بخش ششم معنى آل محمّد و اهل بيت و عترت و اهل و رهط و عشيره و ذريه صلوات اللَّه عليهم اجمعين

پ‏آيات: طه (20) وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها.

شعراء: (6) وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ.پ طبرسى رحمة اللَّه عليه: مينويسد وَ أْمُرْ أَهْلَكَ يعنى دستور بده اهل بيتت و اهل دينت را به نماز. ابو سعيد خدرى نقل كرد وقتى اين آيه نازل شد پيامبر اكرم بدر خانه فاطمه و علي عليهما السّلام نه ماه مى‏آمد در موقع هر نماز ميفرمود آماده نماز شديد خدا شما را رحمت كند إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ابن عقده باسناد خود از طرق زيادى همين روايت را از اهل بيت عليهم السّلام و ديگران مانند ابو برزه و ابو رافع نقل كرده و حضرت باقر عليه السّلام فرمود: خداوند به پيامبرش دستور داده كه باهل بيت خود راجع به نماز سفارش كند و آنها را اختصاص بذكر داده تا مردم بدانند اهل بيت پيامبر عليهم السّلام را در نزد خدا منزلتى است كه ساير مردم ندارند از طرفى امر كرده بآنها هم با مردم سفارش كند و ايشان را بتنهائى مورد سفارش قرار داده.

در قرائت عبد اللَّه بن مسعود چنين است وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ و رهطك منهم المخلصين از حضرت صادق عليه السّلام نيز اين مطلب روايت شده رازى و ديگران در تفاسير نقل كرده‏اند كه پيامبر اكرم پس از نزول وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ هر روز صبح ميرفت بدر خانه فاطمه و علي عليهما السّلام و ميفرمود: موقع نماز است اين كار را پيوسته انجام ميداد.

بقيه گفتار در مورد اين دو آيه در جلد احوالات امير المؤمنين عليه السّلام خواهد آمد.

 

پ‏كنز جامع- ابو الجارود از حضرت باقر عليه السّلام نقل كرد در باره آيه و رهطك مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ كه فرمود: منظور علي و حمزه و حسن و حسين و آل محمّد عليهم السّلام هستند.

با همين اسناد از آن جناب نقل شده در باره آيه وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ منظور از سجده‏كنندگان در آيه علي و فاطمه و حسن و حسين و اهل بيت پيامبر عليهم السّلام هستند.پ كنز جامع- بريد از زيد بن علي از پدرش از جد خود نقل كرد كه پيامبر اكرم روزى در خانه‏ام سلمه بود حريره‏اى آوردند حضرت علي و فاطمه و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام را نيز خواست همه از آن غذا خوردند بعد يك كساى خيبرى بر روى ايشان انداخت و اين آيه را قرائت كرد إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ام سلمه گفت: يا رسول اللَّه آيا من نيز از اهل بيت هستم؟ فرمود: تو عاقبت بخيرى.پ كنز جامع- عمارة از پدرش از جعفر بن محمّد از پدرش نقل كرد كه حضرت علي بن ابى طالب عليه السّلام فرمود: خداوند ما اهل بيت را فضيلت بخشيده چگونه چنين نباشد با اينكه در اين آيه ميفرمايد: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً خداوند ما را تطهير نموده از زشتيها چه آشكارا و چه پنهان ما بر طريقه حق هستيم.پ كنز جامع- حسين بن زيد از عمر بن علي نقل كرد كه پس از شهادت حضرت علي عليه السّلام امام حسن عليه السّلام در خطبه خود فرمود: كسى از دنيا رفت كه از نظر علم از پيشينيان و آيندگان هيچ كس بر او سبقت نگرفته و از طلا و نقره چيزى از خود بارث نگذاشت مگر هفتصد درهم كه از عطايش اضافه آمده بود و ميخواست با آن پول براى خانواده خود خدمتكارى بخرد.

سپس فرمود: مردم هر كه مرا ميشناسد كه ميشناسد هر كه نميشناسد من حسن بن علي هستم پسر بشارت دهنده و نذير و داعى بسوى خدا و چراغ‏

 

روشنگر من از خانواده‏اى هستم كه جبرئيل در آنجا نازل ميشد و بآسمان صعود ميكرد من از خانواده‏اى هستم كه خدا از آنها پليدى را برطرف نموده و پاك و پاكيزه‏شان كرده.پ كنز جامع- ام سلمه گفت: اين آيه در خانه من نازل شد هفت نفر در خانه حضور داشتند جبرئيل و ميكائيل پيامبر اكرم علي و فاطمه و حسن و حسين صلوات اللَّه عليهم من بر در خانه بودم عرضكردم يا رسول اللَّه آيا من از اهل بيت بشمار مى‏آيم؟ فرمود: تو عاقبت بخيرى تو از زنان پيامبرى نفرمود تو از اهل بيت شمرده ميشوى.پ مناقب- حضرت صادق اين آيه را خواند وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً در اين موقع اشاره بسينه خود كرده فرمود: بخدا قسم ما ذريه پيامبر اكرم هستيم.پ تفسير فرات- عبد اللَّه بن وليد گفت: خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيديم فرمود: شما از كدام طايفه هستيد؟ عرضكرديم اهل كوفه فرمود: هيچ شهر و ديارى بيشتر از كوفه محب و دوست ما خانواده نيستند خداوند شما را هدايت براهى نموده كه ديگران جاهلند شما ما را دوست ميداريد در حالى كه مردم بما كينه ميورزند و ما را تصديق نموديد موقعى كه مردم تكذيب كردند و پيرو ما شديد گاهى كه ديگران مخالف ما بودند خداوند زندگى شما را زندگى ما و مرگ شما را مرگ ما قرار داده.

من گواهم بر پدرم كه ميفرمود: فاصله بين شما و بين اينكه ديگران حسرت مقامتان را بخورند و شاد و خرم از آينده خود شويد بهمين است كه جانتان باينجا برسد اشاره بحلق خود كرد خداوند در كتاب خود فرموده است وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً پس ما ذريه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم هستيم.پ تفسير قمى: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ فرمود: اين نيز نازل شده‏

 

و رهطك مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ و آنها عبارتند از علي بن ابى طالب و حمزة و جعفر و حسن و حسين و آل محمّد عليهم السّلام.پ معانى الاخبار- غياث بن ابراهيم از حضرت صادق از آباء گرام خود نقل ميكند كه از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام راجع باين فرمايش پيامبر اكرم پرسيدند انى مخلف فيكم الثقلين كتاب اللَّه و عترتى كه مراد از عترت كيست؟

فرمود: من و حسن و حسين و ائمه نه امام از فرزندان حسين كه نهمى مهدى و قائم آنها است از قرآن جدا نميشوند قرآن نيز از آنها جدا نميشود تا در حوض كوثر بر پيامبر اكرم وارد شوند.

