پايه‏هاى اسلام و ايمان

پ‏1- ابو حمزه گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: اسلام بر پنج پايه استوار شده است نماز، زكاة، روزه، حج و ولايت و در آن ميان ولايت از همه مهمتر است.پ 2- فضيل از امام عليه السّلام روايت مى‏كند كه اسلام پنج پايه دارد كه آنها عبارتند از

 

نماز، زكاة، روزه حج و ولايت، ولى مردم آن چهار را گرفتند و ولايت را ترك كردند.پ 3- عجلان گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام عرض كردم مرا از حدود ايمان آگاه گردان، فرمود نخست شهادت بر وحدانيت خداوند و رسالت به نبوت محمد صلّى اللَّه عليه و اله، و اقرار به آنچه از طرف خداوند فرود آمده است.

نمازهاى پنج‏گانه، پرداختن زكاة مال، روزه داشتن در ماه مبارك رمضان، حج خانه خدا دوستى با دوستان ما و دشمنى با دشمنان ما، و همراهى با راستگويان و هم‏نشينى با آنها.پ 4- عرزمى از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: اسلام روى سه پايه قرار دارد، نماز، زكاة و ولايت، و هر يك از آنها بدون ديگرى كفايت نمى‏كند.پ 5- سليمان بن خالد گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: آيا تو را از اصل و فرع اسلام و مقام رفيع آن اطلاع ندهم، عرض كردم قربانت گردم بفرمائيد، فرمود: اصل اسلام نماز است، و فرع آن زكاة مى‏باشد، و قله بلند آن جهاد است.

بعد از اين فرمود: اگر مى‏خواهى تو را به ابواب خير آگاه گردانم، گفتم بفرمائيد فرمودند: روزه سپرى است كه شما را از آتش حفظ مى‏كند و صدقه گناهان را مى‏برد، و به پا خاستن در دل شب آدمى را به ياد خدا مى‏اندازد و بعد اين آيه شريفه را تلاوت كردند تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ.پ 6- عبد اللَّه بن عجلان گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: اسلام بر پنج پايه استوار است بر ولايت، نماز، زكاة، روزه ماه رمضان و حج خانه خدا.پ 7- فضيل از حضرت باقر عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: اسلام بر پنج پايه قرار دارد، ولايت و نماز و زكاة و روزه و حج و اعلام ولايت در روز غدير از همه آنها مهمتر مى‏باشد.پ 8- عبد الحميد ازدى گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خداوند پنج چيز را بر بندگان خود واجب كرده است، در چهار عدد آنها شرط قرار داده و در يكى شرط نگذاشته است.

 

پ‏زراره از امام باقر عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: اسلام بر پنج پايه گذاشته شده است نماز، زكاة روزه، حج و ولايت، زرارة گويد: گفتم كدام يك از آنها افضل مى‏باشند فرمود: ولايت از همه آنها افضل است و كليد آنها مى‏باشد و راهنماى مردم به آن چهار پايه هست.

 

گويد: عرض كردم بعد از ولايت كدام يك فضيلت دارند، فرمودند: نماز زيرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: نماز ستون دين شما است، گويد: گفتم: بعد از نماز كدام يك از آنها بهتر هستند فرمودند: زكاة زيرا زكاة همواره با نماز قرين مى‏باشد نخست نماز را مى‏گويد و بعد زكاة را، و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: زكاة گناهان را مى‏برد.

گويد: عرض كردم بعد از آن كدام است فرمود: حج خداوند متعال مى‏فرمايد هر كس استطاعت دارد بايد خانه خدا را زيارت كند و حج بجاى آورد و هر كس كافر شد و خانه خدا را زيارت نكرد خداوند هم از همه جهانيان بى‏نياز مى‏باشد، و احتياجى به حج آنان ندارد.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: يك حج مقبول بهتر از بيست نماز مستحبى مى‏باشد و هر كس خانه را طواف كند و هفت عدد كامل دور خانه بگردد و دو ركعت نماز آن را با آداب و اركان انجام دهد خداوند او را رحمت مى‏كند و رسول اكرم در عرفه و مزدلفه در باره حج آنچه بود فرمودند.

گويد: عرض كردم بعد از آن كدام است فرمود: روزه گفتم چرا روزه را بعد از همه ذكر كردند، فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند: روزه سيرى است كه آدمى را از آتش حفظ مى‏كند، امام عليه السّلام گفتند: بهترين عمل آن است كه هر گاه آن عمل از تو فوت شد نيازمند به توبه نباشد و تو بتوانى عين آن عمل را بار ديگر انجام دهى.

نماز و زكاة و حج و ولايت را بايد عمل كرد و به آن اعتقاد داشت و چيزى ديگر جاى آنها را نمى‏گيرد، ولى روزه اگر از تو فوت شد و يا به مسافرت رفتى مى‏توانى در روزهاى ديگر قضاء آن را بگيرى و يا كفاره آن را بدهى كه قضائى هم براى تو نخواهد ماند و هيچ يك از آن چهار عمل مانند روزه به تو پاداش نمى‏دهد.

 

پ‏بعد از آن فرمود: بالاترين و والاترين موضوع كه كليد و در همه اشياء مى‏باشد، و خوشنودى خداوند هم در آن هست اطاعت امام و شناخت اوست، خداوند متعال مى‏فرمايد: هر كس از پيامبر اطاعت كند مانند اين است كه از خدا اطاعت كرده باشد، و هر كس از او دورى كند ما تو را براى نگهبانى او نفرستاده‏ايم.

آگاه باشيد اگر مردى شب‏ها نماز بگذارد و روزه بگيرد و همه اموال خود را انفاق كند، و هر سال حج بجاى آورد ولى ولايت ولى خدا را نشناسد و كارهايش بدون راهنمائى او باشد در نزد خداوند پاداشى نخواهد داشت و از اهل ايمان به حساب نخواهد آمد، بعد فرمود: خداوند با فضل خود نيكوكاران را وارد بهشت مى‏كند.پ 10- ابو اليسع گويد: به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم مرا از پايه‏هاى اساسى اسلام مطلع كنيد، آن پايه‏هائى كه بايد همه آنها را بشناسند و اگر نشناختند دينشان نقصان پيدا مى‏كند و عملشان مورد قبول واقع نمى‏شود، ولى هر كس به آنها معرفت حاصل كرد اعمالش درست و پذيرفته خواهد شد و امور دينش اصلاح خواهد گرديد.

امام عليه السّلام فرمود: پايه‏هاى اسلام عبارتند از شهادت به وحدانيت خداوند متعال و ايمان به رسالت محمد عليه السّلام و اقرار به آن چه از طرف خدا نازل شده، و پرداختن زكاة از اموال و ولايت كه خداوند به آن امر كرده و آن ولايت آل محمد عليهم السّلام مى‏باشد.

راوى گويد: گفتم آيا علامتى دارد كه هر كس آن را دارا بود شناخته شود، فرمود: آرى خداوند متعال مى‏فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از خدا و رسول و اولو الامر اطاعت كنيد و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد در جاهليت مرده است.

رسول اكرم و على عليهما السّلام بودند ولى گروهى دنبال معاويه رفتند، بعد از آن حسنين عليهما السّلام بودند ولى جماعت طرف يزيد رفتند، بعد از اين امام سكوت كردند، و سپس فرمودند باز بگويم، حكم اعور گفت: آرى بفرمائيد قربانت گردم.

 

پ‏امام عليه السّلام فرمود: بعد از آن على بن الحسين آمد، و بعد ابو جعفر محمد بن على آمد، و شيعيان قبل از ابو جعفر مناسك حج و حلال و حرام خود را نمى‏دانستند، و اين ابو جعفر بود كه مسائل حج را براى شيعيان روشن كرد و حلال و حرام را جهت آنها بيان فرمود.

مردم تا آن زمان محتاج ديگران بودند و براى مسائل دينى خود بجاى ديگر مى‏رفتند ولى اكنون به ابو جعفر احتياج دارند، و اين مطلب همين طور خواهد بود، و زمين هيچ گاه خالى از امام نخواهد بود و هر كس بميرد و امامش را نشناسد در نادانى مرده است، و تا هنگام مرگ شما به امام نياز داريد.پ 11- سكونى از حضرت صادق عليه السّلام روايت مى‏كند كه امير المؤمنين سلام اللَّه عليه فرمود: ايمان داراى چهار ركن است توكل بر خداوند و واگذارى امور به او و رضايت به آن چه خداوند خواسته و تسليم كارها به او.پ 12- عبد العظيم بن عبد اللَّه حسنى از حضرت جواد و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند: خداوند اسلام را آفريد و براى او فضاء و عرصه‏اى قرار داد، و همچنين نورى و حصنى و باروئى براى او مقرر كرد، عرصه آن قرآن و نورش حكمت و حصنش كارهاى نيك مى‏باشند ولى انصار و يارى‏كنندگان آن من و اهل بيت و شيعيان ما هستند، اينك اهل بيت و شيعيان و ياران آنها را دوست بداريد.

هنگامى كه مرا در شب معراج به آسمانها مى‏بردند جبرئيل مرا به اهل آسمانها معرفى كرد، از آن هنگام خداوند محبت من و خاندانم و شيعيان آنها را در دل فرشتگان گذاشت و آن محبت در نزد آنها بعنوان وديعه تا روز قيامت خواهد بود.

بعد از اين مرا بطرف زمين آورد و مرا به آنها هم شناسانيد، و خداوند محبت من و اهل بيت و شيعيان آنها را در دل مؤمنان امتم گذاشت، مؤمنان امت من ودايع مرا در ميان خود تا روز قيامت حفظ و حراست خواهند كرد.

اكنون آگاه باشيد اگر مردى از امت من همه عمرش را در دنيا به عبادت و پرستش خداوند بگذراند، و بعد از جهان برود و روز قيامت در حالى حاضر شود

 

كه با اهل بيت من و شيعيان آنها عناد و بغض داشته باشد خداوند دل او را از نفاق پاك نخواهد كرد.پ 13- على عليه السّلام در يكى از خطبه‏هاى خود فرمود: اسلام دين خدا مى‏باشد كه آن را براى خود برگزيد و به خويشتن اختصاص داد و اساس و پايه‏هاى آن را مخصوص خود گردانيد، و او را به بهترين مخلوقات خود عطا كرد تا آن را در جهان تبليغ كند و به مردم برساند.

