باب سيزدهم جرجير- تره تيزك

پ‏1- «در محاسن» (518) بسندش تا امام پنجم عليه السّلام تره تيزك درختى است بر در دوزخ.پ 2- «در محاسن» (518) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه بد دارم تره تيزك را را و گويا نگرم بوته‏اش در دوزخ روئيده و مردى پس از نماز عشاء از آن سير نخورد جز كه شب گذراند و با خوره در ستيز است،پ و در حديث ديگر هر كه شب تره تيزك خورد، رك خوره از بينى بدوزند و شب را خونريزى كند.پ «بيان»: زدن رگ خوره كنايه است از تأثير ماده‏اش در پديدش بخارهاى گرم و بايدش كه اخلاط را بسوزد و آنها را بهر جا آماده خوره است بريزد، و بينى پذيراتر جا است برايش و از اين رو نام خصوص آن را برده و خوره هم در غالب از آن آغاز كند، نزف دم كنايه از طغيان آنست و سوزش و ريزش آن بهر جا يا كنايه از كم خونيست.پ 3- «در محاسن» (518) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه مينگرم تره تيزك در دوزخ ميلرزد، و بسند ديگر اين مضمون را آورده و در «همانست» از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله كه مينگرم جاى روئيدنش در دوزخ است.پ 4- «و از همان» (..) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه از آن بنى اميه از سبزيها تره تيزك است.پ 5- «و از همان» (..) بسندش از موفق مولا ابى الحسن عليه السّلام كه چون فرمان سبزى ميداد از تره تيزك بيشتر ميفرمود و برايش خريد ميشد، ميفرمود چه احمقند برخى مردم كه گويند در دره دوزخ رويد و خدا تبارك و تعالى فرمايد «آتشگيره‏اش مردمند و سنگ» چگونه سبزى در آن رويد.پ «بيان»: در كافى 6/ 368 (همين مضمون آمده) و «من گويم»: مى‏شود جمع‏

 

بين اين خبر و ديگر اخبار كه نفى در اين خبر بمعنى روئيدن خود اين سبزى باشد در دوزخ و در اخبار ديگر منظور شكل دوزخى او است مانند درخت زقوم و مى‏شود اخبار مشتبه و روئيدن در دوزخ حمل بتقيه شوند.پ 6- «طب»: از امام رضا عليه السّلام كه: باديان از آن ما و تره تيزك از آن بنى اميه است.پ 7- در «مكارم» (139) از امام صادق عليه السّلام كه خوردن تره تيزك در شب مايه پيسى است.پ 8- «در دعوات راوندى»: كه پيغمبر فرمود: هر كه تره تيزك خورد وانگه بخوابد ريشه خوره در بينى او با وى ستيزد فرمود: در دوزخش ديدم.پ 9- «در مجازات النبويه»: گفته و از اين بابست فرموده آن حضرت در خبرى طولانى كه روايت است از انس بن مالك در باب ذكر منافع بسيارى از سبزيها و زيانهاى آنها در باره تره تيزك فرمود: بدان كه جان محمّد بدست او است بنده‏اى نيست كه شب گذراند و در درونش چيزى از اين سبزى باشد جز كه خوره در آن شب تا بامداد بر گرد سرش چرخد يا بسلامت ماند و يا بر او چيره شود و هلاكش كند.پ سيد- ره- گفته: اين تعبير مجازيست زيرا درد خاص خوره در حقيقت چرخش ندارد چون يك عرضى است و مقصود اينست كه شب گذران روى اين سبزى در شرف دچار شدن به خوره است چون اين سبزى بخصوص در پديد كردن اين درد اثر دارد و يا خدا آن را از او بگرداند و يا آن را بجانش اندازد و بر او افتد، و فرمود: پر سرش چرخد چون اين درد بدان نزديك است و مانند پرنده ايست كه ميچرخد بر سر چيزى كه ميخواهد بدان فرود آيد.پ «توضيح»: بدان كه از كتب بيشتر پزشكان برآيد كه سبزى معروف به تره تيزك در نزد عجم جرجير نيست بلكه رشاد است ابن بيطار گفته: جرجير دو رسته است، بستانى و بيابانى و هر رسته دو جور است يك جور از بستانى برگ پهن و يك رنگ‏

 

 

و كم دهن سوز است و خوشخوراك است و دومى برگ باريك و پر سوزش است صاحب اختيارات گفته: جرجير دشتى است و بستانى و دشتى را بهقان گويند و بستانى را بپارسى كيكز گويند و جرجير دشتى را خردل نامند و تخمش بجاى خردل بكار رود و گفته: رشاد حرف است و بپارسى آن را سپندان و تره تيزك گويند.