پامالى ابن شيخ: ابن عباس: پا نگذاشتهاند ملائكه بر روى فرش احدى غير فرش ما.پ علل الشرائع: ابو خديجه گفت از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم مىفرمود:
مردى در حالى كه پدرم مشغول طواف بود از كنار ايشان رد شد و دست بر شانهاش زد سپس گفت من از شما سه سؤال دارم كه جز شما كسى و يك نفر ديگر جوابش را نمىداند سكوت اختيار كرد تا طواف او تمام شد بعد داخل حجر شد و دو ركعت نماز خواند من نيز با ايشان بودم وقتى نمازش تمام شد صدا زد كه بود سؤال داشت؟
آن شخص آمد و نشست رو بروى پدرم باو فرمود: سؤال كن چند سؤال كرد پس از جواب دادن گفت درست فرمودى از جاى حركت كرده رفت فرمود پدرم اين جبرئيل بود آمد تا بشما معالم دين را بياموزد.پ بصائر: مسمع كردين گفت بحضرت صادق عليه السّلام عرض كردم من بيمارم
وقتى غذا مىخورم ناراحت مىشوم اما وقتى از غذاى شما مىخورم هيچ ناراحتى برايم پيش نمىآيد فرمود: تو طعام و غذاى خانوادهاى را مىخورى كه ملائكه با آنها روى فرششان مصافحه مىكنند عرض كردم آقا براى شما آشكار ميشوند فرمود آنها به بچههاى ما از ما مهربانترند «1».پ بصائر: ابو العلا از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود: يا حسين خانههاى ما محل هبوط ملائكه و جايگاه وحى است و با دست خود بر چند پشتى زد فرمود: حسين! اينها پشتىهائى است كه بسيار اتفاق افتاد ملائكه بر آنها تكيه كردهاند و بسيار شده كه نرمه پر و بال آنها اينجا ريخته.پ بصائر: ابو اليسع گفت: حمران بن اعين خدمت حضرت باقر رسيد و عرض كرد فدايت شوم شنيدهايم ملائكه بر شما نازل مىشوند.
فرمود: بخدا قسم ملائكه بر ما نازل مىشوند و پاى بر فرشهاى ما ميگذارند مگر اين آيه قرآن را نخواندهاى الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ. توضيح: اين خبر و نظاير آن شاهد اينست كه اين آيه در باره ائمه عليهم السّلام نازل شده و منظور از استقامت اطاعت خدا است در هر امر و نهى و منحرف نشدن از راه محبت و رضاى خدا كه بغير او متوجه شوند و ملائكه بر آنها نازل مىشوند در دنيا يا در دنيا و آخرت هر دو. در بخشى گذشت كه استقامت يعنى پايدارى در ولايت و اخبار زيادى است كه اين آيه در باره شيعيان آنها است و استقامت يعنى خارج نشدن از ولايت و نزول ملائكه و بشارت هنگام مرگ و در قبر و موقع بعث و حشر است بين اين دو توجيه منافاتى نيست بجهت اينكه بطون آيات زياد است ممكن است هر دو معنى منظور باشد.
پبصائر: خالد از حضرت صادق عليه السّلام در باره آيه إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ فرمود: بخدا قسم ما براى آنها پشتى قرار مىدهيم تا تكيه كنند.پ بصائر: ساباطى گفت: من چيزى را يافتم روى پشتى در خانه حضرت صادق عليه السّلام يكى از اصحاب پرسيد آقا اين چيست؟ شبيه چيزى بود كه معمولا در ميان خاشاك پيدا مىشود مثل دانهاى كوچك.پ حضرت صادق عليه السّلام فرمود: اين از چيزهائى است كه از پر ملائكه ميريزد سپس فرمود: عمار ملائكه پيش ما مىآيند و پر و بال خود را بر سر بچههاى ما مىمالند عمار! ملائكه روى فرشهاى ما مزاحم ما مىشوند.پ بصائر: ثمالى گفت: خدمت على بن الحسين رسيدم يك ساعت داخل حياط بودم بعد رفتم داخل اطاق ديدم ايشان چيزى را جمع مىكند دست خود را پشت پرده برد كسى كه داخل اطاق بود گرفت.
گفتم: فدايت شوم چيزى كه جمع مىكرديد چه بود فرمود نرمههائى از پر و بال ملائكه است هر وقت پيش ما مىآيند جمع ميكنم و آنها براى بچههايمان گردن بند درست ميكنيم عرضكردم آقا آيا ملائكه پيش شما مىآيند فرمود: آنها بر روى متكاهاى ما تكيه ميكنند.پ بصائر: خيثمه از حضرت باقر عليه السّلام نقل كرد كه مىفرمود: ما كسانى هستيم كه ملائكه با ما رفت و آمد دارند.
