پ1- يحيى حلبى گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم فرمودند: كسى كه تكبر مىكند نبايد انتظار نام نيك داشته باشد، كسى كه بدخو و تند مزاج است نبايد منتظر باشد مردم با وى دوست گردند و با او رفت و آمد كنند، آن كس كه ادب
ندارد نبايد طالب بزرگى باشد،پ كسى كه بخيل است نبايد انتظار داشته باشد تا خويشاوندان از وى ديدن كنند.
افرادى كه مردم را ريشخند مىكنند نبايد از مردم انتظار محبت داشته باشند، كسى كه از فقه اطلاع ندارد نبايد در مسند قضاء بنشيند، كسى كه غيبت مىكند نبايد انتظار سلامتى داشته باشد كسى كه حسود است آسايش دل پيدا نمىكند، كسى كه از گناهان كوچك در نگذرد به رياست نخواهد رسيد، آنهائى كه تجربه ندارند نمىتوانند رياست كنند.پ 2- محمد بن اسلم جبلى در يك حديث از على عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود:
خداوند شش گروه را به خاطر شش گناه عذاب مىكند، عرب را به تعصب، مالكان را به تكبر، اميران را به ستم، فقيهان را به حسد، بازرگانان را به خيانت، و روستائيان را به نادانى.پ 3- ابو يحيى واسطى در يك حديث از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه به آن جناب عرض كردم شما همه اين مردم را يكسان مشاهده مىكنيد، امام عليه السّلام فرمودند: شما كسى را كه مسواك نمىكند و يا در جاى تنگى چهار زانو مىنشيند و سخنان بيهوده مىگويد و از آنچه اطلاع ندارد سخن مىگويد و بدون علتى خود را بيمار نشان مىدهد.
كسى كه بدون مصيبت خود را ناراحت نشان مىدهد و به دوستان خود كه همه حق را به او مىدهند زور مىگويد و به پدران خود كه هيچ شباهتى به آنها ندارد افتخار مىكند، اين جماعت مانند چهارپايان و بلكه گمراهتر از آنان مىباشند و خداوند فرموده: إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا.پ 4- عبد اللَّه بن سنان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در هر روز از شش چيز به خداوند پناه مىبردند و آنها عبارت بودند: از شك، شرك، تعصب، غضب، ظلم، تجاوز و حسد.پ 5- جابر از امام باقر عليه السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: جبرئيل به من اطلاع داد كه نسيم بهشت از مسافت هزار سال راه به انسان مىوزد، ولى
گروهى از آن بهره نخواهند برد و آنان عبارتند از كسانى كه فتنهانگيزى كنند و منت بگذارند و از مال و متاع دنيا هرگز سير نگردند و همواره در فكر تكاثر باشند.پ در يك روايت ديگر آمده كسانى كه از بوى بهشت محروم مىگردند: قبركنها هستند كه گورها را حفر مىكنند و كفنها را مىدزدند و ديگر مخنثان و مردانى هستند كه خود را در معرض استفاده مردان قرار مىدهند و كسانى كه از مال دنيا سير نمىگردند.پ 6- حسين بن زيد از امام صادق عليه السّلام و او از پدرانش روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: خداوند بهشت را از دو آجر ساخته است، آجرى از طلا و آجرى از نقره ديوارهاى آن از ياقوت و سقفش از زبرجد مىباشد.
ريگهاى بهشت از مرواريد و خاكش زعفران و مشك مىباشد، خداوند به بهشت خطاب مىكند سخن بگو: او مىگويد: نيست خدائى جز تو كه زنده و پايدار مىباشى خوشبخت هستند كسانى كه وارد اين جا شوند و در اين جا زندگى كنند و در اين مكان منزل نمايند.
