پ1- تفسير امام و احتجاج طبرسى- از حضرت امام حسن عسكرى (ع) نقل مىكند كه فرمود جابر ابن عبد الله انصارى گفت عبد الله بن صوريا كه غلامى يهودى و يك چشمش كور بود يهودان مدعى بودند او داناترين افراد مكتب خدا و علوم انبياء است از پيامبر اكرم (ص) سؤالهائى در مورد مسائل مختلف نمود تا ايشان را در جواب آنها به دشوارى گرفتار كند اما پيامبر اكرم (ص) جوابهائى به او دادند كه چارهاى از نپذيرفتن آنها نداشت.
گفت اين اخبار را كدام فرشته برايت مىآورد؟ فرمود جبرئيل گفت اگر فرشته ديگرى مىآورد به تو ايمان مىآوردم ولى جبرئيل در بين فرشتگان دشمن ما است جز او اگر ميكائيل يا ديگرى از ملائكه به جز جبرئيل مىآورد به تو ايمان مىآوردم پيامبر (ص) فرمود چرا جبرئيل را دشمن خود مىدانيد. گفت چون او گرفتارى و شدت را براى بنى اسرائيل مىآورد و نگذاشت بخت نصر «1» به دست دانيال كشته شود تا مسلط بر مردم گرديد و بنى اسرائيل را به كشتن داد هر نوع گرفتارى و ناراحتى را فقط جبرئيل مىآورد ولى ميكائيل حامل رحمت خدا بود.
پيامبر اكرم (ص) فرمود واى بر تو اطلاع از كار خدا ندارى جبرئيل چه گناهى دارد اگر اطاعت امر خدا را در باره شما نموده است آيا شما ملك الموت را دشمن خود مىدانيد كه مامور قبض روح تمام مردم است آيا پدر و مادر كه به فرزندان خود دواهاى تلخ و شور مىدهند براى بهبودى و مصلحت آنها تو خيال مىكنى دشمن آنها هستند و بايد بچهها پدر و مادر خود را براى اين كار دشمن خود بدانند ولى شما نادان هستيد و از حكمت خدا غافليد.
من گواهى مىدهم كه جبرئيل و ميكائيل هر دو عمل به دستور خدا مىكنند و مطيع او هستند و هر كس دشمن يكى از آن دو باشد دشمن ديگرى نيز هست و كسى كه بگويد يكى را دوست مىدارم اگر با ديگرى دشمن باشد دروغ گفته همچنين محمد و على عليهما السلام هر دو برادر هستند مانند جبرئيل و ميكائيل هر كه آن دو را دوست بدارد از اولياء خداست و هر كه دشمن آنها باشد از دشمنان خداست كسى كه يكى را دوست بدارد و مدعى شود ديگرى را دشمن مىدارد دروغ گفته و هر دو از چنين كسى بيزارند همين طور هر كس يكى از ما دو نفر محمد و على را دشمن بدارد و مدعى شود كه ديگرى را دوست مىدارم ادعاى دروغى كرده و ما هر دو از او بيزاريم خداوند و ملائكه و مردمان پاك سرشت نيز از او بيزارند.پ 2- تفسير امام- آيه قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ. مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ امام فرمود، امام حسين (ع) از على بن ابى طالب (ع) نقل كرد كه فرمود خداوند يهود را سرزنش مىكند بواسطه دشمنى كه با جبرئيل دارند چون او به دستور خدا مامور اجراى مسائلى بوده كه يهود آن پيش آمدها را نمىپسنديدند آنها و نواصب را سرزنش مىكند بواسطه كينهاى كه با جبرئيل و ميكائيل داشتند چون اين دو فرشته و فرشتگان خدا براى تائيد على بن ابى طالب (ع) نزول مىكردند تا او را بر كافران و دشمنان خدا پيروز نمايند و با شمشير آبدارش دمار از روزگار آنها بر كند.
فرمود بگو اى محمد (ص) مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ هر كس از يهودان دشمن جبرئيل است كه بخت النصر را بلند كرد تا به دست دانيال بدون گناه كشته نشود و امضاى خدا در مورد يهود به وقوع پيوندد و آنچه خداوند مىداند براى ايشان اتفاق افتد و ديگر از كافران كه با جبرئيل دشمنى دارند از دشمنان خدا آل محمد و على و ناصبىها چون خداوند جبرئيل را
ياور و ناصر على قرار داده و به او كينه دارند كه پشتيبانى از محمد و على عليهما السلام نموده و دستور پروردگار را در مورد هلاك ايشان به كار برده فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ همان جبرئيل قرآن را آورده براى تو به اجازه خدا، اين آيه نيز مشابه آيه ديگرى است كه مىفرمايد نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ جبرئيل اين قرآن را به قلب تو نازل نموده موافق با آنچه در انجيل و زبور و صحف ابراهيم و كتاب شيث و ساير انبياء عليهم السلام است.سپس مىفرمايد مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ هر كه دشمن خدا باشد بواسطه نعمتهائى كه بر محمد و على و خانواده آنها ارزانى داشته آنها آنقدر نادانند كه مىگويند ما كينه مىورزيم با خدا كه محمد و على را گرامى مىدارد در ادعائى كه مىكنند با جبرئيل و هر كه دشمن جبرئيل باشد كه او را خدا پشتيبان محمد و على عليهما السلام قرار داده در پيكار با دشمنان خدا و پشتيبان ساير انبياء و مرسلين و همين طور فرشتگان ديگر يعنى هر كس دشمن ملائكه خداست كه فرستاده براى نصرت دين و تائيد اوليائش اين آيه در رابطه با گفتار ناصبيان بود كه مىگفتند ما از جبرئيلى كه ياور على باشد بيزاريم و همچنين از پيامبرانى كه دعوت به نبوت محمد و امامت حضرت على نمودهاند بيزاريم از قبيل موسى و عيسى و ساير انبياء بعد مىفرمايد وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكالَ يعنى هر كس دشمن جبرئيل و ميكائيل باشد.
بعضى از نواصب وقتى پيامبر اكرم در باره على (ع) فرمود جبرئيل طرف راست و ميكائيل طرف چپ و اسرافيل پشت سر و ملك الموت جلو على است گفتند ما از خدا و جبرئيل و ميكائيل و ملائكهاى كه با على چنين كنند بيزاريم.
فرمود هر كس دشمن اينها باشد بواسطه شدت كينهاى كه با على بن ابى طالب (ع) دارد فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ خداوند دشمن كفار است و با آنها چنان رفتار مىكند كه دشمن با دشمن خويش مىكند از قبيل كيفر نمودن و شدت عقوبت و شكنجه.
سبب نزول اين دو آيه گفتار زشت يهودان بود در باره دشمنى با جبرئيل و ميكائيل و گفتار بدترى كه ناصبيان گفتند در باره خدا و جبرئيل و ميكائيل و ساير ملائكه خدا، اما ناصبيان چون از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پيوسته مىشنيدند در باره فضائل على (ع) و امتيازاتى كه خدا به او ارزانى داشته و در تمام اين موارد پيامبر (ص) مىفرمود: جبرئيل برايم از جانب خدا چنين پيام آورده و گاهى مىفرمود جبرئيل طرف راست و ميكائيل طرف چپ
و جبرئيل بر ميكائيل افتخار مىكند چون طرف راست على است چنانچه وزير دست راست پادشاه افتخار مىكند بر وزير دست چپ و افتخار مىكند بر اسرافيل كه در پشت سر على است و عزرائيل كه در جلو به ماموريت گماشته شده كه راست و چپ از جلو بهتر است چنانچه اطرافيان پادشاه به نسبت قرب و منزلتى كه دارند بر يك ديگر افتخار مىكنند.پ و باز مىفرمود ممتازترين ملائكه آن ملكى است كه بيشتر از ديگران على را دوست داشته باشد و سوگند ملائكه بين خودشان اين جمله است قسم به آن كسى كه امتياز بخشيده على عليه السلام را بر تمام مردم بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله.
و گاهى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمود ملائكه حجب مشتاق ديدار على ابن ابى طالب هستند به اندازه مادر مهربانى كه مشتاق ديدار فرزند دلبند و نيكوكار خويش است آن فرزندى كه پس از مرگ ده فرزندش برايش باقى مانده.
اين ناصبيان مىگفتند تا كى محمد صلى الله عليه و آله مرتب مىگويد جبرئيل و ميكائيل و ملائكه چنين هستند و همى مقام على را بالا مىبرد و مىگويد خداوند اختصاص به على دارد نه ساير مردم ما بيزاريم از خدا و ملائكه و جبرئيل و ميكائيل كه على را بعد از محمد (ص) برترى مىبخشد و بيزاريم از پيامبرانى كه على را بعد از پيامبر از ساير مردم برتر مىدانند.
اما گفتار يهودان دشمنان خدا موقعى بود كه پيامبر اكرم (ص) وارد مدينه شد، عبد الله ابن صوريا را آوردند. او گفت يا محمد صلى الله عليه و آله چگونه مىخوابى، زيرا به ما از كيفيت خواب پيامبرى كه در آخر الزمان مىآيد اطلاع دادهاند. پيامبر اكرم (ص) در جواب او فرمود، چشمم خواب است ولى دلم بيدار است راست گفتى. باز پرسيد بگو ببينم بچه از مرد است يا از زن فرمود استخوانها و رگ و پىها از مرد است ولى گوشت و خون و موى از زن است گفت صحيح است گفت چرا بچه چنان شبيه عموى خود مىشود بطورى كه هيچ شباهتى به دائىهاى خود ندارد فرمود هر كدام آبش بر ديگرى بچربد شباهت به آن طرف مىشود گفت صحيح است گفت بگو ببينم چگونه مىشود كه بعضى فرزند ندارند و بچهدار نمىشوند و بعضى داراى بچهاند.
فرمود وقتى نطفه قرمز شود و كدر گردد منشأ فرزند نمىشود ولى اگر صاف باشد بچه خواهد شد گفت بگو ببينم خدا چگونه است اين سوره در رابطه با همين سؤال نازل شد
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ تا آخر سوره گفت صحيح است.پ گفت يك سؤال ديگر باقى مانده اگر بگوئى به تو ايمان مىآورم و از تو پيروى مىكنم. بگو كدام فرشته برايت وحى را از جانب خدا مىآورد فرمود جبرئيل. ابن صوريا گفت در بين ملائكه جبرئيل دشمن ما است پيوسته كشتار و گرفتارى و جنگ را براى ما آورده اما پيك و پيامآور ما ميكائيل است كه حامل شادى و فراوانى است اگر فرشته وحى تو ميكائيل بود به تو ايمان مىآوردم چون او باعث تقويت قدرت ما مىشد ولى جبرئيل پادشاه ما را از ميان مىبرد به همين جهت دشمن ما است.
سلمان فارسى از او پرسيد از كجا شروع شد دشمنى او با شما جواب داد بسيار زياد اتفاق افتاده كه با ما دشمنى ورزيده ولى شديدترين دشمنى او آنجا بود كه خداوند به پيامبران خود خبر داد كه بيت المقدس به دست مردى به نام بخت النصر و در زمان حكومت او خراب شدن آن را به ما گفته بود با اينكه خداوند هر چه را بخواهد تغيير مىدهد و هر چه را مايل باشد باقى مىگذارد و آنچه را بخواهد از ميان مىبرد.
در همان تاريخ اجداد ما يكى از زورمندان بنى اسرائيل را كه پيامبر نيز بود و دانيال نام داشت براى دفع و قتل بخت النصر مامور كردند و مال زيادى در اختيارش گذاشتند تا در اين راه خرج كند در بين راه كه به جستجوى او بود در بابل پسرك ضعيف و ناتوانى را يافت كه نيرو و قدرتى نداشت خواست او را بكشد اما جبرئيل مانع او شد. به دانيال گفت اگر خدا او را امر به كشتن شما اسرائيليان نموده كه تو نخواهى توانست او را بكشى ولى اگر اين آن مرد نباشد به چه جهت او را مىكشى. دانيال تصديق كرد او را و از كشتنش منصرف شد و بازگشت و جريان را نقل كرد. كم كم بخت النصر قوى شد و به سلطنت رسيد و با ما به جنگ پرداخت و بيت المقدس را خراب كرد به همين جهت ما او را دشمن خود مىگيريم و ميكائيل هم دشمن جبرئيل است.
سلمان گفت: ابن صوريا، با همين انديشه فاسد از راه حقيقت گمراه شدهايد. مىبينيد كه اجداد شما چگونه دانيال را مامور مىكنند براى كشتن بخت النصر با اينكه خداوند بوسيله انبياء و پيامبرانش اطلاع داده كه بر بيت المقدس دست مىيابد و آنجا را خراب مىكند آنها تصميم داشتند پيامبران را تكذيب نمايند و آنها را در خبرى كه دادهاند متهم نمايند يا مىخواستهاند با اينكه تصديق خبر پيامبران را مىنمايند بر آنچه خدا مقدر نموده پيروز
شوند.
آيا چنين افرادى ممكن است كافر نباشند چه عداوتى مىتوان داشت با جبرئيل كه جلو طرح شكست تقدير خدا را گرفته و از تكذيب خبر انبياء مردم را باز داشته.پ ابن صوريا گفت صحيح است كه خدا توسط انبياء چنين خبرى داده است ولى او هر چه را بخواهد محو مىكند و هر چه بخواهد ثابت مىدارد.
سلمان گفت در اين صورت نمىتوان اطمينان داشت به آنچه در تورات است نسبت به گذشته و آينده زيرا خداوند هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات مىنمايد و شايد خداوند موسى و هارون را از نبوت عزل كرده است و دعوت آنها را باطل نموده چون هر چه را بخواهد اثبات مىكند و هر چه آنها اطلاع دادهاند كه در آينده به وقوع مىپيوندد شايد انجام نشود و آنچه گفتهاند انجام نمىشود شايد انجام شد و هر چه گفتهاند اتفاق افتاده شايد اتفاق نيافتاده و آنچه اطلاع دادهاند اتفاق نيافتاده شايد اتفاق افتاده و ممكن است ثوابى را كه مىگويند در مقابل اعمال داده مىشود خداوند محو كرده باشد و هر عقاب و عذابى كه به وسيله آنها تهديد كرده شايد انجام نشود زيرا محو و اثبات مىنمايد شما معنى محو و اثبات را نمىدانيد به همين جهت كافر به خدا هستيد و تكذيب خبر غيبى خدا را نمودهايد و از دين خارج هستيد.
بعد سلمان گفت من گواهى مىدهم هر كس دشمن جبرئيل باشد او دشمن ميكائيل است و آن دو دشمن كسى هستند كه با ايشان دشمنى ورزد و رفيق كسى كه با آنها مهربان باشد خداوند اين آيه را موافق قول سلمان رحمة الله عليه نازل كرد قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ هر كه دشمن جبرئيل است چون پشتيبان اولياء خدا است و فضائل على (ع) را از جانب خداوند آورده او اين قرآن را به اجازه خدا بر قلب تو نازل كرده تصديق ساير كتب آسمانى را مىكند و هدايت است براى مؤمنين و بشارت براى آنها است به نبوت حضرت محمد و ولايت حضرت على و ساير ائمه عليهم السلام پس از او بشارت مىدهد آنها را كه اگر بر موالات اين خاندان بميرند اولياى واقعى خدا هستند بعد پيامبر اكرم (ص) به سلمان فرمود: خداوند سخن تو را تصديق نموده و گفتارت را پذيرفت اينك جبرئيل از جانب خدا پيام آورده است كه سلمان و مقداد دو برادر پاك باز در محبت تو و على برادر و وصى و برگزيده تو هستند و آنها ميان اصحابت همچون جبرئيل و ميكائيل در ميان ملائكهاند دشمن
كسى هستند كه يكى از آن دو نفر را دشمن بدارد و دوست دوستدار خود هستند و دوست دوستدار محمد و على هستند و دشمن كينهتوز آنها، اگر مردم روى زمين دوست بدارند سلمان و مقداد را به اندازهاى كه ملائكه آسمانها و حجب و كرسى و عرش دوست دارند آنها را بواسطه دوستى با دوستان آنها و دشمنى با دشمنان ايشان يك نفر را خداوند عذاب نخواهد كرد.پ 3- احتجاج طبرسى- از ابن عباس نقل مىكند كه گفت چهل نفر از يهودان مدينه گفتند برويم پيش اين جادوگر دروغگو و سرزنش نمائيم او را و تكذيبش كنيم او مدعى است من پيامبر خداى جهانم چگونه مىتواند پيامبر باشد با اينكه آدم بهتر از اوست نوح از او بهتر است يكايك انبياء را نام بردند.
پيامبر اكرم (ص) به عبد الله بن سلام فرمود بين من و تو تورات حاكم باشد يهودان راضى شدند. آنها گفتند آدم از تو بهتر است زيرا خداوند او را به دست خويش آفريده و از روح خود در او دميده. پيامبر اكرم (ص) فرمود آدم پدر من است ولى به من داده شده بهتر از آنچه به آدم دادهاند، پرسيدند چه چيز؟ فرمود منادى در هر روز پنج مرتبه فرياد مىزند
اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله
ولى نمىگويد آدم رسول خدا است لواء حمد در روز قيامت در اختيار من است نه در دست آدم گفتند صحيح است در تورات نوشته است فرمود اين يكى.
يهودان گفتند موسى بهتر از تو است فرمود به چه دليل؟ گفتند زيرا خداوند عزيز با چهار هزار كلمه با او صحبت كرد ولى با تو يك كلمه هم صحبت نكرده. فرمود به من بهتر از او دادهاند، پرسيدند چه چيز؟ فرمود: سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ من بر بال جبرئيل نشستم تا رسيدم به آسمان هفتم و از سدره المنتهى گذشتم كه آنجا جنة الماوى است تا بالاخره به ساق عرش چسبيدم از ساق عرش صدائى برآمد
انى انا الله لا اله الا انا السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر الرؤف الرحيم
با دل او را ديدم نه با چشم اين بهتر است از آنچه به موسى دادهاند يهودان اعتراف نموده گفتند اينها در تورات مكتوب است فرمود اين دومى.
