند كه به
دست آنها انجام مىشود هر حاجتى را خدا برآورد بپذيريد با شكر كردن و هر حاجتى را برنياورد با رضا و تسليم نسبت بآن برخورد كنيد شايد برنياوردن آن بصلاح شما باشد زيرا خداوند بهتر اطلاع دارد كه چه چيز بصلاح شما است ولى خودتان خبر نداريد.پ 83- و فرمود درخواست و نيازمندى انسان يكنوع آزمايش است اگر به او ببخشد ستايش ميكند كسى را كه باو عطا نكرده و اگر ردش نمايد سرزنش ميكند كسى را كه مانع از بخشيدن باو نشده «1».
(شايد منظور اينست كه در صورت بخشش، انسانى مانند خود را ستايش ميكند با اينكه عطا و بخشش در اصل مال او نيست و عكس آن نيز صادق است).پ 84- فرمود خداوند قرار داده هر چيزى را در رفق و مدارا و با ملايمت دفع نمودن.پ 85- فرمود بپرهيز از آميزش با نادانان زيرا آميزش با آنها بصلاح انسان نيست.پ 86- و فرمود شخص از ناراحتى كوچك جزع و ناله مىكند اين ناليدن او موجب مىشود كه گرفتار ناراحتى بزرگ شود.پ 87- و فرمود نافعترين چيزها براى شخص اينست كه فورى بعيب خود برسد.
گرانترين چيزها از نظر تحمل ناراحتى پنهان نمودن تنگدستى است. كمسودترين چيزها نصيحت كردن شخصى راست كه نصيحت نمىپذيرد و همنشينى با شخص حريص است آسايشدارترين آسايشها نااميد بودن از مردم است، نه ملول باش و نه مضطرب، خود را كوچك بدار در تحمل ناراحتيهاى مخالفينت كه بر تو برترى دارند و نسبت بتو خدمتى انجام دادهاند، زيرا تو با همين اقرار بفضل و خدمتى كه او بتو كرده بايد با او مخالفت نكنى و هر كه برترى براى ديگرى بر خود معتقد نباشد چنين شخصى خودپسند است. بدان عزت ندارد كسى كه براى خدا كوچكى نكند و نه برترى و بلندى دارد كسى كه متواضع در پيشگاه خدا نباشد.پ 88- و فرمود از سنت و روش مذهبى انگشتر بدست نمودن است.
پ89- و فرمود محبوبترين دوستانم كسى است كه عيب مرا برايم هديه كند.پ 90- و فرمود دوستى صحيح نيست مگر داراى اين مرزها و شرايط باشد هر كس در او اين شرايط وجود داشت يا بعضى از آنها (ميتوانى با او دوست شوى) و گر نه هرگز نميتوان او را دوست بحساب آورد. اولين قسمت اينست كه پنهان و آشكارش براى تو يكى باشد دوم اينكه خوبى ترا خوبى خود بداند و بدى ترا بدى خود، سوم اينكه موجب تغيير حالت و دوستى او نشود اگر تو اختيار دارى از چيزى نمودى و يا مسائل مالى. چهارم باندازه قدرت خويش از تو دريغ نداشته باشد، پنجم كه جامع اين مزايا است آنست كه در گرفتاريها ترا تنها نگذارد.پ 91- و فرمود خوشرفتارى با مردم يك سوم عقل است.پ 92- و فرمود خنده مؤمن تبسم است.پ 93- و فرمود من برايم فرق نميكند كه تو امانت خود را بشخص خائن بسپارى يا كسى كه امانت را نابود ميكند (يعنى هر دو بنظر من صحيح نيست كه امانت به آنها بسپارى).پ 94- و به مفضل فرمود ترا سفارش ميكنم بشش خصلت كه شيعيان را به آنها سفارش كنى مفضل عرضكرد آنها چيست؟ فرمود اداى امانت به كسى كه امانتى در اختيارت نهاده و اينكه براى برادرت بخواهى آنچه براى خود ميخواهى، و بدان كه كارها عواقبى دارند از عواقب امور بپرهيز. و بدان كه بعضى از پيشآمدها ناگهان بسراغ انسان مىآيد دقت كن و متوجه باش و بپرهيز از برآمدن و بالا رفتن بر كوهى ساده در صورتى كه فرود آمدن از آن طرف كوه دشوار باشد. مبادا به برادر خود وعدهاى بدهى كه نميتوانى وفا بآن بكنى.پ 95- و فرمود سه چيز است كه خداوند براى هيچ كس اجازه تخلف از آن را نداده: 1- نيكى به پدر و مادر خوب باشند يا بد. 2- وفاى بعهد چه شخص خوبى باشد و چه بد. 3- اداى امانت بشخص خوب و بد.پ 96- و فرمود من رحم ميكنم به سه نفر و شايسته رحم كردن هستند: 1- عزيزى كه ذليل و خوار شده است بعد از عزت. 2- ثروتمندى كه فقير شده. 3- و عالمى كه خانواده او و نادانان او را سبك ميشمارند.پ 97- و فرمود هر كه دل بدنيا ببندد دل بسه زيان بسته. كوشش و گرفتارى كه پايانپذير نيست، آرزوئى كه بآن نخواهد رسيد، و اميدوارى كه نائل به آن
نميشود.پ 98- و فرمود مؤمن براى دروغگوئى و خيانت آفريده نشده و دو صفت است كه در منافق جمع نخواهد شد برخورد خوب و اطلاعات فقهى در راه دين.پ 99- و فرمود مردم با هم برابرند مانند دندانههاى شانه و شخص نيرومند مىشود بوسيله برادرش، سودى نيست در همنشينى با كسى كه براى تو حقى باندازه حق خود قائل نيست.پ 100- و فرمود آرايش ايمان فقه است و آرايش فقه حلم و بردبارى است و آرايش حلم مدارا است و آرايش رفق و مدارا نرمى است و آرايش نرمى آسان نمودن و ساده كردن است.پ 101- فرمود هر كس از برادرانت سه مرتبه بر تو خشم گرفت اما در بارهات چيزى نگفت او را بدوستى خود بگزين.پ 102- و فرمود زمانى بر مردم خواهد آمد كه چيزى براى آنها كميابتر از پيدا كردن برادر قابل معاشرت و بدست آوردن درهمى از حلال نباشد.پ 103- فرمود هر كه خود را در مواضع تهمت قرار داد اگر كسى باو بدگمان شد آن شخص را ملامت نكند. و هر كه اسرار خود را پنهان داشت. زمام در اختيار خود اوست. و هر سخنى كه از دو نفر گذشت فاش مىشود. كار برادرت را حمل بر نيكوترين محمل ممكن بنما. اگر سخن بدى از برادر خود شنيدى اگر محمل خوبى برايش بيابى هرگز از او بازخواست نكن. سعى كن برادران صاف و صادق بيابى.
زيرا آنها وسيلهاى هستند در هنگام فراخى نعمت و سپر بلايند هنگام گرفتارى.
مشورت كن در پيشآمدها با كسانى كه خداترسند. و برادران را به تناسب تقوى دوست بدار و از زنان بد بپرهيز و از خوبها هم حذر داشته باش اگر بكار خوب شما را امر كنند مخالفت با آنها بكنيد تا طمع پيدا نكنند از شما به وادار كردنتان نسبت بكارهاى زشت.پ 104- و فرمود منافق وقتى از خدا و پيامبرش حديث نقل كند دروغ ميگويد و اگر بخدا و پيامبر وعده دهد تخلف ميكند. وقتى مالك چيزى شد خيانت مينمايد بخدا و پيامبرش در مال خود و اين تفسير آيه شريفه است:
فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ «1».
