پ1- ابن صدقه گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: شيعيان ما را در هنگام نماز آزمايش كنيد و بنگريد كه آنان چگونه نماز را حفظ مىكنند، و بنگريد كه اسرار ما را چگونه نگه مىدارند و از دشمنان حفظ مىنمايند و اموال خود را چگونه در اختيار برادران خود قرار مىدهند و با آنان مواسات مىكنند.پ 2- ابو المقدام گويد: حضرت باقر عليه السّلام فرمود: اى ابو المقدام شيعيان على عليه السّلام كسانى هستند كه رنگهاى آنها پريده و دگرگون و لاغر مىباشند، لبهاى آنان خشك و شكمهاى آنها به كمر چسبيده و رنگها متغير و چهره آنها زرد است.
هنگامى كه شب فرا مىرسد زمين را براى خود فرش مىگيرند و با صورتهاى خود بطرف زمين مىآيند و به عبادت مشغول مىگردند، سجدههاى آنها زياد، و اشك ريزان، هستند، بسيار دعا مىكنند و زياد گريه مىنمايند، مردم خوشحالى دارند ولى آنها در اندوه بسر مىبرند.پ 3- على بن مهدى رقى گويد: امام رضا عليه السّلام از پدرانش روايت مىكند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: اى على خوشا بحال كسى كه تو را دوست بدارد و بدا بحال آن كس كه تو را دشمن بدارد و تكذيبت كند، دوستان تو در آسمانها و زمينها معروف مىباشند.
آنها اهل ديانت و تقوى و حسن رفتار و فروتنى براى خداوند مىباشند، ديدگان آنها در حال خشوع و دلها از ترس خدا همواره به ذكر مشغول هستند، آنها حق ولايت تو را شناختند، زبانهاى آنان به فضل تو در حركت مىباشند، و ديدگان آنها به خاطر اشتياق بتو و فرزندانت اشك مىريزند.
خداوند هر چه در كتاب خود فرمود به آن ايمان دارند، و به سنتهاى ثابته
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله عمل مىكنند،پ به سخنان اولو الامر خود گوش فرا مىدهند، آنها با هم در رفت و آمد هستند و به ديدن يك ديگر مىروند، و از هم جدا و منقطع زندگى نمىكنند و با هم قطع رابطه ندارند.
آنها همديگر را دوست دارند، و با هم دشمنى ندارند، فرشتگان بر آنها نماز مىگذارند، و در دعاى آنها آمين مىگويند و براى گناهكاران آنها استغفار مىكنند، و در جنازه آنها شركت دارند، و از فقدان و درگذشت آنها تا روز قيامت در ناراحتى هستند.پ 4- روايت شده كه امير المؤمنين عليه السّلام در يك شب ماهتاب از مسجد بيرون شدند و بطرف جبانه رفتند و گروهى هم كه دنبالش بودند به او رسيدند، على عليه السّلام نزد آنها توقف كرد و فرمود: شما كه هستيد، گفتند: از شيعيان تو مىباشيم يا امير المؤمنين، امير المؤمنين در چهره آنها نگاه كرد و فرمود: در چهرههاى شما سيماى شيعيان را مشاهده نمىكنم.
گفتند: يا امير المؤمنين سيماء شيعيان چيست فرمود: چهرهها از بيدار خوابى زرد شده، و ديدهها از گريه زياد بر هم آمده، پشتها از كثرت قيام خم شده، شكمها از كثرت روزه به پشت چسبيده و لبها از كثرت اذكار خشك شده و غبار بندگان خاشع و فروتن آنها را فرا گرفته است و آنها پيوسته سربزير و آرام حركت مىكنند.پ 5- ابن نباته گويد: يكى از روزها امير المؤمنين عليه السّلام بيرون شدند و ما با گروهى در جايى جمع شده بوديم، فرمود: شما كه هستيد و چرا در اين جا اجتماع كردهايد، گفتيم: گروهى از شيعيان تو هستيم، فرمودند در شما سيماى شيعيان را مشاهده نمىكنيم.
گفتيم سيماى شيعيان چيست، فرمود: آنها در شبها بيدار مىگردند و نماز شب مىخوانند از اين رو چهره آنها زرد مىباشد، از ترس خدا گريه مىكنند و ديدگانشان به هم آمده هست، روزه زياد مىگيرند و لب آنها همواره خشك مىباشد، و غبار خشوع هم چهره آنها را فرا گرفته است.
پ6- سليمان بن مهران گويد: خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيدم در حالى كه گروهى از شيعيان در نزد آن جناب بودند و امام مىفرمودند: اى جماعت شيعيان موجب زينت و آبروى ما باشيد، كارى نكنيد كه براى ما ننگ و عار فراهم كنيد، با مردم به نيكى رفتار كنيد، زبان خود را نگهداريد، و هر سخنى بر زبان جارى نسازيد و كم سخن بگوئيد.پ 7- جابر گويد: حضرت باقر عليه السّلام فرمود: شيعيان ما كسانى هستند كه از خداوند متعال اطاعت مىكند.پ 8- معاوية بن وهب گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: شيعيان ما بر سه دستهاند، گروهى ما را دوست دارند آنها از ما هستند، جماعتى موجب آبروى ما هستند، و ما هم آبرو براى آنها هستيم، دستهاى هم مىخواهند بوسيله ما نان بخورند و زندگى و آبرو كسب كنند و هر كس چنين كند فقير مىگردد.پ 9- مرازم گويد: وارد مدينه شدم و در خانهاى كه فرود آمدم كنيزى زندگى مىكرد، من از او خوشم آمد خواستم با وى تزويج كنم ولى او امتناع كرد، بعد از نماز عشاء خواستم به منزل برگردم و آمدم در را كوبيدم همان كنيز در را باز كرد.
من هنگامى كه متوجه شدم او تنها مىباشد در هنگام ورود به منزل دست بر سينه او گذاشتم او هم فورا در را باز كرد و من داخل شدم، هنگام صبح نزد امام كاظم عليه السّلام رفتم، امام فرمود: اى مرازم از شيعيان ما نيست كسى كه در خلوت ورع نداشته باشد و از خدا نترسد.پ 10- سدير صيرفى گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم و در نزد آن جناب گروهى از ياران او بودند، فرمود: اى سدير شيعيان ما همواره محفوظ و مستورند نيتها و دلهاى آنها با ائمه و رهبرانشان پاك و بىآلايش باشند.
با برادران خود نيكى كنند و به ضعفاء آنها برسند، و به درماندگان آنها احسان نمايند، ما شما را به ظلم دعوت نمىكنيم ولى به ورع و پرهيزگارى فرا مىخوانيم، با برادران خود مواسات داشته باشيد، و بدانيد كه دوستان خدا هميشه مستضعف و اندك هستند، و از هنگامى كه خداوند آدم عليه السّلام را خلق كرده چنين
بوده است.پ 11- در تفسير امام عليه السّلام است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: اى گروه شيعيان از خداوند بترسيد، بهشت از دست شما نمىرود اگر چه گناهان شما موجب شود كه شما از ورود در آن تاخير داشته باشيد، اكنون براى بدست آوردن درجات بهشت با هم مسابقه دهيد.
گفته شد آيا يكى از دوستان شما و يا دوستان على عليه السّلام وارد جهنم خواهند شد، فرمود: هر كس نفس خود را با مخالفت محمد و على عليهما السّلام چركين كند و دنبال كارهاى حرام برود و به مؤمنان ظلم كند و با احكام شريعت مخالفت نمايد روز قيامت گناهكار و آلوده خواهد آمد.
محمد و على مىگويند تو كثيف و آلوده هستى و صلاحيت همنشينى با صالحان و نيكان را ندارى و شايسته نيستى كه با حوران هم آغوش گردى و با فرشتگان مقرب همنشين گردى تو نمىتوانى خود را با آنها قرين سازى مگر اينكه از گناهان پاك گردى.
او را براى پاك شدن گناهان در طبقه اول دوزخ جاى مىدهند و براى پاره از گناهان عذاب مىشود، پارهاى از آنها براى بعضى از گناهان در محشر گرفتار شدائد و سختى مىگردند ولى نيكان از شيعه به فرياد آنها مىرسند.
اخيار و دوستان در آن روز به فكر دوستان گناهكار خود مىباشند و مانند مرغى كه دانهها را از زمين برمىدارد، آنها هم دوستان خود را پيدا مىكنند و آنها را از اطراف جمع آورى مىكنند و از آنها شفاعت مىنمايند.
دستهاى از آنها گناهانشان كمتر و سبكتر هست، اين گروه با شدائد و سختيهائى كه در دنيا از سلاطين و حكام مشاهده مىكنند و يا بيمارىهائى كه در بدن آنها پديد مىآيد گناهان آنها پاك مىشود و بدون گناه وارد قبر مىگردند.
گروهى از آنها گناهانشان در هنگام مرگ با شدت جان كندن پاك مىشود، و گروهى گناهكار در وقت احتضار حالتى بر آنها پيش مىآيد كه موجب خوارى و ذلت او مىشود خداوند به اين سبب گناهان او را مورد آمرزش قرار مىدهد.
پجماعتى هم گناهانشان باقى مىماند و در هنگام دفن آمرزيده مىگردند و پاك مىشوند، اما اگر گناهش بزرگ باشد با شدائد و سختىهاى روز قيامت پاك مىگردد، و اگر گناهانش بزرگ بود او را در طبقه اول دوزخ نگه مىدارند.
اين گروه بيشتر از همه شيعيان ما عذاب مىكشند، اين گروه شيعيان ما نيستند بلكه دوستان ما بحساب مىآيند و با دوستان ما دوست هستند و با دشمنان ما دشمن مىباشند، شيعيان ما كسانى هستند كه از ما پيروى كنند و از آثار ما تبعيت نمايند و به كارهاى ما اقتداء كنند.پ امام عليه السّلام فرمود: مردى خدمت رسول اللَّه عليه السّلام عرض كرد يا رسول اللَّه فلان شخص به ناموس همسايهاش نگاه مىكند، و اگر چنانچه حرام و گناهى برايش پيش بيايد ابا و امتناعى ندارد و مرتكب اعمال زشت مىشود.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله از اين سخن برآشفت و گفت: اين مرد را نزد من بياوريد، مرد ديگرى گفت: يا رسول اللَّه او از شيعيان شما مىباشد و با شما و على دوست است و از دشمنان شما هم بيزارى مىجويد.
رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: نگوئيد او از شيعيان ما هست زيرا اين سخن دروغ مىباشد، شيعيان ما كسانى هستند كه از ما پيروى كنند و از اعمال ما تبعيت نمايند و اين شخصى كه شما تعريف مىكنيد از شيعيان ما نيست.پ به امير مؤمنان و رهبر پرهيزكاران و پيشواى سپيد چهرگان و وصى رسول عالميان و زعيم مسلمانان گفته شد كه فلان شخص در گناه اسراف كرده و خود را به هلاكت رسانيده در صورتى كه از شيعيان شما هم مىباشد.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند: براى تو در اين سخن يك دروغ و يا دو دروغ نوشته شد اگر او در گناه اسراف مىكند و در عين حال ما را هم دوست مىدارد و از دشمنان ما هم تبرى مىكند اين يك دروغ است، در اين حال او از دوستان ما هست نه از دشمنان ما.
