(پ (15) در باره حقّ و بهره (اى كه براى) عالم و دانشمند (است

پ‏1- از حضرت ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) رسيده كه فرموده: محقّقا من بسه كس رحم و مهربانى مينمايم و سزاوار است باو رحم و مهربانى شود (يكم) عزيز و ارجمندى كه پس از ارجمندى ذلّت و خوارى باو روى آورد، و (دوّم) غنىّ و دارائى كه پس از بينيازى حاجت و نيازمندى باو دست دهد، و (سوّم) دانشمندى كه كسانش (مردمى كه با او هستند) و نادانان‏

 

او را سبك و خوار شمارند.پ 2- از حضرت ابى عبد اللَّه (امام ششم، عليه السّلام) رسيده كه فرموده: (روز رستخيز سه چيز بخداى توانا و بزرگ شكايت و گله ميكنند: (يكم) مسجد و جاى عبادت ويران شده كه اهل آن (همسايه‏اش) در آن نماز نميخواند، و (دوّم) دانشمندى كه در ميان نادانان است (و كسى از او راه راست را نپرسيده و سخنى هم نياموخته) و (سوّم) قرآنى كه آويخته (در جايى نهاده) شده و گرد بروى آن نشسته خوانده نميشود (تا طبق آن عمل شود).پ 3- رسول و فرستاده خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) فرموده:

دو غريب و دور افتاده از جاى خود است آنها را برداريد:

 (يكم) كلمه حكمت آميز و سخن حقّ و درست از سفيه و بيخرد پس آن را قبول نموده و بپذيريد (و در پيرامون آن حيران و سرگردان نشده و نيانديشيد، زيرا گاهى طبق غريزه و سرشت آدمى اين گونه پيشآمدها روى مى‏آورد) و (دوم) سخن بيخردى‏

 

و خودسرى از حكيم و دانا (كه شايسته او نيست) پس آن را بپوشانيد (نزد ديگران فاش نكرده و او را نكوهش ننمائيد).پ 4- رسول خدا (بر او و خويشاوندانش خدا رحمت و درود فرستد) فرموده: جز اين نيست كه خوف و ترس (از فساد و تباهى) بر امّت و پيروانم پس از من سه خصلت و خوى است:

 (يكم) قرآن را بر غير تأويل آن (كه از ائمّه معصومين «صلوات اللَّه عليهم» رسيده) تأويل نمايند و (برأى و انديشه نادرست خودشان) بر خلاف ظاهر آن معنى كنند (دوّم) يا اينكه زلّت و لغزش عالم و دانشمندى را (كه از روى اعوجاج و كجى راهى را كه پيموده سخن نادرستى گفته) پيروى نمايند (سوّم) يا اينكه مال و دارائى در ايشان آشكار گردد تا اينكه (از بسيارى آن) طغيان و سركشى نموده و حيران و سرگردان شوند و آن را بيجا خرج كنند، و من شما را از راه بيرون شدن از آن (و آلوده نشدن بآنها) آگاه مينمايم: اما قرآن را به محكم آن (بلفظى كه معنيش صريح و آشكار است و بتأويل محتاج و نيازمند نيست) عمل كنيد، و بمتشابه آن (لفظى كه مانند هم بوده و معنى آن واضح و آشكار نيست) ايمان آوريد (باور داريد كه از جانب خداى تعالى فرود

 

آمده و از پيش خود تفسير و تأويل ننمائيد)پ و امّا (زلّت و لغزش) عالم و دانشمند را بازگشت او را (از آن سخن نادرستى كه گفته) منتظر و چشم براه باشيد و لغزشش را پيروى نكنيد، و امّا مال و دارائى پس راه بيرون رفتن از آن طغيان و سركشى بجا آوردن شكر و سپاس از نعمت و بخشش و اداء و پرداخت حق و بهره آن است (خداى تعالى را شكر كنيد، و زكاة و خمس دهيد، و به مستمندان ببخشيد، و در راههاى خير و نيكى خرج كنيد).پ 5- از حضرت ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) رسيده كه فرموده: علىّ (عليه السّلام) ميفرمود: محقّقا برخى از حق و بهره عالم و دانشمند آنست كه سؤال و پرسش بسيار از او نكنى، و (هنگامى كه خسته شده ميخواهد برخيزد و برود) جامه او را نكش (او را وادار بنشستن مكن) و هر گاه بر او درآئى و گروهى نزدش بودند بر همه آنان سلام كن و درود فرست،