و آيه ديگرى كه ميفرمايد: وَ إِنْ يُرِيدُوا خِيانَتَكَ فَقَدْ خانُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «1».پ 105- و فرمود كفايت ميكند در خوارى شخص اينكه لباسى بپوشد كه او را مشهور نمايد يا سوار مركبى شود مشهور راوى گفت مركب مشهور چيست؟ فرمود اسب سياه سفيد.پ 106- و فرمود بحقيقت ايمان نميرسد هيچ كدام از شما مگر اينكه دوست بدارد در راه خدا دورترين شخص را نسبت بخود و در راه خدا دشمن بدارد نزديكترين شخص را بخود.پ 107- فرمود هر كس خدا باو نعمتى ارزانى داشت با دل آن نعمت را بشناسد و بداند كه از جانب خدا است شكر آن نعمت را نموده گرچه با زبان چيزى نگويد و هر كه بداند كيفردهنده گناهان خدا است استغفار كرده گرچه با زبان چيزى نگويد و اين آيه را تلاوت نمود: إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ- آيه.پ 108- و فرمود دو صفت موجب هلاكت است فتوى بدهى براى مردم براى خود يا معتقد بچيزى شوى بدون اطلاع و علم.پ 109- و به ابو بصير فرمود يا ابا محمد تفتيش عقايد مردم را نكن كه بدون دوست خواهى ماند.پ 110- فرمود گذشت نيكو اينست كه كيفر نكنى بر خطائى كه از شخص سرزده و صبر جميل اينست كه از گرفتارى شكايت ننمائى.پ 111- فرمود چهار چيز است هر كه داشت مؤمن است گرچه سر تا پا گناه باشد. صدق و راستى، حيا، و حسن خلق و شكرگزارى.پ 112- و فرمود مؤمن نخواهى بود مگر اينكه داراى بيم و اميد باشى و بيم و اميد ندارى مگر اينكه عمل كنى نسبت بآنچه ميترسى و آنچه اميد آن را دارى.پ 113- فرمود ايمان بآرايش ظاهرى و آرزو كردن اينست ولى ايمان اخلاص
قلبى است كه اعمال، آن را گواهى مينمايد.پ 114- و فرمود وقتى شخص از سى سال سنش اضافه شد مسن است و وقتى از چهل سال افزون گرديد پيرمرد است.پ 115- و فرمود مردم در توحيد و يكتاپرستى سه نوعند. مثبت و نافى و مشبه نافى كسى كه اعتقاد ندارد و مثبت مؤمن است و مشبه مشرك (كسى كه خدا را تشبيه بچيزى ميكند).پ 116- و فرمود ايمان اقرار و عمل و نيت است و اسلام اقرار و عمل است.پ 117- و فرمود پرده حشمت بين خود و برادرت را از ميان نبر و مقدارى از آن را نگهدار زيرا از دست دادن حشمت و شخصيت موجب از ميان رفتن حياء مىشود. و باقى ماندن حشمت و عظمت موجب بقاى دوستى است.پ 118- و فرمود هر كس برادر خود را مورد خشم قرار دهد از نيكى او محروم مىشود و هر كه برادرش را غمگين كند احترامش را از ميان برده.پ 119- به امام (ع) عرضكردند تنهائى را برگزيدهاى و زود انزوا اختيار كردى فرمود اگر حلاوت تنهائى را بچشى از نفس خود وحشت دارى كمترين سودى كه شخص از تنهائى ميبرد آسودگى از مدارا كردن با مردم.پ 120- و فرمود خداوند دربى از دنيا بر كسى نميگشايد مگر اينكه دو مقابل آن از حرص بر او ميگشايد.پ 121- و فرمود مؤمن در دنيا غريب است از خوارى دنيا جزع و ناراحتى نميكند و در عزت دنيا بديگران فخر نمىفروشد.پ 122- عرضكردند راه آسايش كدام است؟ فرمود مخالفت با هواى نفس، عرضكردند چه وقت آسايش مىيابد؟ فرمود روز اولى كه وارد بهشت شد.پ 123- و فرمود خداوند براى هيچ منافق و فاسقى هرگز برخورد خوش و فقه و خوشاخلاقى را جمع نميكند.پ 124- و فرمود مزه آب زندگى است و مزه نان نيرو است ضعف بدن و نيروى آن از چربى دو كليه است. و محل عقل دماغ است، سخت دلى و رقت و مهربانى در دل است. 125- فرمود حسد دو نوع است: 1- حسد فتنه و 2- حسد غفلت: اما حسد غفلت مانند حرف ملائكه است كه خداوند ميفرمايد: إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ
خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ «1». من ميخواهم در زمين خليفهاى قرار بدهم گفتند ميخواهى در زمين كسى را قرار دهى فساد و تباهى كند و خونريزى نمايد و ما ترا تسبيح و تقديس ميكنيم.
منظورشان اين بود كه خليفه را از ميان ما قرارده اين حرف را بواسطه حسد نسبت بآدم از نوع حسد فتنه نگفتند كه بخواهند او را رد كنند و منكرش شوند.
حسد دوم كه شخص را بكفر و شرك ميكشاند حسد ابليس است كه رد كرد حرف خدا را و از سجده امتناع ورزيد.پ 126- و فرمود مردم در قدرت سه نوعند: 1- شخصى كه خيال مىكند قدرت در اختيار اوست او خدا را كوچك نموده در قدرت و هلاك شده. 2- شخصى كه خيال ميكند خدا او را مجبور به معصيت نموده و تكليف بچيزى كه قدرت ندارد كرده او بخدا ستم روا داشته در اين عقيده. 3- كسى كه عقيده دارد خدا او را تكليف بچيزى كه طاقت ندارد نكرده و تكليف خدا بمقدار قدرت اوست وقتى كار خوب كند خدا را ستايش ميكند و وقتى كه گناه نمايد استغفار ميكند اين مسلمان به هدف رسيده است.پ 127- فرمود راه رفتن تند ارزش مؤمن را از ميان ميبرد و نور او را خاموش ميكند.پ 128- فرمود خداوند ثروتمند ستمگر را دشمن ميدارد.پ 129- و فرمود خشم قلب حكيم را نابود ميكند و هر كس مالك غضب خود نباشد مالك عقل خود نيست.پ 130- فضيل بن عياض گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود ميدانى شحيح كيست؟ گفتم بخيل فرمود شح از بخل شديدتر است. بخيل در مورد آنچه دارد بخل ميورزد و شحيح بخل ميورزد در مورد آنچه مردم دارند و هر چه خود دارد بطورى كه هر چه در دست مردم مىبيند مايل است متعلق باو شود چه از راه حلال و چه حرام سير نميشود و سود نميبرد از آنچه خدا باو روزى داده.پ 131- فرمود بخيل كسى است كه از راه غير حلال بدست مىآورد و در راه ناصحيح خرج ميكند.پ 132- بيكى از شيعيان خود فرمود چه شده برادرت از تو شكايت دارد؟
جوابداد چون من تمام حق خود را از او ميخواهم بگيرم شكايت دارد. امام (ع) خشمگين نشست سپس فرمود مثل اينكه اگر تو تمام حق خود را از او بخواهى گناه انجام ندادهاى؟ اطلاع ندارى آنچه خداوند حكايت ميكند از گروهى كه مىترسند از بدى حساب ميترسند از اينكه خداوند ستم بر ايشان روا دارد نه بلكه مىترسند از اينكه خدا بخواهد حساب دقيق از آنها بكشد بهمين جهت آن را خداوند بنام سوء الحساب ناميده هر كه صيفى دقت در حسابكشى داشته باشد كار بدى كرده.پ 133- و فرمود زياد بدنبال حرام رفتن روزى انسان را از بين ميبرد.پ 134- و فرمود بداخلاقى يكنوع سختى و دشوارى زندگى است.پ 135- و فرمود ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است و تقوى يك درجه بالاتر از ايمان است و ايمان خود نيز داراى درجاتى است متفاوت گاهى مؤمن در زبانش چيزى هست كه خدا وعده آتش جهنم بآن نداده و ميفرمايد: إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً «1».