توضيح: معنى عترت در اخبار ثقلين خواهد آمد.پ معانى الاخبار- عبد اللَّه بن ميسره گفت: بحضرت صادق عليه السّلام گفتم ما ميگوئيم «اللهم صل على محمّد و اهل بيته» بعضى ميگويند ما آل محمّد هستيم فرمود: آل محمّد كسانى هستند كه ازدواج نمودن پيامبر را با آنها خدا حرام كرده.پ توضيح: شايد راوى بجاى اهل بيت آل محمّد گفت: باين جهت بوده كه مدعى لفظ آل محمّد گفته و يا بواسطه مترادف بودن آل و اهل بوده است.

اما تفسير امام عليه السّلام كه در معنى آل فرمود: كسانى هستند كه ازدواج پيامبر با آنها حرام باشد شايد منظور اختصاص دادن بائمه باشد نه اينكه منظور از آل تمام آنهائى باشد كه ازدواج با آنها حرام است و منظور خارج نمودن بنى عباس و نظاير آنها است از معنى آل كه مدعى خود از آنها بوده شايد در اين روايت يك نوع تقيه‏اى وجود داشته باشد با اينكه محتمل است يكى از معانى آل همين معنى باشد.پ معانى الاخبار- محمّد بن سليمان ديلمى از پدر خود نقل كرد كه بحضرت صادق عليه السّلام گفتم فدايت شوم آل كيانند فرمود: ذريه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم عرضكردم پس اهل كيست فرمود: ائمه عليهم السّلام عرضكردم پس منظور از آيه أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ‏

 

آل فرعون را گرفتار شديدترين عذاب كند چه كسى است فرمود بخدا قسم جز دختر فرعون كس ديگرى را در نظر نگرفته خدا.پ معانى الاخبار- ابو بصير گفت: بحضرت صادق عليه السّلام عرضكردم آل محمّد صلى اللَّه عليه و آله كيانند فرمود: ذريّه او گفتم اهل بيتش كيست؟ فرمود:

ائمه و جانشينانش عرضكردم عترت كيست؟ فرمود: اصحاب عبا.

گفتم: امتش كيست؟ فرمود: مؤمنينى كه تصديق كرده‏اند آنچه پيامبر از جانب خدا آورده و متمسك هستند بثقلين كه مأمورند بآن دو تمسك جويند كتاب خدا و عترت پيامبر اهل بيتش كه پليدى را از آنها دور كرده و پاك و پاكيزشان نموده آن دو خليفه بر مردمند.

صدوق در معانى الاخبار مينويسد تأويل ذريات اگر با الف باشد اعقاب و نسل هستند ابو عبيده نيز چنين گفته، اما آنچه در قرآن است كه وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ حضرت علي تنها آن را بصورت مفرد قرائت كرده و آيه‏اى كه در سوره يس است وَ آيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّيَّتَهُمْ.

و اين آيه كَما أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ در مورد لفظ ذريه دو لغت است يكى ذريّه و ديگرى ذريّه مانند عليّه و عليّه قرائت حضرت علي ذريّه بضم است و بهمين طور ابو عمرو قرائت نموده و همين قرائت اهل مدينه است بجز زيد بن ثابت كه او در آيه ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ بكسر خوانده و مجاهد در آيه إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ گفته است آنها اولاد كسانى هستند حضرت موسى براى آنها مبعوث شد و پدرانشان فوت شده بودند.

فراء گفته است آنها را ذريه ناميده‏اند چون پدرانشان از قبط بودند و مادرانشان از بنى اسرائيل اين شبيه همان است كه بايشان ميگفتند ابناء چون مادران آنها از جنس پدرشان نبودند.

ابو عبيده گفته آنها را ذريه ناميده‏اند با اينكه ايشان مذكر و مردند

 

بهمين معنى و ذريه شخص مثل اين است كه مواليدى هستند از او خارج شده‏اند و اين لفظ از ذروت و ذريت مشتق است و همزه دار نيست.

اما ابو عبيده گفته اصل آن همزه دار بوده كه عرب همزه آن را كنار گذاشته بنا بگفته او اين لغت از ذرأ اللَّه الخلق مشتق است چنانچه در اين آيه ميفرمايد: وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ و ذرأهم يعنى ايجاد كرد و خلق نموده آنها را و اين آيه يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ يعنى مى‏آفريند شما را پس ذريه شخص عبارت است از مخلوق خدا از نهاد او و نسلش و كسانش كه خداوند از صلب او آفريده.

توضيح: فرقى كه صدوق بين مفرد و جمع ذريه گذاشته در اين مورد مطلب قابل توجهى نداشت و تحقيقى كه در اين مورد كرده بود حايز اهميتى نبود و معنى اينكه تنها علي عليه السّلام اين طور قرائت كرده نميدانم منظورش چيست با اينكه ابو عمرو و حمزه و كسائى و ابو بكر نيز ذريتنا قرائت كرده‏اند.پ تفسير عياشى: معاوية بن وهب گفت: از امام عليه السّلام شنيدم ميفرمود الحمد للَّه نافع بنده آل عمر در خانه حفصه بود مردم بديدن او مى‏آمدند كسى بآنها عيب نميگرفت و اين كار را بد نمى‏شمرد اما مردم بواسطه احترام به پيغمبر پيش ما مى‏آيند مخفى و ترسان اين كار را بر آنها عيب ميگيرند و كار آنها را زشت ميشمرند خداوند در قرآن ميفرمايد: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً پس آنچه براى پيامبر هست جز همان امتيازاتى كه براى هر پيامبرى هست نخواهد بود خداوند به پيامبر نيز همسران و ذريه عنايت كرد با اينكه بهيچ كدام از پيامبران ايمان نياوردند بآن اندازه كه به پيامبر ما از اهل بيتش ايمان آوردند اين امتياز را به پيغمبر ما بخشيد.پ تفسير عياشى- از بشير دهان از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد فرمود:

خداوند هر چه به پيامبران داده بحضرت محمّد نيز عطا نموده و به پيامبر امتيازاتى بخشيده كه بساير پيامبران نداده سپس اين آيه را تلاوت نمود وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا

 

رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً.پ تفسير عياشى: مفضل بن صالح از جعفر بن محمّد عليه السّلام نقل كرد كه پيامبر اكرم فرمود خداوند خلايق را دو قسم آفريد يك قسمت را كنار گذاشت و يك قسمت را نگه داشت آن قسمت را بسه قسمت تقسيم كرد دو سوم را كنار گذاشت و يك سوم را نگه داشت.

سپس از اين يك سوم قريش را انتخاب كرد از ميان قريش فرزندان عبد المطلب را برگزيد از ميان فرزندان عبد المطلب پيامبر اكرم را انتخاب كرد و ما ذريه او هستيم.

اگر مردم بگويند پيامبر اكرم ذريّه نداشت انكار نموده‏اند با اينكه خداوند ميفرمايد وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً پس ما ذريّه او هستيم راوى گفت من عرضكردم گواهى ميدهم كه شما ذريّة پيامبريد.

