بخش هفدهم وقتى چيزى در باره شخصى گفته شود و در او نباشد و در فرزند يا فرزند فرزندش باشد اين همان مطلبى است كه در باره او گفته شد

پ‏كافى: ابراهيم بن عمر يمانى از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود وقتى در باره مردى چيزى بگوئيم و در او نباشد ولى در فرزند يا فرزند او باشد انكار آن را مكنيد خداوند هر چه بخواهد انجام ميدهد.پ كافى: ابى خديجه گفت از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم ميفرمود گاهى مردى قيام بعدالتى يا به جورى ميكند و باو نسبت داده مى‏شود و گاهى نسبت داده مى‏شود بمردى با اينكه او انجام نداده انجام دهنده پسر اوست يا پسر پسرش بعد از او اين نسبت صحيح است.پ قرب الاسناد: بزنطى ضمن نامه‏اى كه حضرت رضا عليه السّلام باو نوشت راجع به واقفى‏ها (كه معتقد بودند حضرت رضا امام نيست و در موسى بن جعفر

 

توقف كردند) مضمون نامه اما پسر ابى حمزه مردى بود كه تاويلى نمود نادرست و اطلاعى راجع بآن نداشت بمردم القا نمود و لجاجت كرد و نخواست خود را تكذيب كند با احاديثى كه تاويل نموده بود و اطلاع در آن مورد نداشت و خيال ميكرد وقتى آباء گرام مرا تصديق نكند با آن حديث نميداند شايد او چنين چيزى نفرموده مثل جريان سفيانى و غيره كه چيزى از آن بوجود نيامده و اينكه ميگويد حرف پدرانش را هيچ چيز نميتواند از بين ببرد بجان خودم قسم حرف آباء من از بين نميرود ولى او منظور از فرمايش آنها را نميفهمد و حقيقت مطلب را درك نميكند اين وضع براى او فتنه و شبهه بوجود آورد فرار كرد از اينكه فرمايش ائمه را تاويل نمايد (كه حضرت صادق فرموده فرزندم قائم است يا از فرزندان من قائم هستند تاويل كند كه منظور فرزند چندم است چون نتوانست تاويل كند بناچار نصوص متواتره بر اينكه امامها دوازده نفرند تكذيب كرد) دچار تكذيب ائمه شد.پ حضرت باقر عليه السّلام فرمود هر كس خيال كند كه كار تمام شده دروغ گفته زيرا خداوند داراى اراده است در باره مخلوقات خود هر چه بخواهد و هر چه مايل باشد انجام ميدهد و فرموده است ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ پس آخرين ما از اولى است و اولى از آخرى است وقتى خبر دادند كه جريانى در مورد فلان شخص ما است آن جريان در يكى ديگر از ما بوقوع پيوست آن خبرى كه داده‏اند درست مطابق واقع پيش آمده مگر خودشان اين روايت را از حضرت صادق عليه السّلام نقل نميكنند كه فرمود اگر در باره شخصى چيزى گفته شد ولى در او نبود بعد در فرزندش پيدا شد در خود او بوده.

توضيح: ابن ابى حمزه اخبار قائم را بحضرت موسى بن جعفر تاويل نمود و گفت آن جناب نمرده انكار امامت حضرت رضا را نمود ميفرمايند حضرت صادق كه فرموده فرزند يا از فرزندانم قائمند اگر فرزند ششم ايشان هم باشد فرزند ايشان است و در مورد فرمايش حضرت باقر كه هر كس خيال كند كار تمام‏

 