و ديگرى داراى زبان تيز و تندى است كه باستقبال گناه مىشتابد هر دوى اينها مؤمن هستند اما يقين يك درجه از تقوى بالاتر است چيزى بين مردم تقسيم نشده گرانتر از يقين. بعضى از مردم داراى يقين بيشترى از ديگران هستند و حال اينكه همهشان مؤمنند و بعضى شكيباتر از ديگران در مصيبت و فقر و بيمارى و ترس هستند و اين از يقين است.پ 136- فرمود ثروت و عزت در حركت هستند همين كه بيابند محل توكل را آنجا را وطن خويش قرار ميدهند.پ 137- اخلاق دو نوع است يكى نيت و ارادى است و ديگرى سرشت و طبعى است سؤال كردند كداميك بهتر است؟ فرمود: اخلاق ارادى بهتر است زيرا اخلاق طبعى بهمان سرشته شده قدرت خلاف ندارد ولى شخص كه اراده يك اخلاق پسنديده را ميكند او تحمل مينمايد بر اطاعت خدا يك تحمل زياد اين افضل و بهتر است.پ 138- و فرمود سرعت دلبستگى و دوستى دلهاى نيكان وقتى با هم برخورد ميكنند گرچه با زبان اظهار علاقه بهم نكنند مانند سرعت آميختن آب باران است
با آب نهرها ولى فاصله همبستگى دلهاى تبهكاران وقتى يك ديگر را ملاقات ميكنند گرچه با زبان اظهار علاقه بهم مينمايند مانند فاصله چهارپايان از مهر و محبت است گرچه مدتها با هم علف بخورند در يك آخور.پ 139- و فرمود سخاوتمند كريم كسى است كه مال خود را در راه خدا انفاق ميكند.پ 140- و فرمود اى اهل ايمان و سرپوشان بيانديشيد و متوجه باشيد موقعى كه ديگران در سهو و اشتباهند.پ 141- مفضل بن عمر گفت از حضرت صادق (ع) راجع به شخصيت سؤال كردم. فرمود مال گفتم كرم چيست؟ فرمود تقوى گفتم آقائى فرمود سخاوت مگر نديدى حاتم طائى چگونه سرور قبيله خود شد با اينكه از لحاظ حسب و نسب بهتر از همه نبود.پ 142- و فرمود مروت دو نوع است: 1- مروت در موقع حضور در شهر. 2 مروت در سفر. اما جوانمردى در موقع حضور وطن خواندن قرآن و حاضر شدن مساجد و همنشينى با نيكان و دقت در تفقه و اطلاعات زمينى اما جوانمردى در سفر عبارت است از بخشيدن زاد و خوراك و شوخى در غير چيزهائى كه موجب خشم خدا مىشود و كمتر مخالفت كردن با دوستان همسفر و داستان نقل نكردن پشت سر آنها وقتى جدا شديد.پ 143- و فرمود بدان كه ضارب على بن ابى طالب (ع) با شمشير و كشندهى او اگر امانتى بمن بسپارد و از من راهنمائى بخواهد و با من مشورت كند و من از او بپذيرم امانتش را باو بازپس ميدهم.پ 144- سفيان گفت بحضرت صادق (ع) عرضكردم جايز است شخص از خود تعريف كند؟ فرمود آرى وقتى مجبور شود مگر نشنيدهاى سخن يوسف را كه ميگويد اجْعَلْنِي عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ «1» مرا متصدى گنجينههاى خود قرار ده من مردى نگهدار و با اطلاعم و سخن عبد صالح كه گفت: أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِينٌ «2» من خيرخواه شما و امين هستم.پ 145- و فرمود خداوند بداود وحى كرد كه يا داود تو اراده ميكنى منهم
اراده ميكنم اگر تو اكتفا باراده من كنى خواست و اراده ترا نيز برميآورم و اگر جز اراده خود را نخواهى در راه بدست آوردن خواست خود ترا برنج مياندازم و آنچه من اراده كردهام خواهد شد.پ 146- محمد بن قيس گفت از حضرت صادق (ع) در مورد دو گروه كه از اهل باطل با هم جنگ داشته باشند پرسيدم من ميتوانم به آنها لوازم و ابزار جنگى بفروشم فرمود آنچه موجب حفظ آنها مىشود از قبيل زره و سينه بند و كلاه خود و مانند اينها ميتوانى بفروشى.پ 147- فرمود چهار چيز در چهار چيز صحيح نيست: خيانت و غش و دزدى و ريا صحيح نيست در حج و عمره و جهاد و صدقه.پ 148- و فرمود هر كس مردم را به پيروى از خود بخواند با اينكه ميان مردم داناتر از او وجود داشته باشد او بدعتگزار و گمراه است.پ 149- گفتند وصيت لقمان چه بود؟ فرمود در وصيت او چيزهاى شگفتانگيز وجود داشت از عجيبترين چيزها آن بود كه بفرزند خود گفت. چنان از خدا بترس كه اگر با اعمال نيك جن و انس پيش خدا بروى بترسى مبادا ترا عذاب نمايد و چنان باو اميدوار باش كه اگر با گناه جن و انس به پيشگاه او بروى اميد رحمتش را داشته باشى. سپس حضرت صادق (ع) فرمود هر مؤمنى در دل و قلب خود دو نور دارد: 1- نور بيم. 2- نور اميد اگر با هم موازنه شوند هيچ كدام از ديگرى بيشتر نخواهد بود.پ 150- ابو بصير گفت از حضرت صادق (ع) راجع بايمان پرسيدم فرمود ايمان بخدا اينست كه معصيت نكند گفتم اسلام چيست فرمود كسى كه عبادات را مثل ما بجا آورد و مانند ما ذيح و كشتار كند.پ 151- فرمود سخن نميگويد احدى بسخنان هدايتكننده كه مورد استفاده مردم قرار ميگيرد جز اينكه بآن سخنگو ثواب كسى را ميدهند كه عمل بآن حرف نموده و سخنى در گمراهى نميگويد جز اينكه بر او تحميل مىشود بمقدار گناه كسى كه آن عمل را انجام داده.پ 152- گفتند مسيحيان معتقدند كه ميلاد حضرت مسيح در 24 كانون بوده فرمود دروغ ميگويند در نيمه حزيران بوده و شب و روز برابر ميشوند در نيمه ازار «1».
پ153- و فرمود چهار چيز از اخلاق پيامبران است. نيكوكارى و سخاوت و صبر بر گرفتاريها و قيام بحق مؤمن.پ 154- فرمود مصيبتى را كه بر آن صبر بتو عنايت شده و پاداش در مقابل ميگيرى مصيبت مشمار. مصيبت آن است كه صاحب آن از پاداش محروم شود وقتى شكيبائى نداشته باشد با برخورد بآن.پ 155- و فرمود خداوند را روى زمين بندگانى است كه مردم در نيازمنديهاى دنيا و آخرت خود بآنها پناه ميبرند. اينها مؤمنين واقعى هستند. كه روز قيامت در امانند. بدانيد محبوبترين مؤمن در نزد خدا كسى است كه كمك كند به مؤمن فقير در مورد فقر او و معاش و زندگيش و نيز محبوبترين مؤمنين كسانى هستند كه كمك ميكنند و سود ميرسانند و ناراحتى را برطرف ميكنند از مؤمنين.پ 156- فرمود پيوند خويشاوندى و نيكوكارى حساب قيامت را آسان ميكند، و از گناه انسان را بازمىدارد به برادران دينى خود رسيدگى كنيد و بآنها نيكى نمائيد گرچه با يك سلام خوب و جواب سلام خوب باشد.پ 157- سفيان ثورى گفت خدمت امام صادق (ع) رسيدم و گفتم مرا سفارشى بفرما تا بخاطر بسپارم پس از شما فرمود تو حفظ خواهى كرد؟ گفتم آرى اى پسر دختر پيامبر صلى الله عليه و آله.