گفتند نوح بهتر از تو است فرمود به چه دليل گفتند چون او سوار كشتى شد و بر جودى گذشت فرمود به من از نوح بهتر دادهاند گفتند چه چيز؟ فرمود خداوند به من نهرى در
آسمان عنايت كرده كه مجراى آن زير عرش است بر آن يك ميليون قصر است يك خشت از طلا و يك خشت از نقره خار و خاشاك آن زعفران است و سنگريزه آن در و ياقوت است و زمينش از مشك سفيد اين براى من و امتم بهتر است و اشاره به همين است آيه شريفه إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ گفتند صحيح است اين مطلب در تورات نوشته شده و اين نهر بهتر از آن است پيامبر اكرم (ص) فرمود اين سومى.پ گفتند ابراهيم بهتر از تو است فرمود به چه دليل گفتند زيرا خداوند او را خليل خود قرار داده فرمود اگر ابراهيم خليل خداست من حبيب خدايم. پرسيدند چرا تو را محمد ناميدهاند فرمود مرا خداوند محمد ناميده و اسم مرا از اسم خود جدا نموده او محمود است و من محمد و امت من حامدند يهودان گفتند صحيح است اين بهتر از آن است، فرمود اين چهارمى.
گفتند: عيسى بهتر از تو است فرمود براى چه؟ گفتند زيرا عيسى بن مريم روزى در گردنههاى بيت المقدس بود شياطين آمدند تا او را بردارند خداوند جبرئيل را مامور كرد تا بال خود بر چهره شياطين بزند و آنها را در آتش اندازد. با بال خود زد و آنها را در آتش افكند.
پيامبر اكرم (ص) فرمود به من بهتر از او عنايت كردهاند گفتند چه چيز؟ فرمود روز جنگ بدر از پيكار با مشركين برگشتم بسيار گرسنه بودم وارد مدينه كه شدم زنى يهودى به استقبال من آمد و بالاى سر خود تغارى داشت و در آن بزغالهاى را بريان كرده بود و مقدارى نيز شكر به همراه خود آورده بود گفت خدا را سپاس كه به سلامت برگشتى و بر دشمن پيروز گرديدى من نذر كرده بودم اگر از اين جنگ به سلامت و با غنيمت برگشتى اين بزغاله را بكشم و آن را بريان كنم و برايت بياورم. من از استرم به نام شهباء پائين آمدم. همين كه دست بردم كه از آن گوشت بريان بخورم خداوند او را به سخن درآورد و روى چهارپا ايستاد و گفت يا محمد مرا نخورى كه مسموم هستم گفتند راست مىگويى اين بهتر از آن است پيامبر اكرم (ص) فرمود اين پنجم.
گفتند يكى ديگر مانده بعد حركت مىكنيم فرمود بگوئيد گفتند سليمان بهتر از تو است پرسيد به چه دليل؟ گفتند چون خداوند براى او شياطين انس و جن و باد و حيوانات را مسخر گردانيده بود.
پيامبر اكرم (ص) فرمود خداوند براق را مسخر من گردانيد كه بهتر از تمام دنيا است و يكى از چهارپايان بهشت است صورتش مانند صورت انسان و پاهايش مانند چهارپايان و دم او شبيه دم گاو است از الاغ بزرگتر و از استر كوچكتر است زينى از ياقوت قرمز دارد و ركاب آن از در سفيد و هفتاد هزار افسار از طلا دارد داراى دو بال مكلل به در و گوهر و ياقوت و زبرجد است در پيشانى او نوشته است
لا اله الا الله وحده لا شريك له محمد رسول الله
گفت صحيح است اين مطلب در تورات نوشته شده و از آن بهتر است ما گواهى به يكتائى خدا و رسالت شما مىدهيم.پ پيامبر اكرم فرمود نوح در ميان قوم خود نهصد و پنجاه سال درنگ كرد و آنها را دعوت به دين خدا نمود ولى خداوند تعداد مؤمنين به او را اندك شمرده فرمود وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ ولى در سن كم و عمر كوتاهم آنقدر پيرو من شدند كه در طول عمر نوح پيرو او نشدند و در بهشت صد و بيست صف هستند كه هشتاد صف آن از امت من مىباشند خداوند عزيز كتاب مرا حاكم و ناسخ بر كتب آنها قرار داده من حلال نمودهام چيزهائى را كه حرام كردهاند و حرام نمودهام بعضى از چيزهائى را كه حلال دانستهاند.
يكى از آنها اينست كه موسى (ع) ماهى گرفتن را در روز شنبه حرام كرده است و خداوند به متجاوزين از اين دستور مىفرمايد كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ* ميمون پست باشيد و آنچنان شدند اما من صيد ماهى را حلال نمودم خداوند مىفرمايد أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ من چربيها را حلال نمودهام با اينكه شما آن را نمىخوريد. بعد خداوند در كتاب خود بر من درود و صلوات مىفرستد و مىفرمايد إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً خداوند مرا به رافت و رحمت مىستايد و در قرآن مىفرمايد لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ و خداوند در قرآن نازل نموده كه با من به نجوى نپردازند مگر اينكه صدقهاى بدهند و هيچ پيامبرى اين امتياز را ندارد خداوند در قرآن مىفرمايد يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً بعد خداوند از آنها اين حكم را برداشت.
توضيح: شايد اينكه يهودان نام عيسى بن مريم را مىبرند از طرف نصارى صحبت مىكنند و گمان آنها را بيان مىنمايند. اينكه پيامبر اكرم اراده خوردن بزغاله را مىنمايد قبل
از نزول حرمت ذبيحه اهل كتاب بوده يا منظور اظهار معجزه بوده نه خوردن و يا به ايشان اطلاع داده بودند كه مسلمان آن را كشته.پ 4- احتجاج طبرسى- از ثوبان نقل مىكند كه مردى يهودى خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيد گفت يا محمد سؤال مىكنم به من جواب بده. ثوبان با پاى خود او را زد و گفت بگو يا رسول الله، يهودى گفت من فقط نامى را مىبرم كه خانوادهاش او را به آن نام ناميدهاند گفت اين آيه را توجه دارى يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ روزى كه زمين به غير آن تبديل شود و آسمانها پيچيده شده است در دست او.
يهودى گفت مردم در آن وقت كجا هستند فرمود در ظلمت هستند، نه محشر، گفت اولين چيزى كه بهشتيان مىخورند چيست وقتى وارد بهشت مىشوند؟ فرمود كبد ماهى، پرسيد غذاى آنها بعد از اين چيست؟ فرمود كبد گاو، پرسيد چه آشاميدنى مىخورند پشت سر اين غذا؟ فرمود سلسبيل، گفت صحيح است يا محمد اينك از تو سؤالى مىكنم كه جز پيامبر كس ديگرى نمىداند. فرمود چه سؤال؟ گفت چگونه است كه بچه شبيه پدر و مادرش مىشود؟ فرمود آب مرد سفيد و غليظ است و آب زن زرد و رقيق وقتى آب مرد فزونى يافت بر زن بچه پسر مىشود به اجازه خدا، از همين جهت شباهت نيز پيدا مىشود ولى موقعى كه آب زن بر مرد فزون شد بچه دختر مىشود به اجازه خدا شباهت هم از همين جهت است. پيامبر اكرم (ص) فرمود آنچه از من پرسيدى سوگند مىخورم به آن كس كه جانم در دست اوست هيچ اطلاعى از آن نداشتم جز اينكه خداوند همين الان مرا مطلع نمود.پ علل الشرائع: همين خبر را نقل مىكند تا اين قسمت كه كبد حوت مىگويد بعد سؤال مىكند چه آشاميدنى مىخورند؟پ 5- امالى صدوق- از حسن بن على عليهما السلام نقل مىكند كه يك نفر يهودى خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيده گفت تو مدعى هستى پيامبرم و به من وحى مىشود مانند موسى بن عمران. پيامبر اكرم ساعتى سكوت نمود بعد فرمود آرى من بهترين فرزند آدم هستم فخرى نيست من خاتم النبيين و پيشواى متقين و پيامبر پروردگار جهانيانم. گفتند مبعوث به جانب كدام گروه شدهاى عربها يا عجمها يا ما خداوند اين آيه را نازل نمود قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً.
آن يهودى كه از همه داناتر بود گفت من از ده كلمهاى كه خداوند با موسى بن عمران در
بقعه مباركه مناجات نمود كه جز پيامبر مرسل يا ملك مقرب كسى نمىداند مىپرسم فرمود بپرس گفت بگو به من كلماتى را كه خداوند براى ابراهيم انتخاب كرد موقعى كه خانه خدا را مىساخت فرمود آن كلمات اينست
سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر.
پيهودى گفت به چه چيز كعبه را مربع قرار داد فرمود به كلمات چهارگانه پرسيد چرا كعبه نام گرفت فرمود چون وسط دنيا است يهودى گفت تفسير سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله را برايم بگو. فرمود خداوند مىدانست كه فرزندان آدم به خدا دروغ مىبندند فرمود
(سبحان الله)
يعنى منزه است خدا از آنچه آنها مىگويند اما
الحمد لله
خداوند مىداند كه بندگان شكر نعمت او را نمىتوانند ادا نمايند پس خود را مىستايد قبل از ستايش آنها و همين اول كلام است اگر اين نبود خداوند احدى را به نعمت خود متنعم نمىكرد اما
لا اله الا الله
اين كلمه تقوى است كه موجب سنگينى ترازوى عمل مىشود در روز قيامت اما
الله اكبر
بالاترين و محبوبترين كلمات است در نزد خدا يعنى چيزى از من بزرگتر نيست نماز فقط به اين كلمه شروع مىشود بواسطه اهميت اين كلمه در نزد خدا و همين اسم با ارزش و گرامى خدا است.
يهودى گفت صحيح است اما پاداش گوينده اين كلام چيست؟ فرمود وقتى بنده بگويد
سبحان الله
با او تمام جهان غير از عرش تسبيح مىكنند به گوينده اين كلام ده برابر پاداش مىدهد وقتى بگويد
الحمد لله
كه خداوند به او نعمتهاى دنيا را ارزانى مىدارد متصل به نعمتهاى آخرت و اين سخن اهل بهشت است وقتى وارد بهشت مىشوند همه سخنان دنيا تمام مىشود و قطع مىگردد مگر همين
الحمد لله
كه خداوند در اين آيه مىفرمايد دَعْواهُمْ فِيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ اما
لا اله الا الله
پس جزاى آن بهشت است و اين آيه اشاره به همان است هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ و آيا پاداش كسى كه مىگويد
لا اله الا الله
جز بهشت است.
يهودى گفت راست مىگويى يا محمد از اولى جواب دادى اينك اجازه بده دومى را بپرسم فرمود هر چه مايلى بپرس. جبرئيل از طرف راست پيامبر و ميكائيل از طرف چپ به او تلقين مىنمودند.
يهودى گفت چرا تو را محمد و احمد و ابو القاسم و بشير و نذير و داعى ناميدهاند فرمود اما محمد زيرا من محمودم در زمين اما احمد چون در آسمان محمودم اما ابو القاسم زيرا
خداوند در روز قيامت تقسيم مىكند سهم آتش را هر كس كافر به من باشد از اولين و آخرين در جهنم است و اهل بهشت را تقسيم مىكند هر كه به من ايمان آورد و اقرار بر نبوت من كند در بهشت است اما داعى زيرا من دعوتكننده مردمم به دين پروردگارم اما نذير من مىترسانم به آتش جهنم هر كس را كه مخالفت با من مىكند اما بشير من مژده به بهشت مىدهم هر كه را اطاعت من كند.پ گفت راست مىگويى يا محمد، بگو ببينم چرا خداوند نماز پنجگانه را در اين اوقات واجب بر امت تو در شبانه روز فرمود خورشيد هنگام ظهر حلقهاى دارد كه وارد آن مىشود وقتى داخل آن حلقه شد تمام جهان به جز عرش تسبيح خدا مىكنند و اين همان ساعتى است كه خدا بر من درود مىفرستد به همين جهت خدا در اين ساعت نماز را بر من و امتم واجب نموده و فرموده است أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ و اين همان ساعتى است كه جهنم را در روز قيامت مىآورند هر مؤمنى كه در اين ساعت توفيق يابد ساجد يا راكع و يا قائم باشد خداوند بدنش را بر جهنم حرام مىنمايد اما نماز عصر همان ساعتى است كه آدم در آن ساعت از درخت منهى خورد و از بهشت او را خارج كرد خداوند فرزندان او را مامور به اين نماز نمود تا روز قيامت. خداوند براى امت من نيز لازم گردانيد و اين از محبوبترين نمازها در نزد خدا است و به من سفارش شد در بين نمازها به اين نماز اهميت خاصى بدهم اما نماز مغرب اين همان ساعتى است كه خداوند توبه آدم را پذيرفت و فاصله بين موقعى كه از درخت منهى خورد تا وقتى كه توبهاش را قبول كرد سيصد سال از سالهاى دنيا بود و در آخرت يك روز مانند هزار سال است از وقت نماز هزار سال است از وقت نماز عصر تا عشاء آدم سه ركعت نماز خواند يك ركعت براى خطايش و يك ركعت براى خطاى حوا و يك ركعت براى توبه خود خداوند اين سه ركعت را بر امت من واجب نموده اين ساعت استجابت دعا است خداوند به من وعده داده كه مستجاب نمايد دعاى كسى را كه در اين ساعت او را مىخواند اين بود نمازهائى كه خداوند مرا به آن مامور نموده و فرموده است فَسُبْحانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ.
اما نماز عشاى آخر چون قبر تاريك است و قيامت نيز تاريك است خداوند من و امتم را به اين نماز مامور نموده تا قبول آنها نورانى شود و به آنها نور عنايت شود بر صراط هر قدمى كه بردارد براى نماز عشا خداوند جسدش را بر آتش حرام مىكند و اين نمازى
است كه خداوند براى پيامبران قبل از من انتخاب نموده است اما نماز صبح زيرا خورشيد وقتى طلوع مىكند بر دو شاخ شيطان خداوند مرا مامور كرده كه نماز صبح را بجا آورم قبل از طلوع آفتاب و پيش از آنكه كافر براى خورشيد سجده نمايد امت من براى خدا سجده نمايند و سرعت در اين نماز محبوبتر است نزد خدا و اين نمازى است كه ملائكه شب و ملائكه روز هر دو شاهد آن هستند.پ گفت راست مىگوئى يا محمد اينك بگو چرا اين چهار عضو كه نظيفترين اعضاى جسد هستند اختصاص به وضو دارند. فرمود وقتى شيطان به آدم وسوسه نمود و او نزديك درخت رفت و به آن نگاه كرد آب صورتش رفت بعد از جاى حركت كرد و اين اولين قدمى بود كه به سوى خطيئه برداشت بعد با دست آن را گرفت و ماليد و از آن خورد تمام زيور و لباسهايش از تنش پريد بعد دست خود را روى سر گذاشت و گريست وقتى خداوند از او درگذشت. بر او و فرزندانش وضو را بر اين چهار عضو واجب نموده و دستور به شستن صورت كه به درخت نگاه كرد و دستور داد دو دست را تا آرنج بشويد چون از درخت برداشت و دستور مسح سر چون دست خود را روى سر گذاشت و امر كرد دو پايش را مسح نمايد چون گام برداشت بسوى خطا بعد بر امت من مضمضه لازم شد تا دل از حرام بشويد و استنشاق نيز لازم گرديد تا بر آنها حرام نمايد بسوى آتش و گند جهنم را.
يهودى گفت راست مىگوئى يا محمد، چيست پاداش عملكننده به آن پيامبر (ص) اولين لحظهاى كه آب را دست مىزند شيطان از او دور مىشود. وقتى مضمضه مىكند خداوند قلب و زبانش را به حكمت نورانى مىكند وقتى استنشاق مىكند خدا او را ايمن از آتش مىنمايد و بوى بهشت را روزى مىگرداند. وقتى صورت بشويد خداوند صورتش را سفيد مىكند روزى كه صورتها سفيد و سياه مىشوند در آن روز وقتى دو دستش را بشويد خداوند بر او حرام مىكند غلهاى آتش را وقتى سر را مسح مىكند خداوند گناهان او را مىزدايد و وقتى دو پايش را مسح مىكند خداوند او را بر صراط عبور مىدهد روزى كه قدمها در آنجا مىلغزد.
گفت راست گفتى يا محمد مرا از پنجمى اطلاع بده چرا خداوند غسل جنابت را لازم نمود ولى براى ادرار و دفع غايط غسل را لازم نكرد. پيامبر اكرم (ص) فرمود وقتى آدم از درخت خورد و آن غذا در تمام رگها و موى و پوست او جريان يافت وقتى مرد با همسر
خود همبستر شود آب خارج مىشود از هر رگ و موى او خداوند بهمين جهت بر ذريه او واجب نمود شستشوى از جنابت را تا روز قيامت ولى ادرار از زيادى آشاميدنى است كه مىآشامد و غايط مواد زائد غذائى است كه مىخورد بهمين جهت براى آنها وضو لازم شده است.پ يهودى گفت صحيح مىگوئى يا محمد (ص) اينك بفرمائيد پاداش كسى كه غسل جنابت از حلال نمايد چيست؟ پيامبر اكرم (ص) فرمود مؤمن وقتى با زن خود همبستر شود هفتاد نفر از فرشته بال و پر خود را مىگشايند و رحمت نازل مىشود و هر وقت غسل نمايد با هر قطرهاى خانهاى در بهشت خداوند برايش مىسازد و اين سرى است بين خدا و خلق او (منظور غسل جنابت است).
يهودى گفت صحيح مىفرمائيد از ششمى مرا مطلع فرمائيد. پنج چيز در تورات نوشته است كه به بنى اسرائيل دستور داد به موسى پيروى كنند بعد از او. فرمود تو را به خدا سوگند اگر اطلاع دهم مىپذيرى و اقرار مىكنى؟ گفت آرى.
