پآيات آل عمران (3) وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ (175) خدا شما را از غيب مطلع نمىگرداند ولى هر كه را بخواهد از پيامبرانش برمىگزيند.پ انعام (6) قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ (51) بگو من مدعى نيستم كه گنجينههاى خدا در اختيار من است و نه اطلاع از غيب دارم و نميگويم فرشته هستم من فقط پيرو وحيم.
در اين آيه ميفرمايد: وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ (60).
در نزد خدا است كليدهاى غيب كه جز او كسى نميداند.پ اعراف (7) وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ (189).
اگر علم غيب ميداشتم خير و خوبى بيشترى را منشأ ميشدم و دچار گرفتارى و فقر نميشدم.
پيونس (10) فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ (20) بگو غيب اختصاص بخدا دارد.پ نحل: وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ «79».
اسرار پنهان آسمان و زمين در اختيار خدا است.پ لقمان «31» إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ «34».
هنگام قيامت را فقط خدا ميداند و باران او ميفرستد و آنچه در رحمهاى مادران است او ميداند و نميداند كسى كه فردا چه خواهد كرد و نميداند كجا خواهد مرد خداوند دانا و مطلع است.پ سبا (34) قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ «48».پ سوره جن «72» عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً «26 و 27».پ تفسير: با استفاده از آيه اول چنين معلوم مىشود كه خداوند بعضى از پيامبران را كه خود برمىگزيند بر مقدارى از اسرار غيبى مطلع مينمايد بيضاوى مينويسد: يعنى هرگز بشما علم غيب نخواهد داد كه مطلع بر اسرار دلها شويد از كفر و ايمان ولى برمىگزيند براى رسالت خويش هر كه را بخواهد و باو وحى ميكند او را از بعضى اسرار مطلع مينمايد يا برايش راهنمائى قرار ميدهد كه او را مطلع نمايد.
اما آيه دوم مرحوم طبرسى مينويسد: نميدانم اسرار غيبى را كه اختصاص بخدا دارد فقط بآن مقدار كه خدا مرا مطلع نمايد دارم از جريان بعث و نشر و بهشت و جهنم و چيزهاى ديگر إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ* يعنى شما را خبر نميدهم مگر بهمان چيزهائى كه خداوند بر من نازل نموده.
ابن عباس و زجاج گفتهاند يعنى آنچه از اسرار غيبى راجع به گذشته و آينده در اختيار شما ميگذارم فقط از طريق وحى است.
پو در باره آيه وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ مينويسد يعنى اسرار غيبى كه در آن عذاب آينده و چيزهاى ديگر است جز خدا كسى نميداند يا كسى كه باو خدا اعلام كرده و باو آموخته بعضى گفتهاند در نزد خداست امكانات غيبى كه آنها را در اختيار كسانى كه بخواهد قرار ميدهد يا باعلام و يا بتعليم و يا گشودن راه و قرار دادن دليل و براى هر كسى بخواهد دربها را مىبندد و راهى برايش نميگشايد.
زجاج گفته است يعنى در اختيار خدا است رسيدن بعلم غيب بعضى گفتهاند كليدهاى غيب پنج قسم است: در نزد خداست علم ساعت و تاويل آيه اين است كه خداوند دانا بهر چيزى است از ابتداى امور و انتهاى آن هر چه را صلاح بداند پيش مياندازد و هر چه را صلاح بداند تاخير و او درب علم را ميگشايد براى پيامبران و اوليائى كه ميخواهد زيرا جز او كسى علم غيب ندارد و قدرت گشودن باب علم را براى بندگان جز خدا كسى ندارد.
مرحوم طبرسى در باره آيه وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مينويسد در اختيار خدا است علم آنچه در آسمانها و زمين پنهان است براى او چيزى مخفى نيست.
سپس ميگويد يكى از كسانى كه خود را طرفدار عدالت و تشيع ميداند در مورد تفسير اين آيه بشيعه امامى ستم روا داشته گفته است اين آيه دليل است كه علم غيب اختصاص بخدا دارد بر خلاف ادعاى رافضىها كه ميگويند ائمه داراى علم غيب هستند مسلم منظورش شيعيان دوازده امامى است كه معتقدند ائمه عليهم السّلام بهترين افراد پس از پيامبرند زيرا اين عادت و روش او است در مورد شيعيان در جاهاى زيادى از تفسير خود عيبجوئى بر آنها نموده و نسبتهاى زشت و اعمال ناشايست را بآنها ميدهد با اينكه ما سراغ نداريم يك نفر از شيعيان را كه مدعى علم غيب براى احدى از مخلوقات باشد زيرا اين صفت كه عالم غيب است شايسته كسى است كه تمام اسرار را بدون استفاده از
ديگرى بداند و اين چنين صفتى فقط شايسته خداى قديم و متعال است كه در اين مزيت هيچ كس با او شريك نيست.پ هر كس معتقد باشد كه در اين صفت كسى غير از خدا با خدا شريك است او از دين اسلام خارج است.