اما اگر او دوستان ما را دوست دارد، و با دشمنان ما هم دشمن است در گناه هم اسراف نمىكند همان طور كه شما گفتى اين يك دروغ از شما بحساب مىآيد،
زيرا او در گناه اسرافى ندارد، و اگر چنانچه در گناه اسراف مىكند و دوستان ما را دوست نمىدارد، و با دشمنان ما هم دشمن نيست اين هم دو دروغ است.پ مردى بزنش گفت نزد فاطمه دختر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله برويد و از او بپرسيد آيا من از شيعيان شما هستم يا نيستم، آن زن رفت و سؤال كرد فاطمه سلام اللَّه عليها فرمود: اگر به گفتههاى ما عمل مىكنى و از منهيات ما دست مىكشى شيعه هستى.
اگر به گفتههاى ما توجهى ندارى و از منهيات ما هم دست برنمىدارى از شيعيان ما به حساب نمىآئى او برگشت و جريان را به شوهرش اطلاع داد و گفت: واى بر من پس كى ما را از اين گناهان خلاص مىكند و من در جهنم مخلد خواهم شد زيرا هر كس شيعه نباشد در جهنم است.
زن برگشت و جريان را به حضرت فاطمه عليها السلام گفت: فاطمه فرمود: به شوهرت بگو اين طور نيست كه خيال كردهاى، شيعيان ما از نيكان اهل بهشت هستند همه دوستان ما و دوستان دوستان ما و دشمنان دشمنان ما.
كسانى كه با قلب و زبان سخنان ما را قبول دارند، همه اينها از شيعيان ما نيستند هنگامى كه اوامر ما را انجام ندهند و از منهيات ما دست باز ندارند و مرتكب گناهان شوند، اين گروه با همه اينها اهل بهشت مىباشند.
اما بعد از اينكه از گناهان پاك شوند و گرفتار انواع مصيبتها و مشكلات شوند و يا در قيامت با انواع سختيها گرفتار گردند، و يا در طبقه اول جهنم معذب شوند و بعد ما آنها را نجات مىدهيم و بطرف خود مىآوريم.پ مردى به حسن بن على عليهما السّلام عرض كرد: من از شيعيان شما هستم، امام حسن فرمود: اى بنده خدا اگر از اوامر و نواهى ما اطاعت كنيد راست مىگوئيد و اگر بر خلاف اين باشيد بر گناهان خود اضافه نكنيد و مدعى اين مقام عالى كه اهليت آن را نداريد نشويد و نگوئيد من از شيعيان شما مىباشم و با دشمنان شما دشمنم كه در اين جا خير خواهيد ديد.پ شخصى نزد حسين بن على عليهما السّلام آمد و گفت: يا ابن رسول اللَّه من از شيعيان
شما هستم، فرمود: از خداوند بترس و مدعى مقامى نباش كه خداوند تو را تكذيب كند و در ادعايت رسوا گردى شيعيان ما كسانى هستند كه دل آنها از هر مكر و حيله و نيرنگ و فريب خالى باشد، شما بگوئيد ما از دوستان شما مىباشيم.پ مردى نزد على بن الحسين عليهما السّلام آمد و گفت: يا ابن رسول اللَّه من از شيعيان خاص شما مىباشم، امام عليه السّلام فرمود: اى بنده خدا هر گاه تو مانند ابراهيم خليل عليه السّلام باشى كه خداوند مىفرمايد وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ.
اكنون اگر دلت مانند دل او سالم است تو از شيعيان ما هستى و اگر دلت از مكر و فريب و غش و خيانت خالى نيست تو از دوستان ما مىباشى، اگر در اين گفتارت دروغ بگوئى خداوند تو را گرفتار فلج مىكند و تا هنگام مرگ دست از تو باز نمىدارد، و يا مبتلا به جذام مىگردى كه تا كفاره گناهت باشد.پ حضرت باقر عليه السّلام ديد: مردى به ديگرى افتخار مىكرد و مىگفت: آيا بر من فخر مىكنى در حالى كه من از شيعيان آل محمد عليهم السّلام كه پاك هستند مىباشم، امام عليه السّلام به او فرمودند به خداوند كعبه تو بر او افتخارى ندارى بلكه با اين دروغ زيان هم ديدى.
اى بنده خدا امامى كه در اختيار دارى مىخواهى براى خودت باشد و يا دوست دارى آن را در راه برادران مؤمن خود خرج كنى گفت دوست دارم براى خود خرج كنم، امام فرمود پس تو از شيعيان ما نيستى، زيرا ما دوست داريم آن چه داريم به برادران هم عقيده خود بدهيم، بگو ما از دوستان شما هستيم و اميدواريم با اين محبت نجات پيدا كنيم.پ به حضرت صادق عليه السّلام گفته شد كه عمار دهنى روزى در نزد ابن ابى ليلى قاضى كوفه در موردى شهادت داد قاضى گفت: اى عمار ما تو را مىشناسيم و شهادت تو در نزد ما قبول نيست زيرا تو رافضى هستى، عمار از جايش برخاست در حالى كه بدنش مىلرزيد و گريهاش گرفته بود.
ابن ابى ليلى گفت: تو مردى از اهل علم و حديث هستى و اگر از كلمه رافضى مىترسى از رفض برائت حاصل كن و در اين صورت برادر ما خواهى بود، عمار
گفت:پ تو مقصود و نيت ما را نفهميدى و گرفتار اشتباه و انحراف شدى، من بر خود و شما گريه كردم.
اما گريه براى خودم از اين جهت است كه تو مرا به جايى نسبت دادى كه من درخور آن مقام بزرگ نيستم پنداشتى من رافضى هستم، واى بر تو من از امام صادق عليه السّلام شنيدم نخستين كسانى كه به اين عنوان خوانده شدند ساحران فرعون بودند كه با ديدن آيات ايمان آوردند و به موسى عليه السّلام پيوستند و فرعون آنها را رافضى ناميد.
پس رافضى آن كس هست كه آن چه را خداوند قبول ندارد ترك گويد و اوامر خداوند را انجام دهد، اينك آن جريان كجا و وضع ما كجا هست، و اينكه بر خود مىگريم براى اين است كه مىترسم خداوند بر دل من آگاهى پيدا كند و با اين لقب شريفى كه تو به من دادى مورد عتاب پروردگار قرار گيرم.
خداوند به من مىفرمايد: اى عمار تو واقعا اباطيل را ترك كردى و رو به طاعت آوردى همان گونه كه به تو گفتند و اين موجب مىگردد كه من در رسيدن به درجات كوتاهى كنم در صورتى كه خداوند با من مصافحه كند، و يا موجب عقاب گردد در صورتى كه با من مناقشه نمايد، مگر اينكه دوستان ما از ما شفاعت كنند.
اما اينكه چرا به حال تو گريه كردم به خاطر اين است كه دروغ بزرگى در باره من گفتى و با نامى ديگر مرا نام بردى و از اين مىترسم كه خداوند تو را عذاب كند براى اينكه نام بزرگى براى من انتخاب كردى، و اگر تو اين نام را پست بدانى در برابر اين بىاعتنائى چگونه بر عذاب خداوند صبر مىكنى.
امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر گناهان عمار از آسمانها هم بزرگتر و از زمينها هم سنگينتر بود براى اين سخنانى كه بر زبانش جارى شد آمرزيده مىشود، و حسنات او در نزد خداوند به اندازهى است كه يك خردل از آن هزار بار بزرگتر از دنيا مىباشد.پ به حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام گفته شد كه از بازارى گذشتيم مردى در آن جا فرياد مىزد: من از شيعيان آل محمد عليهم السّلام هستم و آل محمد از خالصان مىباشند!،
پاو جامههائى در جلو خود گذاشته و آنها را مىفروخت و مىگفت: كى زيادتر مىخرد.
امام عليه السّلام فرمود: هر كس مقام و قدرش را بشناسد سخنانى بر زبان جارى نمىكند كه قدر و مقامش ضايع شود، مىدانيد داستان اين مرد چيست اين شخص مىگويد: من مانند سلمان و ابو ذر و مقداد و عمار هستم در صورتى كه براى فروش متاع خود چانه مىزند.
او متاع عوضى را به مشترى مىدهد و تدليس مىنمايد و جنسى را كه ارزان خريده مىخواهد گران بفروشد و به هر مشترى يك نوع از قيمت را مىگويد آيا اين شخص را مىتوان مانند سلمان و يا ابو ذر و مقداد و عمار دانست هرگز چنين نخواهد شد.
خداوند اين را با آنها در يك صف قرار نخواهد داد، او بايد بگويد: من از دوستان آل محمد عليهم السّلام هستم، و از كسانى مىباشم كه دوستان آنها را دوست مىدارم و با دشمنان و مخالفان آنها دشمن مىباشم.پ امام عليه السّلام فرمود: هنگامى كه مامون على بن موسى الرضا عليهما السّلام را به ولايت عهدى خود برگزيد، خادمش نزد آن حضرت آمد و گفت: گروهى دم در هستند و مىگويند ما از شيعيان هستيم امام فرمودند من امروز مشغول هستم آنها را بگوئيد بروند خادم گفت و آنها هم رفتند.
اين جماعت روز ديگر آمدند و مانند روز قبل اذن ورود خواستند، بار ديگر آنها را برگرداندند، و آنها مدت دو ماه در رفت و آمد بودند و كار بجائى رسيد كه مايوس شدند و به حاجب گفتند به مولاى ما بگو ما از شيعيان پدرت هستيم ما را راه بدهيد.
ما اگر بدون ملاقات شما از اين جا برويم مردم ما را شماتت مىكنند و ديگر رو نداريم به شهر و خانه خود مراجعت كنيم زيرا همواره مورد سرزنش مردم خواهيم بود، در اين هنگام امام دستور دادند به آنها اجازه ورود داده شود آنها وارد شدند و سلام كردند و امام هم اجازه نشستن به آنها دادند!.
پآنها هم چنان در حال قيام بودند و گفتند يا ابن رسول اللَّه اين چه جفاء بزرگى بود كه در باره ما روا داشتيد و ما را سبك كرديد و به ما اجازه ملاقات نداديد، ما بعد از اين چه گونه در ميان مردم حاضر شويم و به خانه و كاشانه خود مراجعت نمائيم، و براى ما آبروئى باقى نماند.
امام رضا عليه السّلام فرمود: شما اين آيه شريفه را بخوانيد هر مصيبتى كه به شما برسد بوسيله خودتان بدست آمده و خداوند از بيشتر گناهان شما در مىگذرد من در اين جا به خداى خود اقتداء كردم و از رسول خدا و امير المؤمنين و پدران خود عليهم السّلام پيروى نمودم.
گفتند يا ابن رسول اللَّه چرا چنين كردى فرمود: براى اينكه شما مدعى هستيد كه شيعيان امير المؤمنين على بن ابى طالب هستيد، واى بر شما شيعيان او حسن و حسين و ابو ذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابى بكر هستند كه در هيچ جا با او مخالفت نكردند و اوامر نواهى او را انجام دادند.
