باب چهل و نهم در خوشخوئى و خوش‏صحبتى و آداب ديگر سفر

قرآن مجيد

سوره النحل (آيه- 80)پ و ساخت براى شما از پوست چهارپايان خانه‏ها كه سبك داريد آنها را در روز كوچ و در هنگام اقامت.

اخبار باب‏

پ‏1- خصال: تا امير مؤمنان در سفارش به پسرش محمد بن حنفيه بدان كه مرد مسلمان را دو مروت باشد يكى در حضر و ديگر در سفر، آنچه در حضر است: خواندن قرآنست و همنشينى با دانشمندان، و نظر در فقه، و وقت‏شناسى نماز جماعت، و در سفر بخشش توشه، و كم اختلافى با ياران، و بسيارى ذكر خدا عز و جل در هر سربالائى و نشيب و منزل كردن و برخاستن و نشستن.پ 2- همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: شش است: سه در حضر و سه در سفر، آنها كه در حضرند، خواندن قرآن خدا عز و جل، و آباد كردن مساجد خدا، و تحصيل برادران و در سفر بخشش توشه و حسن خلق، و شوخى كه گناه خدا نباشد- تا آخر خبر.پ 3- امالى صدوق: تا امام صادق (ع) فرمود: مروت در سفر فراوانى توشه است و خوبى آن، و بخشش آن بهمراهان و رازدارى از همسفران پس جدائى و پر شوخى كردن در جز آنچه مايه خشم خدا عز و جل باشد.پ گويم: هر دو خبر و جز آنها در باب مروت و جز آن گذشته.پ 4- خصال: تا معصوم كه فرمود: حق مسافر اينست كه اگر بيمار شد تا سه يارانش با او باشند.

محاسن: مانندش را آورده.پ 5- قرب الاسناد: تا رسول خدا (ص) (نزديك مضمون شماره 4 را آورده).پ 6- خصال: تا پيغمبر (ص) فرمود: سه تا را خدا عز و جل پذيراى حفظ نيست، كسى كه در خانه ويرانه منزل كند، و آنكه ميان راه نماز بخواند، و آنكه پاكش خود را رها سازد و نبندد.پ 7- محاسن: تا امام ششم (ع) كه از مردانگى نباشد بازگفتن آنچه در سفر بيند از خوب و يا بد.

 

پ‏8- همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: اول رفيق و آنگاه راه.پ و بسندى: تا امير مؤمنان (ع) كه همسفر مشو با كسى كه قدر تو نداند چنانى كه قدر او دانى.پ 9- همان: تا اسحاق بن جرير كه امام ششم (ع) بمن فرمود: با كه همسفر بودى؟ باو گزارش دادم و فرمود: چگونه دل پدرت خوش شد كه تو را با ديگرى وانهد و باو گزارش دادم و فرمود: چگونه است كه گفتند: يار شو با كسى كه آبروى تو باشد نه با كسى كه تو آبروى او باشى.پ 10- همان: امام پنجم (ع) فرمود: با همانند خود يار باش نه با كسى كه تو را كفايت كند كه اين خوارى مؤمن است.پ 11- همان: تا شهاب بن عبد ربه كه بامام ششم (ع) گفتم: تو دانى حال من و دست بازى مرا با برادرانم و توسعه بر آنها را و همسفر شوم با چند كسى از آنها در راه مكه و بر آنها توسعه دهم؟ فرمود: مكن اى شهاب اگر پر خرج آنها كنى و پر خرج تو كنند بآنها فشار آوردى و اگر آنها دست بازگيرند زبونشان كردى با همگنانت همسفر شو، با همگنانت يار شو.پ 12- همان: تا ابى محمد حلبى كه از امام باقر (ع) پرسيدم از گروهى همسفر كه توانگر و مستمند همراهند توانگر بدانها خرج كند؟ فرمود: اگر دلشان بآن خوش است باكى ندارد، گفتم اگر خوش دل نباشند؟ فرمود: توانگر با آنها بسازد از نان بخورد و از گوشت پخته مانده دست نكشد.پ 13- همان: تا حفص بن ربيع شامى كه نزد امام ششم (ع) بوديم و اتاق پر بود و فرمود از ما نيست كسى كه با همراه خود خوش نباشد و با رفيقش خوش نباشد و نمكين نباشد با آنكه با وى نمكين است و با مخالف او مخالف نباشد.پ 14- همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: دو همراه نباشند جز كه با ثواب بيشتر و و محبوبتر نزد خدا آنكه با همراهش خوشرفتار باشد.پ 15- همان: تا رسول خدا (ص) كه توشه مسافر خوش‏خوانى و شعر است كه در آن جفاكارى نباشد.پ كتاب الامامه و التبصره: مانندش را آورده جز كه در آنست جفا در آن نباشد يعنى دشنام و شعر هجو گوئى.پ 16- محاسن: تا رسول خدا (ص) فرمود: از سنت باشد كه همسفران هم خرج باشند كه دل آنان پاكتر و رفتارشان بهتر باشد.

