پ1- ازدى از حضرت صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: قلب دو گوش دارد، روح ايمان در گوش او كارهاى نيك را آهسته مىگويد، و در گوش ديگر شيطان كارهاى بد را به او القاء مىكند، هر كدام او را بطرف خود كشيدند او را مغلوب مىنمايند.
امام عليه السّلام فرمود: هر گاه مردى زنا كند روح ايمان از بدن او خارج مىگردد، راوى گويد: ما عرض كرديم همان روحى كه خداوند فرموده: «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» فرمود: آرى، بعد از اين فرمود: مؤمن در حال ايمان زنا نمىكند و در حال ايمان دزدى نمىنمايد، يعنى هنگامى كه روى شكم زانيه مىباشد، ولى اگر وضو بگيرد و توبه كند از حال بىايمانى خارج مىشود.پ 2- امام عليه السّلام در تفسير آيه شريفه «وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا» فرمود: اين آيه
شريفه گفتار كسانى را كه معتقد هستند ايمان كم و زياد نمىشود باطل مىكند.پ 3- اصبغ بن نباته گويد: مردى خدمت على عليه السّلام آمد و گفت: يا امير المؤمنين گروهى خيال مىكنند كه مؤمن زنا نمىكند، دزدى نمىكند، شراب نمىنوشد، ربا نمىخورد، خون حرام بر زمين جارى نمىكند.
يا امير المؤمنين اين سخن بر من بسيار سنگين است، و دلم همواره در اضطراب مىباشد من مشاهده مىكنم اين بنده مانند من نماز مىگذارد، و مثل من دعا مىخواند، با من مناكحه مىكند و از من ارث مىبرد و من هم از وى ارث مىبرم و اينك به خاطر يك گناه از ايمان خارج مىگردد.
على عليه السّلام فرمود: تو راست مىگوئى من از رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله شنيدم فرمود:
خداوند در كتاب خود به اين موضوع اشاره كرده و مردم را بر سه طبقه و مرتبه نهاده است، در آنجا كه مىفرمايد ياران دست راست و ياران دست چپ و كسانى كه پيشى گرفتهاند.
اما آنها كه سابقون هستند آنها پيامبران مرسل و غير مرسل مىباشند كه در آنها پنج روح قرار دارد: روح القدس، روح ايمان، روح قوت، روح شهوت، و روح بدن، با روح القدس بعنوان پيامبرى مبعوث شدند چه مرسل و يا غير مرسل.
با روح ايمان خداوند را عبادت كردند و براى او شريكى قائل نشدند، با روح قوت با دشمنان جنگ كردند و امور زندگى را فراهم ساختند، با روح شهوت غذاهاى لذيذ خورند و از راه حلال ازدواج كردند و با روح بدن هم حركت مىكنند و راه مىروند.
اين جماعت گناهانشان آمرزيده شده و مورد رحمت و مغفرت مىباشند، بعد از آن فرمود: خداوند متعال در قرآن فرموده: ما پيامبران را بر يك ديگر فضيلت داديم، با بعضى از آنها سخن گفتيم و درجات گروهى را بالاتر از گروهى ديگر قرار داديم.
ما به عيسى بن مريم بينات و آيات روشنى عطا كرديم و او را به روح القدس تقويت نموديم، در جاى ديگر در باره پيامبران فرمود: «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» آنها را
گرامى داشت و بوسيله آن روح آنان را بر ديگران فضيلت داد، و اينها مورد لطف و عنايت مىباشند.پ بعد از آن اصحاب دست راست هستند كه مؤمنان مىباشند و آنها چهار روح دارند، روح ايمان، روح قوت، روح شهوت، و روح بدن، بنده مؤمن همواره در حال تكميل اين چهار روح مىباشد و براى او حالاتى پيش مىآيد.
آن مرد گفت: يا امير المؤمنين اين حالات چيست فرمود: اول آن حالات همان است كه خداوند متعال در قرآن فرموده: از شما كسانى هستند كه به پائينترين حد عمر خود مىرسند، بعد از اينكه همه چيز را درك مىكردند هوش خود را از دست مىدهند و چيزى نمىدانند.
در اين هنگام همه ارواح از او گرفته مىشود ولى از دين خدا خارج نمىگردد، زيرا كسى كه زندگى او را در دست دارد و امور او را تدبير مىكند او را به سن پيرى رسانيده است، او در اين حال وقت نماز را نمىداند، و قدرت ندارد براى نماز شب برخيزد و در روزها خدا را عبادت كند.
