بخش بيست و دوم سفارشات حضرت باقر عليه السلام‏

‏ پ‏1- تحف العقول: سفارش بجابر يزيد جعفى روايت شده از امام باقر (ع) كه بجابر فرمود: جابر پنج چيز را از مردم زمان خود غنيمت بدان: 1- اگر حاضر باشى ميان جمع شناخته نميشوى. 2- و اگر غايب شدى بدنبالت نميگردند. 3- اگر در جمع بودى با تو مشورت نخواهد شد. 4- اگر مشورت شود گفتارت پذيرفته نخواهد شد.

5- و اگر بخواستگارى رفتى با تو ازدواج نكنند. (مجموعه فرمايش امام در اين مورد برحذر داشتن از خطرهاى شهرت‏طلبى است) و ترا به پنج چيز سفارش ميكنم اگر بتو ظلم كنند تو ظلم نكن، 2- و اگر به تو خيانت كردند تو خيانت نكن. 3- اگر ترا لعنت بدروغ‏گوئى دادند خشمگين مشو. 4- و اگر ترا تعريف كردند خوشحال مشو. 5- اگر از تو بدگوئى كردند ناراحت مشو.پ دقت كن در مورد حرفى كه در باره‏ات گفته‏اند اگر آنچه گفته‏اند در خود مى‏يابى. خشم تو بر يك واقعيت موجب افتادنت از نظر خدا مى‏شود كه اين بزرگتر است از ترسى كه دارى از نظر مردم نيافتى اگر بر خلاف گفته آنهائى. ثوابى بدست آورده‏اى بدون آن كه در كسب اين ثواب بدن خود را برنج بياندازى.پ بدان تو دوست ما نيستى تا آنكه اگر اهل شهر شما جمع شوند و بگويند تو مرد بدى هستى از اين حرف آنها محزون نشوى و اگر بگويند مرد خوبى هستى‏

 

موجب خوشحاليت نشود. ولى خود را بر كتاب خدا عرضه بدار اگر از راه قرآن ميروى. آنچه را او برحذرت داشته بدان بى‏ميلى و آنچه ترغيبت نموده بآن رغبت و علاقه دارى. از مسائلى كه ترسانيده ميترسى. پايدار و ثابت قدم باش و شادمان در اين صورت هر چه در باره‏ات بگويند ترا زيانى نمى‏رساند. اما اگر مخالف قرآن هستى پس چرا فريب نفس خود را خورده‏اى. از مؤمن خواسته‏اند كه با نفس خود بمبارزه برخيزد. تا بر او پيروز شود گاهى در اثر مبارزه انحراف نفس را جلوگيرى ميكند و مخالفت با هواى نفس خود در راه خدا ميكند. و گاهى نفسش او را بر زمين ميزند و پيرو هواى نفس مى‏شود. خداوند دستش را ميگيرد و بلندش ميكند و او از جاى برمى‏خيزد. از خطايش خدا مى‏گذرد و او نيز متذكر مى‏شود و رو بتوبه و بيم و ترس مى‏آورد. كه اين مطلب موجب افزايش بصيرت و بينش او ميگردد چون ترسش افزون شده. زيرا خداوند ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ «1».پ جابر روزى كم خدا را براى خود زياد شمار، تا راه بشكر پيدا كنى و اطاعت و بندگى زياد خود را كم بشمار تا نفس خود را سرزنش كرده باشى و راه به عفو و بخشش پيدا كنى. جلوگيرى از نفس خود كن شر فعلى را دفع كن از خود بوسيله علم و اطلاع موجود. علم و اطلاع موجود را بكار بند با عمل خالص و برحذر باش در عمل خالص از غفلت عظيم بوسيله شدت بيدارى و هوشيارى «2».پ هوشيارى شديد و بيدارى زياد را بوسيله خوف واقعى بدست آور. بترس از آرايش پنهان بوسيله زندگى فعلى و برحذر باش از هم‏آهنگى با هواى نفس بوسيله راهنمائى عقل. خوددارى كن هنگام غلبه هواى نفس بوسيله راهنمائى علم. به سرعت در پى اعمال خالص باش براى روز جزاء خود را بميدان قناعت برسان با پرهيز از حرص. حرص عظيم را جلوگيرى كن بوسيله مقدم داشتن قناعت شيرينى‏

 

پارسائى و زهد را بوسيله كوتاه كردن آرزو بدست‏آور. وسائل طمع را قطع كن با نااميدى. جلو راه عجب را ببند بوسيله شناختن نفس. خود را آسوده كن بآسايش نفس بوسيله واگذارى امور بخدا. آسايش بدن را بوسيله آسايش دل بجو و خود را بآسايش دل برسان بوسيله كم خطا كردن. قلب رقيق را بوسيله زياد ياد خدا كردن در خلوتها بدست‏آور. روشندلى را با حزن دائم پيدا كن. از شيطان برحذر باش با ترس واقعى. مبادا اميد كاذب داشته باشى كه در ترس واقعى قرار خواهى گرفت خود را براى پيشگاه خدا بيارا بوسيله صداقت در اعمال خود را محبوب خدا قرار ده با سرعت انتقال. بپرهيز از به تعويق انداختن و عمل را بآينده سپردن كه اين كار دريائى است كه در آن بسيارى غرق شده‏اند. بپرهيز از غفلت كه موجب قساوت قلب مى‏شود از سستى در كارى كه بهانه‏اى ندارى بپرهيز. پشيمان‏شده‏ها به اين بهانه‏ها پناه مى‏برند. گناهان گذشته را جبران كن با پشيمانى زياد و استغفار فراوان، خود را در معرض رحمت و عفو خدا قرار ده به برگشت نيكو. كمك بگير به بازگشت نيكو از دعاى خالص و مناجات در دل شبها. خود را بشكر بزرگ برسان به وسيله زياد شمردن رزق كم و كم شمردن عمل زياد و افزايش نعمت را با شكر زياد بدست‏آور و خود را پايبند شكر عظيم بكن بوسيله ترس از زائل شدن نعمت. بقاى شرافت و بزرگوارى را با نابود كردن طمع بجو. خوارى طمع را با عزت نااميدى (از مردم) جلوگيرى كن عزت نااميدى را با همت بلند بدست‏آور. از دنيا توشه بردار با كوتاه نمودن آرزو عجله كن در رسيدن بهدف هنگام فرصت. امكان وجود ندارد مانند روزهاى گذشته با صحبت بدنها. بپرهيز از اطمينان بشخصى كه مورد اعتماد نيست زيرا شر و ناراحتى بصورت عادت درمى‏آيند مانند اعتياد بغذا.پ و بدان هيچ علمى مانند سلامت‏جوئى نيست. و هيچ سلامتى مانند سلامت دل نيست. عقلى مانند مخالفت با هواى نفس نيست و هيچ خوفى مانند ترسى كه مانع از انجام كار زشت شود نيست. و هيچ اميدى مانند اميدى كه كمك برسيدن به هدف بكند نيست. فقر و تنگدستى مانند فقر دل نيست. و ثروتى مانند ثروت نفس نه. نيروئى نيست مانند غلبه شهوت و هواى نفس. نور و روشنى مانند يقين وجود ندارد. و هيچ يقين مانند كوچك دانستن دنيا نيست. و شناختن مانند شناخت نفس خويش نيست نعمتى مانند عافيت و سلامتى نيست. عافيتى مانند مساعدت توفيق وجود ندارد. هيچ شرافتى مانند همت بلند نيست و زهدى‏

 

