پ1- ابن عباس گويد: رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمودند: خداوند را براى اينكه به شما نعمت مىدهد دوست داشته باشيد و مرا هم براى خداوند دوست بداريد و خانوادهام را نيز براى من دوست بداريد.پ 2- مفضل گويد: امام صادق سلام اللَّه عليه فرمود: خداوند متعال در ضمن مناجات خود به موسى بن عمران فرمود: اى فرزند عمران دروغ مىگويد كسى كه مىگويد مرا دوست دارد ولى هنگام شب مىخوابد و مرا فراموش مىكند مگر نه
آن است كه هر دوستى دوست دارد با دوست خود خلوت كند.پ اى فرزند عمران من از حال دوستانم آگاه مىباشم، هنگامى كه سياهى شب آنها فرا مىگيرد، ديدگان دل آنها را باز مىكنم و عذاب خود را مقابل آنها قرار مىدهم، آنها با مشاهده و حضور با من سخن مىگويند.
اى فرزند عمران با دل خاشع نزد من بيا و با بدن خاضعت با من گفتگو كن در سياهى شب از ديدگانت اشك بريز و از من هر چه مىخواهى طلب كن كه مرا به زودى رواكننده حاجتها خواهيد ديد.پ 3- يكى از راويان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال كسى را كه از او نافرمانى مىكند دوست نمىدارد و بعد اين شعر را قراءت كردند:
تعصى الاله و انت تظهر حبه هذا محال في العقال بديع
لو كان حبك صادقا لاطعته ان المحب لمن يحب مطيع
پ 4- مردى خدمت حضرت رسول صلى اللَّه عليه و اله عرض كرد يا رسول اللَّه چيزى به من ياد دهيد كه هر گاه او را گفتم خداوند مرا دوست بدارد، و مردم هم مرا دوست بدارند، فرمود به آن چه در نزد خداوند هست رغبت نشان دهيد تا خداوند شما را دوست بدارد، و از مردم كنارهگيرى كن و چيزى از آنها طلب نكن تا آنها تو را دوست بدارند.پ 5- ابو بصير گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: پنج نفر خواب ندارند، كسى كه عزيزش را كشته باشند و قصاص نشده باشد، كسى كه مال زياد دارد ولى امنيت ندارد، كسى كه از ديگرى فحش بشنود و يا بهتانى به او به بندند، كسى كه ثروتش را از وى بگيرند و او مالى نداشته باشد، و كسى كه دوست خود را مىخواهد از دست بدهد.پ 6- وهب بن منبه گويد: در زبور خواندم كه خداوند فرمود: اى داود بشنو چه مىگويم و حق مىگويم، هر كس نزد من بيايد و مرا دوست داشته باشد او را وارد بهشت مىكنم.پ 7- سليمان بن عبد اللَّه هاشمى گويد: از محمد بن على عليهم السّلام شنيدم فرمود: رسول
خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمودند: اى مردم خداوند را به خاطر نعمتهائى كه به شما مىدهد دوست داشته باشيد، مرا هم براى خداوند دوست خود بگيريد، و اهل بيت مرا هم براى من دوست داشته باشيد.پ 8- انس از حضرت رسول صلى اللَّه عليه و اله روايت مىكند كه جبرئيل گفتند: خداوند مىفرمايد: هر كس دوست مرا آزار دهد با من به جنگ پرداخته است، من در قبض روح مؤمن پيوسته در بين دو چيز مردد هستم او از مرگ بدش مىآيد و من هم دوست ندارم او را ناراحت بنگرم و غير از مرگ هم براى او راهى نيست.
بندگان با اداء واجبات مىتوانند خود را به من نزديك كنند، بنده من همواره بطرف من تضرع و زارى مىكند تا آن گاه كه او را دوست مىدارم و هر گاه او را دوست گرفتم براى او گوش و چشم و دست خواهم بود هر گاه مرا بخواند او را اجابت مىكنم و اگر از من چيزى بخواهد به او مىدهم.