آن مرد توانائى ندارد در اجتماعات شركت نمايد، و همه اينها از نقصان روح ايمان مىباشد و زيانى هم به او نمىرساند، بعضى از آنها از نظر روح قوت نقصان دارند و نمىتوانند جهاد كنند و يا دنبال زندگى بروند و براى خود طلب معاش نمايند.
گروهى از مردم در روح شهوت ناقص هستند، و اگر زيباترين دخترى از مقابل آنها رد شود بطرف او متوجه نمىگردند و حال شهوت پيدا نمىكنند، اما روح بدن تا پايان زندگى با انسان هست و با آن راه مىرود و در جامعه حركت مىكند تا آن گاه كه جهان را وداع كند.
اين مرد در خير هست و خداوند كارهاى او را تدبير مىكند، اما گاهى براى انسانى در هنگام جوانى و نشاط پيش آمدهائى مىشود كه آلوده به گناه مىگردد، روح قوت او را وادار مىكند و روح شهوت معصيت را در برابر او زيبا جلوه مىدهد و روح بدن هم او را وادار به عمل مىكند، و به گناه آلوده مىسازد.
پهنگامى كه مرتكب كار زشت شد و معصيت را به جاى آورد، از ايمانش ناقص مىگردد و مقدارى از آن كاسته مىشود، و ايمان به وى باز نمىگردد مگر اينكه توبه كند و هر گاه بازگشت و توبه نمود خدا هم او را عفو مىكند، ولى اگر بار ديگر مرتكب گناه شد خدا او را وارد جهنم مىكند.
اما ياران طرف چپ آنها يهوديان و نصرانيان هستند، خداوند متعال مىفرمايد: كسانى كه ما به آنها كتاب داديم او را مىشناسند همان گونه كه فرزندان خود را مىشناسند، آنها محمد و ولايت را در توراة مىشناسند و در انجيل هم او را مشاهده مىكنند، همان گونه كه فرزندان خود را در منازل خود مىشناسند.
ولى گروهى از آنها حق را مخفى مىدارند و آن را آشكار نمىكنند در صورتى كه حقيقت امر نزد آنها روشن مىباشد، حق از جانب خدا آمده و تو رسول او مىباشى و هيچ شكى به خود راه مده، هنگامى كه شناختهها را منكر شوند روح ايمان از آنها گرفته مىشود.
بعد از اين خداوند سه روح در بدن آنها باقى مىگذارد، و آنها عبارتند از روح قوت و روح شهوت و روح بدن و در اينجا اين گونه مردمان را به چهار پايان تشبيه كرده و گفته: «إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ» زيرا چهارپايان با روح قوت بار برمىدارند و با روح شهوت علف مىخورند و با روح بدن راه مىروند، سائل گفت: يا امير المؤمنين روح مرا زنده كردى و به اذن خدا به بدن من جان دميدى.پ 4- صباح بن سيابه گويد: خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم كه به آن جناب گفته شد زانى در هنگام زنا مؤمن هست فرمود: خير مؤمن نيست، هنگامى كه روى شكم او قرار دارد ايمان از وى سلب مىگردد، ولى هنگام فراغ از عمل بار ديگر ايمان باز مىگردد، سؤال شد او بار ديگر به عمل خلاف رجوع مىكند، امام فرمود: اگر تصميم گرفت برگردد ايمان هم باز نمىگردد.پ 5- ابن بكير گويد: به امام باقر عليه السّلام عرض كردم رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمودهاند هر گاه مردى زنا كند روح ايمان از او جدا مىشود، فرمودند آرى آن اشاره به آيه شريفه است كه فرمود: «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» و اين روح از زانى مفارقت مىكند.
پ6- جابر گويد: از امام باقر عليه السّلام در باره روح سؤال كردم، فرمود: اى جابر خداوند مردم را بر سه طبقه آفريد و آنها را در سه درجه قرار داد، و در كتاب خود به اين موضوع تصريح فرمود: و گفت: فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ. اما سابقون آنها پيامبران مرسل و غير مرسل مىباشند كه در آنها پنج روح قرار دارد روح القدس، روح ايمان، روح قوت، روح شهوت، و روح بدن و در قرآن مجيد اين را بيان كرده و فرموده: ما پيامبران را بر يك ديگر فضيلت داديم و آنها را به روح القدس تاييد كرديم، و در باره همه آنها گفته: «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ». با روح قدسى آنها به عنوان پيامبر مبعوث شدند، و با روح قدسى همه چيز را فرا گرفتند و با روح ايمان خداوند را عبادت كردند و براى او شريك و همتائى نياوردند، با روح قوت با دشمنان جنگ كردند و با روح شهوت لذت غذاها را چشيدند و زنان را نكاح كردند و با روح بدن حركت كردند و به گردش پرداختند.
