پدر خصال (351) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه مؤمن در يك روده خورد و كافر در هفت روده.
در مجازات و شهاب: مانندش آمده.پ بيان: سيد- ره- گفته: اين تعبير مجازيست و مقصود اينست كه مؤمن را خوراك اندكى كه مايه زيست است بس است و در خوراك كامجو نيست و شهوت خوراك ندارد و باين ماند كه در يك روده غذا ميخورد و پر نميخورد، و كافر پرخور و شكم باره است و مقصودش از زيستن همان خوردنست و بدنبال كالاى دنيا است كه نقدش درخواست دارد و از نعمت آينده نااميد است، بنده كامجوئيست و رنج فرمانبرى دلخواه را دارد و گويا در هفت روده ميخورد چون خوردنش براى لذت است نه حفظ جان و زيستن و شكمخواره است و قناعت ندارد- پايان- راوندى- ره- گفته: روده روانگاه خوراك است در درون شكم و اين تعبير مثلى است چون مؤمن تنها حلال خورد و از خوردن حرام و شبهه بر كنار است، و كافر باك ندارد چه خورد و چگونه خورد و از كجا خورد، و از اين رو خورش كافر بيش از خورش مؤمن است و هفت را نمونه آورده چنانچه هفتاد را نمونه بسيارى آرند و خدا تعالى فرموده: (اگر هفتاد بار برايشان آمرزشجوئى خداشان نيامرزد هرگز- 80- التوبه» و معا بمعنى ناودان هم آمده كه آب را بفرود روان كند، ابو عبيد گفته: اشاره دارد كه مؤمن نزد خوردن نام خدا برد و بركت آورد و كافر بىنام خدا خورد و بركت ببرد، و اين وجه چنانست كه بينى. و بقولى
اين مثل براى زهد مؤمن است در باره دنيا و حرص كافر در آنپ و منظور خصوص خوردن غذا نيست بلكه هر گونه دنياطلبى است، و اين وجه نزديك است بدان چه ما گفتيم در آغاز سخن، و گفتند اين سخن در باره يك شخص صادر شده كه در حال كفرش پر ميخورد و چون مسلمان شد كمخور شد و او عمر بن معديكرب زبيديست و ابو عبيد در تاريخ خود گفته بنظرم مقصود او با نضره غفارى است كه نامش حميل بضم حاء بىنقطه است و هر كه حميل يا جميل با جيم گفته غلط گفته و خدا داناتر است و مؤيد اينكه مقصود پر رغبتى در دنيا است اينست كه ميگويند فلانى اين شهر يا اين ولايت را خورده با اينكه بسا لقمهاى هم از غذايش نخورد و همان تصرف در آن دارد و تعبير بخوردن مجاز است در اين موارد، گويند فلانى هزار اشرفى را خورد و شايد هيچ از آن نخورده بلكه آن را بخشيده و يا در جز خوراك خرج كرده و غرض از خوردن مذمت او است ندانىپ كه امير المؤمنين عليه السّلام فرموده: البته بر شما مسلط كند غلام ثقيف را كه دامن كش و پرآرزو است سبزه شما را يك جا بخورد و پيه شما را آب كند،پ و در باره ديگرى فرموده: هلا كه پس از من بر شما مردى غلبه كند گلو گشاده و شكم گنده و كون گشاد بخورد هر چه يابد، همه اينها تعبير از رغبت است، و گفتند: رغبت شوم است و اين سخن آگهى او است كه مؤمن را دين و ترس از خدا و از دنياپرستى بازدارد و فائده حديث وادارى بروگردانى از دنيا و افتادن در دامهاى آنست و راوى حديث جابر است و ابن عمر- پايان- و در نهايه گفته: اين مثل را زده براى مؤمن و زهدش در دنيا و براى كافر و حرصش بر دنيا و مقصود پرخورى نيست در برابر وسعتطلبى و از اين رو گفتند: رغبت شوم است زيرا داراى خود را بدوزخ اندازد و بقولى وادارى مؤمن است بر كمخورى و دورى از عواقب سيرى كه سخت دلى و شهوتست و كافر را بپرخورى وصف كرده و اين سختگيرى و تأكيد بر مؤمن است نسبت بوظيفهاش، و بقولى در باره شخص خاصى است كه پر خور بوده و چون مسلمان شده كمخور شده ..- پايان- در فتح البارى پس از بيان برخى از آنچه گذشت گفته: بلكه ظاهر كلام مقصود است
پو در تفسير آن چند قول است.
