بخش سوم روح‏هائى كه در ائمه هست و آنها مؤيد بروح القدسند بيان نزول سوره ليلة القدر در باره آنها

پ‏آيات: سوره نحل (2) يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ.

اسرى (17) وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا.

المؤمن (40) يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ.

نباء (78) يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا.پ تفسير قمى- وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي ابو بصير از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود روح فرشته‏ايست بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل كه با پيامبر اكرم بود و با ائمه عليهم السّلام نيز هست.

در خبر ديگرى است كه آن روح از ملكوت است.پ تفسير قمى- رَفِيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فرمود روح القدس است كه اختصاص به پيامبر اكرم دارد با ائمه عليهم السّلام‏

 

پ‏تفسير قمى وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ فرمود روح القدس است اين همان است كه حضرت صادق فرمود در باره آيه وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي فرمود او فرشته ايست بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل كه با پيامبر اكرم بود و يا آنچه نيز هست سپس بكنايه از امير المؤمنين عليه السّلام ياد كرده وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا دليل بر اينكه نور در اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام است اين آيه است وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ پيروى كنيد از نورى كه بهمراه او فرستاده شده در بخش جهات علوم ائمه خواهد آمد كه حضرت صادق عليه السّلام ميفرمايد از ما خانواده كسانى هستند كه بر آنها صورتى بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل وارد مى‏شود.پ در تفسير قمى أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ اينهايند كه ايمان در دلهايشان ثبت شده منظور ائمه عليهم السّلام است وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ آنها را با روح خود تأييد نمود فرمود فرشته ايست بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل كه با پيامبر اكرم بود با ائمه عليهم السّلام نيز هست.پ تفسير قمى: ابو بصير از حضرت صادق عليه السّلام در باره آيه وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ نقل كرد كه فرمود سماء در اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام است و طارق همان روحى است كه بر ائمه از جانب خدا نازل مى‏شود و وقايع شبانه روز بازگو ميكند او همان روحى است كه با ائمه است و باعث تقويت ايشان مى‏شود النَّجْمُ الثَّاقِبُ فرمود اين پيامبر اكرم است.پ عيون اخبار الرضا: حسن بن جهم از حضرت رضا عليه السّلام نقل كرد كه فرمود خداوند ما را بروح خود تأييد كرد مقدس و پاك كه ملك نيست با هيچ يك از پيامبران گذشته نبوده جز پيامبر اكرم آن روح با ائمه است موجب تقويت و توفيق ايشان ميگردد او استوانه از نور بين ما و بين خدا است.پ تفسير قمى: حضرت باقر عليه السّلام در باره آيه «رُوحُ الْقُدُسِ» فرمود روح جبرئيل‏

 

است و قدس يعنى پاك لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا تا استوار بدارد مؤمنين را منظور آل محمّدند صلى اللَّه عليه و آله وَ هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِينَ.پ بصائر: علي بن عطيه زيات خبر را بامير المؤمنين عليه السّلام ميرساند كه فرمود خداوند نهرى در پائين عرش دارد پائين آن نهر نور از نور خدا است و در كنار دو طرف نهر دو روح آفريده شده 1- روح القدس 2- روح من أمره.

خداوند ده طينت و سرشت دارد پنج سرشت آن از بهشت است و پنج طينت از زمين بهشت و زمين را تفسير نمود (در خبر بعد ذكر مى‏شود) سپس فرمود هيچ پيامبر و فرشته‏اى نيست مگر اينكه پس از آفرينش در او از يكى از اين دو روح دميده مى‏شود.

پيامبر اكرم را از يكى از اين دو طينت قرار داد، راوى گفت بحضرت رضا عليه السّلام گفتم جبل چيست فرمود آفرينش مردم البته غير ما خانواده چون خداوند ما را از تمام ده طينت و سرشت آفريد و در ما از هر دو روح دميد چقدر طينت و سرشت خوش بوئى است.

از ابو الصامت نقل شده كه فرمود گل بهشتى جنت عدن و جنة المأوى و نعيم و فردوس و خلد و گل زمين مكّه و مدينه و كوفه و بيت المقدس و حائر حسينى (كربلا) است.پ بصائر: ابو حمزه از أبا بصير نقل كرد كه شنيدم حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود بعضى از ما كاملا مشاهده ميكند و بعضى خطور بدلش مى‏شود كه چنين و چنان است و بعضى از ما صدائى ميشنود مانند صداى زنجيرى كه ميان طشت بيافتد عرض كردم آنهائى را كه مشاهده مى‏كنند كيستند فرمود آفريده‏ايست بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل.پ بصائر: حضرت جواد عليه السّلام فرمود كه شخصى از خويشاوندان امام صادق عليه السّلام از آن جناب راجع بسوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ پرسيد فرمود سؤال‏

 

بزرگى كردى از چنين سؤالهائى بپرهيز آن مرد از جاى حركت كرد و رفت.

يك روز من خدمت ايشان رسيدم و شروع بسؤال كردم فرمود إِنَّا أَنْزَلْناهُ نورى است در نزد انبياء و اوصياء كه هر نيازى در آسمان يا زمين داشته باشند بآن نور ميگويند او بر آورده مى‏كند از جمله مطالبى كه امير المؤمنين باين نور مراجعه كرد آن بود كه روزى بابى بكر فرمود وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شده‏اند مرده‏اند آنها زنده‏اند در نزد پروردگارشان من گواهى ميدهم پيامبر اكرم شهيد از دنيا رفت مبادا بگوئى مرده است بخدا قسم او را براى تو حاضر مى‏كنم از خدا بترس وقتى شيطان پيش تو آيد بى‏اينكه بشكل او در آيد.

ابا بكر اين سخن را بمسخره گرفت و گفت اگر پيامبر را ببينم بخدا قسم از او اطاعت مى‏كنم و دست از خلافت برميدارم امام صادق عليه السّلام فرمود امير المؤمنين بآن نور فرمود او بجانب ارواح پيامبران رفت ناگاه حضرت محمّد در حالى كه صورتش غرق در نور بود آمد و فرمود ابا بكر! به علي و يازده فرزندش ايمان بياور آنها مانند من هستند بجز نبوت توبه كن پيش خدا و برگردان آنچه در اختيار گرفته‏اى بسوى ايشان ترا حقى در آن مقام نيست بعد ناپديد شد ديگر ديده نشد.

ابو بكر گفت مردم را جمع كن تا با آنها در مورد آنچه ديده‏ام صحبت كنم و توبه كنم از كار خود مشروط بر اينكه بمن امان دهى فرمود تو چنين كارى نخواهى كرد اگر تو فراموش نكنى آنچه ديدى اين كار را خواهم كرد.

ابو بكر پيش عمر رفت و نور انا انزلناه پيش علي عليه السّلام آمده گفت ابو بكر با عمر مشغول صحبت هستند.

عرضكردم مگر نور ميداند؟ فرمود او داراى زبان گويا و چشم بينا است اخبار را كشف مى‏كند و اسرار را ميشنود و تمام نقشه‏هاى پنهان دشمنان را در

 

اختيار ائمه مى‏گذارد.

وقتى ابا بكر جريان را بعمر گوشزد كرد گفت سحر كرده سحر از قديم در ميان بنى هاشم بوده است از جاى حركت كردند با مردم صحبت ميكردند و نميدانستند چه بگويند پرسيدم بچه جهت فرمود زيرا فراموش كرده بودند آن نور پيش علي عليه السّلام آمد و جريان آن دو را نقل كرد فرمود دور باشند از رحمت خدا چنانچه قوم ثمود دور شدند.پ بصائر: جابر جعفى گفت حضرت صادق عليه السّلام فرمود جابر! خداوند مردم را سه گونه آفريده اين آيه اشاره بهمان است وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً  فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ  وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ  وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ  أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ.

