آيات قرآن مجيد:
پالمائده- 103- مقرر نداشته خدا بحيره را و نه سائبه را و نه وصيله و نه حام ولى آنان كه كافرند ببندند بر خدا دروغ و بيشترشان نمىفهمند.
تفسير
پ: طبرسى در (3: 252) مجمع گفته: يعنى خدا آن را حرام نكرده چنانچه مردم جاهليت حرام كردند و بدان فرمانى نداده، بحيره شتريست كه پنج شكم آورده و پايانشان نر بوده كه گوشش را شكاف ميدادند و از سوارى و كشتن آن دريغ داشتند و براى آب و چرا آزاد بود و اگر خسته او را ميديد سوارش نميشد- از زجاج است.
و گفتند: چون پنج شكم ميزائيد نگاه ميكردند اگر پنجم نر بود او را ميكشتند و زن و مرد همه از گوشتش ميخوردند و اگر ماده بود گوشش را ميشكافتند و بحيره ميشد و ديگر پشمش را نمىچيدند و در كشتن او نام خدا نميبردند و بارش نميكردند و بر زنها غدقن بود از شيرش بنوشند و از آن بهره برند و شير و بهرهاش از آن مردها بود نه زنها تا بميرد و چون ميمرد مرد و زن در خوردن آن شريك بودند- از ابن عباس از محمّد بن اسحاق كه بحيره دختر سائبه بوده و آن شترى بوده كه براى برگشت از سفر يا بهبودى از بيمارى و مانند آنها نذر ميكردند، ميگفت ماده شترم سائبه است. و چون بحيره ميشد كه از او سودى نبرند و از آب و چرا دريغش نكنند- از زجاج و علقمه و از ابن عباس و ابن مسعود است كه سائبه نذر بتها بوده كه بخادمان بتخانه
ميدادند تا از شيرش برهگذران و مانند آنها بدهند.پ و از محمّد بن اسحاق است كه سائبه ماده شترى بوده كه ده شكم دنبال هم ماده ميزائيده بىكره نر و ديگر سوارش نميشدند و پشمش را نمىچيدند و شيرش را جز بمهمان نميدادند، و هر كره مادهاى كه پس از آن مىآورد گوشش را شكاف ميدادند و با مادرش رها ميكردند و آن بحيره بود.
وصيله گوسفندى بود كه اگر ماده ميزائيد از آنها بود و اگر نر از آن معبودانشان ميكردند و اگر نر و ماده با هم ميزائيد ميگفتند ببرادرش پيوسته و براى بتها آن نر را نميكشتند- از زجاج- و گفتند چون گوسفندى هفت شكم ميزائيد اگر هفتم نر بود سرش را براى بتها ميبريدند و گوشتش از آن مردها بود نه زنان و اگر ماده بود زندهاش ميداشتند و جزء رمه ميشد و اگر شكم هفتم نر و ماده هر دو بود، ميگفتند خواهر ببرادر چسبيده و بر ما حرام شده و هر دو را حرام ميدانستند و بهره و شيرش از آن مردها بود نه زنها- از ابن مسعود و مقاتل.
و از محمّد بن اسحاق است كه چون گوسفندى ده ماده مىآورد در پنج شكم كه در آنها نرى نبود آن را وصيله مينمودند و ميگفتند بهم پيوسته و هر چه پس از آن ميزائيد از مردان بود نه از زنان.
«و نه حام» و آن نرّه شترى بود كه ده شكم از صلب او بچه آمده بود و گفتند پشت خود را غرق كرده نه بارش ميكردند و نه از آب و چراگاه بازش ميداشتند از ابن عباس و ابن مسعود و ديگران و گفتند: چون نرّه شتر نوه خود را آبستن ميكرد حامى شده و بر او سوار نميشدند- از فراء.
بدان كه خدا هيچ كدام اينها را حرام نكرده بود،پ مفسران از ابن عباس آوردند كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و اله فرمود: عمرو بن لحىّ بن قمعة بن خندف پادشاه مكه شد و نخست كسى بود كه دين اسماعيل را دگرگون كرد و بتپرستى پيش گرفت و بحيره و سائبه و وصيله و حام بدعت نهاد، و رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمود او را در دوزخ ديدم كه
اهل دوزخش از گند ناى او در آزار بودند و روايت است كه نايش در دوزخ كشيده ميشد.پ «ولى آنان كه كافرند ميبندند بر خدا دروغ» يعنى دروغ بندند كه اينها را خدا حرام كرده است نفهمى را ويژه بيشتر آورد كه پيرو سران بودند كه نميفهميدند دروغ است مانند خود سران، و گفتند: يعنى بيشترشان حرام و حلال را تميز ندهند و كمترشان معاندند.
اخبار باب
پ1- در معانى الاخبار- 148: بسندى از امام ششم در قول خدا عزّ و جلّ ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ تا آخر فرمود: مردم جاهليت چون شترشان دو قلو ميزائيد ميگفتند بهم پيوسته و كشتن و خوردنش را روا نميداشتند و چون ده تا ميزائيد آن را سائبه ميدانستند و سوارى و باربرى و شيرش را حلال نميدانستند و حام فحل شتران بود كه حلالش ندانستند و خدا عزّ و جلّ فرو فرستاد كه او هيچ كدام اينها را حرام نكرده، عياشى در (1: 347 تفسيرش) مانند آن را آورده.پ 2- در معانى الاخبار: 148- روايت است كه بحيره شتريست كه پنج شكم زائيده و اگر پنجم نر بوده آن را ميكشتند و مرد و زن ميخوردند و اگر ماده بوده گوشش را شكاف ميدادند و بر زن و مرد گوشت و شيرش حرام بوده و چون ميمرده بر زنها حلال بوده و سائبه شترى بود نذر براى بهبودى از بيمارى و رسيدن بخانه، وصيله گوسفندى كه هفت شكم آورده اگر هفتم نر بوده سرش را ميبريدند و مرد و زن از آن ميخوردند و اگر ماده بوده در رمه رها ميشده و اگر نر و ماده هر دو بوده گفتند ببرادرش پيوسته و آن را نميكشتند ولى گوشتش بر زنها حرام بوده جز اينكه بميرد و آنگه بر مرد و زن حلال شود، حام فحلى كه به پشت نبيرهاش بر آمده و گفتند پشت خود را غرق كرده است و سوارش نميشدند و در
آب و چرا آزاد بود.پ 3- عياشى- 1: 348-: بسندى كه امام ششم فرمود: بحيره آن بود كه فرزند فرزندش ميزاييد و بحيره ميشد.پ 4- در تفسير على بن ابراهيم در قول خدا ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ تا آخر بحيره گوسفندى كه پنج شكم زائيده و در ششم عرب گفتند بحيره است و آن را نذر بت كردند و در آب و چرا آزاد نمودند، وصيله بگوسفندى كه پنج شكم آورده و ششمى نر و ماده دو قلو بوده و ماده را نذر بت ميكردند و گفتند ببرادرش پيوسته و گوشتش بر زنها حرام بوده، حام جدّ جدّ شتر بوده كه ميگفتند: پشت خود را غرق كرده و حام نام ميگرفته و سوارش نميشدند و در آب و چرا آزاد بوده و بارش نميكردند و خدا همه آنها را رد كرد و فرمود: ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ تا أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ.