باب 53: در باره نيت و شرائط آن و مراتب و درجات آن و ارزش و ثواب آن و اينكه عمل قبول شده بسيار كم و نادر است

پ‏1- كافى ... حضرت سجاد فرمود: عمل انسان بستگى بنيت دارد.

تبيين و توضيح: نيت استعمال مى‏شود باين معنا كه انسان توجه بعمل و فائده آن و تصديق بنتيجه آن داشته باشد و اين تفكر انگيزه انجام دادن آن عمل شود. البته هر عملى كه انسان از روى اختيار و اراده انجام دهد اين مقدمات و اين انگيزه را همراه دارد چه اعمال عبادتى يا غير آن و بديهى است هر كس هر كارى را انجام دهد توجه و نيت و تصميم آن كار را قطعا خواهد داشت و اين جمله كه حضرت بوسيله او اخطار و هشدار ميدهد باين معناى ساده و بديهى نميتواند باشد. پس بايد مقصود از اين كه فرموده لا عمل الّا بالنيّة (عمل و كارى موجود نيست مگر بوسيله نيت) نفى صحت باشد يعنى‏

 

عمل صحيح در صورتى كه نيت و قصد قربت همراهش باشد محقق مى‏شود چون ظاهر اين جمله نفى اصل عمل است و اين معنا نميشود مقصود باشد چون در صورت رياء و انگيزه غير خدا پيكره و ظاهر عمل هست و از طرفى صحيح نبودن عمل مانند نبودن اصل عمل است از لحاظ اثر و نبودن و نداشتن نتيجه پس باين معناى نفى صحت كه نظير نفى اصل عمل است بايد حمل شود و بنا بر اين اعمال عبادتى از قبيل نماز و روزه و زكاة و حج و امثال اينها منظور است چون عبادت است كه اگر قصد و قربت و انگيزه الهى نداشته باشد باطل مى‏شود و صحيح نيست و عمل غير عبادتى صحيح و درست بودنش مشروط به نيت و قصد قربت نيست مثلا اگر لباس يا بدن نجس شود و او را بشويد پاك مى‏شود چه با انگيزه الهى و قصد قربت باشد يا بمنظور خنك شدن يا غير آن و لذا فقها و دانشمندان در اشتراط صحت عمل به نيت باين جمله و نظائر آن استدلال نموده‏اند.پ مرحوم محقق طوسى در بعضى از رساله‏هايش گفته. نيت عبارت است از تصميم انجام عمل و اين نيت واسطه بين علم و عمل است چون هر عملى تا مشخص و معلوم نشود قصد انجام آن عمل معنا ندارد و تا تصميم انجام عمل را نگرفته آن عمل انجام پذير نميشود پس هميشه قصد و تصميم بعد از علم است و عمل هم پس از قصد است و چون شخص سالك كه در سير و حركت معنوى خود هدفش رسيدن بآن مقصد عالى و بآن محبوبى است كه كمال مطلق و مطلق كمال و جمال و جلال است كه او ذات پاك و منزه خداوندى است مسلما نيت و قصدش تقرب و نزديكى بآن ذات مقدس است. بنا بر اين بنده حق كارهايش را بانگيزه قرب بحق انجام ميدهد و اين همان نيت است و بعضى از ارباب تحقيق گفته. لا عمل الّا بنيّة. يعنى عملى كه بشود عبادتش دانست و بتوان او را اطاعت شمرد بطورى كه ارزش داشته باشد و پاداش اخروى داشته باشد. آن عملى است كه منظور از او تقرب و نزديكى بخداوند متعال و بانگيزه آخرتى باشد يعنى مقصود در آن عمل وجه اللَّه و محرك انسان حب الهى و عشق بخدا باشد و يا مقصود بدست آوردن ثواب و مزاياى آخرت و يا نجات و خلاصى از عذاب و عقاب باشد. حاصل مطلب اينكه غرض انسان در عبادت امتثال امر و اجراء دستور خدا باشد در آنچه كه باو دعوت فرموده و وعده پاداش داده البته كيفيت پاداش الهى بميزان ارزش معنوى بندگان و تفاوت مراتب و درجات شناخت آنان و چگونگى نيت و انگيزه آنان در عبادت مختلف و متفاوت است.

كسى كه معرفت و شناختش نسبت بخدا و اوصاف جمال و جلال او كامل باشد و الطاف و عنايت او را در كارهايش خوب درك كرده و در نتيجه محبت و شوق و عشقى در دلش پيدا شده و عبادتش را فقط براى او انجام ميدهد چون سزاوار پرستش است و هيچ انگيزه‏اى جز

 

دوستى و محبت او ندارد متقابلا خدا هم او را دوست داشته و برگزيده و انتخاب مينمايد و او را بخود نزديك ميگرداند البته قرب و نزديكى معنوى و روحانى نه قرب و نزديكى مكانى و جسمانى همان طورى كه در باره بعضى از بندگان پاكش كه اين حالتها را دارد ميفرمايد وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‏ وَ حُسْنَ مَآبٍ سوره ص 40 و قطعا سليمان نزد ما مقام قرب و نزديكى دارد و بازگشت نيكوئى براى او هست و امير مؤمنان و سرآمد خداشناسان صلوات اللَّه عليه در مناجات خود ميگويد معبودا عبادت و پرستش من از جهت ترس از آتش دوزخ نيست و بانگيزه طمع و دستيابى ببهشت نيست فقط چون تو را سزاوار عبادت و پرستش ميدانم ميپرستم و كسى كه در معرفت و بينش باين پايه نرسيده و همين مقدار كه ميداند او است آفريدگار جهان و دانا و توانا و مسلط بر عالم خلقت و آفرينش در مقابل اطاعت و بندگى پاداش ميدهد و گنه‏كاران و متمرّدان را كيفر ميكند و بر مبناى چنين معرفتى عبادتش را بمنظور رسيدن بنعمتهاى بهشتى و يا نجات و خلاصى از آتش انجام ميدهد و البته پروردگار مهربان چنين شخصى را در ازاء عبادتش به بهشت برده و از آتش نجات ميدهد مطابق آيات زيادى كه در قرآن فرموده. و در حديث هم آمده است.پ‏

لكلّ امر مانوى‏

هر كس در عبادتش هر نيت و مقصودى كه داشته باشد بآن خواهد رسيد اعتناء نبايد كرد بگفتار بعضى كه نظرشان ... اين است كه اگر منظور در عبادت بدست آوردن بهشت باشد و يا نجات از دوزخ چنين عبادتى صحيح نيست و باطل است اينها خيال كرده‏اند اين گونه هدف با اخلاص منافات دارد چون اخلاص در عبادت اين است كه در عبادت جز ذات مقدس الهى و جلب رضاى او هيچ انگيزه‏اى نباشد و كسى كه بمنظور بهشت و يا دوزخ عملى انجام دهد نظرش جلب نفع شخصى و يا دفع ضرر است نه توجه كامل و خالص بذات اقدس او. و اين حرف درست نيست و از جهت عدم توجه بفلسفه تكاليف و احكام و درجات معرفت مردم است چون اكثر مردم در سطح معمولى، بلكه در مرتبه نازل از معرفت و شناخت هستند كه اين چنين عبادتى كه هيچ انگيزه‏اى جز ذات اقدس او نداشته باشند از آنها ساخته نيست زيرا نوع مردم در مرحله معرفت و خداشناسى ذات مقدس او را بعنوان اميد باو داشتن و خوف و ترس از او ميبينند و ميدانند بنا بر اين مردم معمولا توجه بدوزخ داشته و خود را از عقاب و عذاب بر حذر ميدانند بنا بر اين مردم معمولا توجه بدوزخ داشته و خود را از عقاب و عذاب بر حذر ميدارند و تذكر و توجه به بهشت و بخود وعده وصول بآنرا ميدهند. بلكه اشخاصى كه در دل محبت و تمايل بدنيا دارد اصولا اگر كار خيرى انجام دهند نه تنها بانگيزه عشق الهى منهاى بهشت و دوزخ نيست، بلكه بمنظور دستيابى به ثواب و بهشت هم نيست تا چه رسد به اينكه عبادتش فقط بمنظور بزرگداشت خدا و تعظيم او و چون سزاوار پرستش و اطاعت و

 

عبوديت است باشد و چنين شخصى اساسا معنا و حقيقت عبوديت و بندگى را نفهميده و باين مرتبه از فهم و معرفت نرسيده تا او را پايه و انگيزه عبادتش قرار دهد و مردم از لحاظ انگيزه عبادت بچند گونه و گروه تقسيم‏بندى ميشوند يكى از آنها كه در مرتبه نازلتر و پائين‏تر است افرادى هستند كه اعمال و عبادتشان از جهت خوف و ترس است چون از عذاب و آتش ميترسد و گروهى بر پايه رجاء و اميد خدا را عبادت مينمايند كه بثواب و اجر اخروى رسيده و به بهشت نائل گردد و هر يك از اين دو گروه گر چه نسبت بآن بندگانى كه در سطح عالى از معرفت هستند و هدفشان در عبادت جز تعظيم و تجليل معبود چيز ديگرى نيست و خود را از توجه و علاقه غير ذات اقدسش آزاد كرده‏اند. با اين حال بالاخره نيت و قصد آنها صحيح و درست است چون هر چه هست هدفشان امر اخروى و محرك آنها در عبادت خدا وعده‏هاى خدا است گر چه آن هدف از امورى است كه در اين جهان با نمونه و نمود آن امور انس و الفت داشته‏اند.پ و اما موضوع منافات داشتن چنين عبادتى با قصد و اخلاص پاسخش از اين قرار است كه منظور از اخلاص چيست؟ اگر مقصود اين است كه عبادت به انگيزه اخروى باشد و هيچ گونه امر دنيوى و بهره‏هاى زود گذر اين جهان در آن دخالت نداشته باشد از قبيل مدح و ستايش ديگران و يا مثلا آزاد كردن برده و بنده براى رهائى از هزينه و مخارج زندگى آن برده و نظائر آن در اين فرض بديهى است كه هدف بودن بهشت و رهائى از دوزخ با اخلاص باين معنا هيچ گونه منافاتى ندارد و اگر مقصود از اخلاص اين باشد كه انسان در عمل و عبادت خود هيچ نظرى بما سوى اللَّه و بغير جمال و جلال و عظمت خدا نداشته باشد البته بحسب منابع شرعى و فقهى دليل و سندى بر اين مطلب كه صحت عبادت متوقف بر اخلاص باين معنا باشد نداريم، بلكه دلائل فراوانى بر خلافش هست و علاوه بر اين همان طور كه قبلا گفتيم نوع مردم معمولى اخلاص در عبادت باين معناى اكمل و اتم از آنها ساخته نيست چون شناخت و معرفت جمال و جلال و عظمت الهى در باره آنان ناقص و نارسا است و اكثر مردم عبادت بانگيزه دست آوردن ثواب و يا بر حذر ماندن از عقاب و عذاب براى آنها امكان پذير است بنا بر اين مشروط بودن عبادت و صحت تكاليف باخلاص بآن معنا تكليف بغير مقدور است و نيز خداوند متعال در آيه شريفه فرموده يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً سوره سجده 16 بانگيزه ترس از آتش و طمع و بهشت خدا را بخوانيد و نيز در آيه ديگر فرمايد و يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً سوره انبياء 90 در حال ترس و اميد ما را ميخوانند در اين آيات خداوند ترغيب و ترهيب فرمود و دستور بيم و

 

اميد داده و وعده و تهديد نموده اگر اين چنين انگيزه‏ها موجب بطلان و فساد عبادت باشد اين ترغيب‏ها و تهديدها و وعده و وعيدهاى الهى عبث و بيهوده بلكه بر خلاف غرض و هدف عبادتى است.