سابقون پيامبر اكرم و برگزيدگان از ميان مردمند كه در آنها پنج روح قرار داده و بروح القدس ايشان را تأييد نموده با روح القدس بمقام پيامبرى مبعوث شده‏اند و بروح ايمان تأييد كرده بوسيله آن از خدا ميترسند بروح قوت تأييد شده‏اند با آن روح بر اطاعت خدا نيرو مى‏گيرند و با روح شهوت تأييد شده‏اند كه با آن اشتهار بطاعت خدا دارند و از معصيت بيزارند و در آنها روح حركت قرار داده كه ميروند و مى‏آيند و در مؤمنين كه اصحاب يمين هستند روح ايمان قرار داده با آن از خدا مى‏ترسند و روح قوت كه بر اطاعت خدا نيرو ميگيرند و روح شهوت كه با آن بطاعت خدا تمايل دارند و روح حركت كه ميروند و مى‏آيند.پ توضيح: بايد توجه داشت كه روح اطلاق بر نفس ناطقه و بر روح حيوانى كه در بدن جارى است مى‏شود و بر آفريده‏اى عظيم كه يا از جنس ملائكه است و يا بزرگتر از آنها روح‏هائى كه در اين خبر ذكر شده ممكن است ارواح مختلف و متغاير با هم باشند كه بعضى در بدن هستند و برخى خارج از بدن و ممكن است منظور نفس ناطقه باشد باعتبار اعمال و احوال و درجات و مراتب آن و يا اطلاق‏

 

بر همين احوال و درجات شود چنانچه نفس امّاره و لوّامه و ملهمه و مطمئنّه نيز بر آن مى‏شود بحسب درجه و مراتب آن در اطاعت خدا و عقل هيولانى و ملكه و فصل و مستفاد نيز بآن اطلاق مى‏شود بحسب علم و معرفتش.

ممكن است روح القوة و روح الشهوة و روح المدرج همه روح حيوانى باشد روح الايمان و روح القدس نفس ناطقه باشد بحسب كمالات آن يا چهار روح غير از روح القدس مراتب و درجات نفس باشد و روح القدس خلقى بزرگتر است ممكن است ارتباط روح القدس فرع بر حصول اين حالت قدسى براى نفس باشد پس اطلاق روح القدس باين حالت نفس باشد و بر اين حالت و آن جوهر قدسى كه ارتباط برايش حاصل مى‏شود با نفس در اين حالت بگويند چنانچه حكما در باره ارتباط نفس با عقل فعال بخيال خود ميگويند و بهمين معنى تأويل ميكنند اكثر آيات و اخبار را باتكاء عقل قاصر و افكار ناموزون خود.

امام عليه السّلام ميفرمايد با روح قوت نيرو بر اطاعت خدا ميجويند اين روح مشترك است بين هر دو دسته ولى چون اصحاب يمين اين روح را صرف در اطاعت خدا ميكنند چنين تعبير نموده همين طور است روح شهوت كه موجب ميل بمشتهيات است اصحاب شمال در مشتهيات جسمانى بكار ميبرند و اصحاب يمين در لذتهاى روحانى در روايت ذكرى از اصحاب شمال نشده چون بقرينه آن دو دسته حال آنها معلوم است چون داراى روح القدس و روح ايمان نيستند در آنها سه روح ديگر وجود دارد كه در حيوانات نيز هست چنانچه خداوند در اين آيه ميفرمايد إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا.پ بصائر: حسن بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود در انبياء و اوصياء پنج روح است روح بدن و روح القدس و روح القوة و روح الشهوة و روح الايمان.

و در مؤمنين چهار روح است كه روح القدس ندارند ولى داراى روح بدن‏

 

و روح قوت و روح شهوت و روح ايمانند و در كفار سه روح است روح بدن و روح قوت و روح شهوت.

سپس فرمود روح ايمان با بدن هست تا وقتى كه مرتكب گناه كبيره‏اى نشده وقتى كبيره‏اى انجام داد روح از او جدا مى‏شود ولى روح القدس در هر كس بود هرگز گناه كبيره انجام نميدهد.پ بصائر: جابر از حضرت باقر عليه السلام نقل كرد كه فرمود در انبياء و اوصياء پنج روح است روح القدس و روح الايمان و روح الحياة و روح القوة و روح الشهوة بوسيله روح القدس ميدانند آنچه زير عرش تا زير زمين است سپس فرمود جابر! اين ارواح دستخوش تغيير قرار ميگيرند ولى روح القدس اهل لهو و لعب نيست.پ بصائر: يكى از اصحاب گفت بحضرت صادق عرضكردم فدايت شوم گاهى از شما چيزى مى‏پرسند كه جواب آن را نميدانيد فرمود گاهى اتفاق مى‏افتد عرض كردم در اين مواقع چه ميكنيد فرمود روح القدس ما را در جريان ميگذارد.پ بصائر: جعيد همدانى گفت بحضرت زين العابدين عرضكردم چگونه ميان مردم حكم ميكنيد فرمود بحكم آل داود اگر در يك مورد اطلاعى نداشتيم روح القدس ما را در جريان ميگذارد.پ توضيح: حكم آل داود يعنى با علم خود قضاوت مينمائيم و احتياج بشاهد نداريم چنانچه حضرت داود گاهى ميكرد.

پنج روايت در همين مورد از بصائر و مختصر آن نقل شده كه بجهت عدم تكرار ترجمه نشد.پ بصائر: على بن عبد العزيز از پدر خود نقل كرد كه بحضرت صادق عليه السلام گفتم فدايت شوم ميگويند پيامبر اكرم على عليه السلام را به يمن فرستاد تا بين مردم قضاوت كند آن جناب فرمود پيش‏آمدى نشد مگر اينكه در باره آن بحكم خدا و حكم پيامبر قضاوت كردم فرمود صحيح است گفتم چگونه ممكن است‏

 

با اينكه هنوز تمام قرآن نازل نشده بود و پيامبر اكرم حضور نداشت در آنجا فرمود روح القدس او را در جريان ميگذاشت.پ بصائر: حضرت جواد از حضرت باقر عليه السّلام نقل كرد كه فرمود: اوصياء محدث هستند روح القدس كه با آنها صحبت ميكند ولى او را نمى‏بيند حضرت علي بر روح القدس عرضه ميداشت آنچه از او مى‏پرسيدند در دل خود احساس ميكرد كه جواب صحيح است جريان را نقل ميكرد همان طور بود كه فرموده بود.پ بصائر: مفضل بن عمر گفت: بحضرت صادق عرضكردم: از كجا امام اطلاع دارد از اطراف جهان با اينكه در خانه نشسته و پرده آويخته است فرمود مفضل! خداوند براى پيامبر پنج روح قرار داده: 1- روح الحيات كه با آن حركت ميكند ميرود و مى‏آيد و روح القوة با آن حركت ميكند و جهاد مى‏نمايد و روح الشهوة با آن ميخورد و مى‏آشامد و با زنان از راه حلال همبستر مى‏شود و روح ايمان كه بوسيله آن دستور ميدهد و عدالت ميكند و روح القدس بوسيله آن بار نبوت را بر ميدارد وقتى پيامبر از دنيا رفت روح القدس بامام منتقل مى‏شود.

روح القدس نمى‏خوابد و نه غافل است و اهل لهو نيست و اشتباه نميكند ولى چهار روح ديگر ميخوابند و داراى لهو و غفلت و سهو هستند روح القدس ثابت است بوسيله آنچه در شرق و غرب و خشكى و دريا است مى‏بيند، عرضكردم آيا ميتواند امام چيزى كه در بغداد است با دست خود بر دارد فرمود آرى حتى پائين‏تر از عرش را ميتواند.

روايت ديگر شبيه همين روايت از جابر نقل مى‏شود.پ بصائر: ابو بصير گفت بحضرت صادق عليه السّلام گفتم فدايت شوم اين آيه را توضيح بفرمائيد وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى‏

 

صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ  صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ.

فرمود يا ابا محمّد او آفريده‏اى است بخدا قسم بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل كه با پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله بوده باو خبر ميداد و تقويت ميكرد او با ائمه نيز هست و موجب تسديد و تقويت آنها مى‏شود.