بعضى از بندگان مؤمن براى عبادت بطرف خانه من مىآيند ولى من آنها را راه نمىدهم زيرا ممكن است گرفتار عجب شوند و دينشان تباه گردد، گروهى از بندگان شايستگى پيدا نمىكنند مگر با فقر و تنگدستى و اگر آنها را مالدار كنم فاسد مىشوند.
بعضى از بندگان مؤمن به صلاحيت نخواهند رسيد مگر با توانگر شدن و اگر سالم ماندند تباه مىشوند، بعضى از آنها بايد سالم باشند اگر بيمار شدند تباه مىگردند، تدبير كار بندگان با من است و من آنها را مرتب مىكنم.پ 9- يونس بن ظبيان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: مردم خداوند را سه گونه عبادت مىكنند گروهى او را براى رسيدن به پاداش و ثواب پرستش مىنمايند اين را عبادت طمع مىگويند، دستهاى خداوند را براى ترس عبادت مىكنند و اين عبادت بردگان مىباشد.
اما من او را براى محبت عبادت مىكنم و اين عبادت بزرگان مىباشد كه آن را عبادت امن مىگويند، خداوند در قرآن مجيد فرموده: آنها از ترس و وحشت روز قيامت در آسايش مىباشند و در جاى ديگر فرمود: بگو اگر خداوند را دوست
مىداريد از من اطاعت كنيد تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهان شما را بيامرزد، هر كس خدا را دوست بدارد خداوند هم او را دوست مىدارد و در آسايش مىباشد.پ 10- ابن ظبيان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس دوست دارد بداند در نزد خداوند چه دارد بايد بنگرد خداوند در نزد او چه دارد.پ 11- على عليه السّلام فرمود: هر كس از شما مىخواهد بداند مقام و منزلت او در نزد خداوند چگونه مىباشد بايد بنگرد خدا را چگونه اطاعت كرده و از معصيت خوددارى كرده است يا نه.پ 12- ايوب بن نوح گويد: امام رضا از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمود: پروردگار به موسى عليه السّلام وحى فرستاد اى موسى مرا دوست داشته باش و مردم را هم با من دوست كن، موسى عرض كرد بار خدايا تو را دوست مىدارم ولى مردم را چگونه با شما دوست نمايم فرمود شما نعمتهاى مرا به آنها بگوئيد آنها جز خير از من نخواهند ديد.پ 13- ابو حمزه گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: خداوند متعال مىفرمايد اى فرزند آدم من سه چيز به شما عنايت كردهام، نخست اينكه كارهايت را مخفى داشتم و اگر خاندانت مىدانستند چه كردهاى تو را دفن نمىكردند، به تو مال دادم و از تو قرض خواستم ولى تو كار خيرى نكردى، و در هنگام مرگ به تو مهلت دادم تا در باره ثلث خود تصميم بگيرى ولى در اين جا هم كارى نكردى.پ 14- ابن عباس در تفسير آيه شريفه «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» فرمود: ظاهره يعنى اسلام و باطنه يعنى پوشيدن گناهان.پ 15- عبد اللَّه بن عباس در تفسير آيه شريفه وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» گفت: ظاهرة يعنى اسلام و دادن روزى، و اما باطنه گناهانى است كه بر شما پوشانيده و اعمال زشت شما را فاش نساخته است.پ 16- عايشه گويد: رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمود: هر كس نعمتهاى خداوند را فقط در خوردنيها و آشاميدنيها بداند اين شخص در معلومات خود مقصر است و به
عذاب نزديك مىباشد.پ 17- امام باقر عليه السّلام از عبد اللَّه بن عباس و جابر بن عبد اللَّه كه در جنگ بدر واحد و بيعت شجره شركت داشت و در نزد رسول خدا امتيازى كسب كرده بود و از دوستان امير المؤمنين عليه السّلام بشمار مىرفت روايت مىكند كه او گفت:
يكى از روزها رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله در مسجد نشسته بود و گروهى از اصحاب مانند ابو بكر و عمر و ابو عبيده و عثمان و عبد الرحمن و دو نفر هم از قراء صحابه حضور داشتند، يكى از آن دو عبد اللَّه بن ام عبد از مهاجران و ديگرى ابى بن كعب انصارى بود كه هر دو هم از شركتكنندگان در جنگ بدر بودند.
