بخش دوم ائمه عليهم السّلام با فرشته صحبت ميكنند و بآنها اطلاع ميدهند و شبيه كداميك از گذشتگانند و فرق بين آنها و پيامبران‏

پ‏امالى ابن الشيخ: ابو هاشم جعفرى گفت: از حضرت رضا عليه السّلام شنيدم ميفرمود: ائمه علماء و شكيبايان و صادقين و مطلعين و كسانى هستند كه با فرشته سخن ميگويند:پ امالى: با سند قبلى نقل كرد كه فرمود: ما چشم‏هائى داريم كه شبيه چشم‏هاى مردم نيست در آن چشم‏ها نورى است كه شيطان را در آن بهره‏اى نيست.پ امالى: ابو بصير از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود: على و سلمان محدّث بودند عرضكردم شاهد محدّث بودن چيست؟ فرمود: فرشته‏اى مى‏آيد و بر دل او القا ميكند چنين و چنان.پ بصائر: حكم بن عيينه گفت: خدمت على بن الحسين عليه السّلام رسيدم فرمود:

 

حكم ميدانى نشانه‏اى كه على بن ابى طالب بوسيله آن كشنده خود را مى‏شناخت و از كارهاى بزرگ كه بمردم اطلاع ميداد خبر داشت چه بود.

حكم ميگويد من در دل با خود گفتم بمقدارى از علم على بن الحسين اطلاع يافتم و بوسيله آن از اين كارهاى بزرگ مطلع ميشوم. عرض كردم نه بخدا اطلاع ندارم آن چيست بفرمائيد فرمود: بخدا سوگند اين آيه بود

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ و لا محدّث‏

گفتم پس على بن ابى طالب محدّث بود؟ فرمود: آرى هر امامى از ما خانواده محدّث است.

توضيح: در آيه لفظ محدّث نيست در قرآن خود ائمه عليهم السّلام بوده.پ بصائر: حمران از ابو جعفر عليه السّلام نقل كرد كه فرمود: پيامبر اكرم فرمود: دوازده نفر از خانواده من محدّث هستند عبد اللَّه بن زيد كه برادر مادرى على بود عرض كرد سبحان اللَّه محدّث هستند مانند كسى كه منكر اين مطلب باشد حضرت ابو جعفر متوجه او شده فرمود: بخدا قسم متوجه باش كه پسر مادرت اين مطلب را ميدانست وقتى اين سخن را فرمود آن مرد ساكت شد ابو جعفر فرمود: اين مطلب بود كه ابو الخطاب را بهلاكت رسانيد چون فرق بين محدّث و پيامبر را نميدانست.پ بصائر: محمّد بن مسلم گفت: صحبت از محدّث كردم خدمت حضرت صادق عليه السّلام فرمود: كسى است كه صدا را ميشنود ولى نمى‏بيند عرضكردم از كجا ميفهمد صداى ملك است فرمود: باو اطمينان خاطر بخشيده مى‏شود كه ميداند آن فرشته است.

توضيح: در داستان ذى القرنين گذشت از اصبغ كه امير المؤمنين بعد از ذكر داستانش فرمود: در ميان شما مانند او هست.پ بصائر: حمران گفت: حكم بن عيينه از على بن الحسين عليه السّلام نقل كرد كه علم على عليه السّلام در يك آيه از قرآن است امّا حكم آن آيه را بما نميگفت ما با هم مى‏نشستيم و قرآن مى‏آموختيم اما آيه را نمى‏دانستيم. گفت: خدمت‏

 

حضرت باقر عليه السّلام رسيدم عرضكردم حكم بن عيينه از على بن الحسين عليه السّلام نقل ميكرد كه فرموده است علم على در يك آيه از قرآن است ولى آيه را بما نميگفت فرمود: حمران بخوان خواندم وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ حضرت باقر فرمود:

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ و لا محدّث‏

عرضكردم حضرت على محدث بود؟ فرمود: آرى پيش دوستان آمدم و گفتم آنچه حكم از ما پنهان ميكرد پيدا كردم حضرت باقر فرمود على عليه السّلام محدّث بود.