شما ادعا داريد كه از شيعيان آنها مىباشيد در حالى كه در كارهاى خود با آنها مخالفت مىكنيد و در واجبات كوتاهى مىنمائيد، و در باره كمك به برادران خود سستى داريد، در جايى كه تقيه لازم نيست تقيه مىكنيد و در جايى كه تقيه بايد بكنيد تقيه نداريد.
شما بايد بگوئيد ما از دوستان او هستيم، دوستان او را دوست مىداريم و با دشمنان آنها دشمنى مىكنيم، من از اين گفتار شما ناراحت نيستم ولى شما مقام بزرگى را ادعاء مىكنيد، و اگر گفتارتان با كردار مطابقت نكند هلاك مىگرديد مگر اينكه رحمت خداوند شما را دريابد.
گفتند: يا ابن رسول اللَّه ما استغفار مىكنيم و از گفته خود توبه مىنمائيم، و همان طور كه فرموديد ما دوستان شما و دوستان دوستان شما هستيم، و با دشمنان شما دشمن مىباشيم، امام عليه السّلام حالا خوش آمديد و اينك برادران و دوستان من هستيد بيائيد در بالا قرار گيريد.
آنها اندك اندك جلو رفتند تا نزديك آن جناب رسيدند، بعد از اين حضرت
رضا به حاجب خود فرمودندپ اينها چند بار در خانه ما آمدند و اذن ملاقات داده نشد، حاجب گفت: آنان شصت بار براى زيارت شما آمدند و توفيق نيافتند.
امام عليه السّلام فرمود: شما هم شصت بار از آنها ديدن كن و سلام مرا به آنها برسان آنها در گفته خود استغفار كردند و خداوند هم از آنها درگذشت و شايسته كرامت شدند اينك بخاطر اينكه آنها ما را دوست مىدارند به آنها احسان كن و مشكلات آنها را برطرف گردان تا به زندگى خود برسند.پ مردى خدمت حضرت جواد عليه السّلام رسيد در حالى كه بسيار خوشحال بود، امام عليه السّلام فرمود: چرا خوشحال هستى گفت: يا ابن رسول اللَّه از پدرت شنيدم مىفرمود:
سزاوارترين روز براى بنده روزى است كه در آن موفق شود به برادران خود كمك كند و به درد دل آنها برسد.
امروز ده نفر از برادران نيازمند نزد من آمدند، آنها داراى زن و فرزند بودند، و از شهر ديگرى آمده بودند، من به آنها توجه كردم و هر چه از من خواستند به آنها دادم، از اين جهت خوشحال هستم كه خداوند توفيق خدمتگزارى به برادران را به من عنايت فرمود.
امام جواد عليه السّلام فرمود: به جان خودم سوگند سزاوار است شما خوشحال گردى، اگر كارى نكنى كه بعد از اين اثر اين كار خوب را از بين ببرى، گفت:
قربانت گردم چگونه اعمال من اثر خود را از دست مىدهد در حالى كه من از شيعيان مخلص شما هستم.
امام فرمود: آرى صدقات و نيكى به برادران را باطل مىكنى، گفت: يا ابن رسول اللَّه چگونه باطل مىگردد، فرمود: اين آيه شريفه را تلاوت كن: اى كسانى كه ايمان آوردهايد صدقات خود را با منت نهادن و آزار دادن ديگران باطل نكنيد.
گفت: يا ابن رسول اللَّه من بر آنها منت نگذاشتم و به آنان آزارى هم نرسانيدم، امام فرمود: خداوند نفرموده به كسانى كه صدقه مىدهيد منت نگذاريد و يا آنها را اذيت نكنيد، و مقصود از آن هر گونه منت و اذيت كردن مىباشند و تنها به آنها ارتباط ندارد.
پمتوجه باش اذيت و آزار كردن آنها بزرگتر است و يا آزار دادن به فرشتگان كه حافظ اعمال شما مىباشند و يا اينكه ما را اذيت كنيد، آن مرد گفت: يا ابن رسول اللَّه البته اين بزرگتر است، امام فرمود: پس در اين صورت من و آنها را آزار دادهاى و صدقهات را باطل كردهاى، گفت: چگونه؛ فرمود: هم اين گونه كه گفتيد چگونه صدقه و انفاق من باطل مىگردد در حالى كه من از شيعيان خالص شما هستم، بعد فرمود: متوجه باش آيا مىدانى شيعيان خالص ما چه كسانى هستند، گفت نمىدانم، فرمود: آنها عبارتند از جبرئيل، مؤمن آل فرعون و صاحب يس.
صاحب يس همان است كه خداوند فرمودند: وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى، و هم چنين سلمان و ابو ذر و مقداد و عمار هستند كه از شيعيان بشمار مىروند، تو خود را به اين گروه پيوستهاى، آيا تو با اين ادعاء فرشتگان و ما را آزار ندادهاى آن مرد گفت: استغفار مىكنم بفرمائيد چگونه بگويم.
امام فرمودند: بگو من از مواليان و دوستان شما هستم و با دشمنان شما دشمن مىباشم، و با دوستانت هم دوستى مىكنم و از گفتارى كه مورد انكار شما قرار گرفت توبه مىكنم، كارى كه مورد انكار شما و فرشتگان قرار گيرد مورد انكار خداوند هم هست، امام فرمود: اكنون پاداش صدقات به شما برگردد.پ على بن سيار گويد: شبى در غرفه حسن بن على عليهما السّلام در سامراء بوديم، و اين هنگامى بود كه سلطان زمان و اطرافيان او از آن جناب تعظيم و تكريم مىكردند، در اين جا والى شهر كه بر هر دو پل ولايت داشت وارد شد و مردى را كه دست بسته بودند همراهش بود.
حسن بن على سلام اللَّه عليهما از روزنه بيرون را نگاه مىكرد، هنگامى كه چشم والى بر آن جناب افتاد از مركب پائين شد و گفت يا ابن رسول اللَّه اين مرد را امشب كنار دكان يك صرافى مشاهده كرديم و او متهم است كه مىخواسته دكان را سوراخ كند و اشياء آن را سرقت نمايد.
من او را دستگير كردم و مىخواستم پانصد ضربه شلاق به او بزنم، ما هر كس
را كه با اين اتهام بگيريم او را تازيانه مىزنيم، تا پاداش گناه خودش را مشاهده كند،پ و ما اين كار را به سرعت انجام مىدهيم كه تا كسى نيايد و از وى دفاع كند و او بدون مجازات آزاد شود.
هنگامى كه خواستيم او را شلاق بزنيم گفت: از خداوند بترسيد و متعرض من نشويد، زيرا من از شيعيان امير المؤمنين و شيعه اين امام كه پدر قائم مىباشد هستم، ما هم از او دست برداشتيم و خدمت شما آورديم اكنون اگر راست مىگويد و از شيعيان شما مىباشد او را رها مىكنيم.
ما به او گفتيم اگر دروغ بگوئى هزار شلاق به تو مىزنيم، و بعد دست و پايت را قطع مىكنيم، اكنون بفرمائيد او از شيعيان على عليه السّلام مىباشد همان طور كه ادعا مىكند، امام عليه السّلام فرمود: به خداوند پناه مىبرم اين از شيعيان على نيست.
او چون در دست شما گرفتار شده خود را از شيعيان على عليه السّلام معرفى كرده است، وى گفت اكنون ما را از مشكلى خلاص كردى و من اكنون پانصد ضربه شلاق به او مىزنم و باكى هم از عمل خود ندارم، هنگامى كه او را دور كردند گفت:
او را برو بر زمين انداختند و دو جلاد در طرف راست و چپ او قرار گرفتند.
والى گفت: او را شلاق بزنيد آنها با چوبهاى خود بر او حمله آوردند و بر بدنش فرو كوفتند، والى ديد چوب آنها بر زمين مىخورد، گفت: واى بر شما چوبها را بر بدن او فرو آوريد چرا بر زمين مىكوبيد، آنها هنگامى كه خواستند چوبها بر بدن او بزنند دستهايشان كج شد و ضربهها بر بدن خودشان فرود مىآمد.
والى گفت: واى بر شما مگر ديوانه شدهايد كه همديگر را مىزنيد چوبها را بر اين مرد فرود آوريد، آنها اظهار داشته ما چوبها را بر بدن اين مرد مىزنيم و قصد ديگرى نداريم، ولى دست ما كج مىشود و يك ديگر را مىزنيم والى بعد از اين چهار نفر ديگر را صدا كرد و شش نفرى به او حمله آوردند.
در اين هنگام كه شش نفرى چوبها را به او وارد مىكردند متوجه شدند همه چوبها به حاكم مىخورد و او از مركبش بر زمين افتاد و گفت شما مرا
كشتيد خداوند شما را بكشد،پ اين چه عملى است كه انجام مىدهيد آنها گفتند:
چوبهاى ما فقط بر بدن اين مرد مجرم مىخورد.
والى بعد از اين چند نفر ديگر را آورد كه او را چوب بزنند آنها هم وقتى شروع كردند او را كتك بزنند بار ديگر شلاقها بر والى فرود آمد آنها گفتند بخداوند سوگند ما جز اين مرد را نمىزنيم، والى گفت پس اين جراحتهاى صورتم از كجا پيدا شده است و اين خونها از كجا آمده.
ضاربان گفتند دستهاى ما خشك باد اگر ما ضربهاى را بر بدن تو فرود آورده باشيم، در اين هنگام آن مرد متهم گفت: اى بنده خدا آيا از اين الطاف خداوندى عبرت نگرفتى و نديدى چگونه اين ضربهها را از من بطرف تو آورد اينك بار ديگر بطرف امام برويم و هر چه امام گفت انجام بده.
والى بار ديگر او را بطرف امام عليه السّلام آورد و گفت: يا ابن رسول اللَّه ما از اين مرد در شگفت هستيم شما تشيع او را انكار كرديد و اگر اين مرد از شيعيان شما نباشد پس او از شيعيان شيطان است و جايش در آتش مىباشد ما از او معجزاتى ديديم كه فقط از انبياء ديده مىشود، امام فرمود: از اوصياء هم بگو.
امام حسن عسكرى عليه السّلام متوجه والى شدند و گفتند: اى بنده خدا اين مرد در ادعاى خود يك دروغ را اظهار كرد كه اگر آن دروغ را از روى قصد و تعمد گفته بود گرفتار همه عذابهاى شما مىگرديد و سى سال در طبقه مخصوص زندانى مىشد، ولى به خاطر كلمهاى كه از روى قصد گفته بود خداوند او را از عذاب رهانيد.
اما اى والى تو هم بدان كه خداوند عز و جل او را از عذاب و تازيانه خلاص كرد براى اينكه او از دوستان و محبان ما مىباشد ولى او از شيعيان ما به حساب نمىآيد، والى گفت: اينها همه يكى هست پس فرق بين آنها كدام است.
امام عليه السّلام فرمود: فرق اين است كه شيعيان از آثار ما پيروى مىكنند و از اوامر ما اطاعت مىنمايند و از نواهى ما دست مىكشند اين گروه از شيعيان ما بحساب مىآيند، ولى آنهائى كه واجبات خداوند را انجام نمىدهند شيعيان ما نيستند.
