باب دعاهاى مختصر براى همه حاجتهاى دنيا و آخرت

پ‏1- از امام صادق (ع) فرمود: بگو: «بار خدايا مرا از خود ترسان ساز كه گويا تو را به چشم خود مى‏نگرم و با تقواى نسبت به خود خوشبخت و سعادتمند گردان و مرا بدبخت من به خاطر نشاط در نافرمانيت و در حكم خود خير مرا به خواه و تقدير مباركى براى من بنما تا دوست نداشته باشم پس‏اندازى آنچه را بشتاب آوردى و شتاب آوردن آنچه را پس انداختى و مرا به خود متّكى‏دار و از گوش و چشمم بهره‏مند ساز و آنها را وارث من كن و مرا به ستمكارم پيروزى بخش و توانائيت را به او بنما، پروردگارا! چشم مرا بدان روشن كن».پ 2- از ابراهيم بن ميمون گويد: شنيدم امام صادق (ع)

 

مى‏فرمود:

 «بار خدايا! مرا بر هراس روز رستاخيز يارى نما و از دنيا سالم و درست بيرون بر، و از حور العين جفت من كن و خرج خودم و عيالم را كفايت كن و به رحمت مرا در زمره بندگان خوبت در آور».پ 3- از امام باقر (ع) كه فرمود: بگو:

 «بار خدايا! راستى من از تو خواهم از هر خوبى كه دانشت فرا گرفته و به تو پناهم از هر بدى كه دانشت فرا گرفته، بار خدايا! از تو خواهم عافيت در همه امورم و به تو پناهم از رسوائى در دنيا و از عذاب در آخرت.پ 4- از على بن زياد، گويد: على بن بصير به آن حضرت نوشته كه در زير نامه‏اش دعائى به او بياموزد كه با آن دعا كند تا از گناهان نگهبانى شود و جامع براى دنيا و آخرت باشد، در پاسخ او به خط خود نوشت: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم، اى كسى كه نيكى را آشكار كند و زشتى را بپوشاند و پرده مرا ندرد، اى كريم گذشت و خوش در گذشت، اى وسيع آمرزش، اى پر بخشش در رحمت، اى دمساز هر راز و پايان هر شكايت، اى چشم پوش با كرامت، اى بزرگوار در بخشش، اى آغازكننده هر نعمت پيش از استحقاق آن، يا ربّاه يا سيداه يا مولاه يا غياثاه! صلّ على محمد و آل محمد و از تو خواهم كه مرا به دوزخ نكشانى».

 

سپس هر چه در نظرت آمد بخواه.پ 5- از امام صادق (ع) گفته است: «بار خدايا توئى مورد وثوقم در هر گرفتارى و توئى اميدم در هر سختى و تو در هر امرى برايم رخ دهد پشتيبان و ذخيره منى، چه بسيار گرفتارى كه دل از آن ناتوان شد و چاره آن ناچار و خويش و بيگانه در آن يارى نكردند و دشمن بدان شادى و سرزنش نمود و براى هر كارم مورد اهميّت بود من به آستانت آوردم، به تواش شكايت كردم و از ديگران رو بر گرفتم و به درگاه تو روى كردم و تواش گره‏گشائى كردى و از منش برگرفتى و كفايتم كردى، پس توئى سرپرست هر نعمت و برآورنده هر حاجت و پايان هر رغبت، پس از آنِ تو است سپاس فراوان و از آنِ تو است بخشش بى‏پايان».پ 6- امام صادق (ع) فرمود: بگو:

 «بار خدايا! از تو خواهم به حق جلالت و جمالت و كرمت كه با من چنين و چنان كنى».پ 7- از فضل بن يونس، كه ابى الحسن (ع) به من فرمود:

بگو:

 «بار خدايا! مرا از عاريتى گيران ايمان و از تقصير در انجام وظيفه بر مى‏آورد» گويد: گفتم: عاريت گيران ايمان را فهميدم، معنى اينكه مرا از تقصير بر مى‏آورد چيست؟

فرمود: هر كارى براى خدا عز و جل بكنى باز هم خود را

 

مقصر دان، زيرا همه مردم در انجام وظيفه خداپرستى ميان خود و خدا عز و جل مقصّرند.پ 8- از امام باقر (ع)، فرمود:

خدا يك مرد بيابانى را به دو كلمه دعا آمرزيد، گفت: «بار خدايا! اگر عذابم كنى، من سزاوار آنم و اگر بيامرزى، تو شايسته آنى» و خدايش آمرزيد.پ 9- از امام رضا (ع)، گفت:

 «اى كه مرا به خود رهبرى كردى و دلم را رام باور داشتن خودت ساختى، از تو خواهم آسودگى و ايمان (أمان خ) را در دنيا و آخرت».پ 10- از محمد بن أبى حمزه، از پدرش، گويد: على بن الحسين (ع) را در سايه انداز خانه كعبه ديدم كه شب هنگام نماز مى‏خواند و قيام را طول مى‏داد تا آنجا كه يك بار بر پاى راست تكيه مى‏زد و يك بار بر پاى چپ، سپس شنيدم با آواز گريه آلوده‏اى مى‏گفت: «اى آقايم! مرا عذاب مى‏كنى با اينكه دوستيت را در دل دارم، هلا به عزّتت سوگند اگر چنين كنى، ميان من و مردمى انجمنى كردى كه دورانى دراز با آنها به خاطرت دشمنى كرده‏ام».پ 11- از داود رقّى، گويد:

من شنيدم كه امام صادق (ع) بيشتر اصرارش در حال دعا به‏

 

حق پنج تن بود، يعنى رسول خدا (ص) و أمير مؤمنان و فاطمه و حسن و حسين (ع).پ 12- از ابراهيم كرخى كه امام صادق (ع) به ما دعائى براى خصوص روز جمعه آموخت «بار خدايا! راستى كه من نيازم را عمداً به درگاه تو آوردم، امروزه بار فقر و زبونى خود را به آستان تو فرو نهادم، امروزه من به آمرزش تو اميدوارترم از كردار خودم و بى‏ترديد آمرزش و مهر تو وسيعت‏تر است از گناهان من، برآوردن هر حاجتى كه دارم در مقام برآ براى اينكه توانائى بدان دارى و براى تو بسيار آسان است و من هم نياز جدّى به تو دارم، زيرا هرگز چيزى به من نرسيده است جز از تو و هرگز كس از من بدى را جز تو برنگردانيده، براى آخرت و دنيايم جز به تو اميدى ندارم و نه براى روز نيازمنديم و روزى كه مردم مرا در گورم تنها گذارند و من نياز خود را به درگاه تو كشانم».پ 13- از زيد بن صائغ، گويد: گفتم: به امام صادق (ع) براى من دعا كن، فرمود:

