پ1- ابو حمزه گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: اسلام بر پنج پايه استوار شده است نماز، زكاة، روزه، حج و ولايت و در آن ميان ولايت از همه مهمتر است.پ 2- فضيل از امام عليه السّلام روايت مىكند كه اسلام پنج پايه دارد كه آنها عبارتند از
نماز، زكاة، روزه حج و ولايت، ولى مردم آن چهار را گرفتند و ولايت را ترك كردند.پ 3- عجلان گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام عرض كردم مرا از حدود ايمان آگاه گردان، فرمود نخست شهادت بر وحدانيت خداوند و رسالت به نبوت محمد صلّى اللَّه عليه و اله، و اقرار به آنچه از طرف خداوند فرود آمده است.
نمازهاى پنجگانه، پرداختن زكاة مال، روزه داشتن در ماه مبارك رمضان، حج خانه خدا دوستى با دوستان ما و دشمنى با دشمنان ما، و همراهى با راستگويان و همنشينى با آنها.پ 4- عرزمى از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: اسلام روى سه پايه قرار دارد، نماز، زكاة و ولايت، و هر يك از آنها بدون ديگرى كفايت نمىكند.پ 5- سليمان بن خالد گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: آيا تو را از اصل و فرع اسلام و مقام رفيع آن اطلاع ندهم، عرض كردم قربانت گردم بفرمائيد، فرمود: اصل اسلام نماز است، و فرع آن زكاة مىباشد، و قله بلند آن جهاد است.
بعد از اين فرمود: اگر مىخواهى تو را به ابواب خير آگاه گردانم، گفتم بفرمائيد فرمودند: روزه سپرى است كه شما را از آتش حفظ مىكند و صدقه گناهان را مىبرد، و به پا خاستن در دل شب آدمى را به ياد خدا مىاندازد و بعد اين آيه شريفه را تلاوت كردند تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ.پ 6- عبد اللَّه بن عجلان گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: اسلام بر پنج پايه استوار است بر ولايت، نماز، زكاة، روزه ماه رمضان و حج خانه خدا.پ 7- فضيل از حضرت باقر عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: اسلام بر پنج پايه قرار دارد، ولايت و نماز و زكاة و روزه و حج و اعلام ولايت در روز غدير از همه آنها مهمتر مىباشد.پ 8- عبد الحميد ازدى گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خداوند پنج چيز را بر بندگان خود واجب كرده است، در چهار عدد آنها شرط قرار داده و در يكى شرط نگذاشته است.
پزراره از امام باقر عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: اسلام بر پنج پايه گذاشته شده است نماز، زكاة روزه، حج و ولايت، زرارة گويد: گفتم كدام يك از آنها افضل مىباشند فرمود: ولايت از همه آنها افضل است و كليد آنها مىباشد و راهنماى مردم به آن چهار پايه هست.
گويد: عرض كردم بعد از ولايت كدام يك فضيلت دارند، فرمودند: نماز زيرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: نماز ستون دين شما است، گويد: گفتم: بعد از نماز كدام يك از آنها بهتر هستند فرمودند: زكاة زيرا زكاة همواره با نماز قرين مىباشد نخست نماز را مىگويد و بعد زكاة را، و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: زكاة گناهان را مىبرد.
گويد: عرض كردم بعد از آن كدام است فرمود: حج خداوند متعال مىفرمايد هر كس استطاعت دارد بايد خانه خدا را زيارت كند و حج بجاى آورد و هر كس كافر شد و خانه خدا را زيارت نكرد خداوند هم از همه جهانيان بىنياز مىباشد، و احتياجى به حج آنان ندارد.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: يك حج مقبول بهتر از بيست نماز مستحبى مىباشد و هر كس خانه را طواف كند و هفت عدد كامل دور خانه بگردد و دو ركعت نماز آن را با آداب و اركان انجام دهد خداوند او را رحمت مىكند و رسول اكرم در عرفه و مزدلفه در باره حج آنچه بود فرمودند.
گويد: عرض كردم بعد از آن كدام است فرمود: روزه گفتم چرا روزه را بعد از همه ذكر كردند، فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند: روزه سيرى است كه آدمى را از آتش حفظ مىكند، امام عليه السّلام گفتند: بهترين عمل آن است كه هر گاه آن عمل از تو فوت شد نيازمند به توبه نباشد و تو بتوانى عين آن عمل را بار ديگر انجام دهى.
نماز و زكاة و حج و ولايت را بايد عمل كرد و به آن اعتقاد داشت و چيزى ديگر جاى آنها را نمىگيرد، ولى روزه اگر از تو فوت شد و يا به مسافرت رفتى مىتوانى در روزهاى ديگر قضاء آن را بگيرى و يا كفاره آن را بدهى كه قضائى هم براى تو نخواهد ماند و هيچ يك از آن چهار عمل مانند روزه به تو پاداش نمىدهد.
پبعد از آن فرمود: بالاترين و والاترين موضوع كه كليد و در همه اشياء مىباشد، و خوشنودى خداوند هم در آن هست اطاعت امام و شناخت اوست، خداوند متعال مىفرمايد: هر كس از پيامبر اطاعت كند مانند اين است كه از خدا اطاعت كرده باشد، و هر كس از او دورى كند ما تو را براى نگهبانى او نفرستادهايم.
آگاه باشيد اگر مردى شبها نماز بگذارد و روزه بگيرد و همه اموال خود را انفاق كند، و هر سال حج بجاى آورد ولى ولايت ولى خدا را نشناسد و كارهايش بدون راهنمائى او باشد در نزد خداوند پاداشى نخواهد داشت و از اهل ايمان به حساب نخواهد آمد، بعد فرمود: خداوند با فضل خود نيكوكاران را وارد بهشت مىكند.پ 10- ابو اليسع گويد: به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم مرا از پايههاى اساسى اسلام مطلع كنيد، آن پايههائى كه بايد همه آنها را بشناسند و اگر نشناختند دينشان نقصان پيدا مىكند و عملشان مورد قبول واقع نمىشود، ولى هر كس به آنها معرفت حاصل كرد اعمالش درست و پذيرفته خواهد شد و امور دينش اصلاح خواهد گرديد.
امام عليه السّلام فرمود: پايههاى اسلام عبارتند از شهادت به وحدانيت خداوند متعال و ايمان به رسالت محمد عليه السّلام و اقرار به آن چه از طرف خدا نازل شده، و پرداختن زكاة از اموال و ولايت كه خداوند به آن امر كرده و آن ولايت آل محمد عليهم السّلام مىباشد.
راوى گويد: گفتم آيا علامتى دارد كه هر كس آن را دارا بود شناخته شود، فرمود: آرى خداوند متعال مىفرمايد: اى كسانى كه ايمان آوردهايد از خدا و رسول و اولو الامر اطاعت كنيد و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد در جاهليت مرده است.
رسول اكرم و على عليهما السّلام بودند ولى گروهى دنبال معاويه رفتند، بعد از آن حسنين عليهما السّلام بودند ولى جماعت طرف يزيد رفتند، بعد از اين امام سكوت كردند، و سپس فرمودند باز بگويم، حكم اعور گفت: آرى بفرمائيد قربانت گردم.
پامام عليه السّلام فرمود: بعد از آن على بن الحسين آمد، و بعد ابو جعفر محمد بن على آمد، و شيعيان قبل از ابو جعفر مناسك حج و حلال و حرام خود را نمىدانستند، و اين ابو جعفر بود كه مسائل حج را براى شيعيان روشن كرد و حلال و حرام را جهت آنها بيان فرمود.
مردم تا آن زمان محتاج ديگران بودند و براى مسائل دينى خود بجاى ديگر مىرفتند ولى اكنون به ابو جعفر احتياج دارند، و اين مطلب همين طور خواهد بود، و زمين هيچ گاه خالى از امام نخواهد بود و هر كس بميرد و امامش را نشناسد در نادانى مرده است، و تا هنگام مرگ شما به امام نياز داريد.پ 11- سكونى از حضرت صادق عليه السّلام روايت مىكند كه امير المؤمنين سلام اللَّه عليه فرمود: ايمان داراى چهار ركن است توكل بر خداوند و واگذارى امور به او و رضايت به آن چه خداوند خواسته و تسليم كارها به او.پ 12- عبد العظيم بن عبد اللَّه حسنى از حضرت جواد و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند: خداوند اسلام را آفريد و براى او فضاء و عرصهاى قرار داد، و همچنين نورى و حصنى و باروئى براى او مقرر كرد، عرصه آن قرآن و نورش حكمت و حصنش كارهاى نيك مىباشند ولى انصار و يارىكنندگان آن من و اهل بيت و شيعيان ما هستند، اينك اهل بيت و شيعيان و ياران آنها را دوست بداريد.
هنگامى كه مرا در شب معراج به آسمانها مىبردند جبرئيل مرا به اهل آسمانها معرفى كرد، از آن هنگام خداوند محبت من و خاندانم و شيعيان آنها را در دل فرشتگان گذاشت و آن محبت در نزد آنها بعنوان وديعه تا روز قيامت خواهد بود.
بعد از اين مرا بطرف زمين آورد و مرا به آنها هم شناسانيد، و خداوند محبت من و اهل بيت و شيعيان آنها را در دل مؤمنان امتم گذاشت، مؤمنان امت من ودايع مرا در ميان خود تا روز قيامت حفظ و حراست خواهند كرد.
اكنون آگاه باشيد اگر مردى از امت من همه عمرش را در دنيا به عبادت و پرستش خداوند بگذراند، و بعد از جهان برود و روز قيامت در حالى حاضر شود
كه با اهل بيت من و شيعيان آنها عناد و بغض داشته باشد خداوند دل او را از نفاق پاك نخواهد كرد.پ 13- على عليه السّلام در يكى از خطبههاى خود فرمود: اسلام دين خدا مىباشد كه آن را براى خود برگزيد و به خويشتن اختصاص داد و اساس و پايههاى آن را مخصوص خود گردانيد، و او را به بهترين مخلوقات خود عطا كرد تا آن را در جهان تبليغ كند و به مردم برساند.
