پ1- از امام صادق (ع) كه در تفسير قول خدا عز و جل (31 سوره نساء): «اگر كناره كنيد از كبائر آنچه از آن نهى شديد بدكرداريهاى شما را جبران كنيم و شما را ارجمندانه وارد كنيم- در منزل ارجمندى وارد كنيم-»، فرمود: كبائر آنهايند كه خدا عز و جل براى آنها دوزخ را لازم كرده است.پ 2- از ابن محبوب، گويد: يكى از اصحابِ ما به همراه من براى ابى الحسن (ع) نامهاى نوشت و از كبائر پرسيد، كه چيستند و چندند؟ در پاسخ نوشت: كبائر (كه مورد سؤال است بايد دانست) هر كه از آنچه خدا بر آن به دوزخ و آتشِ جهنم تهديد كرده كناره كند بدكرداريهاى او هر گاه مؤمن باشد جبران گردد و آن هفت گناه كه موجب آتشند: 1- قتل نفس 2- ناسپاسى از پدر و مادرپ 3- ربا خوردن 4- تعرّب پس از هجرت 5- متّهم كردن زنان پارسا به زنا 6- خوردن مال يتيم 7- گريز از جبهه جهاد ..
3- از محمد بن مسلم، گويد: از امام صادق (ع) شنيدم مىفرمود: كبائر هفتند:
1- قتل مؤمن به عمد 2- متّهم كردن زن عفيفه به زنا 3- گريختن از جبهه جهاد 4- تعرّب پس از هجرت 5- خوردن مال يتيم به ناحق 6- خوردن ربا بعد از علم به حرمت آن
7- هر خلافى كه خدا آتش را بر آن، واجب و مقرّر كرده است.پ 4- از عبد اللَّه بن سنان، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود:
راستى از كبائر است: عقوق والدين و نوميدى از رحمتِ خدا و ايمنى از مكر خدا، و روايت شده كه اكبر كبائر شرك به خدا است.پ 5- از نعمان رازى، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود:
هر كه زنا كند، از ايمان بدر رود، هر كه مىخوارى كند، از ايمان بدر رود و هر كه يك روز از ماه رمضان را عمداً افطار كند، از ايمان بدر رود.پ 6- از محمد بن عبده، گويد: به امام صادق (ع) گفتم:
زناكار هنگامى كه زنا مىكند، بىايمان است؟ فرمود: نه، چون روى شكم او است، ايمان از او برود و هر گاه برخاست به او برگردد و چون به زنا برگشت از او برود، من گفتم كه: او قصد دارد كه برگردد به زنا؟ در پاسخ فرمود: چه بسيارند كسانى كه مىخواهند برگردند و هرگز برنمىگردند.پ 7- از اسحق بن عمّار، از امام صادق (ع) كه در تفسير قول خدا عز و جل (35 سوره نجم): «آن كسانى كه كناره گيرند از گناهان بزرگ و از هرزگيها جز گناهان خرد» فرمود: هرزگى زنا و دزدى است و لمم اين است كه مردى در پرتگاهِ گناه افتد و خدا را از آن آمرزش
جويد، گفتم: ميان گمراهى و كفر مقامى است؟ در پاسخ فرمود: وه چه بسيار است رشتهها و حلقههاى ايمان.پ 8- از عبيدة بن زراره، گويد: از امام صادق (ع) از كبائر پرسيدم، در پاسخ فرمود: آنها در كتاب على (ع) هفتند:
1- كفر به خدا 2- قتل نفس 3- عقوق و ناسپاسى حقّ پدر 4- خوردن ربا پس از علم به حرمتش 5- خوردن مال يتيم به ناحق 6- گريز از جبهه جهاد 7- تعرّب پس از هجرت.