خداوند متعال چون به اسلام علاقه داشت پايه و اساس آن را بطورى كه دوست داشت استوار كرد، اديان را با عزت اسلام از اعتبار انداخت و ملت‏ها را با سر بلندى اسلام از مقامى كه داشتند پائين آورد، و دشمنان خود را با بزرگداشت اسلام خوار ساخت و آنان را رسوا نمود.

پايه‏هاى گمراهى و ضلالت را بوسيله اسلام درهم كوبيد و پايه‏هاى آن را فرو ريخت، و تشنگان را از حوض‏هاى آن سيراب كرد و حوض را به وسيله افرادى كه به او نزديك بودند پر نمود، بعد از آن اسلام را طورى پايه گذاشت كه هرگز رشته‏هاى آن سست نمى‏كردند و از هم قطع نمى‏شوند.

اسلام بسيار محكم و استوار است حلقه‏هايش از هم باز نمى‏شود و اساس آن واژگون نمى‏گردد و پايه‏هاى آن از هم گسسته نمى‏شوند، ريشه درخت آن قطع نخواهد شد، و مدتش پايان نخواهد گرفت احكام آن كهنه نمى‏گردند و فروعات آن از هم بريده نمى‏شوند.

راه‏هاى اسلام تنگ نيستند و سنگ و صخره در آن وجود ندارد، راهى است وسيع و نرم و ملايم كه رهبران به سهولت در آن حركت مى‏كنند، اسلام صاف و روشن است سياهى و تيرگى در آن ديده نمى‏شود و در قامت آن كجى و انحناء نيست و مستقيم مى‏باشد.

قامتش راست و بر همگان واضح است، راهش پيچ و خم ندارد و مشكلات و خستگى در آن نيست، نورش هرگز خاموش نمى‏شود، شيرينى او هرگز بتلخى نمى‏گرايد، پايه‏هاى آن در حق فرو رفته و استوار شده است و اساس آن محكم و

 

مقاوم مى‏باشد.پ از چشمه‏هاى اسلام آب فراوانى جارى است، و چراغ‏هاى نورانى و پر فروغ هستند، و اسلام مانند مشعل درخشانى است كه راه روان از آن نور مى‏گيرند و در روشنائى آن حركت مى‏كنند و در كوه‏ها و دره‏ها از آن راه پيدا مى‏نمايند و به منزل مقصود مى‏رسند.

اسلام آب گاهى است كه تشنگان از آن سيراب مى‏گردند، خداوند رضايت خود را در پيروى از آن دين قرار داده و پايه‏هاى اساسى و قله بلند طاعت خود را در آن گذاشته است، اسلام در نزد خداوند اساسش استوار و كاخش رفيع و بلند مى‏باشد.

اسلام داراى برهانى روشن است كه همه آن را مشاهده مى‏كنند و شعله‏هاى فروزان آن همه جا پرتو افكنده است حكومت اسلام بر همه غالب است، نورش بر همه اشراف دارد، كسى قدرت ندارد آن را عاجز و ناتوان كند، اينك به وسيله اسلام خود را شرف دهيد و از آن پيروى نمائيد و حقش را اداء كنيد و احترامش را مراعات نمائيد.پ 14- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: ستايش مخصوص خداوندى است، كه اسلام را آشكار كرد و راه‏هاى آن را براى مردم آسان نمود، و اركان و پايه‏هاى آن را عزت داد و آن را بر مخالفان پيروز گردانيد، و آن را محل امنى براى علاقمندان ساخت.

اسلام را براى كسانى كه وارد آن شدند محل آرام و سالمى ساخت، و براى كسانى كه بخواهد سخن بگويند برهان و حجت قرار داد، و براى آنهائى كه بخواهند با دشمن مخاصمه كنند شاهد و گواه مى‏باشد، اسلام نورى است كه به وسيله آن مى‏توان تاريكى‏ها را از هم شكافت و به حقيقت رسيد.

اسلام براى كسانى كه بخواهند عقل خود را بكار گيرند درك آنها را زياد مى‏كند، و براى متفكران و انديشمندان موجب زيادى شعور و درك مى‏باشد، اسلام راهنمائى است براى كسانى كه بخواهند از حقائق و علوم آگاهى پيدا كنند، و

 

براى آنهائى كه تصميم دارند بينائى مى‏آورد.پ اسلام براى عبرت‏گيرندگان موعظه مى‏باشد، و براى راست گويان راه نجات است، و براى آنها كه اهل توكل هستند مورد اعتماد هست و آنهائى كه بخواهند امور خود را به خداوند واگذارند موجب آسايش و اطمينان مى‏باشد.

اسلام بهشتى است براى صابران، راهش روشن و صاف و بدون پيچ و خم مى‏باشد، علامت‏هاى راهنمائى را همه مشاهده مى‏كنند و كم نمى‏گردند زيرا راه‏ها روشن و مستقيم است، چراغ‏ها در آن روشن هستند و مردم را هدايت مى‏كنند.

مسابقه دهندگان اسلام همه بزرگوار و شريف هستند، زيرا هدف و غايت عمل آنها بسيار بلند مى‏باشد، آنها اسب سواران و مسابقه دهندگانى هستند كه براى رسيدن به حق و حقيقت با هم مسابقه مى‏دهند و اسب مى‏تازند.

آنها براى رسيدن به راه هدايت و رستگارى و اعمال نورانى و شايسته به اين گونه مسابقات دست مى‏زنند، پايان مسابقه آنها مرگ مى‏باشد، دنياى جاى مسابقه و اسب دوانى آنها بوده و در آن جا با هم نبرد مى‏كنند و براى رسيدن به مقصود مبارزه مى‏نمايند، پايان كار مسابقه آنها قيامت و بهشت مى‏باشد.پ على عليه السّلام در باره ايمان فرمود: ايمان داراى چهار پايه است صبر، يقين، عدل و جهاد صبر هم چهار شعبه دارد، شوق، ترس، زهد و مراقبت هر كس شوق بهشت داشته باشد از هوسها و شهوات دست باز مى‏دارد، و هر كس از آتش دوزخ بترسد از محرمات دورى مى‏كند، هر كس زهد اختيار كند مصيبت‏ها را خوار مى‏داند، و هر كس مراقب مرگ باشد در كارهاى نيك شتاب مى‏كند.

يقين هم چهار شعبه دارد: هوش، بصيرت، حكمت، پند و عبرت، از روش گذشتگان، هر كس بينائى برايش حاصل شد از حكمت استفاده مى‏كند، و هر كس حكمت را شناخت، موارد اعتبار را مى‏شناسد، و هر كس موارد عبرت را شناخت مانند گذشتگان خواهد بود و از آن‏ها پند خواهند گرفت.

عدل هم چهار شعبه دارد، فهم و درك عميق، دانش وسيع بينائى در حكمت، و رسوخ در علم، هر كس نيروى فهمش زياد شد در علم رسوخ پيدا

 

مى‏كند،پ و هر كس در علم به كمال رسيد از احكام شريعت استفاده مى‏نمايد، و هر كس بردبار باشد در كارهايش افراط نمى‏كند و در ميان مردم به خوشى زندگى خواهد كرد.

جهاد هم چهار شعبه دارد، امر به معروف و نهى از منكر، و صداقت در هنگام جنگ و جهاد، و دورى از فساق، هر كس امر به معروف كند پشت مسلمانان را محكم مى‏كند و هر كس نهى از منكر نمايد منافقان را رسوا مى‏كند و پوزه آنها را به خاك مى‏مالد، هر كس در جنگ صبر كند حكم خدا در باره او جارى مى‏گردد، و هر كس از فاسقان دورى كند و براى خداوند غضب كند خداوند روز قيامت وى را خوشنود مى‏گرداند.

كفر هم داراى چهار شعبه مى‏باشد، تعمق، تنازع، چركى دل، و شقاق، هر كس زياد پى‏گير باشد به حق سر فرود نمى‏آورد، هر كس در كارهاى جاهلانه نزاع كند حق را مشاهده نخواهد كرد، هر كس دلش سياه شد نيكى در نزد او زشت و زشتى در نظرش نيك جلوه مى‏كند و در مستى و گمراهى گرفتار مى‏شود، و هر كس اهل شقاق و مجادله باشد راه‏ها بر او سخت مى‏شود و راه بيرون شدن را پيدا نمى‏كند.

شك هم بر چهار قسم است: جدال، ترس، ترديد، و تسليم شدن، هر كس اهل مراء و جدال باشد شب‏ها را به صبح نمى‏رساند، و هر كس از آينده ترس داشته باشد به عقب برمى‏گردد، و هر كس مردد باشد زير پاهاى شياطين فرو مى‏رود، و هر كس تسليم حوادث دنيا گردد در همان دنيا هلاك خواهد شد.پ 15- اصبغ بن نباته گويد: ما گروهى در منزل امير المؤمنين عليه السّلام بوديم، در اين هنگام امير المؤمنين سلام اللَّه عليه دستور دادند اين مطلب را از روى نوشته‏اى براى ما خواندند: خداوند متعال اسلام را تشريح فرمود، و راه‏هاى آن را براى طالبان و واردشدگان در آن شريعت آسان گردانيد، خداوند اركان آن دين را عزت بخشيد و آن را پناه‏گاه قرار داد.

دين اسلام براى كسانى كه بخواهند وارد آن دين شوند محل سالمى قرار داده‏

 

است،پ و هر كس بخواهد هدايت شود آن را جاى هدايت كرده است، و هر كس بخواهد خود را زينت بخشد بوسيله اين دين مى‏تواند خود را زينت دهد و هر كس اسلام را قبول كند عذرى نخواهد داشت.

شريعت مقدس اسلام ريسمانى است كه بايد به آن چنگ زد و به آن آويخت، اسلام برهانى است كه بوسيله آن مى‏توان سخن گفت، و نورى است كه به سبب آن مى‏توان روشنائى گرفت، و شاهدى است كه به وسيله آن مى‏توان با خصم احتجاج كرد.

اسلام دينى است كه بوسيله آن مى‏توان مخالفان را از ميدان بحث بيرون كرد، و دانشى است كه مى‏توان آن را حفظ نمود، و حديثى است كه مى‏توان آن را روايت كرد، و حكمى است براى آنهائى كه مى‏خواهند در امور قضاء داورى كنند، و حلمى است كه بوسيله آن مى‏توان تجربه‏ها اندوخت.