گفتند كارى نكرده‏اى بايد مى‏پرسيدى چه كسى باو سخن ميگفت بعد من خدمت حضرت عرضكردم شما نفرموديد على عليه السّلام محدّث بود فرمود: چرا گفتم چه كسى بايشان مطالب را ميگفت فرمود: فرشته‏اى. عرضكردم پس من ميگويم او نبى يا رسول بوده فرمود: نه اضافه نمود كه مثل او مانند رفيق سليمان و دوست موسى و مانند ذو القرنين است.

توضيح: دوست موسى يا يوشع است چنانچه در بعضى اخبار تصريح شده يا خضر است كه در بعض ديگر اخبار است كه شاهد است هيچ كدام آنها پيامبر نبوده‏اند ممكن است منظور پيامبر نبودن آنها در آن حال باشد نه بعد.

كه يوشع بعد پيامبر شد و قبلا كه خضر پيامبر بود.پ بصائر: زراره گفت: بحضرت صادق عليه السّلام گفتم پدرت بمن فرمود: على و حسن و حسين محدّث بودند فرمود: چگونه بتو گفت: عرضكردم فرمود:

بگوش آنها صدا ميرسيد فرمود: پدرم راست گفته همين روايت بعد تكرار مى‏شود باضافه اينكه راوى ميپرسد آيه اين طور نيست ميفرمايد در كتاب على چنين است و توضيح راجع بمحدّث ميپرسد.

ميفرمايد: بگوشش صدائى مانند صداى طشت ميرسد يا بر دلش الهام مى‏شود صدائى مانند صداى زنجيرى كه ميان طشت بياندازند ميشنود.

و از اختصاص نيز با تغيير مختصرى نقل مى‏شود.

 

پ‏بصائر: زراره نقل كرد كه در مدينه بودم مردم آماده حركت شدند و بارهاى خود را بر چهارپايان بستند يك مرتبه بدلم افتاد كه راجع بمحدّث بپرسم خدمت حضرت باقر عليه السّلام رسيدم و اجازه خواستم فرمود: كيست عرضكردم زراره فرمود: داخل شو سپس فرمود: على عليه السّلام با املاء پيغمبر مينوشت پيامبر را خواب ربود و چرتى زد همين كه چشم باز كرد نگاه به نوشته كرده فرمود:

اينها را چه كسى املاء كرد كه نوشته‏اى على عليه السّلام گفت: شما فرمود: نه جبرئيل بود.پ بصائر: ابن ابى يعفور گفت: بحضرت صادق عرضكردم ما معتقديم كه على بدلش يا سينه‏اش يا گوشش القا ميشد فرمود: على محدّث بود گفتم ميان شما مانند او هست؟ فرمود: على محدث بود چون آن سؤال را تكرار كردم فرمود: على عليه السّلام در روز بنى قريظه و بنى النضير جبرئيل طرف راست و ميكائيل طرف چپ با او صحبت ميكردند.پ بصائر: ابو بصير از حضرت صادق نقل كرد كه شنيدم ميفرمود: على بخدا قسم محدّث بود عرض كردم برايم توضيح بدهيد خدا يارتان باشد فرمود:

خداوند فرشته‏اى را ميفرستد در گوش او القاء ميكند چنين و چنان است.پ بصائر: زراره گفت: از حضرت باقر عليه السّلام شنيدم ميفرمود: دوازده امام از آل محمّد همه آنها محدّثند از فرزندان پيامبر و على. پيامبر و على دو پدر آنهايند عبد الرحمن بن زيد كه برادر مادرى على بن الحسين بود اين مطلب را انكار داشت حضرت باقر عليه السّلام دست بر ران او زده فرمود: برادر تو يكى از آنها است.پ بصائر: محمّد بن حسين از صفوان بن يحيى از حضرت رضا عليه السّلام نقل كرد حضرت باقر محدّث بود.پ بصائر: حضرت باقر از پى زراره فرستاده فرمود: به حكم بن عيينه اطلاع بده كه جانشينان على همه محدّثند.