 

و او را بر ايشان به تحيّت و درود اختصاص ده، و روبروى او بنشين، و پشت سرش منشين، و بچشمانت چشمك مزن، و بدستت اشاره مكن، و بر خلاف گفتار او بسيار مگو فلانى (چنين) گفته و فلانى (چنان) گفته، و از طول صحبت و درازى گفتگويش دلتنگ و بى‏آرام مشو، جز اين نيست كه مثل و مانند عالم مثل درخت خرما است كه چشم براه او بوده تا هنگامى كه چيزى (خرمائى) از آن براى تو بيافتد، و اجر و مزد عالم (نزد خداى تعالى) از روزه‏گير (روزها و) بپا ايستاده (شبها و) جنگجوى در راه خدا بزرگتر است، و هر گاه عالم بميرد در اسلام رخنه و شكافى روى دهد كه تا روز رستاخيز چيزى آن را نمى‏بندد.پ 6- از اسحاق پسر عمّار رسيده كه گفته: بحضرت ابى عبد اللَّه (امام صادق، عليه السّلام) گفتم (پرسيدم): كسى كه‏

 

براى تعظيم و بزرگ داشتن مردى بپا ايستد (چگونه است)؟

فرمود: مكروه و ناپسنديده است مگر براى مردى كه در دين و آئين (باحكام خدا و رسول) عالم و دانشمند است.پ 7- حضرت صادق (امام ششم، عليه السّلام) فرموده:

كسى كه مسلمان فقيه و داناى باحكام شرعيّه را گرامى دارد روز رستخيز (رحمت) خدا را ملاقات و ديدار نمايد در حالى كه روز از او راضى و خوشنود است (او را از رحمت خود بهره‏مند گرداند) و كسى كه مسلمان فقيه را اهانت نموده و سبك و خوار نمايد روز رستاخيز خدا را ملاقات كند در حالى كه خدا بر او خشمگين است (او را بعذاب و شكنجه گرفتار سازد).پ 8- از پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله) روايت شده كه آن حضرت فرموده: هر كه مسأله و پرسشى را بكسى ياد دهد پس محقّقا مالك و داراى او شده و او را رقبه و بنده خود گردانيده‏

 

 

است، كسى بآن حضرت گفت: اى رسول و فرستاده خدا آيا جائز و روا است كه) او را بفروشد؟ حضرت فرمود: نه، ولى (حقّ دارد كه) او را (براى انجام كارى) امر كرده و فرمان دهد، و (براى منع و بازداشتن از كارى) نهى نموده و باز دارد.پ 9- امير المؤمنين (عليه السّلام) فرموده: بنده‏اى (كسى) را كه خدا علم و دانش داده (توفيق عطاء فرموده و اسباب كارش را جور كرده تا علم و دانش آموخته و دانشمند شده) حقير و كوچك مشمار، زيرا خدا هنگامى كه باو علم داده او را حقير و كوچك نشمرده.پ 10- و از پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله) رسيده: از اخلاق و خوهاى مؤمن و گرويده بخدا و رسول تملّق و چاپلوسى (فروتنى و چرب‏زبانى) نيست (مؤمن نبايد براى بدست آوردن چيزى براى كسى چاپلوسى كند) مگر در باره طلب و بدست آوردن علم و دانش (كه سزاوار است براى معلّم و آموزنده تملّق و فروتنى و چاپلوسى نمود).