در اين هنگام شروع به قرائت سوره لقمان كردند تا به آيه «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» رسيدند و ابى هم سوره ابراهيم را تلاوت كردند تا به آيه شريفه «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ» رسيدند.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمودند: مقصود از ايام اللَّه نعمتها و ابتلاآت خداوند مىباشند، بعد از آن متوجه اصحاب شدند و فرمودند: من گاهى بخاطر اينكه از موعظه خسته نشويد شما را موعظه نمىكنم، ولى خداوند بمن وحى فرستاده كه بعد از اين آيه «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» را تلاوت كردند و بعد به اصحاب گفتند: اينك بگوئيد نخستين نعمتى كه خداوند به شما عطا كرد چه بود، در اينجا ياران آن حضرت به فكر فرو رفتند و نعمتهائى را كه خداوند به آنها ارزانى داشته و به آنها احسان نموده و وسائل زندگى براى آنها فراهم كرده و يا زن و فرزند به آنها داده بياد خود آورند و متذكر نعمتها شدند.
در اينجا همه سكوت كردند و كسى سخن نگفت، رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله متوجه على عليه السّلام شدند و گفتند يا ابا الحسن شما بگوئيد نخستين نعمتهاى خدا كدام است اينها سخنان خود را بر زبان جارى كردند و هر چه مىدانستند گفتند.
على عليه السّلام عرض كرد پدر و مادرم فدايت باد من چه بگويم در حالى كه خداوند ما را به وسيله شما هدايت كرد، فرمودند با همه اينها نظر خود را بگوئيد و در باره
اولين نعمت خداوند كه به شما ارزانى داشت چيزى اظهار كنيد.پ على عليه السّلام گفتند نخستين نعمتى كه خداوند به ما ارزانى داشت خلقت ما بود كه ما را از عدم آفريد و به ما هستى بخشيد، فرمود: راست گفتيد، نعمت دوم كدام است، گفت: خداوند به من نيكى كرد كه در هنگام خلقت مرا زنده قرار داد و از مردگان بحساب نياورد، فرمودند: راست گفتى سومى كدام است.
على فرمود: هنگام خلقت ما را به بهترين صورت خلق كرد و معتدلترين تركيب را براى ما مقرر ساخت از اين جهت او را سپاس مىگوئيم، فرمود: راست گفتيد چهارمى كدام است، گفت: ما را متفكر و عالم آفريد و ما را ابله و فراموش كار خلق كرد.
رسول خدا فرمود: درست گفتى پنجمى كدام است على گفت: براى من مشاعرى خلق كرد كه واقعيتها را درك مىكنم و براى من چراغ روشنى گذاشته كه بوسيله او از تاريكيها بيرون مىكردم و راهها را تميز مىدهم.
فرمود: راست گفتيد ششمى كدام است گفت: مرا به دين خود هدايت كرد و گمراهم نساخت رسول خدا گفت راست گفتيد هفتمى كدام است، على گفت: مرا در زندگى در راهى گذاشته كه هرگز قطع نمىشود، فرمود: راست گفتيد: هشتمى چيست گفت: مرا مالك قرار داد مملوكم نساخت گفت اين را درست گفتى.
بار ديگر فرمود: نهمى كدام است گفت: آسمان و زمين و آنچه در آنها قرار دارد از مخلوقات مسخر من كرد، فرمود: اين هم صحيح است، دهمى كدام است، گفت اينكه ما را مرد و قائم بر زنان خلق كرد و ما را زن نيافريد، رسول خدا فرمود:
بعد از اين كدام است، گفت يا نبى اللَّه نعمتهاى خداوند بسيار زياد هستند و همه خوب مىباشند و نمىتوان همه آنها را بشمارش درآورد.