دو روايت ديگر نيز از بصائر نقل مى‏شود كه (رُوحاً مِنْ أَمْرِنا) را تفسير به خلقى بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل ميكند.پ بصائر: عبد اللَّه بن طلحه گفت بحضرت صادق عليه السّلام عرضكردم بفرمائيد علمى كه براى ما بيان ميفرمائيد آيا نوشته در نزد شما هست يا از روايت است كه از يك ديگر نقل ميكنيد بالاخره چگونه است وضع آن فرمود جريان بزرگتر و عظيم‏تر از آنچه تو ميگوئى هست مگر قرآن نخوانده‏اى؟ عرضكردم چرا فرمود اين آيه را نخوانده‏اى وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ آيا خيال ميكنى كه پيامبر در حالى بوده است كه كتاب و ايمان را نداند. عرضكردم ما اين طور ميخوانيم. فرمود آرى كتاب و ايمان را در يك زمان نميدانست تا خداوند آن روح را برايش فرستاد او به پيامبر علم و دانش را تعليم نمود همين طور اين روح در جريان است بسوى هر بنده‏اى كه خداوند بفرستد بوسيله او علم و دانش مى‏اندوزد.پ بصائر: اسباط بياع زطى از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه مردى از اهالى هيت وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ اين آيه را پرسيد فرمود روح فرشته‏اى كه خداوند آن را فرستاده ديگر به آسمان صعود نكرده است پيوسته با پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله بوده و او با ائمه عليهم السّلام هست آنها را تقويت ميكند.

شش روايت ديگر با همين مضمون با مختصر اختلافى از بصائر نقل شده.پ بصائر: حماد بن عيسى از ابراهيم بن عمر نقل كرد كه بحضرت صادق عليه السّلام گفتم بفرمائيد علمى كه مى‏آموزيد آيا از يك ديگر استفاده ميكنيد يا نوشته‏اى‏

 

از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم در نزد شما است فرمود امر اعظم از اينها است اين آيه را نشنيده‏اى وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ عرضكردم چرا فرمود وقتى خداوند اين روح را باو عطا كرد دانست بوسيله او همين طور اين روح وقتى به يكى از بندگان خدا برسد بوسيله او علم و دانش را مطلع مى‏شود منظورش خود آن جناب بود.پ بصائر: زياد بن ابى جلال گفت از جابر احاديثى ميشنيدم بسيار مضطرب ميشدم و بى‏اندازه دلتنگ ميگرديدم با خود گفتم وسيله آرامش خاطر نزديك است من ميتوانم خود را باو برسانم شترى خريدم و راه مدينه را از پيش گرفتم. اجازه شرفيابى خدمت حضرت صادق عليه السّلام را خواستم اجازه فرمود همين كه چشمش بمن افتاد فرمود خداوند رحمت كند جابر را پيوسته از ما براستى نقل ميكرد اما خدا مغيره را لعنت كند چون پيوسته بر ما دروغ مى‏بست سپس فرمود روح پيامبر در ميان ما است.

روايت ديگرى از بصائر و مختصر آن در مورد اينكه علم را از ديگران استفاده ميكنيد يا نوشته‏اى داريد نقل مى‏شود كه ترجمه نشد.پ بصائر: ابو بصير گفت از حضرت باقر عليه السّلام اين آيه را پرسيدم يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فرمود جبرئيل بر انبياء نازل مى‏شود ولى روح با آنها و اوصياء هست هرگز از آنها جدا نميشود از جانب خدا ايشان را تقويت مى‏كند لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ با اين دو جمله خدا پرستش شد و از جن و انس و ملائكه همين پرستش را خواسته‏اند هيچ ملك و پيامبر و انسان و جنى پرستش نكرده مگر بشهادت لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ و مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و هيچ موجودى را خداوند نيافريده مگر براى عبادت‏پ بصائر: سعد اسكاف گفت مردى خدمت امير المؤمنين عليه السّلام آمد و از روح سؤال كرد كه همان جبرئيل نيست. علي عليه السّلام فرمود جبرئيل از ملائكه است و

 

روح غير جبرئيل است اين سخن را چند مرتبه برايش تكرار كرد. آن مرد گفت سخن بزرگى را مدعى شدى هيچ كس نميگويد روح غير جبرئيل است امير المؤمنين عليه السّلام باو فرمود تو گمراهى و از گمراهان نقل ميكنى خداوند در قرآن به پيامبرش ميفرمايد أَتى‏ أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ  يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ چنانچه اين آيه ميفرمايد روح غير از ملائكه است.پ مختصر بصائر: ابو بصير گفت در خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم صحبت از امام شد هنگام تولد و اينكه در شب قدر روح بر او نازل مى‏شود عرضكردم فدايت شوم مگر روح همان جبرئيل نيست فرمود جبرئيل از ملائكه است و روح موجودى بزرگتر از ملائكه است مگر خداوند در اين آيه نمى‏فرمايد تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ.پ بصائر: اصبغ بن نباته گفت مردى خدمت امير المؤمنين عليه السّلام رسيد گفت گروهى را چنان عقيده است كه بنده در حال ايمان زنا نمى‏كند و نه سرقت ميكند در حالى كه مؤمن است و نه شراب ميخورد در حال ايمان و نه ربا و نه خون حرام ميريزد در حالى كه مؤمن است اين مطلب خيلى برايم گران است و دلم سخت ناراحتى دارد تا آنجا كه معتقد است همين بنده‏اى كه نماز بقبله ميخواند و مانند من دعا ميكند و با او ازدواج مينمايم و باو زن ميدهم از من ارث مى برد و من از او ارث مى‏برم با همين گناه كوچك از ايمان خارج مى‏شود على عليه السّلام فرمود اين اعتقاد صحيح است من از پيامبر اكرم شنيدم ميفرمود خداوند مردم را سه دسته آفريده و در سه جايگاه ايشان را قرار داده بهمين مطلب آيه شريفه اشاره دارد فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ  وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ  وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ اما سابقين عبارتند از انبياء چه مرسل و چه نامرسل كه خداوند در آنها پنج روح قرار داده روح القدس و روح الايمان و روح القوة و روح الشهوة و روح البدن.

بوسيله روح القدس بمقام پيامبرى مبعوث شده‏اند چه مرسل و چه نامرسل‏

 

بوسيله روح ايمان خدا را پرستش ميكنند و برايش چيزى را شريك قرار نميدهند و با روح قوت به پيكار دشمنان و امور زندگى خود مى‏پردازند و با روح شهوت از غذاهاى لذيذ و زنان جوان از راه حلال بهره‏مند مى‏شوند و با روح بدن در رفت و آمدند سپس مى‏فرمايد تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ و در باره همه پيامبران مى‏فرمايد وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ بوسيله آن روح ايشان را گرامى داشته و بر ديگران فضيلت بخشيده.پ اما اصحاب ميمنه همان مؤمنين واقعى هستند كه در آن‏ها چهار روح قرار داده روح ايمان روح القوة و روح الشهوة و روح البدن و پيوسته بنده اين ارواح در او رو بكمال مى‏گذارد تا حالاتى در او پيدا شود.

اما آن حالات چيست فرمود اولين حالت آن است كه خداوند در اين آيه مى‏فرمايد وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً «1» اين حالت تمام روح‏ها را در او كم ميكند اما نه اينكه از ايمان خارج شود زيرا خداوند چنين كارى را كرده و او را باين حد زندگى رسانيده است كه نه وقت نماز را ميداند و نه قدرت تهجد و نافله نيمه شب را دارد و نه ميتواند روزه بگيرد و نه در صف نماز با مردم بايستد.

اين خود نقصانى است در روح ايمان اما ان شاء اللَّه موجب زيانى براى او نخواهد شد روح قوت نيز كم مى‏شود نه قادر بجهاد و نه جستجوى روزى است روح شهوت نيز در او كم مى‏شود اگر زيباترين دختران آدم از جلو او بگذرد باو تمايلى ندارد و حركتى برايش نيست.

