.پ آيات
پبقره 148اسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ
در انجام كارهاى خير بر يك ديگر پيشى و سبقت بگيريد.
آل عمران 114 وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ.
سرعت و عجله دارند در انجام كارهاى خير و آنان از زمره صالحان و بندگان شايسته هستند.
آل عمران 133 وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ.
بشتابيد بسوى بخشش و مغفرت الهى مائده 48 فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ.
در انجام كارهاى نيك پيشى بگيريد بازگشت همه شما بسوى خدا است و شما را در باره آنچه كه اختلاف داشتيد آگاه مىسازد.
طه 84 وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى.
خدايا با عجله و شتاب بسوى تو آمدم كه رضا و خشنودى تو را بخود جلب نمايم.
انبياء 90 إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ.
يكى از اوصاف پيامبران اينكه آنها در انجام كارهاى خوب شتاب داشتند.
مؤمنون 61 أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ.
آنان در كارهاى خير سرعت و شتاب مينمايند و آنان براى انجام امور خير بر ديگران پيشى داشتند.
اخبار
پ1- كافى. از محمد بن يحيى ... از سلام از حضرت باقر عليه السّلام كه رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود.
الا ان لكل عباده شره ثم تصير الى فتره فمن صارت شره عبادته الى سنتى فقد اهتدى
و من خالف سنتى فقد ضل و كان عمله في تباب. اما انى اصلى و انام و اصوم و افطر و اضحك و ابكى فمن رعب عن منهاجى و سنتى فليس منى. و قال كفى بالموت موعظه و كفى باليقين غنى و كفى بالعبادة شغلا.
آگاه باشيد براى هر عبادتى رغبت و ميل زيادى ابتدا هست سپس تدريجا بسوى سستى منتهى مىشود. آن كسى كه رغبت و ميل شديد او به عبادت بر طبق سنت من باشد مسلما او هدايت يافته و آن كس كه با سنت و روش من مخالفت كند در گمراهى و ضلالت است و عملش بر زيانش خواهد بود. بدانيد من كه رسول خدا هستم هم نماز ميخوانم هم ميخوابم. گاهى روزه ميگيرم و گاهى هم افطار نموده و روزه نميگيرم. ميخندم گريه هم ميكنم پس هر كه از سنت و روش من روگردان شود چنين كسى از من نيست و من از او بيزار هستم. براى پند و اندرز گرفتن مرگ كافى است. و ايمان و يقين به رازقيت خدا براى تامين غنا و بىنيازى كافى است. و براى اشتغال انسان بكار عبادت الهى كافى است.پ تبيين ان لكل عباده شره. شره با كسر شين و تشديد راء يعنى رغبت و ميل شديد در نهايه گفته است در حديث است ان لهذا القرآن شره ثم ان للناس عنه فتره نسبت به قرآن ابتداء مردم نشاط و رغبتى دارند بعدا سست ميشوند و نيز در حديث ديگر آمده لكل عابد شره هر عابدى در اول كار با رغبت و ميل است و نيز گفته در حديث ابن مسعود است كه او مريض شد و شروع بگريه كرد و توضيح داد كه گريه من براى بيمارى نيست بلكه براى اين است كه اين مرض در حال فتره و سستى مزاج در امر عبادت مرا گرفته كه لا اقل همان مقدار اندك را نتوانم انجام دهم و در حال رغبت و كوشش من در عبادت مرض نيامد كه از عباداتم مختصرى كم ميشد. الى سنتى يعنى رغبت و ميلش منتهى به سنت باشد و يا اينكه (الى) بمعناى با (و مع) باشد يعنى رغبت و ميلش هماهنگ با سنت و روش من باشد باين معنى كه اين رغبت و ميل او را بارتكاب و انجام بدعتها و رياضتهاى نامشروع در امر عبادت وادار نكند مانند بدعتهاى اهل تصوف بلكه مطابق دستوراتى كه در اعمال مستحبه در متن روايات رسيده عمل كند و از پيش خود چيزى اختراع نكند و احتمال اين معنى نيز هست كه رغبت و ميلش منتهى باقتصاد و اعتدال در عبادت شده و اكتفا بسنت نموده و پاره از مستحبات را ترك و مقدار ديگرى انجام دهد نه اينكه بطور كلى سنت و همه مستحبات را رها كند كه حديث آينده اين معنا را تائيد ميكند. في تباب تباب يعنى زيان و هلاكت تباب العمل او صاحبه عمل زيانآور و يا عملكننده زيانكار شد.
و در بعضى از نسخهها (تبار) است با راء كه او نيز بمعناى هلاك است كفى بالموت موعظه.
باء زائده است و لفظ موت فاعل كفى استپ و موعظه يعنى آنچه كه انسان بوسيله او پند و عبرت و اندرز بگيرد و موجب شود كه انسان نسبت به معصيت و گناه حالت انزجار از گناه و انزجار از دنيا داشته و دلگرمى بآن پيدا نكند و مهمترين عامل براى حصول اين حالت مرگ است. چون انسان عاقل وقتى مرگ را و جدائى از همه چيز و همه كس را و ناراحتى و بيهوشىهاى آن حالت را و آنچه كه پس از مرگ هست عالم برزخ و قيامت و شدائد و اهوال آن را در نظر بگيرد و در باره اينها قدرى فكر كند و همچنين در باره آنچه كه مرگ بر سر اهل دنيا آورده است كه بطور كلى دست آنان را از دنيا قطع كرده و خواهى و نخواهى آنان را از دنيا بيرون برده و بدون اطلاع قبلى و بطور فجأه و ناگهان گريبان آنها را گرفته و همچنين كيفيت مرگ و چگونگى جان دادن را در نظر بگيرد. راستى اگر خوب دقت كند دنيا و آنچه كه در او است در نظرش پست و بىمقدار خواهد شد و در تهيه زاد و توشه ميكوشد و خود را آماده مرگ مينمايد اگر خداوند متعال بصيرت و روشنى باو عنايت فرمايد (پس بهترين واعظ است) و كفى باليقين غنى يعنى يقين به اينكه خداوند رازق است و در زندگى هر كس كه بخواهد توسعه ميدهد و يا زندگى را بر او تنگ مينمايد البته بحسب مصالحى كه هست.
اين يقين موجب مناعت نفس و بىنيازى روحى و باعث نداشتن حرص شده و اينكه انسان در خانه ديگران نرود و متوسل بآنها نشود كه اين حالت از نتايج و فروع اعتقاد و يقين به قضا و قدر است. و در باب يقين گذشت كه لفظ يقين غالبا گفته مىشود و منظور يقين به قضا و قدر است.
و كفى بالعبادة شغلا ظاهرا مقصود اين است كه انسان بالاخره بكارى بايد مشغول شود هر چه باشد. و چون انسان خود را مشغول بعبادت نمود و همه اوقات خود را با انجام وظيفه و عبادت پر كرد ديگر هيچ وقت فارغ و بيكار نيست تا بطرف لهو و لعب و گناه برود ولى اگر خود را بعبادت مشغول نكرد همين بيكارى و فراغت او را بفكر كارهاى زشت انداخته و موجب مىشود عمر گرانبهاى خود را در گناه و لهو و امور باطله و بيهوده صرف نمايد از قبيل افسانه و رمان و غيره و مقصود از اين جمله ترغيب در عبادت و بيان فوائد و نتايج عبادت است و ظاهرا اين سه جمله اخير كه در آخر اين حديث شريف آمده موعظه و بيان اندرز است و ارتباطى با مطالب صدر حديث ندارد: اول حديث مربوط به اقتصاد و ميانهروى در عبادت است كه فرمود ميخورم ميخوابم ... ولى با زحمت و توجيهاتى خواستهاند ذيل را بصدر مرتبط كنند باين بيان كه در مراعات سنت و روش معتدلانه پيامبر اسلام براى وعظ و اندرز مرگ كافى است: و همچنين يقين بقضاء و قدر روح انسان را بىنياز نموده و چنين انسانى مبتلا
بمرض رياء و خودنمائى نميشود و مرتكب بدعتها براى جلب نظر ديگران و دستيابى به منافع دنيوى نخواهد شد: و همچنين جمله سوم يعنى اشتغال به عبادتهاى مقرره و برنامههاى شرعى و انجام آنها براى اشتغال انسان كافى است و اشتغال به بدعتها و كارهاى از پيش خود لازم نيست.پ 2- كافى. از عده مشايخ ... از ثعلبه از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.
لكل احد شره و لكل شره فتره فطوبى لمن كان فترته الى خير.
براى هر كس رغبت و نشاطى است و براى هر نشاطى هم بالاخره سستى و بىرغبتى هست پس خوشا بحال كسى كه سستى و كم حالى او بخير و خوبى باشد.
بيان خلاصه مطلب اينكه هر كس در ابتداء و اوائل امر نشاط و شوقى نسبت بعبادت دارد سپس تدريجا خسته و بيحال مىشود پس كسى كه در موقع فتره و سستى اكتفا به سنت نموده و بدعتها را ترك نمايد و يا مستحبات زياد را ترك كند پس خوبا بحال چنين كسى ولى كسى كه فترت و سستى او را به ترك سنت و مستحبات بكشاند و يا اساسا بطرف ترك طاعت و واجبات برود و مرتكب معصيت شود و يا بطرف بدعتها رود پس واى بحال اوپ و از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه فرموده. هيچ كس خالى از شوق و سستى نيست همه كس اول شوق و رغبت دارد سپس منتهى به سستى مىشود. پس كسى كه فترت و سستى او بطرف سنت و دستور اسلام باشد هدايت شده و كسى كه فترت و سستى او بطرف بدعت باشد گمراه شده است. و اين حديث مؤيد آن معنائى است كه ما گفتيم.پ 3- كافى. محمد بن يحيى از ابن عيسى از محمد بن سنان از ابى الجارود از حضرت باقر عليه السّلام كه رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود.
ان هذا الدين متين فاوغلوا فيه برفق. و لا تكرهوا عباده اللَّه الى عباد اللَّه فتكونوا كالراكب المنبت الذى لا سفرا قطع و لا ظهرا أبقى.
اين دين مقدس اسلام دينى است استوار و حكيمانه و با متانت (دور از افراط و تفريط) پس حركت دينى شما بايد با نرمش و اعتدال باشد. و شما عبادت الهى را در نظر بندگان خدا سنگين و ناپسند نكنيد (كه با افراط و زيادهروى در عبادت چنين بينشى در ديگران پديد مىآيد) كه در نتيجه مانند راكب و سوارى خواهيد شد كه از اثر فشار بر مركب خود آن حيوان را خسته و كوفته كرده كه نهايتا نه راهى را طى كرده و نه پشت و گرده سالمى براى حيوان باقى مانده. بدن زخمى شده و رنجور گشته در عين حال مسافتى هم طى نشده است.پ و از طريق ديگر از محمد بن سوقه از حضرت باقر عليه السّلام نظير همين روايت نقل شده است.
بيان در نهايه گفته متين يعنى محكم و نيرومند و در همان كتاب اين جمله از حديث را نقل نموده و گفته ايغال (ريشه فاوعلوا) سير و حركت شديد را گويند مثلا ميگويند.پ اوغل القوم و توغلوا هنگامى كه در حركت خود امعان و جديت نمايند- در تعبيرات خود با هم هست فلانى متوغل در فلان كار است: و وغول بمعناى دخول و وارد شدن در امر است.
و غل يغل و غولا.
منظور اين است كه در انجام امور دينى و عبادت با رفق و مدارا حركت كن و بهدف و غرض نهائى و درجه اعلى با حوصله و رفق خود را برسان و از راه فشار و زحمت وارد نشو و بر خودت كارى را كه دشوار است و تاب تحملش را ندارى تحميل و تكليف نكن كه در نتيجه عاجز و ناتوان شده ناگهان اصل دين و عمل بآن را رها خواهى كرد.
و نيز در همان كتاب نهايه جمله آخرى حديث را نقل و توضيح داده.
فان المنبت لا ارضا قطع و لا ظهرا ابقى- لفظ انبتات را مثلا در باره كسى كه در سفر مانده و مركبش به رنج و ناراحتى افتاده استعمال ميكنند و ميگويند قد انبت يعنى بريده شد و وامانده از ريشه بت بمعناى قطع و انبت پذيرش بت و قطع است (باب انفعال) گفته مىشود بتّه و أبتّه- و مقصود اين است كه در ميان راه مانده و از رسيدن بمقصد و انجام غرض خود عاجز و ناتوان شده و پشتش را ناراحت كرده است.
و لا تكرهوا عبادة اللَّه منظور اين است كه اگر شما افراط در عبادت و زيادهروى داشته باشيد و مردمى كه ميخواهند تابع شما بوده و مثل شما عبادت نمايند چون مشكل است و زحمت و مشقت دارد در نتيجه عبادت را با كراهت و بدون ميل و شوق انجام ميدهند و احتمال معناى ديگر هم هست و آن اينكه مقصود در جمله فاوغلوا برفق اين باشد كه در روش تبليغى خود مدارا نموده و اعتدال داشته باشيد و در تعليم و ارشاد آن طريقى كه موجب مشقت مردم و بيش از ظرفيت آنان است بر آنها تحميل نكنيد كه در نتيجه ناراحت و نسبت بدين زده ميشوند همان طورى كه در حديث و داستان آن مردى كه يكنفر نصرانى را هدايت كرده بود گذشت و در باب درجات ايمان نقل شد كه افراط اين مرد موجب خروج او از اسلام شد و احتمال دارد كه لفظ عباد اللَّه شامل خود انسان هم بشود كه با افراط در عبادت. خودت را هم نسبت بعبادت بىرغبت مينمائى و آن را با حال كراهت انجام ميدهى ولى اگر زيادهروى نداشته و مراعات اعتدال نمائى هميشه در امر عبادت با نشاط هستى و ممكن است ايغال
كه (مصدر اوغلوا) متعدى باشد يعنى با روش ملايمت و نرمى مردم را بدين دعوت نمائيد كه با جمله بعدى مناسبتر خواهد شد: در قاموس گفته و غل في الشيء يغل و غولا يعنى داخل شد و پنهان شد و يا دور شد و رفت و اوغل في البلاد و العلم- يعنى رفت و مبالغه نمود و دور نمود مانند توغل بهمين معنا و هر كس كه با عجله و شتاب داخل شد مىگويند موغل و يا جمله قد اوغلت الحاجة احتياج او را مستعجل و شتابزده كرده خلاصه كلمه ايغال در اين موارد هم لازم استعمال شده و هم متعدى.پ 4- كافى. از على بن ابراهيم ... از حفص بخترى از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. كارى نكنيد كه عبادت الهى در نظرتان ناپسند جلوه كند. بيان حاصلش اينست كه اگر افراط در مستحبات بنمائى نفس انسان بامر عبادت بىرغبت مىشود.پ 5- كافى از محمد بن يحيى ... از حنان بن سدير كه گفت از حضرت صادق عليه- السّلام شنيدم كه ميفرمود. خداوند متعال وقتى كه بندهاى را دوست داشت و آن بنده عمل اندكى انجام داد خداوند پاداش بيشترى باو خواهد داد و هيچ وقت در نظر لطف خداوند پاداش و اجر زياد در برابر عمل اندك. بزرگ نيست. و اين چيزها در نظر تنگ ما بزرگ و بيمورد جلوه ميكند.
بيان در قاموس گفته تعاظمه كه در اين حديث هست يعنى عظم عليه بزرگ شد بر او و در نظر او. در اكثر اخبار اين مطلب بچشم ميخورد كه كوشش در كيفيت و نحوه انجام عمل خيلى بهتر از كوشش در كميت و مقدار عمل است و عمده چيزى كه بعمل ارزش ميدهد كيفيت عمل است كه تا چه اندازه خالص براى خدا باشد. نه مقدار عمل. زيادى و كمى خيلى مطرح نيست و سعى و كوشش در تصحيح عقايد و اخلاق نيك مهمتر است از كوشش در عمل زياد بجا آوردن.پ 6- كافى از عده مشايخ ... از ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. من در سنين كودكى مشغول طواف بودم كه در آن حال پدر بزرگوار من (حضرت باقر عليه السّلام) بمن گذر كرد و من هم در عبادت كوشا بودم. پس حضرت مرا نگاه كرد كه از شدت زحمت عرق از من جارى بود. فرمود. اى جعفر اى فرزندم وقتى كه خداوند بندهاى را دوست داشت او را داخل بهشت مينمايد و با عمل اندكى از او راضى خواهد شد.
بيان اذا احب عبدا. دوست داشته باشد بنده را. بحسن اعتقاد و حسن اخلاق و مراعات شرايط كه در اعمال بايد منظور شود كه من جمله از آنها تقوى و پرهيزگارى است.پ 7- كافى على بن ابراهيم ... حفص و ديگران از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود من در سنين جوانى در عبادت كوشش فراوانى داشتم. پدرم فرمود. فرزندم دون ما اراك
تصنع كمتر از اين مقدارى كه مىبينم عبادتت باشد كه خداوند متعال وقتى بندهاى را دوست داشت (اعتقاد و انديشهاش خوب و در مقام عمل تسليم باشد) بهمان اعمال اندك از او راضى و خشنود خواهد شد. بيان لفظ دون منصوب بفعل مقدر است (اصنع دون).پ 8- كافى. از حميد بن زياد ... از عمرو بن جميع از حضرت صادق عليه السّلام كه رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود.
يا على ان هذا الدين متين فاوغل فيه برفق و لا تبغض الى نفسك عباده ربك ان المنبت يعنى المفرط لا ظهرا ابقى و لا ارضا قطع فاعمل عمل من يرجوا ان يموت هرما و احذر حذر من يتخوف ان يموت غدا اى على اين دين استوار و محكم است پس روش و حركت دينى تو بايد با حوصله و مدارا باشد و عبادت خدا را در نظر خودت مبغوض و ناپسند نكن چون كسى كه افراط و تندروى داشته پشت و كمر مركب را زخمى و رنجور كرده و در عين حال مسافتى را هم طى نكرده تو مانند كسى عمل كن كه اميد بقاء و عمر زيادى را داشته باشد و ترس و خوف تو مانند كسى باشد كه ميترسد فردا بميرد. بيان فاعمل عمل من يرجوا ان يموت هرما يعنى در عمل داراى حوصله و تانى باش و عجله و شتاب نكن مثل كسى كه اميد بقاء و عمر طولانى را دارد كه هيچ عجله ندارد و كارها را با حوصله و بردبارى انجام ميدهد. و يا باين معنا كسى كه چنين اميدى دارد و ميخواهد اين بدن را تا حدود هشتاد و صد سال نگه دارد بدن را خيلى به رنج و زحمت نمىافكند و با روزه زياد و شبزندهدارى و امثال اين اعمال بدن را لاغر و نحيف نميكند. تو هم اين طور باش.
و احذر حذر ولى نسبت به محرمات احتياط كامل داشته مانند كسى كه فردا ميميرد. و اينكه حضرت نسبت بعبادات دستور تانى و شتاب نداشتن را داده ولى نسبت به محرمات بر عكس كه اميد زنده ماندن و طول عمر را نداشته باشد شايد از اين جهت است كه عبادت امور عملى و انجام كار است و البته در انجام اين اعمال بدن بزحمت مىافتد و از كارهاى ديگر بايد صرف نظر كرد و آنها را تعطيل نمود و لذا دستور داده كه با اعتدال و ميانه- روى باشد كه در نتيجه بدن ناراحت نشود و اعمال عبادى هم با نشاط انجام شود و بساير كارها و زندگى هم كاملا برسد و حقوق ديگر تضييع نشود.
ولى معصيت و گناه ترك است و امور عدمى و انجام ندادن است كه در آن نه رنج و زحمت هست و نه مشغول شدن به چيزى و كارى است كه بساير كارها نتواند برسد پس بايد مانند كسى شد كه ميترسد فردا بميرد و خداى نخواسته در حال معصيت و گناه باشد و گفته شده اين فرق از اين جهت است كه انجام طاعتها امور مستحبى است و الزامى نيست ولى
ترك معصيت و گناه حتمى و واجب است.پ 9- امالى طوسى در وصيتهاى على عليه السّلام است كه هنگام مرگ نموده است. اى فرزند عزيزم. اقتصاد و ميانهروى داشته باش در امور زندگى و در عبادات. و بر تو باد كه عمل خود را طورى ترتيب دهى كه هميشه تا آخر عمر طاقت ادامه آن را داشته باشى.پ 10- علل الشرائع. ابن متوكل ... از هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. عملى كه دائم و هميشگى باشد و بر مبناى يقين و ايمان كامل استوار باشد گر چه كم و اندك باشد باارزشتر است نزد خدا از عمل زيادى كه بر اساس يقين و ايمان نباشدپ 11- علل الشرائع. از امير مؤمنان عليه السّلام كه فرمود. هان اى مردم گفتارتان نيك و خوب باشد تا به نيكى شناخته شده و معروف شويد و كارهاى نيك انجام دهيد تا واقعا از نيكان محسوب شويد. در امالى طوسى هم با اسناد زياد اين طور نقل شده است.پ 12- امالى طوسى. مفيد از جعابى ... از موسى بن جعفر از پدرش عليهما السّلام كه فرمود. بهتر از راستى شخص راستگو است و بهتر از كار خير خود شخص نيكوكار است.پ 13- خصال. از پدرش ... از محمد كه گفت شنيدم از حضرت باقر عليه السّلام كه ميفرمود. كار نيك و عمل خير بهمان نسبتى كه در قيامت سنگين و موجب سنگينى ميزان انسان مىشود براى مردم دنيا سنگين و دشوار است. و كار زشت بر اهل دنيا خفيف و سبك است (زود انجام ميدهند) همچنان كه در آن جهان خفيف و موجب سبكى ميزان اعمال مىشود.پ 14- امالى صدوق ابن برقى ... از بشار بن بشار از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. هنگامى كه كار خيرى را در نظر گرفتى فورا انجام بده و تاخير مينداز. كه گاهى يك عمل نيك موجب رهائى از آتش دوزخ مىشود مثلا بندهاى يك روز گرم و پر حرارتى را براى خدا و رسيدن بپاداش اخروى روزه ميگيرد و يا صدقه و انفاقى باين نيت انجام ميدهد و خدا او را از آتش نجات ميدهد.پ 15- خصال حديث چهار صدگانه. امير مؤمنان عليه السّلام فرمود. براى هر چيزى ميوه و برى است و ميوه و شيرينى خير زود انجام دادن او استپ و نيز فرمود مبادرت و شتاب كنيد بكار خير پيش از اينكه دست بكار ديگرى بزنيد.پ 16- امالى طوسى. در ضمن وصيتها و سفارشات امير مؤمنان عليه السّلام بهنگام وفاتش اين مطلب آمده است كه وقتى كار مربوط بآخرت پيش آمد شروع كن و آن را انجام بده و هنگامى كه كار مربوط بدنيا پيش آمد عجله نكن و خوب دقت و تامل كن تا صلاح و مصلحت خود را كاملا تشخيص دهى.پ 17- مصباح الشريعه. حضرت صادق عليه السّلام فرمود. هميشه مراقب باش كه واجبات