گويد: من گفتم: اينها بزرگترين معاصى هستند؟ فرمود:
آرى، من گفتم: خوردنِ يك درهم مال يتيم به ناحق يا ترك نماز؟
فرمود: ترك نماز، گفتم: شما ترك نماز را از كبائر نشمردى؟
در پاسخ فرمود: آنكه نخست برايت گفتم: چه بود؟ گويد: گفتم:
كفر بود، فرمود: به راستى تارك الصلاة (بىنماز) كافر است، يعنى بدون سبب و عذرى.پ 9- از امام صادق (ع) كه امير المؤمنين (ع) فرمود:
هيچ بنده نيست جز آنكه چهل پرده بر او كشيده است تا آنكه چهل گناه كبيره كند و هر گاه چهل گناه كبيره كند، همه پردهها از او كنار روند و خدا به آنان (يعنى فرشتهها) وحى كند با پرهاى خود بنده مرا بپوشانيد (و آبروى او را حفظ كنيد) و فرشتهها با پرهاى خود از او پرده پوشى كنند، فرمود: آن بنده هيچ كار زشتى را واننهد مگر در آن فرو رود و بدان آلوده گردد تا كارش بدان جا كشد كه از مردم در برابر كارِ زشت مدح و ثنا جويد، پس فرشتهها گويند: پروردگارا!
اين بنده هيچ چيز به جا نگذاشت و مرتكب همه بديها شد و ما از آنچه او مىكند خجالت مىكشيم و حيا مىكنيم، پس خدا عز و جل بدانها وحى كند كه شما هم پرهاى خود را از روى كردار زشتش برداريد و چون چنين كند و كارش بدين جا كشد آغاز دشمنى با ما خاندان كند، در اين جا است كه پرده او در آسمان دريده شود و پرده او در زمين پاره شود، پس فرشتهها مىگويند: پروردگارا! اين بندهات پرده دريده و بىآبرو مانده است؟ خدا عز و جل به آنها وحى كند: اگر خدا را بدو نيازى بود، به شما فرمان نمىداد كه پرهاى خود را از او برگيريد.پ 10- از مسعدة بن صدقه، گويد: از امام صادق (ع) شنيدم مىفرمود:
كبائر: نوميدى از رحمت خدا، نااميدى از لطف خدا، و ايمنى از مكر خدا، و قتل نفسى كه خدا آن را حرام كرده است، و عقوق و ناسپاسى حق پدر و مادر، و خوردن مال يتيم به ناحق، و خوردن ربا پس بيان حرمت آن، و تعرّب پس از هجرت و تهمت زنا به زنان پارسا، و گريختن از جبهه جهاد.
به آن حضرت عرض شد: بفرمائيد كه مرتكب گناه كبيره كه بىتوبه از آن بميرد، از ايمان بيرونش مىبرد؟ و اگر بدان عذاب شود، عذابش چون عذاب مشركان باشد يا به پايان رسد؟
فرمود: از اسلام بيرون رود اگر گمان برد كه آن حلال است و به همين سبب، سختترين عذاب را دارد، و اگر اعتراف دارد كه كبيره است و بر او حرام است و بدان معذّب گردد و آن روا نيست به واسطه آن عذاب شود و اين عذابش سبكتر باشد از عذاب اوّلى
و ارتكاب آن كبيره او را از ايمان به در برد و از اسلام به در نبرد.پ 11- از ابن بكير كه گويد: به امام باقر (ع) گفتم: چه فرمائى در باره فرموده رسول خدا (ص) كه: چون مرد زنا كند، روح ايمان از او جدا شود، فرمود: مقصود از آن فرموده خدا است (22 سوره مجادله): «و كمك كند آن را به روحى از طرف خدا» اين است روحى كه از او جدا شود.پ 12- از فضيل، از امام صادق (ع)، فرمود:
تا به روى شكم او است (يعنى زن زانيه)، روح ايمان از او برود، و چون فرود آيد، بدو برگردد، گويد: به آن حضرت گفتم:
بفرمائيد اگر تنها قصد زنا كند؟ فرمود: نه، بگو بدانم اگر قصد دزدى كند، دستش بريده شود؟پ 13- از صباح بن سيابه، گويد: من خدمت امام صادق (ع) بودم كه محمد بن عبده به آن حضرت گفت: زانى در حال زنا كردن مؤمن است؟ فرمود: نه، تا آنگاه كه روى شكم او است، ايمان از او رفته است و هر گاه برخاست به او برگردد، گفتم: قصد دارد كه باز هم بكند؟ فرمود: چه بسيار قصد دارد كه باز بكند و سپس باز نمىگردد (يعنى تنبيه مىشود و توبه مىكند).پ 14- از ابى بصير، گويد: شنيدم از امام صادق (ع) كه مىفرمود: كبائر هفتا است، از آنها است:
آدم كشتن از روى عمد، و شرك به خداى بزرگ، و متّهم كردن زنِ پارسا به زنا، و خوردن ربا پس از فهميدن حرمتش، و گريز از جبهه جهاد، و تعرّب پس از هجرت و ناسپاسى حق پدر و مادر،
و خوردن مال يتيم به ناحق. فرمود: تعرّب و شرك يكى است (يعنى تعرّب با شرك يكى محسوب است و بنا بر اين مجموع كبائر هفت مىشود).پ 15- ابان از زياد كُناسى، گويد: امام صادق (ع) فرمود:
و آنكه چون پدرش او را بخواند (به جاى اجابت و اطاعت) به او لعن كند و او را دشنام دهد، و آنكه فرزند مطيع و فرمانبرِ خود را به ناحق بزند.پ 16- از اصبغ بن نباتة، گويد: مردى نزد امير المؤمنين (ع) آمد و گفت: اى امير المؤمنين! مردمى پندارند كه بنده تا ايمان دارد، زنا نكند، و دزدى نكند، و شراب ننوشد، و ربا نخورد، و خونِ محترم را نريزد. اين سخن بر من گران است و از آن دلتنگم كه چنين بنده همان نماز مرا مىخواند و همان دعاى مرا مىنمايد و با من زن وزن خواست مىكند و من هم با او زن وزن خواست مىكنم، و از من ارث مىبرد و من هم از او ارث مىبرم و به خاطر يك گناه اندكى كه بدان آلوده شده است، از ايمان بدر شده، امير المؤمنين (ع) در پاسخ گفت:
راست گفتى، من از رسول خدا (ص) شنيدم مىفرمود: دليل آن هم قرآن خدا است كه:
خدا عز و جل مردم را سه طبقه آفريده و آنها را در سه مرتبه جا داده است و اين همان فرموده خدا عز و جل است در قرآن: اصحاب ميمنه و اصحاب مشأمه و سابقون، و اما آنچه در باره سابقين فرمود، دلالت دارد كه آنان پيغمبرانِ مرسل و غير مرسلاند، و خدا در آنها 5 روح نهاده است: روح القدس، روح ايمان، روح قوّت، روح شهوت، و روح بدن، و به وسيله روح القدس به پيغمبرى مبعوث شدند، مرسل
پشدند يا غير مرسل، و به واسطه آن هر چيز را دانستند، و به وسيله روح ايمان خدا را پرستيدند و چيزى با او شريك نساختند، و با روح قوّت با دشمنان نبرد كردند و به كار زندگى پرداختند، و با روح شهوت دنبال خوراك بالذت و همسرى با زنانِ جوان رفتند، و با روح بدن جنبيدند و به راه رفتند، اينان آمرزيدهاند و از گناهانشان چشم پوشى شده است، سپس فرمود: خدا عز و جل (253 سوره بقره): «اينانند رسولان كه برخى را بر برخى برترى داديم، برخى از آنهايند كه با خدا سخن گفته و رتبه برخى را بالا برديم و به عيسى بن مريم معجزاتى روشن داديم و او را به روح القدس كمك كرديم» سپس خدا در باره جمعى از آنان فرموده است كه: «آنها را به روحِ خود كمك داده» مىفرمايد:
آنها را بدان گرامىداشته و بر ديگران برترى داده است، پس اينان آمرزيده و از گناهانشان در گذشت شده.