اسلام دينى است كه بوسيله آن مى‏توان تفكر و تدبر كرد و فهم و شعور پيدا نمود، و يقين بدست آورد، و اسلام شريعتى است كه در تصميمات به انسان بينائى مى‏دهد، و راه درك حقائق را براى آدميان باز مى‏كند، و براى كسانى كه بخواهند پند گيرند مواعظ و اعتبار مى‏آورد.

هر كس بخواهد راست بگويد اسلام او را نجات مى‏دهد و هر كس بخواهد كارى را اصلاح كند به او تدبير و دورانديشى مى‏دهد و هر كس بخواهد خود را نزديك كند او را مى‏آرايد، و براى متوكلان اسلام مورد اعتماد مى‏باشد، و هر كس بخواهد كار خود را به خدا واگذارد اسلام او را نجات مى‏دهد.

اسلام وسيله مسابقه است براى كسانى كه بخواهند به نحو احسن از مسابقه بهره بردارى كنند، و آنها كه بخواهند در كارهاى خير شتاب داشته باشيد اسلام به آنها كمك مى‏كند، اسلام براى صابران بهشت مى‏باشد و براى پرهيزگاران پوشش خواهد بود و اسلام پشتيبان رستگاران است.

اسلام براى كسانى كه بخواهند در آرامش بسر برند جاى امنى هست، و در آن جا از هر گزندى سلامت خواهند بود، و براى راستگويان جاى اميد و براى‏

 

توانگران محل قناعت مى‏باشد،پ اسلام حق است و راه هدايت در آن قرار دارد، مجد و عظمت از نشانه‏هاى او مى‏باشد و صفات نيك در آنجا هست.

اسلام راهش روشن و اعلامش درخشنده و چراغش فروزان مى‏باشد، اسلام هدفى بلند دارد و در مسابقات و ميدان‏هاى اسب دوانى بيش از همه بطرف مقصود مى‏شتابد، و به هدف نهائى كه سعادت باشد مى‏رسد، اسلام از ستمگران انتقام مى‏گيرد و وسائل كافى وعده براى جهاد دارد، و داراى سواران شريف و بزرگوار مى‏باشد.

راه اسلام همان ايمان است، و كارهاى نيك روشنائى دهنده راه اسلام مى‏باشند، فهم و شعور و درك چراغهاى آن هستند كه بوسيله آنها راه پيدا مى‏كنند، دنيا محل مسابقه مسلمان است و مرگ هدف او مى‏باشد و قيامت آخرين سير او هست.

مؤمن براى رسيدن به بهشت مسابقه مى‏دهد و از آتش دوزخ دورى مى‏كند، تقوى و پرهيزگارى اسحله او مى‏باشد و نيكوكاران سواران او هستند، بوسيله ايمان مى‏توان بكارهاى نيك رسيد، و با كارهاى نيك مى‏توان فقه را آباد كرد، و به وسيله فقه مى‏توان از مرگ ترسيد.

مرگ آدمى پايان زندگى در دنيا مى‏باشد، و در دنيا بايد گذشتن از روز قيامت را فراهم كرد و از عذاب آن خود را آسوده كرد، در روز قيامت بهشت را آرايش مى‏دهند، و با زينت‏ها مى‏آرايند در آن روز بهشت براى دوزخيان موجب حسرت و ندامت مى‏گردد، و آتش سبب عبرت پرهيزگاران مى‏گردد و تقوى و پرهيزگارى از سنخ ايمان مى‏باشد.پ 16- امير المؤمنين عليه السّلام در يكى از خطبه‏هاى خود فرمود: خداوند متعال شما را به اسلام اختصاص داد و آن را براى شما برگزيد، اسلام براى شما سلامتى مى‏آورد و همه كرامت‏ها را در يك جا جمع كرده است خداوند متعال راه آن را برگزيده و حجت‏هاى آن را روشن كرده است.

پروردگار حجت‏هاى ظاهرى و باطنى اسلام را بيان كرد، غرائب و نوا در آن‏

 

هرگز از بين نمى‏رودپ و شگفتيهاى آن پايان نمى‏آيد، اسلام بهارى است كه در آن همه گونه گياه‏ها و شكوفه‏ها مى‏رويند و چهارپايان از آن گياهان استفاده مى‏كنند، اسلام چراغ فروزانى است كه تاريكيها را از هم مى‏شكافد.

نيكى‏ها جز به كليد اسلام گشوده نمى‏شوند، و تاريكيها جز به چراغ آن بر طرف نمى‏كردند، خداوند متعال آن را از هر گزندى حفظ كرده و كسى جرأت ندارد در آن محدوده درآيد، و از آن سرزمين استفاده كند، هر كس طالب شفا باشد از اسلام شفا پيدا مى‏كند و خواسته‏هاى خود را از آن مى‏گيرد و به ديگرى نياز پيدا نمى‏كند.پ 17- ابو حمزه ثمالى گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: اسلام بر پنج پايه استوار شده است، برپا داشتن نماز، دادن زكاة، حج خانه، روزه ماه رمضان و ولايت ما اهل بيت، در آن چهار تا رخصت و شرط گذاشته ولى در ولايت رخصت نگذاشته است.

اگر كسى مالى نداشته باشد براى او زكاتى نخواهد بود، هر كس استطاعت مالى نداشته باشد و يا بيمار گردد حج بر او واجب نيست، نماز را مى‏تواند نشسته اداء كند و يا ماه رمضان به خاطر بيمارى و مسافرت افطار نمايد ولى ولايت در هيچ حالى از وى ساقط نمى‏گردد.پ 18- مفضل گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: اسلام روى پنج ستون استوار مى‏باشد، نماز، روزه، زكاة حج و ولايت امير مؤمنان و فرزندانش صلوات اللَّه عليهم.پ 19- ابن ظبيان گويد: امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود: شريعت محمديه، خواندن نماز، دادن زكاة، روزه ماه رمضان، حج خانه و اطاعت از امام و اداء حقوق مؤمن مى‏باشد، هر كس حق مؤمن را حبس كند خداوند روز قيامت پانصد سال او را روى پايش نگه مى‏دارد تا عرق از وى جارى گردد، بعد از طرف خداوند منادى فرياد مى‏كند اين همان ظالم و ستمگرى مى‏باشد كه در دنيا حق خدا را نگهداشت و به او نداد، امام عليه السّلام فرمود: او را مدت چهل سال نگه مى‏دارند و مرتبا وى را سرزنش مى‏نمايند و بعد دستور مى‏دهند او را وارد جهنم كنند.

 

پ‏20- فضيل بن يسار گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: هر كس ده كار را انجام دهد در حالى كه مستحق بهشت باشد در محضر خداوند حاضر مى‏گردد، گواهى به وحدانيت خداوند، شهادت به رسالت حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و اله، اقرار به آنچه از طرف خداوند نازل شده است، خواندن نماز، اداء زكاة، روزه ماه رمضان، حج خانه، ولايت دوستان خدا، بيزارى از دشمنان خدا و دورى كردن از مست‏كننده.پ 21- زرارة گويد: حضرت باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند: اسلام ده بخش است، شهادت بر وحدانيت خداوند كه آن پايه و اساس است، نماز كه آن واجب است، و روزه كه آن سپر است، و زكاة كه آن پاك‏كننده است و حج كه آن شريعت است.

جهاد كه در آن عزم است، امر به معروف كه در آن وفاء مى‏باشد نهى از منكر كه آن راه است جماعت كه در آن الفت و مهربانى هست، و خود را نگه داشتن كه در آن اطاعت مى‏باشد.پ 22- ابو امامه گويد: حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: شش صفت هست كه هر كس به يكى از آنها عمل كند آن عمل روز قيامت از وى شفاعت مى‏كند تا آنگاه كه وارد بهشت گردد، آن عمل مى‏گويد: بار خدا او در دنيا مرا مورد عمل قرار مى‏داد، و آنها عبارتند از نماز، زكاة، حج، روزه، اداء امانت، وصله ارحام.پ 23- جابر بن يزيد از امام باقر و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مى‏كند هنگامى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله پس از مناسك حج از حجة الوداع برمى‏گشت در حالى كه بر مركبش سوار بود فرمود: كسى وارد بهشت نمى‏گردد مگر اينكه مسلمان باشد.

در اين هنگام ابو ذر غفارى رحمة اللَّه عليه برخاست و گفت: يا رسول اللَّه اسلام چيست، رسول اكرم فرمود: اسلام مانند شخصى عريان است، لباس او تقوى و زينتش حياء و عفت، تكيه‏گاه او پرهيزگارى و ورع، كمال او دين، و ميوه آن عمل مى‏باشد، هر چيزى پايه‏اى دارد و پايه اسلام محبت ما اهل بيت است.پ 24- مجاشعى گويد: حضرت رضا عليه السّلام از پدرانش روايت مى‏كند كه على عليه السّلام فرمودند: از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله شنيدم فرمود: اسلام بر پنج خصلت بنا شده است،

 

شهادتين و دو قرينه آن،پ گفته شد يا رسول اللَّه شهادتين را شناختيم ولى قرينه آن را نشناختيم.

رسول خدا فرمود: آن روزه و نماز و زكاة هستند، كه يكى از آنها بدون ديگرى پذيرفته نمى‏شود، و روزه و حج خانه خدا كه هر كس توانائى دارد بايد آنها را انجام دهد، و همه اين‏ها با ولايت ختم مى‏گردد كه خداوند در اين مورد فرموده:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً.پ 25- انس بن مالك گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: اى احمد اسلام ده بخش است، و زيان مى‏كند كسى كه يك سهم از آن را هم نداشته باشد، اول آنها گواهى بر وحدانيت خداوند مى‏باشد كه كلمه حساب مى‏شود.

دوم نماز است كه موجب پاكى مى‏گردد، سوم زكاة است كه فطرت آدمى بر آن سرشته است، چهارم روزه است كه مانند سپر آدمى را حفظ مى‏كند، پنجم حج است كه شريعت به آن بستگى دارد، ششم جهاد است كه در آن عزت دين مى‏باشد، هفتم امر به معروف كه آن وفاء به عهد است.

هشتم نهى از منكر كه آن راه روشن است، نهم اجتماعات كه آن موجب الفت و محبت مى‏باشد و دهم اطاعت كه آن موجب عصمت است، بعد از اين رسول خدا فرمودند دوست من جبرئيل گفت: مثل اين دين مانند درخت ثابتى است كه اصل آن ايمان مى‏باشد.

