باب پنجم مرى و كامخ آبكامه و ماهى آبه‏

1- در كافى (6/ 330) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه يوسف عليه السّلام در زندان بپروردگارش عز و جل شكوه كرد از خوردن نان خالى و از او خواست يك نانخورشى كه با نانش بخورد و تيكه نانهاى خشك فراوانى داشت و خدايش فرمود: نان را برگيرد و در لامجينى (ظرفى) نهد و آب و نمك بر آن ريزد تا مرىّ شود و از آن نانخورش كند.

 

در مكارم (217) مانندش آمده ..پ بيان: مرىّ را در قاموس گفته: بر وزن درى است و نانخورشى است چون كامخ و در صحاح گفته: گويا منسوبست به مرارة و عامه آن را مخفف كردند.

من گويم: همانست كه در پارسى آبكامه گويند. بغدادى گفته: واژه نبطى است و بقولى عربى است و از مراره گرفته شده و بقولى اصلش ممرى بوده و بيك ميم استعمال شده گرم است و خشك و خشكى آن بيش از گرمى آنست در حدود پايان درجه دوم است مسهل است و هضم كن و اشتهاء آورد گرفتگى خوراك را بويژه چربى را ميبرد و سفت آنها را لطيف ميكند، تشنه كن و گرم كن كبد و معده است و آنها را خشك كند، و مرى نبطى را از جو سازند، آن را نان كنند و در تنور نهند تا بو داده شود و فودنج و نمك و رازيانه بر آن افزايند و برابر خورشيدش نهند، و فودنج و نان جو يا گندم برابر باشند و آنها را بكوبند و در لامجين سبز نهند و برابر يكى از آنها نمك و رازيانه بر آن ريزند و برخى شونيز بر آن فزايند و برخى ننهند و بايد نيم يكى از اجزاء ديگر باشد و همه را خمير كنند و 20 روز برابر آفتاب گرم گذارند و هر روز در هم مالند و آب بر آن ريزند و چون سياه و سخت شد با آب حل كنند و صاف كنند و چند روز برابر آفتاب گرم نهند كه تباهى در آن رخ ندهد وانگهش بردارند، و يك جرعه‏ى كم آن را ناشتا بنوشند كرمها را و مارها را بكشد، و بچشم آبله زده كشند و آبله در آن بر نيايد و اگر برآمده آن را آب كند.پ 2- در تهذيب (ج 9 ص 116) بسندش از عمار بن موسى كه از امام ششم عليه السّلام پرسيدم از ظرفى كه در آن مى‏بوده مى‏شود در آن سركه يا آب كامخ يا زيتون نهند فرمود: چون شسته شود باكى ندارد.پ 3- و از همان (127) بسندش از مشرقى كه از ابى الحسن عليه السّلام پرسيدم از خوردن مرى و كامخ كه از گندم و جو ميسازند و ما آن را ميخوريم، فرمود: آرى حلال است و ما هم آن را ميخوريم.

 

پ‏توضيح: در بحر الجواهر گفته: كامخ معرب كامه است و نانخورشى است كه از فودنج و شير و ادويه ساخته شود، و همه نوع كامخ براى معده بدند و تشنه كن و تباه كن خون، جوهرى هم آن را معرب دانسته و گفته كمخ تغوط است و نزديك اعرابى نان با كامخ آوردند و آن را نشناخت باو گفتند: اين كامخ است گفت: دانستم مدفوع است از كدام شما است؟ پايان يكى گفته كامخها نانخورشى است كه از فودنج و شير و ادويه سازند و فوتنج مايه كامخها است كه از آرد جو خيسانده و زير كاه دفن شده تا 40 روز باشد و شيرش را تازه كنند تا ورآيد و آنگه ادويه در آن ريزند مانند انجدان و شبت و كبرا و سبزيهاى ديگر و آن را كامخ دانند.

 

گويم: از برخى اخبار برآيد كه از ماهى هم ساخته شود چنانچه گذشت و گويا همان صحناة باشد كه در بحر الجواهر گفته صحنا بكسر كه بمد هم خوانده شود نانخورشى است كه از ماهى سازند و صحنات از آن اخص است چنانچه جوهرى گفته و بنقل از مغرب آن را در پارسى ماهى آبه گويند و شامى دارد و مصرى و نانخورشى است كه از ماهيان خورد و سماق و ليمو و ترشيهاى ديگر سازند و مقوى و مبرّد معده است.