1- در باره شخص خاصّى است كه كلام بدان اشاره داردپ و مؤيد آنست روايت طبرانى بسند خوبى كه پندارد از ابن عمر نقل شده: هفت مرد نزد پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم آمدند و هر كدام از صحابه مردى را برگرفتند و پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله هم مردى را و باو فرمود: نامت چيست؟ گفت ابو غزوان و هفت گوسفند را برايش دوشيد و همه شيرشان را نوشيد و پيغمبرش فرمود: اى ابو غزوان ميخواهى مسلمان شوى؟ گفت آرى، مسلمان شد و پيغمبر دست بسينه او كشيد و بامداد يك گوسفند براش دوشيد و شير آن را تمامى ننوشيد، فرمود: اى ابو غزوان تو را چه شده گفت: بدان كه تو را براستى فرستاده سيراب شدم فرمودش ديروز هفت روده داشتى و امروز تنها يك روده دارى وانگه اين تعبير عمومى شده. () 2- اين تعبير روى حقيقت شماره نيست و نظير بغالب دارد چنانچه فرموده «و دريا مدادش باشد و بدنبالش هفت دريا باشد، 27- لقمان» و منظور اينست كه شأن مؤمن كمخوريست چون در كار عبادت است و اشاره دارد كه مقصود شارع از خوردن سد رمق و توان بر عبادتست و ترس از حساب هم دارد، ولى كافر بر خلاف همه اينها است و پابند مقصود شرع نيست و پيرو دلخواه است و مهار گسيخته است و ترسى از عواقب حرام ندارد، و چون خوراك مؤمن را با كافر بسنجند يك هفتم مىشود و اين نبايد بر هر فرد مؤمن و كافر درست درآيد بلكه نوعيت دارد و بسا يك مؤمن بعبادت خود و يا بعارضه پرخور باشد برأى پزشكان، و بسا در كفار كمخور باشد بقصد رياضت چون راهبان يا بعارضه بيمارى چون ضعف معده.
طيّبى گفته: خلاصه گفتار اينست كه شأن مؤمن رغبت بزهد است و قناعت باندازه گذران بخلاف كافر و اگر مؤمن يا كافرى بر خلاف يافت شود اعتراضى بحديث نباشد.
3- مقصود از مؤمن در اين حديث مؤمن كامل است چون مسلمان خوش عقيده كه ايمانش كامل است بمرگ و دنباله آن پردازد، و ترس و انديشه و
نگرانى از آن بر خودش او را از شهوت باز داردپ چنانچه در حديث ابى امامه است، هر كه پر انديشد كم خورد و هر كه كم خورد پرانديشد، و هر كه پر خورد دلش سخت شود،پ و در حديث ابى سعيد صحيح است كه: اين مال شيرين و خرّم است هر كه از روى اسراف خود آن را برگيرد چون كسى باشد كه ميخورد و سير نميشود، و دلالت دارد كه مراد از مؤمن آن كس است كه در خوراك ميانه رو باشد ولى شأن كافر پرخورى و حرص است و مانند بهيمه از روى شكمخوارگى خورد، و در خوردن نظر بمصلحت زيستن ندارد چنانچه خدا تعالى فرمود «آنان كه كافرند بهره برند و بخورند چنان كه چهارپايان ميخورند- 12 محمّد».