پامام حسن عسكرى عليه السّلام به والى گفتند تو هم دروغ گفتى و اگر آن را از روى تعمد گفته بودى خداوند تو را به هزار تازيانه مبتلا مىكرد و سى سال هم در زندان سرپوشيده به سر مىبردى، گفت: دروغ من چه بود.
امام عليه السّلام فرمود: تو خيال كردى كه اين معجزات مال او بود، در صورتى كه اين گونه معجزات از طرف ما مىباشد خداوند آن معجزهها را آشكار مىكند تا برهان ما بر همگان روشن گردد و جلال و شرف و عزت ما بر همگان معلوم شود.
اگر گفته بودى من در او معجزاتى مشاهده كردم بر تو اعتراضى نداشتم، مگر زنده شدن ميت در دست عيسى معجزه نيست، اين معجزه از مرده است يا از عيسى، مگر از گل پرنده درست نمىكرد و بعد در او مىدميد و آن به اذن خدا پرواز مىكرد.
آيا اين پرواز مجسمه گلى از خود پرنده بود يا از عيسى آيا آن مردمانى كه با معجزه آن پيامبر بصورت بوزينه درآمدند كار بوزينگان بود و يا آن پيامبر، در اين هنگام والى گفت: استغفر اللَّه ربى و اتوب اليه.
بعد از اين امام عليه السّلام به آن مرديكه از شيعيان على عليه السّلام بود فرمود: اى بنده خدا تو از شيعيان على نيستى بلكه تو از محبان آن جناب مىباشى، شيعيان على كسانى هستند كه خداوند متعال در باره آنان فرمود: آنها كسانى هستند كه كارهاى شايسته مىكنند و در بهشت جاودان مىباشند.
آنها كسانى هستند كه به خداوند ايمان آوردهاند و او را به صفات خودش وصف و تعريف كردهاند و از هر عيبى و نقصى پاك داشتهاند و محمد صلّى اللَّه عليه و اله را با كردار و گفتارش تصديق نمودهاند و على را بعد از او امام و بزرگ و رهبر براى خود گرفتهاند.
از امت محمد صلّى اللَّه عليه و اله كسى با آن برابرى نمىكند، و اگر همه آنها را در يك كفه ترازو بگذارند و على عليه السّلام را در كفه ديگر از همه آنها سنگينتر خواهد بود همان طور كه آسمان بر زمين سنگينى مىكند و زمين بر ذره.
شيعيان آل محمد عليهم السّلام در راه خدا جنگ مىكنند آنها ترسى ندارند از آنكه
مرگ بر آنها وارد شود و يا آنها بر مرگ وارد شوند،پ شيعيان على عليه السّلام كسانى مىباشند كه برادران خود را بر خود اختيار مىكنند و از خود مىگذرند.
خداوند آنها را در كارهاى زشت مشاهده نمىكند و همواره در اوامر خداوند كوشش مىكنند و از برادران ايمانى خود احترام مىنمايند، من اين را از طرف خود نمىگويم.
اين گفته محمد صلّى اللَّه عليه و اله مىباشد كه فرمود: آنها كارهاى شايسته مىكنند همه واجبات را انجام مىدهند و به توحيد و نبوت و امامت معتقد هستند و از همه مهمتر براى خدا حقوق برادران را انجام مىدهند و از دشمنان خدا تقيه مىنمايند.پ 12- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: كسانى كه از ما اطاعت مىكنند خداوند بزودى گناهان آنها را مىآمرزد، و بر آنها بخاطر كارهاى نيكشان منت مىگذارد، گفتند يا امير المؤمنين مطيعيان شما كدام افراد هستند.
فرمود: كسانى كه خدا را به يگانگى مىشناسند، و بصفات شايسته او را وصف مىكنند و به محمد صلّى اللَّه عليه و اله بعنوان نبوت اعتقاد دارند و خداوند را در انجام واجبات اطاعت مىكنند و از محرمات دست باز مىدارند.
اوقات خود را در ياد خدا زنده نگه مىدارند، و بر محمد و آل او درود مىفرستند، و از بخل و حسادت خوددارى مىنمايند، و زكاتى را كه خداوند واجب گردانيده اداء مىكنند و آن را از مستحقان و نيازمندان دريغ نمىدارند.پ 13- محمد بن عمر بن حنظله گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: از شيعيان ما نيستند آن كسانى كه با زبان خود اظهار دوستى مىكنند ولى در عمل با ما و آثار و كردار ما مخالفت مىنمايند، شيعيان ما كسانى هستند كه با زبان و دل با ما مىباشند و از آثار ما پيروى مىكنند و مانند ما كار مىنمايند، آنها شيعيان ما مىباشند.پ ابو زيد گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: از شيعيان ما به حساب نمىآيند آن كسانى كه در شهرى ميان هزاران نفر زندگى مىكنند و در ميان مردم با تقوىتر از آنان باشد.
پ14- جابر جعفى گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: از جابر بن عبد اللَّه انصارى شنيدم فرمود: اگر سلمان و ابو ذر رحمة اللَّه عليهما متوجه مىشدند كه اين جماعت خود را به محبت اهل بيت نسبت مىدهند آنها را دروغگو خطاب مىكردند و اگر اين جماعت هم آنها را مشاهده مىكردند مىگفتند آنها ديوانه مىباشند.پ 15- يكى از محدثين روايت مىكند كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: لازم است كسانى كه در نهان خود را پيرو امامت ما مىدانند در آشكارا هم كارى بكنند تا عقيده آنها معلوم گردد راوى گويد: عرض كردم اين برهان آشكار كدام است، فرمود: حلال خدا را حلال بداند و حرام او را حرام و ظاهرش هم باطنش را گواهى كند.پ 16- مردى از حضرت صادق عليه السّلام روايت مىكند كه يكى از اصحاب به آن جناب گفتند: قربانت گردم به خداوند سوگند من شما را دوست دارم و دوستان شما را هم دوست مىدارم، اى سيد من شيعيان شما بسيار زياد شدهاند، فرمود: نام آنها را ببر گفت: زياد هستند فرمود: مىتوانيد آنها را بشماريد.
امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر عده آنها به سيصد و چند نفر رسيده بود حرف شما مورد قبول واقع شده بود، شيعيان ما كسانى هستند كه صداى آنها از گوششان تجاوز نمىكند و كينهاش هم از خودش تعدى ندارد، در باره ما غلو نمىكنند، و دوستان ما را دشمن نمىدارند، و با كسانى كه از ما عيبجوئى مىكنند مجالست ندارد.
حديثى كه مورد ملامت باشد از ما روايت نمىكنند، دشمنان ما را دوست نمىگيرند، و با دوستان ما دشمنى نمىكنند، راوى گويد: عرض كردم پس ما با اين شيعيان گوناگون كه مدعى تشيع هستند چه كنيم، فرمود: آنها را بايد از يك ديگر تميز دهيد و آنان را مورد آزمايش قرار دهيد، آنان تغيير و تبديل پيدا مىكنند، گذشت زمان آنها را فانى مىكند و شمشيرها آنان را از پا در مىآورند.
اختلافات شيعيان را از هم پراكنده مىسازد، شيعيان ما مانند سگها زوزه
نمىكشندپ و مانند كلاغ طمع ندارند، و با دست خود از مردم سؤال نمىكنند اگر چه از گرسنگى بميرند، گفتم: قربانت گردم من اين شيعيان را با اين صفت از كجا پيدا كنم.
امام عليه السّلام فرمود: آنها را در اطراف زمين جستجو كنيد، آنان كسانى هستند كه داراى زندگى خشنى مىباشند، همواره از اين منزل به منزل ديگرى منتقل مىگردند، اگر در جايى حضور پيدا كنند شناخته نمىشوند و اگر پنهان شدند مورد تفقد قرار نمىگيرند.
اگر بيمار شوند كسى از آنها عيادت نمىكند، و اگر بخواهد زن بگيرد به او زن نمىدهند و اگر بميرند كسى به تشييع جنازه آنها نمىرود، آنها در مال خود مواساة دارند، و در قبرها از هم ديدن مىكنند و اختلاف آراء ندارند اگر چه شهرهاى آنها از هم دور باشند.پ در حديث ديگرى آمده كه امام عليه السّلام فرمود: اگر مؤمنى را مشاهده كنند او را احترام مىنمايند و اگر منافقى را مشاهده كنند او را ترك مىگويند و در هنگام مرگ بىتابى ندارند.پ 17- داود بن فرقد گويد: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم فرمود: اصحاب من صاحبان خرد و بينش هستند و از خداوند مىترسند، كسانى كه اين چنين نباشند و دانش و تقوى نداشته باشند از ياران من بشمار نخواهند آمد.پ 18- ابو الصباح كنانى گويد: به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم ما را در كوفه به عنوان جعفرى سرزنش مىكنند، گويد: امام عليه السّلام از اين سخن برآشفت و بعد فرمود: اصحاب ما در ميان شما كم هستند، ياران جعفر كسانى هستند كه ورع داشته باشند و براى خالق خود كار كنند.پ 19- ابراهيم كرخى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: در ميان شيعيان كسانى هستند كه از يهود و نصارى و مجوس و مشركان هم بدتر مىباشد.پ 20- على بن زيد شامى گويد: امام أبو الحسن عليه السّلام فرمود: حضرت صادق مىفرمودند آياتى كه خداوند در باره منافقان نازل كرده در باره كسانى كه خود را به
تشيع مىبندد صدق دارد.پ 21- عمر بن يحيى گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم فرمود: سزاوارترين مردم به ورع و پرهيزگارى آل محمد عليهم السّلام و شيعيان آنها مىباشند تا مردم به آنها اقتداء كنند.پ 22- يزيد بن خليفه گويد: يكى از روزها خدمت حضرت صادق عليه السّلام بوديم، امام فرمودند: شما به جايى توجه كرديد كه خداوند به آنجا توجه دارد، شما كسى را برگزيديد كه خداوند آن را برگزيد مردم هر كدام بطرفى رفتند و به چپ و راست متوجه شدند، ولى شما به دنبال محمد صلّى اللَّه عليه و اله رفتيد، و شما بر طريق درستى قرار داريد و اينك ورع و تقوى داشته باشيد.
بعد از آن فرمود: اينك كه مىخواهيد برويد، بدانيد كه هر گاه شما به ولايت و امامت ما معتقد شديد باكى نداشته باشيد از اينكه مردم شما را نمىشناسند، هر كس براى مردم كار كند پاداش خود را هم بايد از مردم بخواهد و هر كس براى خداوند كار كرد پاداش او را از خداوند مىخواهد.پ 23- ابو بصير گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: شيعيان ما اهل ورع و پرهيزگارى هستند و وفاء و امانت دارند، و داراى زهد و عبادت مىباشند، و در شب و روز پنجاه و يك ركعت نماز مىگذارند، نماز شب مىگذارند، روزها را روزه دارند، زكاة مال خود را مىدهند، حج خانه خدا را بجا مىآورند و از هر حرامى دورى مىكنند.پ 24- حسين بن خالد گويد: امام رضا عليه السّلام فرمود: شيعيان ما كسانى هستند كه به گفتار ما عمل مىكنند و به دستورات ما گردن مىنهد و با دشمنان ما مخالفت مىنمايند، و هر كس چنين نباشد از شيعيان ما نخواهد بود.پ 25- ابن ابى نجران گويد: از امام ابو الحسن عليه السّلام شنيدم فرمود: هر كس با شيعيان ما دشمنى كند با ما دشمنى كرده است، و هر كس آنها را دوست بدارد با ما دوستى كرده است، زيرا آنها از ما هستند و از زيادى طينت ما خلق شدهاند.
