پ1- از عبد الرحيم قصير، گويد: به همراه عبد الملك بن اعين به امام صادق (ع) نوشتم و از آن حضرت پرسيدم كه ايمان چيست؟ در پاسخ من به همراه عبد الملك بن اعين نوشت كه:- خدايت رحمت
كناد- از ايمان پرسيدى؟ ايمان همان اقرار به زبان و نهادن دل و كردار با اعضاء تن است، ايمان اجزائى دارد بهم پيوسته و وابسته، آن چون خانهاى است و همچنين است اسلام خانمانى است و كفر هم خانمانى، بسا كه بنده مسلمان باشد پيش از آنكه مؤمن گردد ولى مؤمن نشود تا مسلمان باشد، اسلام پيش از ايمان است و مقدمه آن است و شريك با ايمان است، چون بنده گناه كبيره كند يا صغيرهاى كه خدا از آن نهى كرده است، از ايمان بيرون است و نام ايمان از او برداشته شود و نام اسلام به او بماند و اگر توبه كرد و آمرزش خواست، به خانمان ايمان برگردد و او را به كفر بيرون نبرد جز انكار و تغيير حلال و حرام كه حلال را حرام گويد و حرام را حلال و بدان متدين شود كه در اين صورت از اسلام و ايمان بيرون است و در كفر اندرون است، و چون كسى است كه به حرم در آيد و به خانه كعبه بر آيد و در خانه كعبه حدثى صادر كند و از خانه كعبه و حرمش بر آرند و گردنش را بزنند و به دوزخ رود.پ 2- از سماعة بن مهران گويد: از او ايمان و اسلام را پرسيدم، گفتم: ميان اسلام و ايمان فرقى هست؟ فرمود: من مثلش را براى تو بزنم؟
گويد به او گفتم: بياور آن، فرمود: مثل ايمان و اسلام چون كعبة الحرام است نسبت به حرم، گاهى در حرم است و در كعبه نيست و در كعبه نباشد تا آنكه در حرم باشد و گاهى مسلمان باشد
و مؤمن نيست و مؤمن نباشد تا مسلمان باشد، گويد: گفتم: چيزى از ايمان بيرون برد؟ فرمود: آرى، گفتم: او را به كجا برد؟ فرمود: به اسلام يا كفر و فرمود: اگر مردى در خانه كعبه در آيد و بىاختيار بشاشد، از كعبهاش بيرون كنند ولى از حرمش بيرون نكنند جامهاش بشويد و تطهير كند و مانعش نشوند كه به كعبه در آيد و اگر مردى در خانه كعبه رود و از روى عناد در آن بشاشد از كعبه و حرم هر دو بيرون شود و گردنش را بزنند.