4- مقصود از مؤمن كسى است كه هنگام آغاز بخوردن و نوشيدن نام خدا برد، و شيطان شريك او نشود و اندكى او را بس باشد و كافر نام خدا نبرد و شيطان شريك او شود.
5- حرص مؤمن بخوراك كم است و بركت يابد و باندك سير شود، و كافر بخوراك خيره شود مانند حيوان و بكم سير نشود و مىشود اين را پيوست وجه پيش كرد و هر دو را يك پاسخ آورد.
6- نووى گفته: مختار اينست كه برخى مؤمنان در يك روده خورند و بيشتر كافران در هفت روده خورند و لازم نيست هر روده هفتگانه كافر مانند يك روده مؤمن باشند.
و دليل تفاوت رودهها آنست كه عياض از اهل تشريح آورده كه رودههاى آدمى هفت باشند يكى معده و سه روده بدنبالش كه به بواب پيوندند و آنگه روده صائم و روده رقيق كه هر سه رقيق باشند، و آنگه اعور و قولون و مستقيم كه همه كلفتند و معنى حديث اينست كه چون كافر شتابانه ميخورد سير نشود جز كه هفت رودهاش پر شوند و مؤمن با پر شدن يكى سير شود، و كرمانى از پزشكان در باره وجه نامگذارى هفت روده نقل كرده كه: معده است و سه تا پيوست كه ناز كند و آن روده اثنى عشريست و صائم است و قولون و آنگه سه تا كلفت كه نافف بنون و دو فاء
يا ناقق با دو قاف است و روده مستقر و اعور.پ 7- نووى گفته است احتمال دارد از هفت روده كافر مراد هفت صفة باشد چون حرص، پرخورى، آرزوى دراز، جمع مال، بدسرشتى، حسد و فربهى دوستى مراد از يك روده مؤمن همان رفع نياز باشد.
8- قرطبى گفته: شهوت خوراك هفت است، شهوت طبع، شهوت نفس، شهوت ديده، شهوت دهان، شهوت گوش، شهوت بينى، شهوت گرسنگى كه ضرورت خوردن آرد و مؤمن بهمان خورد ولى كافر بهمه خورد، و آنگه هر چه گفته: در سخن قاضى ابى بكر مايه آن آمده كه هفت كنايه است از پنج حسّ و شهوت و نياز.پ 2- در عدة الداعى: از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله كه آدمى را چند لقمه كه پشتش بر پا دارند بس است و اگر ناچار بايد يك سوم براى خوراك و يك سوم براى نوشابه و يك سوم براى نفس كشيدن.پ بيان: در فتح البارى است كه پس از نقل روايت سير خوردن پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم بنقل از قرطبى گفته: كه اين دلالت دارد بر جواز سير خوردن و آنچه در نهى از آن رسيده بر سيرى سنگين كن معده و باز دارنده از عبادت و كشاننده به بطر و اشر و خواب و كسالت حمل شود و بسا كه كراهتش بحرمت رسد بر حسب مفسدهاى كه بار آورد، و كرمانى به پيروى ابن منير گفته: سيرى نهى شده حمل شود بر سيرى معتاد آنان كهپ ابى المقدام ابن معدى كرب گفته شنيدم پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله ميفرمود:
آدمى زاده ظرفى پر نكند بدتر از شكم بس است چند لقمه كه پشت را بر جا دارند و اگر شهوت غالب آيد يك سوم براى خوراك و يك سوم براى نوشابه و يك سوم براى نفس كشيدن، قرطبى گويد اگر بقراط اين بخش كردن را مىشنيد در شگفت ميشد از اين حكمت و غزالى پيش از او گفته: اين حديث را براى يك فيلسوف خوانده و او گفته: سخنى در باره كمخورى محكمتر از اين نشنيدم و شك نيست كه اثر حكمت در حديث مذكور روشن است، و همانا اين سه را ياد كرده چون مايه
زندگى جانورند و براى اينكه جز آنها در شكم در نيايد و آيا مقصود بخش برابر است كه ظاهر خبر است يا قريب به برابر مورد اعتماد، و يكم بهتر است و بسا با عبارت غلبه اشاره دارد بفرمودهاش در حديث ديگر كه يك سوم بسيار است،پ يكى گفته سيرى هفت درجه دارد.
1- باندازه زيست 2- باندازه توانائى بر روزه و نماز ايستاده و اين دو واجبند 3- فزايد تا تواند نوافل بخواند.
4- باندازهاى كه تواند كسب كند و اين دو درجه مستحب باشند 5- يك سوم را پر كند و اين جائز است 6- بخورد تا سنگين شود و خواب را بيش كند و اين مكروه است 7- فزايد تا زيان بيند و اين بطنه است كه از آن نهى شده و حرامست و مىشود يكم را در دوم درج كرد و سوّم را در چهارم.پ 3- در الشهاب: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: آدمى ظرف پر نكرده بدتر از شكم.
در ضوء: براى اينكه چون شكم پر شود از عبادت سنگين گردد و از طاعت بماند و شهوت بشورد و اگر بدنبالش رود هلاك است و اگر بازش دارد و مبارزه كند در آزار است، پس بهتر است بيش از سدّ رمق نخورد، و گفتند همين در بديش بس كه هر چه خواهى بخورى، و گفتند پرى شكم هوش ربا است چون حواس را تيره كند و از حركت كند و فائده حديث نهى از امتلاء است و راوى حديث مقدام بن معد يكرب كه گويد شنيدم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ميفرمود: پر نكرده آدمى ظرفى بدتر از شكم بس است آدميزاده را چند لقمه كه پشتش را بر پا دارند و اگر ناچار باشد يك سوم خوراك، يك سوم نوشابه و يك سوم براى نفس كشيدن.پ 4- در كتاب غايات: امام صادق عليه السّلام فرمود: نزديكتر حال بنده بخدا در شكم سبكبار است،پ و از ابى جعفر عليه السّلام كه دشمنتر بخدا نيست از شكم پر،پ و فرمود دورتر حال بنده از خدا گاهيست كه شكمش را پر كند.پ 5- در عيون (2/ 137) بسندش از عبد السّلام بن صالح هروى در وصف امام
رضا عليه السّلام كه كم خور و سبك خوراك بود.پ 6- در مكارم (174) رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: نور حكمت در گرسنگى است و دورى از خدا در سيرى و نزديكى خدا دوستى با بينوايان و نزديكى با آنان است، فرمود: دلها را با طعام و نوشابه بسيار بميرانيد، دلها مانند زراعت از فزونى آب بميرند، فرمود سير نخوريد تا نور معرفت در دلهاتان خاموش شود، هر كه شب گذراند و با شكم سبك نماز بخواند حور العين در كنارش شب گذراند.پ 7- در مجالس صدوق (324) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه خوردن روى سيرى مايه پيسى است.پ 8- در خصال (89) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه در سه چيز دشمنى خدا عزّ و جلّ است، خوابيدن بىبيدارى، خنده بىتعجب، خوردن سر سيرى.پ 9- و از همان (263) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه چهار چيز بيهوده روند:
خورده سر سيرى، چراغ در بر مهتاب، و كشت در نمكزار، و احسان بنا اهل.پ 10- در عيون (2/ 38) بسندش تا على عليه السّلام كه ابو جحيفه نزد پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم آمد و آروغ ميزد: فرمودش آروغت را بازدار كه سيرتر مردم در اين جهان گرسنهتر آنانند در روز رستاخيز، فرمود: ديگر ابى جحيفه شكم پر نكرد تا بخدا رسيد.