سپس اصحاب ميمنه را ياد كرده و آنها به راستى همان خودِ مؤمنان هستند، خدا در آنها 4 روح نهاده است: روح ايمان، روح قوّت، روح شهوت، و روح بدن، و پيوسته بنده اين چهار روح را به كمال رساند و حالاتى بدو پديد آيد، آن مرد گفت:
يا امير المؤمنين! اين حالات چيستند؟ در پاسخ فرمود: امّا اوّل آنها:
همان است كه خدا عز و جل فرموده است (70 سوره نحل): «و برخى از شماها به عمر بسيار پستى برگردند تا ندانند پس از دانستن چيزى را» اين كسى است كه همه ارواح او كاسته گردند، و آن كس نيست كه از دين خدا بدر رود، زيرا آن خدائى كه او را به عمل آورده او را به دوران پست عمرش برگردانيده و او ديگر وقت نماز را نشناسد و نماز شب نتواند خواند، نه در شب و نه (قضايش را) در روز و نتواند كه با مردم در صف (نماز) قيام كند، اين كاهشى است در روح ايمان و به
پاو هيچ زيانى ندارد، برخى باشد از آنها كه روح قوّت از او كاسته شود و نتواند با دشمنِ خود جهاد كند و نتواند خرج معاش به دست آورد و برخى از آنها باشند كه روح شهوتِ آنها كاسته شود و اگر زيباترين دختران آدم بدو گذرد، دل به هواى او ندهد و براى او از جاى برنخيزد و همان روح بدن در او بماند و تنها بجنبد و راه برود تا ملك الموت بر سر او آيد و اين حال هم خوب است، زيرا خدا عز و جل آن را باوى كرده است و بسا حالاتى در دوران نيرومندى و جوانى بدو رخ دهد و قصد گناه كند و روح قوّت او را دلير سازد و روح شهوت براى او آرايش دهد و روح بدن او را بكشاند تا در گناه اندازدش و چون به گناه آلوده شود، از ايمانِ او كاسته گردد و از او جدا شود و به او باز نگردد تا توبه كند و اگر توبه كند، خدا توبه او را بپذيرد و اگر به گناه برگردد، خدا او را به آتش دوزخ دراندازد.
و امّا اصحاب مشأمه، همان يهود و نصارى هستند، خدا عز و جل مىفرمايد (146 سوره بقره): «آن كسانى كه به آنها كتاب داديم او را بشناسند چنانچه فرزندان خود را مىشناسند» يعنى محمد (ص) را مىشناسند و هم ولايتِ ائمه را در كتاب تورات و انجيل، چنانچه مىشناسند پسرانِ خود را در خانههاى خود، «و به راستى دستهاى از آنها حق را نهان مىكنند با اينكه آن را مىدانند (147) و راستى از پروردگار تو است (كه تو به آنها فرستاده شدى) مبادا خود از آنها باشى كه در ترديد و شكّ باشند» و چون انكار كردند آنچه را فهميدند، خدا روح ايمان را از آنها بر گرفت و در پيكر آنها سه روح منزل داد: روح قوّت و روح شهوت و روح بدن، و سپس آنها را به چهارپايان وابسته كرد و فرمود (44 سوره فرقان): «نيستند آنها جز به مانند چهارپايان» زيرا جاندار به همان روحِ قوّت، بار بردارد و به روح شهوت، علف مىخورد
پو به روح بدن، راه مىرود. پس سائل به آن حضرت گفت:
يا امير المؤمنين! دل مرا زنده كردى.پ 17- از داود، گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از گفته رسول خدا (ص) هر گاه مرد زنا كند، روح ايمان از او برود، گويد:
فرمود: آن مانند قول خدا عز و جل است [ (268 سوره بقره): «آهنگ بد را نكنيد براى آنكه از آن در راه خدا خرج كنيد» سپس فرمود: جز اين از آن روشنتر است، آن گفته خدا عزّ و جلّ است] «و تأييد كند آنها را به روحى از خود» آن است كه از او جدا شود.پ 18- از سليمان بن خالد، از امام صادق (ع) فرمود: (48 سوره نساء): «به راستى خدا نيامرزد كه به او شرك آرند و بيامرزد هر چه جز آنها را براى هر كه خواهد» از گناهان كبيره و جز آنها، گويد:
گفتم: كبائر هم در استثناء داخلند؟ فرمود: آرى.پ 19- از اسحق بن عمار، گويد: به امام صادق (ع) گفتم:
در كبائر هم استثناء است كه خدا براى هر كه خواهد بيامرزد؟ فرمود:
آرى.پ 20- از ابى بصير، گويد: شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود:
(269 سوره بقره): «به هر كه حكمت داده شود خير بسيار داده شده» فرمود: معرفت امام و بركنارى از گناه كبيرهاى است كه خدا آتش را در سزاى او لازم كرده است.