باقى ميماند روح بدن رفت و آمدى دارد تا مرگ گريبانش را بگيرد اين‏

 

حال خوبى است زيرا خداوند باو اين حالت را داده.پ گاهى برايش حالاتى پيش مى‏آيد در حال قدرت و جوانى تصميم بگناه مى‏گيرد روح قوت او را تشجيع و روح شهوت برايش آرايش ميدهد و روح بدن او را بگناه مى‏كشاند تا بالاخره انجام ميدهد وقتى اين گناه را انجام داد از روح ايمان او كاسته مى‏گردد و ديگر بازگشت نخواهد كرد مگر اينكه توبه كند اگر توبه كرد و عارف بولايت بود خدا از او مى‏گذرد اگر باز تكرار كرد و ولايت نداشت خداوند او را داخل جهنم مى‏كند.

اما اصحاب مشأمه يهود و نصارى هستند خداوند در اين آيه مى‏فرمايد الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ  الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ چون انكار كردند پيامبرى را كه مى‏شناختند خداوند آنها را مبتلا باين سرزنش نمود و روح ايمان را از آنها سلب نمود آنها داراى سه روح هستند روح قوت و روح شهوت و روح بدن بعد آنها را به چارپايان نسبت ميدهد فرموده است إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا چون چهارپا نيز با روح قوت بار مى‏برد و با روح شهوت علوفه ميخورد و با روح بدن راه ميرود، سئوال‏كننده گفت مولاى من دلم را بلطف خدا زنده كردى.پ بصائر: هشام بن سالم گفت از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم مى‏فرمود:

يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي فرمود آفريده‏ايست بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل كه با هيچ يك از پيامبران گذشته نبود جز پيامبر اسلام او با ائمه عليهم السّلام است آنها را تقويت ميكند و توفيق ميدهد نه چنان است كه هر چه بجويد بيابد (و اين مقام نه آنست كه هر كس بخواهد مى‏تواند بدست آورد كه در تأييد روح القدس باشد بلكه فضل خدا است بهر كس بخواهد ميدهد).پ توضيح: اين خبر حاكى است كه روح اختصاص به پيامبر و ائمه عليهم السّلام دارد با اينكه اخبار ديگر حكايت داشت كه روح القدس در ساير انبياء نيز هست‏

 

ممكن است جمع نمود بين آنها بدو صورت:

1- روح القدس مشترك است بين انبياء ولى روح من أمر ربّ اختصاص دارد به پيامبر و ائمه عليهم السّلام بعضى از اخبار شاهد همين مغايرت بين دو روح بود.

2- ممكن است روح القدس داراى افراد زيادى است آن روحى كه با پيامبر و ائمه است با ديگران نبود يا آن نوعى كه در آنها است در ديگران نبود و بنا بر توجيه صنف رفع تنافى بين آن دسته از اخبار نيز مى‏شود كه دلالت مى‏كنند روح پس از فوت پيامبر بائمه منتقل مى‏شود و اخبارى كه شاهد است كه روح از هنگام ولادت با ائمه است.پ بصائر: ابو بصير گفت از حضرت صادق عليه السّلام اين آيه را پرسيدم يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي فرمود آفريده‏اى بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل است و او با ائمه است آنها را موفق ميدارد گفتم وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ در او از روح خود ميدمد فرمود يعنى از قدرت خود.پ بصائر: ابو بصير گفت از حضرت صادق اين آيه را پرسيدم وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي فرمود خلقى بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل است كه با پيامبر اكرم بوده و با ائمه است و او از ملكوت است.

توضيح: از ملكوت است يعنى از موجوداتى آسمانى است بعضى گفته‏اند يعنى از مجردات است و اين اصطلاح در اخبار باثبات نرسيده و وجود مجردى غير از خدا ثابت نشده است.پ بصائر: حسين قلانسي گفت در باره اين آيه شنيدم يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي فرمود ملكى بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل است با هيچ يك از گذشتگان نبود غير از محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم و با ائمه است و نه آن طورى است كه تو خيال كرده‏اى.پ توضيح: شايد منظور از جمله آن طورى كه تو خيال كرده‏اى نيست يعنى‏

 

روح واقعى خدا يا آن طور نيست كه روح ساير خلق باشد.پ بصائر: محمّد حلبى از حضرت صادق عليه السّلام در باره آيه وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي نقل كرد كه فرمود خداوند تبارك و تعالى يكتا و صمد است صمد چيزى كه داراى جوف نيست ولى روح يكى از مخلوقات خدا است داراى چشم و قدرت و تأييد است كه خداوند آن را در دل پيامبران و مؤمنين قرار ميدهد.پ تفسير عياشى: صيرفي از شخصى كه باو خبر داد نقل كرد كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود خداوند تبارك و تعالى روح القدس را آفريد مخلوقى از او نزديكتر بخدا نيست نه اينكه بهترين مخلوق خدا باشد هر گاه تصميمى بگيرد باو القا مى‏كند آنگاه او تحويل به نجوم (يعنى ائمه عليهم السّلام) ميدهد و آنها طبق آن رفتار مى‏كنند.پ كنز جامع: ابو بصير از حضرت صادق در باره آيه خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ نقل كرد كه فرمود هزار ماه ملك بنى اميه است در باره تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ فرمود يعنى از نزد پروردگار بر محمّد و آل محمّد در باره هر كارى سلام.پ ابراهيم بن اسحاق باسناد خود از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرد كه فرمود پدرم حضرت باقر فرمود علي بن ابي طالب عليه السّلام اين آيه را قرائت كرد إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ حضرت امام حسن و امام حسين نيز حضور داشتند. حضرت امام حسين عرضكرد پدر جان مثل اينكه از اين آيه در دهان خود شيرينى مخصوصى احساس مى‏كنى.

فرمود پسر پيامبر و پسرم من در مورد اين آيه چيزى مى‏دانم كه تو نميدانى وقتى نازل شد جدت پيامبر اكرم از پى من فرستاد و بر من خواند سپس دست بر روى شانه راستم گذاشت و فرمود برادرم و وصى و فرمانرواى امتم بعد از من و جنگجو با دشمنان تا روز قيامت اين سوره در باره تو است پس از من و بعد از تو

 

براى فرزندت برادرم جبرئيل برايم پيش آمدهاى امت را نقل كرده و او براى تو خواهد گفت مانند آنچه در زمان نبوت نقل كرده و براى اين سوره نورى درخشان است در قلب تو و قلوب اوصياء و جانشينانت تا طلوع فجر قائم.پ ابو جعفر حضرت جواد فرمود امير المؤمنين عليه السّلام مى‏فرمود هيچ گاه تيمى و عدوى (ابو بكر و عمر) خدمت پيامبر اكرم اجتماع نكردند در حالى كه او سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ را با خشوع و گريه ميخواند جز اينكه مى‏گفتند چقدر شما نسبت باين سوره رقت قلب دارى مى‏فرمود بآن دو بواسطه چيزى است كه با چشم ديده‏ام و دلم آن را دربرگرفته و آنچه بر دل اين شخص پس از من وارد مى‏شود. مى‏پرسيدند چه ديده‏اى و او چه خواهد ديد روى خاك براى آن‏ها مى‏نوشت تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سپس مى‏فرمود ديگر چيزى باقى مى‏ماند بعد از اينكه خداوند مى‏فرمايد مِنْ كُلِّ أَمْرٍ از هر چيز آنها در جواب مى‏گفتند نه.

مى‏پرسيد آيا مى‏دانيد اين امر بكه نازل مى‏شود. مى‏گفتند شما بهتر مى‏دانيد مى‏فرمود آرى مى‏پرسيد آيا ليلة القدر بعد از من نيز هست و آيا اين امر نيز پس از من نازل مى‏شود جواب ميدادند آرى سؤال مى‏كرد پس بر كه نازل مى‏شود. در جواب ميگفتند نميدانيم.