شده دروغ گفته منظور اين است كه اخبار از آينده كه ميدهند مانند خبر سفيانى و غيره اگر حتمى نباشد ممكن است بداء حاصل شود پس انجام نشدن دليل بر كذب نيست بالاخره لازم است كسى كه در اين موارد سير ميكند كلام را حمل بر تنزل و مماشات كند از جهت تقويت حجت.پ تفسير قمى: ابو بصير از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود اگر در باره يك نفر از ما چيزى گفتيم كه در او نبود در فرزندش يا فرزند فرزندش پيدا شد انكار نكنيد خداوند بعمران وحى كرد من بتو پسرى ميدهم مبارك كه نابينا و مريض مبتلا به برص را شفا ميدهد و مرده را باجازه من زنده ميكند او را پيامبر در ميان بنى اسرائيل ميكنم عمران بهمسر خود بنام حنّه اين جريان را گفت او مادر مريم بود وقتى حامله شد خيال ميكرد فرزندش پسر است وقتى متولد شد ديد دختر است گفت خدايا من دختر زائيدم و دختر مانند پسر نيست كه پيامبر بشود خدا ميفرمايد اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ خود بهتر ميدانست كه چه ميزايد.

وقتى خداوند عيسى را بمريم داد اين همان كسى بود كه بعمران بشارت داده بود پس اگر در باره يك نفر از ما چيزى گفتيم و در او نبود در فرزند يا فرزند فرزند او بود منكر نشويد.پ قصص الأنبياء مخطوط: حسن بن محمّد بن ابى طلحه گفت بحضرت رضا عرضكردم ممكن است چيزى از جانب خدا به پيامبرى گفته شود بعد بر خلاف آن انجام گردد فرمود آرى اگر ميخواهى حديثى برايت نقل كنم و اگر مايلى از قرآن شاهد بياورم خداوند عزيز در قرآن ميفرمايد ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ داخل آن سرزمين نشدند ولى فرزند فرزندان آنها داخل شدند.

عمران گفت خداوند بمن وعده داده پسرى كه پيامبر است امسال بمن عنايت كند او خود رفت همسرش مريم را زائيد و عهده‏دار كارهاى او زكريا شد

 

بعضى گفته‏اند پيامبر خدا راست گفته و بعضى نسبت دروغ باو دادند وقتى عيسى از مريم متولد شد آنهائى كه عمران را تصديق كرده بودند گفتند اين همان كسى است كه خدا بما وعده داده بود.پ توضيح: منظور خبر اين است كه گاهى بجهت مصلحت انديشى بزرگى انبياء لازم است سخنى را بصورت توريه و مجاز و بكارهاى بداء بردار مطابق آنچه در كتاب محو و اثبات است بگويند بعد براى مردم خلاف آنچه آنها اول گفته‏اند آشكار مى‏شود مثل تولد مريم در اين موارد نبايد حمل بر كذب كرد و بايد بگويند مراد غير آنچه ما از ظاهر لفظ ميفهميديم بوده مثل حمل بر مجاز يا وقوع آن مشروط بشرطى بوده كه ذكر نشده.

از اين قبيل زمان قيام قائم است و تعيين آن حضرت از ميان ائمه تا شيعيان مايوس نشوند و انتظار فرج را داشته باشند و صبر كنند.

با اينكه ممكن است جريان عيسى نيز از بداء باشد و ممكن است معنى مجازى باشد مثل اينكه نام پسر روى مريم گذاشته چون واسطه تولد پسر بوده اطلاق سبب بر مسبب همين طور در مورد حضرت قائم شده است بكسى كه در صلب او قائم است يا بنا باطلاق جزء بر كل.

 

تذكر: اين دو صفحه دنباله مطالب صفحه 87 سطر 14 است كه جا افتاده لذا در اينجا آورده شد.