و نيز مى‏بينيم اولياء خدا گاهى از اوقات خودشان تصريح داشتند كه پاره از عباداتشان بمنظور دستيابى به بهشت و دور شدن از آتش است و اين عمل آنها يا از جهت اين بوده كه محبوب و معبود آنها اين چنين دوست دارد و يا بمنظور تفهيم اخلاص عمل به بندگان خدا بوده چون آن بزرگواران امام و رهبر و پيشواى عملى مردم بودند كه تاسى و پيروى از آنان بايد داشت. اين على امير مؤمنان و سيد اولياء است كه در بعضى از وقف نامه‏هايش كه قسمتى از اموالش را وقف نموده بعد از نام خدا مينويسد: هذا اين وصيتى است كه بنده خدا على نوشته و در باره اموالش دستور داده است بمنظور طلب رضاى حق باميد اينكه خداوند مرا به بهشت وارد سازد و از آتش دور كند و آتش را از من دور سازد در آن روز گروهى رو سفيد و گروهى رو سياه ميشوند. بنا بر اين عبادت با اين چنين نيت و انگيزه‏اى اگر صحيح نبود جا نداشت آن حضرت چنين عملى بنمايد و ديگران را وادار و تلقين نمايد و كتبا اظهار و تصريح داشته باشد. و اگر فرضا ايراد شود كه منظور از بهشت و دوزخ براى اولياء اللَّه لقاء و وصل و قرب حق و هجران و فراق و دورى از حق است پس ممكن است مقصود حضرت اين گونه بهشت و دوزخى باشد در مقام پاسخ گفته مى‏شود اين معنا همان قرب و نزديكى معنوى و روحانى است كه اين رتبه مخصوص اولياء الهى است ولى ديگران كه در اين سطح نيستند عبادتشان بچه منظور است؟ در آن جهان كه جز خدا و بهشت و دوزخ چيز ديگرى نيست آن كس كه از اولياء و اهل معرفت كامله نيست عبادت خود را با آن نحوه كامل و خالص از غير خدا كه نمى‏تواند انجام دهد پس قطعا بايد به انگيزه بهشت و يا دورى از آتش باشد يعنى همان بهشت و دوزخ معلوم و معروف چون آن بهشت و دوزخ عرفانى را درك نميكند و بديهى است هر كسى مطابق ترسيم و ميزان تشخيص و دركش عمل ميكند و بطرف آنچه علاقه و ميل دارد كشش و حركت ميكند و غير اين امكان ندارد.پ و شايد افرادى كه اخلاص بآن معناى دقيق و عالى را در عبادت معتبر ميدانند توجه به معناى نيت و حقيقت آن ندارند. البته معناى نيت و قصد قربت اين نيست كه انسان هنگام شروع در نماز يا روزه يا تدريس مثلا بر سر زبانش بگويد نماز ميخوانم يا روزه ميگيرم يا درس ميگويم قربه الى اللَّه تعالى و معانى الفاظ را در ذهن خطور دهد و در فكرش احضار نمايد. هرگز چنين نيست چون اين گونه نيت لقلقه زبان و يك گفتگوى ذهنى و صحبت‏

 

و مكالمه با خويشتن است. معناى نيت كه در شرط است توجه دل و بيدارى و آگاهى باطن انسان و كشش و تمايل نفس است بطرف آن هدفى كه در عمل دارد هر چه باشد.

هدف دنيوى و يا اخروى نه تنها بزبان آوردن و يا تصور و خطور در ذهن است و اين گونه توجه و آگاهى باطن و ميل و شوق بهدف مخصوص اگر در درون شخص نباشد گفتن الفاظ با زبان و حتى تصور معانى اثرى در تحقق نيت ندارد و اين نطق به نيت و تصور معانى الفاظ نظير سخن شخص سير و تازه غذا خورده است كه مثلا بگويد من ميل و اشتهاء بغذا دارم كه مقصودش اين است كه بعدا اين ميل پيدا خواهد شد و يا كسى كه دم از عشق و محبت و دوستى كسى ميزند و ميگويد من فلانى را دوست دارم و مطيع و منقاد او هستم ولى فعلا فارغ البال و بدون تحرك با خيال آسوده مشغول كارهاى روزمره خود است.

روشن است كه اين گونه گفتارها و تصورات ربطى به نيت كه محرك انسان است و از درون سرچشمه ميگيرد ندارد و البته اگر انسان بخواهد در اعماق دل و درون قلبش تحول و تغييرى پيدا شود و تمايل باطنى و توجه قلبى بهدف خود در عبادت بدست آورد مقدماتى لازم دارد از گناهان و كارهائى كه با اين حالت قلبى منافات و ضديت دارد بايد دورى كند و علاقه بزخارف و ارزشهاى دنيوى را از دل بيرون نمايد تا در نتيجه دل آدمى تمايل بحقائق آن جهانى پيدا كند و بعبادت الهى منبعث شود زيرا نفس انسان در صورتى بعمل و كارى تمايل پيدا ميكند كه نتيجه و فائده آن عمل را موافق و ملائم طبع خود بداند و در عمل همان نتيجه را غرض و هدف خود قرار ميدهد.پ بنا بر اين كسى كه مثلا در مقام تدريس علوم دينى قرار دارد اگر عشق و علاقه به شهرت و معروفيت داشته باشد و از اظهار فضل و دانش و توجه طلاب و محصلين بسوى او لذت ببرد و تمايل و توجهش باين گونه مطالب باشد چنين شخصى ممكن نيست نيت و انگيزه‏اش در تعليم و تدريس و راهنمائى نادانان تقرب و نزديكى بخدا باشد، بلكه هدف و غرضش در تدريس همان مقاصد پست و بى‏ارزش و اهداف و اغراض فاسد و موهوم است گر چه در زبانش بگويد. درس ميگويم قربة الى اللَّه و اين معنا را در قلب خود تصور كرده و در دلش خطور دهد. تا موقعى كه اين گونه صفات ناپسند و زشت را از دل خود ريشه كن نكند چنين نيت و تصورى نه ارزش دارد نه اثر. و همچنين هنگام دخول و شروع به نماز اگر دل آدمى در افكار دنيوى و حرص و ولع بآن غوطه‏ور است ممكن نيست به تمام معنا دل را متوجه خدا نمود و تمايل واقعى به نماز داشت و اقبال و توجه حقيقى و راستى به نماز كرد، بلكه با حالت كسالت و خستگى و با تكلف و زحمت مثل اينكه بارى را ميخواهد حمل كند داخل در نماز مى‏شود و اگر بر زبان قصد تقرب را جارى ميكند بدون محتوى و

 

 

واقعيت است مانند شخصى كه سير است بگويد من بغذا مايلم و يا شخص آسوده و راحت كه بگويد من عاشق و دلباخته فلان معشوقم.

خلاصه مطلب اينكه نيت صحيح و كامل كه در عبادات بآن تكيه شده و روح عبادت است بدون تمايل باطنى و اقبال و توجه درونى تحقق نمى‏يابد و اين هم در صورتى امكان پذير است كه افكار و عواملى كه با اين حالت ضديت و منافات دارد و صفات مذمومه و ناپسند از دل آدمى ريشه كن و قلع و قمع گردد و راه اين پيروزى و موفقيت: دل كندن از امور دنيوى و تزكيه باطن و چشم پوشى كامل از لذائذ و خطوط بى‏ارزش زودگذر اين جهان است.

و من ميگويم موضوع نيت و حقيقت آن براى خيلى از علماء و دانشمندان رضوان اللَّه عليهم مشتبه و مجهول و مبهم مانده است همچنان كه از نظر مخالفين و اهل سنت هم روشن نگشته و تحقيق و بررسى كامل و كافى در تشريح آن و بيان حق مطلب و حقيقت آن بعمل نيامده البته مرحوم شيخ بهائى در شرح اربعين و چهل حديث تا حدى بررسى فرموده و ما هم در كتاب عين الحيوة و رساله اعتقادات خيلى از اسرار نيت و از مطالب غامضه و مشكلات آن پرده بردارى و تشريح نموده‏ايم بآنجا رجوع شود.پ 2- كافى ... حضرت صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده:

نيّة المؤمن خير من عمله و نيّة الكافر شرّ من عمله و كلّ عامل يعمل على نيّته‏

- نيت مؤمن بهتر از عمل او است. و نيت و قصد كافر بدتر از عمل او است. و هر كس مبنا و پايه عملش نيت و حالات درونى او است (هر كسى بر طينت خود ميتند).پ بيان اين حديث از احاديث مشهورى است كه عامه و خاصه نقل نموده و در نزد همه معروف است و وجوه زيادى در توجيه و تشريح اين حديث گفته شده.پ 1- مقصود از نيت كه بهتر و با ارزش‏تر از عمل شمرده شده اصول اعتقادات حقه باشد كه شخص مؤمن بآنها معتقد است و پر واضح است كه اعتقاد از عمل بهتر است چون ملاك و علت دخول بهشت و دستيابى بآن سعادت ابدى. داشتن اعتقادات حقه و صحيح است و نبودن اعتقاد هم موجب دخول در آتش قهر الهى و مخلد بودن در آن است ولى عمل چنين نيست.پ 2- مقصود اين است كه نيت تنها بدون عمل كه دنبال داشته باشد بهتر است از عملى كه بدون نيت و بدون قصد، انجام شود ولى اين توجيه صحيح نيست چون عمل بى‏نيت اصلا ارزشى ندارد و خوبى و حسنى ندارد تا اينكه نيت و قصد خوب‏تر و بهتر باشد و چون تعبير بلفظ خوبتر و بهتر شده بايد عملى را در نظر گرفت كه او هم خوب‏

 

باشد.پ 3- آنچه از اين ديد نقل شده و او اين است كه شخص مؤمن از نظر ايمان و اعتقادى كه دارد آرزو ميكند و قصد ميكند كارهاى خير و امور زيادى را انجام دهد ولى متاسفانه فرصت بدست نمى‏آيد و زمان و وقت كشش و گنجايش انجام اين همه كارهاى خير را ندارد بنا بر اين ثواب و عناياتى كه از جانب خدا در مقابل اين نيت خير باو داده مى‏شود خيلى بيشتر از آن ثوابهائى است كه بعنوان پاداش اعمال و كردار بدست مى‏آورد.پ 4- آنچه كه بعضى از محققين گفته‏اند كه البته شخص با ايمان و معتقد و متدين بحسب اقتضاء ايمانش نيت و تصميمش اين است كه كارهاى خود و عباداتش را به بهترين وجه و كيفيت انجام دهد ولى در مرحله عمل و پياده كردن تصميم آن طورى كه بايد و شايد موفق نميشود بنا بر اين برنامه و طرحى كه در مرحله فكر و نيت تنظيم مى‏شود هميشه از آن چه كه عملا محقق مى‏شود و خارجيت پيدا ميكند بهتر و كامل‏تر است و اين توجيه تا حدى با توجيه اول تطبيق مينمايد و امكان جمع بين اين دو هست و حديث سوم و پنجم كه در كافى در باب نيت نقل شده همين دو معنا را تائيد ميكند و همچنين حديثى كه مرحوم صدوق در علل الشرائع از حضرت باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود: نيت مؤمن از عملش بهتر است از اين جهت كه شخص با ايمان آرزو دارد و دلش ميخواهد كارهاى زيادى را انجام دهد ولى فرصت و عمرش رسائى ندارد. و نيت كافر هم از عملش بدتر است چون او هم باقتضاى طبيعت و عناد خود نقشه‏هاى زشت و خطرناكى ترسيم ميكند و كارها و اعمال زيانبارى را آرزو كرده و در ذهن و فكر خود ميپروراند ولى خوشبختانه فرصت كوتاه و عوامل و موانع ديگر باو اجازه نميدهد. و نيز مرحوم صدوق بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرده كه زيد شحام بحضرت عرضه داشت من از شما شنيده‏ام كه فرمودى نيت مؤمن از عملش بهتر است چطور مى‏شود كه نيت عمل از خود عمل بهتر باشد؟ فرمود از اين نظر كه عمل انسان امكان دارد ريائى و بمنظور جلب توجه مردم باشد ولى نيت كه امر قلبى است و رياء بردار نيست فقط براى خدا و از جهت ارتباط دل با او است خداى مهربان هم در مقابل اين نيت و تصميم قلبى ثواب و پاداشى باو عنايت ميفرمايد كه اين پاداش را خود عمل و پيكره آن ندارد و حضرت بعنوان مثل و نمونه فرمود مثلا بنده مؤمن در روز تصميم ميگيرد كه سحرگاه از خواب برخيزد و نماز شب بخواند اتفاقا خواب عميق او را فرا گرفت و موفق نشد خداوند مهربان در برابر اين تصميم و نيت ثواب نماز شب و تهجد را باو عنايت فرموده و تنفسش را تسبيح و خوابش را صدقه و انفاق بحساب مى‏آورد.

 

پ‏5- اينكه طبيعت نيت و خود تصميم از عمل بهتر و سالم‏تر است چون تصميم و نيت عقاب و مؤاخذه‏اى ندارد، بلكه اگر نيت نيت خير باشد ثواب و پاداش دارد گر چه بخود عمل موفق نشود و اگر نيت و تصميم كار بد باشد بود و نبود اين نيت هيچ اثرى ندارد و عقاب نميشود ولى عمل چنين نيست زيرا هر كس بمقدار خردلى عمل كند خوب باشد بايد پاداش و كيفرش را خواهد ديد پس درست است كه نيت از اين نظر از عمل بهتر است و من ميگويم در طرف نيت شر هم ممكن است همين طور گفته شود بنا بر اينكه كافر در برابر نيت شر و تصميم عمل بد عقاب دارد و مواخذه مى‏شود گر چه دنبال نيت عمل خارجى نباشد چون عفو و مواخذه نكردن بر نيت شر لطفى است كه مختص مؤمنين است.پ 6- اينكه نيت چون از اعمال و كارهاى قلبى و جوانحى است و دل هم خود از تمام جوارح و اعضاء افضل و اشرف است عمل او هم از اعمال سائر جوارح و اعضاء افضل و بهتر است و لذا در قرآن ميفرمايد أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي نماز را بمنظور ذكر و ياد من بپا داريد.