خداوند متعال چون به اسلام علاقه داشت پايه و اساس آن را بطورى كه دوست داشت استوار كرد، اديان را با عزت اسلام از اعتبار انداخت و ملتها را با سر بلندى اسلام از مقامى كه داشتند پائين آورد، و دشمنان خود را با بزرگداشت اسلام خوار ساخت و آنان را رسوا نمود.
پايههاى گمراهى و ضلالت را بوسيله اسلام درهم كوبيد و پايههاى آن را فرو ريخت، و تشنگان را از حوضهاى آن سيراب كرد و حوض را به وسيله افرادى كه به او نزديك بودند پر نمود، بعد از آن اسلام را طورى پايه گذاشت كه هرگز رشتههاى آن سست نمىكردند و از هم قطع نمىشوند.
اسلام بسيار محكم و استوار است حلقههايش از هم باز نمىشود و اساس آن واژگون نمىگردد و پايههاى آن از هم گسسته نمىشوند، ريشه درخت آن قطع نخواهد شد، و مدتش پايان نخواهد گرفت احكام آن كهنه نمىگردند و فروعات آن از هم بريده نمىشوند.
راههاى اسلام تنگ نيستند و سنگ و صخره در آن وجود ندارد، راهى است وسيع و نرم و ملايم كه رهبران به سهولت در آن حركت مىكنند، اسلام صاف و روشن است سياهى و تيرگى در آن ديده نمىشود و در قامت آن كجى و انحناء نيست و مستقيم مىباشد.
قامتش راست و بر همگان واضح است، راهش پيچ و خم ندارد و مشكلات و خستگى در آن نيست، نورش هرگز خاموش نمىشود، شيرينى او هرگز بتلخى نمىگرايد، پايههاى آن در حق فرو رفته و استوار شده است و اساس آن محكم و
مقاوم مىباشد.پ از چشمههاى اسلام آب فراوانى جارى است، و چراغهاى نورانى و پر فروغ هستند، و اسلام مانند مشعل درخشانى است كه راه روان از آن نور مىگيرند و در روشنائى آن حركت مىكنند و در كوهها و درهها از آن راه پيدا مىنمايند و به منزل مقصود مىرسند.
اسلام آب گاهى است كه تشنگان از آن سيراب مىگردند، خداوند رضايت خود را در پيروى از آن دين قرار داده و پايههاى اساسى و قله بلند طاعت خود را در آن گذاشته است، اسلام در نزد خداوند اساسش استوار و كاخش رفيع و بلند مىباشد.
اسلام داراى برهانى روشن است كه همه آن را مشاهده مىكنند و شعلههاى فروزان آن همه جا پرتو افكنده است حكومت اسلام بر همه غالب است، نورش بر همه اشراف دارد، كسى قدرت ندارد آن را عاجز و ناتوان كند، اينك به وسيله اسلام خود را شرف دهيد و از آن پيروى نمائيد و حقش را اداء كنيد و احترامش را مراعات نمائيد.پ 14- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: ستايش مخصوص خداوندى است، كه اسلام را آشكار كرد و راههاى آن را براى مردم آسان نمود، و اركان و پايههاى آن را عزت داد و آن را بر مخالفان پيروز گردانيد، و آن را محل امنى براى علاقمندان ساخت.
اسلام را براى كسانى كه وارد آن شدند محل آرام و سالمى ساخت، و براى كسانى كه بخواهد سخن بگويند برهان و حجت قرار داد، و براى آنهائى كه بخواهند با دشمن مخاصمه كنند شاهد و گواه مىباشد، اسلام نورى است كه به وسيله آن مىتوان تاريكىها را از هم شكافت و به حقيقت رسيد.
اسلام براى كسانى كه بخواهند عقل خود را بكار گيرند درك آنها را زياد مىكند، و براى متفكران و انديشمندان موجب زيادى شعور و درك مىباشد، اسلام راهنمائى است براى كسانى كه بخواهند از حقائق و علوم آگاهى پيدا كنند، و
براى آنهائى كه تصميم دارند بينائى مىآورد.پ اسلام براى عبرتگيرندگان موعظه مىباشد، و براى راست گويان راه نجات است، و براى آنها كه اهل توكل هستند مورد اعتماد هست و آنهائى كه بخواهند امور خود را به خداوند واگذارند موجب آسايش و اطمينان مىباشد.
اسلام بهشتى است براى صابران، راهش روشن و صاف و بدون پيچ و خم مىباشد، علامتهاى راهنمائى را همه مشاهده مىكنند و كم نمىگردند زيرا راهها روشن و مستقيم است، چراغها در آن روشن هستند و مردم را هدايت مىكنند.
مسابقه دهندگان اسلام همه بزرگوار و شريف هستند، زيرا هدف و غايت عمل آنها بسيار بلند مىباشد، آنها اسب سواران و مسابقه دهندگانى هستند كه براى رسيدن به حق و حقيقت با هم مسابقه مىدهند و اسب مىتازند.
آنها براى رسيدن به راه هدايت و رستگارى و اعمال نورانى و شايسته به اين گونه مسابقات دست مىزنند، پايان مسابقه آنها مرگ مىباشد، دنياى جاى مسابقه و اسب دوانى آنها بوده و در آن جا با هم نبرد مىكنند و براى رسيدن به مقصود مبارزه مىنمايند، پايان كار مسابقه آنها قيامت و بهشت مىباشد.پ على عليه السّلام در باره ايمان فرمود: ايمان داراى چهار پايه است صبر، يقين، عدل و جهاد صبر هم چهار شعبه دارد، شوق، ترس، زهد و مراقبت هر كس شوق بهشت داشته باشد از هوسها و شهوات دست باز مىدارد، و هر كس از آتش دوزخ بترسد از محرمات دورى مىكند، هر كس زهد اختيار كند مصيبتها را خوار مىداند، و هر كس مراقب مرگ باشد در كارهاى نيك شتاب مىكند.
يقين هم چهار شعبه دارد: هوش، بصيرت، حكمت، پند و عبرت، از روش گذشتگان، هر كس بينائى برايش حاصل شد از حكمت استفاده مىكند، و هر كس حكمت را شناخت، موارد اعتبار را مىشناسد، و هر كس موارد عبرت را شناخت مانند گذشتگان خواهد بود و از آنها پند خواهند گرفت.
عدل هم چهار شعبه دارد، فهم و درك عميق، دانش وسيع بينائى در حكمت، و رسوخ در علم، هر كس نيروى فهمش زياد شد در علم رسوخ پيدا
مىكند،پ و هر كس در علم به كمال رسيد از احكام شريعت استفاده مىنمايد، و هر كس بردبار باشد در كارهايش افراط نمىكند و در ميان مردم به خوشى زندگى خواهد كرد.
جهاد هم چهار شعبه دارد، امر به معروف و نهى از منكر، و صداقت در هنگام جنگ و جهاد، و دورى از فساق، هر كس امر به معروف كند پشت مسلمانان را محكم مىكند و هر كس نهى از منكر نمايد منافقان را رسوا مىكند و پوزه آنها را به خاك مىمالد، هر كس در جنگ صبر كند حكم خدا در باره او جارى مىگردد، و هر كس از فاسقان دورى كند و براى خداوند غضب كند خداوند روز قيامت وى را خوشنود مىگرداند.
كفر هم داراى چهار شعبه مىباشد، تعمق، تنازع، چركى دل، و شقاق، هر كس زياد پىگير باشد به حق سر فرود نمىآورد، هر كس در كارهاى جاهلانه نزاع كند حق را مشاهده نخواهد كرد، هر كس دلش سياه شد نيكى در نزد او زشت و زشتى در نظرش نيك جلوه مىكند و در مستى و گمراهى گرفتار مىشود، و هر كس اهل شقاق و مجادله باشد راهها بر او سخت مىشود و راه بيرون شدن را پيدا نمىكند.
شك هم بر چهار قسم است: جدال، ترس، ترديد، و تسليم شدن، هر كس اهل مراء و جدال باشد شبها را به صبح نمىرساند، و هر كس از آينده ترس داشته باشد به عقب برمىگردد، و هر كس مردد باشد زير پاهاى شياطين فرو مىرود، و هر كس تسليم حوادث دنيا گردد در همان دنيا هلاك خواهد شد.پ 15- اصبغ بن نباته گويد: ما گروهى در منزل امير المؤمنين عليه السّلام بوديم، در اين هنگام امير المؤمنين سلام اللَّه عليه دستور دادند اين مطلب را از روى نوشتهاى براى ما خواندند: خداوند متعال اسلام را تشريح فرمود، و راههاى آن را براى طالبان و واردشدگان در آن شريعت آسان گردانيد، خداوند اركان آن دين را عزت بخشيد و آن را پناهگاه قرار داد.
دين اسلام براى كسانى كه بخواهند وارد آن دين شوند محل سالمى قرار داده
است،پ و هر كس بخواهد هدايت شود آن را جاى هدايت كرده است، و هر كس بخواهد خود را زينت بخشد بوسيله اين دين مىتواند خود را زينت دهد و هر كس اسلام را قبول كند عذرى نخواهد داشت.
شريعت مقدس اسلام ريسمانى است كه بايد به آن چنگ زد و به آن آويخت، اسلام برهانى است كه بوسيله آن مىتوان سخن گفت، و نورى است كه به سبب آن مىتوان روشنائى گرفت، و شاهدى است كه به وسيله آن مىتوان با خصم احتجاج كرد.
اسلام دينى است كه بوسيله آن مىتوان مخالفان را از ميدان بحث بيرون كرد، و دانشى است كه مىتوان آن را حفظ نمود، و حديثى است كه مىتوان آن را روايت كرد، و حكمى است براى آنهائى كه مىخواهند در امور قضاء داورى كنند، و حلمى است كه بوسيله آن مىتوان تجربهها اندوخت.
