اخبار باب
پ1- خصال: بسندش تا پيغمبر (ص) كه فرمود: آگاه كه بدان امتم آنانند كه از ترس شرشان محترمند، و هر كه را مردم از ترس شرش احترام كنند از من نيست.پ گويم: بعض اخبار هم در باب اصناف مردم گذشت.پ 2- معانى الاخبار: بسندش تا امام ششم (ع) كه زنازاده را نشانهها است يكم دشمنى با ما خانواده، دوم دلدادگى بهمان زنا كه از آن آفريده شده، سوم سبك شمردن دين چهارم بد برخوردى با مردم و كسى با برادرانش بد برخورد نباشد جز زنازاده يا تخم حيض.
اختصاص: بسندش مانندش را آورده.پ 3- امالى صدوق (مانندش را آورده جز كه نشانه دوم را ندارد و نشانهها را جابجا دارد).پ 4- امالى طوسى: بسندى تا رسول خدا (ص) كه زودرسترين خير در ثواب نيكى كردن است و زودرسترين شر در عقاب بغى است و همين عيب براى آدمى بس كه در مردم بيند آنچه را خوددارد و نبيند و اينكه سرزنش كند مردم را بدان چه خود نتواند وانهد و اينكه آزارد همنشين خود را بدان چه سودش ندارد.پ 5- معانى الاخبار: بسندش تا رسول خدا (ص) كه فرمود: خبر ندهم شما را به بدتر مردم؟ گفتند: چرا يا رسول الله فرمود آنكه دشمن دارد مردم را و دشمنش دارند، سپس فرمود: ببدترش شما را خبر ندهم؟ گفتند: چرا يا رسول الله فرمود: آنكه لغزش را نبخشد و پوزش را نپذيرد و گناه را نيامرزد، سپس فرمود: به بدترش خبرتان ندهم؟ گفتند: چرا يا رسول الله فرمود: آنكه از شرش در امان نباشند و بخيرش اميد ندارند.
پ6- سرائر: از سيارى كه شنيدم امام رضا (ع) ميفرمود: مردى آمد نزد رسول خدا (ص) و آن حضرت در خانه عايشه بود و چون منزل خود را بآن حضرت اعلام كرد فرمود: چه بد تبارى دارد، و نزد او رفت و باو دست داد و برويش خنديد و چون برگشت نزد عايشه به آن حضرت گفت: در باره او چنان گفتى و نزد او رفتى با او دست دادى و برويش خنديدى و فرمودش از مردم بد آنها باشند كه از زبانشان بايد ترسيد گويد: و شنيدمش ميفرمود خدا عز و جل در قرآنش از مردى بكنايه تعبير كرده با اينكه صاحب نيرو و عزتست چه رسد بما.پ 7- اختصاص: رسول خدا (ص) فرمود: بهتر مردم آنكه مردم از او سود برند، و بدتر مردم آنكه از او آزار كشند، و بدتر از او آنكه از ترسش او را احترام كنند و بدتر از آن آنكه دينش را بدنياى ديگرى بفروشد.پ 8- حسين بن سعيد نزديك بمضمون شماره 6 را آورده با اندك اختلافى در تعبير.پ 9- كافى (مضمون شماره 6 و 7 را آورده جز كه در آخر فرموده از بدتر بندههاى خدا آنكه همنشينى او بد است براى بدزبانى او).پ بيان (پس از شرح الفاظ گويد: اين حديث را مخالفين هم از عروه بن زبير آوردند كه گفت: عايشه مرا باز گفت كه مردى اذن خواست براى ورود برسول خدا (ص) فرمود اذنش دهيد چه بد پسر عشيرهايست و چون نزد حضرتش آمد باو بنرمى سخن گفت: عايشه گفت من بآن حضرت گفتم يا رسول الله در باره او چنان گفتى وانگاه بنرمى با او گفتگو كردى؟
فرمود: اى عايشه بد مقامترين مردم نزد خدا روز قيامت كسى كه مردم او را وانهند و از او بگذرند از ترس هرزهدرائى او.
عياض گفته چه بد و او را غيبت كرده و آن مرد عيينة بن حصن فزارى است و در آن وقت مسلمان نبوده و در حديث است كه فاسق و بدعتگزار غيبت ندارد و اگر هم مسلمان بوده آن حضرت خواسته در اين تعبير حال او را بيان كند و اين خود يك معجزه است زيرا مرتد شد و او را نزد ابى بكر آوردند و با عمر هم داستانى دارد، و باز در حديث است كه مدارا با فاسقان و كفار مباح است و بسا مستحب بخلاف سازشكارى حرام و فرق اينست كه مدارا بذل دنيا است بصلاح دين يا دنيا و سازشكارى بذل دين است براى صلاح دنيا و پيغمبر از خوش و بش خود باو بخشيد و او را مدح نكرد تا خلاف باشد و دو زبان گردد چه آن حضرت منزه است از آن و اين حديث او بنياديست براى جواز مدارا و غيبت اهل فسق و بدعت قرطبى گفته پيش از فتح مسلمان شده و بقولى پس از آن ولى حديث او را از بدترين مردم دانسته بدرگاه خدا و چنين نباشد جز كه عمرش بكفر سرآيد و او از مؤلفه و از جفا
جفاكاران اعراب است.پ و نخعى گفته: بىاجازه نزد پيغمبر (ص) رفت و آن حضرتش فرمود: اذن كجا است؟
گفت من احدى از مضر اذن نگرفتم، عايشه گفت يا رسول الله اين كيست؟ فرمود: احمقى است مطاع و با اين وضع آقاى قوم خود است و او را سيد مطاع نامند آبى گفته: اين روش آن حضرت آموزش ديگرانست زيرا والاتر است از اينكه از بدزبانى او بترسد.پ 10- كافى: بسندش تا رسول خدا (ص) كه بدتر مردم نزد خدا روز قيامت احترامشونده از ترس شرشان.پ 11- كافى: بسندش تا امام صادق كه فرمود: هر كه مردم از زبانش ترسند در دوزخ است.پ 12- كافى: بسندش (مضمون شماره 10 را آورده).