كه خداوند متعال نماز را وسيله و مقدمه ياد خدا قرار داده و البته هميشه مقصود و نتيجه از وسيله و مقدمه اشرف و بهتر است علاوه بر اين عمل قلبى از نظر مردم مستور و پوشيده است و رياء و سمعه و خودنمائى در آن راه ندارد ولى عمل خارجى چنين نيست.پ 7- اينكه نيت بعضى از اعمال سخت و دشوار مانند عمل حج و يا جهاد و جانبازى نيت و تصميم اين گونه كارها از پاره از اعمال سبك و آسان مانند قرآن خواندن و يا مثلا يكدرهم و يك تومان تصدق افضل و بهتر است (البته روشن است اين توجيه درست نيست).پ 8- آنچه مرحوم سيد مرتضى فرموده در كتاب غرر كه كلمه خير در اين حديث معناى تفضيلى و خوب‏تر بودن را ندارد، بلكه منظور اين است كه نيت مؤمن خود عمل خوبى است و از اعمال خوب او و در رديف كارهاى نيك او است و لفظ من در اين حديث تبعيضيه است و با همين تنافى و تناقض ظاهرى كه ميان اين حديث و آن حديث معروف نبوى صلّى اللَّه عليه و آله كه فرمود

افضل الأعمال احمزها

بهترين كارها دشوارتر آنها است. بچشم ميخورد رفع مى‏شود و ديگر بذهن نمى‏آيد كه چگونه هم نيت افضل باشد و هم كار دشوارتر و همين توجيه در جمله بعدى كه مربوط به نيت كافر است مناسب است چون در آن جمله هم لفظ شر معناى تفضيلى و بدتر و زشت‏تر را ندارد، بلكه منظور اين است كه نيت و تصميمات شخص كافر بد و زشت و از همان كارهاى بد او است. و اگر ايراد شود كه در احاديث و روايات وارد شده كه آدمى هنگامى كه تصميم عمل نيك و نيت خيرى را بگيرد در نامه عملش حسنه‏اى نوشته مى‏شود گر چه موفق بانجام آن عمل خير نشود ولى اگر نيت و تصميم عمل بدى را گرفت چيزى بر او نوشته نميشود تا وقتى كه آن عمل را انجام بدهد

 

بنا بر اين در نيت شر هيچ گونه شرى و عقابى نيست پاسخش اين است كه قبلا ما گفته‏ايم و اثبات شده كه ظاهر بعضى از اخبار اين است كه اين لطف و عنايت الهى مخصوص اهل ايمان است. پس نيت كافر بد و زشت است.پ 9- اينكه مقصود از نيت آن حالت تاثر روحى و دگرگونى قلب است كه هنگام عمل پيدا مى‏شود و انقياد و ميل باطنى باطاعت و اقبال و توجه درونى بآن جهان و چشم پوشى و بى‏توجهى بدنيا كه از اثرات عمل و عبادت است و البته هر چه در عبادت و عمل جوارحى و خارجى و بازداشتن اعضاء و جوارح از گناه و معصيت مراقبت بيشترى شود اين حالت قلبى و پاكى و صفاى دل بيشتر و قوى‏تر ميگردد چون ارتباط شديدى ميان دل و اعمال عضوى و كارهاى خارجى انسان برقرار است و تأثير متقابل در يك ديگر دارند همچنان كه اگر آسيبى بيكى از اعضاء بدن برسد در قلب اثر ميگذارد و حالت اضطراب و تشويشى در دل پيدا مى‏شود و اگر خوف و وحشتى در دل پيدا شود و ناراحت گردد در اعضاء و جوارح اثر ميكند رنگ چهره تغيير ميكند بدن ميلرزد ... و قلب فرمانرواى مطاع و اعضاء و جوارح مانند رعيت و نفرات سپاه تابع او و در فرمان او هستند و مقصود و هدف از اين اعمال ظاهرى بدست آمدن ثمره و نتيجه قلبى است. مبادا تصور شود كه مقصود از سجده همين است كه پيشانى بر روى زمين بيايد. بلكه از جهت اينكه اين عمل بحسب عادت و از نظر روانى موجب كمال تواضع قلبى است و حالت فروتنى را تقويت و تاكيد ميكند چون كسى كه احساس فروتنى و حالت تواضع را در خويش مينمايد اگر عملا هم بوسيله اعضاء و جوارح خود بتواضع خويشتن صورت خارجى داد و در برابر عظمت و جلال خداوندى به خاك افتاد آن حالت قلبى و تواضع درونى و ناچيز ديدن خود تقويت و تاكيد مى‏شود ولى كسى كه كوچكى خود را نمى‏بيند و دلش بامور دنيوى مشغول و از خود و ناچيزى خود اساسا غافل است. از سجده و بخاك افتادن اثر و نتيجه‏اى در دل پيدا نميشود و از نظر هدف و غرض تربيتى بود و نبود چنين سجده‏اى مساوى است. بنا بر اين نيت و آن حالت درونى روح و جان عمل و نتيجه و مقصود اصلى و هدف نهائى از تكليف است و بديهى است كه اين دگرگونى و نيت قلبى بمراتب از عمل با ارزش‏تر و بهتر است.

و اين توجيه نهم تا حدى نظير حرف غزالى است در كتاب احياء العلوم و آن حرف اين است كه هر طاعت و عبادتى روى دو پايه و دو ركن است: 1- نيت 2- پيكره و صورت خارجى عمل. البته اين هر دو از امور نيك و خير است ولى اطاعت اولى و پايه نخستين كه نيت باشد بهتر از خود عمل است چون اثر نيت در آن هدف تربيتى كه در عبادت است بهتر و سازنده‏تر از خود عمل است زيرا مقصود از عبادت و تكليف اصلاح‏

 

قلب و پاكى دل و كمال روح است و اين اعضاء و جوارح ابزار و وسيله رسيدن به آن هدف است و منظور از حركات عبادى و كارهاى بدنى بدست آوردن عادت بخير و حصول ملكه در باطن و قلب است كه طبعا طورى بشود كه عادت بخير و ميل بخوبى از تمايلات و خواسته‏هاى طبيعى آدمى گردد تا در نتيجه بتواند خود را از اسارت شهوات دنيوى و از قيد هوى و هوس آزاد نمايد و اقبال و توجه بذكر و ياد حق و انديشه و فكر حق بنمايد.

و بنا بر اين بيان خير بودن و بهتر بودن نيت مؤمن از لحاظ اثر و نتيجه تربيت از عمل خارجى واضح و روشن است كه خداى متعال فرمود: لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْكُمْ سوره حج 37 گوشت و خون اين قربانيها چندان ارزشى در نظر خدا ندارد ولى آنچه ارزش و اهميت دارد پرهيزكارى و حالات قلبى شما است و تقوى و پرهيز كه در اين آيه روى آن تكيه شده از صفات قلب است و در حديث است كه در بدن آدمى قطعه گوشتى است كه اگر او اصلاح شود تمام اعضاء و جوارح اصلاح ميگردد (دل).پ 10- اينكه نيت انسان هميشه جنبه عليت دارد و انگيزه عمل و اصل و ريشه او است و عمل شعاع و فرع و شاخ و برگ او است چون عمل در صورتى وجود پيدا ميكند كه انسان غرض و نتيجه واقعى عمل را خوب تصور نمايد و تصديق و اطمينان دستيابى بآن نتيجه را داشته و در نفس انسان شوق و تمايلى بآن هدف باشد تا با عزمى راسخ و محكم بطرف انجام آن حركت كند و آن را ايجاد نمايد و همين جهت علت بودن و اصل و اساس بودن نيت اهميت و ارزش مخصوص به نيت داده است و خيريت و خوبى عمل از خيريت و خوبى نيت ريشه گرفته و در طرف نيت كافر و تصميم و اراده شر و بدى هم مطلب از اين قرار است چون همان نيت پليد و اراده شوم اصل و اساس كارها و اعمال زشت و ناپسند شخص بى‏ايمان و كافر است پس نيت كافر پليدتر از عمل او است.پ 11- اينكه نيت روح عمل است و عمل بوسيله نيت جان دارد ميگردد و عمل مانند بدن است براى نيت اساسا خود پيكره عمل به تنهايى ارزش سنجش ندارد ميزان ارزش و بى‏ارزشى و خيريت و شريت عمل بسته به خيريت و شريت نيت و تابع او است همان طورى كه ميزان ارزش و بى‏ارزشى بدن انسان بستگى دارد بشرافت و خباثت روح پس از اين نظر و ديدگاه نيت مؤمن از عملش بهتر و نيت كافر از جهت اينكه خباثت دارد از عملش بدتر است.پ 12- اينكه نيت و قصد مؤمن در مرحله اول و توجه اصلى و حقيقى او خداست و چون از راه عمل ميتواند بطرف مقصود حركت كند و بآن نائل شود از اين جهت عمل را وجهه خود و مقصود بالعرض قرار ميدهد و نيت كافر هم چون غير خدا است و اعمال غير

 

الهى او است كه او را باهداف ضد توحيدى ميرساند از اين لحاظ رشته عمل را در دست ميگيرد. بنا بر اين صحيح است كه گفته شود نيت مؤمن از عملش بهتر و نيت كافر از عملش بدتر است.

و اين توجيه كه از دهم و يازدهم از بيانات مرحوم محقق طوسى استفاده شده و اين دوازده وجهى كه براى معناى اين حديث گفته شد بعضى در بعض ديگر قابل ادغام است و در واقع و حقيقت 12 وجه و 12 معنا نيست چون حاصل و برگشت برخى از اين وجوه بديگر وجه است على كل حال اكنون كه اين وجوه و احتمالات را نقل نموديم معناى ديگرى كه در نظر ما هست و بهترين معنا است براى اين حديث شريف بطور خلاصه و عصاره و اغماض از تطويل و اضافات غير لازم بيان ميكنيم كه حق است و سزاوار پذيرش و قبول است.پ البته اشكالاتى كه در اين حديث بنظر ميرسد (از قبيل اينكه چگونه نيت كه يك امر قلبى و بدون زحمت و سهل و آسان است از عمل مخصوصا بعضى از اعمال شاقه و دشوار بهتر و شرافت و ارزش آن بيشتر است و لذا علماء و بزرگان در مقام توجيه برآمده و وجوهى كه گفته شد بيان نموده‏اند) علت و منشأ آنها عدم تحقيق و بررسى كامل نكردن حقيقت و واقعيت نيت است كه تصور شده معناى نيت همان تصور نمودن غرض و فائده عمل و خطور دادن آن بذهن است. ولى پس از تحقيق و بررسى معنا و حقيقت نيت همان طورى كه قبلا بيان كرديم روشن مى‏شود كه موفق شدن به نيت صحيح و كامل از مشكل‏ترين و دشوارترين كارها است و اين موفقيت مربوط به يك حالت نفسانى و صفا و نورانيت باطن است و كمال و ارزش عمل و پذيرش و عظمت و فضيلت آن بستگى به چنين نيتى دارد و تصحيح نيت هم امكان پذير نيست مگر در صورتى كه علاقه و محبت بدنيا و عزت و بزرگى و مقام موهوم دنيوى از دل ريشه كن شود و از راه رياضت‏هاى دشوار و انديشه و تفكر صحيح و درست و كوششهاى مداوم و پى‏گير اين حالت را ميتوان بدست آورد چون قلب آدمى فرمانفرماى بدن است و هر گونه عشق و علاقه‏اى كه دل را تسخير كند اعضاء ديگر بدن هم در همان مسير فعاليت ميكنند و همين پايگاه منيع است كه هر رقم محبت و علاقه اى كه او را قبضه كرد و بر آن مسلط گرديد آن محبت و علاقه قواى ديگر بدن و اعضاء و جوارح را در خدمت خود قرار داده و بر آنها سلطنت و حكومت مينمايد و در دل هم دو عشق و دو گونه علاقه جايگزين نمى‏شود كه خداوند متعال به عيسى بن مريم عليه السّلام فرمود اى عيسى دو زبان در يك دهان و دو دل در يك سينه نميشود باشد و همچنين دو رقم فكر و انديشه در انسان امكان ندارد و در آن آيه شريفه فرمود: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ‏

 

قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ سوره احزاب 4 خداوند متعال دو دل (و دو گونه علاقه قلبى) در صندوق سينه هيچ كس قرار نداده است.پ دنيا و آخرت مانند دو هو و ضد يك ديگرند عشق و علاقه به هر دو ممكن نيست كسى كه محبت و علاقه بمال و ثروت دنيوى در دلش رسوخ پيدا كرده و ريشه‏دار شده فكر و خيالش در آن غوطه‏ور است و قواى جسمى و نيروى خود را در تحصيل آن صرف مينمايد و هر كار و عملى كه انجام دهد هدف حقيقى و مقصد اصلى او دستيابى بامور دنيوى است و اگر چيز ديگرى بگويد و از آخرت و امور آن جهان دم زند دروغ ميگويد و ادعاى كاذبى بيش نيست و لذا دائما دنبال كارهائى ميرود كه سود دنيوى و منافع ماديش بيشتر باشد و اطاعت و عبادت را كه موجب قرب و نزديكى بخداوند متعال است چندان مورد توجه قرار نميدهد و همچنين كسى كه عشق و علاقه به جاه و مقام و حب رياست در دل دارد تمام كارهايش در راه رسيدن باين مقصود است و همين طور اغراض و اهداف پوچ ديگر بنا بر اين اگر انسان بخواهد عملش را جدا و حقيقتا براى خدا انجام دهد و آن را از انگيزه دنيوى خالص نمايد و بمنظور جلب رضاى خدا و رسيدن به مزاياى آخرت بجا آورد راهى ندارد جز اينكه محبت و علاقه باين گونه امور را از دل بيرون كند و قلب خود را از آنچه باعث دورى از خدا مى‏شود پاك و پاكيزه گرداند: و نيت و انگيزه‏اى كه ممكن است در عمل باشد بسيار مختلف و گوناگون و داراى مراتب و درجاتى است بعضى از آنها طورى است كه بكلى عبادت و عمل را باطل و فاسد ميكند بعضى از آنها ملاك و ميزان صحت و درستى عمل است- بعضى از آنها موجب كمال عبادت شده و ارزش بيشترى بآن ميدهد كه خود اين مراتب و درجاتى دارد (عبادت كامل و كاملتر و كاملتر از او ...) اما آنچه كه عمل انسان را تباه و فاسد ميسازد عبارت از رياء و خودنمائى است كه تمام عمل را بعنوان ريا و خودنمائى انجام دهد و هيچ انگيزه‏اى در هيچ يك از اجزاء عبادت جز ريا نداشته باشد بگونه‏اى كه اگر ديگران اين عمل را نبينند و نفهمند اصلا انجام نميدهد بدون ترديد چنين عملى باطل و نه تنها استحقاق پاداش ندارد، بلكه كيفر و عقاب دارد طبق آيات و احاديث فراوان. ولى اگر هم ريا و خود نمائى و هم قصد قربت و انگيزه الهى هر دو باشد و رياء ضمنى باشد و داعى قربت و انگيزه الهى محرك اصلى بطورى كه اگر رياء و ديدن ديگران هم در كار نبود باز هم اين عمل را بجا مى‏آورد البته اين صحت چنين عملى خالى از اشكال نيست و بعيد نيست كه صحت داشته باشد. و اگر در بعضى از كيفيت‏هاى مستحبى عبادت و نحوه انجام آن اعمال رياء و خودنمائى شود مانند اينكه وضوى خود را بمنظور رياء خيلى كامل و تام و تمام بجا آورد و يا نمازش را طولانى كند اشكال بيشترى در صحت عبادت‏

 

پيش مى‏آيد و صحيح بودن مشكل‏تر است‏پ و اگر چنانچه در انجام عبادت داعيه ديگرى غير از رياء ضميمه شود مثلا هنگام وضو يا غسل قصد خنك شدن را هم داشته باشد در اين فرض سه قول و سه احتمال ميرود 1- بطلان عبادت 2- صحت آن 3- تفصيل و فرق ميان آن موردى كه قصد اولى و نيت اصلى قربت و نزديكى بخدا باشد و ضمنا ميخواهد خنك هم بشود و موردى كه بعكس باشد و منظور اصلى تبريد و آب تنى و خنك شدن باشد در ضمن وضو و غسلى هم براى تقرب بجا آورد كه در فرض اول عبادت صحيح است و در دوم باطل مرحوم شهيد اول در كتاب ذكرى چنين فرموده: اگر در نيت عبادت قصد و نيت ديگرى را كه با عبادت منافات دارد ضميمه نمايد مانند رياء و يا نيت استحبابى در عمل واجب در اين فرض بطلان عبادت بيشتر بنظر ميرسد و احتمال فساد ميچربد چون وقتى كه هدف و مقصود دو چيز شد و آن دو چيز منافى يك ديگر بودند لازمه‏اش اين است كه قصد و نيت آن دو چيز هم با يك ديگر منافات داشته باشد بنا بر اين فرض نيت عبادت با اراده و قصد آن چيز جمع نميشود ولى ظاهر كلام مرحوم سيد مرتضى صحيح بودن عبادت است البته صحت بمعناى اينكه اعاده و قضاء لازم ندارد نه باين معنا كه عبادتى است قبول و ثواب و پاداش داشته باشد و ايشان اين حرف را در مورد رياء و خودنمائى گفته و در نمازى كه به نيت رياء انجام شود و لازمه حرف سيد مرتضى صحت عبادت است در نماز و غير نماز در صورتى كه با قصد تقرب رياء هم ضميمه شود و اگر امور ديگرى غير رياء كه در هنگام عبادت پيدا مى‏شود و از لوازم آن عمل است نظير خنك شدن در وقت وضو و غسل در ضمن قصد شود و آنها را هم اراده كند در اين فرض مرحوم شيخ طوسى و محقق قائل بصحت شده‏اند از نظر اينكه چنين شخصى قصد عبادت را نموده و يك چيز اضافى و زيادى را هم كه با عبادت منافات ندارد قصد كرده و قول ببطلان هم در همين فرض امكان دارد چون اخلاص در عمل كه در عبادات شرط است مراعات نشده و نيت گرم شدن در برابر آفتاب و نظافت هم همين طور تا اينجا كلام مرحوم شهيد بود كه تمام شد. و من ميگويم اگر انسان در موقع عبادت پاره‏اى از امور دنيوى را قصد نمايد آيا در اين صورت هم ميتوان گفت كه عبادت باطل است؟ ظاهر كلمات بعضى از اصحاب علم قول ببطلان است ولى اين حرف مشكل بنظر ميرسد چون عباداتى هست كه بمنظور رسيدن بخواسته دنيوى انجام مى‏شود مانند نماز حاجت استخاره تلاوت قرآن در بعضى از موارد اذكار و دعاهائى كه در اين زمينه رسيده و اين گونه اعمال قطعا عبادت است با اينكه براى امور دنيوى انجام مى‏شود و اگر تصور شود كه در اين موارد تكليف انسان اين است كه آن هدف دنيوى را قصد نكند تا در نتيجه عبادتش انگيزه دنيوى نداشته باشد. چنين حرفى جمع بين ضدين و تكليف‏

 

بمحال است مانند اينكه كسى بگويد مثلا شما در فلان روز و در فلان محل بمنظور ديدن شير بيا ولى قصدت ديدن شير نباشد و يا مثلا برو بازار و فلان جنس را خريدارى نما اما خريدن جنس در نيت تو نباشد و در احاديث زيادى براى بعضى از عبادات مزايا و منافع دنيوى بيان شده از قبيل اينكه مثلا نماز شب باعث وسعت رزق مى‏شود و عمل حج انسان را ثروتمند مينمايد و نظائر اينها كه فراوان است بنا بر اين اگر قصد اين گونه امور دنيوى با قصد قربت منافات داشته باشد تذكر اينها ترغيب ببدى و امور زشت مى‏شود چون وقتى انسان اين رقم مطالب را شنيد شايد نتواند فكر و دل خود را از اين امور تخليه و بركنار بدارد البته ممكن است برگشت اين گونه قصدها به قصد قربت باشد باين طور كه مثلا كسى كه قصدش توسعه رزق و ثروت زياد است منظورش اين باشد كه آن ثروت را بمصرف امور خير برساند و با دستيابى برزق و روزى قوت و نيروى بيشترى براى اطاعت و عبادت بدست آورد و كسى كه طول عمر ميخواهد بمنظور تحصيل رضايت و خشنودى پروردگار باشد ولى متاسفانه چنين هدف عالى و قصد پاك و بزرگ براى مردم عادى و معمولى ميسر نيست فقط بعضى از اولياء و مقربين درگاه الهى ممكن است چنين نيت خالصى داشته باشند ولى ديگران اگر از اين خلوص نيست دم زنند جز ادعاى محض و باطل چيزى نيست و بخيال اينكه خطور در ذهن و فكر اين حقيقت همان نيت واقعى است با اينكه فاصله اين دو امر بسيار زياد است پس معلوم مى‏شود براى طاعت و عبادت بودن عمل اين مقدار كافى است كه اين كار را بامر خدا انجام داده و با رضا و خشنودى او و ياد او ذكر او و متوسل شدن بسوى او بجا آورد گر چه منظورش رسيدن بچيزهاى مباح و لذتهاى حلال دنيوى باشد.پ و اما آن نيت‏هاى كامل و هدفهاى عالى و بلند كه از مقاصد دنيوى و بى‏ارزش منزه و بركنار است البته از لحاظ مراتب اشخاص و كمالات روحى و درجات معرفت افراد مختلف و متفاوت است و نيت هر كس بستگى دارد بشكل باطنى و روش و حالت درونى او بلكه حالت يك فرد در زمان و اوقات مختلف نيتى باقتضاء آن حالت مخصوصش دارد و اكنون پاره‏اى از آن مراتب و درجات بيان ميكنيم.پ مرتبه اول نيت و انگيزه كسى كه توجه و تفكرش بر محور عذابهاى شديد و طاقت فرسا و عقاب دردناك الهى است كه اين چنين انديشه و تنبه دنيا و لذات دنيوى را از نظرش ساقط و بى‏ارزش مينمايد و هر عمل نيكى كه انجام ميدهد و هر عمل زشتى كه خود را از آن دور ميسازد بانگيزه خوف از عذاب و ترس از عقاب است.پ مرتبه دوم نيت كسى كه اشتياق وصول بآنچه كه در آن جهان براى افراد نيكوكار آماده و مهيا شده از بهشت و نعمتهاى آن و حوريان و كاخهاى آن كه چنين شخصى عبادتش‏

 

به انگيزه رغبت و ميل باين امور و دستيابى باين نعمتها است.

و اين دو رقم نيت ظاهرا صدمه‏اى بصحت عبادت ندارد گر چه گروهى از علماء تصور نموده‏اند كه اين گونه نيت باعث بطلان عبادت مى‏شود و البته اينها از تحقيق و بررسى معنا و حقيقت نيت غفلت و كوتاهى نموده‏اند.

و تعجب از مرحوم علامه حلى است كه فرموده طائفه عدليه و شيعه اجماع و اتفاق دارند بر اين كه اگر انسان عملش را بانگيزه وصول به نعمتهاى اخروى يا ترس از عقاب و عذاب الهى انجام دهد استحقاق پاداش و ثواب نخواهد داشت. و من ميگويم اين دو رقم نيتى كه بيان شد خوددارى مراتب و درجاتى است و از نظر اختلاف حالت افراد مختلف است. چون بعضى فقط بمنظور رسيدن بلذات جسمانى بهشتى وظائف بندگى خود را انجام مى‏دهد و بهشت را از اين جهت كه جاى آسايش و بهره و لذت جسمانى است ميطلبد.