فرمود اولين كلمه كه در تورات نوشته شده مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ (ص) و به زبان عبرانى طاب است بعد اين آيه را خواند يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ و در جمله دوم نام وصى من على بن ابى طالب است و سوم و چهارم دو نواده من حسن و حسين و در سطر پنجم مادر آنها فاطمه سرور زنان جهان صلوات الله عليهم است و در تورات نام وصى من اليا و اسم دو نوادهام شبر و شبير و آن دو نور چشم فاطمه عليهما السلام هستند.
يهودى گفت صحيح است اكنون مىفرمائيد فضيلت اهل بيت چيست؟ فرمود مرا بر پيامبران فضيلتى است هيچ پيامبرى نيست مگر اينكه قوم خود را نفرين نموده ولى من دعا بر امت خود را نگه داشتهام تا روز قيامت شفاعت كنم از آنها اما برترى بازماندگان و خاندانم بر ديگران مانند برترى آب است بر تمام اشياء كه بوسيله آب حيات همه چيز است حب و دوستى خانواده من باعث كمال دين مىشود اين آيه را قرائت نمود الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً تا آخر آيه.
يهودى گفت صحيح است يا محمد راجع به هفتم بفرمائيد. فضيلت مردان بر زنان چيست. پيامبر اكرم فرمود مانند فضل آسمان است بر زمين و مانند برترى آب است بر زمين
بوسيله آب زمين زنده مىشود و با مردان زنان زنده مىشوند اگر مردان نبودند خداوند زنان را نمىآفريد بواسطه اين آيه الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ.پ يهودى گفت چرا چنين است؟ پيامبر اكرم فرمود خداوند عزيز آدم را از گل آفريد از خداوند او را از بهشت خارج كرد و در دنيا فضيلت مردان را بر زنان آشكار نموده مشاهده نمىكنى كه زنان حيض مىشوند بهمين جهت نمىتوانند عبادت كنند ولى مردان دچار چنين ناپاكى نمىشوند يهودى گفت صحيح است ولى بفرمائيد چرا خداوند روزه را بر امت شما سى روز واجب نموده ولى بر ساير امتها بيشتر از اين واجب كرده فرمود وقتى آدم از درخت منهى خورد در دل او سى روز باقى ماند خداوند بر فرزندانش واجب كرد كه سى روز تشنگى و گرسنگى بكشند و آن خوراكى كه در شب مىخورند تفضل و لطفى است از خدا به آنها همين طور بر آدم تفضل نموده، خداوند بر امت من آن را واجب نموده بعد پيامبر اين آيه را تلاوت نمود كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ. أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ.
يهودى گفت صحيح است پاداش كسى كه روزه بدارد چيست؟ فرمود هر مؤمنى كه ماه رمضان براى امر خدا روزه بدارد به اميد ثواب هفت امتياز دارد.
1- پيكرش از حرام زدوده مىشود. 2- به رحمت خدا نزديك مىگردد. 3- كفاره خطاى آدم را پرداخته. 4- ناراحتيهاى مرگ بر او آسان مىشود. 5- ايمنى از گرسنگى و تشنگى در روز قيامت است. 6- خداوند به او براتى از آزادى آتش جهنم مىدهد. 7- از ميوههاى بهشت به او مىخوراند گفت صحيح است نهمى را بفرمائيد چرا خداوند واجب كرده وقوف در عرفات را بعد از عصر فرمود عصر همان ساعتى است كه آدم در ساعت خلاف نمود. خداوند بر امت من وقوف و تضرع و دعا را در بهترين مواضع و محبوبترين جاها نزد خود لازم نموده و ضمانت بهشت را براى آنها نموده و ساعتى كه مردم از عرفات كوچ مىكنند همان ساعتى است كه آدم كلمات را از خداوند پذيرفت و بر او توبه نمود خداوند توبهپذير و مهربان است. سپس پيامبر اكرم (ص) فرمود سوگند به آن كس كه مرا به رسالت مبعوث نمود به عنوان بشير و نذير كه خداوند را درى است در آسمان دنيا به نام باب الرحمة و باب التوبة و باب الحاجات و باب التفضل و باب الاحسان و باب الجود و
باب الكرم و باب العفو و در عرفات اجتماع نمىكند احدى مگر اينكه شايسته اين امتيازات مىشود خداوند را صد هزار فرشته است كه با هر كدام صد و بيست هزار فرشته مىباشد و خدا را رحمتى بر اهل عرفات است كه بر آنها نازل مىفرمايد وقتى از عرفات كوچ كنند خداوند ملائكه را شاهد مىگيرد بر آزاد نمودن اهل عرفات از آتش و بهشت را براى آنها لازم مىنمايد و منادى فرياد مىزند برويد شما آمرزيده هستيد مرا از خود خشنود كرديد و از شما راضى شدم.پ يهودى گفت صحيح مىفرمائيد اينك دهمى را بفرمائيد و آن هفت امتيازى است كه خداوند به شما عنايت فرموده در ميان پيامبران و به امت شما عنايت كرده ميان تمام امتها پيامبر (ص) فرمود خداوند به من فاتحة الكتاب را عنايت نموده و اذان و جماعت در مسجد و روز جمعه و بلند خواندن در سه نماز و آزادى كه به امت من عنايت شده در هنگام بيماريها و سفر و نماز ميت و شفاعت براى اهل كبائر از امتم. يهودى گفت راست مىفرمائى ثواب كسى كه فاتحه را بخواند چيست.
پيامبر اكرم (ص) فرمود هر كس فاتحة الكتاب را بخواند خداوند معادل هر آيهاى كه از آسمان نازل شده ثواب تلاوت آن آيات را به او پاداش مىدهد.
اما اذان پاداشش اينست كه اذان گويان امت من محشور مىشوند با پيامبران و صديقين و شهداء و صالحين.
اما جماعت صفوف امت من در زمين مانند صفهاى ملائكه است در آسمان و يك ركعت در جماعت معادل بيست و چهار ركعت است كه هر ركعتى در نزد خدا محبوبتر از عبادت چهل سال است اما روز جمعه خداوند اولين و آخرين را براى حساب جمع مىكند مؤمنى كه به سوى جماعت (جمعه) در روز جمعه برود خداوند بر او سبك مىگرداند اهوال و ترسهاى روز قيامت را و او را روانه بهشت مىكند.
اما بلند خواندن نماز موجب دور شدن شراره آتش مىگردد به اندازه صدايش و از صراط عبور مىكند و خوشحال مىشود تا وارد بهشت گردد.
اما ششم، خداوند تخفيف مىدهد اهوال قيامت را براى امت من چنانچه در قرآن كريم ذكر نموده هر مؤمنى كه نماز ميت بخواند خداوند بهشت را بر او واجب مىنمايد مگر منافق يا نافرمان پدر و مادر باشد اما شفاعت من در باره مرتكبين گناه كبيره است بجز مشركين و
ستمگران گفت درست است يا محمد، صلى الله عليه و آله من گواهى مىدهم به لا اله الا الله و اينكه تو بنده و پيامبر او و خاتم پيامبران و پيشواى متقين و رسول رب العالمينى پس از اسلام آوردن نوشتهاى سفيد خارج كرد كه در آن تمام گفتار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نوشته بود و گفت يا رسول قسم به آن كسى كه تو را به حق مبعوث نموده اين مطالب را نسخهبردارى نكردهام مگر از الواحى كه خدا براى موسى بن عمران نوشته بود در تورات فضيلت تو را خواندم بطورى كه به شك افتادم. چهل سال است كه نام تو را از تورات محو مىكنم و پيوسته مىبينم باز نوشته است در تورات خواندم كه اين مسائل را جز تو بيرون نمىآورد و در آن ساعتى كه اين مسائل به تو عرضه مىشود جبرئيل طرف راست و ميكائيل طرف چپ و وصيت در مقابل تو است.
پيامبر اكرم (ص) فرمود راست مىگوئى اين جبرئيل طرف راست و ميكائيل طرف چپ و وصيم على بن ابى طالب است در مقابل من يهودى ايمان آورد و نيكو ايمانى پيدا كرد.
اين خبر در امالى و علل الشرائع و اختصاص نيز نقل شده.
توضيح: شرح اين خبر در ابواب مناسب آن خواهد آمد.پ 6- علل الشرائع- وهب يمانى گفت مردى يهودى پيش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده گفت آيا تو در ام الكتاب پيامبر بودهاى قبل از بوجود آمدن خود؟ فرمود آرى و اين اصحاب مؤمن تو ثبت شده است نامشان با تو قبل از بوجود آمدن؟ فرمود آرى. گفت چه شد كه شما موقع تولد زبان به حكمت نگشودى چنانچه عيسى زبان گشود با اينكه تو قبل از آن پيامبر بودى.
پيامبر اكرم (ص) فرمود وضع من مانند عيسى نيست او را خداوند از مادر بدون پدر آفريد چنانچه آدم را بدون پدر و مادر آفريد اگر عيسى هنگام ولادت زبان به حكمت نمىگشود مادرش در مقابل مردم عذرى نداشت كه او را بدون پدر زائيده بود و او را مورد مؤاخذه قرار مىدادند چنانچه ساير زنان پاكدامن را بازخواست مىكردند. سخن او باعث عذر مادرش گرديد.
توضيح: شايد منظور يهودى سخن گفتن پيامبر در مقابل مردم بود. بهمين جهت پيامبر اكرم (ص) سخن گفتن خود را براى خويشاوندان نزديك خويش ذكر نكرد و يا اظهار نكردن براى آن بوده كه اثباتش براى سائل با انكارى كه داشت ممكن نبوده.
پ7- علل الشرائع- انس بن مالك گفت عبد الله بن سلام شنيد كه پيامبر اكرم (ص) آمده است او در سرزمين يحترث بود خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيد و گفت من سه سؤال از شما مىكنم كه جز پيامبر يا وصى او كسى نمىداند. اولين نشانه قيامت چيست و اولين خوراك بهشتيان چه خواهد بود و چه چيز موجب كشش فرزند به پدر و مادرش مىشود.
فرمود جبرئيل به من خبر داد لحظهاى پيش. عبد الله بن سلام گفت جبرئيل به تو خبر داده فرمود آرى گفت او دشمن يهودان است بين ملائكه بعد اين آيه را قرائت نمود قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ اما اولين نشانه قيامت آتشى است كه محشور مىشوند مردم از مشرق به مغرب اما اول غذائى كه اهل بهشت مىخورند كبد ماهى است و وقتى آب مرد بر زن افزون شود فرزند شبيه پدر مىشود. عبد الله بن سلام گفت:
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انك رسول الله و گفت يهودان مردمانى حيرانند اگر بدانند من مسلمان شدهام مرا نسبت به نادانى مىدهند يهودان خدمت پيامبر اكرم آمدند فرمود عبد الله بن سلام چگونه شخصى است گفتند بهترين ما است و سرور و سيد ما است فرمود اگر مسلمان شده باشد گفتند به خدا پناه مىبريم از اين كار.
عبد الله بن سلام پيش آنها آمد در حالى كه مىگفت اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله گفتند او بدترين ما است و خانواده او بدند و از او جدا شدند به پيامبر اكرم (ص) عرض كرد اين بود همان مطلبى كه من از آن مىترسيدم.پ 8- علل الشرائع- يزيد بن سلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سؤال كرد چرا قرآن را فرقان ناميدهاند فرمود زيرا آيات و سورههاى آن متفرق است و به صورت الواح نازل نشده ولى ساير كتب از قبيل صحف و تورات و انجيل و زبور تمام آنها در الواح و اوراق نازل شده است. گفت چرا خورشيد و ماه در نور با هم مساوى نيستند فرمود وقتى خداوند آن دو را آفريد اطاعت نمودند و هيچ مخالفتى ننمودند.
خداوند به جبرئيل دستور داد نور ماه را از بين ببرد جبرئيل نور ماه را محو كرد در روى قمر خطهاى سياهى بر اثر همين محو نور باقيمانده اگر ماه بهمان صورت خود مانند خورشيد به جاى مىماند و نورش محو نمىگرديد شب از روز و روز از شب تمييز داده نمىشد و نه روزهدار مىدانست چقدر روزه گرفته و تاريخ ماه و سال نيز معلوم نمىشد و اين آيه در همين مورد است وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ
مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ.
گفت صحيح است بفرمائيد چرا شب را ليل گفتهاند. فرمود زيرا مردان در پناه و كنار زنان قرار مىگيرند و خداوند شب را موقع الفت و پوشش قرار داده و اين آيه همان مطلب را مىفرمايد وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً.
گفت صحيح است بفرمائيد چرا ستارهها كوچك و بزرگ ديده مىشوند و حال اينكه مقدار آنها مساوى است فرمود زيرا بين ستارهها و آسمان دنيا درياهائى است كه باد امواج آن را به حركت در مىآورد و به همين جهت كوچك و بزرگ ديده مىشود و مقدار ستارگان همه مساوى هستند. گفت بفرمائيد چرا دنيا را دنيا ناميدهاند فرمود زيرا دنيا پست است آفريده شده بىارزشتر از آخرت اگر با آخرت خلق مىشد اهل آن فانى نمىشد.پ گفت بفرمائيد چرا به قيامت قيامت مىگويند فرمود زيرا در قيامت مردم قيام براى حساب مىكنند گفت چرا آخرت را آخرت ناميدهاند فرمود چون آخرت در آخر مىآيد بعد از دنيا سالهايش وصف ناشدنى است و روزهايش ناشمردنى و اهل آن نخواهند مرد.
گفت راست مىگوئى يا محمد. بگو ببينم اولين روزى را كه خدا آفريد كدام روز بود فرمود روز يك شنبه گفت چرا يك شنبه ناميده شد فرمود چون يكى است و محدود است گفت دوشنبه چرا فرمود چون روز دوم دنيا بود گفت سه شنبه جواب داد او روز سوم پرسيد چهارشنبه فرمود روز چهارم بود گفت پنج شنبه فرمود پنجمين روز دنيا بود و همان روز انيس است كه ابليس در آن روز مورد لعنت قرار گرفت و ادريس را بلند نمود گفت جمعه چرا به اين نام اختصاص يافت فرمود آن روزى است كه مردم در آن جمع مىشوند وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ روز شاهد و مشهود است گفت شنبه را بفرمائيد فرمود روز آسوده شدن و تمام گرديدن است و اين آيه در قرآن شاهد آن است وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ روز يك شنبه خلقت آسمان و زمين شروع شد و روز جمعه اتمام يافت و شنبه روز فراغت و تمام شدن كار است.
گفت راست مىفرمائيد بفرمائيد چرا آدم را آدم ناميدهاند فرمود زيرا از گل زمين و اديم آن آفريده شده گفت پس آدم از همه نوع گل آفريده شده يا از يك نوع. فرمود از همه نوع، اگر از يك نوع آفريده شده بود مردم، هم را نمىشناختند و به يك شكل بودند گفت شبيهى در دنيا دارند فرمود در خاك رنگ سفيد و سبز و زرد و تيره و قرمز و آبى وجود دارد و در آن
طعم شيرين و شور و درشت و نرم و رنگ نزديك به زرد هست بهمين جهت در ميان مردم نرمخو و درشتخو و سفيد و زرد و قرمز پوست و زرد پوست و سياه وجود دارد مطابق رنگهاى خاك.
گفت بفرمائيد آدم از حوا آفريده شد يا حوا از آدم فرمود نه حوا از آدم اگر آدم از حوا آفريده مىشد طلاق بدست زنان قرار مىگرفت نه بدست مردان گفت از همه آدم خلق شد يا از يك قسمت او فرمود از يك قسمت بدنش اگر از همه او آفريده شده بود قصاص نيز در زنان جايز بود مانند مردان گفت از ظاهر آدم آفريده شد يا از باطنش فرمود از باطن او اگر از ظاهر آدم آفريده شده بود زنان نيز مانند مردان مىتوانستند آشكارا و ظاهر باشند بهمين جهت آنها پوشيدهاند گفت از طرف راست يا چپ او بود. فرمود از طرف چپ اگر از طرف راست مىبود مقدار سهم ارث زن هم برابر مرد مىشد. بهمين جهت مرد دو برابر زن ارث مىبرد و شهادت دو زن مساوى با شهادت يك مرد است گفت پس از كجا خلق شد فرمود از گلى كه اضافه مانده بود از پهلوى چپ آدم.
گفت راست مىفرمائيد بگوئيد چرا نام بيت المقدس را روى آن سرزمين گذاشتهاند.
فرمود چون در آن سرزمين روحها مقدس شدهاند و ملائكه برگزيده گرديده و خداوند با موسى در آنجا صحبت كرد پرسيد چرا بهشت جنت نام دارد فرمود زيرا بهشت مستور و پوشيده از مردم است و خوب و پاك است و در نزد خدا يادآورى بهشت پسنديده است.پ 9- صدوق از شهر بن حوشب نقل كرد كه گفت وقتى پيامبر اكرم (ص) وارد مدينه شد گروهى از يهود خدمت ايشان رسيدند و گفتند ما مىخواهيم از چهار چيز سؤال كنيم اگر جواب ما را دادى تو را تصديق خواهيم كرد و به تو ايمان مىآوريم فرمود در اين مورد با خدا عهد و پيمان ببنديد گفتند بسيار خوب فرمود هر چه مايليد بپرسيد.
گفتند چرا شباهت فرزند به مادر مىشود با اينكه نطفه از مرد است فرمود شما را به خدا سوگند مىدهم شما قبول نداريد كه نطفه مرد سفيد و غليظ است و نطفه زن قرمز و رقيق است هر كدام غلبه داشت شباهت به آن طرف مىشود گفتند بسيار خوب.