هر كس آنها را دوست بدارد ما را دوست داشته و هر كس با آنها دشمنى كند
با ما دشمنى كرده است،پ شيعيان ما با نور خداوند مىنگرند و در رحمت خداوند غوطه مىخورند، و از كرامت خداوند برخوردار مىباشند و از مراحم او بهرهمند هستند.
هر يك از شيعيان ما كه بيمار گردند ما هم در اثر بيمارى او بيمار مىشويم، و اگر اندوهگين شوند ما هم اندوهگين مىگرديم، و اگر خوشحال شوند ما هم خوشحال مىشويم، شيعيان ما اگر در شرق و يا غرب عالم هم باشند و ما آنها را از نظر دور نمىداريم.
هر گاه يكى از شيعيان ما وام داشته باشند ما اداء مىكنيم، اگر مالى از آنها بماند به ورثهاش تعلق دارد، شيعيان ما كسانى هستند كه نماز مىگذارند و زكاة مىدهند و حج خانه خدا را به جاى مىآورند و ماه رمضان را روزه مىدارند.
آنها اهل بيت را دوست مىدارند و از دشمنان آنها بيزارى مىجويند، اين جماعت اهل تقوى و ايمان مىباشند و پرهيزگار و با ورع هستند، هر كس بر آنها ايراد بگيرد، به خداوند ايراد گرفته است هر كس آنها را رد كند خداوند را رد كرده است.
آنها بندگان خداوند هستند و حق عبوديت را ادا كردهاند، و آنها دوستان راستين خداوند مىباشند، به خداوند سوگند يكى از آنها روز قيامت از گروهى مانند قبيله ربيعه و مضر شفاعت مىكند و خداوند هم شفاعت آنها را قبول مىكند.پ 26- حضرت صادق عليه السّلام فرمود: به خداوند سوگند شيعيان على كسانى هستند كه شكم و دامن خود را نگه دارند و براى خداوند كار كنند و اميدوار ثواب او باشند و از عذاب او بترسند.پ 27- محمد بن عجلان گويد: در خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم كه مردى وارد شد و سلام كرد، امام از او پرسيد برادران خود را چگونه يافتى، او از آنها ستايش و تمجيد كرد، امام فرمود: مالداران آنها با نيازمندان چگونه رفتار مىكنند.
آن مرد گفت روابط اغنياء با فقراء بسيار كم است، از اين گونه اخلاق در نزد ما نيست، امام فرمود: پس چگونه آنها خيال مىكنند كه از شيعيان هستند.
پ28- جابر گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: اى جابر شيعه على كسى است كه صدايش از گوشش تجاوز نكند، و خشمش از خودش تعدى نداشته باشد، ما را از حد خود بيرون نبرد و با دشمنان ما رفت و آمد نكند و با كسانى كه از ما عيبجوئى مىكنند رفاقت نكند.
شيعيان على مانند سگان زوزه نمىكشند و مانند كلاغ طمع ندارند اگر از گرسنگى بميرند سؤال نمىكنند، آنان در زندگى آرام هستند و از جايى به جاى ديگر نقل مكان مىكنند، اگر در مجلسى حضور پيدا كنند كسى آنها را نمىشناسد، و اگر غايب گردند كسى از حال آنها جستجو نمىكند.
اگر آنها بيمار گردند كسى از آنها عيادت نمىكند و اگر بميرند كسى از جنازه آنها مشايعت روا نمىدارد، و آنها در قبرستانها از هم ديدن مىكنند، گفتم اينها را در كجا بيابم، فرمود در اطراف زمين و در ميان بازارها، و اين است معنى آيه شريفه أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ.پ 29- مسعدة بن صدقه گويد: از حضرت صادق عليه السّلام در مورد شيعيان آنها سؤال شد، امام فرمود: شيعيان ما كسانى هستند كه كارهاى نيك را انجام دهند و از كارهاى زشت دست باز دارند، خوبيها را آشكار كنند و در اعمال نيك شتابان باشند و به رحمت خداوند بزرگ رغبت نشان دهند، اين شيعيان از ما هستند هر جا برويم با ما خواهند بود.پ 30- حمران بن اعين از حضرت صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: امام سجاد عليه السّلام در خانه نشسته بود كه ناگهان گروهى در خانه را زدند، امام فرمود:
بنگريد در خانه كيست گفتند گروهى از شيعيان شما هستند، امام به شتاب در خانه آمدند و هنگامى كه در را گشودند و به آنها نگاه كردند برگشتند و گفتند دروغ مىگويند.
امام فرمود: من در سيماى آنها چهره شيعيان را مشاهده نمىكنم، اثر عبادت در صورت آنان نيست دور پيشانى آنها جاى سجده مشاهده نمىگردد، شيعيان ما با عبادت و صورتهاى غبارآلود شناخته مىگردند، دماغهاى آنها از عبادت
مجروح شده و پيشانى و سجدهگاه آنها چركين گرديده است.پ آنها لاغر و نحيف مىباشند و لبهايشان خشك است، عبادت صورتهاى آنها را خشك كرده و بيدارى شبها و تشنگى و گرمى روزها بدن آنان را كهنه ساخته است، هنگامى كه مردم سكوت مىكنند آنها تسبيح مىگويند، و هر گاه مردم بخواب روند آنها نماز مىگذارند، و هر گاه مردم خوشحال شوند آنها محزون مىشوند، آنها به زهد معروف و به رحمت سخن مىگويند.پ 31- محمد بن حنفيه گويد: هنگامى كه على عليه السّلام وارد بصره شدند احنف بن قيس او را براى خوردن غذا دعوت كردند و اين در هنگامى بود كه جنگ جمل تمام شده بود، على عليه السّلام فرمود: اى احنف اصحاب مرا بگو بيايند، در اين جا گروهى كه خشوع داشتند و سر بزير بودند وارد شدند و مانند مشكهاى كوچك خشك بنظر مىرسيدند.
احنف گفت: يا امير المؤمنين اينها چرا اين چنين شدهاند، آيا اينها غذا نخوردهاند و يا از ترس جنگ به اين روز افتادهاند، امام عليه السّلام فرمود: نه احنف اين چنين نيست خداوند متعال گروهى را كه در دنيا به عبادت و پارسائى گذرانيدهاند دوست دارد اين جماعت بخاطر معلوماتى كه از روز قيامت دارند اين چنين شدهاند.
آنها قبل از اينكه روز قيامت بيايد و اعمال و افعال آدميان عرضه گردد خود را در عرصات مىنگرند و چنين تصور مىكنند كه اكنون روز قيامت است و كوههائى از آتش آنها را احاطه كرده است و مردم براى عرض اعمال در آنجا حاضر شدهاند.
گويا اكنون نامه اعمال آنها آشكار شده و مردم از كارهاى آنها مطلع شدهاند، و رسوائى آنان بر همه روشن گرديده است از اين جهت جان آنها مىخواهد از تن بيرون رود و با بالهاى خوف پرواز كنند و اينك با جوش و خروش آماده حركت بطرف خداوند مىباشند.
آنها مانند كسانى كه در شب تاريكى گرفتار و پريشان گشته باشند فرياد و ناله
مىكنند،پ آنها از ترس مطالبى كه از آخرت بدست آوردهاند گريهها دارند آنها با بدنهاى خشك درگذشتند و با دلهاى محزون و چهرههاى گرفته و لبهاى به هم چسبيده مىباشند.
آنها را بىهوش ملاحظه مىكنى، آنها را در شبها بيدار و وحشتزده مىنگرى، چهرهها خاشع و سربزير و خشكيده هستند، كارهاى مخفى و علنى خود را براى رضاى خداوند انجام مىدهند دلهاى آنها از ترس آرامش ندارند.
اگر آنها را در هنگام شب ملاحظه كنى در آن هنگام كه همه ديدگان به خواب رفتهاند و صداها خاموش گشتهاند و حركتها ساكت گرديدهاند همان گونه كه پرندگان در لانهها به خواب رفتهاند سختيهاى روز قيامت آنها را از آرامش و سكون باز داشته است.
خداوند متعال مىفرمايد: آيا اهل آباديها آسوده هستند در هنگامى كه خواب مىباشند عذاب ما آنها را فرا گيرد، در حال ترس از خواب بيدار مىشوند و به طرف مصلى خود مىروند، گاهى گريه مىكنند و گاهى تسبيح مىگويند و در محرابها گريه مىكنند و نالهها سر مىدهند.
اى احنف اگر آنها را مشاهده كنى كه در شبها با حالت انحناء براى نماز ايستادهاند، و اجزاء قرآن را تلاوت مىكنند، در اين هنگام نالهها و فرياد سوزان آنها بلند است، هنگام ناله كردن آنها خيال مىكنى كه آتش گلوهاى آنها را گرفته است.
هنگامى كه بانك خود را بلند مىكنند خيال مىكنى كه سلسلههاى جهنم را بر گردن آنها افكندهاند، در وقت روز اگر آنها را بنگرى كه چگونه با نرمى و آرامى حركت مىكنند، و با مردم با حسن خلق معامله مىنمايند، و هر گاه نادانان با آنها سخن گويند جواب سلام را مىشنوند.
اين گروه هر گاه از سخنان لغو بگذرند با بزرگوارى از آن مىگذرند، آنها هرگز گرد تهمتها نمىروند و زبانشان را از بدگوئى مردم حفظ كردهاند، گوشهاى خود را از شنيدن سخنهاى بيهوده نگه مىدارند و ديدگان خود را از
نگاه كردن به حرام حفظ مىكنند.پ آنها همواره متوجه دار السلام، هستند، خانهاى كه هر كس در آن داخل شود در امن و امان خواهد بود و از شك و ترديد و حزن و اندوه مصون خواهند شد، اى احنف شايد نظر تو در ظاهر اين باشد كه دنيا را پر از نعمت و خوشى مشاهده مىكنى ولى در باطن همهاش بيمارى مىباشد.
دنيا خانهاى است پر از نقش و نگار و رواقى است پر از زرق و برق كه پردهها بر آن افكندهاند و بادها و گرميها ميوههاى آن را رسانيدهاند، ولى اين خانه با همه اينها جاى هميشگى نيست ولى همين دنيا تو را از خانه آخرت باز داشته است.
خانه آخرت كه از لؤلؤ سفيد ساخته شده و نهرها در آن جارى گرديده و درختها در آن كاشته شده و ميوههاى آن رسيده، و حوريان در آنجا مهيا گشته است، و خداوند دوستان و مطيعان خود را در آن جاى داده است.
اى احنف اگر آنها را مشاهده كنى هنگامى كه بر پيشگاه خداوند حاضر مىگردند، چگونه بر مركبهائى سوار مىشوند كه كسى مانند آنها را نديده است، صداهائى از آن مراكب شنيده مىشود كه كسى مانند آن صداها را نشنيده است.
