پ1- تفسير امام عسكرى (ع)- الم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ امام (ع) فرمود: قريش و يهود قرآن را تكذيب نموده گفتند: سحر است كه از خود ساخته است خداوند مىفرمايد الم ذلِكَ الْكِتابُ اى محمد صلى الله عليه و آله اين كتاب را كه بر تو نازل كرديم تركيبى از همان حرف تك تك است از قبيل الف، لام، ميم و به زبان مادرى شما است و اين همان حروف اصلى زبان شما است اگر راست مىگوئيد مانند آن را بياوريد مىتوانيد براى اين كار از ديگر همفكران خود كمك بگيريد، بعد خداوند اعلام مىكند كه قدرت برآوردن مانند قرآن را ندارند بوسيله اين آيه قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً.
خداوند ميفرمايد «الم» همان قرآن كه افتتاح مىكنم آن را با (الم) ذلِكَ الْكِتابُ همين كتابى است كه موسى و پيامبران بعد از او بشارت آن را دادهاند و به بنى اسرائيل گفتهاند كه من بر تو نازل خواهم كرد كتابى عربى و با ارزش كه هرگز باطل با او آميخته نمىشود نه قبل و نه بعد فرستاده خداى حكيم و حميد است «لا رَيْبَ فِيهِ» شكى در آن نيست چون آشكار است در نزد آنها چنانچه پيامبرانشان اطلاع دادهاند كه محمد صلى الله عليه و آله بر او كتابى نازل مىشود كه او و امتش آن كتاب را مىخوانند بر ساير احوال خود.پ 2- إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ امام (ع) مىفرمايد وقتى خواند مردمان مؤمن را ياد مىكند و آنها را مىستايد از منافقين سخن مىگويند: (كافرين نسخه ديگر) كه با كفر خود مخالف مؤمنين هستند و مىفرمايد إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا كسانى كه كفر به خدا و به آنچه اين
مؤمنين و اميه بن خلف گفتند بيا محمد صلى الله عليه و آله دين ما را بپذير و ما دين تو را بپذيريم و معتقدند دارند از قبيل: توحيد و نبوت و وصايت حضرت على ولى الله و جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه طاهرين برگزيدگان از بندگان خدا شايسته مردمى كه قيام به حفظ مصالح خلق نموده سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ فرقى نمىكند چه آنها را بترسانى أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ چه نترسانى لا يُؤْمِنُونَ ايمان نمىآورند. خداوند از علم خود به پيامبرش اطلاع مىدهد. اينها همان كسانى هستند كه خداوند مىداند ايمان نخواهند آورد.پ امام باقر (ع) فرمود وقتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وارد مدينه شد و آثار صدق و دلائل واقعيت و معجزات نبوتش آشكار گرديد بيشترين كارشكنىها را يهود مىكردند و سخت به مبارزه عليه او برخاستند تصميم داشتند نور درخشان او را خاموش كنند. و دلائلش را باطل نمايند از جمله مالك بن صيف و كعب بن اشرف و حيى بن اخطب و حدى بن اخطب و ابو ياسر بن اخطب و ابو لبابه بن المنذر بودند. مالك بن صيف به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گفت تو مدعى پيامبرى هستى؟! گفت آرى چنين فرمود خداى جهان آفرين. مالك گفت ما به تو ايمان نمىآوريم مگر اينكه فرشى كه در زير خود گستردهام بتو ايمان بياورد ... دنباله خبر در ابواب معجزات پيامبر خواهد آمد خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ امام (ع) فرمود يعنى علامت مىگذار بر آنها علامتى كه تمام ملائكه آنها را بشناسند وقتى مشاهده مىكنيد كه اينها ايمان نياوردهاند وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ. مطلب به اين صورت است كه وقتى آنها اعراض كردند از توجه به آنچه موظف بودند و كوتاهى نمودند در باره آنچه از آنها خواسته شده بود غافل و جاهل شدند نسبت به چيزى كه بايد به آن ايمان آورند. مثل كسى كه بر روى چشمهايش پردهاى است و جلو خود را نمىبيند. خداوند بزرگتر از آن است كه مردم را مؤاخذه نمايد نسبت به چيزى كه خودش مانع از اعتقاد به آن شده است هرگز مامور نمىكند آنها را به چيزى كه نمىگذرد كه به آن دست يابند و يا جلو آنها را خواهد گرفت وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ گرفتار عذابى خواهند شد در آخرت كه براى كفار آماده شده و در دنيا براى كسانى كه ميخواهد آنها را اصلاح نمايد بوسيله عذابهاى بيداركننده تا متوجه بندگى خود نمايد يا عذابى كه آنها را مستاصل نمايد و برگرداند به جانب عدل و حكمت خود.
پ3- تفسير قمى- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ اين آيه در باره گروهى از منافقين نازل شده كه اظهار اسلام نمودند خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وقتى چشمشان به كفار مىافتاد مىگفتند إِنَّا مَعَكُمْ ما با شما هستيم و به مؤمنين مىگفتند ما ايمان آوردهايم به كفار مىگفتند إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ ما همكيش شما هستيم آنها را مسخره مىكنيم. خداوند بر آنها رد مىكند اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ خداوند آنها را مسخره مىكند استهزاء خدا همان عذاب است.
وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يعنى آنها را رها مىكند در سركشى كه دارند أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى آنها كسانى هستند كه گمراهى و حيرانى را بر هدايت ترجيح دادهاند وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ كسانى را كه در مقابل خدا مىپرستيد به كمك خويش بخوانيد.پ 4- تفسير امام- وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا امام عليه السلام فرمود وقتى خداوند مثال زد براى كافرانى كه سعى در جلوگيرى از گسترش دعوت حضرت محمد صلى الله عليه و آله داشتند و دشمنان منافق كه جلو سخنان پيامبر راجع به برادر خود على (ع) مىگرفتند و كسانى كه مىگفتند، آنچه محمد صلى الله عليه و آله از معجزات و دلائل آورده از جانب خدا نيست به اضافه مطالبى كه در باره برادر خود على (ع) گفته در مكه و مدينه و پيوسته سركشى و طغيان آنها افزايش مىيافت. خداوند در باره كفار مكه و سركشان مدينه فرمود: وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا اگر شك داريد در باره آنچه ما بر بنده خود نازل كرديم و منكريد كه او پيامبر ما است و آنچه آورده كلام من است با آن معجزاتى كه من در مكه براى او آشكار نمودم مانند ابرى كه بر سر او سايه مىافكند در سفرها و سنگ و ريگها و كوهها و درختانى كه به او سلام مىكردند.
و دفاع از او در مورد كسانى كه تصميم كشتنش را داشتند و آنها را كشت و آن دو درختى كه از هم فاصله داشتند و به هم نزديك شدند تا پشت آنها قضاى حاجت نمود باز به جاى خود برگشتند و صدا زدن درخت بيايد و با كمال خضوع و خوارى پيش آمد باز دستور داد برگردد به جاى خود برگشت گفت اى مردان قريش و يهوديان و اى گروه مخالفين اسلام كه از دين مبين فاصله گرفتهايد و اى عرب زبانان فصيح و بليغ زبان آوران فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ يك سوره مانند آنچه محمد صلى الله عليه و آله آورده بياوريد مردى كه نه درس
خوانده بود و نه مكتب رفته و كتابى نياموخته و نه با دانشمندان رفت و آمد داشته و از كسى فرا نگرفته شما خوب او را در سفر و حضور در وطن مىشناسيد. چهل سال در ميان شما زندگى كرد آنگاه به او كتابى داده شد كه جوامع علم از علوم پيشينيان و ديگران در آن كتاب هست إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ اگر در شك هستيد نسبت به اين آيات فَأْتُوا بياوريد يك نفر مثل او را كه تا شبيه قرآن و معجزات او را بياورد آنگاه معلوم شود او دروغ مىگويد. زيرا هر چه از جانب خدا نباشد نظيرش در ميان مردم پيدا خواهد شد.پ وَ إِنْ كُنْتُمْ و اگر شما يهودان و نصرانيان فِي شك مشكوك هستيد نسبت به آنچه محمد صلى الله عليه و آله از شرايع آورده و تعيين برادر خود را به عنوان سرور اوصياء نمودن با آن معجزاتى كه به شما نشان داده از قبيل دست بزغاله مسموم كه سخن گفت و گرگى كه حرف زد. و چوبى كه از فراق او ناله زد وقتى بر منبر بود و جلوگيرى خداوند سمى را كه يهودى در غذايش ريخته بود بلا را بر مخالفين برگرداند و آنها را بوسيله آن بلا كشت و غذاى كم را زياد كرد فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ مانند قرآن از تورات و انجيل و زبور و صحف ابراهيم و نوشتههاى چهاردهگانه بياوريد ولى در ساير كتابها يك سوره مانند قرآن نخواهيد يافت چگونه ممكن است كلام محمد صلى الله عليه و آله كه مىگوئيد از خودش درآورده بهتر از ساير كلام الله و كتابهاى خدا باشد.
سپس به همه مىفرمايد وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ بتهاى خود را دعوت كنيد مشركان و شيطانهاى خويش را نيز بخوانيد اى نصرانيان و يهودان همدستان خود را از كفار و مسلمانان منافق كه دشمن آل محمد صلى الله عليه و آله هستند و ساير ياران خود را نيز دعوت كنيد إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ اگر راست مىگوئيد كه محمد صلى الله عليه و آله اين قرآن را از خود ساخته و زمامدارى پسر عمويش على را بر تمام امت و سياستمدارى او نه از جانب پروردگار بوده.
سپس فرمود فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا اگر نتوانستيد انجام دهيد وَ لَنْ تَفْعَلُوا و هرگز نخواهيد توانست فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ بپرهيزيد از آتشى كه هيزم آن مردم «الْحِجارَةُ» و سنگ است و عذاب براى اهل آتش است أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ آماده شد براى كافرانى كه منكر كلام خدا و پيامبرند و دشمن وحى اويند مىفرمايد بدانيد كه عاجزيد از اين كار اگر از
جانب انسانى اين قرآن بود بايد شما قدرت مىداشتيد براى معارضه وقتى عاجز شدند پس از اين دعوتها و اعلان قرآن به مبارزه خداوند فرمود: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً.پ 5- تفسير امام- إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها حضرت باقر (ع) فرمود وقتى خداوند فرمود يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ مردم، مثلى زده شده و نام مگس را در آيه ديگر برد إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً و فرمود مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ.
و مثالى در اين سوره زد به كسى كه آتش افروخته و به باران از آسمان، كفار و ناصبيان گفتند اين چه مثلهائى است منظورشان طعنه بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود خداوند فرمود إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي خداوند از حيا و خجالت رها نخواهد كرد أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مثل زدن براى مؤمنان ما بَعُوضَةً هر چه باشد و لو به يك پشه و بالاتر از آن كه مگس است وقتى بداند به صلاح بندگان است مثل مىزند فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا كسانى كه ايمان به محمد صلى الله عليه و آله و على و آل پاكش دارند و تسليم پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه و احكام و اخبار و احوال آنها هستند و به معارضه بر نمىخيزند و سعى در موشكافى اسرارشان ندارند و اگر بر اسرار آنها اطلاع يافتند افشا نمىكنند فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ مىدانند آنها كه اين مثلها يك واقعيت است كه خدا مىخواهد توضيح و تفهيم حقيقت را بنمايد وَ أَمَّا الَّذِينَ اما آنها كه كافر به محمد صلى الله عليه و آله و به على هستند و پيرو او نيستند در كارها فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً مىگويند كافران خدا بوسيله اين مثلها گروهى را به كفر مىكشاند و گروهى را هدايت مىكند چنين مثلى فايده ندارد چه آنكه اگر گروهى هدايت مىيابند گروه ديگر گمراه مىشوند خداوند بر رد گفتار آنها فرمود وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ گمراه نمىكند بوسيله اين مثلها مگر تبهكاران را كه انديشه ندارند و بر خلاف منظور خدا عمل مىكنند.
توضيح: ما هو بعوضه و ظاهرا امام عليه السلام آن را مرفوع خوانده چنانچه بعضى چنين قرائت كردهاند ولى بسيار كم پس كلمه «ما» موصول است كه صدر صله آن حذف شده يا موصوف است بهمين صورت و محل آن منصوب است بعنوان بدل يا استفهاميه
است و مبتدا ظاهرا در خبر دو وجه اول است.پ 6- يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ امام عليه السلام فرمود خداوند مىفرمايد يا بَنِي إِسْرائِيلَ اى فرزندان يعقوب اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ به ياد نعمت من باشيد كه به شما ارزانى داشتم و محمد صلى الله عليه و آله را فرستادم و در شهر شما جاى دادم و شما را به زحمت نينداختم كه رنج سفر كشيد و به سوى او برويد و علائم و دلائل او را آشكارا بيان داشتم و اظهار كردم تا نبوت او بر شما مشتبه نشود وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي وفا كنيد به پيمانى كه پيامبران من از پدران شما گرفتند كه برسانند به فرزندان خود كه ايمان آورند به محمد صلى الله عليه و آله عربى قرشى و هاشمى كه آيات زياد مىآورد و با معجزات او را تائيد كردهام از قبيل سخن گفتن دست بزغاله مسموم و سخن گرگ و ناله چوب منبر.
غذاى كم زياد شد براى او و سنگهاى سخت برايش نرم شدند و آبهاى روان برايش جارى شد و هر پيامبرى را با دليل و معجزهاى تائيد كردهام او را نيز با دلائل و معجزات مجموع آنها تأييد نمودهام يا معجزهاى بهتر از آنها. آن پيامبرى كه يكى از دلائل او على بن ابى طالب محبوب و دوست اوست كه عقل او از عقل پيامبر و علمش از علم او و حلمش از حلم او دين را با شمشير بران خود تائيد مىكند بعد از آنكه بهانه دشمنان را قطع مىنمايد و داراى علم بالا و فضل كامل است أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وفا به عهد شما مىكنم كه بهشت برين را برايتان واجب نمودهام تا ابد در آنجا باشيد محل لطف و عنايت من و جايگاه رحمتم است وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ.
از من بهراسيد در مورد مخالفت با محمد صلى الله عليه و آله من مىتوانم بلائى كه از دشمنان به جانب شما حواله مىشود برگردانم ولى آنها نمىتوانند جلو انتقام مرا از شما بگيرند وقتى شما راه مخالفت مرا از پيش بگيريد.
وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ امام (ع) فرمود خداوند مىفرمايد (وَ آمِنُوا) ايمان بياوريد يهودان بِما أَنْزَلْتُ به آنچه نازل كردهام بر محمد از نبوت و تعيين برادرش را به جانشينى و امامت عترت پاكش. مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مثال آن در كتاب شما است كه محمد صلى الله عليه و آله سرور جهانيان گذشته و آينده است كه او را تاكيد كردهام بوسيله وصيش سيد الوصيين و خليفه پيامبر خداى جهان آفرين وَ لا تَشْتَرُوا
بِآياتِي آيات مرا كه راجع به محمد صلى الله عليه و آله نازل نمودهام و امامت وصى و جانشينى على و فرزندان پاك و طاهرش به بهاى بىارزش دنيا نفروشيد كه منكر نبوت او و امامت امام شويد مبادله كنيد با دنياى بىارزش گر چه زياد باشد ولى فانى و نابودشدنى است.
و فرموده است خداوند وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ از من بهراسيد در مورد كتمان امر محمد صلى الله عليه و آله و امر وصى او اگر پرهيزگار باشيد اشكالتراشى در مورد نبوت او و امامت وصيش نمىكنيد حجت خدا بر شما تمام شده و دلائل واضحى در اين مورد براى شما فرستاده است بطورى كه بهانهاى باقى نمانده ديگر جاى اشتباه كارى نيست و اين يهودان مدينه انكار نبوت محمد صلى الله عليه و آله را نموده به او خيانت كردند و گفتند ما مىدانيم محمد صلى الله عليه و آله پيامبر است و على وصى اوست ولى تو آن محمد نيستى و على نيز همين طور خداوند لباسهاى تنشان را به سخن درآورد و كفشهاى پايشان را كه به آنها مىگفتند دروغ مىگوئيد اى دشمنان خدا. آن محمد همين پيامبر و وصى او همين على است اگر به ما اجازه دهند شما را مىفشاريم و مجروح مىكنيم و مىكشيم. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود خداوند آنها را مهلت داد چون مىدانست از نهاد آنها فرزندانى پاك و مؤمن بوجود خواهد آمد لو تزيلوا لعذب هؤلاء عذابا اليما اگر جدا شده بودند اين فرزندان مؤمن از آنها دچار عذاب دردناكى مىشدند كسى عجله در كيفر مىكند كه ترس از فرار جايى داشته باشد.پ 7- تفسير قمى- أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ اين آيه در باره يهودان نازل شد كه اظهار اسلام كرده بودند در حالى كه منافق بودند وقتى پيامبر را مىديدند مىگفتند إِنَّا مَعَكُمْ وقتى يهودان را مشاهده مىكردند به آنها مىگفتند ما با شما هستيم به مسلمانان صفات پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحابش را كه در تورات بود اطلاع مىدادند. سران و دانشمندان آنها گفتند: أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ به آنها مطالبى را مىگوئيد كه عليه شما پيش پروردگارتان استدلال نمايند عقل نداريد.
خداوند بر رد آنها مىفرمايد أَ وَ لا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ نمىدانند خدا از پنهان و آشكار آنها اطلاع دارد.
وَ مِنْهُمْ يعنى بعضى از يهود أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلَّا أَمانِيَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ تحريف مىكردند تورات و احكام آن را و مىگفتند از جانب خدا آمده خداوند اين آيه را نازل كرد فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ واى بر آنها كه مىنويسند كتاب را.
وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً بنى اسرائيل گفتند ما عذاب نخواهيم شد مگر همان چند روزى كه گوساله پرست بوديم خداوند آنها را رد كرد با اين آيه قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً بگو اى محمد صلى الله عليه و آله از خدا پيمان گرفتهايد. وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً در باره يهودان نازل شد كه به آنها سخن نيكو بگوئيد بعد بوسيله آيه فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ مشركان را بكشيد هر جا يافتيد نسخ گرديد.پ 8- تفسير امام- وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ امام (ع) فرمود: يعنى ياد آوريد بنى اسرائيل را وقتى كه از شما پيمان گرفتيم يعنى از اجدادتان و كسانى كه اين خبر به آنها برسد لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ كه خون يك ديگر را نريزيد وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ و از شهر يك ديگر را خارج نكنيد ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ بعد اقرار نموديد به اين پيمان و ملتزم شديد مانند اجدادتان وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ و گواهى داديد كه از اجدادتان پيمانى گرفته شده ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ بعد به جان هم افتاديد وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ و گروهى گروه ديگر را از شهر و ديار خود خارج كردند از روى خشم و زور تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ به يك ديگر كمك مىكرديد در اين آواره كردن و كشتن همديگر به ناحق و از روى ستم و عدوان وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ اگر همين اشخاصى كه تصميم بيرون كردن و كشتن آنها را داريد أُسارى اگر پيش شما بيايند در حالى كه دشمنان شما و آنها ايشان را اسير كرده باشند تُفادُوهُمْ بوسيله مالهاى خود خونبهاى ايشان را مىدهيد وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ با اينكه حرام است بر شما اين خارج كردن از شهر و ديار لفظ خراج را در آيه مكرر كرد چون اگر «اخراجكم» نمىفرمود خيال مىكردند فديه دادن بر آنها حرام است سپس خداوند مىفرمايد أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ ايمان به مقدارى از كتاب كه خونبها دادن است مىآوريد وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ ولى نسبت به خارج كردن كه حرام است كافريد.
در صورتى كه كتاب شما قتل نفس و اخراج را حرام كرده همان طور كه خونبها دادن را واجب نموده چرا ايمان به مقدارى داريد و نسبت به بقيه كافريد. گويا شما مؤمن به بعض و
كافر به بعض هستيد.
سپس مىفرمايد: فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ كيفر شما يهودان نيست مگر خوارى و ذلت در زندگى كه بايد جزيه بپردازيد وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ و در قيامت رهسپار شديدترين عذاب مىشويد كه به مقدار معصيت آنها متفاوت است. أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ آنهايند كه راضى به زندگى دنيا و زرق و برق آن شدند در مقابل زندگى جاويد آخرت فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ هيچ كس آنها را يارى نخواهد كرد در دفع عذاب از ايشان و عذابشان تخفيف نخواهد يافت.پ 9- تفسير امام- وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ امام (ع) فرمود خداوند يهودان را سرزنش مىكند و مىفرمايد وَ لَمَّا جاءَهُمْ وقتى اين يهودانى كه ذكر شد و هم مسلكان آنها كتابى از جانب خدا آيد (قرآن) كه تصديق كتابشان (تورات) را مىكند كه در آن نوشته شده محمد امين صلى الله عليه و آله از نژاد اسماعيل كه او را به بهترين افراد مؤيد نمودهايم على بن ابى طالب ولى الله كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ همين يهودان قبل از بعثت پيامبر سؤال مىكردند چه وقت فتح و پيروزى فرا مىرسد بر كافرانى كه دشمن آنها بودند خداوند مىفرمايد فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا وقتى اين يهودان را آمد آنچه سابقه داشتند از نشانه و صفات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله انكار نمودند از روى حسد و ستمگرى و ظلم بر او.