 

پ‏17- همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: هيچ نفقه‏اى پيش خدا محبوبتر نيست از ميانه روى و بد دارد اسرا فرامگر در حج و عمره.پ 18- همان: تا امام ششم (ع) كه بد داشت كسى با توانگرتر از خود همسفر شود و فرمود با همانند خود همسفر شو.پ 19- همان: تا ابى بصير كه بامام ششم (ع) گفتم: كسى با توانگران همسفر شود و از همه كمتر دارد و آنان خرجى خود را بدر آورند و او نتواند باندازه آنها خرجى در آورد، فرمود: دوست ندارم خود را خوار كند با همانند خود سفر كند.پ 20- همان: تا حسين بن ابو علا كه با بيست و چند كس بمكه رفتم و در هر منزلى براشان گوسفندى ميكشتم، و چون خواستم نزد امام ششم بروم فرمود: اى حسين تو مؤمنان را خوار ميكنى؟ گفتم: از آن بخدا پناه برم، فرمود: بمن خبر رسيده كه تو در هر منزلى براشان گوسفندى ميكشتى؟ گفتم: جز خدا را قصد نداشتم فرمود: ندانستى كه در آنها كسى باشد كه خواهد كار تو را بكند و در توان او نيست و خود را كم شمارد، گفتم از خدا آمرزشخواهم و بدان بازنگردم.پ 21- همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: شرافت مرد است كه در سفر توشه خوب بردارد.پ 22- همان: تا امام ششم (ع) كه چون سفر كنيد سفره برداريد و در آن خوراك خوب بگذاريد.پ 23- همان: تا امام ششم (ع) كه چون امام سجاد (ع) بمكه ميرفت براى حج و عمره بهترين توشه را بر ميداشت از بادام و شكر و قاووت ترش و شيرين.

و در سند ديگر هم آن را آورده.پ 24- تا امام ششم (ع) كه تبرك بجو باين كه نان در سفره و توشه خود بردارى.پ 25- همان: از صفوان جمال كه بامام ششم (ع) گفتم: بحج ميروم با خاندانم و خرج سفر را بكمرم مى‏بندم؟ فرمود: بسيار خوب پدرم ميفرمود: از فهميدگى مسافر است كه خرجى خود را نگهدارى كند.پ 26- همان: تا امام ششم (ع) كه در سفارش لقمان بود به پسرش كه پسر جانم سفر كن به همراه شمشيرت و پاپورت و عمامه‏ات و روپوشت و مشك آبت و سوزنت و نخهايت و انبانت، و با خود هر دارو بردار كه تو و هر كه با تو است از آن سود برى و با همسفرانت هم آهنگ باش جز در نافرمانى خدا، و برخى در آن فزودند: و با كمانت.پ 27- همان: تا امام ششم (ع) كه فرمود: تو كه همسفر شوى با مردمى نگو اينجا منزل كنيد

