بصائر: ثمالى از حضرت زين العابدين عليه السّلام نقل كرد كه گفتم آقا از شما سه مطلب مىپرسم مايلم در اين موارد تقيه نفرمائيد. فرمود: بسيار خوب.
گفتم در باره فلان كس و فلان كس ميپرسم. فرمود بر آن دو باد لعنت خدا تمام لعنتهايش هر دو با كفر و شرك از دنيا رفتند، قسم بخداى بزرگ.
بعد عرضكردم آقا ائمه عليهم السّلام مرده زنده ميكنند و آيا كور و پيس را شفا ميدهند و بر روى آب راه ميروند؟ فرمود: هر چه خدا بهر پيغمبرى داده بحضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله نيز داده ولى به پيامبر اكرم چيزهائى داده كه بآنها نداده، عرضكردم هر چه به پيامبر اكرم داده بحضرت امير المؤمنين عليه السّلام نيز داده فرمود آرى بعد امام حسن و امام حسين عليهما السّلام سپس هر امامى پس از ديگرى، تا روز قيامت با اضافهاى كه در هر سال و هر ماه پيش مىآيد بلكه بخدا قسم در هر ساعت. خرايج: ابا بصير از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه گفتم بآن جناب فضل و برترى ما بر مخالفين چيست؟ بخدا قسم من مىبينم بعضى از مخالفين ما آسوده خاطرتر
و داراى زندگى بهتر و حال نيكوترى هستند و از ما بورود بهشت طمعشان بيشتر است.
ابو بصير گفت امام عليه السّلام جوابى بمن نداد تا رسيدم بابطح مكه. در آنجا مشاهده كرديم ضجه و ناله بسوى خدا برداشتهاند. امام فرمود چقدر ناله و فرياد زياد است و حاجى كم فرمود قسم بآن خدائى كه محمّد را به نبوت برانگيخته و او را بسوى بهشت برده خداوند قبول نخواهد كرد مگر از تو و يارانت فقط.
ابا بصير گفت: در اين موقع دست بر چشم من ماليد نگاه كردم اكثر مردم بصورت خوك و خر و ميمون بودند تك تك انسان ديده ميشد. خرايج: ابو بصير گفت: بحضرت باقر عليه السّلام عرضكردم من غلام و شيعه شما و مردى ضعيف و نابينايم. بهشت را برايم ضمانت كن.
فرمود: نميخواهى علامت ائمه را برايت توضيح دهم. عرضكردم ممكن نيست جمع بين هر دو برايم بنمائيد فرمود مايل نيستى كه آن را توضيح دهم عرضكردم چرا مايل نباشم؟! در اين موقع دست بر روى چشم من ماليد هر چه در خانه بود بچشم خود مشاهده كردم فرمود اى ابا محمّد اينك چشم تو بينا شد، دقت كن با چشم خود چه مىبينى. ابو بصير گفت بخدا قسم هر چه تماشا كردم جز سگ و خوك و ميمون نديدم عرضكردم مولاى من اين قيافههاى برگشته چيست؟
فرمود: آنچه مىبينى تشكيل دهنده اجتماع هستند اگر پرده از روى چشم مردم برداشته شود شيعيان مخالفين خود را نخواهند ديد مگر بهمين صورت. بعد فرمود: اگر مايلى ترا بهمين حالت باقى گذارم و حساب تو با خدا است و اگر ميخواهى بهشت را برايت ضمانت كنم بايد بصورت اول برگردى عرض كردم آقا علاقهاى بديدن اين مردم شكل برگشته ندارم مرا بحال اول برگردان چيزى را نميتوان با بهشت معاوضه كرد دست بر روى چشمم كشيد بحالت اول برگشت.
مناقب: سلمان شلقان گفت: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم فرمود: امير- المؤمنين عليه السّلام در قبيله بنى مخزوم دائىهائى داشت. يكى از جوانان آنها خدمت على عليه السّلام رسيده گفت دائى جان دوست و رفيقى داشتم كه از دنيا رفته خيلى از مردن او ناراحت و اندوهگين شدهام فرمود مايلى او را مشاهده كنى عرض كرد آرى.
فرمود: قبر او را بمن نشان ده. امام عليه السّلام از خانه خارج شد رداى پيامبر بنام مستجاب را بر خود پيچيد همين كه بقبر رسيد لبهايش بسخنانى حركت كرد بعد با پاى مبارك خود بر زمين زد آن جوان خارج شد از قبر در حالى كه ميگفت «وميكا» بزبان فارسى. على عليه السّلام باو فرمود: مگر تو وقتى مردى عرب زبان نبودى؟! عرض كرد چرا ولى از دنيا رفتم با سنت و روش فلان كس و فلان كس بهمين جهت زبانم برگشت.
توضيح: شيخ مفيد در كتاب مسائل نوشته است: ظهور معجزات از ائمه عليهم السّلام امكان دارد نه از نظر عقل لازم است و نه ممتنع و اخبار زيادى از ائمه عليهم السّلام در اين مورد رسيده كه شك و ترديدى بجاى نميگذارد و من بآن قطع دارم باضافه اينكه جمهور اماميه نيز بر اين مطلب اعتقاد دارند. فقط بنى نوبخت مخالف هستند و انكار مىنمايند.
گروهى از كسانى كه باماميه نسبت دارند ظهور معجزه را از امام واجب ميدانند چنانچه در مورد انبياء لازم است اما تمام معتزليان با ما مخالفند بجز ابن اخشيد و پيروانش، آنها ظهور معجزه را جايز ميدانند اما اصحاب حديث و اخباريان همه معجزه را جايز ميدانند براى هر فرد صالح از پرهيزكاران و مؤمنين سپس مىنويسد:
سخن در باره ظهور معجزه از اصحاب خاص و سفراء و نواب ائمه عليهم السّلام:
اين مطلب نيز جايز است عقل و كتاب و سنت مانع آن نيست و اين نظر گروهى از بزرگان شيعه است. ابن اخشيد از معتزليان نيز همين عقيده را دارد،
اخباريها در باره مردمان صالح و پاك هم جايز مىدانند. اما بنى نوبخت از اماميه اين مطلب را جايز نميدانند و موافق معتزليان هستند در مورد مخالفت با ما اماميه زيدىها و خوارج منحرف از اسلام نيز با آنها موافق هستند پايان سخن شيخ مفيد.
واقع مطلب اين است كه ظهور معجزه از غير ائمه عليهم السّلام مثل اصحاب و نواب بايد گفت كه معجزه از ائمه است و بدست آنها جارى مىشود تا گواه سفارت ايشان باشد گفتار شيخ مفيد هم با اين توضيح مخالف نبود اما نظر نوبختىها در اين مورد بسيار بعيد و بىجا است.