 «بار خدايا! با آنان روزى كن راست گفتارى و امانت‏دارى و محافظت براى اداى نمازها، بار خدايا! راستى آنان سزاوارتر خلق تواند كه با آنها چنين كنى، بار خدايا! آن را با آنان بكن».پ 14- از على بن الحسين (ع) كه أمير المؤمنين (ع) مى‏گفت:

 «بار خدايا! بر من منّت نه به توكّل بر خودت و واگذاردن‏

 

كار به خودت و خشنودى به مقدرت و تسليم شدن به فرمانت تا دوست نداشته باشم تعجيل شود در آنچه تو پس اندازى و تأخير شود در آنچه تو بشتابى، يا رب العالمين».پ 15- از ابن يعفور گويد: شنيدم امام صادق (ع) در حالى كه دست به آسمان بر آورده بود، مى‏گفت: «پروردگارا! مرا يك چشم به هم زدن به خودم وامگذار، نه كمتر از آن و نه بيشتر، و هر چه زودتر اشك از هر سوى ريشش فرو باريد، سپس به من رو كرد و فرمود: اى پسر ابى يعفور! راستى خدا عز و جل كمتر از چشم به هم زدنى يونس بن متى را به خود وانهاد و آن ناشايسته را انجام داد، گفتم: اصلحك اللَّه، او را به حال كفر برد؟ فرمود: نه، ولى مردن در اين حالت هلاك است.پ 16- حديث را به معصوم رسانيده كه فرمود: جبرئيل نزد پيغمبر (ص) آمد و به او گفت: هر گاه خواهى روزى و شبى مرا چنانچه شايد بپرستى، هر دو دست خود را به درگاهم بر آور و بگو:

 «بار خدايا! از آنِ تو است سپاس، سپاسى جاويدان با جاويديت و از آن تو است حمد و سپاس، سپاسى كه پايانى ندارد تا آنجا كه دانشت رسد و از آنِ تو است سپاسى كه نهايت ندارد كمتر از خواستت، و از آنِ تو است سپاس سپاسى كه مزدى ندارد، گوينده‏اش جز خشنوديت، بار خدايا! از آن تو است همه سپاس و از آنِ تو است همه بخشش و از تو است همه فخر و از تو است همه بهاء

 

پ‏و از تو است همه نور و از تو است همه عزّت و از تو است همه جبروت و از تو است همه بزرگوارى و از تو است همه دنيا و از تو است همه آخرت و از تو است همه شب و روز و از تو است همه خلق و به دست تو است همه خوبيها و به سوى تو، باز گردد همه امور از عيان و نهان.

بار خدايا! از تو است سپاس ابدى، توئى خوش آزمايشى و بزرگ ستايش و پر نعمت و عادل قضاوت و شايان عطا و نيك نعمت معبود هر كه در زمين است و معبود هر كه در آسمان است، بار خدايا! از تو است سپاس در هفت آسمان سخت و از تو است سپاس در زمين گسترده و از تو است توان و تاب بنده‏ها و از تو است سپاس به وسعت بلاد و از آنِ تو است سپاس در كوههاى ميخين و از تو است سپاس در شب تاريكيش همه را فرو گيرد و از آنِ تو است سپاس در روز چون پرتو افكند و از آن تو است سپاس در آخرت و دنيا و از آنِ تو است سپاس در مثانى و قرآن عظيم و منزّه باد خدا كه به سپاسش اندرم و همه زمين در قبضه او است، روز رستاخيز آسمانها به هم نورديده در سمت راستش، منزّه است و فراز است از آنچه بدو شريك سازند، سبحان اللَّه و به حمده همه چيز نابود است جز نمودار او، منزّهى تو پروردگار ما برترى و مباركى و مقدّسى، هر چيزى را به توان خود آفريدى و همه چيز را به عزّتت مقهور ساختى و بالاتر هر چيز بر آمدى به فرازى خود، و بر همه چيز چيره‏اى به توانائى خود و همه چيز را به حكمت و دانشت ابتكار كردى و آفريدى و رسولان را به كتاب خود برانگيختى و شايسته‏ها را به اذن خود رهبرى كردى و مؤمنان را به يارى خود كمك دادى و همه را به سلطان خود مقهور نمودى، نيست شايسته پرستشى جز تو،

 

پ‏يگانه‏اى شريك ندارى و جز تو را نپرستيم و جز از تو نخواهيم و جز به سوى تو روى دل نداريم، توئى موضع شكايت ما و نهايت رغبت ما و معبود ما و مالك ما.پ 17- از معاوية بن عمار كه امام صادق (ع) با من آغاز سخن كرد و فرمود: اى معاويه! نمى‏دانى كه مردى نزد امير المؤمنين (ع) آمد و شكايت كرد از اينكه جواب دعاى او دير شده است، در پاسخ او فرمود: تو كجائى كه دعاى زود اجابت را بخوانى؟ آن مرد گفت: چيست آن دعا؟ فرمود: بگو:

بار خدايا! از تو خواهم به حق نام بزرگ و بزرگتر و والاتر و ارجمندتر تو كه نهان است و در پرده است، نور و حقّ و برهان مبين است، آن نامى كه نور است همراه نور، و نور است از نور، و نور است در نور، و نور است بر نور، و نور است بالاى هر نور، نورى است كه روشن شود بدان هر تاريكى و شكسته شود بدان هر سختى و هر شيطان سركش و هر جبّار لجباز، نامى كه زمين زير آن بر جا نماند و آسمان از سنگينى آن بر جا نايستد، و هر ترسانى با آن آسوده شود، و جادوى هر جادوگرى بدان بيهوده و باطل گردد، و ستم هر ستمگر و حسد هر حسود بدان محو شود و از بزرگى آن هر بيابان و دريا بتركد و چون ملك بدان تكلم كند فلك بر جا ايستد و هيچ موج پريشانى بدان راه نيست و آن نام اعظم اعظم اجلّ اكرم تو است، نور اكبر است كه خود را بدان ناميدى و بدان بر عرش خود استوار شدى. و به تو روى آرم به محمد و خاندانش و از تو خواهم به حق خودت و به حق آنان كه رحمت فرستى بر محمد و آل محمد و با من چنين و چنان كنى.

