پعيون اخبار الرضا 133- 137 و علل الشرائع 197- 199.
حضرت رضا عليه السلام از آباء گرام خود از حسين بن على نقل كرد كه روزى امير المؤمنين عليه السلام در مسجد جامع كوفه بود مردى از اهالى شام از جاى حركت كرده گفت يا امير المؤمنين من چند سؤال از تو دارم. فرمود بپرس اما براى فهميدن نه براى لجبازى مردم چشم به آن مرد دوختند.
گفت بفرمائيد اولين چيزى كه خداوند تبارك و تعالى آفريده چيست؟ فرمود نور. گفت آسمانها را از چه آفريد؟ فرمود از بخار آب. سؤال كرد زمين را از چه آفريد؟ فرمود از كف آب. پرسيد كوهها را از چه آفريد؟ فرمود از امواج. گفت چرا به مكه ام القرى گفتهاند؟ فرمود چون زمين از زير آن گسترده شد.
پرسيد آسمان دنيا از چيست؟ فرمود از موجى مكفوف. پرسيد طول خورشيد و ماه و عرض آنها چقدر است؟ فرمود نهصد فرسخ در نهصد فرسخ. پرسيد طول ستارگان و عرض آن چقدر است؟ فرمود دوازده فرسخ در دوازده فرسخ. از رنگهاى آسمان هفتگانه و اسم آنها پرسيد فرمود آسمان دنيا رفيع و از آب و گاز است. نام آسمان دوم قيدرا و به رنگ مس است. آسمان سوم اسمش ماروم و به رنگ برنج زرد است. آسمان چهارم ارفلون نام دارد و به رنگ نقره است. آسمان پنجم هيلون نام دارد به رنگ طلا است. آسمان ششم عروس نام دارد و به رنگ ياقوت سبز است.
آسمان هفتم را عجماء مىگويند و مانند درّ، سفيد است.پ سؤال كرد از گاو، چرا سر به زير انداخته و سر بر نمىدارد گفت از حياء نسبت به خداى بزرگ از وقتى قوم موسى گوساله پرست شدند او سر به زير انداخت.
از جزر و مدّ پرسيد كه چيست؟ فرمود فرشته موكل درياها است به نام رومان وقتى قدمهاى خود را در دريا بگذارد بالا مىآيد وقتى پاى بيرون آورد فرو مىرود.
از اسم ابو الجن پرسيد فرمود شومان و هم اوست كه از شعله آتش آفريده شد.
پرسيد آيا خداوند پيامبرى براى جنيان فرستاده؟ فرمود آرى پيامبرى به نام يوسف براى آنها فرستاد يوسف آنها را دعوت به حق نمود اما او را كشتند.
از نام ابليس پرسيد كه در آسمان چه بود؟ فرمود اسمش حارث بود. پرسيد چرا آدم را آدم ناميدهاند؟
فرمود چون از اديم زمين و صفحه روى زمين آفريده شد. پرسيد چرا ارث پسر دو برابر دختر است. فرمود به واسطه خوشه گندم بود كه سه دانه داشت حوا اول يك دانه آن را خورد و به آدم دو دانه را داد بهمين جهت مرد دو برابر زن ارث مىبرد.
پرسيد كداميك از پيامبرى ختنه شده بدنيا آمدند؟ فرمود آدم، شيث، ادريس، نوح، ابراهيم، داود، سليمان، لوط، اسماعيل، موسى، عيسى و محمد صلى الله عليهم اجمعين. پرسيد عمر آدم چقدر بود؟ فرمود: نهصد و سى سال. پرسيد چه كسى اولين شعر را گفت؟ جواب داد آدم. گفت چه شعرى سرود؟ فرمود وقتى به زمين فرود آمد از آسمان و گستردگى زمين و هواى آن را كه مشاهده نمود و قابيل برادرش هابيل را كشت آدم عليه السلام گفت:
تغيرت البلاد و من عليها فوجه الارض مغبّر قبيح
تغير كل ذي لون و طعم و قل بشاشة الوجه المليح
شيطان در جوابش گفت:
تنح عن البلاد و ساكنيها ففي الفردوس ضاق بك الفسيح
و كنت بها و زوجك في قرار و قلبك من أذى الدنيا مريح
فلم تنفك من كيدي و مكري الى ان فاتك الثمن الربيع
فلولا رحمة الجبار اضحي بكفك من جنان الخلد ريح «1»
پپرسيد آدم چند مرتبه حج بجا آورد؟ فرمود هفتاد حج پياده رفت. اولين حجى كه بجا آورد با او بوم بود و جاى آب را به او نشان مىداد. از بهشت آمده بود از خوردن گوشت بوم و چلچله. پرسيد چرا چلچله روى زمين راه نمىرود؟ گفت چون او در بيت المقدس چهل سال طواف مىكرد و بر آدم مىگريست و با او پيوسته به گريه اشتغال داشت بهمين جهت ساكن خانهها شد با او نه آيه از قرآن است. از آن آياتى كه آدم در بهشت قرائت مىكرد سه آيه از اول سوره كهف و سه آيه از آيات سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى و آنها اين است إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ و سه آيه از يس وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا.
