قرآن مجيد
پ1- آل عمران (آيه- 28) نگيرند مؤمنان كافران را دوست خود در برابر مؤمنان و هر كه چنين كند بدرگاه خدا اعتبارى ندارد جز كه از آنها بنحوى تقيه كنيد و خدا شما را از خود بر حذر ميدارد و بسوى خداست انجام كار- 118پ ايا كسانى كه گرويديد جز از خود همرازى نگيريد كوتاه نيايند از دغلى دوست دارند تا هر چه رنج بريد دشمنى از دهانشان مىبرد و آنچه در سينه دارند گرانتر است ما براتان نشانهها را روشن كرديم اگر باشيد كه بفهميد 119 شما آنها باشيد كه دوستشان داريد و دوستتان ندارند شما بهمه كتاب خدا ايمان داريد و چون بشما بر خورند گويند ايمان آورديم و چون با هم تنها شوند بر شما از خشم انگشتها بگزند بگو از خشم خود بميريد راستى خدا داناست بدان چه در دل است- 120 اگر بشما خوبى رسد بد دارند و اگر بشما بدى رسد شاد شوند و اگر شكيبا باشيد و پرهيزكار شويد كيد آنها بشما زيانى نكند راستى خدا بدان چه كنيد آگاه است 149-پ ايا كسانى كه گرويديد اگر فرمانبريد از آنان كه كافرند شما را بدنبالتان برگردانند و بگرديد زيانكار.پ 2- النساء (آيه- 139) آنان كه كفار را در برابر مؤمن بدوستى گيرند آيا از آنها عزت طلبند راستى همه عزت از آن خداست.
140- و البته در كتاب بشما نازل شده كه چون شنويد بآيات خدا كفر ورزند و آنها را مسخره كنند با آنها ننشينيد تا در حديث ديگر اندر شوند زيرا شما در اين صورت مانندشان باشيد راستش خدا فراهم كند منافقان و كافران را با هم در دوزخ.
پ144- ايا كسانى كه گرويديد نگيريد كافران را دوستان در برابر مؤمنان آيا ميخواهيد براى خدا بر خود حجت آشكارى بسازيد.پ 3- المائده (آيه- 51) ايا كسانى كه گرويديد يهود و ترسايان را دوستان خود نگيريد كه دوستان يك ديگر باشيد و هر يك از شما دوستدار آنها باشد راستى خدا رهنما نشود مردم ستمكار را 57-پ ايا كسانى كه گرويديد كسانى كه دين شما را بمسخره و بازى گيرند از آنها كه كتاب بآنها داده شده پيش از شما و هم كفار را دوست خود نگيريد و از خدا بترسيد اگر مؤمنيد 80-پ بينى بسيارى از آنها را كه دوست گيرند آنان كه كافرند.پ 4- التوبه (آيه 23) ايا كسانى كه گرويديد پدران و برادرانتان را دوست نگيريد اگر برگزيدند كفر را بر ايمان و هر كدامتان آنها را دوست دارند پس آنانند همان ستمكاران 24- بگو اگر پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرانتان و تبارتان و اموالى كه بدست آورديد و تجارتى كه از كسادشدنش نگرانيد و مسكنها كه پسنديديد دوستتر داريد از خدا و رسولش و جهاد در راهش باشيد تا بياورد خدا فرمانش را و خدا رهنما نباشد مردم بزهكار را 113-پ نرسد پيغمبر و آنان را كه گرويدند آمرزشخواهند براى مشركان و گرچه خويشاوند باشند پس از آنكه براشان روشن شده كه آنها دوزخيند 114 و استغفار ابراهيم براى پدرش نبود جز براى وعدهاى كه باو داده بود و چون روشن شد برايش كه او دشمن خداست از او بيزارى جست راستى ابراهيم پر آه و بردبار بود.پ 5- مريم (آيه- 47) گفت درود بر تو البته آمرزشخواهم برايت از پروردگارم كه او بمن مهربانست.پ 6 الشعراء (آيه- 86) و بيامرز پدرم را كه او از گمراهانست.پ 7- القصص (آيه- 86) نبايد باشى پشتيبان كافران.