پ1- از عيسى بن عبد اللَّه قرشىّ رسيده كه گفته: ابو حنيفه بر ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) در آمد، حضرت فرمود: اى ابو حنيفه بمن رسيده كه تو قياس كرده حكمى را با حكم ديگر برابر ميكنى؟ ابو حنيفه گفت: آرى، حضرت فرمود:
قياس مكن زيرا نخست كسى كه قياس كرد شيطان، خدا او را لعنت كند (از رحمتش بىبهره گرداند) بود هنگامى كه گفت:
خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (سوره 7 آيه 11) يعنى مرا از آتش (كه جسمى است علوىّ نورانىّ) آفريدهاى و او را از خاك (كه جسمى است سفلىّ و تاريك) پس شيطان ميان (روشنى) آتش و (تاريكى) خاك را قياس و اندازهگيرى كرد، و اگر نوريّت و روشنائى (حقيقى) آدم را بنوريّت آتش قياس كرده بود ميان دو نور و روشنائى يكى از آن دو را بر ديگرى مىشناخت (خلاصه اگر شيطان نوريّت آدم را با روشنائى آتش قياس مينمود فضل و برترى يكى از آن دو را بر ديگرى ميدانست و آن را برمىگزيد، پس چون حقيقت و درستى را نميدانست نبايد قياس كند).پ 2- محمد بن حسن (شيبانى، فقيه حنفىّ) در محضر و پيشگاه هارون الرشيد از حضرت ابو الحسن موسى (امام هفتم موسى بن جعفر، عليه السّلام) پرسيد و ايشان در مكّه بودند، پس بآن حضرت گفت: آيا جائز و روا است براى محرم و كسى كه جامه احرام بر تن دارد محمل و كجاوهاش (صندوق چوبى داراى سايبان كه دوتاى آن را در دو پهلوى شتر يا قاطر ميبندند و بر
آن سوار ميشوند) بر او سايه افكند؟ حضرت موسى (ابن جعفر، عليه السّلام) باو فرمود: آن براى او با اختيار و آزادى جائز و روا نيست، محمد بن حسن (حنفىّ) بآن حضرت گفت: آيا جائز است با اختيار زير سايه راه برود؟ حضرت باو فرمود: آرى، محمّد بن حسن از آن سخن خنديد،پ حضرت ابو الحسن موسى (ابن جعفر، عليه السّلام) باو فرمود: آيا از سنّت و روش پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله) تعجّب نموده و بشگفتى مىآئى و بآن سنّت استهزاء كرده و ريشخند ميكنى، محقّقا رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) سايه خود را هنگام احرامش آشكار ساخت (سرش باز بود) و زير سايه راه ميرفت در حالى كه جامه احرام در تن داشت، اى محمّد، احكام خداى تعالى (با يك ديگر) قياس و اندازهگيرى نميشود، پس كسى كه برخى از آنها را بر برخى قياس نمود حتما راه راست را گم كرده (خلاف احكام خداى تعالى
رفتار نموده است) پس محمّد بن حسن ساكت و خاموش شده (فرمايش حضرت را) جواب نداد.پ 3- از ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) رسيده كه آن حضرت فرموده: در روزگار نخست (روزگار پيش از اين) مردى بود (مال و دارائى) دنيا را از (راه) حلال و روا بدست مىآورد و بر آن توانائى نيافت، و آن را از (راه) حرام و ناروا طلب كرد بر آنهم توانائى نيافت، شيطان نزدش آمده باو گفت:
اى مرد تو دنيا را از حلال طلب كرده و درخواست نمودى بر آن توانائى نيافتى، و آن را از حرام طلب نمودى بر آنهم توانائى نيافته و آن را بدست نياوردى، آيا تو را راهنمائى نكنم بر چيزى كه دنيايت و پيروانت را بسيار گرداند؟ گفت: راهنمائى كن، شيطان گفت: دين و آئين نوى را آشكار ساز و مردم را بآن
دعوت نموده و بخوان، پس آن مرد چنين كرد و مردم دين او را قبول كرده و پذيرفتند و او را پيروى نمودند و دنيا را فرا گرفت و بدست آورد، پس از آن فكر نموده و انديشيد و (با خود) گفت: چه كار (بد) ى كردم؟!پ دين و آئين نوى آشكار و مردم را (بآن) دعوت كرده و خواندم توبه و بازگشت (بسوى خدا) براى خود نمىبينم مگر آنكه بروم نزد كسى كه او را بآن دين دعوت كردم و او را از (پيروى) آن بازگردانم، پس مىآمد نزد اصحاب و يارانش كه او را اجابت كرده و پذيرفته بودند و بآنان ميگفت: محقّقا آن دينى كه شما را بآن دعوت نمودم باطل و نادرست است و جز اين نيست كه آن را بدعت نموده و از پيش خود آوردم پس پيروانش باو ميگفتند: دروغ ميگوئى آن دين حقّ و درست است ولى تو در دين و آئينت شكّ و دودلى داشته و از آن بازگشتهاى، پس آن مرد چون آن را ديد قصد و