پرسيدند بگو ببينيم چه چيز را اسرائيل بر خود حرام نمود قبل از نازل شدن تورات فرمود بگوئيد شما را به خدا قسم محبوبترين غذاها در نزد يعقوب مگر گوشت شتر و شير آن نبود گرفتار يك نوع ناراحتى شد همين كه خداوند او را شفا بخشيد آن گوشت را بر خود
حرام نمود به شكرانه اين شفا گفتند بسيار خوب بگو ببينيم چطور مىخوابى؟ فرمود شما را به خدا قسم مىدهم آيا از امتيازات آن شخصى كه شما خيال مىكنيد من آن شخص نيستم اين نيست كه چشمش در خواب است ولى دلش بيدار گفتند چرا فرمود خواب من همين طور است گفتند به ما از روح اطلاع بده فرمود شما را به خدا سوگند نمىدانيد آن جبرئيل است گفتند چرا و همان فرشته است كه حامل وحى است براى تو و دشمن ما است و او فرشتهايست تندخو و سختگير اگر جز اين بود ما از تو پيروى مىكرديم خداوند اين آيه را بهمين جهت نازل كرد قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ تا اين قسمت أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ.پ 10- آيه وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ. وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ. أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ. وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ. الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ. وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ وَ إِذْ نَجَّيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ.
امام (ع) فرمود خداوند با اين آيات يهود را مخاطب قرار داده كه حق را با باطل مىآميختند آنها معتقدند كه محمد پيامبر است و على نيز وصى اوست اما پانصد سال ديگر خواهد آمد فرمود شما قبول داريد كه تورات حاكم بين ما و شما باشد گفتند آرى.
تورات را آوردند و شروع به خواندن آن نمودند بر خلاف مطالبى كه در آن وجود داشت خداوند طومارى كه در دست خواننده بود برگرداند و زير و رو كرد مقدارى در دست يكى و بقيه در دست ديگرى و به صورت اژدهائى درآمد كه دو سر داشت و هر سر آن اژدها دست راست يكى از آنها را گرفت شروع كرد به تكه تكه كردن دست او آن دو مرد فرياد و ناله مىكردند. طومارهاى ديگرى نيز وجود داشت كه به زبان آمده گفتند بايد اين عذاب را بكشيد تا وقتى كه آنچه در باره امتيازات محمد (ص) و وصى او على بن ابى طالب در تورات وجود دارد درست بخوانيد.
در اين موقع شروع به خواندن تورات بصورت صحيح كردند و ايمان به پيامبر و اعتقاد
به امامت على بن ابى طالب (ع) نمودند خداوند فرمود لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ به اين صورت كه اقرار به محمد و على عليهما السلام از يك جهت بياوريد و از جهت ديگر كتمان كنيد وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ اما نبوت و امامت اين محمد و على (ع) را منكريد و شما خود مىدانيد كه كتمان مىكنيد و مخالف علوم و عقول خود هستيد وقتى خداوند اخبار شما را حجت قرار داده اما شما منكر مىشويد او هرگز حجت خويش را از بين نمىبرد و با دلائل ديگرى آنها را در ميان خلق به پا مىدارد شما نمىتوانيد بر خداوند پيروز و غالب شويد.پ سپس خداوند به گروهى از يهودان منافق كه زالووار اموال فقراء را به خود مىكشند و مال اغنياء را مىخورند آنها كه امر به معروف مىكنند ولى خود انجام نمىدهند و از كار بد باز مىدارند ولى خود مرتكب آن مىشوند فرموده است أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ مردم را امر به صدقه دادن و رد امانت مىكنيد وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ و آنچه مىگوئيد انجام نمىدهيد وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ منظور خواندن تورات است كه امر به كار نيك مىكند و از زشتيها باز مىدارد و كيفر متمردين را بيان مىنمايد و شرافت و شخصيت اطاعتكنندگان را بازگو مىكند أَ فَلا تَعْقِلُونَ شما انديشه و عقل نداريد كه چه عذابى در انتظار كسانى است كه امر كنند و خود انجام ندهند و باز دارند از كارى كه خود انجام مىدهند اينان گروهى از رؤساى يهود بودند كه اموال بيت المال و صدقات را به خود اختصاص مىدادند و به نفع خويش ضبط مىكردند بعد خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيدند در حالى كه نادان مردم خود را عليه پيامبر صلى الله عليه و آله به جسارت واداشته بودند كه مىگفتند محمد (ص) از حد خود تجاوز نموده و ادعاى بيجا مىنمايد. همه خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيدند و عوام آنها تصميم داشتند كه به پيامبر (ص) حمله نمايند و او را بكشند گر چه آن جناب ميان اصحاب و ياران خود باشند و باكى از آينده نداشته باشند وقتى حضور يافتند رؤساى يهود شروع به صحبت كردند با اينكه قرار داشتند موقعى كه حضرت محمد (ص) را مغلوب نمودند شمشير به روى او بكشند.
گفتند تو مدعى هستى كه پيامبرى، مانند موسى و ساير انبياى پيشين؟ و پيامبر اكرم (ص) فرمود: اما ادعاى پيامبرى درست است اما اينكه بگويم من نظير موسى و انبياء هستم اين را نمىگويم. مقام و موقعيتى كه خداوند به من ارزانى داشته كوچك نمىكنم. خداوند عزيز مىفرمايد برترى تو اى محمد بر ساير پيامبران و مرسلين و ملائكه و
مقربين مانند برترى من است كه من پروردگار جهانيانم بر تمام جهانيان همين سخن را خداوند به موسى فرمود وقتى او گمان مىكرد بر تمام جهانيان برترى دارد.پ يهوديان از اين جملات به خشم آمدند و تصميم گرفتند كه پيامبر اكرم (ص) را بكشند و خواستند شمشيرهاى خود را از نيام بكشند تمام آنها متوجه شدند كه دستهايشان مثل اينكه از پشت بسته شده و خشك است كه قدرت حركت دادن آن را ندارند متحير ماندند.
پيامبر اكرم (ص) فرمود ناراحت نباشيد خداوند تصميم خوبى در باره شما دارد نگذاشت كه به دوست او حمله كنيد و شما را مجبور كرد كه استدلال او را در باره نبوت حضرت محمد و وصى او على بن ابى طالب (ع) گوش دهيد.
سپس پيامبر اكرم (ص) رو به يهودان نموده فرمود اى مردم يهود اين رؤساى شما كافرند و اموال شما را مىبلعند و حقوق شما را نمىدهند و ستم به شما روا داشتهاند در اموالى كه به خود اختصاص دادهاند پايين و بالا مىبرند.
رؤساى يهودان گفتند اينك استدلال بر ادعاى خود بنما در مورد نبوت خويش و وصايت على (ع) برادرت اين ادعاها بيخود است كه هم كيشان ما را عليه ما مىشورانى.
پيامبر اكرم (ص) فرمود اما خداوند عزيز اجازه داده كه من حاضر نمايم آن اموالى را كه شما به اين مردم ضعيف خيانت كردهايد و همچنين صورت حسابهائى كه ترتيب دادهايد و در آن صورت حسابها حق اينها را را به نفع خويش ضبط نمودهايد حاضر شود و اعضاى آنها گواهى دهد به اين عمل و هم اعضاى شما سخن از اين ظلم افشاء كند.
در اين موقع پيامبر اكرم (ص) فرمود اين فرشتهها خداى عزيز كليه اموالى كه اينها به نفع خويش ضبط نموده و به مردم عوام ستم روا داشتهاند حاضر كنيد. كيسههاى زر و سيم و لباسها و حيوانات و انواع مختلف از اموال از بالا سرازير شدند و در مقابل ايشان صف كشيدند.
فرمود پيامبر اكرم (ص) صورت حسابهاى آنها را بياوريد كه در آن صورت حسابها اينها مغالطه نموده و حق اين بيچارگان را به خويش اختصاص دادهاند در اين موقع طومارهائى آمد و روى زمين قرار گرفت فرمود اين طومارها را برداريد. وقتى برداشتند نوشته شده بود نصيب و حق فلان كس فلان مبلغ است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود اى فرشتگان خدا زير اسم هر كس مقدارى كه از او به سرقت گرفتهاند و به او ستم روا
داشتهاند بنويسيد. مشاهده كردند به خط آشكار نوشته شد نصيب و حق فلان كس فلان مبلغ است. متوجه شدند كه به آنها ده برابر خيانت شده است كه حقشان را ندادهاند.پ پيامبر اكرم (ص) فرمود اى ملائكه خدا اموالى كه حق اين مردم است جدا كنيد تا به هر كس حق خود او داده شود اموال از هم جدا شد و تا به همان مقدارى كه در صورت حسابها نوشته شد كنار قرار گرفت و معلوم شد اين مبلغ مقدار را به سرقت برده و به خود اختصاص دادهاند. پيامبر اكرم (ص) به هر كدام از عوام حضور داشتند حق آنها را پرداخت و آنها كه نبودند برايشان فرستاد و كسانى كه فوت شده بودند به ورثه آنها پرداخت. خداوند رؤساى يهود را بين مردم رسوا نمود ولى شقاوت بر بعضى از آن رؤسا و مردم مستولى گرديد و عدهاى را هم خداوند توفيق هدايت بخشيد.
آنهائى كه تصميم اسلام آوردن گرفتند به پيامبر (ص) عرض كردند ما گواهى مىدهيم كه شما برترين پيامبران و وصيت على بن ابى طالب عليهما السلام برترين اوصياء است اينك خداوند ما را به گناهانمان رسوا نمود اما اگر توبه كنيم و دست از هر چه ستم به مردم نمودهايم برداريم آينده ما چگونه خواهد بود؟
فرمود شما با ما در بهشت رفيق خواهيد شد و برادر ما در دين و آئين خدا هستيد اين مردم نيز رسوائى شما را فراموش خواهند كرد بطورى كه ياد يكى از آنها نخواهد آمد.
گفتند ما گواهى به يكتايى خدا كه شريكى ندارد مىدهيم و به رسالت و برگزيدگى و عظمت شما و اينكه على برادر شما وزير و نگهبان دين و نائب و جانشين شما است و او نسبت به شما همچون هارون است نسبت به موسى جز مرتبه پيامبرى كه بعد از شما پيامبرى نخواهد بود پيامبر اكرم (ص) فرمود اينك رستگار شديد.
بعد خداوند در اين آيه مىفرمايد يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ كه موسى و هارون را براى اجداد شما به نبوت فرستادم تا بشارت به ظهور حضرت محمد (ص) و نبوت او و وصايت على (ع) و امامان از عترت پاكش بدهند و پيمانها و عهدهائى در اين مورد از شما گرفتم كه اگر به آنها وفا كنيد در بهشت برين فرمانفرما خواهيد بود. استحقاق لطف و محبت خدا را خواهيد داشت وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ و شما را بر جهانيان برترى بخشيدم يعنى اجداد شما را برترى بخشيدم هم از نظر دين و هم از نظر دنيا.
اما برترى دينى آنها بواسطه آن بود كه ولايت حضرت محمد و على عليهما السلام و آل
آنها را پذيرفتند و اما در دنيا به اينكه ابر بر سر آنها سايه افكند و خداوند براى آنها مرغ بريان و ترنجبين را از آسمان نازل نمود و از يك سنگ آب خوشگوار مىنوشيدند و دريا را براى آنها شكافت و آنها نجات يافتند و دشمنانشان غرق گرديدند آنها را بدين وسيله بر اهل زمانشان برترى بخشيد آن كسانى كه مخالف عقيده ايشان بودند و انحراف داشتند.
سپس خداوند به آنها فرمود وقتى چنين كارى را نسبت به اجداد شما انجام داده باشم بواسطه پذيرفتن ولايت محمد (ص) پس شايسته است كه شما را بيشتر فضيلت دهم كه به عهد و پيمان خود وفا كردهايد بعد مىفرمايد وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً يعنى بپرهيزيد از روزى كه هيچ كس نمىتواند جلو عذابى كه به ديگرى خواهد رسيد هنگام مرگ بگيرد وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ و نه شفاعت او پذيرفته مىشود در تاخير مرگ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ و نه از او پذيرفته مىشود كه ديگرى را براى مرگ معرفى نمايد به جاى او.
امام صادق (ع) فرمود اين جريان هنگام مرگ است كه شفاعت و فدا قبول نمىشود اما در قيامت ما و خانوادهمان تمام گرفتاريهاى شيعيانمان را برطرف مىكنيم.پ 11- تفسير امام حسن عسكرى (ع)- در مورد آيه ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ امام در مورد ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ فرمود يعنى دلهايتان كور و خشك و دور از خير و رحمت شد اى يهودان. مِنْ بَعْدِ ذلِكَ يعنى بعد از اظهار آيات و معجزات عالى كه در زمان حضرت موسى مشاهده كرديد و آيات و معجزاتى كه از حضرت محمد (ص) ديديد فَهِيَ كَالْحِجارَةِ مانند سنگ ترشح و رطوبتى نداشت كه موجب سود و نفعى باشد يعنى نه حق خدا را پرداختيد و نه از اموال و قدرتهاى مالى خود انفاق نموديد و نه گرسنهاى را سير كرديد و نه مهماننوازى نموديد و نه به داد كسى رسيديد و هيچ عمل به آداب انسانيت نكرديد أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً يعنى دلهاى شما مانند سنگهاى سخت يا سختتر از سنگ شد. بصورت ابهام بيان مىكند و توضيح نمىدهد مانند كسى كه به ديگرى مىگويد تو نان يا گوشت خوردهاى و منظورش اين نيست كه من نمىدانم كدام را خوردهاى مىخواهد بر شنونده مبهم باشد تا نفهمد كه چه خورده گرچه مىداند او چه خورده است معنى آيه اين نيست كه بلكه سختتر از سنگ است زيرا استدراك (كه مطلبى را اول به صورتى بگويند و بعد آن را تصحيح كنند يك نوع غلطى
است كه جمله بعد آن را تصحيح مىكند) و اين محال است كه به خدا نسبت دهيم كه مطلبى را به غلط بگويد بعد تصحيح نمايد زيرا او عالم به گذشته و حال و آينده است كه اگر چيزى در آينده بوجود آيد چگونه خواهد بود اين استدراك مخصوص مخلوق ناقص است منظورش اين هم نيست كه دلهاى شما چون سنگ و سختتر از سنگ است يعنى نه سختتر و نه ملايمتر وقتى بعد بفرمايد سختتر است گفتار قبل خود را باطل مىنمايد زيرا قبلا فرمود مانند سنگ است و اين مثل است براى كسى كه منظورش اينست كه بفهماند دلهاى شما منبع و منشأ خيرى نيست نه كم و نه زياد در جمله اول مبهم آورده چون مىفرمايدپ أَوْ أَشَدُّ ولى در جمله دوم توضيح داده كه از سنگ سختتر است اين توضيح نه بوسيله لفظ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً است بلكه بوسيله اين آيه است وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ يعنى در قساوت بطورى است كه از آن خيرى بر نمىخيزد در ميان سنگها بعضى منشأ تراوش آب مىشوند و به درد مردم مىخورند وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ بعضى از سنگها مىشكافد و از آنها آب مىتراود كه منبع خيرى است به جز آن نهرها كه از دل كوهها جارى است اما دلهاى آنها هيچ خير از آن نمىتراود و تكان نمىخورد تا موجب خيرات مختصرى گردد بعد مىفرمايد وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ بعضى از اين سنگها فرود مىآيد از خشيت خدا وقتى آنها را قسم به خدا و به اسماء اولياء خدا محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و اولاد پاكش عليهم السلام بدهند ولى در دلهاى شما چنين اثرى وجود ندارد وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ خداوند كاملا مطلع از وضع شما است طبق استحقاق به شما جزا و كيفر مىدهد او هرگز ظلم به شما نخواهد نمود حسابى سخت مىگيرد و عقابى سخت مىنمايد آنچه در اين آيه خداوند در باره دلهاى آنها مىفرمايد شبيه مطلبى است كه در سوره نساء مىفرمايد.
أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً اگر قدرت در دست آنها بود به مردم به اندازه ذرهاى هم نمىدادند و توضيحى كه در مورد سنگها داده شبيه توصيفى است كه در اين آيه مىفرمايد لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ اين سرزنش در ارتباط با يهودان و ناصبىها است يهودان جامع هر دو كار و فاعل هر دو خطا بودند بهمين جهت بر آنها سخت گرفته شد بصورتى كه پيامبر اكرم (ص) ايشان را مورد سرزنش قرار داد.
چه آنكه گروهى از رؤساى ايشان و زبان آوران گفتند: يا محمد (ص) تو ما را ملامت مىكنى و نسبت به دلهاى ما خبر مىدهى كه خدا مىداند آن طور نيست دلهاى ما موجب خير كثيرى است ما روزه مىگيريم صدقه مىدهيم و با فقرا مواسات داريم.پ پيامبر اكرم (ص) فرمود خير و خوبى در صورتى درست است كه در راه خدا باشد و به دستور او انجام شود اما وقتى منظور ريا و دشمنى با پيامبر خدا و خودنمائى بوسيله ثروت عليه سفير خدا باشد چنين كارى خير نيست بلكه شر خالص است و گردنگير فاعل آن چنان مىشود كه به عذاب شديد مبتلا خواهد شد.
گفتند يا محمد (ص) تو چنين ادعائى مىكنى ولى ما مىگوئيم آنچه انفاق مىكنيم در راه سركوب نمودن تو و پراكنده كردن ياران تو است كه براى ما جهاد بزرگى است و از خداوند آرزوى ثواب عظيمى در مقابل اين اعمال داريم. و كمترين حال چنين است كه ما با شما در ادعا برابر باشيم. ديگر چه فضيلتى براى تو نسبت به ما مىماند.