پيامبر اكرم دست بر سر من مى‏گذاشت و مى‏فرمود اگر شما نمى‏دانيد اينك بدانيد آن شخص اينست بعد از من آن دو اين شب را مى‏دانستند پس از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم بواسطه شدت ترسى كه بايشان در آن شب ميرسيد.پ ابو جعفر حضرت جواد عليه السّلام با همين سند فرمود اى گروه شيعه با مخالفين خود استدلال كنيد بوسيله سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ پيروز مى‏شويد بخدا قسم آن دليل خداى بزرگ است بر مردم پس از پيامبر اكرم و آن سوره از امتيازات دين شما است و نهايت دانش ما اى شيعيان! بوسيله سوره حم  وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ‏

 

با دشمنان خود استدلال كنيد زيرا اين سوره اختصاص به فرمانروايان پس از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم دارد.

شيعيان خداوند تبارك و تعالى مى‏فرمايد وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ هر ملتى در ميان آنها بيم دهنده‏اى هست يكنفر گفت نذير اين امت حضرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله است فرمود صحيح است امام پرسيد آيا در زمان زندگى پيامبر روى زمين نذير ديگرى وجود داشت؟ جواب داد نه.

حضرت جواد فرمود پس كسى كه فرستاده خدا است نذير و بيم دهنده او ديگر نيست چنانچه پيامبر اكرم فرستاده و نذير از جانب خدا بود. عرضكرد چرا.

فرمود بايد پيامبر اكرم هنوز از دنيا نرفته نذير و جانشينى تعيين كند اگر بگوئى نه بايد پيامبر گروهى را كه در صلب و نهاد امتش هستند ضايع كرده و از بين برده باشد.

سائل گفت مگر قرآن براى آنها كافى نيست فرمود چرا اگر مفسرى برايش داشته باشند گفت مگر پيامبر اكرم براى آنها تفسير نكرد فرمود چرا ولى براى يك نفر تفسير نمود و براى امت مشخصات آن شخص را معين و او علي بن ابى طالب عليه السّلام بود.

سائل گفت گويا اين مطلب خاصى است كه عموم مردم تاب تحمل آن را ندارند فرمود آرى خداوند امتناع دارد جز اينكه پنهان پرستش شود تا موقعى زمان اظهار دين فرا برسد همان طور كه پيامبر اكرم با خديجه پنهان پرستش مى‏كردند تا دستور رسيد كه آشكار كنند.

سائل گفت آيا جايز است فرمانروا و صاحب اين امر را پنهان كند؟ فرمود مگر علي بن ابى طالب پنهان نكرد روزى كه پيامبر اسلام آورد تا بالاخره امرش را اظهار نمود گفت چرا فرمود همين طور است وضع ما تا موقع آن برسد.پ با همين اسناد از آن جناب نقل شده كه فرمود خداوند ليلة القدر را اول خلق دنيا آفريد و در آن شب اول پيامبر و اول وصى را آفريد و قرار داد كه‏

 

در هر سال يك شب باشد كه تفسير تمام جريانها را تا سال آينده در آن شب نازل كند هر كس منكر اين مطلب باشد ردّ علم خدا را نموده زيرا پيامبران و رسل و پيشوايان جز آنچه در اين شب بر آنها وارد مى‏شود با حجتى كه جبرئيل براى آنها مى‏آورد ديگر دليلى ندارند. گفت پرسيدم آيا ائمه هم بر آنها جبرئيل يا ملائكه ديگرى نازل مى‏شود فرمود اما انبيا و رسل كه شكّى در اين مورد نيست و براى ديگران نيز از اول آفرينش زمين تا آخر زوال دنيا ناچار از حجتى است روى زمين اين امر در آن شب بر او نازل شود هر يك از بندگان خدا كه او بخواهد همان حجت است خدا را شاهد مى‏گيرم كه ملائكه و روح در شب قدر بر آدم نازل شدند.

بخدا سوگند آدم از دنيا نرفت مگر اينكه وصى براى خود تعيين كرد و هر يك از انبياء پس از آدم مأموريت در شب قدر برايش آمد و آن را براى وصى خود توصيف نموده بخدا قسم از جمله چيزهائى كه براى پيامبران در اين شب دستور داده مى‏شود از آدم گرفته تا خاتم اين بود كه فلان كس را وصىّ خود قرار ده خداوند در قرآن كريم فقط راجع بجانشينان پيامبر اكرم مى‏فرمايد وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ تا- هُمُ الْفاسِقُونَ مى‏فرمايد شما را جانشين علم و دين و عبادت خود پس از پيامبر قرار دادم چنانچه جانشينان آدم بعد از او همين مرتبه را داشتند تا وقتى كه پيامبر بعد مبعوث شود يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً يعنى مرا بپرستند بايمان اينكه بعد از محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم پيامبرى نيست.

هر كس جز اين اعتقاد را داشته باشد فاسق است خداوند در اختيار فرمانروايان و جانشينان حضرت محمّد علم را قرار داده و ما آن فرمانروايان هستيم از ما بپرسيد اگر درست گفتيم تصديق كنيد گرچه شما چنين نمى‏كنيد.

اما دانش و علم ما آشكار است و اما زمانى كه در آن دين آشكار گردد

 

بطورى كه اختلافى بين مردم نباشد يك موقعيت خاص و زمان معينى است كه وقتى برسد دين آشكار خواهد شد و ديگر يك امر خواهد بود بخدا سوگند خداوند چنين قرار داده كه بين مؤمنين اختلافى نباشد بهمين جهت آنها را گواه بر مردم قرار داده تا محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم گواه بر ما باشد و ما گواه بر شيعيان و شيعيان ما گواه بر مردم هرگز خدا در حكم خود اختلاف نخواهد داشت و بين علم او تناقضى وجود ندارد.

سپس فرمود فضل ايمان مؤمن كه حامل انا انزلناه و تفسير آن است بر كسى كه در ايمان مانند او نيست مانند برترى انسان است بر چهارپايان خداوند بواسطه كسانى كه ايمان باين سوره دارند از كسانى كه منكر آن هستند بلا را دفع ميكند چون عذاب آخرت كافى و كامل است البته براى كسانى كه ميداند آنها توبه نميكنند چنانچه بواسطه مجاهدين و پيكارجويان خداوند بلا را از قاعدين و كناره گيران از جنگ دفع ميكند در اين زمان جهادى جز حج و عمره و حسن جوار نيست.پ كافى- ابو جعفر حضرت جواد عليه السّلام فرمود پدرم مشغول طواف خانه كعبه بود مردى مقدارى از عمامه خود را بصورت بسته بود راه بر او گرفت و نگذاشت هفت مرتبه طواف خود را تمام كند بالاخره او را بخانه‏اى نزديك صفا برد از پى من نيز فرستاد سه نفر شديم.

گفت مرحبا به پسر پيامبر دستش را روى سر من گذاشت و گفت خداوند بركت ترا افزون نمايد اى امين خدا پس از آباء گرام اكنون اگر مايلى اى ابو جعفر تو مرا مطلع نما و اگر بخواهى من بتو خبر دهم مايلى از من بپرس و اگر بخواهى من سؤال ميكنم در صورتى كه بخواهى مرا تصديق كن و گر نه من ترا تصديق ميكنم گفت من خواستار همه اينهايم.

گفت بپرهيز از اينكه در جواب من سخنى بگوئى كه در دل غير از آن را پنهان نموده‏اى فرمود چنين كارى را كسى ميكند كه در دل دو علم داشته باشد

 

با هم مختلف خداوند امتناع دارد از اينكه در علمش اختلاف باشد. گفت همين سؤال من بود كه مقدارى از آن را تفسير كردى بگو ببينم اين علمى كه در آن اختلاف نيست چه كسى عالم بآن است. فرمود تمام آن علم در نزد خدا است اما مقدارى كه براى بندگان لازم است در نزد اوصياء.پ در اين موقع آن مرد روبند خود را گشود و درست نشست چهره‏اش درخشيده گفت منظورم همين بود و براى همين آمده بودم تو مدعى هستى علمى كه اختلاف در آن نيست نزد اوصياء است از كجا اين علم را بدست مى‏آورند؟

فرمود همان طورى كه پيامبر بدست مى‏آورد جز اينكه آنها نمى‏بينند آنچه را پيامبر اكرم مى‏ديد زيرا او پيغمبر بود و آنها محدثند و او پيش خدا ميرفت و استماع وحى ميكرد اما آنها نميكنند گفت راست ميگوئى اينك سؤالى مشكل ميكنم بگو اين علم چرا آشكار نميشود آن طورى زمان پيامبر اكرم آشكار ميشد.

