پ1- از كليب بن معاويه صيداوى، گويد: امام صادق (ع) به من فرمود:
مبادا متعرض مردم شويد، به راستى خدا عز و جل چون خير، بندهاى را بخواهد، در دلش انگشتى زند و او را رها كند و او دنبال اين مذهب بگردد و آن را بجويد. سپس فرمود:
كاش شما هر گاه با مردم سخن مىگفتيد، مىگفتيد: ما آنجا رفتهايم كه خدا فرموده، آن را به رهبرى اختيار كرده ايم كه خدا به رهبرى اختيار كرده، خدا محمد (ص) را اختيار كرده و ما هم خاندان محمد را اختيار كرديم.پ 2- از ثابت أبى سعيد، گويد: امام صادق (ع) به من فرمود:
اى ثابت، شما را به مردم چه كار؟ از مردم دست بداريد و احدى را به مذهب خود دعوت نكنيد، به خدا اگر اهل آسمان و زمين گرد آيند كه آن بندهاى را كه خدا مىخواهد هدايتش كند، گمراه كنند نتوانند، دست از مردم بداريد و يكى از شماها نگويد:
برادر من است، عموزاده من و همسايه من است، زيرا خدا عز و جل
هر گاه خير بندهاى را خواهد، جانش را پاك كند و هيچ خوبى را نشنود جز آنكه آن را بفهمد و هيچ بدى را نشنود جز آنكه منكر آن شود، سپس خدا در دلش كلمهاى اندازد كه به وسيله آن، كار او را فراهم سازد.پ 3- از فضيل، گويد: به امام صادق (ع) گفتم:
مردم را به اين امر دعوت كنيم؟ در پاسخ فرمود:
اى فضيل، راستى، خدا هر گاه خير بنده را خواهد به فرشتهاى فرمايد تا گردن او را گيرد و در اين امر واردش كند، خواهد يا نخواهد.پ 4- از على بن عقبه، از پدرش كه امام صادق (ع) فرمود:
تشيع خود را براى خدا مقرر داريد نه براى مردم زيرا راستش اين است كه هر چه براى خدا است از آن خدا است و هر چه براى مردم باشد، بالا نرود، بر سر دين خودتان با مردم ستيزه نكنيد، زيرا ستيزه دل را بيمار كند، به راستى خدا عز و جل به پيغمبر خود فرموده است (56 سوره قصص): «به راستى كه تو هدايت نكنى هر كه را خواهى ولى خدا است كه هر كه را خواهد هدايت مىكند» و هم خدا فرموده است (99 سوره يونس): «آيا مردم را به زور وادار كنى كه مؤمن باشند»؟ مردم را وانهيد، زيرا از مردم دين را گرفتهاند و شما از رسول خدا (ص) و على (ع) دين را گرفتهايد و (ميان اين دو) برابرى نيست و به راستى كه من از پدرم شنيدم مىفرمود: چون خدا بر بندهاى نوشته كه در اين امرش در آورد شتابندهتر باشد بدان از پرنده به آشيانِ خود.
پ5- از امام صادق (ع) فرمود:
به راستى، خدا عز و جل مردمى را براى حق آفريده و چون بابى از حق بدانها گذر كند، دلپذير آنها باشد گرچه به خوبى آن را نفهمند و هر گاه بابى از باطل بدانها گذر كند دلشان آن را نپذيرد گرچه به خوبى آن را نفهمند و مردمى را براى جز آن آفريده است و چون بابى از حق بدانها گذرد، دلپذير آنها نباشد و گرچه به خوبى آن را نفهمند و هر گاه بابى از باطل بدانها گذرد دلنشين آنها گردد و گرچه به خوبى آن را نفهمند.پ 6- امام صادق (ع) فرمود:
راستى كه خدا عز و جل چون خير بندهاى خواهد، در دلش نقطه نورى افكند و به وسيله آن گوش و دلش پرتو گيرد و نسبت بدان چه در دست شما است، از شما حريصتر باشد و چون براى بندهاى بد خواهد در دلش نقطه سياهى باديد آورد و گوش و دلش از آن تار گردد، سپس اين آيه را تلاوت فرمود (125 سوره انعام):
«هر كه را خدا خواهد هدايت كند سينه او را براى مسلمانى بگشايد و هر كه را خواهد گمراه سازد او را تنگدل و آشفته خاطر كند تا آنجا كه گويا مىخواهد به آسمان بالا رود (يعنى تكليف او به اسلام در نظرش مانند تكليف به بالا رفتن آسمان جلوه كند و از آن گريزان و ناتوان باشد».پ 7- امام صادق (ع) فرمود:
راستى كه خدا عز و جل چون خير بندهاى را خواهد، در دلش نقطه سپيدى افكند و گوشهاى دلش را بگشايد و به او فرشتهاى گمارد كه كمك به او دهد و چون براى بندهاى بد خواهد، در دلش نقطه سياهى افكند و گوشهاى دلش را ببندد و به او شيطانى گمارد تا او را گمراه كند.