باب سوم- در كاسنى

پ‏1- در محاسن (507) بسندش تا امام پنجم عليه السّلام كه كاشنى درختى است بر در بهشت.پ بيان: كاسنى سبزى شناخته شده ايست معتدل است و براى معده و كبد و

 

سپرز خوردنش خوبست و ضماد ريشه‏اش براى كژدم زده‏گى خوبست و شسته‏اش از پخته‏اش بهتر است.پ 2- در محاسن (..) بسندش تا على عليه السّلام كه كاسنى را باشيد زيرا از بهشت بدر آمده.پ 3- و از همان (..) بسندش تا پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله كه گويا مينگرم كاشنى در بهشت ميلرزد.پ 4- در محاسن (..) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه در كاسنى از آب بهشت ميچكد.پ 5- و از همان (508) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه كاشنى را نتكانده بخوريد زيرا برگى ندارد جز كه در آن آب بهشت است.پ 6- و از همان (..) بسندش تا امير المؤمنين عليه السّلام كه كاشنى بخوريد زيرا بامدادى نشود جز قطره بهشتى دارد، و چونش بخوريد آن را نتكانيد راوى گويد امام ششم عليه السّلام فرمود: پدرم ما را باز ميداشت كه آن را بتكانيم وقتى ميخورديم (و از همان حديث ديگر در نهى از تكاندن كاسنى آورده)، در حديث ديگر از امام ششم عليه السّلام آورده كه قطره بهشتى دارد و فرزند را افزايد.پ 7- و از همان: كه امام ششم عليه السّلام بنقل از پدرانش عليهم السّلام فرمود: چه خوب سبزيست كاسنى برگى ندارد جز كه قطره بهشتى دارد، آن را بخوريد و هنگام خوردن نتكانيد، فرمود: پدرم ما را از تكاندنش نهى ميكرد چون آن را ميخورديم.پ 8- و از همان: بسندش از ابى بصير كه مردى از امام ششم عليه السّلام سبزى را پرسيد و من نزد آن حضرت بودم و فرمود: كاشنى از آن ما است،پ و امام رضا عليه السّلام فرمود: خوردن كاشنى را باشيد كه مال و فرزند را فزايد، و هر كه خواهد مال و فرزندش فزون شوند پيوسته كاشنى بخورد.

 

پ‏9- و از همان (509) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه هر كسى پيوسته كاشنى بخورد مال و فرزندش فزون شوند.پ 10- و از همان: بسندش تا امام رضا عليه السّلام كه ميفرمود: شما را باد بخوردن سبزى ما كاشنى كه در مال و فرزند فزايد.پ 11- و از همان: بسندش از امام ششم عليه السّلام (و دو روايت ديگر بهمين مضمون از امام ششم عليه السّلام آورده).پ 12- و از همان: بسندش از امام ششم عليه السّلام كه هر كس شب گذراند و در درونش هفت برگ كاشنى باشد آن شب از قولنج آسوده است ان شاء اللَّه (و بسند ديگر هم مانندش آمده).پ 13- و از همان: بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه كاشنى سرور سبزيها است.پ 14- و از همان: بسندش از محمّد بن فيض كه با امام ششم عليه السّلام چاشت خوردم و بر خوان سبزى بود و باما پيرى بود كه از كاسنى رو گردان بود و امام ششمش فرمود: راستى شما پنداريد كه اين سرد است، چنين نيست و همانا معتدل است و برتريش بر سبزيها چون برترى ما است بر مردم.پ 15- در محاسن: بسندش از محمّد بن فيض كه بهمراه امام ششم رفتم بعيادت مولايش در مدينه و بخانه‏اش رسيديم و غلامش در راه ايستاده بود و غلام امام ششم باو گفت: دور شو امامش فرمود: خاموش باش كه پدرش بسيار كاشنى خور بود.پ 16- و بسندش از وضاح خرما فروش كه شنيدم امام ششم عليه السّلام ميفرمود:

هر كه بسيار كاشنى خورد توانگر شود منش گفتم كه باو كود نجس دهند، فرمود چيزى را برابر آن مگير.پ 17- و از همان (501) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه هر كه هفت برك كاشنى در روز جمعه بخورد پيش از ظهر، بهشت رود.پ 18- و از همان: (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه خشنود نيست كسى از شما كه كاشنى سير خورد و بدوزخ نرود؟

 

پ‏19- در طب (137) بسندش تا امير المؤمنين عليه السّلام كه كاشنى بخوريد چون بامدادى نباشد جز كه قطره‏هاى بهشتى بر آن چكد،پ و از ابى بصير است كه بامام ششم عليه السّلام از هيجان سر و دندانهايم و از طپش چشمم شكوه كردم تا آنجا كه چهره‏ام باد كرده بود، فرمود: بر تو باد بدين كاشنى آبش را بگير و از اين شكر طبرزد بر آن بريز و پر از آن بنوش كه آرامش كند و زيانش را بگرداند، گويد بخانه‏ام رفتم و آن را ساختم همان شب پيش از خواب و نوشيدم و خوابيدم و صبح خوب شده بودم بحمد اللَّه و منّه.پ 20- در مكارم: از امام صادق عليه السّلام كه هر كه كاشنى خورد تا يك شبانه روزش از آسودگان نوشته شودپ و از امام رضا عليه السّلام است كه كاشنى درمان هزار درد است و دردى در درون نباشد جز كه كاشنى سركوبش كوبش كند و يك روز براى يكى از خدمتكاران كه تب و سر درد داشت كاشنى خواست و فرمود: آن را بكوبند و بر روى كاغذ ريزند و روغن بنفشه بر آن ريزند و روى سرش نهند، فرمود: تب را ببرد و سر درد را ببرد،پ و از سياريست كه بر آورده تا گفته: كاشنى را باش زيرا منى فزايد و فرزند را زيبا كند و آن گرم است و پسر آور است‏پ و در فردوس است كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرموده كاشنى از بهشت است (202).پ 21- در مجالس ابن الشيخ است (1/ 273) بسندش تا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه بامدادى نشود جز بر كاشنى قطره‏اى از بهشت چكد بخوريدش و نتكانيدش.پ 22- در خصال (249) بسندش تا امام ششم عليه السّلام كه چهار چيز طبعها را معتدل كنند: انار سورانى، غوره خرماى پخته، بنفشه و كاشنى.پ 23- و از همان (636) بسندش تا امير المؤمنين عليه السّلام كه كاشنى بخوريد زيرا بامدادى نشود جز قطره بهشتى بر آن چكد.پ 24- در دعوات راوندى: كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس كاشنى خورد و بر آن خوابد جادو و زهر در او اثر نكند و هيچ جانورى بدو نزديك نشود نه مار و نه كژدم تا صبح كند، و فرمود: كاشنى را بخوريد و نتكانيد زيرا روزى‏

 

نباشد جز چند قطره بهشتى بر او چكد، در فردوس: مانند هر دو خبر آمده.پ 25- در دعوات: از يك نيكى روايت است كه گاهى بر خاستن براى نماز شب بر من دشوار ميشد و اين پيشامد مرا غمنده ميكرد و صاحب الزمان عجل اللَّه فرجه را در خواب ديدم و بمن فرمود: آب كاشنى را باش كه خدا آن را بر تو آسان كند، گفت: بسيار از آن نوشيدم و بر من آسان شد.پ 26- در دعائم: از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله است كه كاشنى از آن ما است و تره شاه از آن بنى اميه و گويا من بجاى روئيدنش در دوزخ مينگرم و جاى روئيدن باديان در بهشت است، فرمود: برگى از كاشنى نيست جز كه آب بهشت دارد.پ دنباله ايست: در يكى از رساله‏هاى طبيه يافتم كه از رئيس حكماء ابن سينا پرسيدند از سبب اينكه دستور داده آب كاشنى نشسته بكار برند و در جواب نوشت كه خالد از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه فرمان داد بخوردن كاشنى نشسته و فرمود:

از آب بهشت بر آن ميچكد، و محققان اطباء خوش داشتند كه آب از نشسته آن بگيرند و نپخته بكار برند و بيشتر رأى آنان اينست كه تصفيه شود و در جدا كردن ته‏نشين آن تأكيد شود و ميانه روان كه در نظافت آن اصرار دارند گويند شيره‏اش پخته شود و تصفيه گردد.