خداوند متعال در پاسخ بهشت فرمودند: به عزت و جلال خودم سوگند و به عظمت و كبريائيم قسم كه شرابخواران و مستان سخنچينان و بىغيرتان و ياوران ستمگران و گوركنان و دهيكگيرندگان و قاطعان رحم و كسانى كه خنثى مىباشند و يا آنها كه منكر عدالت خدا مىباشند هرگز وارد بر تو نخواهند شد و در بهشت جاى نخواهند گرفت.پ 7- محمد بن حسين در يك حديث از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: كسانى كه وارد بهشت نمىگردند عبارتند از شرابخواران و كسانى كه به پدر و مادر خود ظلم كرده باشند، آنهائى كه بسيار سياه مىباشند، كسانى كه غيرت ناموسى ندارند و اعوان ظلمه و افراد خنثى و كفن دزدان و قاطعان ارحام و ده يك بگيران و قدريان.پ 8- ابن سنان گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: شوخى نكن تا آبرويت نرود، دروغ نگو تا وقارت محفوظ بماند، از دو خصلت دورى كن كه عبارتند از سستى
و تنبلى، اگر خسته شدى و سستى نمودى در برابر حق شكيبائى نخواهى داشت و اگر تنبلى كردى دنبال حق نخواهى رفت و به كارها اهميت نخواهى داد.پ امام عليه السّلام فرمودند: عيسى عليه السّلام مىفرمودند: هر كس اندوهش زياد شد بدنش بيمار مىگردد، هر كس بد اخلاق گرديد خودش را گرفتار عذاب مىكند و هر كس زياد سخن گفت در سخنانش لغزش پيدا خواهد شد، هر كس زياد دروغ بگويد آبرويش مىرود، هر كس با مردان به منازعه و جدال برخيزد مردانگى او خواهد رفت.پ 9- ابن نباته گويد: على عليه السّلام فرمودند: راستگوئى امانت است و دروغ خيانت مىباشد، ادب رياست و سرورى مىآورد، احتياط در كارها زرنگى محسوب مىگردد، اسراف آدمى را به خاك مىنشاند، ميانهروى در زندگى انسان را مالدار مىكند و حرص فقر مىآورد.
دنائت و پستى آدميان را در جامعه كوچك مىكند، سخاوت موجب مىگردد مردم خود را به انسان نزديك كنند، آدم خسيس هميشه تنها زندگى مىكند، دقت در كارها آرامش مىآورد، ناتوانى آدمى را خوار مىكند، هواى نفس آدميان را از راه بيرون مىسازد وفاء به عهد آدميان را نتيجه مىدهد خودپسندى انسان را هلاك مىسازد و صبر و شكيبائى انسان را نيرومند مىكند.پ 10- ابن اسباط از عمويش از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمودند:
كسانى كه داراى اين سه خصلت نباشند از آنها اميد خير نيست، كسى كه در نهان از خداوند نترسد و مراعات پيرى را نكند و از كارهاى ناشايست شرم نداشته باشد.پ 11- علاء بن فضيل گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: اگر كسى داراى سه خصلت بود باكى نيست كه او را از اهل دوزخ بدانى و آنها عبارتند از جفا، ترس و بخل و اگر در زنى سه خصلت ديدى مىتوانى او را هم از اهل جهنم بشمار آورى و آنها عبارتند از بد زبانى، بد خلقى، تكبر و نخوت و فجور و خيانت به شوهران.پ 12- حارث بن مغيره نضرى از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه از آن جناب شنيدم فرمودند: شش خصلت در مؤمن نيست، سختگيرى، فريب كارى، لجاجت،
دروغ، حسد و ظلم و ستم.پ 13- ابو على بن راشد در يك حديث از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمودند: پنج چيز همان گونه هستند كه من مىگويم بخيل آسايش ندارد، حسود از زندگى لذت نمىبرد، پادشاهان وفا ندارند، دروغگويان اهل مردانگى نيستند و سفيهان به رياست و بزرگى نمىرسند.پ 14- ابو سرد گويد: امير المؤمنين عليه السّلام از فرزندش حسن سؤال كرد و فرمود:
اى فرزند عقل چيست، فرمود: هر چه را كه قلب نگهدارد، پرسيدند حزم كدام است، گفت: آنكه منتظر فرصت باشى و هر چه براى تو امكان بدست آوردن آن هست شتاب به خرج دهى، پرسيدند بزرگى كدام است گفت: تحمل زيانها و بدست آوردن نيكىها.