اما آنچه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه شيعه و سنى نقل كردهاند در مورد اخبار از مسائل غيبى در خطب ملاحم و ديگر خطبهها مانند پيشگوئى از صاحب الزنج و حكومت مروان حكم و اولاد او و آنچه از ائمه عليهم السّلام در اين موارد نقل شده تمام آنها از پيامبر اكرم گرفتهاند كه خداوند او را مطلع نموده ديگر جاى اين نيست كه عيبجوئى شود و بر كسانى كه اين اخبار مشهور را نقل ميكنند بگويند اينها ادعاى علم غيب براى ائمه كردهاند آيا اين جز دشنام زشت و گمراه نمودن بلكه نسبت بكفر دادن است كه چنين كارى شايسته يك فرد مذهبى نيست خدا بين آنها و او حكومت خواهد كرد او دانا است.
و در باره آيه قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بگو علم غيب ندارد هر كه در آسمانها و زمين است از ملائكه و بشر و جن «الغيب» علم غيب يعنى اطلاع از آنچه پوشيده از مردم است راجع بآينده فقط خدا ميداند يا كسى كه خدا باو اطلاع داده.
و در مورد آيه إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ اين علم اختصاص بخدا دارد و كسى جز او نميداند قيامت چه وقت است و باران ميفرستد در هر زمان و مكانى كه بخواهد و معنى صحيح آن اينست كه اطلاع از آمدن باران در چه زمان و مكانى دارد.
چنانچه در روايت نيز آمده كه مفاتح غيب پنج قسم است كه جز خدا كسى نميداند همين آيه را قرائت فرمود وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ ميداند كه در رحمها پسر است يا دختر سالم است يا ناسالم يكى است يا بيشتر وَ ما
تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً يعنى نميداند كه چه انجام خواهد داد فردا.
بعضى گفتهاند زنده بودن خود را در فردا نميداند چگونه خواهد دانست كه چه ميكند وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ يعنى نميداند در كدام سرزمين خواهد مرد.پ از ائمه عليهم السّلام روايت شده كه اين امور پنجگانه را بطور تفصيل و تحقيق جز خدا كسى نميداند.
و در باره فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً گفته است استثناء كرده إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ اطلاع از غيب ندارد احدى مگر پيامبران زيرا همين اطلاع از غيب دليل پيامبرى آنها است تا معجزه باشد يعنى كسى را كه برگزيد به نبوت و رسالت او را بر مقدارى از غيب كه صلاح بداند مطلع مينمايد اين قسمت آيه اشاره بهمان است فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً يعنى خداوند براى او راهى بعلوم انبياء پيش و آيندگان ميگشايد.
بعضى گفتهاند معنى آيه اينست كه معلومات پيامبر را حفظ مينمايد از پشت سر و جلو او ملائكهاى را مراقب قرار ميدهد تا وحى را حفظ كنند و نگذارند شياطين از آن استفاده نمايند و به كاهنان بسپارند بعضى نيز گفته رصدا مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ منظور ملائكهايست كه او را از شر دشمنان و حيله آنها حفظ ميكنند گفتهاند منظور جبرئيل است يعنى قرار ميدهد از جلو و عقب او پردهاى بجهت حفظ و حراست و احترام به مأموريتهاى پيامبرى، چنانچه پادشاهان نيز پيك و پيامبر خود را تحت حمايت گروهى از مأمورين قرار ميدهند بجهت احترام باو.پ تفسير على بن ابراهيم: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: بر اين پنج چيز نه ملك مقرب و نه نبى مرسل
مطلع است مخصوص خدا است.پ خصال: ابو اسامه از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه پدرم بمن گفت ترا خبر دهم از پنج چيز كه خداوند هيچ يك از خلايق را بر آنها مطلع نكرده عرضكردم بفرمائيد فرمود: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ.پ بصائر: اصبغ بن نباته گفت امير المؤمنين عليه السّلام شنيدم ميفرمود: خدا دو نوع علم دارد 1- علمى كه بخويشتن اختصاص داده و هيچ يك از انبياء و فرشتگان را از آن مطلع نكرده اين آيه اشاره بهمان است إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ.