همچون كوتاه نمودن آرزو نيست و هيچ حرصى مانند مسابقه دادن در بدست آوردن درجات نيست. عدلى مانند انصاف وجود ندارد و هيچ تجاوزى مانند ستم نيست و هيچ ستمى مانند پيروى هواى نفس وجود ندارد. و هيچ طاعتى مانند انجام فرائض نيست و هيچ ترسى مانند حزن وجود ندارد و مصيبتى مانند ندانستن عقل نيست. و هيچ بى‏عقلى چون كم يقينى وجود ندارد و هيچ كمبود يقينى مثل ترس نداشتن نيست. هيچ ترس نداشتن مانند كمبود حزن نيست بر نداشتن ترس. و هيچ مصيبتى مانند سبك شمردن گناه نيست و خشنودى تو بوصفى كه فعلا دارى. فضيلتى چون جهاد نيست و هيچ جهادى مانند مبارزه با هواى نفس نه، نيروئى مانند فرو بردن خشم نيست و گناهى مانند علاقه بزندگى نيست و خوارى مانند خوارى طمع وجود ندارد. بپرهيز از تفريط هنگام فرصت زيرا تفريط براى تفريطكننده موجب زيان است.پ 2- و از سخنان آن جناب نيز بجابر است كه روزى بيرون آمد در حالى كه ميفرمود جابر بخدا قسم صبح كردم در حالى كه محزون و دل بآن مشغول دارم عرضكردم مولاى من بفرمائيد بر چه چيز محزونى و دل بچه مشغول ميدارى آيا تمام اينها در ارتباط با دنيا است. فرمود نه جابر ولى اندوهگين براى كارهاى آخرت جابر هر كس بواقع ايمان در قلبش داخل شود دلش هرگز تمايل بزينت دنيا ندارد زينت و آرايش زيباى دنيا بازيچه و بيهوده است. خانه آخرت زندگى واقعى است جابر شايسته نيست كه مؤمن اعتماد نمايد و تكيه كند بر ظاهر فريبنده‏ى دنيا.

بدان كه دنياداران اهل غفلت و غرور و نادانى هستند همانا فرزندان آخرت مؤمن عامل و زاهدند اهل علم و فقه و اهل فكر و عبرت و آزمايش هستند و از ياد خدا خسته نميشوند.

و بدان جابر پرهيزكاران ثروتمندند. مقدار كمى از دنيا آنها را بى‏نياز كرده و خرج كمى دارند. اگر كار نيك را فراموش كنى بيادت مى‏آورند و اگر عامل كار نيك باشى كمك بتو ميكنند. شهوتها و لذتهاى خود را پشت سر مياندازند. و اطاعت خدا و امامشان را مقدم ميدارند توجه براه نيك دارند و به ولايت دوستان خدا و آنها را دوست بداريد و پيروى كنيد.

خود را در دنيا همچون كسى قرار ده كه ساعتى در منزلى آرميده و بعد از آنجا كوچ ميكند. يا مثل مالى كه در خواب بدست آورده‏اى شاد شدى و مسرور

 

گرديدى بعد بيدار شدى از خواب و هيچ چيز در دست ندارى من برايت مثل زدم تا متوجه شوى و بآن عمل كنى اگر خدا بتو توفيق بدهد. جابر دين و آئينى كه خدا بتو ارزانى داشته حفظ كن. و خيرخواه خود باش. ببين خدا در زندگى تو چگونه است. همان طور براى تو تضمين شده در بازگشتت بسوى او. دقت كن اگر دنيا در نظر تو بآن صورتى نيست كه برايت توضيح دادم. خود را بصورتى دگرگون كن كه بتوانى رضاى خدا را امروز بدست آورى. بسا از حريص‏ها بر يكى از امور دنيا كه حرص دارد بر رسيدن بآن امر همين كه بآن رسيد همان امر براى او وبال و بدبختى مى‏شود. و بسا از كسانى كه علاقه‏اى بيكى از كارهاى آخرت ندارد ولى آن كار را ميكند بوسيله همان سعادتمند مى‏شود.پ 3- از سخنان امام باقر (ع) در باره شمشيرها. يكى از شيعيان در مورد جنگهاى امير المؤمنين (ع) سؤال كرد. در جواب او فرمود: خداوند محمد مصطفى (ص) را برانگيخت با پنج شمشير سه شمشير از آنها آخته است كه در غلاف نميرود تا وقتى كه جنگ پايان پذيرد. و جنگ پايان‏پذير نيست جز اينكه خورشيد از مغرب طلوع كند (كنايه از نشانه‏هاى قيامت است) وقتى خورشيد از مغرب طلوع كرد تمام مردم در امانند آن روز. در چنين روزى ديگر ايمان آوردن براى شخص سودى ندارد اگر قبلا ايمان نياورده باشد و يا در ايمان خود كسب خيرى نكرده باشد، و يك شمشير پيچيده شده و نگهداشته شده و شمشير ديگرى نيز در غلاف است. ديگرى آن را از غلاف خارج ميكند و اما حكمش مربوط بما است.پ اما شمشيرهاى آخته و از نيام درآمده يكى شمشيرى است كه بر سر مشركين عرب كوفته شد كه خداوند ميفرمايد:

فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ «1» فَإِنْ تابُوا (اى آمنوا) وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ «2».

از اينها جز كشته شدن يا اسلام آوردن پذيرفته نميشود اگر كشته شدند اموال آنها غنيمت است و خانواده‏اشان اسير اسلام بنا بر روش و سنتى كه پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله عمل كرده زيرا آن جناب اسير گرفت و بخشيد و خونبها

 

گرفت شمشير دوم بر اهل كتاب و ذمه است خداوند ميفرمايد: وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً «1» با مردم سخن به نيكى بگوئيد اين آيه در باره اهل ذمه نازل شده و اين آيه نيز نسخ آن است: قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ. «2» پيكار كنيد با كسانى كه ايمان بخدا و روز قيامت ندارند و حرام نمى‏دانند آنچه را خدا و پيامبرش حرام نموده و اعتقاد صحيح ندارند از اهل كتاب تا موقعى كه حاضر به پرداخت ماليات مخصوص (بنام جزيه) شوند و با دست خود خوارى بپردازند هر كدام در منطقه اسلام ساكن باشند از آنها جز پرداخت جزيه يا كشته شدن پذيرفته نمى‏شود اموالشان غنيمت و خانواده‏شان اسيرند. اگر جزيه را پذيرفتند بر ما حرام است اسير نمودن آنها و اموالشان و ازدواج با آنها نيز براى ما حلال مى‏شود اما كسانى كه در دار المحراب منطقه جنگى باشند جايز است اسير كردن و گرفتن اموالشان و ازدواج با آنها براى ما صحيح نيست و از آنها پذيرفته نميشود مگر داخل شدن در منطقه اسلام و جزيه يا كشته شدن.پ و شمشير سوم بر مشركين غير عرب است مانند ترك و ديلم و خزر (كه گروهى هستند چشمهاى كوچك دارند شايد چينى‏ها باشند) خداوند عزيز در اول سوره‏اى كه بحث از كفار نموده و داستان آنها را نقل ميكند ميفرمايد: فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ. فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها «3».

گردن آنها را بزنيد تا كشته زيادى از ايشان بنمائيد سپس باقيمانده را در بند اسارت قرار دهيد يا بعد از اسارت منت بر آنها مى‏نهيد و يا فدا و خونبها ميگيريد تا جنگ پايان پذيرد. از اينها جز كشته شدن يا دخول در اسلام پذيرفته نميشود و ازدواج با آنها براى ما حلال نيست تا وقتى كه در منطقه جنگى هستند.پ اما شمشيرى كه پيچيده است و نگهداشته شده شمشيرى است كه بر ستمگران و اهل بغى كشيده مى‏شود و از تاويل آيه استفاده ميگردد خداوند ميفرمايد: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏

 

فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ «1».

همين كه اين آيه نازل شد پيامبر اكرم (ص) فرمود: برخى از شما پس از من بر تاويل قرآن جنگ خواهد كرد چنانچه من با تصريح قرآن جنگيدم. از پيامبر اكرم پرسيدند آن شخص كيست؟ فرمود همان كسى كه كفش را پينه ميزند منظورش امير المؤمنين (ع) بود.

عمار ياسر گفت (در جنگ صفين) با همين پرچم بهمراه پيامبر سه مرتبه جنگيدم (بدر و احد و حنين) و اين چهارمى است بخدا قسم اگر چنان ما را بر اثر ضربات شمشير خود عقب بنشانند تا برسيم به ناحيه خرمازار هجر (بحرين) ما يقين داريم كه برحق هستيم و آنها بر باطل.

امير المؤمنين (ع) رفتار خود را در جنگ با آنها مانند رفتار پيامبر (ص) انجام داد در روز فتح مكه چون در آن روز پيامبر از خانواده‏هاى آنها اسير نگرفت و فرمود هر كه درب خانه خود را ببندد در امان است. امير المؤمنين (ع) نيز در جنگ جمل ميان سپاهيان فرياد زد كسى را از زن و بچه اسير نكنيد. و مجروحى را نكشيد و از پى كسى كه فرار ميكند نرويد، هر كه درب خانه خود را ببندد در امان است و هر كه سلاح بياندازد نيز در امان است اما شمشيرى كه در غلاف است آن شمشيرى است كه براى قصاص از نيام خارج مى‏شود خداوند ميفرمايد النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ اين شمشير برآمدن از نيامش در اختيار اولياى مقتول است اما حكم آن مربوط بما است اينست شمشيرهائى كه خداوند محمد (ص) را بر آن مبعوث نموده هر كه منكر آنها يا يكى از آنها و مقدارى از احكام و دستوراتش باشد كافر است بآنچه خدا نازل كرده بر پيامبرش محمد مصطفى صلى اللَّه عليه و آله.پ 4- پند و اندرزى- روزى گروهى از شيعيان خدمت امام باقر (ع) رسيدند.

امام آنها را پند و اندرز داد و از خدا ترسانيد ولى ايشان سرگرم خود بودند و سخنان امام را به بازيچه ميگرفتند. امام باقر (ع) خشمگين شد. مدتى سر بزير افكند سپس سر برداشته فرمود اگر مقدارى از سخنان من در يكى از شما اثر واقعى‏

 

خود را بگذارد از ناراحتى ميميرد اى مجسمه‏هاى بدون روح و اى مگسهاى بدون چراغ شما همانند چوبهاى تراشيده هستيد كه بر ديوار تكيه داده شده و بتهاى تراشيده مگر طلا را از سنگ استخراج نمى‏كنيد؟ مگر روشنائى را از نور درخشان نمى‏گيريد؟ مگر مرواريد را از دريا خارج نمى‏كنيد؟ سخن پاك را بگيريد از هر كه ميگويد گرچه خود او عمل بآن نكند خداوند در اين آيه ميفرمايد:

الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ «1». واى بر تو اى فريب خورده چرا تشكر نميكنى و ستايش نمى‏نمائى كسى را كه تو باو چيز بى‏دوام و ناپايدارى ميدهى و او بتو چيز پايدار و بادوام ميدهد يك پول سياه فانى ميدهى در مقابل ده برابر باقى و پايدار و تا هفتاد برابر و زيادتر از خداوند كريم ميگيرى خداوند بتو در پاداش چنين ميدهد او غذا و آب و لباس و صحت و ستر عورت بتو مى‏بخشد و ترا در شبانه‏روز حفظ ميكند و در موقع بيچارگى فريادرس تو است و تصميم براهنمائى تو گرفته. گويا فراموش كرده‏اى شبهائى را كه بدرد و بيمارى مبتلا بودى و ميترسيدى. او را خواندى جوابت را داد كه بواسطه اين لطف و عنايتش سپاس او بر تو واجب گرديد. او را فراموش كردى و دستورش را زير پا نهادى. واى بر تو تو دزدى از دزدان گناهى هر وقت يك شهوترانى يا گناهى پيش مى‏آيد بسرعت از آن استقبال ميكنى و بنادانى بر آن اقدام مينمائى. مرتكب آن ميشوى گويا خدا ترا نمى‏بيند مگر او در كمينگاه نيست. اى جوياى بهشت چه خواب طولانى و مركب كندرو و همت ضعيفى دارى؟ ترا بخدا دقت كن در پى چه هستى تو خود و چگونه‏اى فراركننده از آتش چقدر بسرعت جانب آتش ميتازى و چقدر بدنبال چيزى هستى كه ترا طعمه آتش ميكند. تماشا كنيد باين قبرها كه نوشته شده بر پشت خانه‏ها. منزلهايشان بهم نزديك و در كنار هم قرار دارند ولى بديدن يك ديگر نميروند. آباد كردند، خراب شدند انس گرفتند، اما بوحشت مبتلا شدند ساكن شدند ولى آنها را بيرون راندند اقامت گزيدند اما فورى كوچ كردند چه كس شنيده نزديكى وجود دارد كه دور است و دورى كه نزديك است و آبادگرى كه‏

 

خراب شده است و انس‏گيرى كه وحشت‏زا است و ساكنى كه بيرون رانده شده و مقيمى كه كوچ كرده غير از ساكنان قبرستان.

اى فرزند روزها سه گونه‏اند: روزى كه متولدشده‏اى و روزى كه درون قبر ميروى و روزى كه از قبر سر برميآورى براى رفتن به پيشگاه پروردگار اى واى كه چه روز بزرگى است آن روز.

اى قيافه‏هاى اعجاب‏انگيز و شترهاى سيرآب كه زانو زده‏اند چه شده مى‏بينم پيكرهاى آراسته داريد اما دلهاى مرده بخدا قسم اگر ببينيد كه بايد روبرو با چه چيزها بشويد و بكجا خواهيد رفت خواهيد گفت: يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِآياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «1».

خداوند در جواب آنها ميفرمايد: بَلْ بَدا لَهُمْ ما كانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ- وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ «2».

آشكار شد آنچه مخفى ميكردند اگر آنها برگردند باز همان كارهاى زشت را انجام ميدهند آنها دروغ ميگويند (كه تغيير خواهيم كرد).پ 5- سخنان كوتاهى از امام باقر (ع) در پند و اندرز.پ 1- و فرمود با منافق بزبان مدارا كن و محبت خالص خود را اختصاص بمؤمن بده اگر با يهودى همنشين شدى نيكو همنشينى كن.پ 2- فرمود چيزى با چيز ديگر محفوظ نشده كه بهتر باشد از محفوظ شدن حلم با علم.پ 3- فرمود شخصيت تمام شخصيت عبارت از اطلاعات دينى و تحمل گرفتارى و اقتصاد در زندگى است.پ 4- فرمود بخدا قسم متكبر با خدا در لباس مخصوص او به پيكار برخاسته.پ 5- و روزى بحاضرين مجلس خود فرمود مروت و مردانگى چيست؟ هر كدام سخنى گفتند آنگاه امام فرمود مروت باينست كه طمع نكنى تا خوار شوى و درخواست ننمائى كه بى‏مقدار شوى و بخل نورزى تا ناسزايت بدهند و جهل و نادانى نكنى تا دشمنت بدارند. عرضكردند چه كسى قدرت بر اين كارها دارد؟ فرمود هر كس مايل‏

 

است از نظر ارزش و مقام همچون مردمك چشم باشد و مشك در عطردان و چون امام در زمان شما.پ 6- مردى در خدمت امام گفت خدايا مرا از همه مردم بى‏نياز كن حضرت باقر (ع) فرمود چنين سخنى نگو، ولى بگو خدايا مرا از مردم بد بى‏نياز كن زيرا مؤمن از برادر خود بى‏نياز نميشود.پ 7- فرمود قيام بحق كن و از چيزى كه سودمند نيست برايت كنار بگير و از دشمن دور باش. از دوست خود نيز برحذر باش مگر كسى كه امين و خداترس باشد.

با فاجر مصاحبت مكن و بر اسرار خود او را مطلع نگردان و در كارهاى خود با كسانى كه خداترسند مشورت نما.پ 8- و فرمود مصاحبت بيست سال يك نوع خويشاوندى است.پ 9- فرمود اگر بتوانى با هر كه برخورد كردى تو باو لطف و بخشش داشته باشى (و او را مورد احسان خويش قرار دهى) اين كار را بكن.پ 10- فرمود سه چيز است كه از مكارم دنيا و آخرت است. گذشت از كسى كه بتو ستم كرده و پيوند خويشاوندى با كسى كه از تو قطع نموده و حلم و بردبارى با كسى كه بر تو نادانى كرده.پ 11- فرمود ظلم سه نوع است: 1- ظلمى كه خدا آن را نمى‏بخشد. 2- ظلمى كه خداوند مى‏بخشد. 3- ظلمى كه خدا آن را رها نخواهد كرد. ستمى كه بخشيده نميشود شرك بخدا است و ستمى كه بخشيده مى‏شود ظلم شخص بنفس خود بين خود و خدا است اما ستمى كه رها نخواهد شد. حقوق مردم است (كه بآنها ستم روا دارند)پ 12- و فرمود هيچ كس خوددارى نمى‏كند از كمك به برادر مسلمان خود و كوشش در برآوردن حاجتش چه برآورده شود يا نشود جز اينكه گرفتار بكوشش در برآوردن حاجت كسى مى‏شود كه برايش گناه است و پاداشى هم ندارد و هيچ بنده‏اى نيست كه خست كند از خرج كردن در راهى كه رضاى خداست مگر اينكه گرفتار خرج چند برابر مى‏شود در راه خشم خدا.پ 13- فرمود هر چه قضاى خدا باشد خير مؤمن است.پ 14- و فرمود خداوند ناپسند ميشمارد كه باصرار و الحاح مردم از هم در خواست نمايند اما اين كار را براى خود مى‏پسندد. خداوند عزيز دوست ميدارد كه هر چه در نزد اوست درخواست كنند و بخواهند.

 

پ‏15- هر كس در خود واعظ و پنددهنده‏اى قرار ندهد پند و اندرز مردم او را سودى نبخشد.پ 16- و فرمود هر كس ظاهرش از باطنش بهتر باشد ترازوى عملش سبك خواهد بود.پ 17- بسا از اشخاص كه در ملاقات با ديگرى باو ميگويند خدا دشمنت را سركوب كند و حال اينكه آن شخص دشمنى جز خدا ندارد.پ 18- فرمود بسه كس سلام نميدهند. شخصى كه روانه نماز جمعه است و كسى كه در پى جنازه در حركت است و در حمام.پ 19- و فرمود عالمى كه از علم خود بهره برد بهتر از هفتاد هزار عابد است.پ 20- فرمود شخص عالم نيست مگر وقتى كه حسد بما فوق خود نورزد و پائين‏تر از خود را تحقير ننمايد.پ 21- فرمود خدا را نشناخته كسى كه معصيت او را مينمايد و اين شعر را خواند:

         تعصى الاله و انت تظهر حبه             هذا لعمرك في الفعال بديع‏

             لو كان حبك صادقا لاطعته             ان المحب لمن احب مطيع‏

 معصيت خدا را ميكنى و اظهار محبت با خدا مينمائى بجان تو سوگند اين كار تازه‏اى است و بى‏سابقه اگر در دوستى خود با خدا راست بگوئى مطيع او خواهى بود زيرا دوستدار از محبوب خود اطاعت ميكند.پ 22- فرمود مثل نيازمندى بكسى كه تازه بدوران رسيده مانند پولى است كه در دهان افعى است تو بآن احتياج دارى اما چنين پولى خطرناك است.پ 23- فرمود سه خصلت است كه دارنده آن تا كيفر آن را نبيند نخواهد مرد.

1- ستم. 2- قطع رابطه خويشاوندى. 3- قسم بدروغ كه با آن با خدا بمبارزه برمى‏خيزد. از همين اطاعت و بندگيهاى خود كه فورى نتيجه بخش است صله رحم است ممكن است گروهى تبهكار و فاجر باشند ولى صله رحم نمايند اموالشان افزون مى‏شود و ثروتمند ميگردند. قسم دروغ و قطع رحم شهرها را ويران و بى‏سكنه ميكندپ 24- فرمود عمل قبول نميشود مگر با معرفت و معرفت نيست مگر بعمل هر كه بينش داشته باشد اين بينش او را بعمل ميكشاند و هر كه عارف نباشد عملى ندارد.پ 25- و فرمود خداوند براى نيكوكارى گروهى از مردم را معين كرده. كه نيكو كارى را دوست دارند و اين عمل را مورد علاقه آنها قرار داده. و كسانى كه جوياى‏

 

نيكى هستند بآنها حواله ميدهد و انجام حاجت مردم ايشان را شادمان ميكند چنانچه باران زمين تشنه را شاداب ميكند و موجب زنده شدن آن ميگردد. و خدا گروهى را دشمن نيكوكارى قرار داده از بين مردم. كه نيكوكارى را بد ميدانند و انجام آن را دشمن. جويندگان حاجت را از مراجعه بآنها مانع شده. و آنها را از بر آوردن حاجت ايشان نگهداشته. چنانچه حلقه باران را در شوره‏زار ميگيرد تا آن زمين را نابود كند و اهل آن را نيز نابود كند و آنچه خدا مى‏بخشد از آن بيشتر است «1».پ 26- فرمود دوستى در دل برادرت را بشناس بمقدار دوستى كه از او در دل تو است.پ 27- فرمود ايمان علاقه و دشمنى است.پ 28- و فرمود و الله شيعه ما نيست مگر كسى كه پرهيزكار باشد و مطيع خدا.

شيعيان ما شناخته نميشوند مگر با تواضع و خشوع (در مقابل خدا) و اداى امانت و پيوسته بياد خدا بودن و روزه و نماز و نيكى بپدر و مادر و تفقد و توجه بهمسايگان از فقراء و تهيدستان و قرض‏داران و يتيمان و راستگوئى و تلاوت قرآن و خوددارى از زبان زدن در باره مردم مگر در راه خير. و در ميان فاميل خود امين در اشياء هستند. 29- چهار چيز از گنجينه‏هاى نيكى است. پنهان داشتن نيازمندى خود، و پنهان داشتن صدقه و پنهان داشتن درد و پنهان داشتن مصيبت و گرفتارى. 30- و فرمود هر كه راستگو باشد عملش پاكيزه است و هر كه خوش‏نيت باشد روزيش فراوان مى‏شود و هر كه خوشرفتار با خانواده خود باشد عمرش زياد مى‏شود. 31- و فرمود بپرهيز از تنبلى و دلتنگى زيرا اين دو كليد هر بدى است هر كه تنبل باشد حقى را ادا نمى‏كند هر كه دلتنگ باشد بر حق شكيبا نيست. 32- و فرمود هر كس برادرى را در راه خدا بيابد با شرط ايمان بخدا و وفادارى نسبت به برادرى فقط در راه رضاى خدا پرتوى از نور خدا را يافته. و امان‏

 

از عذاب خدا. و حجتى كه بوسيله آن روز قيامت رستگار مى‏شود و عزت پايدار و آوازه فزون‏پذير. زيرا مؤمن نسبت بخدا نه وصل است و نه قطع، عرضكردند معنى اينكه نه وصل و نه قطع چيست؟ فرمود نه وصل است بخدا كه خدا باشد و نه قطع است از خدا كه غير او (و جدا باشد).پ 33- فرمود كفايت ميكند كه شخص بخود خيانت كند كه بينا باشد نسبت به مردم آنچه را در خود نمى‏بيند يا عيبجوئى كند از ديگرى چيزهائى را كه خود قدرت تركش را ندارد و يا بيازارد همنشين خود را بوسيله چيزهاى بى‏فايده.پ 34- و فرمود تواضع باينست كه راضى باشى بپائين مجلس و سلام بكنى به هر كس كه ملاقات كردى و جدال و نزاع را رها كنى گرچه حق با تو باشد.پ 35- و فرمود مؤمن برادر مؤمن است نه او را ناسزا ميگويد و نه محرومش ميكند و نه باو بدگمان مى‏شود.پ 36- و فرمود بفرزند خود، خوددار باش و تحمل داشته باش بر انجام حق زيرا هر كس مقدارى از پرداخت حق را جلوگيرى كند دو برابر آن را در راه باطل خواهد پرداخت.پ 37- و فرمود هر كس بنادانى و احمقى دچار شده باشد ايمان از او پنهان گشته.پ 38- فرمود خدا دشمن ميدارد بد زبان و ياوه سرا را.پ 39- و فرمود خداوند داراى كيفرهائى است در دلها و بدنها: (مانند) دشوارى زندگى و سستى در عبادت هيچ بنده‏اى گرفتار عقوبتى نشده بزرگتر از قساوت قلب.پ 40- و فرمود روز قيامت كه مى‏شود يك منادى فرياد ميزند صابران كجايند.

گروهى از مردم بپا ميخيزند سپس فرياد ميزند كجايند كه تحمل صبر ميكردند.

گروهى از جاى حركت ميكنند. عرضكردند فدايت شويم صابران و متصبران كيانند فرمود صابران بر ادا و انجام واجبات و تحمل‏كنندگان بر ترك حرامها.پ 41- و فرمود خداوند ميفرمايد: فرزند آدم، بپرهيز از آنچه بر تو حرام كرده‏ام تا از باورع‏ترين مردم باشى.پ 42- و فرمود بهترين عبادت نگهدارى شكم و شهوت است.پ 43- و فرمود خوشروئى و گشاده‏روئى موجب محبت مردم و نزديكى بخدا

 

مى‏شود بد برخورد داشتن و چهره درهم خشم مردم و دورى از خدا را برميانگيزد.پ 44- وسيله براى رسيدن بشخصيت خود و چيزى براى توسل و چنگ زدن به دامن خويش نزديكتر از اين نيست نزد من كه كار نيكى كه قبلا نسبت بديگرى انجام داده‏ام پيرو آن نيكى ديگرى كنم تا حفظ و نگهدار نيكى اول باشد و آن را بپروراند زيرا جلوگيرى در مراحل بعد موجب ناسپاسى نسبت به نيكيهاى پيشين مى‏شود.

هرگز بخود اجازه نميدهم كه حاجت ابتدايى و بى‏سابقه شخص را رد كنم «1».پ 45- و فرمود حيا و ايمان همراه با هم هستند وقتى يكى از آن دو رفت ديگرى نيز ميرود.پ 46- و فرمود اين دنيا را مردمان خوب و بد دست بدست ميكنند ولى اين دين را خدا جز بشخصيت مورد توجه خويش نميدهد.پ 47- و فرمود ايمان اقرار و عمل است و اسلام اقرار بدون عمل.پ 48- فرمود ايمان اعتقاد قلبى است و اسلام وسيله جواز ازدواج وارث بردن و حفظ خون است. ايمان در اسلام شريك است اما اسلام در ايمان شريك نيست.پ 49- و فرمود هر كه درب هدايتى را بروى كسى بگشايد و او را بياموزد پاداش هر كس بآن عمل كند باو نيز ميدهند و از پاداش عمل‏كنندگان چيزى كاسته نميشود و هر كه بگمراهى كسى را بكشاند گناه كسانى كه بآن عمل كنند بر او نيز تحميل مى‏شود و از گناه عاملان خطا چيزى كاسته نخواهد شد.پ 50- فرمود مؤمن چاپلوس و حسود نيست مگر در جستجوى دانش.پ 51- و فرمود وظيفه عالم اينست كه اگر از او چيزى بپرسند و نداند بگويد خدا ميداند و براى غير عالم چنين نيست و در خبر ديگر است: ميگويد نمى‏دانم مبادا در دل پرسش‏كننده شك وارد كند.پ 52- و فرمود اولين كسى كه زبانش بعربى گشوده شد اسماعيل پسر ابراهيم بود در سيزده سالگى و زبان او زبان پدر و برادرش بود او اولين كسى است كه به‏

 

زبان عربى سخن گفته و همين اسماعيل ذبيح است (كه ابراهيم خواست او را بواسطه خوابى كه ديده بود قربانى كند).پ 53- و فرمود بشما چيزى نياموزم كه اگر انجام دهيد سلطان و شيطان از شما دور مى‏شود. ابو حمزه گفت چرا آقا بفرمائيد تا انجام دهم. فرمود صدقه بدهيد صبح خود را با آن شروع كنيد. زيرا صدقه چهره شيطان را سياه و شر سلطان ستمگر را از شما رفع ميكند در آن روز. محبت و دوستى در راه خدا را رها نكنيد و همكارى و كمك در كار نيك بكنيد. زيرا اينها موجب شكست پشت سلطان و شيطان مى‏شود و اصرار در استغفار نمائيد كه استغفار موجب زدودن گناهان است.پ 54- و فرمود اين زبان كليد هر خوبى و بدى است لازم است مؤمن بر زبان خويش مهر خاموشى بزند همان طورى كه طلا و نقره خود را در كيسه سر بمهر مى‏نهد.

پيامبر اكرم فرمود خداوند رحمت كند مؤمنى را كه نگهدارد زبان خويش را از هر بدى اين يك نوع صدقه‏ايست كه شخص بخود ميدهد سپس فرمود سالم نمى‏ماند از گناه احدى مگر نگه دارد زبان خود را.پ 55- فرمود از غيبت است كه در باره برادر مؤمن خود چيزى را بگوئى كه خدا آن را بر او پوشانده اما چيزهائى كه آشكار است از او مانند عصبانيت و عجله اشكالى ندارد كه بگوئى. و تهمت اينست كه چيزى را باو نسبت دهى كه در او نيست.پ 56- و فرمود شديدترين حسرت و تاثرها براى كسى است در روز قيامت كه كار خوبى را تعريف كند و خود بر خلاف آن رفتار نمايد.پ 57- و فرمود سعى كنيد در ورع و كوشش (در راه دين) و راستگوئى و اداى امانت هر كس شما را امين قرار داده چه آن شخص خوب باشد يا بد اگر قاتل امير المؤمنين على بن ابى طالب (ع) شمشير خود را برسم امانت بمن بسپارد باو رد ميكنم.پ 58- فرمود پيوند خويشاوندى اعمال انسان را پاك و اموال را افزايش و بلا را دفع و حساب را آسان و عمر را زياد ميكند.پ 59- فرمود مردم شما در اين دنيا هدف آماج تيرهاى مرگ قرار گرفته‏ايد به استقبال هيچ روزى از عمر خود نميرويد مگر با پايان و انقضاى يك روز از اجل خود كدام لقمه است كه همراه با گلو گرفتنى نباشد و كدام شربتى است كه همراه با عقده‏اى در گلو نشود. بوسيله آنچه ميگذاريد اصلاح كنيد آنچه را كه بسوى آن‏

 

كوچ ميكنيد. امروز غنيمت است و فردا را نميدانى مال كيست. ساكنان دنيا مسافرند كه بار خود را در غير دنيا پياده خواهند نمود. ريشه‏هاى ما قبلا رفته و گذشته است و چگونه شاخه بدون ريشه دوام خواهد داشت. كجايند كسانى كه عمرى طولانى‏تر از شما داشتند و آرزوئى بيشتر؟ باستقبال چيزى ميروى كه قادر به جلوگيرى آن نيستى. و از دستت چيزى ميرود كه قدرت برگرداندنش را ندارى. پس زندگى زودگذر را زندگى مشمار كه بهره‏اى از آن نمى‏برى جز لذتى كه ترا به مرگ نزديك ميكند و اجلت را ميرساند. گويا هم اكنون تو از دوستان از دست رفته و بيچاره‏شده‏اى پس متوجه خود باش و چيزهاى ديگر را رها كن از خدا كمك بخواه او ترا كمك ميكند.پ 60- و فرمود هر كس معادل آنچه باو نيكى شده نيكى كند پاداش نيكى را داده و كسى كه ناتوان باشد سپاسگزار است و هر كه سپاسگزار باشد كريم است و هر كه بداند آنچه نيكى بديگران كرده بخود كرده ديگر منتظر سپاس مردم نخواهد بود و انتظار محبت اضافه از آنها نخواهد داشت از ديگران تقاضاى سپاس خدمتى را كه بخود كرده‏اى نداشته باش كه بآن وسيله آبروى خويش را حفظ نموده‏اى بدان كه نيازمند آبروى خود را با درخواست از تو بيخود بتو بخشيده تو نيز آبروى خود را نگهدار از اينكه او را رد كنى.پ 61- و فرمود خداوند بياد بنده مؤمن خود مى‏افتد بوسيله بلا همان طورى كه شخص دور از خانواده بياد آنها مى‏افتد بوسيله هديه و پيشكش و او را از گرفتار شدن بدنيا نگه ميدارد چنانچه طبيب مريض را نگهبانى ميكند.پ 62- فرمود خدا دنيا را بدوست و دشمن خود ميدهد ولى دين خود را به دوست خويش ميدهد.پ 63- و فرمود همانا شيعه على كسانى هستند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش داشته باشند و در راه محبت ما با يك ديگر دوستى كنند. و براى احيا و زنده كردن امر ما با يك ديگر رفت و آمد كنند. كسانى كه وقتى خشمگين شوند ستم نميكنند و وقتى خوشحالند اسراف و زياده‏روى ندارند. باعث بركت نسبت به اطرافيانند. و در مقابل همنشينان تسليم هستند.پ 64- فرمود كسالت و تنبلى بدين و دنيا زيان ميرساند.پ 65- اگر سائل و درخواست‏كننده بداند چه عيبى در سؤال هست هيچ كس‏

 

از ديگرى چيزى نخواهد خواست و اگر كسى كه از او درخواست مى‏كنند بداند بر آوردن نياز چقدر ارزش دارد هيچ كس ديگرى را رد نميكند.پ 66- و فرمود خدا را بندگانى است پربركت و غنى و ثروتمند، زندگى ميكنند و در اطراف آنها گروهى بسر مى‏برند آنها در ميان بندگان همچون بارانند. و بندگانى نيز خدا دارد ملعون و خسيس نه خود بهره از زندگى ميبرند و نه كسانى كه اطراف آنهايند از زندگى آنها بهره‏مند ميشوند. آنها همچون ملخ هستند كه حمله بچيزى نمى‏برند جز اينكه آن را نابود ميكنند.پ 67- و فرمود: براى مردم بهترين چيزى را بگوئيد كه دوست داريد در باره شما بگويند خداوند دشمن است با كسى كه پيوسته مردم را لعنت ميكند و ناسزا ميگويد و طعنه بر مؤمنين ميزند. بدزبان ياوه‏سرا. و گداى مصر ولى دوست ميدارد شخص باحيا و بردبار با عفت را كه عفت در او آشكارا ديده مى‏شود.پ 68- و فرمود خداوند دوست ميدارد افشاى سلام را.پ 69- خصال- هشام بن معاذ گفت من همنشين عمر بن عبد العزيز بودم وقتى داخل مدينه شد. منادى او فرياد زد هر كس طلبى دارد يا باو ستم شده بيايد بدر خانه ما. امام باقر (ع) آمد. غلام عمر بن عبد العزيز بنام مزاحم اطلاع داد كه محمد بن على (حضرت باقر) بر درب خانه است. گفت بگو بيايد ... امام باقر (ع) وارد شد عمر بن عبد العزيز چشمان خود را از اشك پاك ميكرد.

حضرت باقر فرمود براى چه گريه ميكنى عمر؟ هشام در پاسخ گفت فلان و فلان مطلب موجب گريه‏اش شده يا ابن رسول اللَّه، حضرت باقر فرمود: عمر، دنيا بازارى است از بازارها بعضى خارج شدند از اين بازار با نفع و سود و بعضى با زيان و ضرر بسا از اشخاصى كه زيان بردند از همين كارها كه ما در آن هستيم تا بسوى مرگ شتافتند زندگى را بپايان بردند. از دنيا رفتند با سرزنش زيرا وسيله براى آينده آخرت خود در بهشت برنداشتند و مدافعى از ناراحتيهاى جهنم با خود نبردند.

آنچه جمع كرده بودند كسانى بين خود تقسيم كردند كه پاسش را هم نداشتند و رفتند به پيشگاه پروردگارى كه عذر و بهانه از آنها نمى‏پذيرد. ما بايد توجه باين اعمال كه موجب رشك و غبطه ما بود بنمائيم و در آن اعمال با آنها موافقت كنيم و از اعمالى كه ميترسيم چه بر سر آنها آورد بپرهيزيم.

در دل خود دو چيز قرار ده. دقت كن هر چه مايلى با تو باشد وقتى بحضور

 

خدا رفتى اكنون جلوتر بفرست و هر چه مايل نيستى بهمراهت باشد در پيشگاه پروردگار چيز ديگرى بجاى آن بگير. بدنبال متاعى كه كساد شده و خريدار نداشته نسبت بگذشتگان و تو مايلى از تو بگذرد مرو- عمر، درها را باز بگذار و حاجب و دربانان را سخت‏گير قرار مده بداد مظلوم برس و حق مردم را بده.

سپس فرمود سه چيز است كه در هر شخصى باشد ايمان بخدا را كامل نموده، عمر بن عبد العزيز از شنيدن اين سخن روى دو زانوى خود نشست و گفت آنها چه هستند اى خاندان پيامبر. امام عليه السلام فرمود بسيار خوب عمر: 1- كسى كه وقتى خشنود است اين خشنودى او را داخل كار باطل نكند. 2- وقتى خشم گرفت خشمش او را از حق خارج ننمايد. 3- و كسى كه وقتى قدرت يافت بيشتر از حق خود برندارد. عمر بن عبد العزيز دوات و كاغذى خواست و نوشت:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اين سند رد عمر بن عبد العزيز است حق محمد بن على را بنام فدك.پ 7- امالى- جابر گفت خدمت حضرت باقر (ع) با چند نفر پس از انجام مراسم حج رسيديم خواستيم از آقا وداع كنيم. عرضكرديم ما را سفارشى بفرما يا ابن رسول الله فرمود بايد قوى شما بضعيف كمك كند و غنى و ثروتمند شما بمستمند رحم نمايد. بايد شخص خيرخواه برادرش باشد همان طورى كه خيرخواه خويش است اسرار ما را پنهان بداريد. مردم را بر شانه ما سوار نكنيد. دستورات ما كه بشما ميرسد ملاحظه كنيد اگر موافق قرآن بود آن را بكار بنديد. اگر موافق نبود رد كنيد. اگر بر شما مشتبه شد توقف نمائيد در مورد آن و برگردانيد بما تا براى شما توضيح بدهيم مطالبى را كه براى ما توضيح داده شد. وقتى اين سفارش ما را بكار بنديد نياز بشخص ديگرى نداريد هر مرده‏اى كه از شما بميرد قبل از قيام قائم ما شهيد است و اگر قائم ما را درك كند و در خدمت او كشته شود پاداش دو شهيد دارد و هر كه در مقابل او با دشمنان ما پيكار كند پاداش بيست شهيد را دارد.پ 8- امالى- جابر بن يزيد جعفى گفت هجده سال بخدمتكارى امام و مولايم حضرت باقر اشتغال داشتم وقتى خواستم از خدمت آن جناب خارج شوم وداع كرده گفتم مرا بهره‏اى برسان مولايم فرمود جابر پس از هجده سال (باز هم برايت چيزى بگويم) گفتم آرى شما درياى خشك ناشدنى و ژرف و بى‏پايان هستيد فرمود: جابر سلام مرا به شيعيانم برسان بآنها بگو بين ما و خدا خويشاوندى نيست و نميتوان‏

 

مقرب درگاه او شد مگر باطاعت جابر هر كه مطيع خدا باشد و دوستدار ما ولى ما است و هر كه معصيت خدا را كند دوستى ما باو نفعى نمى‏بخشد.

جابر چه كسى از خدا چيزى خواسته و باو نداده يا بر او توكل نموده و خدا رهايش كرده يا باو اطمينان نموده و خدا نجاتش نداده؟

جابر دنيا را در نظر خود مانند منزلى قرار ده كه ميخواهى از آنجا كوچ كنى مگر دنيا مانند مركبى نيست كه در خواب سوار آن شده‏اى و يك مرتبه بيدار ميشوى مى‏بينى در رختخواب خود هستى بى‏آنكه سوار چيزى باشى و هيچ كس بآن اهميتى نميدهد. يا چون جامه‏اى كه پوشيده‏اى يا همچون زنى كه با او همبستر شده‏اى (لذت زودگذر دارد).

جابر دنيا در نظر خردمندان مانند حركت سايه است كلمه لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ موجب عزت معتقدين است و نماز خانه اخلاص و پاك شدن از كبر است و زكات موجب افزايش روزى و روزه و حج، دلها را تسكين ميدهد قصاص و حدود موجب حفظ خون مردم مى‏شود. حسب ما خانواده نظام دين است خداوند ما و شما را از كسانى قرار دهد كه در پنهانى از خدا ميترسند و از روز قيامت هراس دارند.پ 9- معانى الاخبار- سعد اسكاف از حضرت باقر (ع) نقل كرد كه فرمود سه چيز موجب افزايش درجه است و سه چيز كفاره گناهان است و سه چيز موجب هلاكت و سه چيز نجات‏بخش است اما آنها كه موجب افزايش درجات مى‏شود افشاى سلام و اطعام طعام و نماز خواندن در شب كه مردم خوابند اما آنها كه كفاره است شاداب وضو گرفتن در سحرگاههاى سرد. رفتن بجماعت در شب و روز و توجه بنمازها اما آن سه چيز كه هلاك‏كننده است حرصى كه بآن پاسخ مثبت دهى «1» و هواى نفس كه پيروش باشى و خودپسندى. اما نجات‏بخش‏ها ترس از خدا در پنهان و آشكار و ميانه‏روى در ثروت و فقر. و سخن عدل و درست در هنگام خشنودى و خشم.پ 10- محاسن- حضرت باقر (ع) فرمود شگفتى واقعا از كسى است كه شك در قدرت خدا دارد با اينكه مشاهده ميكند خلق خدا را و شگفتى واقعا از كسى است كه آينده قيامت را تكذيب ميكند با اينكه بوجود آمدن اول را مى‏بيند. تعجب از كسى است كه قيامت و آخرت را قبول دارد اما عمل براى دنياى فريبنده ميكند و تعجب واقعا از كسى است كه در راه رفتن كبر و فخر دارد با اينكه از نطفه خلق شده و مردار خواهد شد و او در بين دو حالت است و نميداند چه معامله با اوپ‏

 

خواهد شد.پ 11- ابو النعمان عجلى گفت حضرت باقر (ع) فرمود يا ابا النعمان، مبادا بر ما دروغى را اثبات كنى كه از دين حنيف خارج خواهى شد. ابا النعمان مبادا به وسيله ما از مردم وابكشى كه خداوند باين كار جز افزايش فقر بتو نميدهد.

ابا النعمان رياست‏طلب مباش كه عقب مى‏يافتى. يا ابا النعمان ترا نگه ميدارند و بازخواست خواهى شد، بى‏چون و چرا اگر راست بگوئى ما ترا تصديق ميكنيم اگر دروغ بگوئى تكذيبت ميكنيم يا ابا النعمان مبادا مردم ترا در مورد خودت فريب دهند كه كارها مربوط بتو است نه آنها، مبادا روزت را بفلان و فلان بگذرانى كه بهمراه تو كسانى هستند اعمالت را حفظ مينمايند. نيكى كن نديدم چيزى زودتر بانسان برسد و بيشتر در جستجو باشد از نيكى در مقابل خطاى قديم و گذشته.پ 12- كشف الغمه: حجاج بن ارطاة گفت حضرت باقر (ع) فرمود: پسر ارطاة چگونه است مؤاسات شما با يك ديگر. گفتم خوب است فرمود يكى از شما دست خود را در جيب برادرش ميكند و بقدر حاجت خود برميدارد وقتى محتاج باشد؟ گفتم اما اين طور نه. فرمود اگر اين كار را بكنيد نيازمند نخواهيد شد.پ 13- شماره 13 قبلا ذكر شده.پ 14- حضرت محمد بن على (ع) فرمود سلاح مردمان پست حرف زشت است.پ 15- شماره 15- در شماره 2 تحف العقول با مختصر اختلافى گذشت.پ 16- در كتاب حلية الاولياء از حضرت باقر (ع) نقل ميكند كه فرمود ايمان در دل ثابت است و يقين در گذر است. يقين بقلب وارد مى‏شود و همچون قطعه‏اى آهن ميگردد و از آن خارج مى‏شود مانند يك تكه پارچه كهنه مى‏شود.پ از امام باقر (ع) نقل شده كه فرمود در قلب هر كس مقدارى كبر داخل شد بهمان نسبت از عقلش كاسته مى‏شود چه زياد باشد يا كم.پ 17- منصور گفت از حضرت باقر (ع) شنيدم ميفرمود ثروت و عزت در قلب مؤمن در حركت است وقتى رسيدند بمكانى كه در آن توكل بود آنجا را وطن ميگيرند.پ 18- از زيد بن خثيمه نقل شده كه از حضرت باقر فرمود صاعقه‏ها مؤمن و غير المؤمن را ميگيرد ولى فرانمى‏گيرد.پ 19- حضرت باقر (ع) در مورد آيه: أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا «1»

 