 

پ‏اختصاص و بصائر: حمران گفت: بحضرت ابو جعفر عليه السّلام گفتم:

موقعيت علماء چگونه است؟ فرمود: مانند ذى القرنين و رفيق سليمان و دوست داود.

توضيح: شايد منظور از دوست داود طالوت باشد زيرا از اخبار ما چنين استفاده مى‏شود كه او بنده مورد تائيد خدا بوده.پ بصائر: بريد بن معاويه از حضرت باقر و حضرت صادق نقل كرد كه گفتم مقام شما چقدر است و شبيه كدام يك از پيشينيان هستيد؟ فرمود: مانند دوست موسى و ذى القرنين كه هر دو عالم بودند ولى پيامبر نبودند.پ بصائر: بريد عجلى گفت: از حضرت صادق عليه السّلام فرق بين رسول و نبى و محدّث را پرسيدم؟ فرمود: رسول كسى است كه فرشته بر او نازل مى‏شود و پيغام از طرف خداوند مى‏آورد اما نبى كسى است كه در خواب مى‏بيند هر چه در خواب ديد واقعيت است اما محدث كسى است كه صداى ملك را ميشنود و بگوش او ميخورد و بقلبش القاء ميگردد.

در روايت ديگر ميفرمايد: نبى كسى است در خواب مى‏بيند و صدا را ميشنود و ملك را نمى‏بيند اما رسول ملك را مى‏بيند با او صحبت ميكند مقام امام را ميپرسد ميفرمايد: صدا را ميشنود ولى ملك را نمى‏بيند.پ بصائر: حسن بن عباس معروفى نامه‏اى بحضرت رضا عليه السّلام نوشت: فدايت شوم فرق بين رسول و نبى و امام چيست؟ گفت: امام نوشت يا فرمود: فرق بين آنها چنين است كه رسول بر او جبرئيل نازل مى‏شود او را مى‏بيند و صدايش را ميشنود نبى بر او جبرئيل نازل مى‏شود اما بسا اوقات در خواب باو خبر ميدهند مانند خواب ابراهيم نبى صدا را ميشنود و بسا شخص را مى‏بيند و كلام را نميشنود اما امام كلام را ميشنود شخص را نمى‏بيند.

چند روايت ديگر در همين مورد نقل مى‏شود با اختلاف مختصرى در الفاظ كه ترجمه نشد.

 

پ‏بصائر: ثعلبه از زراره نقل كرد كه گفت از حضرت باقر راجع بآيه وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا* رسول با نبى چه فرق دارد؟ فرمود: رسول كسى است كه در خواب مى‏بيند و ملك را هم مشاهده ميكند گفتم پس نبى ميتواند رسول نباشد فرمود: آرى او در خواب مى‏بيند و صدا را ميشنود ولى نمى‏بيند گفتم: مقام امام چگونه است؟ فرمود: صدا را ميشنود ولى با او روبرو نميشود و نمى‏بيند بعد اين آيه را قرائت كرد

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ و لا محدث‏

چند روايت ديگر نيز در همين مورد نقل مى‏شود.پ بصائر: عبد اللَّه بن سنان از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود: علم نبوت در جوارح امام داخل مى‏شود.

با همان اسناد حضرت صادق ميفرمايد: حضرت امام حسن و امام حسين محدث بودند.پ بصائر: سليم بن قيس شامى از على عليه السّلام شنيد ميفرمود: من و اوصياى من از فرزندانم تمام مهدى و محدث هستيم گفتم: يا امير المؤمنين آنها كيانند فرمود: حسن و حسين سپس پسرم على بن الحسين عليهم السّلام در آن موقع على شيرخواره بود سپس هشت نفر بعد از او يكى پس از ديگرى آنهايند كه خدا قسم بايشان ياد ميكند در اين آيه وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ والد پيامبر اكرم و فرزندان همين اوصيائند.