اسلام دينى است كه بوسيله آن مىتوان تفكر و تدبر كرد و فهم و شعور پيدا نمود، و يقين بدست آورد، و اسلام شريعتى است كه در تصميمات به انسان بينائى مىدهد، و راه درك حقائق را براى آدميان باز مىكند، و براى كسانى كه بخواهند پند گيرند مواعظ و اعتبار مىآورد.
هر كس بخواهد راست بگويد اسلام او را نجات مىدهد و هر كس بخواهد كارى را اصلاح كند به او تدبير و دورانديشى مىدهد و هر كس بخواهد خود را نزديك كند او را مىآرايد، و براى متوكلان اسلام مورد اعتماد مىباشد، و هر كس بخواهد كار خود را به خدا واگذارد اسلام او را نجات مىدهد.
اسلام وسيله مسابقه است براى كسانى كه بخواهند به نحو احسن از مسابقه بهره بردارى كنند، و آنها كه بخواهند در كارهاى خير شتاب داشته باشيد اسلام به آنها كمك مىكند، اسلام براى صابران بهشت مىباشد و براى پرهيزگاران پوشش خواهد بود و اسلام پشتيبان رستگاران است.
اسلام براى كسانى كه بخواهند در آرامش بسر برند جاى امنى هست، و در آن جا از هر گزندى سلامت خواهند بود، و براى راستگويان جاى اميد و براى
توانگران محل قناعت مىباشد،پ اسلام حق است و راه هدايت در آن قرار دارد، مجد و عظمت از نشانههاى او مىباشد و صفات نيك در آنجا هست.
اسلام راهش روشن و اعلامش درخشنده و چراغش فروزان مىباشد، اسلام هدفى بلند دارد و در مسابقات و ميدانهاى اسب دوانى بيش از همه بطرف مقصود مىشتابد، و به هدف نهائى كه سعادت باشد مىرسد، اسلام از ستمگران انتقام مىگيرد و وسائل كافى وعده براى جهاد دارد، و داراى سواران شريف و بزرگوار مىباشد.
راه اسلام همان ايمان است، و كارهاى نيك روشنائى دهنده راه اسلام مىباشند، فهم و شعور و درك چراغهاى آن هستند كه بوسيله آنها راه پيدا مىكنند، دنيا محل مسابقه مسلمان است و مرگ هدف او مىباشد و قيامت آخرين سير او هست.
مؤمن براى رسيدن به بهشت مسابقه مىدهد و از آتش دوزخ دورى مىكند، تقوى و پرهيزگارى اسحله او مىباشد و نيكوكاران سواران او هستند، بوسيله ايمان مىتوان بكارهاى نيك رسيد، و با كارهاى نيك مىتوان فقه را آباد كرد، و به وسيله فقه مىتوان از مرگ ترسيد.
مرگ آدمى پايان زندگى در دنيا مىباشد، و در دنيا بايد گذشتن از روز قيامت را فراهم كرد و از عذاب آن خود را آسوده كرد، در روز قيامت بهشت را آرايش مىدهند، و با زينتها مىآرايند در آن روز بهشت براى دوزخيان موجب حسرت و ندامت مىگردد، و آتش سبب عبرت پرهيزگاران مىگردد و تقوى و پرهيزگارى از سنخ ايمان مىباشد.پ 16- امير المؤمنين عليه السّلام در يكى از خطبههاى خود فرمود: خداوند متعال شما را به اسلام اختصاص داد و آن را براى شما برگزيد، اسلام براى شما سلامتى مىآورد و همه كرامتها را در يك جا جمع كرده است خداوند متعال راه آن را برگزيده و حجتهاى آن را روشن كرده است.
پروردگار حجتهاى ظاهرى و باطنى اسلام را بيان كرد، غرائب و نوا در آن
هرگز از بين نمىرودپ و شگفتيهاى آن پايان نمىآيد، اسلام بهارى است كه در آن همه گونه گياهها و شكوفهها مىرويند و چهارپايان از آن گياهان استفاده مىكنند، اسلام چراغ فروزانى است كه تاريكيها را از هم مىشكافد.
نيكىها جز به كليد اسلام گشوده نمىشوند، و تاريكيها جز به چراغ آن بر طرف نمىكردند، خداوند متعال آن را از هر گزندى حفظ كرده و كسى جرأت ندارد در آن محدوده درآيد، و از آن سرزمين استفاده كند، هر كس طالب شفا باشد از اسلام شفا پيدا مىكند و خواستههاى خود را از آن مىگيرد و به ديگرى نياز پيدا نمىكند.پ 17- ابو حمزه ثمالى گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: اسلام بر پنج پايه استوار شده است، برپا داشتن نماز، دادن زكاة، حج خانه، روزه ماه رمضان و ولايت ما اهل بيت، در آن چهار تا رخصت و شرط گذاشته ولى در ولايت رخصت نگذاشته است.
اگر كسى مالى نداشته باشد براى او زكاتى نخواهد بود، هر كس استطاعت مالى نداشته باشد و يا بيمار گردد حج بر او واجب نيست، نماز را مىتواند نشسته اداء كند و يا ماه رمضان به خاطر بيمارى و مسافرت افطار نمايد ولى ولايت در هيچ حالى از وى ساقط نمىگردد.پ 18- مفضل گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: اسلام روى پنج ستون استوار مىباشد، نماز، روزه، زكاة حج و ولايت امير مؤمنان و فرزندانش صلوات اللَّه عليهم.پ 19- ابن ظبيان گويد: امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود: شريعت محمديه، خواندن نماز، دادن زكاة، روزه ماه رمضان، حج خانه و اطاعت از امام و اداء حقوق مؤمن مىباشد، هر كس حق مؤمن را حبس كند خداوند روز قيامت پانصد سال او را روى پايش نگه مىدارد تا عرق از وى جارى گردد، بعد از طرف خداوند منادى فرياد مىكند اين همان ظالم و ستمگرى مىباشد كه در دنيا حق خدا را نگهداشت و به او نداد، امام عليه السّلام فرمود: او را مدت چهل سال نگه مىدارند و مرتبا وى را سرزنش مىنمايند و بعد دستور مىدهند او را وارد جهنم كنند.
پ20- فضيل بن يسار گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: هر كس ده كار را انجام دهد در حالى كه مستحق بهشت باشد در محضر خداوند حاضر مىگردد، گواهى به وحدانيت خداوند، شهادت به رسالت حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و اله، اقرار به آنچه از طرف خداوند نازل شده است، خواندن نماز، اداء زكاة، روزه ماه رمضان، حج خانه، ولايت دوستان خدا، بيزارى از دشمنان خدا و دورى كردن از مستكننده.پ 21- زرارة گويد: حضرت باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند: اسلام ده بخش است، شهادت بر وحدانيت خداوند كه آن پايه و اساس است، نماز كه آن واجب است، و روزه كه آن سپر است، و زكاة كه آن پاككننده است و حج كه آن شريعت است.
جهاد كه در آن عزم است، امر به معروف كه در آن وفاء مىباشد نهى از منكر كه آن راه است جماعت كه در آن الفت و مهربانى هست، و خود را نگه داشتن كه در آن اطاعت مىباشد.پ 22- ابو امامه گويد: حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: شش صفت هست كه هر كس به يكى از آنها عمل كند آن عمل روز قيامت از وى شفاعت مىكند تا آنگاه كه وارد بهشت گردد، آن عمل مىگويد: بار خدا او در دنيا مرا مورد عمل قرار مىداد، و آنها عبارتند از نماز، زكاة، حج، روزه، اداء امانت، وصله ارحام.پ 23- جابر بن يزيد از امام باقر و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند هنگامى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله پس از مناسك حج از حجة الوداع برمىگشت در حالى كه بر مركبش سوار بود فرمود: كسى وارد بهشت نمىگردد مگر اينكه مسلمان باشد.
در اين هنگام ابو ذر غفارى رحمة اللَّه عليه برخاست و گفت: يا رسول اللَّه اسلام چيست، رسول اكرم فرمود: اسلام مانند شخصى عريان است، لباس او تقوى و زينتش حياء و عفت، تكيهگاه او پرهيزگارى و ورع، كمال او دين، و ميوه آن عمل مىباشد، هر چيزى پايهاى دارد و پايه اسلام محبت ما اهل بيت است.پ 24- مجاشعى گويد: حضرت رضا عليه السّلام از پدرانش روايت مىكند كه على عليه السّلام فرمودند: از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله شنيدم فرمود: اسلام بر پنج خصلت بنا شده است،
شهادتين و دو قرينه آن،پ گفته شد يا رسول اللَّه شهادتين را شناختيم ولى قرينه آن را نشناختيم.
رسول خدا فرمود: آن روزه و نماز و زكاة هستند، كه يكى از آنها بدون ديگرى پذيرفته نمىشود، و روزه و حج خانه خدا كه هر كس توانائى دارد بايد آنها را انجام دهد، و همه اينها با ولايت ختم مىگردد كه خداوند در اين مورد فرموده:
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً.پ 25- انس بن مالك گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: اى احمد اسلام ده بخش است، و زيان مىكند كسى كه يك سهم از آن را هم نداشته باشد، اول آنها گواهى بر وحدانيت خداوند مىباشد كه كلمه حساب مىشود.
دوم نماز است كه موجب پاكى مىگردد، سوم زكاة است كه فطرت آدمى بر آن سرشته است، چهارم روزه است كه مانند سپر آدمى را حفظ مىكند، پنجم حج است كه شريعت به آن بستگى دارد، ششم جهاد است كه در آن عزت دين مىباشد، هفتم امر به معروف كه آن وفاء به عهد است.
هشتم نهى از منكر كه آن راه روشن است، نهم اجتماعات كه آن موجب الفت و محبت مىباشد و دهم اطاعت كه آن موجب عصمت است، بعد از اين رسول خدا فرمودند دوست من جبرئيل گفت: مثل اين دين مانند درخت ثابتى است كه اصل آن ايمان مىباشد.
