پ1- در قرب الاسناد (41) بسندش تا اينكه على عليه السّلام خدمتكارانش را در باره تخمير و ورآمدن خمير نان مورد باز خواست قرار ميداد و ميفرمود: آن نان را بيشتر ميكند.پ بيان: ورآمدن و تخمير اينست كه روى آن را بپوشند هنگام پخت يا بيش از آن زيرا چشم انداختن بدان بركتش را ميبرد و دور نيست كه خدا بدين سبب آن را فزون كند يا مقصود اينست كه آن را مدتى وانهند تا خوب ورآيد و اثر آن در بركت و سود روشن است و آزموده ...پ 2- در مجالس ابن الشيخ (1 ر 379) بسندش از امام باقر عليه السّلام كه پرتقال و ترنج سنگين است و چونش خورند، نان خشك آن را از معده هضم كند.
پ3- در محاسن (584) بسندش از عمرو بن شمر كه شنيدم امام ششم ميفرمود:
من انگشتان خود را از نانخورش خوب مىليسم تا ميترسم خدمتكار پندارد از پر خورى من است و چنين نيست راستش بمردمى نعمت فراوان داده شد كه مردم ثرثار بودند تا آنجا كه مغز گندم را نان كرده و با آن ته كودكان خود را پاك ميكردند تا از آن كوهى ساختند و مرد صالحى گذر كرد بزنى كه چنين ميكرد با پسر بچهاش و باو گفت: واى بر شما از خدا بپرهيزيد مبادا نعمت شما را دگرگون سازد گفت: گويا تو ما را از گرسنگى ميترسانى ولى تا ثرثار ما روانست از گرسنگى نترسيم، فرمود: خدا عزّ و جلّ بر آنها خشمناك شد و ثرثارشان را سست كرد و باران آسمان و گياه زمين را از آنها بازداشت. فرمود: پس از آن نيازمند همان كوه نان آلوده شدند، و چنان بود كه با ترازو ميان آنها بخش ميشد، و از همان بسند ديگر مانندش آمده.پ بيان: در قاموس گفته ثرثار نهر يا دشتى است ميان سنجار و تكريت كه بزرگ است ... و بايد بدانند كه نهر تنها فائده برايشان ندارد و بايد بخدا تعالى اعتماد كرد، اخبارش در كتاب طهارت شرح شود ان شاء اللَّه.پ 4- در محاسن (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه جز اين نباشد كه تن بر نان ساختمان شده.پ 5- و از همان (..) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه نان را ارجمند و بزرگ داريد زيرا خدا تبارك و تعالى آن را بركاتى از آسمان فرو فرستاده و بكرم خود بركاتى از زمين برآورده و از گرامى داشتن نان اينست كه نه بريده شود و نه پامال گردد.پ 6- در محاسن: بسندش تا على عليه السّلام كه نان را گرامى داريد زيرا از عرش تا زمين و آنچه در ميان آنها است در پيدايش آن بكار رفته، در مكارم: از امام صادق عليه السّلام مانندش آمده.پ 7- در محاسن (586) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه گفت: بار خدايا نان را
براى ما بركت ده و ميان ما و آن جدائى مينداز كه اگر نان نباشد نماز نخوانيم و روزه نتوانيم و واجبات پروردگار خود را انجام ندهيم.پ 8- و از همان (589) بسندش از فضل بن يونس كه ابو الحسن عليه السّلام نزد من چاشت خورد و كاسهاى آوردندش كه زير آن نان بود، فرمود: نان را گراميتر از آن داريد كه زير كاسه باشد و بمن فرمود: بغلام بگو گرده را از زير كاسه درآورد.پ 9- و از همان (..) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه بد داشت گرده نان زير كاسه باشد.پ 10- (همين مضمون را در خبر ديگر آورده).پ 11- و از همان (..) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه نان را با كارد نبريد و با دست بشكنيد و برايتان شكسته شود، با عجم مخالفت كنيد.پ بيان: فرمان مخالفت با عجم براى اين بوده كه در آن روزگار كافر بودند.پ 12- در محاسن (..) بسندش كه بالا برده تا فرموده: بريدن نان با كارد گناه ندارد.پ 13- و از «همان» (..) بسندى تا امام ششم عليه السّلام كه چون امير المؤمنين عليه السّلام نانخورش نداشت نان را با كارد ميبريد.پ و از «همان»: بسندش از امام ششم عليه السّلام كه كمتر نانخورش بريدن نانست با كارد.پ «بيان» بريدن را بجاى نانخورش آورده يا براى اينست كه خوشمزهتر مىشود يا مانند نانخورش مىشود و طبع فريب ميگردد، بهر حال دليل است بر جواز بريدن نان با كارد با نبودن نانخورش، و منع در جز اين خبر حمل بر كراهت شود گرچه احوط ترك است، در دروس گفته: بريدن نان با كارد مكروه است و اين صورت را جدا نكرده و گويا آن را حمل بر سبكى كراهت كرده.پ 14- در «مكارم» (177) (مضمون شماره 5 را آورده و در دنبالش افزوده).