ولى پاره‏اى از مردم از لحاظ اينكه بهشت جايگاه كرامت و لطف الهى و محل رضوان و قرب به خدا است ميطلبد و بنعمتهاى جسمانى و حور و قصورش چندان نظر ندارد. و همچنين كسى كه از آتش گريزان است ممكن است از جهت همان عذاب و شدت سوز و درد آن باشد و ممكن است از اين نظر باشد كه دوزخ تبعيدگاه و جاى دورى و فراق و هجران است و محل سخط و خشم خدا است. امير مؤمنان در دعاى كميل كه او را بكميل بن زياد نخعى تعليم داد ميگويد: بار الها اگر مرا بهمراه دشمنانت در عقاب و عذاب قرار دهى و بين من و اهل بلا و اهل عذاب خود در يك مجمع جمع نمائى و مرا از اولياء و دوستان خود جدا سازى، اگر فرضا صبر و تحمل آن عذاب دردناك را بنمايم ولى رنج و عذاب جانگاه فراق و هجران را چگونه تحمل نمايم. و اگر بر فرض بر شدت گرمى و حرارت آتش قهرت نيروى صبر و تحمل داشته باشم چگونه ميتوانم از لطف و كرامت تو چشم پوشيده و صرف نظر كنم ... تا آخر آنچه در اين دعا و مناجات ارزنده كه تمام درجات اهل معرفت و منازل سالكين طريق محبت را بيان ميكند. پس بنا بر اين روشن شد كه اين دو رقم نيت و خواستارى اين دو غرض و هدف منافاتى با رتبه و درجه مقربين ندارد.پ مرتبه سوم كسى كه به نيت و انگيزه شكر و سپاسگزارى عبادت خود را انجام ميدهد و چون نعمتهاى بيشمار و عنايات بيكران او را احساس ميكند بحكم عقل احساس وظيفه سپاس و تشكر از صاحب نعمت نموده و عبادت را بعنوان اداء حق نعمت و سپاسگزارى انجام ميدهد كه از همين روش و طريقه اهل كلام و متكلمين راه وجوب معرفت و شناسائى خدا را پيموده‏اند. امير مؤمنان عليه السّلام فرمود: گروهى در عبادت و اطاعت انگيزه رغبت و ميل دارند و براى دستيابى بمنافع اخروى خدا را عبادت مينمايند كه اين رقم عبادت عبادت‏

 

تجار و بازرگانان است كه هدف سودجوئى است. گروهى ديگر بداعى و انگيزه ترس از عذاب خدا را عبادت ميكنند اين هم عبادت بردگان است گروهى هم بداعى شكر و انگيزه سپاس از نعمتهاى فراوان خداوندى عبادت خود را انجام ميدهد و اين عبادت آزاد مردان است.پ مرتبه چهارم كسى كه از جهت احساس شرم و حياء انجام وظيفه ميكند اين چنين شخصى تمام توجهش بعظمت و جلال خداوندى است و خود را در تمام حالات و جميع اوقات در مرئى و منظر خدا مى‏بيند و عقلش خوبى اعمال نيك و زشتى كارهاى بد را درك ميكند و نظرى بنعمتهاى دنيوى يا اخروى ندارد فقط از اين جهت كه خداى بزرگ را هميشه حاضر و ناظر اعمال خود مى‏داند شرم دارد از اينكه در حضور او كار زشتى انجام دهد و آن كار ترك واجب باشد و يا انجام معصيت و به همين مرتبه اشاره فرموده در گفتار شريفش كه فرمود: احسان (كه يكى از صفات مؤمنين و يكى از منازل سلوك است) اين است كه خدا را بگونه‏اى عبادت نمائى كه مانند اينكه او را ميبينى و اگر تو او را با چشم ظاهر نمى‏بينى قطعا او تو را مى‏بيند.پ مرتبه پنجم كسى كه بقصد قرب و انگيزه نزديك شدن به خدا عبادت خدا ميكند كه قرب و نزديكى معنوى بقرب و نزديكى مكانى تشبيه شده است و اين همان نيتى است كه اكثر فقهاء گفته و در عبادت شرط دانسته‏اند ولى تحقيق و بررسى معناى قرب را در كلماتشان نديده‏ام و توضيحا بايد گفت كه مقصود از قرب يا قرب و نزديكى از لحاظ درجات كمال است چون بنده از جهت اينكه موجودى است ممكن و موجودى ممكن الوجود از خود هيچ چيز ندارد و در نهايت درجه نقص و كمبودى است و فاقد هر گونه كمال است و ذات واجب الهى داراى جميع صفات كماليه است بطور اطلاق و بى‏نهايت بنا بر اين ما بين فقر محض و غناى مطلق بعد و دورى فراوان است و ما فوق تصور هست و چون در طريق سير معنوى قدم نهد هر مقدار كه بوسيله عبادت و انجام وظيفه خود را بصفتى و كمالى متصف سازد و نواقص اخلاقى و درونى را از خود مرتفع نمايد بهمان ميزان واجد كمالات گرديده و به سرچشمه كمالات نزديك و متخلق باخلاق ربوبى ميگردد. و يا منظور از قرب و نزديكى در ياد او بودن و در مقام معنى همراه و مصاحب او بودن است مثلا كسى كه هميشه و دائما در ياد كسى بوده و فكرش مشغول باو است و مرتب در صدد تامين خواسته او و اجراء دستور او است چنين شخصى مثل اين است كه هميشه با او است گر چه از نظر مكان و محل فاصله زيادى با او داشته باشد و نظير همين نيت است اگر انسان عمل خود را براى امتثال و اجراء امر خداوند متعال و يا بر وفق مشيت و اراده او و يا بجهت انقياد و اجابت دعوت‏

 

الهى و يا بجهت تحصيل رضا و خشنودى او انجام دهد. اينها اقسام نيت‏هائى است كه اكثر علماء گفته‏اند. و نيز گفته‏اند اگر فقط براى خدا و بدون اينها همه انجام دهد باز هم كافى است چون او مقصد تمامى هدفها است گر چه بازگشت اين نيت هم بالاخره بيكى از آنها است.پ مرتبه ششم كسى كه عبادتش بر پايه شايستگى پروردگار براى عبادت است كه اين نيت صد يقين و راستان است همان طورى كه امير مؤمنان عليه السّلام در مناجاتش ميگويد: معبودا من تو را از جهت ترس از آتش و يا طمع بهشت عبادت نميكنم فقط چون تو را سزاوار پرستش و عبادت ميدانم عبادت ميكنم و چنين ادعائى از غير اين گونه افراد پذيرفته نميشود اين ادعا از كسانى پذيرفته مى‏شود كه از خارج و قبلا آنها را شناخته باشيم كه اگر بهشت و دوزخى هم در كار نبود باز هم خدا را عبادت مينمودند، بلكه بفرض محال اگر گنه‏كار داخل بهشت مى‏شد و اهل طاعت دوزخى ميشدند در اين فرض هم عبادت خداوند را چون اهل و سزاوار عبادت است انتخاب ميكردند همچنان كه در همين جهان رفتن در آتش را انتخاب نمودند چون راه اطاعت و طريق بندگى بود گر چه خداى مهربان آن آتش را سرد و سلامت نمود. و همچنين انواع عذاب و شكنجه‏ها كه از طرف كفار و اشرار ميرسيد بجان ميپذيرفتند براى حفظ راه عبوديت البته خداوند آن شكنجه‏ها را بلذت و آسايش و نعمت تبديل مينمود.پ مرتبه هفتم نيت كسى كه بانگيزه دوستى و محبت و بر پايه عشق و شيفتگى خدا را عبادت مينمايد كه مرتبه محبت بالاترين درجات مقربين و سالكين است و اهل محبت فقط در صدد جلب رضاى محبوب هستند و هيچ گونه نظرى بثواب و ترسى از عقاب در آنان وجود ندارد و حب و عشق الهى كه بر دل انسان نشست و قلب را فرا گرفت اين دل را از محبت غير خدا بكلى پاك و پاكيزه ميگرداند و در تمام كارها جز رضا و خشنودى حق به چيزى سر و كار ندارد. كما اينكه مرحوم صدوق بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود مردم در عبادت پروردگار بر سه گونه‏اند: 1- گروهى براى رسيدن بثوابها و مزاياى آن جهانى خدا را عبادت ميكنند كه اين عبادت حريصان و سود طلبان است كه ريشه‏اش طمع است 2- گروهى ديگر از جهت ترس از آتش عبادت خدا را مينمايند و اين عبادت برده‏گان است كه ريشه‏اش ترس و خوف است. 3- ولى من بانگيزه عشق و محبت خداوند متعال او را عبادت ميكنم كه اين عبادت بزرگ‏مردان و كريمان است و اين عبادت است كه ثمره‏اش ايمنى است و خداوند عز و جل فرموده: وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ سوره نحل 89 و آنان از فزع و وحشت آن روز در ايمنى هستند) و نيز فرموده: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ‏

 

تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ سوره آل عمران 31 بگو اگر راستى خدا را دوست داريد بايد از دستورات و خواسته‏هاى او كه بوسيله من بشما ابلاغ مى‏شود متابعت و پيروى كنيد تا در نتيجه خدا هم شما را دوست داشته و گناهان شما را ببخشد بنا بر اين كسى كه محبت بخدا داشته باشد خدا هم او را دوست ميدارد و او را از عذاب خويش در امن و امان قرار ميدهد.پ و در تفسير امام نقل نموده كه حضرت سجاد عليه السّلام فرمود: من دوست ندارم كه عبادتم را بانگيزه و اغراض خصوصى خود و براى رسيدن بثوابهاى آن جهانى انجام دهم كه مانند بنده طمعكار كه ريشه اطاعتش طمع است باشم اگر خواسته‏اش تامين شود عملش را انجام ميدهد و گر نه رها ميكند و نيز دوست ندارم كه از جهت ترس و خوف از كيفر عبادت كنم خدا را كه مانند بنده زشت وظيفه نشناس باشم اگر ترس از مواخذه و كيفر نداشته باشد هيچ كارى نمى‏كند. سؤال شد از حضرت پس شما بچه انگيزه‏اى خدا را عبادت مينمائيد؟

فرمود چون او مستحق عبادت و سزاوار پرستش است از جهت اين نعمتها و الطاف فراوان كه در حق من روا داشته. و حضرت باقر عليه السّلام فرمود: بنده در صورتى عبادت كامل و حق عبادت را ايفاء كرده كه از همه خلق منقطع گشته و بريده باشد و ارتباط و پيوند خود را فقط با خدا برقرار بدارد در انى وقت است كه خداوند متعال ميفرمايد: اين بنده من خود را براى من خالص نموده و او را با لطف و كرم مى‏پذيرد. و حضرت صادق عليه السّلام فرمود:

هيچ نعمتى بالاتر و برتر از اين خداوند ببنده خود عنايت ننموده كه در دل آن بنده جز خدا چيز ديگرى نباشد.پ امام هفتم عليه السّلام فرمود: با ارزش‏ترين اعمال اين است كه در عبادت جز انگيزه قرب و نزديكى بخداوند متعال چيزى نباشد. و حضرت رضا عليه السّلام در تفسير آيه شريفه (إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ) كلمات و اعتقادات پاك است كه بسوى خدا ميرود (خداوند باعتقادات قلبى مردم مينگرد) فرمود منظور از اين كلم طيب گفتن و اعتقادات اسلامى است‏

لا اله الا اللَّه محمّد رسول اللَّه علىّ ولىّ اللَّه و خليفة محمد رسول اللَّه حقّا و خلفاؤه خلفاء اللَّه (وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ)

 

و البته عمل صالح است و كارهاى نيك و شايسته است كه آن اعتقادات را بالا ميبرد و تقويت ميكند، فرمود فهميدن انسان كه اين عمل و اين گفتار همان گونه كه با زبان گفته صحيح و درست است.

و ميگويم من نيت‏هاى فاسد و صحيح افراد و اقسام ديگرى هم دارد كه با مقايسه و سنجش با همين مطالب و اقسام نامبرده روشن مى‏شود و اينها همه بستگى دارد باحوال و صفات انسان و ملكاتى كه در درون انسان رسوخ كرده و ريشه‏دار گشته كه اين انگيزه‏ها و

 

نيت‏هاى خوب و بد از آنها مايه ميگيرد و از همين جا روشن مى‏شود سرّ و راز آن جمله‏اى كه معروف است كه بهشتيان از جهت نيت پاك و پاكيزه‏اى كه داشته‏اند در بهشت مخلد هستند از نظر اينكه نيت خوب و نيكو در نتيجه طينت و باطن پاك و صفات نيكو و پسنديده و ملكات زيبا كه در درون جان انسان عميقا جاى گرفته است پيدا شده و تحقق مى‏يابد و اين صفات و ملكات موجب استحقاق خلود و هميشه ماندن در بهشت است و چنين شخصى از ناحيه خود كوچكترين مانعى براى انجام اعمال صالحه ندارد و كمال آمادگى براى انجام وظيفه و اعمال حسنه و جميله دارد پس اين چنين آدمى بهشتى طبع شده و چنين طبيعتى جز بهشت جاى ديگرى مناسبش نيست. و در مقابل آمادگى مؤمن كافر است كه آمادگى كاملى براى ضد اينها دارد و داراى صفات زشت و ملكات خبيث كه در عمق جانش ريشه‏دار شده و اين گونه صفات و ملكات نيت‏ها و تصميم‏هاى ناپسند و نكوهيده‏اى دنبال دارد كه از اين نظر طبيعتش دوزخى گشته و جايگاه ابديش دوزخ خواهد بود و از اين بيانات معناى آن- حديث كه فرمود

 (و كلّ عامل يعمل على نيّته)

روشن مى‏شود باين معنا كه عمل و كردار هر كس در نقص و كمال و رد و قبول منطبق و موافق با نيت او است و مدار و مبنى در عمل نيت شخص است و مطابق بعضى از احتمالات گذشته معنا اين است كه نيت پايه عمل و سبب فعل و انگيزه او است و اتيان و انجام فعل بنيت بستگى دارد.پ 3- كافى ... ابى بصير گويد از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كردم. كه حد و ميزان عبادت كه اگر بر طبق آن ميزان عبادت انجام شود پذيرفته مى‏شود چيست؟ فرمود.