نماز به منزلت ريشههاى آن درخت است، و زكاة آن درخت را مىروياند و آب مىدهد، و روزه شاخههاى آن مىباشد، حسن خلق مانند برگهاى آن است، دورى از گناهان ميوه آن مىباشد، هيچ درختى به كمال نمىرسد مگر به دادن ميوه و ايمان هم به كمال نخواهد رسيد مگر اينكه مؤمن از همه محرمات دست باز دارد.پ 26- كميل بن زياد گويد: از امير المؤمنين عليه السّلام پرسيدم اسلام بر چه پايهاى قرار دارد امام عليه السّلام فرمود: اسلام بر هفت پايه قرار گرفته است، اول آنها عقل است
كه بناى صبر بر آن مىباشدپ دوم نگه داشتن عرض و صداقت در گفتار است.
سوم تلاوت قرآن با تفكر و تدبر، چهارم محبت و بغض براى خدا، پنجم حق آل محمد عليهم السّلام و شناختن ولايت آنها ششم حق برادران و حمايت از آنها، هفتم با حسن اخلاق با مردم رفتار كردن است.
گويد: گفتم: يا امير المؤمنين بندهاى مرتكب گناه مىگردد و بعد استغفار مىكند، حدود استغفار چيست فرمود: اى فرزند زياد حد آن توبه مىباشد، گفتم همين بس فرمود: نه اين تنها كفايت نمىكند گفتم موضوع چگونه مىباشد.
فرمودند: هر گاه بندهاى مرتكب گناهى شود با حركت دادن استغفار مىكند، عرض كردم حركت دادن چيست فرمود: يعنى با حركت دادن زبان، لب به استغفار مىگشايد و كلماتى را بر زبان جارى مىكند ولى بايد دنبال حقيقت هم باشد.
گويد: عرض كردم حقيقت چيست فرمود: همان كلمات را بايد قلب هم گواهى كند و تصميم بگيرد كه بار ديگر گرد آن گناه نرود، كميل گويد: هر گاه چنين كردم پس از مستغفرين خواهم بود، فرمود: خير كميل پرسيد پس چه بايد كرد.
على عليه السّلام فرمود: تو هنوز به اصل استغفار نرسيدهاى، كميل پرسيد اصل استغفار كدام است فرمود: برگشتن بطرف توبه از گناهى كه در باره آن استغفار كرده است، و اين نخستين درجه عابدان مىباشد، ترك گناه و استغفار بر شش گونه است كه بايد بر آن شروط عمل شود.
اول پشيمانى از گناهى كه انجام داده، دوم تصميم بگيرد كه ديگر مرتكب آن گناه نشود، سوم اگر گناه مربوط به حقوق برادران ايمانى است بايد آنها را از خود راضى سازد، چهارم همه حقوق واجبه خداوند را انجام دهد.
پنجم گوشتى كه در هنگام معصيت در بدن او پيدا شده بايد در اثر عبادت از بين برود و گوشت تازه در بدنش برويد، و آن گوشتهاى حرام آب گردد، ششم، بايد ناراحتىهائى كه از طاعت خداوند برايش پيش مىآيد تحمل كند تا لذتهاى معصيت را از بدنش بيرون كند.
پ27- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خداوند مخلوقات را آفريد و براى خود هر چه مىخواست برگزيد و از ميان آنها آنچه را كه مورد علاقهاش بود انتخاب كرد، و يكى از چيزهاى مورد علاقه خداوند ايمان بود كه آن را براى خود اختيار فرمود و از اسم خود مشتق كرد.
بعد از آن ايمان را به محبوبترين مخلوقات خود عطا كرد، بعد حدود ايمان را بيان نمود و راههاى آن را براى كسانى كه بخواهند وارد آن شوند روشن فرمود:
اركان و پايههاى ايمان را عزت بخشيد و آن را از هر جهت استوار ساخت.
خداوند متعال ايمان را وسيله عزت دوستان خود كرد، و براى كسانى كه وارد آن مىشوند خانه امن قرار داد، و براى هر كس كه بخواهد ايمان را رهبر آن فرمود، و آن را وسيله زينت دوستان خود كرد، و به عنوان دين و عقيده به آنها بخشيد.
ايمان نگه دارنده كسانى است كه به آن چنگ بزنند، و ريسمانى است براى آنهائى كه به آن دست آويزند و برهانى است براى كسانى كه به آن سخن گويند، و شرف است براى آنهائى كه او را بشناسند و حكمت است براى كسى كه با آن استدلال كند.
ايمان نورى است براى آنها كه بخواهند از آن روشنائى بگيرند، و حجتى است براى كسى كه بخواهد با خصم مبارزه كند، رستگار مىگردد كسى كه با آن احتجاج كند، علم است براى شخصى كه بخواهد آن را فرا گيرد، و حديث است براى كسى كه بخواهد روايت كند.
ايمان حكم است براى كسى كه بخواهد داورى كند، و بردبارى است براى كسى كه بخواهد صحبت نمايد عقل است براى كسى كه بخواهد انديشه كند، و فهم است براى آن كس كه بخواهد فكر نمايد، يقين است براى آن كس كه بخواهد عقل خود را بكار گيرد.
ايمان براى افرادى كه بخواهند تصميم بگيرند بصيرت مىدهد، و براى آينده نگرى راهنمائى مىكند براى پندگيرندگان عبرت مىباشد، و براى مؤمنان راه نجات است، و براى مردان شايسته محبت خدا را جلب مىكند و براى مراقبه
موجب زينت است.پ ايمان براى كسانى كه اهل توكل هستند اعتماد مىآورد، و براى كسانى كه كارهاى خود را به خدا وامىگذارند راحتى مىآورد، براى كسانى كه بخواهند كار نيك انجام دهند پيش دستى مىكند براى آنهائى كه در كار خير شتاب كنند آن هم شتاب مىكند.
ايمان براى آنهائى كه بخواهند صبر كنند از آنها نگهدارى مىنمايد و براى پرهيزگاران لباس است، و هر كس اراده كند رستگار گردد او را پاك و پاكيزه مىسازد، و هر كس بخواهد راه تسليم را در پيش گيرد او را آرامش مىدهد و به راستگويان جان مىدمد.
ايمان پايه حق مىباشد و اساس حق راه هدايت است، نيكىها همه از صفات حق مىباشند و مجد و عظمت از آثار اوست، ايمان روشنترين راه و فروزان و درخشنده است، چراغيست پر فروغ كه نورش همه جا مىتابد.
ايمان در يك جايگاه بلند قرار دارد كه بايد مسابقه دهندگان براى رسيدن به آن با هم مسابقه دهند و از يك ديگر پيشى گيرند تا به قله رفيع ايمان برسند، در اين جا سواران عالى مقامى كه داراى ساز و برگ ايمان و شرف باشند به مقصد مىرسند.
از علائم ايمان كارهاى شايسته انجام دادن است، و چراغ نورانى آن عفت مىباشد او همواره نظرش به مرگ مىباشد، دنيا براى مؤمن ميدان مسابقه است و مسابقه دهندگان همه در قيامت جمع مىشوند و پاداش مسابقه هم بهشت مىباشد، و عقاب هم جهنم خواهد بود ساز و برگ ايمان تقوى و نيكوكاران مردان جنگى او هستند.
بوسيله ايمان مىتوان به كارهاى شايسته راه پيدا كرد، و با كارهاى نيك فقه را مىتوان آباد ساخت، و بوسيله فقه بايد از مرگ ترسيد، و با مرگ دنيا پايان مىگيرد، و در دنيا بايد از آخرت ترسيد و زاد و توشه براى آن فراهم آورد.
در قيامت بهشت را زينت مىدهند، و بهشت براى اهل دوزخ موجب حسرت
و ندامت استپ آتش براى پرهيزگاران موعظه و محل عبرت مىباشد، تقوى با احسان از يك اصل هستند، تقوى هدفى است كه آدمى براى رسيدن به آن هلاك نمىشود.
كسى كه راه پرهيزگارى را در پيش گيرد و تقوى پيشه كند پشيمان نمىگردد، زيرا با تقوى آدمى رستگار مىگردد، و با معصيت و نافرمانى انسان زيان مىكند، اينك بايد صاحبان عقل و خرد دست از معصيت بردارند، و اهل عبادت و تقوى متذكر كارهاى خوب بشوند.
ايمان بر چهار پايه استوار است، صبر، يقين، عدل، و جهاد، صبر هم چهار شعبه دارد، اشتياق، ترس، زهد، و مراقبت، هر كس مشتاق بهشت باشد از شهوتها دست باز مىدارد و هر كس از آتش بترسد از محرمات دست مىكشيد، و هر كس زهد پيشه كند مصيبتها در نظرش كوچك مىگردند، و هر كس مراقب مرگ باشد به كارهاى نيك شتاب مىكند.
يقين هم چهار شعبه دارد، باهوش و بينا باشد، حقائق را دريابد، اهل موعظه و عبرت باشد، و از گذشتهها و سرنوشت آنها اطلاع حاصل كند، هر كس باهوش باشد حقائق را در مىيابد و هر كس حقائق را دريافت موارد عبرت را مىشناسد و هر كس عبرت را شناخت، حالات گذشته را در مىيابد و هر كس حالات گذشتگان را داشت مانند اين است كه با آنها زندگى مىكند.
عدل هم داراى چهار شعبه است، درك عميق، فرو رفتن در علم، نظر روشن در احكام و حلم و بردبارى، هر كس دركش عميق بود علوم را تفسير و روشن مىكند و حقائق را در مىيابد، و هر كس حكم را شناخت گمراه نمىگردد، و هر كس بردبار بود در حكم خود افراط نمىكند، و در ميان جامعه با اعتبار و خوشى زندگى خواهد كرد.
