آيات قرآن مجيد:
پ1- الانعام- 99- و او است كه فرو آورده از آسمان آب و برآورديم بدان رويش هر چيز را پس برآورديم بدان سبزه كه برآوريم از آن دانه برهم چيده و از نخل برآوريم خوشههاى خرماى بهم نزديك و دسترس و بستانها از انگورها و زيتون و انار و مانند و نامانند، بخوريد از ميوههاش كه برآورد و از رسيده آنها راستى در آن نشانهها است براى مردمى كه ميگروند، 141- و او است كه برآورد
بستانهاى ديوارهدار و بىديواره و هم نخل و زراعت با خوردنيهاى گوناگون و زيتون و انار، مانند و نامانند بخوريد از برش كه برآورد.پ 2- الرعد- 4- و در زمين تيكههاى پهلوى هم است بستانها از انگورها و زراعت و نخل كه يك ريشهاند و چند ريشه: يك آب خورند و برترى و هم خوردنيهاشان را بهمدگر راستى در اين نشانههاست براى مردمى كه خردمندى كنند.پ 3- النحل- 10- او است كه فرو فرستاده از آسمان آب كه از آن شما است از آن نوشابه و از آنست درختى كه شما در آن ميچرانيد 11- روياند از آن براتان زراعت و زيتون و نخل و انگورها و از هر ميوه راستى در اين نشانهها است براى مردمى كه انديشند 12- و فراهم كرده براتان شب و روز را- تا فرمايد- و آنچه آفريده براتان در زمين، رنگارنگ.پ 4- المؤمنون- 19- پس بر آوريم بدان براتان بستانها از نخل و انگورها كه از آن شما است در آنها ميوههاى بسيار و از آنها ميخوريد 20- و درختى كه برآيد از طور سيناء بروياند روغن و رنگارنگ براى خورندهها.پ 5- فاطر- 33- نبينى كه خدا فرو آرد از آسمان آب و برآوريم بدان از هر ميوه رنگارنگ.پ 6- يس- 24- و ساختيم در آن بهشتها از نخل و انگورها و گشوديم در آن چشمها تا از ميوه آن خورند و از آنچه كنند.پ 7- الرحمن- 11 در آنست ميوهها و نخل غنچهدار 12- و دانه برگ خشكيده و گل.پ 8- عبس- 25- بايد بنگرد آدمى بخوراكش كه ما بريزيم آب را ريختنى وانگه شكافتيم زمين را بخوبى، تا فرمايد بهره شما و چهارپاهاتان باشند.پ 9- التين- 1- سوگند به تين و زيتون.پ تفسير: «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» گفتند: يعنى از ابر يا از سوى آسمان كه
بدان برآورديم رويش هر دسته گياه را و منظور، اظهار نيرو است بر روياندن گياهان گوناگون از يك آب، و برآورديم از آن گياه يا از آن آب جوانه سبزى كه از درون دانه برآيد و از آن سبزه خوشهاى كه دانههاى روى هم دارد و بر آورديم از نخل گلى پردهدار و داراى رشتهها دسترس و بهم پيوست و به ذكر آن پرداخت كه بر ديگران رهنمونست و نعمت در آن فزونست، برآورديم بستانها از انگورها براى شما و هم زيتون و انار مانند و نامانند در اندازه و رنگ و مزه، به ميوه آن بنگريد چون بار آورد كه بسيار خرد و زبون و بىسود است و و برسيدن ميوهاش بنگريد كه پخته شود و درشت و سودمند گردد و كام ده راستى در اين نشانهها است براى مردمى كه باور دارند بدين نشانهها كه خداى توانا و حكيمى و يگانهاى هست چون كه پذيرش اجناس گوناگون و انواع چندان و ذيفنون از يك مايه و چرخش آنها از حالى بحالى نشود جز باثر بخشى توانا كه شرح آنها را داند و بحكمت خود ترجيح حالى بحالى بر حسب مقتضى تواند و همتا و ضدى نباشدش كه با او در آويزد و جلو كارش بگيرد.
«وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ» در زمين تيكهها است كنار هم برخى خوب و برخى شورهزار، برخى نرم و برخى سخت، برخى زراعت ده و ناساز براى درخت و برخى بر عكس و اگر توانائى نباشد كه كار چنين كند اختلافى نيايد زيرا همه در طبع زمينى شريكند و در لوازم آن بر اثر اوضاع آسمانى با همند چون نسبت و وضع آنها يكى است «وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ» يعنى بستانها كه انواعى از نخل و زراعت دارند و اين نخلها از يك ريشه جداگانه دارند، و ميوه آنها در شكل و اندازه و بو و مزه تفاوت دارند كه اين هم خود دليل بر وجود صانع حكيم است، زيرا اختلاف آنها با اينكه مايه و اسباب آنها يكى است نشود جز بتأييد تواناى مختار از نظر انديشمند ...پ و التين و زيتون گفتند از ميان همه ميوهها باين دو سوگند ياد شده چون انجير ميوه خوبيست و همهاش خوردنيست و خوراكى است لطيف و زود هضم و
پر سود طبع را نرم كند، بلغم را فرو نشاند قلوهها را نيرو دهد، ورم مثانه را ببرد و سدّه كبد و سپرز را بگشايد و فربه سازد، و زيتون ميوه است و نانخورش و دارو و روغن لطيفى دارد كه پر سود است و تأويل آنها به پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و امير المؤمنين عليه السلام و حسنين عليهم السّلام گذشت.