و مستحبات را با خلوص انجام دهى و بر اين عمل مداومت كن كه اين دو چيز اصل و اساس است. پس كسى كه مقيد باين دو چيز باشد و حق آنها را ادا كند و با حدودشان انجام دهد بهمه خوبىها دست يافته است كه بهترين عبادت آن عبادتى است از رياء در امان باشد و از آفات خالصتر و دوامش بيشتر باشد گر چه اندك و كم باشد. اگر واجبات و مستحباتت سالم شد پس تو اهل نجاتى. و بترس از اينكه در بساط سلطان و مولاى خود گام نهى مگر با كمال ذلت و مسكنت و با خوف و تعظيم و تمام كارهاى خود را از رياء و خودنمائى خالص بدار و ضمير و سرّت را از قساوت و تيرگى حفظ كن. كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود. نمازگزار در حال مناجات با پروردگار خويش است (بايد كاملا داراى خضوع باشد) بنا بر اين بايد حيا و شرم نمائى كه خداوند متعال كه عالم به نجواى تو است و آگاه بضمير و درون و نهان تو است باطن و سر تو را غير مناسب با حضور بهبيند و طورى باش كه هميشه تو را مشغول به آن عملى كه خواسته و تو را به آن دعوت كرده است بهبيند. و بزرگان از گذشتگان هميشه در زمان ما بين دو واجب در مقام اصلاح آن دو واجب بودهاند يعنى عمل واجب و فرضى را كه انجام ميدادند مرتب در صدد اين بودهاند كه اعمال انجام شده آيا نقص و عيبى داشته يا نه و در مقام اين بودند كه اعمال آينده را كاملتر و خالى از نقص انجام دهند. و در اين فرصت بفضائل و مستحبات مىپرداختند و در اين انديشه بودند كه پيكره عمل را روح خلوص بدهند. چون بدن و پيكره بدون روح كوچكترين ارزشى ندارد.پ حضرت سجاد عليه السّلام فرمود. تعجب ميكنم از كسى كه در مقام فضيلتها و انجام مستحبات است در حالى كه فريضه و عمل واجب را ترك كرده و اين روش نابخردانه از اين جهت است كه از شناخت و معرفت خداوند جاهل و نادان است و عظمت او را درك نكرده و مشيت و لطف او را كه نعمت لياقت و شايستگى تكليف را باو عنايت فرموده و او را براى امر و فرمانش انتخاب نموده ناديده گرفته و توجه باين موهبت الهى ندارد.پ 18- سرائر. از حريز از زراره از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود. بدان كه اول وقت هميشه افضل از وسط و آخر وقت است پس تا ميتوانى اعمال خير را زودتر انجام ده و تاخير مينداز و محبوبترين اعمال در نزد خداوند متعال آن عملى است كه انسان مداومت بر آن داشته باشد گر چه كم و اندك باشد.پ 19- تفسير عياشى. حلبى از بعض اصحاب ... كه حضرت باقر بحضرت صادق عليه السّلام فرمود. اى فرزند بر تو باد كه ميان دو عمل بد و زشت عمل نيك انجام دهى كه اين عمل نيك آن دو را محو و نابود ميسازد. حضرت صادق عرض كرد چطور؟ يعنى چه؟
حضرت باقر فرمود مثلا خداوند ميفرمايد.
وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا سوره اسرى 110 نمازت را خيلى بلند و خيلى آهسته نخوان و بين اين دو را انتخاب كن. كه لا تجهر و لا تخافت هر دو سيئه و بد است و ابتغ حسنه و نيك است و باز مثلا ميفرمايد.
وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ سوره اسرى 29 خيلى زياد دستباز مباش كه هر چه دارى بدهى و خيلى هم امساك نكن كه هيچ ندهى و باز مثلا ميفرمايد.
وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً فرقان 67 بندگان خدا آنهائى هستند كه هنگام انفاق و بخشش اسراف و زيادهروى ندارند و نيز امساك هم نميكنند بين اين دو معتدل هستند پس بر تو باد كه ما بين دو كار زشت كار نيك را انجام دهى (مقصود خوددارى از افراط و تفريط است كه هر دو بد است و ترغيب باقتصاد و اعتدال است كه در همه كارها حتى در عبادات نيك و مطلوب است).پ 20- مجالس مفيد. احمد بن وليد ... از هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. هنگامى كه براى انجام عمل خيرى تصميم گرفتى فورا بجا بياور و تاخير مينداز چون كه خداوند متعال چه بسا بنده خود را كه در حال انجام طاعتى باشد بهبيند مورد لطف قرار داده و ميفرمايد بعزت و جلال خود سوگند اين بنده را ديگر عذاب نخواهيم كرد. ولى در مقابل اگر تصميم بانجام معصيتى گرفتى مبادا اين تصميم را دنبال نموده و آن گناه را مرتكب شوى چون بسا ممكن است خداوند متعال كه بنده خود را در حال معصيت بهبيند بگويد بعزت و جلال خود سوگند كه اين بنده را نخواهم آمرزيد.پ 21- مجالس. با همين سندها از ابن مهزيار ... از حمزه بن حمران كه گفت شنيدم حضرت صادق عليه السّلام فرمود هنگامى كه يكى از شما تصميم عمل خيرى گرفتيد نبايد تاخير نمايد كه بنده چه بسا ممكن است در حال نماز و يا روزه باشد كه باو گفته مىشود ديگر پس از اين هر چه ميخواهى انجام بده كه براى هميشه مشمول مغفرت و بخشش هستى.پ 22- نهج البلاغه فرمود. صاحب خير و شخص انجام دهنده عمل نيك بهتر از خود عمل خير است و كسى كه عمل زشت انجام دهد بدتر از آن عمل زشت است (چون اساسا اعمال انسان شعاع وجودى او است)پ و نيز فرمود. جاهل و نادان هميشه يا در طرف افراط است يا در طرف تفريط.پ و نيز فرمود از دست دادن فرصت موجب اندوه و غصه است.پ و نيز فرمود. دل انسان هميشه يك نواخت نيست و داراى حالات گوناگون است گاهى در حال نشاط و آمادگى است و گاهى هم آمادگى و نشاط ندارد آن هنگام كه داراى نشاط
است باو بپردازيد و كارهاى نيك و عبادات را انجام دهيد ولى در غير اين حال خيلى بخود فشار نياوريد چون اگر امور عبادى را بر دل تحميل نمائيد دل كور مىشود و از عبادت منفجر ميگردد.پ و نيز فرمود. بهترين اعمال عملى است كه دشوارى و زحمتش بيشتر باشد.پ و نيز فرمود. عمل اندكى كه دوام داشته باشد اميدبخشتر است از عمل زيادى كه موجب ملامت و خستگى شود.پ و نيز فرمود. هنگامى كه مستحبات به واجبات ضرر برساند آن مستحبات را ترك كنيد.پ و باز در جاى ديگر فرموده. عمل كم و اندكى كه دوام داشته باشد بهتر از عمل زيادى است كه ملالتآور باشد.پ 23- مجازات نبويه. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود.