داشتن نيت خوب و پاك در اطاعت و يا اطاعت از امام و رهبر.پ بيان سخن در باره حسن نيت و توضيح آن قبلا گذشت. خلاصه مطلب اينكه ميزان صحيح بودن و قبولى عبادت پاكى نيت است كه آميخته و مخلوط با انگيزه‏هاى ديگر نباشد و در ضمن تحت رهبرى صحيح و اطاعت از امام حق باشد چون اين دو جهت پايه و ركن اساسى در صحت و قبول است كه مقصود تاكيد و توصيه بيشتر در مراقبت عمل است.

و يا منظور از اطاعت كه در اين حديث هست اين است كه برنامه عمل را با آن طرق و راههائى كه راه اطاعت و بندگى است منطبق سازد.پ 4- كافى ... ابى بصير گويد حضرت صادق عليه السّلام فرمود: گاهى بنده مؤمن مستمند و تهى دست ميگويد خدايا: بمن روزى فرما و يا تمكن مالى عنايت كن تا كارهاى نيك انجام داده و از برنامه‏هاى خيرات و خدمات چنين و چنان كنم. و چون خداوند متعال راستى و صدق و حسن نيت او را ميداند همان اجر و پاداشى كه در صورت انجام عمل باو ميداد خواهد داد انّ اللَّه واسع كريم.

 

پ‏تبيان (ليقول) ميگويد: يعنى بزبان ميگويد و يا در قلب و يا اعم از قلب و زبان (فاذا علم اللَّه ... يعنى وقتى كه خدا دانست كه اين بنده مؤمن جدا باين وعده‏ها و گفته‏هاى خود خواهد عمل كرد چون خيلى از آرزوها و وعده‏هائى كه انسان ميدهد كاذب و پوچ است و در مرحله عمل انسان مطابق با قولش رفتار نميكند. انّ اللَّه واسع كريم يعنى خداوند قدرتش زياد و وسيع است و يا عطاء و بخشش فراوان است كريم كرم وجود از صفات ذاتى او است و اين پاداش بر نيت خير از آثار كرم وجود گسترده و وسيع او است نه از جهت استحقاق و طلب داشتن بنده باشد. مرحوم شيخ بهائى گفته ممكن است اين حديث را بمنزله تفسير و توضيح حديث‏

 (نيّة المؤمن خير من عمله)

قرار داد چون مؤمن از اين قبيل نيت‏ها فراوان دارد و در برابرش پاداش هم دارد ولى خود عمل خارجى برايش امكان ندارد و وسيله و مقدماتش فراهم نيست. پايان حرف شيخ بهائى.پ و من ميگويم لفظ نيت در سه مورد بكار برده مى‏شود 1- در موردى كه همزمان با انجام فعل نيت آن را ميكند. 2- موردى كه قبل از عمل عزم نموده و تصميم گرفته كه فلان عمل را در فلان وقت انجام دهد و در موقع آن عمل را انجام بدهد و يا انجام آن برايش فراهم نگردد. 3- موردى آرزوى آن عمل را بنمايد و مايل بآن باشد گر چه ميداند كه انجام آن برايش ميسر نيست و منظور از نيت در اين حديث يكى از دو مورد اخير است. و البته امكان دارد چنين گفته شود كه نيت چون از افعال اختيارى قلبى است و تصميم گرفتن و نگرفتن در دست خود انسان است بنا بر اين همين تصميم و نيت قطعا پاداشى خواهد داشت مثل افعال اختيارى ديگر ولى در صورتى كه موفق شد و خود آن عمل را هم انجام داد پاداش ديگرى هم براى انجام عمل دارد گر چه آن عمل خودش مشروط به نيت است ولى تعدد و بيشتر شدن ثواب و پاداش با اين اشتراط منافات ندارد كما اينكه نماز شرط صحيح بودنش وضوء است در عين حال وضوء خود يك عمل اختيارى و عبادتى است كه قطع نظر از نماز داراى پاداش است وقتى هم وضو و هم هر دو انجام شد هر يك پاداش و ثوابى دارد و اگر بخود موفق نشد چون قدرت و توانائى آن عمل را نداشت و يا اينكه مانع ديگرى پيش آمد در اين صورت بر همان نيت خيرش پاداش دارد و ثواب و پاداش بر نيت بستگى بپيدايش عمل ندارد، بلكه باين مربوط است كه از ناحيه او تقصير و كوتاهى در باره فعل نباشد.

بنا بر اين ثواب و پاداشى كه در اين حديث براى نيت بيان شده امكان دارد چنين باشد.

در صورتى كه بانجام عمل هم موفق شود دو ثواب دارد و اگر موفق بانجام فعل نشد يك ثواب دارد و با اين معنا اشكال باين كه اگر نيت بتنهائى ثواب داشته باشد لازمه‏اش لغو و بيمورد بودن خود عمل است و اشكال باين كه لازمه اين حرف اين است كه ثواب و

 

پاداش عمل با نيت مانند ثواب نيت تنها و بدون عمل باشد وارد نيست و پاسخ اين دو اشكال روشن مى‏شود: و ممكن است چنين معنا شود كه ثواب و پاداش نيت مانند ثواب عمل با نيت باشد ولى اضافه و زيادى در كار نباشد ولى اگر بدنبال نيت توفيق انجام عمل را هم يافت ثواب مضاعف مى‏شود تا ده برابر و يا بيشتر و مؤيد اين معنا حديثى است كه بعدا خواهد آمد كه خداوند مهربان اين عنايت را در حق آدم عليه السّلام نموده كه از فرزندانش هر كس تصميم عمل زشت را بگيرد تا وقتى آن عمل را انجام نداده گناهى در نامه عملش ثبت نميشود و اگر آن عمل را مرتكب شد يك گناه ضبط مى‏شود ولى اگر تصميم عمل نيك گرفت براى او يك حسنه ضبط مى‏شود گر چه موفق بانجام آن نشود و اگر آن را انجام داد مقدار ده حسنه براى او نوشته مى‏شود. گر چه امكان دارد مورد اين حديث جايى باشد كه در صورت قدرت و توانائى بر عمل از انجام آن خوددارى نمايد كه با بحث ما ارتباط ندارد و روى اين تحقيقات كه در نيت شد و توضيحى كه داديم كه نيت هر كس بستگى دارد بشكل درونى و حالات روحى و ملكاتى كه در عمق جانش ريشه‏دار شده و نيت كامل و بلند از پرتو كمال نفس و متصف بودن انسان است با اخلاق و سجاياى نيك و پسنديده روى اين مبنا اگر بگوئيم كسى كه تصميم عمل ارزنده‏اى را با كيفيت خاص بگيرد و قصد داشته عملى را بصورت كامله‏اش انجام دهد ولى فراهم نشود ثواب چنين شخصى با ثواب آن كسى كه عمل را با همان كيفيت انجام داده يكسان و برابر است. اين چنين حرفى هيچ استعبادى ندارد (و با موازين علم اخلاق كاملا منطبق و هيچ گونه اشكال و ايرادى لازم نمى‏آيد). و گفته شده پاداش و ثواب داشتن مؤمن در برابر نيت عمل خير مطلبى است كه مورد اتفاق امت اسلام و خاصه و عامه و فرق اسلام اين معنا را روايت كرده‏اند. مسلم در كتاب خود از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نقل كرده كه فرمود: كسى كه با صدق نيت آرزوى شهادت در راه خدا را داشته باشد خداوند ثواب شهيد را باو عنايت ميفرمايد گر چه توفيق شهادت را نيابد و بسند ديگر از همان حضرت نقل نموده كه فرمود: كسى كه با نيت پاك و راست از خداوند درخواست شهادت نمايد خداوند مهربان او را بدرجات و مراتب شهدا ميرساند گر چه در بستر خانه‏اش بدرود حيات نمايد. ماذرى (يكى از علماى اهل سنت) گويد اين دو حديث دليل بر اين است كه اگر كسى عمل خيرى را نيت كند و از جهت موانع و پيش آمدهائى موفق بآن عمل نشود مانند كسى است كه آن عمل را انجام داده باشد و نيز از اين دو حديث استفاده مى‏شود كه مسألت و تقاضاى شهادت از خداوند مستحب است و همين طور نيت عمل خير مستحب است و گروهى از دانشمندان آنها باين مطلب تصريح نموده‏اند حتى اينكه آبى كه از علماء اهل سنت است ميگويد كه اگر كسى نيت عمل خير نكند در حكم منافقان است كه نه عمل خير را انجام ميدهد و نه تصميم انجامش را دارد.

 

پ‏5- كافى ..

5- كافى ... حضرت صادق فرمود: اينكه دوزخيان هميشه و براى ابد در دوزخ مخلد هستند از اين جهت است كه نيت آنها اين است كه اگر فرضا در دنيا براى ابد زنده و جاويد باشند هيچ وقت تسليم حق نشده و راه معصيت و سركشى را ادامه دهند و همچنين بهشتيان كه در بهشت مخلد و جاويد هستند از اين نظر است كه نيت آنان اطاعت و اجراء فرامين الهى است گر چه در دنيا جاويدان باشند پس بر اساس نيت خود اينان در بهشت و آنان در دوزخ مخلد و جاويدان هستند سپس حضرت آيه شريفه قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ را تلاوت فرمود و توضيح داد كه هر كس بر اساس و پايه نيت خود عمل ميكند.پ بيان مثل اينكه استشهاد و استدلال حضرت بآيه شريفه از لحاظ همان مطالبى است كه ما قبلا تحقيق نموديم كه ميزان و پايه اعمال انسان بر نيت است و نيت هم به نوبه خود تابع حالات درونى و صفات نفسى است كه روح انسان بآنها متصف است از اعتقادات و اخلاق باطنى خوب يا بد اگر در نفس و عمق جان انسان عقائد حقه و اخلاق حسنه رسوخ پيدا كرده و ريشه‏دار شده بديهى است كه اگر در دنيا هميشه زنده و جاويدان باشد از انجام وظيفه و اعمال صالحه سرپيچى و تخلف نخواهد كرد و پرتو و شعاع عملى چنين روح و نفسى جز عمل صالح چيزى نخواهد بود و از جهت همين شكل و حالت روحى و بهشتى مستحق خلود در بهشت و جاويدان بودن در آن مى‏شود و اگر در باطن و نفس داراى عقائد باطله و اخلاق پست و زشت باشند بطورى كه اگر در دنيا جاودان و ابدى باشند دائما در طريق معصيت و گناه هستند در اين صورت تغيير ماهيت داده و طبيعت و طينت آنها دوزخى شده و از لحاظ همين طينت و باطن مسخ شده استحقاق خلود در دوزخ را پيدا ميكنند نه از جهت اعمالى كه هنوز مرتكب نشده‏اند تا در نتيجه قصاص قبل از جنايت و عذاب بدون جرم باشد.

بنا بر اين منافاتى بين خلود و عذاب دائمى و بين احاديثى كه ميگويد وقتى انسان تصميم گناه بگيرد ولى آن را انجام ندهد گناه و جرمى براى او ضبط نميشود نيست زيرا خلود در دوزخ مربوط به آن حالت نفسانى و طينت و طبيعت مسخ شده جهنمى است نه به آن گناهانى كه تصميم دارد بعدا انجام دهد علاوه بر اين ممكن است مورد همين اخبار و احاديث عفو و بخشودگى نيت گناه افرادى باشند كه ارتكاب معصيت از ملكات درونى و حالات ريشه‏دار باطنى آنها نگشته و وجدان و طبيعت انسانى خود را مسخ نكرده بطورى كه فرضا اگر در دنيا باقى و جاودان باشند باز هم از ادامه معصيت خوددارى نخواهند

 