جهاد هم داراى چهار شعبه مىباشد، امر به معروف، نهى از منكر، و راستگوئى در ميدان جنگ، و دورى كردن از بدكاران، هر كس امر به معروف كند پشت مؤمنان را محكم مىگرداند، و هر كس نهى از منكر نمايد دماغ كافران را به
خاك مىمالد،پ و هر كس در ميدان جنگ مقاومت كند وظيفه خود را انجام داده است، هر كس از فاسقان دورى كند و غضب او براى خدا باشد خداوند براى او غضب مىكند، اينها بودند پايههاى ايمان و شعب آن.
كفر هم بر چهار اساس استوار مىباشد، فسق، غلو، شك و شبهه، و فسق هم داراى چهار شعبه مىباشد، جفا، كورى، غفلت، و سركشى و عناد، هر كس اهل جفا باشد مؤمن را حقير مىداند و با فقهاء دشمن مىشود و اصرار بر گناه و نقض عهد دارد، و هر كس كور باشد ياد خدا را نمىكند خلقش بد مىگردد و شيطان بر او مسلط مىشود.
هر كس غفلت پيشه كند با پشت بر زمين سقوط مىكند، گمراهى خودش را رستگارى مىداند و زشتيهايش را نيك مىپندارد، و فريب آرزوهاى خود را مىخورد، ولى بعد از اينكه كارها گذشت حسرت مىخورد و پردههاى غفلت از ديدگانش برداشته مىگردد، و چيزهائى از خدا برايش روشن مىشود كه هرگز تصور آن را نمىكرد.
هر كس از امر و فرمان خداوند سرباز زند و سركشى نمايد خداوند بر او قدرت دارد و او را منكوب مىكند، و با قهر و غلبه خود او را خوار مىگرداند، و با عظمت و جلال خود او را كوچك مىنمايد، همان گونه كه او نسبت به خداوند عناد ورزيد و افراط كرد و از گذشت خداوند مغرور شد.
غلو هم چهار شعبه دارد، كنجكاوى، منازعه، چركينى دل، دشمنى و مخالفت، هر كس در هر كارى كنجكاوى كند به حق نخواهد رسيد و هر چه در كارها بيشتر غور كند زيادتر گرفتار مىگردد، او از هر فتنهاى كه خود را خلاص مىكند در فتنهاى ديگر گرفتار مىشود، و در گودالى ديگر سقوط مىكند.
هر كس اهل منازعه و مخاصمه باشد و با همه سر جنگ داشته باشد، رشته ارتباطش با مردم قطع مىشود، و همواره بايد با مردم در نزاع باشد، و هر كس دل چركين و بدبين شد از كارهاى خوب بدش مىآيد، و دنبال كارهاى بد مىرود، و در ضلالت گرفتار مىشود.
پهر كس اهل جدال باشد و سخن كسى را قبول نكند راه بر او مشكل مىشود و راه درست را نمىتواند پيدا كند، و در كارها به بنبست مىرسد، و نمىتواند از آن خارج گردد، سزاوار است كه افراد غير مؤمن را از خود دور كند و از آنها متابعت ننمايد.
شك هم بر چهار قسم است، مراء و جدال، ترس و وحشت، ترديد، و تسليم شدن، در قرآن مجيد فرموده: به كدام يك از نعمتهاى خداوند شما شك داريد، هر كس از آينده بترسد به عقب بر مىگردد، و هر كس در كارها ترديد داشته باشد گذشتگان از او پيشى مىگيرند و آيندگان هم به او مىرسند و پاهاى شياطين او را خورد خواهند كرد.
هر كس هم تسليم حوادث دنيا شود و در فكر آخرت خود نباشد، در دنيا و آخرت هلاك خواهد شد، كسانى در دنيا و آخرت نجات پيدا مىكنند كه اهل يقين و تصميم باشند و در برابر حوادث و پيش آمدها مقاومت كنند و پايدارى نمايند.
شبهه هم بر چهار شعبه مىباشد، آرايش و زينتها كه آدمى را به شگفت آورند، و آمال و آرزو و در آوردن نفس، و كجىها را درست پنداشتن، و آميختن حق بر باطل دنبال ظاهر رفتن و گول خوردن به آرايش ظاهرى آدمى را از درك حقيقت دور مىكند.
كسى كه نفس خود را گرفتار آرزوها كند در شهوتها فرو مىرود، و كج انديشى آدمى را از واقعيت دور مىسازد، آميختن حق با باطل هم تاريكىهائى هستند كه روى هم قرار گرفتهاند، اينها بودند شعب كفر و پايههاى آن.
نفاق هم چهار پايه دارد، هواى نفس، سبك داشتن و خوار شمردن، خودخواهى، و طمع، هوى نفس چهار شعبه دارد، تجاوز، عداوت، شهوت و معصيت، هر كس تجاوز كند گرفتاريهايش زياد مىگردد، مردم از او دورى مىكنند و او را يارى نخواهند كرد.
هر كس دشمنى با مردم نمايد از آنان ايمن نخواهد بود و دلش هم سالم نخواهد ماند، و هر كس خود را از شهوات باز ندارد در حسرتها فرو خواهد رفت،
پو در آن غرق خواهد شد، و هر كس خود را به عصيان آلوده كند از روى عمد و بدون عذر و برهان خود را در ضلالت و گمراهى افكنده است.
اما سبك شمردن ديگران و ناچيز جلوه دادن آنها از چهار چيز ناشى مىشود، هيبت، گول خوردن، كارها را به تاخير انداختن، و آرزوها، اگر كسى خود را در انظار ديگران بزرگ بداند و براى آنها قيافه بگيرد از حق حمايت نمىكند.
كسى كه گول دنيا را بخورد آخرت را از ياد مىبرد، آن كس كه كارها را با مماطله به عقب مىاندازد او در كورى به وادى هلاكت افتاده است، اگر آرزوها در انسان نبودند او مىدانست حساب خود را بكند و به كردارش برسد، و اگر مىدانست حسابش چگونه است از وحشت و ترس ناگهان در مىگذشت.
اما شعبههاى خودبينى، عبارتند از كبر، فخر، تعصب و نژادپرستى، هر كس تكبر كند به عقب برمىگردد هر كس فخر فروشى نمايد به فساد گرفتار مىشود، هر كس نژادپرستى كند به لجبازى خواهد افتاد، و هر كس تعصب بخرج دهد ستم خواهد كرد، پس چه اندازه بد خواهد بود كسى كه به عقب برگردد، و يا فساد كند و يا لجبازى نمايد و يا از راه صحيح منحرف شود.
طمع نيز چند شعبه دارد، خوشحالى، بىعارى، لجاجت، و تكبر، خوشحالى در نزد خداوند مكروه مىباشد، بىعارى موجب خودخواهى مىگردد، لجاجت بلائى است كه آدميان را به گناه مىكشاند، تكبر لهو و بازيچه و مشغوليت و از دست دادن خير مىباشد.
اينها بودند نفاق و پايهها و شعبههاى آن، خداوند متعال بر بندگان خود قاهر است، خدائى كه يادش همه جا هست خدائى كه سخت نيرومند است و بركت او همه جا را فرا گرفته و حكمتش همه جا را روشن كرده، و برهانش پيروز شده و دينش خالص است.
خداوندى كه سخنش حق و نيكيهايش از همه چيز پيشى گرفته و ميزانش بر عدالت استوار شده و رسالتش بر همگان ابلاغ شده، و كاتبانش در همه جا حاضر شدهاند، بعد از آن هر كار بدى را گناه و معصيت دانسته و گناه را موجب آزمايش
آدميان قرار داده و آزمايش هم آلودگى مىآورد.پ خداوند متعال نيكوكارى را براى آدميان غنيمت قرار داده و براى معصيت توبه را گذاشته، و توبه را براى انسان موجب پاكى دانسته است هر كس از گناهان توبه كند هدايت مىگردد، و هر كس گرفتار فتنه شود گمراه مىشود مادامى كه از گناهان توبه نكند و به گناهانش اعتراف ننمايد، و دنبال نيكىها نرود، كسانى در نزد خداوند هلاك هستند كه خود را به هلاكت رسانده باشد.
از خداوند بترسيد و تقوى داشته باشيد، و بدانيد كه در توبه از گناهان باز است و درهاى رحمت خداوند از همه درها وسيعتر مىباشند، خداوند با فضل و عنايت و حلم بزرگ خود شما را مژده مغفرت مىدهد، و درهاى بازگشت هميشه بروى شما باز مىباشد.
از آن طرف عذاب خداوند هم براى گناهكاران آماده است، قدرت خداوند با همه عظمتش گناهكاران را مىگيرد و آنها را در جهنم عذاب مىكند، اكنون هر كس موفق شد، و از پروردگار اطاعت كرد به كرامت خدا خواهد رسيد، و هر كس گرفتار معصيت شد عذاب سختى را خواهد چشيد، سرنوشت آدمى بهشت و يا دوزخ خواهد بود.پ 28- ابو صادق گويد: حضرت على عليه السّلام فرمود: پايههاى اسلام سه عدد هستند، كه استقرار اسلام بر آنها مىباشد، كه بدون يكى از آنها بقيه سودى ندارند، و آنها عبارتند از نماز، زكاة و ولايت.پ 29- على بن عبد العزيز گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: شما را به اصل و فرع اسلام و قله بلند آن اطلاع دهم، گفتم: بفرمائيد قربانت گردم، فرمود: اصل آن نماز و فرع آن زكاة مىباشد و قله بلند آن جهاد در راه خداوند است.
بار ديگر فرمود: مىخواهى شما را از ابواب خير و سعادت خبر دهم، روزه كه سپريست و شما را از جهنم حفظ مىكند، و صدقه كه گناهان را مىزدايد، و نماز شب در دل شب كه برخيزد و با خداوند مناجات كند و بعد اين آيه شريفه را تلاوت كردند كه تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ تا آخر.