ابرهائى بر آنها سايه مىافكنند و بارانهائى از مشك و زعفران بر آنها ريزش مىكنند و فرياد و شيهه اسبهاى آنها در ميان كشتزارهاى بهشت بلند مىباشد، شترهاى آنها از ميان تپههائى از زعفران عبور مىكنند، و قدمهاى آنها در ميان لؤلؤ و مرجان جاى دارند.
كارگذاران از آنها استقبال مىكنند و دستههائى از گل براى آنها مىآورند و بادى از طرف عرش وزيدن مىگيرد و بوهاى ياسمين بر آنها نثار مىكند، آنها بطرف بهشت مىروند و رضوان در بهشت را براى آنها باز مىكند، و آنها در آنجا خداوند را سجده مىكنند.
در اين هنگام خداوند متعال به آنها خطاب مىكنند سرهاى خود را بلند كنيد كه من سختيهاى عبادت را از شما برداشتم و شما را در بهشت رضوان جاى دادم اى احنف همان گونه كه در آغاز سخنم به شما گفتم در جامههائى از آتش افكنده
خواهيد شد و در ميان دوزخ درهم خواهيد غلتيد.پ در آن جا آبى داغ و جوشان به آنها مىدهند، در آن روز ميان آتش همه استخوانهاى آنها شكسته خواهند شد و صورتها در هم كوبيده خواهند گرديد و چهرهها زشت و گريه مىكردند و دماغشان بر خاك ذلت ماليده مىشود.
زنجيرها دست و پاى آنها را خرد مىكنند و گردنشان را زخم مىنمايند، اى احنف هنگامى كه مشاهده كنى آنها در وادى جهنم پائين مىروند و يا در كوهها بالا مىروند و لباسهاى آتشين در بر دارند و با شيطانها و بدكاران و فاسقان همنشين شدهاند، هر گاه از عذابها ناله كنند و يا فريادرسى كنند با مار و عقرب به فريادشان مىرسند.
در آنجا مشاهده مىكنى كه منادى فرياد مىزند اى اهل بهشت و نعمت و اى كسانى كه در بهشت در زيورها و خوشيها بسر مىبريد و در شادمانى و نشاط مىباشيد اينك در اين لذتها و نعمتها همواره جاويدان باشيد و ديگر براى شما مرگى نيست.
در اين هنگام اميد اهل جهنم قطع مىشود و درها بسته مىگردد وسيلهها از بين مىرود، در آن روز نيز مردها فرياد مىزنند به پيرى ما توجه كنيد جوانان مىگويند ما جوان هستيم، زنان صدا مىزنند ما رسوا شديم، پردهها باز مىشوند و حقيقتها روشن مىگردند.
در آن روز گروهى در عذاب فرو رفتهاند و در ميان طبقات جهنم محبوس شدهاند آنها بعد از اينكه لباسهاى فاخر در بر كرده بودند در كثافتها غوطه مىخورند، و بعد از آشاميدنيهاى خوشگوار گرفتار آب جوشان شدهاند و بعد از خوردن انواع غذاهاى لذيذ اين گونه گرفتار شدهاند.
موهاى سياه و زيبا همهاش سفيد شده است، و ديدگان شاداب و زيبائى كه به دوستان مىنگريست اينك از حدقهها برآمده است، اين است آنچه خداوند براى بدكاران آماده ساخته، و آن است آنچه براى پرهيزگاران مهيا كرده است.پ 32- ابو بصير گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: امير المؤمنين سلام اللَّه عليه
فرمودند:پ من مردم را رهبرى مىكنم و براى آنها مانند چوپان مىباشم، آيا شما خيال مىكنيد كه چوپان گوسفندان خود را نمىشناسد، در اين هنگام جويريه برخاست و گفت: يا امير المؤمنين گوسفندان كدام كسان هستند فرمود: زرد چهرهگان و آنهائى كه از كثرت ذكر خدا لبهايشان خشك شده است.پ 33- حذاء گويد امام باقر عليه السّلام فرمود: محبوبترين دوستان ما كسانى هستند كه متقى و پرهيزگار باشند و حديث ما را مخفى بدارند، و بدترين آنها كسانى مىباشند كه هر گاه حديثى دريافت كردند او را به ما نسبت دهند و از ما روايت كنند.
آنها قبل از اينكه آن خبر را دقت كنند و قلب آنها آن را قبول كند، آن را روايت مىكنند، و يا اينكه بدون تامل و تفكر حديث ما را منكر كردند و كافر شوند، در حالى كه نمىدانند شايد آن حديث مورد اعتراض او از طرف ما صادر شده باشد، و او با انكار اين حديث از ولايت ما خارج مىگردد.پ 34- نوف بكالى گويد: على عليه السّلام فرمود: اى نوف ما از طينتى پاك خلق شديم، و شيعيان ما هم از طينت ما آفريده شدهاند هنگامى كه روز قيامت برپا شود به ما ملحق مىگردند، نوف گويد: عرض كردم شيعيان خود را براى من وصف كنيد.
على عليه السّلام هنگامى كه ذكر شيعيانش به ميان آمد گريست و گفت: اى نوف شيعيان من حليم و بردبار مىباشند، به خدا و دين او آگاهى دارند و از اوامر خداوند اطاعت مىكنند، و با محبت او راه را پيدا مىكنند، از عبادت لاغر شدهاند و با زهد خو گرفتهاند.
از بيدارى در سحرها و خواندن نماز شب چهرههاى آنها زرد مىباشند ديدگان آنها از گريه بر هم برآمده است، لبهاى آنها از كثرت ذكر به هم چسبيده و خشك است، شكمها از گرسنگى در اثر روزه به پشت چسبيده و خداشناسى در صورت آنها نمايان و ترك دنيا در سيماى آنها مشاهده مىگردد.
آنها چراغهاى فروزان در شبهاى تاريك هستند، و بوى خوش هر قبيلهاى
مىباشند،پ از مسلمانان گذشته تعريف نمىكنند، و آيندگان را متهم نمىدارند، مردم از شرهاى آنها در امان هستند، دلهاى آنها همواره در حال حزن مىباشد.
زبان آنها پاك است، خواستههاى آنان سبك و ناچيز مىباشد، آنها خود را در سختى مىاندازند ولى مردم را از خود در راحتى مىگذارند، آنها زيرك و باهوش هستند و از پاكان و برگزيدگان بشمار مىروند.
آنها دين خود را بر مىدارند و از جامعه فرار مىكنند، اگر در اجتماعى شركت كنند شناخته نمىشوند و اگر غائب شوند كسى از آنها احوال پرسى نمىكند، آنها هستند شيعيان پاك من و برادران بزرگوار من، و من بسيار اشتياق دارم آنها را مشاهده نمايم.پ 35- حضرت سجاد عليه السّلام فرمود: امير المؤمنين سلام اللَّه عليه نماز گزاردند و در جاى خود نشستند تا آنگاه كه آفتاب به اندازه نيزهاى بالا آمد، بعد از آن متوجه مردم شد و فرمود: به خداوند سوگند گروهى قبل از ما گذشتند كه همواره خدا را سجده مىكردند.
آنها در حال قيام و سجده خدا را پرستش مىكردند و چهرهها و زانوهاى خود را بر زمين مىگذاشتند، گويا صداى آتش در گوش آنها نواخته مىشد، هنگامى كه نام خدا به ميان مىآمد مانند درختان مىلرزيدند، ولى مردم همه در غفلت هستند، بعد از اين امير المؤمنين هرگز خندان مشاهده نشد تا جهان را وداع گفت:پ 36- عمرو بن سعيد گويد: خدمت حضرت باقر عليه السّلام رسيدم، امام عليه السّلام فرمود:
از گروه ميانه باشيد، تا غاليان بطرف شما برگردند و آنها كه عقب ماندهاند خود را برسانند، اى شيعيان آل محمد عليهم السّلام بين ما و خداوند قرابت و خويشاوندى نيست و ما در نزد خداوند حجت و برهانى نداريم، و جز با طاعت نمىتوان به خداوند نزديك شد.
هر كس از خداوند اطاعت كند از ولايت ما سود مىبرد و هر كس معصيت خداوند بنمايد از ولايت ما سود نخواهد برد، راوى گويد: بعد از اين ملتفت ما شد و فرمود: گول نخوريد و افتراء نبنديد، گويد: گفتم گروه ميانه چيست فرمود: شما
هنگامى كه وارد مجلسى مىشويد و در آن جا پشتىها گذاشتهاند شما در كنار پشتى وسطى قرار مىگيريد.پ 37- مهزم گويد: خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيدم و از شيعيان گفتگو كردم، فرمود: اى مهزم شيعه كسى است كه صدايش از گوشش فراتر نرود، و اندوهش از خودش تجاوز نكند دشمنان ما را دوست نمىگيرد و دوستان ما را دشمنى نكند، و با غاليان و تند روان مجالست نداشته باشد، مانند سگها پارس نكند و مانند كلاغ طمع نداشته باشد.
اگر از گرسنگى بميرد سؤال نمىكند، از مردم دورى مىنمايد و از آنها مخفى زندگى مىكند، اگر از جايى به جايى ديگر بروند در گفتار آنها فرقى پديد نمىآيد، اگر غيبت كنند كسى از آنها احوال پرسى نمىكند و اگر در جايى حضور پيدا كنند كسى به آنها توجه ندارد، اگر بخواهند ازدواج كنند او را به همسرى قبول نمىكنند، از دنيا بيرون مىروند در حالى كه خواستهها را در سينهها مىبرند.
اگر با مؤمنى برخورد كنند از وى احترام مىكنند و اگر به كافرى برخورد كردند از وى دورى مىنمايند، و اگر كسى چيزى از آنها بخواهد مىدهند و در اموال خود مواسات مىكنند، بعد فرمود: اى مهزم جدم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله به على فرمودند: دروغ مىگويد كسى كه خيال مىكند مرا دوست مىدارد ولى با تو دوستى نمىكند من شهرم و تو در آن هستى و مردم بايد از در وارد شهر شوند.پ مهزم گويد: عرض كردم آنها را در كجا بيابم، فرمود در اطراف زمين، آنها در زندگى ساده هستند و از جايى به جايى نقل مكان مىكنند، با هم منازعه ندارند، اگر بيمار شدند كسى از آنها عيادت نمىكند و اگر مردند كسى به تشييع جنازه آنها نمىرود.
اگر نادانى آنها را خطاب كند آنها بر وى سلام مىكنند، در هنگام مرگ جزع ندارند، مال خود را به هم مىدهند به حاجتمندان مىرسند گفتههاى آنها با هم تفاوت ندارد و اگر چه در جاهاى مختلفى زندگى كنند، بعد از اين رسول خدا فرمود: اى على دروغ مىگويد كسى كه ادعا مىكند با من دوست مىباشد ولى با
شما دشمن است.پ 38- ميسر گويد: حضرت باقر عليه السّلام فرمود: اى ميسر مىخواهى از شيعيان ما اطلاع حاصل كنى گفتم: آرى قربانت گردم فرمود: آنها دژهاى محكمى هستند و دلهاى قابل اطمينان و عقلهاى استوارى دارند، آنها اسرار را فاش نمىكنند و رياكار و بدكار نيستند، شبها اهل عبادت و روزها مانند شير ژيان مىباشند.پ حضرت صادق عليه السّلام فرمود: ياران على عليه السّلام در قبيلهها مورد نظر بودند، و مردم ودايع خود را نزد آنها مىگذاشتند، مردم از آنها راضى بودند، شبها بيدار و روزها مانند چراغ فروزان در ميان جامعه بودند.پ 39- مهزم اسدى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: اى مهزم شيعيان ما كسانى هستند كه صداى آنان از گوششان تجاوز نمىكند و حزنش از وى برطرف نمىشود، و آشكارا مورد مدح و ثناء قرار نمىگيرد، و با كسانى كه از ما عيبجوئى مىكنند مجالست نمىكند، و با غاليان مخاصمه ندارد، اگر با مؤمنى برخورد كند از او احترام مىكند، و اگر به نادانى برخورد كند او را ترك مىگويد.
گويد: عرض كردم قربانت شوم پس با اين كسانى كه خود را شيعه مىدانند چه كنم، فرمود: آنها را آزمايش كنيد تا نيكان از بدان تميز داده شوند و امتحان خود را بدهند، سالها مىگذرد و آنها را فانى مىكند و طاعون آنها را مىكشد و اختلاف آنها را از هم پراكنده مىسازد.
شيعيان ما مانند سگ زوزه نمىكشند، و مانند كلاغ طمع ندارند، آنها از دشمنان چيزى طلب نمىكنند اگر چه از گرسنگى بميرند، گويد عرض كردم، اينها را كجا پيدا كنم فرمود: در اطراف زمين، آنها كسانى هستند كه زندگى آرامى دارند و از جايى به جاى ديگر نقل مكان مىكنند.
اگر در جايى حاضر شوند كسى آنها را نمىشناسد، و اگر غيبت داشته باشند كسى از آنها سؤال نمىكند، آنها از مرگ نمىترسند و در قبرستانها بزيارت يك ديگر مىروند، اگر صاحب حاجتى از آنها چيزى بخواهد به او توجه مىكنند، دلهاى آنان بهم نزديك است اگر چه خانههاى آنها از هم جدا مىباشد.
پبعد از اين رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: من شهر هستم و على در آن شهر مىباشد و دروغ مىگويد كسى كه گمان مىكند وارد شهر شده ولى از در آن نيامده است، دروغ مىگويد كسى كه گمان دارد مرا دوست مىدارد ولى با على دشمنى مىكند.پ عمرو بن جميع گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: شيعيان ما رنگهاى صورتشان در هم و لبهاى آنان خشك و لاغر مىباشند، و آنها كسانى هستند هنگامى كه حوادث آنها را فرا مىگيرد با حزن و اندوه روبرو مىگردند.پ يكى از روات گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: شيعيان ما اهل هدايت و تقوى و خير و بركت و ايمان مىباشند، و هم آنها اهل ظفر و پيروزى هستند.پ 40- مفضل گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: از سفلهگان دورى كنيد، شيعيان على كسانى هستند كه شكم و دامن خود را نگه مىدارند و كوشش دارند زياد براى خداوند كار كنند و از او در انتظار پاداش مىباشند و از عذاب او مىترسند، هر گاه اينها را ديديد آنان شيعيان جعفر هستند.پ 41- ابن ابى يعفور گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود: شيعيان على سلام اللَّه عليه شكمهايشان كوچك و لبهايشان خشك و مهربان و با محبت مىباشند، آنها حلم و علم دارند و با رهبانيت شناخته شدهاند، اكنون با ورع و پرهيزكارى و عبادت به ما كمك كنيد.پ 42- جابر گويد: حضرت باقر عليه السّلام فرمود: شيعيان على از دانشمندان و بردباران بشمار هستند و از كثرت ذكر خدا لبهايشان خشك و به هم چسبيده است، در صورتهاى آنان آثار رهبانيت مشاهده مىشود.پ 43- مفضل بن عمر گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه خواستى شيعيان ما را بشناسى متوجه باش هر كس ورعش بيشتر و ترسش از خداوند زيادتر و اميدش به خدا زيادتر باشد او شيعه ما هست هر گاه آنها را ديدى بدان كه از ياوران من مىباشند.پ 44- ابو المقدام گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: امير المؤمنين سلام اللَّه عليه فرمودند: شيعيان ما كسانى هستند كه به همديگر بذل و بخشش مىكنند و در
محبت ما با هم محبت مىنمايند، و در زنده نگه داشتن آثار ما با هم رفت و آمد دارند، اگر به آنها ظلم شود غضب نمىكنند و اگر خوشحال شدند اسراف ندارند، به همسايگان مىرسند و با شريكان خود به خوبى رفتار مىنمايند.پ 45- سدير از حضرت باقر و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه على عليه السّلام به نوف شامى كه همراه آن جناب بالاى بامى قرار گرفته بودند فرمود: اى نوف بيدار هستى و يا در خوابى، وى گفت: بيدارم و متوجه شما هستم، فرمود: مىدانى شيعه من كيست، گفت نه به خدا سوگند.
على عليه السّلام فرمود: شيعيان من لبهاى خشك دارند، شكمها به پشت چسبيده است خداشناسى و رهبانيت از صورت آنها معلوم است شبها عبادت مىكنند و روزها مانند شير مىباشند، شيعيان من كسانى هستند كه هنگام شب لنگى بر كمر بسته و پارچهاى را بر دوش افكنده و قدمها را به هم نزديك كرده به عبادت مشغول مىشوند.
آنها صورتهاى خود را براى سجده بر زمين مىنهند، اشك از ديدگان آنها بر چهرهها سرازير مىگردد، آنان براى رهائى از گناهان خود به خداوند پناه مىبرند، آنها در روز از عالمان و بردباران و نيكان و پرهيزكاران بشمار مىروند.
اى نوف شيعيان من كسانى هستند كه زمين را براى خود فرش انتخاب كردهاند، و آب را وسيله پاكى و قرآن را براى خود شعار گرفتهاند اگر در جايى حاضر گردند شناخته نمىشوند و اگر براى آنها غيبتى پيش آيد كسى از آنها احوال پرسى نمىكند.
شيعيان من كسانى هستند كه در قبرستانها به ديدن همديگر مىروند و در اموال خود با هم مواسات دارند و در راه خدا با هم بذل و بخشش دارند، او بايد يك درهم بدهد و يك درهم بگيرد و يك جامه بدهد و يك جامه بگيرد، در غير اين صورت او از شيعيان من بحساب نخواهد آمد.
شيعه من مانند سگ زوزه نمىكشد و مانند كلاغ طمع ندارد، و از مردم سؤال نمىكند اگر چه از گرسنگى جان دهد، اگر مؤمنى را مشاهده كند از وى
احترام مىكندپ و اگر فاسقى را به بيند از وى مىگريزد اى نوف اينها شيعيان من مىباشند.
مردم از شر آنها در امان هستند، دلهاى آنان محزون و خواستههايشان سبك و نفسشان عفيف است، اگر چه بدنهاى آنها با هم متفاوت است ولى با هم بيگانه نيستند، نوف گفت: يا امير المؤمنين آنها را در كجا پيدا كنم فرمود: در اطراف زمين.
اى نوف رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و اله روز قيامت به ريسمان خداوند دست مىزنند، و ما هم به او دست مىزنيم و شيعيان ما هم دست از دامن ما مىگيرند، در اينجا رسول خدا به كجا مىروند به خداوند سوگند كه بطرف بهشت خواهند رفت و اين كلمه را سه بار تكرار كردند.پ 46- نوف بكالى گويد: حاجتى برايم پيش آمد در اين هنگام از جندب بن زهير و ربيع بن خثيم و خواهر زاده او همام بن عباده كه يكى از زهاد و عباد آن روز بود كمك خواستم و به اتفاق حضور امير المؤمنين عليه السّلام رفتيم، هنگامى كه درب منزل رسيديم آن جناب عازم مسجد بودند ما هم در خدمت آن جناب بطرف مسجد رفتيم.
در اينجا چند نفر مرد چاق و فربه با هم سخن مىگفتند و قصههاى خندهدارى بين آنها جريان داشت و همديگر را سرگرم كرده بودند، هنگامى كه امير المؤمنين عليه السّلام از نزد اين جماعت عبور كردند آنها از جاى خود به سرعت برخاستند و سلام كردند امام هم جواب سلام آنها را دادند، پرسيدند اينها از كجا آمدهاند گفتند گروهى از شيعيان شما هستند.
على عليه السّلام پس از اينكه با آنها تعارف كردند فرمودند: من در شما سيماى شيعيان را مشاهده نمىكنم و چهره و هيكل شما هيكل دوستان اهل بيت نيست آن جماعت شرمنده شدند و چيزى نگفتند نوف گويد: در اين هنگام جندب و ربيع گفتند، علامت شيعيان شما و وصف آنها چيست.
امام عليه السّلام از جواب آنها خوددارى كرد فرمود: اى دو مرد از خداوند بترسيد و
كارهاى نيك انجام دهيد،پ خداوند با كسانى است كه كارهاى نيك انجام مىدهند و از وى مىترسند در اين جا همام كه مردى عابد و پرهيزكار بود گفت: به آن كسى كه شما خاندان را برگزيد و شما را به همگان برترى داد ما را از صفت شيعيان خودت مطلع گردان.
على عليه السّلام فرمود: سوگند ندهيد اينك شما را در اين مورد مطلع خواهم كرد، حضرت از جايش برخاست و دست همام را گرفت و وارد مسجد شد و دو ركعت نماز كامل ولى مختصر اداء كرد و بعد نشست و متوجه ما شد و در حالى كه همه مردم پيرامونش بودند آغاز سخن كردند.
امير المؤمنين پس از حمد خداوند و درود بر رسول صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: خداوندى كه سپاس او بزرگ و نامهاى او گرامى و پاك هستند، مخلوقات خود را آفريد و عبادت خود را بر آنها لازم گردانيد و طاعت خود را به آنان تكليف كرد و زندگى را بين آنان تقسيم فرمود.
خداوند متعال آنها را در دنيا در محل خود قرار داد، پروردگار از طاعت بندگان بىنياز است، طاعت هيچ كس به او سود نمىرساند و معصيت احدى به او زيان ندارد ولى چون خداوند متعال قصور آنها را در زندگى آنان مىدانست و براى استقامت جامعه در امور زندگى دين و دنيا آنها را ملزم به اوامر و نواهى خود فرمود تا كارهاى آنان استقامت پيدا كند.
خداوند به مردم امر كرد ولى آنان را مخير گردانيد و كارهاى آسانى را به آنها تكليف فرمود: و پاداشهاى فراوانى به آنها وعده فرمود، خداوند متعال بين كسانى كه با محبت دنبال كارها را مىگيرند و براى رضاى خداوند كام برمىدارند و بين آنهائى كه كارها را تاخير مىاندازند و يا معصيت مىكنند به عدالت و حكمت داورى فرموده و نعمت خود را به همه عطا كرده است.