توضيح: تمام اين خبر در احوال پيامبر صلى الله عليه و آله خواهد آمد.پ 10- تفسير امام- بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ امام (ع) فرمود: خداوند يهودان را سرزنش كرد و بر آنها عيبجوئى نمود ايمان نياوردن به محمد صلى الله عليه و آله را فرمود بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ بوسيله هدايا و اضافاتى كه به آنها مىرسيد آن را خريدند. خداوند به آنها امر كرده بود بفروشند به خدا بوسيله طاعت خود تا از جان خود بهره ببرند هميشه در نعمتهاى آخرت ولى آنها معامله نكردند. فروختند به بهاى عداوت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تا عزت و رياست بر جهان بر ايشان باقى بماند به خواستههاى حرام و بهرههاى بىارزش از طرف نادان مردم برسند و از راه رستگارى آنها را باز دارند و آنها را به همان گمراهى بگذارند سپس خداوند مىفرمايد أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً اگر كافر
شوند به آنچه خداوند بر موسى نازل نموده راجع به تصديق حضرت محمد صلى الله عليه و آله از روى ستم أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فرمود كفر آنها بواسطه ستم و حسادتشان بود بر آنچه از مقام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او عنايت نموده و آن قرآن است كه نبوت پيامبر در آن بيان شده و دليل نبوت و معجزه آن حضرت است.
سپس فرمود فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ يعنى برگشتند در حالى كه خشم از خدا آنها را فرا گرفته بود پشت سر آن خشم ديگرى، غضب اول هنگامى بود كه عيسى را تكذيب نمودند و خشم دوم هنگامى بود كه محمد صلى الله عليه و آله را تكذيب نمودندى گفته است غضب اول اين بود كه آنها را ميمون كرد و به زبان عيسى ايشان را لعنت نمود و غضب دوم هنگامى بود كه شمشيرهاى حضرت محمد صلى الله عليه و آله و يارانش بر پيكر ايشان وارد شد تا به خوارى آنها را كشانيد يا به خواست خود اسلام پذيرفتند و يا با كمال خوارى به پرداخت جزيه محكوم شدند.پ 11- تفسير امام- وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ امام عليه السلام فرمود وقتى به اين يهودان گفته شود ايمان بياوريد به آنچه خداوند بر محمد صلى الله عليه و آله نازل نموده كه عبارتست از قرآنى كه حلال و حرام و فرائض و احكام در آن وجود دارد قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا ما ايمان مىآوريم به آنچه بر خودمان نازل شده يعنى تورات وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ و بجز تورات به ديگر چيزها كافر هستيم وَ هُوَ الْحَقُّ آنچه اين يهودان مىگويند كه قرآن غير از آن است يك واقعيت است زيرا قرآن ناسخ است كتابهاى پيشين را خداوند مىفرمايد قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ بگو پس چرا پدرانتان پيامبران را مىكشتند إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ اگر ايمان به تورات داشتيد زيرا در تورات كشتن انبياء حرام شده همين طور شما ايمان به پيامبر اسلام و آنچه بر او نازل شده نياوردهايد خداوند پيمان گرفته كه به هر دو ايمان بياورند. ايمان به يكى از اين دو را بدون ديگرى نمىپذيرد.پ 12- تفسير امام- أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ امام عليه السلام فرمود حضرت امام على النقى فرمود يعنى تصميم داريد اى كفار قريش و يهودان كه درخواست كنيد معجزهاى را كه نمىدانيد به صلاح شما است يا ضررتان كَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ چنانچه از حضرت
موسى درخواست كرديد و گفتيد ما به تو ايمان نمىآوريم مگر خدا را آشكار ببينيم. صاعقه شما را فرا گرفت وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ يعنى هر كه كفر را معاوضه با ايمان كرد پس از اينكه پيامبر به او گفت آنچه درخواست دارى صلاح تو نيست و چنين چيزى را نبايد از پيامبران خواست و بعد از اظهار معجزهاى كه خواسته بود اگر صحيح باشد وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ هر كس كفر را به جاى ايمان بگيرد كه ايمان نياورد با ديدن معجزاتى كه به وقوع پيوسته و يا ايمان نياورد با اينكه فهميد نبايد چنين معجزاتى را درخواست كرد و لازم است به همان مقدار كه خداوند برايش اقامه دليل نموده و توضيح داده اكتفا كنيم ولى او بر عكس عناد مىورزد و حجت بر او تمام مىگردد. فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ راه راستى را كه او را به سوى بهشت مىرساند اشتباه كرده و از راهى كه به جهنم مىرود رفته است.پ 13- در تفسير امام عليه السلام وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مىفرمايد وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً مايلند بيشتر اهل كتاب كه شما را از دين برگردانند بوسيله شبهههائى كه بر شما عرضه مىنمايند حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ بواسطه حسادتى كه با شما دارند كه بواسطه حضرت محمد صلى الله عليه و آله خدا شما را گرامى داشته مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ پس از اينكه معجزات را مشاهده كردند كه گواه بر درستى گفتار حضرت محمد صلى الله عليه و آله و فضل على (ع) بود.
فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا چشمپوشى كنيد از نادانى آنها و با دلائلى كه خدا داده با آنها به مقابله بپردازيد و ياوهسرائيهاى آنها را باطل كنيد. حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ تا خداوند نظر خود را در باره آنها اجرا نمايد كشتن در روز فتح مكه در آن موقع از شهر مكه و جزيرة العرب آنها را خارج مىكنيد و در آنجا كافرى را نخواهيد گذاشت إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ چون قدرت بر هر چيز دارد آنچه به صلاح شما بوده انتخاب كرده كه مدارا كنيد با آنها و با جدال احسن و استدلال صحيح با آنها روبرو شويد.
تمام اين جريان در احوال حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله خواهد آمد.پ 14- تفسير امام- وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَيْءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ.
امام فرمود يهودان گفتند نصارى چيزى ندارند و دين آنها باطل است. نصرانيان گفتند يهودان چيزى ندارند دين آنها باطل است و كافرند وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ با آنكه ايشان انجيل مىخواندند امام فرمود اينها و آنها مقلد بودند بدون دليل انجيل مىخواندند ولى دقت نداشتند تا عمل كنند به مقتضاى دستوراتش و از گمراهى برهند سپس فرمود كَذلِكَ قالَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ اين چنين گفتند كسانى كه عارف به حق نبودند و از جهتى كه خدا دستور داده توجه نمىكردند بعضى براى بعضى ديگر مىگفتند و اختلاف داشتند مانند سخن نصرانيان و يهودان اين دسته، آن دسته را تكفير مىكردند.
فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ در دنيا فسق و گمراهى آنها را آشكار مىكند و در آخرت به مقدار استحقاق آنها را معذب مىنمايد.پ حضرت امام حسن (ع) فرمود اين آيه به آن جهت نازل شد كه گروهى از يهودان و گروهى از نصرانيان خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيدند و گفتند يا محمد صلى الله عليه و آله بين ما قضاوت كن فرمود داستان خود را بيان كنيد.
يهودان گفتند ما ايمان به خداى واحد حكيم و اولياء او آوردهايم اما نصرانيان چيزى ندارند نصرانيان گفتند ما مؤمن به خداى واحد حكيم هستيم يهودان دين ندارند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود هر دويتان به خطا رفتهايد و فاسق نسبت به دين خدا هستيد.
يهودان گفتند چطور ما كافريم با اينكه داراى كتاب خدائيم و آن را قرائت مىكنيم.
نصرانيان نيز گفتند ما چطور كافريم با اينكه انجيل را تلاوت مىكنيم پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود شما هر دو دسته مخالفت با كتاب خدا مىكنيد و به آن عمل نمىنمائيد اگر شما عمل به كتاب خدا مىكرديد يك ديگر را بدون دليل نسبت به كفر نمىداديد زيرا كتاب خدا مايه شفا است از كورى و نجات از گمراهى. عملكنندگان را به راه راست هدايت مىكند ولى وقتى عمل نكرديد براى شما وبال و موجب افزايش گناه مىشود وقتى حجت خدا را نپذيرفتيد مخالف خدا خواهيد بود و مشمول خشم او.
آنگاه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روى به جانب يهودان نموده فرمود بترسيد از اينكه در صورت مخالفت با دستور خدا گرفتار بلائى شويد كه پيشينيان شما مبتلا شدند كه خداوند در باره آنها مىفرمايد فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ به آنها دستور داده بود كه
بگويند سخن معينى را ولى بر خلاف آن گفتند خداوند در اين آيه مىفرمايد فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بر ستمكاران عذابى از آسمان فرستاديم منظور طاعون است كه آنها را فراگرفت كه يك صد و بيست هزار نفر آنها مردند باز براى مرتبه دوم دچار طاعون شدند يك صد و بيست هزار نفر ديگر هلاك گرديدند خلاف آنها چنين بود كه وقتى رسيدند به درب مشاهده كردند دربى بلند است گفتند ما احتياجى به ركوع كردن نداريم وقتى به اين درب مىرسيم خيال مىكرديم درب كوتاهى است كه بناچار بايد خم شد اينكه بلند است تا كى ما را موسى و يوشع مسخره مىكنند و براى چيزهاى بيهوده به سجده وامىدارند و خودشان مقعد خود را به جانب درب مىگذارند به جاى سخنى كه بايد مىگفتند «حطه» گفتند همطا سمقانا منظورشان گندم قرمز بود همين حرف را تبديل نمودند.پ 15- تفسير قمى- وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ يعنى گوساله را دوست داشتند كه به عبادتش پرداختند سپس گفتند ما اولياء خدا هستيم خداوند فرمود اگر واقعا شما دوست خدا هستيد فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ آرزوى مرگ كنيد اگر راست مىگوئيد، زيرا در تورات نوشته است كه دوستان خدا آرزوى مرگ مىكنند.
قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ اين آيه نازل شد در باره يهودانى كه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىگفتند ما در ميان ملائكه دوستان و دشمنانى داريم. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيد كداميك دوست و كدام دشمن شما هستند. پاسخ دادند جبرئيل دشمن ما است كه او هميشه براى ما عذاب مىآورد اگر فرشتهاى كه براى تو وحى را مىآورد ميكائيل بود ما به تو ايمان مىآورديم زيرا او دوست ما است ولى جبرئيل فرشتهاى بد اخلاق و عذابگر است اما ميكائيل فرشته رحمت است خداوند اين آيه را نازل نمود قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ تا اينجا فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ.پ 16- تفسير امام- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً امام عليه السلام فرمود وقتى مؤمنان ايمان آوردند و خردمندان ولايت محمد و على عليهما السلام را پذيرفتند ولى دشمنان جلوگيرى كردند خداوند فرمود وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً بعضى از مردم بجز خدا چيزهاى ديگرى را دشمن خدا قرار مىدهند و به آنها مرتبه خدائى مىدهند يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ مانند خدا آنها را دوست مىدارند وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ولى
مؤمنين محبتشان به خدا بيشتر است از كافران به بت زيرا آنها مقام خدائى را فقط به خداى يكتا مىدادند.
سپس فرمود يا محمد صلى الله عليه و آله وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا اگر ببينى ستمگران را كه بت را بجاى خدا گرفته و اشخاص فاسق و فاجر شبيه محمد و على عليهما السلام قرار دادند إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ زمانى كه ببينند عذابى را كه بواسطه كفر و دشمنى دچار آنها مىشود أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ خواهند دانست كه نيرو در اختيار خدا است هر كه را بخواهد عذاب مىكند و هر كه را بخواهد گرامى مىدارد كافران قدرتى كه جلو عذاب خدا را بگيرند ندارند وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذابِ خواهند دانست كه خداوند سخت كيفر مىكند كسانى را كه برايش شريك بگيرند سپس مىفرمايد.
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا سران و بزرگان قبائل بيزارى مىجويند مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا از رعايا و پيروان خود وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ و چاره از دستشان برود وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا رعايا مىگويند لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً اگر بازگشتى به دنيا داشتيم فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ آنجا بيزارى مىجستيم كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا چنانچه از ما بيزار شدند «كَذلِكَ» خداوند مىفرمايد اين چنين از يك ديگر تبرى مىجويند يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ بر كارهاى خود حسرت مىخورند زيرا مشاهده مىكنند كه اعمال آنها هيچ پاداش و ثوابى ندارد چون براى غير خدا انجام دادهاند بر خلاف دستور خدا بوده وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ عذاب آنها دائم و تمام ناشدنى است زيرا گناه آنها كفر است و از شفاعت پيامبر يا وصى و شخصيت موجه نزد پروردگار استفاده نمىكنند.17- تفسير قمى- وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ مثل كسانى كه كفر ورزيدند مانند شخصى است كه فرياد مىزند چون چهارپايان را وقتى صاحبشان مىزند صدائى مىشنوند نمىفهمند منظور چيست كفار نيز زمانى كه قرآن بر آنها خوانده مىشود و ايمان بر آنها عرضه شود مانند چهارپايان نمىفهمند.پ 18- تفسير امام- مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا امام عليه السلام فرمود خداوند مىفرمايد: وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا مثل كافران در عبادت بتها كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ مانند كسى است كه فرياد زند به چيزى كه شنيده نشود إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً فهميده نمىشود كه چه
مىگويد تا ناراحت مىشود استغاثهكننده تا كسى كه او را صدا مىزند به دادش برسد صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ كسى كه كژدل و كور از تشخيص هدايت است و پيرو بتها شده است و دشمنان اولياء خدا را به نام برگزيدگان خداوند ناميدهاند و لقب ائمه طاهرين را به روى آنها گذاشتهاند فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ آنها عقل ندارند.
حضرت زين العابدين فرمود اين آيه در باره بتپرستان و دشمنان اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله است كه پيرو شيطان و از مريدان بىايمان او هستند بزودى آنها را تحويل هاويه خواهند داد.پ 19- تفسير امام عسكرى- لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ امام از حضرت زين العابدين عليهما السلام نقل كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله وقتى على را امتياز بخشيد و از مقام او در نزد پروردگار مردم را مطلع كرد و شرح امتيازات شيعه و ياوران على (ع) را داد و يهودان و نصرانيان را توبيخ كرد بر كفر و كتمان نبوت پيامبر و وصايت على عليهما السلام در كتب خود با فضائل و صفات شايستهاى كه در آنها نقل شده يهوديان و نصرانيان بر آنها افتخار مىكردند، كه ما سالها است رو به قبله خودمان نمازها خواندهايم در ميان و شب زندهدارانى هستند كه بسوى همان قبله خودمان نمازها خواندهاند اين همان قبلهايست كه موسى به ما دستور داده. نصرانيان نيز گفتند ما سالها در قبله خود نماز خواندهايم و شب زندهدارانى داريم كه بسوى آن قبله نمازها خواندهاند اين همان قبلهايست كه عيسى بما دستور داده هر دو گروه گفتند تو خيال مىكنى خداوند اين همه اعمال و نمازهايمان را به سوى اين قبله باطل مىكند چون ما پيرو محمد صلى الله عليه و آله نشدهايم و خواسته او را در مورد برادرش نپذيرفتهايم. اين آيه به همين جهت نازل شد لَيْسَ الْبِرَّ نيكى كه اطاعتى است، بوسيله آن به بهشت مىروند و مستوجب آمرزش و رضاى خدا مىشوند نيست به اينكه أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ با نماز خود رو به جانب مشرق نمائيد اى نصرانيان و به طرف مغرب كنيد اى يهودان. با اينكه شما مخالف امر خدا و دشمن با ولى او هستيد وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ ولى نيكوكار كسى است كه ايمان به خداى واحد يكتاى بىنياز بياورد و آن خدا هر كه را بخواهد عزيز و هر كه را بخواهد گرامى و هر كس را بخواهد خوار و ذليل مىكند كسى نمىتواند خواست خدا را رد كند و حكم او را تاخير اندازد وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ و به روز قيامت
ايمان آورد قيامتى كه با شخصيتترين افراد در آن حضرت محمد سيد النبيين صلى الله عليه و آله است و بعد از او برادر و جانشين و سرور اوصياء على بن ابى طالب (ع) است آن قيامتى كه هر يك از شيعيان محمد صلى الله عليه و آله در آن حضور يابند نورشان محشر را روشن كند و به جانب بهشت رهسپار مىشود خود و برادران و خانواده و بستگان و نيكوكاران به او و كسانى كه در دنيا از او دفاع مىكردند و هر يك از دشمنان اين خاندان حضور يابد در گرداب تاريكى فرو رود و به جانب عذاب دردناك رهسپار گردد او و همدستان و هم عقيدههايش و كسانى كه خود را به او نزديك مىكردند بدون تقيهاى كه ناچارشان كرده باشد به اين كار.پ 20- تفسير امام- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا امام عليه السلام فرمود وقتى خداوند در آيه قبل دستور داد كه در پنهان و آشكارا تقوى و پرهيزگارى را از پيش بگيريد به حضرت محمد صلى الله عليه و آله اطلاع داد در ميان مردم كسانى هستند كه ظاهرا خود را متقى نشان مىدهند و در باطن بر خلاف آن هستند و معصيت كارند فرمود اى محمد صلى الله عليه و آله بعضى از مردم سخن آنها در دنيا موجب شگفت تو مىشود كه اظهار دين اسلام مىكند و با آب و تاب اظهار ورع و اخلاص مىنمايد وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فِي قَلْبِهِ خدا را هم گواه بر دل خويش مىگيرد كه من مخلص و موحدم وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها همين كه پشت از تو مىكند شروع به گناه يا كفر مىكند بر خلاف آنچه به تو مىگفت و ستمگرى مىنمايد مخالف آن حرفها كه مىزد وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ باعث نابودى كشتزار و از بين رفتن آنها مىشود و حيوانات را مىكشد و قطع نسل مىنمايد وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ خداوند راضى به فساد نيست و كيفر عامل آن را مىدهد وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ وقتى به اين شخص بگوئى از خدا بپرهيز أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ بدش مىآيد و خود را بالاتر از آن مىداند كه گناه كند با اينكه كانون فساد است و بيشتر شر و فساد مىنمايد و ستمگرى مىكند فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ جهنم او را كافى است بر كردار زشت و ناپسندش بسيار جاى ناراحتكنندهاى برايش آماده شده.پ 21- تفسير قمى- وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ گفته است حرث در اين آيه دين است و نسل مردم و در باره دومى نازل شده بعضى گفتهاند در باره معاويه.
پ22- تفسير عياشى- حسين بن بشار گفت از حضرت ابو الحسن اين آيه را پرسيدم وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا فرمود فلانى و فلانى وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ حرث كشت و زرع و نسل ذريه است.پ 23- تفسير عياشى- زراره گفت از حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السلام اين آيه را پرسيدم وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ فرمود نسل ولد و حرث اين زمين است حضرت صادق فرمود حرث ذريه است.پ 24- تفسير عياشى- ابو اسحاق سبيعى از حضرت على (ع) نقل كرد در مورد آيه وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ يعنى با ظلم و طينت بدى كه دارد وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ.پ 25- تفسير عياشى- سعد اسكاف از ابى جعفر در باره آيه وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ فرمود الد يعنى خصومت.پ 26- تفسير عياشى- از ابو بصير، از امام صادق (ع) نقل مىكند در باره آيه سَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ كَمْ آتَيْناهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ فرمود بعضى ايمان آوردند و بعضى انكار كردند و گروهى اقرار و گروهى انكار نمودند.پ 27- تفسير قمى- ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ يعنى شما حاجَجْتُمْ فِيما لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ به بحث مىپردازيد در مورد چيزى كه اطلاع داريد يعنى تورات و انجيل فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ چرا در مورد چيزى كه اطلاع نداريد بحث مىكنيد منظور صحف ابراهيم است وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ حق را كتمان مىكنيد با اينكه مىدانيد يعنى با اينكه مىدانيد در تورات صفات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ذكر شده پنهان مىكنيد وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ اين آيه در باره گروهى از يهودان نازل شد گفتند ايمان آوردهايم به آنچه محمد صلى الله عليه و آله آورده صبحگاه و شب كافر شدند.پ در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر عليه السلام نقل مىكند در مورد آيه وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ مىنويسد: وقتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مدينه آمد و به جانب بيت المقدس به طرف كعبه روى برگرداند ناراحت شدند اين تغيير قبله در نماز ظهر بود،
گفتند محمد صلى الله عليه و آله نماز صبح را به جانب قبله ما خواند پس ايمان بياوريد به آنچه بر او نازل شده در روز ولى شامگاه كافر شويد منظورشان قبله بود كه بعد از ظهر به جانب كعبه روى برگردانده شايد آنها باز به طرف قبله ما روى آورند.پ 28- تفسير قمى- ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ يهود مىگفتند براى ما حلال است كه مال اميين را بخوريم يعنى كسانى كه داراى كتاب نيستند خداوند آنها را با اين آيه رد كرد وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ با اينكه مىدانند بر خدا دروغ مىبندند إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا منظور كسانى هستند كه به مسلمانان خود را نزديك مىكنند و از آنها استفاده مىنمايند ولى به ايشان خيانت مىكنند در حقيقت مسلمان نيستند.
اين آيه وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ مىنويسد: يهودان مطالبى را مىخواندند و مىگفتند در تورات است با اينكه در تورات نبود خداوند آنها را تكذيب نمود.
ما كانَ لِبَشَرٍ يعنى عيسى به مردم نگفت من شما را آفريدهام و بندگان من باشيد نه بندهى خدا ولى به آنها گفت كُونُوا رَبَّانِيِّينَ مردمانى دانشمند باشيد وَ لا يَأْمُرَكُمْ گفت گروهى ملائكه را مىپرستيدند و بعضى از نصرانيان خيال مىكردند عيسى خدا است و يهودان مدعى بودند كه عزير پسر خدا است خداوند فرمود لا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْباباً به شما نمىگويد ملائكه و پيامبران را خدا بگيريد.پ 29- تفسير قمى- أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ يعنى آيا غير آنچه برايتان گفتم كه اقرار به محمد و وصى او بياوريد مىجوئيد وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً تسليم او شده است هر كه در آسمان و زمين است يا به دلخواه خود و يا از ترس شمشير.پ 30- تفسير قمى- كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرائِيلَ فرمود يعقوب دچار بيمارى عرق النساء بود به همين جهت گوشت شتر را بر خود حرام كرد يهودان گفتند گوشت شتر در تورات حرام است خداوند مىفرمايد: فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ برويد تورات را بياوريد و بخوانيد اگر راست مىگوئيد شتر را اسرائيل يعنى يعقوب بر خود حرام كرده بود ولى براى مردم حرام نبود.