عرض كردم يا امير المؤمنين آيا دو امام جمع ميشوند در يك زمان؟ فرمود:

نه مگر اينكه يكى ساكت باشد و سخن نگويد تا اولى از دنيا برود.

سليم شامى گفت: از محمّد بن ابى بكر پرسيدم على محدّث بود گفت: آرى گفتم: ملائكه مگر جز با انبياء سخن ميگويند گفت: مگر اين آيه را نخوانده‏اى‏

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ و لا محدّث‏

گفتم: پس امير المؤمنين عليه السّلام محدّث بود گفت: آرى فاطمه زهرا عليها السّلام نيز محدّثه بود نه پيامبر.

 

پ‏بصائر: زراره از حضرت باقر عليه السّلام نقل كرد فرق بين رسول و نبى و محدّث چيست؟ فرمود: رسول جبرئيل بر او نازل مى‏شود و روبرو با او بصحبت ميپردازد او را چنان مشاهده ميكند كه شما يكى از دوستان خود را مشاهده ميكنيد اما نبى در خواب مى‏بيند مانند خواب ابراهيم و شبيه خوابهاى پيامبر اكرم كه جبرئيل مى‏آمد.

بعضى از پيغمبران هم داراى مقام رسالت هستند و هم نبوّت پيامبر اكرم رسول و نبى هر دو بود جبرئيل بر او نازل ميشد او را ميديد و با او بصحبت ميپرداخت و در خواب نيز او را ميديد نبى سخن فرشته را ميشنود و بطورى كه با او بصحبت ميپردازد اما محدّث ميشنود ولى او را نمى‏بيند و بخواب او نمى‏آيد.پ رجال كشى: زراره گفت: وارد مدينه شدم در آن موقع جوانى نورس بودم وارد خيمه‏هاى حضرت باقر عليه السّلام شدم در منى ديدم عده‏اى در يك خيمه نشسته‏اند در صدر مجلس كسى نيست اما ديدم مردى در يك طرف مجلس نشسته است و حجام از او خون ميگيرد با خود حدس زدم بايد حضرت باقر عليه السّلام باشد بجانب ايشان رفتم و سلام كردم و در مقابل آن جناب نشستم حجام نيز پشت سر ايشان بود.

فرمود: تو از قبيله بنى اعين هستى؟ عرض كردم آرى زراره پسر اعينم فرمود: من از روى شباهت ترا شناختم آيا حمران بحج آمده؟ عرض كردم نه او بشما سلام رساند.

فرمود: او از مؤمنين واقعى است كه هرگز گمراه نخواهد شد وقتى او را ديدى سلام مرا باو برسان و باو بگو چرا بحكم بن عيينه از جانب من حديث كردى كه اوصياء محدّثند باو و امثالش چنين احاديثى را مگو.

زراره گفت: شكر و سپاس خداى را بجا آوردم گفتم: الحمد للَّه آن جناب‏

 

نيز فرمود: الحمد للَّه گفتم: خدا را ميستايم و از او يارى ميجويم آن جناب نيز فرمود: خدا را ميستايم و از او يارى ميجويم هر كلامى را «حمد و ستايش خدا» ميگفتم ايشان نيز با من همان را تكرار ميكرد تا اينكه من بپايان بردم.پ كنز جامع الفوائد: حارث نضرى گفت: حكم بن عيينه بمن گفت كه مولايم على بن الحسين بمن فرمود: علم على بن ابى طالب عليه السّلام در يك آيه از قرآن است.

حمران بن اعين رفت تا خدمت حضرت زين العابدين برسد و از ايشان بپرسد اما امام على بن الحسين عليه السّلام از دنيا رفته بود بحضرت باقر عرضكردم كه حكم از حضرت زين العابدين چنين روايت كرده كه تمام علم على در يك آيه از قرآن است حضرت باقر فرمود: ميدانى كدام آيه است عرض كردم نه فرمود:

اين آيه است‏

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ و لا محدّث.