پيامبر اكرم (ص) فرمود برادران يهود ادعا ابتدا مساوى است نسبت به كسى كه به حق اين ادعا را مىكند و كسى كه به باطل مدعى است ولى حجتها و براهين خداداد بين اين دو فرق مىگذارد و پرده از ادعاى باطل بر مىدارد و حق را آشكار مىكند. محمد (ص) رسول خدا نادانى شما را مغتنم نمىشمرد كه بدون دليل سخن او را بپذيريد ولى چنان براى شما استدلال مىكند كه امكان نپذيرفتن آن را نداشته باشيد و نتوانيد فرار كنيد اگر محمد (ص) يك معجزه به انتخاب خود مىنمايد خواهيد گفت كه اين ساختگى و حيلهبازى است يا قبلا آموخته است اما اگر خودتان تقاضا كنيد و انتخاب نمائيد ديگر نمىتوانيد چنين ادعائى را بنمائيد اينك چه معجزهاى مىخواهيد خداوند به من خبر داده كه هر چه شما انتخاب كنيد انجام خواهد داد تا بهانه كفار را قطع نمايد و موجب افزايش بصيرت مؤمنين شما گردد.
گفتند با ما به انصاف رفتار كردى، اگر همين وعدهاى كه دادى در مورد خود به انجام رسانيدى و گر نه بايد از ادعاى خود در مورد نبوت دست بردارى و مانند مردم عادى باشى و تابع حكم تورات گردى، زيرا نتوانستهاى آنچه ما خواستهايم انجام دهى و ادعايت باطل گرديد پيامبر اكرم فرمود بايد تعهد به واقعيت و حقيقت كنيد نه تهديد نمائيد حالا هر چه مايليد انتخاب كنيد تا بهانه شما از ميان برود.
گفتند يا محمد (ص) اينك از اين كوه گواهى (برسالت) خود بخواه پيامبر اكرم (ص)
فرمود اى كوه از تو مىخواهم به حق محمد و آل پاكش آنها كه به نام ايشان خداوند عرش را بر شانه هشت فرشته سبك نموده با اينكه نمىتوانستند آن را تكان بدهند آنها كه به نام ايشان خدا توبه آدم را پذيرفت و از خطايش درگذشت و به مقام اول او را برگرداند و به حق محمد و آل پاكش آنها كه با نام آنها و درخواست از خدا ادريس را در بهشت خداوند به مقام ارجمندى رساند اينك براى اين يهودان گواهى بده به آن شهادتى كه خداوند در توبه امانت گذارده در مورد قساوت دلهاى ايشان و تكذيب آنها گفتار محمد رسول خدا (ص) را. كوه حركتى كرد و آب از آن جارى شد و فرياد زد يا محمد گواهى مىدهم تو رسول پروردگار جهان و بهترين مردم هستى و گواهى مىدهم كه دل اين يهودان چنانچه توصيف نمودهاى از سنگ سختتر است و چيزى از آن بر نمىآيد چنانچه از دل سنگ آب سيل آسا مىتراود يا بيرون مىآيد و گواهى مىدهم كه آنها دروغ مىگويند در مورد نسبت كذبى كه بتو مىدهند در رابطه با خداى جهان.
توضيح: بقيه اين خبر در ابواب معجزات پيامبر اكرم (ص) خواهد آمد.پ 12- تفسير امام- در مورد آيه أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ مىفرمايد وقتى پيامبر اكرم (ص) با معجزات خود يهودان را مغلوب نمود و بهانه آنها را قطع كرد بطورى كه امكان مقابله نداشتند و نتوانستند مبارزه نمايند در مقابل معجزات آن جناب گفتند يا محمد (ص) ما ايمان آوردهايم به رسالت شما و به اينكه شما هادى و مهدى هستى و على (ع) برادرت وصى و ولى خدا است اما وقتى با ساير يهودان به خلوت مىنشستند به آنها مىگفتند اين ايمانى كه ما به ظاهر آورديم ما را از ناراحتيهائى كه از جانب ايشان مىرسد مصون نگه مىدارد و ما را كمك به نابودى او و اصحابش مىنمايد زيرا وقتى آنها خيال مىكنند از ايشان هستيم به ما اعتماد نموده اسرار خود را در اختيار ما مىگذارند و چيزى از ما پنهان نمىكنند و ما بدين وسيله اطلاعات خود را در اختيار دشمنان آنها مىگذاريم و به كمك ما مىتوانند در هنگام اشتغال و گرفتارى آنها كه امكان دفاع ندارند برايشان حمله نمايند در عين حال به آنها مشاهدات و معجزاتى كه ديده بودند اظهار مىكردند. خداوند پيامبر اكرم (ص) را بر اين اعتقاد زشت آنها آگاه نمود و مداخلات بىجاى آنها و اينكه منكر مشاهدات خود هستند در مورد معجزات و دلائل واضح آن جناب و فرمود أَ فَتَطْمَعُونَ آيا طمع داريد شما و اصحابت از قبيل على (ع) و آل پاكش أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ كه ايمان به شما
بياورند اين يهودانى كه بوسيله دلائل و معجزات آنها را مغلوب كردهايد و با دلائل واضح آنها را مقهور نموديد أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ شما را تصديق كنند و براى شيطان صفتان خود مقام عالى و احوال شريف شما را بيان كنند. وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بعضى از اين يهودان بنى اسرائيل يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ كلام خدا را در كنار كوه طور سيناء و دستورات و نواهى خدا را مىشنيدند ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ بعد تغيير مىدادند وقتى به ديگران تحويل مىدادند مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ و كاملا متوجه بودند كه آنچه مىگويند دروغ است وَ هُمْ يَعْلَمُونَ.پ بعد خداوند نفاق ديگر از آنها را بيان مىكند وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا اين يهودان وقتى با سلمان و مقداد و ابا ذر و عمار روبرو مىشدند مىگفتند ما ايمان آورديم آمَنَّا ايمان به نبوت محمد (ص) به همراه ايمان به امامت برادرش على بن ابى طالب كه او برادر او و راهنما و وزير دوستدارش و جانشين او در ميان امت كه وفا بعهد او و پرداختكننده تعهدات او است و بپا دارنده سياست و كفيل مردم و بازدارنده مردم است و اطاعت او موجب خشنودى خدا و جانشينان بعد از او ستارگان درخشان و ماه تابان و خورشيد نور افشان و دوستان آنها دوستان خدايند و دشمنانشان دشمنان خدا و بعضى مىگويند گواهى مىدهيم كه محمد (ص) صاحب معجزات و بپا دارنده دلائل واضح و دنباله مطلب را كشانده و در بخش معجزات پيامبر اكرم (ص) و باب جنگ بدر تا اينجا بيان مىكند كه مىگويد: گروهى از اين يهودان وقتى به ديگران مىرسند مىگويند چه كار كردهايد به آنها اطلاع داديد كه خداوند چگونه شما را مطلع از صدق نبوت محمد (ص) و امامت برادرش على بن ابى طالب (ع) نموده لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تا در نزد خدا با شما به استدلال پردازند، به اين طور كه شما اين معجزات و شواهد را مشاهده كرديد ولى ايمان نياورديد و اطاعت از او ننموديد و چنين خيال مىكردند اگر اين شواهد و دلائل را براى ديگران نگويند از آنها بازخواستى نخواهد شد أَ فَلا تَعْقِلُونَ مگر شما انديشه نمىكنيد كه آنچه از دلائل و شواهد نبوت حضرت محمد (ص) به شما اطلاع مىدهند حجتى بر شما خواهد بود أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ خدا مىداند كه در دل خود دشمنى حضرت محمد (ص) را پنهان كردهايد و اين ايمان ظاهرى آنها را در تصميم خود مبنى بر كشتن پيامبر و از بين بردن اصحابش بيشتر كمك مىكند وَ ما يُعْلِنُونَ و آنچه آشكار مىكنند از قبيل اظهار ايمان كه آنها را با مسلمانان مانوس نمايد و اسرار آنها را كشف نمايند و براى آنها كه مىتوانند بر ضرر مسلمانان اقدام كنند اين اسرار را
برسانند ولى خداوند چنان پيامبر خود محمد (ص) را در پناه خود نگه مىدارد تا بتواند هدف خود را از بعثت آن جناب به انجام برساند و نفاق و دشمنى آنها زيانى به پيامبر (ص) نمىتواند برساند.پ خداوند مىفرمايد وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ تا آخر آيه. امام (ع) فرمود بعد خداوند مىفرمايد اى محمد (ص) بعضى از اين يهودان بيسوادند كه نمىتوانند كتاب بخوانند و نه سواد نوشتن دارند مانند امى كه منسوب به لفظ «ام» است يعنى او مانند وقتى كه از مادر متولد شده نمىتواند بنويسد و بخواند و اطلاعى از كتاب آسمانى و كتاب غير آسمانى كه به دروغ آسمانى معرفى كردهاند ندارد و فرقى بين آن دو نمىگذارد.
إِلَّا أَمانِيَّ يعنى مگر براى آنها بخوانند و يا بگويند اين كتاب خدا است و سخن پروردگار است اگر از كتاب خدا بر خلاف آنچه نزول يافته بخوانند آنها تشخيص نمىدهند وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ يعنى هر چه دانشمندان ايشان به آنها تلقين كنند در مورد تكذيب حضرت محمد (ص) و وصايت و امامت حضرت على (ع) فقط تقليد از آنها مىكنند با اينكه تقليد بر آنها حرام است سپس خداوند مىفرمايد فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ امام (ع) در تفسير اين آيه فرمود اين سخن را خداوند در مورد گروهى از يهودان مىفرمايد صفاتى را در مورد پيامبر آخر الزمان مىنويسند آن صفات بر خلاف صفات موجود در حضرت محمد (ص) باشد به اين صورت كه بلند قامت و تنومند است و شكم بزرگ دارد و مويهايى نزديك به قرمز رنگ دارد كه حضرت رسول (ص) داراى اين صفات نبود و مدعى مىشدند كه آن پيامبر پانصد سال بعد از اين خواهد آمد اين سخنان را مىگفتند تا رياست و حكومتشان بر آن مردم از دست نرود و استفادههائى كه مىبرند از ميان نرود در ضمن از رنج خدمتگزارى نسبت به پيامبر اكرم (ص) و امير المؤمنين و ياران خاصش آسوده باشند خداوند مىفرمايد فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ واى بر آنها از اين صفات غير واقعى كه در باره محمد (ص) و على (ع) به دست خود مىنويسند و عذابى بس شديد در بدترين جاهاى جهنم وَ وَيْلٌ لَهُمْ براى مرتبه دوم شديدترين عذاب بر آنها مِمَّا يَكْسِبُونَ از اموالى كه به دست مىآورند كه عوام مردم را از ايمان به حضرت محمد (ص) باز مىدارند و منكر ولايت و امامت حضرت على (ع) مىشوند.
و گفتند لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً امام (ع) در تفسير آيه شريفه مىفرمايد اين
يهودانى كه اظهار ايمان مىكنند ولى نفاق خود را پنهان مىنمايند كه پيوسته نقشه قتل و هلاك او را مىكشند مدعى هستند كه چند روزى بيش دچار آتش جهنم نخواهيم شد. و جريان چنين بود كه آنها خويشاوندان و برادران رضاعى در ميان مسلمانان داشتند كه آنها را مورد سؤال قرار مىدادند: چرا نفاق خود را پنهان مىكنيد شما خود مىدانيد كه مورد خشم خداوند قرار خواهيد گرفت اما آنها جواب مىدادند كه مدت اين عذاب اندك است و چند روزى بيش نيست بعد به نعمت بهشت جاويد خواهيم رسيد به استقبال اين ناراحتى و رنج دنيا نمىرويم بواسطه آن عذاب مختصرى كه در آخرت مبتلا خواهيم شد كه به زودى از ما برداشته مىشود ولى حالا آزاد هستيم و گردن به دين او نمىنهيم و از نعمت دنيا برخورداريم اشكالى ندارد ناراحتى بعد وقتى زودگذر باشد اهميتى ندارد.
خداوند مىفرمايد قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً بگو اى محمد آيا پيمان گرفتهايد از خدا بر اينكه عذاب شما در باره كفر به محمد و وصى او و جانشينانش كم و معدود است. نه بلكه عذابى دائم و جاويد خواهد بود بر اين انكار نبوت محمد و ولايت حضرت على كه چون مادرى مهربان به امر رهبرى امت بعد از او قيام مىكند فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ تا خدا خلاف پيمان و قرارداد خود نكند كه شما در هر دو ادعاى خود كاذب و دروغگو هستيد.پ 13- تفسير امام حسن عسكرى (ع)- وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ امام عليه السلام فرمود خداوند در اين آيه خطاب به همان يهودانى مىكند كه پيامبر اكرم (ص) براى آنها معجزه نمود در آن كوهها و آنها را سرزنش مىكند به اين صورت كه ما به حضرت موسى كتاب تورات را داديم كه احكام دين در آن بود و فضيلت محمد و آل او و امامت على بن ابى طالب و جانشينان بعد از او و مقام و ارزش مؤمنين به او و بدبختى كسانى كه نسبت به او كفر ورزيدند وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ و پيوسته پيامبرانى يكى پس از ديگرى فرستاديم وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ و به عيسى بن مريم معجزاتى آشكارا داديم از قبيل زنده نمودن مرده و شفا بخشيدن به كور و پيس و اطلاع دادن از آنچه در خانه خود پنهان مىكنند وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ و او را بواسطه جبرئيل مدد و يارى كرديم در آن موقعى كه او را از پنجره خانهاش به آسمان برد و كسانى كه تصميم به كشتن او داشتند به اشتباه انداختيم كه خيال كردند آن شخص عيسى مسيح است.پ 14- تفسير امام (ع)- وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا ما يُؤْمِنُونَ امام
فرمود يعنى همان يهودانى كه پيامبر اكرم (ص) براى آنها اظهار معجزه نمود گفتند كه دلهاى ما منبع خيرات و علومى است كه داريم به وجود آن هيچ فضيلتى و شخصيتى براى تو يا محمد (ص) نمىبينيم كه در كتابهاى خدا ذكر شده باشد و نه به زبان يكى از پيامبران.
خداوند در رد آنها مىفرمايد بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بلكه خدا آنها را لعنت نموده و از خير و نيكى دورشان كرده فَقَلِيلًا ما يُؤْمِنُونَ ايمان مختصرى دارند ايمان به بعضى از آنچه خدا فرستاده دارند و برخ ديگر را كافرند وقتى حضرت محمد (ص) را در مورد ساير گفتارش تكذيب نمايند تكذيب ايشان از تصديقشان بيشتر مىشود اما اگر قرائت شود غُلْفٌ منظورشان اين است كه دلهاى ما در پس پردهايست و نمىفهميم گفتار و حديث تو را شبيه اين آيه است كه خداوند مىفرمايد وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ و هر دو قرائت درست است آنها مدعى هر دو جهت شدهاند.
توضيح: مرحوم طبرسى مىنويسد قرائتهاى مشهور غُلْفٌ به سكون لام است ولى كم قرائت به ضم لام شده اگر به سكون لام باشد جمع اغلف است كه شمشير را وقتى در غلاف باشد اغلف مىگويند و آنها كه به ضم لام خواندهاند جمع غلاف است كه معنى آن اينست: با اينكه قلوب ما ظرف منبع علم است نمىدانيم چرا نمىفهمد كه تو پيامبرى.پ 15- تفسير امام (ع)- قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً تا اينجا وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ امام (ع) فرمود حضرت مجتبى (ع) فرموده است وقتى خداوند اين يهودان را به زبان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سرزنش نمود و عذر و بهانه ايشان را قطع كرد و دلائل واضح براى آنها اقامه نمود در مورد نبوت حضرت ختمى مرتبت و بهترين خلايق و اثبات كرد كه على (ع) سيد اوصياء و بهترين فرد بعد از پيامبر (ص) است و عترت پاكش بپا دارنده دين خدا و رهبر و راهنماى بندگان خدايند و بهانه آنها قطع شد بطورى كه ديگر دليل و برهانى نمىتوانستند اقامه نمايند شروع كردند به مكابره گفتند ما نمىفهميم تو چه مىگوئى ولى ما مدعى هستيم كه بهشت فقط به ما اختصاص دارد نه شما و على و هواداران و امتت ما گرفتار شما شدهايم و خداوند ما را به اين گرفتارى آزمايش مىكند. ما اولياء خاص خدا و بندگان نيكوكار او هستيم كه دعايمان را مستجاب مىنمايد و هرگز درخواست ما را رد نمىكند پس از اين سخنان خداوند به پيامبر اكرم (ص) فرمود به آنها بگو اگر بهشت به شما اختصاص دارد نه ديگران كه عبارتند از محمد (ص) و على و ائمه عليهم السلام و
ساير اصحاب و مؤمنين امت تو و شما گرفتار به محنت محمد و آل شدهايد و دعايتان مستجاب است پس آرزوى مرگ كنيد براى دروغگويان خود و مخالفين خويش.
زيرا محمد و على عليهما السلام مىگويند ما اولياى خاص خدا هستيم نه ديگران كه با ما در عقيده مخالفند و دعاى ما مستجاب است اگر آنچه مدعى هستيد واقعيت دارد پس آرزوى مرگ كنيد براى هر كدام كه دروغگو است از شما دو گروه إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ اگر واقعا راست مىگوئيد و دعايتان مستجاب است به اين طور دعا كنيد خدايا بكش هر يك از ما دروغگو هستيم تا راست گويان آسوده شوند تا استدلال شما بيشتر روشن شود با اينكه صحيح و درست بوده.پ سپس پيامبر اكرم (ص) بعد از ابراز آن معجزات براى ايشان به آنها فرمود اينك هر كدام از شما كه اين حرف را بزنيد چنان آب دهانتان گلوگيرتان مىشود كه در دم خواهيد مرد.
يهودان مىدانستند كه در ادعاى خود دروغ مىگويند و محمد و على عليهما السلام در ادعاى خويش صادقند و هر كه آنها را تصديق نمايد صادق است. جرات نكردند چنين دعائى بكنند زيرا مىدانستند همان دم خواهند مرد خداوند مىفرمايد وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ، يعنى يهودان آرزوى مرگ براى كاذب و دروغگو نخواهند كرد بواسطه كفرى كه قبلا به خدا و محمد و على برادر و وصى او و ائمه طاهرين ورزيدهاند.