نماز به منزلت ريشه‏هاى آن درخت است، و زكاة آن درخت را مى‏روياند و آب مى‏دهد، و روزه شاخه‏هاى آن مى‏باشد، حسن خلق مانند برگهاى آن است، دورى از گناهان ميوه آن مى‏باشد، هيچ درختى به كمال نمى‏رسد مگر به دادن ميوه و ايمان هم به كمال نخواهد رسيد مگر اينكه مؤمن از همه محرمات دست باز دارد.پ 26- كميل بن زياد گويد: از امير المؤمنين عليه السّلام پرسيدم اسلام بر چه پايه‏اى قرار دارد امام عليه السّلام فرمود: اسلام بر هفت پايه قرار گرفته است، اول آنها عقل است‏

 

كه بناى صبر بر آن مى‏باشدپ دوم نگه داشتن عرض و صداقت در گفتار است.

سوم تلاوت قرآن با تفكر و تدبر، چهارم محبت و بغض براى خدا، پنجم حق آل محمد عليهم السّلام و شناختن ولايت آنها ششم حق برادران و حمايت از آنها، هفتم با حسن اخلاق با مردم رفتار كردن است.

گويد: گفتم: يا امير المؤمنين بنده‏اى مرتكب گناه مى‏گردد و بعد استغفار مى‏كند، حدود استغفار چيست فرمود: اى فرزند زياد حد آن توبه مى‏باشد، گفتم همين بس فرمود: نه اين تنها كفايت نمى‏كند گفتم موضوع چگونه مى‏باشد.

فرمودند: هر گاه بنده‏اى مرتكب گناهى شود با حركت دادن استغفار مى‏كند، عرض كردم حركت دادن چيست فرمود: يعنى با حركت دادن زبان، لب به استغفار مى‏گشايد و كلماتى را بر زبان جارى مى‏كند ولى بايد دنبال حقيقت هم باشد.

گويد: عرض كردم حقيقت چيست فرمود: همان كلمات را بايد قلب هم گواهى كند و تصميم بگيرد كه بار ديگر گرد آن گناه نرود، كميل گويد: هر گاه چنين كردم پس از مستغفرين خواهم بود، فرمود: خير كميل پرسيد پس چه بايد كرد.

على عليه السّلام فرمود: تو هنوز به اصل استغفار نرسيده‏اى، كميل پرسيد اصل استغفار كدام است فرمود: برگشتن بطرف توبه از گناهى كه در باره آن استغفار كرده است، و اين نخستين درجه عابدان مى‏باشد، ترك گناه و استغفار بر شش گونه است كه بايد بر آن شروط عمل شود.

اول پشيمانى از گناهى كه انجام داده، دوم تصميم بگيرد كه ديگر مرتكب آن گناه نشود، سوم اگر گناه مربوط به حقوق برادران ايمانى است بايد آنها را از خود راضى سازد، چهارم همه حقوق واجبه خداوند را انجام دهد.

پنجم گوشتى كه در هنگام معصيت در بدن او پيدا شده بايد در اثر عبادت از بين برود و گوشت تازه در بدنش برويد، و آن گوشت‏هاى حرام آب گردد، ششم، بايد ناراحتى‏هائى كه از طاعت خداوند برايش پيش مى‏آيد تحمل كند تا لذت‏هاى معصيت را از بدنش بيرون كند.

 

پ‏27- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خداوند مخلوقات را آفريد و براى خود هر چه مى‏خواست برگزيد و از ميان آنها آنچه را كه مورد علاقه‏اش بود انتخاب كرد، و يكى از چيزهاى مورد علاقه خداوند ايمان بود كه آن را براى خود اختيار فرمود و از اسم خود مشتق كرد.

بعد از آن ايمان را به محبوب‏ترين مخلوقات خود عطا كرد، بعد حدود ايمان را بيان نمود و راه‏هاى آن را براى كسانى كه بخواهند وارد آن شوند روشن فرمود:

اركان و پايه‏هاى ايمان را عزت بخشيد و آن را از هر جهت استوار ساخت.

خداوند متعال ايمان را وسيله عزت دوستان خود كرد، و براى كسانى كه وارد آن مى‏شوند خانه امن قرار داد، و براى هر كس كه بخواهد ايمان را رهبر آن فرمود، و آن را وسيله زينت دوستان خود كرد، و به عنوان دين و عقيده به آنها بخشيد.

ايمان نگه دارنده كسانى است كه به آن چنگ بزنند، و ريسمانى است براى آنهائى كه به آن دست آويزند و برهانى است براى كسانى كه به آن سخن گويند، و شرف است براى آنهائى كه او را بشناسند و حكمت است براى كسى كه با آن استدلال كند.

ايمان نورى است براى آنها كه بخواهند از آن روشنائى بگيرند، و حجتى است براى كسى كه بخواهد با خصم مبارزه كند، رستگار مى‏گردد كسى كه با آن احتجاج كند، علم است براى شخصى كه بخواهد آن را فرا گيرد، و حديث است براى كسى كه بخواهد روايت كند.

ايمان حكم است براى كسى كه بخواهد داورى كند، و بردبارى است براى كسى كه بخواهد صحبت نمايد عقل است براى كسى كه بخواهد انديشه كند، و فهم است براى آن كس كه بخواهد فكر نمايد، يقين است براى آن كس كه بخواهد عقل خود را بكار گيرد.

ايمان براى افرادى كه بخواهند تصميم بگيرند بصيرت مى‏دهد، و براى آينده نگرى راهنمائى مى‏كند براى پندگيرندگان عبرت مى‏باشد، و براى مؤمنان راه نجات است، و براى مردان شايسته محبت خدا را جلب مى‏كند و براى مراقبه‏

 

موجب زينت است.پ ايمان براى كسانى كه اهل توكل هستند اعتماد مى‏آورد، و براى كسانى كه كارهاى خود را به خدا وامى‏گذارند راحتى مى‏آورد، براى كسانى كه بخواهند كار نيك انجام دهند پيش دستى مى‏كند براى آنهائى كه در كار خير شتاب كنند آن هم شتاب مى‏كند.

ايمان براى آنهائى كه بخواهند صبر كنند از آنها نگهدارى مى‏نمايد و براى پرهيزگاران لباس است، و هر كس اراده كند رستگار گردد او را پاك و پاكيزه مى‏سازد، و هر كس بخواهد راه تسليم را در پيش گيرد او را آرامش مى‏دهد و به راستگويان جان مى‏دمد.

ايمان پايه حق مى‏باشد و اساس حق راه هدايت است، نيكى‏ها همه از صفات حق مى‏باشند و مجد و عظمت از آثار اوست، ايمان روشن‏ترين راه و فروزان و درخشنده است، چراغيست پر فروغ كه نورش همه جا مى‏تابد.

ايمان در يك جايگاه بلند قرار دارد كه بايد مسابقه دهندگان براى رسيدن به آن با هم مسابقه دهند و از يك ديگر پيشى گيرند تا به قله رفيع ايمان برسند، در اين جا سواران عالى مقامى كه داراى ساز و برگ ايمان و شرف باشند به مقصد مى‏رسند.

از علائم ايمان كارهاى شايسته انجام دادن است، و چراغ نورانى آن عفت مى‏باشد او همواره نظرش به مرگ مى‏باشد، دنيا براى مؤمن ميدان مسابقه است و مسابقه دهندگان همه در قيامت جمع مى‏شوند و پاداش مسابقه هم بهشت مى‏باشد، و عقاب هم جهنم خواهد بود ساز و برگ ايمان تقوى و نيكوكاران مردان جنگى او هستند.

بوسيله ايمان مى‏توان به كارهاى شايسته راه پيدا كرد، و با كارهاى نيك فقه را مى‏توان آباد ساخت، و بوسيله فقه بايد از مرگ ترسيد، و با مرگ دنيا پايان مى‏گيرد، و در دنيا بايد از آخرت ترسيد و زاد و توشه براى آن فراهم آورد.

در قيامت بهشت را زينت مى‏دهند، و بهشت براى اهل دوزخ موجب حسرت‏

 

و ندامت است‏پ آتش براى پرهيزگاران موعظه و محل عبرت مى‏باشد، تقوى با احسان از يك اصل هستند، تقوى هدفى است كه آدمى براى رسيدن به آن هلاك نمى‏شود.

كسى كه راه پرهيزگارى را در پيش گيرد و تقوى پيشه كند پشيمان نمى‏گردد، زيرا با تقوى آدمى رستگار مى‏گردد، و با معصيت و نافرمانى انسان زيان مى‏كند، اينك بايد صاحبان عقل و خرد دست از معصيت بردارند، و اهل عبادت و تقوى متذكر كارهاى خوب بشوند.

ايمان بر چهار پايه استوار است، صبر، يقين، عدل، و جهاد، صبر هم چهار شعبه دارد، اشتياق، ترس، زهد، و مراقبت، هر كس مشتاق بهشت باشد از شهوت‏ها دست باز مى‏دارد و هر كس از آتش بترسد از محرمات دست مى‏كشيد، و هر كس زهد پيشه كند مصيبت‏ها در نظرش كوچك مى‏گردند، و هر كس مراقب مرگ باشد به كارهاى نيك شتاب مى‏كند.

يقين هم چهار شعبه دارد، باهوش و بينا باشد، حقائق را دريابد، اهل موعظه و عبرت باشد، و از گذشته‏ها و سرنوشت آنها اطلاع حاصل كند، هر كس باهوش باشد حقائق را در مى‏يابد و هر كس حقائق را دريافت موارد عبرت را مى‏شناسد و هر كس عبرت را شناخت، حالات گذشته را در مى‏يابد و هر كس حالات گذشتگان را داشت مانند اين است كه با آنها زندگى مى‏كند.

عدل هم داراى چهار شعبه است، درك عميق، فرو رفتن در علم، نظر روشن در احكام و حلم و بردبارى، هر كس دركش عميق بود علوم را تفسير و روشن مى‏كند و حقائق را در مى‏يابد، و هر كس حكم را شناخت گمراه نمى‏گردد، و هر كس بردبار بود در حكم خود افراط نمى‏كند، و در ميان جامعه با اعتبار و خوشى زندگى خواهد كرد.