 

پ‏18- از عمر و بن أبى المقدام، گويد: اين دعا را امام صادق (ع) به من ديكته كرد و آن جامع حوائج دنيا و آخرت است، پس از حمد و ثناى خدا مى‏گوئى:

اللهم أنت اللَّه لا اله الا أنت الحليم الكريم، و أنت اللَّه لا اله الا أنت العزيز الحكيم، و أنت اللَّه لا اله الا أنت الواحد القهّار، و أنت اللَّه لا اله الا أنت الملك الجبار، و أنت اللَّه لا اله الا أنت الرحيم الغفّار، و أنت اللَّه لا اله الا أنت شديد المحال، و أنت اللَّه لا اله الا أنت الرحيم المتعال، و أنت اللَّه لا اله الا أنت السميع البصير، و أنت اللَّه لا اله الا أنت المنيع القدير، و أنت اللَّه لا اله الا أنت الغفور الشكور، و أنت اللَّه لا اله الا أنت الحميد المجيد، و أنت اللَّه لا اله أنت الغفور الودود، و أنت اللَّه لا اله الا أنت الحنّان المنّان، و أنت اللَّه لا اله أنت الحليم الديّان، و أنت اللَّه لا اله الا أنت الجواد الماجد، و أنت اللَّه لا اله الا أنت الواحد الأحد، و أنت اللَّه لا اله الا أنت الغالب الشاهد، و أنت اللَّه لا اله الا أنت الظاهر الباطن.

و توئى كه نيست شايسته پرستشى جز تو به هر چيز دانائى، نورت كامل است پس رهبرى كردى و دستت باز است پس عطا بخشيدى، پروردگار ما نمود تو كريمترين نمودها است و سوى حضرتت بهترين سويها است و عطيّه‏ات برترين عطيّه‏ها و گواراترين آنها است فرمانبرده شوى، پروردگار ما و قدردانى كنى و نافرمانى شوى و براى هر كه خواهى آمرزش دهى، بى‏چاره‏ها را اجابت كنى و بدى را بر طرف سازى و توبه را بپذيرى و از گناهان درگذرى، بخششهايت را پاداشى نتوان داد و نعمتهايت را شماره نتوان كرد و گفتار هيچ گوينده‏اى به مدح تو رسا نيست.

بار خدايا! رحمت فرست بر محمد و آل محمد و زود بدانها

 

پ‏گشايش بده و آسايش عطا كن و شادشان كن و مزّه فرج آنان را به من بچشان و دشمنانشان را از جنّ و انس هلاك كن و بده به ماها در دنيا حسنه و در آخرت حسنه، و نگهدار ما را از عذاب دوزخ و ما را از آنها ساز كه نه ترسى دارند و نه بر آنها اندوه در آيد و بگردان مرا از كسانى كه شكيبا بودند و بر پروردگار خود توكّل مى‏كردند و بر جا دار مرا به گفتار پا بر جا در زندگانى دنيا و ديگر سراى، و مبارك كن برايم زندگى را و مرگ را و موقف را و نشور و حساب و ميزان و هولهاى قيامت را و سالم درا مرا بر روى صراط و مرا از آن بگذران و به من روزى كن دانشى سودمند و اعتقادى درست و تقوا و برّ و ورع و ترس از تو، هراسى كه مرا به تو نزديك كند و از تو دور نكند، و مرا دوست بدار و دشمن مدار و با خود دار و از خود مران و فرو مگذار و به من بده از جميع خير دنيا و آخرت و آنچه را از آن مى‏دانم، و از همه بدى‏ها پناهم بده سراسر آنچه را مى‏دانم و آنچه را نمى‏دانم.پ 19- از معاوية بن عمار، گويد: به امام صادق (ع) گفتم:

آيا به يك دعائى مرا مخصوص به مهر خود نمى‏كنيد؟ فرمود: چرا، فرمود: بگو:

 «يا واحد يا ماجد يا احد يا صمد و يا من لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً يا أحد يا عزيز يا كريم يا حنّان يا منّان يا سامع الدعوات يا أجود من سأل و يا خير من أعطى يا اللَّه يا اللَّه يا اللَّه»

قلت:

 «وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ».

 

سپس امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) مى‏فرمود: [نعم‏]

لنعم المجيب أنت و نعم المدعو و نعم المسئول، اسألك بعزتك و قدرتك و جبروتك و أسألك بملكوتك و درعك الحصينة و بجمعك و اركانك كلها و بحقّ محمد و بحقّ الأوصياء بعد محمد، ان تصلّى على محمد و آل محمد و ان تفعل بي كذا و كذا

.پ 20- از ابى جعفر (ع)، مردى كوفى كه به كنيه‏اش معروف بوده گويد: به امام صادق (ع) گفتم: دعائى به من آموز كه بدان دعا كنم، فرمود: خوب است بگو:

 «اى كسى كه براى هر خيرى بدو اميدوارم و نزد هر لغزشى از خشم او در امانم، و اى كسى كه در برابر كم اندك، بسيار مى‏دهد، اى كسى كه عطا دهد به هر كه از او خواهد از مهربانى و رحمت، اى كسى كه عطا بخشد بدان كه از او نخواهد و او را نشناسد، رحمت فرست بر محمد و آل محمد و به خواهش من از همه خير دنيا و همه خير آخرت به من عطا كن، زيرا كه راستش از عطاى به من كاستى پديد نشود و از سعه فضلت براى من بيفزا، اى كريم.پ 21- سند را به امام باقر (ع) رسانيده كه به برادر خود عبد اللَّه بن على اين دعا را آموخت:

 «بار خدايا! گمان مرا بالا بر و دشمن و حسود را به طمع دست اندازى مينداز، و مرا حفظ كن ايستاده باشم يا نشسته يا بيدار باشم يا خواب، بار خدايا! مرا بيامرز و رحمت كن و به راه هر چه‏