در اين هنگام رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله تبسم فرمودند و گفتند اين علوم و معرفت بر تو گوارا باد اى ابو الحسن تو وارث علم من هستى و اختلافات را بعد از من براى امت من بيان مىكنى، هر كسى از تو متابعت كند و راهت را ادامه دهد هدايت مىشود و هر كس از تو دورى كند و تو را دشمن بدارد روز قيامت بهرهاى نخواهد داشت.
پ18- جابر گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: خداوند متعال براى موسى بن عمران عليه السّلام وحى كرد مرا دوست بدار و مردم را هم با من دوست گردان، موسى گفت: بار خدايا محبوبتر از تو در نزد من نيست و تو را بيش از همه دوست مىدارم.
ولى مردم را چگونه با تو دوست گردانم، من كه از دل آنها آگاهى ندارم، خداوند فرمود: اى موسى آنها را به نعمتهاى من آگاه گردان، هر گاه آنان متوجه نعمتهاى من شدند متذكر مىگردند و در اين هنگام از من به نيكى ياد مىكنند.پ 19- در يك حديث از رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله روايت شده كه فرمود: خداوند به داود وحى كرد اى داود مرا دوست بدار و مردم را هم با من دوست نما، داود گفت بار خدايا من تو را دوست مىدارم ولى چه طور مردم را با شما دوست گردانم، خداوند فرمود: نعمتهاى مرا بياد آنها بياوريد آنها هم مرا در اين صورت دوست خواهند داشت.پ 20- در يك حديث مرفوع از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هر كس مىخواهد بداند در نزد خداوند چه دارد بنگرد كه خداوند در نزد او چه دارد.پ 21- حنان بن سدير گويد: رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمود: خداوند متعال مىفرمايند بندگان مىتوانند با انجام واجبات خود را نزد من محبوب كنند و هر كس واجبات را انجام دهد نزد من از همگان محبوبتر مىباشد.
بنده من مىخواهد با انجام مستحبات خود را نزد من محبوب كند، و هر گاه من او را محبوب خود قرار دهم در اين هنگام گوش او خواهم شد كه با آن مىشنود، و ديدگان او مىشوم كه به وسيله آن خواهد ديد و زبان او خواهم شد كه با آن سخن خواهد گفت.
من دست او خواهم شد كه با آن هر چيزى را برمىدارد، و پاهايش مىشوم كه به هر جا مىرود هر گاه مرا بخواند اجابت مىكنم و اگر از من چيزى بخواهد عطا مىكنم، و در قبض روح مؤمن همواره مردد هستم، او از مرگ كراهت دارد و من هم نمىخواهم او ناراحت گردد.پ 22- امام صادق عليه السّلام فرمود: مناجات عارفان بر سه پايه دور مىزند، خوف،
پرجاء و محبت، خوف از فروعات علم، و رجاء از فروعات يقين و محبت از فروعات معرفت مىباشد، دليل خوف آن است كه آدمى از گناهان بگريزد، دليل رجاء آن است كه انسان دنبال مقصود برود، و دليل محبت ايثار در محبوب و از غير او گذشتن مىباشد.
هر گاه علم در سينه تحقق پيدا كند مقام خوف پيش مىآيد، و هر گاه معرفت در آدمى زياد شود خوف مىآيد، و هر گاه خوف پيدا شد فرار از مشتهيات پيش مىآيد و هر گاه قرار تحقق يافت انسان نجات پيدا مىكند.
هر گاه روشنائى يقين در قلب پيدا شد فضيلت را خواهد ديد، و هر گاه قدرت پيدا كرد فضل را مشاهده كند برايش اميد پيش مىآيد، و هر گاه مزه رجا را چشيد دنبال طلب مىرود و هر گاه طلب برايش پيدا شد خواهد يافت.