سپس عرضكردم يا بن رسول اللَّه از خدا بخواه مرا در دنيا و آخرت با شما قرار دهد اين دعا را برايم نمود كف دستش را بوسيدم.پ عيون اخبار الرضا و امالى: ريان بن صلت گفت روزى حضرت رضا عليه السّلام بمجلس مأمون وارد شد در مرو گروهى از علماى عراق و خراسان حضور داشتند.

مأمون گفت اين آيه را توضيح دهيد ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا سپس كتاب را بارث داديم به بندگان برگزيده خود.

علما در جواب گفتند منظور تمام امت است.

مأمون رو بامام علي بن موسى الرضا عليه السّلام نموده گفت شما چه مى‏فرمائيد حضرت رضا عليه السّلام فرمود من سخن اين دانشمندان را نميگويم.

ولى ميگويم خداوند در اين آيه عترت پاك پيامبر را منظور فرموده.

 

مأمون گفت چگونه ممكن است منظور عترت باشد و امت نباشد؟پ حضرت رضا عليه السّلام فرمود اگر منظور تمام امت باشد بايد همه اهل بهشت باشند بدليل اين آيه فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ سپس همه آنها را در بهشت جمع نموده ميفرمايد:

جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ «1».

در اين صورت وراثتى كه در آيه ذكر شده اختصاص بعترت دارد نه ديگران.

مأمون گفت عترت پاك پيامبر كيانند و حضرت رضا عليه السّلام در جواب فرمود:

كسانى هستند كه خداوند در قرآن در باره آنها ميفرمايد إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً و اينها كسانى هستند كه پيامبر اكرم در باره آنها ميفرمايد

 «انى مخلف فيكم الثقلين كتاب اللَّه و عترتى اهل بيتى الا انهما لن يفترقا حتّى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفونى فيهما- ايها الناس لا تعلموهم فإنهم اعلم منكم»

. علما گفتند براى ما توضيح بدهيد كه آيا عترت همان آل هستند يا نه.

فرمود آرى عترت همان آل هستند.

علما گفتند ما از پيامبر اكرم خبر داريم كه فرموده است امت من همان آل من هستند و اصحاب از آن جناب باخبر مورد اعتمادى كه نميتوان ردّ كرد نقل كرده‏اند فرموده است: آل محمّد امت او هستند.

امام عليه السّلام پرسيد آيا بعقيده شما صدقه بر آل محمّد حرام است گفتند آرى فرمود آيا بر امت نيز صدقه حرام است گفتند نه، فرمود اين خود فرق آشكارى است كه بين امت و آل است.

 

واى بر شما چگونه تفسير ميكنيد عجب گروه منحرفيد مگر شما تشخيص نميدهيد كه وراثت و طهارت اختصاص به برگزيدگان رهبر دارد نه ديگران.پ گفتند اين ادعا را بچه دليل ميفرمائيد. فرمود از اين آيه وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِيمَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ پس در اين آيه كه ميفرمايد در ميان نژاد نوح و ابراهيم نبوت و كتاب را قرار داديم اين وراثت مربوط بفرزندانى است كه هدايت يافته‏اند نه تبهكاران و فاسقين مگر نميدانيد كه نوح وقتى از خداوند چنين درخواست نمود:

خدايا پسرم از خانواده من است وعده‏هاى تو يك واقعيت است و تو بهترين داورى زيرا خداوند باو وعده داده بود كه خود و خانواده‏اش را نجات بخشد.

خداوند در جواب او فرمود اى نوح او از خانواده تو نيست او شخصى ناشايسته است، چيزى را كه اطلاع ندارى نپرس من ترا برحذر ميدارم از اينكه جزء نادانان باشى.

مأمون گفت آيا خداوند عترت را بر ساير مردم فضيلت بخشيده.

فرمود خداوند برترى عترت را در كتاب خود آشكارا بيان كرده.

مأمون گفت كدام آيه قرآن؟

فرمود اين آيه إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ  ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ در آيه ديگر ميفرمايد أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً سپس خطاب بساير مؤمنين ميفرمايد با اين آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ اينكه بآنها دستور اطاعت از خدا و پيامبر و اولو الامر ميفرمايد منظور همانهائى هستند كه بآنها كتاب خدا و حكمت داده شده كه در آن آيه ميفرمايد مردم بر اين دو امتياز بر آنها رشك ميبرند در اين آيه كه ميفرمايد أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ‏

 

إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً منظور از اين ملك عظيم و قدرت بزرگ همان اطاعت از برگزيدگان طاهر است پس منظور از ملك در آيه اطاعت و فرمانبردارى است.پ علما گفتند آيا خداوند در قرآن اصطفاء و برگزيدن را تفسير نموده فرمود خداوند برگزيدن را در دوازده مورد از قرآن آشكارا تفسير نموده غير از آنچه در باطن قرآن است اولين مورد وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ و رهطك مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ اين طور قرائت كرده ابى بن كعب و در قرآن عبد اللَّه بن مسعود اين يك مقام ارجمند و امتياز بسيار عالى و شرافتى است كه خداوند آل پيامبر را در نظر گرفته و براى پيامبر ذكر نموده.

دوم اين آيه إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً اين يك امتيازى است كه هيچ مخالف و دشمنى هم نميتواند آن را انكار كند زيرا امتياز بزرگى است كه خداوند آنها را از پليدى‏ها پاك و پاكيزه داشته باشد.

 

سوم آنجا كه خداوند شخصيتهاى پاك و طاهر را معين ميفرمايد به پيامبر در آيه مباهله دستور نيايش و ابتهال ميدهد در اين آيه فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ پيامبر اكرم براى مباهله علي و حسن و حسين و فاطمه عليهم السّلام را براه و نفس آنها قرين نفس او قرار ميدهد ميدانيد معنى أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ چيست؟

علما گفتند منظور نفس خود پيامبر است.

فرمود منظور از نفس پيامبر علي بن ابى طالب از مطالبى كه دليل اين مطلب است فرمايش پيامبر است بايد بنى وليعه از اين كار خود دست بردارند و گر نه شخصى بسركوبى آنها ميفرستم كه مانند نفس من است.

منظور علي بن ابى طالب است و منظور از ابناء در آيه حسن و حسين عليهما السّلام‏

 

است و مراد از زنان فاطمه عليها السّلام اين امتيازى است كه هيچ كس بآنها نميرسد و مقامى است كه هيچ كس را ياراى رسيدن بآن نيست زيرا نفس علي را مانند نفس پيامبر قرار داده.

چهارم- خارج نمودن تمام مردم است از مسجد بجز عترت خود تا آنجا كه بعضى در اين مورد اعتراض نمودند و عباس عموى پيامبر گفت يا رسول اللَّه علي را باقى گذاشتى و ما را خارج كردى فرمود: من او را نگذاشتم و شما را خارج كنم ولى اين كار را خدا نموده كه او را اجازه داده و شما را خارج نموده اين عمل توضيح و فرمايش پيامبر است كه بعلى عليه السّلام ميفرمايد:

أنت مني بمنزلة هارون من موسى.