سؤال كرد: بخشندگى چيست گفت: پاسخ دادن به سائل و بذل آنچه در دست هست، پرسيد بخيل را تعريف كن، گفت اندك را اسراف دانستن و انفاق را بيهوده تلقى كردن، پرسيد سرقت كدام است، گفت: دنبال كارهاى آسان رفتن و از كارهاى كوچك جلوگيرى كردن.
سؤال كرد تكلف كدام است، گفت: چنگ زدن به آنچه براى انسان قابل اطمينان نيست، و دقت كردن در كارهائى كه به او سودى ندارد، سؤال كرد جهل چيست، گفت: با شتاب از فرصت استفاده كردن قبل از اينكه دريابد آيا به آن كار خواهد رسيد يا نه و يا پاسخى براى آن كارش دارد يا نه، چه نيكو مىباشد سكوت در جاهائى كه سكوت لازم است اگر چه آدمى فصيح باشد و نيكو سخن گويد.
بعد از آن على عليه السّلام متوجه فرزندش حسين عليه السّلام شد و گفت: اى فرزند بزرگى و رياست در چيست، گفت: نيكى كردن به خويشاوندان و تحمل نمودن سختيها، پرسيدند: توانگرى كدام است، گفت: آرزوهاى كم و بسنده كردن به آن چه در دست هست، فرمودند: فقر چيست، گفت طمع و نااميدى شديد.
پرسيدند دنائت و پستى چيست گفت: خود را از ديگران دور نگهداشتن و سودى به مردم نرسانيدن، سؤال كردند: بىعقل و كودنى چيست گفت: دشمنى با
امير خود كردن و عنادورزيدن با كسى كه مىتواند به تو سود و يا زيان برساند، در اين هنگام على عليه السّلام متوجه حارث اعور شدند و فرمودند: اين حكمتها را به فرزندان ياد دهيد كه به آنها عقل، دورانديشى و تفكر را ياد مىدهد.پ 15- يحيى حلبى گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم فرمودند: هفت نفرند كه كارهاى آنها تباه مىشود، مرد حكيم و دانشمندى كه علم زياد دارد ولى معروف نيست و كسى او را نمىشناسد و حكيم و دانشمندى كه اعمال هر دروغگو و فاسدى را توجيه مىكند، مردى كه خود را از اهل مكر و خيانت در آسايش مىبيند و خود را از مكر آنان ايمن مىداند.
رهبرى كه رحم ندارد و همه را آزار مىدهد و ظلم و ستم مىكند، مادرى كه به فرزندش توجه ندارد و در نزد او با شوهرش به معاشقه و مغازله مىپردازد و يا با او همبستر مىگردد، كسى كه از حادثهاى ناراحت مىگردد و زود برادران خود را سرزنش مىكند و كسى كه با برادرش دشمنى مىنمايد و با او مخاصمه و مجادله مىكند.پ 16- يكى از راويان از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه نوح عليه السّلام بطرف الاغ آمد تا او را سوار كشتى كند، الاغ از سوار شدن امتناع كرد، شيطان هم خود را ميان پاى الاغ مخفى كرده بود، شيطان به او گفت برو او هم رفت و شيطان هم با او وارد كشتى شد.
شيطان به او گفت: اى نوح مىخواهم دو خصلت به شما تعليم دهم، نوح گفت: حاجتى به تعليم شما ندارم، ابليس گفت: از حرص دورى كن كه حرص آدم را آز بهشت بيرون كرد و از حسد هم دست بردار كه مرا از بهشت بيرون نمود، خداوند متعال به نوح وحى كرد اين دو را از وى قبول كن اگر چه ملعون است.پ 17- عبد العظيم حسنى از امام هادى عليه السّلام روايت مىكند كه فرمودند شيطان نزد نوح رفت و گفت: شما را حقى عظيم بر گردن من مىباشد، اينك به نصيحت من گوش فرادار كه من به تو خيانت نمىكنم، نوح از پذيرفتن سخنان او خوددارى كرد، ولى خداوند به او وحى كرد كه به سخنان او گوش فرادار و بنگر چه مىگويد.