پ31- تفسير عياشى- ابن ابى يعفور گفت از حضرت صادق (ع) اين آيه را سؤال كردم كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرائِيلَ إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى نَفْسِهِ فرمود اسرائيل وقتى گوشت شتر مىخورد درد پهلو او را مىگرفت به همين جهت گوشت شتر را بر خود حرام نمود، اين جريان قبل از نزول تورات بود وقتى تورات نازل شد آن را حرام نكرد ولى يعقوب گوشت شتر نمىخورد.پ 32- تفسير عياشى- سماعه گفت از حضرت صادق (ع) شنيدم مىفرمود در مورد آيه قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ با اينكه خداوند مىدانست اينها كه خطاب به آنها مىنمايد آن پيامبران را نكشتهاند ولى هوادار همان پيامبر كشان بودند خداوند آنها را قاتل ناميده چون طرفدار آنها بودند و خوششان مىآمد از كار آنها.پ 33- در روايت ديگر مىفرمايد اين آيه نازل شد گفتند خدا مىداند ما آنها را نكشتهايم و نه آن وقت حضور داشتيم به آنها گفتند بيزار شويد از قاتلين آنها امتناع ورزيدند.
اما اين آيه الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ فرمود بنى اسرائيل طشتى داشتند كه در آن قربانى مىكردند و قربانى را داخل طشت مىنهادند آتشى مىآمد و قربانى را مىسوزاند به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گفتند ما به تو ايمان نمىآوريم تا براى ما يك قربانى بياورى و آتش آن را فرا گيرد چنانچه بنى اسرائيل مىكردند خداوند فرمود بگو به آنها يا محمد صلى الله عليه و آله قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ پيامبران قبل از من دلائل آوردند و همين كه از من مىخواهيد آنها آوردند چرا پس آنها را كشتيد اگر راست مىگوئيدپ در روايت ابى الجارود از حضرت باقر است كه در باره آيه فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ منظور از بينات آيات است وَ الزُّبُرِ كتب انبياء است وَ الْكِتابِ الْمُنِيرِ حلال و حرام است.پ 34- تفسير قمى- لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ فرمود به خدا آنها خدا را نديدند تا بفهمند فقير است ولى دوستان خدا را ديدند كه فقيرند بعد گفتند اگر خدا ثروتمند بود اينها را بىنياز مىكرد به همين جهت افتخار كردند بر خدا كه ما
ثروتمنديم.
اين آيه وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ مىنويسد: يهودان مطالبى را مىخواندند و مىگفتند در تورات است با اينكه در تورات نبود خداوند آنها را تكذيب نمود.
ما كانَ لِبَشَرٍ يعنى عيسى به مردم نگفت من شما را آفريدهام و بندگان من باشيد نه بندهى خدا ولى به آنها گفت كُونُوا رَبَّانِيِّينَ مردمانى دانشمند باشيد وَ لا يَأْمُرَكُمْ گفت گروهى ملائكه را مىپرستيدند و بعضى از نصرانيان خيال مىكردند عيسى خدا است و يهودان مدعى بودند كه عزير پسر خدا است خداوند فرمود لا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْباباً به شما نمىگويد ملائكه و پيامبران را خدا بگيريد.پ 35- تفسير قمى- در روايت ابى الجارود از حضرت باقر (ع) در آيه وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ جريان چنين بود كه خداوند از كسانى كه براى آنها كتاب در مورد حضرت محمد صلى الله عليه و آله نازل كرده بود پيمان گرفت كه براى مردم اظهار كنند وقتى ظهور نمود و كتمان ننمايند فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ پيمان خدا را پشت سر انداختند وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ بد معاملهاى كردند.پ 36- تفسير عياشى- جابر از حضرت باقر (ع) نقل كرد كه اين آيه بر حضرت محمد صلى الله عليه و آله چنين نازل شد يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها اما اين قسمت آيه مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ يعنى گواه و تصديق پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را مىنمود.پ 37- تفسير قمى- أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ گفته است آنها كسانى بودند كه نام خود را صديق و فاروق و ذو النورين گذاشته بودند وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا فرمود پوستى است كه روى دانه خرما است بعد كنايه از آنها آورده و فرموده است انْظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ آنها همين سه فرزند بودند و اما اين آيه أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا در باره يهودان نازل شده كه از مشركان عرب پرسيدند آيا دين ما بهتر است يا دين محمد صلى الله عليه و آله. آنها گفتند دين شما بهتر است روايت شده كه
در باره كسانى نازل شده است كه غصب حق آل محمد صلى الله عليه و آله را نمودند و به مقام آنها حسادت ورزيدند خداوند فرمود أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً منظور از نقير همان نقطهايست كه در پشت دانه خرما است سپس مىفرمايد أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ منظور از ناس در آيه كه مىفرمايد حسد به مردم مىورزند آن مردم امير المؤمنين و ائمه عليهم السلام هستند عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً كه منظور خلفاء بعد از پيامبرند و آنها ائمه عليهم السلام هستند.پ على بن الحسين از احمد بن ابى عبد الله ... از حنان از حضرت صادق عليه السلام نقل كرد كه به حضرت صادق عليه السلام گفتم اين آيه فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ منظور چيست فرمود نبوت «وَ الْحِكْمَةَ» فرمود فهم و قضاوت وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً اطاعت واجب كه مردم از آنها بايد اطاعت كنند.پ 38- تفسير قمى- يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ اين آيه در باره زبير بن عوام نازل شده او با مردى از يهودان در باره باغى اختلاف داشت زبير به او گفت راضى هستى كه ابن شيبه يهودى در باره ما قضاوت كند يهودى گفت ما راضى به قضاوت محمد صلى الله عليه و آله هستيم اين آيه نازل شد أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ تا اين قسمت رَأَيْتَ الْمُنافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً كه دشمنان آل محمدند صلوات الله عليه اين در باره همه آنها جارى است.پ 39- تفسير قمى- منصور از حضرت صادق و حضرت باقر عليهما السلام نقل كرد كه فرمودند مصيبت عبارت از فرو رفتن در زمين است به خدا قسم، تبهكاران در كنار حوض به زمين فرو مىروند اين آيه فَكَيْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ.پ 40- تفسير قمى- وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ فضل رسول خدا صلى الله عليه و آله و رحمت امير المؤمنين عليه السلام است.پ 41- تفسير قمى- لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتابِ يعنى آن طورى كه آرزوى شما و اهل كتاب است نخواهد شد كه عذاب نشويد در مقابل اعمالتان وَ لا يُظْلَمُونَ نَقِيراً نقير همان نقطهايست كه پشت دانه خرما است.
پ42- تفسير عياشى- حارث بن مغيره از حضرت صادق (ع) نقل كرده در مورد آيه وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً فرمود آن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است.پ 43- تفسير عياشى- از مفضل گفت از حضرت صادق (ع) پرسيدم اين آيه را وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ فرمود اين آيه در باره ما فقط نازل شده كه احدى از فرزندان فاطمه عليها السلام نخواهد مرد و از دنيا خارج نمىشود مگر اينكه اقرار به امامت امام خود مىكند چنانچه فرزندان يعقوب اقرار به مقام يوسف نمودند موقعى كه اين حرف را زدند تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا.پ 44- تفسير عياشى- از حضرت صادق (ع) در مورد آيه وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ نقل مىكند كه فرمود ايمان اهل كتاب به محمد صلى الله عليه و آله است.پ 45- تفسير قمى- شهر بن حوشب گفت حجاج به من گفت يك آيه در قرآن مرا خسته كرده گفت امير بفرمائيد كدام آيه است گفت اين آيه وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ هيچ يك از اهل كتاب نيستند مگر اينكه ايمان مىآورند به او قبل از مرگش.
گفت من دستور مىدهم گردن يك يهودى يا نصرانى را بزنند بعد دقيق تماشا مىكنم هرگز لبهاى خود را حركتى نمىدهد تا موقعى كه مىميرد و چيزى نمىگويد كه معلوم شود ايمان آورده. گفتم خدا امير را خير دهد آن طور كه تو تاويل كردهاى نيست پرسيد چگونه است؟
گفتم عيسى قبل از روز قيامت فرود خواهد آمد به دنيا احدى از ملتها چه يهودى و چه ديگران نمىماند مگر اينكه به او ايمان مىآورد و او پشت سر حضرت مهدى نماز خواهد خواند.
گفت واى بر تو از كجا اين مطلب را كشف نمودهاى و از چه كس استفاده كردهاى گفتم اين مطلب را محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب برايم نقل كرد گفت به خدا قسم از سرچشمه پاكى استفاده كردهاى.پ 46- تفسير قمى- آيه فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا عبد الله بن ابى يعفور گفت از حضرت صادق عليه السلام شنيدم مىفرمود هر كس گندم بكارد در زمين و كشتزار خود ولى
پر از جو درآيد بواسطه ستمى است كه در باره تصاحب زمين يا ستمى كه به زارعين و يا كارگران خود نموده است زيرا خداوند مىفرمايد فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيراً يعنى گوشت شتر و گاو و گوسفند، آيه را خداوند چنين نازل نموده همين طور بخوانيد و خداوند چيزى را در كتاب خود حلال نمىكند كه بعد حرام نمايد و حرام نمىكند چيزى را كه بعد حلال نمايد گفتم همين طور است آيه و من الابل وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُما فرمود بلى همين طور است عرض كردم اين آيه چگونه است إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى نَفْسِهِ فرمود اسرائيل وقتى گوشت شتر مىخورد مبتلا به درد پهلو مىشد بعد گوشت شتر را بر خود حرام نمود اين مطلب قبل از نزول تورات بود وقتى تورات نازل شد حرام ننمود و نخورد.پ توضيح: اين روايت را نمىشناسى از ابن ابى يعفور نقل كرده تا اينجا يعنى لحوم الابل و البقر و الغنم و گفته است ان اسرائيل كان اذا اكل لحم البقر تا آخر خبر.
شايد عياشى زوائد خبر را اسقاط نموده بواسطه مشكل بودن معنى آن و اشكالى كه در معنى آن وجود داشت كه به سادگى نمىتوان آن را معنى كرد. اما آنچه به خاطر من رسيده اين است كه امام عليه السلام اين طور قرائت نموده حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ بدون تشديد يعنى آنها را محروم كرديم از طيبات و اينكه جمله «بعلى» متعدى شده است از آن جهت است كه معنى خشم و سخط را دارا است حاصل معنى آن اينست كه آنها چون بر خود ستم روا داشتند به انجام كارهاى حرام ما لطف خود را از آنها برداشتيم بطورى كه آنها بدعت نهادند و بر خود حرام كردند طيبات را.
سپس استدلال نموده است امام (ع) كه اين روايت بهتر است و اين معنى شايستهتر است به اينكه ظلم يهود بعد از حضرت موسى (ع) بوده و تورات را كتابى منسوخ ننموده بعد از او جز انجيل و يهودان هم به حكم انجيل عمل نمىكنند پس بايد اين تحريم از طرف خودشان باشد پس اينكه مىفرمايد ثم يحرمه بعد ما احله يعنى در غير اين كتاب و بعد از رفتن پيامبرى كه بر او نازل شده است پس منافاتى در نسخ كتاب بوسيله كتاب ديگر نيست و بوسيله سنت، بعد سائل در مورد اين آيه سؤال مىكند حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُما مىفرمايد اين هم همان طور به تخفيف خوانده مىشود اما اين آيه إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى
نَفْسِهِ با تشديد خوانده مىشود زيرا صريح است در اينكه بر خود حرام نموده بواسطه كار خودش و خداوند بر او حرام نكرده.
ممكن است چنين نيز توجيه كنيم البته بعيد است كه امام عليه السلام وقتى استشهاد به آيه مىنمايد بر اينكه خداوند بعضى از نعمتها را گاهى از بين مىبرد بواسطه معصيت مردم و سئوالكننده را متوجه نموده كه منظور از تحريم معنى مناسب اين است كه آنها را مبتلا به بلائى كرده كه نتوانستهاند از اين نعمتها استفاده كنند يا شيطان بر آنها مسلط گرديده و خودشان بر خود تحريم نمودهاند بعد امام تاكيد مىفرمايد كه اين طورى خدا نازل نموده به اين معنى گرچه ظاهر لفظ به يك صورت است يعنى منظورتان آن معنى باشد نه آنچه مردم مىفهمند اما توجيه اول صحيحتر است اما اين قسمت فرمايش امام كه فرمود
«لم ياكله»
ظاهرا منظور حضرت موسى على نبينا و عليه السلام است يعنى موسى حرام نكرده بر پيامبر ما صلى الله عليه و آله يا كتاب و نخوردن موسى از نظر خواست خود و پرهيز شخصى بوده و يا بواسطه همان بيمارى كه يعقوب هم دچار بوده و محتمل است كه معنى اين باشد كه در تورات است اسرائيل بر خود حرام نكرده و نخورده است.پ 47- تفسير عياشى- عبد الله بن سنان گفت به حضرت صادق (ع) عرض كردم قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً تفسيرش چيست فرمود برهان محمد صلى الله عليه و آله و نور على عليه السلام است گفتم صِراطاً مُسْتَقِيماً چيست فرمود صراط مستقيم على (ع) است.پ 48- تفسير قمى- وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ نوشته است منظور اينست كه عيسى بن مريم بنده مخلوق است كه او را نصارى خدا گرفتهاند وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ اين و آيه يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ فرمود پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بيان مىكنند كه آنچه شما از تورات مخفى كردهايد در ارتباط با اخبار مربوطه به پيامبر اسلام و بسيارى از آنها را بيان نمىكند. قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ منظور از نور امير المؤمنين و ائمه عليهم السلام است.
آيه قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ خطاب به اهل كتاب است يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ
الرُّسُلِ يعنى زمانى كه فرستادن پيامبران قطع شده است سپس بر آنها احتجاج نموده أَنْ تَقُولُوا يعنى تا نگوئيد.
آيه اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً يعنى در بنى اسرائيل خداوند نبوت و فرمانروائى و سلطنت را به يك خانواده نداد بعد اين دو مقام را براى پيامبر ما صلى الله عليه و آله جمع نمود.پ 49- عياشى- از يعقوب بن شعيب گفت از حضرت صادق عليه السلام اين آيه را پرسيدم قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ به من فرمود اين طور دست خود را به گردن اشاره نمود ولى منظورشان اين بود كه كارها را تمام كردهپ در روايت ديگرى است منظور گفته آنها است خدا از كار فراغت يافته.پ حماد از امام عليه السلام نقل كرد كه فرمود آنها مىگويند خدا كارها را تمام نموده «لُعِنُوا بِما قالُوا» خداوند مىفرمايد بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ.
پ50- تفسير عياشى- از حضرت ابى جعفر (ع) در اين آيه كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ يعنى هر زمان يكى از ستمگران روزگار بخواهد آل محمد صلى الله عليه و آله را هلاك نمايد خداوند او را به هلاكت مىرساند.پ 51- عياشى- محمد بن مسلم از حضرت باقر (ع) نقل مىكند در مورد آيه وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتابِ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ فرمود ولايت است.پ 52- عياشى- از ابى الصهباء بكرى نقل مىكند كه از على بن ابى طالب (ع) شنيدم راس الجالوت و اسقف نصارى را خواست فرمود من از شما چيزى را مىپرسم كه خودم بهتر از شما مىدانم مبادا كتمان كنيد. به اسقف نصارى فرمود تو را قسم مىدهم به خدائى كه انجيل را بر عيسى نازل كرد و بركت را در پاى او نهاد كه عيسى عليه السلام كور و برص و نابينا و ميت را زنده مىكرد و براى شما از گل پرندهها ساخت و به شما اطلاع داد از آنچه مىخوريد و ذخيره نمودهايد اسقف گفت بدون اين حرفها راست مىگويم على (ع) فرمود نصرانيان چند فرقه شدند بعد از عيسى گفت به خدا قسم فقط يك فرقه على (ع) فرمود قسم به خدائى كه جز او خدائى نيست دروغ گفتى به هفتاد و دو فرقه تقسيم شدند همه اهل آتشند مگر يك فرقه خداوند مىفرمايد: مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ فقط
همين يك فرقه نجات مىيابند.پ 53- عياشى- حمران بن اعين از حضرت باقر (ع) در باره آيه يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً فرمود اين ولايت امير المؤمنين (ع) است.پ 54- تفسير قمى- وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ گفته است يهودان گفتند خداوند از كار فارغ شده جز آنچه قبلا مقدر نموده نمىآفريند خداوند اعتقاد آنها را رد كرده فرمود بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ يعنى جلو مىاندازد امرى را يا تاخير مىاندازد، زياد مىكند يا كم مىنمايد او اختيار و بدا دارد و داراى مشيت است.
اين آيه وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ يعنى يهود و نصارى لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ از بالاى سر از باران و از زير پاهايشان از نباتات. اين آيه مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ گفت گروهى از يهود بودند كه داخل اسلام شدند آنها را خداوند امت مقتصده ناميد.پ 55- عياشى- از مروان از بعضى اصحاب نقل كرد كه حضرت صادق (ع) صحبت نصارى و دشمنى آنها را نمود عرض كردم اين آيه ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ فرمود آنها قومى بودند بين عيسى و محمد صلى الله عليه و آله كه انتظار آمدن حضرت محمد صلى الله عليه و آله را داشتند.پ 56- عياشى- از محمد بن مسلم از حضرت صادق (ع) در مورد آيه ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصِيلَةٍ وَ لا حامٍ فرمود مردم جاهليت وقتى شترشان در يك شكم دو قلو زائيد مىگفتند به هم وصل شد نه كشتن آن را جايز مىدانستند و نه خوردنش را وقتى كه ده فرزند مىزائيد او را سائبه مىناميدند نه سوارى آن و نه خوردن گوشتش را حلال مىدانستند «حام» شتر نر است كه آن را نيز حلال نمىدانستند خداوند اين آيه را نازل نمود كه خداوند هيچ يك از اينها را حرام نكرده امام صادق (ع) فرمود بحيره موقعى است كه بچه بچه شتر بزايد كه بحيره مىشود.پ 57- تفسير قمى- آيه ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ بحيره موقعى بود كه گوسفند پنج مرتبه بزايد در مرتبه ششم مىگفتند بحيره شدند بره را براى بت قرار مىدادند و ديگر از چرا و آب
خوردن كسى مانع او نمىشد وسيله وقتى بود كه گوسفند پنج شكم بزايد و در مرتبه ششم يك بزغاله نر و يك ماده در يك شكم بزايد كه بزغاله ماده را براى بت قرار مىدادند و مىگفتند رسيد به برادرش و گوشت آن را براى زنان حرام مىكردند (حام) وقتى شتر نر پدر پدر پدر باشد مىگفتند پشت شتر قرق شد كه نمىتوان استفاده از سوارى و باربرى كرد او را حام مىناميدند و جلوگيرى از چراگاه و آب نمىشد خداوند بر آنها رد كرده فرمود ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ تا اين قسمت وَ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ.پ 58- تفسير قمى- وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ لفظ آيه ماضى است ولى معنى آن مستقبل است قبلا نگفته بعد از اين خواهد گفت جريان اين بود كه نصرانيان گمان مىكردند كه عيسى به آنها گفته است: من و مادرم دو خدا هستيم روز قيامت خداوند بين نصرانيان و عيسى جمع مىكند و به او مىگويد أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ تو گفتى به مردم من و مادرم را دو خدا بگيريد؟
مىگويد خدايا تو منزهى هرگز من چيزى را كه شايسته آن نيستم نخواهم گفت اگر گفته بودم تو خود مىدانستى آنچه در دل من هست مىدانى ولى آنچه در ذات تو است من نمىدانم تو داناى رازها هستى تا اين آيه وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ و دليل بر اينكه عيسى چنين چيزى را نگفته اين آيه است هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ.پ 59- عياشى- از حضرت باقر (ع) در باره سخن خدا به عيسى أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي خداوند اين سؤال را نكرده خواهد كرد، چون خداوند مىداند يك جريان اتفاق افتادنى است از آينده به طور واقع شده خبر مىدهد.پ و از سليمان بن خالد از حضرت صادق (ع) نقل شده كه از اين آيه سؤال كردند فرمود خداوند وقتى اراده كرد امرى باشد قبل از وقوع خبر اتفاق افتادن آن را مىدهد.پ 60- جابر جعفى از حضرت باقر (ع) نقل مىكند در مورد آيه تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ فرمود اسم اعظم و اكبر هفتاد و سه حرف است يك حرف آن را خداوند به خود اختصاص داده و هيچ كس را از آن مطلع نكرده، به همين جهت احدى نمىداند در نفس او چيست اينست معنى قول عيسى تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي يعنى هفتاد و دو حرف از اسم اكبر به من آموختى و خود مىدانى وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ زيرا تو
اين يك حرف را به هيچ آفريدهاى نياموختهاى پس احدى نمىداند در نفس تو چيست.پ 61- تفسير قمى- اين آيه كه حكايت كفار قريش است وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ گفتند چرا بر او يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله فرشته نازل نمىشود وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ خداوند خبر مىدهد كه معجزه وقتى آمد و فرشته وقتى نازل شد و ايمان نياوردند هلاك مىشوند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از روى رحمت و رافت به امت خويش از آوردن معجزات خوددارى مىكند و خداوند به او شفاعت را عنايت نموده سپس خداوند مىفرمايد وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ يعنى بر آنها عذاب نازل شد سپس مىفرمايد قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ بگو اى محمد صلى الله عليه و آله برويد و گردش كنيد و نگاه كنيد در قرآن و اخبار پيامبران كه عاقبت تكذيبكنندگان چه بوده است بعد مىفرمايد قُلْ لِمَنْ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ بگو آسمانها و زمين مال كيست بعد رد مىكند آنها را و مىفرمايد از خدا است كه رحمت بر خود لازم نموده.پ 62- عياشى- ابن ابى يعفور گفت حضرت صادق (ع) فرمود هر چه بر آنها بپوشانند خداوند بر خودشان مىپوشاند در قرآن مىفرمايد وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ.پ 63- تفسير قمى- در روايت ابى الجارود از حضرت ابو جعفر عليه السلام در باره آيه قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ مىگويد مشركان اهل مكه گفتند يا محمد صلى الله عليه و آله خدا كسى را جز تو پيدا نكرد كه به رسالت مبعوث نمايد؟ نمىبينيم يك نفر دعوت تو را بپذيرد اين سخنان در ابتداى دعوت در مكه بود ما از يهودان و نصرانيان پرسيديم گفتند در كتابهاى ما چيزى راجع به تو وجود ندارد يك نفر را شاهد بياور كه گواهى بدهد تو پيامبر خدائى. فرمود خدا گواه بين من و شما است فرموده است إِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرى شما گواهى مىدهيد كه با خدا خدايان ديگرى است خداوند به حضرت محمد مىفرمايد فان تشهدوا فلا تشهد معهم اگر چنين گواهى را دادند تو با آنها گواهى مده قل لا اشهد إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ بگو گواهى نمىدهم او خداى يكتا است و من از شرك شما بيزارم.