پ 8- الاحزاب (آيه- 1) ايا پيغمبر از خدا بترس و فرمان مبر از كافران و منافقان راستى خدا پر دانا و حكيم است 48-پ و فرمان مبر از كافران و منافقان و وانه آزارشان را و بر خدا توكل كن. 67- و گفتند پروردگارا فرمان برديم از آقايان و بزرگان خود و ما را از راه گمراه كردند. 9- الجاثيه (آيه- 14) بگو بكسانى كه گرويدند چشم پوشند از آنان كه اميد به ايام الله ندارند تا خدا سزا دهد مردمى را بدان چه بدست مىآوردند. 10- الفتح (آيه- 28) و آنان كه با اويند سختگيران بر كافران و دوستان با همديگر. 11- المجادله (آيه 14) آيا ننگرى بآنان كه دوستى كنند با مردمى كه خشم كرده خدا
بر آنها نه شما را دارند و نه خود را و بدروغ سوگند خورند دانسته 15-پ آماده كرده خدا براشان عذابى سخت راستى كه بد بود آنچه ميكردند- تا فرمايد نيابى مردمى را كه ايمان دارند بخدا و رسولش دوستى كنند با كسى كه مبارزه كند با خدا و رسولش گرچه پدران يا پسران يا برادران يا تبار آنها باشند آنانند كه خدا ايمان را در دلشان ثبت كرده و آنها را بروح خود تاييد كرده و در آوردشان در بهشتها كه روانست از زيرشان جويها جاويدان در آنها باشند خشنود است خدا از آنها و خشنود نداز او آنانند حزب خدا آگاه كه حزب خدا هم آنان رستگارانند.پ 12- الممتحنه: ايا كسانى كه گرويديد دشمن مرا و خود را دوست نگيريد كه بدانها دوستى افكنيد با اينكه كافرند بدان چه از حق بشما رسيده بيرون كنند رسول را و هم شما را براى اينكه ايمان آورديد بخدا پروردگار خود اگر شما بجهاد در راه خدا برخاستيد و جستن خشنوديش راز گوئيد بدوستى با آنها با آنكه من داناترم بهر چه نهان داريد و عيان كنيد، و هر كه از شما آن را انجام دهد البته از راه راست گمراه شده.
2- اگر بشما دست يابند دشمنان شما باشند و دست و زبان ببدى شما دراز كنند و دوست دارند كه كاش كافر شويد.
3- خويشان و فرزندان شما سودى ندارند بر آنان روز قيامت جدائى افتاد ميان شماها و خدا بدان چه كنيد بيناست.
4- شما را پيروى خوبيست از ابراهيم و همراهانش كه بمردم خود گفتند راستش ما از شما بيزاريم و از آنچه جز خدا ميپرستيد كافريم بشما و ميان ما و شما تا هرگز دشمنى و كينه است تا ايمان آوريد بخداى يگانه جز كه ابراهيم بپدرش گفت من برايت آمرزشخواهم و اختيار از طرف خدا در باره تو ندارم بهيچ وجه پروردگارا بتو توكل داريم و بدرگاه تو رو آورديم و به سوى تو رو آوريست.
5- پروردگارا ما را وسيله آزمايش كافران مساز و ما را بيامرز پروردگارا راستى كه تو با عزت و حكيمى.
6- البته براى شما پيروى خوبيست براى كسانى كه اميد بندند بخدا و روز جزا و هر كه رو برگرداند راستى كه خداست بىنياز و ستوده است.
7- اميد است خدا ميان شما و كسانى كه دشمنى داريد با آنها دوستى افكند و خدا توانا است و خدا پر آمرزنده و مهربانست.
8- خدا شما را باز ندارد از كسانى كه با شما بر سر دين جنگ ندارند و شما را از خاندانتان
بيرون نرانند كه بآنها نيكى كنيد و بعدالت رفتار كنيد راستى خدا عادلان را دوست دارد.پ 9- همانا خدا شما را باز دارد از كسانى كه جنگيدند با شما بر سر دين و راندند شما را از خانمانتان و كمك كردند بر راندن شما كه با آنها دوستى كنيد و هر كه با آنها دوستى كند آنانند همانا ستمكاران تا فرمايد: ايا مؤمنان دوستى نكنيد با مردمى كه خشم دارد خدا بر آنها و بكلى نوميدند از آخرت چنانى كه كفار از گور خفتهها نوميدند.