پنوح گفت: سخن بگو، شيطان گفت: هنگامى كه مشاهده كنيم فرزند آدم بخيل يا حريص يا حسود يا ستمكار و يا عجول باشد زود او را مانند كوى مىربائيم، اگر اين اخلاق در يك انسان جمع شوند ما او را شيطان رانده شده مىدانيم.
نوح عليه السّلام گفت: آن احسانى كه من به شما كردم چه بود كه مىخواهى آن را با نصيحت جبران كنى، شيطان گفت: تو بر مردم دنيا نفرين كردى و در يك لحظه همه آنها را وارد جهنم نمودى و من آسوده شدم، اگر اين وضع پيش نمىآمد من بايد سالها به آنان مشغول مىشدم.پ 18- حسين بن زيد از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند نيكى زودتر از هر چيز به انسان پاداش مىرساند و بدى و ستم زود گريبان آدمى را مىگيرد، عيب بزرگ براى آدمى آن است كه خود انجام دهد چيزى را كه از ديگران انجام آن را عيب مىداند و يا مردم را سرزنش كند از كارى كه خود توانائى ترك آن را ندارد و يا همنشين خود را با سخنان زشت آزار دهد.پ 19- عبد اللَّه بن سنان گويد: امام صادق از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روايت مىكردند كه آن جناب فرمودند: خداوند از نخست به شش چيز معصيت شدهاند و آنها عبارتند از حب دنيا، حب رياست، حب طعام، حب زنان، حب خواب و حب استراحت.پ 20- داود بن سليمان از امام رضا عليه السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: در سه مورد از امت خود نگران مىباشم، گمراه شدن بعد از شناخت، فتنههاى گمراهكننده و شهوتهاى شكم و دامن.پ 21- طلحة بن زيد گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: مردى از خثعم حضور رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آمدند و گفتند: كدام يك از كارها مبغوض خداوند مىباشند، فرمودند: شرك به خداوند سؤال كردند بعد از آن چيست فرمود: قطع رحم، پرسيد بعد كدام است، فرمودند: امر به منكر و نهى از معروف.پ 22- عمرو بن جميع در يك حديث از على عليه السّلام روايت كرد كه فرمودند: در
تورات نوشته شدهپ هر كس صبح كند و در امور دنيا اندوهگين باشد با حكم خداوند مخالفت كرده و هر كس از مصيبتى كه بر او فرود آمده شكايت كند مانند آن است كه از خداوند شكايت كرده باشد.
هر كس نزد توانگرى برود و براى توانگريش او را احترام كند، خداوند يك سوم دين او را مىبرد و هر كس از مسلمانان و امت اسلامى كه قرآن خوانده باشد و بعد وارد جهنم گردد، اين گونه آدم در حقيقت با آيات خداوند بازى كرده است، هر كس مشورت نكند پشيمان مىشود و فقر مرگى بزرگ مىباشد.پ 23- سعدان از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند:
هنگامى كه موسى بن عمران عليه السّلام نشسته بود ناگهان شيطان بر او ظاهر شد و كلاهى رنگارنگ بر سر داشت، هنگامى كه به موسى نزديك شد كلاه را از سر برداشت و بطرف او رفت و سلام كرد، موسى عليه السّلام از او پرسيد شما كه هستى گفت من شيطان مىباشم.
موسى عليه السّلام گفت: خداوند تو را به خانهات نرساند براى چه اين جا آمدهاى، گفت آمدهام به شما سلام كنم زيرا شما در نزد خداوند مقرب مىباشى، موسى به او گفت: اين كلاه چيست كه بر سر نهادهاى، گفت دلهاى فرزندان آدم را به اين وسيله جلب مىكنم، موسى گفت: به من بگو آن كدام گناه است كه اگر فرزندان آدم مرتكب شوند تو بر آنها تسلط پيدا مىكنى.
شيطان گفت: هر گاه از خود راضى شود و خودپسند باشد و اعمالش را زياد بداند و گناهانش در نظرش كوچك جلوه نمايد، بعد گفت: اى موسى من تو را به سه خصلت دعوت مىكنم، نخست اينكه با زنى خلوت نكن، هر گاه مردى با زنى خلوت كند من هم آن جا مىباشم.