مىفرمايد وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ خداوند مىداند آنها جرات آرزوى مرگ براى كاذب را ندارند چون مىدانند خودشان دروغگو هستند بهمين جهت دستور داده به تو اى پيامبر كه ايشان را مغلوب نمائى با حجت خود و به آنها بگوئى دروغگو را نفرين كنند تا از اين عمل خوددارى نمايند و براى ضعفاء روشن شود كه آنها خود دروغگو هستند سپس مىفرمايد لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ اى محمد (ص) آنها را خواهى يافت حريصترين مردم به زندگى دنيا چون از نعمتهاى آخرت مايوس هستند و در كفر خويش چنان غوطهورند كه مىدانند با چنين كفرى اميد بهشت امكان ندارد وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا خداوند مىفرمايد اين يهودان حرص به دنيا بيشتر دارند از مشركين كه منظور مجوسيان است زيرا آنها جز دنيا به چيز ديگرى اعتقاد ندارند و اميد خيرى در آخرت ندارند و بواسطه همين حرص شديد به زندگى دنيا دارند.
بعد سخن از يهودان مىگويد يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ
الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ آرزو دارند هر يك از آنها هزار سال عمر كنند و اين درازى عمر آنها را از عذاب دور نخواهد كرد. در اين آيه خداوند نفرموده وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ فقط اگر چنين مىفرمود معنى آن مىشد كه اين آرزو او را دور از عذاب نمىكرد اما چون منظورش عمر دراز بود.پ فرمود وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ بعد مىفرمايد وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ خداوند مىداند كه آنها چه مىكنند مطابق علم و اطلاعى كه دارد به آنها كيفر مىدهد و به عدالت رفتار مىنمايد و ظلم روا نمىدارد.
امام حسن بن على عليهما السلام فرمود وقتى يهودان از اين آرزو و تمنا خوددارى كردند و خداوند بهانه آنها را قطع كرد گروهى از آنها كه امتناع ورزيده بودند در حضور پيامبر گفتند يا محمد آيا تو مؤمنان مخلص و على برادر و وصيت كه برترين آنها است دعايتان مستجاب است پيامبر اكرم (ص) فرمود آرى.
گفتند اگر واقعا چنين است بگو به على دعا كند براى پسر رئيس ما كه جوانى برومند و زيبا و تنومند بود اما مبتلا به برص و جذام شده چنانچه گوشهگير گشته و ميان مردم رفت و آمد ندارد و حتى نان را بوسيله سرنيزه از فاصله دور بر مىدارد كسى به او نزديك نمىشود.
فرمود او را بياوريد وقتى آوردند پيامبر (ص) و اصحاب ديدند قيافه بسيار كريه و زشت و بد شكلى دارد. پيامبر اكرم (ص) به على عليه السلام فرمود برايش دعا كن خداوند دعايت را مستجاب مىنمايد. على (ع) شروع به دعا كرد و بعد از پايان يافتن دعا، جوان تمام ناراحتيهاى خود را از دست داد و همان جمال و زيبائى و كمال اول برو برگشت.
پيامبر اكرم (ص) فرمود جوان، اينك ايمان بياور به آن كس كه از اين گرفتارى نجاتت بخشيد گفت ايمان آوردم و ايمان نيكوئى پيدا كرد. اما پدرش رو به پيامبر اكرم نموده گفت يا محمد به من ستم روا داشتى كاش پسرم همان طور جذام و برص داشت و دين تو را نمىپذيرفت من همان حال را بهتر دوست مىداشتم.
پيامبر اكرم (ص) فرمود ولى خداوند او را از اين درد نجات بخشيد و بهشت برين را بر او ارزانى داشت. پدرش گفت چنين موقعيتى را به تو و دوستت ندادهاند هنگام شفايش رسيده بود خدا به او شفا بخشيد اگر دعاى دوست تو يعنى على به اجابت مىرسد در امور خير بايد در امور شر نيز به اجابت برسد بگو دعا كند خدا مرا مبتلا به برص و جذام نمايد من
مىدانم هيچ كارم نخواهد شد تا معلوم شود براى آنها كه فريب تو را خوردهاند كه پسر من به دعاى او شفا پيدا نكرده.پ پيامبر اكرم (ص) فرمود اى يهودى از خدا بپرهيز و قدر عافيت و سلامتى را بدان مبادا خود را دچار بلا كنى و به استقبال بلا و گرفتارى به روى اين نعمت را با تشكر و سپاسگزارى پاسخ بده هر كه كفران نعمت نمايد از او گرفته مىشود و هر كس سپاسگزار باشد به او افزايش مىدهند.
يهودى گفت يكى از شكرهاى نعمت خدا تكذيب دشمن دروغگوى خدا است من مىخواهم با اين كار به پسرم بفهمانم كه شفاى او به شما هيچ ربطى ندارد و خوبشدنش بواسطه دعاى على دوست شما نبوده.
پيامبر اكرم (ص) تبسمى نموده فرمود بسيار خوب تو مىگوئى شفاى فرزندت به دعاى على نبوده بلكه هنگام شفاى او مصادف با دعاى على گرديده، اكنون اگر على بر تو نفرين كند و مبتلا به بلا بشوى خواهى گفت گرفتارى بلاى من مصادف با نفرين او شده است؟
يهودى گفت نه اين حرف را نمىزنم زيرا من بدين وسيله استدلال مىكنم بر دشمن خدا و همين نيز دليلى از طرف او براى من است خداوند هرگز در چنين موردى دعاى دشمن خود را مستجاب نخواهد كرد كه در اين صورت بندگان خود را فريفته كه دعاى مدعى دروغى را اجابت نموده است.
پيامبر اكرم (ص) فرمود اكنون نيز نبايد دعاى على را در مورد شفاى فرزندت مىپذيرفت چنانچه ادعا مىكنى در باره تو نمىپذيرد و كارى نمىكند كه موجب اشتباه بندگان خدا شود و تصديق دروغگو را بنمايد. مرد يهودى متحير شد زيرا شبهه او باطل گرديد باز گفت اگر راست مىگويد على اين كار را نسبت به من انجام دهد.
پيامبر اكرم (ص) به على (ع) فرمود يا ابو الحسن اين كافر جز سرپيچى و تمرد راه ديگرى را نمىپذيرد اينك از خدا بخواه آنچه او پيشنهاد مىكند و بگو خدايا او را مبتلا به بيمارى فرزندش بفرما. امير المؤمنين (ع) همين نفرين را نمود و مرد يهودى به درد فرزند خود مبتلا گرديد و دچار جذام و برص شد شروع كرد به داد و ناله زدن و مىگفت يا محمد (ص) فهميدم راست مىگويى مرا ببخش.
پيامبر اكرم (ص) فرمود اگر خدا بداند تو راست مىگويى نجاتت مىبخشد ولى او
مىداند تو از اين حال خارج نخواهى شد و پيوسته بر كفرت افزوده مىشود اگر بداند در صورت نجات ايمان مىآورى تو را مىبخشد زيرا خداوند جواد و كريم است.پ فرمود امام (ع) درد يهودى چهل سال بهمين صورت باقى بود تا نشانهاى براى مردم باشد و موجب عبرت گردد و علامت و حجتى براى حضرت محمد (ص) و آيندگان باشد و فرزندش صحيح و سالم هشتاد سال زندگى كرد تا موجب عبرت شود و مردم تشويق به ايمان شوند و از كفر و طغيان كنارهگيرى كنند.
پيامبر اكرم (ص) وقتى مرد يهودى مبتلا به بيمارى شد و پسرش شفا يافت فرمود بندگان خدا از كفر نسبت به نعمت خدا بپرهيزند زيرا بازگشت بلا براى ناسپاس و كافر خواهد شد بوسيله بندگى و اطاعت به خدا نزديك شويد تا پاداش شما را زياد كند و عمرهاى خود را كوتاه كنيد در دنيا بواسطه پيكار و جنگ با دشمنان خدا تا به شما طول عمر در آخرت عنايت كنند در بهشت جاويد و اموال خود را در مصارف لازم بكار بنديد تا ثروت و غناى شما افزون شود در بهشت.
گروهى گفتند يا رسول الله (ص) ما داراى بدنى ضعيف و عمرى كوتاه و اموالى كم داريم كه ديگر براى پيكار با دشمنان كافى نيست و اموال ما از خرج خانوادهمان زيادتر نمىباشد، مىفرمائيد چكار كنيم؟ فرمود اينك با دل و زبان همراهى كنيد.
عرض كردند به چه صورت؟ فرمود اما دلهاى خود را منحصرا بسپاريد به محبت مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و على ولى الله و وصى رسول الله و حب و دوستى برگزيدگان دين خدا و حب شيعه و دوستداران آنها و حب برادران مؤمن خودتان و خوددارى از دشمنى و كينهتوزى كنيد اما زبانها را بگشائيد به ذكر خدا و ستايش او و صلوات بر پيامبر و آل پاكش كه خداوند به اين اعمال شما را به شايستهترين درجات مىرساند و به مقامهاى عالى خواهيد رسيد.پ 16- تفسير امام (ع)- وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها إِلَّا الْفاسِقُونَ امام فرمود خداوند مىفرمايد اى محمد، صلى الله عليه و آله بر تو نازل كرديم آيات و نشانههاى آشكارى كه شاهد صدق ادعاى نبوت تو است و آشكار مىكند امامت برادرت على و وصى و صفى تو را و اين دلائل كفر كسانى است كه شك در باره تو و برادرت دارند و يا رد مىكنند گفتار يكى از شما را و نمىپذيرند سپس مىفرمايد وَ ما يَكْفُرُ بِها به اين آيات كه شاهد برترى تو و على بعد از تو بر تمام جهانيان است كافر نمىشود مگر فاسق و شخصى كه
خارج از دين خداست از يهودان دروغگو و دشمنان سرسخت كه به ظاهر خود را مسلمان مىنامند.
امام فرمود حضرت على بن الحسين (ع) فرمود: جريان چنين بود كه وقتى عبد الله بن سلام به پيامبر ايمان آورد پس از سؤالهائى كه نمود و جوابهائى كه دريافت كرد گفت يا محمد صلى الله عليه و آله يك چيز ديگر باقى مانده و آن بزرگترين سؤال و عالىترين هدف است، چه كسى جانشين تو خواهد بود و تعهدات تو را مىپردازد و امانات تو را رد مىكند و آيات و نشانههاى تو را توضيح مىدهد؟پ پيامبر اكرم (ص) فرمود اينك اصحاب من حضور دارند برو پيش آنها نور درخشان كه در پيشانى جانشين من و چهره تابناكش وجود دارد تو را راهنمائى خواهد كرد و به زودى طومار دست تو مىگويد او وصى من است و اعضاء و جوارحت نيز گواه بر آن خواهند شد.
عبد الله بن سلام پيش آنها رفت چشمش به على (ع) در بين آنها افتاد كه چهرهاش چنان مىدرخشيد كه نور آفتاب را خيره مىكرد، طومارى كه در دست داشت با اعضاى بدنش گفتند اى پسر سلام اين على بن ابى طالب است كه دوستانش بهشت را پر كردهاند و دشمنانش جهنم را و گسترش دهنده دين خدا در اطراف جهان است و كفر و بتپرستى را از روى زمين بر مىدارد چنگ به دامن ولايت او بزن تا سعادتمند شوى و پايدار باش در راه او تا رشد و كمال يابى.
عبد الله بن سلام گفت «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمد صلى الله عليه و آله عبده و رسوله المصطفى و امينه المرتضى و اميره على جميع الورى و اشهد ان عليا اخوه و صفيه و وصيه القائم بامره».
كسى كه تعهدات و ديون و امانتهاى او را رد مىكند و آيات و بينات او را توضيح مىدهد و با دلائل و معجزات خود اباطيل و ياوهسرائيها را رد مىنمايد من گواهى مىدهم كه شما دو تا همان كسانى هستيد كه موسى و پيامبران پيش از او ما را راهنمائى به شناخت شما نمودهاند و برگزيده همه اصفياء هستند. بعد پيامبر اكرم (ص) فرمود حجت تمام گرديد و شك و شبهه و بهانه برطرف شد ديگر مرا بهانهاى نماند اگر تو را رها كنم و براى من سودى نخواهد ماند اگر پشتيبانى از تو نكنم.
بعد گفت يا رسول الله يهودان مردمانى ياوهسرا و متعصبند اگر بدانند من مسلمان
شدهام مرا به باد ناسزا مىگيرند مرا خدمت خود پنهان نگهدار وقتى پيش تو آمدند سؤال كن نظرشان در باره من چيست؟ تا بشنوى قبل از اطلاع نسبت به ايمان من چه عقيدهاى در بارهام دارند و بعد از اطلاع چه خواهند كرد.پ پيامبر اكرم (ص) عبد الله بن سلام را پنهان كرد در خانه خود و گروهى از يهودان را احضار نمود و اسلام را بر آنها عرضه داشت ولى ايشان انكار نمودند فرمود چه كسى را قبول داريد؟ بين من و شما حكومت كند گفتند عبد الله بن سلام را. فرمود او چگونه شخصى است نزد شما گفتند او رئيس ما است و پسر رئيسمان و سرور و فرزند سرور ما و عالم و پسر دانشمند ما است مردى پارسا و پدرى پارسا داشت و بسيار زاهد و متدين است.
فرمود اگر او به من ايمان آورد آيا شما ايمان خواهيد آورد گفتند خدا او را از اين شر نگهدارد باز سؤال كرد آنها همين جواب را دادند پيامبر اكرم در اين موقع صدا زد خارج شو عبد الله و براى آنها اظهار نما آنچه خدا برايت آشكار نموده از نبوت حضرت محمد (ص).
عبد الله بن سلام خارج شد در حالى كه مىگفت «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمد عبده و رسوله» همان كسى كه در تورات و انجيل و زبور و صحف ابراهيم و ساير كتب آسمانى نامش برده شده كه نام او و برادرش على بن ابى طالب ياد شده است وقتى يهودان اين سخن را از او شنيدند گفتند اين مرد نادانترين و فرزند مردى نادان و بدترين و فرزند بدترين ما و فاسق پسر فاسقى و نادان و فرزند نادانى است چون اينجا نبود ما نخواستيم در باره او به بدى ياد كنيم و او را غيبت نمائيم.
عبد الله رو به پيامبر اكرم نموده عرض كرد من از همين مطلب مىترسيدم. او ايمان خوبى داشت و يهودان همسايهاش سخت در پى آزار عبد الله بودند يك روز پيامبر اكرم (ص) در شدت گرما ميان مسجد بود كه عبد الله بن سلام وارد شد بلال اذان براى نماز گفته بود مردم نيز بعضى در ركوع و برخى در قيام و گروهى در سجده بودند تا چشم پيامبر اكرم (ص) به او افتاد ديد رنگش تغيير كرده و از دو چشمش اشك مىبارد فرمود چه شده عبد الله؟
گفت يا رسول الله يهودان به من حمله كردند هر چه در منزل داشتم از من به امانت گرفته و شكستند و هر چه از آنها به امانت خواستم ندادند بعد با هم قرار گذاشتند كه با من مخالفت نكنند و حتى سخن نگويند و هرگز آميزشى ننمايند آنها به خانواده من نيز چنين
قراردادى داشتند كه ديگر اهل منزلم نيز با من صحبت نمىكنند و تمام همسايگان يهودم همين طورند كه از آنها بيزار شدهام ديگر با آنها انس و الفتى ندارم اما فاصله بين من و مسجد و خانه شما زياد است و امكان ندارد كه هر وقت ناراحت شدم خدمت شما در مسجد يا منزلتان برسم. پس از شنيدن سخنان عبد الله پيامبر اكرم را حالتى مانند حالت وحى دست داد بعد از لحظهاى آن حالت مرتفع شد و اين آيه نازل گرديد إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ.پ فرمود يا عبد الله بن سلام، ولى شما خدا است و ناصرتان او است بر يهودانى كه عليه شما توطئه ميكنند و رسول خدا نيز ياور شما و كسانى است كه نماز بپا ميدارند و در حال ركوع زكات ميدهند سپس فرمود يا عبد الله هر كه خدا و پيامبر و مؤمنين را دوست داشته باشد و دوستان آنها را دوست بدارد و با دشمنان دشمن باشد و در گرفتاريها به خدا و آنها پناه ببرد همانا حزب خدا پيروزند بر يهودان و ساير كافران يعنى مبادا ناراحت باشى خدا و اين گروه ياور تواند و او مدافع تو است از شر دشمنانت و جلو مكر و حيله آنها را ميگيرد.
پيامبر اكرم (ص) فرمود يا عبد الله بن سلام به تو مژده ميدهم كه خداوند دوستانى بهتر از آنها به تو عنايت كرده كه آن دوستان عبارتند از خدا و پيامبرش و كسانى كه ايمان دارند و نماز مىخوانند و در حال ركوع زكات مىدهند.
عبد الله گفت آن شخص كه اين امتياز را دارد كيست؟ پيامبر اكرم (ص) رو به جانب سائلى نموده فرمود هم اكنون كسى به تو چيزى داد گفت آرى همان نمازگزار دست خود را به جانب من دراز كرد و با انگشت اشاره نمود كه اين انگشتر را از او بگيرم من از دست او گرفتم. پيامبر صلى الله عليه و آله نگاهى به انگشتر و جانب او نمود ديد انگشتر على است آنگاه فرمود الله اكبر اين شخص ولى شما بعد از من و برترين مردم پس از من است على بن ابى طالب عليه السلام.