پ‏كنز الفوائد: بريد عجلى گفت: از حضرت باقر عليه السّلام پرسيدم فرق بين رسول و نبى و محدّث فرمود: رسول كسى است كه ملائكه بر آنها نازل مى‏شود آنها را مشاهده ميكند و پيام خدا را بآنها ميرساند و نبى در خواب مى‏بيند آنچه در خواب ديد واقعيت است محدّث كلام و گفتار ملائكه را ميشنود اما چيزى مشاهده نميكند بگوش او ميخورد و بقلبش القاء ميگردد.

توضيح: درك و فهميدن فرق بين پيامبر و امام از اين اخبار خالى از اشكال نيست و همين طور جمع كردن بين آنها نيز جدا مشكل است ولى آنچه از بيشتر اين اخبار درك مى‏شود اينست كه امام حكم شرعى را در خواب نمى‏بيند اما نبى گاهى مى‏بيند ولى فرق بين امام و نبى و رسول اين طور است كه رسول فرشته را موقع القاء حكم مى‏بيند و نبى كه رسول نباشد و همچنين امام در آن حال فرشته را مشاهده نميكنند گر چه ممكن است در غير حالت القاء حكم فرشته را ببينند و ممكن است اختصاص داد فرشته‏اى را كه نمى‏بينند بجبرئيل اما احوال را عموميت داد ولى اين مطلب نيز با بعضى از اخبار منافات دارد.

 

با قطع نظر از اخبار شايد فرق بين ائمه و انبياى غير اولو العزم اين باشد كه ائمه عليهم السّلام نايبان رسول هستند و ماموريت آنها فقط با نيابت است اما انبيا گر چه تابع شريعت ديگرى هستند ولى ماموريت آنها اصلى است بدون نيابت با توجه باينكه مقام نيابت امام بالاتر از مقام اصلى نبى است.

بالاخره ما بايد اعتقاد داشته باشيم كه ائمه عليهم السّلام پيامبر نبودند ولى اشرف و افضل از آنهايند جز پيامبر خودمان از ساير پيامبران و اوصياء و علتى براى پيامبر نشدن آنها نمى‏يابيم جز جلالت و عظمت مقام خاتم انبيا و عقول ما نميتواند فرق آشكارى بين مقام نبوت و امامت بگذارد اخبار را نيز ملاحظه كرديد خداوند از حقايق احوال آنها اطلاع دارد.پ كافى: ابو العلاء گفت: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: بايد در مورد حلال و حرام بدر خانه ما بيائيد (و ملجأ احكام الهى ما هستيم) اما مقام نبوّت نه، ما پيامبر نيستيم.پ دنباله بحث: شيخ مفيد در شرح عقائد صدوق رحمة اللَّه عليه مينويسد:

كه اصل وحى سخن پنهان است. ولى استعمال در مورد اعلام مخاطب بطور پنهانى بر يك امرى شده است كه ديگران اطلاع نداشته باشند ولى وقتى وحى را نسبت بخدا بدهيم اختصاص به پيمبران عليهم السّلام پيدا ميكند بنا بر عرف اسلام و شريعت اسلام خداوند در اين آيه ميفرمايد: وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعِيهِ مسلمانان در تفسير آيه متفقند كه اين وحى بصورت خواب بوده كه مادر موسى در خواب كلام را شنيده و در اين آيه ميفرمايد: وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ كه منظور الهام خفى و پنهان است بزنبور زيرا اين اختصاص باو فقط دارد نه ديگران اين اطلاع را زنبور بدون اينكه سخنى را بشنود بدست آورده نه اينكه خدا ايجاد صدائى بكند و او بشنود.