بعضى گفته‏اند كنايه بجلباب آورده از همگامى با فقر يعنى لباس فقر بپوش و در حالى باش كه نشانگر اين معنى باشد زيرا غنا از خصائص دنيا داران است و جمع بين حب اهل بيت و حب دنيا نميشود.پ عيون اخبار الرضا: عبد الرحمن بن ابى نجران گفت حضرت رضا عليه السّلام نامه‏اى نشان من داد كه بيكى از اصحاب نوشته بود باين مضمون ما شخصى را كه مشاهده ميكنيم او را بحقيقت ايمان يا نفاق ميشناسيم (كه آيا مؤمن واقعى است يا خير).پ تفسير قمى: عبد الكريم بن عبد الرحيم گفت من ميشناسم چه در كتاب اصحاب يمين است و كتاب اصحاب شمال اما كتاب اصحاب يمين: بسم اللَّه الرحمن الرحيم يعنى ابتداى آن بسم اللَّه است چون نوشته رحمت است.پ بصائر: آل رجاء بجلى از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه مردى بامير- المؤمنين عليه السّلام عرضكرد يا امير المؤمنين بخدا من شما را دوست ميدارم فرمود دروغ ميگوئى عرضكرد سبحان اللَّه يا امير المؤمنين من بخدا قسم ميخورم شما را دوست ميدارم ميفرمائيد دروغ ميگوئى فرمود مگر نميدانى خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از بدنها آفريد و در هوا آنها را ساكن كرد سپس بما اهل بيت عرضه نمود بخدا قسم هيچ روحى نيست مگر اينكه با بدن آن ميشناسيم بخدا قسم ترا در ميان آنها نديده‏ايم تو كجا بودى؟

حضرت صادق عليه السّلام فرمود در آتش.

سه روايت ديگر در همين مورد با مختصر اختلاف در عبارت نقل شده كه ترجمه نشد.پ بصائر: جابر گفت حضرت باقر فرمود: خداوند پيمان شيعيان را از صلب آدم گرفت ما بدين وسيله دوستى دوست خود را ميشناسيم گر چه در زبان‏

 

بر خلاف آن اظهار كند و دشمنى دشمن را گر چه اظهار محبت با ما بكند.پ بصائر: ابن بكير گفت حضرت باقر عليه السّلام ميفرمود خداوند ميثاق شيعيان ما را بولايت براى ما گرفته در حالى كه آنها بصورت ذرّ بودند در روز اخذ ميثاق باقرار براى خدا بربوبيت و براى محمّد بنبوّت و بر حضرت محمّد خداوند امتش را عرضه كرد در سرشت گل در حالى كه بصورت شبح بودند. طينت آنها را از همان سرشت آدم آفريد. خداوند ارواح شيعيان ما را دو هزار سال قبل از بدنها آفريد و بر آنها عرضه داشت و به پيامبر اكرم و حضرت على معرفى كرد ما آنها را با اسلوب و طريقه صحبت كردن ميشناسم.پ بصائر: حبابه والبيه گفت بحضرت صادق عليه السّلام عرض كردم پسر برادرى دارم كه عارف بفضل شماست مايلم بدانم كه آيا از شيعيان شما است فرمود اسم او چيست؟ عرضكردم فلان بن فلان امام عليه السّلام بخدمتكارى فرمود آن مخزن اسرار را بياور صحيفه بسيار بزرگى را آورد و باز نمود امام عليه السّلام در آن توجهى نموده فرمود آرى اين اسم اوست و اسم پدرش اينجا است.پ بصائر: مردى از قبيله بنى حنيفه گفت من با عمويم رفتيم خدمت على بن الحسين عليه السّلام در مقابل آقا صحيفه‏هائى بود كه آنها را ملاحظه مينمود. عمويم گفت اين نوشته چيست فدايت شوم؟ فرمود اين ديوان شيعيان ما است. عرضكرد اجازه ميدهى نام خود را پيدا كنم فرمود آرى.

 

گفت من سواد خواندن ندارم اما پسر برادرم جلو درب خانه است اگر اجازه ميفرمائيد بيايد و بخواند فرمود آرى عمويم مرا برد در ديوان چشم انداختم اول چيزى كه بچشم من خورد اسم خودم بود گفتم بخداى كعبه قسم اين اسم من است. عمويم گفت واى بر تو اسم من كجا است. از پنج يا شش اسم كه رد شدم اسم عمويم بود.