 

راست‏تر خود رهبرى كن و از سوز دوزخ نگهدار و بار بدهكارى و گناه را از دوشم فرود آر و مرا از بهترين اخيار جهان ساز».پ 22- از هارون بن خارجه، گويد: از امام صادق (ع) شنيدم به من مى‏گفت:

 «به من رحم كن از آنچه تاب ندارم و بر آن شكيبائى نتوانم».پ 23- از محمّد بن مسلم، گويد: به او گفتم: به من دعائى بياموز، فرمود: تو كجائى كه دعاى الحاح را بخوانى، گويد: گفتم:

دعاى الحاح چيست؟ در پاسخ فرمود:

 «بار خدايا! پروردگار هفت آسمان و آنچه ميان آنها است و پروردگار عرش بزرگ و پروردگار جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و پروردگار قرآن عظيم و پروردگار محمّد خاتم پيغمبران، راستى من از تو خواهش دارم بدان چه آسمان بر آن بر پا است و بدان چه زمين بدان بر پا است و بدان پراكنده كنى جمع را و جمع كنى پراكنده را و بدان روزى دهى زنده‏ها را و بدان آمار كنى شمار ريگها و وزن كوهها و پيمانه درياها را».

سپس صلوات فرستى به محمّد و آل محمّد و سپس حاجت خود را بخواهى و در خواست خود اصرارورزى.پ 24- از امام صادق (ع)، مى‏گفت:

 «بار خدايا! دلم را پر از مهر خود كن و از ترس خودت و از تصديق و ايمان به تو و از بيمت و از اشتياق درگاهت يا ذو الجلال و

 

پ‏الاكرام، بار خدايا! لقايت را محبوبم ساز و در لقايت خير و رحمت و بركت برايم مقرر دار و مرا به نيكان پيوند و با بدان به دنبال مگذار و مرا به نيكان گذشته پيوند، و با نيكان به جا مانده همراه كن، و مرا به راه نيكان بر، و مرا در باره خودم كمكى كن بدان چه نيكان را در باره خودشان كمك كنى، و مرا به هر بدى كه رها كردى بر مگردان، يا ربّ العالمين! از تو خواهم ايمانى كه به سر نيايد تا تو را ملاقات كنم، مرا زنده دارى و بميرانى بر آن و مبعوثم كنى گاه انگيزشم بر آن، و دلم را از خودنمائى و شهرت‏جوئى و شكّ در دينت پاك كن.

 

بار خدايا! به من بده يارى در دينت و نيرو در پرستشت و فهم در آفرينشت و دو بهره از رحمتت و رويم را به نورت سپيد كن و مرا رغبت ده بدان چه در نزد تو است، جانم را بگير در راه خودت و بر كيش خودت و كيش رسولت.

بار خدايا! به تو پناهم از تنبلى و پيرى و ترسناكى و بخل و غفلت و سخت دلى و سستى و زبونى، و به تو پناهم پروردگارا از ذاتى كه سيرى ندارد و از دلى كه ترس ندارد و از دعائى كه شنوده نشود و نمازى كه سود ندهد، به تو پناهنده سازم خودم و خاندانم و نژادم را از شيطان رجيم.

بار خدايا! راستش اين است كه احدى مرا در برابر تو پناهى نتواند داد و جز تو پشتيبانى نيابم، مرا وامگذار و به هلاكت و عذاب مسپار، از تو خواهم كه در دينت پايدار باشم و به قرآنت ايمان دارم و پيروى رسولت كنم.

بار خدايا! مرا به مهرت ياد كن و به خطايم ياد مكن، و از من بپذير و از فضلت بيفزايم، زيرا من به تو رو دارم، بار خدايا! ثواب‏

 

پ‏مجلس و گفتارم را رضاى خود مقرر دار و كردار و دعايم را خالص درگاه خود ساز و ثواب مرا بهشت مقرر كن به رحمت خودت، و فراهم آر برايم هر آنچه از تو خواستم و از فضلت بر آن بيفزا، زيرا من به تو رو دارم.

بار خدايا! ستاره‏گان سرازير به افق شدند و ديده‏ها همه در خوابند و توئى زنده و پاينده، از تو نهان نسازد چيزى را شب تار و نه آسمان پر از برج و نه زمين گسترده و نه درياى عميق ژرف و نه تاريكيهاى بر هم و درهم رحمت خود را شبانه به هر كدام خلقت كه خواهى بدهى، بدانى خيانت ديده‏ها و آنچه نهان كنند سينه‏ها، من در باره‏ات گواهم بدان چه خودت در باره خود گواهى و فرشته‏هايت گواهند و دانشمندان گواهند: نيست شايسته پرستشى جز تو عزّت مدار و حكمت شعار، و هر كس گواهى ندهد بدان چه خودت در باره خودت گواهى دادى و فرشته‏هايت و دانشمندان بدان گواهى دادند، گواهى مرا به جاى گواهى آنان بنويس، بار خدايا! توئى سلام و از تو است و از تو خواهم يا ذا الجلال و الاكرام كه مرا از دوزخ برهانى.پ 25- از امام صادق (ع) كه أبا ذر خدمت رسول خدا (ص) آمد و جبرئيل به صورت دحيه كلبى نزد آن حضرت بود و با او خلوت كرده بود و چون أبا ذر آنان را ديد، از نزد آنها برگشت و نخواست سخن آنها را قطع كند، جبرئيل گفت: يا محمد! اين أبو ذر بود كه به ما گذر كرد و به ما سلام نداد، هلا اگر سلام داده بود پاسخش مى‏گفتيم، اى محمد! اين أبو ذر را دعائى است معروف نزد اهل آسمانها، از او بپرس، از آن دعا هنگامى كه من به آسمان بالا رفتم، چون جبرئيل بالا رفت، أبو ذر نزد پيغمبر (ص) آمد و رسول‏

 

