پ1- در محاسن- 590- بسندى از امام ششم عليه السّلام كه كژدمى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را گزيد آن را پرت كرد و فرمود خدايت لعنت كند كه نه مؤمن از تو سالم ماند و نه كافر، سپس نمك خواست و آن را بجاى گزش نهاد و آنگه با انگشت بزرگش آن را ماليد تا آب شد، سپس فرمود: اگر ميدانستند مردم آنچه در نمك است با وجودش بهيچ ترياقى نياز نداشتند.پ 2- و از همان: بسندى از امام پنجم عليه السّلام (كه گزيدن عقرب را در حال نماز دارد و پيغمبر با نعل بر سر عقرب كوبيده و با ملح جريش آن را مداوا كرده)
پبيان: از قاموس كه نمك جريش آنست كه پاك نشود و براى سر سفره آماده نيست، ابن بيطار بنقل از ديسقوريدس گفته در باره منافع نمك كه بسا با آن بهمراهى بزر كتان گزيدگى كژدم را ضماد كنند، و يا فودنج كوهى و زوفا براى گزيدن افعى نر، و با زفت و قطران يا عسل براى گزش افعى كه آن را قرطس خوانند و آن ماريست كه دو شاخ دارد، و با سركه و عسل براى رفع زيان جانورى بنام هزارپا و گزش زنبورها، و بسا سودمند است براى گزش نهنگى كه در نيل مصر است و چون سائيده شود در خرقه كتانى باشد و در سركه بسيار ترشى فرو شود و آهسته بعضو گزيده شده از برخى خزندهها زده شود خوبست، و بسا از زيان افيون و قطر كشنده سود دهد اگر با سكنجبين نوشيده شود.پ 3- در طب- 82- بسندى تا رسول خدا كه كما از منّ است، و من از بهشت و آبش درمان چشم است، و عجوه از بهشت است، و در آن درمان زهر است.پ 4- دعوات راوندى: كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: كژدمى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را در نماز گزيد، فرمود: خدا كژدم را لعنت كند اگر كسى را وامينهاد همين نمازگزار بود- يعنى خودش- سپس آب خواست و سوره حمد و معوّذتين را بر آن خواند، وانگه بيتابى كرد، و آنگه نمك خواست و در آب ريخت و جاى گزش را با آن مالش داد تا آرام شد.پ 5- در كافى (ج 6 ص 327): بسندى از محمّد بن مسلم (داستان گزيدن كژدم رسول خدا را نقل كرده و در پايان گفته:) امام پنجم فرمود: اگر مردم ميدانستند آنچه در نمك است بهمراهش ترياقى نميخواستند.پ 6- در طب- 62- بسندى از عبد الرحمن بن حجاج كه مردى از ابو الحسن عليه السّلام از ترياق پرسيد، فرمود: باكى ندارد، گفت يا ابن رسول اللَّه در آن زهر افعى نهند، فرمود: آن را بر ما اندازه مكن (آن را بر ما آلوده مساز خ ب)پ بيان فيروزآبادى گفته: ترياق بكسر، داروئى است مركب كه ما نفيس آن را تركيب كرد و اندروماخس آن را تكميل كرد باينكه گوشت افعى جزء آن كرد و
اثر كامل داد و اين نام را بر آن نهاد چون براى گزش خزندههاى زهرناك خوب است كه بيونانى آنها را، تريا، نامند، و نافع است در داروهاى نوشيدنى كه بيونانى قاء گويند- يعنى «زهرناك سودمند» و مخفف شده و معرب شده بلفظ ترياق و آن شش ماه كودك است، و ده سال در بلاد گرمسير جوانست و بيست سال در بلاد ديگر، و ده سال در بلاد گرمسير و بيست سال در بلاد ديگر متوقف است و بعد از آن ميميرد و بىاثر مىشود مانند برخى معجونها- پايان- اينكه فرمود «آن را بر ما آلوده مساز» يعنى پليد و حرامش مكن، زيرا ما آن را از مسلمانان بگيريم و آنها حلالش دانند، يا مقصود اين است كه تو آن را بر ما حرام مكن كه ما داناتريم بحكم آن از تو، يا براى آنكه گوشت افعى در آن نيست يا براى اينكه در ناچارى حرام نيست، يا مقصود اين است كه گوشت افعى سبب حرمت آن نشود، و در نسخه «آن را بر ما اندازه مكن» يعنى اجزاء آن را براى ما بيان مكن كه ما آن را ميدانيم، و بنا بر برخى تفسيرها، دلالت دارد بر جواز مداوا بحرام در ناچارى.
ميگويم: در باب داروهاى كلى داروهاى كژدمزدگى و سائر خزندهها بيايد.