 

و آنجا نكنيد زيرا در آنها كسى باشد كه تو را بس باشد.پ 28- همان: تا امام ششم (ع) كه لقمان به پسرش گفت: چون با مردمى همسفر شدى بسيار در كار خود و آنان مشورت كن و پر برويشان لبخند بزن، و در توشه خود بآنها كريم باش، و چون تو را خواندند بپذير، و چونت كمك خواستند بآنها كمك ده و در سه چيز از آنها پيش باش در خموشى و در نماز و بخشش هر چه دارى از پاكش و مال و توشه، و چونت بر حقى گواه خواستند گواه باش و چونت مشورت كردند بكوش در نظر دادن بآنها، و تصميم نگير تا خوب وارسى و بينديشى، و جواب مشورت مده تا برخيزى و بنشينى و بخوابى و بخورى و نماز كنى و فكر و حكمت خود را بكارگيرى در مورد مشورت زيرا هر كه اندرز پاك ندهد به مشورت خواه خود خدا راى او را از وى بگيرد، و امانت را از او ريشه‏كن كند.

چون ديدى يارانت روانه‏اند با آنها روانه شو، و چون كارى كنند با آنها همكار باش و چون صدقه يا وامى دادند تو هم بده، و از كسى كه سالخورده‏تر از تو است شنوا باش و چون در راه سرگردان شديد فرود آئيد، و اگر در مقصد دچار ترديد شديد ايست كنيد و مشورت كنيد، و چون يكى را ديديد از راه خود از او نپرسيد و او را رهنما نسازيد زيرا يكنفر در بيابان پهناور شك‏آور است شايد كه جاسوس دزدها باشد يا همان شيطانى باشد كه شما را سرگردان كرده و از دو كس در حذر باشيد جز كه در آنها بينيد آنچه من بينم زيرا خردمند چون چيزى بچشم خود بيند درستى آن را بشناسد و حاضر بيند آنچه غائب نبيند.

پسر جانم چون وقت نماز رسد آن را براى چيز پس مينداز آن را بخوان و راحت شو كه آن دين است، و در جماعت نماز بخوان گرچه بر سر چوبى باشد، بر روى پاكش خود مخواب كه زود زخم بردارد، و آن كار حكيمان نباشد جز كه در كجاوه باشى و بتوانى كشى بيارى تا مفاصل نرم شوند، نزديك منزل از مركبت پياده شو كه بتو كمك شود، و پيش از خود باو علف بده، و قصد فرود كرديد در خوبتر جاى زمين باشد در رنگ و نرمى خاك و فراوانى گياه، و چون فرود شدى پيش از نشستن دو ركعت نماز بخوان، و با آن زمين كه در آن فرود آمدى وداع كن و بدان و اهلش سلام كن كه هر جا اهلى دارد از فرشته‏ها و اگر توانى طعامى نخورى تا اول از اين صدقه بدهى بكن و تو را باد بخواندن قرآن (كتاب خدا خ ب) تا سوارى و بذكر تسبيح تا در كارى، و بدعاء كردن تا بيكارى، مبادا در آغاز شب روانه باشى، بايد سر شب منزل كنى و از نيمه شب تا پايانى روانه شوى و مبادا در راه رفتن آواز بر آرى.پ 29- همان: تا اينكه رسول خدا (ص) نهى كرده از اينكه كسى شبانه بر خاندان خود در كوبد چون كه از سفر آمده جز كه بآنها خبر داده باشد.