پدرم خنديده فرمود خداوند امتناع ورزيده از اينكه مطلع نمايد بر علمش مگر كسى را كه بايمان آزموده است چنانچه مقدر كرده بود كه پيامبر بر آزار قريش صبر كند و با آنها پيكار نكند مگر بفرمان خدا چه مسائل زيادى بود كه پنهان ميكرد تا دستور فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ آمد اگر قبل از اين فرمان آشكار ميكرد باز هم در امان بود ولى مقيد بانجام دستور و ترك مخالفت بود بهمين جهت خوددارى كرد.

مايل بودم چشمت بمهدى اين امت مى‏افتاد با ملائكه كه شمشيرهاى آل- داود را بين آسمان و زمين در دست دارند و ارواح كفار مرده را عذاب ميكنند و ارواح اشخاص شبيه ايشان را نيز از زنده‏ها بايشان ملحق ميكنند در اين موقع شمشيرى را بيرون آورد سپس فرمود اين هم از همان شمشيرها است پدرم فرمود آرى بآن خدائى كه محمّد مصطفى را برسالت برانگيخته.

دو بند خود را دو مرتبه بست و گفت من الياسم اين سؤالها كه كردم چنان نمود كه خود اطلاع نداشته باشم جز اينكه خواستم اين حديث نيروئى براى‏

 

اصحاب و يارانت باشد اكنون ترا راهنمائى بدليلى ميكنم كه خود ميدانى اگر بوسيله آن استدلال نمايند پيروز ميشوند پدرم باو فرمود اگر مايلى من بتو اطلاع دهم گفت آرى:پ گفت اگر شيعيان ما بمخالفين خود بگويند خداوند به پيامبرش ميفرمايد إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ تا آخر سوره آيا پيامبر اطلاع از چيزى داشت كه در آن شب باو اطلاع داده نشده بود يا جبرئيل برايش خبر آورده بود در غير اين شب آنها خواهند گفت نه.

بايشان بگو بآنها آيا چاره‏اى از اظهار آنچه ميدانست داشت ميگويند نه بگو بآنها آيا در آنچه پيامبر اكرم اظهار ميكرد از علم خدا اختلافى وجود داشت، اگر گفتند نه بگو پس كسى كه حكم كند بحكم خدا كه در آن اختلاف باشد آيا مخالفت با پيامبر اكرم نموده؟ ميگويند آرى اگر بگويند نه مخالف حرف اول خود گفته‏اند بآنها بگو ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ جز خدا و راسخين در علم تأويل آن را نميدانند.

اگر گفتند راسخين در علم كيانند بگو كسى كه در علمش اختلاف نباشد اگر پرسيدند آن شخص كيست؟ بگو پيامبر اكرم صاحب اين مقام بود و تشخيص ايشان با او بود آيا اين مطلب را تبليغ كرد يا نه؟

اگر گفتند تبليغ نموده بگو آيا پس از در گذشت پيامبر جانشينش داراى علمى هست كه اختلاف در آن نباشد اگر گفتند نه بگو خليفه پيامبر از جانب خدا تأييد مى‏شود پيغمبر اكرم كسى را بجانشينى خود انتخاب نميكند مگر اينكه مانند خود او حكم نمايد و شبيه خودش باشد بجز نبوت اگر كسى را بجانشينى در علم انتخاب نكرده باشد امت آينده خويش را كه در اصلاب مردم است ضايع نموده و نابود كرده.

اگر گفتند علم پيامبر از قرآن بود بگو حم  وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ  إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي‏

 

لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ تا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ «1» اگر آنها مدعى شدند كه خداوند ملائكه را فقط بر پيامبران نازل ميكند بگو اين امر حكيم تميز داده مى‏شود بوسيله آن آيا از ملائكه و روحى است كه از آسمان بآسمان ديگر ميرود يا از آسمان بزمين.پ اگر گفتند از آسمان بآسمان ديگر بايد گفت در آسمان كسى نيست كه بمعصيت آلوده باشد در صورتى كه قبول كنند از آسمان بزمين و حال اينكه اهل زمين از همه بيشتر احتياج باين مطلب دارند بگو آيا چاره‏اى جز اين هست كه يك نفر مرجع بين آنها باشد و گرفتاريهاى خود را باو مراجعه كنند.

اگر گفتند همان خليفه داور و رفع‏كننده گرفتاريهاى آنها است بگو اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ تا خالِدُونَ بجان خود سوگند ياد ميكنم در زمين و آسمان ولى اللهى نيست مگر اينكه خدا او را تأييد ميكند و هر كسى خدا تأييدش كند خطا نميكند و در روى زمين دشمنى براى خدا نيست مگر اينكه خوار است و هر كه مورد خوارى و خذلان قرار گيرد بهدف نمى‏رسد همان طورى كه لازم است امر از آسمان نازل شود و اهل زمين در آن باره حكم كنند نيز لازم است فرمانروائى باشد اگر گفتند ما چنين فرمانروائى را نمى‏شناسيم بگو بآنها هر چه مايليد ادعا كنيد هرگز خداوند امت محمّد را پس از درگذشت او بى‏سرپرست و حجت رها نميكند.

حضرت صادق عليه السّلام فرمود الياس توقفى نموده سپس گفت: يا بن رسول اللَّه اينجا معمولا اشكالى پيش مى‏آيد اگر آنها بگويند حجت خدا قرآن است فرمود در اين موقع من خواهم گفت قرآن داراى زبان نيست كه امر و نهى كند ولى اهل قرآنند كه امر و نهى ميكنند و نيز ميگويم پيش آمدى براى مردم اتفاق مى‏افتد كه نه در سنّت و نه در حكم بى‏اختلاف و نه در قرآن راجع بآن چيزى هست هرگز خدائى كه وقف باين پيش آمد است مردم را رها نميكند

 

كه راه و چاره‏هاى براى گرفتارى خود نداشته باشند.

گفت با اين سخن پيروز ميشويد يا بن رسول اللَّه من گواهى ميدهم كه خداوند ميداند چه گرفتاريهاى دچار مردم مى‏شود چه در نفس و چه در دينشان يا مسائل ديگر و قرآن را راهنما قرار داده.

آن مرد گفت يا بن رسول اللَّه ميدانى قرآن دليل و راهنماى چيست حضرت جواد فرمود آرى در قرآن مجمل و مختصرى از حدود هست كه تفسير آن مجمل در نزد حاكم است هرگز خداوند مردم را رها نخواهد كرد در زمين يا نفس و يا مالشان پيش آمدى شود و قاضى عادلى نباشد كه حكم صحيح در آن مورد بنمايد.

آن مرد گفت در اين مورد شما پيروز شديد مگر اينكه دشمن شما بر خداوند افترا بزند و بگويد خدا را حجتى نيست اينك برايم توضيح بده تفسير لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ فرمود: اين آيه در باره ابا بكر و يارانش عمر و عثمان است قسمتى مربوط بگذشته و قسمتى مربوط بكار بعد آنها است يعنى متأثر و ناراحت نشويد از اين كه در باره شما نص و تصريح بخلافت نشد و اين امتياز فقط به على عليه السلام اختصاص يافت و مبادا خوش باشيد از فتنه و آشوبى كه بعد از پيامبر بپا كرديد و خلافت ظاهرى را گرفتيد الياس گفت: من گواهى ميدهم كه شما همان حاكم و فرمانروائى هستيد كه در علمشان اختلافى نيست آنگاه از جاى حركت كرده رفت ديگر او را نديدم.پ حضرت صادق عليه السلام فرمود: روزى در خدمت پدرم نشسته بودم گروهى نيز حضور داشتند ناگاه پدرم بشدت خنديد بطورى كه چشمهايش پر از اشك شد فرمود ميدانيد چه چيز موجب خنده من شد گفتند: نه.

