پدر تفسير قمى صفحه 169- 172 نقل مىكند:
وقتى مأمون تصميم گرفت دختر خود ام الفضل را به ازدواج حضرت جواد درآورد خويشاوندان نزديك او پيش مأمون آمدند و اظهار داشتند تو را به خدا سوگند مىدهيم كه اين خلافت را كه خداوند به ما داده از خاندان ما خارج نكنى و عزت خدادادى را از ما نگيرى. تو خود اختلاف بين ما و اولاد على بن ابى طالب را بهتر مىدانى.
مأمون به آنها گفت ساكت باشيد، حرف هيچ كدام از شما را در باره او نمىپذيرم. گفتند مىخواهى دختر خود را به پسر بچهاى بدهى كه هنوز معلومات دينى ندارد و بين واجب و مستحب فرق نمىگذارد و خوب و بد را تميز نمىدهد، در آن موقع امام جواد عليه السلام ده سال يا يازده سال داشت اگر صبر كنى اقلا ادب بياموزد و قرآن فرا گيرد و فرق بين واجب و مستحب بگذارد بهتر است. مأمون به آنها گفت به خدا قسم او از شما فقيهتر است و بهتر از شما خدا و پيامبر را مىشناسد و فرق بين واجب و مستحب مىگذارد و كتاب خدا را از شما بهتر مىخواند و داناتر به محكم و متشابه و خاص و عام و ناسخ و منسوخ و تنزيل و تأويل آن است، او را آزمايش كنيد اگر حرف شما صحيح بود نظرتان را مىپذيرم، اگر حرف من درست بود خواهيد فهميد كه او از شما بهتر است.
از پيش مأمون خارج شدند و از پى يحيى بن اكثم فرستاده او را به طمع انداختند و وعدههائى به او دادند تا سؤالى براى حضرت جواد ترتيب دهد كه نتواند پاسخ آن را در حضور مأمون در مجلس ازدواج بدهد.پ مجلس آماده شد. همه حضور يافتند. امام جواد عليه السلام نيز حضور داشت.
عباسيان رو به مأمون نموده گفتند اينك يحيى بن اكثم حاضر است اگر اجازه مىفرمائيد از ابا جعفر عليه السلام مسألهاى را سؤال كند. مأمون گفت يحيى از ابا جعفر مسألهاى فقهى بپرس تا بفهميم اطلاعات فقهى او چگونه است.
يحيى گفت آقا بفرمائيد حكم شخص محرمى كه صيد و شكارى را كشته باشد چيست؟ امام جواد عليه السلام فرمود: صيد را در حلّ كشته يا در حرم؟ عالم بوده يا جاهل؟ عمدا بوده يا اشتباه؟ عبد بوده يا آزاد؟ صغير بوده يا كبير؟ دفعه اول او بوده يا براى چندمين بار اين كار را كرده؟ صيد پرنده بود يا غير پرنده؟ از شكارهاى كوچك بوده يا بزرگ؟ هنوز اصرار بر اين كار دارد يا پشيمان شده؟ شب در آشيانه او را گرفته يا در روز آشكار؟ احرام براى حج بسته بوده يا براى عمره؟
يحيى بن اكثم (در توضيحاتى كه امام جواد از او پرسيد و شقوق مختلف مسأله گيج شد) و نتوانست چيزى بگويد، به طورى كه موقعيت درخواستكنندگان و انتظار آنها را هيچ توجهى نداشت. مردم نيز از جواب امام جواد عليه السلام متعجب شدند اما مأمون پر و بال گشود و شاد و خندان شده، روى به امام جواد كرده گفت دخترم را خواستگارى مىكنى؟ آن جناب جواب داد آرى يا امير المؤمنين.
مأمون گفت الحمد لله اقرارا بنعمته و لا اله الا الله اخلاصا لعظمته و صلى الله على محمد عند ذكره. خداوند لطفى به مردم نموده و آنها را با استفاده مشروع و حلال از نيروى جنسى بىنياز نموده كه به حرام اين نيرو را به كار برند و فرموده است:
وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ.