 

پ‏30- همان: تا رقى كه گفت: با امام ششم به ينبع (بندرى در ساحل درياى سرخ بيرون شدم و آن حضرت موزه سرخ بپاداشت گويد: گفتم قربانت اين چه موزه‏ايست كه در پاى شما بينم؟ فرمود آن را براى سفر گرفته‏ام كه در گل و باران پاينده‏تر است، گفتم من هم از آن بگيرم؟ فرمود: بگيرم بپوشم؟ فرمود: براى سفر چرا و اما بهترين موزه سياه است.پ 31- مكارم الاخلاق: از امام صادق كه فرمود: مروت نيست كه بازگويد كسى هر چه از خوب و بد در سفر ديده‏پ از عمار بن مروان كه امام صادق (ع) بمن سفارش كرد بتقوى، و پرداخت امانت، و راستگوئى و خوشرفتارى با همسفر و لا قوة الا بالله.پ و از امام پنجم (ع) كه فرمود: چون با كسى آميزش كنى اگر توانى دستت بالاى دست او باشد.پ از پيغمبر (ص) كه فرمود: اول رفيق و آنگاه سفر.پ و امام صادق (ع) كه فرمود: حق همسفر اينكه چون بيمار شود برادران همسفرش تا سه روز با او بمانند.پ و پيغمبر (ص) بسفرى روانه بود و فرمود: هر كه بدخو و بدهمسايه است يار ما نشود.پ از حلبى (مضمون شماره 12 را آورده).پ و امام صادق (ع) فرمود: آقا آنكه خدمت كند بهمسفرانش.پ و روايت است از پيغمبر (ص) كه در سفرى بيارانش فرمود: گوسفندى كشتند، يكى گفت سر بريدنش با من و ديگرى گفت: پوست كندنش با من و ديگرى كه تيكه كردنش با من و ديگر پختنش با من و رسول خدا (ص) فرمود: من هم هيزمش را فراهم كنم، گفتند: يا رسول الله بپدران و مادرانمان قسم كه خود را برنج نيفكن، ما تو را بس باشيم، فرمود ميدانم ولى خدا عز و جل بد دارد بنده‏اى كه از ميان يارانش تك باشد و برخاست براشان هيزم فراهم كرد.پ و لقمان به پسرش گفت: (مضمون شماره 26 را آورده). مردم در حضور امام صادق در باره مردانگى گفتگو كردند آن حضرت فرمود: پنداريد مردانگى بفسق و هرزگى است؟ همانا مردانگى و مروت خوراكى است نهاده براى مهمان، و بخششى است آماده، و ترويج كار خير است، و جلوگيرى از آزار، و اما آنچه گويند رندى و فسق است، سپس فرمود: مروت چيست؟ مردم گفتند: ندانيم، فرمود: بخدا مروت اينست كه كسى خوان در آستانه خانه‏اش گسترد، و دو مروت باشد يكى در سفر و ديگرى در حضر اما در حضر خواندن قرآنست و چسبيدن بمساجد، و همكارى با برادران در انجام نيازها و خوش پوشى خدمتكار كه دوست را شاد كند و دشمن را سركوب نمايد، و اما در سفر فراوانى توشه‏

 

