باب دوم در تره‏

پ‏1- در خصال (249) بسندش تا اينكه پرسش شد از امام ششم عليه السّلام از تره فرمود بخورش كه چهار خاصيت دارد: دهان را خوشبو كند، بواسير را ببرد، و امان از خوره است براى كسى كه خواهد.پ 2- در محاسن (210) بسندى مانندش آمده و گفته امان از خوره است براى كسى كه پيوسته‏اش دارد.

در مكارم مانندش آمده (204).پ 3- در علل (2/ 207) بسندش تا محمّد بن شاذان كه از امام ششم عليه السّلام پرسيدم از پياز و تره فرمود: خوردنشان پخته و نپخته باكى ندارد، ولى چون باندازه آزار بخش از آن خورد به مسجد نرود كه بويش ديگران را آزار دهد.

در محاسن (512) بسندى مانندش آمده.پ 4- در محاسن (510) بسندش تا امام ششم يا هفتم عليهما السّلام كه هر چيز را سروريست و سرور سبزيها تره است.

در مكارم: مانندش آمده (204).پ 5- در محاسن (510) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه بر كاشنى يك قطره چكد و بر تره چند قطره.پ 6- و از همان (..) بسندش تا ابراهيم بن عبد المجيد كه بامام ششم عليه السّلام گفتم ميگويند بر كاسنى يك قطره بهشتى چكد، فرمود: اگر در كاسنى يك قطره باشد در تره شش قطره است.پ بيان: بسا مقصود اينست كه تره شش قطره بيش است و منافات ندارد با روايت هفت قطره كه آيد.پ 7- در محاسن (511) بسندى تا امير المؤمنين عليه السّلام كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را ديدم و گرسنگى از رخسارش شناختم و براى يك زن انصارى ده دلو آب كشيدم و ده‏

 

دانه خرما گرفتم و يك دسته تره آوردم و برسول خدا صلى اللَّه عليه و آله خوراندم.پ 8- در محاسن: از سلمه كه در مدينه سخت بيمار شدم و نزد ابى الحسن عليه السّلام رفتم و فرمود: چرا زرد رخت بينم؟ گفتم: آرى، فرمود: تره بخور و خوردم و خوب شدم (512).پ 9- و از همان (..) بسندش از موسى بن بكير كه غلامى از ابو الحسن عليه السّلام بيمار شد و از او پرسش شد و گفتند درد سپرز دارد، فرمود: تره‏اش بخورانيد تا سه روز و باو خورانديم و خون آرام شد و خوب شد، در مكارم (207) مانندش آمده.پ بيان: شرحش در باب درمان ورم كبد گذشت و ظاهر اينست كه مقصود از (قعد الدم) خون ريزى در هنگام تغوط است، پزشكان گفتند: تره سدّه سپرز را گشايد و خون را روان سازد بسبب گرم كردن و واكردن خون چنانچه حيض بسته را هم گشايد، و اما سود باز شدن خون براى ورم سپرز از اينست كه ورم سپرز گاهى از بدى خونست و گاهى از سوداء.پ 10- در محاسن (511) بسندش از يونس بن يعقوب كه امام ششم عليه السّلام از تره خوشش مى‏آمد و چون ميخواست آن را بخورد از شهر مدينه به مزرعه عريض ميرفت.بيان: در نهايه گفته: عريض بتصغير دشتى است در مدينه كه اموالى براى اهل مدينه دارد.پ 11- در محاسن (..) بسندش از ابى جعفر عليه السّلام كه ما تره ميخوريم.پ و از همان (..) بسندش تا گفته: امير المؤمنين عليه السّلام تره را با نمك كوبيده ميخورد، در مكارم مانندش آمده (203).پ 12- در محاسن (512) بسندش تا اينكه باز بمن گفت: كسى كه ديده بود أبو الحسن عليه السّلام تره را از دمش ميخورد آن را ميشست و ميخورد.پ 13- در محاسن (512) بسندش از مردى كه ديده أبو الحسن عليه السّلام تره را در بستان نشسته ميخورد و به آن حضرت گفتند: كود نجس در آنست فرمود: از آن به تره نچسبد و آن براى بواسير خوبست.