اينك محمد بن على ام الفضل دختر عبد الله مأمون را خواستگارى مىكند و مهر او را پانصد درهم قرار مىدهد. من ام الفضل را به ازدواج او در آوردم، آيا شما قبول
مىكنيد يا ابا جعفر؟!پ حضرت جواد عليه السلام فرمود: آرى يا امير المؤمنين، اين ازدواج را با همين مهر پذيرفتم. بعد مأمون وليمه داد و مردم از خواص و غير خواص طبق منصب و موقعيتشان آمدند. ناگاه ديدم كه خدمتكاران يك كشتى نقرهاى را روى زمين مىكشند كه در داخل كشتى پارچههاى ابريشمى را به جاى طناب معمول در كشتى استفاده كرده بودند. كشتى پر از عطر بود. سر و روى خواص را به وسيله آن عطرآگين كردند بعد بردند به مجلسى كه ساير مردم بودند آنها را نيز معطر كردند.
وقتى مردم متفرق شدند مأمون روى به امام جواد نموده گفت اگر صلاح بدانيد براى ما توضيح بدهيد كه هر كدام از اين شقوق مسأله كه در صيد حرم ذكر فرموديد چه حكمى دارد؟ امام جواد عليه السلام فرمود: بسيار خوب يا امير المؤمنين شخص محرم اگر شكارى را در حل (خارج حرم) از پرندههاى بزرگ بكشد بايد يك گوسفند قربانى كند، اگر همين كار را در حرم كرد بايد دو برابر جريمه شود. اگر جوجهاى را بكشد بايد يك بره از شير گرفته بدهد، قيمتش را نبايد بپردازد چون در حرم نبوده اما اگر در حرم بود بايد يك بره به اضافه قيمت آن بپردازد چون در حرم بوده.
اما اگر از وحوش بود (نه پرنده) در مورد گورخر يك شتر و همچنين در مورد شتر مرغ اگر قدرت مالى نداشت شصت نفر را طعام مىدهد، در صورت نداشتن قدرت مالى هجده روز روزه مىگيرد. اگر گاو وحشى بود بايد يك گاو بكشد، اگر ندارد سى نفر را غذا بدهد، در صورتى كه قدرت مالى نداشت نه روز روزه بدارد. اگر آهو بود بايد يك گوسفند بكشد، اگر قدرت نداشت ده نفر را غذا مىدهد در صورت عدم امكان سه روز روزه مىگيرد و اگر در حرم چنين كرد جريمه او دو برابر مىشود بايد قربانى خود را به مكه بياورد و واجب است آن را نحر نمايد و بكشد. در صورتى كه در حج و منى بود در همان قربانگاهى كه مردم قربانى مىكنند قربانى خود را مىكشد اما اگر عمره انجام مىداد بايد در مكه او را قربانى كند و معادل قيمت آن هم صدقه مىدهد تا جريمه دو برابر داده باشد.
همين طور اگر خرگوشى را صيد كرد بايد يك گوسفند بدهد اما اگر كبوترى را صيد كرد يك درهم صدقه مىدهد يا به وسيله آن درهم غذا مىخرد براى كبوتران حرم. در جوجه كبوتر نصف درهم و در تخم كبوتر يك چهارم درهم.پ محرم هر چه انجام داد از روى نادانى چيزى بر او نيست به جز صيد كه بايد فدا بدهد چه عالم باشد و چه جاهل، خطا كرده باشد يا عمد. اگر محرم بنده باشد هر چه انجام دهد كفاره آن به گردن آقا و سيد و صاحب اوست. معادل آن مقدارى كه صاحبش جريمه مىشود اگر صيدكننده صغير باشد چيزى بر او نيست.
اما در صورت تكرار صيد از كسانى خواهد بود كه خدا از او انتقام مىگيرد، كفارهاى نبايد بپردازد، اين انتقام در قيامت است. اگر صيد را نشان داده باشد در حال احرام و صيد كشته شود بايد فدا بدهد و كسى كه اصرار به اين كار ورزد، علاوه بر فدا، عقوبت آخرت نيز هست. اگر در شب ميان آشيانه او را پيدا كرده باشد به صورت اشتباه چيزى بر او نيست مگر اينكه عمدا اين كار را كرده باشد، اگر عمدا باشد چه در شب و چه در روز بايد فدا بدهد. محرم براى انجام حج فدا را در منى قربانى مىكند، در همان قربانگاه مردم، ولى كسى كه براى عمره احرام بسته در مكه مىكشد.