فرمود: ابن عباس مدعى است كه من از آنهائى هستم كه خداوند در باره آنها فرمود: الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا باو گفتم: آيا هرگز ملائكه را ديده‏اى (چون در آيه است كه ملائكه بر آنها نازل ميشوند) كه بگويند تو

 

مشمول اين آيه هستى و از خوف و اندوه در امان خواهى بود گفت: خداوند ميفرمايد: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ در اين عموم تمام امت داخل هستند خنده‏ام گرفت.پ سپس گفتم راست ميگوئى ابن عباس! ترا بخدا قسم آيا در حكم خدا اختلافى وجود دارد گفت نه گفتم نظر تو در باره كسى كه با شمشير انگشت يكنفر را قطع كرده و رفته است مرد ديگرى آمده دست همان شخص را بريده او را پيش تو آورده‏اند و تو را قاضى قرار داده‏اند چه حكمى در باره او ميكنى گفت بشخصى كه دستش را قطع نموده ميگويم خونبهاى دست او را بده باين مرد كه دستش قطع شده ميگويم بهر مقدار كه مايلى با او مصالحه كن و آن را پيش دو نفر عادل ميفرستم تا تعيين مبلغ كنند.

گفتم اختلاف پيدا شد در حكم خدا آن حرف اول تو از بين رفت هرگز خداوند در ميان مردم پيش آمدى از حدود را بوجود نمى‏آورد كه حكم آن در زمين نباشد بايد دست كسى كه قطع كرده از همان جائى كه قطع نموده ببرى و بعد با وديعه و خونبهاى انگشتان را باو بدهى اينست حكم خدا كه در شب قدر نازل شده اگر منكر آن شوى بعد از شنيدن از پيامبر خداوند بآتش جهنم مياندازد همان طور چشمت را كور كرد روزى كه منكر خلافت على بن ابى طالب شدى.

ابن عباس گفت چشم من باين جهت كور شده تو از كجا ميدانى بخدا سوگند كورى چشم من از برخورد بال ملائكه است.

من خنديدم آن روز رهايش كردم بواسطه نابخردى و كمى عقلى كه داشت بعد او را ديدم گفتم يا بن عباس مانند ديروز راست نگفته بودى علي بن ابى طالب بتو گفت در هر سال يك شب قدر است و در آن شب تكليف تا آخر سال تعيين مى‏شود و آن امر در اختيار فرمانروايان و پيشوايان است پس از پيامبر اكرم تو گفتى آنها كيانند؟

فرمود من و يازده فرزندم كه ملائكه با ما صحبت ميكنند تو گفتى من‏

 

ملائكه‏اى نمى‏بينم مگر با پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم در اين موقع فرشته‏اى كه با علي سخن ميگفت آشكار شد و بتو گفت دروغ گفتى بنده‏ى خدا من با چشم خود فرشته‏هائى كه با علي ميگويند ديده‏ام امام علي در حال سخن گفتن آنها را نمى‏بيند بر دلش وارد مى‏شود و گوشش مى‏شنود در اين موقع با بال خود بر چشم تو زد و كور شدى.

ابن عباس گفت: مادر هر چيزى كه اختلاف كنيم حكمش در نزد خدا است گفتم آيا خداوند در يك چيز دو حكم نموده گفت نه گفتم بهمين جهت خود و ديگران را هلاك نموده‏اى.پ با همين اسناد از حضرت باقر عليه السّلام فرمود خداوند در باره شب قدر ميفرمايد فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ در شب قدر نازل مى‏شود هر امر حكيم آنچه محكم است دو چيز نميشود بايد يك چيز باشد هر كس حكم كند بچيزى كه در آن اختلاف نباشد حكمش از جانب خدا است و هر كس حكم كند بچيزى كه در آن اختلاف است و مدعى باشد كه صحيح است بحكم طاغوت حكم كرده در شب قدر بسوى ولى امر تفسير امور سال بسال نازل مى‏شود باو دستور ميدهند كه راجع بخود چنين و چنان كن و راجع بمردم چنان و چنين و براى ولى امر غير از اين در هر روز علم خدا آشكار مى‏شود علم مخزون و مكنون مثل همان شب قدر سپس اين آيه را قرائت كرد:

وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.پ با همين سند از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده كه حضرت زين العابدين عليه السّلام ميفرمود: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ خداوند راست فرموده قرآن را در شب قدر نازل كرده وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ پيامبر اكرم فرمود نميدانم شب قدر چقدر ارزش دارد خداوند فرمود لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ شب قدر بهتر از هزار ماه است گفت نه فرمود بجهت آنكه ملائكه و روح در اين شب باجازه پروردگار نازل ميشوند از هر امرى وقتى خداوند اجازه دهد براى چيزى قطعا راضى به آن چيز است سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ملائكه و روحم بر تو سلام ميكنند سلام‏

 

من از اولى كه فرود مى‏آيند تا هنگام فجر.

سپس در جاى ديگرى از قرآن ميفرمايد: وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً يعنى بترسيد از آشوبى كه دامن تنها كسانى كه ستم كرده‏اند نميگيرد منظور آشوبى است در مورد إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مى‏شود و در قرآن ميفرمايد: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ در آيه اول ميفرمايد حضرت محمّد وقتى از دنيا رفت مخالفين ميگويند ديگر ليلة القدر با پيغمبر از ميان رفت اين فتنه و آشوبى است كه دامن آنها را خصوصا ميگيرد و موجب بازگشت بكفر اول مى‏شود زيرا اگر بگويند ليلة القدر از بين نرفته بايد خداوند در شب قدر امرى نازل و اگر اقرار بامر خدا در شب قدر نمايند بايد معتقد بولىّ امرى شوند. مردى بحضرت باقر عليه السّلام گفت آقا بر من خشم نگيرى فرمود براى چه گفت از سؤالى كه ميكنم فرمود: بگو. باز تكرار كرد خشمگين نشويد فرمود: نه خشمگين نميشوم.

گفت نظر شما در باره شب قدر و ملائكه و روح در آن شب نازل مى‏شوند بسوى اوصياء آيا مطالبى را مى‏آورند كه پيغمبر آنها را نمى‏دانست يا مطالبى كه پيامبر از آنها اطلاع داشت با اينكه مسلم است كه پيامبر از دنيا رفت تمام علوم آن جناب در اختيار علي عليه السّلام بود.

 

حضرت باقر فرمود: من و تو را باين كارها چه، چه كسى تو را باينجا آورد؟

گفت من بجستجوى مطالب دينى آمدم فرمود دقت كن چه ميگوئى شبى كه پيامبر اكرم بمعراج رفت خداوند باو تمام علم گذشته و آينده را عنايت كرد اما بيشتر آنها مجمل بود كه تفسير آنها در شب قدر نازل ميشد همين طور على بن ابى طالب عليه السّلام نيز مجمل علوم را داشت كه تفسير آن در شب قدر مى‏آيد مانند زمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم.

 

آن مرد گفت: مگر در جمله‏ها تفسير نبود فرمود چرا ولى در شب قدر دستور از جانب خدا مى‏آيد براى پيامبر و اوصياء كه در باره فلان امر كه قبلا از آن اطلاع داشتند چنين كنيد مأمور ميشدند كه در باره آن چه كنند «1» گفت: اين مطلب را برايم توضيح دهيد.پ فرمود پيامبر اكرم از دنيا نرفت مگر اينكه حافظ تمام علم و تفسير آن بود گفت پس در شب قدر برايش چه مى‏آوردند فرمود دستور اجراى بعضى در مورد بعضى ديگر كه فعلا (اطلاع از كليات آن داشتند) يعنى مسأله حتمى بودن يا بداء از مسائلى است كه خدا خبر دارد آن شخص گفت آنچه در شب قدر براى آنها مى‏آمد غير از مطالبى بود كه ميدانستند؟ فرمود اين از مطالبى است كه دستور داشتند پنهان كنند و تفسير آنچه پرسيدى جز خدا كسى نميداند سئوال‏كننده گفت آيا اوصياء مطالبى را ميدانند كه انبياء نميدانستند.