پ64- عياشى- زراره و حمران از حضرت باقر و امام صادق عليهما السلام نقل مىكنند كه در باره آيه وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ منظور از (مَنْ بَلَغَ) ائمه عليهم السلام هستند كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله مردم را به وسيله قرآن هشدار مىدهندپ ابو خالد كابلى از حضرت باقر (ع) نقل كرد كه فرمود هر كه برسد به مقام امامت از بازماندگان پيامبر همان اوصيا بوسيله قرآن هشدار مىدهند چنانچه پيامبر هشدار مىداد.پ 65- عياشى- عمار بن ميثم از حضرت صادق عليه السلام نقل كرد كه مردى خدمت امير المؤمنين (ع) اين آيه را چنين خواند فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ آن جناب فرمود بلى به خدا پيامبر صلى الله عليه و آله را به شديدترين وجه ممكن تكذيب كردند ولى (يكذبوك) بدون تشديد است يعنى نمىتوانند باطلى را بياورند كه حق تو را پايمال كنند.پ حسين بن منذر از حضرت صادق (ع) در مورد آيه فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ نقل كرد فرمود آنها نمىتوانند گفتار تو را باطل نمايند.پ 66- تفسير قمى- آيه قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ اين آيه را بر حضرت صادق (ع) خواندند فرمود آرى آنها به شديدترين وجه تكذيب كردند ولى لا يُكَذِّبُونَكَ بدون تشديد نازل شده يعنى نمىتوانند چيزى بياورند كه حقيقت گفتار تو را باطل نمايند.پ حفص بن غياث از حضرت صادق (ع) نقل مىكند كه فرمود يا حفص، هر كه صبر كند كمى صبر كرده و هر كه ناراحتى و جزع نمايد كمى ناراحتى كرده بعد فرمود صبر را در تمام كارها از دست مده خداوند حضرت محمد صلى الله عليه و آله را برانگيخت و به او امر به صبر و مدارا كرد فرمود وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا و فرمود ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ آنقدر صبر كرد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تا ناراحتىهاى شديد ايجاد كردند و سخت در معرض هدف تيرهاى كينه خود ايشان را قرار دادند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دلتنگ شد خدا اين آيه را نازل نمود وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ ما مىدانيم دلتنگ هستى از گفتار آنها باز تكذيب نمودند و ايشان را هدف گفتار ناهنجار خويش قرار دادند پيامبر اكرم
صلى الله عليه و آله محزون گرديد.
خداوند اين آيه را نازل كرد قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ وَ لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا باز پيامبر نشست و صبر كرد آنها شروع كردند به تكذيب و نام خدا را بردن و اهانت كردن پيامبر اكرم فرمود در مورد خود و خانواده و آبرويم صبر كردم اما صبر در مورد نام خدايم نمىتوانم بكنم كه هر چه مىخواهند بگويند خداوند اين آيه را نازل نمود وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ در تمام كارها صبر كرد بعد خداوند او را بشارت داد به جانشينان و ائمه بعد از او كه به صبر آراسته شدهاند و فرمود وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ در اين موقع فرمود
الصبر من الايمان كالرأس من البدن
پيامبر شكر نعمت را نمود خداوند اين آيه را بر او نازل كرد وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ فرمود آيه بشارت و انتقام است، خداوند كشتن مشركين را اجازه داد كه هر جا آنها را پيدا كردند بكشند و به دست پيامبر صلى الله عليه و آله و يارانش آنها را كشت و پاداش صبرش را در همين دنيا داد به اضافه آنچه در آخرت برايش ذخيره نموده.پ در روايت ابى الجارود از حضرت باقر (ع) در باره آيه وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ تا اين قسمت نَفَقاً فِي الْأَرْضِ يعنى نقب و سوراخى در زمين.
على بن ابراهيم در مورد آيه نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ مىگويد يعنى اگر قدرت دارى زمين را حفر كنى يا به آسمان بالا روى، يعنى نمىتوانى چنين كنى. بعد مىفرمايد وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى يعنى اگر خدا بخواهد مىتواند همه را مؤمن نمايد.
اين آيه فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله است ولى منظور مردم هستند إِنَّما يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ دعوت تو را كسانى كه عقل دارند و درك مىكنند مىپذيرند وَ الْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ يعنى تصديق مىكنند كه مردهها را خداوند بر مىانگيزاند وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ يعنى چرا بر او آيه و معجزهاى نازل نمىشود قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ بگو خداوند قادر است آيه نازل
نمايد ولى اكثر آنها نمىدانند اگر معجزهاى آمد و ايمان نياوردند هلاك خواهند شد.پ در روايت ابى الجارود از حضرت باقر (ع) در مورد آيه إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً فرمود به زودى در آخر الزمان آياتى را نشانتان مىدهد از قبيل دابة الارض، دجال، نزول عيسى بن مريم و طلوع خورشيد از مغرب.پ 67- تفسير قمى- بگو به آنها يا محمد صلى الله عليه و آله أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَ غَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ اگر عذاب خدا يا قيامت بيايد آيا جز خدا را به فرياد خود مىخوانيد اگر راست مىگوئيد بعد رد مىكند آنها را به اين آيه بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِكُونَ. فرمود خدا را مىخوانيد وقتى گرفتار يك ناراحتى مىشويد وقتى آن ناراحتى را خداوند برطرف نمود فراموش مىكنيد بتهايى را كه شريك خدا قرار مىدهيد.پ 68- تفسير قمى- آيه قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصارَكُمْ وَ خَتَمَ عَلى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِهِ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ خداوند مىفرمايد به قريش بگو اگر خدا گوش و چشم شما را بگيرد و مهر بر دلهاى شما بزند يعنى هدايت را از شما بگيرد جز خدا چه كس مىتواند به شما برگرداند ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ باز هم آنها تكذيب مىكنند.پ در روايت ابى الجارود ذيل همين آيه مىفرمايد باز آنها اعراض مىكنند.
آيه قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ در موقعى نازل شد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مدينه هجرت كرده بود و اصحاب گرفتار تنگدستى و بيمارى و ناراحتى شده بودند و به پيامبر صلى الله عليه و آله شكايت نمودند خداوند اين آيه را نازل نمود يعنى شما را در اين دنيا جز گرفتارى و تنگدستى چيز ديگرى نمىرسد اما عذاب دردناك خدا كه موجب هلاكت مىشود جز براى ستمكاران است؟پ 69- تفسير قمى- آيه قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ بگو او قادر است عذابى بر شما فرستد از بالاى سرتان يعنى سلطان ستمگر أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ يعنى مردمان نادان بىفايده أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً يا شما را دچار عصبيت نمايد وَ يُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ گرفتار همسايه بد نمايد.
پدر روايت ابى الجارود از حضرت باقر در باره آيه قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ آن عذاب دجال «1» و صيحه آسمانى است أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ يعنى خسف و فرو رفتن در زمين أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً اختلاف در دين و طعنه زدن به يك ديگر است وَ يُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ يعنى يك ديگر را كشتن تمام اين بلاها در ميان اهل قبله است خداوند مىفرمايد انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ يعنى قريش تكذيب كردند لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ از براى هر جريانى حقيقتى است كه بعد متوجه مىشوند.
و آيه لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ يعنى تا بفهمند و اين قسمت وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ يعنى قرآن را قريش تكذيب كردند اين قسمت آيه لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ يعنى هر خبرى وقتى دارد و اين قسمت وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا يعنى وقتى مشاهده مىكنى آنهائى را كه قرآن را تكذيب مىكنند و مسخره مىنمايند آيه كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطِينُ يعنى مانند كسى كه او را شيطان فريب داده اين قسمت آيه لَهُ أَصْحابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا يعنى يارانى دارد كه به او مىگويند برگرد پيش ما كه كنايه از ابليس است.پ 70- تفسير عياشى- از حضرت باقر (ع) در باره آيه وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فرمود يعنى سخن در باره خدا و جدال در قرآن فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ از آنها كناره بگير تا وارد حديث ديگرى شوند. فرمود از آن جمله است داستان سرا و كسى كه قصهگو است.
توضيح: منظور از ناقل قصههاى دروغ و اكاذيب است و مراد علماى مخالفين و روايتكنندههاى آنها است.پ 71- تفسير قمى- آيه وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ فرمود نمىتوانند به عظمت خدا برسند كه او را بستايند چنان كه هست إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ گوينده اين حرف قريش و يهود بودند خداوند آنها را رد مىكند و احتجاج مىنمايد بر آنها قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِيسَ تُبْدُونَها بگو اى محمد صلى الله عليه و آله منظور از (تُبْدُونَها) يعنى اقرار به مقدارى از آن مىنمائيد
وَ تُخْفُونَ كَثِيراً يعنى بسيارى از اخبار پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را پنهان مىكنيد. وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ يعنى آنها را بگذار در همان تكذيبى كه مىنمايند باشند بعد مىفرمايد وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها يعنى قرآن كتابى است كه او را با بركت نازل كردهايم كه تصديق مىكند تورات و انجيل و زبور را تا بيم دهى ساكنان مكه و اطرافش را اينكه مكه را ام القرى ناميدهاند به آن جهت است كه اولين بقعه و خانهاى كه در زمين ساخته آنجا بود وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ يعنى ايمان به پيامبر و قرآن مىآورند.پ 72- تفسير عياشى- از عبد الله بن سنان گفت از حضرت صادق (ع) راجع به اين آيه پرسيدم قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِيسَ تُبْدُونَها فرمود هر چه را مايل بودند آشكار مىكردند و هر چه مايل بودند پنهان مىنمودند.پ در روايت ديگرى از آن جناب نقل مىشود كه در كاغذها مىنوشتند بعد هر چه را دلشان مىخواست آشكار مىنمودند و آنچه مايل بودند پنهان مىكردند و فرمود هر كتابى نازل شد در نزد اهل علم است (منظور از اهل علم علماى آل محمد و ائمه عليهم السلام هستند).پ 73- تفسير قمى- اين آيه وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها يعنى هر كه گمراه شود به ضرر خود اوست بواسطه كسب معاصى وَ لِيَقُولُوا دَرَسْتَ جريان چنين است كه قريش به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىگفتند آنچه به ما مىگوئى از علماى يهود مىآموزى و از آنها درس مىگيرى آيه وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ اين آيه منسوخ است به آيه فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ آيه أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ منظور قريش استپ وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ مىفرمايد دلهاى آنها را زير و رو مىكنيم بطورى كه بالاى آن پائين مىآيد چشمهايشان را كور مىكنيم كه هدايت را مشاهده نكنند كَما لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ چنانچه ايمان نياوردند در بار اول يعنى عالم ذر و ميثاق وَ نَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ يعنى گمراه مىشوند سپس خداوند به پيامبرش صلى الله عليه و آله اعلام مىكند كه دلهاى ايشان چگونه است و منافق هستند. وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ تا اين قسمت آيه «قُبُلًا» يعنى آشكار.
وَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلًا يعنى بين حق و باطل تشخيص مىدهد.
آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ فرمود بزرگان آنها گفتند ما ايمان نمىآوريم به تو مگر بر ايمان بياورى مانند آنچه انبياء ديگر از وحى و نزول كتاب آوردند بِما كانُوا يَمْكُرُونَ يعنى بواسطه معصيتى كه در پنهانى مىكردند.پ 74- تفسير قمى- در باره آيه وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعامِ نَصِيباً تا اين آيه ساءَ ما يَحْكُمُونَ عربها وقتى زراعتى را مىكاشتند مىگفتند اين مال خدا است و اين مال الهه ما در موقع آبيارى اگر آب خرابى مىكرد و از قسمت خدا مىرفت قسمتى كه مربوط به بتهايشان بود آن را نمىبستند و مىگفتند خدا بىنيازتر از اين مقدار آب بسته است اگر مقدارى از آنچه مربوط به خدا است براى بتها مىرفت بر نمىگرداندند و مىگفتند خدا بىنيازتر از آن است خداوند بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين مورد آيه نازل نمود و كار و رفتار آنها را شرح داد فرمود وَ جَعَلُوا لِلَّهِ.
آيه وَ كَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكاؤُهُمْ يعنى پيشينيان آنها خوششان مىآمد از كشتن فرزندانشان وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ يعنى فريب دهند آنها را و در دين به اشتباه اندازند ايشان را آيه وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ اين چهارپايان و كشت حرام است لا يَطْعَمُها إِلَّا مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ آنها را بر دستهاى حرام مىدانستند وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها كه همان بحيره و سائبه و وصيله و حام است.
وَ قالُوا ما فِي بُطُونِ هذِهِ الْأَنْعامِ آنها جنينى كه از شكم چهارپايان بيرون مىآوردند بر زنان حرام مىدانستند اگر مرده بود هم زنان مىخوردند و هم مردان سپس فرمود قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ يعنى به نافهمى وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ آنها گروهى بودند كه دختران خود را از غيرت مىكشتند و گروهى هم از گرسنگى بچههايشان را مىكشتند.پ 75- تفسير قمى- وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ منظور يهود است كه خداوند بر آنها حرام نمود گوشت پرندهها را و چربيها را نيز حرام كرد و خيلى دوست داشتند آنها را مگر آن مقدار چربى كه بر پشت گوسفندان باشد يا در پهلويش باشد خارج از شكم و اين معنى آيه حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُما إِلَّا ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما أَوِ الْحَوايا يعنى در جنين أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِبَغْيِهِمْ يعنى فرمانروايان بنى اسرائيل فقيران خود را مانع
مىشدند از خوردن گوشت پرنده و چربيها، خداوند آنها را بواسطه اين ستمى كه بر فقرا روا مىداشتند بر آنها حرام كرد.پ 76- تفسير قمى- آيه أَنْ تَقُولُوا إِنَّما أُنْزِلَ الْكِتابُ عَلى طائِفَتَيْنِ مِنْ قَبْلِنا يعنى يهود و نصارى گرچه ما كتاب آنها را نخواندهايم. يا ميگوئيد اگر بر ما كتاب نازل مىشد از آنها بيشتر هدايت مىيافتيم. كه منظور قريش است كه گفتند اگر كتاب بر ما نازل مىشد بهتر اطاعت مىكرديم و هدايت مىيافتيم فَقَدْ جاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ يعنى هدايت و دليل از جانب خدا براى شما آمد كه همان قرآن كريم است سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آياتِنا به زودى كيفر مىكنيم كسانى را كه جلو آيات مرا مىگيرند و مانع پيشرفت آن مىشوند.پ 77- تفسير قمى- إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً كسانى كه از امير المؤمنين عليه السلام جدا شدند و دستهها تشكيل دادند.پ معلى بن خنيس از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه در باره آيه إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً گفت آنها به خدا از دين خود دست برداشتند.پ 78- عياشى- كليب صيداوى گفت از حضرت صادق (ع) در مورد آيه إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً فرمود على (ع) چنين قرائت مىكرد فارقوا دينهم فرمود جدا شدند به خدا از دين خود.پ 79- تفسير قمى- المص كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ دلتنگ نشوى از آن لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِينَ.پ محمد بن قيس از حضرت ابو جعفر (ع) نقل كرد كه حى بن اخطب و ابو ياسر بن اخطب و چند نفر از يهودان نجران خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيدند و گفتند مگر در كتابى كه بر شما نازل شده نمىگوئى «الم» فرمود چرا گفتند جبرئيل برايت آورده آن را از جانب خدا فرمود بلى. گفتند در ميان انبياء گذشته سراغ نداريم كسى مدت حكومت و قدرت ملت و امت خود را بيان كرده باشد جز تو. در اين موقع حى بن اخطب رو به جانب ياران خود نموده گفت «الف» يك است و «لام» سى است و «ميم» چهل و مجموع آنها هفتاد و يك مىشود تعجب مىكنم از مردمى كه اين دين را برگزيدند با اينكه تمام مدت عمرش هفتاد و
يك سال است و رو به جانب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نموده گفت جز اين است كه من گفتم فرمود بلى گفت بگو چيست؟
فرمود «المص» گفت اين سنگينتر و طولانىتر است الف يك و لام سى و ميم چهل و صاد نود و مجموع آن صد و شصت و يك مىشود باز گفت ديگر چيزى هست؟ فرمود آرى گفت بگو فرمود «المر» گفت اين سنگينتر و طولانىتر است الف يك، لام سى، ميم چهل، راء دويست گفت آيا چيز ديگرى هست فرمود آرى گفتند ما ديگر از كار تو سر در نمىآوريم و نمىدانيم به تو چه دادهاند از جاى حركت كردند. ابو ياسر به برادر خود گفت تو نمىدانى شايد براى محمد صلى الله عليه و آله تمام اين ارقام و بيشتر از آنها جمع شده است.
حضرت باقر (ع) فرمود اين آيات در باره آنها نازل شد مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ اين آيات داراى وجوهى ديگر است بر خلاف آنچه حيى بن اخطب و برادر و يارانش تفسير نمودند بعد خداوند مردم را مخاطب قرار مىدهد و مىفرمايد اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ يعنى دوستى غير محمد صلى الله عليه و آله قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ.پ 80- تفسير قمى- وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا يعنى بتپرستانپ و در روايت ابى الجارود آيه كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ گفت موقعى كه آنها را آفريد مؤمن و كافر و شقى و سعيد آفريد و همچنين روز قيامت بر مىگردند هدايت يافته يا گمراه.پ 81- تفسير قمى- لِما يُحْيِيكُمْ گفت حيات بهشت است وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ يعنى فاصله مىشود بين آنچه خدا خواسته و آنچه او خواسته است.پ ابو الجارود از حضرت باقر نقل كرد در باره آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ يعنى ولايت على بن ابى طالب را زيرا پيروى از ولايتش موجب بقاى عدالت و نظام اجتماع شما خواهد بود.
و اما آيه وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ يعنى فاصله مىشود بين مؤمن و معصيت او تا او را به جانب آتش نكشاند و فاصله مىشود بين كافر و اطاعت او از خدا تا ايمان خود را كامل كند.
پ82- تفسير قمى- وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ اين آيه موقعى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به قريش فرمود خداوند مرا مبعوث به رسالت نموده تا تمام پادشاهان دنيا را از ميان بردارم و قدرت در اختيار شما بگذارم. دعوت مرا بپذيريد تا بر عرب حكومت كنيد و ملت غير عرب نيز مطيع شما شوند و در بهشت نيز فرمانروا شويد.
ابو جهل گفت «اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا» اگر آنچه محمد صلى الله عليه و آله مىگويد واقعيت دارد بر سر ما سنگى از آسمان فرود آور يا دچار عذابى دردناكمان گردان. بواسطه حسادتى كه با پيامبر صلى الله عليه و آله داشت.
بعد گفت ما و بنى هاشم مانند دو اسب مسابقه بوديم حمله مىكرديم وقتى آنها حمله مىكردند كوچ مىكرديم وقتى آنها كوچ مىكردند مىافروختيم وقتى آنها مىافروختند همين كه ما و آنها به هدف رسيديم يكى از بنى هاشم گفت در ميان ما پيامبرى است ما رضايت نمىدهيم به اين كار كه در بنى هاشم پيامبر باشد ولى در بنى مخزوم نباشد بعد گفت خدايا از تو پوزش مىخواهم اين آيه را خداوند نازل فرمود وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ اين موقعى بود كه او طلب مغفرت نمود اما وقتى تصميم به كشتن پيامبر صلى الله عليه و آله گرفتند و از مكه او را خارج نمودند خداوند فرمود وَ ما لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما كانُوا أَوْلِياءَهُ يعنى قريش صاحب اختيار مكه نبودند إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ صاحب اختيار مكه تو و اصحابت هستند يا محمد صلى الله عليه و آله خداوند آنها را با شمشير عذاب نمود در جنگ بدر و كشته شدند.پ 83- تفسير قمى- وقتى قريش تصميم گرفتند كه شبانه بر سر پيامبر صلى الله عليه و آله بريزند و ايشان را بكشند و به جانب مسجد الحرام رفته سوت مىزدند و كف مىنواختند و دور خانه مىگشتند خداوند اين آيه را نازل نمود:
وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكاءً وَ تَصْدِيَةً مكاء سوت زدن است و تصديه دست زدن مىباشد.پ 84- تفسير قمى- در روايت ابى الجارود حضرت ابى جعفر عليه السلام در مورد آيه اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ اما عيسى مسيح را معصيت كردند و او را به مقامى بيشتر از آنچه داشت رساندند زيرا گمان كردند او خدا است و پسر
خدا است گروهى از آنها گفتند سومين خدا است و بعضى گفتند خود او خدا است اما احبار و رهبان آنها اطاعت ايشان را نموده و فرمانشان را پذيرفتند و پيرو دستورات آنها شدند و آنچه ايشان مىگفتند بعنوان دين مىپذيرفتند با اين پيروى آنها را ارباب خويش گرفتند و دستور خدا را در كتابها و پيامبرانش را پشت سر گذاشتند هر چه احبار و رهبان مىگفتند قبول مىكردند و عصيان خدا را از پيش مىگرفتند اين جريان در قرآن ما ذكر شده تا پند بگيريم از آنها، خداوند بنى اسرائيل را بر اين كار سرزنش مىكند با اين آيه وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ.پ 85- تفسير قمى- إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ سبب نزول آيه اين بود كه مردى از قبيله كنانه در موسم حج مىايستاد و مىگفت خون آنها را كه محرم نيستند حلال كردم كه عبارتند از قبيله طى و خثعم در ماه محرم و فراموش مىكنم و به جاى آن صفر را قرار مىدهم سال بعد مىگويد من ماه صفر را حلال كردم و فراموش كردم آن را و بجاى آن ماه محرم را حرام كردم خداوند اين آيه را نازل نمود إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ تا اين قسمت آيه زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ.پ 86- تفسير عياشى- يزيد بن عبد الملك از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه فرمود براى خدا خشم نگرفته چيزى مانند درخت طلح و سدر. طلح به اندازه ترنج بود و سدر مانند خربزه وقتى يهودان گفتند «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ» ميوه آنها كوچك شد و داراى دانه شدند دانهاى سخت وقتى نصرانيان گفتند «الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ» اين دو درخت كم برگ شدند و خاردار و ميوه آنها كوچك شد، سدر به اين كوچكى شد و ميوه طلح از بين رفت ديگر ميوه نخواهد داد تا قيام حضرت مهدى صلوات الله عليه و فرمود هر كس درخت طلح و سدر را آب دهد مثل اينست كه مؤمنى را از تشنگى سيراب نموده.
توضيح: طلح درخت موز است گفتهاند ام غيلان است گفتهاند هر درخت بزرگ پر خار را طلح مىنامند اما خبر معنى اول كه درخت موز باشد نفى مىكند (زيرا موز اكنون هم ميوه مىدهد) و ممكن است غضب آن دو مجازا باشد ظهور غضب در آنها باشد و همين كافى است در شرف اين دو درخت.پ 87- تفسير عياشى- از ابى بصير از حضرت صادق در باره آيه اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ
رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فرمود آنها را دعوت به عبادت خود نمىكردند اگر مىگفتند ما را بپرستيد ايشان نمىپذيرفتند ولى آنها حلالى را حرام و حرامى را حلال مىنمودند ايشان هم مىپذيرفتند در نتيجه آنها را رب خود قرار مىدادند.پ در روايت ديگرى است كه آنها را بطورى كه متوجه نبودند مىپرستيدند.پ 88- تفسير قمى- أَ وَ لا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عامٍ يعنى مريض مىشوند نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ يعنى منافقين ثُمَّ انْصَرَفُوا يعنى متفرق مىشوند صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ خدا دلهايشان را از حق بر مىگرداند و باطل را بر حق ترجيح مىدهند.پ 89- تفسير قمى- ابراهيم بن عمر يمانى از حضرت صادق (ع) در باره آيه قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ فرمود پيامبر اكرم است.پ 90- تفسير قمى- قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا قريش به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گفتند قرآن غير از اين براى ما بياور اين را كه از يهود و نصارى آموختهاى فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ يعنى من چهل سال ميان شما زندگى كردهام قبل از اينكه به من وحى شود و چنين چيزى نياوردم تا به من وحى شد «او بدله»پ حضرت صادق عليه السلام در باره آيه ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ فرمود منظور امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام است قُلْ ما يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ.
يعنى در باره على بن ابى طالب امير المؤمنين عليه السلام (كه من نمىتوانم او را تغيير دهم از جانب خود).
آيه وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ گفت: قريش بتها را مىپرستيدند و مىگفتند ما اينها را مىپرستيم تا ما را مقرب نزد خدا نمايند ما قدرت بر عبادت خداوند نداريم خداوند آنها را رد كرد و فرمود قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا يَعْلَمُ يعنى او را شريكى نيست كه پرستيده شود.پ 91- تفسير قمى- در روايت ابى الجارود از حضرت باقر (ع) در باره آيه أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي مىفرمايد اما آنها كه هدايت يافتهاند محمد و آل محمدند صلى الله عليهم اجمعين اما كسانى كه هدايت نمىيابند مگر كسى آنها را
رهبرى كند مخالفين ايشان از قريش هستند و ديگران كه با اهل بيت پيامبر بعد از او از در مخالفت برخيزند.پ و در روايت ابى الجارود از امام عليه السلام در باره أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً يعنى شب و روز ما ذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ فرمود اين عذابى است كه در آخر الزمان نازل مىشود بر فاسقان اهل قبله كه آنها منكر عذاب هستند آيه وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ يعنى من وكيل شما نيستم كه اعمال شما را حفظ كنم بر من لازم است شما را دعوت نمايم.پ 92- تفسير قمى- در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر عليه السلام در مورد آيه الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ فرمود آن قرآن است مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ فرمود از نزد حكيم خبير وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ اى مؤمنين استغفار كنيد يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ او على بن ابى طالب است و وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ شما را مىترسانم از عذابى بزرگ آن عذاب دود است و صيحه آسمانى.
و آيه أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ يعنى پنهان مىكنند آنچه در دلهاى خود از كينه على (ع) دارند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود نشانه منافق بغض على (ع) است گروهى بودند كه خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله اظهار محبت با على مىكردند ولى در دل كينه او را داشتند پس فرمود أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيابَهُمْ هر وقت از فضائل على (ع) چيزى نقل مىكرد يا آياتى كه در باره او نازل شده است تلاوت مىنمود لباسهاى خود را تكان مىدادند و از جاى حركت مىكردند خداوند مىفرمايد يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ از پنهان و آشكار شما مطلع است هنگام حركت كردن شما إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ او بر دلها آگاه است.
آيه وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ يعنى اگر ما آنها را مهلت دهيم تا قيام حضرت مهدى عجل الله فرجه الشريف آنها را بر مىگردانيم و عذاب خواهيم كرد لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ يعنى از روى استهزاء مىگويند چرا قائم قيام نمىكند خداوند مىفرمايد أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ آيهپ أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ امام باقر (ع) فرمود پيامبر اكرم است صلى الله عليه و آله وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ يعنى امير المؤمنين عليه السلام إِماماً وَ رَحْمَةً وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ پس مقدم داشتند و
تاخير انداختند در تاليف يعنى آيه إِماماً وَ رَحْمَةً همين طور قبل از وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى بوده كه آنها جايش را عوض كردهاند.
توضيح: تفسير استغشاء به نفض و تكان دادن لباس بعيد به نظر مىرسد زيرا در لغت به چنين معنى برنخوردم.پ 93- تفسير قمى- آيه وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فرمود خورشيد گرفتن و زلزله و صاعقه آيه وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ اين شرك طاعت است.پ فضيل از حضرت ابى جعفر (ع) نقل كرد در باره آيه وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ فرمود شرك طاعت است نه شرك عبادت گناهانى كه مرتكب مىشوند شرك طاعت است كه در باره آنها مطيع شيطان شدهاند در نتيجه مشرك به خدا شدهاند در اطاعت نمودن ديگرى ولى شرك عبادت نيست كه غير خدا را بپرستند.پ و در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر در آيه قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي منظور پيامبر صلى الله عليه و آله خودش هست وَ مَنِ اتَّبَعَنِي كسى كه پيرو من است منظور على بن ابى طالب عليه السلام است و آل محمد صلى الله عليهم اجمعين.پ 94- تفسير قمى- هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً يعنى با ديدن برق بعضى مىترسند و بعضى نيز به طمع مىافتند كه باران ببارد وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ يعنى ابرهاى سنگين را از زمين بلند مىكند وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ يعنى تسبيح مىكند فرشتهاى كه ابرها را سوق مىدهد وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ يعنى او عذاب شديد دارد.پ و در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر (ع) وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ اين مثلى است كه خداوند براى كسانى كه بتپرست هستند و آنها كه چند خدا مىپرستند يعنى خدايانشان جواب آنها را نمىدهند و براى آنها نفعى ندارند مثل كسى كه از دور دست خود را دراز كند به سوى آب تا كفى بردارد و بياشامد كه هرگز دستش به آب نمىرسد.پ جابر از حضرت باقر (ع) نقل كرد كه فرمود مردى خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيده عرض كرد خواب عظيمى ديدم. فرمود چه چيز. گفت گويا مريضى داشتم براى او آبى از چاه احقاف در برهوت تجويز نمودند تا بهبودى يابد. آماده شدم و با خود يك مشك و
كاسهاى برداشتم تا آب بردارم و در مشك بريزم ناگهان ديدم از آسمان چيزى مانند زنجير فرود آمد و مىگفت مرا آب بده الآن، الآن مىميرم سر بلند كردم و كاسه را بلند نمودم تا به او بدهم ديدم مردى است كه در گردن او زنجيرى است همين كه خواستم قدح را به او بدهم از من جدا شد و رفت تا به خورشيد چسبيد بعد من شروع كردم به آب برداشتن براى مرتبه دوم آمد و فرياد زد. عطش عطش مرا آب بده كه مردم باز قدح را بلند كردم تا به او آب دهم از من جدا شد تا به خورشيد چسبيد اين كار را سه مرتبه تكرار نمود سر مشك را بستم و آبش ندادم. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود او قابيل پسر آدم بود كه برادر خود را كشت و اين معنى آيه وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلَّا كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ.
آيه وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ فرمود شبها است گفت ظل مؤمن به دلخواه خود سجده مىكند ولى ظل كافر از روى اكراه سجده مىنمايد و آن سجود نمو و حركت و زيادت و نقصان آن چيز است.پ و در روايت ابى الجارود از حضرت باقر عليه السلام است وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فرمود اما كسانى كه سجده مىكنند از ساكنان آسمان به دلخواه خود ملائكه هستند و كسانى كه در زمين بر تربيت اسلام متولد شدهاند آنها نيز به دلخواه خود سجده مىكنند و كسانى كه از روى اكراه سجده مىكنند آنهائى هستند كه به اجبار اسلام را پذيرفتهاند اما كسى كه سجده نمىكند ظل او سجده مىكند در هر صبح و شام.
آيه هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ يعنى آيا مؤمن و كافر مساوى هستند أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ ظلمات كفر است و نور ايمان است آيه أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها يعنى باران از آسمان فرو فرستاد هر نهرى به اندازه گنجايش خود آبگيرى كرد بزرگ به اندازه خود و كوچك به قدر گنجايش خويش.
آيه الله أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً منظور اينست كه خداوند حق را از آسمان نازل نمود اما دلها و قلبها آنها را به هواى نفس خويش گرفتند صاحب يقين به مقدار يقين خود و مشكوك به اندازه شك خويش هواى نفس باطل بسيارى را برداشت و آب حق و حقيقت است و نهرها قلبها است و سيل همان هوى است كف همان باطل است و زيور و متاع حق است.
خداوند مىفرمايد كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كف و زيور بد باطل است و متاع و حليه حق است هر كس كف و زيور بد در دنيا بدست آورد سودى نخواهد برد همچنين صاحب باطل روز قيامت بهرهاى نمىبرد، اما حليه و متاع كه حق است هر كه بدست آورد در دنيا استفاده و بهرهمند مىشود همچنين صاحب حق روز قيامت سود مىبرد كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ.
آيه زَبَداً رابِياً يعنى كف مرتفع وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ يعنى آنچه در آب بوجود مىآيد از جواهر و اين مثل است يعنى حق در دل مؤمنين ثابت مىماند ولى در دلهاى كافران ثابت نمىماند فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً اما كف از بين مىرود وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ.
اين مثلى است براى مؤمنين و مشركين خداوند مىفرمايد كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى تا اين آيه وَ بِئْسَ الْمِهادُ پس مؤمن وقتى حديث را شنيد در دلش ثابت مىماند به اميد ثواب پروردگار و به آن ايمان مىآورد مانند آبى كه در زمين مىماند و از آن گياه مىرويد و آنچه استفاده نمىدهند مانند كفى است كه باد آن را از بين مىبرد وَ بِئْسَ الْمِهادُ يعنى جا مىگيرند در آتش أُولُوا الْأَلْبابِ صاحبان عقل.پ 95- تفسير قمى- وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً يعنى اگر مقدارى از قرآن چنين باشد هر آينه اين طور خواهد بود آيه «قارِعَةٌ» يعنى عذاب.پ و در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر عليه السلام در آيه وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ يعنى كيفر أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ آن كيفر مىرسد به نزديك آنها و بر گروهى غير از ايشان وارد مىشود عذاب را مىبينند و مىشنوند كسانى كه بر آنها عذاب وارد مىشود گنهكاران و كفار كه از يك ديگر پند نمىگيرند و پيوسته چنين هستند حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ يعنى وعدهاى كه خداوند به مؤمنين داده از نصر آنها و خوار كردن كافران.
على بن ابراهيم در مورد آيه فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ يعنى آنها را دچار آرزوهاى دراز مىكنم سپس هلاك مىنمايم.پ 96- تفسير قمى- الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ
رَبِّهِمْ يعنى اى محمد كتابى كه بر تو نازل نمودهايم براى اينكه خارج كنى مردم را از كفر به ايمان إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ راه آشكار و امامت ائمه عليهم السلام آيه مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا يعنى كسى كه اقرار به ولايت امير المؤمنين (ع) ندارد عملش باطل است مانند خاكسترى كه باد او را از ميان ببرد.پ 97- تفسير قمى- سلام بن مستنير از حضرت باقر (ع) نقل مىكند كه سؤال كردم از آن جناب راجع به اين آيه مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً فرمود شجره و درخت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نسب آن جناب در بنى هاشم ثابت است تنه درخت على بن ابى طالب است و شاخه آن فاطمه زهرا عليها السلام و ميوههايش ائمه عليهم السلام از نژاد على و فاطمه عليهما السلام و برگ درخت شيعيان آنهايند. وقتى يكى از مؤمنان شيعه از دنيا مىرود يك برگ از درخت فرو مىافتد و فرزندى كه برايش متولد مىشود يك برگ بر درخت مىرويد گفتم نظر شما در باره اين قسمت آيه چيست تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها فرمود يعنى آنچه ائمه عليهم السلام در مورد حلال و حرام در هر حج و عمره به آنها فتوى مىدهند سپس خداوند براى دشمنان آل محمد صلى الله عليه و آله مثل مىزند وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ.پ در روايت ابى الجارود فرمود همچنين كافران اعمالشان به آسمان بالا نمىرود، بنى اميه خدا را در هيچ مجلس و مسجدى ياد نمىكنند و اعمال آنها به جانب آسمان بلند نمىشود مگر عدهى كمى از آنها.پ 98- تفسير قمى- عثمان بن عيسى از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه پرسيدم از اين آيه أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً فرمود در باره دو نابكار قبيله قريش نازل شده بنى اميه و بنى مغيره اما بنى مغيره را خداوند در جنگ بدر دمار از روزگارشان برآورد ولى بنى اميه تا مدتى آزادند سپس فرمود نحن و الله نعمة الله التى انعم الله بها على عباده و بنا يفوز من فاز به خدا قسم ما هستيم آن نعمتى كه خداوند به مردم ارزانى داشته و بوسيله ما رستگار مىشود هر كس كه رستگار گردد.پ 99- تفسير عياشى- عمرو بن سعيد گفت از حضرت صادق (ع) سؤال كردم الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً فرمود شما چه مىگوئيد در مورد آن؟ گفت آنها دو قبيله نابكار قريش
بنى اميه و بنى مغيرهاند فرمود آرى تمام قريشى هستند.
خداوند پيامبرش را مخاطب قرار داده فرمود من قريش را بر عرب فضيلت دادم و نعمت خود را بر آنها ارزانى داشتم و پيامبرم را ميان آنها مبعوث كردم نعمت مرا تبديل نمودند و پيامبرم را تكذيب كردند.پ 100- تفسير قمى- رفاعه از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه فرمود روز قيامت يك منادى از جانب خدا فرياد مىزند: داخل بهشت نمىشود مگر مسلمان در آن روز كفار آرزو مىكنند كاش مسلمان بودند. آيه وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ يعنى دل بسته به آرزوها مىشوند. كِتابٌ مَعْلُومٌ يعنى اجل معين آيه لَوْ ما تَأْتِينا يعنى چرا نيامدى پيش ما آيه وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ گفتند اگر ملائكه را نازل مىكرديم مهلت به آنها داده نمىشد و هلاك مىشدند.
آيه وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ يعنى فاتحة الكتاب آيه الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ فرمود كسانى كه قرآن را تقسيم كردند و به صورتى كه خداوند نازل كرده بود جمع ننمودند.پ 101- تفسير عياشى- حماد از يكى از اصحاب نقل كرد از امام باقر يا صادق عليهما السلام كه در باره آيه لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ گفت براى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مهمانى رسيد از مردى يهودى مقدارى قرض خواست.
يهودى گفت به خدا قسم يا محمد صلى الله عليه و آله نه گوسفند و نه شترى قرض مىدهم به اميد كدام درآمد؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود من امين خدا در آسمان و زمين اويم اگر مرا امين بر چيزى قرار دهى به تو بر مىگردانم بعد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سپرى را به گروگان برايش فرستاد اين آيه از همان جهت نازل شد وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا.پ 102- تفسير عياشى- محمد بن مسلم از حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السلام در مورد آيه الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ گفت آنها قريشى هستند.پ 103- تفسير عياشى- ابو بصير از حضرت باقر (ع) نقل كرد كه در باره آيه وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها فرمود اين آيه را نسخ كرد آيه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ.پ 104- عياشى- ابان بن عثمان نقل مىكند كه فرمود مسخرهكنندگان پيامبر پنج نفر بودند:
1- وليد بن مغيره مخزومى. 2- عاص بن وائل سهمى. 3- حارث بن حنظله. 4- اسود بن عبد يغوث بن وهب زهرى. 5- اسود بن مطلب بن اسد. وقتى خداوند اين آيه را نازل نمود إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ من مسخرهكنندگان تو را كفايت كردم.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فهميد كه آنها را خوار خواهد نمود و به بدترين وضع آنها را خواهد كشت.پ 105- تفسير قمى- أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ گفت اين آيه وقتى نازل شد كه قريش از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درخواست عذاب نمودند.
آيه يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ يعنى ملائكه را نازل مىكند به نيروئى كه در آن قرار داده استپ و در روايت ابى الجارود از حضرت باقر در مورد آيه عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ مىگويد: به كتاب و نبوت.
توضيح: تاويل روح را در آيه يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ به نيرو بسيار بعيد به نظر مىرسد و در اخبار خواهد آمد كه روح موجودى است بزرگتر از ملائكه و شايد اين تفسير از بطون آيه باشد و اما اينكه فرمود به كتاب و نبوت يا تفسير براى روح است يعنى ملائكه را نازل مىكند با كتاب و نبوت چنانچه مفسران گفتهاند يا متعلق به انذار و ترسانيدن است يعنى مىترسانند به كتاب و نبوت.پ 106- تفسير قمى- على بن ابراهيم در آيه لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ فرمود يعنى گناهان خود را حمل مىكنند منظور كسانى هستند كه مقام امير المؤمنين عليه السلام را غصب كردند و گناهان هر كه پيرو آنها شده است آيه فِي تَقَلُّبِهِمْ گفت وقتى مىآيند و مىروند به تجارت و در كارهايشان در همان حال خداوند آنها را مىگيرد أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّفٍ گفت يا آنها را در حال بيدارى مىگيرد.
آيه سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ تغيير هر ظلى كه خدا آفريده سجده اوست براى خدا زيرا هيچ چيزى وجود ندارد مگر اينكه داراى ظلى است كه تحرك پيدا مىكند با تحرك او و همان تحرك سجود اوست وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً يعنى واجب است تَجْئَرُونَ يعنى پناه مىبريد و برمىگرديد وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ اين همان جريانى است كه توضيح داديم كه اعراب براى بتهاى خود سهمى از كشت و زرع و شتر و گوسفند قرار
مىدادند وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ قريش مىگفتند ملائكه دختران خدا هستند آنچه را كه خودشان دوست نداشتند به خدا نسبت مىدادند خداوند مىفرمايد وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ خودشان هر چه دوست داشتند مىگرفتند يعنى پسران را أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ يا نگه مىداشت دختر را با كمال خوارى أَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ يعنى معذب هستند آيه فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ فرمود جايز نيست مرد به خود اختصاص دهد يك خوراكى را و به زن و فرزند خويش ندهد.پ در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر (ع) نقل مىكند فرمود كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها كسى كه رشته خود را پاره كرد زنى از بنى تميم بن مره به نام رابطه دختر كعب بن سعد بن تيم بن كعب بن لوى بن غالب بود زنى احمق بود مويهاى را مىرشت وقتى تمام مىكرد رشتههاى خود را از هم پاره مىكرد باز دو مرتبه شروع به رشتن مىكرد خداوند مىفرمايد كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ خداوند امر به وفاى عهد مىكند و از پيمانشكنى نهى مىنمايد براى چنين اشخاصى مثل مىزند.
آيه وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وقتى يك آيه نسخ مىشد به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىگفتند أَنْتَ مُفْتَرٍ تو دروغ مىگوئى خداوند آنها را رد مىكند و مىفرمايد قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ بگوى اى محمد صلى الله عليه و آله جبرئيل از جانب پروردگارت مىآوردپ در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر در باره «رُوحُ الْقُدُسِ» فرمود جبرئيل است «الْقُدُسِ» طاهر است لِيُثَبِّتَ الله الَّذِينَ آمَنُوا آنها آل محمد صلى الله عليه و آله هستند. آيه لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ فرمود اين زبان ابو فكهيه غلام ابن الحضرمى بود كه غير عربى حرف مىزد او به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ايمان آورده بود و از اهل كتاب به شمار مىرفت قريش مىگفتند او به محمد صلى الله عليه و آله زبان خود را مىآموخت.پ 107- تفسير عياشى- سماعه از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه پرسيدم از اين آيه وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً فرمود واجب است.پ 108- تفسير قمى- وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ خطاب به پيامبر است ولى منظور
مردم هستند و اين فرمايش امام صادق (ع) است و فرمود خداوند پيامبرش صلى الله عليه و آله را مبعوث نمود
بإياك اعنى و اسمعى يا جاره
تو را ياد مىكنم ولى مىگويم همسايه بشنو إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا يعنى اگر بتها خدا مىبودند آن طورى كه شما گمان مىكنيد به جانب صاحب عرش صعود مىكردند و بالا مىرفتند.
آيه وَ إِذْ هُمْ نَجْوى يعنى زمانى كه آنها در پنهانى به يك ديگر مىگويند او ساحر است «ظَهِيراً» يعنى كمككننده وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً اين آيه در باره عبد الله بن ابى اميه برادر ام سلمه رحمة الله عليها بود او اين حرف را به پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از هجرت زده بود، وقتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى فتح مكه خارج شد عبد الله بن ابى اميه به استقبال پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و بر آن جناب سلام كرد.
اما ايشان جواب او را نداده و از او اعراض نمودند خواهرش ام سلمه با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود عبد الله پيش خواهر خود آمد و گفت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اسلام همه مردم را پذيرفت ولى اسلام مرا نپذيرفت و به من توجهى مانند ديگران نكرد.
وقتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پيش ام سلمه آمد عرض كرد پدر و مادرم فدايت باد بوسيله تو تمام مردم به سعادت رسيدند مگر برادر من از ميان قريش و عرب اسلام همه را پذيرفتى ولى از او نپذيرفتى.
فرمود ام سلمه، برادرت مرا چنان تكذيب كرد كه هيچ كس آن طور تكذيب ننموده اوست كه اين حرف را زد «ما به تو ايمان نمىآوريم مگر براى ما از زمين چشمه پر آب بوجود آورى» تا اين قسمت آيه كِتاباً نَقْرَؤُهُ ام سلمه عرض كرد پدر و مادرم فدايت مگر نفرمودى ان الاسلام يجب ما كان قبله اسلام سوابق قبل را از كفر و معصيت محو مىكند و از ميان مىبرد فرمود چرا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اسلام او را پذيرفت.پ و در روايت ابى الجارود در باره آيه حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً مىنويسد يعنى چشمه أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً يا باغى از خرما و انگور داشته باشى كه ميان درختان نهرها جارى باشد أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً و جريان چنين كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود در آينده آسمان بر سر شما فرو مىريزد بواسطه اين آيه وَ إِنْ يَرَوْا كِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً يَقُولُوا سَحابٌ مَرْكُومٌ.
آيه أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلًا قبيلا يعنى كثير أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ يعنى خانهاى آراسته با طلا أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ نامهاى از جانب خدا بياورى كه نوشته باشد نامه از جانب خدا است براى عبد الله بن ابى اميه محمد صلى الله عليه و آله راست مىگويد من او را مبعوث كردهام و با او چهار ملائكه بيايند و شهادت دهند كه اين نامه از خداست. خداوند اين آيه را در رد او نازل نمود قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا.
آيه وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى كفار گفتند چرا خداوند براى ما ملائكه را به عنوان پيامبر مبعوث نمىكند خداوند مىفرمايد اگر ملائكه را بر آنها نازل كنيم ايمان نمىآورند و هلاك مىشوند. اگر ملائكه در زمين ساكن بودند پيامبر براى آنها از ملائكه مىفرستاديم.
آيه قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ گفت اگر اموال به دست مردم باشد به مردم چيزى نمىدهند از ترس تمام شدن وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً انسان بخيل است «عَلى مُكْثٍ» يعنى به تدريج و با فاصله.پ 109- تفسير قمى- وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً قَيِّماً گفته است اين كلمهها مقدم و مؤخر شده است زيرا معنى آن چنين است نازل كرده بر بنده خود كتاب استوارى را و در آن كژى قرار نداده يك كلمه را بر ديگر مقدم داشته لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ يعنى بترساند و بر حذر دارد آنها را از عذاب خدا.پ و در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر عليه السلام در مورد آيه فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ يعنى خود را بكشى عَلى آثارِهِمْ و أَسَفاً يعنى از اندوه.پ 110- تفسير قمى- آيه لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا اد يعنى عظيم قَوْماً لُدًّا اهل بحث و خصومت.پ 111- تفسير قمى- أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ يعنى شما پيش محمد صلى الله عليه و آله مىآئيد با اينكه او ساحر است بعد مىفرمايد قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ بگو خدايم مىداند آنچه در آسمان و زمين گفته شود بعد خداوند سخن قريش را حكايت مىكند بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ يعنى آنچه محمد صلى الله عليه و آله به ما
مىگويد در خواب مىبيند. بعضى گفتند بلكه دروغ مىگويد بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ بعضى گفتند او شاعرى است اگر راست مىگويد معجزهاى بياورد مانند پيامبران قبل. خداوند بر آنها رد مىكند. ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ مىفرمايد اينها چگونه ايمان خواهند آورد و حال اينكه ايمان نياوردند پيشينيان بوسيله معجزات تا هلاك شدند.پ آيه فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ اهل ذكر آل محمدند صلى الله عليه و آله ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ چون خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله اطلاع داد كه اهل بيت او چه خواهند ديد و كسانى كه ادعاى خلافت را مىنمايند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله غمگين شد. اين آيه را از همان جهت نازل نمود وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً يعنى آزمايش مىكنيم آنها را.
نشد باز در بارهاش تحقيق مىكنيم خداوند اين آيه را نازل كرد فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُ وَ ما لا يَنْفَعُهُ.
برگشت به شرك مىكند و غير خدا را مىخواند و غير از او را مىپرستد، بعضى از آنها مؤمن مىشوند و ايمان وارد قلبشان مىگردد و تصديق مىكند و آن شك و ترديد از ميان مىرود برخى هم بهمان حالت شك باقى مىمانند و بعضى نيز بر مىگردند به شرك.
اما اين آيه مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ ظن در قرآن به دو صورت آمده است ظن به معنى يقين و ظن به معنى شك اين ظن به معنى شك است يعنى هر كس گمان مىكند كه خدا در دنيا و آخرت به او ثواب مىدهد فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ يعنى بين خود و خدا دليلى قرار دهد علت اينكه سبب را در اين آيه دليل معنى كرديم اينست كه خداوند در سوره كهف مىفرمايد وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَباً فَأَتْبَعَ سَبَباً يعنى دليل ثُمَّ لْيَقْطَعْ يعنى بعد تمييز دهد و دليل بر اينكه ليقطع معنى تميز دهد مىشود اين آيه است وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً يعنى تمييز داديم آنها را پس معنى اين مىشود كه تشخيص دهد فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغِيظُ يعنى حيلهاش. دليل بر اينكه كيد به معنى حيله است اين آيه است كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ چنين حيله كرديم براى يوسف تا بتواند
برادرش را نگه دارد و اين آيه كه از قول فرعون نقل مىكند فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ تمام حيله خود را بكار بريد گفت وقتى براى خود دليلى قرار دهد و تشخيص دهد او را به حق راهنمائى مىكند. اما عامه روايت كردهاند كه هر كس تصديق نكند گفتار خدا را ريسمانى از سقف بياويزد و خود را حلقآويز نمايد.پ 112- تفسير قمى- در روايت ابى الجارود از حضرت باقر عليه السلام نقل مىكند أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ آنها به كارهاى نيك سريع اقدام مىكنند و از سبقتگيرندگان هستند مىگويد على بن ابى طالب عليه السلام است كه احدى بر او سبقت نگرفته.
آيه بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذا يعنى از قرآن وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ مىگويد: آنچه نوشته شده است بر آنها در لوح كه انجام خواهند داد قبل از اينكه آفريده شوند آنها عامل اين اعمال خواهند بود.
و على بن ابراهيم در مورد آيه وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ يعنى كتاب ما براى شما واقعيتى را بازگو مىكند بعد مىفرمايد بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذا دلهاى آنها در شك و آيه وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ فرمود تمام كتابها ذكر است أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ گفت منظور حضرت قائم عجل الله فرجه و اصحاب او هستند گفت زبور كتابى است داراى جريانهاى تاريخى، رنج و ناراحتى و حمد خدا و تمجيد و دعا.
آيه قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ گفت معنى آن اينست كه كفار را رها نكن و حق اينست كه انتقام از ستمگران بگيرى.پ 113- تفسير قمى- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ گفت: در باره ابو جهل نازل شد ثانِيَ عِطْفِهِ پشت كرد از حق لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ يعنى تا از راه ايمان و خدا باز دارد آيه وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ خدا را از روى شك مىپرستدپ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ابن طيار از حضرت صادق (ع) نقل مىكند كه اين آيه در باره گروهى نازل شد كه خدا را به يكتائى مىپرستيدند و جز او را نمىپرستيدند، از شرك دست كشيدند ولى نمىدانستند كه محمد صلى الله عليه و آله رسول خدا است آنها خدا را پرستش مىكردند اما شك در نبوت حضرت محمد صلى الله عليه و آله و آنچه آورده داشتند
آمدند خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گفتند ما صبر مىكنيم اگر اموالمان افزايش يافت و خودمان و فرزندانمان سلامتى داشتيم مىفهميم او راست مىگويد و پيامبر است، اگر چنين ترديد است نسبت به آنچه مىگويند حَتَّى إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِيهِمْ يعنى وقتى بزرگان آنها را به عذاب گرفتيم. إِذا هُمْ يَجْأَرُونَ در اين هنگام آنها ضجه و ناله مىكنند. خداوند بر آنها رد كرده لا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ تا اين آيه سامِراً تَهْجُرُونَ يعنى آن را داستان حساب كرديد و فاصله گرفتيد.پ آيه أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ يعنى يا مىگويند رسول خدا صلى الله عليه و آله ديوانه است وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ يعنى حق رسول خدا و امير المؤمنين عليه السلام است دليل بر اين مطلب تا آيه قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ يعنى ولايت امير المؤمنين (ع) و شبيه اين زياد است.
و دليل بر اينكه حق رسول خدا و امير المؤمنين است اين آيه است كه مىفرمايد اگر رسول خدا و امير المؤمنين عليهما السلام تابع قريش شوند آسمانها و زمين و هر چه در آنها است تباه مىشود تباه شدن آسمان به باران نباريدن است و فساد زمين به گياه نروئيدن و فساد مردم به اين است.
آيه وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ تو آنها را دعوت به صراط مستقيم مىكنى يعنى به ولايت امير المؤمنين عليه السلام وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ يعنى از امام رو برگردانند سپس رد مىكند كسانى را كه اعتقاد به ثنويت دارند و دو خدا مىپرستند مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ يعنى اگر دو خدا وجود داشت با هم اختلاف مىكردند يكى مىخواست خلق كند ديگرى خلق نكند و يكى اراده مىكرد ديگرى اراده نمىكرد و هر كدام به دنبال پيروزى بر ديگرى بودند وقتى يكى از آنها اراده مىكرد انسان بيافريند و ديگرى چهارپا آن مخلوق در يك حالت انسان و چهارپا مىشد كه اين محال است وقتى اين مطلب باطل گرديد ثابت مىشود كه مدبر جهان خدائى يكتا است همين تدبير و ثبات و استوارى اشياء به يك ديگر دليل بر آن است كه صانع يكتا است جل جلاله سپس گفت: سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ.
آيه قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ همزات شيطان عبارت از وسوسهاى
است كه در قلب از شيطان قرار مىگيرد.پ 114- تفسير قمى- وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا تا اين آيه وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ ابن سنان از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه فرمود اين آيه نازل شد در باره امير المؤمنين عليه السلام و عثمان جريان اين بود كه بين آنها در مورد باغى اختلاف بود امير المؤمنين عليه السلام فرمود راضى هستى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مورد اختلاف ما حكومت كند. عبد الرحمن بن عوف گفت حكومت را پيش پيامبر مبر زيرا به نفع او و به ضرر تو حكم خواهد كرد. ولى حكومت را به ابن شيبه يهودى ببر.
عثمان گفت جز ابن شيبه يهودى كسى را نمىخواهم. ابن شيبه به عثمان گفت شما به حضرت محمد صلى الله عليه و آله در مورد وحى آسمان ايمان و اعتقاد داريد ولى در مورد حكومت و قضاوت اعتماد نداريد خداوند اين آيه را نازل كرد وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ تا بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ.
سپس امير المؤمنين عليه السلام را ذكر كرده و فرموده إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا تا فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ.پ 115- تفسير قمى- آيه وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ گفتند آنچه حضرت محمد صلى الله عليه و آله مىخواند و به ما خبر مىدهد از يهود ياد مىگيرد و علماى نصارى برايش مىنويسند و مردى به نام ابن قبيطه هر صبح و شام برايش نقل مىكند.پ و در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر است إِفْكٌ افْتَراهُ فرمود افك دروغ است وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ يعنى كمك مىكنند به او ابا فهيكه و حبر و عداس و عابس غلام حويطب.
آيه وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها اين سخن نضر بن حارث بن علقمه كلده است كه گفت داستانهاى پيشينيان است نوشته آنها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا.پ 116- تفسير قمى- لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ يعنى شايد تو خود را به كشتن دهى «1» آيه إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَپ هشام از حضرت صادق (ع)
نقل كرد كه فرمود گردنهايشان خاضع شود يعنى بنى اميه و آن آيه صيحه آسمانى است به اسم صاحب الامر عجل الله فرجه آيه وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ يعنى قرآن.پ حسان از حضرت صادق عليه السلام در آيه وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ تا مِنَ الْمُنْذِرِينَ نقل كرد فرمود ولايت امير المؤمنين كه روز غدير نازل نمود.پ آيه وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ حضرت صادق عليه السلام فرمود اگر قرآن بر عجم نازل مىشد عرب به آن ايمان نمىآورد ولى بر عرب نازل شد عجم ايمان آورد اين فضيلتى است براى عجم.پ محمد بن فرات از حضرت ابى جعفر عليه السلام نقل كرد الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ
در نبوت وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ يعنى در اصلاب پيامبران.پ 117- تفسير قمى- آيه وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ گفت اين آيه در باره قريش نازل شد موقعى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آنها را دعوت به اسلام و هجرت مىكرد گفتند اگر ما پيرو هدايت شويم با تو از سرزمين و وطنمان ما را خارج خواهند كرد.پ 118- تفسير قمى- آيه جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ گفت: وقتى كسى او را بيازارد يا دچار گرفتارى شود يا فقر يا ترس از ستمگران داشته باشد داخل در دين آنها مىشود، چنين گمان دارد كه آنچه اينها مىكنند مانند عذاب پايان ناپذير خدا است.
آيه لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ يعنى حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ كفار به مؤمنين مىگفتند با ما باشيد آنچه موجب ترس شما است اهميتى ندارد اگر صحيح باشد ما گناهان شما را به گردن مىگيريم خداوند آنها را دو مرتبه عذاب مىكند يك بار بواسطه گناهان خودشان و يك بار بواسطه گناهان ديگران.
سپس خداوند مثل مىزند در مورد كسانى كه غير خدا را به دوستى برگزيدهاند مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً همان تارهائى است كه عنكبوت بر در غارى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وارد شد تنيد كه سستترين خانهها است همين طور است هر كس غير خدا ديگرى را به دوستى بگزيند.
وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ يعنى جز آل محمد كسى درك نمىكند وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ يعنى يهود و نصارى إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ مگر بوسيله قرآن فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ
الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ يعنى آل محمد صلى الله عليه و آله وَ مِنْ هؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ يعنى مؤمنين از اهل قبله فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ. آنها ائمه عليهم السلام هستند.پ 119- تفسير قمى- ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِكُمْ سبب نزول اين آيه بود كه قريش وقتى مراسم حج انجام مىدادند تلبيه مىگفتند به اين صورت لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك ان الحمد و النعمة لك و الملك لا شريك لك كه همين تلبيه حضرت ابراهيم و انبياء عليهم السلام بوده ابليس بصورت پير مردى پيش آنها آمد و گفت اين تلبيه اجداد شما نيست، پرسيدند تلبيه آنها به چه صورت بود گفت به اين جملات لبيك اللهم لبيك لا شريك لك الا شريك هو لك.
قريش از شنيدن اين لبيك بدشان آمد ابليس گفت اجازه بدهيد و عجله نكنيد تا تمام حرف خود را بزنم گفتند بگو (الا شريك هو لك تملكه و ما ملك) نمىبينيد با اين جمله مىگوئيد مگر شريكى كه تو مالك او و هر چه دارد هستى. قبول كردند و تنها قبيله قريش چنين لبيك مىگفتند.
وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله مبعوث شد اين لبيك را رد كرد و فرمود اين شرك است خداوند اين آيه را نازل كرد ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِكُمْ يعنى شما خودتان راضى هستيد از چيزهائى كه مالك آنها هستيد شريك شما باشد؟ وقتى شما نمىخواهيد از مملوكهاى خودتان شريكتان باشد چگونه براى من شريكى قرار مىدهيد از چيزهائى كه مالك هستم آيه وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ يعنى تو را به خشم در نياورد.پ 120- تفسير قمى- در روايت ابى الجارود از حضرت باقر (ع) در آيه وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ او نضر بن حارث بن علقمه بن كلده از قبيله بنى عبد الدار بن قصى بود كه او داستانها و اشعار مردم را نقل مىكرد.
آيه هذا خَلْقُ اللَّهِ يعنى مخلوق خدا است زيرا خلق آفرينش است و آن فعل است و فعل ديدهشدنى نيست آيه وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ در مورد نضر بن حارث است پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود بيا پيروى كن آنچه را خدا نازل نموده گفت من پيرو آباء و اجداد خويشم فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ يعنى صالحند و الختار حيلهگر.پ 121- تفسير قمى- در روايت ابى الجارود از امام باقر (ع) در آيه قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ
أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ پيغمبر (ص) از قومش خواستار دوستى نزديكانش و نيازردن ايشان شد فَهُوَ لَكُمْ مىگويد: ثواب آن براى شما است.پ 122- تفسير قمى- خداوند بر بت پرستان احتجاج مىنمايد به اين آيه إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ يعنى انكار شرك شما را مىنمايند روز قيامت. آيه وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ مثلى است كه خدا براى مؤمن و كافر مىزند وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ اين كفار از تو نمىشنوند چنانچه اهل قبرستان نمىشنوند. آيه وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ گفت هر زمان امامى هست سپس خداوند سخن قريش را حكايت مىكند وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ يعنى كسانى كه هلاك شدند فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ وقتى آنها را پيامبر يعنى رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد.پ 123- تفسير قمى- حضرت صادق عليه السلام فرمود يس اسم پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ فرمود راه واضح تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ فرمود قرآن لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى أَكْثَرِهِمْ منظور كسانى است كه عذاب بر آنها نازل شد آيه وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ اين آيه رد است بر كفارى كه توحيد را قبول ندارند و مدعى هستند كه مرد وقتى با زن ازدواج كرد و نطفه او در رحم زن قرار گرفت و غذاهاى گوناگون به او رسيد و طبيعت به گردش خود ادامه داد و شب و روز بر او گذشت انسان بوجود مىآيد از طبيعت از غذا و گوشت شب و روز خداوند سخن آنها را با يك حرف رد مىكند وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ مىفرمايد اگر اين جريان به همان طورى است كه آنها مىگويند بايد انسان پيوسته رو به رشد برود تا وقتى غذاهاى متنوع هست و شب و روز وجود دارد و گردش طبيعت هست پس چرا رو به كاهش مىرود هر چه بزرگتر مىشود تا مرز طفوليت مىرسد گوشش و چشم و نيرو و علم و دانش او و سخن گفتنش كم مىشود و بطورى كه برگشت به عقب مىنمايد ولى اين تغييرات از آفرينش خداوند عزيز و عليم و تدبير و برنامهريزى او است.
آيه وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ قريش مىگفتند آنچه محمد صلى الله عليه و آله آورده است شعر است خداوند آنها را رد مىكند و مىفرمايد وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ و پيامبر
صلى الله عليه و آله هرگز شعرى نگفته آيه لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا تا بيم دهد مؤمنى را كه دل زنده است وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ يعنى عذاب.پ و در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر نقل مىكند در مورد آيه وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً تا اين آيه لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ يعنى خدايان قدرت يارى آنها را ندارند وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ.پ 124- تفسير قمى- آيه مِنْ طِينٍ لازِبٍ از گلى كه به دست مىچسبد آيه فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّكَ الْبَناتُ قريش گفتند ملائكه دختران خدايند. ولى بوسيله اين آيه خداوند آنها را رد مىكند فَاسْتَفْتِهِمْ تا سُلْطانٌ مُبِينٌ يعنى دليل قوى بر اعتقاد خود آيه وَ جَعَلُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً يعنى آنها گفتند جنيان دختران خدايند وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ يعنى آنها در آتشندپ و در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر در مورد آيه وَ إِنْ كانُوا لَيَقُولُونَ لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِكْراً مِنَ الْأَوَّلِينَ لَكُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ آنها كفار قريش بودند كه مىگفتند اگر در نزد ما از كتابهاى آسمانى مىبود از بندگان مخلص خدا مىشديم خداوند يهود و نصارى را بكشد چگونه پيامبران خود را تكذيب نمودند خداوند مىفرمايد فَكَفَرُوا بِهِ كفر ورزيدند هنگامى كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله براى آنها آمد.پ 125- تفسير قمى- در مورد آيه فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ يعنى در كفر آيه فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ يعنى آن وقت هنگام فرار نيست آيه إِلَّا اخْتِلاقٌ يعنى بهم آميزى مِنَ الْأَحْزابِ يعنى آنها كه همداستان شدند و گروه و احزابى تشكيل دادند عليه تو در جنگ خندق.پ ابن عباس در مورد آيه قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ گفت بگو اى محمد صلى الله عليه و آله من در مقابل دعوت به دين و آئين خدا كه كردهام از شما مالى نمىخواهم وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ من اين قرآن را از جانب خويش نياوردهام إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ تذكر است براى جهانيان وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ جريان آن را خواهيد فهميد هنگام مرگ و بعد از مرگ روز قيامت.پ 126- تفسير قمى- آيه ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى جريان چنين است كه قريش مىگفتند ما اين بتها را مىپرستيم تا ما را به خدا نزديك كنند زيرا ما نمىتوانيم
خدا را چنانچه شايسته است عبادت كنيم خداوند به لفظ خبر سخن آنها را نقل مىكند و معنى آن حكايت از آنها است.پ و در خبر از ابى الجارود از حضرت ابى جعفر در باره آيه قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ يعنى خود و خانواده خويش را دچار زيان كردهاند.پ 127- تفسير قمى- آيه ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ آيات خدا ائمه عليهم السلام هستند آيه وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ آنها اصحاب انبياء هستند كه تشكل يافتهاند وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ يعنى تا او را بكشند وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ يعنى دشمنى ورزيدند لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ يعنى تا حق او را از ميان برند.پ 128- تفسير قمى- فُصِّلَتْ آياتُهُ يعنى حلال و حرام و احكام و سنن آنها توضيح داده شده بَشِيراً وَ نَذِيراً بشارت به مؤمنين مىدهد و ستمكاران را مىترساند فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ يعنى بيشتر آنها از قرآن اعراض كردند آيه فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ يعنى دعوت مىكنى به چيزى كه ما آنها را نمىفهميم و درك نمىكنيم فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ يعنى اجابت كنيد او را آيه وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ آنها كسانى هستند كه اقرار به اسلام دارند و شرك در اعمالپ ابان بن تغلب گفت حضرت صادق عليه السلام فرمود يا ابان تو خيال مىكنى خداوند از مشركان زكات بخواهد با اينكه آنها مشرك به خدا هستند در اين آيه كه مىفرمايد وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ عرض كرد چگونه است فدايت شوم برايم تفسير بفرمائيد.
فرمود واى بر مشركين كسانى كه مشرك به امام اول شدند و به ائمه ديگر كافرند. ابان، خداوند مردم را دعوت به ايمان خود مىكند وقتى ايمان آوردند به خدا و پيامبر، احكام و فرائض را بر او واجب مىنمايد آيه إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ يعنى نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و پيامبران وَ مِنْ خَلْفِهِمْ يعنى تو وَ الْغَوْا فِيهِ يعنى آن را مسخره و بيهوده جلوه بدهند.پ و در روايت ابى الجارود است از حضرت ابى جعفر در آيه إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ ذكر يعنى قرآن لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ يعنى از جانب تورات و انجيل و زبور چيزى كه موجب ابطال آن شود نيست وَ لا مِنْ خَلْفِهِ يعنى كتابى بعد از او نخواهد آمد
تا باطل كند قرآن را.
آيه لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ ءَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ يعنى اگر اين قرآن به زبان غير عرب بود مىگفتند چگونه آن را بياموزيم زبان ما كه عربى است تو براى ما قرآنى به زبان عجمى آوردهاى خداوند به زبان خودشان فرستاد.پ 129- تفسير قمى- أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ يعنى توحيد و نماز و زكاة و روزه ماه رمضان و حج و سنن و احكامى كه در آداب شريعت هست و اقرار به ولايت حضرت امير المؤمنين (ع) را فرا گيريد وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ يعنى اختلاف در باره آن نكنيد كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ گران است بر مشركين دعوت به اين شرايعى كه مىكنيد سپس مىفرمايد اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ خدا هر كه را بخواهد انتخاب مىكند وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ ايشان ائمه عليهم السلام هستند كه خدا آنها را انتخاب و اختيار كرده.
قال وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ آنها از نادانى تفرقه و اختلاف را از پيش نگرفته با علم و اطلاع از روى حسادت و ستم كه بر يك ديگر روا داشتند اختلاف انداختند وقتى ديدند امير المؤمنين به دستور خدا بر همه برترى جست مذاهب مختلفى بوجود آوردند و گرايش به آراء و خواستههاى دل خويش پيدا كردند بعد خداوند مىفرمايد:
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ اگر نبود اينكه خداوند در ازل اين مطلب را مقدر نمود هر آينه قضاوت مىكرد بين آنها وقتى به اختلاف مىگرائيدند و آنها را هلاك مىنمود و مهلت به ايشان نمىداد ولى تاخير انداخته تا موقع معين وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ كنايه از كسانى است كه پيمان پيامبر صلى الله عليه و آله را شكستند بعد مىفرمايد فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ براى اين دين و موالات امير المؤمنين عليه السلام دعوت كن و پايدار باش چنانچه به تو دستور داده شد. بعد مىفرمايد وَ الَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ كسانى كه با خدا به احتجاج بپردازند بعد از اينكه خود پيامبرانى را فرستاد حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ دليل آنها باطل است نزد خدا. بعد مىفرمايدپ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً بگو اى محمد صلى الله عليه و آله از شما تقاضاى پاداشى ندارم در مقابل نبوت إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى مگر دوستى با اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله سپس مىگويد مگر چنين نيست كه شخص دوستى دارد و در دل نسبت به خانواده خود مىخواهد
سفارشى كند ولى دلش اجازه نمىدهد خداوند مىدانست كه در دل پيامبر چيزى باقى نمانده در ارتباط با امت از سفارشات لازم جز علاقه و دوستى به خانوادهاش به همين جهت دوستى با خويشاوندان پيامبر را واجب نمود كه اگر انجام دادند فرض و واجبى را انجام دادهاند و اگر ترك كنند واجبى را ترك كردهاند از اطراف پيامبر صلى الله عليه و آله متفرق شدند در حالى كه به يك ديگر مىگفتند ما اموال خود را در اختيارش گذاشتيم گفت دفاع از اهل بيت من كنيد پس از رفتنم يك عده گفتند چنين حرفى را پيامبر نزده و انكار نمودند چنانچه قرآن حكايت مىكند گفتند أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً دروغ به خدا بسته خداوند مىفرمايد فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ اگر دروغ بگوئى وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ باطل را نابود مىكند وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ ثابت مىكند حق را بوسيله ائمه عليهم السلام و قائم آل محمد صلى الله عليه و آله.پ 130- تفسير قمى- أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً يعنى شما را رها خواهيم كرد بيهوده و حجت بوسيله پيامبر يا امام و دلائل تمام نخواهيم كرد؟ أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً يعنى از قريش وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً قريش گفتند ملائكه دختران خدا هستند أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ يعنى در طلا.
آيه عَلى أُمَّةٍ يعنى بر مذهب سپس خداوند گفتار قريش را حكايت مىكند وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ يعنى چرا اين قرآن نازل نشد عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ و او عروة بن مسعود است و دو قريه مكه و طائف است عروة غرامت و جريمهها را از مال خود پرداخت مىكرد و عموى مغيرة بن شعبه بود خداوند سخن آنها را رد كرد أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ مگر آنها نبوت و قرآن را به هر كس بخواهند مىدهند؟ موقعى كه گفتند چرا بر عروة بن مسعود ثقفى نازل نشد.
توضيح: به زودى خواهد آمد تفسير آيه وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ در باب احتجاج امام باقر عليه السلام.پ 131- تفسير قمى- آيه وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا سلمان فارسى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرد كه روزى پيامبر صلى الله عليه و آله ميان اصحاب نشسته بود فرمود هم اكنون شخصى بر شما وارد مىشود شبيه عيسى بن مريم بعضى از اطرافيان از جاى حركت
كرده رفتند تا وارد شوند و آنها صاحب اين امتياز باشند. در اين موقع على بن ابى طالب (ع) وارد شد. آن مرد گفت به يكى از دوستان خود محمد صلى الله عليه و آله قانع به همين نشد كه على را بر همه ما برترى بخشد تا بالاخره او را شبيه عيسى بن مريم كرد. به خدا قسم خدايانى كه در جاهليت مىپرستيديم بهتر از او بود خداوند در همين مجلس آيه را نازل نمود وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يضجون تغييرش دادند يَصِدُّونَ وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ على جز بندهاى نيست كه بر او نعمت بخشيديم و قرار داديم او را مثل براى بنى اسرائيل اسمش را از اين آيه محو نمودهاند سپس خداوند مقام و عظمت امير المؤمنين عليه السلام را بيان مىكند.
وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ منظور امير المؤمنين عليه السلام است فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ يعنى اولين مخالف هستم كه او را فرزندى باشد.پ 132- تفسير قمى- إِنَّا أَنْزَلْناهُ يعنى قرآن فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ شب قدر است خداوند قرآن را يك مرتبه در اين شب در بيت المعمور نازل كرد بعد از بيت المعمور در طول بيست سال بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نازل نمود فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ يعنى منتظر باش آنها نيز منتظرند.پ 133- تفسير قمى- وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ يعنى كذاب آيه وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آياتِنا شَيْئاً يعنى وقتى بيند بجاى ديدن علم را گذاشته آيه عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ گفت يعنى شدت و گرفتارى.پ داود بن كثير از حضرت صادق (ع) نقل كرد كه در مورد آيه قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ فرمود بگو به كسانى كه به آنها منت نهادهايم به معرفت خود كه نادانان بياموزند وقتى آنها را معرفت بياموزند مىبخشيم آنها را.
آيه أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ گفت اين آيه در باره قريش نازل شده كه هر چه دوست داشتند او را مىپرستيدند وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ يعنى او را عذاب مىنمايد با اطلاع از آنچه در باره امير المؤمنين (ع) انجام دادند اين جريان پس از پيامبر اكرم (ص) اتفاق افتاد در مورد كارهائى كه به خواستهها و ميل خود حركت كردند و خلافت و امامت را از امير المؤمنين (ع) گرفت.
آيه اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ نازل شده در باره قريش و جارى شده بعد از پيامبر (ص) در مورد اصحابش كه غصب خلافت امير المؤمنين (ع) را نمودند و امامى را به هواى نفس خود انتخاب كردند، بعد سخن را با طبيعىها برمىگرداند كه مدعى هستند بعد از مرگ زنده نمىشويم، وَ قالُوا ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا و اين تقديم و تاخير شده زيرا طبيعيها اقرار به حشر و نشر بعد از مرگ ندارند آنها مىگويند نحيا و نموت وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ ما خودمان زنده مىشويم و مىميريم و جز طبيعت چيز ديگرى ما را نمىميراند تا اين آيه يَظُنُّونَ اين گمان به معنى شك است.پ 134- تفسير قمى- آيه وَ الَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ منظور قريش است كه از آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را دعوت مىنمود اعراض داشتند. فرمود بگو به آنها يا محمد أَ رَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ يعنى بتهايى را كه مىپرستيدند سپس مىفرمايد وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا يَسْتَجِيبُ لَهُ گفت: كسانى كه خورشيد و ماه و ستارگان و چهارپايان و درخت و سنگ را مىپرستيدند موقعى كه مردم در قيامت محشور شدند همين معبودها و خدايان آنها دشمن ايشان خواهند بود و نسبت به عبادت آنها بيزارى مىجويند بعد مىفرمايد أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ يا مىگويند اين قرآن را از خود درآورده إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً اگر من دروغ بسته باشم در صورتى كه خدا بخواهد پاداش يا كيفر دهد مرا قدرت ندارند جلو او را بگيرند هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ او بهتر مىداند دروغهائى كه در اين مورد مىگوئيد.
سپس مىفرمايد: قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ بگو من تنها يك پيامبر نيستم قبل از من انبيائى آمدهاند.پ 135- تفسير قمى- وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ اين آيه در باره منافقين از اصحاب پيامبر (ص) نازل شده و كسانى كه وقتى قرآن را مىشنيدند نه ايمان به آن داشتند و نه آن را حفظ مىكردند وقتى خارج مىشد به مؤمنين مىگفتند پيامبر (ص) چه گفت.پ 136- تفسير قمى- وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا يعنى شما با شمشير تسليم شديد وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ لا يَلِتْكُمْ يعنى كاسته نمىشود از شما.
آيه يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا اين آيه در باره عثمان در جنگ خندق نازل شد زيرا او گذرش به عمار بن ياسر افتاد در حالى كه حفر خندق مىكرد گرد و غبار بلند شده بود از كند و كاو او عثمان دست روى دماغ گرفت و رد شد عمار گفت:
لا يستوى من يبنى المساجدا يظل فيها راكعا و ساجدا
كمن يمر بالغبار حائدا يعرض عنه جاحدا معاندا
عثمان عصبانى شده گفت پسر سياه زاده منظورت من هستم بعد شكايت پيش پيامبر (ص) برد و گفت ما دعوت تو را پذيرفتيم و اسلام آورديم تا ما را به دشنام بگيرند و آبرويمان را ببرند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند اسلام برايت دشوار آمده برو.
خداوند اين آيه را نازل نمود يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا تا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ يعنى راست نمىگويند.پ 137- تفسير قمى- فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ خداوند تصميم داشت مردم روى زمين را هلاك نمايد به حضرت محمد (ص) فرمود تو از آنها فاصله بگير سرزنش نخواهى شد بعد در اين مورد بدا حاصل شد و اين آيه را نازل نمود وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ.پ 138- تفسير قمى- أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا گفت در دنيا احلم از قريش نبود بعد روى سخن را به اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله مىنمايد أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ مىگويند يا محمد از خود ساخته منظور امير المؤمنين است بَلْ لا يُؤْمِنُونَ از خود نساخته و اين رأى شخصى او نيست بعد مىفرمايد فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ يعنى مردى مانند او را بياورند از جانب خدا إِنْ كانُوا صادِقِينَ سپس مىفرمايد أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ تو مگر از آنها پاداشى خواستى كه زير بار سنگينى پرداخت آن بشوند.
آيه وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا كسانى كه به آل محمد (ص) ظلم كردند در مورد حقشان عَذاباً دُونَ ذلِكَ عذاب رجعت است بوسيله شمشير فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا يعنى تو در پناه حفظ و نگهبانى و نعمت ما هستى وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ خدا را تسبيح كن وقتى براى نماز شب حركت مىكنى فَسَبِّحْهُ گفت نماز شب استپ بزنطى گفت حضرت رضا (ع) فرمود أَدْبارَ السُّجُودِ چهار ركعت است بعد از مغرب وَ إِدْبارَ النُّجُومِ دو ركعت است قبل از نماز صبح.
پ139- تفسير قمى- وَ النَّجْمِ إِذا هَوى نجم پيامبر اكرم (ص) است إِذا هَوى وقتى در آسمانها به شب سير داده شد و آن وقت در هوا بود و اين قسمى است كه خداوند به پيامبر اكرم مىخورد و اين يك فضيلتى است براى آن جناب نسبت به ساير پيامبران جواب قسم ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى يعنى از روى هواى نفس نمىگويد اين قرآن تمام آن وحى است إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى منظور جبرئيل است كه به او آموخته ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى يعنى پيامبر اكرم.
آيه وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى يعنى پيامبر اكرم (ص) ثُمَّ دَنا يعنى رسول الله نزديك شد به پروردگارش فَتَدَلَّى گفته است اين طورى نازل شده ثُمَّ دَنا فتدانا فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ يعنى پيامبر چنان به خدا به اندازه فاصله سر كمان تا دو طرف آن أَوْ أَدْنى بلكه از اين نزديكتر فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى
يعنى روبرو به او وحى نمود.
آيه إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى گفت وقتى حجاب بين خدا و پيامبر برداشته شد نور او سدره را پوشاند آيه ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى يعنى انكار نكرده لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى گفت جبرئيل را ديد كه بر ساقش درى بود مانند كمربند قاطر داراى ششصد بال كه بين آسمان و زمين را پر كرده بود.
أَ فَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى گفت لات مرد است و عزى زن وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى گفت بتى در مسلك بود خارج از مكه به فاصله شش ميل بنام منات آيه تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى يعنى قسمت ناقص سپس مىفرمايد إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ سلطان يعنى دليل و حجت فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى يعنى با چه نيروئى مىجنگى هذا نَذِيرٌ يعنى رسول الله صلى الله عليه و آله مِنَ النُّذُرِ الْأُولى أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ يعنى از آنچه ذكر شد از اخبار وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ يعنى شما به لهو و لعب مشغوليد.
توضيح: (هوى) به معنى فرود آمدن و بالا رفتن هر دو هست.پ 140- تفسير قمى- آيه وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ يعنى راى و نظر خود را به كار مىبستند و عمل به دستور انبياى خويش نمىكردند ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ يعنى پندگيرنده وَ لَقَدْ أَهْلَكْنا أَشْياعَكُمْ يعنى پيروان شما را در عبادت بتها هلاك كرديم وَ كُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ
يعنى نوشته است در كتب وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ يعنى گناه كوچك و بزرگ مُسْتَطَرٌ يعنى مكتوب.پ 141- تفسير قمى- أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ يعنى نطفه مِنَ الْمُزْنِ گفت از سحاب و ابر أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ مىافروزيد آن را و بهرهمند مىشويد از آن لِلْمُقْوِينَ يعنى براى محتاجان فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ يعنى قسم مىخورم.پ ابو عبد الرحمن سلمى گفت على (ع) سوره واقعه را براى آنها قرائت كرد به اين طور وَ تَجْعَلُونَ شكركم أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ وقتى به پايان رسانيد فرمود مىدانستم كه يكى خواهد گفت چرا اين طور خواندى من از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شنيدم همين طور مىخواند.
وقتى باران مىباريد مىگفتند فلان ستاره و فلان چيز باران را فرستاد وَ تَجْعَلُونَ شكركم أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ بجاى سپاس و شكر تكذيب مىكنيد.پ ابو بصير از حضرت صادق (ع) در مورد آيه وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ فرمود:
اين آيه چنين است وَ تَجْعَلُونَ شكركم أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ.
توضيح: مرحوم طبرسى نوشته على (ع) و ابن عباس چنين خواندهاندپ و از پيامبر (ص) روايت شده كه
و تجعلون شكركم
خوانده.پ 142- تفسير قمى- آيه أَ لَمْ يَأْنِ يعنى لازم نشده أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ كه دلها بترسد آيه يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ گفت يعنى دو بهره از رحمت خود اولى كه داخل آتش او را نكند دوم اينكه وارد بهشتش نمايد. آيه وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ منظور نور ايمان است.پ سماعة بن مهران از حضرت صادق (ع) نقل كرد در باره آيه يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ يعنى حسن و حسين (ع) وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ گفت يعنى امامى كه به او اقتداء كنيد.پ 143- تفسير قمى- آيه أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ گفت اين آيه در باره دومى نازل شد زيرا پيامبر اكرم (ص) بر او گذشت موقعى كه پيش مردى يهودى نشسته بود و مشغول نوشتن اخبار پيامبر (ص) بود اين آيات نازل شد أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ.
دومى خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيد آن جناب به او فرمود ديدم گفتار يهود را مىنوشتى با اينكه خداوند چنين كارى را نهى نموده. گفت آنچه در تورات راجع به شما نوشته بود
مىنوشتم و شروع كرد به خواندن نوشتههاى خود در حالى كه پيامبر بر او خشمگين بود.
مردى از انصار به او گفت واى بر تو نمىبينى پيامبر اكرم (ص) بر تو خشمگين است.
دومى گفت به خدا پناه مىبرم از خشم خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله من اينها را چون راجع به شما بود نوشتم، پيامبر اكرم به او فرمود فلانى، اگر موسى بن عمران در ميان آنها ايستاده باشد و تو با اعتنائى به آنچه من از نزد خدا آوردهام پيش او بروى نسبت به آنچه من آوردهام كافر خواهى بود.پ 144- تفسير قمى- آيه هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ اميون كسانى هستند كه ميان آنها كتابى وجود ندارد.پ معاوية بن عمار از حضرت صادق (ع) در باره هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ نقل كرد كه فرمود سواد نوشتن داشتند ولى كتابى از جانب خداوند ميان آنها نبود و نه پيامبرى ميان آنها برانگيخته شده بود بهمين جهت آنها را امى مىگفتند فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ در تورات نوشته شده كه اولياء خدا آرزوى مرگ مىكنند.پ 145- تفسير قمى- ابو خالد كابلى از حضرت صادق (ع) نقل كرد در مورد آيه فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا فرمود يا ابا خالد آن نور به خدا ائمه از آل محمد (ص) هستند تا روز قيامت به خدا قسم آنها نورى هستند كه نازل نموده ... تا آخر خبر آيه قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا گفت ذكر نام پيامبر (ص) است و فرمود ما اهل ذكريم ذَلُولًا يعنى رختخواب فَامْشُوا فِي مَناكِبِها در اطراف آن.پ 146- تفسير قمى- آيه ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ يعنى آنچه مىنويسند اين قسم و جواب آن است ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ يعنى آن پاداش بزرگى را كه به تو مىدهد منت بر تو نخواهد گذاشت وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ يعنى اگر پيامبر بر ما از طرف خود بسازد لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ با تمام نيرو انتقام خواهيم گرفت از او ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ نسل او را قطع مىكنيم و تين رگى است كه توليد فرزند از او مىشود فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ هرگز كسى نمىتواند جلو خدا را نسبت به پيامبرش بگيرد و از او دفاع كند.