ان هذا الدين متين فاوغل فيه برفق و لا تبغض الى نفسك عباده اللَّه فان المنبت لا ارضا قطع و لا ظهرا ابقى.
اين دين مقدس استوار و دقيق و محكم است بايد با ملايمت و حوصله وارد شد و خيلى بخود فشار نياورد كه عبادت را در نظر خويش مبغوض و منفور قرار دهى چون مركب خسته شده باشى كه نه مسافتى را در سفر پيموده و نه پشت سالم باقى مانده در نتيجه فشار پشتش مجروح و از سفر هم مانده است.
بيان. مرحوم سيد فرموده توصيف دين به متانت مجاز گوئى است و مقصود اين است كه دين و انجام وظايف دينى و مراعات حدود آن مشكل و دشوار است (در لغت لفظ متن در باره انسان بآن قسمت از گوشت محكم منكب و محل سخت و سفت بالاى بازو گفته مىشود) و از اين جهت به دين متين گفته مىشود كه قيام بوظايف دينى و مراعات شرايط دقيق آن دشوار است و لذا دستور فرموده كه لازم است انسان با صبر و حوصله وارد امور دينى شده و مراتب و درجاتش را تدريجا طى كند تا تحمل مشكلات و وظايف سنگين را بتواند بنمايد و با تمرين مداوم توفيق انجام كارها و عبادتهاى صعب و دشوار را بدست آورد. و حضرت آن عابدى را كه قوت و نيروى خود را كاسته و قدرت تحملش را از دست داده است تشبيه فرموده به منبت و به كسى كه در حركت سرعت و شتاب نموده و مركب را كوفته و خسته نموده و از همسفران بازمانده و از دوستان و همراهان جدا شده و مركبش ناتوان گشته و راه خود را نپيموده است. و اين تعبير از بهترين تشبيهات و رساترين تمثيلات است. و از چيزهائى كه تقويت ميكند اين مطلب را كه مراد از اين حديث همين معنائى است كه ما توضيح داديم.پ روايت ديگرى است كه از حضرتش نقل شده است و آن روايتى است كه بريده ابن حصيب
اسلمى نقل كرده كه حضرت فرمود بر شما باد بر يك روش معتدل و طريقه متوسط و ميانه- روى در امور دينى كه هر كس با اين دين درافتد مغلوب خواهد شد.پ 24- كافى. از على بن ابراهيم ... از حلبى از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود.
اذا كان الرجل على عمل فليدم عليه سنته ثم يتحول عنه ان شاء الى غيره و ذلك ان ليله القدر يكون فيها في عامه ذلك ما شاء اللَّه ان يكون.
هنگامى كه انسان يك عمل و عبادتى را انتخاب كرد و آن را انجام داد بايد آن عمل را لا اقل تا يك سال ادامه دهد و سپس اگر خواست او را رها كند و عبادت ديگرى را انجام دهد. و اين از جهت اين است كه شب قدرى كه در اين سال است تقدير مىشود در آن شب آنچه را كه خدا بخواهد.
بيان. ثم يتحول عنه ... يعنى طاعت و عبادت ديگرى را انتخاب نمايد نه اينكه آن عبادت را بكلى ترك كند بدون اينكه عوض او عبادتى را انجام دهد (در اين مورد يك توضيح عبارتى و ادبى دارد كه شرحش لزومى ندارد) و خلاصه مقصود از اين حديث اين است كه انسان چون عمل و عبادتى را تا يك سال ادامه داد قهرا مصادف مىشود با شب قدر كه بركات و خيرات و دو برابر شدن ثواب اعمال در آن شب هست و در نتيجه اين عبادت هم مضاعف شده و مقبول درگاه حق مىشود. و ممكن است لفظ كون بمعناى تقدير امور و تنظيم مقدرات باشد و يا اينكه يك مصافى در كلمه ما شاء اللَّه گرفته شود مانند لفظ تقدير و يا غير آن. كه معناى روايت چنين مىشود. چون تقدير امور در شب قدر است و هنگامى كه در حال عبادت شب قدر را درك كرد باعث مىشود كه امور مهم و ارزندهاى براى او تقدير شود و البته عمل و عبادت كه در روز قدر واقع مىشود با اينكه تقدير در شب قدر است منافات با ارزش ندارد چون در اخبار وارد شده كه روز قدر هم در ارزش مانند شب قدر است.پ 25- كافى. از على بن ابراهيم ... از زراره از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود.
محبوبترين اعمال بسوى خداوند متعال آن عملى است كه بنده آن عمل را ادامه دهد گرچه كم و اندك باشد.
بيان. اين حديث دلالت بر اين دارد كه عمل اندك در صورتى كه دوام داشته باشد بهتر از عمل زيادى است كه انسان او را انجام دهد و ادامه ندهد،پ همچنان كه امير مؤمنان عليه السّلام فرمود عمل اندك كه دوام داشته باشد بهتر از عمل زيادى است كه ملالتآور و خستهكننده باشد.پ 26- كافى. از ابى على اشعرى ... از نجبه از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود. در
نظر خداوند متعال چيزى محبوبتر از عملى كه دوام داشته باشد نيست گرچه كم باشد.پ 27- كافى. با همان اسناد از فضاله از معاويه بن عمار از حضرت صادق عليه السّلام كه حضرت سجاد (ع) ميفرمود. من عملى را كه دوام داشته باشد دوست دارم و دوست دارم عمل را ادامه دهم گر چه كم و اندك باشد.پ 28- كافى. با همان اسناد ... از محمد بن مسلم از حضرت باقر عليه السّلام كه حضرت سجاد عليه السّلام ميفرمود.
انى لا حب ان اقدم على ربى و عملى مستو من دوست دارم در حالى كه عملم مستوى باشد وارد محضر الهى شوم بيان و عملى مستو. ظاهرا منظور از استواء اشتراك در كمال و نداشتن نقص است يعنى عمل امروز مانند عمل ديروز كامل و بدون نقص باشد و عمل را امروز و فردا ... ادامه دهم. بنا بر اين با حديث معروف از پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود هر كس دو روزش مساوى باشد مغبون است منافات ندارد. و ممكن است منظور استواء و اشتراك در ترقى و تعالى باشد چون كسى كه هر روز در عملش زيادتى باشد اعمال روزانهاش در ترقى و ازدياد مساوى است و يا مقصود اين باشد كه حديث منقول از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله ناظر به كميت و مقدار باشد كه بايد هر روز عمل اضافهاى داشته باشد و منظور از اين حديث كيفيت عمل باشد كه از لحاظ خلوص نيت و غيره مساوى باشد يا بالعكس.پ 29- كافى. از عدهاى از مشايخ از احمد بن محمد ... از سليمان بن خالد كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود.
اياك ان تفرض على نفسك فريضه فتفارقها اثنى عشر هلالا.
مبادا كه عملى بر خود فرض كنى و مع ذلك در طول دوازده ماه آن را انجام ندهى.
توضيح مقصود از فرض كردن و لازم نمودن عمل بر خويش اين است كه بر خود مقرر نمائى و بنا بر تصميم بر انجام آن بگيرى نه اينكه نذر كرده باشى كه آن عبادت و طاعت را انجام دهى كه در اين صورت هميشه واجب است آن عمل را انجام دهى حتى پس از گذشت يك سال هم و اين در مقام بيان يك وظيفه استحبابى است. و يا منظور تعهد و نذر قلبى است كه وفاء بآن نيز مستحب است.پ 30- كافى. از محمد بن يحيى از ابن عيسى از على بن نعمان كه حمزه بن حمران گفت شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام كه ميفرمود.