عبد الله پس از مختصر زمانى كه گذشت همسايهاش مريض شد و فقير گرديد و خانه خود را فروخت اما جز عبد الله مشترى نداشت و هر كدام از همسايگانش به يك گرفتارى مبتلا شدند و به همان جهت مجبور به فروش منزل خود شدند، عبد الله مالك آن محله شد خداوند ريشه يهودان را كند و عبد الله به جاى آنها گروهى از بهترين افراد مهاجر را
جايگزين نمود كه با او كمال انس و مجالست را پيدا كردند و حيله آنها به گريبان خودشان برگشت خداوند زندگى بسيار خوش به عبد الله عنايت كرد به واسطه ايمانى كه به پيامبر و دوستى كه با امير المؤمنين على ولى الله عليهما السلام داشت.
آيه أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ امام عسكرى (ع) فرمود حضرت باقر (ع) فرمود خداوند در اين آيه توبيخ و سرزنش مىكند اين يهودانى را كه جريان آنها را ذكر كرديم و ناصبىهائى كه پيمانشكنى كردند ميفرمايد أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً هر زمان پيمانى بستند و تاكيد نمودند كه مطيع محمد و على باشند و فرمانبردار و شكيبا در اين راه باشند گروهى از آنها پيمانشكنى مىكنند خداوند مىفرمايد بلكه اكثر آنها ايمان ندارند در آينده و توبه نخواهند كرد با مشاهده آيات و ديدن معجزات.
پيامبر اكرم (ص) فرمود مردم از خدا بپرهيزيد و در راه فرمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پايدار باشيد راجع به توحيد و ايمان به نبوت محمد رسول (ص) و اعتقاد به ولايت على ولى الله (ع) مبادا شما را نماز و روزه و عبادتهاى گذشته بفريبد و آنچه به شما سود مىبخشد وفا نمودن به عهد و پيمان است اگر وفا كرديد نسبت به شما وفا خواهد شد و مورد محبت قرار مىگيريد و هر كه پيمانشكنى كند به ضرر خود او است خداوند انتقامگيرنده از او است و اعمال شما در آخر آن معلوم خواهد شد اين وصيت پيامبر (ص) است براى همه اصحابش و همين سفارش را نموده هنگامى كه روانه غار شد.پ 17- تفسير امام عسكرى (ع)- وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تا اين آيه لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ حضرت عسكرى مىفرمايد كه امام صادق (ع) فرمود وقتى يهودان و ناصبىها را پيامبرى از جانب خدا مىآيد كه تصديق مىكند آنچه دارند و مشتمل بر فضيلت محمد و على و لزوم ولايت آن دو ولايت دوستان آنها و دشمنى با دشمنانشان است گروهى از اهل كتاب، كتاب خدا را پشت سر مىاندازند و عمل به كتاب خدا را ترك مىكنند و نسبت به حضرت محمد (ص) در نبوت و على (ع) در ولايت و امامت حسد مىورزند و انكار فضائل آنها را مىنمايند مثل اينكه اطلاعى ندارند و طورى برخورد مىكنند مانند كسى كه اطلاعى ندارد با اينكه كاملا مطلع هستند كه راه و ادعاى آنها بر حق است اين يهودان و ناصبىها پيروى مىكنند از آنچه شياطين ميخوانند بر ملك سليمان و گمان ميكنند كه سليمان با اين سحر و جادو و نيرنگ بازىها رسيده به آن قدرت عظيم
مىخواهند آنها را از راه خدا باز دارند.
و جريان چنين بود كه يهودان ملحد و ناصبىهاى مشرك كه همكار آنها بودند در الحادشان وقتى شنيدند از پيامبر اكرم (ص) فضائل على را و مشاهده كردند از او و على (ع) معجزات را كه خداوند به دست آنها ابراز نمود با يك ديگر به گفتگو پرداختند و بالاخره چنين نتيجهگيرى كردند كه محمد (ص) جز قدرتطلبى بوسيله نيرنگ و جادوگرى و سحر خود كه آموخته و به على نيز ياد داده ندارد او تصميم دارد بر ما حكومت كند و فرمانروائى را براى على بعد از خود تحكيم نمايد و آنچه از خداوند اطلاع مىدهد ناصحيح است كه بر خدا بسته است كه بوسيله سحر و نيرنگ خود مىخواهد ما و ضعفاى ما را به زانو درآورد از همه مردم مطلع نيرومندتر در سحر سليمان بن داود بود كه با سحر خود مالك تمام دنيا شد و جن و انس و شياطين را مسخر نمود اگر ما هم مقدارى از جادوگرى سليمان را بياموزيم مىتوانيم آنچه محمد و على عليهما السلام اظهار مىكنند بوجود آوريم و مىتوانيم مقامى را كه محمد به على (ع) اختصاص مىدهد براى خود ادعا كنيم و از اطاعت على بىنياز خواهيم بود.
در اين هنگام خداوند آنها را سرزنش مىكند و مىفرمايد نَبَذَ ... كِتابَ اللَّهِ كتاب خدا كه آنها را امر به ولايت محمد و على عليهما السلام مىنمايد پشت سر مىاندازند و عمل به آن نمىكنند وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا و پيروى از شياطين كافر مىكنند در سحر و نيرنگبازى بر ملك سليمان و مدعى هستند كه با همين سحر و جادو سليمان قدرت يافته خداوند آنها را رد مىكند با اين آيه وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ سليمان كفر نورزيده و سحر بكار نبرده چنانچه اين كافران ادعا مىكنند وَ لكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ ولى شياطين كافر شدند كه مردم را سحرآموزى نمودند و نسبت دادند آنها را به سليمان.پ 18- تفسير امام عسكرى (ع)- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ امام (ع) فرمود كه موسى بن جعفر (ع) فرمود وقتى پيامبر اكرم (ص) وارد مدينه شد و اطراف او را مهاجر و انصار گرفتند و پيوسته نيازمندى مردم به ايشان افزايش مىيافت و او را با لقبهاى شايسته و بزرگ مورد خطاب قرار مىدادند آن القابى كه زيبنده آن جناب بود و خداوند به آنها دستور داده بود كه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ
أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ پيامبر اكرم نسبت به آنها مهربان و با محبت بود و در رفع گرفتارى آنها پيوسته مىكوشيد بطورى كه سعى مىكرد با هر كدام از مؤمنين صحبت مىكرد صداى خود را از او بلندتر نمايد مبادا آن مؤمن اگر صدايش بلند شود مشمول تهديد خداوند قرار گيرد و اعمالش از ميان برود. روزى مردى اعرابى از پشت ديوار با صداى بلند ايشان را صدا زده گفت يا محمد. اما پيامبر اكرم (ص) با صداى بلندترى كه منظورش اين بود مرد عرب با بلند نمودن صدايش به گناه دچار نگردد او را پاسخ داد.
مرد عرب پرسيد به من بگو توبه تا چه وقت پذيرفته مىشود. پيامبر اكرم (ص) فرمود برادر عرب باب توبه بسته نمىشود تا وقتى كه خورشيد از طرف مغرب طلوع كند و اين آيه اشاره به همان است هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ و اين آمدن بعض آيات پروردگار همان طلوع خورشيد است از مغرب لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً.پ موسى بن جعفر (ع) فرمود اين لفظ «راعِنا» از سخنان مسلمين بود كه با پيامبر خطاب مىنمودند مىگفتند «راعِنا» يعنى مراعات حال ما را بفرما و سخن ما را گوش كن تا سخنان شما را بشنويم ولى در لغت يهود «اسمع» به معنى نشنيدى بود وقتى يهودان اين نوع خطاب مسلمانان را به پيامبر اكرم (ص) شنيدند كه مىگويند «راعِنا» گفتند ما قبلا او را پنهانى ناسزا مىگفتيم حالا بيائيد آشكارا او را دشنام دهيم از آن موقع وقتى با پيامبر (ص) برخورد مىكردند مىگفتند «راعِنا» منظورشان ناسزا بود. سعد بن معاذ متوجه اين نيرنگ يهودان شد.
به آنها گفت دشمنان خدا، خدا شما را لعنت كند چنين فهميدم كه شما با اين برخورد خود پيامبر را دشنام مىدهيد و خود را شبيه ما قرار مىدهيد در خطاب به خدا سوگند اگر از يك نفر شما چنين خطابى را بشنوم گردنتان را مىزنم اگر اين اشكال وجود نداشت كه نمىخواهم پيشدستى نمايم قبل از اجازه از پيامبر و برادرش و وصى او على بن ابى طالب كه نگهبان امت اسلامى است و نايب او است گردن هر كس از شما كه اين سخن را مىگفت مىزدم خداوند اين آيه را نازل نمود.
مِنَ الَّذِينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا و اين آيه ديگر را يا أَيُّهَا الَّذِينَ
آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ. يعنى نگوئيد «راعِنا» اين لفظى است كه بوسيله آن دشمنان شما دشنام مىدهند پيامبر اكرم (ص) را و به شما نيز دشنام مىدهند بجاى آن بگوئيد «انْظُرْنا» زيرا در اين لفظ مانند آن سوء استفاده نمىشود و نمىتوانند لفظ «انْظُرْنا» را وسيله دشنام قرار دهند «وَ اسْمَعُوا» وقتى پيامبر اكرم سخنى مىگويد بشنويد و اطاعت كنيد «وَ لِلْكافِرِينَ» براى يهودانى كه پيامبر را مورد ناسزا قرار مىدهند «عَذابٌ أَلِيمٌ» عذاب دردناك است در دنيا اگر باز دشنام دهند و در آخرت مخلد در آتش خواهند بود.
سپس پيامبر اكرم (ص) فرمود بندگان خدا اين سعد بن معاذ از بهترين بندگان است كه خشنودى خدا را بر خشنودى خويشاوندان و بستگان خود از يهوديان مقدم داشت و بر امر به معروف و نهى از منكر و خشم گرفت بواسطه محمد رسول خدا و على ولى الله و وصى رسول الله كه با آنها بصورت ناشايست برخورد كنند خداوند پاس تعصب و حمايت او را نسبت به محمد و على داشت و او را در بهترين منازل بهشت جاى داد و براى او در بهشت عاليترين نعمتها را فراهم نمود كه نمىتوان آنها را توصيف نمود و نه دلها مىتوانند تصور كنند و يك نخ از پارچههاى بهشتى او بهتر است از تمام دنيا و زينت آلات و جواهر و ساير اموال و نعمتهاى دنيا هر كه بخواهد در بهشت رفيق او باشد بايد تحمل كند خشم دوستان و خويشاوندان را در حمايت از محمد (ص) مقدم بدارد از خشنودى خويشاوندان و خشمگين شود اگر ديد حق را ترك كردهاند و باطل ميان مردم معمول است بپرهيزيد از ضعف و سستى در اين باره با تمكن و قدرت و زوال تقيه خداوند بهانه را نمىپذيرد در چنين موقعى.پ 19- تفسير امام (ع)- خداوند مىفرمايد: ما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ لَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ حضرت رضا (ع) فرمود خداوند يهود و مشركان و ناصبىها را سرزنش نمود و در اين آيه فرمود ما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ دوست ندارند كافران اهل كتاب و مشركين ناصبى كه از نام خدا و اسم محمد و فضائل على (ع) خشمگين مىشوند و اظهار فضل و شرف آنها خشم ايشان را مىافزايد. دوست ندارند خيرى از جانب خدا به شما برسد كه موجب افزايش عظمت و شخصيت شما گردد و دوست ندارند دليل معجزهآسائى از آسمان فرود آيد كه موجب آشكار شدن مقام محمد و على (ع) شود. بهمين جهت مانع هم
كيشان خود مىشوند كه با توبه استدلال پردازند مبادا بر آنها پيروز شوى و معجزات تو آنها را مجاب و مغلوب نمايد و باعث ايمان آوردن عوام آنها بشود و يا در مورد رؤساى خود ترديد پيدا كنند بهمين جهت جلو هر كس كه مايل به ملاقات تو است مىگيرند تا تو را به عنوان يك ساحر زبانباز جلوهگر سازند و مىگويند اگر او را نبينى و او تو را نبيند براى تو بهتر است و موجب سلامتى دين و دنياى تو مىشود بوسيله چنين مسائلى جلو عوام خود را مىگرفتند.پ سپس خداوند مىفرمايد وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ.
خداوند هر كه را بخواهد ممتاز به رحمت خويش مىنمايد آنهائى كه توفيق هدايت به دين ولايت تو و ولايت برادرت على بن ابى طالب يافتهاند. وقتى پيامبر اكرم (ص) آنها را مورد سرزنش قرار داد گروهى از يهودان خدمت ايشان آمدند و شروع به دشمنى كردند. گفتند يا محمد، تو ادعاى چيزى در دلهاى ما مىكنى كه ما خود مىيابيم صحيح نيست ما بىميل نيستيم دليلى بر تو نازل شود كه موجب انقياد و اطاعت ما از شما بشود. فرمود اگر شما حالا دشمنى با من بورزيد در آينده نيز با خدا به دشمنى خواهيد پرداخت وقتى نامه عمل شما گويا شود مىگوئيد خدايا ملائكه نويسنده به ما ستم روا داشتهاند و چيزهائى را به ما نسبت دادهاند كه انجام ندادهايم در چنين موقعى جوارح و اعضايتان عليه شما گواهى مىدهند.
گفتند چه استشهادى دور و بعيد آوردى اين كار دروغگويان است بين ما و قيامت بسيار فاصله است به ما نشان بده در بدن ما چيزى كه بفهميم راست مىگويى و هرگز نمىتوانى انجام دهى چون دروغگو هستى.
پيامبر اكرم (ص) به على (ع) فرمود جوارح آنها را به شهادت بخواه و امير المؤمنين (ع) اعضاء و جوارح ايشان را به شهادت خواست تمام جوارح آنها گواهى دادند كه اينها دوست ندارند بر امت محمد به زبان آن جناب خيرى از جانب خدا نازل شود آيهاى روشنگر و حجت و معجزهاى براى نبوت آن جناب و امامت برادرش على مبادا مغلوب شوند و عوام آنها ايمان آورند و گروهى از آنها از اين دانشمندان سرپيچى كنند.
گفتند يا محمد ما اين شهادت را نمىپذيريم كه مىگوئى جوارح ما شهادت مىدهند.
پيامبر اكرم (ص) به امير المؤمنين (ع) فرمود اينها از كسانى هستند كه خداوند در باره ايشان مىگويد إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ اينك آنها
را نفرين كن تا هلاك شوند. امير المؤمنين (ع) آنها را نفرين نمود هر عضوى كه عليه آنها گواهى داده بود از هم پاشيد بطورى كه همان جا مردند.
گروهى از يهودان كه حضور داشتند گفتند چقدر تو قساوت دارى يا محمد همه اينها را كشتى. فرمود تو چقدر مهربان هستى نسبت به كسى كه مورد خشم خدا قرار گرفته اما اگر آنها از خدا درخواست مىكردند و او را قسم به محمد و على و آل آن دو مىدادند همان عملى را كه نسبت به گوساله پرستان انجام داد وقتى او را قسم به محمد و على و آل پاكش دادند انجام مىداد و به آنها به زبان موسى پيام داد كه اگر اين ادعا را بكنند براى كسى كه بايد كشته شود خداوند او را از كشته شدن نگه مىدارد به جهت عظمت مقام محمد و على و آل پاك آنها عليهم السلام.پ 20- اختصاص- از ابن عباس نقل مىكند كه وقتى پيامبر اكرم را خداوند برانگيخت تا مردم را دعوت به شهادت «لا اله الا الله وحده لا شريك له» نمايد مردم به سرعت او را اجابت نمودند و پيامبر مردم را بر حذر داشت، جبرئيل به پيامبر گفت براى اهل كتاب يعنى يهود و نصارى نامهاى بنويسد و موضوع نامه را جبرئيل ديكته كرد بر پيامبر نويسنده پيامبر (ص) در آن روز سعد بن ابى وقاص بود نامهاى به يهودان خيبر نوشت.
بسم الله الرحمن الرحيم نامهايست از جانب محمد بن عبد الله پيامبر امى به سوى يهود خيبر اما بعد زمين متعلق به خدا است كه به هر كس از بندگان خود كه بخواهد مىسپارد و عاقبت نيكو اختصاص به پرهيزكاران دارد «و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم».
نامه را براى اهالى خيبر فرستاد. نامه را آوردند پيش رئيس خود عبد الله بن سلام نام داشت و گفتند اين نامه محمد است براى ما بخوان، نامه را خواند بعد از آنها پرسيد در اين نامه چه مشاهده مىكنيد.
گفتند علامتى را كه در تورات داريم در اين نامه مىيابيم اگر اين شخص همان محمدى است كه موسى و داود و عيسى عليهم السلام مژده او را دادهاند در آينده تورات تعطيل خواهد شد و آنچه قبلا بر ما حرام شده حلال مىنمايد اگر ما دين خود را داشته باشيم بر ايمان بهتر است.
عبد الله بن سلام گفت شما دنيا را بر آخرت برگزيديد و عذاب را بجاى رحمت انتخاب كرديد گفتند نه گفت چرا منادى خدا را پيروى نمىكنيد گفتند ما نمىدانيم آنچه مىگويد
راست است يا نه.
گفت از او راجع به كائن و مكون و ناسخ و منسوخ مىپرسيم اگر پيامبر باشد چنانچه مدعى است توضيح خواهد داد مانند انبياى گذشته گفتند اينك راه بيافتيم و برويم پيش محمد تا گفتار او را در همشكنى و ببينيم در جواب تو چه خواهد گفت.پ گفت شما مردمان نادانى هستيد اگر اين همان محمدى باشد كه موسى و عيسى بن مريم مژده دادهاند و خاتم پيغمبران باشد اگر جن و انس جمع شوند كه يك حرف او را رد كنند يا يك آيه نمىتوانند با اجازه خدا.
گفتند راست مىگوئى پس چه چارهاى بيانديشيم. گفت تورات را بياوريد. تورات را آوردند هزار و چهار مسأله از آن انتخاب كرد و آنها را خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آورد روز دوشنبه بعد از نماز صبح. گفت «السلام عليك يا محمد».