پرسيد اولين كسى كه كافر شد و كفر را بوجود آورد چه كسى بود؟ فرمود ابليس ملعون. از اسم نوح پرسيد فرمود اسم او سكن بود او را نوح ناميدند چون نهصد و پنجاه سال بر قوم خود نوحه نمود.
از كشتى نوح پرسيد كه عرض و طول آن چقدر بود؟ فرمود طولش هشتصد ذراع و عرض آن پانصد ذراع و ارتفاع آن به آسمان هشتاد ذراع (هر ذراع از سر انگشتان تا آرنج است). آن مرد به زمين نشست شخص ديگرى بلند شد و گفت يا امير المؤمنين عليه السلام بگو اولين درخت چه بود كه در زمين كاشته شد؟ فرمود عوسجه «2» كه عصاى موسى از همان بود پرسيد چه درختى اول روى زمين روئيد؟
جواب داد كدو. پرسيد از اهل آسمان چه كسى اول به حج رفت؟ گفت جبرئيل.
پرسيد كدام بقعه از زمين گسترده شد ايام طوفان؟ فرمود محل كعبه كه زبرجدى سبز بود. پرسيد كدام سرزمين بهترين جا است؟ فرمود وادى سرانديب كه آدم در آنجا از آسمان فرود آمد. از بدترين سرزمين پرسيد فرمود وادى است در يمن بنام برهوت كه از واديهاى جهنم است پرسيد كدام زندان با زندانى براه افتاد؟ فرمود ماهى كه با يونس بن متى عليه السلام براه افتاد. پرسيد آن شش نفر كدامند كه در رحم قرار نگرفتند؟ فرمود آدم، حوا، قوچ ابراهيم، عصاى موسى، ناقه صالح، خفاشى كه عيسى بن مريم ساخت و به اجازه خداى عزيز پرواز كرد.پ سؤال كرد كدام است آن كسى كه به دروغ او را متهم كردند نه از جن بود و نه از انسان؟ فرمود همان گرگى كه برادران يوسف به او تهمت زدند. پرسيد چه بود آن چيزى كه خدا به او وحى كرد با اينكه نه جن بود و نه انسان؟ فرمود خداوند به زنبور عسل وحى كرد. پرسيد كدام محل است كه يك ساعت بر آن آفتاب تابيد و ديگر هرگز نخواهد تابيد؟ فرمود همان دريائى است كه خداوند آن را براى موسى شكافت. آفتاب بر آن تابيد بعد كه آب بهم آمد ديگر بر آن نمىتابد. پرسيد كدام چيز بود كه آشاميد با اينكه زنده بود و خورد در حالى كه مرده بود؟ فرمود عصاى موسى.
گفت كدام ترساننده بود كه فاميل خود را ترسانيد نه از جنّ بود و نه از انسانها فرمود همان مورچهاى كه مورچگان را از لگدمال شدن ترسانيد.
پرسيد چه كسى براى اولين بار مأمور به ختنه شد؟ فرمود ابراهيم. پرسيد اولين زنى را كه ختنه كردند كه بود؟ جواب داد هاجر مادر اسماعيل كه ساره او را ختنه كرد تا از عهده قسمى كه خورده بود برآيد. پرسيد اولين زنى كه دامن بر زمين كشاند كه بود؟ گفت هاجر هنگامى كه از ساره فرار كرد. پرسيد كدام مرد براى اولين بار دامن بر زمين كشاند؟ فرمود قارون. اولين كسى كه نعلين پوشيد؟ فرمود ابراهيم.
گرامىترين شخص در نسب و نژاد؟ فرمود يوسف صديق پسر يعقوب اسرائيل الله فرزند اسحاق ذبيح الله فرزند ابراهيم خليل الله.
كدامند شش پيامبرى كه هر كدام دو اسم دارند؟ فرمود: 1- يوشع بن نون نام دوم ذو الكفل. 2- يعقوب كه اسرائيل است. 3- خضر كه تاليا است. 4- يونس كه ذو النون است. 5- عيسى كه مسيح است. 6- محمد كه احمد است صلى الله عليه و آله. سؤال كرد از چيزى كه نفس مىكشد كه نه گوشت دارد و نه خون؟
فرمود آن صبح است كه تنفس مىكند. پرسيد كدامند پنج پيامبرى كه به عربى سخن گفتهاند. فرمود هود، شعيب، صالح، اسماعيل، محمد صلى الله عليه و آله.پ اين شخص نيز نشست و سوّمى از جاى برخاست سؤال كرد ولى از در لجبازى درآمد گفت يا امير المؤمنين عليه السلام اين آيه را برايم توضيح بده يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ اينها كيانند كه فرار مىكنند؟ فرمود قابيل از هابيل و آن كسى كه از مادرش فرار مىكند موسى است و آن كس كه از پدرش فرار مىكند ابراهيم است و كسى كه از زن خود فرار مىكند لوط است و آن كس كه از فرزندش فرار مىكند نوح است كه از فرزند خود كنعان فرار مىكند.