هنگامى كه روشنائى معرفت در دل تابيد باد محبت وزيدن مىگيرد و هر گاه باد محبت وزيدن گرفت در سايه محبوب آسايشى پيدا مىكند و به آن مانوس مىگردد، و در اينجا محبوب را بر همه چيز اختيار مىنمايد.
او در اين حال همه اوامر محبوب را انجام مىدهد و از منهيات او دست باز مىدارد، و هر گاه با او در يك جا قرار گرفت و دستورات او را اجراء كرد به مقام مناجات و قرب خواهد رسيد، مثال اينها مانند حرم و مسجد و كعبه مىباشد.
هر كس وارد حرم شد از آزار و اذيت مردم مصون مىگردد، و هر كس وارد مسجد شد ديگر نمىتواند با اعضاء و جوارح خود خداوند را معصيت كند، و هر كس داخل كعبه شد دلش آرامش پيدا مىكند و به غير از خدا به چيزى ديگر مشغول نمىگردد.
اكنون اى مؤمن توجه داشته باش اگر از اين حالتى كه دارى راضى مىباشى و دلت مىخواهد با اين حال از دنيا بروى خداوند را بر اين توفيق سپاسگزار باش، و اگر چنين نيست تصميم بگير حالت استعداد مرگ را پيدا كنى.
از غفلتهائى كه در گذشته برايت پيش آمده پشيمان باش و از خداوند بخواه كه ظاهرت را از گناه حفظ كند، و باطنت را از عيبها پاك گرداند، و غفلت را از
خودت دور كن و آتش شهوت را خاموش گردان.پ 23- امام صادق عليه السّلام فرمود: هر گاه محبت خداوند در دل يك بندهاى روشن گردد او را از هر مشغولكنندهاى باز مىدارد و فقط متوجه خداوند مىگرداند، دوست خدا دلش از همه چيز پاك مىباشد و فقط به خداوند توجه دارد.
محب خداوند از همگان راستگوتر مىباشد، و بهتر از همه به عهد خود وفا مىكند، و اعمال او از همه پاكتر است و باطنش از همه روشنتر و عبادتش از همه بيشتر مىباشد، هنگام مناجات فرشتگان به او افتخار مىكنند و با ديدن او بر خود مىبالند.
خداوند متعال توسط او شهرها را آباد مىكند و بخاطر كرامت او بندگانش را گرامى مىدارد، هر گاه از پروردگار بخواهند بخاطر او خواستههاى آنها را اجابت مىكند و به رحمت خود بلاها را از آنان دور مىگرداند، اگر مردم مىدانستند كه محب خدا چه مقامى دارد به خاك قدم او به خداوند متوسل مىشدند.پ امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: محبت خداوند آتشى است كه بر هر چيزى عبور مىكند آن را مىسوزاند، و نورى است كه هر جا بتابد آن را روشن مىسازد، و ابرى است كه هر جا ظاهر شود همه را مىپوشاند، او بادى است كه از طرف خداوند مىوزد و همه را به حركت وامىدارد.
محبت خداوند آب حيات است كه خداوند بوسيله آن هر چيزى را زنده مىكند، و سرزمينى است كه هر چيزى در آن مىرويد، هر كس خداوند را دوست بدارد هر چه بخواهد به او مىدهد، و او را از مال و دارائى بىنياز مىكند.پ رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمود: هر گاه خداوند بندهاى را دوست بدارد و در دل برگزيدگان و فرشتگان خود مىاندازد تا او را دوست داشته باشند، و او واقعا محب خداوند مىباشد خوشا بحال او، براى وى شفاعت مورد قبول در روز قيامت خواهد بود.پ 24- امام صادق عليه السّلام فرمود: كسى كه مشتاق هست به غذا ميل ندارد، و از آشاميدنيها لذت نمىبرد، از بيدارى خوشش نمىآيد، و با دوستى انس نمىگيرد، و
در خانهاى منزل نمىكند،پ و در آباديها جاى نمىگيرد، لباس نرم نمىپوشد و در جايى استقرار پيدا نمىكند.