 

پ‏بيان: در نهايه گفته: در حديث عمر است كه مردى از نجاست مردم زمينش را كود ميداد، گفت يكى از شما را خشنود نكند جز اينكه بمردم بخوراند آنچه از او برآيد، سماد كوديست بريشه زراعت و سبزى بريزند از عذره و خاشاك تا خوب شود.

و من گويم: اينكه فرمود: چيزى از آن بدو نچسبد بر پايه اينست كه استحاله شده يا علم بملاقات نجس حاصل نيست و شستن در خبر پيش محمول است بر استحباب و نظافت.پ 14- در محاسن (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه همانا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم از خوردن تره نهى شد براى اينكه فرشته بويش را دريافتى.پ 15- و از همان: تا اينكه سبزيها را نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نام بردند، فرمود: تره بخوريد كه در سبزيها چون نانست در ديگر خوراكها يا چون نانخورش است (راوى گويد) ترديد از منست (513).پ 16- در محاسن (523) بسندش تا يونس بن يعقوب كه ديدم امام هفتم عليه السّلام تره را از ريشه ميبريد و با آب ميشست و ميخورد.پ 17- و از همان (..) بسندش مضمون خبر 15 را آورده و بدان افزوده كه تره بركت دارد و آن سبزى من و پيغمبران پيش از منست و من دوستش دارم و ميخورمش و گويا مينگرم در روئيدنش در بهشت كه برگش ميدرخشد سبز و زيبا.پ 18- در محاسن (..) بسندش از يحيى بن سليمان كه امام هشتم عليه السّلام را در خراسان ديدم كه تره ميخورد و گفتم: قربانت مردم روايت كنند كه بر كاسنى هر روز قطره‏اى از بهشت چكد فرمود: اگر بر آن يك قطره چكد تره در آب بهشت فرو است، گفتم كود نجس باو دهند فرمود: چيزى بدان نچسبد.پ 19- و از همان: بسندش از حنان بن سدير كه با امام ششم عليه السّلام بر خوان بودم و توجه بكاسنى كردم، بمن فرمود: اى حنان چرا تره نميخورى گفتم: چون از شما روايت است در باره كاسنى، فرمود: از ما در باره آن چه آمده؟ گفتم:

 

 

اينكه هر روز بر آن از بهشت قطره‏اى ميچكد، فرمود: در اين صورت بر تره هفت قطره چكد گفتم: چگونه خورمش؟ فرمود تهش را ببر و سرش را دور انداز.پ 20- در مكارم: از موسى بن بكر كه نزد ابى الحسن عليه السّلام آمدم و بمن فرمود چرا رنگت، بسيار زرد است تره بخور و خوردم و خوب شدم، از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله كه فضل تره بر ديگر سبزيها چون فضل نانست بر ديگر چيزها (204).پ 21- در دعوات راوندى كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كه تره بخورد و بخوابد دو فرشته از او كنار روند تا صبح كند.پ 22- در مجازات نبويه كه فرمود صلى اللَّه عليه و آله هر كس از اين سبزى خورد (يعنى سير و تره) بمسجد ما نزديك نشود هر كه آنها را خورد بپزد تا بويشان را ببرد و آنها را بميراند، سيد- ره- گفته ميراندن در اينجا مجاز است زيرا معنى حقيقى آن جانگرفتن از زنده‏ها است و همانا مقصود گرفتن نيروى آنها است كه بوى بد از آن خيزد بواسطه پختن و آن را مانند مرده ساخته كه از جان جدا نشود جز پس از دست دادن نيرويش و از هم پاشيدن آن، و در روايتى است كه آن دو را بپزد تا از هم بپاشند.پ 23- در دعائم كه از جعفر بن محمّد عليه السّلام پرسش شد از خوردن سير و پياز و تره خام و پخته فرمود: باكى ندارد ولى هر كه خام آنها را خورد بمسجد در نشود تا بويش آزار رساند (2/ 112).