فرمود سفيان دروغگو جوانمرد نيست و حسود آسايش ندارد و پادشاهان برادر ندارند. و متكبر دوستى ندارد، بزرگوارى براى شخص بداخلاق نيست امام ديگر چيزى نفرمود عرضكردم باز بفرمائيد. فرمود سفيان بخدا اطمينان داشته باش عارف خواهى بود و راضى باش بآنچه روزيت كرده ثروتمند خواهى بود با مردم معاشرت كن همان طور كه با تو معاشرت ميكنند تا ايمانت افزايش يابد. با فاسق منشين از فسق خود بتو مىآموزد و با خداترسان مشورت كن در كارهايت باز توقف نمود عرضكردم اضافه بفرمائيد اى پسر دختر پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود سفيان: 1- هر كس مايل است داراى عزت باشد بدون قدرت و سلطنت و ياور زياد داشته باشد بدون داشتن برادر و جلال و عظمت داشته باشد بدون مال از خوارى معصيت تحول و تعيير پيدا كند به عزت اطاعت و بندگى خدا باز توقف فرمود گفتم اضافه بفرمائيد اى پسر دختر پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود سفيان مرا پدرم به سه چيز تربيت كرد و از سه چيز نهى نمود: اما آنچه بمن آموخت اين بود
كه فرمود پسرم هر كه با رفيق بد بنشيند سالم نميماند و هر كه جلو زبان خود را نگيرد پشيمان مىشود و هر كس در جاهاى بد رفت و آمد كند متهم ميگردد. گفتم يا ابن رسول اللَّه آن سه چيز كه شما را بازداشت چه بود؟ فرمود مرا نهى كرد از مصاحبت با كسى كه بر نعمتى حسد مىورزد. و كسى كه بر مصيبتى انسان را سرزنش ميكند و از مصاحبت با سخنچين.پ 158- و فرمود شش چيز است كه در مؤمن نبايد باشد، بداخلاقى، كمبهره بودن براى ديگران، حسادت، لجاجت، دروغگوئى، ستم.پ 159- و فرمود مؤمن بين دو ترس است گناهى كه در گذشته انجام داده نميداند خدا با او چه معامله خواهد كرد و باقيمانده عمر كه نميداند چه كسب ميكند از كارهاى زشت. او پيوسته ترسان است شب و روز و اصلاحش نمىكند مگر ترس.پ 160- و فرمود هر كه بروزى كم راضى باشد خدا عمل كم را از او مىپذيرد و هر كه به كم حلال راضى باشد گرفتاريش كم مىشود و كاسبى او پاكيزه ميگردد و از حد ناتوانى خارج مىشود.پ 161- سفيان ثورى گفت خدمت امام صادق (ع) رسيدم. گفتم حال شما چطور است يا ابن رسول الله فرمود من اندوهگين هستم. و دلم گرفته. گفتم چه چيز باعث حزن و گرفتگى دل شما شده؟ فرمود: هر كه دلبستگى پيدا كند بدين صاف و خالص خدا از چيزهاى ديگر دل برميكند.
ثورى: دنيا چيست؟ و چه خواهد بود؟ جز يك خوردن و پوشيدن يا سوار شدن بر مركبى است مؤمنين اطمينان بدنيا ندارند و ايمن از آمدن آخرت نيستند.
دنيا سراى فانى است و آخرت منزل پايدار و باقى. دنياداران در غفلتند و پرهيزكاران كمخرجترين ساكنان دنيايند و از همه بيشتر كمك و تعاون دارند، اگر فراموش كنى بيادت مىآورند و اگر يادت آوردند اعلام مىكنند بايد دنيا را منزلى براى خود قرار دهى كه در بين سفر از آن كوچ مينمائى يا چون پولى كه در خواب بدست مىآورى كه پس از بيدار شدن چيزى در دست تو نيست چقدر اشخاص حريصى هستند كه وقتى بهدف رسيدند به بدبختى دچار مىشوند و چه بسيار اشخاصى كه چيزى را رها كردند وقتى بدست آنها رسيد موجب سعادتشان شد.پ 162- عرض كردند چه دليل بر خداى يكتا هست؟ فرمود نيازمندىهائى كه
مردم دارند.پ 163- و فرمود مؤمن نخواهيد بود مگر اينكه بلا را راحت و نعمت را مصيبت شماريد.پ 164- و فرمود ثروت چهار هزار درهم است و 12 هزار درهم گنج است و بيست هزار درهم از حلال جمع نميشود و كسى كه داراى سى هزار درهم است بدبخت و هلاك شده است و از شيعيان ما نيست كسى كه صد هزار درهم داشته باشد.پ 165- و فرمود از دلائل صحت يقين شخص مسلمان اينست كه مردم را خشنود نكند بوسيله كارى كه خدا بر آن كار خشم دارد، و آنها را نستايد بر روزى كه خدا باو داده، و آنها را سرزنش نكند بر چيزى كه خدا باو نداده زيرا روزى خدا را حرص حريص نميتواند پيش بكشد و نه بىعلاقه بودن شخص بىعلاقه مىتواند آن را برگرداند اگر يكى از شما فرار كند از روزى خود همان طورى كه از مرگ فرار ميكند روزى باو خواهد رسيد همان طورى كه مرگ باو ميرسد.پ 166- و فرمود بعضى از شيعيان ما صدا و منازعه و كينهاش از گوشش تجاوز نميكند «1» و تعريف از كسى كه آشكار گناه مينمايد نخواهد كرد و دشمن ما را مورد لطف خويش قرار نميدهد. و با دوست ما به نزاع نمىپردازد، و با عيبجوى ما نمىنشيند.
مهزم گفت ما چه كنيم با اين اشخاص كه خود را شيعه نشان ميدهند؟ فرمود آنها را در بوته آزمايش و غربال و گرفتاريها قرار ميدهند گرفتار قحطسالى و طاعون ميشوند و اختلاف نابودشان ميكند. شيعيان ما همچون سگ زوزه نمىكشند و نه چون كلاغ طمع دارند، گدائى نميكند گرچه از گرسنگى بميرد عرض كردم از كجا چنين اشخاصى را پيدا ميتوان كرد فرمود آنها را در اطراف زمين بجو آنها بزندگى مختصر قناعت دارند، در خانهاى ساكنند كه از آن كوچ ميكنند. اگر حضور داشته باشند شناخته نميشوند و اگر غائب باشند كسى در پى آنها نيست اگر بيمار شوند بعيادت آنها نميروند اگر بخواستگارى بروند با آنها كسى ازدواج نميكند كار زشت را ناپسند ميشمارند اگر نادانى با آنها درشتى كرد باو سلام ميكنند و اگر محتاجى
بآنها روى آورد باو رحم ميكنند. در هنگام مرگ محزون نيستند دلهاشان از هم جدا نيست گرچه در شهرهاى مختلف باشند.پ 167- فرمود هر كه مايل است خداوند عمرش را زياد كند كار خود را بپا دارد (منظور اينست كه هميشه خود را مهياى مرگ بنمايد با انجام وظيفه) و هر كه مايل است گناهش زدوده شود پرده خود را بيافكند (كنايه از حيا داشتن و يا كنارهگيرى از مردم است) و هر كه مايل است بلندآوازه شود كار نيك خود را پنهان نمايد.پ 168- و فرمود سه كار است كه از دشوارترين كارهاى بنده است: 1- انصاف دادن مؤمن از طرف خود، و مواسات و برابرى شخص با برادرش، و ياد خدا بودن در هر حال عرض كردند معنى ياد خدا بودن در هر حال چيست؟ فرمود هنگام هر گناهى كه بجانب آن كشش دارد بياد خدا باشد تا مانع از معصيت و گناه او شود.پ 169- همزه اضافى است در قرآن «1».پ 170- از مزاح و شوخى بپرهيزيد كه موجب دشمنى مىشود و كينه را بر ميانگيزد و شوخى يكنوع فحش كوچك است.