آهنگ سلسله و زنجيرى را كرد و ميخى را بر آن كوفت و آن را در گردنش انداخت و گفت: آن را نميگشايم تا اينكه خداى توانا و بزرگ مرا بيامرزد، پس خداى توانا و بزرگ بپيغمبرى از پيغمبران وحى نمود كه بآن مرد بگو: بعزّت و توانائى خود سوگند اگر مرا بخوانى تا اينكه بندهاى محكم و استوار بدنت قطع و جدا شود تو را اجابت نكرده و خواهشت نپذيرم تا هر كه را مرده بر آنچه (دينى كه) او را دعوت نموده و خواندهاى بازگردانى و او از آن (دين و آئين) باز گردد.پ 4- رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) فرموده: خدا كه بزرگ است بزرگيش فرمود: بمن ايمان نياورده كسى كه سخن من (آيات قرآن مجيد) را برأى و انديشه خود تفسير و شرح نمايد، و مرا نشناخته كسى كه مرا بخلق و آفريدهام تشبيه و مانند سازد، و بر دين و آئين (پيرو احكام) من نيست كسى كه
در دين و آئينم قياس و اندازهگيرى را بكار بندد.پ 5- علىّ بن الحسين (امام چهارم، بر هر دو: آن حضرت و پدرش تحيّت و درود باد) فرموده: دين و آئين خدا بعقلها و خردهاى ناقصه و نارسا و انديشههاى نادرست و مقياسها و اندازهگيريهاى تباهكننده درك و دريافته نميشود، و درك نميشود و بدست نميآيد مگر بوسيله تسليم و گردن نهادن و فرمان بردن، پس كسى كه براى ما (آل محمّد، عليهم السّلام) گردن نهاد (از عذاب و سختى دنيا و آخرت) سلامت و بىگزند است، و كسى كه بوسيله ما هدايت و راهنمائى (براه حقّ و درست را) بخواهد راهنمائى مىشود، و كسى كه بقياس و اندازهگيرى و رأى و انديشه دين و آئين را فرا گيرد هلاك و تباه شود، و كسى كه در خود چيزى از آنچه را ما ميگوئيم يا بآن حكم نموده و فرمان ميدهيم تنگى و سختى بيابد (در انديشه بگذراند و با خود بگويد: اين فرمايش و اين حكم و فرمان چون سخت است شايسته نيست) قسم بآن كه
سبع المثاني
يعنى هفت آيه
از سوره فاتحة الكتاب را كه دو بار در نماز خوانده مىشود، و قرآن با عظمت و بزرگى را فرو فرستاد كافر شده و (بخدا و رسول) نگرويده در حالى كه نميداند.پ 6- از ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) رسيده كه فرموده: كسى كه بسوى داراى بدعت و دين و آئين نو برود و او را تعظيم نموده و بزرگ شمارد پس در (راه) ويران نمودن اسلام (گام برداشته و) رفته.پ 7- از سعيد اعرج رسيده كه گفته: بابى عبد اللَّه (حضرت صادق، عليه السّلام) گفتم: نزد ما كسانى هستند كه علم فقه و احكام شرعيّه را ياد داشته ميگويند: بما ميرسد آنچه را كه در كتاب خدا (قرآن كريم) و در سنّت (طريقه و روش پيغمبر اكرم) نميشناسيم (نمييابيم) در باره آن بوسيله رأى و انديشه خودمان ميگوئيم (حكم ميكنيم) حضرت ابو عبد اللَّه (امام صادق،
عليه السّلام) فرمود: دروغ ميگويند چيزى نيست مگر آنكه در كتاب (قرآن مجيد) آمده (بيان شده) و (اگر در كتاب يعنى در قرآن نيافتند) سنّت در باره آن آمده (در سنّت و طريقه پيغمبر اكرم بيان شده).پ 8- عثمان بن عيسى گفته: از ابو الحسن موسى (ابن جعفر، عليه السّلام) از قياس و اندازهگيرى و برابر كردن حكمى با حكمى از روى مانند بودن با هم پرسيدم حضرت فرمود: چيست براى شما و براى قياس (قياس چه نفع و سودى دارد)؟ از خدا نميپرسند كه چگونه حلال و روا و حرام و ناروا كرده است (چون احكام خدا همه از روى حكمت و دانائى و مصلحت و شايستگى است، پس قياس در آنها جائز و روا نيست).پ 9- از ابى جعفر (امام محمّد باقر، عليه السّلام) رسيده كه فرموده: محقّقا سنت و احكامى كه از پيغمبر رسيده قياس و اندازهگيرى با يك ديگر نميشود، و چگونه سنّت قياس مىشود در حالى كه حائض و زنى كه هنگام مخصوص خون از او خارج ميگردد روزه را (كه در زمان حيض و روزگارى كه خون از او بيرون مىآمد)
قضاء نموده و بجا مىآورد و نماز را (كه بجا نياورده) قضاء ننموده و بجا نمىآورد؟!.