گفته شد احترام نان چيست؟ فرمود: چون حاضر شود چشم براه خوراك ديگر نشوند.پ 15- در «دعوات راوندى»: پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: گرده نان را خرد بسازيد
زيرا با هر گرده بركتى است (2/ 117).پ 16- در «دعائم»: پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله نهى كرد كه نان را بو كنند مانند اينكه درندگان بو ميكنند، و نهى كرد از بريدنش با كارد.پ 17- در «كافى» (6/ 303) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه مبادا نان را بو كنيد چنانچه درندهها بو كنند زيرا نان مبارك است، خدا عزّ و جلّ از آسمان باران پياپى فرستاده و آن را رويانده است بدان است كه نمازگزاريد گزاريد و بدان روزه توانيد و بدان بحج خانه پروردگارتان رويد، در «محاسن» (585) بسندش (مضمون حديث را تا باران پياپى آورده).پ «بيان»: بو كردن نان براى اينست كه خوبى آن را وارسند، و اينكه فرمود:
خدا فرستاده اشاره است بقول خدا تعالى در سوره نوح حكايت از آن حضرت عليه السّلام كه «پس گفتم آمرزشخواهيد از پروردگارتان كه او پرآمرزنده است، فرستد بر شما باران آسمان را پياپى 10- 11- نوح» بيضاوى گفته سماء احتمال سايه انداز و ابر را دارد و مدرار پر فرو ريز است ...پ 18- در «كافى» (6/ 403) بسندش از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه چون نان و گوشت براتان آوردند آغاز كنيد بنان و با آن سد جوع كنيد وانگه گوشت را بخوريد.پ 19- و از «همان» (6/ 302) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: نان را گرامى داريد كه آنچه ميان عرش تا فرش است در آن كار كرده با آفريدههاى بسيارش، سپس بدانها كه در گردش بودند فرمود: براى شما حديث نكنم؟ گفتند: چرا يا رسول اللَّه پدران و مادران ما بقربانت، فرمود: پيش از شماها پيغمبرى بود بنام دانيال و گردهاى به يارش داد تا او را از آب گذر دهد و آنكه وسيله گذر داشت گرده نان را بدور افكند و گفت: من با اين نان چه كنم نان نزد ما لگد مال مىشود، چون دانيال اين را ديد دست به آسمان برداشت و گفت: بار خدايا نان را گرامى دار. پروردگارا ديدى اين بنده چه كرد و چه گفت، فرمود:
خدا عزّ و جلّ به آسمان وحى كرد تا باران را بند آورد و بزمين وحى كرد تا چون
گل پخته شود، فرمود: باران بر آنها نباريد تا كارشان بدان جا رسيد كه همديگر را خوردند، و چون بدينجا رسيدند كه خدا عزّ و جلّ خواست: زنى بديگرى گفت بيا امروز فرزند مرا با هم بخوريم و فردا فرزند تو را، گفت بسيار خوب و فرزند او را امروز با هم خوردند و چون گرسنه شدند بديگرى گفت تا فرزند او را بخورند و او سرباز زد و باو گفت ميان من و تو پيغمبر خدا دانيال حكم باشد و نزد او بمحاكمه رفتند و آن حضرت بآنها فرمود: كار بدينجا رسيده؟ گفتند:
اى پيغمبر خدا آرى و سختتر است و او دست بآسمان برداشت و فرمود: بار خدا يا بازگردان بما فضلت را و فضل رحمت خود را و شكنجه مده كودكان و خيرمندان- را بگناه كشتيبان و روگردانيش از نعمت تو، فرمود: خدا بآسمان فرمود:
ببار بر زمين و زمين را فرمود: برويان براى آفريدههايم هر خيرت را كه از آنها فوت شده كه من آن را براى كودك خردسال رحمت آوردم.پ 20- در كافى (6/ 303) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه گردههاى نانتان را كوچك بسازيد زيرا با هر گرده بركتى است، يعقوب بن يقطين گفت: ديدم امام رضا گرده را بسوى بالا ميشكست.پ بيان: بسوى بالا شكستن دو راه دارد يكى كه روشنتر است اينست كه نان خشك را از دو سو بزير فشار دهند تا از بالا شكسته شود دوم اينكه نان نمدار را از طرف پائين بكشند تا از بالا جدا شود.پ 21- در كافى (6/ 304) بسندش از امام رضا عليه السّلام كه نان را با كارد نبريد آن را بشكنيد، با عجم مخالف باشيد.