اخبار باب
پ1- تفسير قمى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ الخ در باره حاطب بن ابى بلتعه فرود آمده لفظ آيه عموم دارد و مقصود از آن خاص است و سببش اينكه حاطب مسلمان شده بود و بمدينه مهاجرت كرد و خانواده او در مكه بودند و قريش ترسان بودند از اينكه پيغمبر بآنها يورش برد و نزد خاندان حاطب رفتند و از آنها خواستند كه با نامهاى از حاطب جويا شوند كه آيا محمد قصد يورش بمكه دارد؟ و او نوشت كه آرى و نامه را بزنى صفيه نام داد و وى آن را در ميان گيسوان خود نهاد و گذشت، و جبرئيل برسول خدا خبر داد و آن حضرت (ص) امير مؤمنان و زبير را بدنبال آن زن فرستاد و باو رسيدند باو گفت: نامه كجاست و پاسخ داد چيزى همراه من نيست و او را وارسى كردند و چيزى نيافتند زبير بآن حضرت گفت: با او چيزى نيافتيم، و فرمود: بخدا كه رسول خدا به ما دروغ نگفته و بجبرئيل هم دروغ نبسته و جبرئيل هم بخدا دروغ نبسته و آن حضرت بآن زن فرمود:
بخدا بايد نامه را پديدار كنى و گر نه سر ترا براى رسول خدا (ص) ميبرم گفت: شما دو تا دور شويد تا نامه را برون آرم و آن را از ميان گيسويش بدر آورد و آن حضرت آن را گرفت و نزد رسول خدا (ص) آورد و آن حضرت فرمود: اى حاطب اين چيست؟ حاطب گفت: بخدا يا رسول الله من نه نفاق كردم و از عقيده برگشتم و براستى شهادت ميدهم كه لا اله الا الله و اينكه توئى رسول الله بحق ولى خاندانم بمن نوشتند از خوشرفتارى قريش با آنها و خواستم عوضى به قريش داده باشم در برابر خوشرفتارى آنها و خدا جل ثنائه برسول الله فرو فرستاد ايا كسانى كه گرويديد دشمن من و خود را دوست نگيريد- تا فرمود: هرگز سودى ندارد براتان خويشانتان و نه فرزندانتان روز قيامت جدا باشيد از هم و خدا بدان چه كنيد بيناست سپس فرمود باز ندارد شما را خدا از كسانى كه با شما نجنگيدند بر سر دين و خانمانتان نراندند كه بآنها نيكى كنيد و عدالت نمائيد زيرا خدا عادلان را دوست دارد- تا فرمود: پس آنانند همان ستمكاران.پ 2- قرب الاسناد: بسندش تا امام ششم (ع) كه مىفرمود: نشايد براى مؤمن شما كه
شركت كند با پناهنده باسلام و نه سرمايه باو دهد، و نه امانت باو سپارد، و نه از دل با او دوستى كند.پ 3- همان: از على كه پرسيدم از برادرم (امام هفتم) كه مسلمان ميتواند با گبر در يك كاسه بخورد يا با او در يك بستر بنشيند يا در مسجد يا يار او گردد؟ فرمود: نه.پ 4- همان: بسندى از عبد الرحمن بن حجاج كه بامام هفتم گفتم: بفرمائيد اگر به پزشكى نياز دارم كه نصرانى است باو سلام كنم و دعا كنم برايش؟ فرمود: آرى زيرا دعايت باو سودى ندهد.
سرائر بنقل از سيارى مانندش را آورده.پ 5- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) كه فرمود: باهل كتاب سلام نكنيد و اگر بشما سلام كردند در جواب بگوئيد عليكم و با آنها دست ندهيد و بكنايه آنها را نام نبريد جز كه ناچار باشيد (كنايه نام با اب يا ابن است كه بزرگداشت را ميرساند مترجم).پ 6- امالى صدوق: از مناهى پيغمبر (ص) كه فرمود: آگاه هر كه زنا كند با زن مسلمانى يا يهودى يا ترسا يا گبر آزاد باشد يا كنيز و توبه نكند و با اصرار بر آن بميرد خدا در گورش سيصد در باز كند كه از آن مار و كژدم و اژدها در آيند و تا روز قيامت بسوزد و چون از گورش برخيزد مردم از بوى گندش آزار كشند و از آنش بشناسند كه در دنيا چه كاره بوده تا فرمانش دهند بدوزخ.پ 7- سرائر: بسندى از امام هفتم (ع) فرمود: ملامتى نباشد بر كسى كه تبارش را دوست دارد و گرچه كافر باشند- راوى گويد: بآن حضرت گفتم: قول خداست نيابى مردمى را كه ايمان بخدا و روز جزا دارند دوستى كنند با كسى كه مبارزه كند با خدا و رسولش تا آخر آيه فرمود: چنان نيست كه تو فهميدى (دنباله خبر فهميده نشد).