پ‏علما گفتند براى اين مطلب از قرآن چه دليلى داريد؟ حضرت رضا عليه السّلام فرمود: اينك از قرآن برايتان ميخوانم گفتند بفرمائيد اين آيه را قرائت فرمود: وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً در اين آيه موقعيت هارون نسبت بموسى آشكار است كه ميفرمايد: در مصر شما دو نفر براى قوم خانه تهيه نمائيد و خانه‏هاى خود را قبله قرار دهيد در همين آيه مشخص مى‏شود منزلت علي عليه السّلام نسبت به پيامبر اكرم با تمام اين توضيح دليل آشكارى در فرمايش پيامبر است كه فرموده اين مسجد براى هيچ جنبى حلال نيست مگر براى محمّد و آل محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم.

دانشمندان گفتند: اين توضيح و بيان فقط نزد شما خانواده اهل بيت پيامبر است.

حضرت رضا عليه السّلام فرمود: چه كسى انكار اين مقام را در مورد دارد با اينكه پيامبر اكرم ميفرمايد: «من شهر حكمت هستم و على درب آن است هر كس مايل است وارد شهر حكمت شود بايد از درب آن داخل گردد».

در آنچه توضيح و تشريح نمودم راجع بفضل و شرافت و شخصيت و برگزيده شدن و طهارت خانواده پيامبر دلائلى است كه جاى انكار براى هيچ معاندى باقى‏

 

نميگذارد خداوند را بر اين موهبت سپاسگزارم.پ آيه پنجم: وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ اين يك امتياز است كه خداوند فقط بآنها بخشيده و ايشان را بر امت مقدم داشته وقتى اين آيه بر پيامبر اكرم نازل شد فرمود فاطمه عليها السّلام را صدا بزنيد باو فرمود: اين فدك از جاهائى كه با سپاه و لشكر كشى گرفته نشده و متعلق بشخص من است مسلمانان شركت در آن ندارند من آن را بتو بخشيدم چون خداوند دستور بمن داده آن را تصرف كنى متعلق بتو و فرزندان تو است.

آيه ششم: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ اين امتياز مخصوص پيامبر است تا روز قيامت و مربوط به آل اوست نه ديگران چون خداوند در مورد نوح پيامبر ميفرمايد: يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالًا إِنْ أَجرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ.

و از هود نقل ميكند كه گفت: لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَ فَلا تَعْقِلُونَ كه هر دو پيامبر در مقابل نبوّت خود هيچ پاداش طلب نمى‏كنند و پاداش خود را از خدا ميخواهند ولى خداوند به پيامبر اكرم ميفرمايد: بگو از شما پاداشى جز مودت و دوستى با خويشاوندانم خواستار نيستم اينكه مودت و محبت با آنها را واجب نمود چون ميدانست آنها هرگز از دين بر نميگردند و گمراهى را اختيار نخواهند نمود.

دليل ديگر اينكه ممكن است شخصى يك نفر را دوست داشته باشد اما با بعضى از افراد خانواده او دشمن باشد دل آن مرد كه مورد محبت اين شخص است اما با بعضى از اهل بيتش دشمن است با اوصاف نمى‏شود خداوند خواست كه در دل پيامبر چيزى نسبت پيدا نشود بهمين جهت مودّت خويشاوندان او را بر مؤمنين واجب كرد هر كه مراعات اين واجب را بنمايد و پيامبر و اهل بيت او را

 

دوست داشته باشد پيامبر را نميرسد كه با او دشمن باشد ولى كسى كه مراعات اين واجب را نكرد و با اهل بيت دشمن بود بايد پيامبر او را دشمن بدارد چون او يكى از فرايض خدا را ترك نموده اينك چه فضيلت و شرافتى از اين بالاتر است.پ خداوند اين آيه را بر پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم نازل فرمود: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ پس از نزول آيه پيامبر اكرم در جمع اصحاب از جاى حركت كرده ثناى پروردگار را بجاى آورده فرمود: مردم خداوند چيزى را براى شما واجب نموده كه مربوط بمن مى‏شود آيا تعهد انجام آن را مينمائيد كه كسى جواب نداد و فرمود مردم اين طلا و نقره و خوردنى و آشاميدنى نيست گفتند پس بفرمائيد چيست آن جناب همان آيه را خواند گفتند امّا اين مطلب را تعهد ميكنيم اما بيشتر آنها وفا نكردند.

خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاد مگر اينكه باو وحى نمود كه از قوم خود پاداشى نخواهد زيرا خداوند خود پاداش پيامبران را ميدهد ولى در مورد حضرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم محبت خويشاوندانش را واجب نمود و دستور داد كه اجر و پاداش خود را در ميان مردم قرار دهد تا خويشاوندانش را دوست بدارند باين طور كه عارف بفضل و مقام آنها بشوند آن فضل و مقامى كه خداوند براى ايشان واجب نموده (كه عبارت است از وجوب اطاعت و ساير امتيازات) زيرا محبت و مودّت بمقدار عرفان و فضيلت است.

وقتى خداوند اين مطلب را واجب كرد براى آنها سنگين آمد زيرا فرمانبردارى سنگين است گروهى كه خداوند از آنها پيمان وفا دارى گرفته بود باين شرط وفا نمودند ولى معاندين و منافقين منكر شدند و از حدّ و اندازه‏اى كه خداوند قرار داده بود خارج كردند گفتند منظور از قرابت پيامبر تمام عرب هستند و همه امت بالاخره هر چه باشد اين مطلب مسلم است كه مودّت براى خويشاوندان واجب شده هر چه به پيامبر نزديكتر باشند محبت لازم‏تر است به‏

 

نسبت خويشاوندى كه دارند.پ اما در مورد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم بانصاف رفتار نكردند با تمام موقعيت آن جناب و رأفتش و نعمتهائى كه خداوند بر امتش ارزانى داشت كه زبان عاجز از شكر آن است زيرا دوستى و محبت لازم را با خاندان و ذريه او بجا نياوردند و آنان را در ميان خود بايد چون چشم نسبت بسر قرار ميدادند بجهت احترام پيامبر و محبت با آن جناب اين خود لازم بود چه رسد كه قرآن نيز بآن دعوت مى‏نمايد و اخبار نيز شاهد است كه اهل مودّت آنهايند و دوستى با ايشان واجب شده و پاداش بر آن مييابند.

اين مودّت است كه هر كس با ايمان و اخلاص آن را داشته باشد سزاوار بهشت است بدليل اين آيه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ  ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏.

سپس علي بن موسى الرضا عليه السّلام فرمود: پدرم از جدم از آباء گرام خود از حسين بن علي عليهم السّلام نقل كرد كه فرمود گروهى از مهاجر و انصار خدمت پيامبر اكرم رسيدند. گفتند: يا رسول اللَّه شما احتياج بمخارجى براى خود و ميهمانان خويش دارى اينك اموال و جانهاى ما در اختيار تو است هر طور كه مايلى استفاده كن بدون هيچ ناراحتى هر چه مايلى بردار در اين موقع خداوند جبرئيل را بر پيامبر نازل نمود و اين آيه را آورد قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ منظور اينست كه خويشاوندانم را پس از من دوست بداريد. آنها خارج شدند.