اخبار باب
پ1- در خصال (601) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه چون خدا عزّ و جلّ آدم را از بهشت فرو آورد بهمراه او 120 شاخه فرود آورد كه چهل آنها از درون و برون خوردنى بودند، چهل آنها درونش خوردنى بود و برونش را دور انداختند، و چهل آنها برونش خوردنى بود نه درونش و با او يك جوال فروشد كه در آن تخم هر چيزى بود.پ 2- در علل (2 ر 260) بسندش تا على بن جعفر كه از برادرم موسى عليه السّلام پرسيدم از همراه خوردن انجير و خرما و ميوههاى ديگر، فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از قرآن نهى كرد، اگر تنهائى هر طور خواهى بخور و اگر در ميان جمعى مسلمانى همراه هم مخور (يعنى دو تا را در يك لقمه قرار مده).
در محاسن بسندى مانندش آمده (442).پ 4- و از همان: (442) بسندش كه چون همخوراك ديگرى باشى و خواهى دو دو بخورى باو اعلام كن.پ 5- و از همان: (441) بسندش از نادر خادم كه غلامان ميوه خوردند و تهماندهاش را بدور ريختند ابو الحسن عليه السّلام فرمود: سبحان اللَّه اگر شما از آن بىنياز بوديد مردم بدان نياز داشتند بكسى كه نيازمند آنست بخورانيد.پ 6- و از همان، (527) بسندش از منصور بن يوسف كه شنيدم أبو الحسن عليه السّلام ميفرمود: انگور رازقى، نيشكر و سيب زيانى ندارند.پ 7- و از همان: (556) بسندش از امام پنجم عليه السّلام كه پوست كندن خرما
را بد ميداشت.پ 8- و از همان (..) تا فرات بن احنف كه هر ميوه زهرى دارد و چونش آورديد آن را بشوئيد و آب بدان برسانيد.پ 9- المحاسن (..) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه دو چيز را با دست خورند انگور و انار.پ 10- و از همان (يافت نشد) بسندش كه ابو عكاشه بن محصن اسدى نزد امام پنجم عليه السّلام رفت و امام ششم عليه السّلام در بر او ايستاده بود و انگورى آورد و آن حضرت فرمود: پيره مرد و كودك خردسال آن را دانه دانه خورند و كسى كه پندارد سير نشود سه تا و چهارتا و تواش دو دو، بخور كه مستحب است و روايت است كه در ميوه رسيده شفاء است كه خدا جلّ و عزّ فرموده «بخوريد از ميوهاش چون ميوه دهد»پ 11- در مكارم (29) كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله شيوه داشت انگور را دانه دانه ميخورد و بسا خوشه آن را بدهان ميگرفت و ميكشيد تا لعابش را ميديديم كه بر ريش او مانند دانه لؤلؤ سرازير ميشد و آن لعاب آب زير پوست است، و خيار را با رطب ميخورد يا با نمك، ميوه را تازه ميخورد و خوشتر همه نزد او خربزه بود و انگور و خربزه را با نان ميخورد و گاهى هم با شكر، و بسا كه خربزه را با رطب ميخورد، با هر دو دست، خرما ميخورد و رويش آب مينوشيد، و خرما و آب بيشتر خوراكش بودند، و پيوسته شير و خرما را با هم ميخورد و آنها را دو پاكيزهتر ميناميد،پ و از امام صادق عليه السّلام است كه چون ميوه تازه و نوبار براى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله آوردند آن را ميبوسيد و بر چشم مينهاد، و ميفرمود: بار خدايا بما نمودى آغازش را پس بنما بما پايانش را، و در روايت ابن بابويه است كه بما نمودى آغازش را با عافيت بنما پايانش را هم با عافيت.پ و از ابن عباس است كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كه ميوه خورد بنام خدا زيانش نزند، فرمود: چون خدا آدم عليه السّلام را از بهشت بدر كرد از ميوههاى بهشتش توشه داد و وصف هر چيز را بدو آموخت، ميوههاى شما از بهشت است جز اينكه اينها دگرگونى دارند و ميوه بهشت ديگرگونى ندارد.