اما اصحاب دست راست، آنها مؤمنان واقعى هستند، كه در آنها چهار روح قرار دارد: روح ايمان، روح قوت، روح شهوت و روح بدن، و بندگان همواره در تكميل اين ارواح چهارگانه هستند تا آنگاه كه مرتكب معصيت نشدهاند.
هنگامى كه تصميم به گناه و معصيت مىگيرد روح شهوت موضوع را در نظرش زيبا جلوه مىدهد و روح قوت او را وادار بكار مىكند، و روح بدن او را بطرف مقصود و عمل مىبرد تا آن گناه را مرتكب گردد، هر گاه گناه را انجام داد از ايمانش كاسته مىگردد، و اگر توبه كرد خداوند هم گناه او را مورد عفو قرار مىدهد.
گاهى براى بندگان لغزشهائى پيش مىآيد كه بعضى از اين ارواح چهارگانه نقصان پيدا مىكند و خداوند در اين مورد فرموده «وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً» در اين جا روح قوت نقصان پيدا مىكند و توانائى جنگ با دشمن را پيدا نمىكند او روح شهوت را هم از دست مىدهد و نمىتواند به زنان توجه نمايد و شهوت براند.
پدر اين جا فقط براى او روح ايمان و روح بدن باقى مىماند، بوسيله روح ايمان خداوند را عبادت مىكند، و به وسيله روح بدن راه مىرود و گردش مىكند، تا آن گاه كه فرشته مرگ بيايد و او را قبض روح كند.
اما ياران طرف چپ آنها اهل كتاب هستند، خداوند در باره آنها فرمود: «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ.» آنها رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله را شناختند و به وصى او معرفت پيدا كردند، ولى از روى حسد و ستم حق را منكر شدند و خداوند هم روح ايمان را از آنها سلب كرد، و سه روح را كه عبارت باشند از روح قوت، و شهوت و بدن در آنها باقى گذاشت.
بعد از اين آن جماعت را بعنوان چهارپا معرفى كرد و گفت: آنها مانند چهارپايان بلكه گمراهتر از آنها مىباشند، زيرا حيوان چهارپا فقط با روح قوت بار مىكشد، و با روح شهوت علف مىخورد و با روح بدن راه مىرود.پ 7- زراره گويد: به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم در باره گفته رسول اكرم صلى اللَّه عليه و اله كه فرمود: مؤمن در حال ايمان زنا نمىكند چه مىفرمائيد، امام عليه السّلام فرمود:
روح ايمان از او گرفته مىشود.
عرض كردم بفرمائيد روح ايمان چيست، فرمودند: او يك چيزى هست، و بعد گفتند: شما لازم است اين را بفهميد، شما متوجه هستيد كه گاهى انسان تصميم مىكرد كارى انجام دهد ولى يك چيزى او را نهى مىكند و باز مىدارد گفتم آرى چنين است، فرمود روح ايمان همان مىباشد.پ 8- محمد بن بريد گويد: ما به اتفاق عمر بن قيس ماصر و ابو حنيفه و عمر بن زر و گروهى ديگر خدمت امام صادق عليه السّلام رسيديم، در اين هنگام از آن جناب سؤال شد ايمان چيست، فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمودند:
مؤمن شراب نمىخورد، و دنبال دزدى نمىرود در حالى كه ايمان داشته باشد، عمر بن زر گفت: پس ما آنهائى را كه مرتكب اين اعمال مىشوند چگونه به حساب بياوريم و چه عنوانى براى آنها بگذاريم، امام فرمودند: همان گونه كه خداوند آنها
را در قرآن عنوان كرده است.پ پروردگار فرمود: مرد سارق و زن سارقه را دست ببريد، و زانيه و زانى را هر كدام صد تازيانه بزنيد، آنها در اين هنگام به يك ديگر نگاه مىكردند، راوى گويد هنگامى كه از محضر آن بزرگوار بيرون شديم عمر بن زر گفت: مىخواستى سؤال كنى اين حديث را از رسول خدا چه كسى روايت مىكند، گفت: من در باره كسى كه مىگويد رسول خدا فرموده چه بگويم.پ 9- ابان بن تغلب گويد امام صادق عليه السّلام فرمود: روح ايمان يكى است و از يك جا بيرون شده است و در بدنهاى متفرقى جريان پيدا مىكند، و با آنها انس مىگيرد، ولى بار ديگر از بدنها بيرون مىشود و يكى مىگردد و به يك جا را مراجعه مىكند.پ 10- ابو خديجه گويد: خدمت حضرت ابو الحسن عليه السّلام رسيدم، فرمودند:
خداوند متعال مؤمن را به روح خود مؤيد ساخته است، هر گاه مؤمن كار نيكى انجام دهد و از خداوند بترسد و تقوى داشته باشد آن نفس حضور پيدا مىكند.