او شب و روز خدا را عبادت مىكند و اميدوار است به آنچه اشتياق دارد برسد و با زبان شوق آنچه در باطن دارد اظهار مىدارد، همان گونه كه خداوند از وعده موسى عليه السّلام خبر داد و فرمود: بار خدايا من به عجله بطرف تو آمدم تا راضى شوى.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله در تفسير اين آيه شريفه فرمودند او چيزى نخورد و آبى نياشاميد و بخواب نرفت و ميل به چيزى پيدا نكرد و رفت و آمدش چهل روز بطول انجاميد همه اينها را بخاطر اشتياق بخداوند پايان داد و تحمل نمود.
هنگامى كه در ميدان شوق قدم گذاشتى اين را نزد خود بزرگ بدان و مقصودت را از دنيا درياب و با هر چه قبلا الفت داشتى آنها را دور انداز، سواى معشوق خود همه را از خود دور كن و خود را بين مرگ و زندگى مشاهده كن.
همواره خود را در مقابل خداوند بدان و متوجه باش كه او هر آن تو را صدا مىزند و تو هم بگو لبيك اللهم لبيك، خداوند پاداشت را بزرگ كند، مثل مشتاق مانند كسى است كه غرق شده و مىخواهد خود را نجات دهد و همه چيز را در اين حال فراموش مىكند.پ 25- حسين بن سيف گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم فرمود: مردى به حقيقت ايمان نخواهد رسيد مگر اينكه خداوند را از خود و پدر و مادر و فرزند و خانواده و مال و دارائى و همه مردم بيشتر دوست داشته باشد.پ 26- ابن ظبيان گويد: امام صادق سلام اللَّه عليه فرمود: اولو الالباب كسانى هستند كه با تفكر و انديشه كار كردند تا آنجا كه محبت خداوند را ارث بردند، هر گاه محبت خداوند به قلب برسد و از آن روشنائى بگيرد لطف خداوند زودتر به آن مىرسد.
هنگامى كه لطف در قلب فرود آمد مركز فوائد خواهد شد، و هنگامى كه محل فوائد گرديد قلب از حكمت سخن مىگويد، و هر گاه از روى حكمت سخن گفت
داراى هوش و ذكاوت مىگردد،پ هنگامى كه هوش و فراست پيدا كرد با قدرت عمل مىكند و هر گاه با قدرت كار كرد آسمانها را مىشناسد.
هنگامى كه به اين مقام رسيد در فكر و انديشه و حكمت و بيان فرو مىرود، وقتى كه اين چنين شد خواهشها و دوستيهاى او بخدا ارتباط پيدا مىكند، و هر گاه چنين مقامى پيدا كرد به جايگاه بزرگ مىرسد و خداوند را در قلب خود مىنگرد.
در اينجا حكمت را به ارث مىبرد ولى نه آن طور كه حكيمان آن را به ارث مىبرند، و علم را وارث مىشوند اما به آن گونه كه عالمان وارث مىگردند، و صدق را ارث مىبرد نه آن طور كه صديقان ارث مىبرند.
حكماء حكمت را به سكوت ارث بردند و علماء علم را به دست آوردند، صديقان با خشوع صدق را فرا گرفتند و با عبادت آن را بدست آوردند هر كس آنها را به اين وسيله فرا گيرد يا پائين مىرود و يا بالا قرار مىگيرد ولى بيشتر آنها پائين قرار مىگيرند و بالا نمىروند.