خدا (ص) به او فرمود: اى ابو ذر! چه تو را بازداشت از اينكه چون به ما گذر كردى، به ما سلام كنى؟ گفت: من گمان كردم آنكه نزد شما است دحيه كلبى است و با او در باره امرى خلوت كردى، فرمود: او جبرئيل بود اى ابو ذر، و گفت: اگر به ما سلام كرده بود به او جواب مى‏داديم، و چون أبو ذر دانست كه او جبرئيل بوده بسيار پشيمان شد كه چرا سلام نكرده است، تا آنجا كه خدا خواهد رسول خدا (ص) به او فرمود: اين دعائى كه تو مى‏خوانى چيست؟

راستى جبرئيل به من خبر داد كه تو دعائى مى‏خوانى كه نزد اهل آسمان معروف است، گفت: آرى يا رسول اللَّه، مى‏گويم:

 «بار خدايا! از تو خواهش دارم امن و ايمان به تو را و تصديق به پيغمبرت را و عافيت از همه بلاها را و شكرگزارى بر عافيت را و بى‏نيازى از مردم بد را».پ 26- از ابى حمزه، گويد: من اين دعا را از امام باقر (ع) گرفتم و امام باقر آن را جامع مى‏ناميد: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم، گواهى مى‏دهم كه نيست شايسته پرستشى جز خدا يگانه است، شريك ندارد و گواهم كه محمد بنده و رسول او است، ايمان دارم به خدا و به همه رسولانش و به هر چه آورده براى هر رسولى و به اينكه وعده خدا حق است و ملاقاتش حق است، خدا راست گفته و رسولانش رسانيده‏اند و الحمد للَّه ربّ العالمين و منزّه است خدا هر آن زمانى كه چيزى تسبيح گويد خدا را و چنانچه خدا دوست دارد كه تنزيه شود، سپاس از آن خدا است هر آن گاهى كه چيزى خدا را سپاس گويد و چنانچه خدا خواهد سپاس شود و خدا يگانه است‏

 

پ‏به هر آنچه خدا را يگانه شناسد و خدا خواهد يگانه باشد، و خدا بزرگتر است به هر آنچه هر چه او را بزرگتر داند و چنانچه خدا خودش خواهد كه بزرگتر شمرده شود.

بار خدايا! راستى من از تو خواهم آغازى خير و پايانهاى خير و شايانهايش و فوائدش و بركاتش و آنچه به دانش من رسد و آنچه حافظه من از شماره آن كوته است، بار خدايا! پيش من اسباب شناسائيش را منظّم ساز و درهاى آن را بر من بگشا و مرا در بركات رحمت خود فروگير و به من منّت نه به معصوم بودن از بيرون شدن از دينت، و دلم را از شكّ پاك كن و دلم را به دنيا و معيشت نقدش از آينده ثواب آخرتم باز مدار و مشغول‏دار دلم را به حفظ آنچه ندانستن آن را از من نپذيرى و زبانم را رام هر خيرى كن و آن را در مفاصلم به راه ميانداز و كردارم را خالص براى خود كن.

بار خدايا! من به تو پناه برم از شرّ و هر نوع هرزگى و زشتى برون و درون، و از هر غفلت و از چه شيطان رجيم از من خواهد و يا سلطان عنيد طلبد از آنچه در فراخور علم تو است و تو توانائى كه از منش بازگردانى. بار خدايا! به تو پناهم از شبگردان جنّ و انس و از چرخنده‏هاى آنان و از مهلكه‏ها نيرنگ‏هايشان و از محل اجتماعات فاسقان جن و انس (باشگاه نابكاران جن و انس) و از اينكه از دينم بلغزم و آخرتم بر من تباه شود و از اينكه آنان زيانى به معاشم رسانند يا بلائى از طرفشان به من رخ دهد كه توانائى آن را ندارم و بر تحمّلش شكيبا نباشم.

بار معبودا! مرا به رنج بردن از آن گرفتار مكن تا كه مرا مانع از ياد تو گردد و از عبادتت باز دارد، توئى مانع و دافع و حافظ از همه اينها، از تو خواهم بار خدايا فراوانى معيشتم را تا مرا

 

پ‏زنده‏دارى يك معاشى كه به وسيله آن براى فرمانبردنت نيرومند شوم و به رضوانت برسم و فرداى قيامت به وسيله آن به بهشت كه خانه زندگى است بروم، به من يك روزى مده كه سركشم كند و به فقرى گرفتارم مكن كه در تنگناى بدبختى افتم، به من بهره و افر آخرت بده و معاش وسيع گوارا و خوشگوار در دنيايم و دنيا را زندانم مكن و جدائى از آن را اندوه من مساز و از فتنه‏اش مرا در پناه گير و كردارم را در آن مقبول نما و كوششم را قابل تقدير.

بار خدايا! هر كه به من سوء قصد كند، بدو همان را قصد كن و هر كه به من كيد ورزد، كيدش ورز و از من بازدار، همّ هر كه را كه همّ خود را به دلم مياندازد و مكر كن با هر كه به من مكر مى‏كند زيرا تو بهترين مكركننده‏هائى و از توجه به من در آور چشم كفار و ستمكاران و سركشان و حسودان را، بار خدايا! از طرف خودت به من آرامش بخش و به من بپوشان زره دژين خودت را و نگهدار مرا به پرده حفاظت خود و جامه عافيت را در برم كن و مرا راست گفتار و درست كردار دار و در فرزندانم و خاندانم و مالم بركت ده.

بار خدايا! هر آنچه پيش انداختم و پس انداختم و آنچه را غفلت كردم و به عمد خطا كردم و آنچه را سستى كردم و آنچه را عيانى كردم و آنچه را نهانى كردم برايم بيامرز، يا ارحم الراحمين.پ 27- از امام باقر (ع) فرمود: بگو:

 «بار خدايا! روزى‏ام را واسع كن و عمرم را دراز كن و گناهم را بيامرز و مرا از آنها مقرر دار كه بدانها دينت را يارى كنى و ديگرى را به جايم مگير».