پ30- سليمان بن خالد گويد: خدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم قربانت گردم بفرمائيد واجبات خداوند كه بر بندگان واجب شده چه هستند، امام عليه السّلام فرمود: شهادت بر وحدانيت خداوند و رسالت محمد صلّى اللَّه عليه و اله، نماز، روزه، زكاة حج خانه، و ولايت هر كس آنها را انجام دهد و بخداوند تقرب جويد و گناه را ترك كند وارد بهشت مىگردد.پ 31- عيسى بن سرى گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام عرض كردم مرا از پايههاى اسلام اطلاع دهيد، آن پايههائى كه دين بر آنها قرار دارد و كسى حق ندارد يكى از آنها را ناديده بگيرد و اگر عمل نكند دينش تباه مىشود، و عملش مورد قبول قرار نمىگيرد.
آن اصولى كه هر كس به آن اعتقاد پيدا كند و مورد عمل قرار دهد دينش كامل شده و عملش مورد قبول قرار مىگيرد، و طورى نباشد كه به خاطر جهل و ندانستن اصول دين اعمالش باطل شود و از آنها سودى نبرد و دستش خالى بماند.
امام عليه السّلام فرمودند: آرى اصول و اركان دين عبارتند از شهادت بر وحدانيت خداوند و ايمان به رسالت حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و اله، و اقرار به آنچه از طرف خداوند نازل شده است و اينكه حق خدا را از اموال خود بدهد، و ولايت آل محمد عليهم السّلام را كه از طرف خداوند ابلاغ و امر شده است قبول كنند.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: هر كس بميرد و امامش را نشناسد در جاهليت و نادانى مرده است، امام اول على، دوم حسن بن على، سوم حسين بن على، چهارم على بن الحسين، پنجم محمد بن على عليهم السّلام، شيعيان قبل از ابو جعفر مناسك حج و حرام و حلال خود را نمىدانستند.
ابو جعفر عليه السّلام راهها را براى آنها باز كرد و مناسك و مسائل حج را براى آنها بيان كرد و روشن ساخت، و حلال و حرام را به آنها تعليم فرمود، تا آنگاه كه از مردم بىنياز شدند و مردم از آنها ياد گرفتند و همين گونه خواهد بود و زمين هرگز از امام خالى نمىباشد.
پ32- ابو سعيد خدرى گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: اسلام بر شهادت توحيد و رسالت محمد صلّى اللَّه عليه و اله، و اقامه نماز، و دادن زكاة، و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و جهاد و ولايت على بن ابى طالب بنا شده است، ابو سعيد گويد: من گمان مىكنم كه مردم با ترك ولايت هلاك شوند، رسول خدا فرمود: شما چه مىكنيد هنگامى كه آنها هلاك شوند.پ 33- سعد بن عبد اللَّه به سند خود از امير المؤمنين عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: واجبات خداوند بر بندگان كه بايد آنها را انجام دهند پنج عدد مىباشد، و اينها واجبات بزرگ هستند و آنها عبارتند از نماز، زكاة، روزه، حج و ولايت كه حافظ اين واجبات چهارگانه مىباشد.
حدود مهم نماز چهار قسم است، شناختن وقت، شناختن قبله و توجه به آن طرف، ركوع و سجود، و براى آن قسم هم پنجمى هست كه نماز بدون آن كامل و تمام نمىشود و آن وضوء مىباشد با همان مسائل و حدودى كه خداوند براى آن معين كرده است.
اينها كه بيان شد حدود مهم نماز هستند و همه مسلمانان در اطراف و اكناف جهان از آنها اطلاع دارند و هر كس با هر زبانى كه در شرق و يا غرب عالم زندگى مىكند و از عاقل و جاهل و عالم و غير عالم از آن مسائل مطلع مىباشند و يا اين حدود آشنائى دارند.
هر مسلمانى كه به حد تكليف مىرسد نماز بر او واجب مىگردد اين اعمال را از ديگران ياد مىگيرد، و وضوء و وقت و قبله و ركوع و سجود را مىداند و ديگر براى او عذرى نخواهد بود كه نماز را تاخير اندازد و يا در انجام آن غفلت كند و يا كوتاهى نمايد.
اما ساير احكام نماز كه آن عبارت از قرائت صحيح و تسبيح و تشهد و ساير آداب و سنن است همه مردم توانائى ندارند كه آنها را بطور احسن فرا گيرند و همه دعاها و اذكار و او را وارده در نماز را بخوانند، از اين جهت خداوند چند حدود بزرگ را كه همه توانائى دارند آن را فراگيرند تاكيد كردند و آنها را واجب
فرمودند.پ ولى مسائل ديگر را سنت واجب قرار داده براى كسانى كه بتوانند با نيكوترين وجهى آنها را انجام دهند، و به آنها وقت وسيعى داد تا بتوانند آن مسائل را فرا گيرند، زيرا قرائت صحيح براى غير عرب سخت است، براى اينكه زبان آنها عربى نيست، ولى آنها هم بايد بروند و ياد بگيرند و عذرى براى آنها نيست ولى عذر آنها تا هنگامى كه خوب فرا گيرند قبول است.
حدود بزرگ زكاة هم چهار موضوع است، شناختن مقدارى كه بايد زكاة بدهد، زكاة در كدام يك از اموال واجب مىباشد، در چه وقت بايد زكاة را داد، و اينكه زكاة را در كجا مصرف كند و تعداد و قيمت آن را بداند.
اما شناختن عدد و قيمت آن است كه بر آدمى واجب است بداند زكاة در كدام مال تعلق پيدا مىكند، از آن اموالى كه خداوند زكاة را در آن واجب كرده است و آن عبارت است از طلا، نقره، گندم، جو، خرما، كشمش، شتر، گاو، و گوسفند.
پس زكاة در نه چيز واجب مىگردد و در اموال ديگر تعلق پيدا نمىكند، و بعد بايد بدانند چه مقدارى بر آنها واجب است، و خداوند اين را بيان كرده و براى شناخت آن كه مورد احتياج آنان مىباشد چهار چيز در اين جا بر آنها واجب گردانيده است.
آنها عبارتند از كيل، وزن، مساحت و عدد اما عدد را در شتر و گاو و گوسفند قرار داد، كيل را در گندم، جو، كشمش و خرما، و وزن را هم در طلا و نقره قرار داد، هر گاه انسانى اين مسائل را شناخت از پرداختكنندگان زكاة طبق دستور خدا به حساب مىآيد.
اما اگر كسى مسائل مربوط به زكاة را نداند نمىتواند حقوق زكاة را اداء كند و بعد از اين بايد بداند كه زكاة را در كجا مصرف كند و به چه اشخاصى بدهد، و اگر اين را هم ندانست، باز مؤدى زكاة بحساب نمىآيد و از وى قبول نمىشود، اينها بودند مسائل مهم زكاة.
مسائل بزرگ حج نيز چهار عدد هستند نخست احرام در يك وقت معين، نه
قبل از آن و نه بعد از آن مگر براى علتى كه پيش بيايد،پ دوم طواف خانه، سوم سعى بين صفا و مروه، چهار وقوف در عرفه و مزدلفه كه مشعر الحرام باشد.
اينها احكام و حدود حج مىباشند، و بعد از اين مسائلى است كه در عمره و حج گفته شد و آنها عبارتند از كشتن قربانى و سر تراشيدن تقصير، و رمى جمرات، و ساير مسائلى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله در سنت خود بيان فرمودهاند.
اما مسائل روزه آن هم چهار موضوع مىباشد و آنها عبارتند از خوردن و آشاميدن، و زناشوئى و هم بستر شدن در حال روزه، و فرو بردن سر در زير آب، اينها مسائل مهم روزه مىباشند كه روزهدار بايد از اينها اجتناب كند.
بعد از اين چهار موضوع مسائل ديگرى هم هست كه روزهدار بايد به آنها عمل كند، و آنها عبارتند از استفراغ كردن، دروغ گفتن، تهمت زدن، شعر خواندن، و غير از اينها كه در سنت رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله از آن اسم برده شده است.
مسائل مهم وضوء عبارت است از شستن صورت و دستها تا آرنج، و مسح سر و پاها تا كعبين، همان طور كه خداوند امر كرده است.
مسائل بزرگ ولايت امام مفترض الطاعه عبارت از اين است كه آن امام بايد معصوم باشد و خطا و لغزش از آن صادر نگردد، و مرتكب گناهان كبيره و صغيره نشود، اشتباه نكند، خطائى از وى پيدا نشود، مشغول لهويات و كارهاى سبك نگردد.
كارى نكند كه براى دين زيان داشته باشد، و گوش به لهويات ندهد، از همه مردم به حلال و حرام خداوند داناتر باشد فرائض و سنتها و احكام و حدود الهى را بهتر از همگان بداند، از همه مردم بىنياز باشد و مردم به او محتاج باشند، سخىترين مردم و دليرترين آنها باشد.
علت وجوب عصمت در امام اين است كه اگر امام معصوم نباشد بيم آن مىرود كه آن هم مانند ساير مردم آلوده به مفاسد گردد و مرتكب حرام شود، و يا شهوات بر او غلبه كند، و هر گاه مرتكب اين كارها گردد لازم است كه ديگرى حدود خدا را در باره او اجراء كند.
پچگونه ممكن است اين چنين شخصى كه موجب حد است امام مردم شود و با فساد و آلودگى به گناه رهبر جامعه باشد، و علت اينكه چرا امام بايد داناترين مردم باشد، از اين جهت است كه اگر از همگان عالمتر نباشد و حلال و حرام خدا را بهتر از ديگران نداند اعتماد بگفتارش نيست.
اگر امام همه مسائل و احكام و فنون و علوم را نداند و احتياجات علمى و مذهبى مردم را برنياورد و امور دين و دنياى آنها را بخوبى درك نكند در گفتارش اطمينانى نخواهد بود، و از وى اشتباهاتى در احكام و حدود پيدا خواهد شد و اعتبار او را از بين خواهد برد.
علت اينكه امام بايد از همه مردم سخىتر باشد اين است كه او خازن و نگه دارنده اموال مسلمانان مىباشد و محل اعتماد در مورد غنائم و انفال آنها هست، اگر او اهل سخاوت نباشد نفس او بطرف مال مسلمانان اشتياق پيدا مىكند و آن را بنفع خود مىگيرد.