منافقين گفتند: پيامبر آنچه ما تقديم نموديم قبول نكرد مگر بجهت تحميل كردن خويشاوندانش را پس از خود بر ما اين مطلب افترائى كه در مجلس خود بست اين سخن آنها خيلى بزرگ بود خداوند اين آيه را نازل كرد أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً و اين آيه أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ‏

 

فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى‏ بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.پ پس از نزول آيات پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم از پى آنها فرستاده فرمود آيا پيش آمدى شده است گفتند آرى بعضى از ما سخنانى بس بزرگ گفتند كه ما ناراحت شديم پيامبر اكرم آيه را براى آنها تلاوت كرد همه بشدت بگريه افتادند خداوند اين آيه را نازل كرد وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ.

 

هفتم اين آيه إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً دشمنان خود ميدانستند كه وقتى اين آيه نازل شد بعضى گفتند يا رسول اللَّه ما فهميديم بايد چگونه تسليم باشيم اما صلوات بر شما چگونه است فرمود بگوئيد

 «اللهم صلّ على محمّد و آل محمّد كما صليت على ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد»

فرمود آيا در اين مورد شما اختلافى داريد.

گفتند نه. مأمون گفت در اين مورد اختلافى در ميان امت وجود ندارد آيا شما در مورد آل مطلبى واضح‏تر از قرآن داريد.

فرمود آرى بگوئيد اين آيه كه مى‏فرمايد يس  وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ  إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ  عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ منظور از يس كيست؟

علما گفتند يس محمّد است كسى شك در آن ندارد.

حضرت رضا عليه السّلام فرمود خداوند به محمّد و آل محمّد مقامى را عنايت نموده كه كسى را ياراى آن نيست كه واقعيت آن را تشريح نمايد مگر اينكه درك نمايد. دليل بر اين مطلب آن است كه خداوند جز بر پيامبران سلام نفرستاده ميفرمايد سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ و سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهِيمَ و سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ خداوند در اين آيات نفرموده سلام بر آل نوح و سلام بر آل ابراهيم و نه سلام بر آل موسى و هارون ولى فرموده سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏ياسِينَ يعنى آل محمّد.

 

مأمون گفت فهميدم كه گنجينه نبوت شرح و توضيح اين مطلب را ميدهد.پ هشتم اين آيه وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ در اين آيه خداوند سهم خويشاوندان پيامبر را با سهم خود و پيامبر قرين نموده اين يك امتياز ديگرى است كه موجب فرق بين امت و آل مى‏شود زيرا خداوند آنها را در مقامى قرار داده كه مردم را در مقام پست‏ترين قرار داده است و براى آنها همان را قرار داده كه براى خود قرار داده است و آنها را برگزيده.

ابتدا در آيه نام خود و بعد پيامبر اكرم و سپس در مرحله سوم خويشاوندان را نام برده.

پس آنچه از درآمدها و غنايم و چيزهاى ديگر براى خود اختصاص داده براى آنها نيز قرار داده است در اين آيه مى‏فرمايد وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ اين يك تأكيد بسيار زيادى است كه تا قيامت براى آنها باقى است در قرآنى كه هرگز باطل در آن از هيچ طرف راه ندارد و از جانب خداى حكيم نازل شده.

همچنين است خراج آنچه براى خود و پيامبرش قرار داده براى خويشاوندان پيامبر نيز قرار داده است ابتدا نام خود و بعد پيامبر و بعد خويشاوندان و سهم آنها قرين سهم خود و پيامبر نموده است.

همچنين است فرمانبردارى فرموده است يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ابتدا فرمانبردارى از خود بعد پيامبر سپس اهل بيت را نام برده همين طور است آيه ولايت إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ولايت آنها را با اطاعت پيامبر مقرون باطاعت خويش نموده همان طور كه سهم آنها را با سهم پيامبر و سهم خود در غنيمت و خراج همراه كرده بزرگ و عظيم خدا چقدر اهل بيت را مورد لطف قرار داده.

 

وقتى آيه زكات نازل مى‏شود خود و پيامبر و اهل بيت او را منزه مى‏دارد از استفاده كردن از صدقات مى‏فرمايد إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ آيا در اين آيه هيچ نام خود و پيامبر يا خويشاوندان او را مى‏برد زيرا وقتى خود را منزه از صدقه ميداند پيامبر و خويشاوندانش را نيز منزه مى‏نمايد نه بلكه بر آنها حرام نموده زيرا صدقه بر محمّد و آل محمّد حرام است.پ زيرا صدقه چرك دست مردم است براى آنها حلال نيست چون آنها از پليدى و كثافتى پاكند وقتى خداوند آنها را پاك و منزه مى‏نمايد براى ايشان آنچه بخود اختصاص ميدهد مى‏خواهد و از هر چه براى خود نمى‏خواهد براى آنها نيز نخواهد خواست.

نهم ما خانواده اهل ذكر هستيم كه در اين آيه خداوند مى‏فرمايد فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ما هستيم اهل ذكر از ما بپرسيد هر چه نميدانيد.

علما گفتند منظور يهود و نصارى هستند حضرت رضا عليه السّلام فرمود سبحان اللَّه آيا چنين چيزى جايز است اگر چنين باشد آنها ما را دعوت بدين خود خواهند كرد و خواهند گفت دين ما بهتر از اسلام است.

مأمون گفت آيا شما دليلى داريد بر خلاف گفته اينها امام عليه السّلام فرمود آرى ذكر پيامبر اكرم است و ما اهل ذكر هستيم اين مطلب را خداوند در سوره طلاق بيان فرموده فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً  رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ پس در اين آيه تصريح مى‏شود كه ذكر پيامبر است و ما اهل او هستيم.

دهم- اين آيه است در تحريم خويشاوندان حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ تا آخر آيه آيا دختر من يا دختر پسرم و يا هر كه از نسل من بوجود آيد جايز است پيامبر اكرم با آن‏ها ازدواج كند اگر زنده‏

 

باشد؟ گفتند نه.پ اينك اگر پيامبر زنده باشد مى‏تواند با دختر يكى از شماها ازدواج كند؟

گفتند آرى.

فرمود اين توضيح خود كفايت مى‏كند زيرا من از آل او هستم و شما از آل او نيستيد اگر شما هم از آل بوديد دخترانتان بر او حرام ميشد مانند دختر من چون من از آل و شما از امت او هستيد اين نيز يك فرق بين امت و آل است چون آل از اوست ولى امت اگر از آل نباشد از او نيست.

يازدهم اين آيه در سوره مؤمن است كه حكايت از مردى از آل فرعون مينمايد وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ اين مرد پسر دائى فرعون بود او را نسبت بفرعون ميدهد براى خويشاونديش ولى از نظر دين باو نسبتش نداد همچنين بما امتياز بخشيده چون از آل پيامبريم بواسطه ولادت ما از او مردم با ما در دين اشتراك دارند اين هم فرقى است بين آل و امت.