گفت چه كسى براى اولين بار مرگ ناگهانى كرد؟ فرمود داود كه روى منبر در روز چهارشنبه از دنيا رفت. گفت كدامند آن چهار چيز كه از چهار چيز سير نمىشوند؟ فرمود زمين از باران و ماده از نر و چشم از نظر و عالم از علم. گفت اولين كسى كه دينار و درهم را سكه زد كه بود؟ فرمود نمرود بن كنعان بعد از نوح.
پرسيد اولين كسى كه عمل قوم لوط را انجام داد كه بود؟ فرمود ابليس كه اجازه داد با او وطى كنند. از صداى كبوتر راعبيه پرسيد فرمود او نفرين مىكند به كسانى كه مشغول رقص و آواز و تار و طنبورند. از كنيه براق پرسيد فرمود او را ابا هزال مىگفتند. گفت چرا تبّع را تبّع گفتهاند؟ فرمود او غلامى نويسنده بود و منشى پادشاه.
هر وقت نامهاى مىنوشت آغاز نامه را
بسم الله الذى خلق صبحا و ريحا
قرار مىداد.
پادشاه گفت وقتى نامه مىنويسى ابتداى آن را به نام ملك رعد بنويس. گفت جز به نام پروردگارم آغاز نمىكنم بعد هر چه مايلى بگو بنويسم خداوند سپاس عقيده او را گذاشت و پاداش او را چنين قرار داد كه پس از اين پادشاه سلطنت به او رسيد و مردم تابع و پيرو او شدند بهمين جهت تبّع نام گرفت.
پرسيد چرا بز دم كوتاه دارد (بعضى از نسخهها دم او برافراشته است) و عورت و نشيمنگاهش مكشوف است؟ فرمود چون بز با نوح مخالفت كرد وقتى او را داخل كشتى نمود به زور او را انداخت دمش كنده شد اما گوسفند روى نشيمنگاهش پوشيده است چون خودش وارد كشتى شد نوح دستى بر پشت او كشيد و دمش روى رانهايش را گرفت.
از سخن بهشتيان سؤال كرد فرمود اهل بهشت به عربى صحبت مىكنند. از
جهنميان پرسيد فرمود به زبان مجوسيان. سپس امير المؤمنين عليه السلام فرمود خواب چهار قسم است: 1- پيامبران به پشت مىخوابند چشمهايشان در خواب نيست انتظار وحى را مىكشند. 2- مؤمن به دست راست مىخوابد روى به قبله.
3- پادشاهان و ابناء آنها بطرف چپ مىخوابند تا غذائى كه خوردهاند گوارا شود.
4- شيطان و برادرانش و هر ديوانه و بيمارى به رو مىخوابد.پ بعد ديگرى از جاى حركت كرد و گفت مرا از روز چهارشنبه مطلع كن و اينكه فال بد مىزنيم و آن روز براى ما سنگينى مىآيد كدام چهارشنبه است؟ فرمود چهارشنبه آخر ماه است. در آن چهارشنبه قابيل برادرش هابيل را كشت و ابراهيم را در آتش افكندند و روز چهارشنبه او را در منجنيق قرار دادند. روز چهارشنبه فرعون را خدا غرق كرد. روز چهارشنبه خداوند قريه لوط را زير و رو كرد. در چهارشنبه خداوند باد سهمگين بر قوم عاد فرستاد. روز چهارشنبه آنها مانند شب تار سياه شدند.
روز چهارشنبه خداوند پشه را بر نمرود مسلط كرد. روز چهارشنبه فرعون از پى موسى رفت تا او را بكشد. روز چهارشنبه سقف بر آنها فرود آمد. روز چهارشنبه فرعون دستور داد بچهها را بكشند. روز چهارشنبه بيت المقدس را خراب كرد. روز چهارشنبه مسجد سليمان بن داود را آتش زد در استخر فارس. روز چهارشنبه يحيى بن زكريا كشته شد. روز چهارشنبه اولين عذاب بر قوم فرعون سايه افكند. روز چهارشنبه خداوند قارون را به زمين فرو برد. روز چهارشنبه ايوب مبتلا به از بين رفتن مال و فرزند خود شد. روز چهارشنبه يوسف داخل زندان شد. روز چهارشنبه خداوند فرمود أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ. روز چهارشنبه صيحه آسمانى آنها را فرا گرفت. در چهارشنبه ناقه صالح را پى كردند. روز چهارشنبه سنگى چون سجيل بر آنها باريد. روز چهارشنبه صورت پيامبر صلى الله عليه و آله شكافته شد و دندانش شكست. روز چهارشنبه قوم عمالقه تابوت را گرفتند.
از ايام هفته سؤال كرد كه چه كارها در آن جايز است. فرمود روز شنبه روز مكر و خدعه است. روز يك شنبه روز كاشت درخت و ساختمان است. روز دوشنبه روز سفر و جستجو است. روز سه شنبه روز جنگ و خون. روز چهارشنبه روز شوم است كه مردم فال بد مىزنند. روز پنج شنبه روز دخول بر امراء و قضاى حوائج است. روز جمعه روز خواستگارى و نكاح است.