بحث را تعقيب كرده تا آنجا كه ميگويد خيلى‏ها خوابهائى ديده‏اند كه از جانب خدا بآنها الهام‏هائى شده كه نميتوان منكر واقعيت آن شد ولى پس از

 

استقرار شريعت نميتوان بآنها وحى گفت و در اين زمانهم اگر خداوند كسى را بر امرى مطلع نمود نميتوان گفت باو وحى كرده.پ ما معتقديم كه خداوند پس از پيامبر اكرم بگوش ائمه عليهم السّلام سخنانى ميرساند در باره مسائلى كه وجود دارد ولى نميتوان اين سخنان را وحى ناميد بهمان علت اجماعى كه از مسلمانان نقل شد.

با اينكه پس از پيامبر ما باحدى وحى نخواهد شد و در هيچ مورد از مثالهاى ذكر شده نميتوان نام وحى داد خداوند ميتواند سخنى را در موردى اطلاق كند و در مورد ديگر اطلاق ننمايد و اين نشانه‏ها را در بعضى موارد مانع شود و بعضى موارد مانع نشود اما معانى و مفاهيم همان طورى كه قبلا توضيح داديم قابل تغيير نيستند.

در كتاب مقالات نيز مينويسد: عقل مانعى از نزول وحى بائمه عليهم السّلام نمى- بيند گر چه پيامبر نباشند خداوند بمادر موسى وحى ميكند أَنْ أَرْضِعِيهِ اين مطلب بوسيله وحى باو رسيده و طبق آن عمل كرده با اينكه نه رسول و نه نبى و نه امام بوده از بنده‏هاى شايسته خدا بشمار مى‏آمده اينكه ميگوئيم وحى بائمه نميشود و بصورت وحى بآنها چيزى عرضه نميشود بواسطه اجماع است كه منع مينمايد و اتفاق مسلمانان بر اينكه هر كس خيال كند پس از پيامبر ما بكسى وحى شده اشتباه نموده و كافر است.

و چون اين مطلب براى ما از جانب دين ثابت شده همان طور كه از نظر عقلى مانعى براى ارسال پيامبر پس از پيغمبر ديده نميشود كه شريعت اسلام را نسخ كند همان طورى كه شرايع قبلى توسط پيامبر ما نسخ شده مانع اين مطلب اجماع است و علم باينكه چنين چيزى بر خلاف دين و آئين پيامبر ما است و تمام علماى شيعه در مطلبى كه ذكر كردم اتفاق دارند.

سپس آن مرحوم ميفرمايد: اما اينكه ائمه عليهم السّلام صداى ملائكه را ميشنوند ولى خود آنها را نمى‏بينند از نظر عقلى هيچ جاى اشكال نيست جواز

 

 

اين مطلب در باره پاكان شيعه كه محفوظ از ضلالت باشند از نيكان و ابرار واضح و آشكار است همين عقيده علماى اماميه و اخباريهاى آنها است ولى نوبختى‏ها و گروهى از اماميه كه اطلاع از اخبار ندارند و اهل تحقيق در اين مسأله نبوده‏اند مخالف اين اعتقادند و اشتباه ميكنند.پ سپس ميفرمايد خواب‏هاى پيامبران و انبياء و ائمه خواب صادق است و خداوند آنها را از ديدن خواب‏هاى پوچ نگاهدارى ميكند در تائيد همين مطلب از ائمه عليهم السّلام اخبارى رسيده است و همين اعتقاد را گروه فقهاى اماميه و اخباريين دارند اما متكلمين اماميه در اين مورد نفيا و اثباتا چيزى نگفته‏اند ولى معتزليان همگى در اين عقيده با ما مخالفند پايان.پ در كتاب محتضر باسناد خود از حضرت رضا عليه السّلام در حديث طويلى نقل ميكند كه در يكى از فرمايشات خود فرمود: اگر مايل باشيد بشما اطلاعى از اين بزرگتر ميدهم عرضكردند بفرمائيد. فرمود: شبى در خدمت پيامبر اكرم در اطاقى نشسته بودم من شماره پاهاى شصت و شش نفر ملائكه را شمردم همه آنها را با زبان و لغت مخصوص و ويژگيها و نام‏ها و صداى راه رفتنشان را ميشناسم.