پ21- از محمد بن حكيم، گويد: به ابى الحسن (ع) گفتم:
ارتكاب گناهان كبيره از ايمان بيرون برد؟ آرى، و گناه كمتر از كبيره هم از ايمان بيرون برد، رسول خدا (ص) فرمود: زناكار، زنا نكند تا ايمان دارد، و دزد تا ايمان دارد دزدى نكند.پ 22- از عبيده بن زراره، گويد: ابن قيس ماصر و عمرو بن ذرّ و به گمانم ابو حنيفه هم به همراه آنها بود كه خدمت امام باقر (ع) رسيدند و ابن قيس ماصر به سخن در آمد و گفت كه: ما هم دعوتهاى خود و اهل ملّتِ خود را به خاطر مرتكب شدن گناهان و معاصى از ايمان بيرون ندانيم، امام باقر (ع) فرمود: اى پسر قيس! اما رسول خدا (ص) محققاً فرموده است كه: زناكار، تا مؤمن است زنا نكند، و دزد تا ايمان دارد، دزدى نكند، تو و يارانت هر جا خواهيد برويد.پ 23- از عبد اللَّه بن سنان، گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از مردى كه مرتكب گناه كبيره شود و بميرد، آيا به واسطه آن از اسلام بيرون شود؟ و عذابش چون عذاب مشركان باشد يا مدّت معينى دارد و تمام مىشود؟ در پاسخ فرمود: هر كه گناه كبيره كند و پندارد كه حلال است، از اسلام بيرون رود و به سختى عذاب شود، و اگر اقرار دارد كه گناه كرده، و بر سر آن گناه بميرد، از ايمانش بدر برد و از اسلامش بيرون نبرد و عذابش سبكتر باشد از عذاب اوّلي.
پ24- از امام محمد تقى (ع)، كه شنيدم پدرم مىفرمود كه:
شنيدم پدرم موسى بن جعفر مىفرمود كه: عمرو بن عبيد خدمت امام صادق (ع) رسيد، و چون سلام كرد و نشست، اين آيه را خواند (32 سوره نجم): «آن كسانى كه كناره مىكنند از گناهان كبيره و از هرزگيها» سپس دم بست، پس امام صادق (ع) به او فرمود: چه تو را خاموش كرد؟ گفت: من مىخواهم گناهان كبيره را از روى قرآنِ خدا عز و جل بشناسم، امام فرمود: آرى، اى عمرو.
1- بزرگترين گناهان كبيره: شرك به خدا است، خدا مىفرمايد (72 سوره مائده): «هر كه به خدا شرك آورد خدا بهشت را بر او حرام كرده است».
2- و پس از آن نوميدى از رحمت خدا است، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد (78 سوره يوسف): «به راستى كه نوميد نشود از رحمت خدا جز مردمى كه كافر باشند».
3- و سپس ايمنى از مكر و عقوبت خداوند، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد (99 سوره اعراف): «ايمن نشود از مكر خدا جز مردمى زيانكار».
4- و از آنها است عقوق و ناسپاسى حق پدر و مادر، زيرا خدا سبحانه، عاقّ را جبّار و شقى مقرر ساخته است (اشاره است به قول خدا تعالى در حكايت از عيسى ع (32 سوره مريم): «و نيكى به مادرم و خدا مرا جبّار و شقى نساخته است».
5- و قتل نفسى كه خدا او را محترم ساخته، جز به قانونِ حق الهى، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد (93 سوره نساء):
« [هر كس بكشد مؤمنى را عمداً] سزاى او دوزخ است و در آن جاويد بماند [و خدا بر او خشم كند و او را لعنت كند و براى او عذابى بزرگ فراهم سازد
پو ظاهر آيه اين است كه تعمّد در برابر خطا است كه در آيه قبل حكم آن را بيان كرده است]».
6- و متّهم كردن زنِ پارسا به زنا، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد (23 سوره نور): « [به راستى آنها كه نسبت دهند زنانِ عفيف مؤمنه را به زنا] لعنت شوند در دنيا و آخرت و براى آنها است عذاب بزرگى».
7- و خوردن مال يتيم، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد (10 سوره نساء): «آن كسانى كه مال يتيمان را به ناحق و از ستم مىخورند (مقصود: هر گونه تصرّف ناروا است) همانا شكمهاى خود را پر از آتش مىكنند و محققاً به دوزخ آتش مىگيرند و شعلهور مىشوند».
