پ1- از وليد بن صبيح گويد:
به امام صادق (ع) شكايت كردم از اينكه از مردمى بستانكارم (و نمىدهند)، در پاسخ فرمود:
بگو: بار خدايا نظرى بفرما كه بدهكاران من توان پرداخت يابند و من توان دريافت زيرا تو بر هر چه توانائى.پ 2- از امام صادق (ع) فرمود:
مردى نزد پيغمبر (ص) آمد و گفت: يا نبى اللَّه الغالب، من هم بدهكارى دارم و هم وسوسه در سينه. پيغمبر (ص) در پاسخش
فرمود: بگو:
توكلت على الحى الذى لا يموت و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً
. گويد: آن مرد تا زمانى كه خدا مىخواست گذرانيد و سپس پيغمبر گذر كرد، پيغمبر او را آواز داد و گفت: چه كردى؟ جواب داد: يا رسول اللَّه، آنچه را به من تعليم دادى ادامه دادم و خدا بدهكاريم را ادا كرد و وسوسه خاطرم را از ميان برد.پ 3- از امام صادق (ع) كه مردى نزد پيغمبر (ص) آمد و عرض كرد: يا رسول اللَّه من از وسوسه در سينه خود سختى كشيده و مىكشم و من مردى عيال وار و نيازمندم.
به او فرمود: اين كلمات را تكرار كن:
توكلت على الحى الذى لا يموت و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً.
و درنگى نشد كه نزد او آمد و به آن حضرت عرض كرد:
خدا وسوسه سينهام را برد و بدهكارى مرا پرداخت و روزيم را فراوان ساخت. 4- از موسى بن بكر كه امام كاظم (ع) اين را برايم در كاغذى نوشت: بار خدايا بر گردان به همه آفريدههايت مظالم و حقوقى كه به عهده من است از خرد و كلان حقوق با تسهيل خودت
و عافيتت و آنچه را نيروى من بدان نرسد و از پرداختش دست تنگ باشم و تن و يقين و نفسم بر آن توانا نيست از طرف من پرداخت كن از فضل شايانت سپس چيزى از آن را بر من بجا مگذار كه از حسناتم آن را بپردازى يا ارحم الراحمين، گواهم كه نيست شايسته پرستشى جز خدا يگانه است و شريك ندارد و گواهم كه محمد (ص) بنده و فرستاده او است و بر اينكه ديانت همان است كه دستور داده و كتاب چنان است كه فرو فرستاده و گفته همان كه باز گفته و بر اينكه خداوند است حق روشن، خدا محمد و خاندانش را بخوبى ياد كند و محمد و خاندانش را بدرود تحيت رساند.