 

پ‏28- از امام صادق (ع) مى‏فرمود:

اى كه از اندك قدردانى كنى و از بسيار درگذرى و او است پر آمرزنده و پر مهربان، بيامرز برايم گناهانى لذّتش رفته و گرفتاريش مانده است.پ 29- از امام صادق (ع) كه از جمله دعاهايش مى‏گفت:

 «يا نور يا قدوس يا اول الاولين و يا آخر الآخرين يا رحمان و يا رحيم، بيامرز برايم گناهانى كه نعمتها را ديگرگون كنند و بيامرز برايم گناهانى كه پرده‏ها را بردند، بيامرز برايم گناهانى كه بلا فرود آورند و بيامرزد برايم گناهانى كه دشمنان را چيره سازند، و بيامرز برايم گناهانى كه به نابود كردن شتابند، و بيامرز برايم گناهانى كه هوا را تار كنند، و بيامرز برايم گناهانى كه پرده را بردارند، و بيامرز برايم گناهانى كه دعا را برگردانند، و بيامرز برايم گناهانى كه باران آسمان را واگيرد».پ 30- از امام صادق (ع): «اى پشت من در گرفتاريم و اى يارم در سختيم و اى سرپرستم در نعمتم و اى دادرسم در رغبتم».

فرمود: از دعاء أمير المؤمنين (ع) است: «بار خدايا! ثبت كردى هر اثر را و دانستى هر خبر را و آگاه شدى بر هر سِرّ و جلوگير شدى ميان ما و دلها، هر نهانى نزد تو عيان است و دلها به سوى درگاهت روان و كشان و همانا به محض فرمانت هر چه را خواهى گوئى: باش، و بى‏درنگ ميباشد، پس بگو از رحمتت براى‏

 

طاعتت كه در هر عضوى من در آيد و از من جدا نشود تا تو را ملاقات كنم و از رحم خود به نافرمانيت بگو: از هر عضوم برآيد و به من نزديك نيايد تا تو را ملاقات كنم، و از دنيا به من روزى كن و مرا بدان بى‏رغبت كن و آن را از من دريغ مكن با رغبتم در آن، اى بخشاينده.پ 31- از عبد الرحمن بن سيابه گفت: امام صادق (ع) اين دعا را به من داد: «سپاس از آن خدا است كه خود سرپرست سپاس است و شايان آن و پايان آن و در خور آن پاك است، هر كه يگانه‏اش شناخت و ره يافته است، هر كه پرستيدش و كامياب شده، هر كه فرمانش برده و آسوده است، هر كه بدو پناهنده شده، بار خدايا! اى صاحب جو و بزرگوارى و ستايش نيكو و سپاس، از تو خواهم خواستن كسى كه گردن به درگاهت نهاده و بينى به خاك آستانت سوده و چهره بر خاك درت نهاده و خود را خوار كرده است و از ترست اشكش روان است و آب ديده‏اش گردان و به گناهانش در برابرت اعتراف كرده و خطايش او را در برت رسوا ساخته و چركين كرده و جرمش او را نزد تو و در اين هنگام نيرويش سست شده و بى‏چاره است و اسباب فريب دادن از او بركنار شده و هر بيهوده و باطل از برش نابود گرديده و گناهانش او را به مقام خوارى در پيشگاهت كشانده‏اند و به فروتنى در برابرت و زارى به آستانت واداشته‏اند، از تو خواهم بار خدايا، چون خواهش كسى كه در چنين مرتبه‏اى است و به مانند او روى به آستانت دارم و چون او به درگاهت زارى و فرياد بر آرم و به سخت‏ترين وضع او

 

پ‏دست نياز به سويت دراز كنم.

بار خدايا! به زبونى گفتارم و خوارى مقام و مجلسم و فروتنى من به درگاهت ترحّم كن، از تو خواهم بار خدايا هدايت از گمراهى و بينائى از كورى و ره‏جوئى از بى‏راهى و از تو خواهم بار خدايا حمد بسيار درگاه آسايش و رفاه و نيكوترين صبرگاه مصيبت و بهترين شكر در جاى شكر و تسليم در هنگام شبهه‏ها و از تو خواهم نيرو در طاعتت و سستى از گناهت و گريز از تو به درگاهت و نزديك شدن به تو پروردگارا تا آنجا كه خشنود شوى و جستجوى از هر آنچه تو را از من راضى كند اگر چه به خشم آوردن خلق تو باشد براى طلب رضايت، پروردگارا! به كه اميدوار باشم اگر تو مرا رحم نكنى و چه كسى بر سر من گذرد اگر تو دورم كنى و گذشت، چه كسى به من سود دهد اگر تو كيفرم دهى يا به عطاهاى چه كس آرزومند شوم اگر تو مرا محروم سازى، يا چه كسى تواند مرا ارجمند دارد اگر تو مرا خوار كنى يا خوار شمردن، چه كسى به من زيان دارد اگر تو مرا گرامى دارى.

پروردگارا! چه بدبخت كردارم و زشت است كارم و سخت است دلم و دراز است آرزويم و كوتاه است عمرم و دليرم بر نافرمانى آنكه مرا آفريده است، پروردگارا! چه اندازه آزمايشت نزد من نيكو است و نعمتهايت در بر من فراوان و عيان است بسيار نعمت بر من دادى و نتوانم آنها را شمرد و شكر من در برابر آنها كم است، من به نعمت تو مستى و خوش‏گذرانى كردم و خود را در معرض انتقام تو در آوردم و از ياد تو باز ماندم و دانسته نادانى كردم و از عدالت به ستم گرائيدم و از خوش كردارى به گنه‏كارى تجاوز نمودم و از ترس و غمّ پا به گريز نهادم وه چه خرد و اندك است‏

 

پ‏حسناتم نسبت به فراوانى گناهانم و چه بسيار است گناهانم و بزرگند در برابر خلقت كوچك و ناتوانى اركان بدنم.

پروردگارا! چه بسيار آرزوهايم، دراز است در برابر عمر كوتاهم و عمرم كوتاه است نسبت به آرزوى دور و درازم و چه اندازه زشت است نهانم و عيانم، پروردگارا! دليلى ندارم كه بياورم و عذرى نه كه بدان دست زنم و اگر آزموده شوم، و قدردانى و شكر ندارم مگر تو، خودت مرا به شكر نعمت يارى كنى، پروردگارا! چه اندازه ميزان اعمالم در فرداى قيامت سست است اگر تواش سنگين نكنى و زبانم لغزان است اگر تواش بر جا ندارى و رويم سياه است اگر تواش سپيد نسازى، پروردگارا! چطور گناهانى كه پيش كردم، اركان مرا در هم شكستند؟

پروردگارا! چگونه دنبال شهوتهاى دنيا مى‏روم و بر نااميدى خود از آنها مى‏گيريم و گريه‏ام نيايد با اينكه افسوس فراوان دارم از نافرمانى و تقصير خودم، پروردگارا! دواعى دنيا مرا به خود خواندند و من زود اجابت كردم و دنبال آنها دويدم و با دلبستگى بدانها پيوستم و دواعى آخرت مرا در خواستند و من در جواب آنها باز ماندم و كندى كردم از اجابت آنها و شتاب بدانها چنانچه دنبال اعيان دنيا و كالاى پوسيده و نشخوار نابود و سراب از ميان رونده آن دويدم.