اذا هم احدكم بخير فلا يؤخره فان العبد ربما صلى الصلاة او صام الصوم فيقال له اعمل ما شئت بعدها فقد غفر اللَّه لك.
هنگامى كه بانجام كار خيرى تصميم گرفتيد فورا انجام دهيد و تاخير ننمائيد كه چه بسا بندهاى نمازى ميخواند و يا روزهاى را ميگيرد و باو گفته مىشود اكنون هر چه كه ميخواهى عمل كن كه خدا تو را بخشيد.
بيان منظور اين است كه عبادتى كه موجب مغفرت و سبب قرب كامل نسبت بحق متعال ميگردد مشخص نيست و انسان نميداند كه كدامين عبادت است بنا بر اين هر وقت تصميم بر عبادتى گرفت لازم است آن را انجام دهد و از دست ندهد چون احتمال دارد كه همان عبادت باشد.پ همان طورى كه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل شده كه فرمود. در طول عمر شما نسيم لطف و عنايت الهى مكرر ميوزد شما فرصت را از دست ندهيد و خود را در معرض اين الطاف قرار دهيد و در ضمن لفظ صلوه و صوم بعنوان مصدر نوعى از مفعول مطلق منصوب هستند يعنى يك نوع نماز و روزه كه موجب اين عنايت مىشود. و در بعضى از نسخهها به جاى صوم. يوم است كه بنا بر ظرفيت و مفعول فيه منصوب ميباشد. يقال له گوينده اين مطلب خداوند متعال و يا ملائكه است. ضمير بعدها راجع به نماز است بعنوان مثال و يا راجع به نماز و روزه است بتاويل عبادت كه مؤنث است. و اما جمله (اعمل ما شئت) (حالا ديگر هر چه ميخواهى بكن كه خداوند تو را آمرزيده است). البته بحسب ظاهر خالى از اشكال نيست چون ظاهر اين جمله آزادى دادن در عمل است كه حتى در انجام گناه هم آزاد است. ولى پاسخ اين اشكال اين است كه اين ظاهر مراد نيست بلكه مقصود اين است كه از اثر اين توفيق و عنايت الهى حالتى پيدا كردهاى كه اعمال زشت به تو ضرر و زيان نميرساند بطورى كه تو را از دخول بهشت محروم نمايد چون موفق ميشوى و بر گناه كبيره اصرار نخواهى داشت و با توبه و انابه لغزش خود را جبران مينمائى و يا طورى هستى كه شايسته عفو و مغفرت الهى خواهى شد. و اگر اشكال شود كه اين باعث جرات انسان به گناه و وادارشدنش بعمل زشت مىشود پاسخ اين است كه در صورتى اغراء بقبح و موجب جرات مىشود كه انسان اطمينان داشته باشد كه آن عبادت مخصوص كه عامل آن عنايت مخصوص شده از او صادر گشته و فلان عبادت بوده با اينكه هرگز نميتواند اطمينان بصدور او داشته باشد و آن را مشخص نمايد چون مخفى و مستور است در نتيجه اين حالت جرات و آرامش خاطر براى او پيدا نميشود. احتمال ديگرى در معناى حديث داده شده كه اساسا اين نويد و بشارت مربوط به گذشته است يعنى پس از اين نماز يا روزه گناهان گذشتهات مشمول مغفرت الهى واقع شده است اكنون آيندهات را ترسيم كن كه اختيار و انتخاب با خود تو است و هر طورى كه ميخواهى پروندهات را تنظيم كن يا اعمال بهشتى را و يا اعمال دوزخى را بجا آور همچنان كه در روايت هست.
اعمل ما شئت فانك ملاقيه هر طورى كه ميخواهى عمل كن كه همان را خواهى ديد و اين حديث از طريق عامه هم روايت شده- و قرطبى (از علماء عامه) گويد صيغه امر در اينجا (اعمل) به معناى اكرام و احترام است همچنان كه در آيه شريفه باهل بهشت ميگويد.
ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ سوره حجر 64 بفرمائيد وارد بهشت شويد با سلامت و امنيت. اينجا هم چنين است و نيز اخبار و اعلام است كه خداوند گناهان گذشته او را آمرزيده و در آينده او را از گناه و كبائر محفوظ مينمايد. و آبى (از علماء عامه) در شرحش گفته. منظور از اكرام اباحه و اعلام آزادى نيست فقط تقدير و احترامى است از اين شخص عبادتكننده.پ 31- كافى از محمد بن يحيى ... از ابى جميله كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
افتتحوا نهاركم بخير و أملوا على حفظتكم في اوله و في آخره خيرا يغفر لكم ما بين ذلك ان شاء اللَّه.
روز خود را با عمل خير افتتاح كنيد و بر فرشتگانى كه اعمال شما را ضبط ميكنند عمل خير را در اول و آخر روز املاء كنيد كه ان شاء اللَّه آنچه كه ما بين اول و آخر روز از شما صادر مىشود مشمول عفو و مغفرت الهى خواهد بود.
بيان اين حديث در مقام ترغيب بانجام طاعت و عبادت است در اول روز و افتتاح آن با دعا و ذكر و تلاوت قرآن و امثال اينها از گفتارهاى نيك كه فرشتگان روز اين اعمال را در اول پرونده روزانه مينويسند مثل اينكه املاء مينمايد بر فرشتگان و همچنين در آخر روز چون معناى املاء (كه اصلش املال است) اين است كه انسان چيز را بديگرى القاء كند كه او بنويسد. و اين حديث دلالت بر اين دارد كه اگر اين برنامه را مراعات كند موجب مىشود كه گناهان وسط روز اگر احيانا از او صادر شده باشد بخشيده شود و لذا از ائمه معصومين ما عليهم السّلام اذكار و اوراد و ادعيه زيادى در موقع صبح و عصر داده شده است.
و جمله ان شاء اللَّه كه در آخر حديث آمده براى تبرك و تيمن است و يا براى اينكه مبادا انسان مغرور شود.پ 32- كافى از محمد بن يحيى ... از مرازم از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود پدرم ميفرمود. هنگامى كه تصميم گرفتى بانجام عمل خيرى فورا بجا آورد كه تو نميدانى چه حادثهاى رخ ميدهد. بيان يعنى از قبيل مرگ يا مرض يا سهو و فراموشى يا وسوسه شيطانى و يا مانع ديگرى از موانع بيشمارى كه انسان نميتواند پيشبينى كند.پ 33- كافى. از على بن ابراهيم ... از زراره از حضرت باقر عليه السّلام كه حضرت
رسول صلى الله عليه و آله فرمود. خداوند متعال آن عمل خيرى كه در انجام آن عجله و شتاب شود دوست دارد.
بيان اين حديث دلالت دارد كه تعجيل و سرعت در انجام اعمال خير استحباب دارد همچنان كه خداوند متعال در قرآن فرموده:
وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ آل عمران 133 بسوى مغفرت الهى و انجام اعمالى كه موجب لطف خداوندى است بشتابيد.
أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ مؤمنون 61 آنان در انجام اعمال خير سرعت مينمايند و دلالت دارد اين حديث بر استحباب مبادرت به نمازها و در اول وقت آنها را بجا آوردن و همين طور سائر عبادات.پ 34- كافى. از عدهاى از مشايخ ... از بشر بن يسار از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. هنگامى كه تصميم چيزى از اعمال خير را گرفتى پس او را تاخير مدار كه ممكن است بنده مثلا روز گرمى را روزه بدارد براى رضاى خدا و رسيدن به ثواب الهى خدا هم او را از آتش دوزخ آزاد نمايد و نبايد آنچه را كه موجب قرب بحق مىشود كوچك شمرد گر چه آن چيز نصف خرما باشد (و لو بشق تمره) بيان اينكه فرمود و لو نصف خرما باشد چون گاهى ممكن است همين نصف خرما باعث حفظ و نگهدارى انسانى از خطر مرگ از گرسنگى بشود و يا يتيمى بهبود يابد و علاوه بر اين همين نصف خرماها اگر جمع شود غذاى كامل انسانى خواهد شدپ در كتاب نهايه حديثى نقل كرده باين متن.