جهاد هم داراى چهار شعبه مى‏باشد، امر به معروف، نهى از منكر، و راستگوئى در ميدان جنگ، و دورى كردن از بدكاران، هر كس امر به معروف كند پشت مؤمنان را محكم مى‏گرداند، و هر كس نهى از منكر نمايد دماغ كافران را به‏

 

خاك مى‏مالد،پ و هر كس در ميدان جنگ مقاومت كند وظيفه خود را انجام داده است، هر كس از فاسقان دورى كند و غضب او براى خدا باشد خداوند براى او غضب مى‏كند، اينها بودند پايه‏هاى ايمان و شعب آن.

كفر هم بر چهار اساس استوار مى‏باشد، فسق، غلو، شك و شبهه، و فسق هم داراى چهار شعبه مى‏باشد، جفا، كورى، غفلت، و سركشى و عناد، هر كس اهل جفا باشد مؤمن را حقير مى‏داند و با فقهاء دشمن مى‏شود و اصرار بر گناه و نقض عهد دارد، و هر كس كور باشد ياد خدا را نمى‏كند خلقش بد مى‏گردد و شيطان بر او مسلط مى‏شود.

هر كس غفلت پيشه كند با پشت بر زمين سقوط مى‏كند، گمراهى خودش را رستگارى مى‏داند و زشتيهايش را نيك مى‏پندارد، و فريب آرزوهاى خود را مى‏خورد، ولى بعد از اينكه كارها گذشت حسرت مى‏خورد و پرده‏هاى غفلت از ديدگانش برداشته مى‏گردد، و چيزهائى از خدا برايش روشن مى‏شود كه هرگز تصور آن را نمى‏كرد.

هر كس از امر و فرمان خداوند سرباز زند و سركشى نمايد خداوند بر او قدرت دارد و او را منكوب مى‏كند، و با قهر و غلبه خود او را خوار مى‏گرداند، و با عظمت و جلال خود او را كوچك مى‏نمايد، همان گونه كه او نسبت به خداوند عناد ورزيد و افراط كرد و از گذشت خداوند مغرور شد.

غلو هم چهار شعبه دارد، كنجكاوى، منازعه، چركينى دل، دشمنى و مخالفت، هر كس در هر كارى كنجكاوى كند به حق نخواهد رسيد و هر چه در كارها بيشتر غور كند زيادتر گرفتار مى‏گردد، او از هر فتنه‏اى كه خود را خلاص مى‏كند در فتنه‏اى ديگر گرفتار مى‏شود، و در گودالى ديگر سقوط مى‏كند.

هر كس اهل منازعه و مخاصمه باشد و با همه سر جنگ داشته باشد، رشته ارتباطش با مردم قطع مى‏شود، و همواره بايد با مردم در نزاع باشد، و هر كس دل چركين و بدبين شد از كارهاى خوب بدش مى‏آيد، و دنبال كارهاى بد مى‏رود، و در ضلالت گرفتار مى‏شود.

 

پ‏هر كس اهل جدال باشد و سخن كسى را قبول نكند راه بر او مشكل مى‏شود و راه درست را نمى‏تواند پيدا كند، و در كارها به بن‏بست مى‏رسد، و نمى‏تواند از آن خارج گردد، سزاوار است كه افراد غير مؤمن را از خود دور كند و از آنها متابعت ننمايد.

شك هم بر چهار قسم است، مراء و جدال، ترس و وحشت، ترديد، و تسليم شدن، در قرآن مجيد فرموده: به كدام يك از نعمت‏هاى خداوند شما شك داريد، هر كس از آينده بترسد به عقب بر مى‏گردد، و هر كس در كارها ترديد داشته باشد گذشتگان از او پيشى مى‏گيرند و آيندگان هم به او مى‏رسند و پاهاى شياطين او را خورد خواهند كرد.

هر كس هم تسليم حوادث دنيا شود و در فكر آخرت خود نباشد، در دنيا و آخرت هلاك خواهد شد، كسانى در دنيا و آخرت نجات پيدا مى‏كنند كه اهل يقين و تصميم باشند و در برابر حوادث و پيش آمدها مقاومت كنند و پايدارى نمايند.

شبهه هم بر چهار شعبه مى‏باشد، آرايش و زينت‏ها كه آدمى را به شگفت آورند، و آمال و آرزو و در آوردن نفس، و كجى‏ها را درست پنداشتن، و آميختن حق بر باطل دنبال ظاهر رفتن و گول خوردن به آرايش ظاهرى آدمى را از درك حقيقت دور مى‏كند.

كسى كه نفس خود را گرفتار آرزوها كند در شهوت‏ها فرو مى‏رود، و كج انديشى آدمى را از واقعيت دور مى‏سازد، آميختن حق با باطل هم تاريكى‏هائى هستند كه روى هم قرار گرفته‏اند، اين‏ها بودند شعب كفر و پايه‏هاى آن.

نفاق هم چهار پايه دارد، هواى نفس، سبك داشتن و خوار شمردن، خودخواهى، و طمع، هوى نفس چهار شعبه دارد، تجاوز، عداوت، شهوت و معصيت، هر كس تجاوز كند گرفتاريهايش زياد مى‏گردد، مردم از او دورى مى‏كنند و او را يارى نخواهند كرد.

هر كس دشمنى با مردم نمايد از آنان ايمن نخواهد بود و دلش هم سالم نخواهد ماند، و هر كس خود را از شهوات باز ندارد در حسرت‏ها فرو خواهد رفت،

 

پ‏و در آن غرق خواهد شد، و هر كس خود را به عصيان آلوده كند از روى عمد و بدون عذر و برهان خود را در ضلالت و گمراهى افكنده است.

اما سبك شمردن ديگران و ناچيز جلوه دادن آنها از چهار چيز ناشى مى‏شود، هيبت، گول خوردن، كارها را به تاخير انداختن، و آرزوها، اگر كسى خود را در انظار ديگران بزرگ بداند و براى آنها قيافه بگيرد از حق حمايت نمى‏كند.

كسى كه گول دنيا را بخورد آخرت را از ياد مى‏برد، آن كس كه كارها را با مماطله به عقب مى‏اندازد او در كورى به وادى هلاكت افتاده است، اگر آرزوها در انسان نبودند او مى‏دانست حساب خود را بكند و به كردارش برسد، و اگر مى‏دانست حسابش چگونه است از وحشت و ترس ناگهان در مى‏گذشت.

اما شعبه‏هاى خودبينى، عبارتند از كبر، فخر، تعصب و نژادپرستى، هر كس تكبر كند به عقب برمى‏گردد هر كس فخر فروشى نمايد به فساد گرفتار مى‏شود، هر كس نژادپرستى كند به لج‏بازى خواهد افتاد، و هر كس تعصب بخرج دهد ستم خواهد كرد، پس چه اندازه بد خواهد بود كسى كه به عقب برگردد، و يا فساد كند و يا لج‏بازى نمايد و يا از راه صحيح منحرف شود.

طمع نيز چند شعبه دارد، خوشحالى، بى‏عارى، لجاجت، و تكبر، خوشحالى در نزد خداوند مكروه مى‏باشد، بى‏عارى موجب خودخواهى مى‏گردد، لجاجت بلائى است كه آدميان را به گناه مى‏كشاند، تكبر لهو و بازيچه و مشغوليت و از دست دادن خير مى‏باشد.

اين‏ها بودند نفاق و پايه‏ها و شعبه‏هاى آن، خداوند متعال بر بندگان خود قاهر است، خدائى كه يادش همه جا هست خدائى كه سخت نيرومند است و بركت او همه جا را فرا گرفته و حكمتش همه جا را روشن كرده، و برهانش پيروز شده و دينش خالص است.

خداوندى كه سخنش حق و نيكيهايش از همه چيز پيشى گرفته و ميزانش بر عدالت استوار شده و رسالتش بر همگان ابلاغ شده، و كاتبانش در همه جا حاضر شده‏اند، بعد از آن هر كار بدى را گناه و معصيت دانسته و گناه را موجب آزمايش‏

 

آدميان قرار داده و آزمايش هم آلودگى مى‏آورد.پ خداوند متعال نيكوكارى را براى آدميان غنيمت قرار داده و براى معصيت توبه را گذاشته، و توبه را براى انسان موجب پاكى دانسته است هر كس از گناهان توبه كند هدايت مى‏گردد، و هر كس گرفتار فتنه شود گمراه مى‏شود مادامى كه از گناهان توبه نكند و به گناهانش اعتراف ننمايد، و دنبال نيكى‏ها نرود، كسانى در نزد خداوند هلاك هستند كه خود را به هلاكت رسانده باشد.

از خداوند بترسيد و تقوى داشته باشيد، و بدانيد كه در توبه از گناهان باز است و درهاى رحمت خداوند از همه درها وسيع‏تر مى‏باشند، خداوند با فضل و عنايت و حلم بزرگ خود شما را مژده مغفرت مى‏دهد، و درهاى بازگشت هميشه بروى شما باز مى‏باشد.

از آن طرف عذاب خداوند هم براى گناهكاران آماده است، قدرت خداوند با همه عظمتش گناهكاران را مى‏گيرد و آنها را در جهنم عذاب مى‏كند، اكنون هر كس موفق شد، و از پروردگار اطاعت كرد به كرامت خدا خواهد رسيد، و هر كس گرفتار معصيت شد عذاب سختى را خواهد چشيد، سرنوشت آدمى بهشت و يا دوزخ خواهد بود.پ 28- ابو صادق گويد: حضرت على عليه السّلام فرمود: پايه‏هاى اسلام سه عدد هستند، كه استقرار اسلام بر آن‏ها مى‏باشد، كه بدون يكى از آنها بقيه سودى ندارند، و آنها عبارتند از نماز، زكاة و ولايت.پ 29- على بن عبد العزيز گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: شما را به اصل و فرع اسلام و قله بلند آن اطلاع دهم، گفتم: بفرمائيد قربانت گردم، فرمود: اصل آن نماز و فرع آن زكاة مى‏باشد و قله بلند آن جهاد در راه خداوند است.

بار ديگر فرمود: مى‏خواهى شما را از ابواب خير و سعادت خبر دهم، روزه كه سپريست و شما را از جهنم حفظ مى‏كند، و صدقه كه گناهان را مى‏زدايد، و نماز شب در دل شب كه برخيزد و با خداوند مناجات كند و بعد اين آيه شريفه را تلاوت كردند كه تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ تا آخر.