دوازدهم آيه وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها خداوند ما را باين امتياز مزيت بخشيد زيرا بما با مردم دستور نماز را ميدهد اما مخصوصا نام ما را مى‏برد بدون اينكه از مردم ياد كند.

پيامبر اكرم پس از نزول آيه مى‏آمد بدرب خانه علي و فاطمه عليهما السّلام تا نه ماه هر روز پنج مرتبه موقع نماز مى‏فرمود موقع نماز است، خدا شما را رحمت كند خداوند هيچ يك از فرزندان پيامبران را چنين امتيازى نبخشيده و بما تنها اين مزيت را بخشيده.

مأمون و دانشمندان گفتند خداوند شما اهل بيت را جزاى خير دهد از جانب امت هر مسأله‏اى كه بر ما مشتبه گردد فقط از شما مى‏توانيم توضيح آن را بجوئيم.پ صاحب كشف الغمه مينويسد: اگر كسى بگويد معنى حقيقى آل نه مجازى‏

 

آن در لغت نزد شما چيست؟

آيا مخصوص گروه مخصوصى است يا عموميت در ميان همه دارد وقتى مطلق ذكر شود و قيدى نداشته باشد.

بايد گفت معنى حقيقى آل در لغت قرابت و خويشاوندى مخصوص است نه معنى كه شامل امت شود همچنين عترت عبارت است از فرزندان فاطمه عليها السّلام.

گاهى معنى مجازى نيز دارد كه براى غير خويشاوندان نيز بكار برده مى‏شود چنانچه ميگوئى برادرم آمد با اينكه معنى برادر كسى است كه در نژاد برادر تو باشد ولى از اين جمله برادر دينى و يا برادر از جهت دوستى منظور تو است و يا برادر هم قبيله خداوند در اين آيه ميفرمايد وَ إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً منظور آيه برادر دينى و دوستانه و نژادى نيست بلكه برادر قبيله‏اى است.

برادران بمعنى برگزيدگان و دوستان خالص نيز هست همين معنى منظور پيامبر اكرم است در فرمايش خود به علي عليه السّلام كه او برادر من است علي عليه السّلام نيز فرمود من بنده خدا و برادر پيامبرم هر كس پس از من چنين ادعائى را بكند افترا است.

اگر اين اخوت و برادرى را مزيتى بر ساير معانى آن نبود پيامبر باو اختصاص نميداد در روايت ديگر هر كه چنين چيزى را بگويد دروغگو است از اين قبيل آيه شريفه است كه حكايت از سخن لوط ميكند هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ با اينكه آنها دختران نژادى لوط نبودند بلكه دختران امتش را ميگفت از نظر شفقت و عطوفت بر امت پيامبر اكرم بيان فرموده موقعى كه سؤال شد فرمود انّى تارك فيكم الثقلين كتاب اللَّه و عترتى فانظروا كيف تخلفونني فيهما. گفتيم اهل بيت شما كيست؟ فرمود: آل علي و آل جعفر و آل عقيل و آل عباس.

از تغلب سؤال كردند چرا باين دو ثقلين گفته‏اند جواب داد چون عمل‏

 

كردن بآن سنگين است. گفتند چرا عترت گفته‏اند در جواب گفت چون عترت بمعنى قطعه‏اى از مشك است و عترت باصل و ريشه درخت هم ميگويند.

ابو حاتم سجستانى از جابر نقل ميكند كه گفت تمام آل پيامبر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ را بلند ميگويند و روى كشف مسح نميكنند در وضو.

ابن خالويه ميگويد اين مذهب شيعه و مذهب اهل بيت است.پ گاهى اين معنى عمومى تخصيص داده مى‏شود خداوند ميفرمايد إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً امّ سلمه گفت آيه در باره پيامبر و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام نازل شده است.

انس گفت پيامبر اكرم پس از ازدواج علي عليه السّلام با فاطمه زهرا مدت شش ماه بدر خانه آنها ميرفت و مى‏فرمود نماز يا اهل بيت إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ.

گفته است حضرت زين العابدين عليه السّلام در دعاى خود ميفرمود

 «اللّهم ان استغفارى لك مع مخالفتي للؤم و ان تركي الاستغفار مع سعة رحمتك لعجز، فيا سيّدى الى كم تتقرب اليّ و تتحبب و انت عني غنيّ، و الى كم أ تبعد منك و انا اليك محتاج فقير؟ اللهم صل على محمّد و على اهل بيته».

بعد هر دعائى كه ميخواست مينمود.

وقتى آل فلان ميگوئيم بطور مطلق منظور كسانى هستند كه باو انتساب دارند بحسب قرابت، اما اگر معنى مجازى را در نظر بگيريم همه امت را شامل مى‏شود از اين توضيح ثابت مى‏شود كه اگر كسى وصيت كند مالش را بآل پيامبر بدهند فقها اين مال را فقط بكسانى ميدهند كه صدقه بر آنها حرام است.

يكى از كسانى كه مدعى خلافت بود در موقع خطبه صلوات بر پيامبر اكرم نميفرستاد در اين مورد باو اعتراض كردند گفت او داراى خويشاوندان بدى است كه وقتى نامش را ميبرم آنها گردن ميكشند.

مسلم است كه از اين سخن خودش را در نظر نگرفته چون او خود از

 

قريش بود ولى عباس چون حقيقت را دريافته بود به ابو بكر گفت پيامبر اكرم درختى است كه ما شاخه‏هاى آن هستيم و شما همسايگان آن.آل اعوج و آل ذى العقال دو نژاد مخصوص اسب است از اسبهاى عالى، ميگويند اين اسب از آل اعوج است وقتى از آن نژاد باشد زيرا ديگر در مورد بهائم خويشاوندى و ارتباط دينى وجود ندارد.

همچنين آل محمّد كسانى هستند كه از او بوجود آمده باشند خداوند ميفرمايد إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ خداوند برگزيد آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر تمام جهانيان منظور جهانيان زمان خودشان هست.

در اين آيه بيان ميكند كه آل بوسيله توليد و تناسل است چون ميفرمايد ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ پيامبر اكرم فرمود از خدا خواستم كه آتش را بخانه‏ام راه ندهد خدا درخواست مرا پذيرفت.

اما اينكه ميگويند خواندم آل حم را منظور آن هفت سوره‏ايست كه اول آنها حم است نبايد گفت حواميم.

ابو عبيده گفته است حواميم چند سوره است در قرآن كه بر خلاف قاعده جمع بسته‏اند و آل يس مراد آل محمّد است و آل يس حزبيل و حبيب نجارند.

ابن دريد اين عموميت آل را تخصيص داده و منحصر به علي و فاطمه و حسن و حسين نموده گر چه محتاج باستدلال گفتار او نيستيم زيرا پيامبر اكرم در چند جا تصريح نموده مانند آيه مباهله كه براى اين كار فقط علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام را آورد و فرمود

 «اللهم هؤلاء اهلي»

خدايا اينها خانواده منند.