در صحيفه رضا: مانندش آمده.پ بيان: ابو جحيفه با جيم ضمه دار است پيش از حاء بىنقطه فتحهدار كه نامش وهب بن عبد اللّه است و على عليه السلامش در كوفه بر بيت المال گمارد و با آن حضرت در همه جا همراه بود. در نسخههاى صحيفه بهمين املاء است و در بيشتر نسخههاى عيون با تقديم حاء بىنقطه است و گويا تصحيف است در برخى روايات عامّه است كه ابو جحيفه شكم پر نكرد تا از دنيا رفت چون شام نميخورد چاشت ميخورد و چون چاشت ميخورد شام نميخورد، و خودش گفته سى سال است كه سير نخوردم.پ 11- در مجالس ابن الشيخ (1/ 356) بسندش از عقبة بن عامر جهنى كه شنيدم
سلمان فارسى كه بخوردن خوراكى وادار شده بود ميگفت: اينم بس كه شنيدم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ميفرمود: سيرتر مردم در دنيا گرسنهتر آنانند در ديگر سرا اى سلمان جز اين نيست كه دنيا زندان مؤمن است و بهشت كافر.پ بيان: راوندى در ضوء الشهاب گفته: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مؤمن را بزندانى مانند كرده چون مهارى از اوامر و نواهى دارد و در تنگناى دنيا است و دست بسته است در آن از ترس تازيانه عذاب، گرفتار شهوتست و آزمون بمصيبت بخلاف كافر كه مهار گسيخته و توانا بانجام شهوت شكم و فرج است با دل خوش و روى گشاده و هر چه خواهد كند به رهنمائى شيطان بنگى بر او نزنند و جلوگيرى ندارد و كامروا و خوشدل است و گويا در بهشت است و بدنبال كامجوئى و نعمت خوارى آن. ولى زندان مؤمن است كه از لذات آن صارف دارد و از شهواتش مانع، و روايت است كه سلمان را بخوراكى واداشتند و گفت اينم بس كه شنيدم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ميفرمود:
تا اينكه ... و بهشت كافر است، مؤمن توشه برگيرد و كافر بهره بگيرد، بخدا مؤمنى در آن صبح نكند جز غمنده و چگونه غم نخورد با اينكه از پيغمبر است كه او وارد دوزخ شود و دليلى نرسيده كه از آن بداريد.پ 12- در عيون (2/ 36) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه فرمود: چيزى نزد خدا مبغوضتر از شكم پر نيست.
در صحيفه رضا مانندش آمده.پ 13- در علل (2/ 183) بسندش تا پيغمبر كه فرمود: برادرم عيسى به شهرى گذر كرد كه مرد و زنى را با هم ديد كه فرياد ميزنند و پرسيد چه ميكنيد، مرد گفت:
يا نبى اللَّه اين زن منست باكى ندارد و خوبست ولى ميخواهم از او جدا شوم، فرمود:
آخر بگو چه كار ميكند، گفت: چهره چروكين دارد با اينكه پير نشده، فرمودش اى زن ميخواهى رخسارت آبدار و خرم و تازه شود؟ گفت: آرى فرمودش چون خوراك خورى مبادا سير بخورى، چون وقتى خوراك در درون فزون باشد از ديك بيش است و آب چهره را ميبرد و مصرف ميكند، و چنين كرد و چهرهاش
تازه شد.پ 14- در خصال (270) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه پنج خصلت مايه پيسى باشند، نوره در روز جمعه و چهارشنبه، وضوء و غسل با آبى كه بخورشيد داغ شده، خوردن در حال جنابت، و درآمدن بر زن حائض، خوردن سر سيرى.پ 14- در محاسن (439) بسندش از عمرو بن ابراهيم كه شنيدم از ابو الحسن عليه السّلام ميفرمود: اگر مردم در خوراك ميانه رو بودند تنشان درست و بر جا بود.پ بيان: ميانهرو: يعنى در اندازه و چگونگى هر دو.پ 15- در محاسن (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه ابليس به يحيى بن زكريا عليهما السّلام نمودار شد و آويزهها از همه چيز بر خود داشت، يحيى بهش گفت: ابليس اين آويزهها چيستند؟ گفت اينها شهواتند كه بدانها بآدميزاده دست يابم، گفت: از من هم چيزى ميان آنها است؟ گفت: بسا سير ميخورى و از نماز و ذكر ميمانى، يحيى گفت نذر كردم كه هرگز شكم را پر از خوراك نكنم، ابليس گفت: نذر كردم كه هرگز بمسلمانى اندرز ندهم و آنگه امام ششم فرمود: اى حفص (راوى حديث است) نذر است بر جعفر و خاندان جعفر كه هرگز شكم خود را از خوراك پر نكنند و نذر است بر آنها كه هرگز براى دنيا كار نكنند.پ 16- و از همان (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه براى آدميزاده از خوردن چاره نيست براى اينكه زنده ماند، چون يكى از شما خوراك بخورد يك سوم شكمش را براى خوراك نهد و يك سوم براى نوشابه و يك سوّم درون براى نفس كشيدن، خود را فربه نكنيد چنانچه خوك خود را براى ذبح فربه كند.پ 17- و از همان (..) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه بد كمكى است بر دين دلى ترسان و شكمى گشاده و نعوظى سخت و شهوت خيز.پ 18- در محاسن (436) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه راستى خدا تبارك و تعالى بد دارد پرخورى را.پ 19- 20- 21 (در مذمت پرخورى).
پ22- و از همان (447) بسندش از ابى بصير كه امام ششم بمن فرمود: اى ابى بصير راستى تن از خوردن سركش شود نزديكتر حال بنده بخدا در گرسنگى است و دشمنتر حال بنده بخدا شكم پر است.پ 23- و از همان (..) بسندى تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه جبرئيلم در سخنى كه از پروردگارم بمن رسانيد گفت اى محمّد يك اندرز نهائى از آغاز تا انجام اينست كه هرگز ظرفى را دشمن ندارم جز شكم آگنده (حديث ديگر در نكوهش شكم پر).پ 24- و از همان (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه خوردن سر سيرى مايه شكمروه است.پ 25- و از همان (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه هر دردى از تخمه و ناگوارى خوراك است جز تب كه يكباره درآيد.پ بيان: تخمه اينست كه خوراك در شكم تباه گردد و بوضع ناشايستى در آيد.پ 25- در محاسن (437) تا عيسى بن مريم عليه السّلام كه در بنى اسرائيل بسخن رانى ايستاد و فرمود: نخوريد تا گرسنه باشيد و در گرسنگى بخوريد و سير نشويد كه چون سير شويد دلتان سخت شود و پهلوتان فربه گردد و پروردگار خود را فراموش كنيد.پ 26- و از همان (..) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه در سختى فرمود پس از من روشى آيد كه مؤمن در يك روده خورد و كافر در هفت روده.پ 27- در محاسن (405) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه از ناسپاسى نعمت است كه كس گويد: فلان خوراك را خوردم و بمن زيانزد.پ 28- در مصباح الشريعه. امام صادق عليه السّلام فرمود: كمخورى پسند است در هر حال و نزد هر قوم چون درون و برون را به سازد، و خوراك پسنديده چهار است، براى ضرورت زيست، براى آمادگى در زندگى، براى گشايش و براى قوت،