پ12- در منثور (1 ر 56) از ابن عباس كه آدم 30 صنف ميوه از بهشت فرو آورد برخى از درون و برون خوردنى باشند، برخى درونش را خورند و برونش را بدور اندازند و برخى برعكس.پ 13- در دعائم: از رسول خدا است كه نهى كرد دو تا خرما با هم خورند جز كه از يارش اجازه گيرد، و روايت شده كه با هم خوردن رواست و نخست درستتر است و از آن نهى شده چون دليل بر حرص و شكمبارهايست و مايه زبونى است و غبن همخوراك، و گفتند همانا غدقن آن براى سختى و كمى خوراك بوده كه در خوراك كم با هم مواساة ميكردند و چون گرد هم ميشدند برخى ديگران را بر خود مقدم ميداشتند و بسا ميان آنها گرسنهترى بوده كه دو تا خرما با هم ميخورده يا لقمه را بزرگ برميداشته و بآنها اجازه داده تا ديگران خوشدل باشند، و از اين بابست حديث جبله كه ما در مدينه بوديم در شمار فرستادههاى عراق و ابن زبير خرمائى بما داده بود و ابن عمر ميگذشت و ميگفت دو تا با هم مخوريد جز كه يكى از يارش اجازه گيرد چون مايه زيان ديگران بوده و همه در آن شريك بودند، و مانند آن از ابى هريره در باره اصحاب صفّه روايت شده پايان.
كرمانى گفته: نهى براى حرمت بوده يا كراهت بحسب احوال و گاهى هم اذن صادر ميشده، طيبى گفته: اذن از ديگران با وسعت خوراك نيازى ندارد و همچنين در فراوانى خوراك كه همه سير ميشوند ولى ادب نيك است در همه حال،پ و در اكمال الكمال گفته: در باره روايت مسلم از ابن عمر كه دو تا را با هم نخوريد زيرا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از آن نهى كرد و جز كه كسى از يارش اجازه گيرد، گفته:
اين نهى مورد اتفاق است تا از ديگران اجازه گيرد و اگر اجازه دادند باكى ندارد و اختلاف دارند كه نهى تحريم است يا كراهت و ادب، قاضى عياض از اهل ظاهر آورده كه نهى تحريم است و از ديگران كه نهى كراهت است و ادب و درست تفصيل است كه اگر خوراك شريكى همه باشد قرآن حرام است جز برضايت آنان كه شريكند و رضايت بلفظ صريح باشد يا آنچه جاى آن را گيرد از قرينه حال
يا محبوب بودن نزد آنها تا جايى كه يقين يا اطمينان دارد كه راضيندپ و اگر شك دارد حرام است و اگر خوراك از ديگريست يا از يكى از آنها رضاى او شرط است بتنهائى و اگر بىرضاى او دو تا با هم خورد حرام است و اجازه گرفتن از همخوراكها مستحب است و لازم نيست و اگر از خود او باشد كه مهمانشان كرده با هم خوردن بر او حرام نيست وانگه اگر خوراك كم است بهتر است كه با هم نخورند بملاحظه آنها و اگر فراوانست و فزونى دارد با هم خوردن باكى ندارد ولى ادب در خوراك بهر حال بهتر است و نبايد پرخورى كرد جز اينكه براى كارى شتابزده باشد.
خطابى گفته: اين سخنها در زمان آنها بوده كه خوراك تنگ بوده و امّا امروزه نيازى باجازه نيست و چنان نيست كه گفته بلكه حق همان است كه ما شرح كرديم زيرا ميزان عموم لفظ خبر است نه خصوصيت سبب با اينكه اين سبب ثابت نيست ...پ 14- در محاسن (527) بسندش از امام ششم عليه السّلام كه پنج تا از ميوه بهشتند در اين جهان انار ملس، سيب اصفهان، به، انگور، و رطب مشان.پ 15- در مجالس ابن الشيخ (1 ر 379) بسندش تا امير المؤمنين عليه السّلام كه چهار تا از بهشت فرود آمده: انگور رازقى، رطب مشان، انگور ملس، سيب شعشعانى يعنى شامى و در خبر ديگر، به.پ توضيح: كلينى روايت يكم را از عدّه از برقى آورده و در يك نسخه بجاى ملاسى امليسى است و آن روشنتر است، در قاموس گفته: امليس و امليسه دشت بىگياه است و گويا انار املسى بدان منسوبست پايان- و نزد ما ملس معروف است و آن انار بىدانه است و املسى بدان تفسير شده، و در بحر الجواهر و در يك نسخه بجاى اصفهانى «شفان» آمده و معنى مناسبى برايش نيافتم، در قاموس گفته: غداة ذات شفان يعنى بامداد سرد و باددار، در بسيارى نسخ كافى شيسقان آمده كه معنائى برايش نيافتم در لغت، و در يك نسخه شيسقانست و در قاموس آن را دو كوه يا جايى نزديك مدينه تفسير كرده و گويم
اگر باضافه باشد يك معنا دارد، و شعشعانى بمعنى دراز است و گويا درستتر نسخهها باشد و اينكه شيخ آن را به شامى تفسير كرده براى اينست كه سيب آنها از اين نوع بوده، و در اصفهان سيب خرد درازيست كه بهتر و سودمندتر اين نوع است و در كافى انگور رازقى است و در قاموس گفته: رازقى يعنى ضعيف و انگور ملاحى را گويند، و ملاحى چون غرابى انگور سفيد درازيست، و گفته، مشان چون غراب و كتاب بهترين خرما است.پ 16- در فردوس از على عليه السّلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه انگور را دانه دانه بخوريد كه خوشتر و گواراتر است، و از ابن عباس است كه هر كه ميوهها را بشمار طاق بخورد زيانش نزنند.