پ 171- حسن بن راشد گفت حضرت صادق (ع) فرمود هر وقت گرفتار يك ناراحتى شدى شكايت آن را باهل خلاف مكن (مخالفين مذهبى) ولى براى بعضى از برادران خود نقل كن كه بالاخره بيكى از چهار مطلب خواهى رسيد: 1- يا كارت را درست ميكنند. 2- و يا كمك لازم مينمايند. 3- و يا برايت دعا مينمايند كه مستجاب است. 4- يا مشورتى كردهاى و اظهار نظر ميكنند.پ 172- و فرمود پيوسته دور بازارها نگرد و در معامله پىگيرى از چيزهاى بىارزش شخصا نكن زيرا براى شخص متدين و شريف صحيح نيست كه شخصا در پى مسائل بىارزش باشد و دقتهاى بىمورد نمايد مگر در مورد خريد باغ و زمين و بنده و شتر.پ 173- و فرمود در مورد چيزى كه بدردت نميخورد حرف نزدن و سخن در مورد بسيارى از چيزهائى كه مربوط بتو است رها كن مگر اينكه جاى حرف زدن باشد بسا از كسانى كه حرف درست و صحيحى در مورد خود زدهاند ولى مناسب نبوده و برنج و گرفتارى افتادهاند مبادا با شخص سفيه و نادان و حليم و بردبار به بحث پردازى زيرا حليم بر تو پيروز مىشود و نادان ناراحتت مىكند. يادآورى كن از برادرت هنگام غيبت او آن طورى كه مايلى از تو ياد كند هنگام غيبتت اين كار
صحيح است. و طورى عمل كن كه ميدانى در مقابل نيكى پاداش ميگيرى و در مقابل كار بد كيفر. 174- يونس عرضكرد بامام صادق (ع) اين ارادت من بشما و عرفانى كه خداوند بمن عطا نموده راجع بحق شما در نظر من از تمام دنيا ارزشش بيشتر است. يونس گفت با اين حرف كه زدم آثار خشم در چهره امام مشاهده كردم آنگاه امام (ع) فرمود درست مقايسه نكردى آيا دنيا و آنچه در آن است جز شكم سير كردن و خود را پوشاندن چيز ديگرى است؟ تو با اين محبت بما به يك زندگى جاويد و دائم ميرسى.پ 175- و فرمود اى پيروان آل محمد صلى اللَّه عليه و آله از ما نيست كسى كه نتواند جلو خود را در هنگام غضب بگيرد و معاشرت خوب نداشته باشد با معاشرين خود و رفاقت صحيح با رفيقان و مصالحه با صلحكنندگان و مخالفت با مخالفين، فرمود اى شيعيان آل محمد تا ميتوانيد پرهيزكار باشيد و لا حول و لا قوة الا بالله.پ 176- عبد الاعلى گفت در جمعى نشسته بودم در مدينه سخن از جود به ميان آمد و خيلى حرف زدند مردى كه كنيه او ابا دلين بود گفت جعفر نيز اگر نه اين بود كه (دستهاى خود را بهم چسبانيد)، حضرت صادق (ع) بمن فرمود تو با اهل مدينه مىنشينى؟ گفتم آرى، فرمود حرفهائى كه مىزنند برايم نقل كن. من جريان را براى آن جناب نقل كردم. فرمود واى بر ابا دلين او مانند پر مرغى است كه هر بادى آن را بحركت درمىآورد (ثبات و استقامت ندارد).
سپس فرمود پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود هر كار نيكى صدقه است و بهترين صدقه آن صدقهايست كه از پشتيبانى مالى برخوردار باشد و از خانواده خود شروع كن و دست بالا بهتر است از دست پائين خداوند شخص را بر مقدار كافى زندگى سرزنش نميكند. شما خيال ميكنيد خداوند بخيل است و خيال ميكنيد كسى از خداوند با جودتر است.
بخشنده بزرگوار كسى است كه حق خدا را در محل خود قرار دهد. بخشنده كسى نيست كه مال را از راه غير حلال بدست آورد و بىجا خرج كند، بدانيد من اميد دارم بملاقات خدا بروم در حالى كه از راه غير حلال چيزى بدست نياورده باشم و هيچ حقى بر من واجب نشده باشد جز اينكه ادا كرده باشم و يك شب نخوابيدهام كه حقى خدا در مالم داشته باشد و آن را رد نكرده باشم.
پ177- شيردادن پس از برداشتن بچه از شير سرايت محرم شدن ندارد و روزه گرفتن بصورتى كه چند روز را بهم وصل كنند صحيح نيست. پسرى كه به حد بلوغ رسيد ديگر يتيم نيست روزه گرفتن از حرف زدن تا شب صحيح نيست. پس از هجرت باديهنشين شدن صحيح نيست. و پس از فتح مكه ديگر هجرت نخواهد بود طلاق قبل از نكاح وجود ندارد آزاد نمودن قبل از مالك شدن نيست. قسم دادن براى فرزند به پدرش صحيح نيست (كه پدر قسم براى فرزند بخورد) و نه بنده و زر خريد نسبت بصاحبش و نه زن با شوهرش و نذر در راه معصيت درست نيست و نه قسم خوردن براى قطع خويشاوندى.پ 178- هيچ كس گرچه اوضاع مساعد او باشد زندگى خوشى نخواهد داشت مگر با گرفتاريها و ناراحتيها هر كه در انتظار فرصت باشد تا بتمام هدف خود برسد فرصت را از دست ميدهد زيرا روزگار از بينبرنده فرصتها است و نابودكننده موقعيتها است.پ 179- و فرمود نيكوكارى زكات نعمت است. شفاعت نمودن زكات جاه و مقام است، بيماريها زكات بدنها است. عفو زكات ظفر است زكات هر چيز را بدهى محفوظ از خطر نابودى است.پ 180- امام صادق (ع) هنگام مصيبت ميگفت حمد خدا را كه مصيبتم را در دينم قرار نداد حمد خدا را كه اگر ميخواست مصيبت من بزرگتر از اين باشد ميشد ستايش خدا را بر آنچه او خواسته.پ 181- و فرمود: خداوند ميفرمايد هر كس متحيرى را از سرگردانى نجات بخشد او را پسنديده مىنامم و در بهشتم جاى ميدهم.پ 182- و فرمود وقتى دنيا روى آورد بدستهاى محاسن ديگران را بآنها نسبت ميدهند ولى وقتى دنيا از گروهى پشت كند و برگردد محاسن خودشان را از آنها سلب ميكنند.پ 183- و فرمود دخترها براى انسان حسنه هستند اما پسران نعمتند. در مقابل حسنات بانسان ثواب ميدهند ولى از نعمت بازخواست ميكنند.پ 109- از كتاب تحف العقول از جمله حكمت و پند و اندرز آن جناب اين جملات است: اصلاح نميشود كسى كه عقل را بكار نمىبرد. و از عقل استفاده نميكند كسى كه علم ندارد. بزودى با شخصيت مىشود كسى كه مىفهمد و پيروز ميگردد
كسى كه حلم مىورزد. علم سپر است و راستگوئى عزت و نادانى ذلت و فهم بزرگوارى، و جود رستگارى. و خوش اخلاقى موجب دوستى است. كسى كه مطلع از زمان خود باشد گرفتار شبهات و مسائل مبهم نميشود احتياط روزنه گمان است.
خداوند ولى و ياور كسى است كه او را مىشناسد و دشمن كسى است كه به زحمت اعتقادى دارد.پ عاقل بخشنده است و نادان حيلهگر، اگر ميخواهى شخصيت پيدا كنى به نرمى با مردم رفتار كن. اگر مايلى خوار شوى خشونت بخرج ده. هر كه ذاتا بزرگوار باشد قلبا نرم و ملايم است و هر كه ذاتا خشن باشد قلبش قسى و سنگدل است.
هر كه كوتاهى كند در انجام وظائف بهلاكت دچار مىشود و هر كه از عاقبت بيانديشد احتياط ميكند در مورد چيزهائى كه نميداند، هر كه بىاطلاع بكار هجوم آورد خود را خوار نموده. كسى كه علم ندارد نمىفهمد و كسى كه نفهمد سالم نميماند. و كسى كه سالم نماند بزرگوار نميشود و كسى كه شخصيت نداشت خشم مىگيرد و هر كه خشم بگيرد سرزنش مىشود و كسى كه چنين باشد شايسته پشيمانى است. اگر بتوانى شناخته نشوى اين كار را بكن. چه اشكالى دارد كه مردم ترا نستايند و چه اشكالى دارد كه در نظر مردم بد باشى با اينكه پيش خدا خوبى.پ امير المؤمنين (ع) ميفرمود: زندگى سودى ندارد مگر براى دو نفر مردى كه در هر روز بكار نيك خود بيافزايد. شخصى كه قبل از مرگ خود توبه نمايد. اگر بتوانى از خانه خود خارج نشوى بكن اين كار را. بهره تو از خارج نشدن اين خواهد بود كه غيبت نميكنى، دروغ نمىگوئى. حسد نمىورزى ريا نميكنى، ظاهر سازى نمىنمائى و تملق و چاپلوسى ندارى. عبادتگاه مسلمان خانه اوست. كه در آنجا خويشتن را زندانى ميكند و جلو چشم و زبان و شهوت خود را ميگيرد. هر كه نعمت خدا را با دل عارف باشد سزاوار افزايش از جانب خدا است پيش از آنكه شكر نعمت را بزبان جارى كند.پ سپس فرمود بسا از كسانى كه گول خوردهاند بواسطه نعمتى كه خدا به آنها ارزانى داشته و بسا از كسانى كه فريب ستر پوشش خدا را خوردهاند و (توبه نكردهاند) و بسا از كسانى كه گرفتار شدهاند بواسطه تعريف كردن مردم از آنها.پ من اميد نجات دارم براى كسى كه عارف بحق ما باشد مگر سه دسته: 1- همكار سلطان ستمگر. 2- هوى پرست. 3- فاسق آشكار. فرمود دوستى بهتر از
ترس است بخدا قسم خدا را دوست ندارد كسى كه دنيا را دوست ميدارد و با غير ما ارتباط دوستى برقرار كرده و هر كس عارف بحق ما باشد و ما را دوست بدارد، خدا را دوست داشته. دنباله رو باش مبادا رئيس شوى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود هر كه از خدا بترسد زبان او بند مىآيد.پ 110- هيثم بن واقد جزرى گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم ميفرمود هر كس را خداوند از خوارى گناه خارج كند و بعزت تقوى برساند. بدون مال خدا او را ثروتمند كرده و بدون عشيره عزيز نموده و بدون همنشين خوش اخلاقى دل خوش و آسوده است.
هر كه از خدا بترسد همه چيز از او ميترسند. و هر كه از خدا نترسد خداوند او را از همه چيز ميترساند، هر كه بروزى كم از خدا راضى باشد خداوند نيز به عمل كم از او راضى مىشود. و هر كه از حلالجوئى خجالت نكشد و بآن قانع باشد، خرج و زحمتش كم مىشود و خانواده خود را در نعمت قرار ميدهد. و هر كه در دنيا زاهد و پارسا باشد خداوند حكمت را در دل او ثابت ميكند و بزبانش جارى مىشود و متوجه عيب و نارسائيهاى دنيا ميگردد و دواى آن را ميفهمد و از دنيا خداوند سالم او را به بهشت برين ميبرد.پ 11- عنبسه عابد گفت مردى بحضرت صادق (ع) عرضكرد مرا سفارشى بفرما، فرمود آماده كن وسائل خود را، و زاد و توشه را پيش فرست. و دلسوز خود باش بديگران سفارش نكن كه لوازم و نيازمنديهايت را برايت بفرستند.پ 12- شهيد ثانى رحمة الله عليه از عبد الله بن سليمان نوفلى نقل ميكند كه گفت خدمت حضرت صادق (ع) بودم كه غلام عبد الله نجاشى وارد شد و سلام كرد و نامه عبد الله را تقديم نمود. امام نامه را گشود و قرائت كرد ابتداى نامه چنين بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، خدا عمر آقايم را طولانى كند و مرا از هر ناراحتى فداى ايشان كند و هرگز گرفتارى و ناراحتى مولايم را نبينم. خدا ميتواند چنين كند و عهدهدار همين كار است.پ سرور و مولايم، من گرفتار فرماندارى اهواز شدهام اگر صلاح بدانيد مرز و حدودى را معين بفرمائيد برايم و راه و روشى را تعيين كنيد كه موجب تقرب به خداى عزيز و پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله شود و بطور خلاصه در اين دستورات آنچه بايد عمل كنم و در چه راه بذل و بخشش كنم و در چه چيزها بيهوده است
خرج كردن. زكات را چگونه جدا كنم و به كه بپردازم، با چه اشخاصى انس بگيرم و به كه دلخوش كنم و اطمينان داشته باشم و پناه برم در كارهاى سرى خود.
اميدوارم خداوند با راهنمائى و ارشاد شما مرا نجات بخشد تو حجت خدا بر مردم و امين او در دنيا هستى پيوسته مشمول نعمت خدائى.پ عبد الله بن سليمان گفت امام صادق (ع) در جوابش چنين نوشت:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ: خداوند با تو بخوبى معامله كند و مشمول لطف خويش قرار دهد و در پناه خود محفوظت بدارد، او شايسته چنين لطفى است، نامه تو رسيد و آنچه درخواست كرده بودى متوجه شدم، گفتى گرفتار فرماندارى اهواز شدهاى من خوشحال شدم از اين شغل و منصبى كه گرفتهاى، با خود گفتم شايد خداوند بوسيله تو گرفتارى را نجات و بيمناكى را از دوستان آل محمد (ص) فريادرسى كند و خوار و گرفتار آنها بوسيله تو عزيز شوند و برهنگان از اين گروه پوشيده گردند و ناتوانان آنها قوى شوند و آتش خشم مخالفين بوسيله تو از آنها برطرف گردد، اما آنچه موجب اندوه من شد از اين منصب آنست كه كمترين چيزى كه مرا ميترساند كوتاهى تو است نسبت بيكى از دوستان ما كه در اين رابطه ديگر بوى بهشت را استشمام نكنى. من بطور خلاصه آنچه درخواست كردهاى مىنويسم كه اگر بآن عمل كنى و مخالفت ننمائى اميد سلامتى را برايت دارم ان شاء الله.پ بندهى خدا، پدرم از آباء گرام خود از على بن ابى طالب (ع) از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرد كه فرمود هر كس برادر مؤمنش با او مشورت كند و او خيرخواهى واقعى ننمايد خداوند بينش او را ميگيرد.پ بدان من راهى را بتو ارائه ميدهم كه اگر عمل كنى از آنچه بيمناكى نجات خواهى يافت. بدان نجات تو و آسايشت در جلوگيرى از خونريزى و آزار اولياى خدا و محبت و مدارا با مردم و با توقف در تصميمگيرىهاى عجولانه و حسن معاشرت بهمراه ملايمت بدون ضعف و نشان دادن صلابت ولى بدون ستمگرى و مدارا كردن با دوستت و هر كه از طرف او پيش تو مىآيد، سعى كن اصلاح امور مردم را بنمائى باينكه در راه حق و واقعيت و عدالت با آنها موافقت كنى ان شاء الله.پ بپرهيز از گوش دادن بحرف سخنچينها مبادا بتو نزديك شوند، خدا ترا در يك روز و يك شب نبيند كه از آنها سخن و مطلبى را بپذيرى كه خدا آبرويت را مىبرد و اسرارت را فاش ميكند از مكر و حيله خوزستانيها برحذر باش، پدرم از آباء