اما هر گاه كار بدى از وى سرزند و يا مرتكب گناهى شود و از حد خود تجاوز كند از او دور مىشود، روح در هنگام احسان مؤمن خوشحال مىشود و در هنگام بدى و گناه در زمين فرو مىرود و خود را از وى پنهان مىكند.
اينك اى بندگان خدا به نعمتهاى خدا سپاسگزار باشيد و به عهد و پيمان او عمل كنيد، و كارهاى خود را اصلاح نمائيد و افراد شايسته باشيد تا بر يقين شما افزوده گردد، و سود فراوانى ببريد، خداوند رحمت كند كسى را كه به كار نيك تصميم بگيرد و آن را مورد عمل قرار دهد، و يا از شرى دست باز دارد، بعد فرمود:
ما به طاعت خدا و عمل براى او تاييد مىكنيم.پ 11- داود گويد: از امام صادق عليه السّلام در باره گفتار رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله كه فرمود:
هر گاه مؤمن زنا مىكند روح ايمان از وى دور مىگردد سؤال كردم، فرمود: آن مانند آيه شريفه است كه گفت: وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ، و روشنتر از اين آن است كه گفت وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ و در هنگام زنا اين روح از وى مفارقت مىكند.
پ12- على عليه السّلام فرمود: ايمان مانند يك نقطه سفيد در قلب ظاهر مىشود، هر چه بر ايمان افزوده شود سفيدى هم زياد مىگردد.پ 13- نعمان رازى گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم فرمود: هر كس زنا كند از ايمان خارج مىگردد، و هر كس شراب بنوشد از ايمان تهى مىشود و هر كس يك روز ماه رمضان را از روى عمد افطار كند از ايمان خالى مىشود.پ 14- محمد بن عبدة گويد: به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم آيا مؤمن در حال ايمان زنا مىكند فرمود: هنگامى كه روى شكم زن زانيه قرار دارد ايمان از او سلب مىگردد، و هر گاه برخيزد بار ديگر بر مىگردد، و اگر بار ديگر برگشت بطرف زنا باز ايمان سلب مىشود، گفتم بار ديگر مىخواهد زنا كند فرمود اگر تكرار شود ايمان مراجعت نخواهد كرد.پ 15- فضيل گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: تا آن گاه كه زانى روى زانيه قرار دارد، ايمان از وى سلب مىشود، هر گاه پائين آمد ايمان بار ديگر برمىگردد، گفتم: اگر بار ديگر خواست زنا كند فرمودند اگر سارقى براى چندمين بار خواست سرقت كند با او چه مىكنند آيا دست او را بار ديگر قطع مىكنند.پ 16- ابو بصير گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: قلب دو گوش دارد هر گاه بندهاى خواست گناه كند روح ايمان مىگويد گناه نكن، ولى شيطان مىگويد اين كار را انجام ده و هر گاه روى شكم زانيه قرار گيرد روح ايمان از او سلب مىشود.پ 17- ابان بن تغلب گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هر مؤمنى داراى دو گوش در باطن خود هست، گوشى كه وسواس خناس در آن مىدمد، و گوشى كه فرشته در آن صدا مىكند و خداوند بوسيله فرشته او را تاييد مىنمايد و اين است معنى وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ.پ 18- على بن ابى حمزه گويد: از امام صادق عليه السّلام از تفسير آيه شريفه أَنْزَلَ السَّكِينَةَ* پرسيدم فرمود: آن ايمان است و از معنى وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ سؤال كردم فرمود: آن هم ايمان مىباشد.پ 19- جميل گويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم تفسير وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى
چيست فرمود: يعنى ايمان.پ 20- فضيل گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم خداوند متعال فرموده أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ، آيا مردم در اين ايمان دخالتى دارند فرمود: خير.