دوم اينكه با خداوند عهد و پيمان برقرار مكن، هر گاه با خداوند عهد بستى من هم مىآيم و تو را وسوسه مىكنم كه آن عهد را انجام ندهى، سوم اينكه هر گاه خواستى صدقه بدهى زود انجام بده و اگر تأخير كنى من مىآيم و نمىگذارم شما نيت خود را به مرحله اجرا در آورى، بعد از آن شيطان رفت و گفت واى بر من اين
سخنان را به موسى گفتم و او هم آنها را به فرزندان آدم ياد مىدهد.پ 24- ابن ابى يعفور گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: اعمال مردم تو را فريب ندهد و بدان كه تو در گرو عمل خود مىباشى، روزهاى خود را به كارهاى بيهوده تلف نكن، و اوقات خود را به بطالت تباه نگردان و بدان كسانى هستند كه كارهايت را ضبط مىكنند.
كارهاى نيك را اگر چه كم باشند كم ندان كه آنها روزى تو را خوشحال مىكنند و كارهاى بد را هم اندك تلقى نكن كه روزى تو را بدحال مىكنند، هر چه مىتوانى نيكى كن و من چيزى بهتر از نيكى نديدهام و چه بسا يك كار نيك گناهان سابق را مورد رحمت قرار دهد.
خداوند متعال در قرآن مجيد فرموده است إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى، لِلذَّاكِرِينَ، يعنى كارهاى نيك كارهاى بد را از بين مىبرند و اثرات آن را خنثى مىكنند، ما اين مطلب را براى كسانى كه اهل تذكر و پند هستند يادآورى مىكنيم.پ 25- ابن ابى عميرة گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند: هر كس باكى نداشته باشد چه مىگويد و در باره او چه مىگويند شيطان در او نفوذ مىكند، هر كس با محبت حرام و شهوت زنا خو بگيرد و دلبستگى به آن پيدا كند شيطان بر او مسلط مىگردد و در كارهاى او دخالت مىكند.
سپس فرمودند: ولد الزنا چند علامت دارد يكى آنكه دشمن ما اهل بيت مىباشد، دوم اينكه بطرف حرام كه خلقت او از آن است تمايل پيدا مىكند، سوم اينكه دين را سبك مىشمارد، چهارم اينكه مردم از ديدن او ناراحت مىگردند، آنهائى كه بد منظر هستند، يا ولد الزنا مىباشند و يا فرزندانى كه نطفه آنها در حال حيض بسته شدهاند.پ 26- راوندى به سند خود از امام كاظم و او از پدرانش عليهم السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: ايمان ندارد كسى كه امانت ندارد، دين ندارد كسى كه عهد و پيمان نمىشناسد، و نماز ندارد كسى كه ركوع و سجود نماز را نيكو ادا نكند.
پرسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: سزاوار نيست كه دوستان خداوند آنها كه اهل آخرت هستند و براى آن جهان سعى و كوشش مىكنند دوستان شيطان باشند و با اهل دنيا كه همه كوشش خود را براى مال و منال اين جهان صرف مىكنند دوستى نمايند.
بعد از آن فرمودند: بد مىباشند كسانى كه آمران به معروف و نهىكنندگان از منكر را از خود دور مىگردانند و بد هستند آنهائى كه براى بسط عدالت قيام نمىكنند و يا آنها را مىكشند.