نمود يا اينكه گفته شود مورد اين احاديث عفو و بخشش نسبت باهل ايمان است و اين مسأله خلود مربوط بكفار است. و ضمنا ممكن است از اين روايت مورد بحث (پنجم كه نقل شد) اين استفاده بشود كه هر آن كافرى كه كفرش ريشه‏دار نشده و در عمق روحش رسوخ پيدا نكرده و بازگشت به توبه و ايمان در حقش امكان دارد چنين شخصى بحال كفر نخواهد مرد و بالاخره موفق مى‏شود و ميگويم من از اين احاديث ممكن است استفاده شود كه عزم و نيت معصيت خود يكنوع معصيت و گناه است كه استحقاق عقاب و كيفر دارد نه اينكه تصور شود تصميم گناه گناه نيست البته گناه است ولى خداى مهربان اين گناه را مورد عفو و بخشش قرار داده براى اهل ايمان و اين مطلب از بيانات مرحوم محقق طوسى در تجريد در مسأله اينكه آيا اعمال انسان مخلوق او است يا نه استفاده مى‏شود چون مرحوم محقق در آنجا تعبيرش چنين است (كه اراده و تصميم عمل زشت و قبيح است) پس معلوم مى‏شود ايشان اراده و نيت حرام را عملى قبيح و حرام ميداند و از كلمات اكثر علماء و بزرگان هم بدست مى‏آيد كه نيت حرام، حرام و قبيح است فرقى نيست كه آن اراده و نيت تام و تمام باشد كه دنبالش عمل حرام هم انجام شود و يا ناقص كه آن عمل دنبالش نيايد و خارجا مرتكب آن گناه نشود ولى از نظر آنها مسلم است كه اگر همراه نيت عملى انجام نشود البته مورد عفو واقع مى‏شود كما اينكه اخبار و احاديث كه پاره‏اى از آنها بعدا گفته مى‏شود دلالت بر آن دارد و اگر همراه نيت عملى هم انجام شود شايد بتوان گفت در اين صورت هم خود نيت عقاب و كيفرى ندارد و كيفر براى انجام عمل است و بعضى از علماء ادعاى اجماع و اتفاق نموده كه ارتكاب معصيت بيش از يك گناه حساب نميشود و خيلى بعيد است كه در مورد انجام معصيت دو گناه واقع شده باشد يك گناه از نظر اراده و نيت و گناه دوم از نظر انجام خود عمل.پ بنا بر اين منافاتى (كه بين حرف مرحوم محقق كه گفت اراده و نيت قبيح، قبيح است و بين حرفى كه مشهور و معروف است كه خداوند متعال در برابر نيت حرام عقاب و كيفر نمى‏كند و عقاب و كيفر فقط در برابر انجام عمل است) بچشم ميخورد مندفع و مرتفع ميگردد و تاويل و توجيهى كه بعضى در اين مورد نموده‏اند كه منظور از عقاب نداشتن بر نيت اين است كه آن كيفر مخصوص كه براى انجام خود عمل است نيت عمل آن كيفر مخصوص را ندارد نه اينكه اصلا كيفرى نداشته باشد البته در مورد نيت عمل خير همان پاداشى كه انجام عمل خير دارد نيت خير و تصميم طاعت هم همان پاداش را دارد. اين توجيه صحيح و درست نيست چون آنچه كه از احاديث بدست مى‏آيد اين است كه نيت قبيح اصلا عقاب و مؤاخذه‏اى ندارد و از آن طرف هم اجماع داريم كه پاداش عمل خير را

 

نيت خير ندارد بلكه يك نوع پاداش مخصوصى براى نيت عمل خير هست كه از لحاظ حالات افراد مختلف است و كيفيت آن بستگى به خلوص تصميم‏گيرنده و كوشش و سعى بيشتر او ادامه و استمرار نيت و چيزهاى ديگر دارد چه بسا ممكن است نيت كسى در بعضى از حالات ارزشش بمراتب بيشتر باشد از خود عمل از كسى كه اين چنين نيت پاك و خالص و حالتى كه داراى اين خصوصيات باشد نداشته باشد و ظاهرا دقت در احاديث كافى است و نيازى بادامه و اطاله كلام در اين بحث نباشد، البته تحقيقاتى در اين باب نموديم و تكميل مطالب بعدا در شرح بعضى اخبار خواهد آمد.پ 6- كافى ... حضرت باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده: روز قيامت انسان احضار مى‏شود و باو ميگويند دليل و حجت خود را براى گرفتن پاداش بيان كن. عرض ميكند خدايا. مرا آفريدى و هدايت و راهنمائى فرمودى و بمن توسعه در زندگى عنايت كردى من هم مرتب و هميشه بر بندگان و خلق تو توسعه ميدادم و بذل و بخشش نموده و مشكلات آنها را بر طرف ميساختم باين اميد كه تو هم امروز رحمتت را شامل حال من فرموده و مشكلات امروز را بر من آسان نمائى خداوند متعال ميفرمايد بنده من راست ميگويد او را به بهشت ببريد.پ 7- كافى ... خداوند متعال در نجوى و مكالمه‏اى كه با موسى بن عمران دارد در ضمن يك حديث قدسى طولانى كه وارد شده چنين آمده كه خداوند بموسى بن عمران فرمود: در عمل و عبادتت ثوابها و پاداشهاى آن را در مرئى و منظر خود قرار ده مثل اينكه آنها را مى‏بينى تا در نتيجه رغبت و طمعت در امر آخرت بيشتر باشد.پ 8- نهج البلاغه در وصيت و وقف نامه على عليه السّلام چنين آمده: اين دستورى است كه بنده خدا على بن ابى طالب امير المؤمنين در موضوع مال خود داده بمنظور جلب رضاى خدا باميد اينكه مرا داخل بهشت نموده و ايمنى روز واپسين عطا فرمايد.

و نيز در نهج البلاغه است كه حضرت فرمود نمى‏دانم و نمى‏بينم كسى را از خود حريص‏تر و پاى‏بندتر باشد بحفظ وحدت و هماهنگى امت محمد صلّى اللَّه عليه و آله و اين عمل من به انگيزه رسيدن بمزايا و ثوابهاى ارزنده و نتائج و پايان كرامت و عزت.پ 9- امالى صدوق بسند خود از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله كه فرمود كسى كه يك روز، روزه مستحبى بگيرد بمنظور رسيدن به ثواب مغفرت خداوند را به دست آورده.پ بيان تمام اين احاديث دلالت دارد بر اينكه عبادتى كه به انگيزه ثواب و ترس از عقاب باشد هيچ گونه منافاتى با صحت عمل و كمال آن و قصد قربت بآن ندارد.پ 10- تفسير قمى مَنْ كانَ يُرِيدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِيها وَ

 

هُمْ فِيها لا يُبْخَسُونَ سوره هود 15 در تفسير اين آيه چنين گفته هر كس عمل خيرى انجام دهد باين انگيزه و نيت كه در همين جهان به پاداش آن برسد خداوند پاداش دنيوى او را باو خواهد داد و كم و كسرى هم در حق او اعمال نميشود. ولى در آن جهان آتش دوزخ در انتظار او است.پ 11- خصال صدوق ... حضرت سجاد على بن الحسين عليه السّلام فرمود حسب و نسبى براى قرشى و عربى نيست مگر بتواضع و فروتنى و كرامت و احترامى نيست مگر در سايه تقوى و عملى به حساب و ارزش نميآيد مگر بملاك و ميزان نيت و عبادتى صحيح نيست مگر از راه تفقه و فراگيرى احكام و بدترين و مبغوض‏ترين مردم در نظر خداوند متعال كسى است كه خود را پيرو سنت امام بداند ولى عملا پيروى نكند.پ 12- تفسير قمى در آيه شريفه قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ يعنى هر كس بر طبق نيت خود عملكرد دارد فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى‏ سَبِيلًا پروردگار بهتر ميداند چه كسى راه را بهتر يافته است. على بن ابراهيم از پدرش از جعفر بن ابراهيم از حضرت رضا عليه السّلام نقل كرده كه فرمود روز قيامت كه مى‏شود بنده مؤمن در محضر الهى احضار ميگردد و خداوند مهربان خود عهده‏دار حساب مؤمن مى‏شود و اعمال او ارائه داده مى‏شود پس از نگاه به نامه اعمال اول چيزى كه مى‏بيند گناهان است رنگ چهره‏اش تغيير نموده و لرزه بر اندامش مى‏افتد و شديدا ناراحت ميگردد سپس كارهاى نيك و حسناتش را مى‏بيند و موجب روشنائى چشم و مسرت خاطر و آسايش و خرسندى روحش مى‏شود بعدا ثوابها و عطاياى الهى را مى‏بيند سرور و خوشحاليش افزايش مييابد سپس خداوند مهربان به ملائكه ميفرمايد صورت آن اعمالى كه اين مؤمنين آنها را انجام نداده ولى براى آنها ضبط شده بياوريد آنها را ملائكه مى‏آورند و اينان آن نامه اعمال را ميخوانند و عرض ميكنند الها تو خود ميدانى كه اين همه اعمال نيك را ما اصلا انجام نداده‏ايم خداوند ميفرمايد درست است اين كارها را عملى نكرده‏ايد ولى نيت شما اين بود كه اين اعمال را انجام دهيد و همان حسن نيت شما را همانند عمل و انجام كار قرار داديم و آن اعمال را براى شما ثبت نموده و پاداش آنها را ميدهيم.پ 13- علل الشرائع و خصال ... حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مردم خداوند را بسه گونه و انگيزه عبادت ميكنند 1- گروهى بانگيزه رغبت و رسيدن بثواب اخروى عبادت مى‏نمايند كه اين عبادت حريصان و ريشه طمع دارد. 2- گروهى ديگر بانگيزه ترس از آتش عبادت ميكنند كه اين هم عبادت بردگان است كه از ترس فرمان ميبرند. 3- ولى من بانگيزه محبت و بلحاظ عشق بمعبود بى‏همتا عبادت او را مينمايم و اين عبادت‏

 

بزرگان و كريمان است و اين موجب ايمنى است كه خداوند ميفرمايد وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ و آنان از وحشت و ناراحتيهاى آن روز در امان هستند و نيز ميفرمايد قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ اگر راستى محبت و دوستى خدا در دل شما هست پس لازم است فرمان او را برده از من متابعت و پيروى نمائيد تا خدا هم شما را دوست بدارد و گناهان شما را ببخشد هر كس خدا را دوست بدارد خدا هم او را دوست ميدارد و كسى كه خدا او را دوست داشته باشد در امن و امان خواهد بود.پ 14- امالى ... حضرت صادق عليه السّلام فرمود: عملى كه انسان جدا تصميم او را گرفته باشد نيروى بدنى ممكن نيست از انجام او ضعيف و ناتوان گردد.پ 15- امالى طوسى كسى كه راستگو باشد اعمالش نيك و پاك خواهد بود كسى كه حسن نيت داشته باشد روزيش فراوان ميگردد كسى كه بخانواده خود احسان و نيكى كند بر عمرش افزوده مى‏شود.پ 16- در خصال هم اين طور روايت كرده البته با تغيير بسيار مختصرى.پ 17- معانى الاخبار ... عبد اللَّه بن سنان گويد محضر امام صادق عليه السّلام نشسته بوديم شخصى از حاضرين در مجلس عرض كرد فدايت شوم يا ابن رسول اللَّه آيا احتمال نمى‏دهيد كه من منافق باشم؟ حضرت فرمود سؤالى دارم اگر شب يا روز كه در خانه خلوت هستى و جز تو كسى نيست آيا نماز نميخوانى؟ عرض كرد چرا ميخوانم فرمود آن نمازت را براى چه كسى ميخوانى؟ عرضه داشت براى خداوند متعال فرمود چطور ممكن است كه تو منافق باشى با اينكه تو براى خداوند متعال نماز ميخوانى؟پ 18- علل الشرائع ... زيد شحام گويد بحضرت صادق عليه السّلام گفتم من از شما شنيده ام كه فرمودى‏

نيّة المؤمن خير من عمله‏

چگونه نيت عمل از خود عمل بهتر است؟ فرمود از لحاظ اينكه چه بسا در عمل ريا و خودنمائى بخلق راه پيدا ميكند ولى نيت فقط خالص براى خدا است از اين جهت پاداشى كه خدا براى نيت خير عنايت ميفرمايد بهتر از پاداش خود عمل است.

و حضرت فرمود بنده تصميم ميگيرد در روز كه سحرگاه براى تهجد و نماز برخيزد اتفاقا در خواب ميماند ولى خداوند ثواب نماز را براى او ثبت مى‏نمايد و تنفسش را تسبيح و خوابش را صدقه و انفاق قرار ميدهد و ثواب اينها را باو عنايت ميفرمايد.پ 19- علل الشرائع ... حضرت باقر عليه السّلام ميفرمود. نيت مؤمن از عملش بافضيلت‏تر و بهتر است از جهت اينكه كارهاى نيك و امور زيادى از خيرات را تصميم ميگيرد كه بانجام همه آنها نميرسد و نيت كافر هم از عملش بدتر است چون او هم كارها و بديهاى‏

 

زيادى را آرزو ميكند كه بآنها نميرسد (پس دائره نيت از دائره عمل وسيع‏تر است).