مأمون دستور داد تمام آنها را از قول امام جواد عليه السلام نوشتند بعد خويشاوندان خود را كه مخالف اين ازدواج بودند فرا خواند و گفت آيا كسى ميان شما هست كه اين پاسخها را بدهد؟ گفتند نه، به خدا حتى قاضى هم نمىتواند (منظور همان يحيى بن اكثم است) مأمون گفت واى بر شما، اين خانواده از شما و تمام مردم جدا هستند. مگر نمىدانيد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با امام حسن و امام حسين بيعت كرد در حالى كه كودكى نابالغ بودند و جز آن دو با كودك ديگرى بيعت نكرد. مگر نمىدانيد پدر آنها على عليه السلام در سن ده سالگى ايمان آورد به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله. خدا و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ايمان او را پذيرفتند و از كودك ديگرى نپذيرفتند و جز او هيچ كودكى را به ايمان دعوت نكرد.
همه تصديق نموده گفتند تو بهتر از ما آنها را مىشناختى.
سپس مأمون دستور داد سه طبق بسته زعفران و مشك آميخته با عطر گل كه داخل آنها رقعههايى بود در يك طبق حكم فرماندارى شهرها و در طبق دوم سند مالكيت باغها بود به دست هر كس بيايد و در طبق سوم بدرههاى زر.
دستور داد طبقى كه حكم فرماندارى داشت بر سر بنى هاشم تنها نثار كنند و آنها كه حكم و سند باغ و ملك داشت بر سر وزراء و آنكه بدره زر داشت بر سر فرماندهان سپاه پيوسته امام جواد عليه السلام را احترام مىكرد در طول زندگى خود به طورى كه او را بر فرزند خويش نيز مقدم مىداشت.پ تحف العقول صفحه 454.
مأمون به يحيى بن اكثم گفت سؤالى از ابى جعفر بكن تا فرو ماند. يحيى گفت يا ابا جعفر چه مىگويى در باره مردى كه با زنى به زنا همبستر شده، آيا مىتواند با او ازدواج نمايد؟
فرمود: بايد بگذارد مدتى تا از نطفه آن مرد و ديگرى پاك شود زيرا اطمينانى به او نيست، شايد با ديگرى هم مثل اين شخص همبستر شده باشد. بعد از تمام شدن مدت اگر خواست با او ازدواج مىكند. اين مورد مانند درخت خرمائى است كه كسى به حرام از ميوه آن خورده بعد درخت را مىخرد و به طور حلال از ميوه آن استفاده مىكند. يحيى بن اكثم نتوانست حرفى بزند.
امام جواد عليه السلام به او گفت يحيى! در توضيح اين مسأله چه مىگوئى مردى زنى بر او صبح حرام است وقتى آفتاب بر مىآيد حلال مىشود و نزديك ظهر حرام و ظهر حلال مىشود بعد عصر حرام مىگردد و در مغرب نيز حلال مىشود باز نيمه شب حرام مىشود سپس هنگام فجر حلال مىگردد، باز موقع برآمدن آفتاب حرام مىشود بعد نزديك ظهر حلال مىشود.پ تمام فقها و يحيى بن اكثم مانند اشخاص لال فرو ماندند. مأمون رو كرد به امام جواد و گفت خداوند به تو عزت عنايت كند، براى ما توضيح بفرمائيد. فرمود: اين مردى است كه نگاه مىكند به كنيز ديگرى كه بر او حرام است بعد كنيز را مىخرد حلال مىشود، آزادش مىكند حرام مىشود بعد با او ازدواج مىنمايد حلال مىشود
بعد با او ظهار مىكند «1» بعد كفاره ظهار مىدهد حلال مىشود بعد يك طلاق مىدهد حرام مىگردد سپس رجوع مىنمايد حلال مىشود بعد مرد مرتدّ مىشود از اسلام، زن بر او حرام مىگردد بعد توبه مىكند و بر مىگردد به اسلام با همان ازدواج اول برايش حلال مىشود چنانچه پيامبر اكرم قبول كرد ازدواج زينب را با ابو العاص بن ربيع، وقتى اسلام آورد با همان عقد اول.
توضيح شيخ مفيد در ارشاد و طبرسى در احتجاج و اربلى در كشف الغمه اين سؤال امام جواد عليه السلام پشت سر روايت اول كه مسأله عقد و ازدواج بود و يحيى از صيد حرم پرسيد در همان مجلس ذكر كردهاند.