يك روايت ديگر در مورد گرفتن دانههائى كه از پر ملائكه ميريزد و گردن بند تهيه ميكنند نقل مىشود كه ترجمه نشد.پ بصائر: حارث نضرى گفت: بر گردن بعضى از بچههاى امام تعويذ ديدم عرضكردم فدايت شوم مگر كراهت ندارد كه آيه قرآن را بعنوان تعويذ بگردن بچهها ببنديد؟ فرمود: اين آنچه خيال كردهاى نيست اينها از پر و بال ملائكه
است ملائكه روى فرشهاى ما مىآيند و دست بر سر بچههاى ما مىكشند.پ بصائر: عبد الحميد طائى گفت: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم فرمود:
آنها پيش ما مىآيند سلام ميكنند ما براى آنها پشتى ميگذاريم (يعنى ملائكه).پ بصائر: مفضل بن عمر گفت: خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيدم در اين بين پسرش موسى عليه السّلام آمد در گردنش گردن بندى بود كه در آنها پرهاى ضخيمى قرار داشت او را جلو كشيده بوسيدم و در آغوش گرفتم بعد بامام عرض- كردم فدايت شوم اين چيست در گردن موسى بن جعفر؟ فرمود: از پر و بال ملائكه است گفتم: آنها مگر پيش شما مىآيند. فرمود: آرى مىآيند و خود را بفرشهاى ما ميمالند همين كه در گردن موسى است از پر و بال ملائكه است.پ بصائر: سليمان بن خالد گفت: حضرت صادق اين آيه را خواند إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ.
فرمود: بخدا قسم سليمان بسيار اتفاق مىافتد كه براى آنها پشتى ميگذاريم در خانههاى خود.
اين روايت با مختصر اختلافى تكرار مىشود و در روايت قبل مىفرمايد كسانى كه استقامت مىورزند آل محمّدند (ص).پ بصائر: حسن بن برة اصم از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه مىفرمود:
ملائكه بر ما نازل مىشوند و روى فرش ما مىنشينند و بر سر سفره ما حاضر مىشوند و هر نوع روئيدنى در زمان خودش تر يا خشك براى ما مىآورند و پر و بال بر ما و بچههايمان مىگشايند و مانع مىشوند از اينكه جنبندهها بما برسند و در موقع هر نماز مىآيند كه با ما نماز بخوانند هر شب يا روزى كه مىآيد وقايع روى زمين را بما گزارش مىدهند هر پادشاهى كه بميرد و ديگرى جاى او را بگيرد خبر او و كيفيت رفتارش را در دنيا براى ما مىآورند.
پبصائر: ابو بصير گفت: از حضرت صادق عليه السّلام تفسير آيه الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا را پرسيدم فرمود: آنها ائمه از آل محمّدند گفتم: بر آنها ملائكه نازل مىشوند فرمود: هنگام مرگ با بشارت كه نترسيد و محزون نشويد و اين جريان بخدا قسم در باره شيعيان استوار و داراى استقامت ما كسانى كه در مورد كار ما ساكتند و حديث ما را پنهان مىنمايند و در پيش دشمنان افشا نمىكنند جارى است.پ بصائر: على بن ابى حمزه از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام نقل كرد كه مىفرمود: هر فرشتهاى را كه خداوند بزمين براى مأموريتى بفرستد اول پيش امام مىآيد و اين مأموريت را باو عرضه مىدارد صاحب اين امر محل آمد و رفت ملائكه است.پ بصائر: ميمون قداح گفت: حضرت باقر روى تخت خود نشسته بود و عمويش عبد اللَّه بن زيد نزد آن جناب بود فرمود: بعضى از ما صدا را ميشنود ولى شخص را نمىبيند.پ بصائر: ابن حمزه گفت: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم مىفرمود: بعضى از ما بگوشش ميخورد و بعضى در خواب مىبيند و بعضى صداى زنجير كه در طشت ميخورد ميشنود و بعضى از ما قيافهاى را بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل مىبيند.پ بصائر: معبد گفت: با حضرت صادق عليه السّلام بودم آمد تا وارد مسجدى شد كه پدرش در آنجا عبادت ميكرد خود آن جناب در يك قسمت مسجد نماز ميخواند پس از تمام شدن نمازش فرمود: معبد! اين محل را مىبينى. گفتم:
آرى فدايت شوم گفت: پدرم همين جا نماز مىخواند كه پيرمرد خوش قيافهاى خدمت ايشان رسيد و نشست در همان بين مرد ديگرى گندمگون و خوش صورت و خوش قيافه آمد به پيرمرد گفت چه نشستهاى بتو اين دستور را ندادهاند از جاى حركت كردند و با هم پنهانى صحبت كردند و رفتند از نظر من پنهان شدند ديگر چيزى نديدم.
پدرم گفت: اين پيرمرد و رفيقش را ديدى؟ گفتم آرى پيرمرد كه بود و رفيقش چه شخصى بود فرمود: پيرمرد ملك الموت بود و آن كسى كه آمد جبرئيل.
اين خبر بدو صورت ديگر با مختصر اختلافى نقل مىشود كه ترجمه نشد.پ توضيح: (بتو اين دستور را ندادهاند) شايد براى قبض روح آمده بوده و يا در روايت ديگر چنين استفاده مىشود كه بتو نگفتهاند با چهرهى گرفته بيائى بلكه با قيافهاى خندان. و اخبارى كه ميگويد ائمه ملائكه را نمىبينند حمل مىشود بر اينكه موقع القاء حكم آنها را نمىبينند يا مراد اين است كه بصورت اصلى آنها را مشاهده نمىكنند.