 

پ‏30- سليمان بن خالد گويد: خدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم قربانت گردم بفرمائيد واجبات خداوند كه بر بندگان واجب شده چه هستند، امام عليه السّلام فرمود: شهادت بر وحدانيت خداوند و رسالت محمد صلّى اللَّه عليه و اله، نماز، روزه، زكاة حج خانه، و ولايت هر كس آنها را انجام دهد و بخداوند تقرب جويد و گناه را ترك كند وارد بهشت مى‏گردد.پ 31- عيسى بن سرى گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام عرض كردم مرا از پايه‏هاى اسلام اطلاع دهيد، آن پايه‏هائى كه دين بر آنها قرار دارد و كسى حق ندارد يكى از آنها را ناديده بگيرد و اگر عمل نكند دينش تباه مى‏شود، و عملش مورد قبول قرار نمى‏گيرد.

آن اصولى كه هر كس به آن اعتقاد پيدا كند و مورد عمل قرار دهد دينش كامل شده و عملش مورد قبول قرار مى‏گيرد، و طورى نباشد كه به خاطر جهل و ندانستن اصول دين اعمالش باطل شود و از آنها سودى نبرد و دستش خالى بماند.

امام عليه السّلام فرمودند: آرى اصول و اركان دين عبارتند از شهادت بر وحدانيت خداوند و ايمان به رسالت حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و اله، و اقرار به آنچه از طرف خداوند نازل شده است و اينكه حق خدا را از اموال خود بدهد، و ولايت آل محمد عليهم السّلام را كه از طرف خداوند ابلاغ و امر شده است قبول كنند.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: هر كس بميرد و امامش را نشناسد در جاهليت و نادانى مرده است، امام اول على، دوم حسن بن على، سوم حسين بن على، چهارم على بن الحسين، پنجم محمد بن على عليهم السّلام، شيعيان قبل از ابو جعفر مناسك حج و حرام و حلال خود را نمى‏دانستند.

ابو جعفر عليه السّلام راه‏ها را براى آنها باز كرد و مناسك و مسائل حج را براى آنها بيان كرد و روشن ساخت، و حلال و حرام را به آنها تعليم فرمود، تا آنگاه كه از مردم بى‏نياز شدند و مردم از آنها ياد گرفتند و همين گونه خواهد بود و زمين هرگز از امام خالى نمى‏باشد.

 

پ‏32- ابو سعيد خدرى گويد: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: اسلام بر شهادت توحيد و رسالت محمد صلّى اللَّه عليه و اله، و اقامه نماز، و دادن زكاة، و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و جهاد و ولايت على بن ابى طالب بنا شده است، ابو سعيد گويد: من گمان مى‏كنم كه مردم با ترك ولايت هلاك شوند، رسول خدا فرمود: شما چه مى‏كنيد هنگامى كه آنها هلاك شوند.پ 33- سعد بن عبد اللَّه به سند خود از امير المؤمنين عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: واجبات خداوند بر بندگان كه بايد آنها را انجام دهند پنج عدد مى‏باشد، و اين‏ها واجبات بزرگ هستند و آنها عبارتند از نماز، زكاة، روزه، حج و ولايت كه حافظ اين واجبات چهارگانه مى‏باشد.

حدود مهم نماز چهار قسم است، شناختن وقت، شناختن قبله و توجه به آن طرف، ركوع و سجود، و براى آن قسم هم پنجمى هست كه نماز بدون آن كامل و تمام نمى‏شود و آن وضوء مى‏باشد با همان مسائل و حدودى كه خداوند براى آن معين كرده است.

اين‏ها كه بيان شد حدود مهم نماز هستند و همه مسلمانان در اطراف و اكناف جهان از آن‏ها اطلاع دارند و هر كس با هر زبانى كه در شرق و يا غرب عالم زندگى مى‏كند و از عاقل و جاهل و عالم و غير عالم از آن مسائل مطلع مى‏باشند و يا اين حدود آشنائى دارند.

هر مسلمانى كه به حد تكليف مى‏رسد نماز بر او واجب مى‏گردد اين اعمال را از ديگران ياد مى‏گيرد، و وضوء و وقت و قبله و ركوع و سجود را مى‏داند و ديگر براى او عذرى نخواهد بود كه نماز را تاخير اندازد و يا در انجام آن غفلت كند و يا كوتاهى نمايد.

اما ساير احكام نماز كه آن عبارت از قرائت صحيح و تسبيح و تشهد و ساير آداب و سنن است همه مردم توانائى ندارند كه آنها را بطور احسن فرا گيرند و همه دعاها و اذكار و او را وارده در نماز را بخوانند، از اين جهت خداوند چند حدود بزرگ را كه همه توانائى دارند آن را فراگيرند تاكيد كردند و آن‏ها را واجب‏

 

فرمودند.پ ولى مسائل ديگر را سنت واجب قرار داده براى كسانى كه بتوانند با نيكوترين وجهى آن‏ها را انجام دهند، و به آنها وقت وسيعى داد تا بتوانند آن مسائل را فرا گيرند، زيرا قرائت صحيح براى غير عرب سخت است، براى اينكه زبان آنها عربى نيست، ولى آنها هم بايد بروند و ياد بگيرند و عذرى براى آنها نيست ولى عذر آنها تا هنگامى كه خوب فرا گيرند قبول است.

حدود بزرگ زكاة هم چهار موضوع است، شناختن مقدارى كه بايد زكاة بدهد، زكاة در كدام يك از اموال واجب مى‏باشد، در چه وقت بايد زكاة را داد، و اينكه زكاة را در كجا مصرف كند و تعداد و قيمت آن را بداند.

اما شناختن عدد و قيمت آن است كه بر آدمى واجب است بداند زكاة در كدام مال تعلق پيدا مى‏كند، از آن اموالى كه خداوند زكاة را در آن واجب كرده است و آن عبارت است از طلا، نقره، گندم، جو، خرما، كشمش، شتر، گاو، و گوسفند.

پس زكاة در نه چيز واجب مى‏گردد و در اموال ديگر تعلق پيدا نمى‏كند، و بعد بايد بدانند چه مقدارى بر آنها واجب است، و خداوند اين را بيان كرده و براى شناخت آن كه مورد احتياج آنان مى‏باشد چهار چيز در اين جا بر آنها واجب گردانيده است.

آنها عبارتند از كيل، وزن، مساحت و عدد اما عدد را در شتر و گاو و گوسفند قرار داد، كيل را در گندم، جو، كشمش و خرما، و وزن را هم در طلا و نقره قرار داد، هر گاه انسانى اين مسائل را شناخت از پرداخت‏كنندگان زكاة طبق دستور خدا به حساب مى‏آيد.

اما اگر كسى مسائل مربوط به زكاة را نداند نمى‏تواند حقوق زكاة را اداء كند و بعد از اين بايد بداند كه زكاة را در كجا مصرف كند و به چه اشخاصى بدهد، و اگر اين را هم ندانست، باز مؤدى زكاة بحساب نمى‏آيد و از وى قبول نمى‏شود، اينها بودند مسائل مهم زكاة.

مسائل بزرگ حج نيز چهار عدد هستند نخست احرام در يك وقت معين، نه‏

 

قبل از آن و نه بعد از آن مگر براى علتى كه پيش بيايد،پ دوم طواف خانه، سوم سعى بين صفا و مروه، چهار وقوف در عرفه و مزدلفه كه مشعر الحرام باشد.

اينها احكام و حدود حج مى‏باشند، و بعد از اين مسائلى است كه در عمره و حج گفته شد و آنها عبارتند از كشتن قربانى و سر تراشيدن تقصير، و رمى جمرات، و ساير مسائلى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله در سنت خود بيان فرموده‏اند.

اما مسائل روزه آن هم چهار موضوع مى‏باشد و آنها عبارتند از خوردن و آشاميدن، و زناشوئى و هم بستر شدن در حال روزه، و فرو بردن سر در زير آب، اينها مسائل مهم روزه مى‏باشند كه روزه‏دار بايد از اينها اجتناب كند.

بعد از اين چهار موضوع مسائل ديگرى هم هست كه روزه‏دار بايد به آنها عمل كند، و آنها عبارتند از استفراغ كردن، دروغ گفتن، تهمت زدن، شعر خواندن، و غير از اينها كه در سنت رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله از آن اسم برده شده است.

مسائل مهم وضوء عبارت است از شستن صورت و دست‏ها تا آرنج، و مسح سر و پاها تا كعبين، همان طور كه خداوند امر كرده است.

مسائل بزرگ ولايت امام مفترض الطاعه عبارت از اين است كه آن امام بايد معصوم باشد و خطا و لغزش از آن صادر نگردد، و مرتكب گناهان كبيره و صغيره نشود، اشتباه نكند، خطائى از وى پيدا نشود، مشغول لهويات و كارهاى سبك نگردد.

كارى نكند كه براى دين زيان داشته باشد، و گوش به لهويات ندهد، از همه مردم به حلال و حرام خداوند داناتر باشد فرائض و سنت‏ها و احكام و حدود الهى را بهتر از همگان بداند، از همه مردم بى‏نياز باشد و مردم به او محتاج باشند، سخى‏ترين مردم و دليرترين آنها باشد.

علت وجوب عصمت در امام اين است كه اگر امام معصوم نباشد بيم آن مى‏رود كه آن هم مانند ساير مردم آلوده به مفاسد گردد و مرتكب حرام شود، و يا شهوات بر او غلبه كند، و هر گاه مرتكب اين كارها گردد لازم است كه ديگرى حدود خدا را در باره او اجراء كند.

 

پ‏چگونه ممكن است اين چنين شخصى كه موجب حد است امام مردم شود و با فساد و آلودگى به گناه رهبر جامعه باشد، و علت اينكه چرا امام بايد داناترين مردم باشد، از اين جهت است كه اگر از همگان عالم‏تر نباشد و حلال و حرام خدا را بهتر از ديگران نداند اعتماد بگفتارش نيست.

اگر امام همه مسائل و احكام و فنون و علوم را نداند و احتياجات علمى و مذهبى مردم را برنياورد و امور دين و دنياى آنها را بخوبى درك نكند در گفتارش اطمينانى نخواهد بود، و از وى اشتباهاتى در احكام و حدود پيدا خواهد شد و اعتبار او را از بين خواهد برد.

علت اينكه امام بايد از همه مردم سخى‏تر باشد اين است كه او خازن و نگه دارنده اموال مسلمانان مى‏باشد و محل اعتماد در مورد غنائم و انفال آنها هست، اگر او اهل سخاوت نباشد نفس او بطرف مال مسلمانان اشتياق پيدا مى‏كند و آن را بنفع خود مى‏گيرد.