پروردگارا! مرا ترسانيدى و تشويق كردى و به بنده بودنم دليل آوردى كه بايد فرمان بر باشم و روزى مرا هم كفايت كردى و من از بيم تو آسودم و از تشويقت باز ايستادم و به كفالت اعتماد نكردم و به دليل آوردنت اهانت نمودم.

بار خدايا! آسودگى مرا در اين دنيا در ترس از خودت مقرر دار و تنبلى مرا به شوق و نشاط تبديل كن و اهانت مرا به دليل‏

 

پ‏آوردنت به ترس و هراس بدل كن سپس راضى دار مرا بدان چه قسمتم كردى از روزيت اى كريم [اى كريم‏] از تو خواهم به نام بزرگت رضايت تو را هنگام خشم و گشايش هنگام گرفتارى و روشنى هنگام تاريكى و بينائى هنگام اشتباه كارى فتنه، پروردگارا! سپر مرا از خطاهايم محكم ساز و درجات مرا در بهشت بلند كن و همه كردارم را پذيرا ساز و حسناتم را چند برابر و پاك نما و به تو پناه برم از همه فتنه‏ها آنچه از آنها عيان است و آنچه نهان است و از خوراك و نوشيدن به اسراف و از شرّ آنچه من مى‏دانم و از شرّ آنچه نمى‏دانم و به تو پناه برم از اينكه دانش بدهم و نادانى به خرم و به جاى بردبارى جفا كارى كنم و به جاى ستمكارى و به جاى خوش رفتارى ناسپاسى و به جاى شكيبائى بى‏تابى و به جاى هدايت گمراهى و به جاى ايمان كفر بورزم.

ابن محبوب از جميل بن صالح كه او يادآور شده است نيز مانند همين دعا را گفته است كه دعاء على بن الحسين (ع) است و در آخرش افزوده است: «آمين رب العالمين».پ 32- نوح ابو اليقظان براى ما باز گفت از امام صادق (ع) فرمود: اين دعا را بخوان:

بار خدايا! راستى من از تو خواهش دارم به حق رحمتت كه جز به رضايت به دست نيايد بيرون شدن از همه نافرمانيهاى تو و در آمدن در هر امرى كه موجب رضايت تو است و هم رهائى از هر پرتگاه و گرفتارى و بركنارى از هر گناه كبيره كه عمداً از من سر زده و يا به خطا در آن لغزش شده يا خاطر شيطانى آن در نهادم افتاده، از تو بيم و ترسى خواهم كه مرا بر حدود رضايتت باز دارد و هر شهوتى را كه هواى نفسم در خاطرم آرد و رأى مرا بلغزاند تا از مرز

 

پ‏حلال تو فراتر روم از من دور ساز، از تو خواهم بار خدايا بهتر آنچه را تو مى‏دانى و ترك هر بدى كه تو مى‏دانى يا از اينكه ندانسته به خطا روم يا دانسته، از تو خواهم وسعت رزق و زهد در اندازه كفايت و توضيحى كه از هر شبهه برهاند و درستى در هر حجّتى كه به زبان آيد و راستى در هر زمينه و قضاوت به حق براى مردم در باره خودم در مورد زيان و سود و نرمش، و پذيرش انصاف در هر موردى از خشم و خشنودى و ترك كم و بيش از ستم و تجاوز در گفتارم و كردارم و تمامى نعمت خود در همه چيز و شكرگزارى تو بر آنها تا آنجا كه خشنودى آرد و از آن هم بگذرد و از تو خواهم هر امر آسانى كه خير در آن است نه كارهاى سخت ناهموار يا كريم يا كريم يا كريم، به رويم برگشا در هر امرى كه در آن عافيت و گشايش است درش به رويم برگشا و بر آمدن از آن را بر من آسان كن و به هر كدام از آفريده‏هايت كه بر من توانائى آزارى مقدر كردى گوش و چشم و زبان و دستش را از من بازگير و او را از راست و چپ و پيش و پسش محاصره كن و بازدارش از اينكه به من بدى رساند، پناهنده به تو عزيز است و ستايشت والا است و نيست شايسته ستايشى جز تو، توئى پروردگار من و منم بنده تو.

بار خدايا! تو اميد منى در هر گرفتارى و تو مورد اعتماد منى در هر سختى و تو در هر امرى كه برايم رخ دهد پشت و پناه منى، چه بسيار گرفتارى كه دل را ناتوان كرد و چاره را از دست برد و دشمن را شاد كرد و به سرزنش آورد و هر علاجى در آن ماند و من آن را به آستانت فرود آوردم و به درگاهت شكايت كردم و از جز تو در باره آن رو برتافتم و به حضرت تو شتافتم و تو گره آن را گشودى و بى‏نيازش نمودى، پس توئى سركار هر نعمت و صاحب‏

 

پ‏هر حاجت و پايان هر رغبت، از آن تو است سپاس فراوان و از آنِ تو است بخشش هر چه بيشتر.پ 33- از امام صادق (ع) كه فرمود: بگو: بار خدايا! از تو خواهم گفتار توبه‏كننده‏ها و كردارشان و نور پيغمبران و راستى‏شان و رهائى مجاهدان و ثوابشان و شكرگزارى برگزيده‏ها و خيرخواهى‏شان و عمل ذاكرين و يقين آنان و ايمان دانايان و فهمشان و پرستش خاشعان و تواضعشان و حكم فقهاء و روش آنها و ترس پرهيزكاران و رغبتشان و باور مؤمنان و توكّلشان و اميد محسنان و كردار نيكشان.