خوردن ضرورت براى اصفياء است و آمادگى براى فرمانبرى خدا و گشايش براى متوكلان و قوت براى مؤمنان، چيزى براى دل مؤمن زيانبارتر از پرخورى نيست كه دو خصلت ببار آرد: سخت دلى و شهوت انگيزى، گرسنگى نانخورش مؤمن است و غذاء روح و خوراك دل و تندرستى،پ رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: پر نكرده آدميزاده ظرفى را بدتر از شكمش،پ داود عليه السّلام فرمود: نخوردن لقمه با ضرورت بدان نزد من دوستتر است از عبادت 20 شب،پ و پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: مؤمن با يك روده خورد و منافق با هفت روده،پ فرمود: صلى اللَّه عليه و آله واى بر مردم از دو قبقب گفتند يا رسول اللَّه آن دو چيستند؟ فرمود: گلوگاه و فرج،پ عيسى عليه السّلام فرمود: دل به سختتر از سختى بيمار نشود و جان بچيزى مانند كمى گرسنه ماندن گرفتار نگردد، اين دو سر رشته طرد از درگاه خدا و خذلانند.پ توضيح: بسا كه مقصود از ضرورت اينست كه از قوت جز باندازه حفظ جان مصرف نكنيد و اين روش اصفياء است، و آمادگى پسانداز براى بينوايان و ناتوانانست و اين كار پرهيزكارانست كه در آن خيانت نورزند، گشايش اينست كه پسانداز نكند و چشم براه روزى خدا داد بماند خوراك كم باشد يا بيش و اين شيوه متوكلانست، و مقصود از قوت پسانداز خوراك يك سال است نه بيشتر، و اين براى مؤمن رواست چنانچه در اخبار است، در نسخهاى بجاى قوت قوة بمعنى نيرو است براى طاعت و يكم روشنتر است، گرسنگى نان خورش است براى اينكه گرسنه از نان خالى همان لذت را برد كه ديگران از نانخورشهاى معمولى در نهايه است كه در حديث آمده «هر كه از شر قبقب و ذبذبش نگهدارى شود ببهشت رود» قبقب بمعنى شكم است و قبقبه آوازيست كه از دل شنيده شود و حكايت از آنست.پ 29- در مجالس مفيد (121) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه جبرئيل نابهنگام بر من نزول كرد، گفتم: اى جبرئيل نابهنگامم آمدى و مرا نگران كردى، گفت از چه نگرانى اى محمّد با اينكه خدا آمرزيده گناه تو را كه پيش بوده يا پس از
اين آيد، گفت: بر چه پروردگارت تو را مبعوث كرده، گفت پروردگارت تو را بازداشته از پرستش بتان و نوشيدن ميها و ستيزه با مردان، و خصلت ديگر براى سراى ديگر پروردگارت فرمايد اى محمّد هرگز دشمن ندارم ظرفى مانند شكمى پر.پ 30- در دعوات راوندى: كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: دور باش از شكم پرى كه تن را تباه كند و بيمارى آرد و از عبادت باز دارد، در روايت است كه هر كس خوراكش كم تنش سالم و دلش روشن و پرخور تنش بيمار و دلش بسختى گرفتار است.
پ [باب ششم] باب ديگر در نكوهش آروغ زدن از پرخورى
پ1- در محاسن (447) بسندش از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه چون آروغ زنيد آن را بر نياوريد تا بآسمان رسانيد.پ و از همان (..) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه آروغ درازتر شما گرسنگيش روز جزا درازتر باشد.پ گفت: در حديث ديگر است از امام ششم عليه السّلام كه رسول خدا شنيد آروغ مردى را فرمود: اى بنده خدا آروغت را بكاه كه گرسنهتر مردم در روز رستاخيز سيرتر آنانست در اين جهان.پ در مكارم تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه: هر كدام شما آروغش درازتر است روز رستاخيز گرسنگى او درازتر است (169).پ 3- در روضة الواعظين: از على بن ابى طالب عليه السّلام روايت است كه ابى جحيفه گفت: نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آمدم و آروغ ميزدم، فرمود: اى ابا جحيفه آروغت را فرو گير زيرا سيرتر مردم در اين جهان گرسنهتر آنانند در قيامت.پ بيان: در مصباح گفته: آروغ آواز بادداريست كه بر اثر اندوه و هنگام سيرى از گلو برآيد، و فرو داشتن آن كنايه از كمخوردن و ريشه بر كردن آنست.