علت اينكه واجب است امام شجاعترين مردم باشد، براى اين است كه طائفه مسلمانان در هنگام جنگها به او توجه مىكنند و به او پناه مىبرند، اگر او شجاع نباشد بيم آن مىرود كه از ميدان فرار كند و از جنگ و جهاد دست بردارد.
امامى كه شجاع نباشد تسليم مىگردد و يا فرار مىكند و در آن صورت موجب كشتن مسلمانان مىگردد، و گرفتار غضب خداوند مىشود، همان گونه كه در قرآن فرمود: وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ، جايز نيست امام فرار كند و گرفتار غضب و خشم خداوند قرار گيرد.
خداوند عز و جل براى هر يك از اين واجبات چهارگانه دو دليل قرار داده است كه آنها مانند آفتاب و ماه بزرگترين دليل مىباشند، نماز در آن ميان از همه مهمتر است زيرا كه آن ستون دين و گرامىترين و شريفترين آن چهار موضوع مىباشد.
نخست آفتاب كه راهنما براى اداء نمازها هست خداوند متعال در قرآن مجيد مىفرمايد: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ
مَشْهُوداً هنگام نماز را جز به آفتاب نمىتوان شناخت.پ اول وقت نماز هنگامى است كه آفتاب به وسط آسمان برسد و بالاى سر آدمى قرار گيرد، و در اين هنگام نماز ظهر ادا مىشود، و هنگام نماز عصر بعد از زوال تا عصر مىباشد، و نماز مغرب در هنگام غروب و پنهان شدن قرص خورشيد است، و عشاء در وقتى است كه شفق كاملا از بين برود و سرخى آسمان از طرف مغرب فرو نشيند.
هنگام نماز صبح آن است كه فجر طلوع كند، خداوند متعال زكاة را مشترك بين آفتاب و ماه قرار داد و هنگامى كه يك سال گذشت زكاة واجب مىگردد، حج خانه و روزه ماه رمضان را بر ماه گذاشته و وجوب اين دو بر ماه بستگى دارد، و در قرآن مجيد فرموده: اى رسول ما از تو مىپرسند كه هلال چيست در پاسخ بگوئيد آنها براى وقتشناسى مردم و حج مىباشد.
در باره ماه مبارك رمضان فرمود: ماه رمضان آن ماهى است كه قرآن در آن فرود آمد، قرآن مردم را هدايت مىكند و آنها را به روشنائىها راهنمائى مىسازد و حق و باطل را از هم جدا مىكند هر كس ماه رمضان را درك كرد بايد روزه بگيرد، وجوب حج و روزه با ماه ثابت مىشود و ماه هم از گردش قمر پديد مىآيد.پ 34- عيسى بن مستفاد گويد: موسى بن جعفر عليهما السّلام فرمود: از پدرم جعفر بن محمد سلام اللَّه عليهما پرسيدم آغاز اسلام چگونه بود، على و خديجه چگونه مسلمان شدند، پدرم فرمود: هنگامى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله آنها را به اسلام دعوت كرد فرمودند: اى على و اى خديجه اينك جبرئيل در نزد من قرار دارد و از شما دعوت مىكند كه به اسلام بيعت كنيد تا هدايت شويد.
آنها هم اسلام اختيار كردند و از رسول خدا اطاعت نمودند، رسول خدا به آن دو فرمودند جبرئيل مىگويد اسلام شرطها و پيمانها دارد كه به آنها عمل كنيد و آن پيمانها را بكار گيريد، و آن شرط عبارتند از اينكه به وحدانيت خداوند گواهى دهيد، آن خدائى كه همتا ندارد و در كشور دارى كسى با او شريك نيست.
خداوند از كسى متولد نشده و زن و همنشين هم ندارد، او خدايى است يگانه
و پاك از همه چيزپ و بايد گواهى دهيد كه محمد بنده و فرستاده او مىباشد كه او را براى هدايت مردم فرستاد و تا قيامت پيامبر ديگر نخواهد آمد، گواهى مىدهيم خداوند زنده مىكند و مىميراند.
خداوند افرادى را بالا مىبرد و يا از مقامها پائين مىكشاند، اوست كه بىنياز مىكند و يا فقير مىگرداند و هر چه بخواهد انجام مىدهد، و مردم را از قبرها بار ديگر بيرون مىآورد، آنها گفتند: به اينها هم ايمان آورديم، بعد فرمود: يكى از شرطها اين است كه بايد وضوء كامل بگيريد اگر چه براى شما كراهت و يا ناراحتى بياورد.
بايد دست و صورت را تا مرفق بشوئيد، و سر و پا را مسح كنيد و از جنابت غسل كنيد چه در هنگام گرما و يا سرما، و نماز را برپا داريد و زكاة مال حلال را بدهيد، و آن را به اهلش برسانيد، حج خانه را بجاى آوريد، و ماه رمضان را روزه داشته باشيد و در راه خدا جهاد نمائيد، به پدر و مادر نيكى كنيد، صله ارحام بجاى آوريد و با مردم با عدالت رفتار كنيد.
هنگام تقسيم با مساوات عمل نمائيد، در هنگام برخورد با شبههها توقف كنيد، تا خود را به امام برسانيد و حقيقت را از وى سؤال كنيد كه شبههاى در نزد امام نيست، ولى امر بعد از مرا بشناسيد، و در حيات و ممات من به او معرفت حاصل كنيد، و امامان بعد از او را يكى بعد از ديگرى بشناسيد، با دوستان خدا دوست باشيد، و با دشمنان او دشمنى كنيد، و از شيطان و حزب او و پيروانش برائت داشته باشيد، و از احزابى كه با رسول خدا جنگ كردند مانند بنى اميه و تيم و عدى و شيعيان و پيروان آنها بيزارى بجوئيد، كسانى كه با دين و سنت من جنگ كردند بايد مورد بغض شما باشند.
بايد تا روز قيامت از آنها دورى كرد بر همين عقيده بايد از دنيا رفت، بايد از شراب خورى دست كشيد و با مردم دشمنى نكرد، اى خديجه دريافتى چه گفتم، و شروط خدا را فهميدى گفت: آرى فهميدم و قبول كردم و به آن ايمان آوردم و راضى شدم تسليم گردم، على هم اينها را تصديق و گواهى نمود، و گفت يا رسول
اللَّه من هم به تمام اين گفتهها ايمان آوردم و تسليم شدم.پ بعد از اين رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: اى على با آن شرائط بيعت مىكنى گفت:
آرى، بعد از اين رسول خدا دست خود را بر دست على گذاشت و فرمود: با همان شرائط با من بيعت كنيد، و از من دفاع نمائيد همان گونه كه از خودت دفاع مىنمائى، در اينجا على عليه السّلام گريه كردند و گفتند: پدر و مادرم فدايت باشند يا رسول اللَّه لا حول و لا قوة الا باللَّه.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند: اى على به خداوند كعبه هدايت شدى و رستگار گرديدى و توفيق يافتى، اى خديجه خداوند تو را ارشاد فرمود اينك دست خود را بالاى دست على قرار بده و با او بيعت كن، او هم با رسول خدا مانند على بيعت كرد و همه را گردن گرفت جز امر جهاد كه به زنان قرار نگرفته است.
سپس فرمود: اى خديجه اين على رهبر و مولاى تو و همه مؤمنان و امام آنها بعد از من مىباشند، خديجه گفت: شما درست مىگوئى يا رسول اللَّه من به گفته شما با او بيعت كردم، خدا را با شما بر اين بيعت گواه مىگيرم و خداوند خود گواهى دانا هست.
حضرت صادق عليه السّلام در حديث ديگرى فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله ابو ذر و سلمان و مقداد را نزد خود دعوت كردند و به آنها گفتند: شما احكام اسلام و شرائط آن را مىشناسيد، آنها گفتند: ما آن را مىشناسيم كه خدا و رسول او به ما گفتهاند.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: احكام و شرايع اسلام زيادتر از آن است كه احصاء گردد، شما مرا براى خود گواه بگيريد اگر چه خداوند خود شاهد است و از ديگران كفايت مىكند، و فرشتگان هم به اين گفتهها گواه هستند.
شما گواهى دهيد كه خداوند شريك و نظير و همتايى ندارد، در حكومت و ربوبيت براى او شريك و مانند نيست، و به رسالت من هم گواهى بدهيد كه خداوند مرا براستى برانگيخت، و شهادت بر اينكه قرآن رهبر مردم از طرف خداوند مىباشد، و او به عدالت حكم مىكند، و قبله من و شما هم مسجد الحرام مىباشد.
شهادت دهيد بر اينكه على بن ابى طالب امير مؤمنان و وصى محمد مىباشد،
پو اينكه رهبر و پيشواى مردم هست و حقش از طرف خداوند بر مردم واجب است، اطاعت او اطاعت از خدا و رسول مىباشد و امامان هم از فرزندان او مىباشند.
دوستى خاندان او واجب است و هر مؤمن و مؤمنهاى بايد آنها را دوست بدارد و از آنها اطاعت كند، بايد نماز را در وقت خود اداء كنيد، و زكاة مال حلال خود را بدهيد، و آن را در جايى كه خداوند معين كرده خرج كنيد.
بايد خمس مال خود را از دارائى بيرون كنيد و آن را به سرپرست مؤمنان بدهيد، و هر كس قدرت و توانائى زياد ندارد و مال او اندك مىباشد بايد به اندازه وسعش به ضعفاء اهل بيت من بدهد و اگر به آنها هم دسترسى پيدا نكرد به شيعيان آنها بپردازد.
بايد متوجه باشند به كسانى خمس بدهند كه آل محمد را وسيله زندگى خود قرار نداده باشند و فقط براى رضاى خداوند به آنها بدهند و حق مرا اداء نمايند، بايد متوجه باشيد كه در ميان مردم با عدالت رفتار كنيد و در تقسيم مساوات را رعايت نمائيد و حق را بگوئيد و عمل نمائيد.