گرام خود از امير المؤمنين (ع) نقل كرد كه فرمود: ايمان در قلب يهودى و خوزستانى ثابت نميماند هرگز اما بكسانى كه انس ميگيرى و باو دلخوش هستى و در كارهاى خود باو پناهنده ميشوى بايد مردى آزمايش شده بينا و امين و موافق باشد با تو در دين. ياران خود را بشناس و دوست و دشمن خويش را آزمايش كن اگر از آنها صلاحيت ديدى ميتوانى با آنها آميزش نمائى.پ مبادا درهمى يا لباسى و يا مركبى در غير راه خدا بشاعر يا مسخره يا دلقكى بدهى جز اينكه همان مقدار در راه خدا بپردازى، بايد جوائز خود را اختصاص دهى بفرماندهان و فرستادگان و سپاهيان و نويسندگان و مامورين شهربانى و مامورين دارائى و آنچه مايلى اختصاص به كارهاى نيك و رستگارى بدهى در راه آزادى و صدقه و حج و آشاميدنى و پوشيدنى كه با آن نماز ميخوانى و هديهاى كه به پيشگاه خدا و پيامبر تقديم مينمائى بايد همه اينها از پاكترين مال تو باشد.پ بندهى خدا كوشش كن كه طلا و نقره بر هم انباشته نكنى كه مشمول اين آيه قرار خواهى گرفت: الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ «1» مبادا كوچك شمارى يك خوشى و غذاى اضافى كه به گرسنهاى ميخورانى تا خشم خدا را بوسيله آن فرو نشانى.پ بدان كه من از پدرم شنيدم كه از پدران بزرگوار خود از امير المؤمنين نقل كرد كه از پيامبر اكرم شنيد باصحاب خود روزى ميفرمود: بخدا و روز قيامت ايمان ندارد كسى كه سير بخوابد و همسايهاش گرسنه باشد. عرضكرديم هلاك شديم يا رسول الله، ممكن است ما بخوابيم سير و همسايههاى ما گرسنه باشند؟ فرمود از غذاى اضافه خود و از خرماهاى اضافى و زاد و توشه و لباس كهنه و مندرس خود كه بوسيله آن خشم خدا را فرونشانى. بزودى ترا آشنا بخوارى و بىارزشى دنيا و موقعيت و مقام دنيوى ميكنم نسبت به گذشتگان و كسانى كه بعد از آنها آمدهاند.پ محمد بن على بن الحسين حضرت باقر (ع) فرمود وقتى امام حسين (ع) آماده شد به كوفه حركت كند، ابن عباس خدمت آن جناب رسيد و قسم بخدا و خويشاوندى داد او را كه مبادا آن كسى باشى كه در كربلا كشته مىشود، آن جناب فرمود من جايى كه بر زمين مىافتم بهتر از تو ميدانم كجا است من هدفى جز مفارقت از دنيا
ندارم براى تو حديث امير المؤمنين (ع) با دنيا را نقل كنم؟ گفت بفرمائيد خيلى مايلم برايم توضيح دهيد.پ امير المؤمنين (ع) فرمود در يكى از باغهاى فدك بودم آن موقعى كه در اختيار فاطمه زهرا عليها السلام بود ناگاه ديدم زنى جلو من آمد، در دست من كلنگى بود كه با آن كار ميكردم، همين كه چشم من باو افتاد از زيبائى دلم پرواز كرد شبيه بود به بشينه دختر عامر جمحى كه از زيباترين زنان قريش بود، بمن گفت پسر ابى طالب مايلى با من ازدواج كنى ترا از اين كلنگ بىنياز كنم و گنجينههاى دنيا را بتو نشان دهم كه تا وقتى زنده هستى براى خود و بازماندگانت برقرار بماند.پ باو گفتم تو كه هستى تا از خانوادهات خواستگارى كنم، جواب داد من دنيايم، گفتم برو شوهر ديگرى بياب تو بدرد من نميخورى و شروع بكار خود كردم بعد اشعارى را خواند كه اولين آنها اين شعر است:
لقد خاب من عزته دنيا دنية و ما هى ان غرت قرونا بنائل «1»
از دنيا خارج شد در حالى كه هيچ نوع حقى كسى بگردن او نداشت تا بملاقات پروردگار محمود و پسنديده رفت بر او ايرادى نميشد بگيرند، امامان بعد از او پيروى از آن جناب نمودند همان طورى كه بشما رسيده آلوده به گرفتاريهاى دنيا نشدند صلوات الله عليهم اجمعين و بهترين جايگاه را بآنها اختصاص دهد.پ من تمام اخلاق پسنديده دنيا و آخرت را برايت توضيح دادم. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كردم اگر تو بآنچه در اين نامه نوشتهام عمل كنى و نصايح مرا بكاربندى در صورتى كه گناه و خطا باندازه وزن كوهها و امواج درياها داشته باشى اميد است خداوند از تو و بلطف و قدرت خويش بگذرد.پ اى بندهى خدا، مبادا مؤمنى را بترسانى پدرم از على بن ابى طالب (ع) نقل كرد كه ميفرمود: هر كس نگاه تندى به مؤمنى بنمايد تا او را با اين نگاه بترساند، خداوند او را خواهد ترسانيد روزى كه سايهاى جز سايه او وجود ندارد و بصورت
ذرات ريز چون مورچه گوشت و پوست و تمام اعضايش را محشور مينمايد تا بالاخره بجايگاهى كه بايد او را ميفرستد.پ پدرم از آباء گرام خود از پيامبر اكرم نقل كرد كه فرمود: هر كه بداد بيچارهاى از مؤمنين برسد خداوند در روزى كه سايهاى جز سايه او نيست بدادش ميرسد و در بزرگترين بيمها در امانش قرار ميدهد و از بازگشت بد در امان قرارش خواهد داد و هر كه يك حاجت از برادر مؤمن خود برآورد خداوند حاجات زيادى از او بر مىآورد كه يكى از آنها بهشت برين است و هر كه برادر مؤمن خود را بپوشاند خداوند لباسى از سندس و استبرق و حرير بهشت باو مىپوشاند و تا وقتى نخى از آن پارچه بر تن آن مؤمن است در رضوان خدا ميخرامد، و هر كه نجات بخشد از گرسنگى برادر خود را خداوند از غذاهاى پاكيزه بهشت باو ميخوراند. و هر كه از تشنگى او را نجات بخشد خداوند او را از رحيق مختوم سيرآب ميكند و هر كه خدمتكارى برادر خود را بنمايد خداوند ولدان مخلد (بچههاى خدمتكار بهشت را) در خدمت او ميگمارد و او را با ائمه طاهرين همنشين ميكند. و هر كه برادر مؤمن خود را سوار كند خداوند او را سوار بر شترهاى بهشتى ميكند و با ملائكه مقرب مباهات ميكند باو، و هر كه برادر مؤمن خود را داماد كند و فرنى باو بدهد كه انس باو بگيرد و كمكش كند و در پناه آن زن بياسايد خداوند از حوران بهشتى به ازدواج او درمىآورد و همدم ميكند او را با هر يك از صديقين و اهل بيت پيامبر و برادرانش كه مايل باشد و هر كه كمك كند به برادر مؤمن خود در رابطه با سلطان ستمگر خداوند او را كمك ميكند بر گذشتن از صراط هنگامى كه قدمها ميلغزد و هر كه بديدن برادر مؤمن خود برود نه بواسطه كارى كه باو دارد از زائرين خدا محسوب مىشود و لازم است كه خداوند زائر خود را گرامى بدارد.پ اى بندهى خدا، پدرم از آباء گرام خود از على بن ابى طالب نقل كرد كه آن جناب از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شنيد روزى باصحاب خود ميفرمود: مردم بدانيد مؤمن نيست كسى كه با زبان ايمان داشته باشد و با دل ايمان نداشته باشد، پىگيرى از لغزشهاى مؤمنين نكنيد هر كه پىگيرى از لغزش مؤمنى بنمايد روز قيامت خداوند پىگيرى از لغزشهاى او مينمايد و در درون خانهاش او را رسوا ميكند.پ پدرم از على (ع) نقل كرد كه فرمود: خداوند از مؤمن پيمان گرفته كه حرفش را تصديق نكنند و از دشمنش انتقام نگيرند و خشم و ناراحتى او تسلى نيابد مگر
با رسوائى زيرا هر مؤمنى موظف است خوددار باشد و در محدوده دستورات مذهبى باشد اين محدوديت در يك زندگى زودگذر است كه پس از آن آسايش ابدى است خداوند از مؤمن راجع بچيزهائى پيمان گرفته كه كوچكترين آنها اينست كه مؤمن ديگرى كه همعقيده با او است نسبت باو كينه دارد و حسد مىورزد و شيطان گمراهش ميكند و سلطان دشمن اوست و در پى گرفتن مؤمن است و ميخواهد برايش ايرادى بتراشد با اينكه كافر بخدا است ولى مايل است خون او را بريزد و زندگيش را بتاراج برد، ديگر با اين پيمانها و اوضاع مؤمن چه علاقهاى به زندگى و دنيا دارد؟پ اى بنده خدا پدرم از على بن ابى طالب (ع) از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرد كه جبرئيل نازل شد و گفت يا محمد، خداوند سلامت مىرساند و ميفرمايد من براى مؤمن يكى از اسمهاى خود را جدا كردهام و او را مؤمن ناميدهام مؤمن از من است و من از اويم هر كس مؤمنى را حقير شمارد با من به جنگ پرداخته.پ اى بندهى خدا پدرم از آباء گرام خود از على (ع) از پيامبر اكرم (ص) نقل كرد كه آن جناب روزى فرمود: يا على بمناظره نپرداز با كسى مگر اينكه از دلش آگاه باشى، اگر پاكدل باشد خداوند هرگز ولى خود را خوار نخواهد كرد و اگر سرشت و دل بدى داشته باشد او را گناهانش كافى است اگر بخواهى تو بيشتر از گناهانى كه دارد در او اثر بگذارى نميتوانى.پ اى بنده خدا پدرم از پيامبر اكرم بوسيله آباء گرام خود نقل كرد: كه فرمود كوچكترين مرتبه كفر اينست كه شخص از برادر مؤمن خود كلمهاى را بشنود و آن را نگهدارد تا يك روز رسوايش نمايد آنها را بهرهاى نيست (در روز قيامت.)پ اى بنده خدا پدرم از امير المؤمنين (ع) نقل كرد كه فرمود هر كس در باره مؤمنى مطلبى را بگويد كه با چشم ديده يا با گوش خود شنيده كه بآن وسيله از او عيبجوئى كند و زيان بشخصيت او برساند چنين كسى از آنها است كه خداوند در باره ايشان ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «1».