فرمود آرى ميدانستند ولى نميتوانستند كارى را انجام دهند مگر اينكه در شب قدر بآنها دستور داده ميشد كه تا سال ديگر چه كنند.

سئوال‏كننده گفت: آقا نمى‏توانم اين مطالب را انكار كنم فرمود هر كس كند از ما نيست.

آن مرد گفت: آقا آيا براى پيامبر اكرم در شب قدر مطلبى مى‏آيد كه اطلاع نداشته باشد.

فرمود: بتو اجازه نداده‏اند در اين مورد سؤال كنى (زيرا مسائل قضا و قدر و بداء از چيزهائى است كه اشخاص معمولى نمى‏توانند سر از آن درآورند و اسراريست كه حتى از خواص پنهان ميداشتند مخصوص اولياى خدا است).

اما علم آنچه گذشته و آنچه خواهد آمد بر پيامبر و يا وصى كه بميرد وصى بعد از آن اطلاع دارد اما اطلاع از مطالبى كه سؤال كردى (مقدرات و

 

امور جارى) خداوند علم آن را فقط منحصر باوصياء نموده ديگران نبايد مطلع باشند.

سئوال‏كننده گفت: از كجا بدانم كه شب قدر در هر سال هست فرمود هر وقت ماه رمضان آمد سوره دخان را در هر شب صد مرتبه بخوان شب بيست و سوم كه رسيد تو شاهد مطلبى خواهى بود كه تصديق جواب سؤال خود را خواهى نمود.پ حضرت باقر فرمود: آنچه بزيارت پيشوايان ستمگر و گمراه از شياطين و ارواح آنها ميروند بيشتر است از آنچه بديدار و زيارت امام عادل و خليفة اللَّه از ملائكه ميروند يك نفر عرض كرد آقا خداوند چيزى بيشتر از ملائكه آفريده است فرمود: اين مطلبى است كه خدا اراده كرده.

سئوال‏كننده گفت: آقا اين مطلبى است كه اگر من به بعضى از شيعيان بگويم منكر خواهند شد فرمود: چرا منكر شوند؟

گفت: ميگويند ملائكه از شياطين بيشترند. فرمود: صحيح است اما دقت كن چه ميگويم برايت در هر شب و روز تمام جن و شياطين پيشوايان گمراه را زيارت ميكنند ولى ائمه و پيشوايان واقعى را گروهى از ملائكه زيارت ميكنند تا شب قدر كه در آن شب بسوى ولىّ امر فرود مى‏آيند از ملائكه بتعدادى كه خدا آفريده يا فرمود خداوند مقدر مينمايد بتعداد آنها از شياطين كه بديدار پيشوايان ستمگر ميروند و مطالبى نادرست و دروغ بآنها القاء ميكنند تا بصبح بعد صبحگاه ميگويد چنين و چنان ديدم اگر تفسير آنها را از ولىّ امر بپرسد خواهد فرمود كه شيطانى را مشاهده كردى كه بتو چنين و چنان گفت تمام آنها را برايش تفسير ميكند و گمراهى كه در آن فرو رفته برايش توضيح ميدهد.

بخدا سوگند هر كس تصديق شب قدر را نمايد خواهد دانست كه اختصاص بما دارد بجهت فرمايش پيغمبر اكرم به علي عليهما السّلام هنگام درگذشت‏

 «هذا وليكم من بعدى فان اطعتموه رشدتم»

اين شخص ولى شما بعد از من است اگر پيرو او

 

باشيد رستگار ميشويد.پ ولى كسى كه ايمان به آنچه در شب قدر نازل مى‏شود نداشته باشد منكر خواهد بود هر كس ايمان به شب قدر داشته باشد ولى معتقد بما نباشد او را چاره‏اى نيست، مگر اينكه بگويد شب قدر اختصاص بما دارد اگر قبول نكند دروغگو است زيرا خداوند بزرگتر از آن است كه امر را نازل كند با روح و ملائكه بر شخص كافر و فاسق.

اگر بگويد در شب قدر نازل مى‏شود روح و ملائكه بر همين خليفه كه بر مصدر خلافت تكيه زده مسلم است كه اين ادعا قابل قبول نيست قبلا توضيح داده شد و اگر مدعى شوند كه بهيچ كس نازل نخواهد شد و اين حرف را خواهند گفت گمراهند و در گمراهى آشكارى قرار گرفته‏اند كه هيچ چيز بر هيچ كس نازل نشود.پ محمّد بن جمهور از موسى بن بكر از زراره از حمران نقل كرد كه گفت: از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدم از آنچه تميز و توضيح داده مى‏شود در شب قدر آيا همان چيزهائى كه خدا مقدر كرده؟

فرمود: نميتوان توصيف كرد قدرت خدا را فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ چگونه مى‏تواند چيزى محكم باشد مگر اينكه تشخيص داده شود و معين گردد ولى نمى توان قدرت خدا را توصيف نمود كه چه چيز را مقدر ميكند زيرا در اختيار اوست هر چه را بخواهد انجام ميدهد اما اين آيه: لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ يعنى فاطمه زهرا عليها السّلام.

و اين آيه: تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها ملائكه در اينجا مؤمنين هستند (ائمه) كه داراى علم آل محمّدند روح عبارت از روح القدس است كه او در فاطمه عليها السّلام است مِنْ كُلِّ أَمْرٍ  سَلامٌ ميفرمايد: از هر امرى در سلامت هستند حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ تا وقتى كه قائم آل محمّد قيام كند.پ مناسب با همين روايت است آنچه شيخ ابو جعفر طوسى در رجال خود از

 

عبد اللَّه بن عجلان سكونى روايت نموده گفت: از حضرت باقر شنيدم ميفرمود:

خانه علي و فاطمه از خانه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم است و سقف خانه آنها عرش پروردگار است و در دل خانه آنها شكافى است بعرش كه معراج وحى و ملائكه كه بر آنها وحى نازل مى‏شود در شب و روز و در هر ساعت و چشم بهمزدن فوج از فوج ملائكه قطع نميشود فرود مى‏آيند و صعود ميكنند خداوند تبارك و تعالى آسمانها را براى ابراهيم گشود تا چشمش بعرش افتاد و قدرت ديدش را افزون كرد خداوند قدرت ديد محمّد و علي و فاطمه و حسن و حسين صلوات اللَّه عليهم اجمعين را افزايش داده كه عرش را در ميان خانه خود مشاهده ميكردند و براى خانه آنها سقفى جز عرش نبود خانه‏هاى آنها سقفش عرش خدا است و محل عروج فوج فوج ملائكه است بدون انقطاع هر يك از خانه‏هاى ائمه از ما خانواده معراج ملائكه است بدليل اين آيه تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ من بكل أَمْرٍ  سَلامٌ. گفتم آيه:

مِنْ كُلِّ أَمْرٍ است فرمود: بكل امر گفتم همين طور نازل شده فرمود آرى.

 

از ابو ذر روايت شده كه گفت: به پيامبر اكرم گفتم يا رسول اللَّه آيا ليلة القدر فقط در زمان انبياء است وقتى از دنيا رفتند ليلة القدر نخواهد بود فرمود نه تا روز قيامت ادامه دارد.پ در حديث معراج از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده كه وقتى پيامبر اكرم بمعراج رفت خداوند باو اذان و اقامه را تعليم كرد وقتى نماز خواند باو دستور داد در ركعت اول حمد و سوره توحيد را بخواند فرمود اين سوره مربوط بمن است و در ركعت دوم حمد و سوره قدر را و فرمود يا محمّد! اين سوره مربوط بتو و خانواده تو است تا روز قيامت.