و همچنين از ام سلمه نقل شده كه پيامبر اكرم علي و فاطمه و حسن و حسين را داخل كساء نمود و گفت‏

 «اللهم هؤلاء أهلي أو اهل بيتي»

خدايا اينها خانواده من و يا اهل خانه منند. ام سلمه گفت آيا من نيز از شما هستم فرمود تو عاقبت‏

 

بخيرى چنانچه در محل خود خواهد آمد.پ آنچه قبلا ذكر كرديم از ابن دريد كه عموميت را تخصيص داده و آل را بامت معنى نكرده گفتار او اين چند شعر است:

         انّ النبي محمّدا و وصيّه             و ابنيه و انبته البتول الطاهرة

             اهل العباء فانّى بولائهم             ارجو السلامة و النجا في الآخرة

             و ارى محبة من يقول بفضلهم             سببا يجير من السبيل الجائرة

             ارجو بذاك رضى المهيمن وحده             يوم الوقوف على ظهور الساهرة

 منظور از زمين ساهره قيامت است.

و آل مرا مر اولين كسى است كه نوشتن زبان عربى را وضع كرد اصل آنها از انبار و حيره بود چند مورد از بكار بردن آل را نوشتم آل اللَّه، آل محمّد، آل قرآن، آل سراب.

آل عبارت است از افراد انسان اما آل اعوج يك نوع اسب است و آل جبل و آل يس و آل حم و آل زنديقه و آل فرعون همكيشان او بودند و آل مرامر آل بمعنى بروج و آل بمعنى خانواده و آل بمعنى خويشاوند آمده و آل بمعنى هر پرهيزكار نيز ذكر شده.

اما لفظ اهل. اهل اللَّه و اهل قرآن و اهل بيت عبارتند از پيامبر اكرم و علي و فاطمه و حسن و حسين بنا بآنچه ام سلمه تفسير نموده جريان چنين است كه روزى پيامبر اكرم نشسته بود كه فاطمه زهرا عليها السّلام آمد و ديگى از غذائى كه با آرد تهيه شده بود آورد.

پيامبر اكرم فرمود علي و فرزندانش كجا هستند جواب داد در خانه هستند فرمود آنها را صدا بزن بيايند علي عليه السّلام آمد امام حسن و امام حسين در پيش پدر و فاطمه زهرا عليهما السّلام در جلو ايشان بود چشم پيامبر اكرم كه بآنها افتاد دست برد و كسائى كه بر روى رختخواب خيبرى بود برداشته خود و علي و حسن و حسين و فاطمه داخل كساء شدند سپس فرمود

 «اللهم ان هؤلاء اهل بيتى احب الخلق الى ما ذهب عنهم الرجس‏

 

و طهرهم تطهيرا»

خداوند اين آيه را نازل نمود إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ.

در روايت ديگرى است كه ام سلمه گفت يا رسول اللَّه آيا من از اهل بيت شما هستم فرمود تو عاقبت بخيرى يا راه بسوى خير دارى.پ و از مسند احمد بن حنبل نقل شده از ام سلمه كه گفت روزى كه پيامبر اكرم در خانه من بود در اين موقع خادم گفت علي و فاطمه و حسن و حسين بر در خانه هستند پيامبر اكرم رو بمن نموده فرمود از جاى حركت كن از من و اهل بيتم فاصله بگير. من از جاى حركت كرده از خانه مختصرى فاصله گرفتم.

حضرت علي و فاطمه و حسن و حسين كه دو كودك كوچك بودند آن دو را پيامبر در دامن خود قرار داد و هر دو را بوسيدند، ام سلمه گفت علي را در يك بغل و فاطمه را در بغل ديگر گرفت و هر دو را بوسيد و لباس سياهى بر آنها انداخت و گفت خدايا بسوى تو نه بسوى آتش من و خانواده‏ام، ام سلمه گفت عرضكردم آيا منهم؟ فرمود و تو نيز.

اگر شخصى سؤال كند كه اين آيه در باره زنان پيامبر نازل شده زيرا قبل از اين آيه چنين است يا نِساءَ النَّبِيِّ اى زنان پيامبر.

در جواب بگو اين ادعا غلط است هم از نظر روايت و هم از نظر درايت.

اما از نظر روايت حديث ام سلمه كه آيه در خانه او نازل شده است.

اما از نظر درايت بدليل اينكه اگر مربوط بزنان پيامبر بود بايد گفته ميشد ليذهب عنكن و يطهركن چون در باره خانواده پيامبر آمده است بصورت مذكر است زيرا در صورت جمع شدن مذكر و مؤنث جنبه مذكر غلبه داده مى‏شود.

اهل كتاب عبارتند از يهود و نصارى و اما اين آيه و اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً آنچه خداوند بداود عنايت فرموده از نبوت و قدرت عظيم كه سى هزار سرباز نگهبان در هر شب داشت و آهن برايش نرم شده بود و صداى خوشى باو داده بود

 

و باو حكمت و فصل خطاب عنايت كرد گفته شده فصل الخطاب بوده و پس از اينها ميفرمايد كه كوهها و پرنده‏ها با او تسبيح ميكردند و بسليمان قدرتى داده كه شايسته احدى بعد از او نبود باد و جن در اختيارش بودند و سخن پرندگان را تشخيص ميداد.

آل كه جمع آلة است يك چوب است آل دهى است كه در آنجا ماهى صيد مى‏شود.پ كنز جامع: ابن عباس در مورد آيه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ گفت اين آيه در باره پيامبر و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام نازل شده.پ توضيح: ابن بطريق در عمده باسناد خود از تفسير ثعلبى باسناد خود نقل ميكند كه امّ سلمه گفت پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم بفاطمه زهرا فرمود شوهر و دو فرزندت را بياور آنها را آورد، پيامبر اكرم بر روى آنها كسائى انداخت و دست خويش را بلند نموده گفت‏

 «اللهم هؤلاء آل محمّد فاجعل صلواتك و بركاتك على آل محمّد فانك حميد مجيد»

امّ سلمه گفت من كسا را بلند كردم تا داخل شوم پيامبر اكرم دامن كسا را از دستم كشيده فرمود تو عاقبت بخيرى.پ كنز الفوائد: از مفيد رحمة اللَّه عليه نقل ميكند كه گفت روايت شده كه وقتى مأمون بخراسان آمد حضرت رضا عليه السّلام با او بود در بين راه مأمون گفت يا ابا الحسن من در يك موضوع فكر كردم بالاخره مطلب را دريافتم در مورد كار خودمان و نسب ما و شما فكر كردم بالاخره ديدم امتياز شما و ما هر دو بيك جهت منتهى مى‏شود و اختلاف طرفداران ما بى‏جهت و متكى بهواى نفس و تعصب بى‏جا است.

حضرت رضا عليه السّلام فرمود اين سخن تو جوابى دارد اگر مايلى بگويم و گر نه حرف نزنم. مأمون گفت من اين حرف را بهمين جهت زدم تا ببينم نظر شما چيست در اين مورد.