خوب و بخشش آن بهمراهان،پ و پرده‏پوشى بر آنان بس از جدائى، و بر شوخى كردن در جز آنچه خدا عز و جل را بخشم آرد، سپس فرمود: بدان كه جدم محمد را براستى فرستاده خدا عز و جل بنده را در خور مروتش روزى دهد زيرا كمك باندازه خرج نازل شود، و صبر در خور سختى بلاء باشد.پ از كتاب محاسن: نزد پيغمبر (ص) نام مردى برده شد و بخوبى ياد شد. گفتند يا رسول الله با ما بحج آمد و چون فرود مى‏آمديم پيوسته لا اله الا الله ميگفت تا بكوچيم و باز پيوسته ذكر خدا ميگفت تا فرود آئيم رسول خدا (ص) فرمود: چه كسى مركبش را علف ميداد و خوراكش را ميساخت؟ گفتند: همه ما، فرمود: همه شما از او بهتريد.پ و فرمود (ع) هر كه مؤمن مسافرى را كمك دهد خدا هفتاد و سه گره كارش را بگشايد و در دنيا از غم و هم پناهش دهد و گرفتارى بزرگ او را برطرف سازد روزى كه همه مردم در خود فرو رفته‏اند.پ از يعقوب بن سالم كه بامام ششم (ع) گفتم: مرا پولى است كه تمثال دارند و محرم باشند آنها را در هميانم مينهم و بكمرم مى‏بندم؟ فرمود: باكى ندارد آن هزينه تو است و پس از خدا عز و جل بآن اعتماد دارى.پ و از آن حضرت است كه چون سفر كنيد سفره برداريد و در آن خوراك خوب بنهيد.پ از نصر خادم كه امام كاظم (ع) بسفره‏اى نگاه كرد كه حلقه‏هاى زرد داشت فرمود: آنها را بكنيد و بجايشان حلقه آهنى نهيد كه حشرات بدان چه در آنست نيفتد و پليدش نكند.پ از پيغمبر (ص) كه فرمود: توشه مسافر آواز و شعر است كه در آن ناهنجارى نباشد (يعنى هجو و بدگوئى).پ 32- نوادر راوندى: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: چهارند كه عذرى ندارند: مردى كه وام دارد و در وطنش بدبخت است عذرى ندارد كه در روى زمين بگردد و بجويد آنچه وامش را بدهد، و مرديكه روى زنش مردى را ديده عذرى ندارد جز اينكه طلاقش دهد تا ديگرى شريك فرزندش نباشد، و كسى كه غلام بدى دارد و شكنجه‏اش ميكند عذرى ندارد جز كه او را بفروشد و يا آزاد كند، و دو همسفر كه بهم لعن كنند عذرى ندارند جز اينكه جدا شوند.پ 33- امالى طوسى: تا مفضل بن عمر كه نزد امام ششم رفتم و بمن فرمود: همسفرت كه بود؟ گفتم يكى از برادران، فرمود: او چه كرد؟ گفتم: از آنگاه كه بمدينه آمديم جايش را نميدانم، بمن فرمود: ندانى كسى كه چهل گام همراه مؤمنى باشد روز قيامت مسئول او باشد نزد خدا.

 

پ‏مفيد ره گفته: در حديثى بى‏سند از امام صادق (ع) كه هر كه مؤمنى را همسفر كرد در راهى و باندازه‏اى كه چشم‏رس نباشد از او پيش افتد باو ستم كرده.پ 34- دعوات راوندى: پيغمبر (ص) كه در سفرى فرمود: هر كه بد همسايه است با ما همراه نشود، و فرمود (ص) آزار را سالخورده‏تر از خود و كم‏سالتر از خود و بهتر و بدتر از خود را در خورد كنى كه اگر چنين باشى خدا جل جلاله بوجود تو بر فرشته‏ها ببالد.پ لقمان به پسرش گفت: با خود از داروها توشه بردار كه تو و همراهت از آن سود بريد، و با همسفرانت سازگار باش جز در نافرمانى خدا.پ 35- از كتاب صفين: گفت چون على (ع) رو بصفين رفت به ساباط رسيد و سپس به شهر بهر سير كه يكى از يارانش بنام حريز بن سهم از بنى ربيعه نگاهى بآثار كسرى كرد و بشعر ابن يعفر تميمى مثل آورد كه:

         بجاى خانه‏هاشان باد جاريست             كه گويا منزلى بوده موقت‏

 على (ع) فرمود: چرا نگفتى (آيات 25- 29 سوره الدخان) چه بسيار بجا نهادند از باغها و چشمه‏ها، و زراعتها و آسايشگاه‏ها و نعمتها كه در آن برخوردار بود، و چنين به ارث داديم آنها را بديگران، و گريه نكرد بر آنها آسمان و زمين و مهلت نيافتند.

 

اينان وارث بودند و موروث شدند، راستش شكر نعمت نكردند و براى نافرمانى از آنها سلب شد، مبادا نعمت را ناسپاس شويد كه بنقمت دچار گرديد.