بد مىباشند كسانى كه طاعت خدا را رها كرده و از امام خود اطاعت مىكنند، و بد هستند آنهائى كه دنيا را بر دين مقدم مىدارند و بد مىباشند آنهائى كه حرام را حلال مىدانند و شهوت را با شبهات در هم مىآميزند، گفته شد: يا رسول اللَّه كدام يك از مؤمنان زرنگتر هستند، فرمود: آنهائى كه بيشتر ياد مرگ مىكنند و خود را آماده مرگ مىنمايند، آنها زيركان به حساب مىآيند.پ 27- امام صادق عليه السّلام فرمودند: خداوند شش گروه را به شش گناه هلاك مىكند: امراء و حكام را به ظلم، عرب را به تعصب مالكان را به تكبر، بازرگانان را به خيانت، روستائيان را به جهالت و فقهاء را به حسد.پ امام ابو الحسن سوم عليه السّلام فرمود: حسد نيكيها را نابود مىكند، شوخى دشمنى مىآورد خودخواهى آدمى را از طلب علم باز مىدارد و حق ديگران را ناچيز مىشمارد و موجب نادانى مىشود، بخل زشتترين اخلاق بشمار مىرود، و طمع خوى بدى محسوب مىگردد.پ 28- على عليه السّلام فرمودند: شگفت دارم از بخيل به خاطر فرار از فقر شتابان گرفتار فقر مىگردد و از ثروتى كه بطرف او مىآيد محروم مىشود، او در دنيا مانند فقراء زندگى مىكند ولى در آخرت مانند توانگران محاسبه مىشود.
در عجب هستم از كسى كه تكبر مىكند در حالى كه ديروز نطفه بود و فردا بصورت مردارى خواهد آمد و در شگفت مىباشم از كسى كه در خدا شك مىكند و او مخلوقات خدا را مشاهده مىنمايد و در عجب هستم از كسى كه مرگ فراموش
مىكند در حالى كه مردن مردم را مىنگرد و تعجب دارم از كسى كه آخرت را منكر مىشود در حالى كه دنيا را مىبيند و در شگفت هستم از كسى كه دنياى فانى را آباد مىكند ولى آخرت را وامىگذارد.پ 29- روايت شده حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: از پر خورى دورى كنيد كه آن دل را مسموم مىكند و اعضاء و جوارح آدمى را از عبادت سست مىنمايد و گوشها را از شنيدن مواعظ سودمند مىگرداند و از زيادى نگاه كردن به جايى هم خوددارى نمائيد كه آن بذر هوى را در دلها مىافشاند و ايجاد غفلت مىكند.
از طمع خوددارى نمائيد و آن را شعار خود قرار ندهيد كه طمع دلها را حريص مىگرداند و آنها را به گرايشهاى دنيائى مهر مىكند و بدانيد كه طمع كليد هر گناه و معصيتى مىباشد و در رأس همه لغزشها قرار دارد و طمع موجب مىشود كه همه كارهاى نيك انسان اثر خود را از دست بدهد و آدمى را بىمزد و اجر قرار دهد.پ 30- على عليه السّلام در پاسخ مردى كه از آن حضرت سؤال كردند او را موعظه كند فرمود: از كسانى مباش كه بدون عمل انتظار آخرت دارند و با آرزوى دراز اميدوار توبه و بازگشت مىباشند در دنيا مانند زاهدان سخن مىگويند ولى در عمل مثل طالبان دنيا كار مىكنند اگر به مال دنيا برسند سير نمىگردند و اگر آنها را منع كنند قانع نمىشوند.
از آن چه به آنها داده شده نمىتوانند سپاسگزارى كنند و همواره در فكر آن است كه باز به او بدهند، مردم را نهى مىكنند ولى خود منتهى نمىشوند، امر به كارهاى نيك مىنمايند ولى خود كار نيك به جاى نمىآورند، مردان صالح را دوست مىدارد ولى كارهاى آنها را انجام نمىدهد و از بدكاران نفرت دارد ولى خود از بدكاران به حساب مىآيد.
بخاطر گناهان زياد از مرگ مىترسد و باز كارهائى مىكند كه بخاطر آنها از مرگ هراس دارد اگر بيمار گردد از كارها پشيمان مىشود و هر گاه بهبودى يابد باز به لهويات مشغول مىگردد و هنگامى كه حالش خوب است خودپسندى مىكند
و هر گاه گرفتار شود نااميد مىشود.پ اگر به مصيبتى گرفتار شود از روى اضطرار دعا مىكند و اگر وسعت و فراخى او را دريابد فريب مىخورد و روى از حق بر مىگرداند، ظن و گمان بر نفس او غلبه مىكنند، ولى يقين نمىتواند او را مغلوب سازد و يا بتواند به يقين خود عمل كند.