علت اينكه واجب است امام شجاع‏ترين مردم باشد، براى اين است كه طائفه مسلمانان در هنگام جنگها به او توجه مى‏كنند و به او پناه مى‏برند، اگر او شجاع نباشد بيم آن مى‏رود كه از ميدان فرار كند و از جنگ و جهاد دست بردارد.

امامى كه شجاع نباشد تسليم مى‏گردد و يا فرار مى‏كند و در آن صورت موجب كشتن مسلمانان مى‏گردد، و گرفتار غضب خداوند مى‏شود، همان گونه كه در قرآن فرمود: وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى‏ فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ، جايز نيست امام فرار كند و گرفتار غضب و خشم خداوند قرار گيرد.

خداوند عز و جل براى هر يك از اين واجبات چهارگانه دو دليل قرار داده است كه آنها مانند آفتاب و ماه بزرگترين دليل مى‏باشند، نماز در آن ميان از همه مهمتر است زيرا كه آن ستون دين و گرامى‏ترين و شريفترين آن چهار موضوع مى‏باشد.

نخست آفتاب كه راهنما براى اداء نمازها هست خداوند متعال در قرآن مجيد مى‏فرمايد: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ‏

 

مَشْهُوداً هنگام نماز را جز به آفتاب نمى‏توان شناخت.پ اول وقت نماز هنگامى است كه آفتاب به وسط آسمان برسد و بالاى سر آدمى قرار گيرد، و در اين هنگام نماز ظهر ادا مى‏شود، و هنگام نماز عصر بعد از زوال تا عصر مى‏باشد، و نماز مغرب در هنگام غروب و پنهان شدن قرص خورشيد است، و عشاء در وقتى است كه شفق كاملا از بين برود و سرخى آسمان از طرف مغرب فرو نشيند.

هنگام نماز صبح آن است كه فجر طلوع كند، خداوند متعال زكاة را مشترك بين آفتاب و ماه قرار داد و هنگامى كه يك سال گذشت زكاة واجب مى‏گردد، حج خانه و روزه ماه رمضان را بر ماه گذاشته و وجوب اين دو بر ماه بستگى دارد، و در قرآن مجيد فرموده: اى رسول ما از تو مى‏پرسند كه هلال چيست در پاسخ بگوئيد آن‏ها براى وقت‏شناسى مردم و حج مى‏باشد.

در باره ماه مبارك رمضان فرمود: ماه رمضان آن ماهى است كه قرآن در آن فرود آمد، قرآن مردم را هدايت مى‏كند و آنها را به روشنائى‏ها راهنمائى مى‏سازد و حق و باطل را از هم جدا مى‏كند هر كس ماه رمضان را درك كرد بايد روزه بگيرد، وجوب حج و روزه با ماه ثابت مى‏شود و ماه هم از گردش قمر پديد مى‏آيد.پ 34- عيسى بن مستفاد گويد: موسى بن جعفر عليهما السّلام فرمود: از پدرم جعفر بن محمد سلام اللَّه عليهما پرسيدم آغاز اسلام چگونه بود، على و خديجه چگونه مسلمان شدند، پدرم فرمود: هنگامى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله آن‏ها را به اسلام دعوت كرد فرمودند: اى على و اى خديجه اينك جبرئيل در نزد من قرار دارد و از شما دعوت مى‏كند كه به اسلام بيعت كنيد تا هدايت شويد.

آنها هم اسلام اختيار كردند و از رسول خدا اطاعت نمودند، رسول خدا به آن دو فرمودند جبرئيل مى‏گويد اسلام شرطها و پيمانها دارد كه به آن‏ها عمل كنيد و آن پيمان‏ها را بكار گيريد، و آن شرط عبارتند از اينكه به وحدانيت خداوند گواهى دهيد، آن خدائى كه همتا ندارد و در كشور دارى كسى با او شريك نيست.

خداوند از كسى متولد نشده و زن و همنشين هم ندارد، او خدايى است يگانه‏

 

و پاك از همه چيزپ و بايد گواهى دهيد كه محمد بنده و فرستاده او مى‏باشد كه او را براى هدايت مردم فرستاد و تا قيامت پيامبر ديگر نخواهد آمد، گواهى مى‏دهيم خداوند زنده مى‏كند و مى‏ميراند.

خداوند افرادى را بالا مى‏برد و يا از مقام‏ها پائين مى‏كشاند، اوست كه بى‏نياز مى‏كند و يا فقير مى‏گرداند و هر چه بخواهد انجام مى‏دهد، و مردم را از قبرها بار ديگر بيرون مى‏آورد، آن‏ها گفتند: به اينها هم ايمان آورديم، بعد فرمود: يكى از شرطها اين است كه بايد وضوء كامل بگيريد اگر چه براى شما كراهت و يا ناراحتى بياورد.

بايد دست و صورت را تا مرفق بشوئيد، و سر و پا را مسح كنيد و از جنابت غسل كنيد چه در هنگام گرما و يا سرما، و نماز را برپا داريد و زكاة مال حلال را بدهيد، و آن را به اهلش برسانيد، حج خانه را بجاى آوريد، و ماه رمضان را روزه داشته باشيد و در راه خدا جهاد نمائيد، به پدر و مادر نيكى كنيد، صله ارحام بجاى آوريد و با مردم با عدالت رفتار كنيد.

هنگام تقسيم با مساوات عمل نمائيد، در هنگام برخورد با شبهه‏ها توقف كنيد، تا خود را به امام برسانيد و حقيقت را از وى سؤال كنيد كه شبهه‏اى در نزد امام نيست، ولى امر بعد از مرا بشناسيد، و در حيات و ممات من به او معرفت حاصل كنيد، و امامان بعد از او را يكى بعد از ديگرى بشناسيد، با دوستان خدا دوست باشيد، و با دشمنان او دشمنى كنيد، و از شيطان و حزب او و پيروانش برائت داشته باشيد، و از احزابى كه با رسول خدا جنگ كردند مانند بنى اميه و تيم و عدى و شيعيان و پيروان آنها بيزارى بجوئيد، كسانى كه با دين و سنت من جنگ كردند بايد مورد بغض شما باشند.

بايد تا روز قيامت از آنها دورى كرد بر همين عقيده بايد از دنيا رفت، بايد از شراب خورى دست كشيد و با مردم دشمنى نكرد، اى خديجه دريافتى چه گفتم، و شروط خدا را فهميدى گفت: آرى فهميدم و قبول كردم و به آن ايمان آوردم و راضى شدم تسليم گردم، على هم اين‏ها را تصديق و گواهى نمود، و گفت يا رسول‏

 

اللَّه من هم به تمام اين گفته‏ها ايمان آوردم و تسليم شدم.پ بعد از اين رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: اى على با آن شرائط بيعت مى‏كنى گفت:

آرى، بعد از اين رسول خدا دست خود را بر دست على گذاشت و فرمود: با همان شرائط با من بيعت كنيد، و از من دفاع نمائيد همان گونه كه از خودت دفاع مى‏نمائى، در اينجا على عليه السّلام گريه كردند و گفتند: پدر و مادرم فدايت باشند يا رسول اللَّه لا حول و لا قوة الا باللَّه.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند: اى على به خداوند كعبه هدايت شدى و رستگار گرديدى و توفيق يافتى، اى خديجه خداوند تو را ارشاد فرمود اينك دست خود را بالاى دست على قرار بده و با او بيعت كن، او هم با رسول خدا مانند على بيعت كرد و همه را گردن گرفت جز امر جهاد كه به زنان قرار نگرفته است.

سپس فرمود: اى خديجه اين على رهبر و مولاى تو و همه مؤمنان و امام آنها بعد از من مى‏باشند، خديجه گفت: شما درست مى‏گوئى يا رسول اللَّه من به گفته شما با او بيعت كردم، خدا را با شما بر اين بيعت گواه مى‏گيرم و خداوند خود گواهى دانا هست.

حضرت صادق عليه السّلام در حديث ديگرى فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله ابو ذر و سلمان و مقداد را نزد خود دعوت كردند و به آنها گفتند: شما احكام اسلام و شرائط آن را مى‏شناسيد، آنها گفتند: ما آن را مى‏شناسيم كه خدا و رسول او به ما گفته‏اند.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: احكام و شرايع اسلام زيادتر از آن است كه احصاء گردد، شما مرا براى خود گواه بگيريد اگر چه خداوند خود شاهد است و از ديگران كفايت مى‏كند، و فرشتگان هم به اين گفته‏ها گواه هستند.

شما گواهى دهيد كه خداوند شريك و نظير و همتايى ندارد، در حكومت و ربوبيت براى او شريك و مانند نيست، و به رسالت من هم گواهى بدهيد كه خداوند مرا براستى برانگيخت، و شهادت بر اينكه قرآن رهبر مردم از طرف خداوند مى‏باشد، و او به عدالت حكم مى‏كند، و قبله من و شما هم مسجد الحرام مى‏باشد.

شهادت دهيد بر اينكه على بن ابى طالب امير مؤمنان و وصى محمد مى‏باشد،

 

پ‏و اينكه رهبر و پيشواى مردم هست و حقش از طرف خداوند بر مردم واجب است، اطاعت او اطاعت از خدا و رسول مى‏باشد و امامان هم از فرزندان او مى‏باشند.

دوستى خاندان او واجب است و هر مؤمن و مؤمنه‏اى بايد آنها را دوست بدارد و از آنها اطاعت كند، بايد نماز را در وقت خود اداء كنيد، و زكاة مال حلال خود را بدهيد، و آن را در جايى كه خداوند معين كرده خرج كنيد.

بايد خمس مال خود را از دارائى بيرون كنيد و آن را به سرپرست مؤمنان بدهيد، و هر كس قدرت و توانائى زياد ندارد و مال او اندك مى‏باشد بايد به اندازه وسعش به ضعفاء اهل بيت من بدهد و اگر به آنها هم دسترسى پيدا نكرد به شيعيان آنها بپردازد.

بايد متوجه باشند به كسانى خمس بدهند كه آل محمد را وسيله زندگى خود قرار نداده باشند و فقط براى رضاى خداوند به آنها بدهند و حق مرا اداء نمايند، بايد متوجه باشيد كه در ميان مردم با عدالت رفتار كنيد و در تقسيم مساوات را رعايت نمائيد و حق را بگوئيد و عمل نمائيد.

