پ1- از معمّر رسيده كه گفته: بحضرت ابى جعفر (امام محمد باقر، عليه السّلام) گفتم: چيست حال و چگونگى مردم كه (كارهاى دنيا را درست) درك نموده و فهميده و دريابند و (در كارهاى آخرت جاهل بوده و چيزى) نميدانند؟ حضرت فرمود: خداى منزّه و پاك و غالب و چيره هنگامى كه آدم را آفريد اجل و مدّت بسر رسيدن عمرش را جلو رويش و آرزويش را پشت
سرش قرار داد، و چون گناه (ترك اولى) را بجا آورد آرزويش را جلو رويش و اجلش را پشت سرش نهاد، پس از اين رو درك كرده و ميفهمند و نميدانند.پ مرحوم مجلسىّ ميفرمايد: شايد مراد و خواسته شده از اينكه اجل و مرگ جلو رويش بود آنست كه آدم هميشه متذكّر و يادآور مرگ بود، و مراد از اينكه آرزو پشت سرش بود فراموش نمودن آرزو و بدل ياد نيامدن آن است پس آرزويش دراز نميباشد، پس مراد پرسشكننده آنست كه چيست حال و چگونگى مردم با اينكه خردمندانند، نميدانند و چنان كه سزاوار است در بدست آوردن علم و دانش نميكوشند، پس پاسخ آن است كه سبب و علّت آن چيزى است كه براى آدم (عليه السّلام) پس از بجا آوردن ترك اولى (از دست دادن آنچه سزاوار بود) و در
فرزندانش روى داد و آن فراموش نمودن مرگ و آرزوى دراز است،پ زيرا ياد آوردن مرگ آدمى را براى بدست آوردن آنچه او را پس از مرگ و پيش از آمدن آن سود ميرساند بر ميانگيزد، و آرزوى دراز باعث و انگيزه بتأخير و واپس انداختن كارهاى نيكو و طلب علم و دانش مىشود. و احتمال دارد و مىشود كه مراد پرسنده از عقل، عقل معاش و زندگى و تدبير و انديشيدن و پايان نگريستن كارهاى دنيا است، و مرادش از علم، علم و دانش بچيزى است كه در معاد و روز بازگشتن (مردم براى حساب و بازپرسى) نفع و سود مىدهد، يعنى چيست حال و چگونگى مردم كه در كار دنياشان خردمندانند بطورى كه چيزى از مصالح و شايستگىهاى دنياشان را از دست نميدهند، و در كار آخرت و سراى ديگرشان بيخردانند كه گوئيا چيزى نميدانند؟
پپس پاسخ آنست كه سبب آن فراموش نمودن مرگ است، و داشتن آرزوى دراز، زيرا فراموش نمودن مرگ و داشتن آرزوى دراز سبب رها كردن چيزى است كه در معاد و روز بازگشت سود ميدهد براى اينكه آنچه در معاد سود ميدهد فراموش شده است، و همّت و كوشش نداشتن براى بدست آوردن معاش و زندگى و نيكو گردانيدن كارهاى دنيا براى آنست كه هميشه مرگ در جلو روى او است، و خدا (حقيقت و درستى همه چيز را) ميداند.