اتقوا النار و لو بشق تمره فإنها تقع من الجمائع موقعها من الشبعان.
خود را از آتش نگاه داريد گر چه بوسيله نصف خرما باشد كه اين نصف خرما اثرش در گرسنه و سير يكسان است در توضيح آن گفته شده كه همان طورى كه نصف خرما در شخص سير اثرى ندارد بخورد يا نخورد در باره شخص گرسنه هم اثرى ندارد بخورد يا نه بنا بر اين از صدقه دادن آن خوددارى نكنيد. و يا اين چنين كه نصف خرما از اين و نصف خرما از آن و نصف خرما از سومى و از چهارمى بهمين ترتيب بالاخره مقدارى كه سد جوع و رفع گرسنگى خود را بنمايد فراهم خواهد شد پس گرسنه هم مانند ديگران سير خواهد شد.پ 35- كافى از عدهاى از مشايخ از برقى از ابن فضال از ابن بكير از بعضى از اصحاب از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. كسى كه تصميم بعمل خيرى گرفت پس بايد تعجيل نمايد و تاخير ننمايد كه بنده چه بسا عملى را انجام ميدهد و خداوند متعال باو ميگويد.
من تو را بخشيدم و ديگر در نامه عملت چيزى را كه بر ضرر تو باشد ثبت نخواهم كرد.
و كسى كه تصميم بر گناهى گرفت مبادا آن را انجام دهد كه ممكن است بندهاى عمل زشتى را انجام دهد و خداوند متعال او را بهبيند و بگويد: قسم بعزت و جلالم ديگر تو را نمىآمرزم.پ ايضاح اينكه فرمود خداوند (قد غفرت لك) ظاهرا اين مشمول مغفرت كه آينده را هم شامل است از باب تفضل و كرم است و آن عمل آنچنانى سبب اين تفضل شده است و احتمال دارد از باب تكفير باشد.
إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ اعمال حسنه همان طورى كه موجب از بين رفتن سيئات گذشته مىشود موجب تكفير و از بين رفتن سيئات آينده هم بشود و يا اينكه خداوند او را در آينده از گناه باز دارد و توفيق اجتناب از گناه باو بدهد و اما آن جمله (لا اغفر لك بعدها ابدا) هرگز تو را نخواهم آمرزيد. يا از اين جهت است كه از نظر خباثت ديگر استحقاق بخشش ندارد بنا بر اين در مقابل همه گناهان معاقب مىشود و يا طورى شده كه مستحق خذلان و محروميت شده كه ديگر شيطان بر او مسلط مىشود و او را از ايمان خارج مينمايد.
و احتمال دارد كه از باب حبط و از بين رفتن تمام حسنات باشد همچنان كه اعمال گذشته حبط و نابوده ميگردد اين عمل در آينده هم تاثير نموده و اعمال نيك را بىاثر كرده و نابود سازد. خداوند مهربان ما را و همه مؤمنين را از آثار شوم چنين اعمالى در پناه لطف و عنايت خويش قرار دهد و اللَّه المستعان.پ 36- كافى. از على بن ابراهيم از پدرش از ابن ابى عمير از هشام از حضرت صادق (ع) كه فرمود. هنگامى كه عمل خيرى را تصميم گرفتى پس تاخيرش را روا مدار چه بسا خداوند متعال كه اشراف و آگاهى بر بندهاش كه در حال عبادت است پيدا ميكند ميفرمايد قسم به عزت و جلال خود كه ديگر تو را پس از اين طاعت عذاب نخواهم كرد. و هنگامى كه عمل زشت و گناهى را تصميم گرفتى مبادا او را انجام دهى چه بسا خداوند متعال كه بنده را در حال گناه مىبيند بفرمايد. بعزت و جلالم سوگند ديگر تو را پس از اين گناه نخواهم آمرزيد.پ 37- كافى. از ابى على اشعرى ... از محمد بن حمران از حضرت صادق عليه السّلام كه فرمود. هنگامى كه كسى از شما تصميم عمل خير يا صله رحم را گرفت پس بايد متوجه باشد كه در سمت راستش شيطانى و در سمت چپش شيطان ديگرى هست بنا بر اين پيش از آنكه آن دو شيطان او را از اين كار منصرف سازند فورا آن را انجام دهد.
تبيان. منظور از خير يعنى سود رساندن به ديگرى و يا هر عملى كه در آخرت براى
انسان مفيد باشد منظور از صله يعنى مراعات پيوند و خويشى چه پدر و مادر و يا ساير بستگان و يا اعم از بستگان و ساير مؤمنين و بنا بر اين تاكيد خاصى است پس از سفارش عمومى كه با كلمه خير نموده. و يا اينكه مقصود از خير آن عملى است كه نفعش عائد به خودش باشد و منظور از صله آن عملى است كه نفعش واصل بديگرى باشد و اما آن دو شيطان.
ميگويند شيطان سمت راست در مقام گمراهى از جهت اطاعت است كه منصرفش سازد و شيطان سمت چپ در مقام گمراه ساختن از ناحيه معصيت است كه وادار بگناهش نمايد.پ مؤلف. بدان كه طبع انسانى از انجام عبادت گريزان است چون اين كارها داراى زحمت زيادى است و همچنين از صله رحم و امور خيريه و مبرات چون آنها موجب صرف مال است كه انسان علاقه به آن دارد. بنا بر اين هنگامى كه انسان تصميم عملى را كه موجب وصول بقرب حق و دستيابى به سعادت است گرفت بايد مبادرت به انجام آن بنمايد و تعجيل در تحصيل آن بكند كه شيطان هميشه در كمين و منتظر فرصت است كه در نفس اماره انسان بدمد و مرتب در مقام حيله و نيرنگ است كه انسان را از اين اراده و تصميمهاى نيك سعادتزا باز دارد و ترغيب به كارهاى زشت شقاوت زا بنمايد و با سپاه سواره و پيادهاش بر او يورش ميبرد و از هر طرف راههاى خير و سعادت را بر رويش مىبندد و از طرفى در طبيعت انسان حالت پذيرش اين وسوسهها هست و بالطبع گرايشى بطرف اين امور پست و لذائذ حيوانى دارد و در نتيجه چه بسا مىشود كه شيطان تسلط كامل بر انسان يافته و او را از اين تصميمات بازمىدارد و از سعادت و كمال انسانى محرومش ميسازد و اين جريان در اكثر افراد مشاهده و تجربه شده است مگر آن كسانى كه خداوند مهربان با توفيق و عنايت خود آنان را حفظ كرده است.پ 38- كافى. از محمد از احمد از ابن سنان از ابى الجارود كه گفت شنيدم از حضرت باقر عليه السّلام كه ميفرمود. كسى كه عمل خيرى را تصميم گرفت بايد عجله نمايد بانجام آن كه هر عملى كه تاخير داشته باشد فان للشيطان فيه نظره شيطان راجع به او نقشهاى ترسيم ميكند.