پاى بنده خدا پدرم از آباء گرام خود از على (ع) نقل كرد كه فرمود هر كس از برادر مؤمن خود مطلبى را نقل كند و منظورش از نقل اين مطلب از بين بردن شخصيت آن مؤمن و عيبجوئى از او باشد خداوند بواسطه گناهش او را خوار و بدبخت ميكند مگر اينكه حرف خود را بوسيلهاى رفع كند و هرگز نميتواند وسيلهاى براى رفع سخن خود ترتيب دهد.پ و هر كس بر برادر مؤمن خود سرورى وارد كند بر اهل بيت پيامبر (ص) سرور وارد كرده و هر كه بر اهل بيت پيامبر سرور وارد كند بر پيامبر اكرم (ص) سرور وارد كرده و كسى كه پيامبر را مسرور نمايد خدا را مسرور نموده و هر كه خدا را مسرور نمايد شايسته است كه در اين هنگام خدا او را وارد بهشت كند.پ پس از اين توضيحات ترا سفارش به تقوى و مقدم داشتن اطاعت خدا و چنگ زدن بريسمان او ميكنم هر كس چنگ بريسمان خدا بزند براه راست هدايت يافته از خدا بپرهيز و هيچ گاه ديگرى را بر رضاى خدا مقدم مدار اين وصيت خدا است به مردم كه جز اين نمىپذيرد و براى غير اين كار ارزشى قائل نيست. بدان كه مردم ماموريتى عظيمتر از تقوى ندارند همين تقوى سفارش ما اهل بيت است اگر بتوانى از دنيا بهرهاى نبرى كه فردا مورد بازخواست قرار بگيرى اين كار را بكن.پ عبد الله بن سليمان گفت وقتى نامه امام صادق (ع) به نجاشى رسيد و آن را مطالعه كرد گفت بخداى يكتا مولايم صحيح فرموده هر كس باين نامه عمل كند نجات مىيابد در طول زندگى خود عبد الله باين نامه عمل ميكرد.پ 113- كتاب اربعين در برآوردن حقوق مؤمنين و اعلام الدين مىنويسد حضرت صادق (ع) فرمود با مؤمن بايد مدارا نمود نه اينكه او را شكست دادپ و فرمود هر كس هر دو روزش مساوى باشد زيان كرده و هر كه فردايش بدتر از امروز باشد گرفتار شده و هر كه در پى نقص خود نباشد نقص و كمبود اخلاقى او ادامه پيدا ميكند و هر كه كمبودش ادامه يابد مرگ برايش بهتر است و هر كه ادب آموزد بدون تكيه گاهى شايسته عفو و بخشش استپ و فرمود علم را بجوئيد گرچه بوسيله فرو رفتن در امواج و از دست دادن جانها باشد.پ و فرمود نادان سخاوتمند بهتر از عابد بخيل است.پ و از امام (ع) راجع بتواضع پرسيدند فرمود باينست كه شخص راضى باشد به نشستن در مجلس در محلى كه پستتر از شخصيت اوست و اينكه سلام كنى بهر كس
كه ميرسى و بحث و جدل را رها كنى گرچه حق با تو باشد.پ و فرمود وقتى آبروى كسى بريزد مشكل است آن را جمع و جور كردن.پ و فرمود مؤمن وقتى خشم بگيرد از حق تجاوز نخواهد كرد و اگر خشنود باشد خشنودى او را در باطل وارد نميكند و اگر قدرت بيابد بيش از حق خود نميگيرد.پ و فرمود كتاب خدا (قرآن) بچهار صورت است. عبارت و اشاره و لطيفهها و حقايق عبارت مخصوص عوام است. و اشاره مربوط بخواص است. و لطائف مال اولياء است و حقايق مخصوص انبياء.پ و فرمود هر كس بيشتر از قدرت شخص تقاضا كند سزاوار محروم شدن است.پ و فرمود هر كس ترا گرامى داشت باو احترام بگذار و هر كه شخصيت ترا از ميان مىبرد خود را از برخورد با او حفظ كنپ و فرمود از اخلاق نادان اينست كه قبل از شنيدن جواب ميدهد و شروع بدفاع ميكند پيش از آنكه مطلب را بفهمد و داورى ميكند بدون اطلاع.پ و فرمود اسرار تو از خون تو است خون خويش را در غير رگهاى خود جارى مكن.پ و فرمود سينه تو بهترين جا براى اسرار تو است.پ و فرمود شايستهترين مردم بعفو كسى است كه از همه بيشتر قدرت كيفر داشته باشد و ناقصترين مردم از نظر عقل كسى است كه پائينتر از خود را ظلم نمايد و گذشت نكند از كسى كه معذرت ميخواهد كسى كه قدرت بر كارى دارد سلطان است.پ و فرمود دل ميميرد و زنده مىشود وقتى زنده است او را بوسيله عبادتهاى مستحب تاديب كن ولى وقتى مرده است بهمان واجبات اكتفا نما.پ و فرمود صحبت نكن با كسى كه ميترسى ترا تكذيب نمايد و از كسى درخواست نكن كه ميترسى بتو ندهد و اعتماد مكن بكسى كه ميترسى بتو خيانت كند. هر كس برادرى خود را منحصر كند بكسى كه هيچ عيب ندارد دوستانش كم خواهند بود و هر كس از دوست خود راضى نشود مگر اينكه او را بر خود نيز مقدم دارد پيوسته ناراضى خواهد بود و هر كس بر هر گناهى سرزنش كند لغزش او زياد مىشود. و فرمود هر كه زبان خود را عذاب نمايد عقلش پاكيزه مىشود و هر كه خوش نيت باشد روزيش زياد مىشود و هر كه نسبت بخانواده خود نيكوكار باشد عمرش زياد ميگردد.
پو فرمود زاهدان در دنيا نور عظمتشان آشكارا ديده مىشود و آثار خدمت در پيشانى آنها است چرا چنين نباشند يك نفر دل بپادشاهى از پادشاهان دنيا مىبندد اثر اين ارتباط در زندگى او مشاهده مىشود آيا ممكن است كسى كه دل به خدا ببندد اثر اين ارتباط مشاهده نشود؟