2- علمى كه ملائكه را بر آن مطلع نموده هر چه ملائكه از آن مطلع باشند محمّد و آلش نيز اطلاع دارند و هر چه محمّد و آل مطلع باشند مرا نيز مطلع كرده كبير و صغير ما از آن مطلع است تا روز قيامت.پ تفسير عياشى: مردى از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد در مورد آيه وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ در اين جا بمعنى فقر است.پ مجالس مفيد: ابو المغيره گفت: من و يحيى بن عبد اللَّه بن حسن خدمت حضرت ابو الحسن عليه السّلام بوديم يحيى عرضكردند فدايت شوم گروهى معتقدند كه شما علم غيب دارى فرمود: سبحان اللَّه دستت را بگذار روى سرم بخدا سوگند هر موى كه در سر و بدنم بوده راست شد فرمود: نه بخدا جز آن مقدار كه بوراثت از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بما رسيده.پ نهج البلاغه: وقتى امير المؤمنين جريان تركها و بعضى از اخبار آينده را گوشزد كرد يكى از ياران گفت: يا امير المؤمنين بشما علم غيب داده شده
لبخندى زد آن شخص از قبيله بنى كلب بود فرمود: برادر كلبى اين علم غيب نيست اين آموزشى است از كسى كه داراى علم بوده علم غيب اطلاع از قيامت است و آنچه خداوند در اين آيه شمرده إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ.
خدا آنچه در ارحام است ميداند نر يا ماده زشت يا زيبا است سخاوتمند يا بخيل است شقى است يا سعيد و چه كسى آتشگيره آتش است و چه كس در بهشت رفيق پيامبران است اينست علم غيب كه احدى جز خدا خبر ندارد اما غير از اين علمى است كه خداوند به پيامبرش آموخته و او بمن آموخته و دعا كرد كه سينه حافظ و گنجينه آنها باشد و من آنها را فرا گيرم:پ تحقيق: چندين مرتبه اين مورد را گوشزد كرديم كه اطلاع نداشتن ائمه از غيب معنى آن اين است كه آنها اطلاع از غيب ندارند از جانب خود بدون تعليم خدا با وحى يا الهام و گر نه مسلم است كه معجزات انبياء و اوصياء از همين قبيل بوده است يكى از وجوه اعجاز قرآن نيز اشتمال آن بر اخبار غيبى است ما نيز بسيارى از مطالب غيبى را اطلاع داريم بوسيله خدا و رسول و ائمه عليهم السّلام مانند قيامت و جريان آن و بهشت و جهنم و رجعت و قيام قائم و نزول عيسى و ساير چيزها از شرايط قيامت و عرش و كرسى و ملائكه.
اما آن پنج قسمت كه در آيه ذكر شده چند احتمال دارد:
اول: اينكه اين مسائل را بطور يقين و خصوصى جز خدا نميداند زيرا ائمه اگر خبر دهند از مردن شخصى در فلان روز ممكن است دقيقهاى كه روح از جسد خارج مىشود ندانند ممكن است ملك الموت نيز اين مطلب را نداند.
دوم: علم حتمى و غير قابل تغيير در موارد اين مسائل اختصاص بخدا دارد و هر چه در اين موارد خداوند اطلاع داده احتمال بداء دارد.
سوم: شايد منظور اين است كه ديگران از پيش خود مطلع نيستند در اين صورت مانند ساير اسرار غيبى خواهد شد و اينكه مسائل مزبور را در آيه ذكر كردهاند چون غيب بودن آنها آشكارتر است يا دليل ديگرى داشته.
چهارم: مطلبى كه قبلا اشاره كرديم كه خداوند اين امور را بطور كلى بىاينكه قابل بداء باشد باحدى اطلاع نداده بلكه نزديك بوقوع اين مسائل علم آنها را در اختيار اولياى خود ميگذارد مانند شب قدر يا نزديكتر از آن اين وجه نزديكتر است بتوصيه آيه چنانچه اخبار زيادى شاهد آن است چون بناچار بايد ملك الموت اطلاع از زمان مرگ شخصى داشته باشد كه در اخبار نيز هست همچنان فرشتگان مأمور ابر و باران نسبت بوقت بارش باران همچنين ملائكه مدبر راجع باوقات وقوع حوادث. دنباله مطلبپ شيخ مفيد رحمة اللَّه عليه در كتاب مسائل مينويسد: ائمه عليهم السّلام گاهى از دل اشخاص اطلاع داشتند و مطالبى را از آينده خبر ميدادند اين از شرايط امامت و صفات واجب آنها نبود خداوند باين مزايا آنها را كرامت بخشيده بود و آنها را داراى اين مزيت كرده بود تا بيشتر موجب اطاعت و اثبات امامت ايشان شود گرچه عقلا لزومى ندارد ولى اين از جهت سماع لازم شده اما اينكه بآنها نسبت علم غيب بدهيم كار زشتى است و فساد آن آشكار است زيرا چنين نسبتى شايسته كسى است كه اطلاعات را بذات خويش داشته باشد نه آنكه باو بياموزند و اين فقط در مورد خدا است بر همين عقيده هستند تمام امامى مذهبان مگر گروه اندكى از مفوضه و كسانى كه شبيه آنهايند از غاليان.