بار خدايا! از تو خواهم ثواب شاكران و مقام مقرّبان و همراه بودن با پيمبران، بار خدايا راستى كه از تو خواهم ترس عاملان براى تو و كردار بيم داران از تو و خشوع عابدان براى تو و يقين متوكّلان بر تو و توكّل مؤمنين به تو.

بار خدايا! تو به حاجتم، نگفته دانائى، و تو براى برآوردنش دست دارى و رنج نبرى و توئى كه هيچ خواستارى عطايت را به پايان نرساند و هيچ بخششى از تو نكاهد و گفتار هيچ گوينده بحق مدحت نرسد تو چنان كه خود بگوئى برتر از آنكه ما گوئيم.

بار خدايا! براى من گشايش نزديكى مقرر دار و مزد بزرگى و پوشش خوبى بر عيوبم، بار خدايا! تو مى‏دانى با اينكه من بر خودم ستم كردم و اسراف نمودم، برايت ضدّى و همتائى نگرفتم و نه همسرى و نه فرزندى، اى كسى كه تراكم مسائل، او را به غلط نيندازند، اين كسى كه چيزى از چيزى او را باز ندارد نه شنيدنى از شنيدنى و نه ديدنى از ديدنى و اصرارِ اصراركننده‏ها او را به تنگ نياورد، از تو خواهم كه در اين ساعت به من گشايش دهى از آنجا كه گمان برم‏

 

پ‏و از آنجا كه گمان نبرم زيرا توئى كه استخوانهاى پوسيده و خاك شده را زنده مى‏كنى و به راستى تو بر هر چيز توانائى، اى كسى كه كمت شكر گزاردم و باز هم دريغم نكردى و خطايم در بر او بزرگ شد و مرا رسوا نكردى و مرا در نافرمانى ديد و برويم نزد و براى آنچه مرا آفريد و من جز آن كردم كه براى آنش مرا آفريد پس چه خوب سرپرستى باشى تو اى آقايم و چه بد بنده‏اى باشم من، مرا جستى چه خوب جوينده‏اى هستى تو پروردگار منى و چه بد مطلوبم برايت، تو مرا بنده و بنده‏زاد و كنيززاد خود يافتى و زير دست خود كه هر كار خواهى با من توانى كرد.

بار خدايا! آوازها همه خمودند و جنبشها همه آرميدند و هر دوستى با دوست خود خلوت كرد و من با تو خلوت كردم كه محبوب منى و ثمره خلوت مرا با خودت در اين شب آزاديم از دوزخ مقرر فرما، اى كه هيچ دانشمندى وصفى برتر از او نتواند و هيچ آفريده‏اى در برابر او منعى نتواند اى كه آغاز هر چيزى و پس از هر چيز هستى اى كه از ماده‏اى پيدا نشدى و اى كه به نيستى نگرائى اى كاملترين توصيف شده و بخشنده‏ترين عطاكننده‏اى كسى كه با هر زبانى خوانده شود و بفهمد اى كه گذشتش قديم است و يورشش سخت است و ملكش استوار است، از تو خواهم بدان نامت كه با آن با موسى بى‏واسطه گفتگو كردى‏

يا اللَّه يا رحمان يا رحيم يا لا اله الا انت، اللَّهم أنت الصمد اسألك ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تدخلنى الجنة برحمتك.

پ‏34- از يونس گويد: به امام رضا (ع) گفتم: يك دعا به من بياموز و مختصر كن، در پاسخ فرمود: بگو: اى كه مرا به خود

 

رهنمود و دلم را رام تصديق به خود ساخت، از تو امن و ايمان خواستارم.پ 35- از امام صادق (ع) كه مردى نزد امير المؤمنين (ع) آمد و گفت: يا امير المؤمنين! من مالى دارم كه ارث برده‏ام و يك درهمش را (مثلا يك ريال) در طاعت خدا عز و جل صرف نكردم سپس مالى هم خود به دست آوردم و يك درهمش را در راه طاعت خدا عز و جل خرج نكردم، به من دعائى بياموز كه جايگزين شود آنچه را از دستم رفته و به وسيله آن هر چه را كردم و مى‏كنم آمرزيده شود، فرمود: بگو: گفت: چه بگويم يا امير المؤمنين؟ فرمود: بگو: آنچه را من مى‏گويم: «اى نور من در هر تاريكى و اى وسيله آرامشم در هر هراس و اى اميدم در هر گرفتارى و اى مورد اعتمادم در هر سختى و اى راه نمايم در هر گمراهى، توئى رهنمائى رهنمايان قطع شود، زيرا رهنمائى تو قطع نمى‏شود و گمراه نشود كسى كه تواش رهنمائى، تو به من نعمت دادى و شايان و فراوانش كردى و تو به من روزى دادى و بسيارش كردى و به من خوراك دادى، خوراك خوب دادى و به من عطا دادى، عطاى كامل دادى بى‏آنكه من سزاوار آن باشم در برابر كارى كه كردم ولى تو آن را بى‏سابقه آغاز نمودى براى كرم وجود خودت و به وسيله كرم تو بر نافرمانيهاى تو نيروى گرفتم و به وسيله روزى تو بر كارى كه مايه خشم تو است نيرومند شدم و عمرم را در آنچه تو دوست ندارى گذاراندم و فانى كردم و دليرى من بر تو و ارتكاب آنچه تو بر من غدقن كرده بودى و ورود در آنچه تو بر من حرام كردى تو را باز نداشت از اينكه باز هم فضل خود را به من عطا كنى و بردبارى تو در باره من و باز گرد فضل تو بر من‏

 

پ‏مرا باز نداشت از اينكه به نافرمانيهاى تو باز گردم، پس تو بسيار باز گرد به فضلى و من بسيار باز گرد به گناهان، اى كريم‏تر كسى كه در برابرش به گناه اقرار كنم و عزيزترين كسى كه به زبونى در برابرش خضوع شود، براى كرمت به گناهم اقرار كردم و به خاطر عزتت به زبونى خضوع نمودم، پس تو با من چه خواهى كرد در مقام كرمت و اقرار من به گناهم و از نظر عزتت و خضوع من به زبونيم، آن را به من عمل كن كه شايسته تو است و با من مكن آنچه را شايسته من است».

 

پايان كتاب دعاء و دنبالش كتاب «فضل قرآن» است.