اگر كسى گناه كوچكى انجام دهد از وى مىترسد، ولى خود هر چه عمل كند اميدوار رحمت خدا مىگردد، اگر بىنياز شود خوشحالى مىكند و فتنهانگيزى مىنمايد و اگر فقير گردد مأيوس مىشود و سستى مىكند، هر گاه بخواهد كارى كند آن را ناتمام مىگذارد و هر گاه چيزى مىخواهد اصرار مىنمايد، اگر شهوتى برايش پيش آيد نافرمانى مىكند و در توبه تأخير مىنمايد.
اگر غم و اندوهى او را فرا گيرد از جاده حق خارج مىشود، مواضع عبرت را شرح مىدهد ولى خود عبرت نمىگيرد، همواره مردم را موعظه مىكند ولى خود موعظه قبول نمىكند، در گفتار هميشه راهنماى مردم است ولى خود در عمل اندك كار مىكند، طالب چيزى مىباشد كه فانى مىگردد، ولى در آنچه باقى مىماند مسامحه مىكند و به آن اهميت نمىدهد.
سودها را زيان مىداند و زيانها را سود تلقى مىكند، از مرگ مىترسد و قبل از اينكه اختيار از دستش برود كار نيك نمىكند، اگر ديگرى گناه كند آن را بزرگ مىشمارد، ولى به گناهان خود اهميت نمىدهد، كار نيك خود را زياد مشاهده مىكند ولى كار نيك ديگران اندك مىداند، او همواره از مردم عيبجوئى مىكند و از خود تعريف مىنمايد.
مجالس لهو توانگران نزد او محبوبتر از مجالست با فقراء مىباشد، حق خود را از ديگران مطالبه مىكند ولى حق ديگران را نمىدهد، مردم را ارشاد مىكند ولى خود راه غلط مىرود، مردم از او اطاعت مىكنند ولى او نافرمانى مىكند از مردم مىخواهد با او وفا كنند ولى خود وفا ندارد، از مردم مىترسد ولى از خدا واهمه ندارد.
پ31- موسى بن جعفر از پدرانش از على عليهم السّلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله براى ما خطبه خواندند و در خطبه خود فرمودند: اى مردم مرگ با سرعت مىرسد و كسى توانائى ندارد آن را از آمدن باز دارد، بعد از مرگ يا سعادت است و يا شقاوت، مرگ با آن چه همراه دارد رسيده، مرگ مژده بشارت و آسايش براى اهل آخرت مىباشد.
كسانى كه در دنيا براى آخرت كه خانه زندگى و جاودانى مىباشد كار كردند و براى آن جهان زاد و توشه تهيه نمودند، ولى براى آنهائى كه در دنيا براى دنيا كار كردند و سعى و كوشش خود را براى زندگى در جهان فانى بكار بردند زيانكارى و خسران و وبال مىآورد و آنها در روز قيامت سودى نخواهند داشت و گرفتار خسران و عذاب خواهند شد.
بسيار بد است بندهاى كه داراى دو چهره باشد، با يك صورت به سخنان شما توجه كند و با صورت ديگر به شما پشت نمايد، اگر برادر مسلمان او به خيرى برسد بر او حسد مىبرد و اگر برايش ناراحتى پيش مىآيد او را ترك مىكند، چه اندازه بد مىباشد بندهاى كه اول آن نطفه و پايان او مردارى گنديده خواهد بود و بعد هم نمىداند بر سر او چه خواهد آمد.
بد بندهاى است كه براى عبادت خلق شده ولى دنياى فانى او را به خود مشغول كرده و از آخرت باز داشته و در پايان او را به شقاوت و بدبختى كشانيده است، چه بد بندگانى هستند كه خود را بزرگ مىدانند و تكبر مىكنند و خداوند بزرگ را فراموش مىنمايند.
چه بد بندگانى مىباشند آنهائى كه سركشى مىكنند و ظلم و فساد را مرتكب مىشوند و از خداوندى كه از همگان برتر است فراموش مىكنند، چه بد بندگانى هستند آنهائى كه هواى نفس آنان را فريب داده و گرفتار نفس خود مىباشند و چه بد بندگانى مىباشند آن كسانى كه طمع دارند و آن طمع آنها را به زشتى و پليدى مىكشاند.