حكم كتاب همان است كه امير مؤمنان به آن عمل مى‏كند، واجبات را بايد طبق كتاب خدا و احكام آن عمل نمائيد، به نيازمندان طعام بدهيد و گرسنگان را سير كنيد، حج خانه خدا را به جاى آوريد، و در راه او جهاد كنيد، ماه رمضان روزه بگيريد و از جنابت غسل كنيد.

وضوء را كامل انجام دهيد، دست و صورت را تا مرفق بشوئيد، سر و پاها را مسح كنيد، بر كفش و يا روسرى و يا عمامه مسح نكنيد، اهل بيت مرا براى خدا دوست بداريد و شيعيان را براى اهل بيت دوست بداريد، با دشمنان آنها دشمنى كنيد و با دوستان دشمنان اهل بيت محبت نكنيد.

بايد دشمنى با مخالفان براى خدا باشد، به مقدرات ايمان بياوريد چه خوب باشد و يا بد و تلخ باشد يا شيرين، بايد حلال قرآن را حلال بدانيد و حرام آن را حرام تلقى كنيد، احكام دين را فرا گيريد و از متشابهات دورى كنيد و آن را به اهلش برگردانيد.

 

پ‏هر كس در موضوعى به مشكلى برخورد و راهى براى او باز نشد و از من هم در آن مورد چيزى نرسيده بود بايد به على بن ابى طالب مراجعه كنند، زيرا من همه چيز را به او تعليم داده‏ام، او ظاهر و باطن همه چيز را مى‏داند و محكم و متشابه را درك مى‏كند.

على در تاويل و تفسير قرآن جنگ مى‏كند همان گونه كه من در تنزيل قرآن جنگ كردم، شما بايد با دوستان محمد و ذريه‏اش دوستى كنيد و مخصوصا با امامان از اهل بيت موالات داشته باشيد و با دوستان و پيروان آنها هم دوستى نمائيد.

با كسانى كه نسبت به آل محمد عليهم السّلام كينه دارند و با آنها در جنگ و نزاع هستند محبت نداشته باشيد و از آنها تبرى كنيد، و با آنها مانند عداوت با شيطان عمل نمائيد و از دوستان و پيروان آنها هم دورى كنيد و در اين راه پايدار و مستقيم باشيد.

بدانيد من كسى را به على مقدم نمى‏دارم هر كس شخصى را بر على مقدم بدارد او ظالم است، و بعد از من بيعت با او روا نيست و هر كس چنين كند گمراه مى‏باشد، همه كسانى كه قبل از او سر كار آمدند و از مردم بيعت گرفتند از اول تا آخر همه بر باطل هستند و خداوند آنها را مورد رحمت قرار نخواهد داد.

اينها بودند شرائط اسلام و چيزهاى ديگرى هم هست، آنها گفتند: ما شنيديم و قبول كرديم، و از گفتار شما اطاعت مى‏كنيم، و جان ما به اين سخنان گواهى مى‏دهد و ما به نهان و آشكار آنها ايمان آورديم، و از آنها به عنوان امام خوشنود هستيم و آنها را راهنما و رهبران خود مى‏دانيم.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: من بر اين گفته‏ها گواه هستم، بعد از آن فرمود: بهشت حق است و ورود به بهشت براى همه قبل از ورود من حرام است، بعد از آن فرمود:

بايد بر وجود دوزخ گواهى دهيد و تا دشمنان خاندان من وارد آنجا نشوند كسى وارد آنجا نخواهد شد.

كسى كه با اهل بيت من دشمنى كند و با آنها به جنگ پردازد، و يا آنها را ناسزا

 

گويد و يا بغض آنان را بگيرد، مانند كسى است كه مرا ناسزا گويد و مرا دشمن بدارد و يا با من جنگ كند،پ آنها گفتند: يا رسول اللَّه به اين ايمان آورديم و اقرار نموديم.

بعد از اين فرمود: گواهى دهيد كه على روز قيامت صاحب حوض من خواهد بود، و افرادى را از آنجا دور مى‏كند و راه نمى‏دهد، او با آتش دوزخ مردم را با هم تقسيم مى‏كنند، على مى‏گويد: اين مال من و اين هم مال تو دوستان او سالم رها مى‏گردند، گفتند به اين هم ايمان آورديم، فرمود: من هم گواهى مى‏دهم.

حضرت صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله از مكه هجرت كردند و وارد مدينه شدند، و هنگامى كه جنگ بدر فرا رسيد و خواستند بطرف بدر بروند مردم را براى بيعت دعوت كردند و همگان بعنوان فرمان بردارى از رسول بيعت نمودند.

رسول اكرم در نهان به على گفتند: چه كسانى وفاء به عهد مى‏كنند و چه اشخاصى خيانت خواهند كرد و دستور دادند اين سخن مخفى بماند، بعد از آن على و حمزه و فاطمه را خواستند و به آنها فرمودند: با من به رضايت بيعت كنيد.

حمزه گفت: پدر و مادرم فدايت باد ما چرا بيعت كنيم مگر ما قبلا بيعت نكرده‏ايم، فرمود: اى شير خدا و رسول، با خدا و رسول باوفا و پايمردى بيعت نمائيد، تا ايمان شما كامل شود حمزه گفت: آرى سخن شما را مى‏شنوم و اطاعت مى‏كنم و بيعت مى‏نمايم.

حمزه دست خود را بطرف حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله آورد، رسول خدا فرمود:

دست خداوند بالاى دست آنها قرار دارد، اينك على امير مؤمنان، حمزه سيد الشهداء و جعفر طيار در بهشت، فاطمه سيده زنان عالم، و حسن و حسين كه دو سبط و سيد جوانان اهل بهشت مى‏باشند.

خداوند براى همه مسلمانان از جن و انس اين شرط را قرار داده و از آنها پيمان گرفته است، اينك هر كس بخواهد نقض عهد كند بر خود ظلم كرده است و هر كس به عهد خود وفا كند و پيمان خود را با خدا محفوظ بدارد خداوند به او اجر بزرگى مى‏دهد.

 

پ‏بعد اين آيه شريفه را تلاوت كردند: إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، امام عليه السّلام فرمود: در شبى كه روزش حمزه به شهادت رسيد رسول خدا او را نزد خود دعوت كرد و گفت: اى حمزه اى عموى رسول خدا.

شما به اين زودى غيبتى طولانى خواهيد داشت، اگر وارد بر خداوند متعال شدى و از تو احكام شرع را سؤال كرد و يا از شرائط ايمان مورد پرسش قرار گرفتى چه مى‏گوئى او در اين هنگام گريه كرد و گفت پدر و مادرم فدايت باشند مرا راهنمائى كنيد و ارشاد فرمائيد.

فرمود: اى حمزه به وحدانيت خدا و رسالت من گواهى بده، حمزه گفت:

گواهى مى‏دهم، فرمودند بهشت و دوزخ هستند، و قيامت خواهد آمد و شكى در آن نيست، صراط و ميزان حقيقت دارند، جماعتى هم در دوزخ خواهند بود و على هم امير مؤمنان مى‏باشند.

حمزه گفت: بر اين‏ها هم گواهى مى‏دهم و اقرار و ايمان دارم، رسول خدا فرمود: امامان از ذريه او حسن و حسين و ساير امامان از فرزندان حسين مى‏باشند، حمزه گفت: اين را هم گواهى مى‏دهم، رسول خدا فرمود: فاطمه سيده زنان عالم است حمزه گفت: به اين هم ايمان دارم.

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: حمزه هم سيد الشهداء و شير خدا و رسول و عمويش مى‏باشد، در اين هنگام حمزه گريه كرد و بر زمين افتاد، و بعد ديدگان حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله را بوسيدن گرفت.

رسول اكرم فرمود: جعفر فرزند برادرت در بهشت با فرشتگان پرواز مى‏كند، و محمد و آل او بهترين آدميان هستند، اى حمزه بايد به نهان و آشكار آنها ايمان بياورى، و به ظاهر و باطن آنها اعتقاد پيدا كنى.

اى حمزه بايد به اين اعتقاد زندگى كنى و با اين عقيده از جهان بروى، بايد دوستان آنها را دوست بدارى و با دشمنان آنها دشمنى كنى، گفت: آرى يا رسول اللَّه خدا و شما را گواه مى‏گيرم، و اين خود كفايت مى‏كند، رسول خدا فرمود:

خداوند شما را ثابت قدم بدارد.

 

پ‏امام كاظم از پدرانش، عليهم السّلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله در هنگام مرگ عباس را دعوت كرد و با او خلوت نمود، و فرمود: يا ابا الفضل بدان كه خداوند به من امر كرد كه نخست خاندان خود و بعد همه مردم را به ولايت على فراخوانم، اينك هر كس مى‏خواهد كافر شود و هر كس مى‏خواهد ايمان بياورد.

اى أبو الفضل بار ديگر پيمان خود را براى اسلام تجديد كن، و حكومت را به صاحب خود بده، و مانند آنهائى كه با زبان اظهار مى‏دارند ولى در باطن قبول ندارند كسانى كه مرا در باره خاندانم اذيت مى‏كنند و از آن‏ها خود را جلو مى‏اندازند و بر آنها حكومت مى‏كنند و خود را بر آنها مسلط مى‏سازند.

آنها مى‏خواهند گروهى را كه خداوند عزيز كرده ذليل كنند، و گروهى را عزت دهند كه اهل عزت نمى‏باشند و به آنچه چشم دوخته‏اند و مى‏خواهند خود را به آن برسانند شايستگى ندارند.

اى أبو الفضل خداى من از من پيمان گرفته كه مطلبى را به انس و جن برسانم، و بايد شاهدان آنها را به غائبان برسانند كه على را يارى كنند و از وى اطاعت نمايند و سخنان او را بپذيرند، و واجبات خداوند را انجام دهند، هر كس چنين كند به حقيقت ايمان رسيده است.

 

اما هر كس فرائض را انجام ندهد، خداوند اعمال او را بى‏اثر مى‏كند و از كارهايش نتيجه نخواهد گرفت، او هنگامى كه به حضور خداوند برسد برهانى نخواهد داشت، اى ابو الفضل در اين باره چه مى‏گوئى، گفت: يا رسول اللَّه گفته‏هايت را قبول مى‏كنم و به آن چه فرمودى ايمان دارم و تسليم شدم و شما هم بر اين گواهى دهيد.