پ 8- تفسير عياشى: بسندى از امام رضا (ع) كه خدا بمحمد (ص) فرمود: (80- سوره التوبه) اگر هفتاد بار براشان آمرزشخواهى هرگز خدا آنها را نيامرزد و براشان آن حضرت صد بار آمرزش خواست تا خداشان بيامرزد و خدا فرو فرستاد (6- سوره المنافقون) آمرزشخواهى براشان يا نخواهى يكسانست هرگز خداشان نيامرزد و فرمود (84- التوبه) و نماز مكن بر هر كدامشان كه مرد هرگز و بر سر گورش مايست و از آن پس براشان آمرزش نخواست و بر گور هيچ كدام نايستاد.پ 9- همان: بسندى تا على (ع) كه فرمود: مردى در كنار من نماز خواند و براى پدر و مادرش كه در جاهليت مرده بودند طلب آمرزش كرد گفتمش براى آنها كه در جاهليت مردند
آمرزش ميخواهى؟پ گفت: ابراهيم (ع) هم براى پدرش آمرزش خواست و ندانستم چه جوابش دهم و آن را به پيغمبر (ص) گفتم و خدا فرو فرستاد (144- التوبه) و نبود استغفار ابراهيم براى پدرش جز براى وعدهاى كه بدو داده بود و چون روشن شد برايش كه او دشمن خداست از او بيزارى جست فرمود: چون پدرش مرد برايش روشن شد كه دشمن خداست و برايش آمرزش نخواست.پ 10- تفسير نعمانى: بسندى از امير مؤمنان (ع) فرمود: و اما رخصتى كه اختيار آورد آنست كه خدا نهى كرده مؤمن را از دوست گرفتن كافر سپس باو منت نهاده برخصت در مقام تقيه كه در ظاهر بموافقت با او روزه دارد و افطار كند و مانند او نماز بخواند و كار دينى كند و باو بنمايد كه مانند او كار ميكند ولى بايد در باطن بدين حق خدا باشد بخلاف آنچه از ترس به مخالفان نشان ميدهد كه سركار امتند خدا فرموده (28- آل عمران) مؤمنان كافران را دوست خود نگيرند در برابر مؤمنان و هر كه چنين كند نزد خدا چيزى نيست جز براى اينكه از آنها تقيه كنيد و خدا شما را از خود بر حذر ميدارد اين رخصتى است كه بدان بر مؤمنان تفضل كرده از مهربانى تا آن را بكار بندند براى تقيه در ظاهر.پ 11- كتاب صفات الشيعه صدوق: بسندش تا امام رضا (ع) كه ميفرمود: هر كه پيوندد با كسى كه از ما بريده يا ببرد از آنكه با ما پيوسته يا بدگوى ما را مدح كند و يا مخالف ما را گرامى دارد از ما نباشد و از او نباشيم.پ و بسند ديگر: از امام رضا (ع) كه فرمود: هر كه دوستدارد دشمنان خدا را دشمن داشته دوستان خدا را و هر كه دشمن دارد دوستان خدا را خدا را دشمن داشته و سزاست كه خدايش بدوزخ درآورد.پ و بسندش: از امام رضا (ع) كه بوشاء فرمود: راستى برخى دوستان ما اهل بيت كسى باشد كه فتنهانگيزتر است براى شيعه ما از دجال گفتم: يا ابن رسول الله براى چه؟ فرمود: بدوستى با دشمنان ما و دشمنى با دوستانمان كه چون چنين باشد حق و باطل بهم آميزند و امر مشتبه شود و مؤمن از منافق شناخته نشود.پ و بسندش از امام صادق (ع) كه هر كه دشمنى از ما را سير كند البته كه دوستى از ما را كشته.پ 12- نوادر راوندى: بسندش از رسول خدا (ص) كه نهى فرمود: از كره مشركان يعنى هديههاى كفار حربى.پ 13- كتاب استدراك: گفت متوكل روزى يك نويسنده ترسا را با نوح خواند و انكار كردند كافر كتابى، را بكنيه نام برند و از فقهاء فتوى خواست و اختلاف كردند و از امام هادى
پرسش كرد و آن حضرت نگاشت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ و متوكل فهميد كه رواست زيرا خدا از كافر بكنيه نام آورده.پ 14- دعوات راوندى: پيغمبر در باره اهل ذمه فرمود: آنها را در مجالس برابر با خود نسازيد و بيمارشان را عيادت نكنيد، و دنبال جنازههاشان نرويد و آنها را به تنگترين راهها دچار كنيد، و اگر بشما دشنام دادند آنها را بزنيد و اگر شما را زدند آنها را بكشيد،پ و امام باقر (ع) فرمود بجابر: از دشمن ما يارى مجو در هيچ نيازى و از او خوراك مخواه و نه شربت آبى.پ 15- كنز كراچكى: امير مؤمنان فرمود: هر كه نزد كافر ذمى رود و برايش فروتنى كند تا از دنيايش بهره گيرد دو سوم دينش برود.