فرمود: منظور از غرفه بهشت است به بهشت ميرسند بواسطه صبرى كه بر فتنه‏هاى دنيا ميكنند.پ 20- حضرت باقر (ع) در مورد آيه: وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً «1» پاداش خداوند بآنها در مقابل صبرشان بهشت و حرير است فرمود بواسطه صبرى كه بر فقر و گرفتاريهاى دنيا كردند.پ 21- حضرت باقر فرمود: شيعيان ما كسانى هستند كه اطاعت خدا را كنند.پ 22- حضرت باقر (ع) فرمود: از دشمنى و خصومت بپرهيزيد زيرا خصومت دل را فاسد ميكند و موجب نفاق مى‏شود.پ 23- محمد بن على بن الحسين (ع) فرمود هر كس باو اخلاق خوش و مدارا داده شود خير و آسايش داده شده و حالش در دنيا و آخرت خوب مى‏شود و هر كس محروم از اخلاق و مدارا باشد اين راهى است بهر شر و بلا جز اينكه خدا نگهدارد.پ 24- حضرت باقر (ع) فرمود شيعيان ما سه دسته هستند يك دسته مردم را مى‏مكند بوسيله ما و يك دسته همچون آينه هر چه در او نقش مى‏بندد نشان ميدهند (يعنى حفظ اسرار نميكند) يك دسته نيز همچون طلا احمرند كه هر چه در آتش بيافتند ارزش بيشتر يافته و مرغوب‏تر ميشوند.پ شماره 25 قبلا رد شده.پ 26- حضرت باقر (ع) فرمود شديدترين اعمال سه عمل است: ذكر خدا در هر حال. 2- انصاف دادن بمردم از جانب خود. 3- مواسات با برادران.پ 27- در كتاب نثر الدرر امام باقر بفرزند خود حضرت صادق (ع) فرموده:

خداوند سه چيز را در سه چيز پنهان نموده: 1- رضاى خود را در اطاعت خويش پنهان كرده پس هيچ طاعتى را حقير مشمار شايد رضاى خدا در همان باشد. 2- خشم خود را در معصيت مخفى كرده. پس هيچ معصيتى را كوچك مشمار شايد خشم خدا در همان باشد. 3- و دوستان خود را در ميان مردم پنهان كرده. پس هيچ كس را حقير مشمار شايد همان كس ولى خدا باشد.پ 28- گروهى از بنى هاشم و ديگران خدمت امام باقر (ع) اجتماع كردند فرمود بپرهيزيد از شيعيان آل محمد و فرش وسط باشيد. كه زياده‏رو و غالى بشما

 

برگردد و عقب مانده نيز بشما برسد.

عرضكردند غالى كيست؟ فرمود كسى كه در باره ما مقامى را معتقد است كه ما خود آن مقام را براى خويش قائل نيستيم، گفتند عقب‏مانده و تالى كيست. فرمود كسى است كه بدنبال خير و نيكى است اين پى‏گيرى او موجب افزايش خير برايش مى‏شود. قسم بخدا بين ما و خداوند قرابتى نيست و نه ما بر خدا حجتى داريم و نميتوان بخدا نزديك شد مگر باطاعت. هر كس از شما مطيع خدا باشد و عمل به دستور او بنمايد ولايت ما برايش سودمند است. و هر كه معصيت خدا را نمايد ولايت ما او را سودى نخواهد بخشيد. فرمود واى بر شما مبادا مغرور شويد اين سخن را سه بار تكرار كرد.پ 29- فرمود گروهى خدا را مى‏پرستند بعنوان سپاس و شكر اين عبادت آزاد مردان است.پ 30- بفرزند خود فرمود وقتى خدا بتو نعمتى ارزانى داشت بگو الحمد لله و هر گاه چيزى ترا محزون نمود بگو لا حول و لا قوة الا بالله و هر گاه گرفتار تنگدستى شدى بگو: استغفر الله.پ 31- امام باقر (ع) فرمود خوددارى از بزمين خوردن بهتر از درخواست بر گرداندن بحالت اول است.پ 32- بامام عرضكردند چه كس ارزش او از همه مردم بيشتر است فرمود هر كس براى دنيا نسبت بخود ارزش قائل نباشد.پ 33- جاحظ گفت حضرت باقر (ع) راه و رسم زندگى را در دو كلمه جمع كرده راه و رسم زندگى و معاشرت يك پيمانه پرى است كه 3/ 2 آن زيركى است و 3/ 1 خود را بغفلت زدن است.پ ترجمه 34- در شماره 27 گذشت.پ 35- فرمود پيروزى در كار خير فضيلت است و بر كار شر زشت است.پ 36- در 32 ترجمه شد.پ 37- و فرمود آنچه مظلوم از دين ظالم ميگيرد بيشتر است از آنچه ظالم از دنياى مظلوم ميگيرد.پ 38- قبلا ترجمه شد.پ 39- اعلام الدين حضرت باقر (ع) فرمود بچيزى كه اميدوار نيستى بيشتر

 

اميدوار باش از چيزى كه بآن اميد دارى حضرت موسى (ع) خارج شد تا آتش‏گيره تهيه كند برگشت با مقام پيامبرى.پ 40- بيكى از شيعيان خود فرمود ما نميتوانيم شما را از جانب خدا بى‏نياز كنيم مگر با ورع و ولايت ما درك نميشود مگر با عمل و افسرده‏ترين مردم در روز قيامت كسى است كه عدل و دادگرى را تعريف كند و خود ستمگرى پيش بگيرد.پ 41- و فرمود هر گاه خداوند تعالى حسن نيت را در كسى ببيند او را در پناه عصمت قرار ميدهد.پ 42- قبلا ترجمه شد.پ 43- فرمود توقف در موقع شبهه بهتر از وارد شدن در هلاكت است و ترك نمودن حديثى كه روايت نكرده‏اى بهتر است از روايت حديثى كه وارد بآن نيستى هر حقى داراى نورى است آنچه مخالف كتاب خدا است واگذاريد، سريعترين خير از نظر ثواب نيكوكارى است و سريعترين كار بد از نظر كيفر ستم است. كفايت ميكند در عيب شخص همين كه توجه بعيب ديگران داشته باشد كه آن عيب را در خود نمى‏بيند و مردم را سرزنش ميكند بچيزى كه از خود برطرف نمى‏كند يا سخن در باره چيزى ميگويد كه مربوط باو نيست.پ 44- و فرمود هر كس عمل كند بآنچه ميداند خدا مى‏آموزدش آنچه نميداند.پ 45- اين شماره در شماره 28 گذشت.پ 46- بيكى از شيعيان خود كه قصد سفر داشت و گفت مرا سفارشى بفرمائيد فرمود: سفرى را از پيش مگير كه بيمناكى، از مركب سوارى خود شب پياده مشو مگر اينكه كفش بپا داشته باشى و در سوراخهاى زمين ادرار مكن و هيچ نوع روئيدنى را مخور و بو نكش مگر وقتى كه بدانى چيست و از مشك آب كسى نياشام مگر اينكه بدانى چه در آن است. به سفر نرو مگر با كسى كه او را ميشناسى و از كسى كه نمى‏شناسى بپرهيز.پ 47- عرضكردند چه كس از همه مردم ارزش بيشتر دارد؟ فرمود كسى كه باكى ندارد دنيا در دست چه كس باشد.پ 48- فرمود دانش بياموزيد كه دانش‏آموزى حسنه است و جستن دانش عبادت است و مذاكره علمى تسبيح خدا است و بحث از دانش جهاد است. و ياد دادن دانش صدقه است. و بخشيدن دانش باهل آن نزديكى بخدا است. علم ميوه‏

 

 

بهشت و انس در وحشت و مصاحب در غربت و رفيق در خلوت و راهنما در هنگام خوشى و كمك در گرفتارى و زينت در مقابل دوستان و سلاح در مقابل دشمنان است خداوند بوسيله علم گروهى را رفعت مى‏بخشد و آنها را در كارهاى خير بزرگوار ميكند و براى مردم پيشوا قرار ميدهد كه از كردارشان تقليد ميكنند. و آثار آنها را پيروى مينمايند و بر آنها درود ميفرستد هر تر و خشك ماهيهاى دريا و جنبنده‏هاى آن و درنده‏هاى بيابان و چهارپايان صحرا.