زيرا آنها حق خداوند را مراعات نكردند و اوامر او را انجام ندادند، اينها صفت كسانى است كه خداوند را به خوبى نشناختند و او را آن طور كه شايسته است دوست نداشتند، اكنون از نماز و روزه آنها گول نخوريد و از روايات و علوم آنها مغرور نگرديد فإنهم حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ.پ 27- على عليه السّلام فرمود: هر كس دوست بدارد كه بداند مقام او در نزد خداوند چگونه است بايد بنگرد كه خدا در نزد او چگونه مىباشد، زيرا هر خيرى دو امر دارد، امرى مربوط به آخرت و امرى مربوط به دنيا، هر كس آخرت را بر دنيا اختيار كرد او خدا را دوست مىدارد و هر كس دنيا را برگزيد معلوم است كه در نزد خدا مقامى ندارد.پ امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود: دل حرم خداوند است، پس در حرم خدا كسى غير از خداوند را جاى ندهيد.پ 28- در اخبار داود عليه السّلام آمده كه خداوند فرمود: اى داود به مردمان روى زمين برسانيد كه من دوست كسانى هستم كه با من دوستى كنند و همنشين كسى
مىباشم كه با من همنشينى نمايدپ و مونس كسى هستم كه با من انيس باشد.
من صاحب كسى هستم كه با من مصاحبه كند، و برگزيده كسى مىباشم كه مرا برگزيند، و مطيع آن كس هستم كه از من اطاعت نمايد، هر كس مرا از روى قلب دوست داشته باشد من هم او را براى خود قبول مىكنم، و او را بالاتر از همه بندگان دوست خواهم داشت.
هر كس از روى حقيقت مرا طالب باشد خواهد يافت، و هر كس غير از مرا طلب كند مرا نخواهد يافت اى اهل زمين غرور را از خود دور كنيد و به مصاحبت و مجالست و همنشينى با من بشتابيد با من انس بگيريد تا با شما انس بگيرم و بدوستى شما شتاب كنم.
خداوند به بعضى از صديقان وحى فرستاد و گفت: من بندگانى دارم كه مرا دوست مىدارند و من هم آنها را دوست مىدارم، آنها به من اشتياق دارند من هم به آنها اشتياق دارم، آنها از من ياد مىكنند من هم از آنها ياد مىكنم، اگر راه آنها را بگيرى دوست من خواهى بود و اگر از آنها دورى كنى دشمن من خواهى بود.
آن صديق گفت: بار خدايا علامت آنها چيست خداوند فرمود: آنها در روز مانند سايه همديگر را حفظ مىكنند همان گونه كه چوپان گوسفندان خود را حفظ مىكند، آنها هنگام غروب آفتاب بخانههاى خود برمىگردند همان طور كه پرندگان به لانههاى خود جمع مىكردند.
هنگامى كه شب بر آنها سايه افكند و تاريكى همه جا را فرا گرفت و بسترها پهن كرديد، و تختها براى خواب نصب شد، و هر دوستى با دوست خود خلوت نمود، آنها قدمهاى خود را بطرف من برمىدارند و روى پاها قرار مىگيرند.
صورتهاى خود را بر زمين پهن مىكنند و با من آهسته سخن مىگويند، و از نعمتهاى من تقدير مىنمايند، آنها فرياد مىزنند و گريه مىكنند، و نالهها و شكوهها دارند، گروهى نشسته و جماعتى در حال قيام مىباشند.
بعضى در حال سجده هستند و گروهى ركوع مىكنند، آنها بخاطر من سختىها را تحمل مىنمايند و ناسزاها را مىشنوند، سه چيز به آنها مىدهم، اول از
نور خود به قلب آنها مىاندازم،پ آنها از من خبر مىدهند همان گونه كه من از آنها خبر مىدهم.
دوم اگر آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنها مىباشد بعنوان ارث به آنها تعلق مىگرفت براى آنها كم مىدانستم، سوم با تمام صورت بطرف آنها توجه مىكنم، آيا مشاهده مىكنى كسى را كه بطرف او توجه كنم به او چه خواهم داد.پ 29- روايت شده موسى عليه السّلام گفت: بار خدايا بمن بگو چگونه از بندهات راضى مىشوى خداوند وحى كرد: هر گاه مشاهده كردى كه بنده خود را براى اطاعت خود آماده مىكنم و او را از معصيت باز مىدارم اين علامت رضايت من از او مىباشد،پ در روايت ديگرى آمده هر گاه مشاهده كردى فقراء را دوست و جباران را دشمن مىدارى آن نشانه رضايت من مىباشد.