اما در عين حال بين گناه كار و نيكوكار تميزى گذاشته و هر يك را از ديگرى جدا كرده است، و در قرآن شريف فرموده: كسانى كه مرتكب گناه مىشوند خيال مىكنند، ما آنها را مانند كسانى قرار مىدهيم كه ايمان آورده و عمل صالح
انجام مىدهند، زندگى و مرگ آنها يكسان خواهد بود، داورى آنها در اين جا بسيار بد است.پ بعد از اين على عليه السّلام دست خود را بالاى شانه همام گذاشت و گفت: اى كسى كه از شيعه اهل بيت سؤال مىكنى همان اهل بيتى كه خداوند پليدى را از آنها برده و آنها را پاك و پاكيزه قرار داده و در كتاب خود آنها را در رديف پيامبر خود پاك قرار داده است.
شيعيان كسانى هستند كه خدا را مىشناسند و به اوامر او گردن مىنهند، آنها اهل فضيلتها و مقامات عاليه و اهل نعمتها و احسانها مىباشند، آنها پيوسته حق را در نظر مىگيرند و به حق سخن مىگويند، لباسهاى ميانه در برمىكنند و در پوشش زياده روى ندارند.
با فروتنى راه مىروند و همواره سربزير دارند، براى طاعت خداوند سر فرود آوردهاند و براى عبادت او خاضع شدهاند آنها از آنچه خداوند حرام كرده است ديده بر هم مىنهند، گوشهاى خود را براى شنيدن علم سودمند باز مىكنند و مسائل دينى را فرا مىگيرند.
آنها در مشكلات راضى هستند همان گونه كه در هنگام وسعت و آسايش راضى مىباشند آنان به هر چه خداوند براى آنها بخواهد راضى هستند و اگر اجل آنها در دست خداوند نبود جان آنها يك لحظه در بدنها استقرار پيدا نمىكرد، زيرا آنها براى لقاء پروردگار بسيار شائق هستند و از عذاب خداوند مىترسند.
خالق در نزد آنها بسيار بزرگ است و غير از او هر چه هست در نظر آنان حقير و ناچيز مىباشد آنها مثل اينكه در بهشت آرميدهاند و در آنجا روزى مىخورند و بر پشتيها تكيه زدهاند، و خود را در جهنم مىنگرند و در آنجا معذب مىباشند.
دلهاى آنها محزون، مردم از دست و زبان آنها در آسايش مىباشند، بدنهاى آنها لاغر و خواستههايشان سبك هست، آنها مردانى عفيف هستند در راه اسلام بسيار كمك كردهاند اين جماعت روزهايى صبر كردند ولى براحتى طولانى
رسيدند.پ آنها در تجارت خود سود بردند و خداوند كريم راهها را بر آنها آسان كرد، آنها مردمانى باهوش و زرنگ هستند، دنيا آنها را بطرف خود كشيد ولى آنان دنيا را قبول نكردند و هر چه خود را به آنها نشان داد ولى سرانجام عاجز گرديد.
آن جماعت هنگام شب قدمهاى خود را به هم نزديك مىكنند و مشغول تلاوت قرآن مجيد مىگردند و آنها با آداب قرائت مىكنند، يا امثال قرآن خود را موعظه مىفرمايند و از داروهاى شفابخش آن بهبودى مىيابند.
آنها صورتها و دستهاى خود را بر زمين مىگذارند و زانوهاى خويش را بر زمين مىچسبانند و خداوند را سجده مىكنند، اشكها بر چهرهها جارى مىگردند، و خداوند جبار را تعظيم مىنمايند و براى آزادى خود به خدا ملتجى مىشوند و اين است وضع شبهاى آنها.
اما روزها مردمانى حليم، عالم و متقى و پرهيزكار هستند از ترس خداوند مانند تيرها باريك شدهاند، گمان مىكنند آنها بيمار هستند در صورتى كه آنان بيمارى ندارند، گروهى خيال مىنمايند آنها ديوانه مىباشند در صورتى كه ديوانه هم نيستند.
آنها از عظمت خداوند مانند ديوانگان شدهاند و از حكومت و سلطنت او وحشت دارند دلهاى آنها ترسان و دل آنان لرزان شده و عقل آنها زائل گرديده است، هنگامى كه از حال خوف و خشيت بيرون مىگردند دنبال كارهاى نيك مىروند.
آنان از كارهاى كم راضى نيستند و كارهاى خوب را زياد نمىدانند، آنها همواره خود را متهم مىدانند و از اعمال خود مىترسند، اگر كسى از آنها تعريف كند از گفتههاى او مىترسند و مىگويند ما به كارهاى خود واقف هستيم و خداوند از حال ما آگاه است.
آنها در برابر واصفان مىگويند بار خدايا ما را به آنچه واصفان مىگويند مواخذه مكن و مرا بهتر از آنچه آنها مىپندارند قرار بده، و بيامرز آن گناهانى را كه
نمىدانند بار خدايا تو از همه چيز آگاهى و عيبها را مىپوشانى.پ از علامت يكى از آنها اين است كه در او نيروى ايمان مشاهده مىكنى، و حزم و احتياط و نرمش را در او مىنگرى، او در ايمان به مرحله يقين رسيده، و در طلب علم حريص است و فهم و دركش خوب مىباشد و علم را با حلم تؤام كرده است.
در عين ملايمت باهوش مىباشد و در ثروت ميانهرو هست، و در فقر و تنگدستى تميز و مرتب و زيبا منظر است و در سختيها صبر مىكند، در عبادت خشوع دارد، براى دردمندان رحمت است و حق را اداء مىكند و در كسب ملايم مىباشد.
همواره دنبال حلال مىرود و طمع ندارد و پست و دنى نيست، در هدايت مردم بانشاط مىباشد، از شهوتها خود را حفظ مىكند، و در پايمردى نيك عمل است، جاهل و مغرور نيست و همواره در فكر كارهاى خود مىباشد.
او خود را در كارهاى نيك مقصر مىداند، از كارهاى نيك خود هم واهمه دارد، صبح مىكند در حالى كه مشغول ذكر است، شب مىكند و همش سپاسگزارى مىباشد، هنگامى كه بخواب مىرود از خواب غفلت مىترسد و صبح از خواب برمىخيزد خوشحال است اينكه به فضل و رحمت خداوند رسيده است.
اگر با نفسش در كارى مشغول منازعه باشد خواسته نفس را اجابت نمىكند، زيرا او در فكر جهان باقى است و از دنياى فانى گريزان است، علم را با عمل مقرون كرده و علم را با حلم به هم آميخته است.
همواره در نشاط مىباشد، كسالت در او راه ندارد، آرزوهايش نزديك است، لغزشهايش اندك مىباشد، همواره در انتظار مرگ است، خدا را همواره ياد مىكند، نفسش قانع مىباشد و جهل از وى فاصله دارد.
دين خود را حفظ مىكند، بيماريش مرده است، خشمش را فرو مىبرد، اخلاقش صاف مىباشد، همسايگان از وى در آسايش مىباشند، كارهايش آسان است، خودخواهى در او راه ندارد، صبرش بر همه روشن است، و همواره در حال ذكر مىباشد.
پهيچ كار نيكى را از روى رياء انجام نمىدهد، و به خاطر شرم و حياء كارى را ترك نمىكند، همواره اهل خير است، و شر و فساد در او راه ندارد، اگر در ميان غافلان باشد از ذاكران به حساب مىآيد و اگر در ميان ذاكران باشد از غافلان به حساب نمىآيد.
هر كس به او ظلم كند عفوش مىكند، هر كس او را محروم كند او در عوض بخشش مىنمايد، هر كس با وى رفت و آمد نكند او ارتباط خود را قطع نمىكند، نيكيهاى او را همه مىنگرند، در گفتار صادق است، و در كردار حسن رفتار دارد، خيرش به همه رو مىآورد و شرش از همه دور مىباشد، مكر در او نيست و نيرنگى ندارد.
در مشكلات صبور است، در پيش آمدها شكيبا مىباشد و وقارش را از دست نمىدهد، در هنگام وسعت و رفاه سپاسگزار است، به كسانى كه مورد بغضش هستند ستم نمىكند و به كسانى كه مورد علاقهاش مىباشد گناهى روا نمىدارد.
در چيزى كه متعلق به او نيست ادعائى ندارد، و اگر چيزى در گردن دارد انكار نمىكند حق را مىشناسد قبل از اينكه شاهدى بيايد و در موردى گواهى دهد، هر چه به او بسپارند حفظ مىكند، و با القاب زشت مردم را خطاب نمىكند، به هيچ كس تعدى ندارد حسد در او نيست و همسايگان را آزار نمىدهد.
به مصيبت ديده شماتت نمىكنند، امانتها را اداء مىنمايد، به طاعات مشغول مىگردد، در كارهاى خير شتابان هست، دنبال منكرات نمىرود، به كارهاى نيك امر مىكند و خود هم عمل مىنمايد، از منهيات نهى مىنمايد و خود هم بجا نمىآورد.
از روى جهالت در كارها شركت نمىكند، و به خاطر ضعف و سستى دست از حق باز نمىدارد اگر سكوت مىكند سكوت او را از اظهار حق باز نمىدارد، و اگر سخن مىگويد از حق تجاوز نمىكند، اگر مىخندد صدايش بلند نمىگردد، از هر چه به او داده شده قانع است، خشم او را از راه بيرون نمىسازد و هواى نفس بر او چيره نمىگردد.
پبخل او را مقهور نمىسازد با علم و فضيلت با مردم رفت و آمد مىكند و با سلام و نرمى از آنها جدا مىشود، سخن مىگويد براى اينكه سود ببرد و مىپرسد براى اينكه دريابد، خودش را به سخنى مىاندازد ولى مردم را از خود در آسايش قرار مىدهد، مردم را از خود خوشحال مىكند و خود را براى آخرت به مشقت مىافكند.
اگر كسى به او ستم كند صبر مىنمايد تا خداوند از وى يارى نمايد و انتقامش را بگيرد، به نيكوكاران قبل از خود اقتداء مىكند تا آيندگان هم از وى تبعيت كنند و نيكوكار باشند، آن گروه عاملان خداوند مىباشند، و از وى اطاعت مىكنند و اوامر او را اجراء مىنمايند، آنان چراغهاى فروزان روى زمين هستند و مردم از آنها روشنائى مىگيرند.
آن جماعت شيعيان و دوستان ما مىباشند آه چه اندازه مشتاق ديدار آنها هستم، در اين هنگام همام فريادى كشيد و بر زمين افتاد، هنگامى كه او را حركت دادند جان داده بود، ربيع در اين جا گريه كرد و گفت يا امير المؤمنين موعظه شما به سرعت در آن اثر كرد كاش من بجاى او بودم.
على عليه السّلام فرمود: مواعظ و نصايح درست اين چنين در اهلش اثر مىكند و به خداوند سوگند من از همين وضع كه برايش پيش آمد مىترسيدم، امير المؤمنين عليه السّلام بر جنازه او نماز گزاردند و در عصر همان روز به خاك سپرده شد و در جنازهاش هم شركت فرمود، راوى گويد: من نزد ربيع رفتم و جريانى را كه نوف برايم نقل كرده بود از وى پرسيدم گفت: راست مىگويد.