آيه وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا گفت گروهى قبل از حضرت نوح (ع) بودند
كه از دنيا رفتند مردم از مردن ايشان غمگين شدند شيطان پيش آنها آمد و مجسمههاى آنها را ساخت تا به آنها انس بگيرند وقتى زمستان شد آن مجسمهها را بردند ميان خانهها آن قرن گذشت در قرن بعد ابليس پيش آنها آمد و گفت اينها خدايانى بودند كه آباء شما آنها را مىپرستيدند. بت پرست شدند و گروه زيادى گمراه گرديدند نوح آنها را نفرين كرد هلاك شدند لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً گفت ود بتى بود متعلق به قبيله كلب و سواع مال هذيل بود و يغوث متعلق به مراد و يعوق مربوط به قبيله همدان و نسر مال حصين.
آيه قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ يعنى كسى مرا پناه نمىدهد از كيفر خدا اگر آنچه مامورم ابلاغ كنم پنهان نمايم وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً يعنى جز او پناهگاهى ندارم إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ مگر برسانم آنچه مامورم راجع به ولايت على بن ابى طالب (ع) وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ هر كه مخالفت خدا و پيامبر را بنمايد در مورد ولايت على (ع) فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً.پ 147- تفسير قمى- يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ يعنى پيامبر كه جامه به خود پيچيده بود مدثر يعنى متدثر است قُمْ فَأَنْذِرْ گفت آن قيام پيامبر است در رجعت كه مىترساند آيه وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ يعنى جامهات را بالا بزن گفته مىشود شيعتنا يطهرون يعنى جامههاى خود را كوتاه مىكنند وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ از پليديها بپرهيزپ و در روايت ابى الجارود است از حضرت باقر (ع) در آيه وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ يعنى عطا را نبخش به اميد اينكه بيشتر بگيرى.
توضيح اين مطلب كه فرمود شيعتنا يطهرون شايد منظور اينست كه لباس كنايه از شيعه است كه پيامبر (ص) امر به پاك شدن آنها از گناهان و اخلاق بد مىكند چنانچه فرمودهاند در مورد شيعيان در چند جا انتم الشعار دون الدثار شما لباس تن ما هستيد نه لباس رو (يعنى چسبيده به ما هستيد).پ 148- تفسير قمى- آيه ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً اين آيه نازل شده است در باره وليد بن مغيره كه يكى از پير مردان سياستمدار عرب بود و از جمله مستهزئين و مسخرهكنندگان پيامبر صلى الله عليه و آله به شمار مىرفت آن جناب در كنار حجر الاسود مىنشست و قرآن مىخواند قريش پيش وليد بن مغيره آمدند و گفتند يا ابا عبد الشمس آنچه محمد (ص) مىگويد چيست شعر است يا كهانت و يا خطبه است گفت اجازه بدهيد تا من
سخنان او را بشنوم.
نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رفت و گفت از اشعارت برايم بخوان فرمود اينها شعر نيست كلام خداست كه آن را ملائكه و انبياء و رسل خوش مىدارند گفت برايم مقدارى بخوان. پيامبر اكرم (ص) سوره حم السجده را خواند همين كه رسيد به آيه فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ.
موى بر تن وليد مرتعش شد و تمام مويهاى سر و ريشش راست ايستاد به خانه خود برگشت و ديگر به مجموع قريش برنگشت. قريش پيش ابا جهل رفتند و گفتند: اى ابو الحكم وليد متمايل به دين محمد صلى الله عليه و آله شده ديدى بر نگشت پيش ما.پ ابو جهل با عجله پيش وليد رفت و به او گفت عمو ما را بىآبرو كردى و رسوا شديم و دشمن ما را سرزنش مىكند به دين محمد (ص) گرائيدى. گفت من به دين او نپيوستهام ولى سخنانى بس دشوار شنيدم موى بر تنم راست شد. ابو جهل پرسيد خطبه است؟ گفت نه خطبه سخنى پيوسته است و اين كلام پراكنده و غير مشابه با هم است. گفت شعر است گفت نه من اشعار عرب را كوتاه و بلند و وزن رمل و رجز آنها را شنيدهام اينها شعر نيست. گفت پس چيست؟ گفت اجازه بده در اين مورد بيانديشم، فردا صبح گفتند يا ابا عبد الشمس بالاخره نظرت در مورد سؤال ما چه شد؟ گفت بگوئيد سحر است زيرا بر دل مىنشيند خداوند در مورد او اين آيات را فرستاد ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً او را وحيد مىناميدند چون به قريش گفته بود به من اجازه بدهيد يك سال تنها پردهدارى كعبه را به عهده بگيرم و تمام شما يك سال ديگر را بعهده بگيرند ثروت زيادى داشت و داراى باغهاى زيادى بود و ده پسر داشت و ده بنده داشت كه در اختيار هر كدام آنها هزار دينار بود براى تجارت و به اين مبلغ در آن زمان قنطار مىگفتند بعضى گفتهاند قنطار يك پوست گاو پر از طلا است اين آيه ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً تا صَعُوداً گفته است كوهى است كه نام آن صعود است.
إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ يعنى انديشيد كه چگونه اين كلام تهيه شده و مرتب گرديده ثُمَّ نَظَرَ ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ گفت از روى تمسخر نگاهى كرده ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ تا سَقَرَ كه محلى است در جهنم فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ يعنى از شير درنده.
پو در روايت ابى الجارود است از حضرت ابى جعفر (ع) در مورد آيه بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً جريان اين بود كه آنها گفتند يا محمد (ص) به ما رسيده كه هر يك از بنى اسرائيل گناهى مىكردند فردا صبح گناه او و كفاره آن گناه سرش گذاشته مىشد. جبرئيل بر پيامبر اكرم (ص) نازل شده گفت قوم تو خواستهاند سنت بنى اسرائيل در مورد گناه ميان ايشان نيز جارى شود، اگر بخواهند همين كار را در مورد آنها نيز مىكنيم و مانند بنى اسرائيل كيفر خواهيم كرد. چنين گمان كردند كه پيامبر (ص) خوش ندانست اين كيفر در باره قومش اجرا شود.پ 149- تفسير قمى- إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ
گفت بر آل محمد (ص) است كه قرآن را جمع كنند و آن را بخوانند فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ
گفت پيروى كنند از آنچه مىخواهند ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ بر ما است تفسير آن وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ يعنى آفرينش آنها را شاعر گفته است:
و ضامره شد المليك اسرها اسفلها و ظهرها و بطنها
گفت ضامره اسب اوست محكم كرد مليك «تكاد مادتها» گفت گردنش را (تكون شطرها) يعنى نصف آن.
توضيح: اين قسمت (تكاد مادتها تكون شطرها) مصرع ديگر شعر است كه اول آن را ذكر نكرده در موقع تفسير شد ذكر مىكند در بعضى از نسخهها اين مصراع در بين آن دو مصراع ذكر شده (ماده) به معنى گردن در لغت نيافتيم ظاهرا بايد هاديها باشد كه هادى به معنى گردن است در اين صورت وزن و معنى هر دو درست مىشود.پ 150- تفسير قمى- أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ يعنى آب بدبو فَجَعَلْناهُ فِي قَرارٍ مَكِينٍ قرار مكين رحم است أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً أَحْياءً وَ أَمْواتاً كفات به معنى مساكن است گفت امير المؤمنين (ع) در بازگشت خود از صفين چشمش به قبرستان افتاد فرمود اينجا كفات اموات است يعنى مساكن آنها است بعد چشم به منازل كوفه انداخته فرمود
هذه كفات الاحياء
اين هم مساكن زندهها است بعد اين آيه را قرائت نمود أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً أَحْياءً وَ أَمْواتاً وَ جَعَلْنا فِيها رَواسِيَ شامِخاتٍ كوههاى مرتفع وَ أَسْقَيْناكُمْ ماءً فُراتاً يعنى آب گوارا هر آب گوارائى را فرات گويند.
پ151- تفسير قمى- أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً گفت آماده مىكند انسان را و در آن ساكن مىشود وَ الْجِبالَ أَوْتاداً كوهها ميخهاى زمين است وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً شب لباس روز است وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً گفت خورشيد درخشان است وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ يعنى از ابرها ماءً ثَجَّاجاً آبى كه پيوسته بر روى هم بريزد وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً باغهائى كه درختها در هم فرو روند.پ 152- تفسير قمى- وَ أَغْطَشَ لَيْلَها يعنى تاريك كرد شبش را وَ أَخْرَجَ ضُحاها يعنى خورشيد را درآورد وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها يعنى گسترش داد وَ الْجِبالَ أَرْساها يعنى ثابت كرد آن را.
آيه قَضْباً قضب يعنى قت (خوراك حيوانات علوفه خشك به معنى دانههاى نباتى است كه مردم مىخورند شايد در اينجا منظور همان باشد).
وَ حَدائِقَ غُلْباً يعنى باغهاى پهلوى هم و پيچيده و پر درخت وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا گفت آب علوفه خشك براى بهائم استپ ضحاك از ابن عباس نقل كرد در مورد آيه مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ منظور اينست كه موجب استفاده شما و چهارپايانتان مىباشد.پ 153- تفسير قمى- فَلا أُقْسِمُ يعنى قسم مىخورم بِالْخُنَّسِ اسم ستارهها است الْجَوارِ الْكُنَّسِ ستارگان پنهان مىشوند در روز و ديده نمىشوند وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ گفت شب وقتى تاريك شود وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ گفت روز وقتى بلند شود تمام اينها قسم است و جواب آن جمله إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ يعنى در نزد خدا داراى ارزش و استوار است مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ اين چيزى است كه فقط از امتيازات پيامبر ماست صلى الله عليه و آله كه به ديگرى از پيامبران داده نشده.پ ابو بصير از حضرت صادق (ع) در مورد آيه ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ فرمود يعنى جبرئيل پرسيدم اين قسمت مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ يعنى پيامبر در نزد پروردگار خود مطاع است و امين روز قيامت است گفتم وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ فرمود يعنى پيامبر ديوانه نيست در نصب امير المؤمنين (ع) به امامت گفتم وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ يعنى خداوند در اطلاع دادن پيامبر ما را از غيب بخيل نيست و مضايقه ندارد گفتم وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ فرمود يعنى كاهنانى كه در قريش بودند سخن آنها نسبت داده شده به شيطانهائى به
زبان آنها صحبت مىكردند گفت سخن شيطان مطرود نيست مثل آنها.
گفتم معنى اين آيه فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ فرمود كجا مىرويد در مورد ولايت على (ع) كجا فرار مىكنيد از ولايت او إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ براى كسانى كه خدا ميثاق از آنها به ولايت على (ع) گرفته شده گفتم وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ فرمود زيرا مشيت مال خدا است نه مردم.پ 154- تفسير قمى- فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ يعنى در او كجى و اعوجاج نيست فِي أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَكَ گفت اگر بخواهد بغير اين صورت در مىآورد كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ رسول خدا و امير المؤمنين عليهما السلام وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ دو ملكى كه بر انسان موكلند كِراماً كاتِبِينَ كارهاى نيك و زشت انسان را مىنويسند.
آيه فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ يعنى قرمزى بعد از غروب آفتاب وَ اللَّيْلِ وَ ما وَسَقَ مىفرمايد زمانى كه هر يك از مخلوقات را به جانب خواب بكشد وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ زمانى كه اجتماع يابد لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ مىگويد: يعنى حالى بعد از حال مىگويد به راهى كه پيشينيان رفتهاند مىرويد بدون تفاوت به اندازه يك وجب هم با آنها تفاوت نخواهيد داشت حتى پر تيرى مانند پر تير و گشادى دست به اندازه گشادى دست بطورى كه اگر يكى از پيشينيان وارد سوراخ سوسمارى شده باشد شما نيز داخل خواهيد شد گفتند منظورتان يهود و نصارى هستند يا رسول الله (ص) فرمود پس منظورم كيست؟ دست آويزهاى اسلام را يكى پس از ديگرى مىشكنيد اولين چيزى كه از دين خود در هم مىشكنيد امانت است (در نسخه ديگرى امامت است) و آخر آن نماز است.
على بن ابراهيم در مورد آيه إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ گفت: چرا بر مىگردد بعد از مرگ فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ قسم است و جواب آن جمله لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ يعنى مذهبى بعد از مذهب ديگر وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُوعُونَ يعنى به آنچه در سينههاى آنها است لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ يعنى منت بر آنها نهاده نمىشود.پ 155- تفسير قمى- وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ گفت يعنى قسم به آسمان باران زا وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ و زمين صاحب گياه، اين قسم است و جواب آن جمله إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ يعنى گفتارى قاطع است وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ يعنى مسخره نيست إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً
يعنى آنها حيلهها بكار مىبرند وَ أَكِيدُ كَيْداً و ما عذابى براى آنها آماده مىكنيم فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً يعنى مختصرى آنها را مهلت بده.
رَبِّهِ فَصَلَّى نام خدا را برد و نماز عيد فطر و قربان را خواند إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى آنچه از قرآن برايت تلاوت نموديم در صحف ابراهيم و موسى است.پ ابن عباس در مورد آيه إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفى منظور آنچه در دل تو است وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى يعنى در تمام كارهايت تو را به سادگى و آسانى موفق مىكنيم.پ ابن عباس در آيه أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ گفت منظور شتر تنها نيست منظور چهارپايان است وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ خداوند مىفرمايد قادر است كسى مانند شتر بيافريند و مانند آن بلند نمايد و چون كوهها برافرازد و چون زمين مسطح نمايد جز من و آيا كسى جز من مىتواند چنين كارهائى را بكند آيه فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ يعنى پند بده تو واعظ و پند دهنده هستى لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ يعنى تو نگهبان آنها و نويسنده اعمال آنها نيستى.پ و در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر (ع) است إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ يعنى كسى كه پند نگرفت و تو را تصديق نكرد و منكر ربوبيت من شد و كافر نعمتم گرديد فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ او را به عذاب شديد و دائمى كيفر مىكند إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ حركت آنها به سوى ما است ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ و بر ما است جزاى آنها.پ 156- تفسير قمى- لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ يعنى مكه وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ گفت قريش حلال نمىدانستند كه ستم به كسى در مكه روا مىدارند اما ستم به تو را حلال شمردند اى پيامبر وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ قسم به آدم و انبياء و اوصيائى كه از او متولد شدند لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ آفريديم انسان را متعادل و درست چيزى را مانند او نيافريديم يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً از بين بردم مال انبوهى را.پ و در روايت ابى الجارود در آيه أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً از حضرت ابى جعفر نقل مىكند كه فرمود آن شخص عمرو بن عبد ودّ بود كه حضرت على (ع) در روز جنگ خندق به او اسلام را عرضه داشت و گفت پس چه شد آنچه خرج كردم در مورد شما از اموال زياد، و چون او
ثروت زيادى را در راه جلوگيرى از گسترش دين خرج كرده بود، على (ع) او را كشت.پ حسين بن ابى يعقوب از يكى از اصحاب از امام ابى جعفر (ع) در مورد آيه أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ نقل كرد كه منظور نعثل است كه دختر پيامبر را كشت يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً منظور پولى است كه براى تجهيز سپاه داد در جنگ عسرت أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ خيال مىكند كسى از فساد ضمير و دلش خبر ندارد أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ يعنى رسول خدا وَ لِساناً يعنى امير المؤمنين وَ شَفَتَيْنِ امام حسن و امام حسين عليهما السلام وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ هدايت كرديم او را به ولايت آن دو فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ و ما ادريك.پ 157- تفسير قمى- سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى يعنى بگو سبحان ربى الْأَعْلَى الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى گفته است: تقدير كرد اشياء را در اول بعد هر كه را خواست به آن هدايت نمود وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعى كسى كه گياه را بيرون آورد فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى بعد آن را خشك كرد و سياه كرد.
آيه سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى يعنى به تو مىآموزيم فراموش نكن بعد استثناء مىكند إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ فراموش نكن مگر آن مقدارى را كه خدا مىخواهد زيرا پيامبر از نسيان در امان نيست و آن كس كه فراموش نمىكند خداست وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى يعنى مىترسد بواسطه تذكرى كه تو به او مىدهى سپس مىفرمايد يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى فاصله مىگيرد از تذكرات تو كسى كه دچار آتش دوزخ مىشود ثُمَّ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى يعنى در آتش نه مىميرد و نه زنده است چنانچه در اين آيه مىفرمايد وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ.
مرگ از هر طرف به جانب او مىآيد اما او نمىميرد آيه قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى رستگار شد هر كس زكات فطره داد وقتى زكات فطره را خارج كرد نماز عيدش قبول مىشود و ذكر اسم يعنى ما اعلمك هر چه در قرآن به اين لفظ (ما ادريك) هست يعنى چه چيز تو را آگاه نموده يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ يعنى پيامبر اكرم (ص) او مقربه خويشاوندان ايشان است أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ يعنى امير المؤمنين (ع) كه بىنياز از علم است.
توضيح: نعثل لقب عثمان بن عفان بود جوهرى مىنويسد: نعثل اسم مردى بود كه ريش
بلندى داشت وقتى عثمان را مورد سرزنش و عيبجوئى قرار مىدادند او را تشبيه به همان مرد مىكردند بواسطه ريش درازى كه داشت.
توضيحى كه داد و (ما ادريك) را به معنى (ما اعلمك) گرفت شايد (ما) را ماى تعجب گرفته و به احتمال بعيد ممكن است منظورش اين مطلب باشد كه گفتهاند هر چه در قرآن به لفظ (ما ادريك) است يعنى آنچه خدا بيان نموده و آنچه به لفظ (ما يدريك) است يعنى آنچه خدا بيان نكرده است.پ 158- تفسير قمى- عبد الله بن كيسان از حضرت باقر نقل كرد كه فرمود جبرئيل بر پيامبر اكرم (ص) نازل شد و گفت «اقرء» بخوان. گفت چه بخوانم گفت اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ يعنى آفريد نور قديم تو را قبل از اشياء خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ يعنى تو را از نطفه آفريد و از تو على را جدا كرد اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ يعنى به على بن ابى طالب (ع) تعليم نمود عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ يعنى على را نوشتن آموخت براى تو كه قبلا نمىدانست على بن ابراهيم در مورد آيه اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ گفت بخوان باسم الله الرحمن الرحيم را الذى خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ گفت از خون اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ گفت به انسان نوشتن را آموخت كه بوسيله آن تكميل مىشود امور دنيا در شرق و غرب سپس فرمود كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى مىفرمايد انسان وقتى بىنياز شد كفر مىورزد و طغيان مىكند إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى
آيه أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى گفته است آن شخص وليد بن مغيره بود كه مردم را از نماز خواندن باز مىداشت كه اطاعت خدا و پيامبر را ننمايند. آيه لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ يعنى سر او را مىگيريم و در آتش مىاندازيم.
آيه فَلْيَدْعُ نادِيَهُ گفت وقتى ابو طالب (ع) از دنيا رفت ابو جهل و وليد ملعون فرياد زدند بيائيد محمد صلى الله عليه و آله را بكشيم دوست و ياورش از دنيا رفت خداوند مىفرمايد فرياد بزند و بخواند هر كس را مايل است چنانچه مردم را دعوت به كشتن پيامبر (ص) نمود ما نيز زبانيه جهنم را آماده مىكنيم سپس مىفرمايد كَلَّا لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ يعنى اطاعت از او نكردند هر چه دعوت كرد چون پيامبر اكرم (ص) را مطعم بن عدى بن نوفل بن مناف پناه داده بود و كسى جرات جسارت را نداشت.
توضيح: اينكه لا تُطِعْهُ را به معنى اطاعت نكردند معنى نموده شايد منظور اين باشد كه گفتيم اطاعت نكنيد بطور عموم آنها را از پيروى باز داشتيم.پ 159- تفسير قمى- لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ يعنى قريش جدا از كفار اهل كتاب نيستند در كفر خود حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُپ در روايت ابى الجارود از حضرت ابى جعفر (ع) است كه (بينه) محمد (ص) است.
على بن ابراهيم گفت وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ وقتى پيامبر اكرم (ص) آمد با او به مخالفت برخاستند و متفرق شدند پس از او.
«حُنَفاءَ» يعنى پاكان وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ يعنى دينى پايدار آيه إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خداوند قرآن را بر آنها نازل كرد مرتد شدند و كفر ورزيدند و با على امير المؤمنين عليه السلام به مخالفت برخاستند أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ نازل شده در باره آل محمد (ص).پ 160- تفسير قمى- أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ در باره ابو جهل و كفار قريش نازل شده فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ اوست كه يتيم را مىراند يعنى مانع حقش مىشود وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ علاقهاى به اطعام درويشان و تهيدستان ندارد.پ 161- تفسير قمى- ابن ابى عمير گفت ابو شاكر ديصانى از ابو جعفر احول راجع به اين آيه پرسيد قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ. لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ. وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ. وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ. وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ گفت آيا حكيم اين طور صحبت مىكند و اين همه مكررات پشت سر هم مىآورد.
ابو جعفر احول نتوانست جواب او را بدهد. وارد مدينه شد و از حضرت صادق اشكال را پرسيد.
امام فرمود سبب نزول اين آيات و تكرار آن اين بود كه قريش به پيامبر اكرم (ص) پيشنهاد كردند تو يك سال خداى ما را بپرست و ما يك سال خداى تو را مىپرستيم باز يك سال تو بپرست خداى ما را و يك سال باز خداى تو را بپرستيم خداوند شبيه گفتار خود آنها جواب داد در مقابل اينكه گفتند يك سال خداى ما را بپرست فرمود قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ. لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ و در مقابل اينكه يك سال خداى تو را مىپرستيم فرمود وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ
باز براى سخن آنها كه يك سال تو بپرست فرمود وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ و در مقابل اين سخن كه باز خداى تو را يك سال مىپرستيم فرمود وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ. لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ.
ابو جعفر احول پيش ابو شاكر ديصانى برگشت و جواب را ذكر نمود. ابو شاكر گفت اين پاسخ بوسيله شتر از حجاز رسيده.