بيان كلمه نظره ممكن است بسكون ظاء باشد يعنى فكر و انديشهاى براى چارهجوئى كه انسان را از آن باز دارد. و يا بكسر ظاء يعنى مهلت كه شيطان در اين مهلت در فكر و انديشه است. يا بفتح ظاء (نظره) يعنى حكم يا فكر يا انتظار كه همه اين معانى مناسب است در قاموس گفته. نظره بر وزن سمعه و يا ضربه نظرا و منظرا يعنى او را مورد تامل و دقت قرار داد. نظر بينهم يعنى ميان آنان قضاوت و حكم مرد. و النظر با تحريك يعنى انديشيدن در باره چيزى و سنجش و اندازهگيرى. و بمعناى انتظار و حكم و قضاوت و اعانت
و يارى. النظره بر وزن فرحه تاخير در كار. النظره يعنى هيئت و شكل.پ 39- كافى. از محمد بن يحيى ... از محمد بن مسلم گفت شنيدم از حضرت باقر (ع) خداوند متعال اعمال خير را بر مردم دنيا ثقيل و سنگين نموده همچنان كه همين اعمال خير موجب سنگينى ميزان است در قيامت. و اعمال شر و زشت را سبك و آسان نموده است همچنان كه اينها در ميزان اعمال قيامت سبك هستند.
بيان. ثقل الخير على اهل الدنيا. يعنى بر همه مكلفين ثقيل مىآيد يعنى اين تكاليف الهى چون مخالف با مشهيات نفسانى و بر خلاف طبع انسانها است ناگوار و ثقيل است. گرچه مقربين و اولياء حق از اثر عقل قوى و بينش كامل و كثرت علم و فهم و در اثر تمرين زياد بر هواهاى نفسانى خود غالب و پيروزند و اين تكاليف و اعمال بر آنها سبك است بلكه از اين اعمال لذت ميبرند. و ممكن است مقصود از اهل دنيا كسانى باشد كه رغبت و محبت بدنيا دارند و در عين حال ميخواهند آخرت را هم بدست آورند چنين افرادى با زجر و دشوارى و ناراحتى شهوات نفسانى را ترك مينمايند كه حسنات بر اينها ثقيل و شرور و بديها آسان است.
و سنگينى و سبكى در ميزان اعمال اشاره باين آيه است كه ميفرمايد.
فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ سوره قارعه 6 هر كس كه ميزان اعمالش سنگين باشد او در يك زندگى خوش و خرسندى است ولى كسى كه ميزان اعمالش سبك باشد پس بازگشت و جايگاهش دوزخ است. بدان كه در حقانيت اصل ميزان و سنجش اعمال هيچ گونه اختلافى بين مسلمين نيست و قرآن هم با صراحت در موارد زيادى اين حقيقت را گوشزد نموده ولى متكلمين از خاصه و عامه در مفهوم و حقيقت و كيفيت آن اختلاف دارند. عدهاى از آنان اين الفاظ را حمل بر معناى مجازى آن نمودهاند يعنى منظور از ميزان تعديل ميان عمل و پاداش است و هر پاداش و كيفرى را در محل مناسب اعمال و هر حقى بذى حقش واصل شود (همان طورى كه كار ميزان تعديل است) كه مرحوم شيخ مفيد و گروهى از عامه و اكثر علماء شيعه اين عقيده را دارند. و عدهاى ديگرى اين لفظ را حمل بر حقيقت و ظاهرش نمودهاند و گفتهاند كه خداوند متعال در روز قيامت يك ترازو كه داراى دو كفه و يك زبان است نصب مىكند و اعمال بندگان و حسنات و سيئاتشان با آن وزن ميگردد. و راجع به چگونگى و كيفيت آن اختلاف نظر دارند از جهت اينكه عمل يك امر عرضى و غير قابل وزن است و چيزى نيست كه خود مستقلا و في حد نفسه وجود خارجى و مادى داشته باشد تا بردارند و در كفه ترازو بگذارند و وزن كنند و لذا بعضى
گفتهاند صحيفهها و پروندهها را وزن ميكنندپ و بعضى گفتهاند در داخل آن كفهها علامتهائى به نشانه حسنات و علامتهائى به نشانه سيئات آشكار مىشود كه مردم آن نشانه و علامتها را مىبينند و بعضى گفتهاند صور و شكلهاى زيبائى براى حسنات و شكل و صورتهاى زشتى براى سيئات ظهور ميكند كه اين قول از ابن عباس نقل شده. و بعضى قائل به تجسم عمل شدهاند كه اعمال در آن عالم مجسم شده و جسميت پيدا ميكند و بعضى گفتهاند امور و حقائق در هر عالمى بگونهاى مىشود مثلا در عالم خواب بعضى از حقايق بصورت و وضعيت مخصوصى است كه در عالم بيدارى بوضع ديگرى است. در آن جهان هم اعمال انسان كه اينجا بصورت عرض است بصورت و وضع ديگرى خواهد آمد (البته اين قول هم نظير تجسم اعمال است) و بعضى گفتهاند شخص مؤمن و شخص كافر وزن ميشوند كه از عبيد بن عمير نقل شده روز قيامت يك شخص عظيم الجثه و بسيار تنومندى را مىآورند ولى وقتى وزنش ميكنند بقدر بال مگسى وزن ندارد. و گفته شده كه ميزان فقط يك عدد است و اينكه بصورت جمع (موازين) آمده است باعتبار انواع اعمال و اشخاص است. و گفته شده كه ميزانها به حسب اعمال و اشخاص متعدد است. و در اخبار وارد شده كه ائمه معصومين عليهم السّلام ميزانهاى اعمالند. و امكان دارد كه منظور اين باشد كه آنان حاضر در كنار موازين و حاكم در توزين هستند. و منصرف نكردن الفاظ قرآنى از حقايق و معانى و تصرف و تاويل نكردن آنها بدون يك دليل قطعى سزاوارتر است. بالاخره بنا بر قول و اعتقاد به همان ميزان و ترازوى ظاهرى نسبت سبكى و سنگينى از جهت كفه حسنات است پس منظور از سبكى ميزان يعنى كسى كه كفه حسناتش سبك است از لحاظ اينكه كفه سيئات سنگين است.
مرحوم طبرسى در تفسير آيه فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ تا آخر چنين گفته است. خداوند متعال در دو موضع حسنات را ذكر فرموده و اسمى از وزن سيئات نبرده. چون معناى وزن يعنى ارزش و اهميت و نظر باينكه گناه كمترين ارج و ارزشى ندارد ديگر وزن و ارزيابى مورد ندارد. حسنات و كارهاى نيك و اطاعت است كه وزن و ارزشى دارد و لذا بايد ارزيابى شود. بنا بر اين معناى آيه تقريبا چنين مىشود. كسى كه از جهت كثرت حسنات و زيادى اعمال نيك داراى ارزش عظيمى است نزد پروردگار ... و كسى كه از جهت كمى حسنات و اندك بودن اعمال نيكش در نزد خدا كم ارزش و كم ارج باشد.پ و اما آنچه در بعضى از اخبار آمده كه نسبت خفت و كم وزنى بعمل شر و گناه داده شده است ممكن است از اين جهت باشد كه اعمال شر و گناه چون باعث سبكى كفه حسنات مىشود مجازا نسبت خفت و سبكى بشر داده شده و يا از جهت اينكه گناه باعث و علت سبكى و كم ارزشى و پستى صاحبش مىشود و البته بعيد نيست كه قائل شد باينكه ميزان در
روز قيامت داراى يك كفه است كه حسنات و سيئات با هم در آن نهاده مىشود كه با نهادن حسنات سنگين و با نهادن سيئات سبك ميگردد كه در هر موقفى بحسب آن سبك و سنگين و معتدل مىشود كه اخبار و آيات ظاهرشان مراعات مىشود. خدا و اوليائش عليهم السّلام حقايق سخنان خويش را بهتر ميدانند.