حكم كتاب همان است كه امير مؤمنان به آن عمل مىكند، واجبات را بايد طبق كتاب خدا و احكام آن عمل نمائيد، به نيازمندان طعام بدهيد و گرسنگان را سير كنيد، حج خانه خدا را به جاى آوريد، و در راه او جهاد كنيد، ماه رمضان روزه بگيريد و از جنابت غسل كنيد.
وضوء را كامل انجام دهيد، دست و صورت را تا مرفق بشوئيد، سر و پاها را مسح كنيد، بر كفش و يا روسرى و يا عمامه مسح نكنيد، اهل بيت مرا براى خدا دوست بداريد و شيعيان را براى اهل بيت دوست بداريد، با دشمنان آنها دشمنى كنيد و با دوستان دشمنان اهل بيت محبت نكنيد.
بايد دشمنى با مخالفان براى خدا باشد، به مقدرات ايمان بياوريد چه خوب باشد و يا بد و تلخ باشد يا شيرين، بايد حلال قرآن را حلال بدانيد و حرام آن را حرام تلقى كنيد، احكام دين را فرا گيريد و از متشابهات دورى كنيد و آن را به اهلش برگردانيد.
پهر كس در موضوعى به مشكلى برخورد و راهى براى او باز نشد و از من هم در آن مورد چيزى نرسيده بود بايد به على بن ابى طالب مراجعه كنند، زيرا من همه چيز را به او تعليم دادهام، او ظاهر و باطن همه چيز را مىداند و محكم و متشابه را درك مىكند.
على در تاويل و تفسير قرآن جنگ مىكند همان گونه كه من در تنزيل قرآن جنگ كردم، شما بايد با دوستان محمد و ذريهاش دوستى كنيد و مخصوصا با امامان از اهل بيت موالات داشته باشيد و با دوستان و پيروان آنها هم دوستى نمائيد.
با كسانى كه نسبت به آل محمد عليهم السّلام كينه دارند و با آنها در جنگ و نزاع هستند محبت نداشته باشيد و از آنها تبرى كنيد، و با آنها مانند عداوت با شيطان عمل نمائيد و از دوستان و پيروان آنها هم دورى كنيد و در اين راه پايدار و مستقيم باشيد.
بدانيد من كسى را به على مقدم نمىدارم هر كس شخصى را بر على مقدم بدارد او ظالم است، و بعد از من بيعت با او روا نيست و هر كس چنين كند گمراه مىباشد، همه كسانى كه قبل از او سر كار آمدند و از مردم بيعت گرفتند از اول تا آخر همه بر باطل هستند و خداوند آنها را مورد رحمت قرار نخواهد داد.
اينها بودند شرائط اسلام و چيزهاى ديگرى هم هست، آنها گفتند: ما شنيديم و قبول كرديم، و از گفتار شما اطاعت مىكنيم، و جان ما به اين سخنان گواهى مىدهد و ما به نهان و آشكار آنها ايمان آورديم، و از آنها به عنوان امام خوشنود هستيم و آنها را راهنما و رهبران خود مىدانيم.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: من بر اين گفتهها گواه هستم، بعد از آن فرمود: بهشت حق است و ورود به بهشت براى همه قبل از ورود من حرام است، بعد از آن فرمود:
بايد بر وجود دوزخ گواهى دهيد و تا دشمنان خاندان من وارد آنجا نشوند كسى وارد آنجا نخواهد شد.
كسى كه با اهل بيت من دشمنى كند و با آنها به جنگ پردازد، و يا آنها را ناسزا
گويد و يا بغض آنان را بگيرد، مانند كسى است كه مرا ناسزا گويد و مرا دشمن بدارد و يا با من جنگ كند،پ آنها گفتند: يا رسول اللَّه به اين ايمان آورديم و اقرار نموديم.
بعد از اين فرمود: گواهى دهيد كه على روز قيامت صاحب حوض من خواهد بود، و افرادى را از آنجا دور مىكند و راه نمىدهد، او با آتش دوزخ مردم را با هم تقسيم مىكنند، على مىگويد: اين مال من و اين هم مال تو دوستان او سالم رها مىگردند، گفتند به اين هم ايمان آورديم، فرمود: من هم گواهى مىدهم.
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله از مكه هجرت كردند و وارد مدينه شدند، و هنگامى كه جنگ بدر فرا رسيد و خواستند بطرف بدر بروند مردم را براى بيعت دعوت كردند و همگان بعنوان فرمان بردارى از رسول بيعت نمودند.
رسول اكرم در نهان به على گفتند: چه كسانى وفاء به عهد مىكنند و چه اشخاصى خيانت خواهند كرد و دستور دادند اين سخن مخفى بماند، بعد از آن على و حمزه و فاطمه را خواستند و به آنها فرمودند: با من به رضايت بيعت كنيد.
حمزه گفت: پدر و مادرم فدايت باد ما چرا بيعت كنيم مگر ما قبلا بيعت نكردهايم، فرمود: اى شير خدا و رسول، با خدا و رسول باوفا و پايمردى بيعت نمائيد، تا ايمان شما كامل شود حمزه گفت: آرى سخن شما را مىشنوم و اطاعت مىكنم و بيعت مىنمايم.
حمزه دست خود را بطرف حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله آورد، رسول خدا فرمود:
دست خداوند بالاى دست آنها قرار دارد، اينك على امير مؤمنان، حمزه سيد الشهداء و جعفر طيار در بهشت، فاطمه سيده زنان عالم، و حسن و حسين كه دو سبط و سيد جوانان اهل بهشت مىباشند.
خداوند براى همه مسلمانان از جن و انس اين شرط را قرار داده و از آنها پيمان گرفته است، اينك هر كس بخواهد نقض عهد كند بر خود ظلم كرده است و هر كس به عهد خود وفا كند و پيمان خود را با خدا محفوظ بدارد خداوند به او اجر بزرگى مىدهد.
پبعد اين آيه شريفه را تلاوت كردند: إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، امام عليه السّلام فرمود: در شبى كه روزش حمزه به شهادت رسيد رسول خدا او را نزد خود دعوت كرد و گفت: اى حمزه اى عموى رسول خدا.
شما به اين زودى غيبتى طولانى خواهيد داشت، اگر وارد بر خداوند متعال شدى و از تو احكام شرع را سؤال كرد و يا از شرائط ايمان مورد پرسش قرار گرفتى چه مىگوئى او در اين هنگام گريه كرد و گفت پدر و مادرم فدايت باشند مرا راهنمائى كنيد و ارشاد فرمائيد.
فرمود: اى حمزه به وحدانيت خدا و رسالت من گواهى بده، حمزه گفت:
گواهى مىدهم، فرمودند بهشت و دوزخ هستند، و قيامت خواهد آمد و شكى در آن نيست، صراط و ميزان حقيقت دارند، جماعتى هم در دوزخ خواهند بود و على هم امير مؤمنان مىباشند.
حمزه گفت: بر اينها هم گواهى مىدهم و اقرار و ايمان دارم، رسول خدا فرمود: امامان از ذريه او حسن و حسين و ساير امامان از فرزندان حسين مىباشند، حمزه گفت: اين را هم گواهى مىدهم، رسول خدا فرمود: فاطمه سيده زنان عالم است حمزه گفت: به اين هم ايمان دارم.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: حمزه هم سيد الشهداء و شير خدا و رسول و عمويش مىباشد، در اين هنگام حمزه گريه كرد و بر زمين افتاد، و بعد ديدگان حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله را بوسيدن گرفت.
رسول اكرم فرمود: جعفر فرزند برادرت در بهشت با فرشتگان پرواز مىكند، و محمد و آل او بهترين آدميان هستند، اى حمزه بايد به نهان و آشكار آنها ايمان بياورى، و به ظاهر و باطن آنها اعتقاد پيدا كنى.
اى حمزه بايد به اين اعتقاد زندگى كنى و با اين عقيده از جهان بروى، بايد دوستان آنها را دوست بدارى و با دشمنان آنها دشمنى كنى، گفت: آرى يا رسول اللَّه خدا و شما را گواه مىگيرم، و اين خود كفايت مىكند، رسول خدا فرمود:
خداوند شما را ثابت قدم بدارد.
پامام كاظم از پدرانش، عليهم السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله در هنگام مرگ عباس را دعوت كرد و با او خلوت نمود، و فرمود: يا ابا الفضل بدان كه خداوند به من امر كرد كه نخست خاندان خود و بعد همه مردم را به ولايت على فراخوانم، اينك هر كس مىخواهد كافر شود و هر كس مىخواهد ايمان بياورد.
اى أبو الفضل بار ديگر پيمان خود را براى اسلام تجديد كن، و حكومت را به صاحب خود بده، و مانند آنهائى كه با زبان اظهار مىدارند ولى در باطن قبول ندارند كسانى كه مرا در باره خاندانم اذيت مىكنند و از آنها خود را جلو مىاندازند و بر آنها حكومت مىكنند و خود را بر آنها مسلط مىسازند.
آنها مىخواهند گروهى را كه خداوند عزيز كرده ذليل كنند، و گروهى را عزت دهند كه اهل عزت نمىباشند و به آنچه چشم دوختهاند و مىخواهند خود را به آن برسانند شايستگى ندارند.
اى أبو الفضل خداى من از من پيمان گرفته كه مطلبى را به انس و جن برسانم، و بايد شاهدان آنها را به غائبان برسانند كه على را يارى كنند و از وى اطاعت نمايند و سخنان او را بپذيرند، و واجبات خداوند را انجام دهند، هر كس چنين كند به حقيقت ايمان رسيده است.
اما هر كس فرائض را انجام ندهد، خداوند اعمال او را بىاثر مىكند و از كارهايش نتيجه نخواهد گرفت، او هنگامى كه به حضور خداوند برسد برهانى نخواهد داشت، اى ابو الفضل در اين باره چه مىگوئى، گفت: يا رسول اللَّه گفتههايت را قبول مىكنم و به آن چه فرمودى ايمان دارم و تسليم شدم و شما هم بر اين گواهى دهيد.