 

حضرت رضا عليه السّلام فرمود يا امير المؤمنين ترا بخدا سوگند ميدهم اگر خداوند پيامبر را برانگيزاند و از پشت اين تپه‏ها پيش ما بيايد و از تو دخترت را خواستگارى كند آيا تو باين ازدواج رضا ميدهى. مأمون گفت سبحان اللَّه آيا ممكن است كسى از ازدواج با پيامبر سرباز زند.پ حضرت رضا عليه السّلام فرمود حالا بگو ببينم آيا براى او حلال است كه از من خواستگارى كند؟

مأمون مختصرى بفكر فرو رفت سپس گفت بخدا شما به پيامبر اكرم از نظر خويشاوندى نزديكتريد.پ روايت شده سالى كه هارون الرشيد بحج رفته بود وارد مدينه شد بنى هاشم و بازماندگان مهاجر و انصار و سران مدينه بديدن او رفتند از آن جمله حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام بود هارون پيشنهاد كرد كه همه حركت كنيد برويم به زيارت پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم.

هارون از جاى حركت كرد در حالى كه تكيه بدست حضرت موسى بن جعفر كرده بود كنار قبر پيامبر رفت ايستاد و گفت (السّلام عليك يا رسول اللَّه السّلام عليك يا ابن عم) سلام بر تو اى پيامبر عزيز سلام بر تو پسر عمو. اشاره‏اى كه به خويشاوندى خود داشت و پسر عمو گفت از نظر افتخار بود بر ساير عرب آنهائى كه حضور داشتند و خود را بر آنها از نظر نسبت با پيامبر مقدم نشان دهد.

در اين موقع موسى بن جعفر عليه السّلام دست خود را از دست هارون كشيده گفت‏

 «السّلام عليك يا رسول اللَّه السّلام عليك يا ابه»

سلام بر تو اى پيامبر گرام سلام بر تو بابا جان. ناگهان چهره هارون در هم شد با تمام ناراحتى كه از ظاهرش آشكار بود گفت واقعا اين انتساب يك افتخارى است. در خبر يحيى بن يعمر با حجاج است كه شعبى گفت من در شهر واسط بودم روز عيد قربان نماز عيد را با حجاج خواندم خطبه بسيار بليغى ايراد كرد

 

همين كه از آنجا بخانه رسيدم پيكى از طرف حجاج پيش من آمد.پ نزد حجاج رفتم ديدم ناراحت نشسته رو بمن نموده گفت شعبى امروز روز عيد قربان است تصميم گرفته‏ام يكى از مردان عراق را قربانى كنم مايل بودم سخنان او را بشنوى و تصديق كنى كه آنچه در باره‏اش انجام ميدهم سزاوار است.

گفتم امير خوب نيست مگر پيروى از سنت پيامبر بنمائى؟ هر چه او دستور داده قربانى كنى و كارى كه او كرده انجام دهى و از تصميم خود در اين روز بزرگ صرف نظر نمائى. گفت شعبى اگر تو هم بشنوى او چه ميگويد تصميم مرا تصويب خواهى كرد زيرا او دروغ بر خدا و پيامبر مى‏بندد و در اسلام شبهه مياندازد.

گفتم آيا ممكن است امير مرا معذور دارى از اين كار؟ حجاج گفت غير ممكن است در اين موقع دستور داد پوست تختى انداختند و جلاد آمد. امر كرد پير مرد را بياورند، او را آوردند ناگهان مشاهده كردم كه يحيى بن يعمر است بسيار غمگين شدم و با خود گفتم چه خواهد گفت يحيى كه موجب قتل او شود.

حجاج باو گفت تو خود را رهبر مردم عراق ميدانى. يحيى جواب داد من يكى از فقهاى عراقم.

حجاج گفت از كجاى علم فقه خود گمان كرده‏اى كه حسن و حسين از ذريّه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم هستند، يحيى جواب داد من گمان نميكنم بلكه از روى حقيقت بآن اعتقاد دارم.

حجاج گفت از كدام حقيقت و واقعيت معتقد باين مطلب شده‏اى جواب داد از روى قرآن. حجاج بمن نگاهى كرده گفت بشنو چه ميگويد اين ادعا را تا حالا من از او نشنيده بودم آيا تو در قرآن دليلى دارى كه حسن و حسين عليهما السّلام از ذريه پيامبر باشند.

من در فكر شدم تا ببينم دليلى از قرآن مى‏يابم حجاج نيز در انديشه فرو رفته بود رو به يحيى نموده گفت شايد منظور اين آيه است فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ

 

أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ و پيامبر اكرم براى مباهله با علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام آمد.پ شعبى گفت خيلى خوشحال شدم با خود گفتم يحيى نجات يافت حجاج نيز حافظ قرآن بود يحيى گفت اين خود دليل كافى و رسائى است در اين مورد ولى من باين آيه استدلال نميكنم.

رنگ چهره حجاج زرد شد و سر بزير انداخت پس از لحظه‏اى سر بلند نموده گفت اگر تو از قرآن دليل ديگر جز اين آيه بر مطلب خود آوردى ده هزار درهم بتو خواهم داد اگر نتوانستى خونت بر من حلال خواهد بود.

يحيى قبول كرد. شعبى گفت من متأثر و غمگين شدم و با خود گفتم يحيى را چه شد كه نپذيرفت دليلى را كه حجاج استدلال نمود و مدعى شد كه من قبلا اين دليل را ميدانستم من ميترسم دليلى بياورد اما حجاج استدلالش را نپذيرد تا ثابت نشود او مطلبى را ميدانسته كه حجاج وارد نبوده.

يحيى بحجاج گفت اين آيه وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ را دقت نما منظور كيست كه داود و سليمان از ذريه او هستند. حجاج جواب داد ابراهيم خليل است يحيى گفت پس داود و سليمان از ذريه او هستند جواب داد آرى.

يحيى پرسيد بعد از اين قسمت آيه خداوند چه اشخاصى را معين ميفرمايد كه از ذريه ابراهيم هستند.

حجاج گفت «أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى‏ وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» يحيى باز پرسيد ديگر كيست.

حجاج گفت «وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‏ وَ عِيسى‏» يحيى از حجاج پرسيد چگونه عيسى از ذريه ابراهيم است با اينكه پدر نداشت، حجاج پاسخ داد از طرف مادر يحيى گفت حالا بگو ببينم مريم بابراهيم نزديكتر است يا فاطمه بحضرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله و عيسى فاصله‏اش از ابراهيم بيشتر است يا حسن و حسين از

 

پيامبر اكرم.پ شعبى گفت مثل اينكه دهان حجاج بسته شد فرياد زد او را باز كنيد خدا رويش را زشت كند ده هزار درهم خدا باو بركت ندهد از اين پول در اين موقع رو بجانب من كرده گفت نظر تو درست بود ولى ما منكر بوديم.

 

دستور داد شترى آوردند و آن را قربانى نمود و از جاى حركت كرده دستور غذا داد و با هم غذا خورديم ديگر سخنى نگفت تا از جاى حركت كرده رفتيم و پيوسته از استدلالى كه يحيى بن يعمر كرده بود حجاج ناراحت بود.