گويم: سپس تحقيقى طولانى و موشكاف در باره تركيب نيروها آورده كه چون مناسب با كتاب نيست بيانش را وانهاديم تا سخن بدرازا نكشد، و آنگه گفته كاشنى هم در شمار داروهاى مركبه است و دليل تركيب آن يك نوع قياس آمده كه به تجربه برگردد، زيرا مزه‏اش تلخى دارد و كرفى و برگش قابض است اندكى و تلخى و سردى ملازم نيروى حرارت گشاينده در آنست و مقصودم از دو نيرو آب و زمين است ولى نه آب و زمين ساده بلكه جوهر مركبى كه يكى از آن دو در آن غالب است و بنام آن خوانده شده و بسيط ثانوى گرديده و تلخى و گرمى كاشنى بطبع زمينى عارض شده و از جزء آتشين يعنى جزئى كه عارض بر اين شده غلبه دارد و آن را بر آورده و بر سطح كاشنى با رطوبت آن گسترده و چون شسته شود اين‏

 

 

جوهر لطيف از ميان برود و اثرش بماند، و تلخى در گوهر خود كثيف است و زمينى‏پ و دانسته شده كه هيولاى پذيراى تلخى گوهر تيره زمينى است و اين جوهر را گرچه گرمى بجنباند و بفشارد باز هم تنبل و سنگين است و نافذ نيست و آنچه از تركيب كاشنى ميماند همان جزء سرد آنست كه سزاوارتر به تنبلى و افتاده‏تر و سنگين‏تر است، و كاشنى فضيلت گشايندگى شايان و درخشانى نيرومند خود را از دست ميدهد، و كاشنى از ديگر سبزيهاى مبرّد برتر است، و بيشتر تأثير آن نيروى نفوذ در اعضاء است كه بر آنها پيش رود و آنها را باز ميكند و ميشويد و اخلاط چسبنده گرم و سرد را از آنها ميراند و نيروى سرد متحرك آنها را جنبش ميدهد تا در تهيگاه و سوراخهاى آنها خوب نفوذ كند و بدورترين ليف رگها برسد، و چون اين نيرو گرم و لطيف است بى‏درنگ تحليل رود و آزار آنها را از ميان ببرد و چون قوه مبرّده افتان و سنگين است طول دارد تا روش عضو را به سردى ثابت و ته‏نشينى بدل كند، و اگر آن نيرو نباشد سده‏ها باز نشوند و اخلاط گرم سنگين را نراند، و نيروى مبرّد بپايان اعضاء و بمانند كند بسته و مانند قلب نرسد و از كناره معده و رگهاى ما ساريقا جدا نگردد تا در اعضاء پهلوى آنها اثر كند، و باعضاء اصلى و رئيسى نرسد و كسى كه كاشنى را ميشويد اين نفوذ و اثر خويش را از دست ميدهد و آنكه آن را بپزد خطاكارتر است و بيهوده‏كارتر زيرا او با پختن، آنچه را شستن بجا نهاده در جوهر كاشنى از دست ميدهد و نيروى درونى آن هم از ميان ميرود و بخار مى‏شود، و روشن شد درستى گفتار پزشكان استاد و درخشان، و اين شرح سخنى است كه خود ضرب المثل و رمز علمى محبوبست و باللَّه التوفيق پايان خلاصه گفتارش- و همانا آن را آوردم تا دانسته شود كه آنچه از معدن وحى و منبع الهام صادر شده است موافق است با تحقيق استادان علم طب نزد بيشتر مردم، در نسخه‏اى چنين يافت شد كه دچار تصحيف و تحريف بود و با قانون شيخ ابو على تطبيق و تصحيح شد و هم با كتب ديگر طب و باز هم برخى از آنها بجا ماند و اللَّه اعلم.