8- و فرار از جبهه جهاد، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد (16 سوره انفال): «هر كه در روز نبرد، پشت بدانها (يعنى دشمنان اسلام) دهد جز براى اينكه به قصد تغيير وضع جنگ باشد يا براى پيوستن به دسته ديگر از جنگجويان اسلامى و كمك به آنها باشد محققاً به خشم خدا گرفتار شده و جاى او دوزخ است و چه بد سرانجامى است».
9- و خوردن ربا، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد (277 سوره بقره): «آن كسانى كه مىخورند ربا را بر نمىخيزند جز چنانچه از جا برخيزد آن كسى كه شيطان او را با مس خود مخبط و ديوانه كرده است».
10- و سحر و جادو، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد (102 سوره بقره): « [و پيروى كردند آنچه شياطين در ملك سليمان تلاوت مىكردند سليمان كفر نورزيد ولى شياطين كفر ورزيدند و به مردم سحر و جادو را آموختند و آنچه را كه بر آن دو فرشته به نام هاروت و ماروت نازل شد و به كسى نياموختند تا به او گفتند همانا ما آزمايش هستيم مبادا كافر شوى و از آنها آموختند آنچه را كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدائى مىانداختند و آنها به احدى زيان رسان نبودند به وسيله آن جز به اذن خدا و مىآموختند
پآنچه را بدانها زيان مىزد و سودشان نمىداد] و به حقيقت دانستند هر آن كس كه خريدار سحر و جادو است در آخرت بهرهاى ندارد».
11- زنا كردن است، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد (69 سوره فرقان): « [و آن كسانى كه نمىخوانند با خدا معبود ديگرى را و نمىكشند كسى را كه خدا حرام كرده جز به حق و زنا نمىكنند] و هر كه اين كار كند سزاى گناهِ خود بيند (70) عذابش در قيامت دو چندان باشد و به خوارى در آن عذاب جاويدان بماند».
12- سوگندِ دروغ در راه نابكارى و تبهكارى، زيرا خدا عز و جل فرمايد (77 سوره آل عمران): «آنها كه بفروشند پيمان با خدا و سوگندهاى خود را به بهاى اندكى آنان را در سراى ديگر بهرهاى نيست».
13- غلول، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد (161 سوره آل عمران): «هر كه از غنيمت دزدى كند روز قيامت او را با آنچه دزديده به عرصه محشر آورند».
14- منع زكاةِ واجب، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد (35 سوره توبه): « [آيا كسانى كه گرويديد به راستى بسيارى از احبار (يهود) و رهبانان (نصارى) هر آينه مىخورند مال مردم را به مفت و باز مىدارند از راه خدا و آن كسانى كه گنج مىكنند طلا و نقره را و در راه خدا آن را خرج نمىكنند به آنها مژده عذابى دردناك بده (36) روزى باشد كه آنها را در آتشِ دوزخ تافته كنند] و به آنها پيشانى و پهلو و پشت آنان را داغ كنند [و به آنها گويند اين است كه براى خود گنج كرديد پس بچشيد عذابى را كه خود براى خود گنج و آماده ساختيد».
15 و 16- گواهى به ناحق و كتمانِ گواهى به حق، زيرا خدا مىفرمايد (283 سوره بقره): «هر كه كتمان كند آن گواهى را راستش اين است كه دلش گنهكار است».
پ17- شرب خمر، زيرا خداوند از آن نهى كرده چنانچه از پرستش بتها نهى كرده.
18 و 19- ترك نماز عمداً يا ترك آنچه خدا فرض كرده است (براى نماز) زيرا رسول خدا (ص) فرمود: هر كه عمداً نماز را ترك كند، از تعهّد خدا و تعهّد رسول خدا (ص) بىزار است.
20 و 21- عهدشكنى و قطع رحم، زيرا خدا عز و جل مىفرمايد (25 سوره رعد): « [آن كسانى كه پيمانِ خدا را پس از بستن آن مىشكنند و قطع رحم مىكنند آنچه خدا به وصل آن فرمان داده است و در زمين فساد مىكنند] آنانند كه براى آنها است لعنت و براى آنها است بدى خانه آخرت».
گويد: عمرو از خانه امام (ع) بيرون آمد و شيون به گريه بلند داشت و مىگفت: هلاك است هر كه به رأى خود فتوى دهد و با شما در علم و فضل منازعه كند.