20- قرب الاسنادپ 21- امالى طوسى ... حضرت رضا از پدران بزرگوار خود از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نقل نموده كه فرمود ارزش گفتار بستگى دارد به عمل و كردار و ارزش عمل هم به نيت است و گفتار و كردار و نيت در صورتى صحيح و ارزشمند است كه با سنت و روش پيغمبر تطبيق كند.پ 22- امالى طوسى ... رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود گفتار بدون عمل پذيرفته نيست و گفتار و عمل هم بدون نيت پذيرفته نيست و گفتار و كردار و نيت بدون برنامه اسلام و انطباق با سنت و روش پيغمبر سقط شده (بى‏ارزش است) ارزش است.پ 23- امالى طوسى ... فضيل گويد شنيدم از حضرت باقر و از حضرت صادق عليه السّلام كه از آباء و پدران خود از امير مؤمنان عليه السّلام نقل نمودند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود. نيت مؤمن از عملش رساتر است و همچنين نيت كافر و نابكار.پ 24- بصائر ... رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود. ارزش گفتار بكردار و ارزش كردار به نيت و ارزش اينها بانطباق با سنت است.پ 25- محاسن ... امام صادق عليه السّلام فرمود. اگر مردم اعمال و كارهائى كه از آسمان برميگردد و پذيرفته نميشود ميديدند قطعا ميگفتند كه هيچ عملى پذيرفته نميشود (چون بيشتر اعمال مردم مردود و لائق پذيرش نيست).پ 26- محاسن ... رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود نيت مؤمن از عملش بهتر و نيت فاجر از عملش بدتر است و هر كس بر طبق نيت خود عمل ميكند.پ 27- محاسن ... امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس داراى حسن نيت باشد خداوند در رزق و روزيش توسعه ميدهد.پ 28- محاسن خيثمه بن عبد الرحمن ميگويد عيسى بن عبد اللَّه قمى از حضرت صادق عليه السّلام پرسش كرد و من در آن مجلس بودم گفت عبادت كردن چگونه است؟ فرمود داشتن نيت نيك و پاك از آن راهى كه دستور اطاعت داده شده و در حديث ديگر است كه فرمود حسن نيت در عبادت داشتن طبق برنامه‏اى كه امر بآن شده است.پ 29- محاسن ... حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال مردم را در روز قيامت بر طبق نيت آنان محشور ميفرمايد.پ 30- محاسن ... ابو هاشم گويد از امام ششم عليه السّلام در باره مسأله خلود و جاودان بودن در بهشت و دوزخ سؤال كردم كه مردم حد اكثر 100 سال يا مقدارى بيشتر و كمتر

 

اطاعت و يا معصيت نموده‏اند چرا در آن جهان جاودانه متنعم يا معذب ميشوند؟ فرمود علت مخلد بودن اهل دوزخ در دوزخ اين است كه نيت و تصميم آنان در دنيا اين بود كه اگر در دنيا جاويدان باشند دائما معصيت و نافرمانى كنند و همچنين علت خلود بهشتيان در بهشت اين است كه نيت و تصميم آنان در دنيا اين بود كه اگر در دنيا هميشه بمانند اطاعت ابدى داشته باشند اينها از جهت همين نيت و طينت نيك بهشتى و مخلد در بهشت و آنها هم از نظر همان نيت و طينت خبيث دوزخى مخلد در دوزخ شدند سپس آن آيه را تلاوت فرمود: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ هر كس بر طبق نيت خود عمل ميكند در تفسير عياشى هم اين طور نقل كرده.پ 31- فقه الرّضا از عالم يعنى از حضرت رضا عليه السّلام اين روايت را ميكنم كه فرمود نيت مؤمن بهتر از عمل او است چون او چيزهائى را كه خيلى بهتر از اعمال خارجى او است نيت ميكند (از لحاظ كيفيت و كميت بهتر است) و نيت فاجر بدتر از عمل او است و هر عامل و انجام دهنده كار مطابق نيت خود كار ميكند و براى ما روايت شده كه نيت مؤمن از عملش بهتر است چون مؤمن كارهائى را كه قدرت و توانائى او را ندارد نيت ميكند و آرزو دارد و روايت شده هر كس حسن نيت داشته باشد خداوند روزيش را از ياد ميگرداند و از عالم عليه السّلام سؤال كردم از تفسير آيه خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ آنچه ما بشما داده‏ايم (برنامه سعادت بخش دينى) محكم بگيريد آيا منظور قوت و نيروى بدنى و جسمى است و يا قوت و نيروى دل فرمود هر دو. و فرمود گفتار بكردار و كردار به نيت و نيت به انطباق با سنت و برنامه دينى بستگى دارد.

و نيز براى ما روايت شده كه حسن خلق از دو جهت ممكن است باشد يكى اينكه شخص ذاتا و بحسب طبع و خلقت خوش خلق است و ديگر اينكه از لحاظ تربيت دينى خود را موظف بخوش خلق بودن ميداند و لذا با نيت و تصميم خوش خلقى را انتخاب ميكند كه اين دومى برتر و ارزش آن بيشتر است و نيز براى ما روايت شده هيچ گاه انسان از تصميم‏گيرى عاجز و ناتوان نخواهد بود هر تصميمى را ميتواند بگيرد و از آن حضرت حديث ميكنم كه نيت مؤمن از عملش بهتر است توضيح خواستم فرمود از نظر اينكه رياء امكان دارد در عمل داخل شود ولى نيت قلبى رياء بردار نيست و از عالم عليه السّلام تفسير همين حديث را سؤال كردم فرمود چه بسا ممكن است بانسان حالتى رخ دهد كه فرصت عمل از دستش برود نظير مرض و بيمارى و يا ترس شديد ولى در همان حال نيت عمل خير را دارد و لذا نيت از عمل بهتر و فرصت آن بيشتر است و در توجيه ديگر اينكه در همان حالات عقل و روحش سالم و از او جدا نشده ولى ممكن است قدرت بر عمل قبل از رفتن عقل و جان از

 

انسان سلب گردد.پ 32- مصباح الشريعة امام ششم عليه السّلام فرمود. كسى كه داراى نيتى پاك و صادق باشد از سلامت قلب برخوردار است چون سالم داشتن قلب از خاطرات و افكار زيان بار در صورتى ميسر است كه انسان در تمام كارهاى خود نيت را براى خدا خالص نمايد خداوند متعال ميفرمايد يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ  إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ سوره شعراء 88 و 89 روزى كه مال و فرزند سودى براى انسان ندارد فقط كسى كه با دل پاك و سالمى در آن جهان وارد شود اهل نجات است و پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرمود

نيّة المؤمن خير من عمله‏

و فرمود ارزش اعمال به نيت است و فرمود هر شخصى بآنچه در نيت و ضمير خويش دارد خواهد رسيد.

و بنده بايد در تمام حركت و سكون خود نيت خويشتن را پاك و خالص نموده و در تمام حالات انگيزه الهى داشته باشد چون اگر چنين نباشد لا بد غافل از حق است و غافلان را خداوند متعال چنين توصيف نموده اؤلئك كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا- أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ اعراف 179. آنان همانند چهارپايان، بلكه گمراه‏تر هستند (چون حيوانات از فروغ عقل و خرد محرومند ولى اين انسان نماها با داشتن چراغ عقل راه سعادت انسانى را رها نموده و فقط دنبال تامين شهوات خود هستند) و اين گونه افراد همان غافلان هستند.

و نيت هم در كمال و صفاى خود تابع كمال و صفاى معرفت و بينش انسان است و بحسب اختلاف حالات و اوقات در قوت و ضعف مختلف مى‏شود و كسى كه داراى نيت پاك و خالص است نفس و هواهاى نفسانيش در برابر سلطه و قدرت و عظمت خداوندى مقهور و تسليم است و هميشه احساس انفعال و شرمندگى از خدا دارد و روح تسليم در طبع و ميل و آرزوهايش حكمفرماست خود در رنج و تعب و مردم از ناحيه او در راحت و آسايش هستند.پ 33- تفسير امام حضرت سجاد عليه السّلام فرمود من دوست ندارم و عبادتم را فقط بانگيزه مقاصد شخصى خود و رسيدن به ثواب انجام دهم و مانند بنده‏اى باشم كه اطاعتش بر پايه طمع است اگر اميد رسيدن بخواسته‏ها را داشته باشد عمل ميكند و گر نه وظيفه خود را رها ميكند و نيز دوست ندارم از جهت ترس از عقاب خدا را عبادت نمايم كه مانند بنده بدو وظيفه نشناسى باشم كه اگر از آقاى خود ترس و بيمى نداشته باشد كارى نميكند سؤال شد از حضرت پس بچه انگيزه‏اى شما خدا را عبادت ميكنيد؟ فرمود چون تمام نعمتها و احسان و عنايت‏ها از او است از اين نظر شايسته و سزاوار عبادت است (گر چه پاداش و كيفرى نباشد).

امام باقر عليه السّلام فرمود در صورتى بنده حق عبادت را انجام داده و عبادتش كامل است كه خود را از همه خلق بريده و منقطع گردد و پيوند خويش را فقط با خدا برقرار

 

سازد اين وقت است كه خدا ميفرمايد اين بنده من خود را براى من خالص نموده و او را بلطف و كرم ميپذيرد و امام صادق عليه السّلام فرمود نعمتى برتر و بالاتر از اين نيست كه در دل انسان جز خدا چيز ديگرى نباشد. امام هفتم موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود تقرب بخدا از راه عبادت بهترين اعمال است. حضرت رضا عليه السّلام فرمود منظور از كلم طيب كه در اين آيه هست إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ كلمات پاك و پاكيزه بسوى خدا صعود ميكند.

لا اله الّا اللَّه محمد رسول اللَّه علىّ ولىّ اللَّه و محمّد رسول اللَّه حقّا و خلفاؤه خلفاء اللَّه‏

. است وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ. منظور از عمل صالح اين است كه انسان در قلب خود بداند و معتقد باشد كه اين عمل و كردارش مطابق قول و گفتارش صحيح و درست است.پ 34- مجالس مفيد ... حضرت صادق عليه السّلام فرمود همانا خداوند متعال بميزان نيت بندگان آنها را نصرت و يارى ميفرمايد هر كس داراى نيت صحيح و كامل باشد نصرت و اعانت خدا هم در حق او تمام و كامل است هر كس در حسن نيت كوتاهى كند به همان ميزان اعانت و يارى خدا از او كاسته و كم مى‏شود.پ 35- غوالى. پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود ارزش اعمال فقط بستگى دارد به نيت هر كس آنچه را نيت نموده نصيبش ميگردد در مسأله حركت و هجرت هر كس بانگيزه الهى و قصد ديدار رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مهاجرت كند چنين هجرتى بطرف خدا و رسول است و هر كس به منظور رسيدن بدنيا و يا دستيابى بزنى و ازدواج با او مهاجرت كند چنين هجرتى به طرف خدا نيست و بطرف همان هدف است.پ 36- كتاب قضاء الحقوق صورى. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: نيت مؤمن از عملش بهتر است.پ 37- امالى طوسى ... حضرت رضا از پدرانش عليهم السّلام نقل كرده كه پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: حسب و نسب شخص تواضع و فروتنى او است و كرامت و عزت انسان تقوى و پرهيز كارى او است و عمل هر شخص بسته به نيت او است.پ 38- امالى طوسى ... موسى بن جعفر از پدران بزرگوار خود عليه السّلام نقل نموده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله على عليه السّلام را براى جنگى اعزام فرمود و دستور فرمود كه مسلمين آن حضرت را در اين جنگ همراهى نمايند. مردى از انصار به برادر خود گفت ما با على عليه السّلام در اين جنگ شركت كرديم بمنظور اينكه خدمتگزارى و يا مركبى و يا چيز ديگرى بدست بياوريم.

اين مذاكره به سمع پيغمبر رسيد حضرت فرمود همانا ارزش اعمال به نيت است و هر كس هر گونه نيتى كه دارد همان هدف نصيبش خواهد بود بنا بر اين هر كس بانگيزه الهى و جلب الطاف خدا در جنگ شركت نمايد پاداش اين شخص بر خدا است كه عنايت خواهد

 

كرد و كسى كه بمنظور دنيوى و بدست آوردن مال حركت كند جز همان چيزى كه در نظر گرفته بهره‏اى نخواهد داشت.پ 39- نهج البلاغه على عليه السّلام فرمود گروهى از لحاظ ميل و بداعى رسيدن بصوابهاى اخروى خدا را عبادت ميكنند كه اين عبادت تجار و بازرگانان است و گروهى ديگر از جهت ترس از عذاب خدا را عبادت مينمايند كه اين عبادت بردگان است. و گروهى بانگيزه شكر و سپاسگزارى از نعمتهاى پروردگار عبادت خداوند مينمايند كه اين عبادت احرار و آزادگان است.پ 40- كتاب هدايت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: همانا اعمال انسان بسته به نيات او است و روايت شده كه نيت مؤمن از عملش بهتر است و نيت كافر بدتر از عمل او است و روايت شده كه بهشتيان از جهت نيت پاكشان در بهشت جاويدان هستند و همين طور دوزخيان از لحاظ نيت خبيث و بد مخلد در دوزخ هستند.

 

خداوند متعال ميفرمايد قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ يعنى بر طبق نيت. و البته لازم نيست انسان براى هر كار تجديد نيت كند هر عملى كه در آن جز خدا انگيزه‏اى نباشد اين عمل با نيت است و هر عملى كه بنده در آن عمل منظور غير خدائى داشته باشد اين عمل، عمل بدون نيت است و چنين عملى پذيرفته نيست.