آن جناب در جواب فرمود
«و على من اتبع الهدى و رحمة الله و بركاته»
تو كيستى گفت من عبد الله بن سلام از رؤساى بنى اسرائيل و از كسانى هستم كه تورات را خوانده است و من نماينده يهودان هستم با آياتى كه از تورات آوردهام اگر براى ما توضيح دهيد ما شما را از نيكوكاران مىشماريم.
پيامبر اكرم (ص) فرمود
«الحمد لله على نعمائه»
. پسر سلام بگو ببينيم آمدهاى براى فهميدن سؤال كنى يا لجبازى كنى. گفت نه مىخواهم بفهمم فرمود براى هدايت يا گمراهى گفت نه براى هدايت. پيامبر اكرم فرمود اينك هر چه مايلى بپرس گفت انصاف نمىپذيرد گفت بفرمائيد شما نبى هستيد يا رسول فرمود من نبى و رسولم و اين آيه قرآن نشان آن است مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ «1».
گفت راست مىگوئى، بفرما آيا خداوند با تو روبرو صحبت مىكند؟ فرمود خداوند با هيچ بندهاى صحبت نمىكند مگر به صورت وحى يا از پشت پرده. گفت راست مىگوئى يا محمد (ص) بگو ببينيم دعوت به دين خود مىكنيد يا به دين خدا؟ گفت به دين خدا مرا دين نيست جز آنچه خداوند به ما عنايت نموده.
گفت صحيح است يا محمد (ص) بگو ببينم به چه چيز دعوت مىكنى گفت به اسلام و ايمان به خدا پرسيد اسلام چيست؟ گفت دعوت به شهادت
«لا اله الا الله وحده لا شريك له و ان محمدا عبده و رسوله»
و اينكه قيامت خواهد آمد شكى در آن نيست و خداوند هر كه در قبرها است بر مىانگيزاند.پ گفت صحيح است بگو ببينم خدا چند دين دارد؟ فرمود يك دين خدا يكتا است شريكى ندارد پرسيد دين خدا چيست؟ گفت اسلام. پرسيد آيا پيامبران پيشين و قبل از تو هم همين دين را داشتند.
فرمود آرى گفت شرايع چگونه است؟ فرمود شرايع مختلف است و راه و روش پيشينيان گذشته است.
گفت راست مىگوئى يا محمد بگو ببينم بهشتيان بواسطه اسلام داخل بهشت مىشوند يا بواسطه ايمان يا به عمل فرمود بعضى با هر سه داخل بهشت مىشوند كه مسلمان مؤمن عامل هستند پس داخل بهشت مىشوند با سه عمل، يا نصرانى و يا يهودى و يا مجوسى است ولى بين دو نماز مسلمان مىشود و كفر را از دل مىزدايد و پس از مسلمان شدن از دنيا مىرود با اينكه عملى انجام نداده از اهل بهشت خواهد بود اين ايمان بدون عمل است. و يا يهودى و يا نصرانى است صدقه مىدهد و انفاق مىكند نه در راه خدا او در كفر و گمراهى خويش است مردم پرست است نه خدا پرست اگر بميرد در جهنم خواهد بود چون خداوند نمىپذيرد مگر از متقين و پرهيزگاران.
عرض كرد درست است يا محمد (ص) بفرمائيد آيا كتابى بر شما نازل شده است؟
فرمود آرى، گفت چه كتابى است فرمود فرقان. پرسيد چرا فرقان نام گرفته فرمود چون آيات و سورههاى متفرق دارد بصورت الواح و صحيفه و تورات و انجيل و زبور نازل نشده چون تمام اين كتابها بصورت الواح و اوراق نازل شده.
گفت راست مىگوئى يا محمد بگو ببينم ابتداى قرآن و انتهاى آن چيست فرمود ابتداى آن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
است و آخر آن (ابجد) است گفت تفسير ابجد چيست؟
فرمود الف آلاء و نعمتهاى خدا است و باء بها الله و جيم جمال الله و دال دين الله و راهنمائى خدا است به خير و نيكى (هوز) هاويه است (حطى) از بين رفتن گناهان و خطاها است (سعفص) يك من به يك من و يك پيمانه به يك پيمانه يك نگين به يك نگين يعنى
هر طور باشد معادل همان. (قرشت) سهم خدا است كه در كتاب محكم او تعيين شده.
بسم الله الرحمن الرحيم سنت خدا است كه رحمتش بر غضب او سبقت گرفته فرمود وقتى آدم عطسه زد گفت
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ*
خداوند او را جواب داد
يرحمك ربك يا آدم
اين لطف و مرحمت از خدا به جانب آدم رسيد قبل از اينكه معصيت خدا را بكند در بهشت.پ گفت راست مىگوئى يا محمد (ص) بگو چيست آن چهار چيزى كه خدا به دست خود آفريده فرمود بهشت عدن را به دست خود آفريده و شجره طوبى را در بهشت به دست خود نصب كرده و آدم را به دست خود آفريده و تورات را به دست خود نوشته.
گفت راست مىگوئى يا محمد گفت چه كسى اين خبر را به تو داده؟ فرمود جبرئيل گفت جبرئيل از چه كس خبر مىآورد فرمود از ميكائيل پرسيد ميكائيل از كه؟ فرمود از اسرافيل پرسيد اسرافيل از كه؟ فرمود از لوح محفوظ گفت لوح از كه؟ فرمود از قلم پرسيد قلم از كه؟ فرمود قلم از رب العالمين.
گفت راست مىگوئى يا محمد بگو ببينم جبرئيل به صورت زنان است يا مردان فرمود به صورت مردها نه به صورت زنان. پرسيد غذايش چيست؟ فرمود غذايش تسبيح و آب او تهليل. گفت راست مىگوئى يا محمد بگو ببينم طول جبرئيل چقدر است؟ فرمود در بين ملائكه نه بسيار بلند قد است و نه كوتاه قد داراى هشتاد زلف است و جلو سرش مجعد است يك ابرو بين دو چشم دارد نيكو و سفيد چشم زيبا و بزرگ دارد و آن نشانهاى كه پرهيزكاران امت من دارند «محجل» او نيز دارد كه نشانه زيبائى است. نور جبرئيل بين ملائكه مانند نور روز روشن است هنگام تاريكى شب تار داراى بيست و چهار بال است سبز كه آراسته به در و ياقوت شده و ختم به مرواريد گرديده گردن آويزى دارد كه باطن آن رحمت است جامه او كرامت است و پيراهنش وقار و پرهايش زعفران پيشانى گشاده دارد بينى باريك و برآمده دارد چهرهاى گشاده و ريشى گرد و خوش قامت است نه مىخورد و نه مىآشامد و نه ملول مىشود و نه سهو مىكند مامور وحى خدا است تا روز قيامت گفت راست مىگوئى يا محمد. بگو ببينم واحد چيست و دو تا و سه تا و چهار تا و پنج تا و شش تا و هفت تا و هشت تا و نه تا و ده تا و يازده تا و دوازده تا و سيزده تا و چهارده تا و پانزده تا و شانزده تا و هفدهتا و هجده تا و نوزده تا و بيست تا و بيست و يك و بيست و دو و بيست و سه و بيست و چهار و بيست و پنج و بيست و شش و بيست و هفت و بيست و هشت و بيست و نه و سى
و چهل و پنجاه و شصت و هفتاد و هشتاد و نود و نه و صد چيست؟پ فرمود آرى پسر سلام اما واحد خداى يكتاى قهار است كه شريك و رفيق و فرزند ندارد زنده مىكند و مىميراند
بيده الخير و هو على كل شيء قدير.
اما دوتا: آدم و حوا يك زن و شوهر بودند در بهشت قبل از اينكه خارج شوند از بهشت.
اما سه تا: جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل كه آنها رؤساى ملائكه هستند آنها مامور وحى پروردگار جهانيانند.
اما چهارتا: تورات و انجيل و زبور و فرقان.
اما پنج تا: بر من و امتم پنج نماز واجب شد كه بر ساير امتهاى قبل و امتهاى بعد واجب نخواهد شد زيرا پيامبرى بعد از من نيست.
اما شش تا: خداوند آسمانها و زمين را در شش روز آفريد.
اما هفت تا: پس هفت آسمان محكم است و اين آيه اشاره به همان است وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً.
اما هشت تا: حمل مىكند عرش پروردگارت را بالاى آنها در آن روز هشت تا آن روز خلايق براى عرض اعمال محشور مىشوند.
اما نه تا: اين آيه آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ به موسى نه معجزه آشكار داديم.
اما ده تا: تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ اين است ده تا.
اما يازده: سخن يوسف كه به پدرش گفت يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً.
و اما دوازده: هر سال دوازده ماه جديد مىآورد.
اما سيزده: ستاره آنها برادران يوسف بودند اما شمس و قمر مادر و پدرش.
و اما چهارده تا: آن چهارده قنديل از نور است كه آويخته بين عرش و كرسى است كه فاصله بين هر قنديل صد سال راه است.
اما پانزده: قرآن است كه بر من نازل شده آيات مفصل آن در پانزده روز از ماه رمضان گذشته نازل شده آن روزى كه قرآن در آن نازل شده براى هدايت مردم و توضيح دهنده و آشكاركننده هدايت و تميز دهنده بين حق و باطل است.
و اما شانزده تا: شانزده صف از ملائكه است كه اطراف عرش صف كشيدهاند كه اين
آيه اشاره به همان است حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ.پ اما هفده: عبارت از هفده اسم از اسماء خداى تعالى كه نوشته شده بين بهشت و جهنم كه اگر آن اسماء نباشد چنان جهنم شعله مىكشد كه هر كه در آسمانها و زمين است آتش مىگيرد و مىسوزد.
اما هجده: عبارت از هجده حجاب از نور است كه معلق بين كرسى و حجب است اگر آنها نبودند كوههاى بسيار سخت و بلند ذوب مىشد و از نور خدا جن و انس مىسوختند.
گفت راست گفتى يا محمد.
فرمود اما نوزده: عبارت از جهنم است كه باقى نمىگذارد و فروگذارى نمىكند اين آيه اشاره به همان است لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ.
اما بيست: زبور بر داود در بيست روز گذشته از ماه رمضان نازل شد و اين آيه اشاره به آن است وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً*.
اما بيست و يك: سليمان بن داود تلاوت نمود و با او كوهها شروع به تسبيح نمودند.
اما بيست و دو: خداوند توبه داود را پذيرفت و او را بخشيد و آهن را برايش نرم كرد كه از آن زره مىساخت.
بيست و سه: مائده آسمانى روز بيست سوم بر عيسى نازل شد.
بيست و چهار: خداوند با موسى سخن گفت.
بيست و پنج: خداوند دريا را براى موسى و بنى اسرائيل شكافت.
بيست و شش: خداوند تورات را بر موسى نازل نمود.
و اما بيست و هفت: ماهى يونس متى را از شكم خود بيرون افكند.
بيست و هشت: خداوند بينائى چشم يعقوب را به او برگرداند.
اما بيست و نه: خداوند ادريس را به مكانى بلند برداشت.
اما سى: خداوند موسى را دعوت كرد سى شب و آن را به ده شب ديگر افزايش بخشيد.
اما چهل: قرار پروردگار به چهل شب كامل شد.
اما پنجاه: روزى كه مقدار آن پنجاه هزار سال است.
اما شصت: زمين داراى شصت رگه است و مردم آفريده شدهاند به شصت نوع.
اما هفتاد: موسى از ميان قوم خود براى قرارگاه پروردگار هفتاد نفر را انتخاب كرد.
اما هشتاد: شراب خوار را هشتاد تازيانه مىزنند.پ اما نود و نه: اين آيه او داراى نود و نه گوسفند است لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً.
اما صد: زن زنا كار و مرد زنا كار را صد تازيانه به هر كدام بزنيد.
گفت راست مىگوئى يا محمد، بگو ببينم آدم چگونه و از چه چيز آفريده شد.
فرمود آرى خداوند سبحان كه او را مىستايم و اسمايش را ارج مىنهم و جز او خدائى نيست آدم را از گل آفريد و گل از كف و كف از موج و موج از دريا و دريا از ظلمت و ظلمت از نور و نور از حرف و حرف از آيه و آيه از سوره و سوره از ياقوت و ياقوت از (كن) و (كن) از هيچ آفريده شد.
گفت راست مىگوئى يا محمد بفرمائيد هر بندهاى چند ملك دارد؟ فرمود هر بندهاى داراى دو ملك است يكى طرف راست و ديگرى طرف چپ. ملك طرف راست حسنات و كارهاى نيك را مىنويسد و فرشته طرف چپ خطاها را يادداشت مىكند. گفت فرشتهها كجا مىنشينند و قلم آنها چيست و دوات چه چيز است و لوح ايشان چه؟ فرمود محل آنها روى دو شانه است قلم آنها زبان اوست و دوات حلق او و مركب آب دهانش و لوح آن دو دل او است كه اعمال او را تا روز وفاتش مىنويسند.
گفت صحيح مىفرمائيد يا محمد بفرمائيد خداوند بعد از آن چه آفريد فرمود (ن وَ الْقَلَمِ) پرسيد تفسير (ن وَ الْقَلَمِ) چيست؟ فرمود نون لوح محفوظ و قلم نور درخشان است و اين آيه همان است ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ.
گفت راست گفتى بفرمائيد طول آن چقدر است و عرض آن چقدر و مركبش چيست و مجراى آن كدام فرمود طول قلم پانصد سال است و عرض آن به مقدار هشتاد سال مركب از بين دندانهايش خارج مىشود كه جارى در لوح محفوظ مىگردد به امر خدا و قدرت او گفت راست مىگوئى بفرمائيد لوح محفوظ از چيست. فرمود از زمرد سبز كه درون آن مرواريد است و داخل آن رحمت است.
گفت راست مىگوئى بفرمائيد كجا فرود آمد آدم (ع) فرمود در هند گفت حواء كجا؟
فرمود در جده گفت شيطان كجا؟ فرمود در اصفهان گفت آدم وقتى پائين آدم چه لباسى داشت فرمود برگهايى از برگ بهشت كه يكى را به كمر بسته بود و ديگرى به شانه انداخته و عمامهاى بوسيله برگ سوم بسته بود پرسيد لباس حواء چه بود؟ فرمود مويهاى او به زمين
مىرسيد. پرسيد در كجا به هم رسيدند فرمود در عرفات.
گفت راست مىگوئى يا محمد. بفرمائيد اولين ركن كه خدا در زمين قرار داد چه بود؟
فرمود ركنى كه در مكه است و اين آيه اشاره به آن است إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً.پ گفت راست مىگوئى يا محمد. بفرمائيد آدم از حواء خلق شد يا حواء از آدم فرمود نه حواء از آدم اگر آدم از حواء آفريده مىشد طلاق به دست زنان بود نه به دست مردان. پرسيد از تمام بدن او يا قسمتى از بدنش گفت از مقدارى از بدنش. اگر حواء از تمام بدن او آفريده شده بود قصاص در زنان جايز بود چنانچه در مردان جايز است. گفت از ظاهر او خلق شد يا از باطنش. فرمود از باطنش اگر از ظاهر او آفريده مىشد بايد زنان نيز گشاده مىبودند مانند مردان بهمين جهت زنان در پرده پوشش قرار دارند. پرسيد از طرف راست يا چپ او آفريده شد. فرمود از طرف چپ اگر از طرف راست آفريده شده بود نصيب مرد و زن يكسان بود بهمين جهت براى مرد دو سهم است و براى زن يك سهم و گواهى دو زن براى يك مرد است گفت پس از چه موضع آدم آفريده شد فرمود از پهلوى چپش.
گفت چه كسى ساكن زمين بود قبل از آدم؟ گفت جنيان گفت بعد از جن فرمود ملائكه گفت بعد از ملائكه گفت آدم پرسيد چقدر فاصله بين جن و ملائكه بود فرمود هفت هزار سال پرسيد بين ملائكه و آدم چقدر فاصله شد فرمود دو مليون سال.
گفت راست مىگوئى يا محمد بفرمائيد آيا آدم حج خانه خدا را بجا آورد؟ فرمود آرى پرسيد چه كسى سر او را تراشيد فرمود جبرئيل گفت چه كسى آدم را ختنه نمود گفت او ختنه شده بود گفت پس از آدم چه كس ختنه شد فرمود ابراهيم خليل.
گفت بفرمائيد كدام رسول بود كه نه انسان و نه جن و نه از وحوش بود فرمود «
بعث اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ» «1»
گفت راست مىگوئى بفرمائيد كدام سرزمينى است كه در تمام طول جهان يك مرتبه بر او آفتاب تابيده و ديگر نخواهد تابيد.
فرمود وقتى موسى با عصاى خود به دريا زد دريا شكافته شد به دوازده شعبه و خورشيد
بر آن زمين تابيد وقتى خدا فرعون و سپاهش را غرق نمود دريا به هم پيوست كه ديگر تا روز قيامت بر آن نخواهد تابيد.
گفت راست مىگوئى يا محمد بفرمائيد كدام خانه بود كه دوازده درب داشت كه خارج شد از آن دوازده رزق براى دوازده فرزند فرمود وقتى موسى داخل دريا شد گذارش به سنگ سفيد مربع شكلى افتاد چون يك خانه. بنى اسرائيل از تشنگى شكايت كردند با عصاى خود بر آن زد از آن سنگ دوازده چشمه از دوازده درب جوشيد.
توضيح: تا اينجا منتهى مىشود آنچه از خبر به دست ما آمده مقدارى از اين خبر افتاده اين خبر داراى مقدارى تصحيف و اشتباهات و پس و پيشهائى بود كه ما همان طور كه ديديم نقل كرديم.
اينكه در خبر فرموده: «مؤخره ابجد» اين تاخر تاخر به حسب رتبه است يا منظور اينست كه لازم است آنها را ياد بگيرند بعد از آموزش قرآن بيشتر از مسائلى كه در خبر است موافق آنچه بين اهل كتاب مشهور است وارد شده و از امتيازات آنها اينست كه اطلاع از واقعيت چنين مسائلى جز انبياء و شاگردان آنها ندارند.